•
هیچ، همهچیز است!
برای نیرومند شدن، ابتدا باید ریشههایت را در هیچ فرو بری و رویارویی با تنهاترینِ تنهاییها را بیاموزی...!
#وقتی_نیچه_گریست
#اروین_د_یالوم
هیچ، همهچیز است!
برای نیرومند شدن، ابتدا باید ریشههایت را در هیچ فرو بری و رویارویی با تنهاترینِ تنهاییها را بیاموزی...!
#وقتی_نیچه_گریست
#اروین_د_یالوم
👍10👏8❤5👎1
Tasnife Gholab (GandomMusic.ir)
Homayoun Shajarian (GandomMusic.ir)
🤞❤️🔥🤞
غزل قلاب
عالیجناب سعدی(حضرت_عشق)
باصدای جاننواز همایون جان شجریان
مقدار
یار همنفس
چون من ندارد هیچکس!
ماهی
که بر خشک اُفتد
قیمت بداند آب را...!
سعدی!
چو جورش میبری
نزدیک او دیگر مرو!
ای بیبصر؛
من میروم...!؟
غزل قلاب
عالیجناب سعدی(حضرت_عشق)
باصدای جاننواز همایون جان شجریان
مقدار
یار همنفس
چون من ندارد هیچکس!
ماهی
که بر خشک اُفتد
قیمت بداند آب را...!
سعدی!
چو جورش میبری
نزدیک او دیگر مرو!
ای بیبصر؛
من میروم...!؟
او میکشد قلاب را...!
❤18👏3❤🔥2😢1
•
پ.ن: باور آدمی نمیآید که کسی یا ارگانی پیدا شود و یک محوطهی ۴ هزار سالهی تاریخی را برای احداث یک سالن ورزشی تخریب کند،اما انگار در ایران ما این امر طبیعی شدهاست!
برای چه کسی سالن میسازید!؟
برای کسی که تاریخش رابه بهای زنگ تفریح نابودمیکند!؟
شماچگونه فکرمیکنید که اینقدر ابلهانه میتوانیدتصمیم بگیرید وزندگی کنید!؟
دوست میداری که کسی پیداشود و بگوید؛این خبر فیک است!؟
نهیب بزند، چرا جوگیر شدهای!؟
کدام آدم عاقل میتواند اینسان مدنیتی را که جهان برای ساختنش به هزاران دروغ متشبث میشودرا بادستان خیانتکار خودخراب کند!؟
مگر میشود!؟ مگر ممکن است!؟
تاریخی که خودش را ۴هزار سال از دد ودام و کینه وبلایا بدور داشتهاست بدست آدمی در عصر هوش مصنوعی تخریب شود!؟
درکجای جهان چنین جنایتی درحق یک ملت بیپاسخ میماند!؟
تنها درکشوری چنین جنایتهایی را علیه تاریخ و میراث درگذشتگان خود شاهد خواهید بود،که امام جمعهی یک کلانشهری تاریخیاش بگوید؛
چند خانهی تاریخی رانگهدارید ومابقی راویران کنید واز نو بسازید..!
#محسن_قریب
تپههای باستانی #کُنار_صَندل جیرفت، توسط دهیار این بخش،جهت ساخت سالن ورزشی شخم زده شد!
پ.ن: باور آدمی نمیآید که کسی یا ارگانی پیدا شود و یک محوطهی ۴ هزار سالهی تاریخی را برای احداث یک سالن ورزشی تخریب کند،اما انگار در ایران ما این امر طبیعی شدهاست!
برای چه کسی سالن میسازید!؟
برای کسی که تاریخش رابه بهای زنگ تفریح نابودمیکند!؟
شماچگونه فکرمیکنید که اینقدر ابلهانه میتوانیدتصمیم بگیرید وزندگی کنید!؟
دوست میداری که کسی پیداشود و بگوید؛این خبر فیک است!؟
نهیب بزند، چرا جوگیر شدهای!؟
کدام آدم عاقل میتواند اینسان مدنیتی را که جهان برای ساختنش به هزاران دروغ متشبث میشودرا بادستان خیانتکار خودخراب کند!؟
مگر میشود!؟ مگر ممکن است!؟
تاریخی که خودش را ۴هزار سال از دد ودام و کینه وبلایا بدور داشتهاست بدست آدمی در عصر هوش مصنوعی تخریب شود!؟
درکجای جهان چنین جنایتی درحق یک ملت بیپاسخ میماند!؟
تنها درکشوری چنین جنایتهایی را علیه تاریخ و میراث درگذشتگان خود شاهد خواهید بود،که امام جمعهی یک کلانشهری تاریخیاش بگوید؛
چند خانهی تاریخی رانگهدارید ومابقی راویران کنید واز نو بسازید..!
#محسن_قریب
🤬15👏5😢3❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
در شيونِ بىپايانِ اين روزگار
به من بگو
بر اين مردمِ خسته چه رفته است
كه هزار پيراهنِ سياه
كهنه كردهاند و هنوز
اندوهگزارِ بىفرصتِ عزا از پىِ عزا...؟!
#سیدعلیصالحى
در شيونِ بىپايانِ اين روزگار
به من بگو
بر اين مردمِ خسته چه رفته است
كه هزار پيراهنِ سياه
كهنه كردهاند و هنوز
اندوهگزارِ بىفرصتِ عزا از پىِ عزا...؟!
#سیدعلیصالحى
😢11❤🔥7❤1
•
آگاهی چیست...!؟
یا آگاهی را چه میدانیم....!؟
پاسخ دادن به این پرسشها و چالشهای سخت برای هر کسی که اندیشیدن بخش جدایی ناپذیر از هستی روزانهی اوست میتواند راه او را برای رویارویی با پیشامدهای خرد و کلان خود و آدمیان روشن کند.
آگاهی در نِگر من؛
آمادگی داشتن و پاسخ داشتن برای پیچش ها، چالشها و پرسشهای پشتسرهمِ یا سکوت در گذرِ به جستجوی پاسخ! میتواند جان گیرد و زندگی یابد.
آگاهی میتواند همان؛
گم شدن در روشناییها و دلسپردن به تاریکیها باشد!
و لزوما آگاهی؛
جُستن راه گریز از رنج نیست و نمیتواند باشد، گاهی مبتلا شدن به خودِ رنج، خودِ آگاهی ست!
آگاهی
تعامل عاطفی
با جهان سرسخت بیرونی ست!
گاهی
موجی که میکوبد
بر دل صخرهها تا آرام گیرد
یا چون ابری، کوهستان و درهها را فراگیرد تا نجوای شاعرانهای باشد در گوش صخرهها و ستیغ ها...!
آگاهی؛
رهایی از دردی ست
که آغاز ابتلا، به دردی صعب تر است...!
#محسن_قریب
آگاهی چیست...!؟
یا آگاهی را چه میدانیم....!؟
پاسخ دادن به این پرسشها و چالشهای سخت برای هر کسی که اندیشیدن بخش جدایی ناپذیر از هستی روزانهی اوست میتواند راه او را برای رویارویی با پیشامدهای خرد و کلان خود و آدمیان روشن کند.
آگاهی در نِگر من؛
آمادگی داشتن و پاسخ داشتن برای پیچش ها، چالشها و پرسشهای پشتسرهمِ یا سکوت در گذرِ به جستجوی پاسخ! میتواند جان گیرد و زندگی یابد.
آگاهی میتواند همان؛
گم شدن در روشناییها و دلسپردن به تاریکیها باشد!
و لزوما آگاهی؛
جُستن راه گریز از رنج نیست و نمیتواند باشد، گاهی مبتلا شدن به خودِ رنج، خودِ آگاهی ست!
آگاهی
تعامل عاطفی
با جهان سرسخت بیرونی ست!
گاهی
موجی که میکوبد
بر دل صخرهها تا آرام گیرد
یا چون ابری، کوهستان و درهها را فراگیرد تا نجوای شاعرانهای باشد در گوش صخرهها و ستیغ ها...!
آگاهی؛
رهایی از دردی ست
که آغاز ابتلا، به دردی صعب تر است...!
#محسن_قریب
👏10❤5👌3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
تو رهگذری ای باد
همان رهگذری که دلتنگیهای مرا با خود خواهد برد
و من
همان بلوت تشنهی کهنسالی ام
که به آتش نشانده شدم! در آتش بیداد!
از این
گذر برو و بگذار آرزوهایم را
به چشمهای روشن تو گره بزنم!
تو فاتح روزهای آیندهای
دشتهای آینده
و من هنوز
همان گذشتهی غمگین
در آتش مانده، در آتش سوخته!
برو
و آرزوهای مرا
به سرزمینهای دگر ببر!
برو و بگذار
سینهی سوختهی آرزوهای من
کمی هوا بخورند...!
#محسن_قریب
🎥بلوت زارهای زاگرس دوباره در آتشند و آتشنشانان فداکار ما کجای این داستانند...!؟
تو رهگذری ای باد
همان رهگذری که دلتنگیهای مرا با خود خواهد برد
و من
همان بلوت تشنهی کهنسالی ام
که به آتش نشانده شدم! در آتش بیداد!
از این
گذر برو و بگذار آرزوهایم را
به چشمهای روشن تو گره بزنم!
تو فاتح روزهای آیندهای
دشتهای آینده
و من هنوز
همان گذشتهی غمگین
در آتش مانده، در آتش سوخته!
برو
و آرزوهای مرا
به سرزمینهای دگر ببر!
برو و بگذار
سینهی سوختهی آرزوهای من
کمی هوا بخورند...!
#محسن_قریب
🎥بلوت زارهای زاگرس دوباره در آتشند و آتشنشانان فداکار ما کجای این داستانند...!؟
❤12😢9👍3💔2
•
گزیدهای از شعر
«نطفهٔ یک قهرمان با توست»
... تو زنی مردانهای، سالاری و از مرد هم پیشی.
جامهٔ جنست زن است اما
درد و غیرت در تو دارد ریشهای دیرین.
کم مبین خود را، که از بسیار هم بیشی.
گوهرِ غیرت گرامی دار، ای غمگین.
مرد، یا سالارزن، باید بدانی این،
کاندرین روزانِ صد ره تیرهتر از شب،
اهلِ غیرت روزیش دَرد است.
خواه در هر جامه، وَز هر جنس،
درد قوتِ غالبِ مرد است.
...با توام من، آی دختر جان!
شیردختر، ای شکوفهٔ
تیهویِ شاهین شکارِ کُرد!
که به تاری از کمندِ گیسویت گیری
صد چنان سهرابِ یل را، آنکه نتوانست
نازنین گُردآفریدِ گُرد.
گرچه دانم گریه تسکین میدهد دردت،
لیک دختر جان! نبینم رو بگردانی به گرییدن.
هی، بگردم قدّ و بالا، سروِ بستانت!
من نمیخواهم ببیند دشمنِ بیرحمِ نامردم
قطرهای هم اشکِ وحشت پایِ چشمانت.
آن دو آهویی که میدانم
که دو ببرِ خشمگین دارند، در زنجیرِ مژگانت.
هی بگردم دخترم را،دخترِ باغیرتم، هممیهنِ کُردم!
من یقین دارم که میبینی
کاین زمان آبشخورِ ما،از چه رودِ بیسروپاییست؟
و کشان ما را به سوی خویش
چه لجن در ذات، دریاییست؟
خوب میدانم، که دانی خوب
که چه بد دهری و دنیاییست.
با شبی چونین
در کمینِ ما چه بد روزی و فرداییست.
...گر پسر زادی، کمربند پدر بسپار و وادارش
همچنو مردانه و بیباک بربندد.
وَر دگر زادی، بگو او نیز
گر به سر خواهد که پیچاکِ پدر بندد؛
مادهشیری باخطر، بیخوف باشد، تا که آن میراث
بر سر و گردن چو یالِ شیرِ نر بندد.
دخترم! ای دخترِکُرد، ای گرانمایه
یادگارِ آن شهید، آن پهلوان با توست.
قصرِ شیرینِ جوانی،ای بهین تندیسهٔ جاندارِزیبایی.
بیستونِ غیرتِ کرمانشهان با توست.
قدر بشناس و گرامی دار، دختر جان
نطفهٔ یک قهرمان با توست...!
#مهدی_اخوان_ثالث
گزیدهای از شعر
«نطفهٔ یک قهرمان با توست»
... تو زنی مردانهای، سالاری و از مرد هم پیشی.
جامهٔ جنست زن است اما
درد و غیرت در تو دارد ریشهای دیرین.
کم مبین خود را، که از بسیار هم بیشی.
گوهرِ غیرت گرامی دار، ای غمگین.
مرد، یا سالارزن، باید بدانی این،
کاندرین روزانِ صد ره تیرهتر از شب،
اهلِ غیرت روزیش دَرد است.
خواه در هر جامه، وَز هر جنس،
درد قوتِ غالبِ مرد است.
...با توام من، آی دختر جان!
شیردختر، ای شکوفهٔ
تیهویِ شاهین شکارِ کُرد!
که به تاری از کمندِ گیسویت گیری
صد چنان سهرابِ یل را، آنکه نتوانست
نازنین گُردآفریدِ گُرد.
گرچه دانم گریه تسکین میدهد دردت،
لیک دختر جان! نبینم رو بگردانی به گرییدن.
هی، بگردم قدّ و بالا، سروِ بستانت!
من نمیخواهم ببیند دشمنِ بیرحمِ نامردم
قطرهای هم اشکِ وحشت پایِ چشمانت.
آن دو آهویی که میدانم
که دو ببرِ خشمگین دارند، در زنجیرِ مژگانت.
هی بگردم دخترم را،دخترِ باغیرتم، هممیهنِ کُردم!
من یقین دارم که میبینی
کاین زمان آبشخورِ ما،از چه رودِ بیسروپاییست؟
و کشان ما را به سوی خویش
چه لجن در ذات، دریاییست؟
خوب میدانم، که دانی خوب
که چه بد دهری و دنیاییست.
با شبی چونین
در کمینِ ما چه بد روزی و فرداییست.
...گر پسر زادی، کمربند پدر بسپار و وادارش
همچنو مردانه و بیباک بربندد.
وَر دگر زادی، بگو او نیز
گر به سر خواهد که پیچاکِ پدر بندد؛
مادهشیری باخطر، بیخوف باشد، تا که آن میراث
بر سر و گردن چو یالِ شیرِ نر بندد.
دخترم! ای دخترِکُرد، ای گرانمایه
یادگارِ آن شهید، آن پهلوان با توست.
قصرِ شیرینِ جوانی،ای بهین تندیسهٔ جاندارِزیبایی.
بیستونِ غیرتِ کرمانشهان با توست.
قدر بشناس و گرامی دار، دختر جان
نطفهٔ یک قهرمان با توست...!
#مهدی_اخوان_ثالث
❤11🔥3🥰3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
ورق پارههایی درباد،
یانه گفتن به ایدئولوژیک شدن آموزش!؟
دربطن این رفتاربهظاهر ساده چه روایتهایی نهفته است!؟
میشودبه این رفتاراینگونه نگاهکردکه،این حرکت گروهی ازپاره کردن یک دفترمشق ساده دانشآموزی آغاز وبعد،به شکل یک بازی مهیج بین دانشآموزان تبدیل شدهاست!
اماشکل بازتاب آن ناخودآگاه آنرابه یک حرکت سمبلیک ونه گفتن به ساختار آموزشی ایدئولوژیک تبدیل کردهاست!
ساختاری که درراس هرم آن مردی نشستهاست که خودش راسرباز پلیس معرفی میکندومدرسه راشبیه طویله،معلم راچوپان،ودانشآموز را گوسفندی میبیندکه باید آنهارا برای ذبح شدن پای ایدئولوژی فربه کرد!
نظام آموزشی که درایران بادارالفنون آغاز شد،باتاسیس دانشگاه تهران رنگ وبوی مدرن پیداکرد،با پاره کردن کتابهای درسی درزنگ آخرسال مدرسه انحطاط آموزشی اش راجشن گرفت!
ساختاری آموزشی که برای همهی کودکان ایران تاسیس شد،حالابخش عظیمی ازفرزندانش بخاطرفقر توان پای نهادن به همان کلاسهای غیراستانداردش راهم ندارد.
وحالامادرسرزمینی که نخستین دانشگاه جهان رابخود دیدهاست،آموزش وپرورشی راتجربه میکنیم کهمیخواهدبیمعناترین معنای وجودی خودرابه فرزندان ماحُقنه کند!
#محسن_قریب
ورق پارههایی درباد،
یانه گفتن به ایدئولوژیک شدن آموزش!؟
دربطن این رفتاربهظاهر ساده چه روایتهایی نهفته است!؟
میشودبه این رفتاراینگونه نگاهکردکه،این حرکت گروهی ازپاره کردن یک دفترمشق ساده دانشآموزی آغاز وبعد،به شکل یک بازی مهیج بین دانشآموزان تبدیل شدهاست!
اماشکل بازتاب آن ناخودآگاه آنرابه یک حرکت سمبلیک ونه گفتن به ساختار آموزشی ایدئولوژیک تبدیل کردهاست!
ساختاری که درراس هرم آن مردی نشستهاست که خودش راسرباز پلیس معرفی میکندومدرسه راشبیه طویله،معلم راچوپان،ودانشآموز را گوسفندی میبیندکه باید آنهارا برای ذبح شدن پای ایدئولوژی فربه کرد!
نظام آموزشی که درایران بادارالفنون آغاز شد،باتاسیس دانشگاه تهران رنگ وبوی مدرن پیداکرد،با پاره کردن کتابهای درسی درزنگ آخرسال مدرسه انحطاط آموزشی اش راجشن گرفت!
ساختاری آموزشی که برای همهی کودکان ایران تاسیس شد،حالابخش عظیمی ازفرزندانش بخاطرفقر توان پای نهادن به همان کلاسهای غیراستانداردش راهم ندارد.
وحالامادرسرزمینی که نخستین دانشگاه جهان رابخود دیدهاست،آموزش وپرورشی راتجربه میکنیم کهمیخواهدبیمعناترین معنای وجودی خودرابه فرزندان ماحُقنه کند!
#محسن_قریب
❤🔥8❤7👍6💔4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
جَهد کردم که دل به کَس ندهم چه توان کرد با دو دیده باز؟
زینهاراز بَلای تیر نظرکه چو رفت از کمان نیاید باز...!
#سعدی
جَهد کردم که دل به کَس ندهم چه توان کرد با دو دیده باز؟
زینهاراز بَلای تیر نظرکه چو رفت از کمان نیاید باز...!
#سعدی
❤13😍5👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
آيا اجازه دارم،
از پاے اين حصار
در رنگ آن شكوفهے شاداب بنگرم
وز لاے این مُشَبّڪِ خونينِ خارخار،
-اين سيم خاردار-
يك جرعه آب چشمه بنوشم؟
« بيرون، جلوے در »
چندان كه مختصر رمقے آورم بهدست،
در پاے اين درخت، بياسايم،
آيا اجازه دارم؟!
يا همچنان غريب، ازين راه بگذرم،
وين بغض ِ قرنها «نتوانی» را
چون دشنه در گلوے ِ صبورم فرو برم؟
#فریدون_مشیری
آيا اجازه دارم،
از پاے اين حصار
در رنگ آن شكوفهے شاداب بنگرم
وز لاے این مُشَبّڪِ خونينِ خارخار،
-اين سيم خاردار-
يك جرعه آب چشمه بنوشم؟
« بيرون، جلوے در »
چندان كه مختصر رمقے آورم بهدست،
در پاے اين درخت، بياسايم،
آيا اجازه دارم؟!
يا همچنان غريب، ازين راه بگذرم،
وين بغض ِ قرنها «نتوانی» را
چون دشنه در گلوے ِ صبورم فرو برم؟
#فریدون_مشیری
❤9💔4😢2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
ارزش و احترام تو نزد دیگران، باندازه بردباری آنان در هنگام خطا، لغزش و اشتباهات توست!
آن هنگام که پوست صورت تو از مکنت و قدرت میدرخشد، بیش از اندازه میتوانی برای هر رهگذری فریبنده و دلربا باشی!
پس در وقت قدرت و مکنت تنها با کسانی حشر و نشر کن که روزهای تلخ تو را با مهربانی طی طریق کردهاند و تو را با رنجها و ملالهایت تنها نگذاشتهاند...!
#محسن_قریب
ارزش و احترام تو نزد دیگران، باندازه بردباری آنان در هنگام خطا، لغزش و اشتباهات توست!
آن هنگام که پوست صورت تو از مکنت و قدرت میدرخشد، بیش از اندازه میتوانی برای هر رهگذری فریبنده و دلربا باشی!
پس در وقت قدرت و مکنت تنها با کسانی حشر و نشر کن که روزهای تلخ تو را با مهربانی طی طریق کردهاند و تو را با رنجها و ملالهایت تنها نگذاشتهاند...!
#محسن_قریب
❤8👏6❤🔥2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
•
آوازها چگونه به دنیا میآیند
آوازهای تلخ
آوازهای زخمی غمناک
آوازها چگونه غمانگیز میشوند...!؟
#منوچهر_آتشی
آوازها چگونه به دنیا میآیند
آوازهای تلخ
آوازهای زخمی غمناک
آوازها چگونه غمانگیز میشوند...!؟
#منوچهر_آتشی
🔥11❤6❤🔥1
Hesse Azadi
Shadmehr Aghili
❤9❤🔥4💔3
•
«از شومن تا انسان:
مفاهیم گمشده در دنیای مدرن...!»
مدرنیته با خود تغییراتی عمیق به همراه آورد؛ او از شخصیتها تیپهایی ساخت و انسان درونگرا را به شومن و لودهای تبدیل کرد که در پی تأیید اجتماعی است.
مدرنیته فرد را وادار کرد که بیشتر حرف بزند تا فکر کند، و همیشه نقشهایی خوشایند برای جامعه بازی کند. زندگیهای آرام به سرعت بیشتری افتادند و جشنهایی بر مرگ لحظهها برپا شد تا فرصتی برای نگریستن به عمق زندگی سلب شود!
او آموخت که لذت در رسیدن به هدفها و موفقیتهاست و چگونگی و چراییها تنها زمانی اهمیت دارند که به تسهیل رسیدن به این مقاصد کمک کنند.
مدرنیت به انسان آموخت که خشم و عصیان خود را نادیده بگیرد و به او فهماند که جزئی از سیستم بودن، بهتر از نادیده گرفته شدن است!
او با ابزاری که خلق کردهبود؛ تیپها و مدها را در معنای عمیقتری پوشش داد تا انسان مدرن از خردهفرهنگهای مقاوم فاصله بگیرد تا برچسب سنتی را بر زندگیاش نبیند!
اما پس از مدتی، انسان مدرن به این نتیجه رسید که مسیری که انتخاب کردهاست، به ظلمت ابدی منتهی میشود!
پس به متون و سنتهای کهن خویش روی آورد تا از زیر آوار ویرانیهایی که به بار آورده بود، معنایی عمیقتر و حقیقیتری را به انسان معاصر ببخشد.
دعوت به اندیشیدن:
اکنون زمان آن فرارسیده که ما به تأمل در اصول انسانی و فرهنگی خود بپردازیم و به جای پذیرش سطحینگری، به عمق هویت خود بازگردیم.
به جای صرفاً پیگیری مد و موفقیتهای ظاهری، باید بیاندیشیم، احساس کنیم و به خود و جامعهمان معنا ببخشیم!
این بازگشت به اصالتها میتواند ما را از این غربت خوفناک مدرنیته نجات دهد و ما را در جستجوی هویتی عمیق و پایدار معنای دیگر ببخشاید...!
#محسن_قریب
«از شومن تا انسان:
مفاهیم گمشده در دنیای مدرن...!»
مدرنیته با خود تغییراتی عمیق به همراه آورد؛ او از شخصیتها تیپهایی ساخت و انسان درونگرا را به شومن و لودهای تبدیل کرد که در پی تأیید اجتماعی است.
مدرنیته فرد را وادار کرد که بیشتر حرف بزند تا فکر کند، و همیشه نقشهایی خوشایند برای جامعه بازی کند. زندگیهای آرام به سرعت بیشتری افتادند و جشنهایی بر مرگ لحظهها برپا شد تا فرصتی برای نگریستن به عمق زندگی سلب شود!
او آموخت که لذت در رسیدن به هدفها و موفقیتهاست و چگونگی و چراییها تنها زمانی اهمیت دارند که به تسهیل رسیدن به این مقاصد کمک کنند.
مدرنیت به انسان آموخت که خشم و عصیان خود را نادیده بگیرد و به او فهماند که جزئی از سیستم بودن، بهتر از نادیده گرفته شدن است!
او با ابزاری که خلق کردهبود؛ تیپها و مدها را در معنای عمیقتری پوشش داد تا انسان مدرن از خردهفرهنگهای مقاوم فاصله بگیرد تا برچسب سنتی را بر زندگیاش نبیند!
اما پس از مدتی، انسان مدرن به این نتیجه رسید که مسیری که انتخاب کردهاست، به ظلمت ابدی منتهی میشود!
پس به متون و سنتهای کهن خویش روی آورد تا از زیر آوار ویرانیهایی که به بار آورده بود، معنایی عمیقتر و حقیقیتری را به انسان معاصر ببخشد.
دعوت به اندیشیدن:
اکنون زمان آن فرارسیده که ما به تأمل در اصول انسانی و فرهنگی خود بپردازیم و به جای پذیرش سطحینگری، به عمق هویت خود بازگردیم.
به جای صرفاً پیگیری مد و موفقیتهای ظاهری، باید بیاندیشیم، احساس کنیم و به خود و جامعهمان معنا ببخشیم!
این بازگشت به اصالتها میتواند ما را از این غربت خوفناک مدرنیته نجات دهد و ما را در جستجوی هویتی عمیق و پایدار معنای دیگر ببخشاید...!
#محسن_قریب
🔥9👍4❤3👏1
Benshin Tamashayat Konam
Arman Garshasbi
🤞❤️🔥🤞
آرمان گرشاسبی
بنشین تماشایت کنم!
ای چشم تو شیشه عمر من
آغوش تو غربتم را وطن...
آرمان گرشاسبی
بنشین تماشایت کنم!
عمری به هر کوی و گذر
گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کردهام
بشنین تماشایت کنم ...!
ای چشم تو شیشه عمر من
آغوش تو غربتم را وطن...
👍9❤2💘1