این قسمت هم برای اینه که حرفی اگه داشتی بهم بزنی...

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم
ای هرچه صدا هرچه صدا هرچه صدا تو



پ.ن: روزمو ساخت...

😭😭😭😭
این مشکل هم حل شد

معادل فارسیه برانکارد که رسما فحشه...

می‌کنم، تنها؛ از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم‌ها.
سایه‌ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم‌ها...

‏تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می گویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می‌شنوم ...

اصرار زیاد داشتم حتما مسیر برگشت رو اتوبوس بشینم تا بتونم هم تو سایه باشم، هم زیر کولر باشم
که حداقل این دو ساعت بتونم بخوابم
از قضا یه جای اکازیون یافتم
هیچی دیگه
بعد چند دقیقه یه خانوم مُسن اومد جای ما نشست و من اومدم در مکانی که مشاهده می‌کنید
نه کولری و نه سایه بونی و آفتاب هم که داره ....

نتیجه گیری
گاهی طبق برنامه پیش نمیره
سخت نگیر
شل کن☘

یچیز دیگه هم بگم
آفتاب خورده یه مقدار نُطقم باز شده

انتظار از درک و توجه ادم ها نداشته باشید
چون دیده نمیشین
یا اینجور بگم بهتره
اندازه ای که شما دوست داری دیده نمیشی
نه پدر و نه مادر و نه عشق و نه دوست و هیچ کس نمیبینه چقدر برای هدف هاتون زحمت میکشین

و تهش هم
تو چشات نگاه میکنن میگن تو چه کار کردی مگه؟ تو چه زحمتی کشیدی مگه؟ چه شاخ غولی رو شکوندی مگه؟

اما من بهت میگم که ۳۴ سالمه و هنوز دارم جون میکنم یه قدم جلوتر از دیروز و امروزم باشم
منی بهت میگم که تو گرما و آلودگی میرم و میام
منی که هزار تا دروغ و فشار و زیرآب کاری رو تحمل میکنم تا حلال در بیارم
من بهت میگم که
تلاش هات دیده میشه
تهش خنده س برای خودت
تهش یه آخیش هست برای دلت

پس کم نیاریا
خسته شدی استراحت کن ولی کم نیار☘

#هپروت

به من بگو

لحظه هایت بدونِ من

به تلخی

لحظه لحظه هایِ من بدونِ
توست ؟!

من حرف‌ها در دل دارم که، گلو را زخم می‌کنند...
#قرص_خواب

عشق ها می‌میرند
رنگ ها رنگ دگر می‌گیرند
و فقط خاطره‌هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می‌مانند...

اما عزیزِ جانم
زندگی که فقط فتح قله ها نیست
زندگی گاهی بیرون
آمدن از دره هاست ...

هیچی دیگه
همین...

نیست ما را در وفاداری، به مردم نسبتی
دیگران آبند و ما، ریگِ ته جویِ توییم...

و اگر کسی را دوست داری،
او‌ را همان‌طور که هست دوست بدار،
نه آنطور که فکر می‌کنی باید باشد...

چقدر دوست داشتم
که تو این موزیکو برام بفرستی

#قرص_خواب

من با استعداد بودم. یعنی هستم.
بعضی وقت‌ها به دست‌هایم
نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم
که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم.
یا یک چیز دیگر.
ولی دست‌هایم چه کار کرده‌اند؟
یک جایم را خارانده‌اند.
چک نوشته‌اند. بند کفش بسته‌اند.
سیفون کشیده‌اند و غیره.
دست‌هایم را حرام کرده‌ام.
همینطور ذهنم را...


#هپروت

هر آنچه دوست داشتم برای من نماند و رفت
امید آخرین اگر تویی، برای من بمان...

کامینگ سون و این داستانا...
فکر کنم یکشنبه یا دوشنبه بریم بالا

هیچی دیگه
همین...

اگر داریش
که خوشبحالت...