ملّا عبدالنبی فخرالزّمانی قزوینی به سال ۱۰۲۸ هجری در تذکرهٔ میخانه ذیل احوال مولانا عرفی شیرازی و اخبار درگذشت و تدفین او در لاهور به سال ۹۹۹ و نحوهٔ انتقال جسد او به نجف اشرف در سال ۱۰۲۷ در تعبیر و تصدیق بیتی از اشعار وی (ص۲۲۵-۲۲۶) مینگارد:
بر رأی انور ارباب هنر پوشیده نماند که هنگام تحریر به تحقیق پیوست که ملکالشعرای خراسان، میرزا فصیحی در سنهٔ هزار و بیست و هفت، شخصی از هرات به لاهور فرستاده بود که استخوان مولوی مغفور را به مشهد مقدّس برند، ده روز قبل از آنکه کسِ میرزافصیحی به لاهور رسد، میرصابر صفاهانی که یکی از یاران اهل این ایام خجستهفرجام است، استخوان عرفی را به نجف اشرف روانه ساخته بود.
سبحان اللّه نتیجهٔ این بیت او به ظهور رسید:
بیت:
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم/
اگر به هند به خاکم کنند اگر به تتار/
و مولانا رونقی همدانی به موجب الهام مضمون مصرع ثانی این بیت را تاریخ استخوان بردن مولوی به نجف اشرف پیدا کرده و به رشتهٔ نظم درآورده:
تاریخ:
یگانه گوهر دریای معرفت عرفی/
که آسمان پی پروردنش صدف آمد/
چو عمر او به سر آمد ز گردش گردون/
شکست بر صف دلهای پر شعف آمد/
به گوش چرخ رسانید حرف جانسوزی/
که عمرم از تو چو در معرض تلف آمد/
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم/
فگند تیر دعائی که بر هدف آمد/
رقم زد از پی تاریخ رونقی کلکم/
بکاوش مژه از هند تا نجف آمد/
«۱۰۲۷»
بر ارباب دانش و اصحاب بینش پوشیده نماند که میر مذکور از برای خاطر مسطور، جسد مولانا عرفی را به آستانهٔ متبرّکهٔ حضرت امیرالمؤمنین و امامالمتّقین فرستاده و به نیابت جدّ خود صلهٔ شعر او را بدو رسانیده، زهی سعادتمند فرزندی که مدّاح پدر را ندیده و نشناخته از خاک مذلّت بردارد، و پس از مردن وی از گفتهٔ او کامش برآورد، و از بتکدهٔ هندش به کعبهٔ نجف رساند.
گزینش از محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.
بر رأی انور ارباب هنر پوشیده نماند که هنگام تحریر به تحقیق پیوست که ملکالشعرای خراسان، میرزا فصیحی در سنهٔ هزار و بیست و هفت، شخصی از هرات به لاهور فرستاده بود که استخوان مولوی مغفور را به مشهد مقدّس برند، ده روز قبل از آنکه کسِ میرزافصیحی به لاهور رسد، میرصابر صفاهانی که یکی از یاران اهل این ایام خجستهفرجام است، استخوان عرفی را به نجف اشرف روانه ساخته بود.
سبحان اللّه نتیجهٔ این بیت او به ظهور رسید:
بیت:
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم/
اگر به هند به خاکم کنند اگر به تتار/
و مولانا رونقی همدانی به موجب الهام مضمون مصرع ثانی این بیت را تاریخ استخوان بردن مولوی به نجف اشرف پیدا کرده و به رشتهٔ نظم درآورده:
تاریخ:
یگانه گوهر دریای معرفت عرفی/
که آسمان پی پروردنش صدف آمد/
چو عمر او به سر آمد ز گردش گردون/
شکست بر صف دلهای پر شعف آمد/
به گوش چرخ رسانید حرف جانسوزی/
که عمرم از تو چو در معرض تلف آمد/
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم/
فگند تیر دعائی که بر هدف آمد/
رقم زد از پی تاریخ رونقی کلکم/
بکاوش مژه از هند تا نجف آمد/
«۱۰۲۷»
بر ارباب دانش و اصحاب بینش پوشیده نماند که میر مذکور از برای خاطر مسطور، جسد مولانا عرفی را به آستانهٔ متبرّکهٔ حضرت امیرالمؤمنین و امامالمتّقین فرستاده و به نیابت جدّ خود صلهٔ شعر او را بدو رسانیده، زهی سعادتمند فرزندی که مدّاح پدر را ندیده و نشناخته از خاک مذلّت بردارد، و پس از مردن وی از گفتهٔ او کامش برآورد، و از بتکدهٔ هندش به کعبهٔ نجف رساند.
گزینش از محمدرضا ابویی مهریزی
@mirasmaktoob
.