پاسخ به مطلب صفحه اینستاگرام بی بی سی 17 میلیون بیننده دارد :
1_ چون تلویزیون رقیب ندارد نیلزی به رقابت نمی بیند.
2_ هیچ کس، هیچ نهاد یا رسانه ای یا روزنامه ای تلویزیون را بخاطر کیفیت برنامه ها و... نقد نمی کند.
3 _ رسانه های مبتی بر اینترنت به دلیل امکان ارتباط دوسویه با مخاطب و در دسترس بودن بیشتر و اختصاصی بودن (موبایل) و.... ذاتا در جذب مخاطب قوی‌تر از رسانه‌های پخشی (مبتنی بر امواج) هستند
4_ در کشور ما برای مدیریت رسانه های مبتنی بر اینترنت نهادی مستقل پیش بینی نشده و تلویزیون هم نسبت به ارائه برنامه هایش بر بستر اینترنت مقید نیست و ماموریتی ندارد یا کافی نیست. بعبارتی سرعت پیشرفت علم و تکنولوژی اینترنت زیاده ولی ما نتونستیم بهش برسیم
سلام. در رابطه با یادداشت اخیرتان, سلبریتی اصلاح گر، بنظر من هم فقط يک بخش زندگي "بدست آوردن" است. بخش ديگرش "مراقبت" از چيزهايي است که به دست آمده
مي شود گفت، مراقبت از به دست آوردن هم مهم تر است. چون ممکن است چیزی را بدون زحمت زیاد با خوش شانسی و خوش اقبالی به دست آورده باشیم ، اما در آن صورت هم نمی توانیم مراقبت از آن دستاورد را به امان خدا یا بخت و اقبال بسپاریم ...
توانايي مراقبت (مراقبت از اشيا ، آدمها ، موقعيت ها) نشانه ي هوش، توانمندي و بلوغ يک انسان است . آدمهايي که بلد نيستند مراقب چيزي باشند ، حتی اگر دستاوردی هم داشته باشند ، آن دستاورد دير يا زود به باد خواهد رفت .
سلام
درود بر شما بابت مطلب خوب
درباره سلبریتی اصلاح گر
قسمت آخر متن خیلی ایده ی جالبی بود کاش میشد تو ایران هم این اجرا بشه .
سلام و وقت بخیر. ممنون از مقاله شما در مورد سلبریتی ها.جایی خواندم که گروهی از سلبریتی ها که صرفا مشهور نیستند و علاوه بر اینکه در حوزه کاری خود شناخته شده و محبوب هستند ،در سایر موارد هم تاثیرگذارند و موضع گیری آنها در مورد تحولات اجتماعی دنبال می شود را الیت می گویند.
به نظرم مرحوم شجریان،فردوسی پور و دایی الیت های جامعه هستند و بهنوش بختیاری متفاوت .
با سلام و ارادت
در جامعه ایرانی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب حاکمیت همواره مسایلی را که کاربری دوگانه ابزار /تهدید برای موجودیت خود بداند به نوعی سایز بندی می کند که سلبریتی ها یکی از آن دسته قابل تصور می توانند باشند تا زمانی که پس از شکل گیری به ابعاد تعریف شده مد نظر برای اقدام (همسو سازی.مهار.بهره گیری یا بدنام کردن و حذف و..)نرسیده پایش می شوند.
از مثالهای قبل از انقلاب به مرحوم تختی می توان اشاره کرد که شهرت و مرگ او همچنان محل بحث و ابهام است.
پس از انقلاب خصوصا از دهه هفتاد به بعد که با اتمام جنگ و شروع تدریجی شکاف حاکمیت _مردم همراه بود سلبریتی های داخلی بر مبنای نحوه کسب شهرت و پایه ریزی راه صعود اکثرا وابسته به حاکمیت و در اختیار مرام و مناسک و سیاست دیکته شده عمل می کنند و حتی بعضا با ظاهری مخالف نما و منتقد زیر پوستی بلندگوی حاکمیت در قشر دنبال کننده خود هستند.
برخی ( معدود ورزشکاران)هم که جایگاه اجتماعی و بین المللی خود را مرهون تلاش و زحمات خود می باشند تا حد امکان از حوزه حساسیت حاکمیت( سیاست و ...) پرهیز کرده و خطوط قرمز را برای حفظ بقاپذیریشان رعایت می کنند.
خلاصه در حاکمیت جهان سوم قد و قواره هر پدیده تعریف مشخصی دارد و تعدی از آن با پاسخی سخت مواجهه خواهد شد.
«زندگی بدون طلاق یا طلاق بدون زندگی » رو شنیدم.
اول از همه اینو بگم که هم نوشتارها و هم گفتارهاتون، نه تنها همه بر مدار اندیشه استواره  بلکه صاحب یک پیکرمندی قویه و این نوعی بیداردلی برای مخاطب ایجاد می‌کنه. این روح سرراست و بی‌پرده‌ی شما رو نشون می‌ده و من هر بار، ازتون، هم یاد می‌گیرم و هم آنچه که آموختم رو نشر می‌دم. پس، سپاس بی‌کران!
اما مطلبی (بخوانیم سؤالی)به نظرم رسید و دوست داشتم از خلال صحبت‌هاتون پاسخم رو می‌گرفتم و اون این‌که: مردها(شوهران یا همسران) با این‌که خودشان هم در معرض آسیب اون رابطه‌ی مسموم زن‌و‌شوهری هستن، چرا این‌همه از اجرای طلاق، واهمه دارن؟ در کل، دوست ندارن اون مثلاً کیان خانواده از هم بپاشه و انگار طلاق رو نوعی کسر شأن می‌دونن و حفظ همون رابطه مسموم رو[به‌هرشکل]، در واقع، نوعی حفظ مردانگی و آبرو می‌دونن. خب، اگر رشد آگاهی‌ای به سبب افزایش سطح تحصیلات و... صورت گرفته،  برای هر دو(مرد و زن) صورت گرفته.

مورد بعدی در مورد «جداشدن متمدنانه» ست: بسیار دیده‌ام که این گونه جدایی‌ها،  فقط در زمان رخ‌دادنشون، متمدنانه هستن؛ قبل و بعدش( تأکید می‌کنم: قبل و بعد طلاق)، سرشار از تیر و ترکشه. رابطه به جایی می‌رسه که جز همین طلاق متمدنانه، گزینه‌ی دیگری نیست! آیا باز هم می‌تونیم اینجا واژه‌ی تمدن رو به عاریت بگیریم؟
«رفتار متمدنانه» از «انسان متمدن» سر می‌زنه! قبول ندارید؟ اون مرد...اون همسر...اگر متمدن بود که این‌همه از خشونت‌های دوره‌ی توحش، در سراسر زندگی خانوادگی‌ش، استفاده نمی‌کرد!

دوست داشتم این نازک‌کاری رو در گفتارتون می‌دیدم. نمی‌دونم،  شاید اینجا زمان و فضا و... یاری نکرده برای پرداختن به این امر. امیدوارم یه روزی این مهم دست بده!

با مهر و احترام
درباره مطلب چه چیزی به نام چه کسی باشد..
باسلام
دقیقا درست فرمودید که بین سنتی و مدرن هستیم. گاهی توقعات مدرن داریم ولی افکار سنتی.
شاید همیشه از حقوق زنان گفته ایم در ازدواج
ولی چیزی که من دوست دارم به آن توجه شود و ذهن خودم را مشغول کرده حقوق مردان است که پایمان شده است.(حتی دوست دارم اگر قبول شدم به عنوان تز دکتریم وارد این بحث بشم).
مثلا
درباره همین دارایی ها، برخی زنان که خانه دارند درخواست  سند زدن خانه به نام دارند در حالیکه در درامد منزل سهمی ندارند و از سویی توقع همکاری مرد در امور خانه رو هم حق خود میدانند.
یا زنان شاغل توجه ازسویی از مهریه برخوردارند و ازسویی میگویند مرد حق بازخواست درباره درامد زن را ندارد و درخواست سند زدن ملک به نام را هم دارند.
مگر میشود حقوق زنان را خواستار شد اما بحث مهریه یا مرد نان آور خانه را پذیرفت؟!
الان مردان زیادی هستند که صرفا بخاطر قید وبند مهریه میسازند و میسوزند.

فکر میکنم به جز زنان و مردانی که با اگاهی و  پذیرش عملی برابری حقوق زنان که حاضرند از منفعتهای نابرابری حاکم بگذرند بقیه افراد اکثرن ژشت برابری را دارند و در عمل به دلایل مختلف نمیتوانند از منفعتهای این نابرابری بگذرند
سلام روزتون قشنگ وپر انرژی استاد
من یک زنم یک مادر در جوانی به علت عشق زیادم به دکتر شریعتی  تصمیم گرفتم جامعه شناسی بخونم بدون اینکه متون کتابهاشونو عمیق بفهمم میخوندم  واز بر میکردم ولذت میبردم چند سالی است نوشته های شمارو‌دنبال میکنم با همه احترامی که برای شما ‌وافکار واندیشه هاتون قایلم انتقاد کوچکی دارم چیزی که شما با عنوان فرصتهای نا مشروع در نوشته ای ازش نام بردید ‌قاعدتا در اختیار طبقه خاصی قرار دارد مثل خرید صندلی دانشگاه هااین طبقه خاص جه کسانی هستند؟ در ازای استفاده از این فرصت چه بهایی پرداخت می‌کنند؟ در اقتصاد معلول ومعیوب چگونه پول در می آورند که دیگران نمی توانند ؟
آیا همه اونایی که میخواهند از این فرصت نامشروع استفاده کنند پول حرام وباد آورده دارند ؟ ببخشید خریدن ‌وپریدن همیشه کار نوکیسه هاست ؟‌همیشه این قدرت خرید بار منفی دارد ؟ اصلا جایگاه مثبتی ندارد کسی که می‌تواند تولید پول و ‌سرمایه کند؟وپول ‌ودارایی فقط از مجاری ناسالم تولید می‌شود ؟  این نگاه شما اگر در کمال ناباوری مال شما باشد که من امیدوارم به من پد منتقل شده باشد ومتاسفانه شده است جامعه شناس باید روایتگر وقایع جامعه باشد بی قضاوت ‌وداوری ولی متاسفانه خشم نسبت به بعضی موضوعات در کلام ونوشته های شما آدم رو میسوزونه من نمیتونم از این فرصت ها استفاده کنم سالهاست کار کرده ام سالم وبا اخلاق  ‌واصیل ‌ومعتقد اما اگر امروز اگر بتوانم یکی از این فرصتها رو به قول شما برای فرزندانم بخرم ‌وبپرم حتما  این کار رو میکنم
موقعیت ها رو می‌خرم شما معتقدید که من  می‌خرم ومیپرم اما من بابت پولی که امروز قدرت خرید به من داده است زندگی را سالهاست که فروخته ام
آقای دکتر با سلام و عرض ادب؛

درمورد مطلب آخز کانال، با وجود تأیید کامل فرمایشات شما، یاد گفته ای از موریس مترلینگ افتادم که بخشی از مشکلات مربوط به مشارکت و کنشگری مثبت اجتماعی مردم به آن برمیگردد.
وی میگوید:
اگر حکومت در فرایند اداره کشور، نقشی برای مردم قائل نشود، آنان نیز هیچ کنش مثبتی در جهت بهینه سازی منش اجتماعی خود بروز نخواهند داد، و در نهایت نسبت به سرنوشت کشورشان بی تفاوت خواهند شد، و بدتر از آن، برخی پا را فراتر گذاشته و اعتراض خود به هیچ انگاشته شدن و شرکت داده نشدن در تصمیم سازی و پیشبرد امور جامعه، به تخریب مادی و معنوی اندک دستاوردهای موجود خواهند پرداخت.
(نقل به مضمون)

در بخشی از مقاله نیز بدرستی مرقوم فرموده اید که؛
کسی نمی خواهد راه مستقیم را برود.
در این زمینه جالب آنجاست که مردم این جامعه عنوان جامعه مسلمان را یدک می کشند و اغلب آنان روزی ده مرتبه در نمازهای یومیه با گفتن «إهدنا الصراط المستقیم» از خداوند میخواهند آنان را به راه راست رهنمون سازد!
گویا نمی دانند یکی از مصادیق راه راست، کنشگری مثبت در جامعه و رسیدن به مدارج بالا از طریق تلاش و شایستگی ست و نه شیوهٔ بسیار پرطرفدار، اما نامشروع و بشدت غلطِ بخر و بپر..... یا میدانند، ولی در واقع از خداوند چنین چیزی نمیخواهند، بلکه فقط آیاتی را بشکل روتین تکرار می کنند تا صرفاً نماز را بجای آورده باشند!
اثر چنین نوعی از دینداری البته که در جامعه کاملاّ مشهود و نمایان است.......

با سپاس از قلم زیبا و مطالب آموزنده شما
🌸🌸🌸
سلام،
آمدم طبق عادت همیشگی ام بنویسم «وقت به خیر» که دیدم آنقدر از دیدن بخشنامه بهداشت و درمان گیلان حالم بد است که حتی نمی توانم آرزوی وقت به خیری کنم.
خلاصه بخشنامه این است: اگر حجاب ندارید، بمیرید.
چند سال پیش در یکی از شهرها در ورودی یک درمانگاه متنی نوشته شده بود که مفهومش این بود که به خانمهایی که «چادر» ندارند، خدمتی ارائه نمی‌شود. آن سال همین که متن را خواندم به یاد راهبه هایی افتادم که از بیماران جذامی (با هردین و مذهبی) پرستاری می‌کردند.

به سوگند پزشکی آن آقای دکتری هم که این نامه را امضا کرده بود، فکر کردم.
و همچنین تغییرات احتمالی در سوگندنامه پزشکی
سلام آقای دکتر علیخواه
پاسخ به مطلب مردان جهان دارید از دست می روید.
ممنون از نگاه ژرف شما، اکثر مطالبی که بیان کردید درست است... چند نکته... درست است که حضور زنان در رشته های دانشگاهی افزایش یافته اما اکثر  آنها ( نه همه ) نگاه عمیق و تحلیلی به موضوعات ندارند و نگاه مردان عمیق تر و تحلیل آنها درست تر است(بر اساس تجربه زیسته خودم ) .... هنوز هم جامعه مردان را بیشتر قبول دارد مثل پزشک مرد در مقابل پزشک زن....
سیطره زنان به زندگی بیشتر شده اما به نظر می‌رسد این سیطره در مورد مسائلی است که از نظر مردان با اهمیت نیست که چند مورد را مثال زدید اما اگر همینطور پیش برود حتما نقش زنان بر کنترل مسائل مهم زندگی افزایش پیدا خواهد کرد....
نکته مهم این است.... اگر همینطور پیش برود....
چون در کشور ما مرد به لحاظ قانونی، شرعی و عرفی نان آور خانواده هست، بنابراین افزایش تورم و مشکلات مالی ...  مردان را چنبره خود درآورده و به مردان اجازه ورود به سایر مباحث را نمی دهد.... اینکه می بینیم مردان بیشتر درباره قیمت مسکن و لاستیک ماشین و.... صحبت می کنند بیشتر بهمین علت است....
اگر همینطور پیش برود....حضور مردان در موضوعات فرهنگی هنری و.... کاهش پیدا  می کند که تا حدودی این اتفاق افتاده.... از آنجائیکه اکثر زنان شاید نتوانند جای خالی مردان را در این زمینه ها پر کنند... باید بگوییم جامعه ایران، دارید از دست می روید...
با تشکر از شما
سلام و درود استاد گرامی
در رابطه با اولین نظری که در گروه نظرات خوانندگان پست کردید میخواستم بگم چطور در تمام جهان نظرات بانوان بسیار عمیق و تاثیرگذار هست فقط به ایران که میرسه بانوان نظراتشون عمیق و مهم نیست واقعا متاسفم
سلام
در  رابطه با مطلب مردان دارید از دست می روید باید بگم که نه..برعکس....این ما زنهاییم که داریم از دست می ریم.اگه مثال هایی که زدید مصادیقی برای از دست رفتن مردها باشه آرزو می کنم من زن از دست برم. چرا؟ چون مردها به واسطه ی جامعه ی سنتی که تا حالا داشتیم فقط ریاست کردن و البته هزینه های زیادی بابت این ریاست دادند من جمله نفقه ...اما الان وقتی اکثر خانم ها در  مخارج حتی سهیم اند و در واقع نان آور...چرا نباید نظر بدهند،چرا باید اجازه بدهند که مثل سابق مرد همه کاره باشد و تمام...بله فی الواقع مردان با این به نظر من ترفند دارند از زیر بار مسئولیت های گذشته شان شانه خالی می کنند ...راه و رسم راحت طلبی را یادگرفته اند.

البته من به شخصه هیچ وقت نمی ذارم مردم ( به فتح د) از دست برود.....علی رغم اینکه شاید موقعیت اجتماعی و شغلیم هم تراز و شاید برتر از همسرم هست ولی زیر بار از دست رفتن ایشون نمی رم.
تمام
سلام
در رابطه با از دست رفتن مردان جهان! مطلبی رو می‌خواستم عرض کنم.

این "مردان" جهان نیستند که دارن از دست میرن، بلکه "نقش سنتی مردان در جامعه" هست که داره از دست میره.

دلیلش اینه که تعریف‌هایی که از نقش زن و نقش مرد در جامعه وجود داره در حال تغییر هستند، و دیگه اون نقشهای سنتی به عهده زن یا مرد نیست.
این امر به تلاش و همت زنهایی انجام میشه، که در خیلی از ابعاد زندگی شخصی خودشون فداکاری می‌کنند تا هم بتونن نقش سنتی زن رو ایفا کنند (برای طرد نشدن از جامعه) و هم سهمی از نقش سنتی مرد رو به دست بیارند.

این وسط به جای مرثیه‌خوندن برای مردها و تشویق اونها به عقب‌گردی و باقی ماندن در نقش سنتی مرد، بهتره مردها رو تشویق کنیم که نقش جدیدی که در جامعه دارند رو قبول کنند و سهم بیشتری از نقش جدیدشون بعهده بگیرند.
مثلا نقش فعالتری در امورات منزل و بچه‌ها به عهده بگیرند. واین رو نه از روی اجبار و نه به عنوان کسرِ شان (که باعث از دست رفتن عزت نفس و اعتماد به نفسشون میشه)، بلکه به عنوان یک نقش مهم و کلیدی برای آینده جامعه و حفظ نهاد خانواده در نظر بگیرند (که واقعا هم همینطور هست).

چه اشکالی داره یک مرد چیزی رو که بلد نیست از همسرش بپرسه؟ چه اشکالی داره که مرد به جای دانشگاه رفتن و پول در آوردن در منزل بخشی از امورات خانه و بچه‌داری رو به عهده بگیره؟
چرا موضوع رو دراماتیک میکنیم و اینها رو از دست رفتن مردها می‌دونیم؟
چرا به عنوان یک تغییر طبیعی در ساختار اجتماعی جامعه و نقش های تعریف شده زن و مرد بهش نگاه نمی‌کنیم و باهاش همسو نمی‌شیم؟

متشکرم.
سلام آقای دکتر علی‌خواه.
درباره نوشته تان. مجلس ترحیم دیگری باید
سؤالی از محضرتان دارم. سبب طرح سؤال این است که خودم نیز چنین دغدغه‌ای دارم و می‌خواهم در قالب طرح سؤال دغدغه‌ام را با شما در میان بگذارم و نظر شما را هم بشنوم. اگر پاسخ دهید ممنون می‌شوم.

جامعه دارد به‌تدریج متحول می‌شود. این تحولات سمت‌وسویی مخالف با خواستۀ سیاست‌مدارانِ حاکمِ کشور ما دارد. من و شما نیز با تحولات هم‌سو هستیم. سیاست‌مدارانِ مخالف با تحولات نقطه‌ضعف مهمی دارند: آن‌ها علم انسانی را قبول ندارند و به همین خاطر تحلیل‌های جامعه‌شناسانه را جدی نمی‌گیرند. درنتیجه نمی‌توانند خیلی از تحولات اجتماعی را رصد کنند و همین سبب می‌شود که نتوانند بقاء خود را تضمین کنند. ایشان حداکثر می‌توانند کارشناسانی امنیتی داشته باشند که تحلیل‌های امنیتی به ایشان بدهند و درنهایت وقتی همۀ کارها خراب شد به هر بدبختی قضیه را «جمع» کنند.

براین‌پایه، آیا این‌که شما مطالبی مثل همین نوشته دربارۀ ترحیم در آستارا منتشر می‌کنید نوعی خدمت به سیاست‌مداران و ایجاد آگاهی برای بهتر مقاومت کردن در برابر خواستۀ جامعه نیست؟ آیا بهتر نیست که دربارۀ این قبیل پدیده‌های اجتماعی سکوت کنیم و اجازه ندهیم حاکمان توانی برای رصد آن پیدا کنند؟
سلام.
درباره نوشته مجلس ترحیم دیگری باید
چند ماه پیش مراسم فاتحه‌ی مادربزرگم در مسجدی بود که پدربزرگم میلیون‌ها در آن خرج کرده بود.
من یک جفت کفش روفرشی پوشیده بودم که باعث جنجال شد.
مسجد جای فرشتگان بود و من روی بال ملائک با کفش پا می‌گذاشتم. البته بعد از اینکه تفهیم شد کفش‌هایی وجود دارند که مخصوص روی فرش است و هیچ وقت در خیابان با آنها رفت و آمد نشده.
من یک آدم نزدیک به پنجاه سال با موقعیت اجتماعی متفاوت، طرف شده بودم با زن بیست ساله‌ی خادم مسجد که از شدت استیصال دست به دامان شوهر نه‌چندان محترمش شد.
اگر خانواده‌ی من، مردهای ملاحظه‌کار و اهل گفت‌وگو نداشت، کار به کتک‌کاری می‌کشید.

دو ماه بعد مراسم شوهرخاله را در خانه برگزار کردیم.
با اینکه آن مسجد تقریبا با پول پدربزرگم ساخته شده بود.
سلام دکتر وقت تون بخیر...
خواستم در مورد نظر مخاطبی که در مورد پست آخرتون مراسم ترحیم... کامنتی با این مضمون گذاشتن که تحلیل های این چنینی شما که بگونه ای اطلاع رسانی و دانش افزایی می کنند خود گرا دادن به مسئولین بالا رتبه نیس؟؟ ب نوعی ک ایشان از پیامدهای تصمیمات خویش مطلع شده و آنتی تز ناپسند دیگری ارائه کنند و مجدد روزنه جدید نفس کشیدن ملت را مسدود کنند...

بنده گمان میکنم این امر شاید در کلام قابل عرض باشد اما در عمل هرگز...

چرا که مسئولین صاحب منصب و قانون گذار ابدا اهل ارتقا دانش و مطالعه تحلیل های جامعه شناختی و روانشناختی ناشی از تصمیمات صد تا ی غاز خویش نبودن و نیستند ک اگر بودن ک وضع این نبود و همین باز نشر مطالب شما بعد از ماه ها خود شاهد دیگر از این بی توجه ایست ...

چرا گاه و بیگاه شما به باز نشر محتوای قبل اقدام می کنید؟
چون زخم دیروز نه درمان شده کما اینکه عمیق تر نیز شده است...

ای کاش انگونه که این دوستمان معتقد است این مسئولان بی سواد و ناآگاه ما علاقه مند به رصد و مطالعه دغدغه های اساتید اهل قلم و تفکر چون شما بودند...
کاش الدوام در حال رصد ایده ها و افکار اهل فن بودن ک اگر این چنین بود الحق که دردی نبود...

باسپاس.
با سلام و احترام
بنده تمایلی به حصدر در مجالس ترحیم ندارم و اگر گاهی به مجلس ترحیمی بروم از سر ناچاری است صدای بلندگوهای قوی و شعرهای پوچ و بی معنی و .....حوصله ام را سر می برد و اعصابم را خرد و خمیر می کند ارزویم این است که مجالس ترحیم به دست اگاهان و دانایان اداره شود ایات قران با صوت و لحن زیبا قرائت شود شعرهای وزین و پرمعنا خوانده شود و مردم با فلسفه زندگی و راز و رمز مرگ و مسولیتی که انسان در برابر خدا و مردم دارد اشنا شوند مجالس به گونه ای باشد که حاضران به خود ایند لختی بیاندیشدند و جامعه اخلاقی تر مهربان تر و معنوی تر شود باور کنید جای نهج البلاغه و اندرزها و هشدارهای ان و نیز مباحث اخلاقی ان در مجالس ترحیم خیلی خالی است
به این حدیث بنگرید
دنیا کوچکتر و حقیرتر از ان است که کینه کسی را به دل بگیری جای این حدیث و احادیثی از دست خیلی خالی است به گمانم بهترین فرصتها از دست می رود چون گردانندگان مجالس بیسوادند
عرض ادب و احترام دکتر جان.
در خصوص اشکال جدید مراسم ترحیم عرض کنم که جامعه و اجتماع مردمی در سیر تحولی خود و گاها گسستگی از ارزش های موجود، به سمت تحول قدم برمیدارد و اجتناب ناپذیره خود این عمل نشانه پویایی جامعه هست و به نظر میرسد که باید طبیعی باشه. اینکه هر عمل جدیدی متضاد ارزش مورد انتظار حاکمین هست هم یک بحث دیگری است. میتوان در مورد چرایی چنین رخدادی صحبت کرد و تحلیل ارائه داد اما متأسفانه حاکمیت نگاه ضد ارزشی بدین تحولات و یا بهتر بگم تغییرات نامبارک از خودش بروز میدهد.
نگاه به چنین رخدادی از نگاه آن دوست عزیز هم قابل توجه هست و استفاده نامانوس برخی حاکمان دلیل بر انتظار عدم طرح موضوع از طرف شما را نمیتوان منطقی تلقی کرد.
2024/05/02 09:57:15
Back to Top
HTML Embed Code: