(ادامه)👇👇
🔹این تلوتلو خوردن فکری که هایدگر از آن به سرگیجه، گمگشتگی و گیجی تعبیر می کند، وقتی برای انسان حاصل می آید که به جای این که خودش با واقعیت ها سر و کار پیدا کند، فقط با باورهای دیگران در باره واقعیت سر و کار دارد. حال اگر دقت کنید، می بینید این سه مرحله در همه ساحت های زندگی وجود دارد، حتی در زندگی روزمره. مثلاً اگر به شما بگویم: به چه دلیل باید با قاشق و چنگال غذا خورد؟ می گویید: خب گفته اند باید این طوری غذا بخورید. اگر بپرسم به چه دلیل پسران باید خواستگار دخترها بروند؟ می گویید: خب دیگه، این جور گفته اند. چرا آدم باید در مجلس ترحیم شرکت کند یا اصلاً چرا باید سر جنازه رفت؟ خب باید رفت دیگه. مردم از جشن و شادی خوششان می آید، شما هم خوشتان می آید؟ خوشم نمی آید، ولی چون زشت است پیش مردم بگویم از جشن خوشم نمی آید، طوری زندگی کنم که گویی از جشن و شادی لذت میبرم.
🔹بدین ترتیب، شاخصه های اصلی زندگی عاریتی چنین هستند: تقلید می کنیم، تعبد می ورزیم، بی دلیل سخن می گوییم، سخنان دیگران را بی دلیل می پذیریم و دیگران هم سخنان ما را بی دلیل می پذیرند و بر سر هیچ هیاهو می کنیم. با همه وفاداریم جز با خود، با همه صداقت داریم جز با خود، با همه یک رنگ هستیم جز با خود. در حالی که شاخصه های اصلی زندگی اصیل، عبارتند از: به خود وفادار بودن نه با هیچ کس دیگر، با خود صداقت داشتن نه با هیچ کس دیگر، با خود یکرنگ بودن نه با هیچ کس. زندگی اصیل، یعنی زندگی که در آن انسان تنها به خودش وفادار است و مساوی است با در التزام خود حرکت کردن و در معیت خود زیستن، و بنابراین هر گاه وفاداری به خود، فدای وفاداری به دیگر یا دیگرانی شود، زندگی من عاریتی خواهد بود.حالا وفاداری به خود یعنی چه؟ معنای واضح تر وفاداری به خود، فقط بر اساس فهم خود عمل کردن و فهم خود را مبنای تصمیم گیریهای عملی قراردادن است. پس هر کس که فقط بر اساس فهم خود در زندگی اش تصمیم گیری کند، فهم خود را تعطیل نکرده و زندگی اصیل دارد. ما چه وقت فهم خود را تعطیل می کنیم؟ آنگاه که اساس زندگی ما این ها می شود:
🔹سنت های نیازموده، تعبد، تقلید افکار عمومی، هم رنگی با جماعت، کسب محبوبیت به هر قیمتی، کسب رضای مردم و .... بنابراین کسانی که زندگی اصیل دارند که در واقع هیچ باور نیازموده ای را مبنا قرار نمی دهند، تقلید نمی کنند، تعبد نمی ورزند، هم رنگی با جماعت ندارند، افکار عمومی در آنها موثر نیست و در پی این نیستند که محبوبیت شان را به هر قیمتی حفظ کنند، بلکه می گویند: من بر مبنای آنچه خود می فهمم، عمل میکنم. حال اگر با این"برمبنای فهم خود عمل کردن" محبوبیت ام حفظ شد، که شد و اگر نشد، هیچ مهم نیست. یعنی من در واقع به هر قیمتی نمی خواهم در دل شما جا باز کنم. من می خواهم در دل خودم جا باز کنم، می خواهم خودم از خودم بدم نیاید، نه این که شما از من بدتان نیاید، چرا که خوشایند خودم بر خوشایند شما تقدم دارد و زندگی اصیل در واقع یعنی همین. یعنی زندگی که در آن، من به خاطر دل شما جا باز کنم یا برای این که رضای شما را به دست آورم، از فهم و استنباط خودم از واقعیات دست برندارم.
💢مصطفی ملکیان،زیستن در عاریت
@mostafamalekian
🔹این تلوتلو خوردن فکری که هایدگر از آن به سرگیجه، گمگشتگی و گیجی تعبیر می کند، وقتی برای انسان حاصل می آید که به جای این که خودش با واقعیت ها سر و کار پیدا کند، فقط با باورهای دیگران در باره واقعیت سر و کار دارد. حال اگر دقت کنید، می بینید این سه مرحله در همه ساحت های زندگی وجود دارد، حتی در زندگی روزمره. مثلاً اگر به شما بگویم: به چه دلیل باید با قاشق و چنگال غذا خورد؟ می گویید: خب گفته اند باید این طوری غذا بخورید. اگر بپرسم به چه دلیل پسران باید خواستگار دخترها بروند؟ می گویید: خب دیگه، این جور گفته اند. چرا آدم باید در مجلس ترحیم شرکت کند یا اصلاً چرا باید سر جنازه رفت؟ خب باید رفت دیگه. مردم از جشن و شادی خوششان می آید، شما هم خوشتان می آید؟ خوشم نمی آید، ولی چون زشت است پیش مردم بگویم از جشن خوشم نمی آید، طوری زندگی کنم که گویی از جشن و شادی لذت میبرم.
🔹بدین ترتیب، شاخصه های اصلی زندگی عاریتی چنین هستند: تقلید می کنیم، تعبد می ورزیم، بی دلیل سخن می گوییم، سخنان دیگران را بی دلیل می پذیریم و دیگران هم سخنان ما را بی دلیل می پذیرند و بر سر هیچ هیاهو می کنیم. با همه وفاداریم جز با خود، با همه صداقت داریم جز با خود، با همه یک رنگ هستیم جز با خود. در حالی که شاخصه های اصلی زندگی اصیل، عبارتند از: به خود وفادار بودن نه با هیچ کس دیگر، با خود صداقت داشتن نه با هیچ کس دیگر، با خود یکرنگ بودن نه با هیچ کس. زندگی اصیل، یعنی زندگی که در آن انسان تنها به خودش وفادار است و مساوی است با در التزام خود حرکت کردن و در معیت خود زیستن، و بنابراین هر گاه وفاداری به خود، فدای وفاداری به دیگر یا دیگرانی شود، زندگی من عاریتی خواهد بود.حالا وفاداری به خود یعنی چه؟ معنای واضح تر وفاداری به خود، فقط بر اساس فهم خود عمل کردن و فهم خود را مبنای تصمیم گیریهای عملی قراردادن است. پس هر کس که فقط بر اساس فهم خود در زندگی اش تصمیم گیری کند، فهم خود را تعطیل نکرده و زندگی اصیل دارد. ما چه وقت فهم خود را تعطیل می کنیم؟ آنگاه که اساس زندگی ما این ها می شود:
🔹سنت های نیازموده، تعبد، تقلید افکار عمومی، هم رنگی با جماعت، کسب محبوبیت به هر قیمتی، کسب رضای مردم و .... بنابراین کسانی که زندگی اصیل دارند که در واقع هیچ باور نیازموده ای را مبنا قرار نمی دهند، تقلید نمی کنند، تعبد نمی ورزند، هم رنگی با جماعت ندارند، افکار عمومی در آنها موثر نیست و در پی این نیستند که محبوبیت شان را به هر قیمتی حفظ کنند، بلکه می گویند: من بر مبنای آنچه خود می فهمم، عمل میکنم. حال اگر با این"برمبنای فهم خود عمل کردن" محبوبیت ام حفظ شد، که شد و اگر نشد، هیچ مهم نیست. یعنی من در واقع به هر قیمتی نمی خواهم در دل شما جا باز کنم. من می خواهم در دل خودم جا باز کنم، می خواهم خودم از خودم بدم نیاید، نه این که شما از من بدتان نیاید، چرا که خوشایند خودم بر خوشایند شما تقدم دارد و زندگی اصیل در واقع یعنی همین. یعنی زندگی که در آن، من به خاطر دل شما جا باز کنم یا برای این که رضای شما را به دست آورم، از فهم و استنباط خودم از واقعیات دست برندارم.
💢مصطفی ملکیان،زیستن در عاریت
@mostafamalekian
👍399❤127👎6
اخلاق در عرصهی زندگیِ اجتماعی
❤116👍30
صلح ایرانی
❤84👍23👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴مصطفی ملکیان:
🔹عالم انسانی عالم نیازهای متقابل است، من تا وقتی باورم این است که در عالم فکر و فرهنگ به شما نیازمندم ریشه من در آب است اما از روزی که گمان کردم از افراد و جوامع دیگر بی نیاز هستم آغاز پایان من است.
@mostafamalekian
🔹عالم انسانی عالم نیازهای متقابل است، من تا وقتی باورم این است که در عالم فکر و فرهنگ به شما نیازمندم ریشه من در آب است اما از روزی که گمان کردم از افراد و جوامع دیگر بی نیاز هستم آغاز پایان من است.
@mostafamalekian
👍287❤88👎8
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فایل تصویری سخنرانی پیام و تفسیرهای عاشورا |مصطفی ملکیان| سال ۱۳۹۳| بنیاد زینب کبری
@mostafamalekian
@mostafamalekian
👍136❤48👎21
✔️تفسیر مشکل مفاهیم دین
✍️ مصطفی ملکیان
🔹تعیین و تفسیر ماهیت و حقیقت ایمان از اهم معضلات فلسفه ی دین است.ایمانی که از ما خواسته اند چیست؟ اگر به ما بگویند نماز بخوانید یا روزه بگیرید و یا غیبت نکنید، می دانیم که اگر چه نکنیم اطاعت کرده ایم و اگر چه بکنیم عصیان کرده ایم اما وقتی گفته می شود: " یا ایها الذین آمنوا آمنوا " این جا اگر چه بکنیم این امر " آمنوا " را اطاعت کرده ایم و اگر چه بکنیم عصیان کرده ایم؟ این جا – به تعبیری – با یک مفهوم انتزاعی سروکار داریم و فهم ماهیت آن بسیار بسیار مشکل است. مفاهیمی هم چون، ایمان، امید، انتظار و توبه، مفاهیمی می باشند که " مشت پِر کن نیستند و نمی شود به این سادگی آن ها را معنا کرد.
🔹مثلاً " توبوا الی الله " به چه معناست لغت تا این جا به ما کمک می کند که " تاب " به معنی " آب " و " رَجَع " است، اما خود " بازگشت و رجوع به خدا " به چه معناست؟ البته گاهی ما در زندگی لفظ ایمان و یا امید را به کار می بریم اما فهم این الفاظ وقتی در شرع به کار می رود مشکل است. مثلاً می بینیم اُمنّیه و امل مذموم است ولی رجاء و امید، ممدوح است. و اگر کسی ادعا کند که انتظار دارای فلان معناست، سؤال ما این است که اساساً متدولوژی کشف معنای این دسته از مفاهیم چیست؟ و این معنا را از کجا آورده اید و با چه روشی کشف کرده اید.
❇️ مرگ و جاودانگی | جلسه سی و پنجم
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹تعیین و تفسیر ماهیت و حقیقت ایمان از اهم معضلات فلسفه ی دین است.ایمانی که از ما خواسته اند چیست؟ اگر به ما بگویند نماز بخوانید یا روزه بگیرید و یا غیبت نکنید، می دانیم که اگر چه نکنیم اطاعت کرده ایم و اگر چه بکنیم عصیان کرده ایم اما وقتی گفته می شود: " یا ایها الذین آمنوا آمنوا " این جا اگر چه بکنیم این امر " آمنوا " را اطاعت کرده ایم و اگر چه بکنیم عصیان کرده ایم؟ این جا – به تعبیری – با یک مفهوم انتزاعی سروکار داریم و فهم ماهیت آن بسیار بسیار مشکل است. مفاهیمی هم چون، ایمان، امید، انتظار و توبه، مفاهیمی می باشند که " مشت پِر کن نیستند و نمی شود به این سادگی آن ها را معنا کرد.
🔹مثلاً " توبوا الی الله " به چه معناست لغت تا این جا به ما کمک می کند که " تاب " به معنی " آب " و " رَجَع " است، اما خود " بازگشت و رجوع به خدا " به چه معناست؟ البته گاهی ما در زندگی لفظ ایمان و یا امید را به کار می بریم اما فهم این الفاظ وقتی در شرع به کار می رود مشکل است. مثلاً می بینیم اُمنّیه و امل مذموم است ولی رجاء و امید، ممدوح است. و اگر کسی ادعا کند که انتظار دارای فلان معناست، سؤال ما این است که اساساً متدولوژی کشف معنای این دسته از مفاهیم چیست؟ و این معنا را از کجا آورده اید و با چه روشی کشف کرده اید.
❇️ مرگ و جاودانگی | جلسه سی و پنجم
@mostafamalekian
👍183❤38👎14
🔴مصطفی ملکیان:
🔹هیچ چیزی در میان میراث ها، شوم تر از میراث فکری نیست. از هر ارثی که از پدر و مادرتان به شما رسید، استفاده کنید اما افکار، میراث های شومی هستند. هیچ وقت فکر خود را از پدر و مادرتان به ارث نبرید. فکر را خودتان بدست آورید.
