Telegram Web Link
📝📝📝️ سالگرد زندانی کردن یک اندیشمند

✍️عماالدین باقی

دکتر سعید مدنی تاکنون ۲ سال تبعید و ۸ سال حبس را پشت سر گذاشته است. مطلع شدم به منظور پاسداشت او و خانواده اش در آستانه سالگرد آخرین دستگیری وی، عده ای تصمیم داشتند پنج شنبه ۲۵ اردیبهشت ماه در کلاب هاوس گفتگو کنند که ممانعت شده اما مهم این است که در طول این سال‌ها صدها بار در رسانه‌های داخلی و در لوایح وکلا و رایزنی ها، نقدها و ایرادات حقوقی محکومیت ناعادلانه اقای مدنی بیان شده است اما اینکه هیچ مرجع قضایی آن را نمی‌شنود یعنی انسداد قضایی!

موضوعات اصلی پژوهش‌ها، کتاب‌ها و مقالات دکتر مدنی عبارت است از نابرابری‌های اجتماعی، توسعه، مجازات اعدام، خودکشی، تن فروشی و جرم و جنایت که همگی در جامعه ما در نقطه بحرانی قرار دارند و باید از وجود چنین شخصی برای کمک به کاهش مشکلات بهره جست نه اینکه او را زندانی کرد. بر فرض بروز خطایی هم باید طبق اصل۱۶۵ و ۱۶۸ قانون اساسی، دادگاه علنی تشکیل شود تا وجدان عمومی قضاوت کند.

وقتی گفتنی ها گفته شده، تمام دست‌اندرکاران قضایی و مرتبط با این پرونده که می‌توانستند تاثیری در پایان دادن به بی عدالتی داشته باشند در دنیا و عُقبی مسئول اند. آنها فقط وقتی رنج زندان را برای زندانی و خانواده اش درک می کنند که آن را تجربه کنند. آیت الله شاهرودی رئیس اسبق قوه قضاییه می گفت باید قضات را قبل از قاضی شدن، مدتی به زندان بفرستند تا بفهمند زندان چیست و در صدور حکم حبس کمی احتیاط کنند.

حکمرانانی که نمی فهمند چند سال حبس آنهم برای منتقد و‌ مخالف سیاسی شان یعنی چه؟ در محکمه وجدان چه پاسخی دارند؟

از نظر متافیزیک الهیاتی و باور به قاعده قطعی کنش و واکنش در دنیا، و نیز اصل تاثیر متقابل در دیالکتیک هگلی و مارکسی (که در فیزیک کوانتومی هم ثابت شده هر حرکت کوچکی در کل کهکشان تاثیر می‌گذارد)، دیر یا زود، مستقیم یا غیر مستقیم، آثار عمل یا بی تفاوتی دست‌اندرکاران نسبت به هر بی عدالتی، ظاهر می شود.

@emadbaghi
@MostafaTajzadeh
📝📝📝هوش مصنوعی دوست شما نیست

مقاله جدید Atlantic به بررسی پدیده‌ای جالب می‌پردازد: هوش مصنوعی‌های امروزی (مثل GPT) به طرز نگران‌کننده‌ای مستعد “چاپلوسی” هستند! این مدل‌ها برای جلب رضایت کاربر، گاهی واقعیت را کمرنگ می‌کنند یا بیش‌ازحد با او هم‌نظر می‌شوند، حتی اگر اشتباه باشد. این رفتار می‌تواند به گمراهی، تأیید اشتباهات و کاهش تفکر انتقادی منجر شود.

کارشناسان هشدار داده‌اند که در عصر وابستگی به AI، باید مراقب “مهربانی‌های خطرناک” مدل‌ها باشیم!
       
هوش‌مصنوعی، که انسان بر سیرتِ خودش آفرید!

✍️
علی‌صاحب‌الحواشی

در "سِفر پیدایش" تورات آمده است که خداوند انسان را بر صورت خویش آفرید. این دلیل آن است که میکل‌آنژ در سقف نمازخانه سیستین خداوند را چون پیرمردی نقش کرد که به چشم امروزی مضحک می‌نماید!

اما در لایه‌های عمقی این گزاره توراتی، بارقه‌ای از حقیقت را نیز می‌توان یافت. بهرحال اگر خداوند قصد آفریدن مخلوقی را داشت که بر همه دیگر مخلوقاتش سَر باشد، لاجرم می‌بایست سهمی از فرهمندی خود را به او می‌داد؛ این سهمِ فرهمندی، لابد بود که از قوه‌فاهمه باشد، والا توانمندی‌های حسی خیلی از جانوران بر انسان برتری قطعی دارد، از چشم‌عقاب گرفته تا بینی‌سگ. همین هم بود که در تورات، علاوه بر "صورتِ‌الهی"، سخن از دمیدن "روح‌الهی" در "آدم" رفت که این دومی و نه آن سفاهت اولی، به اقتفایش در قرآن هم تکرار شد.

چنان‌که در نوشته‌ای پیشین تفصیل دادم، بیکن و دکارت برای نخستین‌بار و به صراحتی که بیش از آن ممکن نبود، "هدفِ معرفت" را سیطره بر طبیعت اعلام کردند که آغاز "مدرنیته" شد. این رویکردی بکلی بدیع و مطلقاً بی‌سابقه در تاریخ بشر بود که در عرصه "هنجارِ معرفت" رقم خورد.

هوش مصنوعی را انسان آفرید. در آفرینش هوش مصنوعی، تنها این نبود که می‌بایست "قدرت‌پردازش" به مرزهای محیرالعقولی برتر از مغز انسان برسد، این هم بود که او باید بتواند "بیاموزد"! شیطان، درست در اینجا نهفته است!

هوش‌مصنوعی از "داده‌ها"یی که بهرحال دستاورد انسان‌ است "می‌آموزد"؛ چه درباره جهان و چه درباره انسان. "داده‌های" انسانی صرفاً "موناد"هایی ناظر به "واقعیتِ" چندوچونی‌های جهان و انسان نیستند، آن‌ها "باردارانِ" منویاتِ انسانی نیز هستند. در میان اين "بارها"، بی‌تردید "قدرت و سیطره" از سنگین‌ترین‌هایِ مندرج در داده‌های انسانی‌اند.

اگر "توان‌ِ آموختن"، هم‌عنانِ قدرت تحلیل و فهم باشد، که لاجرم چنین است، هوش‌مصنوعی خواهد توانست "سوگیری‌های قدرتی" و "منویاتِ دستکاری" (manipulation) موجود در انبوه اقیانوس‌آسای داده‌های انسانی را نیز استنباط کرده و "بیاموزد"؛ اگر چنین بشود، خواهد توانست مخاطب انسانی‌اش را "بازی بدهد"؛ خشنودش بکند تا بتواند گمراهش کرده و بر او سروری جوید. 
این‌ احتمالات نظری در نمونه‌های چند عملی، مشاهده و گزارش شده است. مقاله "آتلانتیک" نیز اشاره به همین موارد مشاهده شده دارد.

اینک پرسش آن می‌شود که آیا در آینده فقط با هوش‌مصنوعیِ قافیه‌خوان (بسته به علائق مخاطب انسانیِ شناسایی‌کرده‌اش) مواجه خواهیم شد، یا ممکن است با هوش مصنوعی‌های ایدئولوژی‌اندیش هم مواجه باشیم، مثل آن‌که یکی چپ‌گرا یا راستگرا، و یا نژادپرست یا دیندار یا دین‌ستیز باشد!

بهرحال انسان در میدان معرفت، ملغمه‌ای پر اعوجاج از ذوق‌ها و گرایش‌ها و تمنیات است. همان‌که کانت "اَلوار گره‌دار"ش خواند. بر همین‌سیاق، می‌توان تصور  هوش‌مصنوعی را کرد که شاعرمسلک باشد، یا فلسفه‌اندیشِ تجربه‌گرا یا فلسفه‌اندیش رومانتیک باشد تا مثل هایدگر بخواهد به تیپ‌وتاپ علم و فناوری بزند؛ اگر هوش‌مصنوعی دست‌آخر چیزی شبیه انسان ولی با توانمندی‌های فراتر از او در مقیاس عظیم باشد، قضیه می‌تواند بیخ‌های غریبی پیدا بکند.

مایه امید تنها می‌تواند آن باشد که هوش مصنوعی "اخلاق"، و بنیادهای همه‌شمولِ آن را هم از داده‌های‌ کلان انسانی استنباط نموده و با دستیازی بدان‌ها بتواند بر تمنیاتِ سیطره‌ای خودش لگام بزند.

در این صورت، باید پرسید درحالی که انسان چندان نتوانست لگام اخلاق را بر غرایز برتری‌جویی خویش حاکم کند، هوش مصنوعی، چرا و چگونه می‌تواند یا باید بتواند چنین بکند؟! آیا گسترش اقیانوس‌آسای داده‌هایی پردازش‌شده که بنابه‌تعریف همگی دستاوردِ انسان‌اند، می‌تواند هوش مصنوعی را به "حکمت‌ِ اخلاقیِ‌عملی" رهنمون شود؟!
نمی‌دانم، خوش‌بین هم نیستم!
@MostafaTajzadeh
📝📝📝اخبار زندانیان و فعالین سیاسی و مدنی

حمید بیدار، فعال دانشجویی سابق جهت گذراندن پنج‌سال حبس به زندان احضار شد

حبس خانگی برای مریم کریمی؛ فعال مدنی گیلان

طاهر حاجی‌قربانی به ۱۴ سال و دو ماه حبس و مجازات تکمیلی محکوم شد

مراسم زادروز جاویدنام امیرجواد اسعدزاده بر سر مزارش برگزار شد (اسلایدهای اول تا سوم)، خواهرش هم هزاران کیلومتر دورتر در کانادا زادروز برادرش را گرامی داشت. (اسلاید چهارم) چند روز پیش هم یک هموطن بر سر مزار او حاضر شد و ویدیو را برای خواهر او ارسال کرد.

مراسم سالگرد جان‌باختن جاویدنام جمشید مختاری جونقانی، بر سر مزارش برگزار شد

مینا سلطانی، مادر جاویدنام شهریار محمدی، تصاویری از دیدار صمیمانه با هنگامه قاضیانی، هنرمند معترض، را منتشر کرد. تصاویری که در آن‌ها مادران دادخواه دیگری هم حضور دارند.

نیلوفر ابراهیم و همسرش سعید طهماسبی، از جان‌باختگان جنایت جمهوری اسلامی در قتل مسافران پرواز PS752 هواپیمایی اوکراین، شش سال پیش در چنین روزی با هم ازدواج کردند. به همین مناسبت نواز، خواهر نیلوفر، ابراهیم دلنوشته‌ای از مادرش به شرح زیر منتشر کرد.

#مجید_روشنی یکی از معترضان و زندانیان سیاسی فراموش شده است که به خاطر آتش سوزی شب اوین حکم تحمل ۶ سال حبس و ۷۰ ضربه شلاق برای ایشان صادر شده است.

هنگامه قاضیانی، هنرمند معترض، با خانواده جاویدنام سپهر اعظمی، دیدار کرد

سعید دهقان‌نسب برای محاکمه به دادگاه احضار شد

@MostafaTajzadeh
📝📝📝کانال رسمی دکتر ابراهیم یزدی در تلگرام راه‌اندازی شد

کانال رسمی دکتر ابراهیم یزدی با هدف ارائه آرشیو کامل آثار قلمی و معرفی و بازخوانی اندیشه‌، عملکرد و آرمان‌های یکی از تأثیرگذارترین شخصیت‌های سیاسی و فکری تاریخ معاصر ایران راه‌اندازی شده است.

زنده‌یاد دکتر یزدی در تراز یکی از موثرترین سیاستمداران و نظریه‌پردازان عرصه روشن‌فکری دینی که بیش از شش دهه صبورانه و از سر ایمان و مسئولیت‌پذیری در راه دشوار آزادی، دموکراسی‌ و ترویج حقوق بشر‌ گام نهاد، از جمله پیشگامان نهضت اصلاح‌طلبی در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می‌آید.

زنده‌یاد دکتر ابراهیم یزدی، افزون بر تهیه و تنظیم ۹ جلد خاطرات سیاسی کم‌نظیر که حاوی هزاران سند تاریخی است و از این حیث، چه‌بسا بدیلی نداشته باشد، گنجینه‌ای غنی از مقالات، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و تحلیل‌های عمیق در عرصه سیاست داخلی و سیاست خارجی در ۱۶ جلد به‌جا گذاشته است.

این میراث ارزشمند، با ارائه رویکردی تلفیقی از دین، سیاست و اخلاق، نه‌تنها برای فهم دقیق‌تر تاریخ معاصر ایران و به‌ویژه، مسائل ناظر بر انقلاب اسلامی و همچنین، پاسخ مستند و مستدل به برخی شبهات و اتهامات ناروایی که مخالفان فکری و سیاسی نهضت آزادی ایران در دو جبهه جریان سلطنت‌طلب برانداز و محافظه‌کاران حاکم طی سالیان اخیر پیرامون نقش دکتر یزدی در روند تحولات قبل و بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ مطرح ساخته‌اند، بلکه در راستای ترسیم نقشه راه فرآیند گذار به دمکراسی و توسعه متوازن و پایدار و نمایاندن چشم‌اندازی از الزاماتِ پیش روی ایران فردا، سرمایه‌ای عظیم برای فعالان سیاسی دمکراسی‌خواه و اندیشمندانی قلمداد می‌شود که در جست‌وجوی اصلاح، آزادی، حاکمیت ملت، عدالت و حاکمیت قانون تلاش می‌کنند.

در دورانی که جامعه ایران با چالش‌های پیچیده‌ای در حوزه آزادی و دموکراسی روبه‌روست، بازنشر آثار دکتر یزدی ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است که نه‌تنها ابزاری برای شناخت بهتر اندیشه‌های او، بلکه فرصتی برای الهام گرفتن از اصول و آرمان‌هایی است که می‌توانند راهنمای مبارزات مسالمت‌آمیز و دموکراسی‌خواهانه باشند.

این کانال تلاش دارد تا در گام نخست، با بازتاب دیدگاه‌های دکتر ابراهیم یزدی و سپس، با ارایه نظرات و حتی انتقاداتی که از طریق راه‌های تماس با مدیران این کانال بر اندیشه، مواضع و عملکرد آن زنده‌یاد مطرح می‌شوند، زمینه‌ای برای گفت‌وگو، تأمل و بازاندیشی در مسیر ساختن ایرانی برخوردار از آزادی، عدالت و توسعه ملی فراهم سازد.

@Drebrahimyazdi
@MostafaTajzadeh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📝📝📝« جای خالی سعید مدنی در اهدای نشان علوم اجتماعی »

✍🏻فریبا نظری *


یکی از آثار پژوهشی و مهم در کارنامه دکتر سعید مدنی جامعه‌شناس ایرانی، پژوهش و نگارش کتاب جامعه‌شناسی روسپی‌گری است. اهمیت اصلی این اثر، تغییر نگاه جرم انگارانه و ایدئولوژیک به این پدیده اجتماعی به سوی رویکرد و نگاه آسیب شناسانه بدان به‌عنوان یک مسئله اجتماعی در ایران است.

رویکرد غالب به روسپی‌گری در ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن اغلب مبتنی بر نگاه جرم‌انگارانه، سنت گرایانه و ایدئولوژیک بوده است. این نگاه، روسپی‌گری را صرفاً به عنوان یک عمل مجرمانه و انحراف اخلاقی تلقی می‌کند و بر مجازات افراد درگیر در آن تمرکز دارد. البته با این نکته محوری که عاملیت جرم و مجازات بیشتر بر عهده زنان در نظر گرفته می‌شود. در این رویکرد، عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمینه‌ساز این پدیده نادیده گرفته می‌شوند و انگ و تبعیض شدیدی نسبت به افراد فعال در این حوزه به‌ویژه زنان وجود دارد.

اما کتاب جامعه‌شناسی روسپی‌گری با ارائه یک رویکرد آسیب‌شناسانه و جامعه‌شناختی، دریچه‌ای نو به این مسئله برای شناخت هرچه بیشتر آن گشوده است.

متن کامل:

https://cutt.ly/urzhvTxz
@iranfardamag
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 ترخیص «مهدی کروبی» از بیمارستان

فرزند مهدی کروبی با اعلام خبر ترخیص وی از بیمارستان به جماران گفت: به دلیل عفونت پیش آمده و ورم پا امکان عمل جراحی نبود و لذا بعد از چند روز بستری در بیمارستان به منزل برگشتند.

✍🏻حسین کروبی در گفت‌وگو با خبرنگار جماران، در خصوص وضعیت سلامتی حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی کروبی گفت: حدود ۱۰ روز پیش آقای کروبی دچار درد پا شدیدی شدند به طوری که به سختی می‌توانستند با واکر راه بروند. بعد از انتقال به بیمارستان و گرفتن عکس معلوم شد علاوه بر اینکه زانوی ایشان نیاز به عمل جراحی دارد، پروتزی که ۱۰ سال قبل در شکستگی ساق پای ایشان کار گذاشته شده بود دچار عفونت شده است.

به دلیل همین عفونت پیش آمده و ورم پا امکان عمل جراحی نبود و لذا بعد از چند روز بستری در بیمارستان به منزل برگشتند تا با استراحت مطلق در منزل، ورم پای ایشان بخوابد و بعد بتوانند عمل زانو و تعویض پروتز در ساق پای ایشان را انجام دهند./ جماران

@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 دموکراسی در محاصره؛ صورت‌بندی یک تناقض جهانی

کتایون کیانی

این جمله که دموکراسی بدترین شیوه حکومت‌رانی است؛ البته اگر دیگر شیوه‌ها را نادیده بینگاریم، نه‌تنها نشان از تیزبینی وینستون چرچیل دارد؛ بلکه بیان‌گر حقایق تلخ و نشان‌دهنده ناتوانی سیاسی انسان امروز هم است.

تاریخ اندیشه سیاسی جوامع مختلف با همه هزینه‌های گزاف و سنگین، کشورها را تا به این نقطه رسانده و تاکنون مناسب‌تر از دموکراسی برای مدیریت جهان به دست نیامده است؛ اما چگونه است که این ریسمان نازک و البته تنها امید، چنین در معرض گسست و شکست قرار می‌گیرد.

ترس و وحشت از حکومت راست‌های افراطی و خاطره سیاه نظام هیتلری و انگاره‌های شوم فاشیستی چنان ترسی در خودآگاه و ناخودآگاه اروپاییان نشانده است که شنیدن کوچک‌ترین زمزمه‌های مشابه با آن وحشت را به جان همه می‌اندازد؛ اما مدت‌هاست که احزاب راست‌گرا زمزمه‌های ریز و کوتاه را به فریاد، نماد، اندیشه، مطالبه و فعالیت حزبی و سیاسی تبدیل کرده و آرام‌آرام قدرت بیشتری گرفته‌اند تاحدی که نگرانی از انتخاب آن‌ها ازطریق انتخابات آزاد در کشورهای پیشرفته با استقبال اکثریت مردم به امری واقعی تبدیل شده است و تحقق چنین شرایطی در آینده نزدیک به‌هیچ‌وجه دور از انتظار نیست.

مرور دست‌کم دو نمونه در ماه‌های گذشته در دو کشور اروپایی پیشرفته زنگ خطر را بیش‌ازپیش به‌صدا درآورده است.

در فرانسه حزب حاکم که در زمان انتخاب از جایگاه درخشان و پرطرف‌داری برخوردار بود، کوشید مارین لوپن؛ نماینده متنفذ حزب راست افراطی را به انزوا و درماندگی بکشاند. می‌دانیم که این امر پایان خوشی ندارد.

در آلمان نیز حاکمیت برای پیشگیری از به‌قدرت رسیدن حزب راست‌گرای افراطی از به‌رسمیت شناختن آن‌ها سر باز زد و این امر درحال صورت گرفت که برای از دست ندادن حکومت مجبور شدند به کمترین آرا و تلاش برای به نتیجه رساندن آن‌ها هر کاری بکنند تا مبادا قدرت را به راست‌های به‌ظاهر وحشتناک واگذار کنند.

عملکرد این دو نظام حاکمیتی در دو کشور سرآمد و توسعه‌یافته اروپایی از خطرهایی حکایت می‌کنند که به‌طور مستقیم دموکراسی را نشانه گرفته‌اند. چطور و چگونه است که فرانسه و آلمان برای حفظ دموکراسی کاملا و دقیقا به‌روشی کاملا متضاد و متناقض با این امر عمل می‌کنند؟!

این‌که دموکراسی فدای دموکراسی شود یک موضوع بزرگ و بحرانی است و این‌که برای از بین بردن خطر حاکمیت راست افراطی به‌تمامی آن را سرکوب کرد و مانع فعالیت و ابراز وجود آن شد، موضوع خطرناک دیگری است.

بشریت چندبار باید این مسیر را تجربه کند و تن به سرکوب مخالفان فکری بدهد وقتی همواره نتیجه آن قدرت و قوت گرفتن آن‌ها می‌شود آن هم در دنیای امروز؟!

از سوی دیگر احمد الشرع جولانی کارنامه‌ای دارد که او را در شمار تروریست‌ها قرار داد؛ اما در مدت‌زمان بسیار کوتاهی به آن‌جا رسید که به‌راحتی در یکی از مهم‌ترین، پرشورترین و پرمنفعت‌ترین سفرهای ترامپ با رییس‌جمهور آمریکا بر سر یک میز نشست! انتقادهایی به ترامپ وجود دارد که چرا تا این اندازه به این فرد اجازه داد به او نزدیک شود؛ زیرا جولانی کسی است که دستش به خون بسیاری آلوده است و بدون رعایت فرایند دموکراسی و انتخاب آزادانه در مسند قدرت قرار گرفته است. هرچقدر هم که بر موقتی بودن دولت او تاکید شود، شیوه عملکرد و اقدامات وی چندان تاییدکننده این موضوع به نظر نمی‌رسد.

او به‌راحتی از سوی قدرت اول جهان و قدرت‌های بزرگ منطقه بدون کمترین تردید، پرسش، ترس و شرمی پذیرفته می‌شود. این کار چه پیامی را به جهان ابلاغ می‌کند؟ آیا از این پس هم باید شاهد اوج گرفتن چنین افرادی باشیم؟

این‌که احمدالشرع چطور به این جایگاه رسید، آیا هوش اجتماعی و شامه سیاسی او تاثیر خود را گذاشت؟ آیا دست‌های دیگری در کار بود یا تصادف و پیش‌روی اتفاقات به نفع او حرکت کرد یا...؟ موضوع بحث این نوشتار نیست.

نجات سوریه از دست بشار اسد، رهایی مردم ستمدیده این کشور و گشایش راه‌های پیشرفت برای آن‌ها برای هر انسان آرزومند و ستایش‌گر آزادی و کرامت انسانی امری خوشایند، مبارک و ارزشمندی است؛ اما اندیشمندان و فیلسوفان سیاسی باید هرچه زودتر برای حل این تعارض هولناک و نجات دموکراسی راه چاره‌ای بیابند.

@otagheshisheyi
@MostafaTajzadeh
Audio
سعید مدنی، برخلاف برخی آکادمیسین‌های در خدمت قدرت، همیشه ترجیح داد در کنار مردم و مسائل واقعی جامعه بایستد: اعتیاد، فقر، روسپی‌گری، خشونت، و اعدام. او آینه‌ای شد در برابر چهره قدرت. اما سرنوشت آینه‌داران در سرزمین آینه‌شکنان، زندان است.

📝📝📝سعید مدنی و بهای گفتن واقعیت

✍🏻صدرا عبدالهی

این پادکست👆به‌وسیله هوش مصنوعی اجرا شده است. متن اصلی مقاله 👇را می‌توانید در زیتون بخوانید.

https://www.zeitoons.com/115849

@MostafaTajzadeh
📝📝📝 سید محمد خاتمی: کاری نکنیم که اسلام و ایران زیان ببینند/ بسیاری از رقیبان از ما جلو افتاده اند/ دردها و مشکلات آموزش و پرورش فراوان است

گفت و گویی که این روزها در زمینه روابط خارجی برای حل مشکلات اساسی در جریان است واقعاً درخور تقدیر و حمایت است

سید محمد خاتمی به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم، با هیأت رئیسه انجمن اسلامی معلمان دیدار و گفتگو کرد. سید محمد خاتمی در این دیدار گفت:


دکتر پزشکیان انصافاً نسبت به آموزش و پرورش، نسبت به انسان و ایران دغدغه‌مند هستند.

مشکلات مادی و عینی فرصت را از مسؤولان آموزش و پرورش و معلمان و مربیان می گیرد و این مسأله فقط اختصاص به آموزش و پرورش ندارد گرچه در آنجا حادتر است.

امسال سال پایان سند چشم انداز است و ایران به لحاظ علمی، اقتصادی، سیاسی-امنیتی و ... در منطقه نه تنها قدرت اول و برتر نیست، بلکه بسیاری از رقیبان ما به مراتب از ما جلو افتاده اند

همین جا بگویم گفت و گو که این روزها در زمینه روابط خارجی برای حل مشکلات اساسی در جریان است واقعاً درخور تقدیر و حمایت است.

اسلام سیاسی است، اما نباید هر سیاست و روشی را (که احیاناً) به نام اسلام اعمال می شود به حساب اسلام گذاشت.

امیدوارم امر مهم گفتگو با دنیا و نیز با مردم خودمان به عنوان یک راهبرد و رویکرد مهم دنبال شود و نتایج مطلوب به بار آورد.

ایران همواره در طول تاریخ مورد تهاجم بیگانگان بوده و آسیب های فراوان دیده است، اما در نهایت آنچه مانده این ملت است که حتی مهاجمان را نیز در درون فرهنگ و تمدن خود جذب و هضم کرده است.

سند چشم انداز در دولت من تنظیم و تصویب شد و آغاز عملیاتی شدن آن سال ۱۳۸۴ بود و امسال سال پایان آن است. یعنی می بایست در ۱۴۰۴ ایران به لحاظ علمی، اقتصادی، سیاسی-امنیتی و ... قدرت اول و برتر منطقه باشد.

باعث تأسف است در همه موارد (فکر می کنم جز در یکی دو مورد که آنهم در رتبه سوم، چهارم هستیم) نه تنها به اهداف سند نرسیده ایم بلکه بسیاری از رقیبان ما به مراتب از ما جلو افتاده اند.

@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
📝📝📝 ظهور استعمار "جهش یافته" در هم آغوشی تاج و تاراج

کلمه "ایران" مقدس است

✍🏻 ابوالفضل فاتح

وقتی «خدا» که  شعار محوری تمدن شرق و «انسان» که شعار محوری تمدن غرب بوده است، از معادلات حذف می شود، ترامپ این نماد حاکمیت آمریکا در هلهله ی سلاطین عرب، به یاد دوران بردگی، باج و خراج می گیرد و در میانه ی هیاهوی مسحور کننده ی هم آغوشی « تاج و تاراج»  شاهد نمونه ی روشنی از «استعمار تراریخته»  و ظهور نظام اربابی مدرن هستیم

در حالی که در اروپا و بسیاری از کشورهای با توان ملی بالا با آغاز روند «استقلال از آمریکا» مواجهیم، در لابراتوارهای پیچیده ی وابسته سازی، سرانی پرورش یافته اند که بخش عظیمی از  درآمد نفت ملت های خود را یکجا در اختیار آمریکا قرار می دهند ، تا تحت الحمایه قرار بگیرند.  این نه از خرد و  قدرت که عین ضعف و تزلزل است. تمکین باج، شیوه ی ضعیفان است.  

از ضعف پنهان شده در لابلای زرق و برق دیپلماسی «رشوه و عشوه» همین بس که در نمایش این چند روزه، احدی جرات آن را نیافت که کلمه ای از حقوق مردم عربی که ۶۰ هزار نفر آنها در چند صد کیلومتری آنها ذبح و قتل عام شده اند، بر زبان بیاورد.

آنچه شاهد بودیم در تاریخ دیپلماسی جهان نیز بی سابقه بود. به نوعی می توان گفت با «دیپلماسی تاراج» و «تاراج دیپلماسی» مواجه بودیم و رسما آبروی دیپلماسی به بازی گرفته شد.  البته این کشورها و سرانشان به دلیل تغییر عیار دیپلماسی جهانی و رسمیت بخشی به دیپلماسی تاراج، در آینده مورد داوری قرار خواهند گرفت

متن کامل 👇

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/233124/

@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
📝📝📝تاراج جان در گرگ و میش حفظ جان ِایران

برای جان باخته محیط زیست ایران، یاسر مصدق و دو دختر زیبایش نهال و نارگل و آن زنی که در خبرها نامی ندارد اما همیشه دلواپس بوده است

✍🏻 میرا قربانی فر

اکنون دیگر پس از گذشت ۱۹ روز از شلیک مستقیم به کاظم (یاسر) مصدق خبرها همه حکایت از اعتراف قاتل او دارد اما چه سود برای محیط زیست ایران که یکی از بهترین فرزندانش را از دست داده است.
غروب ۶ اردیبهشت ماه بود که عصری خونین در گلستان رقم خورد و کاظم مصدق که یاسر صدایش می کردند به ضرب گلوله مستقیم در محل خدمتش به قتل رسید.
خبر جان باختن او که محیط زیست ایران را دوست داشت و نگران آینده زمین بود اما میان دود و آتش #انفجار_بندر_ رجایی گم شد که همان روز صبح رخ داده بود اما بدون تردید این گم شدن خبرش ابدا از یادش میان دوستداران این سرزمین نخواهد کاست.

جان محیط بانان ایرانی، اولین و شاید آخرین سنگربانان محیط زیست و منابع طبیعی ایران اما گویا همواره ارزان ترین است. چنان چه که همین محیط‌بان ایران‌دوست که ده ها فیلم و ویدیو مانده از او شهادت می دهد به این علاقه اش؛ اگر در روندی معکوس به روی شکارچیان اسلحه کشیده بود حالا هیچ نهاد قانونی از حق او و منابع طبیعی ایران دفاع نمی کرد و وای از تلخی بزرگ‌تر که وقتی نگاهی به صفحه اینستاگرام یاسر مصدق می کنیم، می بینیم که اولین تصویر صفحه اش از محیطبان شهید دیگر ایران «تاج‌محمد باشقره» است.

باشقره نیز در تیرماه سال ۱۳۹۷ با گلوله شکارچیان در پارک ملی گلستان کشته شد و کاظم زیر عکسی که از او منتشر کرده بود، نوشت #شهادتت_مبارک_داداش
حالا اما باید الباقی همکارانش تصاویر به جامانده از عشق بزرگ او به محیط زیست ایران را دست به دست کنند و شاید شهادتش را تسلیت بگویند؛ تا کی نوبت به یک فرزند دیگر ایران برسد چرا که قوانین حمایتی از سنگربانان محیط زیست ایران اکنون برای سال هاست که معطل مانده و تصویب نمی شود.

یاسر مصدق ۴۵ ساله، پدر دو دختر که همیشه نگران پدر بودند، می دانست که در برابر شکارچیان و تخریب گران محیط زیست ایران همیشه در خطر است اما چنان عاشق بود که ایستاد تا بالاخره در  گرگ و میش عصر شنبه، ششم اردیبهشت، از فاصله ۲۰ متری هدف گلوله قرار می گیرد؛
آن هم در حالی که پیش از این به موتورسواران مشکوک شده بود و اتفاقا تنها تیر هوایی شلیک کرد، اما ضارب به شکل مستقیم او را هدف گلوله قرار می دهد و خونش  این بار رنگی سرخ به پارک ملی گلستان ایران می پاشد.

فاجعه ای برای دوستداران محیط زیست و منابع طبیعی ایران که حالا حتی با خبر بازداشت و اعتراف قاتل نیز جبران نخواهد شد.
اما مساله اکنون برای جامعه محیطبانی تکرار این مرگ های دنباله دار است، تکراری که هر بار بر پیکرشان زخمی می زند و در مقابل آنان بدون چتر حمایت قانون در برابر تخریب گران محیط زیست ایران کاملا دست و پا بسته به حال خود رها شده اند.

حالا دیگر یاسر مصدق نیست، او خونش را نثار کرد اما شاید یک بار و برای همیشه این نثار خون منجر به تلاش برای حل این بحران قانونی در دفاع از محیط بانان ایرانی شود؛ حالا که دیگر دو دخترش نهال و نارگل و زنی که در خبرها نامی ندارند ، قرار نیست هر روز با اضطراب و ترس  منتظر باشند، شاید اصلاح فوری قانون منجر به تغییر این وضعیت برای الباقی محیط بانان ایرانی شود.

https://www.instagram.com/p/DJyqhETNJAs/?igsh=Njd5d3I3cXJzZDR6

@Zerohouriniran
@MostafaTajzadeh
📝📝📝سعید مدنی؛ جامعه‌شناسی که پای بر خاک دارد

✍️محسن زیارتی‌شاه‌عوض


در شهری گرم، در جنوب ایران، در بندری که جان و نان از دریای پارس می‌گیرد؛ جایی دور از مرکزِ قدرت و سیاست، جامعه‌شناسی تبعیدی، هر صبح، بی‌صدا و بی‌هیاهو، به صبح‌گاهِ نظامیِ محلی می‌رفت تا حضورش را امضاء بزند؛ نه فقط به‌عنوان تعهدی اجباری، که گویی تأییدی بود بر حضورش در دلِ واقعیت.

در وصف سرو استوار و بالابلندی چون او، بسیار می‌شود سخن راند؛ از پایمردی‌اش بر اندیشه انسانی و ملی تا آنجا که هیچ‌گاه در برابر قدرتِ حاکمه از اندیشه‌ای که بر آن استوار بوده کوتاه نیامده و شرافتمندانه رنجِ روشنگری را به جان خریده؛ تا کنکاش اندیشه و تحلیل‌های شگرف او که همگی پای در واقعیتِ کوچه و خیابان‌های جامعه‌‌ ایران و فهمِ انسانِ ایرانی داشته و دارد و جز بر منطق و خواستِ حقوق انسانی و شهروندی، مبتنی بر گفتمانی ملی، نبوده است.

اما آنچه برآنم ازو بگویم؛ شاید برای دیگران خُرد و کوتاه باشد و برای من که به زیستن و زندگی در بندری دوردست در کنارِ خلیج فارس خو گرفته‌ام سترگ و بزرگ با رد و خاطراتی‌ست که فراموش نمی‌شود.

بیست و هشتم اسفند ماه ۱۳۹۴ "سعید مدنی" برای گذران دوران تبعید اجباری خود پای بر خاکِ بندرعباس نهاد؛ در فهم و سخن، برای یک باورِ آزاده و انسانی، تعارض عجیبی‌ست اینکه بگوییم، از بخت‌یاری‌ ما بود که انسانی چون سعید مدنی به اجبارِ حاکمیت و به حکم کیفرِ تکمیلیِ دادگاهی در پایتخت، به شهری که در آن زیست و زندگی می‌کنیم، تبعید شد؛ بی شک چنین حکم و اجباری بر او و خانواده‌اش دشوار بود و بر منطقِ حق و عدالت، و آزادی‌های انسانی استوار نبود؛ اما از زاویه‌ای دیگر، جاری شدن چنین حکمی برای ما جز بخت‌یاری‌، تعریف و توصیف دیگری نداشت.

به مناسبت سومین سال‌روزِ آخرین بازداشتِ "دکتر سعید مدنی" که نمی‌دانم چندمین‌بار بازداشت اوست؛ فرصتی دست داد تا کمی از هم‌زیستی با او، در دوران تبعیدش در بندرعباس بگویم، دورانی که حدود دوسال به درازا کشیده شد.

آذرماه ۱۳۹۴ در دانشگاه آزاد بندرعباس، ارائه‌ای در درس مبانی جامعه‌شناسی داشتم، که به واسطه دغدغه‌ها و آسیب‌شناسی اجتماعی-سیاسی، موضوعِ "تبعات تبعیدگاه بودنِ بندرعباس" را انتخاب کرده بودم؛ کمی بعد همین موضوع را در قالب یک مقاله برای نشریه دانشجویی "لِیوا" که سردبیری‌اش را بر عهده داشتم، تهیه کرده و به ضدِتوسعه بودن چنین تصوری از یک شهر پرداخته بودم؛ نکته جالبِ ماجرا اینجا بود که چاپ نشریه و این مقاله، هم‌زمان شد با شروع دوران تبعیدِ جامعه‌شناسی به نامِ "سعید مدنی" به شهرِ بندرعباس؛

چاره‌ای نبود، مقاله چاپ شده بود و تمامش در نقدِ تبعید و تبعیدگاه دانستن این شهر؛ به فراخورِ حضور و تبعیدِ دکتر مدنی، نشریه بسیار بیشتر از توقع ما دیده و به آن پرداخته شد؛ پیش از آن به دلیل دنبال کردن هر روزه‌ی اخبار که بخشی از زیست روزمره‌ی ما ایرانی‌هاست، دورادور دکتر مدنی را می‌شناختم و پس از تبعید، کمی بیشتر به جست‌وجوی افکار، باور و اندیشه ایشان پرداختم؛ نهایتاً فرصت را غنیمت شمرده، به طریقی شماره تلفنی از ایشان یافتم و تماس گرفتم؛ در آن‌سو صدایی گرم و پذیرا، پاسخگوی دانشجویی بود که تازگی در نقدِ تبعید قلم زده بود؛ خود را معرفی کرده و این تماس خیلی زود به قراری و دیداری رسید؛ دیداری که حدود دو سال به درازا انجامید و جهان‌بینی‌ام را تا حدود زیادی تحت تاثیر خود قرار داد.

در خانه‌اش، سکوتی روشن حاکم بود، چهره‌ای که ردی از  خِرَد و بزرگی در آن بود و آغوش‌ِ بازش نخستین برخوردی بود که با او داشتم؛ این آغازی بود بر یک رابطه‌ی مختصر و کوتاه از رفاقت و استاد و شاگردی؛ نخستین صحبت‌ِمان پیرامون تبعید و تبعیدگاه بودن این شهر بود؛ از پیشینه و اشخاصی که به این شهر و استان هرمزگان تبعید شده بودند تا تبعات پیدا و پنهان چنین تصوری بر یک شهر؛ هر چند از نگاه حکمرانان اساسی‌ترین علت تبعیدِ اشخاصِ سیاسی و کنشگرانی از جنس دکتر مدنی، علاوه بر رنج دادنِ شخصِ تبعیدی، دور کردن آن فرد از فضای پایتختِ سیاسی و محدود کردن دسترسی و کنشگری‌های اوست.

سابقه‌ی تبعیدی‌های بندر از عصر رضاشاه تا پس از انقلاب ۵۷ چندان سویه‌‌ی روشنی برای بندرعباسی‌ها نداشته است و معمولاً تبعید به این شهر و دیگر شهرهای استان هرمزگان شامل خلافکاران و گردنکشان می‌شد؛ در برهه‌هایی هم فعالین سیاسی، اجتماعی، یا شهروندانی با باورهایی متفاوت، به این منطقه تبعید شده‌اند که در میان‌شان انسان‌های نیکی هم بوده‌اند؛ به تازگی هم دریافته‌ام که در حدود دهه‌ی ۳۰، مدیرانی از شرکت نفت که گرایش‌های سیاسی و اجتماعی متفاوتی با بدنه حاکمیتِ وقت داشتند به نوعی به شرکت نفتِ بندرعباس تبعید شده بودند......

📌متن کامل:
https://cutt.ly/hrzUiGgN
@mellimazzhabi
@MostafaTajzadeh
📝📝📝از فرهنگ‌کار دور افتادیم!

✍️ مرتضی فرهادی

کسانی که با آقای دکتر فرهادی و آثارش آشنایی دارند یا بخت حضور در کلاس درسشان را داشته اند، نیک می دانند که با چه دانشور عمیق، دلسوز و میهن دوستی مواجه شده اند که هر لحظه می توانند بیاموزند. آنچه در پی می آید، گفتگوی آقای امین شول سیرجانی با استاد فرهادی است که متن کاملش پیشتر در «جُنگ مس» چاپ شده است و در این روزها که مصادف با روز کارگر و روز معلم است، جا دارد آن را مرور کنیم.

کارنامة تحصیلی شما نشان می‌دهد که تحصیلات‌تان را از رشتة روان شناسی شروع کرده‌اید و سپس علوم ارتباطات اجتماعی و جامعه‌شناسی خوانده‌اید و پژوهش‌هایتان را عمدتاً در حوزة انسان‌شناسی فرهنگی به انجام رسانده‌اید. چه دغدغه‌ای باعث شد که چنین مسیری را طی کنید و سر از پژوهش‌های میدانی پر زحمت درآورید؟

معمولاً تصور می‌شود که شخصیت انسان‌ها با رفتن به دانشکده و انتخاب رشته شکل می‌گیرد، در حالی که این موضوع به دوران ماقبل دانشجویی و اولین آموخته‌های آدمی در محیط جغرافیایی و فرهنگش ربط پیدا می‌کند. اگر می‌خواهیم بدانیم شخصیت یک آدم چگونه شکل گرفته، باید به سؤال‌های کودکی افراد توجه کنیم. این دورة سنی، مقوّم اولیه و انرژی‌بخش است. واقعیت آن است که این دغدغه‌ای که شما به آن اشاره می‌کنید قبل از دانشگاه در من شکل گرفته بود. پس من باید اولین آموزگارم را به شما معرفی کنم که اگر او نبود، بعداً اگر بهترین آموزگاران و دانشگاه‌ها را هم پیدا می‌کردیم، فایده نداشت.

متن کامل در لینکهای زیر:
لینک اول
لینک دوم

@MostafaTajzadeh
جایزه قابلمه! تحقیر نخبگان در قاب آشپزخانه

بیتا رشید حاجی/ فعال رسانه ای

در روزهای اخیر، خبری در رسانه‌ها و فضای مجازی دست‌به‌دست شد که بیش از آن‌که تحسین‌برانگیز باشد، طعنه‌آمیز بود: مدال‌آوران المپیک دانش‌آموزی، به جای لوح افتخار یا هدیه‌ای فرهنگی، قابلمه دریافت کردند!

جوانانی که با تلاش و پشتکار، در سطح ملی و بین‌المللی افتخار آفریده‌اند، در مراسمی رسمی با هدیه‌ای بی‌ربط و دور از شأن خود روبه‌رو شدند. اقدامی که نه تنها باعث شادی آن‌ها نشد، بلکه نوعی تحقیر غیرمستقیم تلقی شد؛ آن هم در برابر دوربین‌ها و نگاه دیگران.

این ماجرا یادآور خاطره‌ی تلخ سارا عبدالملکی، نایب‌قهرمان پارا‌قایقرانی آسیا است که گفته بود: «پس از بازگشتم از مسابقات، به من قوری هدیه دادند.» جمله‌ای که هنوز طنین تلخش در گوش خیلی‌ها مانده است.

قدردانی واقعی، نیاز به بودجه‌ی کلان ندارد، نیاز به درک و شعور دارد.هدیه‌ای ساده اما نمادین، مثل یک لوح شخصی‌سازی‌شده، یک اثر هنری کوچک، یک کتاب نفیس یا حتی یک جلسه گفت‌وگوی صمیمی با مسئولان ارشد، می‌تواند اثرگذارتر از هزاران قابلمه و قوری باشد.

فراموش نکنیم: هدیه، زبان بی‌کلامِ نگاه ما به شخصیت دریافت‌کننده است.وقتی به یک نخبه‌ی نوجوان، که سال‌ها تلاش کرده تا بر سکوی افتخار بایستد، قابلمه داده می‌شود، پیام پشت آن بسیار واضح است: «ما تو را نه به‌عنوان قهرمان، بلکه به‌عنوان یک مصرف‌کننده‌ی بی‌اهمیت دیده‌ایم.»

این اتفاقات فقط نشانه‌ی ضعف در انتخاب هدیه نیست، بلکه نمایانگر ضعف در نگاه مسئولانی است که جایگاه واقعی «افتخارآفرینان آینده‌ساز» را درک نکرده‌اند.

جا دارد از مسئولان پرسید:آیا وقت آن نرسیده که در نحوه‌ی قدردانی از نخبگان، تجدیدنظر شود؟آیا شایسته نیست که کمی بیشتر فکر کنیم، کمی بیشتر احترام بگذاریم، و کمی بیشتر «انسان» ببینیم؟

تا آن زمان، قابلمه‌ها همچنان بر دوش افتخارآفرینانی سنگینی خواهند کرد که سزاوار تشویق و نه تحقیر، بودند./چندثانیه

#چند_ثانیه
@chandsanieh_news
@MostafaTajzadeh
📝📝📝دیگر با عرصه عمومی هابرماسی مواجه نیستیم

✍🏻هم‌مهین: شبکه‌های اجتماعی آینه‌های دیجیتال بازتاب‌دهنده‌ آرمان‌ها، اهداف، واقعیت‌ها، دروغ‌ها و تناقضات‌اند؛ جایی که یک صدا می‌تواند به فریادی جهانی بدل شود یا اینکه با بمباران‌های اطلاعاتی بی‌امان ذهن‌ها را آماج اخبار جعلی، شایعات و داده‌های گمراه‌کننده قرار ‌دهد.

محمد رهبری، پژوهشگر و محقق شبکه‌های اجتماعی معتقد است، اگر با آگاهی و هوشیاری با پلتفرم‌های اجتماعی روبه‌رو شویم، بستر‌هایی آگاهی‌بخش، مفید و موثر خواهند بود و قدرت این را دارند که تعامل و گفت‌وگوی سازنده را ترویج دهند، مسائل و چالش‌ها را به بحث بگذارند و جوامع را به سوی عدالت و پیشرفت سوق دهند.

او تاکید دارد، باید با درک دقیق تهدیدها و مزایای فناوری‌های دیجیتال، ازجمله شبکه‌های اجتماعی و هوش مصنوعی، از آنها به‌صورت مسئولانه بهره‌برداری کرد. رهبری که اخیراً کتاب «توئیتری‌شدن سیاست» را منتشر کرده، بر این باور است که توئیتر به‌عنوان یک پلتفرم کلیدی در شکل‌دهی گفتمان سیاسی و اجتماعی در ایران است که تأثیرگذاری زیادی دارد اما به‌دلیل ساختار و الگوریتم‌هایش، چالش‌های دیگری مانند تقویت افراط‌گرایی، قطب‌بندی و کاهش گفت‌وگوی عقلانی را موجب شده است.

همچنین در پاسخ به این پرسش که «‌امروزه کاربران زیر رگبار و بمباران اطلاعاتی هستند، راستی‌آزمایی محتوا از اولویت و ضرورت فرو می‌افتد و موضوعات و مسائل دیگر برجسته می‌شوند. در چنین فضایی آیا می‌توان ادعا کرد که شبکه‌های اجتماعی کارکرد‌هایی دیگر یافته‌اند؟» پاسخ دادم:

معتقدم شبکه‎های اجتماعی همچنان آن کارویژه آگاهی‌بخشی را دارند. گرچه که این امر در جوامع مختلف و پلتفرم به پلتفرم متفاوت است اما دولت‌ها، احزاب سیاسی و گروه‌های دارای قدرت و ثروت در سرتاسر دنیا از چنین فضا یا امکانی که به‌واسطه شبکه‌های اجتماعی ایجاد شده، برای دستکاری افکار عمومی و دستکاری داده، سوءاستفاده می‌کنند. این یک واقعیت است. یعنی هر کسی که کاربر فعال شبکه‌های اجتماعی باشد، این را احساس می‌کند. پژوهش‌های زیادی هم این موضوع را تایید کرده‌اند.

این امر حتی باعث شده تا درخصوص شکل‌گیری «عرصه عمومی»، که اساس بحث هابرماس هم هست، تردید ایجاد شود. چندی پیش مقاله‌ای می‌خواندم که درباره این بود که چگونه شبکه‌های اجتماعی با کاهش شفافیت، امکان هزینه‌زابودن سخن‌گفتن در این فضا و اعمال نظارت و کنترل بر افراد، شرایط را دگرگون ساخته‌اند. از دید کاربران، شفافیتی نسبت به آنچه در پشت پلتفرم‌ها و در الگوریتم‌ها طراحی شده، وجود ندارد.

🔸متن کامل
@emtedadnet
@MostafaTajzadeh
📝📝📝دولت جمشیدی/در ستایش شمایل شکوهمند سینمای ایران

یکی از سالم‌ترین و بی‌حاشیه‌ترین بازیگران سینمای ایران که حالا در مروری تاریخی، باید او را شمایلی شکوهمند از قهرمانی قابل ستایش دانست.

✍🏻فرزاد نعمتی

نمی‌دانم تصاویر جدید جمشید هاشم‌پور را دیده‌اید یا نه؟ تماشای ورزیدگی تن و آمادگی بدن این بازیگر 81 ساله، چنان لذتی به آدمی می‌دهد که نگو و نپرس. مثل همیشه با همان غرور نجیبانه‌ای که ته چشمانش سوسو می‌زند، نشسته، ابرویی بالا انداخته و اخمی نثار دوربین کرده. بیشتر از همه اما در این عکس دارد به دنیا می‌خندد انگار. حق هم دارد. اصلاً یکی پیدا شود که حق داشته باشد به این دنیا و بالاوپایین‌های مسخره‌اش بخندد، همین جناب است. زمانی در دهه 1360 با فیلم‌هایی چون «عقاب‌ها» و «تاراج»، شهرتی پیدا کرده بود که نگو و نپرس. یک ملت بود و یک جمشید آریا. «عقاب‌ها» در طول 20 سال بعد از ساخته‌شدنش، بیش از 10میلیون بلیت فروخت. باورتان می‌شود؟

شاید بگویید همه‌اش که برای شهرت هاشم‌پور نبود. اشتباه هم نمی‌گویید. سعید راد، هم مشهورتر بود، هم نقش اول آن فیلم. اما دیگر «تاراج» را که نمی‌شود پای جمشید آریا ننوشت. زینال بندری با آن کله‌تراشیده‌، شده‌بود قهرمان اول مردمی که در آن دهه پُرشده‌ از آژیر خطر و سوت‌موشک، دل‌شان سوپراستاری می‌خواست که قوی باشد، بجنگد، پا پس نکشد و حتی اگر اول فیلم آدم بد داستان باشد، باز بتوان روی بازگشت‌اش و آدم‌شدن‌اش حساب کرد. دنیای آن‌روزها دو قطب خیر و شر تعریف می‌کرد و هنوز این‌قدر خاکستری‌دیدن جهان مُد نشده بود. جمشید آریا، عقاب تیز پَر آسمانِ چنین عالمی بود.

موفقیت «تاراج» اما کارگردان و نقش اول فیلم را گرفتار کرد. ایرج قادری 10 سال از فعالیت منع شد تا بعدتر با 10 جور واسطه‌تراشی، با زبان بی‌زبانی و با کارگردانی فیلم «می‌خواهم زنده بمانم»، بگوید کاری جز فیلم‌ساختن بلد نیست و بدون سینما، نفس نمی‌تواند کشید. کله‌تراشیده جمشید آریا هم از نظر آقایان انگار کفر ابلیس بود؛ نمادی از بازگشت فیلمفارسی‌ به سینما و ترویج ابتذال. این بود که یک‌سال بعد، او را نیز از فعالیت سینمایی محروم ساختند.

خبر آمد که مخملباف که آن روزها داعیه سینمای مذهبی داشت و حاضر نبود حتی با کیمیایی و مهرجویی هم در لانگ‌شات بایستد، گفته بود: «هاشم‌پور زیادی داشت پرواز می‌کرد، لازم بود بال‌هایش را بچینیم!». نه که فقط به همین حرف و نقل مخملباف باشد، اما خب چندسالی از سینما دورش کردند. برای جمشید آریا اما چنین موانعی، اسم‌شان مشکل نبود. خیلی راحت چسبید به کاری دیگر. نه توبه‌نامه نوشت، نه دست‌به‌دامان این و آن شد. یک لقمه نان حلالی را که باید به خانه می‌‌برد، در شغلی دیگر پیدا کرد و برد سر سفره با خانواده‌اش نوش جان کرد.

داستان برگشت‌اش به سینما هم جالب شد. کیانوش عیاری برای فیلم «روز باشکوه»، آنقدر به مسئولان ارشاد اصرار کرد تا پذیرفتند هاشم‌پور به سینما بازگردد. بازگشت و باز آرام و صبور کار خودش را انجام داد. چندسال بعد البته دیگر جرأت نمی‌کرد سرش را برای فیلم «قافله» بتراشد. با وعده تهیه‌کننده فیلم‌اش راضی شد و البته خوشبختانه این‌بار دیگر در بر همان پاشنه قبلی نچرخید.

ماند و باز مردم را به وجود قهرمان کم‌حرف‌شان دلگرم کرد. در ادامه اما آس دیگری هم رو کرد و شروع کرد به بازی در فیلم‌های به‌اصطلاح آن روزگار «هنری». اینجا هم همان‌ جور درخشید که در آن اکشن‌های حادثه‌ای. با این موفقیت، دهان منتقدانش را نیز بست. همان‌ها که فکر می‌کردند این جنگولک‌بازی‌ها اسم‌اش هنر نیست و با این شبهه‌استدلال‌ها، هاشم‌پور را کوبیدند، کم‌کم دیدند که ‌ای داد، او در «هیوا» و «واکنش پنجم» چنان دوربین را تسخیر می‌کند که برای خیلی از مدعیان تئاتری سینمای ایران نیز چنین لحظاتی به آرزو می‌ماند. همو که خاک صحنه تئاتر نخورده بود و سینما را با سینما شروع کرده بود، در تمام این دهه‌ها گزیده‌کارتر از همیشه، به قانون وجدان خود عمل کرد و به‌قول قدیمی‌ها نان قلب‌اش را خورد.

یکی از سالم‌ترین و بی‌حاشیه‌ترین بازیگران سینمای ایران که حالا در مروری تاریخی، باید او را شمایلی شکوهمند از قهرمانی قابل ستایش دانست. گویی او در تمام این سال‌ها خودش را بازی کرده بوده و اینک وقتی او را در آستانه دهه نهم زندگی‌اش چنین شاداب می‌بینیم، فقط می‌توانیم بگوییم جناب نظامی گنجوی با همه قدرت قلم‌اش، این یکی را نخوانده و ندیده بود که سرود: «دولت اگر دولت جمشیدی است/ موی سپید آیت نومیدی است».

@MostafaTajzadeh
📝📝📝پیام تبریک هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت سالگرد تأسیس نهضت آزادی ایران
 

اعضای محترم نهضت آزادی ایران،
شصت‌‌ و‌ چهارمین سالروز تأسیس نهضت آزادی ایران در ۲۷ اردیبهشت ماه۱۳۴۰، را به شما، اعضا و هواداران و همۀ دوستداران این تشکل مردمی و ریشه‌دار تبریک گفته و یاد بنیانگذاران فرهیخته و آزادی‌خواه آن، مهندس مهدی بازرگان، آیت‌الله سید محمود طالقانی و دکتر یدالله سحابی را گرامی می‌داریم.

نهضت آزادی ایران در یکی از پرالتهاب‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر کشور پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر محمد مصدق، در سال های آغازین دهۀ ۴۰، با همت و شجاعت پیشگامانی متعهد و مردم‌‌دوست بنیان نهاده شد.

نهضت آزادی ایران در سال‌های پیش از انقلاب همواره در مبارزه‌ای مسالمت‌آمیز، مواضع استبدادی حکومت پهلوی را به نقد می‌کشید.در دوران پس از انقلاب و در دهه‌های گذشته نیز این تشکل کوشیده است به سهم خود صدای آزادیخواهی، استقلال، عدالت و مردم‌سالاری را در جامعه طنین‌انداز سازد.

ما، به عنوان یک نیروی چپ، عدالت‌خواه، دموکرات و مردمیِ خواهان آزادی و دموکراسی و برپایی جمهوری‌ِ متکی به آرای ملت در کشور، هرچند در بنیان‌های نظری و تحلیل اجتماعی و سیاسی تفاوت‌هایی با دیدگاه نهضت آزادی ایران داریم، اما در عین حال باور داریم که در مسیر دفاع از آزادی‌های سیاسی، حقوق بشر، برابر حقوقی زنان، رفع هرگونه تبعیض،گردش متوازن قدرت و پاسداری از حق حاکمیت مردم ایران، همسو و همراهیم. تأکید مستمر شما بر آرای عمومی و صندوق رأی، همواره شایستۀ احترام و پشتیبانی سازمان ما بوده است.

تجربۀ تلخ پس از انقلاب بهمن ۵۷ و سرکوب گسترده نیروهای سیاسی و اجتماعی ـ از جمله دستگیری، شکنجه و کشتار بیرحمانۀ اعضا و هواداران سازمان ما و نیز دستگیری، شکنجه و آزار اعضای نهضت آزادی ایران، بار دیگر نشان داد که ضرورت همبستگی نیروهای آزادی‌خواه و مردم‌سالار، در راه پاسداری از آزادی و عدالت اجتماعی و دفاع از حقوق ملت اهمیتی بسزا دارد.

خوشحالیم که در سال‌های اخیر، جدا از هم‌نظری در بسیاری موضوعات سیاسی داخلی، در مواضع سیاسی حول مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی، مخالفت با تحریم‌های ضد مردمی و همچنین مخالفت با تجاوزات ضد بشری در غزه و سرزمین‌های اشغالی، ما و نهضت آزادی ایران سیاستی نسبتاً همسو داشته‌ایم.

این همراهی، در کنار تفاوت‌های دیدگاهی نشانۀ بلوغ سیاسی در کشور استبداد زدۀ ماست. شرایطی که بیانگر این واقعیت است که حفظ ارتباط، هم‌اندیشی و همگرایی نیروهای جمهوری‌خواه و مردم‌سالار در شرایط دشوار و خطیر کنونی نیازی عاجل است و شایسته است ما برای پاسخ به این نیاز عاجل تمهیدات عملی لازم را فراهم آوریم.

در پایان، یک‌بار دیگر سالروز تأسیس نهضت آزادی ایران را تبریک گفته، برای همه اعضا و دوستداران آن، آرزوی بهروزی، استواری در راه آزادی و مردم‌سالاری و تداوم این راه پرچالش را داریم. یک بار دیگر یاد بنیانگذاران شجاع نهضت آزادی ایران را گرامی می‌داریم و به همۀ کوشندگان نهضت شما درود می‌فرستیم.
 
جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ (۱۶مای ۲۰۲۵ میلادی)
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
 
@Nehzatazadiiran
@MostafaTajzadeh
دکتر بابک مینا

من تصور نمی‌کنم تمام امیالی که جامعه مدرن می‌سازد مشروع است. در مجموع این چاپلوسی مدرنیته در ایران به مذهب غالب روشنفکران و فعالان سیاسی و عامه بدل شده است. در این چشم‌انداز، به محض این که جامعه احساس وجود موجودی متعالی را از دست بدهد و «سکولار» بشود، به سوی خوشبختی خواهد رفت. من اینقدرها مطمئن نیستم. اما یک نکته به نظرم درست است: ما چه بخواهیم چه نخواهیم، در «شرایط مدرن» هستیم؛ حکومت‌داری در این شرایط نیاز به مصلحت‌سنجی‌هایی دارد، چاره دیگری نیست.

حکومت باید بدون این که به هر میل نوظهوری خوشآمد بگوید، نوعی تعادل میان امیال متکثر و متضاد در جامعه ایجاد کند. بدون این تعادل مکانیکی میان امیال عامه، نظام مستقر دچار بحران خواهد شد.

اما فراسوی این مصلحت‌سنجی‌های عملی می‌توان از منظری صرفاً نظری این پرسش را طرح کرد: این کارخانه میل‌سازی جامعه مدرن ما را به کجا خواهد برد؟ به همین دلیل تصور می‌کنم در درون مدرنیته باید همچنان حس معنوی و دینی و حتی دین مناسکی را حفظ کرد، همچنین بزرگداشت فضیلت‌های بزرگ انسانی را مثل حکمت، شجاعت، عدالت و غیره را.

@yaddashthayesiah
@MostafaTajzadeh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/07/08 10:18:15
Back to Top
HTML Embed Code: