Telegram Web Link
بهاران یا زمستان !
بی تو
هر فصلی
غم انگیز است :/
@mo_eina
‏شب و
دلتنگی و
این چشمِ پر از
حسرتِ خواب
منم و
شوقِ وصالِ تو و
دریای سراب :)


@mo_eina
جاری‌ست از پیراهن شب
عطر گیسویت
خوابِ تو را
انگار می‌بینند
«شب‌بو»ها

#شهریاربصیری

@mo_eins
Forwarded from مُعینا (اُمـٖیـٓدِ ــعـٰادِلْــ)
شیخ با من سخن از عالم عقبی می گفت
گفتمش:شیخ! به آنجا که روم "او" هم هست؟


#فریبرز_رضا_نواز



@mo_eina
گفتی که اجبار است و
من باید که از پیشت روم
رفتی و اجباری نبود
دانم دلت با من نبود


@mo_eina
دستم نمی رسد
به بلندای چیدنت
باید بسنده کرد
به رویای دیدنت :)

@mo_eina
[لاف طاٰقت‌زده‌ام؛ کم گُنهی نیست مرا]
دل نیست کبوتر
که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی
که پریدیم
پریدیم ...!

@mo_eina
رتبه میخواهی چو خورشید از خلایق دور باش
سایه از همراهی مردم به خاک افتاده است

#صائب_تبریزی

@mo_eina
سوزد مرا
سازد مرا
در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا
بیگانه از خویشم کند


@mo_eina
‌ این چه رازی ست
که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟

#هوشنگ_ابتهاج
@mo_eina
مُعینا
‌ این چه رازی ست که هر بار بهار با عزای دل ما می آید؟ #هوشنگ_ابتهاج @mo_eina
خاک تفتیده و
دل سوخته و
شعله فراخ
قسمت ماست
که تا حشر
بسوزیم همه :/

@mo_eina
مُعینا
‌ این چه رازی ست که هر بار بهار با عزای دل ما می آید؟ #هوشنگ_ابتهاج @mo_eina
این خانه که هر روز
عزادار عزیزی‌ست!
این خانه که
قلبش شده از درد،
مچاله...!

@mo_eina
غم ...!
آری غم ؛
همان ارثیه ی
آباء و اجدادی :/


@mo_eina
خنده‌هایم دید و
گفتا فارغی گویا زِ غم!
گفتمش ما درد را
با خنده کتمان می‌کنیم

@mo_eina
دلم مجروح و
سرتاپا ملاحت
از تو می‌بارد
تو را با این
نمک‌پاشی نگه دارم
چه‌سان در دل؟

@mo_eina
یافته‌ای که عاشقم
وای به روزگار من :/
نخل ما منّتِ سرسبزی از آتش دارد
برِ او بادِ بهاران و خزان یکسان است

#شفایی_اصفهانی

@mo_eina
‏گر هيچ مرا
در دل تو جاست بگو؛
‏گر هست بگو
نيست بگو
راست بگو :)


@mo_eina
تاوان نمردن
که پس از عشقِ تو دادم
این بود که در شهرِ خودم
زنده به گورم

@mo_eina
2025/06/30 00:44:48
Back to Top
HTML Embed Code: