Forwarded from Sadrnejad Saber
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنرانی صبح چهارم مجلس فرج خواهی استاد معاونیان
جلسه فرج خواهی فاطمیه اول 1447
❤16
ابرمرد :
🌞 اي ابرمرد و فردِ انسان : تو
در هدايت شريك قران : تو
برتر از وصف و وهم و فهم ما
اصل اصل اصول ايمان : تو
پاكِ پاكيزه نسل و پاك نژاد
پاك از هر گناه و عصيان تو
اي تو موعود انبياء و رسل
محيي وحي و روح اديان : تو
از تبار يزدجردی تو
پور شمعون و شاه مردان : تو
هله خورشيد! چشمه ي انوار
تا به كي پشت غيب پنهان ؟ تو
خيز و بشكن تمام بت ها را
دين حق را نما نمايان ، تو
تيغ بركش كه چيره شد دجال
گردنش زن به سيف برّان : تو
صوفي و ملحد و بهايي را
بنشان جاي خود ز جولان تو
ستم و جور و ظلم و فحشا را
ريشه كن كن ز بيخ و بنيان : تو
دين چو تحريف شد زبدعت ها
سنت احيا نما و فرقان: تو
آه اي منتقم ! اَقِم بالحق
خط بزن بر وجود ِبطلان : تو
همه در فكر زندگانی خود
و طريد تمام دوران : تو !
آري شرمنده ايم از رويت
تو دعا كن براي غفران :،تو
يا ابانا ! همه خطاكاريم
مغفرت كن طلب ز رحمان : تو
ما تو را عار و ننگ و سرباريم
بگذر از مردگان بيجان : تو
تو مغيث و غياث ما هستي
كهف مايي ميان طوفان : تو
عمر ما شد تلف به بوالهوسي
تويي آگه ز حال مايان : تو
بپذيري اگر ، مگر چه شود؟
جان حامد براي قربان ، تو
فاطميه ١٤٤٣
قم
🌞 اي ابرمرد و فردِ انسان : تو
در هدايت شريك قران : تو
برتر از وصف و وهم و فهم ما
اصل اصل اصول ايمان : تو
پاكِ پاكيزه نسل و پاك نژاد
پاك از هر گناه و عصيان تو
اي تو موعود انبياء و رسل
محيي وحي و روح اديان : تو
از تبار يزدجردی تو
پور شمعون و شاه مردان : تو
هله خورشيد! چشمه ي انوار
تا به كي پشت غيب پنهان ؟ تو
خيز و بشكن تمام بت ها را
دين حق را نما نمايان ، تو
تيغ بركش كه چيره شد دجال
گردنش زن به سيف برّان : تو
صوفي و ملحد و بهايي را
بنشان جاي خود ز جولان تو
ستم و جور و ظلم و فحشا را
ريشه كن كن ز بيخ و بنيان : تو
دين چو تحريف شد زبدعت ها
سنت احيا نما و فرقان: تو
آه اي منتقم ! اَقِم بالحق
خط بزن بر وجود ِبطلان : تو
همه در فكر زندگانی خود
و طريد تمام دوران : تو !
آري شرمنده ايم از رويت
تو دعا كن براي غفران :،تو
يا ابانا ! همه خطاكاريم
مغفرت كن طلب ز رحمان : تو
ما تو را عار و ننگ و سرباريم
بگذر از مردگان بيجان : تو
تو مغيث و غياث ما هستي
كهف مايي ميان طوفان : تو
عمر ما شد تلف به بوالهوسي
تويي آگه ز حال مايان : تو
بپذيري اگر ، مگر چه شود؟
جان حامد براي قربان ، تو
فاطميه ١٤٤٣
قم
❤28😁1🤔1
Audio
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
سرقت لقب صدّیقه از حضرت زهرا و لقب صدّیق از امیرالمؤمنین علی علیهما السّلام/
🎤استاد معاونیان؛
🆔 @ahadisegoharbar
سرقت لقب صدّیقه از حضرت زهرا و لقب صدّیق از امیرالمؤمنین علی علیهما السّلام/
🎤استاد معاونیان؛
🆔 @ahadisegoharbar
❤20
Audio
#فاطمیه
▪️توسل و استغاثه به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و توجه و عنایت حضرت ولی عصر (علیهالسلام)
#استاد_معاونیان
🆔@ABEGUVARA
▪️توسل و استغاثه به حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و توجه و عنایت حضرت ولی عصر (علیهالسلام)
#استاد_معاونیان
🆔@ABEGUVARA
❤14
Forwarded from ...
‼️ از عجایبِ دنیا
🔸 مرحوم کراجکی، شاگرد شیخ مفید و شیخ طوسی (رحمهم الله) مینویسد:
«فمن عجيب الامور و طريفها: أن تخرج فاطمة الزهراء البتول سيّدة نساء العالمين، ابنة خاتم النبيّين، تندب أباها و تستغيث بامّته، و من هداهم إلى شريعته، في منع أبي بكر من ظلمها فلا يساعدها أحد، و لا يتكلّم معها بشر، مع قرب العهد برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و مع ما يدخل القلوب من الرّقة في مثل هذا الفعل إذا ورد من مثلها حتى تحمل الناس أنفسهم على الظلم فضلا عن غيره،
ثمّ تخرج عائشة بنت أبي بكر إلى البصرة تحرّض الناس على قتال أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام، و قتال من معه من خيار الناس، ساعية في سفك دمه و دماء أولاده، و أهله و شيعته، فتجيبها عشرة آلاف من الناس، و يقاتلون أمامها، إلى أن هلك أكثرهم بين يديها، إنّ هذا لمن الأمر العجيب!»
«از شگفتانگیزترین و جالبترین امور این است که فاطمه زهرا، بانوی پاکدامن، سرور زنان جهانیان، دختر خاتم پیامبران، برای دادخواهی از پدرش ناله سر میدهد و از امّتش، همانهایی که به وسیله پدرش به راه راست هدایت شدهاند، یاری میطلبد تا ابوبکر را از ظلم به او بازدارند، امّا هیچکس یاریاش نمیکند و حتی کسی با او سخن نمیگوید؛ با آنکه هنوز زمان زیادی از رحلت رسول خدا صلیالله علیه و آله نگذشته و قلبها در چنین موقعیتی، به ویژه در برابر شخصیتی مانند او، سرشار از احساس و رقت میشود و مردم را برمیانگیزد که از ظلم حتی نسبت به دیگران هم دوری کنند، چه رسد به او.
سپس عایشه دختر ابوبکر به بصره میرود و مردم را به جنگ با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام و یاران برگزیدهاش تحریک میکند؛ در حالی که در پی ریختن خون او و فرزندانش و اهلبیت و شیعیانش است.
در این راه، ده هزار نفر دعوت او را لبیک میگویند و پیش روی او به جنگ میپردازند تا آنکه بسیاری از آنان در برابر چشمانش کشته میشوند. بیشک این از امور عجیب است!»
📘 التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، نشر دارالغدیر، ص١۲۸
🔸 مرحوم کراجکی، شاگرد شیخ مفید و شیخ طوسی (رحمهم الله) مینویسد:
«فمن عجيب الامور و طريفها: أن تخرج فاطمة الزهراء البتول سيّدة نساء العالمين، ابنة خاتم النبيّين، تندب أباها و تستغيث بامّته، و من هداهم إلى شريعته، في منع أبي بكر من ظلمها فلا يساعدها أحد، و لا يتكلّم معها بشر، مع قرب العهد برسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و مع ما يدخل القلوب من الرّقة في مثل هذا الفعل إذا ورد من مثلها حتى تحمل الناس أنفسهم على الظلم فضلا عن غيره،
ثمّ تخرج عائشة بنت أبي بكر إلى البصرة تحرّض الناس على قتال أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام، و قتال من معه من خيار الناس، ساعية في سفك دمه و دماء أولاده، و أهله و شيعته، فتجيبها عشرة آلاف من الناس، و يقاتلون أمامها، إلى أن هلك أكثرهم بين يديها، إنّ هذا لمن الأمر العجيب!»
«از شگفتانگیزترین و جالبترین امور این است که فاطمه زهرا، بانوی پاکدامن، سرور زنان جهانیان، دختر خاتم پیامبران، برای دادخواهی از پدرش ناله سر میدهد و از امّتش، همانهایی که به وسیله پدرش به راه راست هدایت شدهاند، یاری میطلبد تا ابوبکر را از ظلم به او بازدارند، امّا هیچکس یاریاش نمیکند و حتی کسی با او سخن نمیگوید؛ با آنکه هنوز زمان زیادی از رحلت رسول خدا صلیالله علیه و آله نگذشته و قلبها در چنین موقعیتی، به ویژه در برابر شخصیتی مانند او، سرشار از احساس و رقت میشود و مردم را برمیانگیزد که از ظلم حتی نسبت به دیگران هم دوری کنند، چه رسد به او.
سپس عایشه دختر ابوبکر به بصره میرود و مردم را به جنگ با امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام و یاران برگزیدهاش تحریک میکند؛ در حالی که در پی ریختن خون او و فرزندانش و اهلبیت و شیعیانش است.
در این راه، ده هزار نفر دعوت او را لبیک میگویند و پیش روی او به جنگ میپردازند تا آنکه بسیاری از آنان در برابر چشمانش کشته میشوند. بیشک این از امور عجیب است!»
📘 التعجّب من أغلاط العامة في مسألة الإمامة، نشر دارالغدیر، ص١۲۸
❤33👍11
——————-
درد های روز های آخر
هرگز حديث عشق به پایان نمیرسد
سِحر بيان به پايه ي قران نميرسد
روح القدس به شعر من الهام می کند
شعر مرا شراره ی ایام میکند
گوید بگوی از غم زهرای مرضیه
از درد و رنج وماتم حورای انسیه
بنویس از شهادت صدیقه ی بتول
بنویس از مصائب آن بضعة الرسول
بنویس بی هراس و تقیه و واهمه
از آنچه رفت بر سر رفت اولاد فاطمه
باری بگو ز حال فاطمه در روز اخرش
از گریه اش وقت وصیت به شوهرش
آیا دلی هست که تاب آورد مرا ؟
تا درد دل کنم وَ بگویم ز ماجرا
بشنو حدیت غصه ی ناموس مرتضی
بشنو به گوش جان : که آتش زنم ترا :
جانم به لب رسيده ، اجل دير كرده است
آلام روزگار مرا پير كرده است
گرچه كتاب عمر كم ام رو به آخر است
اما خطابه ي فدك ام وحي ديگر است
مغموم و داغدارم و رنجور و خستهام
در ژرفناي دره ي غربت نشستهام
احساس بیکسی نفسم را گرفته است
بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
من بضعة الرسولم و بنت محمد ام
من دخت بي نظير خديجه و احمدم
اینک كه «لات » جای نبی روي منبر است
همچون هـُبَل نشسته به جاي پيمبر است
اکنون که باز دوره ي بيداد و شرك شد
اینک که کعبه خانه ی بت هاي چرك شد
درگیر با خلافت بیداد میشوم
احقاق حق کنم، همه فریاد میشوم
هر روز گر گريه كنم يا فغان کنم
باید که راز حق و حقیقت عیان کنم
فریاد حق زنم که جهانی خبر شود
گوش فلک ز ناله ي «هشدار» کر شود
در شهر هرچه مینگرم اهل درد نیست
آيا ميان اينهمه اصحاب مرد نيست؟!
آري نفس به حنجره ام شعله مي كشد
شيطان براي قتل علي نقشه مي كشد
ديگر اذان مگو ي بلال اي سپيد روي
بت روی منبر است و ابلیس روبروي
دیو نفاق نخفته و بیدار میشود
شرک خفی دوباره پدیدار میشود
خشم من است خشم خدا اي حراميان!
آهم بسوزد همه ي فتنه هایتان
دیوار و در : دو شاهد مظلومي من است
محسن شهید معرکه در روز روشن است
با ازدحام حقد و کینه ی مردان نابكار
مخفی شده است حق و حقیقت وحق مدار
ای از تمام هرچه پلیدی، سرشتتان
قعر جهنم است خیال بهشتتان
تزویر هاي کهنه خود را رها کنید
از قبر و روح و منبر طاها حیا کنید
بیشک اگر جهادتان ز پی ذوالفقار بود
جرثومه ي نفاق ز امت کنار بود
اما به غدر و سفسطه، بیداد کردهاید
ابلیس را ز خویش بسي شاد کردهاید
مَردم! در این سقيفه بهجز ظلم و دردنیست
"هرکس که لاف مردی خود زد که مرد نیست "
مردم! مرام اين دو ستمگر جنايت است
اين كفر باطني به امير ولايت است
صحبت ز هتک حرمت ناموس کبریاست
اینک منم فاطمه ، پس دینتان کجاست ؟
انصار! هان مگر كه شما کور گشتهاید؟!
یا از مرام صدق و صفا ؛ دور گشتهاید ؟!
اینان که از قبیله شوم جهالت اند
اين نانجيب كسان پر رذالت اند !
مشعل به دست ، لشکر ظلم و سیاهیاند
فرع فساد و اصل نفاق و تباهی اند
گفتید که سکوت ؛ فقط راه چاره است!
این : مکر و حیله و کذبی دوباره است!
آیات حق مگر که نرفته به گوش تان؟!
بي شك طمع زدوده تمامی هوش تان
اصحاب ! از چه روی چنين خواب رفتهاید ؟
در این کویر تشنه، پیِ آب رفتهاید ؟!
آيا در انتظار غديري دوبارهاید ؟!
در جستجوی نور کدامین ستارهاید؟!
اي بر فنا رفته همه تار و پودتان؟
آيا غدير وافي و كافي نبودتان؟
رفته است از خاطر تان بيعت غدير؟
يا پشت كرده ايد به مولايتان امير ؟
جز مكر زير سقف سقيفه مگر كه چيست؟
شايسته خلافت احمد مگر كه كيست ؟
اي گمرهان ! برای شما آبرو نماند
فریاد دادخواهی ما در گلو نماند
دونان ز ما ملك فدك را گرفتهاند
ابليسيان بجاي نبي جا گرفتهاند !
هر چند من خسته و پهلو شکسته ام
هرگز گمان مبر كه از پا نشسته ام
در زیر بار غم ، دل من ناله میکند
خیل ملک ز غربت من لابه می کند
اما خطابه ام، زند آتش به ماسوا
کم مانده حتی که کند گریه ها خدا
هَل مِنْ مبارزِ علی رفته ز یادتان؟
هل ناصر ینصرنی ؟ کو جهادتان؟
اينك بسي زخمي و مجروح و پر غمم
از اينهمه جفا به وصي غرق ماتمم
حالم چنان وخيم شده كه دو قاتلم
رو كرده اند بهر عيادت به منزلم !
اي اسمان شاهد من باش ، اي فلك
رد كرده اند شاهدِ حق من از فدك
قديسه ام ، طاهره و بضعه ي رسول
صدیقه ام ، پاك ز هر رجس ام و بتول
قران گواه عصمت و هم عفت من است
مصداق و نص آيه تطهير در من است
یاللعجب: که شاهد از من طلب کنند؟!
تیشه به ریشه ی شجر پاک می زنند
زهرا منم ، که «نور علی نور » از من است
هفت آسمان ز پرتو من صبح روشن است
🥀
بابا ببين كه داغ دلم تازه میشود
این خطبه ام طنین پر آوازه میشود
بابا ! نبود آنچه که دیدم ؛ سزاي من
آتش زدند هم دل من ، هم سراي من
بابا به بالهاي پر از خون، که پر زدم
رفتم به نیمه شب در اصحاب در زدم
بنگر پدر هيچكسي ياري ام نكرد
درد های روز های آخر
هرگز حديث عشق به پایان نمیرسد
سِحر بيان به پايه ي قران نميرسد
روح القدس به شعر من الهام می کند
شعر مرا شراره ی ایام میکند
گوید بگوی از غم زهرای مرضیه
از درد و رنج وماتم حورای انسیه
بنویس از شهادت صدیقه ی بتول
بنویس از مصائب آن بضعة الرسول
بنویس بی هراس و تقیه و واهمه
از آنچه رفت بر سر رفت اولاد فاطمه
باری بگو ز حال فاطمه در روز اخرش
از گریه اش وقت وصیت به شوهرش
آیا دلی هست که تاب آورد مرا ؟
تا درد دل کنم وَ بگویم ز ماجرا
بشنو حدیت غصه ی ناموس مرتضی
بشنو به گوش جان : که آتش زنم ترا :
جانم به لب رسيده ، اجل دير كرده است
آلام روزگار مرا پير كرده است
گرچه كتاب عمر كم ام رو به آخر است
اما خطابه ي فدك ام وحي ديگر است
مغموم و داغدارم و رنجور و خستهام
در ژرفناي دره ي غربت نشستهام
احساس بیکسی نفسم را گرفته است
بغضی گلوگه جرسم را گرفته است
من بضعة الرسولم و بنت محمد ام
من دخت بي نظير خديجه و احمدم
اینک كه «لات » جای نبی روي منبر است
همچون هـُبَل نشسته به جاي پيمبر است
اکنون که باز دوره ي بيداد و شرك شد
اینک که کعبه خانه ی بت هاي چرك شد
درگیر با خلافت بیداد میشوم
احقاق حق کنم، همه فریاد میشوم
هر روز گر گريه كنم يا فغان کنم
باید که راز حق و حقیقت عیان کنم
فریاد حق زنم که جهانی خبر شود
گوش فلک ز ناله ي «هشدار» کر شود
در شهر هرچه مینگرم اهل درد نیست
آيا ميان اينهمه اصحاب مرد نيست؟!
آري نفس به حنجره ام شعله مي كشد
شيطان براي قتل علي نقشه مي كشد
ديگر اذان مگو ي بلال اي سپيد روي
بت روی منبر است و ابلیس روبروي
دیو نفاق نخفته و بیدار میشود
شرک خفی دوباره پدیدار میشود
خشم من است خشم خدا اي حراميان!
آهم بسوزد همه ي فتنه هایتان
دیوار و در : دو شاهد مظلومي من است
محسن شهید معرکه در روز روشن است
با ازدحام حقد و کینه ی مردان نابكار
مخفی شده است حق و حقیقت وحق مدار
ای از تمام هرچه پلیدی، سرشتتان
قعر جهنم است خیال بهشتتان
تزویر هاي کهنه خود را رها کنید
از قبر و روح و منبر طاها حیا کنید
بیشک اگر جهادتان ز پی ذوالفقار بود
جرثومه ي نفاق ز امت کنار بود
اما به غدر و سفسطه، بیداد کردهاید
ابلیس را ز خویش بسي شاد کردهاید
مَردم! در این سقيفه بهجز ظلم و دردنیست
"هرکس که لاف مردی خود زد که مرد نیست "
مردم! مرام اين دو ستمگر جنايت است
اين كفر باطني به امير ولايت است
صحبت ز هتک حرمت ناموس کبریاست
اینک منم فاطمه ، پس دینتان کجاست ؟
انصار! هان مگر كه شما کور گشتهاید؟!
یا از مرام صدق و صفا ؛ دور گشتهاید ؟!
اینان که از قبیله شوم جهالت اند
اين نانجيب كسان پر رذالت اند !
مشعل به دست ، لشکر ظلم و سیاهیاند
فرع فساد و اصل نفاق و تباهی اند
گفتید که سکوت ؛ فقط راه چاره است!
این : مکر و حیله و کذبی دوباره است!
آیات حق مگر که نرفته به گوش تان؟!
بي شك طمع زدوده تمامی هوش تان
اصحاب ! از چه روی چنين خواب رفتهاید ؟
در این کویر تشنه، پیِ آب رفتهاید ؟!
آيا در انتظار غديري دوبارهاید ؟!
در جستجوی نور کدامین ستارهاید؟!
اي بر فنا رفته همه تار و پودتان؟
آيا غدير وافي و كافي نبودتان؟
رفته است از خاطر تان بيعت غدير؟
يا پشت كرده ايد به مولايتان امير ؟
جز مكر زير سقف سقيفه مگر كه چيست؟
شايسته خلافت احمد مگر كه كيست ؟
اي گمرهان ! برای شما آبرو نماند
فریاد دادخواهی ما در گلو نماند
دونان ز ما ملك فدك را گرفتهاند
ابليسيان بجاي نبي جا گرفتهاند !
هر چند من خسته و پهلو شکسته ام
هرگز گمان مبر كه از پا نشسته ام
در زیر بار غم ، دل من ناله میکند
خیل ملک ز غربت من لابه می کند
اما خطابه ام، زند آتش به ماسوا
کم مانده حتی که کند گریه ها خدا
هَل مِنْ مبارزِ علی رفته ز یادتان؟
هل ناصر ینصرنی ؟ کو جهادتان؟
اينك بسي زخمي و مجروح و پر غمم
از اينهمه جفا به وصي غرق ماتمم
حالم چنان وخيم شده كه دو قاتلم
رو كرده اند بهر عيادت به منزلم !
اي اسمان شاهد من باش ، اي فلك
رد كرده اند شاهدِ حق من از فدك
قديسه ام ، طاهره و بضعه ي رسول
صدیقه ام ، پاك ز هر رجس ام و بتول
قران گواه عصمت و هم عفت من است
مصداق و نص آيه تطهير در من است
یاللعجب: که شاهد از من طلب کنند؟!
تیشه به ریشه ی شجر پاک می زنند
زهرا منم ، که «نور علی نور » از من است
هفت آسمان ز پرتو من صبح روشن است
🥀
بابا ببين كه داغ دلم تازه میشود
این خطبه ام طنین پر آوازه میشود
بابا ! نبود آنچه که دیدم ؛ سزاي من
آتش زدند هم دل من ، هم سراي من
بابا به بالهاي پر از خون، که پر زدم
رفتم به نیمه شب در اصحاب در زدم
بنگر پدر هيچكسي ياري ام نكرد
❤19🔥4
ديگر ز پا فتادم و افتادم از نبرد
بابا به حکم خار، گل ات را کتک زدند
من را برای مطالبه ام از فدک ؛ زدند
بابا ! لگد به ساقه ي امید تو زدند
شلاق هابه گُرده ی مهشید تو زدند
شويم غريب و خسته نشسته است روبرو
بابا بگو چگونه زار نگریم برای او ؟
در سوگ تو ؛ ز سوز دل خون گريستم
صبح تا به شب به پهنه ی هامون گریستم
روحم پدر ز بعد تو لبريز از غم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟!
بابا ببین که بی کس وتنها وخسته ام
از ضرب تازیانه پدر. پر شكسته ام
من را پدر چند نفر بی هوا زدند
هم در میان خانه و هم کوچه ها زدند
بابا ! نگفت هیچکسی زن نمی زنند!
آتش به گلخانه ز گلخن نمی زنند
در شهر تو به خانه ي من حمله شد پدر
من از هجوم خصم شدم له به پشت در
من باردار و زار و عزادار و دلپریش
رفتم دفاع کنم از حق شُوی خویش
بابا چگویمت که چه آمد به سر مرا ؟
انجا صدا زدم از دردِ خود ، ترا
طوفان وزید و ضربت در را حواله کرد
با یک لگد وجود گلت را مچاله کرد
شد غنچه ام زشاخه جدا : وای وای وای
دیدم علی گریه کند : های های های
بستند دستِ دست خدا را به ریسمان
بردند با طناب شیر خدا را حرامیان
بابا ! چه تلخ بود و غمناك رفتنت
من را زدند چند نفر جنب مدفنت
بابا ! نگفت يكنفر اين دختر نبي است
آيا در اين مدينه مسلمان مگر كه نيست؟
آخر مگر حرمت من حرمتت نبود؟
رحم و حيا و شرم در اين امتت نبود ؟
در رسم شرع و دين خدا زن نمي زنند
مردان باشرف و َ حیا زن نمی زنند
قران نگفت اجر رسالت مودت است؟
اين ضرب و شتم كدام اش محبت است؟
برخیز از تراب پدر! ایها الرسول !
بنگر تو وضع غربت این دخترت بتول
در شهر تو اجازه ي گريه ندادنم !
چاره دگر نماند مرا جز. نماندنم
رفتم برون ز شهر و به صحرا گريستم
در بيت حزن ها منِ زهرا گريستم
آري پدر ذوب شدم من بسان شمع
تنها شدم غريب شدم در ميان جمع
جز سايه اي نحيف که از من نمانده است
جز هاله اي ضعيف که از تن نمانده است
بابا ببين جوان و ز غم پير گشته ام
از عمر خود بجان خودت سير گشته ام
« ديگر حسين را نتوانم بغل كنم »
صبري نمانده است كه ديگر عمل كنم
از شدت جراحت تن زخم دل دگر
مرگ خود از خداي طلب كردم اي پدر
من را ببين كه طاقت دنيا نمانده است
شوقي مرا براي ديدن فردا نمانده است
دادم تسلی به علی دوش تا سحر
کردم وداع شوهر خود بهر این سفر
گفتم: مرا بجان حسینت حلال کن
در این شب وداع مرا بی ملال کن
بشنو وصیت ام و مرا شب کفن نما
دفن مرا مخفی بجای آر و بیصدا
من را ز روی پیرهنم غسل ده علی !
زهرا فدات! ای به همه ماسوا ولی
اسما بيا كه لحظه ي مرگم رسیده است
خشکیده ام ریزش برگم رسیده است
من را به سوي قبله تو فضه دراز کن
در را ببند و پنجره ها را تو باز کن
تا جان نداده ام حسنم را خبر مکن
(زینب به گریه گفت که : مادر سفر نکن)
روحم ز این قفس تن چو پر کشید
انگاه رفته ؛ زود علی را خبر کنید
مظلومه ام ، شهیده ی فصل جوانی ام
دیگر تمام شد نفسم ، زندگانی ام
——-
زهرا کبوتریست که در خون خود تپید
از آشیان سوخته اش. فاطمه پرید
——-
حامد چرا از غم زهرا نمرده ای ؟!
یکعمر زين مصیبت عظمي نمرده ای؟ !
من داغدار ام ابیهای شیعه ام
من سوگوار مادر پاک و شهیده ام
نامرد بود ثانیِ جانی و بت پرست
لعنت بر او و پیرو او (هر که ظالم است)
این است دین و مذهب و هم اعتقاد من
زهراست خود شفیعه ی روز معاد من
لعنت بر انکه حرمت زهرا فرو گذاشت
لعنت بر انکه شرم و شرف هیچ او نداشت
نفرین به قبر قاتل ناموس مرتضی
بیزارم از خلیفه ی ناحق و بی حیا
زهراست اصل و ریشه ی ایمان و دین من
زهراست تک شفیعه ی فردای مرد و زن
فاطمیه
ابان ۱۴۰۱
بابا به حکم خار، گل ات را کتک زدند
من را برای مطالبه ام از فدک ؛ زدند
بابا ! لگد به ساقه ي امید تو زدند
شلاق هابه گُرده ی مهشید تو زدند
شويم غريب و خسته نشسته است روبرو
بابا بگو چگونه زار نگریم برای او ؟
در سوگ تو ؛ ز سوز دل خون گريستم
صبح تا به شب به پهنه ی هامون گریستم
روحم پدر ز بعد تو لبريز از غم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟!
بابا ببین که بی کس وتنها وخسته ام
از ضرب تازیانه پدر. پر شكسته ام
من را پدر چند نفر بی هوا زدند
هم در میان خانه و هم کوچه ها زدند
بابا ! نگفت هیچکسی زن نمی زنند!
آتش به گلخانه ز گلخن نمی زنند
در شهر تو به خانه ي من حمله شد پدر
من از هجوم خصم شدم له به پشت در
من باردار و زار و عزادار و دلپریش
رفتم دفاع کنم از حق شُوی خویش
بابا چگویمت که چه آمد به سر مرا ؟
انجا صدا زدم از دردِ خود ، ترا
طوفان وزید و ضربت در را حواله کرد
با یک لگد وجود گلت را مچاله کرد
شد غنچه ام زشاخه جدا : وای وای وای
دیدم علی گریه کند : های های های
بستند دستِ دست خدا را به ریسمان
بردند با طناب شیر خدا را حرامیان
بابا ! چه تلخ بود و غمناك رفتنت
من را زدند چند نفر جنب مدفنت
بابا ! نگفت يكنفر اين دختر نبي است
آيا در اين مدينه مسلمان مگر كه نيست؟
آخر مگر حرمت من حرمتت نبود؟
رحم و حيا و شرم در اين امتت نبود ؟
در رسم شرع و دين خدا زن نمي زنند
مردان باشرف و َ حیا زن نمی زنند
قران نگفت اجر رسالت مودت است؟
اين ضرب و شتم كدام اش محبت است؟
برخیز از تراب پدر! ایها الرسول !
بنگر تو وضع غربت این دخترت بتول
در شهر تو اجازه ي گريه ندادنم !
چاره دگر نماند مرا جز. نماندنم
رفتم برون ز شهر و به صحرا گريستم
در بيت حزن ها منِ زهرا گريستم
آري پدر ذوب شدم من بسان شمع
تنها شدم غريب شدم در ميان جمع
جز سايه اي نحيف که از من نمانده است
جز هاله اي ضعيف که از تن نمانده است
بابا ببين جوان و ز غم پير گشته ام
از عمر خود بجان خودت سير گشته ام
« ديگر حسين را نتوانم بغل كنم »
صبري نمانده است كه ديگر عمل كنم
از شدت جراحت تن زخم دل دگر
مرگ خود از خداي طلب كردم اي پدر
من را ببين كه طاقت دنيا نمانده است
شوقي مرا براي ديدن فردا نمانده است
دادم تسلی به علی دوش تا سحر
کردم وداع شوهر خود بهر این سفر
گفتم: مرا بجان حسینت حلال کن
در این شب وداع مرا بی ملال کن
بشنو وصیت ام و مرا شب کفن نما
دفن مرا مخفی بجای آر و بیصدا
من را ز روی پیرهنم غسل ده علی !
زهرا فدات! ای به همه ماسوا ولی
اسما بيا كه لحظه ي مرگم رسیده است
خشکیده ام ریزش برگم رسیده است
من را به سوي قبله تو فضه دراز کن
در را ببند و پنجره ها را تو باز کن
تا جان نداده ام حسنم را خبر مکن
(زینب به گریه گفت که : مادر سفر نکن)
روحم ز این قفس تن چو پر کشید
انگاه رفته ؛ زود علی را خبر کنید
مظلومه ام ، شهیده ی فصل جوانی ام
دیگر تمام شد نفسم ، زندگانی ام
——-
زهرا کبوتریست که در خون خود تپید
از آشیان سوخته اش. فاطمه پرید
——-
حامد چرا از غم زهرا نمرده ای ؟!
یکعمر زين مصیبت عظمي نمرده ای؟ !
من داغدار ام ابیهای شیعه ام
من سوگوار مادر پاک و شهیده ام
نامرد بود ثانیِ جانی و بت پرست
لعنت بر او و پیرو او (هر که ظالم است)
این است دین و مذهب و هم اعتقاد من
زهراست خود شفیعه ی روز معاد من
لعنت بر انکه حرمت زهرا فرو گذاشت
لعنت بر انکه شرم و شرف هیچ او نداشت
نفرین به قبر قاتل ناموس مرتضی
بیزارم از خلیفه ی ناحق و بی حیا
زهراست اصل و ریشه ی ایمان و دین من
زهراست تک شفیعه ی فردای مرد و زن
فاطمیه
ابان ۱۴۰۱
❤29👏6👍1
Forwarded from گروه هنری آدینه ؛ رسانه مذهبی کشور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏴 #شهادت_حضرت_زهرا ۱۴۰۳
#دهه_۹۵_روز #شب_اول
📍جلسه #روضه_حضرت_زهرا علیها السلام
حسینیه زرگرها
🎞 تحریف تاریخ یا بیان حقیقت؟
🎤 #استاد_معاونیان
🎥 کاری از #گروه_هنری_آدینه
رسانه مذهبی کشور
📱09155001118
@AdinehArt
#دهه_۹۵_روز #شب_اول
📍جلسه #روضه_حضرت_زهرا علیها السلام
حسینیه زرگرها
🎞 تحریف تاریخ یا بیان حقیقت؟
🎤 #استاد_معاونیان
🎥 کاری از #گروه_هنری_آدینه
رسانه مذهبی کشور
📱09155001118
@AdinehArt
❤17👏2👍1
🗣🌑 صلوات بر حضرت زهرا علیهاالسلام
1. ثواب صلوات فرستادن بر حضرت زهرا علیهاالسلام
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه، هرکس بر تو صلوات فرستد، خداوند او را میآمرزد، و او را در بهشت، هرجا که باشم، به من ملحق میکنند. (بحارالأنوار، ج100،ص194 به نقل از مصباح الانوار)
✅ تذکّر: به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، مادر گرامیش، حضرت فاطمه علیهاالسلام را زیارت کنیم.
2. صلوات بر حضرت فاطمه علیهاالسلام منقول از حضرت هادی علیه السلام
«اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى الطَّاهِرَةِ الْبَتُولِ الزَّهْرَاءِ، ابْنَةِ الرَّسُولِ، أُمِّ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ، سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، وَارِثَةِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ قَرِينَةِ خَيْرِ الْأَوْصِيَاءِ، الْقَادِمَةِ عَلَيْكَ مُتَأَلِّمَةً مِنْ مُصَابِهَا بِأَبِيهَا، مُتَظَلِّمَةً مِمَّا حَلَّ بِهَا مِنْ غَاصِبِيهَا، سَاخِطَةً عَلَى أُمَّةٍ لَمْ تَرْعَ حَقَّكَ فِي نُصْرَتِهَا بِدَلِيلِ دَفْنِهَا لَيْلاً فِي حُفْرَتِهَا، الْمُغْتَصَبَةِ حَقُّهَا، وَ الْمُغَصَّصَةِ بِرِيقِهَا، صَلاةً لا غَايَةَ لِأَمَدِهَا، وَ لا نِهَايَةَ لِمَدَدِهَا، وَ لا انْقِضَاءَ لِعَدَدِهَا. اللَّهُمَّ فَتَكَفَّلْ لَهَا عَنْ مَكَارِهِ دَارِ الْفَنَاءِ فِي دَارِ الْبَقَاءِ بِأَنْفَسِ الْأَعْوَاضِ، وَ أَنِلْهَا مِمَّنْ عَانَدَهَا نِهَايَةَ الْآمَالِ وَ غَايَةَ الْأَغْرَاضِ، حَتَّى لا يَبْقَى لَهَا وَلِيٌّ سَاخِطٌ لِسَخَطِهَا إِلاّ وَ هُوَ رَاضٍ، إِنَّكَ أَعَزُّ مَنْ أَجَابَ الْمَظْلُومِينَ، وَ أَعْدَلُ قَاضٍ، اللَّهُمَّ أَلْحِقْهَا فِي الْإِكْرَامِ بِبَعْلِهَا وَ أَبِيهَا، وَ خُذْ لَهَا الْحَقَّ مِنْ ظَالِمِيهَا.»
(بحار الأنوار، ج102، ص180 به نقل از مصباح الزّائر)
3. صلوات بر حضرت فاطمه علیهاالسلام منقول از حضرت عسکری علیه السلام
«اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ، فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ، وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ.
اللهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا، وَ كُنِ الثَّائِرَ اللهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِهَا.
اللهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ الْأَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى، فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ [أَبِيهَا] صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا، وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ، أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ»
(جمال الأسبوع، ص486-487)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
1. ثواب صلوات فرستادن بر حضرت زهرا علیهاالسلام
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ای فاطمه، هرکس بر تو صلوات فرستد، خداوند او را میآمرزد، و او را در بهشت، هرجا که باشم، به من ملحق میکنند. (بحارالأنوار، ج100،ص194 به نقل از مصباح الانوار)
✅ تذکّر: به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، مادر گرامیش، حضرت فاطمه علیهاالسلام را زیارت کنیم.
2. صلوات بر حضرت فاطمه علیهاالسلام منقول از حضرت هادی علیه السلام
«اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى الطَّاهِرَةِ الْبَتُولِ الزَّهْرَاءِ، ابْنَةِ الرَّسُولِ، أُمِّ الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ، سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، وَارِثَةِ خَيْرِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ قَرِينَةِ خَيْرِ الْأَوْصِيَاءِ، الْقَادِمَةِ عَلَيْكَ مُتَأَلِّمَةً مِنْ مُصَابِهَا بِأَبِيهَا، مُتَظَلِّمَةً مِمَّا حَلَّ بِهَا مِنْ غَاصِبِيهَا، سَاخِطَةً عَلَى أُمَّةٍ لَمْ تَرْعَ حَقَّكَ فِي نُصْرَتِهَا بِدَلِيلِ دَفْنِهَا لَيْلاً فِي حُفْرَتِهَا، الْمُغْتَصَبَةِ حَقُّهَا، وَ الْمُغَصَّصَةِ بِرِيقِهَا، صَلاةً لا غَايَةَ لِأَمَدِهَا، وَ لا نِهَايَةَ لِمَدَدِهَا، وَ لا انْقِضَاءَ لِعَدَدِهَا. اللَّهُمَّ فَتَكَفَّلْ لَهَا عَنْ مَكَارِهِ دَارِ الْفَنَاءِ فِي دَارِ الْبَقَاءِ بِأَنْفَسِ الْأَعْوَاضِ، وَ أَنِلْهَا مِمَّنْ عَانَدَهَا نِهَايَةَ الْآمَالِ وَ غَايَةَ الْأَغْرَاضِ، حَتَّى لا يَبْقَى لَهَا وَلِيٌّ سَاخِطٌ لِسَخَطِهَا إِلاّ وَ هُوَ رَاضٍ، إِنَّكَ أَعَزُّ مَنْ أَجَابَ الْمَظْلُومِينَ، وَ أَعْدَلُ قَاضٍ، اللَّهُمَّ أَلْحِقْهَا فِي الْإِكْرَامِ بِبَعْلِهَا وَ أَبِيهَا، وَ خُذْ لَهَا الْحَقَّ مِنْ ظَالِمِيهَا.»
(بحار الأنوار، ج102، ص180 به نقل از مصباح الزّائر)
3. صلوات بر حضرت فاطمه علیهاالسلام منقول از حضرت عسکری علیه السلام
«اللهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ، فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ، حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ، وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ.
اللهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا، وَ كُنِ الثَّائِرَ اللهُمَّ بِدَمِ أَوْلادِهَا.
اللهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ الْأَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى، فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ مُحَمَّدٍ [أَبِيهَا] صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا، وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ، أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ»
(جمال الأسبوع، ص486-487)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
❤33
Forwarded from کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ اَمْرُکُمْ رُشدٌ 🌹
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
چرا ما هر سال فاطمیه برگزار میکنیم؟
🎤استاد معاونیان؛
🆔 @ahadisegoharbar
چرا ما هر سال فاطمیه برگزار میکنیم؟
🎤استاد معاونیان؛
🆔 @ahadisegoharbar
❤20🤔1
👥👁 برای زن، هیچ شفاعتگری بهتر از رضایت همسرش نمی باشد
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام يَقُولُ: وَ لَا شَفِيعَ لِلْمَرْأَةِ أَنْجَحُ عِنْدَ رَبِّهَا مِنْ رِضَا زَوْجِهَا، وَ لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ علیهاالسلام قَامَ عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّي رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ، اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا. اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلْهَا. اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ، فَاحْكُمْ لَهَا، وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ». (الخصال، ج2، ص588)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: براى زن در پيشگاه خداوند، هيچ شفاعت کننده ای بهتر از رضايت همسرش نيست، لذا هنگامى كه حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنيا رفت، اميرالمؤمنین علیه السلام برخاست و به خداوند عرض کرد: «بارالها! من از دختر پيامبرت، خوشنود هستم. بارالها! او هراسناک است، پس تو مونسش باش. بارالها! او از ما دور شد، پس تو به او بپيوند. بارالها! بر او ستم شده است، پس تو به نفع او، حکم فرما که تو بهترین حکمرانان هستی.»
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِرَ علیه السلام يَقُولُ: وَ لَا شَفِيعَ لِلْمَرْأَةِ أَنْجَحُ عِنْدَ رَبِّهَا مِنْ رِضَا زَوْجِهَا، وَ لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ علیهاالسلام قَامَ عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام وَ قَالَ: «اللَّهُمَّ إِنِّي رَاضٍ عَنِ ابْنَةِ نَبِيِّكَ، اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ أُوحِشَتْ فَآنِسْهَا. اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ هُجِرَتْ فَصِلْهَا. اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ، فَاحْكُمْ لَهَا، وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ». (الخصال، ج2، ص588)
حضرت باقر علیه السلام فرمود: براى زن در پيشگاه خداوند، هيچ شفاعت کننده ای بهتر از رضايت همسرش نيست، لذا هنگامى كه حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنيا رفت، اميرالمؤمنین علیه السلام برخاست و به خداوند عرض کرد: «بارالها! من از دختر پيامبرت، خوشنود هستم. بارالها! او هراسناک است، پس تو مونسش باش. بارالها! او از ما دور شد، پس تو به او بپيوند. بارالها! بر او ستم شده است، پس تو به نفع او، حکم فرما که تو بهترین حکمرانان هستی.»
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
❤54
Audio
🎙کلیپ صوتی : استاد معاونیان
📋موضوع : جوانی را تماشا کن که بهر راه رفتن هم
همان دستی که بشکستند بر دیوار می گیرد
✨✨✨سخنرانی مذهبی
@sokhanranie_mazhabi
📋موضوع : جوانی را تماشا کن که بهر راه رفتن هم
همان دستی که بشکستند بر دیوار می گیرد
✨✨✨سخنرانی مذهبی
@sokhanranie_mazhabi
❤11
Forwarded from Sadrnejad Saber
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنرانی صبح ششم مجلس فرج خواهی استاد معاونیان
جلسه فرج خواهی فاطمیه اول 1447
❤15
مجلس روز اول شهادت حضرت زهراء_1
<unknown>
💽 فایل صوتی🔺
● روز اول مجلس عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بیت آیت الله یثربی
● سخنرانی
جناب استاد معاونیان
🟢 فیلم مجلس در آپارات
🔺 T.me/ayatollahyasrebi
● روز اول مجلس عزاداری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بیت آیت الله یثربی
● سخنرانی
جناب استاد معاونیان
🟢 فیلم مجلس در آپارات
🔺 T.me/ayatollahyasrebi
❤3
سلام علیکم
صدقه اول ماه و نیمه ماه قمری را فراموش نفرمائید.
هر مرغ به مبلغ250هزارتومان
شماره کارت جهت قربانی
5022291018467934
روابط عمومی خیریه حضرت علی اصغر(ع)
نشراین پیام صدقه جاریه است🙏
صدقه اول ماه و نیمه ماه قمری را فراموش نفرمائید.
هر مرغ به مبلغ250هزارتومان
شماره کارت جهت قربانی
5022291018467934
روابط عمومی خیریه حضرت علی اصغر(ع)
نشراین پیام صدقه جاریه است🙏
