Forwarded from خانهٔ آینه
🍁 شبی با بیدل، ۱۸۳
🔹 یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲
اینستاگرام محمدکاظم کاظمی
🔸 http://instagram.com/mkazemkazemi
🔻 متن غزل
ترک آرزو کردم، رنجِ هستی آسان شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستان شد
عالم از جنون من کرد کسب همواری
سیلِ گریه سر دادم، کوه دشت دامان شد
خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل، ریشهٔ نیستان شد
هرکجا نظر کردم، فکر خویش راهم زد
غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من گریبان شد
بر صفای دل زاهد! اینقدر چه مینازی؟
هرچه آینه گردید، بابِ خودفروشان شد
عشق شکوهآلود است، تا چه دل فسرد امروز؟
سیل میرود نومید، خانهٔ که ویران شد؟
جیب اگر به غارت رفت، دامنی به دست آریم
ای جنون! به صحرا زن، نوبهار عریان شد
جبریانِ تقدیریم، قول و فعل ما عجز است
وهم میکند مختار اینقدر که نتوان شد
برقِ رفتن هوش است، یا خیال دیداری؟
چون سپند از دورم آتشی نمایان شد
چینِ نازپرورد است گَرد وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم، طرّهای پریشان شد
@khanehayeneh
🔹 یکشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲
اینستاگرام محمدکاظم کاظمی
🔸 http://instagram.com/mkazemkazemi
🔻 متن غزل
ترک آرزو کردم، رنجِ هستی آسان شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستان شد
عالم از جنون من کرد کسب همواری
سیلِ گریه سر دادم، کوه دشت دامان شد
خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل، ریشهٔ نیستان شد
هرکجا نظر کردم، فکر خویش راهم زد
غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من گریبان شد
بر صفای دل زاهد! اینقدر چه مینازی؟
هرچه آینه گردید، بابِ خودفروشان شد
عشق شکوهآلود است، تا چه دل فسرد امروز؟
سیل میرود نومید، خانهٔ که ویران شد؟
جیب اگر به غارت رفت، دامنی به دست آریم
ای جنون! به صحرا زن، نوبهار عریان شد
جبریانِ تقدیریم، قول و فعل ما عجز است
وهم میکند مختار اینقدر که نتوان شد
برقِ رفتن هوش است، یا خیال دیداری؟
چون سپند از دورم آتشی نمایان شد
چینِ نازپرورد است گَرد وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم، طرّهای پریشان شد
@khanehayeneh
❤13
▪️بازگشت همه به سوی اوست▪️
خدایا، به سوی تو باز آمدم
پر از توبه و پر نیاز آمدم
تو مولا و من کمترین بندهام
دلم را ز لطف تو آکندهام
▪️▪️▪️
و اینک روح لطیف شاعر این سروده، به آسمانها پر گشود و شعری که سالها پیش برای سنگ مزار خود سروده بود، با تلخی تمام عینیت یافت. بانو افتخار کاظمی (اطمینان) عمهٔ گرامی ما پس از عمری بابرکت، جهان و جهانیان را ترک کرد.
▪️او فرزند حاجی محمدکاظم بازرگانِ شاعرِ اهل هرات بود. در این شهر کهن به دنیا آمده بود و ادب و فضیلت را در منزل پدری آموخته بود. او با شادروان حاجی محمدناصر اطمینان زندگی مشترک را آغاز کرد و سپس به شهر کابل کوچید. خداوند به این زوج فرهیخته احمدنائف، ناهید، ثریا، سهیلا، وحید، شکیلا و ژیلا را عطا کرد، همه فرزندانی اهل دانشورزی و مشتاق فرهنگ و ادب.
▪️دریغ که وقایع پس از کودتای خلق، این خانواده را نیز همانند دیگر خانوادهها به کشورهای دور و نزدیک مهاجر ساخت. جمعی از اعضای خانواده به ایران مهاجرت کردند و جمعی به کشورهای دیگر، تا این که همه دوباره در کشور کانادا گرد آمدند و این بانوی صاحب فضیلت، باقی عمر را تا لحظهٔ بدرود حیات در آن کشور و در کانون گرم خانوادهاش سپری کرد، هرچند داغ غربت، همه آنان را میآزرد. چنان که او خود در شعری گفته است:
ما رهروان خسته، نه از پا نشستهایم
دردا که از کجا به کجاها نشستهایم
چون برگِ زرد، از ستم باد مهرگان
هر گوشهای فتاده و هر جا نشستهایم
▪️سرایش شعر، تسکینی بود بر این دردهای غربت، شعرهایی که در کتاب «قطرهای از بحر» گرد آمد و در سال ۱۳۸۸ شمسی / ۲۰۰۹ میلادی منتشر شد. در برگ برگ این کتاب رد پای احساس و قریحهٔ والای افتخار کاظمی را میتوان یافت.
▪️او تا واپسین ایام عمر، با همه اثرات کهولت، روحیهای زنده و دلی مهربان داشت. در فضای مجازی فعال بود و صفحهٔ شخصی او در فیسبوک، از طبع جوان و سرزندهاش خبر میداد.
▪️خداوند به او عمری بابرکت عطا کرد، هرچند در طول این سالها داغ همسر گرامیاش حاجی محمدناصر اطمینان و برادرانش محمدعلی و محمدآقا و غلامرضا کاظمی و خواهرانش مریم، فخری و شایسته کاظمی بر دل او نشست. او واپسین فرزند حاج محمدکاظم بود که این دنیای فانی را نظاره کرد و خود به مادر و پدرش و برادران و خواهران عزیزش پیوست.
▪️این بیتها از یک غزل افتخار کاظمی، در این ایام میتواند زبان حال فرزندان عزیز و دیگر وابستگان خانوادههای اطمینان و کاظمی در سوگ او باشد:
آن سفرکرده که دیری است از او بیخبرم
هر کجا هست، خدایا به تو اش میسپرم
گرچه رفته است و یادی ننموده است مرا
لحظهای نیست که یادش برود از نظرم
روزم از هجرِ رخش گشته چو زلفش تاریک
روز و شب از غم او تا به سحر شعلهورم
▪️▪️▪️
ما برادرزادههای داغدار او، مهری کاظمی (ساعی)، اسدالله کاظمی، عبدالله کاظمی و محمدکاظم کاظمی درگذشت عمهگل عزیز را به خانوادهٔ گرامی او و همه بستگان تسلیت میگوییم.
۳ آبان ۱۴۰۳ ش / ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵ م
خدایا، به سوی تو باز آمدم
پر از توبه و پر نیاز آمدم
تو مولا و من کمترین بندهام
دلم را ز لطف تو آکندهام
▪️▪️▪️
و اینک روح لطیف شاعر این سروده، به آسمانها پر گشود و شعری که سالها پیش برای سنگ مزار خود سروده بود، با تلخی تمام عینیت یافت. بانو افتخار کاظمی (اطمینان) عمهٔ گرامی ما پس از عمری بابرکت، جهان و جهانیان را ترک کرد.
▪️او فرزند حاجی محمدکاظم بازرگانِ شاعرِ اهل هرات بود. در این شهر کهن به دنیا آمده بود و ادب و فضیلت را در منزل پدری آموخته بود. او با شادروان حاجی محمدناصر اطمینان زندگی مشترک را آغاز کرد و سپس به شهر کابل کوچید. خداوند به این زوج فرهیخته احمدنائف، ناهید، ثریا، سهیلا، وحید، شکیلا و ژیلا را عطا کرد، همه فرزندانی اهل دانشورزی و مشتاق فرهنگ و ادب.
▪️دریغ که وقایع پس از کودتای خلق، این خانواده را نیز همانند دیگر خانوادهها به کشورهای دور و نزدیک مهاجر ساخت. جمعی از اعضای خانواده به ایران مهاجرت کردند و جمعی به کشورهای دیگر، تا این که همه دوباره در کشور کانادا گرد آمدند و این بانوی صاحب فضیلت، باقی عمر را تا لحظهٔ بدرود حیات در آن کشور و در کانون گرم خانوادهاش سپری کرد، هرچند داغ غربت، همه آنان را میآزرد. چنان که او خود در شعری گفته است:
ما رهروان خسته، نه از پا نشستهایم
دردا که از کجا به کجاها نشستهایم
چون برگِ زرد، از ستم باد مهرگان
هر گوشهای فتاده و هر جا نشستهایم
▪️سرایش شعر، تسکینی بود بر این دردهای غربت، شعرهایی که در کتاب «قطرهای از بحر» گرد آمد و در سال ۱۳۸۸ شمسی / ۲۰۰۹ میلادی منتشر شد. در برگ برگ این کتاب رد پای احساس و قریحهٔ والای افتخار کاظمی را میتوان یافت.
▪️او تا واپسین ایام عمر، با همه اثرات کهولت، روحیهای زنده و دلی مهربان داشت. در فضای مجازی فعال بود و صفحهٔ شخصی او در فیسبوک، از طبع جوان و سرزندهاش خبر میداد.
▪️خداوند به او عمری بابرکت عطا کرد، هرچند در طول این سالها داغ همسر گرامیاش حاجی محمدناصر اطمینان و برادرانش محمدعلی و محمدآقا و غلامرضا کاظمی و خواهرانش مریم، فخری و شایسته کاظمی بر دل او نشست. او واپسین فرزند حاج محمدکاظم بود که این دنیای فانی را نظاره کرد و خود به مادر و پدرش و برادران و خواهران عزیزش پیوست.
▪️این بیتها از یک غزل افتخار کاظمی، در این ایام میتواند زبان حال فرزندان عزیز و دیگر وابستگان خانوادههای اطمینان و کاظمی در سوگ او باشد:
آن سفرکرده که دیری است از او بیخبرم
هر کجا هست، خدایا به تو اش میسپرم
گرچه رفته است و یادی ننموده است مرا
لحظهای نیست که یادش برود از نظرم
روزم از هجرِ رخش گشته چو زلفش تاریک
روز و شب از غم او تا به سحر شعلهورم
▪️▪️▪️
ما برادرزادههای داغدار او، مهری کاظمی (ساعی)، اسدالله کاظمی، عبدالله کاظمی و محمدکاظم کاظمی درگذشت عمهگل عزیز را به خانوادهٔ گرامی او و همه بستگان تسلیت میگوییم.
۳ آبان ۱۴۰۳ ش / ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵ م
Telegram
کانال محمدکاظم کاظمی
ما رهروان خسته، نه از پا نشستهایم
دردا که از کجا به کجاها نشستهایم
چون برگِ زرد، از ستم باد مهرگان
هر گوشهای فتاده و هر جا نشستهایم
افتخار کاظمی (اطمینان)
دردا که از کجا به کجاها نشستهایم
چون برگِ زرد، از ستم باد مهرگان
هر گوشهای فتاده و هر جا نشستهایم
افتخار کاظمی (اطمینان)
❤27😢9
Forwarded from کانال زینب بیات
صدایش در گوشم میپیچد. صدای مهربانش با کلماتی آهنگین و وزین که خبر ما را میگرفت. روزهای عید و گاه گاه، او بزرگوار بود و پیش قدم برای احوالپرسیهای گرمی که مشهد و کانادا را به هم وصل میکرد. بیآنکه انتظار داشته باشد حتما ما اول تماس بگیریم.
بانو افتخار کاظمی (اطمینان) ملقب به عمه گل در خانواده، عمهٔ شاعر و ادیب محمدکاظم جان. رسمی زیبا در بین مردم ما که سه عمه را با عنوان عمه جان، عمه شیرین و عمه گل صدا میزدند.
از یک خانوادهٔ اهل فرهنگ و ادب با فرزندانی همانند سهیلا جان، شکیلا جان، ژیلا جان، ناهید جان، ثریا جان، نائف جان و وحید جان که همه خیررسانند به این جامعه و فرهنگ و ادب در جان و جهانشان سرشته شده.
مجموعه شعری از ایشان به نام «قطرهای از بحر» منتشر شده که توفیق دکلمه چند شعرشان را داشتم و خرسندم که این کار را در زمان حیاتشان انجام دادم.
خوشحالم که توفیق دیدارشان را، همصحبتیشان را داشتم و از آن جان معطر من هم برگی چیدم.
روانش مینوی باد
@zaynabbayat
بانو افتخار کاظمی (اطمینان) ملقب به عمه گل در خانواده، عمهٔ شاعر و ادیب محمدکاظم جان. رسمی زیبا در بین مردم ما که سه عمه را با عنوان عمه جان، عمه شیرین و عمه گل صدا میزدند.
از یک خانوادهٔ اهل فرهنگ و ادب با فرزندانی همانند سهیلا جان، شکیلا جان، ژیلا جان، ناهید جان، ثریا جان، نائف جان و وحید جان که همه خیررسانند به این جامعه و فرهنگ و ادب در جان و جهانشان سرشته شده.
مجموعه شعری از ایشان به نام «قطرهای از بحر» منتشر شده که توفیق دکلمه چند شعرشان را داشتم و خرسندم که این کار را در زمان حیاتشان انجام دادم.
خوشحالم که توفیق دیدارشان را، همصحبتیشان را داشتم و از آن جان معطر من هم برگی چیدم.
روانش مینوی باد
@zaynabbayat
❤10👍1
افتخار کاظمی
بهار آمد
🌷 بهار آمد تو هم ای سرو قد سیر گلستان کن
گلستان را ز فیض روی خود، بهتر ز رضوان کن
لبان ارغوانی را به شکرخندهای بگشا
ز خجلت غنچهٔ نشکفته را سر در گریبان کن
بنفشه در لب جوی آمد و گل سوی بستان شد
تو نیز ای لالهٔ وحشی گذر بر دشت و دامان کن
زلیخاوش قدم بگذار در بازار مهرویان
هزاران یوسف مصری به یک چاه زنخدان کن
ز غم رنجور و بیمارم بیا ای ساقی زیبا
دل خون گشتهٔ ما را به یک پیمانه درمان کن
بخندانم بگریانم بسوزانم بمیرانم
وجود ناشکیبم را تو آن شمع شبستان کن
تو هر چند «افتخار» عالمی ای خوبرو گاهی
نگاهی از سر رحمت به جمع غمگساران کن
🔻غزلی از بانو #افتخارکاظمی
🔹دکلمه: #زینببیات
#بهار
@zaynabbayat
گلستان را ز فیض روی خود، بهتر ز رضوان کن
لبان ارغوانی را به شکرخندهای بگشا
ز خجلت غنچهٔ نشکفته را سر در گریبان کن
بنفشه در لب جوی آمد و گل سوی بستان شد
تو نیز ای لالهٔ وحشی گذر بر دشت و دامان کن
زلیخاوش قدم بگذار در بازار مهرویان
هزاران یوسف مصری به یک چاه زنخدان کن
ز غم رنجور و بیمارم بیا ای ساقی زیبا
دل خون گشتهٔ ما را به یک پیمانه درمان کن
بخندانم بگریانم بسوزانم بمیرانم
وجود ناشکیبم را تو آن شمع شبستان کن
تو هر چند «افتخار» عالمی ای خوبرو گاهی
نگاهی از سر رحمت به جمع غمگساران کن
🔻غزلی از بانو #افتخارکاظمی
🔹دکلمه: #زینببیات
#بهار
@zaynabbayat
❤14👍4
📚 مهلت ارسال آثار برای مسابقهٔ کاروان حلّه تا ۱۵ آبان / عقرب ۱۴۰۴ تمدید شد.
🔻برای سهولت کار شاعران و نویسندگان خارج از ایران، امکان ارسال فایل کتاب نیز وجود دارد.
🔻با کاروان حله در واقع قرار است یک رویداد ادبی بزرگ در افغانستان باشد، فرصتی برای پرداختن به شعر و داستان در قالب یک رقابت بین همه افغانستانیهای سراسر جهان.
🔻 از دوستان عزیزی که دست در کار سرودن و نوشتن دارند، برای شرکت در این جشنواره دعوت میکنم. همه سخنوران و نویسندگان افغانستان در داخل کشور و نیز کشورهای دیگر در صورتی که آثاری با شرایط تعیینشده دارند، میتوانند در این رقابت شرکت کنند. مهلت ارسال آثار تا ۱۵ آبان / عقرب تمدید شد.
🔹 بخشها:
▪️ انتخاب کتاب سال شعر
▪️ انتخاب کتاب سال داستان
▪️ مسابقه شعر و داستان کوتاه جوان افغانستان
🗓 مهلت ارسال آثار:
۱۵ شهریور تا پایان مهرماه ۱۴۰۴
📩 ارسال اثر و دریافت اطلاعات بیشتر:
✉️ [email protected]
📞 +989158018761
🔸 بنیاد فرهنگی ـ اجتماعی افغانستانیهای مقیم ج. ا. ایران
@bonyadefarhangi
🔻برای سهولت کار شاعران و نویسندگان خارج از ایران، امکان ارسال فایل کتاب نیز وجود دارد.
🔻با کاروان حله در واقع قرار است یک رویداد ادبی بزرگ در افغانستان باشد، فرصتی برای پرداختن به شعر و داستان در قالب یک رقابت بین همه افغانستانیهای سراسر جهان.
🔻 از دوستان عزیزی که دست در کار سرودن و نوشتن دارند، برای شرکت در این جشنواره دعوت میکنم. همه سخنوران و نویسندگان افغانستان در داخل کشور و نیز کشورهای دیگر در صورتی که آثاری با شرایط تعیینشده دارند، میتوانند در این رقابت شرکت کنند. مهلت ارسال آثار تا ۱۵ آبان / عقرب تمدید شد.
🔹 بخشها:
▪️ انتخاب کتاب سال شعر
▪️ انتخاب کتاب سال داستان
▪️ مسابقه شعر و داستان کوتاه جوان افغانستان
🗓 مهلت ارسال آثار:
۱۵ شهریور تا پایان مهرماه ۱۴۰۴
📩 ارسال اثر و دریافت اطلاعات بیشتر:
✉️ [email protected]
📞 +989158018761
🔸 بنیاد فرهنگی ـ اجتماعی افغانستانیهای مقیم ج. ا. ایران
@bonyadefarhangi
Forwarded from خبرهای شعر خراسان (محمدرضا معلمی)
🌻 انجمن شعر امین
🌱با حضور استاد محمدکاظم کاظمی
✅میهمانان این جلسه، اساتید ارجمند: قربان ولیئی، سیدعلی میرفتاح، علی داوودی، میلاد عرفانپور، آقای توسلیان
✳️ شعرخوانی و نقد شعر
♦️چهارشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۱۹
♦️مشهد، بولوار مدرس، مدرس ۴، پلاک ۱۰، حسینیهٔ هنر
🌱با حضور استاد محمدکاظم کاظمی
✅میهمانان این جلسه، اساتید ارجمند: قربان ولیئی، سیدعلی میرفتاح، علی داوودی، میلاد عرفانپور، آقای توسلیان
✳️ شعرخوانی و نقد شعر
♦️چهارشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۱۹
♦️مشهد، بولوار مدرس، مدرس ۴، پلاک ۱۰، حسینیهٔ هنر
امروز جلسهٔ شعر ما ویژه است، با حضور مهمانانی گرانقدر. مشتاق حضور دوستان شاعر هستیم.
❤5😢2
Forwarded from افغانستانیها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 روایت گردشگر ایرانی از سفر به افغانستان
این جملۀ رضا میرزایی، گردشگر ایرانی، است که در تابستان ۱۴۰۴ به همراه خانوادهاش با دوچرخه به افغانستان سفر کرده است. او در برنامۀ «یک پیاله چای سبز» شبکه سحر از برخورد مردم افغانستان میگوید. روایت کامل او را در سایت شبکه سحر ببینید. (۱۴۰۴/۸/۱۰)
پسنوشت: بهار ۱۴۰۴ نیز مرتضی کوثری، جهانگرد ایرانی، به افغانستان سفر کرده بود، که روایت او از سفرش را میتوانید در اینجا ببینید.
#️⃣ #روایت #سفرنامه
«خجالت کشیدیم از آن چیزی که در مورد این مردم فکر میکردیم»
این جملۀ رضا میرزایی، گردشگر ایرانی، است که در تابستان ۱۴۰۴ به همراه خانوادهاش با دوچرخه به افغانستان سفر کرده است. او در برنامۀ «یک پیاله چای سبز» شبکه سحر از برخورد مردم افغانستان میگوید. روایت کامل او را در سایت شبکه سحر ببینید. (۱۴۰۴/۸/۱۰)
پسنوشت: بهار ۱۴۰۴ نیز مرتضی کوثری، جهانگرد ایرانی، به افغانستان سفر کرده بود، که روایت او از سفرش را میتوانید در اینجا ببینید.
#️⃣ #روایت #سفرنامه
❤14👍4
Forwarded from یادداشتها | فاطمه بهروزفخر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرواز ۱۱۰۱، شمارهٔ پروازی است که مسافران خود را به قلب افغانستان میبرد. به کابل.
مدتی قبل در برنامهای با همین عنوان و بهدعوت رسانهٔ ایراف، یک دلِ سیر از سفر و اقامتم در افغانستان گفتم؛ این سرزمینِ عزیزی که دیدار چندبارهاش خواستِ عمیق قلبی من است.
یکبار دوستی بهشوخی گفت
پسرها دوسال میروند سربازی. هزارسال خاطره برای تعریفکردن دارند.
بهروزفخر هم شبیه سربازیرفتهها، هزارسال خاطره دارد که اینطرف و آن طرف تعریف کند. :))
این فیلم، تکهای از آن گفتوگوست.
#سفر_نویسی #سفر_افغانستان
مدتی قبل در برنامهای با همین عنوان و بهدعوت رسانهٔ ایراف، یک دلِ سیر از سفر و اقامتم در افغانستان گفتم؛ این سرزمینِ عزیزی که دیدار چندبارهاش خواستِ عمیق قلبی من است.
یکبار دوستی بهشوخی گفت
پسرها دوسال میروند سربازی. هزارسال خاطره برای تعریفکردن دارند.
بهروزفخر هم شبیه سربازیرفتهها، هزارسال خاطره دارد که اینطرف و آن طرف تعریف کند. :))
این فیلم، تکهای از آن گفتوگوست.
#سفر_نویسی #سفر_افغانستان
Forwarded from
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️ #فاطمه_بهروزفخر
🆔 @fatemehbehruzfakhr
پرواز ۱۱۰۱، شمارهٔ پروازی است که مسافران خود را به قلب افغانستان میبرد. به کابل.
مدتی قبل در برنامهای با همین عنوان و بهدعوت رسانهٔ ایراف، یک دلِ سیر از سفر و اقامتم در افغانستان گفتم؛ این سرزمینِ عزیزی که دیدار چندبارهاش خواستِ عمیق قلبی من است.
یکبار دوستی بهشوخی گفت
پسرها دو سال میروند سربازی. هزارسال خاطره برای تعریفکردن دارند.
بهروزفخر هم شبیه سربازیرفتهها، هزار سال خاطره دارد که اینطرف و آن طرف تعریف کند. :))
این فیلم، تکههایی از آن گفتوگوست.
⬅️ویدیوهای باکیفیت: https://iraf.ir/88304/tv/
#سفر_نویسی #سفر_افغانستان
🆔 @fatemehbehruzfakhr
پرواز ۱۱۰۱، شمارهٔ پروازی است که مسافران خود را به قلب افغانستان میبرد. به کابل.
مدتی قبل در برنامهای با همین عنوان و بهدعوت رسانهٔ ایراف، یک دلِ سیر از سفر و اقامتم در افغانستان گفتم؛ این سرزمینِ عزیزی که دیدار چندبارهاش خواستِ عمیق قلبی من است.
یکبار دوستی بهشوخی گفت
پسرها دو سال میروند سربازی. هزارسال خاطره برای تعریفکردن دارند.
بهروزفخر هم شبیه سربازیرفتهها، هزار سال خاطره دارد که اینطرف و آن طرف تعریف کند. :))
این فیلم، تکههایی از آن گفتوگوست.
⬅️ویدیوهای باکیفیت: https://iraf.ir/88304/tv/
#سفر_نویسی #سفر_افغانستان
❤6
Forwarded from کانال زینب بیات
🔹پست جدید مریم کاظمی در یوتیوب را میتوانید با این لینک تماشا کنید.👆
