یه سری وقتا هست
اینقدر خسته ای از همچی
اینقدر فشار همچی رو کشیدی و اوکی نشون دادی انگار هیچی نبوده
دلت میخواد فقط یه جایی داد بزنی بگی نمیشه دیگه نمیتونم
سگ بشی سر هر چی
شاید یه بخش بزرگیش تقصیر کسایی نباشه که براشون اعصاب نداری
ولی خب تو دیگه کششت تموم شده … فکر نمیکنی کی جلوته
این جور وقتا فقط کسایی میخوای که اینقدر بفهمنت که بگن بیا بغلت کنم؛) میدونم حالتو،
درست میشه
من پیشتم
از اینا فقط میخوای
بقیه که نمیتونن تحملت کنن فقط سعی میکنی دور بشی اینقدر که حداقل تو اذیتشون نکنی …
نباشی تو زندگیشون که به خاطر حال خودت اذیتشون نکنی
آدم مهمای زندگیت که نمیتونن تحملت کنن توی این حال فقط جدایی ازشون میشه راه حلت
اون مهمای دیگم که میمونن و بغلت میکنن تا گریه کنی که قراره تا تهش براشون باشی
به هر قیمتی و هر جوری کنارشون باشی و ۱۰۰ خودتو براشون بزاری
چون فقط اونا بودن توی حالی که نیاز داشتی بهشون بودن برات ؛)
بقیم که مهم نیستن ….
اصلا فرقی نداره باشن یا نباشن
کاش آدم مهما تحمل آدم توی اون موقعیتا رو داشته باشن
من فقط خستم از هر چی و درست کردن هر چی ؛)
میخوام هیچکاری نکنم ؛)
در کل ببخشید از همه اون آدم مهما ؛) ببخشید که یکی نیاز داره توی ته ته ته غیر منطقی درکش کنید و بگید بهش من پیشتم و بغلش کنید ؛)
کاش اینقدر همچیو سخت نگیرم که بعدش به خاطرش بد بشم اینقدری که به خاطر بد بودنم مجبور بشم از کسی که دلم نمیخواد یه لحظه هم نبودنشو ببینم دور بشم ؛)
اینقدر خسته ای از همچی
اینقدر فشار همچی رو کشیدی و اوکی نشون دادی انگار هیچی نبوده
دلت میخواد فقط یه جایی داد بزنی بگی نمیشه دیگه نمیتونم
سگ بشی سر هر چی
شاید یه بخش بزرگیش تقصیر کسایی نباشه که براشون اعصاب نداری
ولی خب تو دیگه کششت تموم شده … فکر نمیکنی کی جلوته
این جور وقتا فقط کسایی میخوای که اینقدر بفهمنت که بگن بیا بغلت کنم؛) میدونم حالتو،
درست میشه
من پیشتم
از اینا فقط میخوای
بقیه که نمیتونن تحملت کنن فقط سعی میکنی دور بشی اینقدر که حداقل تو اذیتشون نکنی …
نباشی تو زندگیشون که به خاطر حال خودت اذیتشون نکنی
آدم مهمای زندگیت که نمیتونن تحملت کنن توی این حال فقط جدایی ازشون میشه راه حلت
اون مهمای دیگم که میمونن و بغلت میکنن تا گریه کنی که قراره تا تهش براشون باشی
به هر قیمتی و هر جوری کنارشون باشی و ۱۰۰ خودتو براشون بزاری
چون فقط اونا بودن توی حالی که نیاز داشتی بهشون بودن برات ؛)
بقیم که مهم نیستن ….
اصلا فرقی نداره باشن یا نباشن
کاش آدم مهما تحمل آدم توی اون موقعیتا رو داشته باشن
من فقط خستم از هر چی و درست کردن هر چی ؛)
میخوام هیچکاری نکنم ؛)
در کل ببخشید از همه اون آدم مهما ؛) ببخشید که یکی نیاز داره توی ته ته ته غیر منطقی درکش کنید و بگید بهش من پیشتم و بغلش کنید ؛)
کاش اینقدر همچیو سخت نگیرم که بعدش به خاطرش بد بشم اینقدری که به خاطر بد بودنم مجبور بشم از کسی که دلم نمیخواد یه لحظه هم نبودنشو ببینم دور بشم ؛)
تو یادت نیست؛
ولی من خوب به یاد دارم،
برای داشتنت دلی را به دریا زدم...
که از آب میترسید!
ولی من خوب به یاد دارم،
برای داشتنت دلی را به دریا زدم...
که از آب میترسید!
دیروز رفتم با یه دختره صحبت کردم
ازونایی که فک میکردم به خونم تشنس
چند روز بود بد عذاب وجدان داشتم سر اینکه نکنه من نابهجا قضاوتش کردم؟
اینطور بودم که جهنم!
من میرم بهش میگم خودم راحت بشم هر ریاکشنی ام داد حقمه
خلاصه رفتم باهاش حرف زدم
طرف گفت نه بابا من چیزی از تو به دل نگرفتم بابا من اصلا فراموش کرده بودم نمیگفتی ام مشکلی نبود و اینا
خلاصه که گفت اشکالی نداره خیلیم خوب برخورد کرد
حتی دوستاشم اومدن
با کمال ناباوری پشتمو گرفتن
از وقتی باهاش حرف زدم
یه حس آرامش دارم که هیچ؛
ولی واقعا به این نتیجه رسیدم چقدر ما آدمارو بد از روی حرف دیگران قضاوت میکنم ،چقدر آدما ناخواسته رو دیدگاه ما تاثیر میزارن...
که چقدر ما بنده و برده آدمای اطرافمونیم،حتی اگر اون کسی که حکمرانی میکنه خودمون باشیم:))
ازونایی که فک میکردم به خونم تشنس
چند روز بود بد عذاب وجدان داشتم سر اینکه نکنه من نابهجا قضاوتش کردم؟
اینطور بودم که جهنم!
من میرم بهش میگم خودم راحت بشم هر ریاکشنی ام داد حقمه
خلاصه رفتم باهاش حرف زدم
طرف گفت نه بابا من چیزی از تو به دل نگرفتم بابا من اصلا فراموش کرده بودم نمیگفتی ام مشکلی نبود و اینا
خلاصه که گفت اشکالی نداره خیلیم خوب برخورد کرد
حتی دوستاشم اومدن
با کمال ناباوری پشتمو گرفتن
از وقتی باهاش حرف زدم
یه حس آرامش دارم که هیچ؛
ولی واقعا به این نتیجه رسیدم چقدر ما آدمارو بد از روی حرف دیگران قضاوت میکنم ،چقدر آدما ناخواسته رو دیدگاه ما تاثیر میزارن...
که چقدر ما بنده و برده آدمای اطرافمونیم،حتی اگر اون کسی که حکمرانی میکنه خودمون باشیم:))
تو باز خواهی گشت
مهربان تر از همیشه
در شبی از تاریخ که
این عشق دیگر نبض نخواهد داشت.
مهربان تر از همیشه
در شبی از تاریخ که
این عشق دیگر نبض نخواهد داشت.
هرشب؛
راس ساعت دلتنگي
پرده ی اتاقت را کمی کنار بزن
ماه را سپرده ام
به جاي من
یک دل سیر
نگاهت کند:)
راس ساعت دلتنگي
پرده ی اتاقت را کمی کنار بزن
ماه را سپرده ام
به جاي من
یک دل سیر
نگاهت کند:)
اگه مردم
روی سنگ قبرم بنویسید:
اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی
جهان آن پند تلخی را میآموزد به تو روزی:)
روی سنگ قبرم بنویسید:
اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی
جهان آن پند تلخی را میآموزد به تو روزی:)
گاه گاهی که دلم میگیرد
به خودم میگویم؛
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم میگوید
بشکن دیوار که درونت داری
چه سوالی داری؟
تو خدارا داری
و خدا
اول و آخر توست:)
به خودم میگویم؛
در دیاری که پر از دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم میگوید
بشکن دیوار که درونت داری
چه سوالی داری؟
تو خدارا داری
و خدا
اول و آخر توست:)
اینقدر وسط دعوا نگو بهم نگاه کن
وقتی بحثی میشه نمیخوام توی چشات نگاه کنم
اصلا بخوام نگاه کنمم نمیتونم
به هزار و یک دلیل
اولش اینکه بغضم میترکه
دوم اینکه ازت متنفر میشم،شاید بخاطر اینکه وقتی نگاه میکنم با خودم میگم واقعا کسی که من اینقدر دوسش داشتم داره باهام بد صحبت میکنه؟
سوم اینکه اگه من رابطه چشمی برقرار کنم طوری عصبی میشم که امکان داره بکشمت!
پس بمن نگو تو چشمام نگاه کن!
فهمیدی؟
وقتی بحثی میشه نمیخوام توی چشات نگاه کنم
اصلا بخوام نگاه کنمم نمیتونم
به هزار و یک دلیل
اولش اینکه بغضم میترکه
دوم اینکه ازت متنفر میشم،شاید بخاطر اینکه وقتی نگاه میکنم با خودم میگم واقعا کسی که من اینقدر دوسش داشتم داره باهام بد صحبت میکنه؟
سوم اینکه اگه من رابطه چشمی برقرار کنم طوری عصبی میشم که امکان داره بکشمت!
پس بمن نگو تو چشمام نگاه کن!
فهمیدی؟
میگماااا
میای بغلمکنی؟
من تک تک سلول هام هنوز زخمه،
هنوز درد میکنه
هنوزم وقتی دست یکی بهم میخوره بدنم میسوزه از زخم
ولی تو بیا بغلم کن باشه:)؟
من میخوام اگه مرگی ام هست
تو بغل تو باشه.
اگه دردی ام هست
بازم تو بغل تو باشه
یه دردی دادی بهم که برای فرار ازش میخوام طرف خودت برگردم
طوری که اصلا نمیبینم برق اون دندون تیز شده رو
فقط میدونم درد دارمو میخوام تو باشی
نمیخوام بگم بیا،
ولی حقیقت دلم برای دخترکم گفتنات تنگشده:)
چقدر احمقانه...
اگه آخر شبا نبود
کل عمرم رو صرف متنفر بودن ازت میکردم
ولی وقتی شب از نیمه میگذره یادم میاد یه حسایی هنوز تو من زندست...
کاش اون کارو نمیکردی...
کاش خیلی کارا رو نمیکردی
که نه منو تیکه تیکه کنی نه خودتو نابود،،،
راستی تیکه هامو چیکار کردی؟
هنوز پیش خودت نگه داشتی؟
نمیدونم اینو
ولی میدونم یه تیکه از قلبم و هنوز نگه داشتی که اینطور روحم و به پرواز درمیاره.
یادمه یکی میگفت:
یکی از بدترین اتفاقایی که میتونه بیفته اینه که خواب اونی که همزمان هم دوسش داری هم ازش متنفری و هم دلتنگشی رو ببینی.
ولی میشه این بدترین اتفاقم برام بیفته ؟! بدجوری هواتو کردم.
دیگه فک کنم دارم دیوونه میشم:)
میای بغلمکنی؟
من تک تک سلول هام هنوز زخمه،
هنوز درد میکنه
هنوزم وقتی دست یکی بهم میخوره بدنم میسوزه از زخم
ولی تو بیا بغلم کن باشه:)؟
من میخوام اگه مرگی ام هست
تو بغل تو باشه.
اگه دردی ام هست
بازم تو بغل تو باشه
یه دردی دادی بهم که برای فرار ازش میخوام طرف خودت برگردم
طوری که اصلا نمیبینم برق اون دندون تیز شده رو
فقط میدونم درد دارمو میخوام تو باشی
نمیخوام بگم بیا،
ولی حقیقت دلم برای دخترکم گفتنات تنگشده:)
چقدر احمقانه...
اگه آخر شبا نبود
کل عمرم رو صرف متنفر بودن ازت میکردم
ولی وقتی شب از نیمه میگذره یادم میاد یه حسایی هنوز تو من زندست...
کاش اون کارو نمیکردی...
کاش خیلی کارا رو نمیکردی
که نه منو تیکه تیکه کنی نه خودتو نابود،،،
راستی تیکه هامو چیکار کردی؟
هنوز پیش خودت نگه داشتی؟
نمیدونم اینو
ولی میدونم یه تیکه از قلبم و هنوز نگه داشتی که اینطور روحم و به پرواز درمیاره.
یادمه یکی میگفت:
یکی از بدترین اتفاقایی که میتونه بیفته اینه که خواب اونی که همزمان هم دوسش داری هم ازش متنفری و هم دلتنگشی رو ببینی.
ولی میشه این بدترین اتفاقم برام بیفته ؟! بدجوری هواتو کردم.
دیگه فک کنم دارم دیوونه میشم:)
گفت: اين روزها کمی افسرده به نظر میرسی.
گفتم: واقعا؟
گفت: حتما نيمه شبها زيادی فکر میکنی. من فکر کردن های نيمه شب را کنار گذاشته ام.
گفتم: چطور تونستی اين کار را بکنی؟
او گفت: هر وقت افسردگی به سراغم مياد، شروع به تميز کردن خانه میکنم. حتی اگر دو يا سه صبح باشد. ظرفها را میشویم، اجاق را گردگيري میکنم، زمين را جارو میکشم، دستمال ظرفها را در سفيدکننده میاندازم، کشوهای ميزم را منظم میکنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد اتو میکشم. آن قدر اين کار را میکنم تا خسته شوم، بعد چيزی مینوشم و میخوابم. صبح بيدار میشوم و وقتی جورابهايم را میپوشم، حتي يادم نمیآید، شب قبل به چه فکر میکردم.
بار ديگر به اطراف نگاهی انداختم. اتاق مثل هميشه تميز و مرتب بود.
گفت: آدمها در ساعت سه صبح به هر جور چيزي فکر میکنند. همه ما اينطور هستيم. برای همين هر کدام مان بايد شيوه ی مبارزه خود را با آن پيدا کنيم...!
کجا ممکن است پيدايش کنم؟
هاروکی موراکامی
گفتم: واقعا؟
گفت: حتما نيمه شبها زيادی فکر میکنی. من فکر کردن های نيمه شب را کنار گذاشته ام.
گفتم: چطور تونستی اين کار را بکنی؟
او گفت: هر وقت افسردگی به سراغم مياد، شروع به تميز کردن خانه میکنم. حتی اگر دو يا سه صبح باشد. ظرفها را میشویم، اجاق را گردگيري میکنم، زمين را جارو میکشم، دستمال ظرفها را در سفيدکننده میاندازم، کشوهای ميزم را منظم میکنم و هر لباسی را که جلوی چشم باشد اتو میکشم. آن قدر اين کار را میکنم تا خسته شوم، بعد چيزی مینوشم و میخوابم. صبح بيدار میشوم و وقتی جورابهايم را میپوشم، حتي يادم نمیآید، شب قبل به چه فکر میکردم.
بار ديگر به اطراف نگاهی انداختم. اتاق مثل هميشه تميز و مرتب بود.
گفت: آدمها در ساعت سه صبح به هر جور چيزي فکر میکنند. همه ما اينطور هستيم. برای همين هر کدام مان بايد شيوه ی مبارزه خود را با آن پيدا کنيم...!
کجا ممکن است پيدايش کنم؟
هاروکی موراکامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لطفا بیا پیشم ،
چیزی نگو،
سوالی نپرس،
و فقط همینجوری بغلم کن؛)
چیزی نگو،
سوالی نپرس،
و فقط همینجوری بغلم کن؛)
خدای من!
من تورا نپرستیدم از ترس آتشت
و نه به طمع بهشتت
بلکه تو را سزاوار و لایق پرستش دیدم:)
من تورا نپرستیدم از ترس آتشت
و نه به طمع بهشتت
بلکه تو را سزاوار و لایق پرستش دیدم:)
میدونی انگار این روزا دیگه شادی یادم رفته
توی تار و پود زندگیم غم هست ،هر جا برم با هر کی باشم هر تایمی از شبانه روز …
انگار نفسمم به ضرر داره میاد و میره…
خنده با لبام خیلی وقته قهر کرده البته بی انصافی نکنم خنده های مصنوعی و زوری که همیشه هست دستشون درد نکنه حداقل ظاهرمونو حفظ میکنن از غم که داد نزنه…
میشه !…
میشه به دلخوشیام بگید به زندگیم برگزدن ؛) ؟
این روزا به جای غذا خوراکم شده قرصای مسکنی که حتی به زور اثر میکنه ؛
حتی به خواب رفتنمم یا از درده یا از فکر
این کابوسای لعنتیم که تا خواب میاد سراغمون زودتر میان پیشم تنهام نمیزارن :)
یروزایی نمیفهمم واسه چی زندم
شب که میخوابم با ده نفر دوستم،صبح که بیدار میشن یازده نفر سنگ انداختن جلو پام
این روزا هیچی دیگه واقعی نیس
نه آدما،نه زندگیا،نه کارا
رسما خودمو درگیر یسری روزمره پوشالی کردم که شاید یروز همه چی اکی شد....
اما داریم با سرعت ۲۲۰ تخته گاز میریم طوری که حتی یادمون نیس ماشین آینده دنده عقب نداره:)
راستی
نگفتی..
دلخوشیامو پیدا کردی:)؟
توی تار و پود زندگیم غم هست ،هر جا برم با هر کی باشم هر تایمی از شبانه روز …
انگار نفسمم به ضرر داره میاد و میره…
خنده با لبام خیلی وقته قهر کرده البته بی انصافی نکنم خنده های مصنوعی و زوری که همیشه هست دستشون درد نکنه حداقل ظاهرمونو حفظ میکنن از غم که داد نزنه…
میشه !…
میشه به دلخوشیام بگید به زندگیم برگزدن ؛) ؟
این روزا به جای غذا خوراکم شده قرصای مسکنی که حتی به زور اثر میکنه ؛
حتی به خواب رفتنمم یا از درده یا از فکر
این کابوسای لعنتیم که تا خواب میاد سراغمون زودتر میان پیشم تنهام نمیزارن :)
یروزایی نمیفهمم واسه چی زندم
شب که میخوابم با ده نفر دوستم،صبح که بیدار میشن یازده نفر سنگ انداختن جلو پام
این روزا هیچی دیگه واقعی نیس
نه آدما،نه زندگیا،نه کارا
رسما خودمو درگیر یسری روزمره پوشالی کردم که شاید یروز همه چی اکی شد....
اما داریم با سرعت ۲۲۰ تخته گاز میریم طوری که حتی یادمون نیس ماشین آینده دنده عقب نداره:)
راستی
نگفتی..
دلخوشیامو پیدا کردی:)؟
Khoonamoon
Haamim
هرشب همین موقع که میشه دل من پیش توئه..
این دل و دیوونه رو هرشب میکشی پیش خودت:))
1:22
این دل و دیوونه رو هرشب میکشی پیش خودت:))
1:22
Naborde Ranj
Ehsan Khajehamiri
از این عادت باتو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه
همین عادت باتو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی اینقدر حالم بده
که میپرسم از هرکسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو:)))
1:37
ببین لحظه لحظه ام کنارت خوشه
همین عادت باتو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
یه وقتایی اینقدر حالم بده
که میپرسم از هرکسی حالتو
یه روزایی حس میکنم پشت من
همه شهر میگرده دنبال تو:)))
1:37