Telegram Web Link
بسم الله الرحمن الرحیم

با لطف خداوند، سلسله بحث‌های ۶۰۴ شب، پس از ۶۰۴ شب تلاش بی‌وقفه، به پایان رسید.
با همت و حمایت دوستان و کمک‌های مالی ایشان، مراحل پیاده‌سازی، ویراستاری‌های مکرر، صفحه‌آرایی و آماده‌سازی برای چاپ آغاز شد. تاکنون چهار جلد، هر یک با بیش از ۴۰۰ صفحه، آماده‌ی چاپ شده است و همچنان شش جلد دیگر باقی مانده که ان‌شاءالله با یاری دوستان تکمیل خواهد شد.
همان‌طور که پیش‌تر نیز گفته‌ایم، هر جلد، با توجه به هزینه‌های موجود، حداقل ۴۰ میلیون تومان هزینه دارد تا به مرحله‌ی آماده‌سازی جهت چاپ برسد. بنا داریم، به لطف خداوند، این مجموعه را با عنوان چون قطره‌های باران در ماه رمضان سال ۱۴۰۴، به‌صورت یکجا منتشر کنیم.
افزون بر این مشغول آماده سازی وتدوین دور سوم تفسیر قرآن کریم و پیاده سازی آن برای هر شب به مدت ۶۰۴ شب می‌باشیم که آماده سازی و پیاده سازی و ویرایش جهت هر شب هزینه‌های خود را دارد.

علاوه بر این، سلسله بحث‌های نهج‌البلاغه، شرح حکمت‌های امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و شرح صحیفه سجادیه نیز به‌صورت روزانه تولید، تدوین و بارگذاری می‌شود و هم‌زمان مراحل پیاده‌سازی و ویرایش را طی می‌کند که این خود مستلزم هزینه‌های خود است. گذشته از هزینه‌های جاری اگر بخواهیم در شبکه‌های اجتماعی تبلیغ کرده یا کلیپ‌ها را منتشر کنیم، هزینه‌های سنگینی در پی خواهد داشت. ولی این کار خود موجب می‌شود که میلیون‌ها نفر از این محتوا بهره‌مند شوند و استفاده کنند، و در صورت همیاری لازم، می‌توان به چنین هدف بزرگی هم دست یافت.

یک کلیپ، اگر تبلیغ نشود، چندان دیده نمی‌شود؛ درحالی‌که اگر تبلیغ شود، گاه صدها هزار و حتی میلیون‌ها نفر آن را خواهند شنید و مشاهده خواهند کرد.

حیف است که این سخنان انتشار نیابد؛ سخنانی که حاصل ساعت‌ها تفکر، تلاش، بی‌خوابی و کم‌خوابی است و حقیقتاً سخت و دشوار.

بپذیرید که سخن‌گفتن در دقایق کوتاه، زحمت و انرژی بسیاری می‌طلبد و پذیرا باشید که تدریس قرآن و نهج‌البلاغه، آن‌هم در قالبی ساده و روان، همراه با تمثیل، کاری بسیار وقت‌گیر است.

به همین دلیل، عزیزانی که امکان یاری دارند، می‌توانند هر زمان و به هر مقدار که برایشان ممکن باشد، کمک‌های خود را به شماره‌ی کارت و حساب زیر واریز نمایند تا بتوانیم محتواهایی جذاب‌تر، پرمخاطب‌تر و متنوع‌تر تولید و منتشر کنیم.

🌒 حرف آخر اینکه، چه کمک دوستان باشد و چه نباشد، ما به لطف خداوند مصمم هستیم که این راه را تا پایان ادامه دهیم، اما چه نیکوست که با تأمین هزینه‌های لازم، بتوانیم بر حجم و کیفیت کلیپ‌ها و تعداد مخاطبان بیفزاییم. ان‌شاءالله.

🌕 شماره حساب :
۳۸۳۱۵۴۶۴۲۴
🌕 شماره کارت :
۵۸۵۹ ۸۳۱۰ ۱۴۴۷ ۹۲۲۳
بنام محمد رضا رنجبر
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ(٢٤٦)

معنی آیه:
مگه ندیدی اون بزرگای بنی‌اسرائیل بعد از حضرت موسی رو که رفتن پیش پیامبر زمانشون و گفتن: «از خدا بخواه یه فرمانده برامون تعیین کنه تا بریم تو راه خدا بجنگیم.» پیامبرشون با تعجب گفت: «اگه دستور جنگ بیاد، واقعاً پای کار می‌مونید؟ نکنه وسط راه جا بزنید؟»
اونا گفتن: «چی شده که نجنگیم؟! ما رو از خونه‌ و زندگی‌مون بیرون انداختن، از زن و بچه‌هامون جدا کردن، دیگه چی از ما مونده؟!»
ولی تا فرمان جنگ اومد، بیشترشون زدن زیرش و فقط یه مشت کم‌تعداد موندن و وفا کردن.
خدا حالِ دلِ آدمای خلافکار و پیمان‌شکن رو خوب خوب می‌دونه.

معنی تک تک کلمه‌ها:
أَلَمْ تَرَ: مگه ندیدی؟، خب مگه نگاه نکردی؟
إِلَى: به، سمتِ، طرفِ
الْمَلَإِ: بزرگ‌ترها، سران قوم، کله‌گنده‌ها
مِنْ: از، مربوط به، متعلق به
بَنِي إِسْرَائِيلَ: قوم اسرائیل، بچه‌های اسرائیل، نسل اسرائیل
مِنْ: از، بعد از
بَعْدِ: بعدِ، پس از، پشتِ سرِ
مُوسَىٰ: حضرت موسی، پیامبرشون، اون بنده‌ی خدا موسی
إِذْ: وقتی که، اون موقع که، همون زمانی که
قَالُوا: گفتن، درخواست کردن، صداش کردن
لِنَبِيٍّ: به پیامبری، پیشِ پیامبرشون، نزد پیامبرشون
لَهُمْ: برای خودشون، از طرف خودشون، مخصوص خودشون
ابْعَثْ: بفرست، تعیین کن، انتخاب کن
لَنَا: واسه‌مون، برای ما، به نفع ما
مَلِكًا: یه فرمانده، یه رئیس، یه پادشاه
نُقَاتِلْ: بجنگیم، وارد نبرد شیم، دفاع کنیم
فِي: در، توی، داخلِ
سَبِيلِ: راه، مسیر، مسیر مقدس
اللَّهِ: خدا، خدای مهربون، پروردگار
قَالَ: گفت، جواب داد، واکنش نشون داد
هَلْ: آیا؟، واقعاً؟، مگه؟
عَسَيْتُمْ: نکنه؟، شاید هم که؟، ممکنه که؟
إِنْ: اگه، اگر، در صورتی که
كُتِبَ: نوشته بشه، مقرر بشه، واجب بشه
عَلَيْكُمُ: براتون، روی دوشتون، وظیفه‌تون
الْقِتَالُ: جنگ، نبرد، درگیری
أَلَّا: که نکنید، که نه، که مبادا
تُقَاتِلُوا: بجنگید، وارد کارزار بشید، مبارزه کنید
قَالُوا: گفتن، جواب دادن، اصرار کردن
وَ مَا: و چی‌مون شده؟، و چرا نه؟، و مگه می‌شه که نه؟
لَنَا: ما، واسه‌مون، برای ما
أَلَّانُقَاتِلَ: که نخوایم بجنگیم، نخواهیم دفاع کنیم، وارد نبرد نشیم
فِي: در، توی، وسط
سَبِيلِ: راه، مسیر، راهِ درست
اللَّهِ: خدا، راه خدا، راه الهی
قَدْ: با اینکه، در حالی که، تازه
أُخْرِجْنَا: بیرونمون کردن، انداختنمون بیرون، بیرونمون راندن
مِنْ: از، از توی، از داخل
دِيَارِنَا: خونه‌هامون، شهر و دیارمون، سرزمین‌مون
وَأَبْنَائِنَا: و بچه‌هامون، پسرامون، جگرگوشه‌هامون
فَلَمَّا: پس وقتی که، همون موقع که، تا اینکه
كُتِبَ: نوشته شد، واجب شد، مقرر شد
عَلَيْهِمُ: براشون، بر اون‌ها، به دوششون
الْقِتَالُ: جنگ، نبرد، درگیری
تَوَلَّوْا: رو برگردوندن، پشت کردن، کنار کشیدن
إِلَّا: جز، به‌جز، مگر
قَلِيلًا: یه عده‌ی کم، تعداد اندکی، انگشت‌شمار
مِنْهُمْ: ازشون، از بینشون، از اون گروه
وَاللَّهُ: و خدا، و پروردگار، و خدای بزرگ
عَلِيمٌ: آگاهه، خبرداره، همه‌چیو می‌دونه
بِالظَّالِمِينَ: از ستمگرا، نسبت به ظالم‌ها، به خلاف‌کارا

این آیه میگه:
ندیدی اون بزرگان قوم یهود رو؟
بعد از موسی.
همونا که همیشه ادعای ریشه‌دار بودن داشتن. همونا که فکر می‌کردن خاص‌ترین خلق خدا هستن.
همونا رفتن سراغ پیامبر زمانشون. گفتن: یه پادشاه، یه فرمانده، یه رهبر واسه‌مون تعیین کن. می‌خوایم بجنگیم. تو راه خدا.
می‌خوایم عزتمونو پس بگیریم.
می‌خوایم دوباره قوی بشیم.
می‌خوایم از زیر دست دشمن دربیایم.
پیامبر گفت: مطمئنید؟
اگه خدا فرمان جنگ بده، می‌مونید پای حرفتون؟‌ فرار نمی‌کنید؟ جا نمی‌زنید؟ گفتن: مگه مریضیم نجنگیم؟ ما رو از خونه‌هامون انداختن بیرون. بچه‌هامون رو گرفتن. همه‌چی‌مونو ازمون گرفتن. چطوری نجنگیم؟!
ولی چی شد؟
فرمان که اومد... کار که به عمل رسید... همونا که حرفای قشنگ می‌زدن، همونا که ادعای غیرت داشتن، زیر همه چی زدن. فرار کردن. پشت کردن. جز یه عده‌ی خیلی کم، بقیه‌ همه رفتن کنار.
و خدا خوب می‌دونه کی دروغ می‌گه. خدا خوب حال آدمای نقاب‌دار رو می‌دونه. خدا خوب می‌شناسه کی ظالمه.
ظلم فقط به بقیه نیست. آدم گاهی به خودش بدترین ظلم رو می‌کنه.
نتیجه اینکه:
حرف زدن راحته. ادعا آسونه. قول دادن که خرجی نداره. ولی وقتی وقت عمل می‌شه، خیلیا کم میارن. خیلیا جا می‌زنن.
وقتی پای جنگ بیاد وسط، نه با شمشیر، بلکه با هوای نفس، با وسوسه، با دنیا، با راحت‌طلبی، اون وقته که آدمِ واقعی از ادعائی جدا می‌شه.
تو هم حواست باشه. نذار فقط تو حرف مؤمن باشی.
اگه ادعا می‌کنی راه خدا رو می‌خوای، پات رو هم بذار وسط. دل بده. پای حرفت وایسا. چون خدا خوب می‌بینه. خوب می‌فهمه. و خوب جدا می‌کنه راست‌گو رو از دروغ‌گو.
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(٢٤٧)

معنی آیه:
پیامبرشون بهشون گفت: بچه‌ها، بدونید خدا خودش طالوت رو برای پادشاهی شما انتخاب کرده.
و اونا تا اینو شنیدن، با تعجب و دلخوری گفتن: چی؟! چطور ممکنه اون رهبر ما باشه؟! اصلاً نه مال و منالی داره، نه ثروت و دارایی‌ای که به چشم بیاد.
و ما از اون باکلاس‌تریم، باسابقه‌تریم، به‌دردبخور‌تریم!
پیامبرشون گفت: این تصمیم خداست،‌نه بر اساس حساب و کتاب شماها.
طالوت هم از نظر فکر و عقل نظامی، از شما جلوتره، هم زورش بیشتره، هم بدنش قوی‌تره، هم عرضه‌اش بیشتره.
خدا خودش می‌دونه پادشاهی رو به کی بده. خودش می‌سنجه.
و خدا که محدوده نداره، دستش بازه، حکمتش بی‌نهایت،علمش بی‌انتها.
اون خوب می‌دونه چی‌کار داره می‌کنه،
و کی، کجای این دنیا، چی لایقشه.

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ قَالَ: و گفت، همچنین گفت، بعدش گفت
لَهُمْ: بهشون، واسه اونا، خطاب به اون جمع
نَبِيُّهُمْ: پیامبرشون، فرستاده‌ی خداشون، مرد الهیشون
إِنَّ: قطعاً، بی‌شک، حتماً
اللَّهَ: خدا، پروردگار، آفریدگار
قَدْ: حتماً، به‌راستی، بدون شک
بَعَثَ: فرستاده، انتخاب کرده، منصوب کرده
لَكُمْ: واسه شما، برای شما، به نفع شما
طَالُوتَ: طالوت (نام فرمانده)، اون مرد قوی، اون پادشاه تازه
مَلِكًا: فرمانده، پادشاه، رهبر
قَالُوا: گفتن، جواب دادن، اعتراض کردن
أَنَّىٰ: چطور ممکنه؟ از کجا؟ چه جوری؟
يَكُونُ: باشه؟ بشه؟ انتخاب بشه؟
لَهُ: براش، به اسم اون، به نفع اون
الْمُلْكُ: پادشاهی، فرمانروایی، سلطنت
عَلَيْنَا: بر ما، حاکم بر ما، بالاسر ما
وَ نَحْنُ: و در حالی که ما، ماها که، خود ما
أَحَقُّ: شایسته‌تریم، سزاوارتریم، حق‌دار‌تریم
بِالْمُلْكِ: به سلطنت، برای پادشاهی، واسه رهبری
مِنْهُ: از اون، نسبت به اون، بیشتر از اون
وَلَمْ يُؤْتَ: و اصلاً، و هرگز، و هنوز داده نشده، بهره‌مند نشده، نصیبش نشده
سَعَةً: فراوانی، دارایی زیاد، وسعت
مِنَ: از، بین، میان
الْمَالِ: پول، مال و منال، ثروت
قَالَ: گفت، پاسخ داد، جواب داد
إِنَّ: قطعاً، واقعاً، بی‌تردید
اللَّهَ: خدا، پروردگار، ذات بی‌همتا
اصْطَفَاهُ: برگزیدش، انتخابش کرد، پسندیدش
عَلَيْكُمْ: نسبت به شما، بالاتر از شما، برتر از شما
وَ زَادَهُ: و بهش اضافه کرد، و بیشتر بهش داد، و تقویتش کرد
بَسْطَةً: گسترش، وسعت، توان زیاد
فِي: در، توی، از نظر
الْعِلْمِ: دانش، آگاهی، عقل و فکر
وَ الْجِسْمِ: و بدن، و هیکل، و توان بدنی
وَ اللَّهُ: و خدا، و پروردگار، و معبود
يُؤْتِي: می‌ده، عطا می‌کنه، می‌بخشه
مُلْكَهُ: پادشاهیش، سلطنتش، فرمانرواییش
مَنْ: به هرکسی که، به اون‌که، به هر فردی
يَشَاءُ: بخواد، اراده کنه، صلاح بدونه
وَ اللَّهُ: و خدا، و ذات بی‌نهایت، و آفریدگار
وَاسِعٌ: بی‌نهایت، بی‌حد، فراگیر
عَلِيمٌ: آگاه، دانا، باخبر از همه‌چیز

این آیه میگه:
یه روزی، مردم اومدن پیش پیامبرشون. گفتن: یه فرمانده می‌خوایم. یکی که ما رو رهبری کنه. جلو دشمن وایسه. راه رو نشون بده.
پیامبرشونم، منتظر نموند. خبر رو رسوند. گفت: خدا، طالوت رو انتخاب کرده. خودش انتخابش کرده. نه من، نه شما. خودِ خدا.
تا اینو شنیدن، اعتراض بالا گرفت. صداشون بلند شد. گفتن: چی؟ طالوت؟ اون؟ اون که نه پول داره، نه اسم و رسم! ما خودمون از اون بهتر و لایق‌تریم!
چرا اون باید بالا سر ما باشه؟ چرا نه ما؟
پیامبر آرومشون کرد. با اطمینان گفت: خدا خودش برگزیدش. و کار خدا بی‌دلیل نیست. خدا می‌دونه کی به درد چی می‌خوره.
طالوت رو انتخاب کرده، چون هم عقلش بالاست، هم جسمش قوی. مغزش کار می‌کنه، بازوشم پر قدرته. هم فکر داره، هم زور.
و خدا که بی‌نیازه، و مال و مقام دستِ خودشه به هرکی بخواد، می‌ده. هر کی رو شایسته ببینه، بلندش می‌کنه. چون خدا بی‌نهایت آگاهه. چون اون، تهِ علمه.
اون می‌دونه کی ظرفیت داره. کی جنمشو داره. کی می‌تونه مسئولیتو بکشه.

نتیجه اینکه:
تو زندگی، دنبال اسم و رسم نباش. دنبال پول و پُز نباش. دنبال اونی که که لباسش گرونه، خونه‌ش بزرگه، یا پارتی داره، نباش.
شایستگی یعنی دلِ قوی. مغز باز. بدن سالم. نیت پاک.
شایستگی یعنی کسی که دلش برا مردم می‌سوزه. کسی که بلده راه نشون بده. کسی که تو دل تاریکی، فانوس دستشه.
تو مسیر زندگی، همیشه یه انتخاب هست. همیشه یه طالوتی هست. شاید اولش عادی به نظر بیاد. حتی ساده. حتی بی‌پول.
ولی اگه خدا خواستتش، یه حکمتی پشتشه. یه نوری تو دلشه. یه راهی پیش روشه.
پس قضاوت نکن. زود نگاه نکن. با ظاهر نسنج. با پول نَسِنج. با شلوغی، و سر و صدا، گول نخور.
چون شاید اون کسی که ساکته، ولی ذهنش بیداره… طالوت باشه. رهبر باشه. لایق‌ترین باشه.
خدا خودش بلده چه کسی رو بذاره بالا. تو فقط نگاهت رو صاف کن.
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(٢٤٨)

معنی آیه:
اون‌وقت پیامبرشون با خوشحالی بهشون گفت: «یه نشونه‌ی روشن و خدایی قراره بیاد، تا دلتون قرص شه که انتخاب طالوت، از طرف خودِ خداست. یه صندوق مقدس، یه صندوق پُر از خاطره و نور، داره سمتتون میاد. همون صندوقی که دل‌ها رو آروم می‌کنه، نشونه‌ی حضور خداست بین‌تون. توش چیزایی از یادگارهای موسی و هارون هست، بوی قدس می‌ده، بوی ایمان. و عجیب‌تر اینکه، این صندوق رو فرشته‌ها می‌یارن! آره، همین نشونه برای شما کافیه، اگه واقعاً دلتون به خدا گرمه، اگه از ته دل باور دارید.»

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ قَالَ: و گفت، همچنین گفت، بهشون گفت
لَهُمْ: بهشون، واسه اون‌ها، خطاب به اون‌ها
نَبِيُّهُمْ: پیامبرشون، فرستاده‌ی خداشون، پیام‌آورشون
إِنَّ: واقعاً، بی‌تردید، شک نکن
آيَةَ: نشونه، علامت، دلیل روشن
مُلْكِهِ: پادشاهیش، فرمانرواییش، سلطنتش
أَنْ: اینکه، یعنی، اینطور که
يَأْتِيَكُمُ: میاد سمتتون، براتون میارن، به دستتون می‌رسه
التَّابُوتُ: صندوقچه، جعبه‌ی مقدس، صندوق نورانی
فِيهِ: توش، درونش، داخلش
سَكِينَةٌ: آرامش، دلگرمی، حس امنیت
مِنْ رَبِّكُمْ: از طرف خداى شما، از سوی پروردگارتون، از خدای مهربون‌تون
وَ بَقِيَّةٌ: و باقی‌مونده، یادگار، آثار به‌جامونده
مِمَّا: از اون چیزهایی که، از چیزایی که، از اون‌هایی که
تَرَكَ: گذاشته بودن، به‌جا گذاشته بودن، از خودشون به یادگار گذاشته بودن

آلُ مُوسَىٰ: خاندان موسی، اهل خونه‌ی موسی، پیروان موسی
وَ آلُ هَارُونَ: و خاندان هارون، خانواده‌ی هارون، پیروان هارون
تَحْمِلُهُ: حملش می‌کنن، با خودشون می‌یارن، می‌برن
الْمَلَائِكَةُ: فرشته‌ها، ملائک، موجودای نورانی آسمونی
إِنَّ: واقعاً، بدون شک، حتماً
فِي ذَٰلِكَ: توی این قضیه، در این موضوع، از این ماجرا
لَآيَةً: یه نشونه‌ست، علامته، برهان قشنگیه
لَكُمْ: برای شما، به نفع شما، واسه‌تون
إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ: اگه واقعاً ایمان دارید، اگه واقعاً باور دارید، اگه اهل دلید و دلتون به خدا بنده

این آیه میگه:
شک داشتن. باور نکردن. پیامبرشون گفت، ولی دلشون قرص نشد.
هنوز مطمئن نبودن. هنوز دنبال یه نشونه بودن. یه چیزی که قانعشون کنه. یه دلیل محکم. یه مدرک که تو دلشون جا بگیره.
پیامبرشون گفت: باشه. یه نشونه‌ست.
یه نشونه‌ی خدایی. یه صندوق. یه صندوق مقدس. صندوقی که نشونه‌ی امنیته. صندوقی که باهاش آروم می‌شی. صندوقی که دل‌هاتونو گرم می‌کنه.
از طرف خداست. مخصوص شماست. هدیه‌ی آسمونی براتونه.
توش چیه؟
یادگاریه. یادگاری از روزای روشن. یادگاری از موسی. از هارون. از مردای نور. از خونواده‌ی پیامبرا.
ولی فقط این نیست... صندوقو فرشته‌ها میارن. آره، فرشته‌ها. با دستای نور. با دلای مطهر.
یه معجزه‌ست. یه نشونه‌ست. یه علامته برای شما. فقط اگه دلتون روشنه. فقط اگه واقعاً ایمان دارید. فقط اگه به حرف خدا دل می‌دید.

نتیجه اینکه:
آدمیزاد، همیشه دنبال نشونه‌س. دلش می‌خواد مطمئن شه. دلش می‌خواد یه چیزی ببینه، تا باور کنه. ولی همیشه نشونه‌ها جلوی چشم‌مونن. گاهی یه آرامش کوچیک. یه لبخند بی‌دلیل. یه حس قشنگ. یه دلگرمی بی‌هوا. همیناست صندوقِ تو. صندوقِ آرامشت. صندوقِ ایمانت.
خدا همیشه یه راه داره برای اطمینان دلمون.
یه صندوقی، یه نشونه‌ای، یه آرامشی.
پس حواست باشه.
اگه واقعاً اهل ایمانی… اگه دلت دنبال حقه… خدا برات می‌فرسته. فرشته‌هاشو، نشونه‌هاشو، یادگاری‌هاشو. کافیه چشم‌هات رو باز کنی. و دلت رو هم.
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(٢٤٨)

معنی آیه:
اون‌وقت پیامبرشون با خوشحالی بهشون گفت: «یه نشونه‌ی روشن و خدایی قراره بیاد، تا دلتون قرص شه که انتخاب طالوت، از طرف خودِ خداست. یه صندوق مقدس، یه صندوق پُر از خاطره و نور، داره سمتتون میاد. همون صندوقی که دل‌ها رو آروم می‌کنه، نشونه‌ی حضور خداست بین‌تون. توش چیزایی از یادگارهای موسی و هارون هست، بوی قدس می‌ده، بوی ایمان. و عجیب‌تر اینکه، این صندوق رو فرشته‌ها می‌یارن! آره، همین نشونه برای شما کافیه، اگه واقعاً دلتون به خدا گرمه، اگه از ته دل باور دارید.»

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ قَالَ: و گفت، همچنین گفت، بهشون گفت
لَهُمْ: بهشون، واسه اون‌ها، خطاب به اون‌ها
نَبِيُّهُمْ: پیامبرشون، فرستاده‌ی خداشون، پیام‌آورشون
إِنَّ: واقعاً، بی‌تردید، شک نکن
آيَةَ: نشونه، علامت، دلیل روشن
مُلْكِهِ: پادشاهیش، فرمانرواییش، سلطنتش
أَنْ: اینکه، یعنی، اینطور که
يَأْتِيَكُمُ: میاد سمتتون، براتون میارن، به دستتون می‌رسه
التَّابُوتُ: صندوقچه، جعبه‌ی مقدس، صندوق نورانی
فِيهِ: توش، درونش، داخلش
سَكِينَةٌ: آرامش، دلگرمی، حس امنیت
مِنْ رَبِّكُمْ: از طرف خداى شما، از سوی پروردگارتون، از خدای مهربون‌تون
وَ بَقِيَّةٌ: و باقی‌مونده، یادگار، آثار به‌جامونده
مِمَّا: از اون چیزهایی که، از چیزایی که، از اون‌هایی که
تَرَكَ: گذاشته بودن، به‌جا گذاشته بودن، از خودشون به یادگار گذاشته بودن

آلُ مُوسَىٰ: خاندان موسی، اهل خونه‌ی موسی، پیروان موسی
وَ آلُ هَارُونَ: و خاندان هارون، خانواده‌ی هارون، پیروان هارون
تَحْمِلُهُ: حملش می‌کنن، با خودشون می‌یارن، می‌برن
الْمَلَائِكَةُ: فرشته‌ها، ملائک، موجودای نورانی آسمونی
إِنَّ: واقعاً، بدون شک، حتماً
فِي ذَٰلِكَ: توی این قضیه، در این موضوع، از این ماجرا
لَآيَةً: یه نشونه‌ست، علامته، برهان قشنگیه
لَكُمْ: برای شما، به نفع شما، واسه‌تون
إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ: اگه واقعاً ایمان دارید، اگه واقعاً باور دارید، اگه اهل دلید و دلتون به خدا بنده

این آیه میگه:
شک داشتن. باور نکردن. پیامبرشون گفت، ولی دلشون قرص نشد.
هنوز مطمئن نبودن. هنوز دنبال یه نشونه بودن. یه چیزی که قانعشون کنه. یه دلیل محکم. یه مدرک که تو دلشون جا بگیره.
پیامبرشون گفت: باشه. یه نشونه‌ست.
یه نشونه‌ی خدایی. یه صندوق. یه صندوق مقدس. صندوقی که نشونه‌ی امنیته. صندوقی که باهاش آروم می‌شی. صندوقی که دل‌هاتونو گرم می‌کنه.
از طرف خداست. مخصوص شماست. هدیه‌ی آسمونی براتونه.
توش چیه؟
یادگاریه. یادگاری از روزای روشن. یادگاری از موسی. از هارون. از مردای نور. از خونواده‌ی پیامبرا.
ولی فقط این نیست... صندوقو فرشته‌ها میارن. آره، فرشته‌ها. با دستای نور. با دلای مطهر.
یه معجزه‌ست. یه نشونه‌ست. یه علامته برای شما. فقط اگه دلتون روشنه. فقط اگه واقعاً ایمان دارید. فقط اگه به حرف خدا دل می‌دید.

نتیجه اینکه:
آدمیزاد، همیشه دنبال نشونه‌س. دلش می‌خواد مطمئن شه. دلش می‌خواد یه چیزی ببینه، تا باور کنه. ولی همیشه نشونه‌ها جلوی چشم‌مونن. گاهی یه آرامش کوچیک. یه لبخند بی‌دلیل. یه حس قشنگ. یه دلگرمی بی‌هوا. همیناست صندوقِ تو. صندوقِ آرامشت. صندوقِ ایمانت.
خدا همیشه یه راه داره برای اطمینان دلمون.
یه صندوقی، یه نشونه‌ای، یه آرامشی.
پس حواست باشه.
اگه واقعاً اهل ایمانی… اگه دلت دنبال حقه… خدا برات می‌فرسته. فرشته‌هاشو، نشونه‌هاشو، یادگاری‌هاشو. کافیه چشم‌هات رو باز کنی. و دلت رو هم.
نهج‌البلاغه
#حکمت_38
بخش سوم
محمد رضا رنجبر
@mrranjbar3
نهج البلاغه
حکمت ۳۸
بخش سوم

وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ

امیر گل‌ها که درود خدا بر او باد فرمود: ترسناک‌ترین تنهایی، و هولناک‌ترین بی‌کسی، خودبینی، خودپسندی و خودشیفتگی‌ست.

واژه‌ها:

وَ: نیز، همچنین، علاه
أَوْحَشَ: ترسناک‌ترین، وحشت‌انگیزترین، هولناک‌ترین
الْوَحْشَةِ: تنهایی، بی‌کسی، غربت
الْعُجْبُ: خودپسندی، خودبینی، غرور
شرح:
یک کسی پایش شکسته بود. رفیقش به عیادت رفت. گفت: «بد نباشد.»
گفت: «پایم شکست.»
پرسید: «چرا؟ چطور؟ چی شد؟»
گفت: «آن پله را می‌بینی؟»
گفت: «بله.»
گفت: «من ندیدم، و چون ندیدم، افتادم؛ و چون افتادم، پایم شکست. و این یعنی ندیدن، موجب افتادن است. و نبینی، می‌افتی.
البته گاهی هم به عکس است؛ گاهی ببینی، می‌افتی.»

چه چیزی را؟
خود را.
خود را دیدن.
خود را مبین که رستی؛
چون خودبینی موجب افتادن است.
افتادن از چشم خدا و از چشم خلق خدا.
چرا؟
چون کسی که خود را دید، دیگران را نمی‌بیند.
ممکن است بپرسی: ببیند یا نبیند، چطور می‌شود؟
چون در این صورت، به نظرات و احساسات خود توجه می‌کند و به احساسات و نظرات دیگران توجه نمی‌کند.
ممکن است بپرسی: توجه کند یا نکند، چطور می‌شود؟
چون کسی خوشش نمی‌آید از دیده نشدن، از بی‌توجهی؛ در نتیجه، فاصله می‌گیرند. این‌جاست که تنها می‌شود. خدا هم خوشش نمی‌آید و تنهاتر می‌شود. و این‌جاست که تلخ‌ترین و ترسناک‌ترین تنهایی را تجربه می‌کند.

از این‌رو فرمودند:
«إنّ أوحش الوحشة العُجب»

وحشت دو معنا دارد:
یک معنای آن ترس است؛ وقتی می‌گویی «وحشت کردم» یعنی ترسیدم.
و یک معنای آن هم تنهایی است؛ وقتی که امیرالمؤمنین در خطاب به مردگان گورستان می‌گوید: «یا أهل الوحشة»، یعنی ای مردمان تنها، ای اهالی تنهایی.
حال حضرت به هر دو معنا در این کلام خود اشاره دارد و می‌فرماید:
«إنّ أوحش»؛ همانا ترسناک‌ترین
«الوحشة»؛ تنهایی
«العُجب»؛ خودبینی و خودپسندی است.
چون آدمی وقتی که خود را دید، فقط مزایا و امتیازات خود را می‌بیند، فقط خوبی‌های خود را می‌بیند، و بدی‌های خود به چشمش نمی‌آید. حتی بدی‌هایش را هم خوبی می‌بیند، از بس به خود نزدیک است.
نزدیک شدن‌ها، عیب‌ها را می‌پوشاند و کجی‌ها را راستی می‌نمایاند.
ندیده‌ای کسی را که تابلویی بر روی دیوار نصب می‌کند؟ چون به آن تابلو سخت نزدیک است، کجی آن را متوجه نمی‌شود؛ ولی آن‌که دورتر ایستاده است، به‌راحتی کجی آن را متوجه می‌شود.
و از طرف دیگر، چون از دیگران فاصله دارد، درست مثل فاصله از تابلو، کجی آن‌ها را به‌خوبی می‌بیند.
و از آن‌جا که فقط از خود خوبی می‌بیند و از دیگران بدی، این‌جاست که خود را صد سر و گردن از دیگران برتر و بالاتر می‌بیند؛ البته در ذهن.
ولی همین ذهنیت، ناخواسته در رفتار او جلوه و تجلی پیدا می‌کند و منعکس می‌شود و دیگران این احساس را درک می‌کنند.
در نتیجه، فاصله می‌گیرند.
و در نتیجه، تنها می‌شود.
و خدا هم فاصله می‌گیرد.
چون خدا روی بندگان خود غیرت دارد.
و این‌جاست که تنهاترین می‌شود.
حال، علاج کار چیست؟
علاج کار این است که خوبی‌های خود را می‌بینی، خوبی‌های دیگران را هم ببین؛ و بدی‌های دیگران را می‌بینی، بدی‌های خود را هم ببین.
اینجاست که خود را «تافته جدا بافته» نمی‌بینی و با خود می‌گویی: دیگران هم خوبی‌هایی دارند مثل من؛ من هم بدی‌هایی دارم مثل آن‌ها.
در نتیجه، خود را همسنگ و هم‌تراز می‌بینی، و همجنس:
«کند همجنس با همجنس پرواز»
و دیگر نه شما کنار می‌کشی، نه دیگران کناره می‌گیرند؛ بلکه در کنار شما قرار می‌گیرند.
همچنین خداوند.
حالا ممکن است یکی با خود بگوید: «من بدی ندارم که ببینم.»
پس معصومی! معصوم پانزدهم!
باشد، همین‌طور است که شما می‌گویید.
اما هیچ می‌دانی که بدی فقط بدی نیست؟ و کاش چنین بود.
هیچ می‌دانی که خوبی نکردن‌هایی هم که می‌توانستی انجام دهی و ندادی، آن‌ها هم بدی است؟ آن‌ها هم ضرر است، زیان است، خسارت است.
ببینید، اگر بازرگان خوبی باشید، فعال اقتصادی خوبی باشید و پولی در اختیار شما باشد، اگر آن را به کار نیندازید و از آن بهره‌برداری نکنید، به خودتان ضرر زده‌اید.
و همه عقلای عالم، این را زیان می‌دانند و می‌فهمند.
یا اگر معدنی داشته باشید و استخراج نکنید، این خود زیان بزرگی است.
بر همین اساس، کارهایی که نکردیم در حالی که استعدادش را داشتیم، فرصتش را داشتیم و می‌توانستیم و نکردیم، این‌ها هم ضرر است برای ما، زیان است برای ما، و بدی‌های ماست.
حال، شما پیدا کن یکی در عالم که چنین بدی‌هایی در کارنامه خود نداشته باشد!
حالا ناله‌های امیرالمؤمنین (ع) را به نظرم خوب متوجه می‌شوی که چرا می‌گفت: «ظَلَمتُ نَفسی»
آیا او کار بدی کرده بود؟ نه.
پس چرا چنین می‌گفت؟
بله، او به خاطر کارهای کرده ناله نمی‌کرد؛ برای کارهای نکرده ناله می‌کرد.
با خودش می‌گفت: می‌توانستم از این هم بهتر باشم، چرا نشدم؟
پس به خود ظلم کردم.
چون شما هرچه خوب باشی، می‌توانی خوب‌تر از آن باشی.
همان‌طور که هرچه بد باشی، می‌توانی بدتر از آن باشی.

نتیجه‌ اینکه:
خودبینی، انسان را از دیگران و از خدا دور می‌کند. راه نجات، دیدن واقع‌بینانه‌ی خود در کنار دیگران است: با همه‌ی خوبی‌ها و کاستی‌ها.
برای پیاده‌سازی این حکمت در زندگی:
۱. هر شب، یک نکته‌ی مثبت از دیگران بنویس؛ نه برای آن‌ها، برای رشد خودت.
۲. در هر موفقیتت، به‌جای تمرکز بر شایستگی‌هایت، به فرصت‌هایی که دیگران به تو دادند فکر کن.
۳. برای هر اشتباه دیگران، یک ضعف مشابه در خودت جست‌وجو کن.
۴. گاهی از دیگران بازخورد صادقانه بخواه و با تواضع گوش کن.
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ ۚ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۚ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ(٢٤٩)

معنی آیه:

وقتی طالوت با سپاهش به راه افتاد، رو به اونا گفت: «خدا می‌خواد شما رو با یه رودخونه امتحان کنه. هرکسی از اون آب بخوره، دیگه همراه من نیست. فقط اونایی که لب بهش نزنن یا نهایتش یه مشت کوچیک با دست بردارن، واقعاً همراه من هستن.» ولی بیشترشون طاقت نیاوردن و از آب خوردن، جز یه عده‌ی کم.
اما اون مؤمن‌هایی که یا اصلًا آب نخوردن یا فقط یه کف دست، با طالوت از رود گذشتن و راهشونو ادامه دادن. بعدش، اونایی که حتی یه ذره آب خورده بودن، احساس ضعف کردن و گفتن: «ما هیچ‌جوره حریف جالوت و لشکرش نمی‌شیم!» ولی اون دل‌پاک‌هایی که از آب نخورده بودن و دلشون پر از شوقِ شهادت بود، گفتن: «چه کم نبودن گروه‌های کوچیکی که با لطف خدا، بر لشکرهای عظیم پیروز شدن! آره، خدا همیشه همراه صبوراست.»

معنی تک تک کلمه‌ها:

فَلَمَّا: وقتی که، همین که، آنگاه که
فَصَلَ: راه افتاد، جدا شد، حرکت کرد
طَالُوتُ: طالوت، فرمانده‌شون، اون پادشاه مؤمن
بِالْجُنُودِ: با لشکراش، با سربازاش، با نیروهاش
قَالَ: گفت، اعلام کرد، خبر داد
إِنَّ: واقعاً، بدون شک، خب بدونین که
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق ما
مُبْتَلِيكُمْ: امتحان‌تون می‌کنه، می‌خواد بسنجتتون، داره آزمایش‌تون می‌کنه
بِنَهَرٍ: با یه رود، یه نهر آب، یه جوی آب
فَمَنْ: پس هر کسی که، بنابراین اونی که، هرکسی
شَرِبَ: نوشید، آب خورد، یه جرعه زد
مِنْهُ: از اون، ازش، از اون آب
فَلَيْسَ: پس نیست، بنابراین نیست، دیگه حساب نمی‌شه
مِنِّي: از من، جزو من، همراه من
وَ مَنْ: و هر کسی که، و اونی که، هر کی
لَمْ يَطْعَمْهُ: لب نزد، مزه‌شو نچشید، ازش نخورد
فَإِنَّهُ: پس اون، چون اون، بنابراین اون
مِنِّي: با منه، جزو منه، همراه منه
إِلَّا: به جز، مگر، فقط
مَنِ: کسی که، اونی که، اون آدمی که
اغْتَرَفَ: برداشت، یه مشت برداشت، یه کف دست برداشت
غُرْفَةً: یه مشت، یه کف دست، یه ذره
بِيَدِهِ: با دستش، دستی، با کف دست خودش
فَشَرِبُوا: پس نوشیدن، خوردن، از آب خوردن
مِنْهُ: از اون، ازش، از اون رود
إِلَّا: به جز، فقط، مگر
قَلِيلًا: یه عده کم، تعداد کمی، انگشت‌شمار
مِنْهُمْ: از بینشون، از بین اون‌ها، از جمع‌شون
فَلَمَّا: پس وقتی که، همین که، آنگاه که
جَاوَزَهُ: ازش رد شدن، ازش عبور کردن، پشت سر گذاشتنش
هُوَ: اون، خودش، طالوت
وَ الَّذِينَ: و اون‌هایی که، و کسایی که، همراهانش
آمَنُوا: ایمان آوردن، باور داشتن، دلشون با خدا بود
مَعَهُ: با اون، همراهش، دوشادوشش
قَالُوا: گفتن، اظهار کردن، بلند گفتن
لَا: نه، نداریم، نمی‌تونیم
طَاقَةَ: توان، زور، قدرت
لَنَا: برای ما
الْيَوْمَ: امروز، الان، در این لحظه
بِجَالُوتَ: با جالوت، در برابر جالوت، مقابل دشمن
وَ جُنُودِهِ: و سپاهش، و سربازاش، و ارتشش
قَالَ: گفتن، جواب دادن، واکنش نشون دادن
الَّذِينَ: اون‌هایی که، کسایی که، افرادی که
يَظُنُّونَ: گمان می‌کردن، باور داشتن، یقین داشتن
أَنَّهُمْ: که اونا، که خودشون، که اون افراد
مُلَاقُو: دیدار می‌کنن، ملاقات می‌کنن، قراره ببینن
اللَّهِ: خدا رو، پروردگار رو، خالق رو
كَمْ: چه بسیار، چندتا، خیلی از
مِنْ: از بین، از میان، از دلِ
فِئَةٍ: گروهی، دسته‌ای، جماعتی
قَلِيلَةٍ: کوچیک، کم‌تعداد، انگشت‌شمار
غَلَبَتْ: پیروز شدن، غلبه کردن، شکست دادن
فِئَةً: گروهی، دسته‌ای، جمعیتی
كَثِيرَةً: بزرگ، پرشمار، پرجمعیت
بِإِذْنِ اللَّهِ: به خواست خدا، با اجازه خدا، با کمک خدا
وَ اللَّهُ: و خدا، و پروردگار، و خدای مهربون
مَعَ: همراه، کنار، پشت
الصَّابِرِينَ: صابران، آدمای باحوصله، کسایی که مقاومت می‌کنن

این آیه میگه:
طالوت که فرمانده شد، سپاه رو برداشت، و راه افتاد سمت میدون. وسط راه، ایستاد. و برگشت رو به مردمش، و گفت: یه امتحان در پیش داریم. یه آزمون از طرف خدا. یه نهر جلوی راهتونه. یه رود که تشنه می‌شید و وسوسه می‌شید.
گفت: هرکی از این آب بخوره، همراه من نیست. جز اونایی که فقط یه کف دست بخورن، یه مشت کوچیک،نه بیشتر!
امتحان شروع شد... اکثرا خوردن. بی‌تأمل. بی‌مقاومت.
رد شدن از نهر... اما نه از امتحان!
تنها یه عده‌ی کم، موندن. که همراه موندن. سالم موندن.
و طالوت با همین عده‌ی کم رفت جلو. از نهر گذشتن. دل کندن از آب. جلو رفتن با تشنگی.
ولی اونایی که یه کم خورده بودن، نه زیاد، ولی خورده بودن... زدن عقب. کم آوردن.
گفتن: ما زورمون نمی‌رسه. ما در برابر جالوت و لشکرش، هیچی نیستیم!
اما یه عده بودن،دلشون قرص بود. ایمان داشتن. یه یقین قشنگ داشتن. و بلند گفتن: چند بار شده که یه عده‌ی کم، یه لشکر زیاد رو شکست داده! با اجازه‌ی خدا. با خواست خدا.
آره... خدا با صابراس. خدا پشت اوناییه که عقب نمی‌کشن. که کم نمیارن. که وسط راه، دل نمی‌لرزونن.

نتیجه اینکه:
زندگی هم یه میدونه. پر از رودای وسوسه. پر از لحظه‌های تشنگی. تشنگیِ پول، تشنگیِ قدرت، تشنگیِ دیده شدن.
پس هر چیزی که دیدی، سمتش نرو. هر آبی، آب زلال نیست. هر راحتی، راه درست نیست. یه وقت می‌بینی فقط یه جرعه، یه تصمیم کوچیک، تو رو از مسیر جدا می‌کنه.
کم بخور. کم بردار.
همراه بمون. پاک بمون. صبور بمون.
چون خدا هنوزم با صابراس. و همراه اوناس، همونایی که خودشونو نگه می‌دارن. و تو امتحانا، تو وسوسه‌ها، تو تنهاییِ راه، کم نمیارن.
وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ(٢٥٠)

معنی آیه:
وقتی چشمشون به جالوت و لشکر بزرگش افتاد،گفتن: «خدایا... بهمون صبر بده، طاقت بده، استقامت بده، دل‌هامونو قرص کن، پامونو سفت کن، لغزش ازمون دور کن، ثابت‌قدم‌مون کن توی این راه سخت...
خدایا، ما رو بر این جماعت ظالم، پیروز کن، سربلند کن، موفقمون کن.»

معنی تک تک کلمه‌ها:
وَ: و، همچنین، همین که
لَمَّا: وقتی که، همون موقعی که، به‌محض اینکه
بَرَزُوا: رفتن جلو، روبه‌رو شدن، پا به میدان گذاشتن
لِجَالُوتَ: جلوی جالوت، مقابل جالوت، روبه‌روی اون دشمن بزرگ
وَ جُنُودِهِ: و لشکراش، و سپاه عظیمش، و همه قشونش
قَالُوا: گفتن، صدا زدن، دعا کردن
رَبَّنَا: ای خدای ما، خدایا، خدای خوب و مهربون ما
أَفْرِغْ: بریز، سرازیر کن، لبریز کن
عَلَيْنَا: روی ما، بر سر ما، توی دل ما
صَبْرًا: صبر، تحمل، بردباری
وَ ثَبِّتْ: و محکم کن، سفت و قرص کن، استوار نگه‌دار
أَقْدَامَنَا: قدم‌هامون، پاهامون، حرکت‌هامون
وَ انْصُرْنَا: و یاری‌مون کن، و کمک‌مون کن، و پشت‌مون باش
عَلَى: بر، علیه، مقابل
الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ: این مردم کافر، این جماعت بی‌ایمان، این گروه دشمن خدا

این آیه می‌گه:
رفتن جلو. روبه‌رو شدن. تن‌به‌تن. با جالوت. با لشگرش.
دل‌ها لرزید. فضا سنگین شد. اما همون‌جا. همون لحظه. یه نجوای قشنگ بلند شد. از ته دل. از عمق باور.
گفتن: خدایا... یه دلِ صبور بده. نه یه ذره، نه قطره‌ای، بریز...
مثل بارون، مثل سیل.
صبرِ پررنگ. صبرِ حسابی. صبری که جا نزنه. که نشکنه.
خدایا... قدم‌هامون رو محکم کن. زمین‌گیر نشیم.‌پا به فرار نذاریم.‌تو دلِ میدون، سرِ جا بمونیم. بی‌لغزش، بی‌تردید.
خدایا... یاری‌مون کن. کمک‌مون کن.‌ما رو برسون به پیروزی. ما رو بلند کن جلوی این جماعت بی‌خدا. اینا که از حق دورن. از نور دورن.

نتیجه اینکه:
هر روز، یه میدون جنگه. و یه جالوت روبه‌رومونه.
و جالوت گاهی یه آدمه. گاهی یه وسوسه. گاهی یه خستگی.
همیشه یه چیزی هست که بخواد ناامیدت کنه، بترسونه، زمین‌گیرت کنه. همون جالوتته.
ولی اگه دلت پر باشه از صبر... اگه قدم‌هاتو با خدا ورداری... اگه بدونی تنها نیستی...‌اون‌وقت نمی‌ترسی. جا نمی‌زنی. نمی‌بری.
پس دعا کن. ساده. ولی واقعی. و بگو: خدایا، صبر بده. قدرت بده. یاری بده.
بعضی وقتا، فقط همین سه‌تا دعاست که نجاتت می‌ده.
مثل همون روز. مثل همون میدون. مثل همون نبرد... که صبر، قدم، و یاریِ خدا، کارو تموم کرد.
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ(٢٥١)

معنی آیه:

آخرش، به لطف خدا، شکستشون دادن.
اون دل‌های کوچیک، اون دل‌های امیدوار، پیروز شدن.
و داوود، جالوت رو زد. زد و افتاد. تموم شد.
و خدا به داوود، پادشاهی داد. عقل داد. فهم داد. بینش داد. حکمت ریخت توی وجودش.
و چیزهایی یادش داد که فقط خودش می‌دونه به درد داوود می‌خورد.
یه مهارت‌هایی، یه توانایی‌هایی، خاص… ویژه… به‌موقع.
و اگه خدا نخواد که بعضی از آدما، جلوی ظلمِ بعضی‌های دیگه رو بگیرن، زمین، می‌شه میدونِ جنگ. می‌شه دنیای بی‌قانون. می‌شه ویرونه.
اما…
اما خدا مهربونه. بیشتر از چیزی که فکرشو می‌کنی.

معنی تک تک کلمه‌ها:

فَهَزَمُوهُمْ: شکستشون دادن، زمین‌گیرشون کردن، پس‌شون زدن
بِإِذْنِ: با اجازه‌ی، به خواستِ، با فرمانِ
اللَّهِ: خدا، پروردگار، خالق
قَتَلَ: کشت، زد، نابود کرد
دَاوُودُ: داوود، اون جوون شجاع، بنده‌ی برگزیده‌ی خدا
جَالُوتَ: جالوت، غول بی‌رحم، فرمانده‌ی دشمن
وَ آتَاهُ: و داد بهش، عطاش کرد، نصیبش کرد
اللَّهُ: خدا، رب مهربون، قدرت مطلق
الْمُلْكَ: پادشاهی، حکومت، سلطه
الْحِكْمَةَ: عقل، درایت، فهم
عَلَّمَهُ: یادش داد، آموزش‌ش داد، یادش انداخت
مِمَّا: از اون‌چیزی که، هر چی که، چیزایی که
يَشَاءُ: بخواد، صلاح بدونه، اراده کنه
لَوْلَا: اگه نبود، اگه نمی‌بود، اگه انجام نمی‌گرفت
دَفْعُ: جلوگیری، دفاع، سد کردن
اللَّهِ: خدا، اون بالا سری، عزیز مطلق
النَّاسَ: مردم، آدم‌ها، خلق
بَعْضَهُمْ: بعضی از اون‌ها، یه عده‌شون، گروهی
بِبَعْضٍ: با بعضی دیگه، در برابر بقیه، مقابل اون یکی‌ها
لَفَسَدَتِ: قطعاً به‌هم می‌ریخت، حتماً نابود می‌شد، واقعاً خراب می‌شد
الْأَرْضُ: زمین، دنیا، این کره‌ی خاکی
وَلَٰكِنَّ: ولی، اما، با این‌حال
اللَّهَ: خدا، پروردگار، مهربون بی‌منت
ذُو: دارنده‌ی، صاحبِ، دارای
فَضْلٍ: لطف، بزرگواری، رحمت
عَلَى: بر، نسبت به، برای
الْعَالَمِينَ: همه‌ی جهانیان، همه‌ی مردم، تموم دنیا
2025/07/05 06:35:59
Back to Top
HTML Embed Code: