عاخی چه خوش موقع این پست رو گذاشتم
صدای اذان میاد
اذان صبح ...


اشک چی میگه ؟

"مراقب خودت باش"
یعنی نمیر،
یعنی دوستت دارم،
یعنی دلم نمی‌خواد برات اتفاقی بیفته، یعنی دستم کوتاهه،
یعنی کاشکی کاری از دستم برمیومد، یعنی حاضرم برای من اتفاقی بیفته اما برای تو نه..

خدایا کمک و مدد را از دشمنان قطع فرما و از تعدادشان بکاه و دلشان را پر از رعب و وحشت کن...

دعای ۲۷ صحیفه سجادیه
#استوری

تو سکوت مرا بشنو
که صدای غمم نرسد به کسی...



پ.ن:
برای آرامش دل هم دعا کنیم
هیچ کس نمیدونه چیا به ماها میگذره
هیچ‌کس نمیدونه چه بغضی توی گلو داریم
هیچ‌کس نمیدونه چقدر کابوس میبینیم
هیچ کس نمیدونه چقدر دلمون توجه میخواد
هیچ‌کس نمیدونه دیگه زور قوی بودن نداریم
هیچ کس نمیدونه حتی از نفس کشیدن خسته ایم
اما بیا
برای آرامش دل هم دعا کنیم...☘

مشتی
آقا
الگو
سلطان
ستون
حضرت
نمیخوای خوب بشی؟
ما عادت نداریم اینجور ببینیمت
بس کن دیگه
خوب شو آقا

استرس
استرس
استرس
استرس
استرس

امروز خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی سخت و پرفشار بود
شاید به جرات بگم اینقدر تحت فشار نبودم
ولی الحمدالله گذشت
ممنونم از همتون دعا کردین☘

یه بیکلام گوش بدیم مارو نوازش کنه
تو این بی آغوشیه این شبامون

به کسی ندارم الفت به جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی سر بی کسی سلامت

قوربونت برم ابی عبدالله که درهم‌میخری...



پ.ن:
هر سال من محرم و صفر ها سعی می‌کردم متفاوت باشم
چه تو زندگی‌مجازی که کلیپ و پست و استوری های خاص میساختم و چه تو زندگی‌حقیقی که تمام وقت و جونمو میزاشتم برای این آقای مهربون
اما
امسال نشد
اونجوری که دلم‌می‌خواست نشد...

زنده باشم ایشالا برات جبران کنم ارباب
ببخش منو
شرمنده دختر سه سالتم

#گلودرد

هیچی دیگه
همین...

آقای چار در این شرایط هم‌مشغول کار باشه...

پ.ن۱:
ممنونم بابت دعاهاتون
بابا از ای سی یو به بخش منتقل شد و خیلی حالش بهتره


پ.ن۲:
شب حضرت علی اصغره
شمارو قسم هر جا هستید منو تو هیات و اشک هاتون یاد بیارید
دارم دق میکنم

با خودم فکر می کنم:
اصلا چرا باید رباب با آب هم قافیه باشد؟!

گاه روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند !

حرمله آنقدرها هم که می گویند تیرانداز ماهری نبود.

هدف های روشنی داشت !

چشم عباس...

گلوی تو...

سینه ی حسین...



حالا، پدرت یک قدم سوی خیمه می رود،

برمی گردد....

می رود،

بر می گردد...

می رود....

عرق شرم، مرد را تشنه تر می کرد....

باز هم یک قدم می رود، برمی گردد...

می رود پشت خیمه ها، با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره می سازد

تا دیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند...

رباب می رسد از راه ....

با نگاه... با یک جمله ی کوتاه:

آه
آقا خودتان که سالمید ان شاءالله...

اصغرم فدای سرت...

اگر تونستی این‌تیکه رو تصور کنی
قطعا از بغض و قلب درد خوابت نمیبره...

بچه که بودم، وقتی با بابام میرفتیم بازار میگفت اگه گم شدی همونجا وایسا دنبال من نگرد و جایی نرو، من برمیگردم و پیدات میکنم

آقای امام حسین میشه پیدام کنی؟
من گم شدم...
#استوری

در زندگی م ایستگاه مترو اینقدرخلوت ندیده بودم...
ترس بر ما مستولی شده

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

اینم روزیِ تاسوعای ما
الحمدالله...

2:33 این که دل بی قرار عباس است
کار دل نیست
کار عباس است...