خدا قدردانه… حتی برای قدمهات
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴿۱۵۸﴾
معنی آیه:
"صفا و مروه واقعاً از علامتهای خدا هستند، یادآور خداوند. پس کسی که به خانه خدا میره برای حج یا عمره، هیچ مشکلی نداره اگه بین این دو کوه سعی و تلاشی بکنه. و هر کسی که از فریضه فراتر بره و کار خوب انجام بده، خدا قدر این کار رو میدونه و از تمام جزئیات باخبره."
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: که، قطعاً، بدون شک
الصَّفَا: صفا، کوه صفا
وَ: و، همچنین، همونطور که
الْمَرْوَةَ: مروه، کوه مروه
مِنْ: از، از طرف، از میان
شَعَائِرِ: نشونهها، آیینها، علامتها
اللَّهِ: خدا، پروردگار، معبود
فَمَنْ: پس هر کسی که، کسی که، آنکه
حَجَّ: حج کرد، به حج رفت، زیارت خانهی خدا کرد
الْبَيْتَ: خانه، خانهی خدا، کعبه
أَوِ: یا، یا هم، یا اینکه
اعْتَمَرَ: عمره به جا آورد، عمره انجام داد، به عمره رفت
فَلَا: پس نه، پس هیچ، پس مشکلی نیست
جُنَاحَ: گناه، عیب، مشکلی
عَلَيْهِ: بر او، براش، برای اون
أَنْ: که، تا، برای اینکه
يَطَّوَّفَ: طواف کند، دور بزند، بچرخد
بِهِمَا: با این دو، با آنها، دور اونها
وَمَنْ: و کسی که، هرکس که، آنکه
تَطَوَّعَ: داوطلبانه انجام داد، بیشتر انجام داد، خودش خواست انجام بده
خَيْرًا: کار خوب، کار نیک، عمل پسندیده
فَإِنَّ: چون، قطعاً، چونکه
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
شَاكِرٌ: شاکر، سپاسگزار، قدردان
عَلِيمٌ: آگاه، دانا، مطلع
این آیه میگه:
صفا و مروه...
دو تا تیکه از نشونههای خدایین.
دو تا قطعه از خاطرههای عاشقونه.
خاطرهی یه مادر.
خاطرهی یه نذر.
خاطرهی یه دویدن، بین دل و امید.
اگه رفتی خونهی خدا...
اگه زائر شدی...
اگه حاجی شدی یا معتمر...
بدون که راه بازه...
بدون که اشکال نداره...
که بین این دو تا کوه کوچیک، بدوی.
مثل هاجر...
با دل پر، با چشم خیس، با نیت صاف.
سعی کن.
راه برو.
بدَو.
بین صفا و مروه قدم بزن.
نه فقط با پا، با دل.
یاد خدا کن. یاد صبر کن. یاد توکل کن.
و اگه یه قدم بیشتر برداشتی...
اگه یه کار خوب اضافه کردی...
اگه گفتی بذار بیشتر باشم، بیشتر بخوام...
خدا میبیند.
خدا قدردانه.
خدا همه چی رو میدونه.
خلاصه اینکه:
صفا و مروه فقط توی مکه نیست.
تو همین کوچهپسکوچههای زندگیمون،
یه عالمه صفا و مروه هست.
یه عالمه فرصت دویدن...
فرصتِ بندگی...
فرصتِ از دل گفتن، از دل خواستن.
اگه دلبهدل بدی، اگه برای خدا راه بری،
اگه دلت روشن باشه و نیتت صاف،
خدا میگه: دیدمت...
خدا میگه: شکرتو میکنم...
خدا میگه: راهتو بلدم، پاداشتم بلدم...
پس حواست باشه.
تو همین زندگی شلوغ، بین این همه صفا و مروه،
یه عالمه دویدن قشنگ هست...
فقط کافیه نیتت برای خدا باشه.
اونوقت حتی قدمهاتم میشن عبادت.
إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴿۱۵۸﴾
معنی آیه:
"صفا و مروه واقعاً از علامتهای خدا هستند، یادآور خداوند. پس کسی که به خانه خدا میره برای حج یا عمره، هیچ مشکلی نداره اگه بین این دو کوه سعی و تلاشی بکنه. و هر کسی که از فریضه فراتر بره و کار خوب انجام بده، خدا قدر این کار رو میدونه و از تمام جزئیات باخبره."
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: که، قطعاً، بدون شک
الصَّفَا: صفا، کوه صفا
وَ: و، همچنین، همونطور که
الْمَرْوَةَ: مروه، کوه مروه
مِنْ: از، از طرف، از میان
شَعَائِرِ: نشونهها، آیینها، علامتها
اللَّهِ: خدا، پروردگار، معبود
فَمَنْ: پس هر کسی که، کسی که، آنکه
حَجَّ: حج کرد، به حج رفت، زیارت خانهی خدا کرد
الْبَيْتَ: خانه، خانهی خدا، کعبه
أَوِ: یا، یا هم، یا اینکه
اعْتَمَرَ: عمره به جا آورد، عمره انجام داد، به عمره رفت
فَلَا: پس نه، پس هیچ، پس مشکلی نیست
جُنَاحَ: گناه، عیب، مشکلی
عَلَيْهِ: بر او، براش، برای اون
أَنْ: که، تا، برای اینکه
يَطَّوَّفَ: طواف کند، دور بزند، بچرخد
بِهِمَا: با این دو، با آنها، دور اونها
وَمَنْ: و کسی که، هرکس که، آنکه
تَطَوَّعَ: داوطلبانه انجام داد، بیشتر انجام داد، خودش خواست انجام بده
خَيْرًا: کار خوب، کار نیک، عمل پسندیده
فَإِنَّ: چون، قطعاً، چونکه
اللَّهَ: خدا، پروردگار، معبود
شَاكِرٌ: شاکر، سپاسگزار، قدردان
عَلِيمٌ: آگاه، دانا، مطلع
این آیه میگه:
صفا و مروه...
دو تا تیکه از نشونههای خدایین.
دو تا قطعه از خاطرههای عاشقونه.
خاطرهی یه مادر.
خاطرهی یه نذر.
خاطرهی یه دویدن، بین دل و امید.
اگه رفتی خونهی خدا...
اگه زائر شدی...
اگه حاجی شدی یا معتمر...
بدون که راه بازه...
بدون که اشکال نداره...
که بین این دو تا کوه کوچیک، بدوی.
مثل هاجر...
با دل پر، با چشم خیس، با نیت صاف.
سعی کن.
راه برو.
بدَو.
بین صفا و مروه قدم بزن.
نه فقط با پا، با دل.
یاد خدا کن. یاد صبر کن. یاد توکل کن.
و اگه یه قدم بیشتر برداشتی...
اگه یه کار خوب اضافه کردی...
اگه گفتی بذار بیشتر باشم، بیشتر بخوام...
خدا میبیند.
خدا قدردانه.
خدا همه چی رو میدونه.
خلاصه اینکه:
صفا و مروه فقط توی مکه نیست.
تو همین کوچهپسکوچههای زندگیمون،
یه عالمه صفا و مروه هست.
یه عالمه فرصت دویدن...
فرصتِ بندگی...
فرصتِ از دل گفتن، از دل خواستن.
اگه دلبهدل بدی، اگه برای خدا راه بری،
اگه دلت روشن باشه و نیتت صاف،
خدا میگه: دیدمت...
خدا میگه: شکرتو میکنم...
خدا میگه: راهتو بلدم، پاداشتم بلدم...
پس حواست باشه.
تو همین زندگی شلوغ، بین این همه صفا و مروه،
یه عالمه دویدن قشنگ هست...
فقط کافیه نیتت برای خدا باشه.
اونوقت حتی قدمهاتم میشن عبادت.
وقتی خدا گفت "بگو"، دیگه ساکت نباش
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿۱۵۹﴾
معنی آیه:
"اونایی که نشونههای واضح و هدایتگر رو که ما فرستادیم، بعد از اینکه تو کتابمون براشون توضیح دادیم، مخفی میکنن، خدا اونها رو لعنت میکنه و همه کسانی که لعنت میکنن، لعنتشون رو میفرستن بهشون."
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: که، قطعاً، بدون شک
الَّذِينَ: اونایی که، کسانی که، اونایی که دارن
يَكْتُمُونَ: پنهان میکنن، مخفی میکنن، میپوشونن
مَا: هرچی، اون چیزی که، هر چیزی که
أَنْزَلْنَا: فرستادیم، فرستادیم پایین، نازل کردیم
مِنَ: از، از طرف
الْبَيِّنَاتِ: نشونهها، دلیلها، مدارک روشن
وَ: و، همچنین، همونطور که
الْهُدَى: هدایت، راه درست، نشون دادن راه
مِنْ: از، از طرف، از میان
بَعْدِ: بعد از، پس از، وقتی که
مَا: هرچی، هر چیزی که، اون چیزی که
بَيَّنَّاهُ: توضیح دادیم، روشن کردیم، گفتیم
لِلنَّاسِ: برای مردم، به مردم، برای آدمها
فِي: در، تو، داخل
الْكِتَابِ: کتاب، قرآن، نوشته
أُولَئِكَ: اونها، همونها، این افراد
يَلْعَنُهُمُ: خدا لعنتشون کنه، خدا ازشون بیزار باشه، خدا نفرینشون کنه
اللَّهُ: خدا، پروردگار، معبود
وَيَلْعَنُهُمُ: و نفرینشون کنه، و لعنتشون کنه، و ازشون بیزار باشه
اللَّاعِنُونَ: نفرینکنندهها، لعنتکنندهها، اونایی که ازشون بیزارن
این آیه میگه:
بدون.
یه چیزایی هست که باید گفته بشه.
یه حقیقتایی هست که باید روشن بمونه.
یه راههایی هست که باید نشون داده بشه.
اگه خدا یه چیزی رو روشن گفته،
اگه تو کتابش بازش کرده،
اگه برای مردم توضیح داده،
اگه برهان آورده، دلیل آورده، هدایت فرستاده...
دیگه پنهونش نکن.
دیگه قایمش نکن.
دیگه نگو به من چه، نگو نمیدونم، نگو حوصله ندارم.
اگه میدونی و ساکتی،
اگه بلدی و نمیگی،
اگه راه رو بلدی و نشون نمیدی...
بدون، خطر داره.
بدون، عواقب داره.
لعنت خدا، پشتشه.
لعنت مردم، دنبالهشه.
آره، لعنت یعنی دوری.
یعنی حذف شدن از نگاه خدا.
یعنی حذف شدن از دعای خوبا.
یعنی گم شدن وسط تاریکی.
خلاصه اینکه:
تو این دنیای پر سر و صدا،
تو این همه شلوغی و حرف و قضاوت،
اگه حق رو میدونی، بگو.
اگه نور رو بلدی، روشن کن.
اگه راه رو بلدی، نشون بده.
سکوت همیشه طلا نیست.
گاهی سکوت، یه خیانته.
یه ظلم پنهون.
یه کمک به تاریکی.
پس حواست باشه.
اگه میدونی، نذار خاموش بمونه.
اگه داری، پنهون نکن.
خدا گفته. خودش گفته.
راست و درست و واضح.
تو هم درست و روشن و واضح باش.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿۱۵۹﴾
معنی آیه:
"اونایی که نشونههای واضح و هدایتگر رو که ما فرستادیم، بعد از اینکه تو کتابمون براشون توضیح دادیم، مخفی میکنن، خدا اونها رو لعنت میکنه و همه کسانی که لعنت میکنن، لعنتشون رو میفرستن بهشون."
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: که، قطعاً، بدون شک
الَّذِينَ: اونایی که، کسانی که، اونایی که دارن
يَكْتُمُونَ: پنهان میکنن، مخفی میکنن، میپوشونن
مَا: هرچی، اون چیزی که، هر چیزی که
أَنْزَلْنَا: فرستادیم، فرستادیم پایین، نازل کردیم
مِنَ: از، از طرف
الْبَيِّنَاتِ: نشونهها، دلیلها، مدارک روشن
وَ: و، همچنین، همونطور که
الْهُدَى: هدایت، راه درست، نشون دادن راه
مِنْ: از، از طرف، از میان
بَعْدِ: بعد از، پس از، وقتی که
مَا: هرچی، هر چیزی که، اون چیزی که
بَيَّنَّاهُ: توضیح دادیم، روشن کردیم، گفتیم
لِلنَّاسِ: برای مردم، به مردم، برای آدمها
فِي: در، تو، داخل
الْكِتَابِ: کتاب، قرآن، نوشته
أُولَئِكَ: اونها، همونها، این افراد
يَلْعَنُهُمُ: خدا لعنتشون کنه، خدا ازشون بیزار باشه، خدا نفرینشون کنه
اللَّهُ: خدا، پروردگار، معبود
وَيَلْعَنُهُمُ: و نفرینشون کنه، و لعنتشون کنه، و ازشون بیزار باشه
اللَّاعِنُونَ: نفرینکنندهها، لعنتکنندهها، اونایی که ازشون بیزارن
این آیه میگه:
بدون.
یه چیزایی هست که باید گفته بشه.
یه حقیقتایی هست که باید روشن بمونه.
یه راههایی هست که باید نشون داده بشه.
اگه خدا یه چیزی رو روشن گفته،
اگه تو کتابش بازش کرده،
اگه برای مردم توضیح داده،
اگه برهان آورده، دلیل آورده، هدایت فرستاده...
دیگه پنهونش نکن.
دیگه قایمش نکن.
دیگه نگو به من چه، نگو نمیدونم، نگو حوصله ندارم.
اگه میدونی و ساکتی،
اگه بلدی و نمیگی،
اگه راه رو بلدی و نشون نمیدی...
بدون، خطر داره.
بدون، عواقب داره.
لعنت خدا، پشتشه.
لعنت مردم، دنبالهشه.
آره، لعنت یعنی دوری.
یعنی حذف شدن از نگاه خدا.
یعنی حذف شدن از دعای خوبا.
یعنی گم شدن وسط تاریکی.
خلاصه اینکه:
تو این دنیای پر سر و صدا،
تو این همه شلوغی و حرف و قضاوت،
اگه حق رو میدونی، بگو.
اگه نور رو بلدی، روشن کن.
اگه راه رو بلدی، نشون بده.
سکوت همیشه طلا نیست.
گاهی سکوت، یه خیانته.
یه ظلم پنهون.
یه کمک به تاریکی.
پس حواست باشه.
اگه میدونی، نذار خاموش بمونه.
اگه داری، پنهون نکن.
خدا گفته. خودش گفته.
راست و درست و واضح.
تو هم درست و روشن و واضح باش.
برگرد و درستش کن... خدا منتظرته
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶۰﴾
معنی آیه:
"البته اونایی که از اشتباهشون برمیگردن، خودشونو درست میکنن و حقیقت رو بیپرده نشون میدن، من اونا رو میبخشم... چون منم که همیشه توبهپذیر و پر از مهربونیام."
معنی تک تک کلمهها:
إِلَّا: جز، مگر، به جز
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، اونی که
تَابُوا: توبه کردن، برگشتن، پشیمون شدن
وَ: و، هم، همچنین
أَصْلَحُوا: درست کردن، خوب شدن، اصلاح کردن
بَيَّنُوا: روشن کردن، گفتن، توضیح دادن
فَأُولَئِكَ: پس اینا، اینا همونایی که
أَتُوبُ: من توبه میکنم، من بهشون میبخشم، من برمیگردم بهشون
عَلَيْهِمْ: بهشون، برای اونها، نسبت به اونها
أَنَا: من، خودم، من که
التَّوَّابُ: توبهپذیر، بخشاینده، کسی که میبخشه
الرَّحِيمُ: مهربون، دلسوز، با رحم
این آیه میگه:
اگه خراب کردی، برگرد.
اگه اشتباه رفتی، برگرد.
اگه پنهون کردی، اشتباه کردی، جا زدی... باز هم راه هست.
ولی یه شرط داره.
فقط نگو "ببخشید".
فقط اشک نریز.
فقط پشیمونی کافی نیست.
باید درستش کنی.
باید خودت رو بسازی.
باید جبران کنی.
باید حقیقت رو بگی.
باید روشن کنی چیزی رو که تار کردی.
اون وقت...
اون وقت خدا میگه: برمیگردم سمتت.
میگه: میپذیرمت.
میگه: من خودم توّابم.
یعنی چی؟
یعنی خیلی زیاد میپذیرم.
یعنی هربار که برگردی، من هستم.
من مهربونم.
من نمیبرم ازت دل.
خلاصه اینکه:
همه اشتباه میکنن.
همه یه جاهایی میلغزن.
ولی مهم اینه که وای نستی.
مهم اینه که بمونی توی اشتباهت یا نه.
تو اگه امروز پنهون کردی،
اگه حقو نگفتی،
اگه یه جای مسیر خطا رفتی،
الان وقتشه.
برگرد.
اصلاح کن.
روشن کن.
خدا هنوز هم بهت نگاه میکنه.
هنوز در رو نبسته.
هنوز امید هست.
پس حواست باشه.
تو فقط یه اشتباه نیستی.
تو یه فرصت تازهای.
یه برگشت قشنگ.
یه شروع نو.
اگه بخوای...
همیشه راه هست.
چون خدا، همیشه توّابه.
همیشه مهربونه.
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶۰﴾
معنی آیه:
"البته اونایی که از اشتباهشون برمیگردن، خودشونو درست میکنن و حقیقت رو بیپرده نشون میدن، من اونا رو میبخشم... چون منم که همیشه توبهپذیر و پر از مهربونیام."
معنی تک تک کلمهها:
إِلَّا: جز، مگر، به جز
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، اونی که
تَابُوا: توبه کردن، برگشتن، پشیمون شدن
وَ: و، هم، همچنین
أَصْلَحُوا: درست کردن، خوب شدن، اصلاح کردن
بَيَّنُوا: روشن کردن، گفتن، توضیح دادن
فَأُولَئِكَ: پس اینا، اینا همونایی که
أَتُوبُ: من توبه میکنم، من بهشون میبخشم، من برمیگردم بهشون
عَلَيْهِمْ: بهشون، برای اونها، نسبت به اونها
أَنَا: من، خودم، من که
التَّوَّابُ: توبهپذیر، بخشاینده، کسی که میبخشه
الرَّحِيمُ: مهربون، دلسوز، با رحم
این آیه میگه:
اگه خراب کردی، برگرد.
اگه اشتباه رفتی، برگرد.
اگه پنهون کردی، اشتباه کردی، جا زدی... باز هم راه هست.
ولی یه شرط داره.
فقط نگو "ببخشید".
فقط اشک نریز.
فقط پشیمونی کافی نیست.
باید درستش کنی.
باید خودت رو بسازی.
باید جبران کنی.
باید حقیقت رو بگی.
باید روشن کنی چیزی رو که تار کردی.
اون وقت...
اون وقت خدا میگه: برمیگردم سمتت.
میگه: میپذیرمت.
میگه: من خودم توّابم.
یعنی چی؟
یعنی خیلی زیاد میپذیرم.
یعنی هربار که برگردی، من هستم.
من مهربونم.
من نمیبرم ازت دل.
خلاصه اینکه:
همه اشتباه میکنن.
همه یه جاهایی میلغزن.
ولی مهم اینه که وای نستی.
مهم اینه که بمونی توی اشتباهت یا نه.
تو اگه امروز پنهون کردی،
اگه حقو نگفتی،
اگه یه جای مسیر خطا رفتی،
الان وقتشه.
برگرد.
اصلاح کن.
روشن کن.
خدا هنوز هم بهت نگاه میکنه.
هنوز در رو نبسته.
هنوز امید هست.
پس حواست باشه.
تو فقط یه اشتباه نیستی.
تو یه فرصت تازهای.
یه برگشت قشنگ.
یه شروع نو.
اگه بخوای...
همیشه راه هست.
چون خدا، همیشه توّابه.
همیشه مهربونه.
فرصت هست... ولی نه همیشه
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۱۶۱﴾
معنی آیه:
"کسانی که راه کفر رو رفتن و تا آخر عمرشون هم برنگشتن، از رحمت خدا، فرشتهها و همهی آدمها محروم میشن... انگار که همه ازشون روی برمیگردونن."
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: قطعاً، که، بیشک
الَّذِينَ: اونی که، کسایی که، اونایی که
كَفَرُوا: کافر شدند، به کفر رفتند، ایمان نیاوردند
وَمَاتُوا: مردند، فوت کردند، از دنیا رفتند
وَهُمْ: و اونها، در حالی که، در موقعیتی که
كُفَّارٌ: کافران، بیدینها، منکرین
أُولَئِكَ: اینها، همونها، اونهایی که
عَلَيْهِمْ: بر اونها، برای اونها، به اونها
لَعْنَةُ: لعنت، نفرین، طرد
اللَّهِ: خدا، پروردگار، معبود
وَ: و، همچنین، هم
الْمَلَائِكَةِ: فرشتگان، فرشتهها، ملائکه
النَّاسِ: مردم، انسانها، خلق
أَجْمَعِينَ: همه، تمامی، جمعاً
این آیه میگه:
دید.
ولی ندید.
شنید.
ولی نشنید.
دل داشت…
ولی روش خاک گرفته بود.
حقیقت روبروش بود.
نور، جلو چشماش.
ولی چشماشو بست.
دلشو زد به تاریکی.
خدا صداش کرد.
دستش رو دراز کرد.
ولی اون، رو برگردوند.
نگفت "اشتباه کردم".
نگفت "برمیگردم".
گفت "همینم که هست".
گفت "همین راهو میرم، تا تهش".
تا تهش هم رفت…
تا دم مرگ…
با کفر، با انکار…
نه برگشت، نه پشیمون شد.
وای…
اونجاست که دیگه تمومه.
نه راه برگشت هست،
نه فرصتی برای جبران.
لعنت خدا روشه…
لعنت فرشتهها روشه…
لعنت همهی دلهای روشن،
که دیدن یکی، اینجوری خودش رو خاموش کرد.
نه اینکه خدا نخواست…
نه اینکه راه بسته بود…
اون خودش، همهی درها رو قفل زد.
خودش، کلید رو انداخت.
خلاصه اینکه:
زندگی، یه مسیر تاریک نیست.
زندگی پر از پنجرهست.
پر از نور، پر از نشونه.
فقط کافیه ببینی.
فقط کافیه نترسی.
فقط کافیه "بخوای".
هر روز، یه انتخابه.
هر تصمیم، یه فرصت.
یا نور، یا سایه.
یا امید، یا انکار.
نذار دلت خاک بگیره.
نذار چشمات، به نور عادت نکنن.
نذار گوشهات، صدا رو فراموش کنن.
خدا همیشه هست.
ولی اگه خودت راهو نبندی.
اگه خودت نگی «نمیخوام».
پس حواست باشه.
راه، هنوز بازه.
نور، هنوز هست.
دل، هنوز میتونه برگرده.
قبل از اینکه دیر بشه.
خیلی دیر.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۱۶۱﴾
معنی آیه:
"کسانی که راه کفر رو رفتن و تا آخر عمرشون هم برنگشتن، از رحمت خدا، فرشتهها و همهی آدمها محروم میشن... انگار که همه ازشون روی برمیگردونن."
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: قطعاً، که، بیشک
الَّذِينَ: اونی که، کسایی که، اونایی که
كَفَرُوا: کافر شدند، به کفر رفتند، ایمان نیاوردند
وَمَاتُوا: مردند، فوت کردند، از دنیا رفتند
وَهُمْ: و اونها، در حالی که، در موقعیتی که
كُفَّارٌ: کافران، بیدینها، منکرین
أُولَئِكَ: اینها، همونها، اونهایی که
عَلَيْهِمْ: بر اونها، برای اونها، به اونها
لَعْنَةُ: لعنت، نفرین، طرد
اللَّهِ: خدا، پروردگار، معبود
وَ: و، همچنین، هم
الْمَلَائِكَةِ: فرشتگان، فرشتهها، ملائکه
النَّاسِ: مردم، انسانها، خلق
أَجْمَعِينَ: همه، تمامی، جمعاً
این آیه میگه:
دید.
ولی ندید.
شنید.
ولی نشنید.
دل داشت…
ولی روش خاک گرفته بود.
حقیقت روبروش بود.
نور، جلو چشماش.
ولی چشماشو بست.
دلشو زد به تاریکی.
خدا صداش کرد.
دستش رو دراز کرد.
ولی اون، رو برگردوند.
نگفت "اشتباه کردم".
نگفت "برمیگردم".
گفت "همینم که هست".
گفت "همین راهو میرم، تا تهش".
تا تهش هم رفت…
تا دم مرگ…
با کفر، با انکار…
نه برگشت، نه پشیمون شد.
وای…
اونجاست که دیگه تمومه.
نه راه برگشت هست،
نه فرصتی برای جبران.
لعنت خدا روشه…
لعنت فرشتهها روشه…
لعنت همهی دلهای روشن،
که دیدن یکی، اینجوری خودش رو خاموش کرد.
نه اینکه خدا نخواست…
نه اینکه راه بسته بود…
اون خودش، همهی درها رو قفل زد.
خودش، کلید رو انداخت.
خلاصه اینکه:
زندگی، یه مسیر تاریک نیست.
زندگی پر از پنجرهست.
پر از نور، پر از نشونه.
فقط کافیه ببینی.
فقط کافیه نترسی.
فقط کافیه "بخوای".
هر روز، یه انتخابه.
هر تصمیم، یه فرصت.
یا نور، یا سایه.
یا امید، یا انکار.
نذار دلت خاک بگیره.
نذار چشمات، به نور عادت نکنن.
نذار گوشهات، صدا رو فراموش کنن.
خدا همیشه هست.
ولی اگه خودت راهو نبندی.
اگه خودت نگی «نمیخوام».
پس حواست باشه.
راه، هنوز بازه.
نور، هنوز هست.
دل، هنوز میتونه برگرده.
قبل از اینکه دیر بشه.
خیلی دیر.
"انتخابهای امروز، فردای تو رو میسازه"
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ ﴿۱۶۲﴾
معنی آیه:
"اونا تا ابد تو اون حالِ دوری و عذاب میمونن... نه دردشون کمتر میشه، نه فرصتی برای رهایی یا برگشت بهشون داده میشه."
معنی تک تک کلمهها:
خَالِدِينَ: موندگار، دائم، همیشه
فِيهَا: در اون، در آنجا، توش
لَا يُخَفَّفُ: کم نمیشه، سبکتر نمیشه، راحتتر نمیشه
عَنْهُمُ: از اونها، ازشون
الْعَذَابُ: عذاب، شکنجه، عذاب الهی
وَلَا: و نه، و هیچ، و اصلاً
هُمْ: اونها، اینا، اینها
يُنْظَرُونَ: بهشون مهلت داده نمیشه، بهشون فرصت داده نمیشه، بهشون زمان داده نمیشه
این آیه میگه:
تا همیشه.
تا جاودان.
تا لحظهای که هیچ چیز به عقب برنمیگرده.
هیچ چیزی نیست که کم بشه.
هیچ چیزی نیست که تخفیف پیدا کنه.
هیچ لحظهای برای بخشش نیست.
تو این عذاب،
نه خبری از آرامش،
نه خبری از امید.
همه چیز در تاریکیست.
برای همیشه.
کسی که خودش رو از حقیقت دور کرد،
کسی که گوشش به صدای دل نبخشید،
کسی که چراغ روشن رو نادیده گرفت،
آخرش میرسه به همین جا.
خلاصه اینکه:
زندگی همین الآن شروع میشه.
هر لحظهای که ازش عبور میکنی،
تو میتونی از تاریکی بری،
یا ممکنه همین تاریکی برای همیشه همراهت باشه.
پس هر تصمیمی که میگیری،
تو همین لحظه با اهمیتترین چیز دنیاس.
راهی که میری، یا به نور میرسه،
یا در ابدیتی از ظلمت غرق میمونه.
حواست باشه، هیچ چیزی بینتیجه نیست.
همه چی به همین امروز وابستهس.
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ ﴿۱۶۲﴾
معنی آیه:
"اونا تا ابد تو اون حالِ دوری و عذاب میمونن... نه دردشون کمتر میشه، نه فرصتی برای رهایی یا برگشت بهشون داده میشه."
معنی تک تک کلمهها:
خَالِدِينَ: موندگار، دائم، همیشه
فِيهَا: در اون، در آنجا، توش
لَا يُخَفَّفُ: کم نمیشه، سبکتر نمیشه، راحتتر نمیشه
عَنْهُمُ: از اونها، ازشون
الْعَذَابُ: عذاب، شکنجه، عذاب الهی
وَلَا: و نه، و هیچ، و اصلاً
هُمْ: اونها، اینا، اینها
يُنْظَرُونَ: بهشون مهلت داده نمیشه، بهشون فرصت داده نمیشه، بهشون زمان داده نمیشه
این آیه میگه:
تا همیشه.
تا جاودان.
تا لحظهای که هیچ چیز به عقب برنمیگرده.
هیچ چیزی نیست که کم بشه.
هیچ چیزی نیست که تخفیف پیدا کنه.
هیچ لحظهای برای بخشش نیست.
تو این عذاب،
نه خبری از آرامش،
نه خبری از امید.
همه چیز در تاریکیست.
برای همیشه.
کسی که خودش رو از حقیقت دور کرد،
کسی که گوشش به صدای دل نبخشید،
کسی که چراغ روشن رو نادیده گرفت،
آخرش میرسه به همین جا.
خلاصه اینکه:
زندگی همین الآن شروع میشه.
هر لحظهای که ازش عبور میکنی،
تو میتونی از تاریکی بری،
یا ممکنه همین تاریکی برای همیشه همراهت باشه.
پس هر تصمیمی که میگیری،
تو همین لحظه با اهمیتترین چیز دنیاس.
راهی که میری، یا به نور میرسه،
یا در ابدیتی از ظلمت غرق میمونه.
حواست باشه، هیچ چیزی بینتیجه نیست.
همه چی به همین امروز وابستهس.
همیشه همراه، همیشه بخشنده"
وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶۳﴾
معنی آیه:
"خدای شما یکیه، یه معبود یگانه که هیچ کسی جز اون شایستهی پرستش نیست... همون خدایی که همیشه میبخشه و بینهایت مهربونه."
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، نیز
إِلَهُكُمْ: معبود شما، پروردگار شما، خدای شما
إِلَهٌ: معبود، خدا، پروردگار
وَاحِدٌ: یگانه، تنها، یک
لَا: نه، هیچ، اصلاً
إِلَهَ: معبود، خدای، پروردگار
إِلَّا: مگر، جز، غیر از
هُوَ: او، آن (در اینجا اشاره به خداست)، اون
الرَّحْمَنُ: بخشنده، مهربان، دلسوز
الرَّحِيمُ: بخشایشگر، مهربان، دلسوز
این آیه میگه:
ببین، فقط یک خدا داریم.
همین یکی ست، نه بیشتر.
هیچ کسی دیگه نیست که بشه بهش اعتماد کرد.
هیچ قدرتی، هیچ کسی نمیتونه جای اون رو بگیره.
همهی اینها که میبینی، مال اونه.
اون بخشندهست، مهربونه، همیشه حواسش به تو هست.
اگه گم شدی، اگه کم آوردی،
او همیشه منتظرته که برگردی.
نه این که همه چیز رو به دست خودت داری،
نه این که قدرت دستت باشه.
نه، این یه توهمه.
تمام قدرت، تمام بخشش، فقط مال همون یکیه.
خلاصه اینکه:
زندگی مثل یه جادهس.
هر قدمی که میزاری، یک انتخابه.
هر تصمیمی که میگیری، باید از خدا کمک بگیری.
اون یکیه که تو رو هدایت میکنه.
اگه بهش اعتماد کنی، میبینی که راهت روشن میشه.
حواست باشه. تو تنها نیستی.
اون بالا کسی هست که مراقبت میکنه.
همیشه هست، همیشه کمک میکنه.
اما خودت هم باید مسیر درست رو انتخاب کنی.
پس هر تصمیمی که میگیری،
خودت رو به خدا بسپار،
چون اون همیشه مهربونه و همیشه حواسش بهت هست.
زندگیت رو با دلی پاک بساز،
چون اوست که همیشه میبخشه و همیشه با توست.
وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶۳﴾
معنی آیه:
"خدای شما یکیه، یه معبود یگانه که هیچ کسی جز اون شایستهی پرستش نیست... همون خدایی که همیشه میبخشه و بینهایت مهربونه."
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، نیز
إِلَهُكُمْ: معبود شما، پروردگار شما، خدای شما
إِلَهٌ: معبود، خدا، پروردگار
وَاحِدٌ: یگانه، تنها، یک
لَا: نه، هیچ، اصلاً
إِلَهَ: معبود، خدای، پروردگار
إِلَّا: مگر، جز، غیر از
هُوَ: او، آن (در اینجا اشاره به خداست)، اون
الرَّحْمَنُ: بخشنده، مهربان، دلسوز
الرَّحِيمُ: بخشایشگر، مهربان، دلسوز
این آیه میگه:
ببین، فقط یک خدا داریم.
همین یکی ست، نه بیشتر.
هیچ کسی دیگه نیست که بشه بهش اعتماد کرد.
هیچ قدرتی، هیچ کسی نمیتونه جای اون رو بگیره.
همهی اینها که میبینی، مال اونه.
اون بخشندهست، مهربونه، همیشه حواسش به تو هست.
اگه گم شدی، اگه کم آوردی،
او همیشه منتظرته که برگردی.
نه این که همه چیز رو به دست خودت داری،
نه این که قدرت دستت باشه.
نه، این یه توهمه.
تمام قدرت، تمام بخشش، فقط مال همون یکیه.
خلاصه اینکه:
زندگی مثل یه جادهس.
هر قدمی که میزاری، یک انتخابه.
هر تصمیمی که میگیری، باید از خدا کمک بگیری.
اون یکیه که تو رو هدایت میکنه.
اگه بهش اعتماد کنی، میبینی که راهت روشن میشه.
حواست باشه. تو تنها نیستی.
اون بالا کسی هست که مراقبت میکنه.
همیشه هست، همیشه کمک میکنه.
اما خودت هم باید مسیر درست رو انتخاب کنی.
پس هر تصمیمی که میگیری،
خودت رو به خدا بسپار،
چون اون همیشه مهربونه و همیشه حواسش بهت هست.
زندگیت رو با دلی پاک بساز،
چون اوست که همیشه میبخشه و همیشه با توست.
حکمت ۳۱
بخش ششم
"از کنجکاوی بیحد پرهیز کن"
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: کفر بر چهار پایه استوار است: یکی بر کنجکاوی بیجا در مسائل، دیگری بر مشاجره و دعواهای بیفایده، سومی بر انحراف از حقیقت، و چهارمی بر دشمنی و دشمنتراشی.
کسی که زیاد بخواهد مسائل را پیچیده کند، در نهایت نمیتواند به حقیقت برسد.
و کسی که همیشه درگیر دعواهای بیمعنی باشد، از دیدن حقیقت و روشنی محروم میماند.
واژه ها:
وَ: و، همچنین، همینطور
الْكُفْرُ: کفر، بیباوری، انکار
عَلَى: بر، بر پایهی، روی
أَرْبَعِ: چهار، چهارتا، چهارگونه
دَعَائِمَ: ستون، پایه، تکیهگاه
عَلَى: بر، بر اساس، روی
التَّعَمُّقِ: ریز شدن، پیچیدهکردن، کنکاش بیجا
التَّنَازُعِ: دعوا، کشمکش، جر و بحث
الزَّيْغِ: منحرف شدن، کجروی، پیچ خوردن از راه راست
الشِّقَاقِ: دشمنی، دودستگی، نفاق
فَمَنْ: پس هرکس، بنابراین کسیکه، آنگاهکه فردی
تَعَمَّقَ: ریز شد، زیادی کندوکاوی کرد، پیچوند قضیه رو
لَمْ يُنِبْ: برنگشت، رجوع نکرد، به راه نیومد
إِلَى: به سمت، طرفِ، سوی
الْحَقِّ: حقیقت، درستی، راه راست
مَنْ: کسیکه، هرکس، آنکه
كَثُرَ: زیاد شد، فراوان شد، پر شد
نِزَاعُهُ: دعواهاش، بحثهاش، درگیریهاش
بِالْجَهْلِ: با نادونی، با ناآگاهی، از روی بیسوادی
دَامَ: ادامه پیدا کرد، موندگار شد، طول کشید
عَمَاهُ: نابیناییاش، کوریاش، بیخبریاش
عَنِ: از، نسبت به، در مورد
الْحَقِّ: حقیقت، راستی، مسیر درست
شرح:
اگر ایمان نور باشد – که هست – پس کفر تاریکیست، و در تاریکی آدمی پر از سؤال و مسئله است و پر از دغدغه و اضطراب؛ درست مثل یک اتاق تار و تاریک که به هرچه برخورد میکنی برایت سؤال است که چرا اینجاست. اما همین که شمعی و فانوسی روشن میشود، میبینی که همهچیز در جای خود است. این دنیا برای مؤمن، اتاق روشن است و برای کافر، اتاق تاریک.
حال اینکه چه میشود که آدمی به ایمان میرسد و چراغ ایمان در خانهی دلش روشن میشود، امام فرمود، و به چهار حقیقت اشاره داشت. حال به تناسب، اشاره میکند به نقطه مقابل ایمان یعنی آنچه که موجب کفر و کافریست، و ریشهی کفر را هم در چهار چیز میبیند و میداند. لذا فرمود: «وَٱلْكُفْرُ عَلَىٰ أَرْبَعِ دَعَائِمَ».
کفر هم همچون ایمان، بر چهار ستون سوار و استوار است؛ یعنی چهار چیز است که در زندگی آدمی، کفر و کافری را عَلَم میکند و آدمی را در زیر خیمهی کفر قرار میدهد. اولین آنها: ٱلتَّعَمُّقُ.
ببینید، کفر یکباره نمیآید؛ کمکم میآید، و آرامآرام رشد میکند، و مثل علف هرز، ریشه میزند، پخش میشود؛ پنهانی، زیرپوستی، ولی خطرناک. اول با کنجکاوی و کندوکاو آغاز میشود. کنجکاوی ولی بیجا؛ فکرهای زیاد ولی نابجا. ولی بیچراغ، شیرجه میزند در فکر، ولی بدون راهنما.
مثلاً روی موضوع قضا و قدر فکر میکند، در حالیکه این ماجرا بسیار پیچیده است و پیچوخمهای خود را دارد. و به قول حافظ:
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را.
این یک معمای بزرگ است، یک کلاف سردرگم است. چرا قرآن با "الف، لام، میم" شروع میشود؟ "الف، لام، میمی" که هرچه فکر میکنی، به آن نمیرسی. اولین درس قرآن همین است: که چیزهایی هست که هرچه فکر کنی، به آن نمیرسی. اولین درس قرآن این است که قرار نیست هر چیزی را بدانی. اولین درس قرآن این است که چیزهایی هم هست که برای تو معما باشد.
پس در معماها غور نکن. عمیق نباش. مثلاً: ذات خداوند. در ذات خداوند نباید عمیق شد، چون راه به جایی نخواهی برد؛ چون آدمی محدود است، و محدود نامحدود را درک نمیکند. محدود برای هر چیزی اول و آخری میداند و میبیند. در نتیجه نمیتواند درکی از وجودی داشته باشد که نه اولی دارد و نه آخری.
ما در ذات این آسمان – که خلق خداست و محدود است – ماندهایم، و محدودهی آن را نمیتوانیم درک کنیم. نمیتوانیم یک نقطهی انتها برای آن تصور کنیم؛ چون هر نقطهای را در نظر بگیریم، بعد از آن نقطه باز سؤال است که چه خواهد بود.
حال چگونه میتوانیم در ذات خداوند فرو برویم و به نتیجه لازم برسیم؟ و اگر کسی چنین کند، امیرالمؤمنین میفرماید:
«فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى ٱلْحَقِّ»
یعنی آن کسی که زیادی میخواهد عمیق بشود، و زیادی کنجکاوی میکند، میرود سراغ چیزهایی که در دسترس ما نیست، میرود در عمقهایی که قرار نبوده با پای عقل محدود ما طی شود، چنین کسی دیگر به حق نمیرسد، به خدا نمیرسد.
بخش ششم
"از کنجکاوی بیحد پرهیز کن"
وَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّيْغِ وَ الشِّقَاقِ؛ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ
امیر گلها که درود خدا بر او باد فرمود: کفر بر چهار پایه استوار است: یکی بر کنجکاوی بیجا در مسائل، دیگری بر مشاجره و دعواهای بیفایده، سومی بر انحراف از حقیقت، و چهارمی بر دشمنی و دشمنتراشی.
کسی که زیاد بخواهد مسائل را پیچیده کند، در نهایت نمیتواند به حقیقت برسد.
و کسی که همیشه درگیر دعواهای بیمعنی باشد، از دیدن حقیقت و روشنی محروم میماند.
واژه ها:
وَ: و، همچنین، همینطور
الْكُفْرُ: کفر، بیباوری، انکار
عَلَى: بر، بر پایهی، روی
أَرْبَعِ: چهار، چهارتا، چهارگونه
دَعَائِمَ: ستون، پایه، تکیهگاه
عَلَى: بر، بر اساس، روی
التَّعَمُّقِ: ریز شدن، پیچیدهکردن، کنکاش بیجا
التَّنَازُعِ: دعوا، کشمکش، جر و بحث
الزَّيْغِ: منحرف شدن، کجروی، پیچ خوردن از راه راست
الشِّقَاقِ: دشمنی، دودستگی، نفاق
فَمَنْ: پس هرکس، بنابراین کسیکه، آنگاهکه فردی
تَعَمَّقَ: ریز شد، زیادی کندوکاوی کرد، پیچوند قضیه رو
لَمْ يُنِبْ: برنگشت، رجوع نکرد، به راه نیومد
إِلَى: به سمت، طرفِ، سوی
الْحَقِّ: حقیقت، درستی، راه راست
مَنْ: کسیکه، هرکس، آنکه
كَثُرَ: زیاد شد، فراوان شد، پر شد
نِزَاعُهُ: دعواهاش، بحثهاش، درگیریهاش
بِالْجَهْلِ: با نادونی، با ناآگاهی، از روی بیسوادی
دَامَ: ادامه پیدا کرد، موندگار شد، طول کشید
عَمَاهُ: نابیناییاش، کوریاش، بیخبریاش
عَنِ: از، نسبت به، در مورد
الْحَقِّ: حقیقت، راستی، مسیر درست
شرح:
اگر ایمان نور باشد – که هست – پس کفر تاریکیست، و در تاریکی آدمی پر از سؤال و مسئله است و پر از دغدغه و اضطراب؛ درست مثل یک اتاق تار و تاریک که به هرچه برخورد میکنی برایت سؤال است که چرا اینجاست. اما همین که شمعی و فانوسی روشن میشود، میبینی که همهچیز در جای خود است. این دنیا برای مؤمن، اتاق روشن است و برای کافر، اتاق تاریک.
حال اینکه چه میشود که آدمی به ایمان میرسد و چراغ ایمان در خانهی دلش روشن میشود، امام فرمود، و به چهار حقیقت اشاره داشت. حال به تناسب، اشاره میکند به نقطه مقابل ایمان یعنی آنچه که موجب کفر و کافریست، و ریشهی کفر را هم در چهار چیز میبیند و میداند. لذا فرمود: «وَٱلْكُفْرُ عَلَىٰ أَرْبَعِ دَعَائِمَ».
کفر هم همچون ایمان، بر چهار ستون سوار و استوار است؛ یعنی چهار چیز است که در زندگی آدمی، کفر و کافری را عَلَم میکند و آدمی را در زیر خیمهی کفر قرار میدهد. اولین آنها: ٱلتَّعَمُّقُ.
ببینید، کفر یکباره نمیآید؛ کمکم میآید، و آرامآرام رشد میکند، و مثل علف هرز، ریشه میزند، پخش میشود؛ پنهانی، زیرپوستی، ولی خطرناک. اول با کنجکاوی و کندوکاو آغاز میشود. کنجکاوی ولی بیجا؛ فکرهای زیاد ولی نابجا. ولی بیچراغ، شیرجه میزند در فکر، ولی بدون راهنما.
مثلاً روی موضوع قضا و قدر فکر میکند، در حالیکه این ماجرا بسیار پیچیده است و پیچوخمهای خود را دارد. و به قول حافظ:
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را.
این یک معمای بزرگ است، یک کلاف سردرگم است. چرا قرآن با "الف، لام، میم" شروع میشود؟ "الف، لام، میمی" که هرچه فکر میکنی، به آن نمیرسی. اولین درس قرآن همین است: که چیزهایی هست که هرچه فکر کنی، به آن نمیرسی. اولین درس قرآن این است که قرار نیست هر چیزی را بدانی. اولین درس قرآن این است که چیزهایی هم هست که برای تو معما باشد.
پس در معماها غور نکن. عمیق نباش. مثلاً: ذات خداوند. در ذات خداوند نباید عمیق شد، چون راه به جایی نخواهی برد؛ چون آدمی محدود است، و محدود نامحدود را درک نمیکند. محدود برای هر چیزی اول و آخری میداند و میبیند. در نتیجه نمیتواند درکی از وجودی داشته باشد که نه اولی دارد و نه آخری.
ما در ذات این آسمان – که خلق خداست و محدود است – ماندهایم، و محدودهی آن را نمیتوانیم درک کنیم. نمیتوانیم یک نقطهی انتها برای آن تصور کنیم؛ چون هر نقطهای را در نظر بگیریم، بعد از آن نقطه باز سؤال است که چه خواهد بود.
حال چگونه میتوانیم در ذات خداوند فرو برویم و به نتیجه لازم برسیم؟ و اگر کسی چنین کند، امیرالمؤمنین میفرماید:
«فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ يُنِبْ إِلَى ٱلْحَقِّ»
یعنی آن کسی که زیادی میخواهد عمیق بشود، و زیادی کنجکاوی میکند، میرود سراغ چیزهایی که در دسترس ما نیست، میرود در عمقهایی که قرار نبوده با پای عقل محدود ما طی شود، چنین کسی دیگر به حق نمیرسد، به خدا نمیرسد.
چرا؟ ببین، مثل این است که کسی در یک رودخانه دارد شنا میکند. یک رود آرام، پر از زلالی، پر از زیبایی. مسیر مشخص است، جریان معلوم است. همینطور که با اعتماد پیش برود، میرسد به مقصد.
ولی اگر همین وسط، یکباره تصمیم بگیرد برود ته رودخانه، دنبال اینکه ببیند از کجا آب میآید، برود زیر سطح، زیر سنگها، دنبال سرچشمهای که قرار نیست پیدایش کند، نه تنها به مقصد نمیرسد، بلکه ممکن است خفه شود، غرق شود.
حال، قضا و قدر، و ذات خدا، و چیزهایی از این جنس... اینها همان عمقها هستند که نباید کنجکاوی کرد. از این رو به ما گفته شده است که: شما اندازهی خودتان بفهمید. بفهمید که خدایی هست. بفهمید که خدا حکیم است، مهربان است، عادل است. و همین برایتان بس و کافی است.
ولی بعضیها رها نمیکنند، ول نمیکنند. هی میخواهند ته آن را بفهمند. که مثلاً ذات خدا چطور است؟ خدا چطور میداند؟ چرا یک کار را اینجوری کرد؟ چرا فلانی اینجوری مُرد؟ چرا آن یکی اینطور زنده ماند؟ چرا عدلش اینشکلیست؟ و...
این سؤالها آدمی را میبرد به شک، به تردید، به سرگردانی. آخرش هم حق را نمیبیند. چون راهِ حق، راه عبور است، نه حفاریِ بیمبنا در حریم خدا.
پس چه؟ پس ایمان یعنی بپذیری که عقل، یک جاهایی باید بایستد. بفهمی که بعضی چیزها را باید باور کرد، نه بشکافی. مثل آفتاب که نمیشود مستقیم نگاهش کرد، باید به نورش دل سپرد.
نتیجه: بعضی عمقها، عمق نیست، پرتگاه است. بعضی کنجکاویها، فهم نیست، وسوسه است. آنکه به حق میرسد، کسیست که بداند کجا بایستد، کجا بپرسد، کجا بسپارد.
و راه ایمان، راه بندگیست؛ نه راه حتماً فهمیدن همهچیز. چون بعضی وقتها، ندانستن، عین رسیدن است.
و دومین دام کفر: ٱلتَّنَازُعُ.
یعنی، کشمکشها، بگومگوها، ستیز کردنها با یکدیگر، برای شکستن حریف، برای کوبیدن حریف. و همین جا، جاییست که انسان معمولاً حق را زیر پا میگذارد، حقیقت را نادیده میگیرد، و برای اثباتِ حق بودن خود، حتی ناحق میگوید، ناحق داوری میکند، ناحق قضاوت میکند. کار به جایی میکشد که حتی اگر بگویی: خدا چنین گفته است، میگوید: من قبول ندارم. و همین، او را به کفر آلوده میکند.
لذا امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
«مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِٱلْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ ٱلْحَقِّ»
یعنی کسی که دائم بگومگو میکند، ستیزه میکند، آن هم نه از روی آگاهی، بلکه از روی جهل، از روی نفهمی، و از روی بیخبری؛ آن آدم در گمراهی میماند، در تاریکی گیر میکند، از حق دور میشود.
اما چرا؟ چرا بحثهای بیجا آدم را به کفر میکشاند؟ چون بگومگو وقتی زیاد شود، دیگر آدمی دنبال حقیقت نیست؛ دنبال برنده شدن است، دنبال زدن طرف مقابل است، دنبال ثابت کردن خود است، نه رسیدن به نور. آنوقت «حق» که باید هدف باشد، میشود ابزار، میشود بهانه.
و آدمی کمکم به جای اینکه دنبال حقیقت باشد، دنبال لَج و لجبازی میرود. به جای فروتنی، توهّم دانایی میآید سراغش. و وقتی که آدم از حقیقت دور شود، قدمبهقدم به تاریکی نزدیک میشود. مثل یک نفر که در تاریکی راه میرود، اما بهجای اینکه دنبال فانوس بگردد، هی با دستش میزند به دیوار، با پا میزند به میز، و با همهچیز درگیر میشود؛ فکر میکند با این دعوا کردنها دارد راه را پیدا میکند! اما در واقع فقط بیشتر سردرگم میشود.
نتیجهاش چیست؟ نتیجهاش این است که این بگومگوهای بیپایه، این کشمکشهای بیریشه، به جای اینکه آدم را بیدار کند، گمراهتر میکند. چشمش را به حقیقت کور میکند. و این، اسمش گمراهیست. و این، مسیر بهسوی کفر است. نه اینکه یکشبه کافر شود، نه. ولی قلبش، کمکم از نور خالی میشود، از هدایت دور میشود. و این، آغاز کفر است. آغاز تاریکیست.
پس چه؟ پس هر وقت دیدی یک بحث فقط برای برنده شدن دارد پیش میرود، بدان که این بحث نور ندارد، برکت ندارد، هدایت در آن نیست. آن بحثها که دل را روشن میکنند، آنها که باعث رشد میشوند، از جنس فروتنیاند، از جنس نورند، از جنس «بفهمم»، نه «بزنم توی دهنش». از جنس ایماناند، نه کفر.
اگر خواستی حرف بزنی، حرف بزن برای فهمیدن، نه برای اثبات. چون بعضی بحثها، تو را به نور میرسانند، ولی بعضی دیگر، آدمی را قدمبهقدم میبرند در تاریکی.
ولی اگر همین وسط، یکباره تصمیم بگیرد برود ته رودخانه، دنبال اینکه ببیند از کجا آب میآید، برود زیر سطح، زیر سنگها، دنبال سرچشمهای که قرار نیست پیدایش کند، نه تنها به مقصد نمیرسد، بلکه ممکن است خفه شود، غرق شود.
حال، قضا و قدر، و ذات خدا، و چیزهایی از این جنس... اینها همان عمقها هستند که نباید کنجکاوی کرد. از این رو به ما گفته شده است که: شما اندازهی خودتان بفهمید. بفهمید که خدایی هست. بفهمید که خدا حکیم است، مهربان است، عادل است. و همین برایتان بس و کافی است.
ولی بعضیها رها نمیکنند، ول نمیکنند. هی میخواهند ته آن را بفهمند. که مثلاً ذات خدا چطور است؟ خدا چطور میداند؟ چرا یک کار را اینجوری کرد؟ چرا فلانی اینجوری مُرد؟ چرا آن یکی اینطور زنده ماند؟ چرا عدلش اینشکلیست؟ و...
این سؤالها آدمی را میبرد به شک، به تردید، به سرگردانی. آخرش هم حق را نمیبیند. چون راهِ حق، راه عبور است، نه حفاریِ بیمبنا در حریم خدا.
پس چه؟ پس ایمان یعنی بپذیری که عقل، یک جاهایی باید بایستد. بفهمی که بعضی چیزها را باید باور کرد، نه بشکافی. مثل آفتاب که نمیشود مستقیم نگاهش کرد، باید به نورش دل سپرد.
نتیجه: بعضی عمقها، عمق نیست، پرتگاه است. بعضی کنجکاویها، فهم نیست، وسوسه است. آنکه به حق میرسد، کسیست که بداند کجا بایستد، کجا بپرسد، کجا بسپارد.
و راه ایمان، راه بندگیست؛ نه راه حتماً فهمیدن همهچیز. چون بعضی وقتها، ندانستن، عین رسیدن است.
و دومین دام کفر: ٱلتَّنَازُعُ.
یعنی، کشمکشها، بگومگوها، ستیز کردنها با یکدیگر، برای شکستن حریف، برای کوبیدن حریف. و همین جا، جاییست که انسان معمولاً حق را زیر پا میگذارد، حقیقت را نادیده میگیرد، و برای اثباتِ حق بودن خود، حتی ناحق میگوید، ناحق داوری میکند، ناحق قضاوت میکند. کار به جایی میکشد که حتی اگر بگویی: خدا چنین گفته است، میگوید: من قبول ندارم. و همین، او را به کفر آلوده میکند.
لذا امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
«مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِٱلْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ ٱلْحَقِّ»
یعنی کسی که دائم بگومگو میکند، ستیزه میکند، آن هم نه از روی آگاهی، بلکه از روی جهل، از روی نفهمی، و از روی بیخبری؛ آن آدم در گمراهی میماند، در تاریکی گیر میکند، از حق دور میشود.
اما چرا؟ چرا بحثهای بیجا آدم را به کفر میکشاند؟ چون بگومگو وقتی زیاد شود، دیگر آدمی دنبال حقیقت نیست؛ دنبال برنده شدن است، دنبال زدن طرف مقابل است، دنبال ثابت کردن خود است، نه رسیدن به نور. آنوقت «حق» که باید هدف باشد، میشود ابزار، میشود بهانه.
و آدمی کمکم به جای اینکه دنبال حقیقت باشد، دنبال لَج و لجبازی میرود. به جای فروتنی، توهّم دانایی میآید سراغش. و وقتی که آدم از حقیقت دور شود، قدمبهقدم به تاریکی نزدیک میشود. مثل یک نفر که در تاریکی راه میرود، اما بهجای اینکه دنبال فانوس بگردد، هی با دستش میزند به دیوار، با پا میزند به میز، و با همهچیز درگیر میشود؛ فکر میکند با این دعوا کردنها دارد راه را پیدا میکند! اما در واقع فقط بیشتر سردرگم میشود.
نتیجهاش چیست؟ نتیجهاش این است که این بگومگوهای بیپایه، این کشمکشهای بیریشه، به جای اینکه آدم را بیدار کند، گمراهتر میکند. چشمش را به حقیقت کور میکند. و این، اسمش گمراهیست. و این، مسیر بهسوی کفر است. نه اینکه یکشبه کافر شود، نه. ولی قلبش، کمکم از نور خالی میشود، از هدایت دور میشود. و این، آغاز کفر است. آغاز تاریکیست.
پس چه؟ پس هر وقت دیدی یک بحث فقط برای برنده شدن دارد پیش میرود، بدان که این بحث نور ندارد، برکت ندارد، هدایت در آن نیست. آن بحثها که دل را روشن میکنند، آنها که باعث رشد میشوند، از جنس فروتنیاند، از جنس نورند، از جنس «بفهمم»، نه «بزنم توی دهنش». از جنس ایماناند، نه کفر.
اگر خواستی حرف بزنی، حرف بزن برای فهمیدن، نه برای اثبات. چون بعضی بحثها، تو را به نور میرسانند، ولی بعضی دیگر، آدمی را قدمبهقدم میبرند در تاریکی.
نتیجهگیری :
ایمان، با نور همراه است؛ و کفر، با تاریکی. ریشهی کفر، در عمقهای بیدلیل و نزاعهای بیفایده است. کسی که اهل تعمّقِ بیجا و تنازعِ بیثمر باشد، آرامآرام از حق فاصله میگیرد و در تاریکیِ جهل گم میشود.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. اگر سؤالی ذهنتان را مشغول کرد، ابتدا ببین آیا پاسخ آن در دسترس عقل و وحی هست یا نه؛ اگر نبود، با تواضع بپذیر و عبور کن.
۲. در بحثها، نیتت را برای یادگیری و فهم اصلاح کن، نه اثبات و تحقیر دیگران.
۳. تمرین سکوت کن، جایی که حرف زدن فقط برای جدل است.
۴. در مواجهه با مجهولات دینی، بهجای وسواس، به اصل ایمان و صفات الهی تکیه کن.
۵. از هر گفتوگویی که بوی لجبازی میدهد، محترمانه فاصله بگیر.
ایمان، با نور همراه است؛ و کفر، با تاریکی. ریشهی کفر، در عمقهای بیدلیل و نزاعهای بیفایده است. کسی که اهل تعمّقِ بیجا و تنازعِ بیثمر باشد، آرامآرام از حق فاصله میگیرد و در تاریکیِ جهل گم میشود.
برای پیادهسازی این حکمت در زندگی:
۱. اگر سؤالی ذهنتان را مشغول کرد، ابتدا ببین آیا پاسخ آن در دسترس عقل و وحی هست یا نه؛ اگر نبود، با تواضع بپذیر و عبور کن.
۲. در بحثها، نیتت را برای یادگیری و فهم اصلاح کن، نه اثبات و تحقیر دیگران.
۳. تمرین سکوت کن، جایی که حرف زدن فقط برای جدل است.
۴. در مواجهه با مجهولات دینی، بهجای وسواس، به اصل ایمان و صفات الهی تکیه کن.
۵. از هر گفتوگویی که بوی لجبازی میدهد، محترمانه فاصله بگیر.
دل بکن از دنیا
لِتَرُدَّهُمْ إِلَى الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ ، وَ تُزَهِّدَهُمْ فِي سَعَةِ الْعَاجِلِ ، وَ تُحَبِّبَ إِلَيْهِمُ الْعَمَلَ لِلآْجِلِ ، وَ الِاسْتِعْدَادَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ
معنی این دعا:
و دلهاشونو با شوق و عشق، دوباره به سمت خودت برگردونی؛ با ترسی همراه با احترام از حضورت. کاری کنی که به این دنیای زودگذر و فانی دل نبندن، بیمیل بشن به زرق و برقاش،
و دلشونو پر از علاقه به کارای خوب برای آخرت و آماده شدن برای لحظهای کنی که بعد از مرگ قراره پیش بیاد.
معنی تک تک کلمهها:
لِتَرُدَّهُمْ: تا برشون گردونی، تا بکشونیشون عقب، تا دوباره بیاریشون سمت خودت
إِلَى: به طرف، سمت، بهسوی
الرَّغْبَةِ: علاقه، کشش، دلبستگی
إِلَيْكَ: به طرف تو، سمت تو، پیش تو
وَ: و، همینطور، بعدش
الرَّهْبَةِ: ترس، حساب بردن، واهمه
مِنْكَ: از تو، از بزرگیات، از هیبتت
تُزَهِّدَهُمْ: سردشون کنی، بیدلشون کنی
فِي: توی، داخلِ، در
سَعَةِ: راحتی، فراخی، ناز و نعمت
الْعَاجِلِ: دنیای الان، زندگی زودگذر، این دنیا
تُحَبِّبَ: خوشایندشون کنی، تو دلشون بندازی، علاقمندشون کنی
إِلَيْهِمُ: واسهشون، براشون، تو دلشون
الْعَمَلَ: کار خوب، عمل درست، زحمت کشیدن
لِلآْجِلِ: واسه آینده، واسه اون دنیا، واسه بعداً
الِاسْتِعْدَادَ: آماده شدن، مهیا شدن، تدارک دیدن
لِمَا: واسه اون چیزی که، برای اون چیزی، جهت چیزی که
بَعْدَ: بعد از، پس از، وقتی که گذشت
الْمَوْتِ: مرگ، از دنیا رفتن، وقتی مُردن
این دعا میگه:
خدایا، کاری کن که دل های همه پیروای پیامبرت برگرده سمت تو. دلشون برگرده، جونشون کشیده شه، شوق بگیرن، میل کنن، دوستت داشته باشن.
به سمت تو، به آغوش تو، با اشتیاق، با رغبت، با عشق راهی بشن.
کاری کن ازت بترسن. نه از ترس دلهره، از ترس حرمت، از ترس اینکه نکنه دور بشن، نکنه پشت کنن، نکنه تو نگاهت رو ازشون برداری. ترسی که شیرینه، که پر از احترامه، پر از حیا، پر از خواستنِ رضایت توئه.
دستشون رو بگیر، دلشون رو ببر، از این دنیای کوچیک، از این زندگیِ زودگذر، از این رنگ و لعابِ فانی، دلشون رو بکن.
بکن از پول، بکن از شهرت، بکن از قدرت، بکن از لذتهای بیدلیل.
سردشون کن، بیذوقشون کن، بیعلاقهشون کن.
کاری کن بمیره براشون، دیگه جاذبه نداشته باشه.
کاری کن که عاشق آخرت بشن. آخرت، اون خونهی امن، اون جای ابدی، اون سرزمین آرامش.
کاری کن واسه اونجا کار کنن. تلاش کنن، بدون، بسازن، بندگی کنن. آمادگی پیدا کنن، خودشون رو برای بعدِ مرگ، برای اون لحظهی رسیدن، برای روبهرو شدن با حقیقت، مهیا کنن. وسایلش رو جمع کنن، دلشون رو بسپارن، خودشون رو برسونن.
گریه کنن، توبه کنن، پشیمون شن. یاد مرگ، یاد قبر، یاد روز حساب، بیدارشون کنه. تلنگر باشه، تکونشون بده. بترسن، ولی امیدوار باشن. اشک بریزن، ولی لبخند بزنن. بدونن راه هست، در بازه، امید هست.
ختم کلام اینکه:
این دعا، یه نالهست واسه بیدار شدن. واسه اینکه دلهامون از خاک کنده شه، به آسمون وصل شه. از این زرقوبرقِ فانی جدا بشیم، به نوری که خاموش نمیشه برسیم. یه خواهشه برای اینکه دلمون گرم شه به تو، خالی شه از دنیا، پر شه از امید، از عشق، از آخرت.
اگه واقعاً دنبال رضایت خدایی، باید دل بکنی، باید چشم باز کنی، باید برای اون روزی که میرسه، آماده شی. نه با حرف، با عمل. نه با ادعا، با عشق.
لِتَرُدَّهُمْ إِلَى الرَّغْبَةِ إِلَيْكَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْكَ ، وَ تُزَهِّدَهُمْ فِي سَعَةِ الْعَاجِلِ ، وَ تُحَبِّبَ إِلَيْهِمُ الْعَمَلَ لِلآْجِلِ ، وَ الِاسْتِعْدَادَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ
معنی این دعا:
و دلهاشونو با شوق و عشق، دوباره به سمت خودت برگردونی؛ با ترسی همراه با احترام از حضورت. کاری کنی که به این دنیای زودگذر و فانی دل نبندن، بیمیل بشن به زرق و برقاش،
و دلشونو پر از علاقه به کارای خوب برای آخرت و آماده شدن برای لحظهای کنی که بعد از مرگ قراره پیش بیاد.
معنی تک تک کلمهها:
لِتَرُدَّهُمْ: تا برشون گردونی، تا بکشونیشون عقب، تا دوباره بیاریشون سمت خودت
إِلَى: به طرف، سمت، بهسوی
الرَّغْبَةِ: علاقه، کشش، دلبستگی
إِلَيْكَ: به طرف تو، سمت تو، پیش تو
وَ: و، همینطور، بعدش
الرَّهْبَةِ: ترس، حساب بردن، واهمه
مِنْكَ: از تو، از بزرگیات، از هیبتت
تُزَهِّدَهُمْ: سردشون کنی، بیدلشون کنی
فِي: توی، داخلِ، در
سَعَةِ: راحتی، فراخی، ناز و نعمت
الْعَاجِلِ: دنیای الان، زندگی زودگذر، این دنیا
تُحَبِّبَ: خوشایندشون کنی، تو دلشون بندازی، علاقمندشون کنی
إِلَيْهِمُ: واسهشون، براشون، تو دلشون
الْعَمَلَ: کار خوب، عمل درست، زحمت کشیدن
لِلآْجِلِ: واسه آینده، واسه اون دنیا، واسه بعداً
الِاسْتِعْدَادَ: آماده شدن، مهیا شدن، تدارک دیدن
لِمَا: واسه اون چیزی که، برای اون چیزی، جهت چیزی که
بَعْدَ: بعد از، پس از، وقتی که گذشت
الْمَوْتِ: مرگ، از دنیا رفتن، وقتی مُردن
این دعا میگه:
خدایا، کاری کن که دل های همه پیروای پیامبرت برگرده سمت تو. دلشون برگرده، جونشون کشیده شه، شوق بگیرن، میل کنن، دوستت داشته باشن.
به سمت تو، به آغوش تو، با اشتیاق، با رغبت، با عشق راهی بشن.
کاری کن ازت بترسن. نه از ترس دلهره، از ترس حرمت، از ترس اینکه نکنه دور بشن، نکنه پشت کنن، نکنه تو نگاهت رو ازشون برداری. ترسی که شیرینه، که پر از احترامه، پر از حیا، پر از خواستنِ رضایت توئه.
دستشون رو بگیر، دلشون رو ببر، از این دنیای کوچیک، از این زندگیِ زودگذر، از این رنگ و لعابِ فانی، دلشون رو بکن.
بکن از پول، بکن از شهرت، بکن از قدرت، بکن از لذتهای بیدلیل.
سردشون کن، بیذوقشون کن، بیعلاقهشون کن.
کاری کن بمیره براشون، دیگه جاذبه نداشته باشه.
کاری کن که عاشق آخرت بشن. آخرت، اون خونهی امن، اون جای ابدی، اون سرزمین آرامش.
کاری کن واسه اونجا کار کنن. تلاش کنن، بدون، بسازن، بندگی کنن. آمادگی پیدا کنن، خودشون رو برای بعدِ مرگ، برای اون لحظهی رسیدن، برای روبهرو شدن با حقیقت، مهیا کنن. وسایلش رو جمع کنن، دلشون رو بسپارن، خودشون رو برسونن.
گریه کنن، توبه کنن، پشیمون شن. یاد مرگ، یاد قبر، یاد روز حساب، بیدارشون کنه. تلنگر باشه، تکونشون بده. بترسن، ولی امیدوار باشن. اشک بریزن، ولی لبخند بزنن. بدونن راه هست، در بازه، امید هست.
ختم کلام اینکه:
این دعا، یه نالهست واسه بیدار شدن. واسه اینکه دلهامون از خاک کنده شه، به آسمون وصل شه. از این زرقوبرقِ فانی جدا بشیم، به نوری که خاموش نمیشه برسیم. یه خواهشه برای اینکه دلمون گرم شه به تو، خالی شه از دنیا، پر شه از امید، از عشق، از آخرت.
اگه واقعاً دنبال رضایت خدایی، باید دل بکنی، باید چشم باز کنی، باید برای اون روزی که میرسه، آماده شی. نه با حرف، با عمل. نه با ادعا، با عشق.
رفتن راحت
وَ تُهَوِّنَ عَلَيْهِمْ كُلَّ كَرْبٍ يَحُلُّ بِهِمْ يَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا
معنی این دعا:
و اون لحظهی سخت و سنگینی که قراره جون از بدنشون جدا بشه، اون فشار و ترسی که تو اون روز نفس رو بند میاره، برشون آسون و سبک کنی.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
تُهَوِّنَ: آسون کنی، سبک کنی، راحتشون کنی
عَلَيْهِمْ: براشون، واسهشون، به حالشون
كُلَّ: هر، همهی، تکتک
كَرْبٍ: سختی، غصه، گرفتاری
يَحُلُّ: میرسه، نازل میشه، سرشون میاد
بِهِمْ: براشون، بهشون، سرشون
يَوْمَ: روزی که، اون موقع که، وقتی که
خُرُوجِ: بیرون رفتن، خارج شدن، در اومدن
الْأَنْفُسِ: روحها، جونها، نفسها
مِنْ: از، از داخلِ، از توی
أَبْدَانِهَا: بدنهاشون، تنهاشون، جسمهاشون
این دعا میگه:
خدایا، لحظهی رفتن سخته. خیلی سخته. نفسگیره. سنگینه. مثل بارِ کوه، مثل غمِ هزار سال. جون بالا نمیاد، نفس پایین نمیره، چشم خشک میشه، گلو میسوزه. آدم دستشو میکشه رو سینه، اما راحت نمیشه. تقلا میکنه، میلرزه، گریه میکنه، نگاه میکنه، دنبال یه نقطهی امنه.
خدایا، همون لحظه، همون وقت، اون دم آخر، آرومش کن. راحتش کن. سبکش کن. آسونش کن. ازش بگیر اون ترس، اون اضطراب، اون دلشوره، اون تردید.
کاری کن نفسش سبک بشه، لباش آروم شه، پلکش بیدرد بیفته.
صدای فرشتههات رو برسون. نوازشش کن. از اون تنگی در بیارش. از اون تاریکی بکشش بیرون. بهش نور بده، آرامش بده، اطمینان بده، لبخند بده.
نگذار که تنها باشه، بیپناه باشه، بیکس باشه. اون لحظه، همدمش باش. همراهش باش. پناهش باش. پُشتش باش. دوستش باش. دلش رو گرم کن، تنش رو سرد نکن. نذار بترسه، نذار بلرزه.
نگذار به گذشته برگرده، به آینده شک کنه. نذار حسرت بخوره، اشک بریزه، دلش بسوزه. بذار امید ببینه، نور ببینه، لبخند ببینه، رحمت ببینه. بذار بیدرد بره، بیرنج بره، بیزخم بره.
ختم کلام اینکه:
مرگ سخته. ولی با تو، میتونه آروم باشه. با تو، میتونه قشنگ باشه. اگه تو باشی، اون لحظه، آخرین لحظه، تبدیل میشه به اولین قدم. اولین قدم به سمت تو. اگه تو بخوای، اون درد، اون اندوه، اون فشار، اون نفستنگی، همش میتونه بره، میتونه حل شه، میتونه به نور ختم شه.
خدایا، رفتن آسون نمیشه، ولی با تو، تحملپذیر میشه. با تو، امن میشه. با تو، حتی مرگ هم میتونه زیبا باشه.
وَ تُهَوِّنَ عَلَيْهِمْ كُلَّ كَرْبٍ يَحُلُّ بِهِمْ يَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا
معنی این دعا:
و اون لحظهی سخت و سنگینی که قراره جون از بدنشون جدا بشه، اون فشار و ترسی که تو اون روز نفس رو بند میاره، برشون آسون و سبک کنی.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
تُهَوِّنَ: آسون کنی، سبک کنی، راحتشون کنی
عَلَيْهِمْ: براشون، واسهشون، به حالشون
كُلَّ: هر، همهی، تکتک
كَرْبٍ: سختی، غصه، گرفتاری
يَحُلُّ: میرسه، نازل میشه، سرشون میاد
بِهِمْ: براشون، بهشون، سرشون
يَوْمَ: روزی که، اون موقع که، وقتی که
خُرُوجِ: بیرون رفتن، خارج شدن، در اومدن
الْأَنْفُسِ: روحها، جونها، نفسها
مِنْ: از، از داخلِ، از توی
أَبْدَانِهَا: بدنهاشون، تنهاشون، جسمهاشون
این دعا میگه:
خدایا، لحظهی رفتن سخته. خیلی سخته. نفسگیره. سنگینه. مثل بارِ کوه، مثل غمِ هزار سال. جون بالا نمیاد، نفس پایین نمیره، چشم خشک میشه، گلو میسوزه. آدم دستشو میکشه رو سینه، اما راحت نمیشه. تقلا میکنه، میلرزه، گریه میکنه، نگاه میکنه، دنبال یه نقطهی امنه.
خدایا، همون لحظه، همون وقت، اون دم آخر، آرومش کن. راحتش کن. سبکش کن. آسونش کن. ازش بگیر اون ترس، اون اضطراب، اون دلشوره، اون تردید.
کاری کن نفسش سبک بشه، لباش آروم شه، پلکش بیدرد بیفته.
صدای فرشتههات رو برسون. نوازشش کن. از اون تنگی در بیارش. از اون تاریکی بکشش بیرون. بهش نور بده، آرامش بده، اطمینان بده، لبخند بده.
نگذار که تنها باشه، بیپناه باشه، بیکس باشه. اون لحظه، همدمش باش. همراهش باش. پناهش باش. پُشتش باش. دوستش باش. دلش رو گرم کن، تنش رو سرد نکن. نذار بترسه، نذار بلرزه.
نگذار به گذشته برگرده، به آینده شک کنه. نذار حسرت بخوره، اشک بریزه، دلش بسوزه. بذار امید ببینه، نور ببینه، لبخند ببینه، رحمت ببینه. بذار بیدرد بره، بیرنج بره، بیزخم بره.
ختم کلام اینکه:
مرگ سخته. ولی با تو، میتونه آروم باشه. با تو، میتونه قشنگ باشه. اگه تو باشی، اون لحظه، آخرین لحظه، تبدیل میشه به اولین قدم. اولین قدم به سمت تو. اگه تو بخوای، اون درد، اون اندوه، اون فشار، اون نفستنگی، همش میتونه بره، میتونه حل شه، میتونه به نور ختم شه.
خدایا، رفتن آسون نمیشه، ولی با تو، تحملپذیر میشه. با تو، امن میشه. با تو، حتی مرگ هم میتونه زیبا باشه.
دست خدا، راه نجات
وَ تُعَافِيَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا ، وَ كَبَّةِ النَّارِ وَ طُولِ الْخُلُودِ فِيهَا
معنی این دعا:
اونا رو از چیزایی که باعث گرفتاری و وسوسه میشن و از اون بلاهایی که همیشه ازشون میترسن، در امان نگه داری؛ و از آتیش دوزخ و موندن طولانی توی اون، به طور کامل نجاتشون بدی و پناهشون بدی.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
تُعَافِيَهُمْ: سالم نگهداریشون، نجاتشون بدی، در امانشون بداری
مِمَّا: از اون چیزی که، از چیزی که، از اون موردی که
تَقَعُ: اتفاق میافته، میافته، پیش میاد
بِهِ: بهوسیلهی اون، با اون، از راه اون
الْفِتْنَةُ: فتنه، گرفتاری، امتحان سخت
مِنْ: از، از بینِ
مَحْذُورَاتِهَا: خطراتش، چیزای ترسناکش، موارد بدش
كَبَّةِ: پرت شدن، سقوط، افتادن
النَّارِ: آتیش، جهنم، سوز
طُولِ: طولانی بودن، درازا، مدت زیاد
الْخُلُودِ: موندگاری، همیشگی بودن، بیپایان بودن
فِيهَا: توش، داخلش، در اون
این دعا میگه:
خدایا، نگهشون دار. حفظشون کن. مراقبشون باش. نذار بلغزن. نذار بیفتن. نذار تو دام بیفتن. تو دام وسوسه، تو دام دنیا، تو چاه هوس، تو خاکِ شک. نذار گول بخورن. فریب بخورن. کشیده شن، ربوده شن، بلعیده شن.
فتنهها زیاده. هزار رنگ دارن. هزار شکل دارن. با ظاهر خوب، با حرف قشنگ، با نقاب ایمان، با پوشش نور میان. ولی دل رو میدزدن. عقل رو خاموش میکنن. روح رو خسته میکنن. نذار گم بشن. نذار کور بشن. نذار توی تاریکی راه برن.
خدایا، نذار فریب بخورن. نذار لغزش کنن. نذار تو دل گناه آروم بگیرن. نذار به آتیش عادت کنن. نذار آتیش رو خونه بدونن. نذار داغی که باید بترسیم ازش، بشه عادت، بشه رفیق.
از آتیش دورشون کن. از حرارتش، از گرماش، از شعلههاش، از عمقش، از مرکزِ داغش. از اون جایی که نه خاموش میشه، نه کم میشه، نه کوتاه میاد. نذار نزدیک شن. نذار بسوزن. نذار بمونن. نذار توش گم شن. نذار طول بکشه. نذار ابدی شه.
یه سپر باش. یه حصار باش. یه حفاظ باش. بینشون و آتیش، دیوار باش. حایل باش. پناه باش. سایه باش. راه نجات نشونشون بده. راه بی ارزش شدن گناه رو نشونشون بده. راه سرد شدن دل به دنیا رو یادشون بده.
ختم کلام اینکه:
گناه آسونه. فتنه قشنگه. وسوسه شیرینه. ولی آخرش آتیشه. آخرش سوزوندنه. آخرش گم شدنه. این دعا یه فریاده، یه نالهست، که خدایا، نذار توی این قشنگیهای دروغی گم شیم. نذار با لبخندای فریبکار، توی تاریکی فرو بریم. نذار بمونیم تو آتیشی که باید ازش بپریم. اگه تو بخوای، اگه تو نگهداری، حتی فتنهها هم نمیتونن کاری بکنن. حتی آتیش هم سرد میشه. اگه تو باشی، نجات همیشه نزدیکه.
وَ تُعَافِيَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا ، وَ كَبَّةِ النَّارِ وَ طُولِ الْخُلُودِ فِيهَا
معنی این دعا:
اونا رو از چیزایی که باعث گرفتاری و وسوسه میشن و از اون بلاهایی که همیشه ازشون میترسن، در امان نگه داری؛ و از آتیش دوزخ و موندن طولانی توی اون، به طور کامل نجاتشون بدی و پناهشون بدی.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
تُعَافِيَهُمْ: سالم نگهداریشون، نجاتشون بدی، در امانشون بداری
مِمَّا: از اون چیزی که، از چیزی که، از اون موردی که
تَقَعُ: اتفاق میافته، میافته، پیش میاد
بِهِ: بهوسیلهی اون، با اون، از راه اون
الْفِتْنَةُ: فتنه، گرفتاری، امتحان سخت
مِنْ: از، از بینِ
مَحْذُورَاتِهَا: خطراتش، چیزای ترسناکش، موارد بدش
كَبَّةِ: پرت شدن، سقوط، افتادن
النَّارِ: آتیش، جهنم، سوز
طُولِ: طولانی بودن، درازا، مدت زیاد
الْخُلُودِ: موندگاری، همیشگی بودن، بیپایان بودن
فِيهَا: توش، داخلش، در اون
این دعا میگه:
خدایا، نگهشون دار. حفظشون کن. مراقبشون باش. نذار بلغزن. نذار بیفتن. نذار تو دام بیفتن. تو دام وسوسه، تو دام دنیا، تو چاه هوس، تو خاکِ شک. نذار گول بخورن. فریب بخورن. کشیده شن، ربوده شن، بلعیده شن.
فتنهها زیاده. هزار رنگ دارن. هزار شکل دارن. با ظاهر خوب، با حرف قشنگ، با نقاب ایمان، با پوشش نور میان. ولی دل رو میدزدن. عقل رو خاموش میکنن. روح رو خسته میکنن. نذار گم بشن. نذار کور بشن. نذار توی تاریکی راه برن.
خدایا، نذار فریب بخورن. نذار لغزش کنن. نذار تو دل گناه آروم بگیرن. نذار به آتیش عادت کنن. نذار آتیش رو خونه بدونن. نذار داغی که باید بترسیم ازش، بشه عادت، بشه رفیق.
از آتیش دورشون کن. از حرارتش، از گرماش، از شعلههاش، از عمقش، از مرکزِ داغش. از اون جایی که نه خاموش میشه، نه کم میشه، نه کوتاه میاد. نذار نزدیک شن. نذار بسوزن. نذار بمونن. نذار توش گم شن. نذار طول بکشه. نذار ابدی شه.
یه سپر باش. یه حصار باش. یه حفاظ باش. بینشون و آتیش، دیوار باش. حایل باش. پناه باش. سایه باش. راه نجات نشونشون بده. راه بی ارزش شدن گناه رو نشونشون بده. راه سرد شدن دل به دنیا رو یادشون بده.
ختم کلام اینکه:
گناه آسونه. فتنه قشنگه. وسوسه شیرینه. ولی آخرش آتیشه. آخرش سوزوندنه. آخرش گم شدنه. این دعا یه فریاده، یه نالهست، که خدایا، نذار توی این قشنگیهای دروغی گم شیم. نذار با لبخندای فریبکار، توی تاریکی فرو بریم. نذار بمونیم تو آتیشی که باید ازش بپریم. اگه تو بخوای، اگه تو نگهداری، حتی فتنهها هم نمیتونن کاری بکنن. حتی آتیش هم سرد میشه. اگه تو باشی، نجات همیشه نزدیکه.
«خانهی امن خدا
وَ تُصَيِّرَهُمْ إِلَى أَمْنٍ مِنْ مَقِيلِ الْمُتَّقِينَ .
معنی این دعا:
اگه بخوای همه این بخشها رو کنار هم بذارم و یه متن یکپارچه و دلنشین از دعا بسازم، خوشحال میشم انجام بدم.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
تُصَيِّرَهُمْ: میرسونیشون، میبریشون، تبدیلشون میکنی
إِلَى: بهسمت، بهسوی، طرفِ
أَمْنٍ: آسایش، امنیت، آرامش
مِنْ: از، از طرفِ، از سمت
مَقِيلِ: محل استراحت، جای آرام گرفتن، پاتوقِ آسودگی
الْمُتَّقِينَ: پرهیزکارا، آدمای باایمان، اهل تقوا
این دعا میگه:
خدایا… برش گردون. برش گردون به خونه. به مأمن. به پناه. به آغوش. به اونجایی که دل آروم میگیره. به جایی که نه ترسه، نه غمه، نه اضطرابه. نه دلهره، نه فشار، نه تردید.
ببرش اونجا که فقط آرامشه. فقط قراره. فقط امنیت. اونجا که هیچ خطری نیست. هیچ فتنهای نیست. هیچ زخمی نمیمونه. اونجا که دل نفس میکشه، سینه باز میشه، اشک نمیچکه. درد نمیمونه، غصه نمیجوشه.
خدایا، ببرش به جای خوبا. به مقام پرهیزکارا. به منزل اهل تقوا. به خونهی پاکا. اونایی که دنیا رو رها کردن، دل نبستن، طمع نکردن. صاف بودن، ساده بودن، زلال بودن.
ببرش کنار اونایی که دلشون فقط برای تو تپید، پاشون فقط توی راه تو لرزید، اشکشون فقط برای تو چکید. اونایی که شب با تو خوابیدن، صبح با یاد تو بیدار شدن، روزا و شبا با تو بودن، عمر با تو گذروندن.
خدایا، این دل، این روح، این جون، از راه اومده. خستهست. زخمیه. ولی هنوز امیدوار. هنوز عاشقه. هنوز چشم به راه نوره. هنوز تشنهی توئه.
پس ببرش… ببرش به امنترین جا. به روشنترین نقطه. به آرومترین لحظه. به جایی که لبخند باشه. دیدار باشه. وصال باشه. حضور تو باشه.
ختم کلام اینکه:
آدم وقتی راهو میره، وقتی زخم میخوره، وقتی دنیا رو پشت سر میذاره، دیگه یه جا باید برسه به یه نقطهی امن. یه خونهی بیدرد. یه مقصد بیغصه. اونجا همونجاست… همونجایی که اهل دل منتظرن، همونجایی که برای خوبا آمادهست. اگه دلت با خدا باشه، آخرش اونجاست. آخرش آرامشه. آخرش رسیدنه.
وَ تُصَيِّرَهُمْ إِلَى أَمْنٍ مِنْ مَقِيلِ الْمُتَّقِينَ .
معنی این دعا:
اگه بخوای همه این بخشها رو کنار هم بذارم و یه متن یکپارچه و دلنشین از دعا بسازم، خوشحال میشم انجام بدم.
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، همینطور
تُصَيِّرَهُمْ: میرسونیشون، میبریشون، تبدیلشون میکنی
إِلَى: بهسمت، بهسوی، طرفِ
أَمْنٍ: آسایش، امنیت، آرامش
مِنْ: از، از طرفِ، از سمت
مَقِيلِ: محل استراحت، جای آرام گرفتن، پاتوقِ آسودگی
الْمُتَّقِينَ: پرهیزکارا، آدمای باایمان، اهل تقوا
این دعا میگه:
خدایا… برش گردون. برش گردون به خونه. به مأمن. به پناه. به آغوش. به اونجایی که دل آروم میگیره. به جایی که نه ترسه، نه غمه، نه اضطرابه. نه دلهره، نه فشار، نه تردید.
ببرش اونجا که فقط آرامشه. فقط قراره. فقط امنیت. اونجا که هیچ خطری نیست. هیچ فتنهای نیست. هیچ زخمی نمیمونه. اونجا که دل نفس میکشه، سینه باز میشه، اشک نمیچکه. درد نمیمونه، غصه نمیجوشه.
خدایا، ببرش به جای خوبا. به مقام پرهیزکارا. به منزل اهل تقوا. به خونهی پاکا. اونایی که دنیا رو رها کردن، دل نبستن، طمع نکردن. صاف بودن، ساده بودن، زلال بودن.
ببرش کنار اونایی که دلشون فقط برای تو تپید، پاشون فقط توی راه تو لرزید، اشکشون فقط برای تو چکید. اونایی که شب با تو خوابیدن، صبح با یاد تو بیدار شدن، روزا و شبا با تو بودن، عمر با تو گذروندن.
خدایا، این دل، این روح، این جون، از راه اومده. خستهست. زخمیه. ولی هنوز امیدوار. هنوز عاشقه. هنوز چشم به راه نوره. هنوز تشنهی توئه.
پس ببرش… ببرش به امنترین جا. به روشنترین نقطه. به آرومترین لحظه. به جایی که لبخند باشه. دیدار باشه. وصال باشه. حضور تو باشه.
ختم کلام اینکه:
آدم وقتی راهو میره، وقتی زخم میخوره، وقتی دنیا رو پشت سر میذاره، دیگه یه جا باید برسه به یه نقطهی امن. یه خونهی بیدرد. یه مقصد بیغصه. اونجا همونجاست… همونجایی که اهل دل منتظرن، همونجایی که برای خوبا آمادهست. اگه دلت با خدا باشه، آخرش اونجاست. آخرش آرامشه. آخرش رسیدنه.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دور #سوم_تفسیر_قرآن
#سوره_بقره
#صفحه_25
آیات: ۱۶۴ تا ۱۶۹
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
#سوره_بقره
#صفحه_25
آیات: ۱۶۴ تا ۱۶۹
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
آیات خدا فقط تو قرآن نیست…
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿۱۶۴﴾
معنی آیه:
راستش اگه یه کم با دقت نگاه کنیم، توی همین آسمونا و زمین، توی اینکه شب میاد، روز میره، بعد دوباره برعکس، یا همین کشتیهایی که توی دریا راه میرن و کلی به آدما فایده میرسونن، یا آبی که خدا از آسمون میفرسته تا زمین خشک و مرده رو دوباره زنده کنه، و هر جور موجودی توش جون بگیره و پخش بشه... حتی توی بادهایی که اینور و اونور میوزن، یا ابری که بین آسمون و زمین آویزون وایساده — توی همه اینا واقعاً کلی نشونهست، برای اونایی که اهل فکر کردن و عمیق دیدنن... اونایی که با دلشون دنبال حقیقت میگردن.
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: قطعاً، بدون شک، حتماً
فِي: در، داخل، توی
خَلْقِ: آفرینش، خلق، بهوجود آوردن
السَّمَاوَاتِ: آسمونها، افلاک، طبقات بالا
وَ: و، همچنین، همینطور
الْأَرْضِ: زمین، کره خاکی، سطح پایین
وَاخْتِلَافِ: جابهجاشدن، تفاوت، تغییر
اللَّيْلِ: شب، تاریکی، زمان خواب
النَّهَارِ: روز، روشنایی، زمان بیداری
الْفُلْكِ: کشتی، قایق، وسیلهی دریایی
الَّتِي: که، آنهاییکه، همونیکه
تَجْرِي: روانهست، حرکت میکنه، میره
فِي: تو، داخل، در
الْبَحْرِ: دریا، اقیانوس، آب زیاد
بِمَا: با اونچیزیکه، بهوسیلهی، به خاطر
يَنْفَعُ: سود میرسونه، کمک میکنه، مفیده
النَّاسَ: مردم، آدمها، انسانها
وَمَا: و اونچیزیکه، و هر چی
أَنْزَلَ: فرستاد، نازل کرد، پایین آورد
اللَّهُ: خدا، پروردگار، آفریدگار
مِنَ: از، از طرف، از سمت
السَّمَاءِ: آسمون، بالا، آسمونها
مِنْ: از، به وسیلهی، توسط
مَاءٍ: آب، مایع، بارون
فَأَحْيَا: پس زنده کرد، جون داد، زندگی بخشید
بِهِ: به وسیلهی اون، با اون، توسط اون
الْأَرْضَ: زمین، خاک، سرزمین
بَعْدَ: بعد از، پس از، وقتی که
مَوْتِهَا: مردنش، خشکیش، بیجونیش
بَثَّ: پخش کرد، منتشر کرد، پراکنده کرد
فِيهَا: در اون، توش، داخل اون
مِنْ: از، بخشی از، یه سری
كُلِّ: هر، همهی، تمامی
دَابَّةٍ: جنبنده، موجود زنده، خزنده
وَتَصْرِيفِ: گردش، تغییر، چرخوندن
الرِّيَاحِ: بادها، نسیمها، جریان هوا
وَالسَّحَابِ: ابرها، تودههای بخار، پوشش آسمونی
الْمُسَخَّرِ: رامشده، تحت فرمان، کنترلشده
بَيْنَ: بین، وسط، در میان
السَّمَاءِ: آسمون، بالا، فضای بالا
وَالْأَرْضِ: زمین، خاک، کرهی پایین
لَآيَاتٍ: نشونهها، علامتها، آیتها
لِقَوْمٍ: برای مردمی، واسه قومی، گروهی از آدمها
يَعْقِلُونَ: فکر میکنن، میفهمن، عقل دارن
این آیه میگه:
آسمون رو نگاه کن. زمین رو ببین. شب و روز رو. این رفت و آمدشون، این نظم عجیبشون. یه روز روشن، یه شب تاریک. یه صبح زنده، یه شب آروم. یه چرخهی بیوقفه، یه حرکت همیشگی.
دریا رو ببین. کشتیها رو. رو آب شناورن، ولی غرق نمیشن. میرن، میان. بار میبرن، روزی میارن. دست مردم رو پر میکنن، سفرها رو آسون میکنن.
بارون رو ببین. چطور از دل آسمون میاد پایین، زمین خشک رو بغل میگیره، خاک مرده رو زنده میکنه. این آب، امید میاره، حیات میسازه، زندگی رو به جریان میندازه.
باد رو ببین. چطور اینطرف و اونطرف میره، هوا رو جابهجا میکنه، ابرها رو حرکت میده. ابرای معلق، ابرای سرگردون، ابرای بارونزا. همونها که تشنهها رو سیراب میکنن، دونهها رو سبز می کنن، رودخونهها رو پر میکنن.
همهی اینا یه پیام داره. یه نشونه. یه تلنگر. برای کی؟ برای اونایی که فکر میکنن. اونایی که چشم دارن، ولی فقط نگاه نمیکنن، بلکه میبینن. اونایی که گوش دارن، ولی فقط نمیشنون، بلکه میفهمن.
خلاصه اینکه:
جهان، همینطوری، بیدلیل، بیحسابوکتاب نیومده. یه نظمه، یه حکمته، یه نقشهی دقیق. تو همین زندگی روزمره هم، وقتی به آسمون، زمین، دریا، باد و بارون نگاه میکنی، میفهمی که همهچیز به یه نظم خاص پیش میره. هیچچیز اتفاقی نیست. اگه دلت دنبال خدا میگرده، لازم نیست دور بری. لازم نیست سرگردون شی. کافیه یه کم بیشتر ببینی، یه کم عمیقتر فکر کنی، یه کم بیشتر دلتو به کار بندازی. خدا تو همین نشونههاست، تو همین معجزههای هر روزه، تو همین زندگی که جلوی چشماته.
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿۱۶۴﴾
معنی آیه:
راستش اگه یه کم با دقت نگاه کنیم، توی همین آسمونا و زمین، توی اینکه شب میاد، روز میره، بعد دوباره برعکس، یا همین کشتیهایی که توی دریا راه میرن و کلی به آدما فایده میرسونن، یا آبی که خدا از آسمون میفرسته تا زمین خشک و مرده رو دوباره زنده کنه، و هر جور موجودی توش جون بگیره و پخش بشه... حتی توی بادهایی که اینور و اونور میوزن، یا ابری که بین آسمون و زمین آویزون وایساده — توی همه اینا واقعاً کلی نشونهست، برای اونایی که اهل فکر کردن و عمیق دیدنن... اونایی که با دلشون دنبال حقیقت میگردن.
معنی تک تک کلمهها:
إِنَّ: قطعاً، بدون شک، حتماً
فِي: در، داخل، توی
خَلْقِ: آفرینش، خلق، بهوجود آوردن
السَّمَاوَاتِ: آسمونها، افلاک، طبقات بالا
وَ: و، همچنین، همینطور
الْأَرْضِ: زمین، کره خاکی، سطح پایین
وَاخْتِلَافِ: جابهجاشدن، تفاوت، تغییر
اللَّيْلِ: شب، تاریکی، زمان خواب
النَّهَارِ: روز، روشنایی، زمان بیداری
الْفُلْكِ: کشتی، قایق، وسیلهی دریایی
الَّتِي: که، آنهاییکه، همونیکه
تَجْرِي: روانهست، حرکت میکنه، میره
فِي: تو، داخل، در
الْبَحْرِ: دریا، اقیانوس، آب زیاد
بِمَا: با اونچیزیکه، بهوسیلهی، به خاطر
يَنْفَعُ: سود میرسونه، کمک میکنه، مفیده
النَّاسَ: مردم، آدمها، انسانها
وَمَا: و اونچیزیکه، و هر چی
أَنْزَلَ: فرستاد، نازل کرد، پایین آورد
اللَّهُ: خدا، پروردگار، آفریدگار
مِنَ: از، از طرف، از سمت
السَّمَاءِ: آسمون، بالا، آسمونها
مِنْ: از، به وسیلهی، توسط
مَاءٍ: آب، مایع، بارون
فَأَحْيَا: پس زنده کرد، جون داد، زندگی بخشید
بِهِ: به وسیلهی اون، با اون، توسط اون
الْأَرْضَ: زمین، خاک، سرزمین
بَعْدَ: بعد از، پس از، وقتی که
مَوْتِهَا: مردنش، خشکیش، بیجونیش
بَثَّ: پخش کرد، منتشر کرد، پراکنده کرد
فِيهَا: در اون، توش، داخل اون
مِنْ: از، بخشی از، یه سری
كُلِّ: هر، همهی، تمامی
دَابَّةٍ: جنبنده، موجود زنده، خزنده
وَتَصْرِيفِ: گردش، تغییر، چرخوندن
الرِّيَاحِ: بادها، نسیمها، جریان هوا
وَالسَّحَابِ: ابرها، تودههای بخار، پوشش آسمونی
الْمُسَخَّرِ: رامشده، تحت فرمان، کنترلشده
بَيْنَ: بین، وسط، در میان
السَّمَاءِ: آسمون، بالا، فضای بالا
وَالْأَرْضِ: زمین، خاک، کرهی پایین
لَآيَاتٍ: نشونهها، علامتها، آیتها
لِقَوْمٍ: برای مردمی، واسه قومی، گروهی از آدمها
يَعْقِلُونَ: فکر میکنن، میفهمن، عقل دارن
این آیه میگه:
آسمون رو نگاه کن. زمین رو ببین. شب و روز رو. این رفت و آمدشون، این نظم عجیبشون. یه روز روشن، یه شب تاریک. یه صبح زنده، یه شب آروم. یه چرخهی بیوقفه، یه حرکت همیشگی.
دریا رو ببین. کشتیها رو. رو آب شناورن، ولی غرق نمیشن. میرن، میان. بار میبرن، روزی میارن. دست مردم رو پر میکنن، سفرها رو آسون میکنن.
بارون رو ببین. چطور از دل آسمون میاد پایین، زمین خشک رو بغل میگیره، خاک مرده رو زنده میکنه. این آب، امید میاره، حیات میسازه، زندگی رو به جریان میندازه.
باد رو ببین. چطور اینطرف و اونطرف میره، هوا رو جابهجا میکنه، ابرها رو حرکت میده. ابرای معلق، ابرای سرگردون، ابرای بارونزا. همونها که تشنهها رو سیراب میکنن، دونهها رو سبز می کنن، رودخونهها رو پر میکنن.
همهی اینا یه پیام داره. یه نشونه. یه تلنگر. برای کی؟ برای اونایی که فکر میکنن. اونایی که چشم دارن، ولی فقط نگاه نمیکنن، بلکه میبینن. اونایی که گوش دارن، ولی فقط نمیشنون، بلکه میفهمن.
خلاصه اینکه:
جهان، همینطوری، بیدلیل، بیحسابوکتاب نیومده. یه نظمه، یه حکمته، یه نقشهی دقیق. تو همین زندگی روزمره هم، وقتی به آسمون، زمین، دریا، باد و بارون نگاه میکنی، میفهمی که همهچیز به یه نظم خاص پیش میره. هیچچیز اتفاقی نیست. اگه دلت دنبال خدا میگرده، لازم نیست دور بری. لازم نیست سرگردون شی. کافیه یه کم بیشتر ببینی، یه کم عمیقتر فکر کنی، یه کم بیشتر دلتو به کار بندازی. خدا تو همین نشونههاست، تو همین معجزههای هر روزه، تو همین زندگی که جلوی چشماته.
فقط خدا لایق دله
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿۱۶۵﴾
معنی آیه:
بعضی از آدما برای خدا شریک و همتا درست میکنن، و اونا رو درست مثل خودِ خدا دوست دارن، انگار میتونن جاش بذارن.
ولی اونایی که واقعاً ایمان آوردن، عاشقترن... یه عشقِ واقعی و عمیق به خدا دارن، یه محبتی که هیچچی جاشو نمیگیره.
اگه اونایی که به خودشون بد کردن (با دنبال کردن بتها و چیزای بیارزش)، بدونن چه عذابی در انتظارشونه... اون موقع میفهمن که همه قدرتا، همه نیروها، فقط دست خداست و خدا خیلی حسابشده و سخت مجازات میکنه.
معنی تک تک کلمهها:
وَمِنَ: و از، و بعضی از، و یه عده از
النَّاسِ: مردم، آدمها، انسانها
مَنْ: کسیکه، اوناییکه، هرکس
يَتَّخِذُ: میگیره، انتخاب میکنه، قرار میده
مِنْ دُونِ: بهجز، غیر از، بهغیر از
اللَّهِ: خدا، پروردگار، آفریدگار
أَنْدَادًا: همتاها، شریکها، رقیبها
يُحِبُّونَهُمْ: دوست دارن، عاشقشن، محبت میکنن بهشون
كَحُبِّ: مثل دوست داشتن، همونطور که عشق، مانند علاقهی
اللَّهِ: خدا، پروردگار، آفریدگار
وَالَّذِينَ: و اوناییکه، و کسانیکه، و افرادیکه
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور کردن، اعتقاد داشتن
أَشَدُّ: شدیدتر، بیشتر، قویتر
حُبًّا: دوست داشتن، عشق، محبت
لِلَّهِ: برای خدا، نسبت به خدا، در راه خدا
وَلَوْ: و اگر، حتی اگه، کاش
يَرَى: میدید، ببینه، تصور کنه
الَّذِينَ: اوناییکه، کسانیکه، افرادیکه
ظَلَمُوا: ستم کردن، ظلم کردن، حقکشی کردن
إِذْ: وقتیکه، همون لحظه که، آنگاه که
يَرَوْنَ: میبینن، خواهند دید، مواجه میشن
الْعَذَابَ: عذاب، شکنجه، مجازات
أَنَّ: که، اینکه، بدون شک
الْقُوَّةَ: قدرت، توان، نیرو
لِلَّهِ: از آنِ خدا، مال خدا، دست خداست
جَمِيعًا: همهاش، کاملاً، تماماً
وَأَنَّ: و اینکه، و همچنین، و بدون شک
اللَّهَ: خدا، پروردگار، آفریدگار
شَدِيدُ: سخت، شدید، طاقتفرسا
الْعَذَابِ: در عذاب، در شکنجه، در مجازات
این آیه میگه:
بعضیا هستن که جای خدا، یکی دیگه رو میذارن. یکی دیگه رو میپرستن، یکی دیگه رو میخوان. عاشقشن، دیوونهشن، جونشون براش در میره. همونجوری که باید خدا رو دوست داشته باشن، همونجوری که باید براش دل بسوزونن، یکی دیگه رو گذاشتن جاش.
ولی مؤمنا فرق دارن. عاشقترن. دلبستهترن. محبتشون، عشقشون، وابستگیشون، همه و همه برای خداست. با تموم وجود. با تموم دل. با تموم احساس.
اما اونایی که دل به غیر خدا دادن، یه روز میفهمن. یه روز میبینن. یه روز کارشون به عذاب میکشه. اون لحظه تازه میفهمن که هیچکس هیچی نیست. هیچکس قدرتی نداره. همهش سراب بوده، توهم بوده، خیال بوده. اون لحظه میبینن که همهی قدرتها، همهی نیروها، همهی تسلطها، همه و همه دست خداست. و عذابش هم سخته. سنگینه. بیرحمه.
خلاصه اینکه:
دل رو دست هر کسی نسپار. عشق رو خرج هر چیزی نکن. تو زندگی روزمره هم همینطور، محبتی که جای خدا رو پر کنه، آخرش تو رو زمین میزنه، تو رو تهی میکنه، تو رو نابود میکنه. اگه همهی احساست رو خرج آدمها، موقعیتها یا چیزهایی کنی که هیچکدوم از قدرت خدا بهرهای ندارن، در نهایت پشیمون میشی. اما اگه دل به خدا بدی، اگه عشق رو به اون بسپری، اگه فقط به اون تکیه کنی، هیچوقت پشیمون نمیشی. هیچوقت زمین نمیخوری. هیچوقت نمیبازی.
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿۱۶۵﴾
معنی آیه:
بعضی از آدما برای خدا شریک و همتا درست میکنن، و اونا رو درست مثل خودِ خدا دوست دارن، انگار میتونن جاش بذارن.
ولی اونایی که واقعاً ایمان آوردن، عاشقترن... یه عشقِ واقعی و عمیق به خدا دارن، یه محبتی که هیچچی جاشو نمیگیره.
اگه اونایی که به خودشون بد کردن (با دنبال کردن بتها و چیزای بیارزش)، بدونن چه عذابی در انتظارشونه... اون موقع میفهمن که همه قدرتا، همه نیروها، فقط دست خداست و خدا خیلی حسابشده و سخت مجازات میکنه.
معنی تک تک کلمهها:
وَمِنَ: و از، و بعضی از، و یه عده از
النَّاسِ: مردم، آدمها، انسانها
مَنْ: کسیکه، اوناییکه، هرکس
يَتَّخِذُ: میگیره، انتخاب میکنه، قرار میده
مِنْ دُونِ: بهجز، غیر از، بهغیر از
اللَّهِ: خدا، پروردگار، آفریدگار
أَنْدَادًا: همتاها، شریکها، رقیبها
يُحِبُّونَهُمْ: دوست دارن، عاشقشن، محبت میکنن بهشون
كَحُبِّ: مثل دوست داشتن، همونطور که عشق، مانند علاقهی
اللَّهِ: خدا، پروردگار، آفریدگار
وَالَّذِينَ: و اوناییکه، و کسانیکه، و افرادیکه
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور کردن، اعتقاد داشتن
أَشَدُّ: شدیدتر، بیشتر، قویتر
حُبًّا: دوست داشتن، عشق، محبت
لِلَّهِ: برای خدا، نسبت به خدا، در راه خدا
وَلَوْ: و اگر، حتی اگه، کاش
يَرَى: میدید، ببینه، تصور کنه
الَّذِينَ: اوناییکه، کسانیکه، افرادیکه
ظَلَمُوا: ستم کردن، ظلم کردن، حقکشی کردن
إِذْ: وقتیکه، همون لحظه که، آنگاه که
يَرَوْنَ: میبینن، خواهند دید، مواجه میشن
الْعَذَابَ: عذاب، شکنجه، مجازات
أَنَّ: که، اینکه، بدون شک
الْقُوَّةَ: قدرت، توان، نیرو
لِلَّهِ: از آنِ خدا، مال خدا، دست خداست
جَمِيعًا: همهاش، کاملاً، تماماً
وَأَنَّ: و اینکه، و همچنین، و بدون شک
اللَّهَ: خدا، پروردگار، آفریدگار
شَدِيدُ: سخت، شدید، طاقتفرسا
الْعَذَابِ: در عذاب، در شکنجه، در مجازات
این آیه میگه:
بعضیا هستن که جای خدا، یکی دیگه رو میذارن. یکی دیگه رو میپرستن، یکی دیگه رو میخوان. عاشقشن، دیوونهشن، جونشون براش در میره. همونجوری که باید خدا رو دوست داشته باشن، همونجوری که باید براش دل بسوزونن، یکی دیگه رو گذاشتن جاش.
ولی مؤمنا فرق دارن. عاشقترن. دلبستهترن. محبتشون، عشقشون، وابستگیشون، همه و همه برای خداست. با تموم وجود. با تموم دل. با تموم احساس.
اما اونایی که دل به غیر خدا دادن، یه روز میفهمن. یه روز میبینن. یه روز کارشون به عذاب میکشه. اون لحظه تازه میفهمن که هیچکس هیچی نیست. هیچکس قدرتی نداره. همهش سراب بوده، توهم بوده، خیال بوده. اون لحظه میبینن که همهی قدرتها، همهی نیروها، همهی تسلطها، همه و همه دست خداست. و عذابش هم سخته. سنگینه. بیرحمه.
خلاصه اینکه:
دل رو دست هر کسی نسپار. عشق رو خرج هر چیزی نکن. تو زندگی روزمره هم همینطور، محبتی که جای خدا رو پر کنه، آخرش تو رو زمین میزنه، تو رو تهی میکنه، تو رو نابود میکنه. اگه همهی احساست رو خرج آدمها، موقعیتها یا چیزهایی کنی که هیچکدوم از قدرت خدا بهرهای ندارن، در نهایت پشیمون میشی. اما اگه دل به خدا بدی، اگه عشق رو به اون بسپری، اگه فقط به اون تکیه کنی، هیچوقت پشیمون نمیشی. هیچوقت زمین نمیخوری. هیچوقت نمیبازی.
وقت حساب، همه تنها میمونن
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿۱۶۶﴾
معنی آیه:
اون لحظه رو تصور کن... وقتی که رهبرا و اونایی که یه روز جلو بودن، از کسایی که دنبالشون راه افتاده بودن، میبرّن و میگن: «ما دیگه کاری با شما نداریم!»
همون لحظهای که عذابو با چشم خودشون میبینن و همه اون رابطهها و وابستگیها از بین میره... دیگه نه دوستی به درد میخوره، نه اون وابستگیهایی که یه زمانی براشون میمردن.
معنی تک تک کلمهها:
إِذْ: وقتی، اون موقع که، وقتی که
تَبَرَّأَ: کنار کشید، بریده، ازش بیزار شد
الَّذِينَ: اونا که، کسانی که، همونهایی که
اتُّبِعُوا: دنبالشون کردن، ازشون پیروی کردن، رفتن دنبالشون
مِنَ: از، از طرف، از بین
الَّذِينَ: اونا که، کسانی که، همونایی که
اتَّبَعُوا: دنبالشون کردن، ازشون پیروی کردن، رفتن دنبالشون
رَأَوُا: دیدن، فهمیدن
الْعَذَابَ: عذاب، شکنجه، بدبختی
وَتَقَطَّعَتْ: پاره شد، برید، جدا شد
بِهِمُ: برای اونا، بینشون، واسهشون
الْأَسْبَابُ: روابط، پیوندها، دلیلاشون
این آیه میگه:
روز حسابه. وقتشه. دیگه راهی نمونده. دیگه فرصتی نیست. همه اونایی که دنبالشون رفتن، همه اونایی که بهشون چسبیدن، همه اونایی که بهشون امید بستن، دارن خودشون رو میکشن کنار.
بیرحمانه. بیملاحظه. بیهیچ رودربایستی. دستشون رو میکشن، پا پس میکشن، خودشون رو خلاص میکنن. میگن ما نبودیم! میگن تقصیر ما نیست! شما خودتون خواستید، خودتون بدنبال سر ما راه اوفتادین!
وای که چقدر تلخه. وای که چقدر سخته. آدم یه عمر کسی رو بپرسته، کسی رو تعظیم کنه، کسی رو قبول داشته باشه، بعد اون روز، اون لحظه، اون وقت، همون کس براش پشت کنه، همون کس پسش بزنه، همون کس بگه: من نبودم، من نیستم، من کاری ندارم!
و تازه، عذاب رو هم میبینن. جلو چشمشون. واقعی. دردناک. بیامان. و همه راهها بسته. همه پیوندها پاره. همه دستها جدا.
خلاصه اینکه:
حواست باشه کی رو دنبال میکنی. حواست باشه دلتو دست کی میدی. بعضیا فقط تا یه جایی باهاتن. فقط تا وقتی که به نفعشونه، فقط تا وقتی که راحتن، فقط تا وقتی که براشون فایده داره. بعدش میندازنت. بعدش تنها میذارن. بعدش میرن و پشت سرشونم نگاه نمیکنن. اما اگه دل به خدا بدی، اگه راه خدا رو بری، اگه قدمتو جای محکم بذاری، هیچوقت جا نمیمونی. هیچوقت تنها نمیشی. هیچوقت بیکس نمیمونی.
إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿۱۶۶﴾
معنی آیه:
اون لحظه رو تصور کن... وقتی که رهبرا و اونایی که یه روز جلو بودن، از کسایی که دنبالشون راه افتاده بودن، میبرّن و میگن: «ما دیگه کاری با شما نداریم!»
همون لحظهای که عذابو با چشم خودشون میبینن و همه اون رابطهها و وابستگیها از بین میره... دیگه نه دوستی به درد میخوره، نه اون وابستگیهایی که یه زمانی براشون میمردن.
معنی تک تک کلمهها:
إِذْ: وقتی، اون موقع که، وقتی که
تَبَرَّأَ: کنار کشید، بریده، ازش بیزار شد
الَّذِينَ: اونا که، کسانی که، همونهایی که
اتُّبِعُوا: دنبالشون کردن، ازشون پیروی کردن، رفتن دنبالشون
مِنَ: از، از طرف، از بین
الَّذِينَ: اونا که، کسانی که، همونایی که
اتَّبَعُوا: دنبالشون کردن، ازشون پیروی کردن، رفتن دنبالشون
رَأَوُا: دیدن، فهمیدن
الْعَذَابَ: عذاب، شکنجه، بدبختی
وَتَقَطَّعَتْ: پاره شد، برید، جدا شد
بِهِمُ: برای اونا، بینشون، واسهشون
الْأَسْبَابُ: روابط، پیوندها، دلیلاشون
این آیه میگه:
روز حسابه. وقتشه. دیگه راهی نمونده. دیگه فرصتی نیست. همه اونایی که دنبالشون رفتن، همه اونایی که بهشون چسبیدن، همه اونایی که بهشون امید بستن، دارن خودشون رو میکشن کنار.
بیرحمانه. بیملاحظه. بیهیچ رودربایستی. دستشون رو میکشن، پا پس میکشن، خودشون رو خلاص میکنن. میگن ما نبودیم! میگن تقصیر ما نیست! شما خودتون خواستید، خودتون بدنبال سر ما راه اوفتادین!
وای که چقدر تلخه. وای که چقدر سخته. آدم یه عمر کسی رو بپرسته، کسی رو تعظیم کنه، کسی رو قبول داشته باشه، بعد اون روز، اون لحظه، اون وقت، همون کس براش پشت کنه، همون کس پسش بزنه، همون کس بگه: من نبودم، من نیستم، من کاری ندارم!
و تازه، عذاب رو هم میبینن. جلو چشمشون. واقعی. دردناک. بیامان. و همه راهها بسته. همه پیوندها پاره. همه دستها جدا.
خلاصه اینکه:
حواست باشه کی رو دنبال میکنی. حواست باشه دلتو دست کی میدی. بعضیا فقط تا یه جایی باهاتن. فقط تا وقتی که به نفعشونه، فقط تا وقتی که راحتن، فقط تا وقتی که براشون فایده داره. بعدش میندازنت. بعدش تنها میذارن. بعدش میرن و پشت سرشونم نگاه نمیکنن. اما اگه دل به خدا بدی، اگه راه خدا رو بری، اگه قدمتو جای محکم بذاری، هیچوقت جا نمیمونی. هیچوقت تنها نمیشی. هیچوقت بیکس نمیمونی.
ای کاش برمیگشتیم
وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿۱۶۷﴾
معنی آیه:
اون وقت، اونایی که دنبالِ اون پیشواها بودن، با حسرت میگن: «ای کاش یه فرصتی دیگه داشتیم، برمیگشتیم عقب... همونطور که اونا الان از ما بیزار شدن، ما هم ازشون دل میکندیم و هیچ نسبتی باهاشون نمیخواستیم!»
خدا هم اینجوری کاراشونو جلو چشمشون میاره؛ کارایی که حالا فقط براشون مونده حسرت و افسوس...
ولی دیگه راه برگشتی نیست، و از آتیش هم هیچ راه فراری ندارن.
معنی تک تک کلمهها:
وَقَالَ: و گفت، همچنین گفتن، اظهار کردن
الَّذِينَ: اوناییکه، کسانیکه، افرادیکه
اتَّبَعُوا: دنبال کردن، پیروی کردن، رفتن دنبال
لَوْ: ای کاش، اگر، اگه
أَنَّ: که، یعنی، اینکه
لَنَا: برای ما، مال ما، سهم ما
كَرَّةً: برگشت، یه دور دیگه، یه فرصت دیگه
فَنَتَبَرَّأَ: پس جدا بشیم، بیزار بشیم، کنار بکشیم
مِنْهُمْ: از اونا، ازشون، از طرفشون
كَمَا: همونطور که، مثل اینکه، مثل
تَبَرَّءُوا: بیزار شدن، کنار کشیدن، قطع رابطه کردن
مِنَّا: از ما، نسبت به ما، دربارهی ما
كَذَلِكَ: همینجوری، به همین شکل، اونطوری
يُرِيهِمُ: نشون میده بهشون، ظاهر میکنه براشون، جلوشون میذاره
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خدای مهربون
أَعْمَالَهُمْ: کارهاشون، کردههاشون، رفتارهاشون
حَسَرَاتٍ: افسوس، حسرت، پشیمونی
عَلَيْهِمْ: بر خودشون، به ضررشون، گریبان خودشون
وَمَا: و نه، و هرگز، و هیچ
هُمْ: اونا، خودشون، ایشونها
بِخَارِجِينَ: بیرونرونده، خارجشونده، دررفته
مِنَ: از، از توی، از داخل
النَّارِ: آتیش، جهنم، دوزخ
این آیه میگه:
دیر شده. خیلی دیر. همه چیز تموم شده. همه راهها بسته. همه درها قفل.
حسرت، مثل یه زخم عمیق توی دلشون نشسته. مثل یه آتیش سوزان، توی جونشون افتاده. داد میزنن، ناله میکنن، آرزو میکنن. میگن کاش برمیگشتیم! کاش یه بار دیگه فرصت داشتیم! کاش یه بار دیگه دنیا رو میدیدیم!
میگن اگه برمیگشتیم، اونایی رو که بهشون چسبیدیم، اونایی رو که دنبالشون رفتیم، همونجوری پس میزدیم که اونا مارو پس زدن. همونجوری رها میکردیم که اونا رهامون کردن. همونجوری دل میبریدیم که اونا دل بریدن.
ولی نه راهی هست، نه برگشتی. نه فرصتی هست، نه امیدی. فقط حسرت. فقط پشیمونی. فقط آتیش. فقط درد.
خلاصه اینکه:
زندگی، پر از انتخابه. هر روز، هر لحظه، یه راه، یه تصمیم، یه همراه. بعضیا میان، دستتو میگیرن، ولی وقتی زمین خوردی، جا خالی میدن. بعضیا باهاتن، ولی فقط وقتی که به نفعشونه. وقتی سخت شد، وقتی تاریک شد، رهات میکنن، پشتت رو خالی میکنن.
حواست باشه کیو دنبال میکنی. حواست باشه کیو الگو میگیری. دوستی، کار، مسیر، باور، هر چی. بعضیا فقط تا دم درد باهاتن، بعدش تنهات میذارن. ولی اگه دستتو توی دست خدا بذاری، اگه راه درست رو انتخاب کنی، اگه چشماتو باز کنی، هیچوقت جا نمیمونی. هیچوقت حسرت نمیخوری. هیچوقت نمیبازی.
وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿۱۶۷﴾
معنی آیه:
اون وقت، اونایی که دنبالِ اون پیشواها بودن، با حسرت میگن: «ای کاش یه فرصتی دیگه داشتیم، برمیگشتیم عقب... همونطور که اونا الان از ما بیزار شدن، ما هم ازشون دل میکندیم و هیچ نسبتی باهاشون نمیخواستیم!»
خدا هم اینجوری کاراشونو جلو چشمشون میاره؛ کارایی که حالا فقط براشون مونده حسرت و افسوس...
ولی دیگه راه برگشتی نیست، و از آتیش هم هیچ راه فراری ندارن.
معنی تک تک کلمهها:
وَقَالَ: و گفت، همچنین گفتن، اظهار کردن
الَّذِينَ: اوناییکه، کسانیکه، افرادیکه
اتَّبَعُوا: دنبال کردن، پیروی کردن، رفتن دنبال
لَوْ: ای کاش، اگر، اگه
أَنَّ: که، یعنی، اینکه
لَنَا: برای ما، مال ما، سهم ما
كَرَّةً: برگشت، یه دور دیگه، یه فرصت دیگه
فَنَتَبَرَّأَ: پس جدا بشیم، بیزار بشیم، کنار بکشیم
مِنْهُمْ: از اونا، ازشون، از طرفشون
كَمَا: همونطور که، مثل اینکه، مثل
تَبَرَّءُوا: بیزار شدن، کنار کشیدن، قطع رابطه کردن
مِنَّا: از ما، نسبت به ما، دربارهی ما
كَذَلِكَ: همینجوری، به همین شکل، اونطوری
يُرِيهِمُ: نشون میده بهشون، ظاهر میکنه براشون، جلوشون میذاره
اللَّهُ: خدا، پروردگار، خدای مهربون
أَعْمَالَهُمْ: کارهاشون، کردههاشون، رفتارهاشون
حَسَرَاتٍ: افسوس، حسرت، پشیمونی
عَلَيْهِمْ: بر خودشون، به ضررشون، گریبان خودشون
وَمَا: و نه، و هرگز، و هیچ
هُمْ: اونا، خودشون، ایشونها
بِخَارِجِينَ: بیرونرونده، خارجشونده، دررفته
مِنَ: از، از توی، از داخل
النَّارِ: آتیش، جهنم، دوزخ
این آیه میگه:
دیر شده. خیلی دیر. همه چیز تموم شده. همه راهها بسته. همه درها قفل.
حسرت، مثل یه زخم عمیق توی دلشون نشسته. مثل یه آتیش سوزان، توی جونشون افتاده. داد میزنن، ناله میکنن، آرزو میکنن. میگن کاش برمیگشتیم! کاش یه بار دیگه فرصت داشتیم! کاش یه بار دیگه دنیا رو میدیدیم!
میگن اگه برمیگشتیم، اونایی رو که بهشون چسبیدیم، اونایی رو که دنبالشون رفتیم، همونجوری پس میزدیم که اونا مارو پس زدن. همونجوری رها میکردیم که اونا رهامون کردن. همونجوری دل میبریدیم که اونا دل بریدن.
ولی نه راهی هست، نه برگشتی. نه فرصتی هست، نه امیدی. فقط حسرت. فقط پشیمونی. فقط آتیش. فقط درد.
خلاصه اینکه:
زندگی، پر از انتخابه. هر روز، هر لحظه، یه راه، یه تصمیم، یه همراه. بعضیا میان، دستتو میگیرن، ولی وقتی زمین خوردی، جا خالی میدن. بعضیا باهاتن، ولی فقط وقتی که به نفعشونه. وقتی سخت شد، وقتی تاریک شد، رهات میکنن، پشتت رو خالی میکنن.
حواست باشه کیو دنبال میکنی. حواست باشه کیو الگو میگیری. دوستی، کار، مسیر، باور، هر چی. بعضیا فقط تا دم درد باهاتن، بعدش تنهات میذارن. ولی اگه دستتو توی دست خدا بذاری، اگه راه درست رو انتخاب کنی، اگه چشماتو باز کنی، هیچوقت جا نمیمونی. هیچوقت حسرت نمیخوری. هیچوقت نمیبازی.