@mostafamalekian
🔹هیچ چیزی در میان میراث ها، شوم تر از میراث فکری نیست. از هر ارثی که از پدر و مادرتان به شما رسید، استفاده کنید اما افکار، میراث های شومی هستند. هیچ وقت فکر خود را از پدر و مادرتان به ارث نبرید. فکر را خودتان بدست آورید.
@mostafamalekian
👍749❤196👎29
✔️انسان معنوی کیست؟
✍️ مصطفی ملکیان
🔹مراد من از انسان معنوی انسانی ست که زندگی نیک دارد و کسی دارای زندگی نیک است که: اولا": مطلوب های اخلاقی در او تحقق یافته باشند، یعنی مثلا" اهل صداقت، تواضع، عدالت، احسان، عشق و شفقت باشد، ثانیا": مطلوب های روانشناختی در وی تحقق یافته باشند، به این معنا که مثلا" دارای آرامش، شادی و رضایت از خود باشد، و ثالثا": برای زندگی خود معنا و ارزشی قائل باشد. زندگی نیک، یعنی زندگی آرمانی و کمال مطلوب، زندگی یی است که واجد این سه شرط باشد، بدین معنا که هم مطلوب های اخلاقی در آن وجود و ظهور داشته باشند، هم مطلوب های روانشناختی، و هم معنا و ارزش.
❇️ بخشی از گفتگو با استاد با عنوان «در پی راهی به رهایی»
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹مراد من از انسان معنوی انسانی ست که زندگی نیک دارد و کسی دارای زندگی نیک است که: اولا": مطلوب های اخلاقی در او تحقق یافته باشند، یعنی مثلا" اهل صداقت، تواضع، عدالت، احسان، عشق و شفقت باشد، ثانیا": مطلوب های روانشناختی در وی تحقق یافته باشند، به این معنا که مثلا" دارای آرامش، شادی و رضایت از خود باشد، و ثالثا": برای زندگی خود معنا و ارزشی قائل باشد. زندگی نیک، یعنی زندگی آرمانی و کمال مطلوب، زندگی یی است که واجد این سه شرط باشد، بدین معنا که هم مطلوب های اخلاقی در آن وجود و ظهور داشته باشند، هم مطلوب های روانشناختی، و هم معنا و ارزش.
❇️ بخشی از گفتگو با استاد با عنوان «در پی راهی به رهایی»
@mostafamalekian
👍379❤164👎12
✔️وجه سلبی و ایجابی عشق به خداوند
✍️ مصطفی ملکیان
🔹من صادقانه باید بگویم عشق به خدا را نمیفهمم ولی انکار هم نمیکنم. البته به یک وجه سلبی میفهمم ولی توان دریافت ایجابی را ندارم. وجه سلبی یعنی این که کسی کاری بکند که برای کسب ثروت، شهرت، حیثیت اجتماعی، محبوبیت و ... نباشد و هیچ غرضی نداشته باشد و بعد بگوید این را برای عشق به خدا انجام داده است و این را میفهمم که عشق به خداوند نفی و سلب همه این امور باشد اما وجه ایجابی که اتفاقا مهم است را نمی فهمم، که همین وجه ایجابی مورد نظر عارفان و بنیان گذاران ادیان و مذاهب بوده است. و وجه ایجابی دریافت یک حقیقت مشخص است. خود عارفان در آثار خود راههایی را پیشنهاد کردهاند که عامل زمینهسازی برای دیگران، نسبت به ایجاد رابطه عاشقانه است، و اساسا نوع خاصی از تعلیم و تربیت را پیشنهاد میکرده اند برای این غرض، که تعلیم و تربیت عاشقانه است. که این از ابتدای تاریخ تا زمانه فعلی و در افرادی چون مارتین بوبر و تامس مرتون وجود دارد. و نکته قابل توجه در این تعالیم، اشتراک و توافق بسیار زیاد آنها با وجود فرهنگ های مختلف عارفان است، من حدود 11 متد و شیوه تعلیم و تربیت عاشقانه را در آثار عارفان را در یادداشتهایم احصاء کرده ام .
❇️ انسان شناسی فلسفی
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹من صادقانه باید بگویم عشق به خدا را نمیفهمم ولی انکار هم نمیکنم. البته به یک وجه سلبی میفهمم ولی توان دریافت ایجابی را ندارم. وجه سلبی یعنی این که کسی کاری بکند که برای کسب ثروت، شهرت، حیثیت اجتماعی، محبوبیت و ... نباشد و هیچ غرضی نداشته باشد و بعد بگوید این را برای عشق به خدا انجام داده است و این را میفهمم که عشق به خداوند نفی و سلب همه این امور باشد اما وجه ایجابی که اتفاقا مهم است را نمی فهمم، که همین وجه ایجابی مورد نظر عارفان و بنیان گذاران ادیان و مذاهب بوده است. و وجه ایجابی دریافت یک حقیقت مشخص است. خود عارفان در آثار خود راههایی را پیشنهاد کردهاند که عامل زمینهسازی برای دیگران، نسبت به ایجاد رابطه عاشقانه است، و اساسا نوع خاصی از تعلیم و تربیت را پیشنهاد میکرده اند برای این غرض، که تعلیم و تربیت عاشقانه است. که این از ابتدای تاریخ تا زمانه فعلی و در افرادی چون مارتین بوبر و تامس مرتون وجود دارد. و نکته قابل توجه در این تعالیم، اشتراک و توافق بسیار زیاد آنها با وجود فرهنگ های مختلف عارفان است، من حدود 11 متد و شیوه تعلیم و تربیت عاشقانه را در آثار عارفان را در یادداشتهایم احصاء کرده ام .
❇️ انسان شناسی فلسفی
@mostafamalekian
❤200👍97👎17
✔️فرزانگی
✍️مصطفی ملکیان
🔹در اينجا تعريفي از فرزانگی ارائه می دهم كه از آن من است و البته مثل بقية تعريفها نقصهايي دارد. به نظر من فرزانگان سه ويژگي دارند:
1️⃣ يكي اينكه مطلقاً به دنبال حل مسائلي كه در حل آنها در زندگي عمليشان تأثير ندارند نميروند (جنبة سلبي). بيشتر مسائلي كه ما در زندگي خود به دنبال حل آنها هستيم از همين سنخاند و نه بيواسطه و نه باواسطه هيچ نتيجة عملي در پي ندارند. باید در پی پاسخ سؤالاتي بود كه حالتهای رپز را داشته باشند، از جمله اينكه:
1) سؤالاتي كه پس از طرحشان زندگي انسان عملاً با قبل از طرحشان فرق كند؛
2) آنها كه پس از يافتن جوابشان زندگي انسان عملاً با قبل از يافتن جوابشان فرق كند؛
3) آنها كه اگر به آنها جواب x بدهند زندگي انسان عملاً فرق كند با وقتي كه به آنها جواب y دهند؛
🔹(سوال: آيا توصيه به علم نافع پيشرفت علوم را متوقف نميكند؟ جواب: در اينجا سه نكته هست: اولاً اين سخنان به گوش يكميليونم انسانهاي روي زمين هم نميخورد و از آن عده هم كه به گوششان ميخورد يك درصدشان هم فهم نميكنند و از آن ميان كه فهم ميكنند عدة كمي قبول ميكنند و از آن ميان كه قبول ميكنند عدة كمتري به مقتضاي آن عمل ميكنند. ثانياً حسن پيشرفت علوم در چيست؟ اگر در اين است كه زندگي عملي انسان را در مقام عمل بهتر ميكنند كه خب خود آن پيشرفت علوم هم مشمول اين سخن ميشود، والا خب علوم پيشرفت نكنند، امضا ندادهايم كه در زندگي عمليمان طوري سلوك كنيم كه باعث پيشرفت علوم شويم.
🔹ثالثاً هر كدام از ما براي ادامة كمي و كيفي اين نوع زندگي حكيمانه محتاج ثروتيم و براي ثروت نياز به شغل داريم و براي شغل نياز به تخصص داريم و براي تخصص بايد يك رشتة علمي را دنبال كنيم؛ بحث در بقية كارهاي عمرمان است، آنها را صرف چه بكنيم؟ هرچند در همين انتخاب شغل هم ميتوان شغلي را انتخاب كرد كه علاوه بر درآمدزايي ارزش اضافهاي هم داشته باشد.)
2️⃣ويژگي دوم اين است كه وقتي به پاسخ آن مسائل كه در زندگيشان تأثير دارد رسيدند پيگيرانه به دنبالشان ميروند (جنبة ايجابي) و مثل اكسيژن جزء ضروريات زندگيشان ميشود نه مثل دكوراسيون كه جزء تجملات به شمار ميرود. به اين حالت ميگويند «تحرّي»، يعني بهجد به دنبال چيزي بودن.
3️⃣ سوم اين است كه وقتي راه حل مسائل را يافتند در تمام زندگيشان به آن عمل ميكنند. از اين نظر گاه فيلسوفي كه كتابها نوشته است جواب يك سؤالش را از فرزانهاي ميپرسد، چون همة آنچه او بدانها پرداخته به كارش نميامده و آنچه به كارش ميآمده را به آن نپرداخته و نميدانسته است. فرزانگي به اين معنا را ــ كه واقعاً جاي كار دارد ــ نبايد فضيلت دانست، بلكة عصارة فضايل است.
❇️ روانشناسی اخلاق | صفحات 215 و 216
@mostafamalekian
✍️مصطفی ملکیان
🔹در اينجا تعريفي از فرزانگی ارائه می دهم كه از آن من است و البته مثل بقية تعريفها نقصهايي دارد. به نظر من فرزانگان سه ويژگي دارند:
1️⃣ يكي اينكه مطلقاً به دنبال حل مسائلي كه در حل آنها در زندگي عمليشان تأثير ندارند نميروند (جنبة سلبي). بيشتر مسائلي كه ما در زندگي خود به دنبال حل آنها هستيم از همين سنخاند و نه بيواسطه و نه باواسطه هيچ نتيجة عملي در پي ندارند. باید در پی پاسخ سؤالاتي بود كه حالتهای رپز را داشته باشند، از جمله اينكه:
1) سؤالاتي كه پس از طرحشان زندگي انسان عملاً با قبل از طرحشان فرق كند؛
2) آنها كه پس از يافتن جوابشان زندگي انسان عملاً با قبل از يافتن جوابشان فرق كند؛
3) آنها كه اگر به آنها جواب x بدهند زندگي انسان عملاً فرق كند با وقتي كه به آنها جواب y دهند؛
🔹(سوال: آيا توصيه به علم نافع پيشرفت علوم را متوقف نميكند؟ جواب: در اينجا سه نكته هست: اولاً اين سخنان به گوش يكميليونم انسانهاي روي زمين هم نميخورد و از آن عده هم كه به گوششان ميخورد يك درصدشان هم فهم نميكنند و از آن ميان كه فهم ميكنند عدة كمي قبول ميكنند و از آن ميان كه قبول ميكنند عدة كمتري به مقتضاي آن عمل ميكنند. ثانياً حسن پيشرفت علوم در چيست؟ اگر در اين است كه زندگي عملي انسان را در مقام عمل بهتر ميكنند كه خب خود آن پيشرفت علوم هم مشمول اين سخن ميشود، والا خب علوم پيشرفت نكنند، امضا ندادهايم كه در زندگي عمليمان طوري سلوك كنيم كه باعث پيشرفت علوم شويم.
🔹ثالثاً هر كدام از ما براي ادامة كمي و كيفي اين نوع زندگي حكيمانه محتاج ثروتيم و براي ثروت نياز به شغل داريم و براي شغل نياز به تخصص داريم و براي تخصص بايد يك رشتة علمي را دنبال كنيم؛ بحث در بقية كارهاي عمرمان است، آنها را صرف چه بكنيم؟ هرچند در همين انتخاب شغل هم ميتوان شغلي را انتخاب كرد كه علاوه بر درآمدزايي ارزش اضافهاي هم داشته باشد.)
2️⃣ويژگي دوم اين است كه وقتي به پاسخ آن مسائل كه در زندگيشان تأثير دارد رسيدند پيگيرانه به دنبالشان ميروند (جنبة ايجابي) و مثل اكسيژن جزء ضروريات زندگيشان ميشود نه مثل دكوراسيون كه جزء تجملات به شمار ميرود. به اين حالت ميگويند «تحرّي»، يعني بهجد به دنبال چيزي بودن.
3️⃣ سوم اين است كه وقتي راه حل مسائل را يافتند در تمام زندگيشان به آن عمل ميكنند. از اين نظر گاه فيلسوفي كه كتابها نوشته است جواب يك سؤالش را از فرزانهاي ميپرسد، چون همة آنچه او بدانها پرداخته به كارش نميامده و آنچه به كارش ميآمده را به آن نپرداخته و نميدانسته است. فرزانگي به اين معنا را ــ كه واقعاً جاي كار دارد ــ نبايد فضيلت دانست، بلكة عصارة فضايل است.
❇️ روانشناسی اخلاق | صفحات 215 و 216
@mostafamalekian
❤143👍95👎6
مقولهبندی عشق
👍105❤53👎4
🔴 نشست مجازی با عنوان:
ذات و ظاهر قضاوت
(معرفت شناسی داوری)
🔶 توسط: استاد مصطفی ملکیان
پژوهشگر فلسفه و اخلاق
🔷 تاریخ جلسه: سهشنبه ۱۶ مرداد
🔷 ساعت: ۲۰:۰۰
🔶 جهت ثبت نام به واتساپ و تلگرام این شماره پیام دهید:
0998 130 72 70
#دیدار_نیوز
@didarnews1| @didarnewsir
ذات و ظاهر قضاوت
(معرفت شناسی داوری)
🔶 توسط: استاد مصطفی ملکیان
پژوهشگر فلسفه و اخلاق
🔷 تاریخ جلسه: سهشنبه ۱۶ مرداد
🔷 ساعت: ۲۰:۰۰
🔶 جهت ثبت نام به واتساپ و تلگرام این شماره پیام دهید:
0998 130 72 70
#دیدار_نیوز
@didarnews1| @didarnewsir
👍80❤16👎3
✔️ ارزشداوری مثبت ما برای مفاهیمی چون علم و قدرت
✍️ مصطفی ملکیان
🔹در امور عامه ی فلسفه می گویید امور عدمی دال بر نقصانند و امور وجودی دال بر کمالند . مثلا گفته می شود علم یک امر وجودی است و جهل چیزی نیست جز عدم العلم. یا قدرت یک صفت کمالی است و عجز چیزی نیست جز عدم القدرة. و این خیلی واضح است. اما من می گویم هیچ وضوحی ندارد. از کجا می گویید قدرت یک امر وجودی است و عجز، عدم آن امر وجودی است . بنده می گویم عجز یک امر وجودی است و قدرت چیزی نیست جز عدم العجز. با یک عدم گذاشتن که مسئله حل نمی شود. همان طور که قدرت عدم العجز است، عجز هم عدم القدره است . شما می گویید که جهل چیزی نیست جز عدم العلم ، بنده می گویم علم هم چیزی نیست جز عدم الجهل . می خواهم نتیجه بگیرم که ما به گونه ای تلقی می کنیم که گویا کمال یک مفهوم واقعی(factual) است، اما کمال یک مفهوم ارزشی (evaluative) است، ما ارزش داوری می کنیم. ما برای علم و قدرت ارزش مثبت قائلیم آن وقت می گوییم علم و قدرت دلالت بر کمال می کند.
معنای زندگی | صفحه 89
✍️ مصطفی ملکیان
🔹در امور عامه ی فلسفه می گویید امور عدمی دال بر نقصانند و امور وجودی دال بر کمالند . مثلا گفته می شود علم یک امر وجودی است و جهل چیزی نیست جز عدم العلم. یا قدرت یک صفت کمالی است و عجز چیزی نیست جز عدم القدرة. و این خیلی واضح است. اما من می گویم هیچ وضوحی ندارد. از کجا می گویید قدرت یک امر وجودی است و عجز، عدم آن امر وجودی است . بنده می گویم عجز یک امر وجودی است و قدرت چیزی نیست جز عدم العجز. با یک عدم گذاشتن که مسئله حل نمی شود. همان طور که قدرت عدم العجز است، عجز هم عدم القدره است . شما می گویید که جهل چیزی نیست جز عدم العلم ، بنده می گویم علم هم چیزی نیست جز عدم الجهل . می خواهم نتیجه بگیرم که ما به گونه ای تلقی می کنیم که گویا کمال یک مفهوم واقعی(factual) است، اما کمال یک مفهوم ارزشی (evaluative) است، ما ارزش داوری می کنیم. ما برای علم و قدرت ارزش مثبت قائلیم آن وقت می گوییم علم و قدرت دلالت بر کمال می کند.
معنای زندگی | صفحه 89
👍148❤36👎8
🔴مصطفی ملکیان:
🔹قدر ۲۲ سال طلایی عمر خود را بدانید روانشناسان می گویند ۱۸ تا ۴۰ سالگی بهترین سالهای عمر هر انسانی اند باور کنید یک هفته از این سال ها اندازه یک سال بالای ۴۰ سالگی ارزش دارد. این سالها بی نمونه اند بی همتایند. در این سال ها برنامه ریزی کنید و کار کنید
🔹البته وقتی برنامه ریزی سنجیده صورت گرفت باید ۴ویژگی هم داشته باشد در آن برنامه :۱. نظم داشته باشد ۲. پشتکار داشته باشد ۳. اعتدال را رعایت کند ۴. دائما خودش را بازنگری کنید درست مثل کوهنوردانی که وضعشان را هر از چندگاهی از نو مورد ارزیابی قرار می دهند
@mostafamalekian
🔹قدر ۲۲ سال طلایی عمر خود را بدانید روانشناسان می گویند ۱۸ تا ۴۰ سالگی بهترین سالهای عمر هر انسانی اند باور کنید یک هفته از این سال ها اندازه یک سال بالای ۴۰ سالگی ارزش دارد. این سالها بی نمونه اند بی همتایند. در این سال ها برنامه ریزی کنید و کار کنید
🔹البته وقتی برنامه ریزی سنجیده صورت گرفت باید ۴ویژگی هم داشته باشد در آن برنامه :۱. نظم داشته باشد ۲. پشتکار داشته باشد ۳. اعتدال را رعایت کند ۴. دائما خودش را بازنگری کنید درست مثل کوهنوردانی که وضعشان را هر از چندگاهی از نو مورد ارزیابی قرار می دهند
@mostafamalekian
❤388👍146👎24
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دیدگاه مصطفی ملکیان درباره تئاتر «در جستجوی بازیگر هملت» به کارگردانی مسعود دلخواه
@mostafamalekian
@mostafamalekian
❤109👍28👎6
✔️مولفه های اصلی عشق
✍️ مصطفی ملکیان
🔹وقتی به معنای عشق می اندیشیم نمی توانیم مولفه های اصلی آن را نادیده بگیریم، مولفه هایی که جدائی ناپذیرند:
1️⃣ شور و شوق و به هیجان آمدن از دیدن معشوق.
2️⃣صمیمت و عریانی کامل نزد معشوق. یعنی به صورتی بلورین با وی مواجه شدن، صمیمیتی 100 درصدی داشتن نزد معشوق. ما انسان ها نمی توانیم با صرافت طبع مان همه جا ظاهر شویم، اما این وضعیت در حضور محارم واقعی انسان یعنی معشوق یا دوستان حقیقی امکان پذیر است و اگر اینگونه نباشد، باید به نامگذاری این رابطه یا ارتباط شک کرد.
3️⃣تعهد تمام عیار نسبت به معشوق داشتن، یعنی نسبت به خود معشوق، نسبت به درد و رنج او، نسبت به لذت و مسائل او و ... احساس تعهد تمام عیار کرد.
تفاوت انسان ها در اولویت سنجی ایست که در هنگام تعارض میان این مولفه ها رخ می دهد. یعنی کدام را بر دیگری ارج می نهند و نسبت به آن التزام می ورزند.
❇️ درسگفتار روانشناسی اخلاق
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹وقتی به معنای عشق می اندیشیم نمی توانیم مولفه های اصلی آن را نادیده بگیریم، مولفه هایی که جدائی ناپذیرند:
1️⃣ شور و شوق و به هیجان آمدن از دیدن معشوق.
2️⃣صمیمت و عریانی کامل نزد معشوق. یعنی به صورتی بلورین با وی مواجه شدن، صمیمیتی 100 درصدی داشتن نزد معشوق. ما انسان ها نمی توانیم با صرافت طبع مان همه جا ظاهر شویم، اما این وضعیت در حضور محارم واقعی انسان یعنی معشوق یا دوستان حقیقی امکان پذیر است و اگر اینگونه نباشد، باید به نامگذاری این رابطه یا ارتباط شک کرد.
3️⃣تعهد تمام عیار نسبت به معشوق داشتن، یعنی نسبت به خود معشوق، نسبت به درد و رنج او، نسبت به لذت و مسائل او و ... احساس تعهد تمام عیار کرد.
تفاوت انسان ها در اولویت سنجی ایست که در هنگام تعارض میان این مولفه ها رخ می دهد. یعنی کدام را بر دیگری ارج می نهند و نسبت به آن التزام می ورزند.
❇️ درسگفتار روانشناسی اخلاق
@mostafamalekian
❤244👍106👎2
خارپشت و روباه
نقد و بررسی کتاب خارپشت و روباه نوشته آیزایا برلین با ترجمه نجف دریابندری | مصطفی ملکیان| سهشنبههای بخارا
@mostafamalekian
@mostafamalekian
❤111👍33👎1