Forwarded from {پروفایل●مشکی}
سوگواری بخش مهمی از عبور کردنه. ادا آدم قویا رو در نیار.
به ابوسعید ابوالخیر،گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:این که مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند:فلانی را چه میگویی..؟؟روی آب راه میرود..!!
گفت:اهمیتی ندارد،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتتند: پس از نظر تو شاهکار چیست..؟؟
گفت:این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی،دروغ نگویی، کلک نزنی٬دلی نشکنی٬از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی وکسی را از خود ناراحت نکنی.
این شاهکار است...
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:این که مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند:فلانی را چه میگویی..؟؟روی آب راه میرود..!!
گفت:اهمیتی ندارد،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتتند: پس از نظر تو شاهکار چیست..؟؟
گفت:این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زَخم زبان نزنی،دروغ نگویی، کلک نزنی٬دلی نشکنی٬از اعتماد کسی سوءاستفاده نکنی وکسی را از خود ناراحت نکنی.
این شاهکار است...
قوی باش خوبِ من!
از این دورهی کلافگی و بحران هم به سلامت عبور خواهیم کرد،
روح خستهات را بعد از این فشارهای پیاپی در آغوش بگیر و آرامَش کن. بگو چیز مهمی نیست، تو سختتر از این را هم پشت سر گذاشتی و مقاومت کردی، محکم بمان روح بلندپرواز من! قرار نیست همیشه میزبان درد باشی، روزها و اتفاقات خوب هم میرسند.
این طاعون را هم پشت سر خواهیم گذاشت، تاریکیها کنار خواهند رفت، خورشید خواهد تابید و "باسیلِ" این تباهی و درد، در آغوش آفتاب داغِ امید، خواهد سوخت.
مراقبِ روحت باش و قوی بمان،
"امید" تنها روزنهی گریز از این تاریکیست...
قوی بمان...
از این دورهی کلافگی و بحران هم به سلامت عبور خواهیم کرد،
روح خستهات را بعد از این فشارهای پیاپی در آغوش بگیر و آرامَش کن. بگو چیز مهمی نیست، تو سختتر از این را هم پشت سر گذاشتی و مقاومت کردی، محکم بمان روح بلندپرواز من! قرار نیست همیشه میزبان درد باشی، روزها و اتفاقات خوب هم میرسند.
این طاعون را هم پشت سر خواهیم گذاشت، تاریکیها کنار خواهند رفت، خورشید خواهد تابید و "باسیلِ" این تباهی و درد، در آغوش آفتاب داغِ امید، خواهد سوخت.
مراقبِ روحت باش و قوی بمان،
"امید" تنها روزنهی گریز از این تاریکیست...
قوی بمان...
خوشبختی گاهی آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش، که حسش نمیکنیم،
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم خوشبختی بود،
دست های بزرگ و زبر بابا را گرفتن، خوشبختی بود،
خنده های کودکی هامان، شیطنت ها، آهنگ های نوجووانیمان، خوشبختی بود
اما ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است، سرد یا داغ است
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم
گفتند ساکت، مردم خوابیده اند و ما، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم،
خوشبختی را ندیدیم یا، نخواستیم ببینیم شاید ...
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم خوشبختی بود،
دست های بزرگ و زبر بابا را گرفتن، خوشبختی بود،
خنده های کودکی هامان، شیطنت ها، آهنگ های نوجووانیمان، خوشبختی بود
اما ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است، سرد یا داغ است
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم
گفتند ساکت، مردم خوابیده اند و ما، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم،
خوشبختی را ندیدیم یا، نخواستیم ببینیم شاید ...
از چشمهایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را میتوان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمههای پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که میخواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمیتوانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید.
از هر حس بیشترین استفاده را ببرید.
📗 سه روز برای دیدن
✍🏽 #هلن_کلر
از هر حس بیشترین استفاده را ببرید.
📗 سه روز برای دیدن
✍🏽 #هلن_کلر
هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجلهای نمیکند !
در کنار ساحل قدم میزدم و میخواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد ؛ جلوتر رفتم تا به شیء درخشان رسیدم، نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است !
با خودم فکر کردم در زندگی چند بار چیزهای بیارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است ...
ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم، واقعا میفهمیدم که بی ارزش است یا سالها حسرت آن را میخوردم !
✍🏽 #پائولو_کوئیلو
در کنار ساحل قدم میزدم و میخواستم به جایی دیگر بروم که درخشش چیزی از فاصله دور توجهم را به خود جلب کرد ؛ جلوتر رفتم تا به شیء درخشان رسیدم، نگاه کردم دیدم یه قوطی نوشابه است !
با خودم فکر کردم در زندگی چند بار چیزهای بیارزش من را فریب داده و من را از مسیر اصلی خودم غافل کرده است و وقتی به آن رسیدم دیدم که چقدر بیهوده بوده است ...
ولی آیا اگر به سمت آن شیء بی ارزش نمیرفتم، واقعا میفهمیدم که بی ارزش است یا سالها حسرت آن را میخوردم !
✍🏽 #پائولو_کوئیلو
از كلمه "عادت" بدم میآيد. چشمم را آزار میدهد و روح درماندهام را و مرا به وحشت و اضطراب میاندازد. اصلاً از اين كلمه خجالت میكشم.
انسان برای تسليم شدن به تكرار، به دنيا نيامده است. حتی مغلوبِ تكرارِ خوبترين چيزها نبايد شد، چرا كه آنچه تكرار میشود، بدون تفكر تكرار میشود، ممكن نيست خوب باشد. چیزی نفرتانگیزتر از عادت به آنچه که دوست داریم نیست.
✍🏽 #نادر_ابراهيمی
📗 فردا شکل امروز نیست
انسان برای تسليم شدن به تكرار، به دنيا نيامده است. حتی مغلوبِ تكرارِ خوبترين چيزها نبايد شد، چرا كه آنچه تكرار میشود، بدون تفكر تكرار میشود، ممكن نيست خوب باشد. چیزی نفرتانگیزتر از عادت به آنچه که دوست داریم نیست.
✍🏽 #نادر_ابراهيمی
📗 فردا شکل امروز نیست
Forwarded from {پروفایل●مشکی}
اونجایی که تصمیم درست رو میگیری ولی قرار نیست خوشحال باشی جایی هست که قراره زندگیت زیرورو بشه.
من فکر میکنم موقعیتهایی در زندگی پیش میآید که انسان باید سکان کشتی خود را
به دست جریان سرنوشت بسپارد،
درست مثل اینکه قدرت مقابله
در برابر امواج آن را ندارد.
در این صورت ممکن است خیلی زود متوجه شود
که جریان آب رودخانه، به نفع او بوده است ...
این موقعیت را تنها خود او درک میکند
ممکن است شخص دیگری صحنه را ببیند
و فکر کند که کشتی در حال غرق شدن است،
غافل از اینکه هرگز آن کشتی چنین
ناخدای استوار و محکمی نداشته است...!
📗 دخمه
✍🏽 #ژوزه_ساراماگو
به دست جریان سرنوشت بسپارد،
درست مثل اینکه قدرت مقابله
در برابر امواج آن را ندارد.
در این صورت ممکن است خیلی زود متوجه شود
که جریان آب رودخانه، به نفع او بوده است ...
این موقعیت را تنها خود او درک میکند
ممکن است شخص دیگری صحنه را ببیند
و فکر کند که کشتی در حال غرق شدن است،
غافل از اینکه هرگز آن کشتی چنین
ناخدای استوار و محکمی نداشته است...!
📗 دخمه
✍🏽 #ژوزه_ساراماگو
زندگی ما چیه؟ یا داریم به گذشته نگاه میکنیم یا نگران آیندهایم و زندگیمون تو این خلاصه شده. همین ...
پس زمان حال چی؟ ما واقعا از چی میترسیم؟ از نبودن میترسیم؟ دیگه از چی؟ این که بانک ورشکسته بشه. مریض میشم. زنم تو یه هواپیما در حال پرواز میمیره. بورس سهام ورشکست میشه. خونه مسکونیم میسوزه. کدوم یکی از این اتفاقات میافته؟ هیچ کدوم. ولی ما به هر حال نگرانیم. معنیاش اینه که احساس امنیت نمیکنیم.
چه جوری میتونم احساس امنیت کنم؟ باید ثروت بیحسابی جمع کنم؟ نه. و ثروت بیحساب یعنی چی؟ این جوری فکر کردن یه نوع مریضیه. تلهاس. حد و حسابی وجود نداره. فقط طمع وجود داره...!
📗 گلن گری گلن راس
✍🏽 #دیوید_مامت
پس زمان حال چی؟ ما واقعا از چی میترسیم؟ از نبودن میترسیم؟ دیگه از چی؟ این که بانک ورشکسته بشه. مریض میشم. زنم تو یه هواپیما در حال پرواز میمیره. بورس سهام ورشکست میشه. خونه مسکونیم میسوزه. کدوم یکی از این اتفاقات میافته؟ هیچ کدوم. ولی ما به هر حال نگرانیم. معنیاش اینه که احساس امنیت نمیکنیم.
چه جوری میتونم احساس امنیت کنم؟ باید ثروت بیحسابی جمع کنم؟ نه. و ثروت بیحساب یعنی چی؟ این جوری فکر کردن یه نوع مریضیه. تلهاس. حد و حسابی وجود نداره. فقط طمع وجود داره...!
📗 گلن گری گلن راس
✍🏽 #دیوید_مامت