دیروز طی یک قرار دادی با روستا های اطراف قرار شد سال دیگه متوسطه ی مدرسمون مختلط نباشه و پسرای روستای ما برن مدرسه ی روستای کناری و دخترای اونا بیان اینجا. از همین الان برای پسرای هفتمی سال دیگه که امسال معلمشون بودم دلتنگم. میدونی انگار واقعا دارم از دستشون میدم. میدونم این نگاه درست نیست ولی خب طبق همون قانون که محبت وابستگی میاره و وابستگی محدودیت من الان محدودم و دلتنگ و ناراحت و غمگین.
با کوچیک ترین چیز ها هم میشه آدم هارو خوشحال کرد. :))
گریم میاد خدا
تو آرومم کن.
وقتی از پیشش برمیگردم پر از ایده و امیدم.
احساس مفید نبودن دست از سرم برنمیداره.
کاش درخت بودم.
کاش درخت بودم
سبز، مفید و موندگار.
Forwarded from راغده.
کاش ماهی بودم؛ شنا، بی‌حافظه، بلوب‌بلوب.
کاش این روز های اردیبهشت هیچ وقت تموم نشه و فریز شه.
کاش هر روز پنج ساعت با بچه ها قد ده ساعت باشه.
افسردگی قبل تموم شدن مدارس گرفتم.
تو که ماه بلند آسمونی.
دلم میخواد برای یکی بخونم. و اون هم بگه اوه مای گاد چقدر صدات زیباست!
Gil Dokht
Mohammad Motamedi
که در گریه بغلتد. شببخیر.
2024/05/13 20:47:54
Back to Top
HTML Embed Code: