🔴 افایتیاف ایران را از لیست سیاه خارج نکرد
🟡گروه ویژهٔ اقدام مالی افایتیاف در جلسهٔ امروزش مصوبهٔ ایران برای پیوستن به کنوانسیون پالرمو را به علت حق تحفظهایی که ایران دربارهٔ شناسایی گروههای تروریستی قرار داده، نپذیرفت.
🟡در سپتامبر ۲۰۲۵، ایران به FATF گزارشی دربارهٔ تصویب کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جرایم سازمانیافتهٔ فراملی (پالرمو) ارائه کرد.
☘🌸 @montakhabsal
🟡گروه ویژهٔ اقدام مالی افایتیاف در جلسهٔ امروزش مصوبهٔ ایران برای پیوستن به کنوانسیون پالرمو را به علت حق تحفظهایی که ایران دربارهٔ شناسایی گروههای تروریستی قرار داده، نپذیرفت.
🟡در سپتامبر ۲۰۲۵، ایران به FATF گزارشی دربارهٔ تصویب کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه جرایم سازمانیافتهٔ فراملی (پالرمو) ارائه کرد.
☘🌸 @montakhabsal
😁2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 حافظه تاریخی/ وقتی داماد شمخانی بعد از افشای ویلاسازی اش در لواسان میلاد گودرزی مستندساز عدالتخواه را تهدید به قتل میکند: میلاد گودرزی را میکشم و دویست سیصد میلیون کنار گذاشتم دیهش را بدم
☘🌸 @montakhabsal
☘🌸 @montakhabsal
😱14❤4🤔2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴❤️ *موسیقی آرامبخش*با صدای *ایرج بسطامی*
برخی از هنرمندان وشاعران فرزندان لحظه های ناب ماندگارند*
*یک لحظه یک اتفاق و یک اثر ماندگار*
درباره خلق اثر تصنیف و آهنگ بیداد زمان *گفته شده* که :
در یک غروبِ پاییز، بیژن ترقی و پرویز یاحقی با هم به یکی از روستاهای خارج از شهر تهران میرفتند.
یاحقی در حال رانندگی بود و ترقی در کنار او نشسته بود.
در آن لحظه بادی میوزد و برگ خشکی از درختی میافتد و به برف پاککن ماشین گیر میکند.
صدای خش خش برگ، زیرِ بارانِ پاییزی شعری را به ذهن ترقی میآورد و
او در همان حال زمزمه میکند که:
«به رهی دیدم برگِ خزان… پژمرده ز بیدادِ زمان» و
در همین حال یاحقی این شعر را با ملودی معروفش زمزمه میکند.
بعدا مرحوم مرضیه این تصنیف بیداد زمان را با ظرافت و زیبایی خاص اجرا میکند
سپس مرحوم ایرج بستامی و بعدا شکیلا و.... باز خوانی میکنند
گوش جان میسپاریم به آهنگ بیداد زمان باصدای مرحوم بسطامی
*نوشتان باد*
☘🌸 @montakhabsal
برخی از هنرمندان وشاعران فرزندان لحظه های ناب ماندگارند*
*یک لحظه یک اتفاق و یک اثر ماندگار*
درباره خلق اثر تصنیف و آهنگ بیداد زمان *گفته شده* که :
در یک غروبِ پاییز، بیژن ترقی و پرویز یاحقی با هم به یکی از روستاهای خارج از شهر تهران میرفتند.
یاحقی در حال رانندگی بود و ترقی در کنار او نشسته بود.
در آن لحظه بادی میوزد و برگ خشکی از درختی میافتد و به برف پاککن ماشین گیر میکند.
صدای خش خش برگ، زیرِ بارانِ پاییزی شعری را به ذهن ترقی میآورد و
او در همان حال زمزمه میکند که:
«به رهی دیدم برگِ خزان… پژمرده ز بیدادِ زمان» و
در همین حال یاحقی این شعر را با ملودی معروفش زمزمه میکند.
بعدا مرحوم مرضیه این تصنیف بیداد زمان را با ظرافت و زیبایی خاص اجرا میکند
سپس مرحوم ایرج بستامی و بعدا شکیلا و.... باز خوانی میکنند
گوش جان میسپاریم به آهنگ بیداد زمان باصدای مرحوم بسطامی
*نوشتان باد*
☘🌸 @montakhabsal
❤11
🔴 بده بیا!
در مناظره با شیخ حمید رسایی، وی خودش را جای آمریکا گذاشت و از من خواست که در نقش جمهوری اسلامی با او مذاکره کنم.
بعد هم بلافاصله گفت؛ هستهای را بده بیا! موشک را بده بیا!
پاسخم این بود که آمریکا به اندازۀ وی اینقدر بیمنطق نیست!
حالا حامیان آقای رسایی همین نکته را برجسته کرده و میگویند که فلانی از خواست آمریکا برای کاهش برد موشکهای ایران بیخبر است!
قاعدتاً من بنا به حرفهام، بیش از آنان از مطالبات آمریکا از ایران اطلاع دارم چون همهاش رسانهای شده است. حرف من این بود که وقتی یک مقام آمریکایی پشت میز مذاکره مینشیند، بعید است پشت سر هم تکرار کند؛ بده بیا! لابد طرحی وسط میگذارد که اساسش بده-بستان است. در حقیقت این هنر دیپلماتهای ایرانی است که قادر به هدایت مذاکرات به سمتی متوازن و معقول و شفافسازی امتیازات پیشنهاد شده باشند.
ما هنوز نمیدانیم که آمریکا در مقابل آنچه از ایران طلب میکند، چه امتیاز مشخصی ارائه میدهد چون این موضوع هنوز رسانهای نشده است. آیا آمریکا در برابر تعلیق یا تعطیل صنعت هستهای، حاضر به لغو تحریمها در سطحی کاملاً ملموس و مؤثر است؟ آیا نگرانیهای امنیتی مشروع ایران را به رسمیت میشناسد؟ و اگر میشناسد، در مقابل فرض کاهش برد موشکها، حاضر به ارائۀ چه نوع تضمینهای امنیتی است؟
اینها مسائلی است که در پشت یک میز مذاکرۀ معقول و مدنی میتواند مورد بحث و شفافسازی قرار گیرد و بعد به نحوی رسانهای شود تا بتوان در مورد فواید و زیانهایش داوری کرد و به تصمیم رسید.
بدون تردید هیچ شهروندی امتیاز دادن یکسویه به طرف مقابل را نمیپذیرد چون اصلاً با خرد متعارف سازگار نیست. هر مذاکرهای به قصد توافق صورت میگیرد و هر توافقی مبتنی بر بده-بستان متقابل است به طوری که منافع هر دو طرف تأمین شود و یا لااقل به خطر نیفتد.
به هر حال دیپلماسی و اصول حکمرانی از ابتدای مدنیت بشر تاکنون همین بوده و از این به بعد هم همین خواهد بود.
احمد زیدآبادی
☘🌸@montakhabsal
در مناظره با شیخ حمید رسایی، وی خودش را جای آمریکا گذاشت و از من خواست که در نقش جمهوری اسلامی با او مذاکره کنم.
بعد هم بلافاصله گفت؛ هستهای را بده بیا! موشک را بده بیا!
پاسخم این بود که آمریکا به اندازۀ وی اینقدر بیمنطق نیست!
حالا حامیان آقای رسایی همین نکته را برجسته کرده و میگویند که فلانی از خواست آمریکا برای کاهش برد موشکهای ایران بیخبر است!
قاعدتاً من بنا به حرفهام، بیش از آنان از مطالبات آمریکا از ایران اطلاع دارم چون همهاش رسانهای شده است. حرف من این بود که وقتی یک مقام آمریکایی پشت میز مذاکره مینشیند، بعید است پشت سر هم تکرار کند؛ بده بیا! لابد طرحی وسط میگذارد که اساسش بده-بستان است. در حقیقت این هنر دیپلماتهای ایرانی است که قادر به هدایت مذاکرات به سمتی متوازن و معقول و شفافسازی امتیازات پیشنهاد شده باشند.
ما هنوز نمیدانیم که آمریکا در مقابل آنچه از ایران طلب میکند، چه امتیاز مشخصی ارائه میدهد چون این موضوع هنوز رسانهای نشده است. آیا آمریکا در برابر تعلیق یا تعطیل صنعت هستهای، حاضر به لغو تحریمها در سطحی کاملاً ملموس و مؤثر است؟ آیا نگرانیهای امنیتی مشروع ایران را به رسمیت میشناسد؟ و اگر میشناسد، در مقابل فرض کاهش برد موشکها، حاضر به ارائۀ چه نوع تضمینهای امنیتی است؟
اینها مسائلی است که در پشت یک میز مذاکرۀ معقول و مدنی میتواند مورد بحث و شفافسازی قرار گیرد و بعد به نحوی رسانهای شود تا بتوان در مورد فواید و زیانهایش داوری کرد و به تصمیم رسید.
بدون تردید هیچ شهروندی امتیاز دادن یکسویه به طرف مقابل را نمیپذیرد چون اصلاً با خرد متعارف سازگار نیست. هر مذاکرهای به قصد توافق صورت میگیرد و هر توافقی مبتنی بر بده-بستان متقابل است به طوری که منافع هر دو طرف تأمین شود و یا لااقل به خطر نیفتد.
به هر حال دیپلماسی و اصول حکمرانی از ابتدای مدنیت بشر تاکنون همین بوده و از این به بعد هم همین خواهد بود.
احمد زیدآبادی
☘🌸@montakhabsal
❤16👍11
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
﷽
🔴❤️ گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتاتو بندگی کن ،کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ، کاین غصه هم سر آید
"حافظ "
🌴🌻🌾🌼🌿🪻🍁🍂🌺🌴
❤️سلام دوستان صبحتون بخیر و آرامش
☘🌸 @montakhabsal
🔴❤️ گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتاتو بندگی کن ،کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ، کاین غصه هم سر آید
"حافظ "
🌴🌻🌾🌼🌿🪻🍁🍂🌺🌴
❤️سلام دوستان صبحتون بخیر و آرامش
☘🌸 @montakhabsal
🥰3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴❤️"مست عشق"
باصدای: علیرضا قربانی
شعر: مولانای جان
سرپرست گروه:
مُنا امینیان
نوازندگان: نازنین اَسوار
سارا اعظمی
مینا امینیان
نسیم تاجیک
غزاله جعفری
الناز شهمراد
مریم کوکبی
صدا: استودیو پاییز
طراحی و دوخت لباس:
گالری تورنگ
👈کارگردان: سعید آیینی
❤️صبح زیباتون بخیر
☘🌸 @montakhabsal
باصدای: علیرضا قربانی
شعر: مولانای جان
سرپرست گروه:
مُنا امینیان
نوازندگان: نازنین اَسوار
سارا اعظمی
مینا امینیان
نسیم تاجیک
غزاله جعفری
الناز شهمراد
مریم کوکبی
صدا: استودیو پاییز
طراحی و دوخت لباس:
گالری تورنگ
👈کارگردان: سعید آیینی
❤️صبح زیباتون بخیر
☘🌸 @montakhabsal
❤8
🔴❤️بامداد شنبه دوستان عزیزم به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۴۵۹
🍃🌷💐🌷💐🌷🎼🌷💐🌷💐🌷🍃
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
اشک حرم نشین نهانخانه مرا
زان سوی هفت پرده به بازار میکشی
کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار میکشی
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار میکشی
گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار میکشی
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی
حافظ دگر چه میطلبی از نعیم دهر
می میخوری و طره دلدار میکشی
❤️معنی لغات غزل:
رقم: نقش و علامتي كه تاجر روي پارچه مي نويسد، نوشته و خط، نقاشي و آرايشگري.
خوش رقم: خط خوش نما، خط زيبا.
رقم كشيدن: نوشتن، نشان گذاشتن، علامت گذاشتن، و در اينجا كنايه از آرايش كردن است.
خط كشيدن: خط باطل كشيدن.
صحيفه: دفتر، صفحه.
گلزار: ۱- گلستان و جايگاه رويش و پرورش گل، ۲- نام نوعي خط كه در گذشته عناوين و القاب سلاطين را با آن خط كه داراي منحني هايي است و به شكل پرندگان و گل در ميآيد مينوشته اند، ۳- در اينجا كنايه از چهره و محاسن است.
حرم نشين: پرده نشين، مقيم حرم.
نهان خانه: خلوتسرا.
ز آن سوي: از آن طرف، از پشت.
هفت پرده: هفت پرده چشم: ۱- ملتحمه، ۲- قرنيه، ۳- عِنَبيّه، ۴- عنكبوتيه، ۵- شبكيه، ۶- مَشيميّه،
۷- صلبيه.
به بازار كشيدن: آشكار و برملا و رسوا كردن.
كاهل رو: كُنْدْرو، آهسته رو، صفت باد ملايم صبا، صفت انسان تنبل.
بو: ۱- آرزو، ۲- رايحه.
قيد: بند.
سلسله: زنجير.
در كار مي كشي: به كار وا مي داري.
ميگون: مانند مي، سرخ رنگ.
خلوت: خلوت خانه، گوشه انزوا.
خمّار: باده فروش.
فتراك: ترك بند تسمه يي، كه به پشت زين اسب بسته و لاشه شكار را بدان مي آويزند.
سِزَد: سزاوار است، شايسته است.
سهل است: آسان است، دشوار نيست، مانعي ندارد.
تدبير: چاره.
وه: (شبه جمله) شگفتا، واي.
كمان بر سر بيمار كشيدن: چنين رسم بوده كه به منظور شفاي بيمار و براي وارد كردن شوك به او، يك سيني مسي در كنار بستر بيمار نهاده و از دور بغتناً يك تير به سوي سيني پرتاب مي كردند تا از شوك حاصله از صداي آن، بيمار دچار دگرگوني و تحول روحي شده و بهبود يابد.
چشم بد: نگاه چشمي كه به چشم زخم مشهور است، نگاه بد.
دامن كشيدن: دامن برچيدن، دوري كردن، اجتناب نمودن.
نعيم: نعمت و اسباب خوش گذراني در زندگاني.
مي چشي: مضمضه مي كني.
طره دلدار: زلفهاي محبوب.
طره دلدار مي كشي: با زلف محبوب بازي مي كني.
❤️معنی غزل شماره ۴۵۹
(۱) با اين خط و شكل شكيلي كه از موي محاسن بر گلبرگ چهره خود تصوير مي سازي، بر صفحه گل بوستان و خط گلزار خط باطل مي كشي.
(۲) اشك پرده نشين من كه در خلوتسراي ديده پنهان شده است از پشت هفت پرده چشم به درآورده و برملا و آشكار مي سازي.
(۳) ۱- انسان تنبل و كندكاري را همانند باد صبا در آرزو و رايحه زلف خود، هر لحظه به زنجير كشيده و به كاري وا ميداري.
۲- كُند و آهسته رَوي مثل باد صبا را در آرزو و رايحه زلف خود هر لحظه به زنجير زلف كشيده و به كار وا ميداري.
(۴) هر لحظه به ياد آن لبهاي قرمز به رنگ شراب و چشم هاي مست، مرا از گوشه خلوتسراي خود به خانه باده فروش مي كشاني.
(۵) گفتي سر تو شايسته آن است كه به فتراك زين اسب، بسته شود اگر تو زحمت اين كار را مي كشي براي ما سهل است.
(۶) ۱- با اين چشم و ابرويي كه تو داري، براي دل بيمار خود چه چاره يي بينديشيم؟ آه از اين كماني كه بر سر بيمار مي كشي.
۲- آه از اين كمان ابروي زيبا كه بر سر چشم خود كشيده يي و من با اين چشم و ابرو، نمي دانم كه براي دل شيداي خود چه چاره بينديشم.
(۷) اي گل تازه شكفته كه از خاري چون من دوري مي كني به سوي من بازگرد زيرا من خار چشم زخم و نگاه بد را از تو دور مي كنم.
(۸) حافظ! از نعمت هاي دنيا ديگر آرزوي چه چيزي داري؟ پيوسته از شراب لب تر كرده و با زلف محبوب بازي مي كني.
🌸☘https://www.tg-me.com/joinchat-TJl6M8fp9ZJiuaww
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۴۵۹
🍃🌷💐🌷💐🌷🎼🌷💐🌷💐🌷🍃
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
اشک حرم نشین نهانخانه مرا
زان سوی هفت پرده به بازار میکشی
کاهل روی چو باد صبا را به بوی زلف
هر دم به قید سلسله در کار میکشی
هر دم به یاد آن لب میگون و چشم مست
از خلوتم به خانه خمار میکشی
گفتی سر تو بسته فتراک ما شود
سهل است اگر تو زحمت این بار میکشی
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی
حافظ دگر چه میطلبی از نعیم دهر
می میخوری و طره دلدار میکشی
❤️معنی لغات غزل:
رقم: نقش و علامتي كه تاجر روي پارچه مي نويسد، نوشته و خط، نقاشي و آرايشگري.
خوش رقم: خط خوش نما، خط زيبا.
رقم كشيدن: نوشتن، نشان گذاشتن، علامت گذاشتن، و در اينجا كنايه از آرايش كردن است.
خط كشيدن: خط باطل كشيدن.
صحيفه: دفتر، صفحه.
گلزار: ۱- گلستان و جايگاه رويش و پرورش گل، ۲- نام نوعي خط كه در گذشته عناوين و القاب سلاطين را با آن خط كه داراي منحني هايي است و به شكل پرندگان و گل در ميآيد مينوشته اند، ۳- در اينجا كنايه از چهره و محاسن است.
حرم نشين: پرده نشين، مقيم حرم.
نهان خانه: خلوتسرا.
ز آن سوي: از آن طرف، از پشت.
هفت پرده: هفت پرده چشم: ۱- ملتحمه، ۲- قرنيه، ۳- عِنَبيّه، ۴- عنكبوتيه، ۵- شبكيه، ۶- مَشيميّه،
۷- صلبيه.
به بازار كشيدن: آشكار و برملا و رسوا كردن.
كاهل رو: كُنْدْرو، آهسته رو، صفت باد ملايم صبا، صفت انسان تنبل.
بو: ۱- آرزو، ۲- رايحه.
قيد: بند.
سلسله: زنجير.
در كار مي كشي: به كار وا مي داري.
ميگون: مانند مي، سرخ رنگ.
خلوت: خلوت خانه، گوشه انزوا.
خمّار: باده فروش.
فتراك: ترك بند تسمه يي، كه به پشت زين اسب بسته و لاشه شكار را بدان مي آويزند.
سِزَد: سزاوار است، شايسته است.
سهل است: آسان است، دشوار نيست، مانعي ندارد.
تدبير: چاره.
وه: (شبه جمله) شگفتا، واي.
كمان بر سر بيمار كشيدن: چنين رسم بوده كه به منظور شفاي بيمار و براي وارد كردن شوك به او، يك سيني مسي در كنار بستر بيمار نهاده و از دور بغتناً يك تير به سوي سيني پرتاب مي كردند تا از شوك حاصله از صداي آن، بيمار دچار دگرگوني و تحول روحي شده و بهبود يابد.
چشم بد: نگاه چشمي كه به چشم زخم مشهور است، نگاه بد.
دامن كشيدن: دامن برچيدن، دوري كردن، اجتناب نمودن.
نعيم: نعمت و اسباب خوش گذراني در زندگاني.
مي چشي: مضمضه مي كني.
طره دلدار: زلفهاي محبوب.
طره دلدار مي كشي: با زلف محبوب بازي مي كني.
❤️معنی غزل شماره ۴۵۹
(۱) با اين خط و شكل شكيلي كه از موي محاسن بر گلبرگ چهره خود تصوير مي سازي، بر صفحه گل بوستان و خط گلزار خط باطل مي كشي.
(۲) اشك پرده نشين من كه در خلوتسراي ديده پنهان شده است از پشت هفت پرده چشم به درآورده و برملا و آشكار مي سازي.
(۳) ۱- انسان تنبل و كندكاري را همانند باد صبا در آرزو و رايحه زلف خود، هر لحظه به زنجير كشيده و به كاري وا ميداري.
۲- كُند و آهسته رَوي مثل باد صبا را در آرزو و رايحه زلف خود هر لحظه به زنجير زلف كشيده و به كار وا ميداري.
(۴) هر لحظه به ياد آن لبهاي قرمز به رنگ شراب و چشم هاي مست، مرا از گوشه خلوتسراي خود به خانه باده فروش مي كشاني.
(۵) گفتي سر تو شايسته آن است كه به فتراك زين اسب، بسته شود اگر تو زحمت اين كار را مي كشي براي ما سهل است.
(۶) ۱- با اين چشم و ابرويي كه تو داري، براي دل بيمار خود چه چاره يي بينديشيم؟ آه از اين كماني كه بر سر بيمار مي كشي.
۲- آه از اين كمان ابروي زيبا كه بر سر چشم خود كشيده يي و من با اين چشم و ابرو، نمي دانم كه براي دل شيداي خود چه چاره بينديشم.
(۷) اي گل تازه شكفته كه از خاري چون من دوري مي كني به سوي من بازگرد زيرا من خار چشم زخم و نگاه بد را از تو دور مي كنم.
(۸) حافظ! از نعمت هاي دنيا ديگر آرزوي چه چيزي داري؟ پيوسته از شراب لب تر كرده و با زلف محبوب بازي مي كني.
🌸☘https://www.tg-me.com/joinchat-TJl6M8fp9ZJiuaww
Telegram
Montakhab
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل، اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
#قیصر_امین_پور
🌺
منتخبی از بهترین مطالب اجتماعی،سیاسی،فرهنگی،هنری تقدیم شما خوبان
عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل، اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
#قیصر_امین_پور
🌺
منتخبی از بهترین مطالب اجتماعی،سیاسی،فرهنگی،هنری تقدیم شما خوبان
❤5
Audio
❤️غزل شماره ۴۵۹ حافظ
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
👈زهره_ابوقداره
☘🌸 @montakhabsal
زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
خط بر صحیفه گل و گلزار میکشی
👈زهره_ابوقداره
☘🌸 @montakhabsal
🥰2
🔴 پاییزِ گمشده؛ وقتی آبان هنوز بوی تابستان میدهد
پاییز هم پاییزهای قدیم! آبان هم رسید اما باران نرسید، پاییز نیامد و هنوز هوا در وسط تابستان گیر کرده است!
✍نگار صالحی
🔹پاییز همیشه فصل دگرگونی بود؛ بوی خاک خیس، صدای برگهای خشک زیر پا و اولین نسیم خنکی که یادآور تغییر بود. اما امسال انگار پاییز قهر کرده است. آبان شد و هنوز کولرها روشناند، آسمان از آبی و آفتابی بودن خسته نمیشود، و بارانی که قرار بود دلها را تازه کند، هنوز پیدایش نیست.
🔹دیگر خبری از آن هوای دلچسب نیست که بهانهای برای چای عصرانه و قدم زدن میشد. در عوض، گرمای ماندگار و آلودگی هوا جایش را گرفتهاند. انگار طبیعت هم از تکرارِ بیتوجهی ما خسته شده؛ از قطع درختها، از دود ماشینها، از ساختمانهایی که جای باغها را گرفتهاند.
🔹پاییزِ واقعی فقط از تقویم عبور کرده، نه از شهر. حسِ تغییر، خنکی، دلتنگی… همه در خاطره ماندهاند. شاید تا وقتی دوباره زمین را جدی نگیریم، او هم تصمیم بگیرد دیگر رنگ نارنجیاش را به ما نشان ندهد. و ما بمانیم با آبانِ گرم و دلتنگیِ فصلی که دیگر گم شده.
آبان ۹۸ تهران برف میومد
☘🌸 @montakhabsal
پاییز هم پاییزهای قدیم! آبان هم رسید اما باران نرسید، پاییز نیامد و هنوز هوا در وسط تابستان گیر کرده است!
✍نگار صالحی
🔹پاییز همیشه فصل دگرگونی بود؛ بوی خاک خیس، صدای برگهای خشک زیر پا و اولین نسیم خنکی که یادآور تغییر بود. اما امسال انگار پاییز قهر کرده است. آبان شد و هنوز کولرها روشناند، آسمان از آبی و آفتابی بودن خسته نمیشود، و بارانی که قرار بود دلها را تازه کند، هنوز پیدایش نیست.
🔹دیگر خبری از آن هوای دلچسب نیست که بهانهای برای چای عصرانه و قدم زدن میشد. در عوض، گرمای ماندگار و آلودگی هوا جایش را گرفتهاند. انگار طبیعت هم از تکرارِ بیتوجهی ما خسته شده؛ از قطع درختها، از دود ماشینها، از ساختمانهایی که جای باغها را گرفتهاند.
🔹پاییزِ واقعی فقط از تقویم عبور کرده، نه از شهر. حسِ تغییر، خنکی، دلتنگی… همه در خاطره ماندهاند. شاید تا وقتی دوباره زمین را جدی نگیریم، او هم تصمیم بگیرد دیگر رنگ نارنجیاش را به ما نشان ندهد. و ما بمانیم با آبانِ گرم و دلتنگیِ فصلی که دیگر گم شده.
آبان ۹۸ تهران برف میومد
☘🌸 @montakhabsal
👍6❤4🕊2💔1
