Telegram Web Link
برنده اصلی جنگ سخنگوی وعده صادق ۳ بود که کل ملت روش کراش زدن
Forwarded from ᴅᴍᴛ (بآران)
من هیچ وقت یه رابطه رو یهویی تموم نمیکنم
فقط دیگه جوابتو با هیجان نمیدم
روزمو برات تعریف نمیکنم
برام مهم نیس حالت خوبه یا نه
برام مهم نیس بهم اهمیت میدی یا نه
دیگه عکسامو برات نمیفرستم
در لحظه پیامتو سین نمیکنم
خودت کم کم میفهمی سیک میزنی
حالم مثل شرکت کننده های عشق ابدیه‌ همونقدر خراب
و در تاریک ترین روزهایی که باید دنبال یک روزنه ی روشنایی بگردی،
در سردترین روزهایی که باید در جست و جوی ذره ای گرما باشی،
در دلگیرترین روزهایی که چشم هایت مدام باید به مقابل دوخته شده باشند،
و در غم انگیزترین روزهایی که باید چشم هایت را باز نگه داری تا بگریند،
تا به آنها مجالی بدهی درد را بشویند و بزدایند،
تا بار دیگر واضح و شفاف ببینی.
هیچ چیزِ این زندگی هرگز برایم معنا پیدا نخواهد کرد، اما دست خودم نیست که سعی میکنم تکه های کوچک امید را جمع کنم و امیدوار باشم که شاید برای پرداخت تاوان اشتباه هایمان کافی است.
من با کسانی خندیده ام که وحشتناک ترین چیزهارا‌ درمورد من گفته اند و فکر می‌کنند من نمیدانم...
چرا هیچکی از طعم خوب خون صحبت نمیکنه؟🗿
خیلی خوشمزس‌ ک
تو زندگیم خیلی چیزارو باختم
ولی صبا تا ابد برد بزرگ زندگیمه🫶🏻
Forwarded from "خآطرات‌مآ🌙" (.R🦊)
من اصلا حتی یه درصد هم برام مهم نیست که اکثرا نفر اولی باشم که تکست میده یا فلان و بیسار، من فقط میترسم که مزاحم باشم، که آدم‌ها رو کلافه کنم، همین .
وقتی می‌شود دقایق عمرت را با آدم های خوب بگذرانی‌؛
چرا باید لحظه هایت را صرف آدم هایی کنی،
که با دل های کوچکشان‌ مدام درگیر کینه ورزی های بچگامه اند؟
یا مدام برای نبودنت،
برای خط زدنت
تلاش می‌کنند؟!!
پدرم گف اگر خادم این خانه شوی؛
همه ی زندگی و آخرتت تضمین است،
از خدا خواسته ام تا بشوم بیمارت‌
بسکه داروی شفا خانه ی تو شیرین است:)
عزیزِ قلبم؟
مدت ها بود که قلم را به دست نمیگرفتم تا برایت بنویسم؛شاید به این دلیل که بغضی سخت در گلویم رخنه نکند.
یا زخمی ناشی از یادآوری گذشته ها قلبم را شکاف ندهد،،،، تا خَلاء فراموش شده ناشی از نبودنت را دوباره به خاطر بیاورم.
اما آدمیزاد است،با تمام فرارش از خاطرات یا بهتر است بگویم پیش آمد ها
سالی،هفته ای،روزی لحظه ای پیش می‌آید که سایه ی سیاهِ اتفاقات ناگوارش‌ تیره کند روشنایی روزش را...
و چه بد است که سایه سیاه اینبار تورا برای یادآوری به خلاء قلبم انتخاب کرده است!
رو در روی سایه از سر این برآمدم که با ترس ها و ناراحتی هایم مقابله کنم
همیشه در چنین شرایطی به خودت پناه می‌آوردم و تو‌ مرا تشویق به شجاعت میکردی،
اما اکنون که با چشمانی جستجوگر به اطراف خود نگاه میکنم ، تورا نمیابم.
آنجا بود که متوجه شدم تنهایی باید از پسش بربیایم!
با تمام توانم تظاهر کردم که برایم اهمیتی ندارد،شر سایه از سرم کنده شد و روزم دوباره روشن شد
اما این "من" در کنجی نشسته و زانو هایش را در آغوش گرفته و به زمینه سفید زل زده است .
همه چیز به حالت قبل برگشت،جز منی که در سیاه‌چاله ی مرور خاطرات افتاده بودم....
درست است مثل قبل آنقدر ها برایم‌ اهمیت نداشت اما مقدار اندک باقی مانده از دوست داشتنم کافی بود تا مرا بهم بریزد.
همیشه درست آن زمانی که تقریبا مصمم میشوم که وابستگی هایم به تو تمام شده است ناگهان سر و کله ات پیدا می‌شود،،،،و مانع دل کندن بلکه باعث جان‌کندنم‌ میشوی!
حال نشد که بشود.
به این نتیجه رسیده بودم که فراموش کردنت خیال محالیست‌ که در آخر سهم مور و موریانه می‌شود.
جایت در زندگی ام خیلی خالیست
نه به معنای آن مفهموم کلیشه ای و تعارفی برای بیان اهمیت پوشالی،
بلکه وقتی می‌گویم جایت خالیست منظورم این است که دور و برم را می‌نگرم‌ میخواهم که تو باشی،،،ولی نیستی،،،جایت خالیست!
اما عزیزِ قلبم!
کاش تو بیشتر مراقبم بودی
کاش قلم تقدیر جور دیگری می‌نوشت
کاش تو بیایی
و با تمام توانت‌ سعی کنی ورق را برگردانی
و زندگی را
به مرده‌ی متحرکی که
به زمینه سفید خیره شده است
برگردانی:)

کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را....

میم.الف
این متنا برای کیه خوش به حالش🫠
𝙣𝙚𝙫𝙚𝙧 𝙢𝙞𝙣𝙙🤍
این متنا برای کیه خوش به حالش🫠
واقعا خوش به حالش🥲😂
ناموسا اینو نپرسید چون هیچوقت نمیگم🤣🦦
نه من آنم که بگویم
نه تو آنی که بدانی
𝙣𝙚𝙫𝙚𝙧 𝙢𝙞𝙣𝙙🤍
:)حس خوبی دارممم
بچها اعضای منو اهدا کردن نزارید معدم و اهدا کنن ممنون🤣❤️
روز خوبی بود....
2025/07/07 10:12:31
Back to Top
HTML Embed Code: