Telegram Web Link
مُحِب
در باب رسالت های انسانی بنویسید، پیدا کردن تمام آن یُسر های مخفی شده لای عُسر مدام.
در باب رسالت های انسانی بنویسید،
پیدا کردن تمام آن یُسر های مخفی شده لای عُسر مدام.
که هر یک از ما
یک اثر هنریِ ناتمامِ اوییم
و هر لحظه در حال تکمیل کردن ماست
چه از درون چه از بیرون.
و به هر طریق و تقدیر..
للمقاومة🕊
قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
'سپس'عرض کرد: «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشید، که او غفور و رحیم است!
قصص-۱۶
Forwarded from المُصْحَف
‏يا ربّ عمرة وحج
‏يا ربّ الثبات على الصلاة
‏يا ربّ التخطي من كل وجع
‏يا ربّ أيام اخف من اللي فاتت
‏يا ربّ طريق واضح
‏يا ربّ اشخاص حنونين
‏يا ربّ محاولات في مكانها الصح
‏يا ربّ ناس ما نندم على معرفتهم.
این بند از مناجات ِلطیف شعبانیه رو حتمی همه باهاش ارتباط گرفتیم و حداقل یک بار تکرارش کردیم،
اونجا که میفرماد:
اگر مرا وارد دوزخ کنی به اهلِ آن آگاهی دهم که تو را دوست دارم.
داشتم فکر میکردم ما چقدر با این بند سرشار از احساس که مدام تکرار میکنیم فاصله داریم؟
اونجا که خدا میفرماد:
ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء،
فضل هایی که خدا من‌یشاء میده به بنده‌هاش یعنی به هرکسی که خودش دوست داره!
حالا اگر خدا نعمتی/خوشی رو از ما بگیره.
درست همونجایی که با همه‌ی وجود با استیصال از خدا چیزی رو خواستیم،
و خدا تصمیمش در عطا نکردن باشه.
یا اونجا که فضلی رو به دیگری داد و ما فقط نظاره گر بودیم.
تا الان چقدر در بلا وایسادیم و گفتیم که عیب نداره بازم دوستت دارم.
در برابر این محرومیت تواضع و کرنش داشتیم؟
اگر که در بلا شاکر نبودیم یا راضی نبودیم، پس چطور میتونیم ادعا کنیم روز عذاب ما فریاد میزنیم که بازم دوستت دارم؟!
با توجه به اینکه ما اونور نمونه‌ی زیست این دنیامونیم.
سوف نبقی هنا-استماع
Rami Mohammad
سوف نبقی هنا،کی یزول الألم..
-بیاد‌صالح‌الجعفراوی
توقع از خلق غصه می‌آورد،
توقع از خالق، معجزه..
ای بالا نشین، از بلندای نیزه ما رو ببین..
مُحِب
Rami Mohammad – سوف نبقی هنا-استماع
کبرت الکلمة
ما دین المرء سوی الکلمة
ما شرف المرء سوی الکلمة

-وداعا صالح الجعفراوي شهید الکلمة
رها ساز،
حر و آزاد کن ما را از زندان خویش،
تو بخواهی اراده و هوی و هوس ما هیچ است،
اسیر ضعیف است،
با اسیر مدارا کن عزیزم.

-یا مطلق الأساری.
که وقتی خود را از خود رانده بودیم،
وقتی امیدی به بازگشت نداشتیم،
وقتی فکر میکردیم آب از سر گذشته و دیگر لایق هیچ نیستیم،
تو باب رحمتت را بر ما نبستی،
و همواره صدایمان کردی،
تا به سوی تو برگردیم..
من اگر قوتی برمیچینم،
برای شکم نیست،
برای زنده ماندن صدایم است،
تا نام بلندت را بخوانم،
ای که ذکرت آرام جان است..
گفتم به عشقِ ام‌بنین‌-س بعد مردنم
هرهفته شنبه روضه بگیرند منزلم..
شنیدم نام خیابون منتهی به حرم‌ات رو از 'العراقیین' به 'معاویه‌بن‌أبی‌سفیان' تغییر دادن..
دلم رو غم گرفته،
نمیشه باورم دورت رو نامحرم گرفته..
از اینکه زنده‌ام شرمنده‌ام، حالم گرفته...
«فَقُل حَسبِیَ الله»
هر وعده، صدای اذانه که زنده‌ام میکنه.
2025/10/31 15:54:50
Back to Top
HTML Embed Code: