وقتی وسط خیابون یهو یه سوالی میاد به ذهنت و خشکت میزنه
ینی همه حرفا و کاراش دروغ بود؟

کاش همه ش خواب باشه...

خون می چکد از
دیده در این کنج صبوری

این صبر که من می کنم
افشردن جان است...

به امید خدا دوشنبه رو نمایی میشه
و بعدش، از شبکه های ملی پخش میشه
اگر بیدار باشم اون موقع احتمالا من هم میام
خوشحال میشم ببینمتون
آدرس هم امام زاده موسی مبرقع در خیابان آذر قم...

قابل بحث ندارم سخنی،
خاموشم...
و در این یخ زده ایام هیاهویم نیست
گرمی و شورم نیست
بودنم پوشالیست
و رگ عمر عزیز، میزند
لیک، درونش خالیست...


پ.ن:
صاحبِ درد و درمان...

ماهم مثل گلهابه اندازه ی توجه،
شکوفه میدیم...

غافلی از حالِ دل،
ترسم که این ویرانه را
دیگران بی‌صاحب انگارند و تعمیرش کنند...

اومدم رو نمایی مستند مون
نزاشتن بخوابم که

یکی از بزرگترین چالش های زندگیم امروز حل شد و تموم شد...
راحت شدم از فشار روانی

آقا تا میتونید با آشنا هیچ معامله ای نکنید

«أتمني أن تشفي من
الأشیاء التي لا تتحدث عنها…!»

«امیدوارم از چیزهایی
که در مورد آن صحبت نمی‌کنید شِفا پیدا کنید…!»



هیچی دیگه
همین...

مستند نقاب نور
زندگی نامه امام زاده موسی مبرقع (علیه السلام)



تمام این کار با هوش مصنوعی تولید شده☘

بارها غم بتو گفتیم، ز ما نشنیدی
بعد ازین مصلحت آنست که خاموش کنیم...

«میانه‌ی راه ایستاد و از خودش پرسید:
یعنی تمام زندگی همین است؟
همین تحمل کردن‌ها، صبر کردن‌ها
و دوام آوردن‌های اجباری؟!»

عاقبت مغز مرا فکر پریشان می‌خورد...


پ‌ن:
خدا قبول کنه تست دارم‌میزنم برای سینمایی آقای کمال تبریزی

تنهایی
گریه داره...


پ.ن:
دلم "بوی پیراهن یوسف" خواست...

این اخرین پیامم برای توست
و هیچ وقت فکر نمی کردم که روزی بنشینم تا برایت اخرین پیام را بنویسم
تو را برای تمام عمر می خواستم ولی این زندگی است دیگر
لیاقتش را نداشتی و ناامیدم کردی ...
ای زیبا روی بی وفا و ای طلبکارِ بی درک
ای دروغگوی بی انصاف و ای عزیزِ نمک نشناس
با افتخار مبارزه کردم تا تو برایم باشی ولی گاهی اوقات کسانی که با افتخار مبارزه می کنند ، هم شکست می خورند!!!
این دنیا بس است برای تقاص حرفها و کارهایی که از انجامش لذت بردی و مرا شکستی و خرد تر کردی
الان تو را همانند سپاهی شکست خورده که چیزی برای از دست دادن ندارد ، ترک می کنم...🌎