Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁زندگی زیر سایهٔ جنگ به روایت محمدکاظم کاظمی

00:49 کابل در سال ۱۳۶۳

02:36 مهاجرت به ایران

05:19 چطور ایران را برای مهاجرت انتخاب کردید؟

30:55 وجه مثبت و منفی ملی‎گرایی

37:00 تعلق‎خاطر نسل دوم و سوم مهاجر به ایران

42:22 افغانی‌بگیر تر و خشک را با هم می‌سوزاند

46:32 حملۀ ترول‎های مجازی علیه فعالان اجتماعی

48:42 به‎دروغ گفته بودند «افغانستانی‎ها پهپاد می‎سازند»

50:50 حادثه در برزیل و اتهام بی‌اساس به مهاجرین

56:25 سخنان جوان اخراج‎شده به مأمور افغانی‎بگیر

59:23 سرگذشت افغانی‎بگیر معروفِ مشهد

01:00:52 نیک‎نامیِ محمدحسین جعفریان

01:02:15 دربارۀ آن ‎دروغ‎نگار بدنام

01:07:17 روایت تلخ اخراج‎شده‎ها

01:13:41 روایت همدلی ایرانی‎ها

©️ از: رسانه تصویری «آن» (۱۴۰۴/۷/۱۴) | #روایت
8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬 احمدرضا رادان (فرمانده نیروی انتظامی):

همین افغانستان یک نفر [ایرانی] به نام «بهلول» را ۲۰ سال در زندان‌های خود نگه داشت. همیشه هم حرفش این بود که ایشان غیرمجاز وارد کشور ما شده. چطور الان می‌پذیریم که چند صد هزار نفر غیرمجاز بیایند اینجا؟

🎥 از: تلوبیون: شبکه خبر (۱۴۰۴/۷/۱۷)

🔗 واکنش صادق ایزدی گنابادی به این ادعا
🍁 زندانی‌شدن بهلول توجیه خوبی برای اخراج نیست

✍🏻 صادق ایزدی گنابادی:

جناب آقای رادان
زندانی‌شدن شیخ بهلول گنابادی در افغانستان توجیه خوبی برای برخورد با برادران افغانستانی و اخراج آنها از ایران نیست.

بهلول به دلیل تحت تعقیب بودن از سوی نیروهای رضاشاه به افغانستان می‌رود و در آنجا به اصطلاح زندانی می‌شود. اگر افغانستانی‌ها بهلول را به ایران برمی‌گردانند، که رضاشاه او را مثل مدرس و یا حسن داور خفه یا با آمپول هوا می‌کشت. زندانی‌شدن بهلول در افغانستان سرپوشی برای جلوگیری از به‌ دام‌ افتادن او توسط حکومت ایران بوده است.

جناب رادان خاطرات بهلول را نخوانده است و گرنه می‌دانست که بهلول در افغانستان بیشتر آزاد ولی تحت نظر بوده است و در بسیاری از مواقع با او رفتار مناسبی می‌شده است. بعد هم به بهلول اجازه داده شده است که به مصر برود.

از اینها گذشته، شیخ محمدتقی بهلول گنابادی مرد وارسته‌ای بود که آزارش به موری نمی‌رسید. او مرزها را درنوردیده بود و همه جا را منزل و کاشانهٔ خود می‌دانست و اکنون جالب نیست که نامش دستاویز ملاحظات ملی، سیاسی و ... قرار گیرد.

جناب رادان
اگر امروز ضرورتی است که باید در خصوص مهاجران افغانستانی تصمیمی بگیرید، توجیهی به از این باید پیدا کرد.

©️ از: کانال صادق ایزدی گنابادی (۱۴۰۴/۷/۲۰)

🔗 پس‌نوشت: چندی پیش احمدرضا رادان، فرمانده نیروی انتظامی، گفته بود: همین افغانستان یک نفر [ایرانی] به نام «بهلول» را ۲۰ سال در زندان‌های خود نگه داشت. همیشه هم حرفش این بود که ایشان غیرمجاز وارد کشور ما شده. چطور الان می‌پذیریم که چند صد هزار نفر غیرمجاز بیایند اینجا؟ (۱۴۰۴/۷/۱۷)
12
✳️ داستان زندانی‌شدن شیخ بهلول در افغانستان

🔻 در ارتباط سخنان جناب سردار رادان که گفته‌اند «همین افغانستان یک نفر ما به نام «بهلول» را ۲۰ سال در زندان‌های خود نگه داشت. همیشه هم حرفش این بود که ایشان غیرمجاز وارد کشور ما شده»، این قسمت از کتاب خاطرات سیاسی بهلول قابل توجه است که از قول خود بهلول روایت می‌شود. این نیز گفتنی است که مدت زندانی‌بودن بهلول نه بیست سال، بلکه یازده سال بوده است:

🔻 رئیس شهربانی مرا خواست و گفت:
دولت ما دربارهٔ شما حکم کرده که شما را به عنوان پناهندهٔ سیاسی بپذیرد و به ایران پس ندهد. ولی باید تا هر زمانی که دولت افغانستان لازم می‌داند در زندان باشید. آیا شما به این حکم رضایت دارید یا نه؟
گفتم: آری...

🔻 برای من مشورت داد که به این تصمیم دولت افغانستان راضی باشم و به من گفت: که شما فعلاً‌با ارادهٔ دولت مخالفت نکنید که شما را به ایران پس ندهند...

🔻 رئیس شهربانی پرسید که برای شما در زندان چقدر حقوق مقرر کنیم که شما راحت باشید؟
گفتم: مهمان هرگز به میزبان نمی‌گوید که برای من چه حاضر کنید. میزبان هر چیز که لازم دید برای مهمان حاضر می‌کند.

(خاطرات سیاسی بهلول، قم: انتشارات حضور، ۱۳۸۴)
7👍5
🔺 بی‌نشان
🔻 تصویری که می‌بینید مربوط به جناب حیات‌الله پروانی فرزند سید محمد‌خان است. ۷۶ ساله اهل سیدخیل ولایت پروان.
ایشان در مسیر بازگشت به کشور از مرز اسلام‌قلعه به مقصد کابل بوده است. و قریب به یک ماه است که از او خبری نیست.
اگر کسانی در داخل کشور نشانی از ایشان دارند یا در این مدت او را دیده‌اند. به این نشانی تلگرامی یا به این شماره تلفن خبر بدهند.
🔺@y_parwani
📞09910308540
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ دروغ‌های تابناک

دوستان ابتدا این پاره از فیلم را که در سایت تابناک با این نشانی منتشر شده است، ببینید. در یادداشت بعد به آن می‌پردازم.
https://www.tabnak.ir/fa/news/1333935/
👍3
✳️ دروغ‌های تابناک

🔻 سایت تابناک پیوسته به سخنان جناب سردار رادان در مورد زندانی‌شدن شیخ بهلول که ما پیشتر به آن پرداختیم، یک فیلم کوتاه هم منتشر کرده است که در آن آشکارا سخنانی دروغ می‌بینیم. بیاییم گزاره‌های مطرح‌شده در این فیلم را با خاطرات خود شیخ بهلول مقایسه کنیم.

روایت فیلم تابناک: در افغانستان ۳۳ سال و ۷ ماه در زندان بودند...
خاطرات سیاسی بهلول (ص ۱۶۵ - ۱۶۶): زمانی که شاه محمود نخست‌وزیر شد... [۱۳۲۵ ش] شاه و مجلس وزراء فیصله کردند که محبوسین سیاسی همه رها شوند و به اطراف کشور فرستاده شده و به صورت تبعید زندگی کنند... و هر یک از محبوسین سیاسی هر نقطه را که خوش دارد او را به آنجا بفرستند.

🔻 پس می‌شود گفت که مدت زندانی‌بودن شیخ بهلول حدود ۱۱ سال بوده است، از ۱۳۱۴ متعاقب واقعهٔ‌ گوهرشاد تا حوالی ۱۳۲۵.
اما این چه زمانی است؟ زمان صدارت هاشم خان است، کسی که خود بهلول او را «ظالم‌ترین مردم عصر خود»‌ معرفی می‌کند و سخن بیجایی نیست. در آن دوران سیاه، نه تنها شیخ بهلول که بسیاری از آزادیخواهان خود افغانستان هم زندانی بودند. در واقع بخشی از این قضیه برمی‌گردد به سیاست مستبدانهٔ هاشم خان.
اما وقتی هاشم خان استعفا می‌دهد و شاه‌محمود خان بر سر کار می‌آید، بهلول از زندان آزاد می‌شود. در واقع اینجا بحث ایرانی و افغانستانی نیست، بحث یک حاکمیت مستبد در آن زمان در افغانستان است.

🔻 در بخشی دیگر از فیلم، روایتی از کیفیت زندان بهلول هم بیان می‌شود و چنین وانمود می‌شود که آن شرایط سخت ۳۲ سال تمام برای بهلول ادامه داشته است.
راوی فیلم تابناک: روزهای زندان بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. ۳۲ سال. او فقط روزی یک بار اجازه داشت از آن اتاق تاریک و نمناک خارج شود.
از خاطرات بهلول (ص ۱۳۵): ظهر همان روز [حوالی ۱۳۲۰] از زندان انفرادی رها شدم و در زندان بیست و چهار نفری جای گرفتم. آن زندان صحن وسیع و حوض آب و چند درخت داشت و کسانی که در آن زندان بودند می‌توانستند با هم بنشینند و صحبت کنند...

🔻دوستان در واقع دروغ را روی دروغ سوار کرده‌اند. اول در مورد مدت زندان دروغ می‌بینیم. بعد در مورد کیفیت زندان که همه آن مدت را به کیفیت زندان انفرادی ترسیم کرده‌اند. و در مورد دلایل این زندانی‌شدن هم که مطلقاً چیزی نگفته‌اند و من در یک یادداشت دیگر به آن پرداختم. آنجا گفتم که طبق روایت خود بهلول، این قضیه بیشتر سیاسی و برای محافظت از بهلول بوده و ربطی به ورود غیرمجاز به کشور نداشته است.

🔻 واقعاً می‌ارزید؟ یعنی آدم باید چه به دست بیاورد که اخلاق کاری و اصول حرفه‌ای رسانه‌ای را به کنار بگذارد و دروغ روی دروغ سوار کند؟ که ثابت کنی دولت افغانستان یک تبعهٔ ایرانی را در هشتاد سال پیش زندانی ساخت و حالا اگر جفایی بر مردم افغانستان روا بداریم، حق‌به‌جانب هستیم؟

🔻 واقعاً می‌ارزید؟
👍136
Forwarded from موسیقی شرقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✳️ زبان بدون مرز

🔻 شعر فاضل نظری، با آواز کودکانی در بدخشان افغانستان.

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لب‌هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد
21
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من اجرای این دو عزیز به خصوص حوریه جان را در اینستاگرام همیشه لایک می‌کنم. زندگی کردن و شاد زیستن در افغانستان کنونی لایک هم دارد. با کمترین امکانات و با بیشترین محدودیت‌ها.
نه آرایش ویژه‌ای و نه لباسهای آنچنانی، یک اجرای دلی با همان رخت و لباسهای سادهٔ وطنی همین.
و اینجا در دل کوه‌های بامیان ایران و افغانستان دوباره به هم رسیده‌اند .
این همان نور امید است از پس کوه ناامیدی.

#حوریه
#علی
#آرون‌افشار
https://www.instagram.com/reel/DPZIlN5Df3N/
@ali.kingam02

@zaynabbayat
31🔥4👎1
Forwarded from خانهٔ آینه
🍁 شبی با بیدل، ۱۸۳
🔹 یک‌شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲
اینستاگرام محمدکاظم کاظمی
🔸 http://instagram.com/mkazemkazemi

🔻 متن غزل
ترک آرزو کردم، رنجِ هستی آسان شد
سوخت پرفشانی‌ها کاین قفس گلستان شد

عالم از جنون من کرد کسب همواری
سیلِ گریه سر دادم، کوه دشت دامان شد

خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل، ریشهٔ نیستان شد

هرکجا نظر کردم، فکر خویش راهم زد
غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من گریبان شد

‌بر صفای دل زاهد! این‌قدر چه می‌نازی؟
هرچه آینه گردید، بابِ خودفروشان شد

عشق شکوه‌آلود است، تا چه دل فسرد امروز؟
سیل می‌رود نومید، خانهٔ که ویران شد؟

جیب اگر به غارت رفت، دامنی به دست آریم
ای جنون! به صحرا زن، نوبهار عریان شد

جبریانِ تقدیریم، قول و فعل ما عجز است
وهم می‌کند مختار این‌قدر که نتوان‌ شد

برقِ رفتن هوش است، یا خیال دیداری؟
چون سپند از دورم آتشی نمایان شد

چینِ نازپرورد است گَرد وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم، طرّه‌ای پریشان شد

@khanehayeneh
12
ما رهروان خسته، نه از پا نشسته‌ایم
دردا که از کجا به کجاها نشسته‌ایم
چون برگِ زرد، از ستم باد مهرگان
هر گوشه‌ای فتاده و هر جا نشسته‌ایم
افتخار کاظمی (اطمینان)
7
▪️بازگشت همه به سوی اوست▪️
خدایا، به سوی تو باز آمدم
پر از توبه و پر نیاز آمدم
تو مولا و من کمترین بنده‌ام
دلم را ز لطف تو آکنده‌ام
▪️▪️▪️
و اینک روح لطیف شاعر این سروده، به آسمان‌ها پر گشود و شعری که سال‌ها پیش برای سنگ مزار خود سروده بود، با تلخی تمام عینیت یافت. بانو افتخار کاظمی (اطمینان) عمهٔ گرامی ما پس از عمری بابرکت، جهان و جهانیان را ترک کرد.
▪️او فرزند حاجی محمدکاظم بازرگانِ شاعرِ اهل هرات بود. در این شهر کهن به دنیا آمده بود و ادب و فضیلت را در منزل پدری آموخته بود. او با شادروان حاجی محمدناصر اطمینان زندگی مشترک را آغاز کرد و سپس به شهر کابل کوچید. خداوند به این زوج فرهیخته احمدنائف، ناهید، ثریا، سهیلا، وحید، شکیلا و ژیلا را عطا کرد، همه فرزندانی اهل دانش‌ورزی و مشتاق فرهنگ و ادب.
▪️دریغ که وقایع پس از کودتای خلق، این خانواده را نیز همانند دیگر خانواده‌ها به کشورهای دور و نزدیک مهاجر ساخت. جمعی از اعضای خانواده به ایران مهاجرت کردند و جمعی به کشورهای دیگر، تا این که همه دوباره در کشور کانادا گرد آمدند و این بانوی صاحب فضیلت، باقی عمر را تا لحظهٔ بدرود حیات در آن کشور و در کانون گرم خانواده‌اش سپری کرد، هرچند داغ غربت، همه آنان را می‌آزرد. چنان که او خود در شعری گفته است:
ما رهروان خسته، نه از پا نشسته‌ایم
دردا که از کجا به کجاها نشسته‌ایم
چون برگِ زرد، از ستم باد مهرگان
هر گوشه‌ای فتاده و هر جا نشسته‌ایم
▪️سرایش شعر، تسکینی بود بر این دردهای غربت، شعرهایی که در کتاب «قطره‌ای از بحر» گرد آمد و در سال ۱۳۸۸ شمسی / ۲۰۰۹ میلادی منتشر شد. در برگ برگ این کتاب رد پای احساس و قریحهٔ والای افتخار کاظمی را می‌توان یافت.
▪️او تا واپسین ایام عمر، با همه اثرات کهولت، روحیه‌ای زنده و دلی مهربان داشت. در فضای مجازی فعال بود و صفحهٔ شخصی او در فیس‌بوک، از طبع جوان و سرزنده‌اش خبر می‌داد.
▪️خداوند به او عمری بابرکت عطا کرد، هرچند در طول این سال‌ها داغ همسر گرامی‌اش حاجی محمدناصر اطمینان و برادرانش محمدعلی و محمدآقا و غلام‌رضا کاظمی و خواهرانش مریم، فخری و شایسته کاظمی بر دل او نشست. او واپسین فرزند حاج محمدکاظم بود که این دنیای فانی را نظاره کرد و خود به مادر و پدرش و برادران و خواهران عزیزش پیوست.
▪️این بیت‌ها از یک غزل افتخار کاظمی، در این ایام می‌تواند زبان حال فرزندان عزیز و دیگر وابستگان خانواده‌های اطمینان و کاظمی در سوگ او باشد:
آن سفرکرده که دیری است از او بی‌خبرم
هر کجا هست، خدایا به تو اش می‌سپرم
گرچه رفته است و یادی ننموده است مرا
لحظه‌ای نیست که یادش برود از نظرم
روزم از هجرِ رخش گشته چو زلفش تاریک
روز و شب از غم او تا به سحر شعله‌ورم
▪️▪️▪️
ما برادرزاده‌های داغدار او، مهری کاظمی (ساعی)، اسدالله کاظمی، عبدالله کاظمی و محمدکاظم کاظمی درگذشت عمه‌گل عزیز را به خانوادهٔ‌ گرامی او و همه بستگان تسلیت می‌گوییم.

۳ آبان ۱۴۰۳ ش / ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵ م
21😢9
صدایش در گوشم می‌پیچد. صدای مهربانش با کلماتی آهنگین و وزین که خبر ما را می‌گرفت. روزهای عید و گاه گاه، او بزرگوار بود و پیش قدم برای احوالپرسی‌های گرمی که مشهد و کانادا را به هم وصل می‌کرد. بی‌آنکه انتظار داشته باشد حتما ما اول تماس بگیریم.
بانو افتخار کاظمی (اطمینان) ملقب به عمه گل در خانواده، عمهٔ شاعر و ادیب محمدکاظم جان. رسمی زیبا در بین مردم ما که سه عمه را با عنوان عمه جان، عمه شیرین و عمه گل صدا می‌زدند.
از یک خانوادهٔ اهل فرهنگ و ادب با فرزندانی همانند سهیلا جان، شکیلا جان، ژیلا جان، ناهید جان، ثریا جان، نائف جان و وحید جان که همه خیررسانند به این جامعه و فرهنگ و ادب در جان و جهان‌شان سرشته شده.
مجموعه شعری از ایشان به نام «قطره‌ای از بحر» منتشر شده که توفیق دکلمه چند شعرشان را داشتم و خرسندم که این کار را در زمان حیاتشان انجام دادم.
خوشحالم که توفیق دیدارشان را، هم‌صحبتی‌شان را داشتم و از آن جان معطر من هم برگی چیدم.
روانش مینوی باد
@zaynabbayat
8👍1
افتخار کاظمی
بهار آمد
🌷 بهار آمد تو هم ای سرو قد سیر گلستان کن
گلستان را ز فیض روی خود، بهتر ز رضوان کن

لبان ارغوانی را به شکرخنده‌ای بگشا
ز خجلت غنچهٔ نشکفته را سر در گریبان کن

بنفشه در لب جوی آمد و گل سوی بستان شد
تو نیز ای لالهٔ وحشی گذر بر دشت و دامان کن

زلیخاوش قدم بگذار در بازار مه‌رویان
هزاران یوسف مصری به یک چاه زنخدان کن

ز غم رنجور و بیمارم بیا ای ساقی زیبا
دل خون گشتهٔ ما را به یک پیمانه درمان کن

بخندانم بگریانم بسوزانم بمیرانم
وجود ناشکیبم را تو آن شمع شبستان کن

تو هر چند «افتخار» عالمی ای خوبرو گاهی
نگاهی از سر رحمت به جمع غمگساران کن

🔻غزلی از بانو #افتخارکاظمی
🔹دکلمه: #زینب‌بیات
#بهار
@zaynabbayat
10👍4
📚 مهلت ارسال آثار برای مسابقهٔ کاروان حلّه تا ۱۵ آبان / عقرب ۱۴۰۴ تمدید شد.

🔻برای سهولت کار شاعران و نویسندگان خارج از ایران، امکان ارسال فایل کتاب نیز وجود دارد.

🔻با کاروان حله در واقع قرار است یک رویداد ادبی بزرگ در افغانستان باشد، فرصتی برای پرداختن به شعر و داستان در قالب یک رقابت بین همه افغانستانی‌های سراسر جهان.

🔻 از دوستان عزیزی که دست در کار سرودن و نوشتن دارند، برای شرکت در این جشنواره دعوت می‌کنم. همه سخنوران و نویسندگان افغانستان در داخل کشور و نیز کشورهای دیگر در صورتی که آثاری با شرایط تعیین‌شده دارند، می‌توانند در این رقابت شرکت کنند. مهلت ارسال آثار تا ۱۵ آبان / عقرب تمدید شد.

🔹 بخش‌ها:
▪️ انتخاب کتاب سال شعر
▪️ انتخاب کتاب سال داستان
▪️ مسابقه شعر و داستان کوتاه جوان افغانستان

🗓 مهلت ارسال آثار:
۱۵ شهریور تا پایان مهرماه ۱۴۰۴

📩 ارسال اثر و دریافت اطلاعات بیشتر:
✉️ [email protected]
📞 +989158018761

🔸 بنیاد فرهنگی ـ اجتماعی افغانستانی‌های مقیم ج. ا. ایران

@bonyadefarhangi
2025/10/29 07:39:22
Back to Top
HTML Embed Code: