Telegram Web Link
نشر نیماژ با همکاری شهرکتاب مرکزی برگزار می‌کند
آئین رونمایی از جدیدترین عناوین نشر نیماژ در بخش ادبیات جهان
و کتاب‌های جیبی (مینیماژ)

با حضور مترجمان آثار:
اسدالله امرایی
شیوا مقانلو (دبیر بخش ادبیات جهان نشر نیماژ)
مینا صفار
سعید کلاتی
رضا جهان‌آبادی
آزاده سلحشور
سعید متین
مریم کاشانی
نوشین سلیمانی
مهدیه مطهر
بهمن فرهادی
خدیجه باجی
و...
جمعی از اهالی فرهنگ و علاقه‌مندان

زمان:
سه‌شنبه پنجم تیرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۸

مکان:
خیابان شریعتی، بالاتر از تخت‌طاووس، نبش کوچه‌ی کلاته، شهرکتاب مرکزی

حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.
گاهی آدم‌ها می‌توانند همچون آبی زلال، ناب و پالوده باشند؛ فارغ از آن‌که از دربارند یا ادبا یا طبقه‌ی متوسط یا کارگر یا حتی پایین‌ترین سطح جامعه. برای بسیاری از آدم‌ها این لحظات همان اوقاتی است که دست‌به‌دست و کنار هم ایستاده‌اند. خاطرات آدمی در خونش جاری است، در گرمای تنش؛ دقیقاً در همان لحظه. اما حالا از آن لحظات نیست. چنین لحظه‌ای اصلاً هیچ معنای خاصی ندارد.


| از رمان کوتاه "ناپیدا" | سو آبه | رضا جهان‌آبادی | مینیماژ؛ کتاب‌های جیبی نشر نیماژ |
نشاندن موسیقی بر جان و دل...

| تاریخ واژگون موسیقی | آن‌چه نخبگان دوست ندارند از موسیقی بدانید | تِد جویا | سینا چراغی |


‌| چگونه از موسیقی جَز لذت ببریم؟ | تد جویا | امید سلطانی |


| ‌موسیقی با مغزتان چکار می‌کند | دنیل. جی. لویتین | بابک علوی |


| موزیکوفیلیا | الیور ساکس | سونا بشیری مقدم |


از کتابفروشی‌های سراسر کشور بخواهید

سرناد؛ کتاب‌های موسیقی نشر نیماژ
با خود مجسم کرد هر رمانی که می‌خواند یک حفره‌ی سحرآمیز بزرگ است؛ مانند حفره‌ای که آلیس در آن افتاد. و او هم به‌محض اینکه یک رمان را بخواند و به پایان برساند در آن حفره می‌افتد و یک دنیای دیگر را خواهد دید؛ دنیایی متفاوت با دنیایی که در آن زندگی می‌کرد.
‌‌

| برای زندگی نانوشته | نعیم آل مسافری | خدیجه باجی | مینیماژ؛ کتاب‌های جیبی نشر نیماژ |
‌آن‌کس که دل‌دل کند بازنده است...
‌‌

اسماعیل کاداره؛ نویسنده‌ی آلبانیایی درگذشت

اسماعیل کاداره که بیش از ۶۰ سال در حوزه‌ی شعر و ادبیات داستانی فعالیت داشت، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

به‌گزارش گاردین، به گفته‌ی ناشر آثار «کاداره» این نویسنده در روز دوشنبه و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت. براساس گزارش «رویترز» این نویسنده دچار ایست قلبی شده بود.

«کاداره» در رمان‌هایی از جمله «ژنرال ارتش مرده»، «محاصره» «دختر آگاممنون» و «قصر رویاها» به جامعه‌ی معاصر از دریچه‌ی تمثیل و اسطوره‌شناسی پرداخت. پس از فرار او به پاریس، یعنی تنها چند ماه قبل از فروپاشی دولت کمونیستی آلبانی و سقوط انور خوجه در سال ۱۹۹۰، شهرت «کاداره»‌ همچنان رو به افزایش بود چراکه در داستان‌هایش به مردم این منطقه رجوع می‌کرد.

«کاداره»‌ در «گیروکاستر»، شهری در جنوب آلبانی متولد شد. او نخستین مجموعه شعر خود را در سن ۱۷سالگی منتشر کرد. پس از تحصیل در دانشگاه «تیرانا» برنده بورسیه دولتی برای تحصیل در موسسه گورکی در مسکو شد. او در سال ۱۹۶۰ میلادی با رمانی درباره دو دانش‌آموز که یک متن گمشده را بازیابی کردند به «تیرانا» بازگشت. زمانی که چکیده‌ای از این رمان را در مجله‌ای منتشر کرد، بلافاصله توقیف شد.

سه سال بعد او با «ژنرال ارتش مرده»، رمانی درباره یک ژنرال ایتالیایی که در دهه ۱۹۶۰ به سراسر آلبانی سفر می‌کند تا بقایای سربازان ایتالیایی را که در طول جنگ جهانی دوم جان باختند، به دست آورد، از سانسور گذر کرد.

سال گذشته، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، در جریان سفرش به پایتخت آلبانی، نشان افتخار لژیون دونور را به وی اعطا کرد. فرانسه پیش از این نیز او را به عنوان دستیار خارجی آکادمی علوم اخلاقی و سیاسی و همچنین فرمانده لژیون انتخاب کرده بود.

«کاداره» برای آثارش که شامل بیش از ۸۰ رمان، نمایشنامه، فیلمنامه، شعر، مقاله و مجموعه داستان می‌شود، جوایز بین المللی متعددی از جمله جایزه بوکر بین‌الملل را دریافت کرده است. آثار او به ۴۵ زبان ترجمه شده است.

نشر نیماژ پیش‌تر، از این نویسنده رمان کوتاه دختر آگاممنون را با ترجمه‌ی مهدی غبرایی منتشر کرده بود.

هدف این کتاب بردن شما به درون موسیقی است و از همین ‌رو ممکن است فکر کنید برای این کار به درکی عمیق و تکنیکی از تئوری موسیقی نیازمندید. اما استدلال من این است که اکثر عناصر کلیدی در موسیقی، حتی در موسیقی مرموزی چون موسیقی جَز، فارغ از آموزش‌های پیشرفته می‌توانند درک شوند.

در واقع آن عمیق‌ترین جنبه‌ی موسیقی جَز مطلقاً هیچ ارتباطی با تئوری موسیقی ندارد. اصلاً و ابداً. اصل و اساس بداهه‌نوازی که ورای حوزه‌ی موسیقی‌شناسی قرار می‌گیرد، روان‌شناسی یا شخصیت یک موزیسین است.
شاید این کیفیت قدرتمند شخصی در بداهه‌نوازی که روان هنرمند را در خودش بازتاب می‌دهد، جادویی‌ترین جنبه‌ی موسیقی جَز باشد.

اگر حرف‌هایم یا شنیده‌هاتان سر جمع نظرتان را جلب نکردند، می‌توانید هر لحظه که خواستید کلاب جَز را ترک کنید و سری به گروه‌های کاور راک و پاپ بزنید. تفریحی عالی برای آن‌هایی که ساکن قلمروی تکرارهای بی‌نقص هستند. در مقابل اما جَز برای آن‌هایی است که می‌خواهند در لحظه‌ی رخ‌دادن معجزه، همان‌جا حی‌وحاضر باشند.

از کتابفروشی‌های سراسر کشور بخواهید:

| چگونه از موسیقی جز لذت ببریم | تد جویا | امید سلطانی |
وحدت گروه‌های مختلف به‌نام "مردم" صرفاً تجمیع مطالبات مردمی است...

__

لاکلائو که یکی از بنیانگذاران مکتب تحلیل گفتمان اِسِکس در انگلستان است، در خلال تفاسیر منسجم در باب پوپولیسم چنان بر طبل استدلال می‌کوبد که آوای هشیاری‌بخش آن در فضای عـلوم اجتماعی و فلسـفه همچنـان طنین‌انداز است، چه او مجـدانه کوشـیده است تا با دور کردن پوپولیسم از زبان تلخ و سیاه‌نما، یا تحلیل‌هایی در حوزه‌ی آسیب‌شناسی اجتماعی نشان دهد که این مفهوم به واقع هسته‌ی اصلی سیاست است؛ روشی است برای پرداختن به مطالبات، یعنی به آنچه که یک موضوع و مباحثه مشترک را می‌سازد و به یک همسانی مشترک راه می‌یابد.
‌‌
‌| در باب عقل پوپولیستی | ارنستو لاکلائو | دکتر علی ربیع |
حالا که درک‌ ناممکنی انقلاب حاصل شده است، افکار عمومی منتظر نوعی وحی الهی هستند. افکار عمومی منتظر است تا "رهبری گمنام" از راه برسد، معما را حل کند و ابوالهول را بکشد...

| آنتونیو گرامشی | علیه فاشیسم | گزیده‌ی مقالات پیش از زندان | کامران برادران |
یکی بود یکی نبود. به غیر از مردان سفیدپوست اروپایی، هیچ نوآورِ دیگری در موسیقی لابد نبود. یک روز صبح وقتی یکی از این نازنین‌مردان به نام بتهوون از خواب ناز بیدار شد و با خود گفت: «خب رفقا دیگه کلاسیک بسه بیاید کمی رمانتیکش کنیم!» بعد سمفونی نهم خود را به برق زد و بوووم!! رسماً دوره‎ی جدیدی در تاریخ موسیقی شکل گرفت…
می‌دانم شاید لوس و اغراق‌آمیزش کرده باشم، اما چنین پاساژی را کم ‎و بیش در اکثر کتاب‌های «تاریخ موسیقی» خواهید یافت. ما به‌ نوعی دو رویکرد در تاریخ‌نگاری داریم. البته در اینجا از دسته‌بندی فیلسوف برجسته‎ی انگلیسی، گیلبرت رایل، از انواعِ توصیفِ رفتارها و پدیده‌ها وام می‌گیرم. یکی تاریخ‌نگاری کم‌مایه (thin) است و دیگری پُرمایه (thick).
تاریخ‌نگاری کم‌مایه به‌شدت تمایل دارد تا یک روند خطی بر تاریخ، تحمیل و آن را به «دوره»‌های مختلفی تقسیم‌بندی کند. گویی این - مثلاً- دوره‌ها یک کلید روشن ‎و خاموش داشته‌اند و یکی از این رفقای نخبه در یک صبح دل‌انگیز بهاری یا شاید هم غروب دل‎گیر پاییزی آن را فشار می‌دهد و تمام!
تاریخ‌نگاری پُرمایه در سوی دیگر تمرکزش را از روی رهبران کاریزماتیک، پادشاهان، همسران و معشوقه‌های فتنه‌ساز، رهبران برجسته‌ی مذهبی، شوالیه‌ها، سلبریتی‌ها و در کل همان نخبگان شاخص مورد علاقه‌ی تاریخ‌نگاری کم‌مایه برمی‌دارد و توجه ما را به بافتار زمانی و مکانی پیرامون آن دوره و به‌ویژه ساختارهای اجتماعی و کُنش جمعی (در صورت امکان) تمام بازیگران معطوف می‌سازد. خب آنچه در پیش‎ رو دارید، واقعاً از معدود تلاش‌های این‎ چنینی در حوزه‌ی تاریخ‌نگاری موسیقی است (به‌ویژه آن‌ها که به فارسی ترجمه شده باشند). صد البته در این کتاب نیز با اسامی نخبگان زیادی از فیثاغورث گرفته تا موتسارت مواجه خواهید شد اما با شیوه و زاویه‌ی دیدی بسیار متفاوت نسبت به متون دیگر. نویسنده در این کتاب از سویی اسطوره‌زدایی می‌کند و از دیگر ‌سو چهره‌های تأثیرگذار زیادی را از زیر غبار تاریخ بیرون می‌کشد. گاه انگاره‌های نادرست پیرامون یک شخصیت را شکسته و گاه شخصیتی را از پاورقی تاریخ به سطر آورده و اعتبار از‌دست‌رفته‌اش را باز می‌گرداند.

از کتابفروشی‌های سراسر کشور بخواهید:

| تاریخ واژگون موسیقی | آن‌چه نخبگان دوست ندارند از موسیقی بدانید | تد جویا | سینا چراغی | سرناد؛ کتاب‌های موسیقی نشر نیماژ |
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من را بسوزان. روی من بنزین بریز و تنم را به آتش بکش. همچون ساحره‌ای مرا به تیرک زنده‌سوزی ببند و آتشم بزن. تنم را درون کیسه‌های زباله بپیچان و به کوره بینداز. من، دی‌اکسین می‌شوم و به ریه‌ات جاری. صورتم را آهسته تیغ بزن و خونی را که جاری می‌شود بمک؛ همچون گربه‌ای آن را بلیس. من می‌خواهم غرق خون شوم. سرانجام ضجه‌زنان اشک خواهم ریخت و دنیا را با این حسرت ترک خواهم کرد که هرگز فرصتی نداشتم برای کشفِ منِ درونم؛ برای کشف موجودی کریه که درونم آرمیده. بوی گند موهای سوخته. گرما.

| ناپیدا | سو آبه | رضا جهان‌آبادی | مینیماژ؛ کتاب‌های جیبی نشر نیماژ |
کدام‌یک از این کتاب‌ها را خوانده‌اید؟

کتاب‌های تجدیدچاپ‌شده‌ی نشر نیماژ در هفته‌ی سوم تیرماه:

| رود راوی | ابوتراب خسروی | رمان فارسی | چاپ سوم |

| روزگار سخت | ماریو بارگاس یوسا | برگردان از متن اسپانیایی: مهدی سرائی | چاپ هشتم |

| انجمن شاعران مرده | ان. اچ. کلاین‌بام | زهرا طراوتی | چاپ دهم |
پروانه‌ها به چمن‌زارِ میهمان‌پذیر مفهومی آسمانی بخشیده بودند. آن‌جا هر استراحت‌کننده‌ای می‌توانست بر کنده‌ی درختی آرام گیرد و هر نقاشی علتی برای تنگ‌کردن چشمانش می‌یافت؛ اما تنها عشقِ فزونی‌پذیرفته از نیروی دانش بود که به یاری چشمان گشوده‌اش می‌توانست به عمق بیش‌تری از واقعیت نفوذ کند.
سِلین‌های‌ پرتقالی‌رنگ و شاداب که از فرط طراوت خندان به‌ نظر می‌رسیدند، با آرامشی حیرت‌انگیز و بال‌هایی گشوده شناور بودند. آن‌ها گه‌گاه، همان‌گونه که باله‌های ماهی طلایی آتش می‌گیرد، فروزان می‌شدند. یک پروانه‌ی دم‌چلچله‌ای به‌نسبت ‌پریشان، فقط با یک مهمیز، اما کماکان توانمند، بال‌های زرهی‌اش را جنباند و بر بابونه‌ای نشست. سپس، گویی به پس‌رفتنی از روی آن برخاست و گل ترک‌شده، کمر راست کرد و تکانی خورد. چند پروانه‌ی کاهی‌بال با کاهلی پرواز می‌کردند؛ از آنان یک یا دو پروانه لکه‌هایی از ترشحات شفیره بر تن‌شان داشتند (نیاکان‌مان با دیدن این لکه‌ها بر دیوارهای سفید شهر وقایعی مانند سقوط تروا و قحط و زلزله را پیش‌گویی می‌کردند). نخستین پروانه‌های قهوه‌ای بال‌شکلاتی با حرکاتی فنری و لرزان بر فراز علف‌ها پرواز می‌کردند. از درون علف‌ها بیدهای بی‌نوا بیرون می‌پریدند و باز بر زمین می‌افتادند. پروانه‌ای قرمز و آبی از تیره‌ی جنگل‌بانان با شاخک‌های آبی، - شبیه به سوسکی ملبس) - با ریزپشه‌ای بر طوسکی نشسته بود. یک پروانه‌ی ماده‌ی سفید کوچک با عجله چمن‌زار را ترک کرد و بر برگ توسکا نشست و با بالاگرفتن عجیب شکم و صاف‌کردن بال‌هایش، که به دو گوش هم‌سان آدم می‌مانستند، به تعقیب‌کننده‌ی زهواردررفته‌اش فهماند که باردار است. دو پروانه‌ی مسی با رنگ‌سایه‌ی بنفش (ماده‌های‌شان هنوز بیرون نیامده بودند) در پروازی برق‌آسا به یک‌دیگر رسیدند و چرخان گرد هم، شتابان، بلندا گرفتند. آن‌ها گویی در کارزاری بی‌رحمانه بیش‌ از پیش اوج گرفتند و ناگهان از هم جدا شدند و به‌ سمت گل‌ها بازگشتند. آماندوس لاجوردی هنگام عبور، کنار زنبور عسل نشست. فریای سیاه‌چرده در میان سلین‌ها پدیدار شد. بید مگس‌مرغی کوچک با بدن زنبورمانندش و بال‌های شیشه‌ای‌اش که از سرعت حرکت نامرئی شده بودند، در هوا گلی را با خرطوم درازش چشید و به‌ سمت گل دوم و سوم شتافت. آن حیات دل‌فریب (- که ساختارش می‌تواند راهنمای بسیار دقیقی برای تعیین سن تابستان باشد، (با دقتی نزدیک به یک روز)، جایگاه جغرافیایی آن محل و ترکیب گیاهان چمنزار و تمام آن‌چه را که زنده و، واقعی و بی‌نهایت عزیز بود، فیودور در پلک‌برهم‌زدنی، با نگاهی مألوف و عمیق دریافت. او ناگهان مشتش را بر تنه‌ی درخت توس نهاد، به‌ سمتش خم شد و به‌ گریه افتاد.


| نبوغ | ولادیمیر نابوکاف | برگردان از متن روسی: بابک شهاب |
دیده‌شدن دو واژه‌ای نیست که گویای معنی و هدف تلاش بشر در زندگی‌اش باشد. او می‌خواهد بعد از مرگ هم دیده شود. درست است که موضوع جدیدی نیست؛ اما این میزان تشویشِ ناشی از فراموش‌شدن بی‌همتاست. انگار دستی عمداً آدم را به این ورطه کشانده و بعد هم قاه‌قاه خندیده است. بیشترین ازدحام فیلم‌ها، کتاب‌ها، نمایش‌ها بر موضوع ازبین‌نرفتن است، به همین وضوح. ازبین‌نرفتن؛ با ابزاری مثل پِرفیومی برآمده از روغن بدن زن، شیره‌ی درختی در فلان‌نقطه‌ی عالم، نگاه‌کردن به نقطه‌ی خاصی، شنیدن نوای خاصی، دفن‌شدن در جغرافیای نامیراها. آن‌قدر که مجبور شده‌اند کمی از عقلانیت قضیه کم کنند و به افسانه‌ها رو بیاورند...

| فروچاله | زینب حبیبی | رمان فارسی |

هر انسان با کودکی‌ها، عشق‌ها، نفرت‌ها، دوستی‌ها و هزاران حادثه و اتفاق، دنیایی برای خودش می‌سازد که مختص اوست و هیچ کس دیگر، صاحب آن نیست. انسان، پادشاه قلمرویی که ساخته خود اوست. برای همین است که با مرگ یک انسان، نه یک انسان، که یک جهان می‌میرد...

| اندوه من | محمدهاشم اکبریانی | ناداستان |
همان‌طور که پرومته در میان زنجیر رو به زئوس گفت: «روزی خواهد آمد که پادشاهی و خدایی تو از میان برود و کسی بر تخت تو تکیه زند.» دکرو نیز معتقد بود که روزگار پانتومیم سرآمده ‌است و جهان تئاتر نیاز به یک شیوه‌ی جدید در برخورد با بدن انسان دارد. شیوه‌ای که بتوان ازطریق آن تنها و تنها با جسم انسان یا همان کورپوس انتقال معنا کرد.
فرم هنری‌ای که دکرو در طول این سال‌ها خلق کرد، کاملاً با آنچه قبلاً به‌عنوان پانتومیم سنتی شناخته می‌شد، متفاوت است. او نه هنر صامت را، بلکه هنر واقعی حرکت دراماتیک را توسعه داد. در نتیجه، فرم هنری او اغلب به‌عنوان انقلابی در آنچه امروز "پانتومیم کلاسیک" نامیده می‌شود در نظر گرفته می‌شود.
در این کتاب، دکرو برای اولین بار در جمع معاصرانش استانیسلاوسکی، کوپو، میرهولد، و دیگر اصلاح‌طلبان (انقلابیون) اصلی تئاتر قرن بیستم ظاهر می‌شود.

نیماژ منتشر کرد:
‌‌
| اتین دکرو | توماس لیبارت | مبین عطاری | نظریه و تئاتر |
من دارم بهت می‌گم، بچه‌ها خیلی بیشتر از اون چیزی که تصورش رو می‌کنی، می‌تونن موجودات ظالمی باشن. برای اینکه نمی‌دونن ظلم چیه، می‌فهمی؟‌ وقتی بچه‌ای و نمی‌دونی ظلم چی هست، هر کاری ازت بر می‌آد...

__


جیب‌هایی پر از نان؛ دیدن همین عبارت غریب و نیز دیدن نام ویسنی‌یک، بر آگهی یک اجرا، دو سبب کافی خواهد بود تا مغزمان به قلقک بیفتد و برای خرید بلیت نمایش هرچه زودتر اقدام کنیم. در این نمایش‌نامه با جفتی مانند و نامانند به دی‌دی و گوگو طرف هستیم که می‌بافند و بافته می‌شوند. نویسنده شما را ترغیب می‌کند به اندیشه در پرسش‌های بنیادین “وجود”.
در « نوازنده زنده است؟» نیز ویسنی‌یکِ تبعید‌شده را می‌بینیم. در یک اتاق انتظار هستیم. باز هم سایه‌ی بکت بر صحنه افتاده. این‌بار، نمایش‌نامه‌نویس خود را به نوازنده‌ای بدل کرده که نوای سازَش تحمل نخواهد شد!


نیماژ منتشر کرد:

| نوازنده زنده است و جیب‌هایی پر از نان | دو نمایشنامه | متئی ویسنی‌یک | وحید رهبانی | تئاتر آنسو |
"زنده‎بودن: اجرا در فرهنگی رسانه‌‌محور" شاید به آن چیزی می‌پردازد که ممکن است مهم‎ترین پرسشی باشد که انواع اجراهای امروزی با آن مواجه می‌شوند: در فرهنگی زیر سلطه‏ی رسانه‌های جمعی، وضعیت اجرای زنده چگونه است؟

کتاب نوآورانه‌ی فیلیپ اوسلندر از اولین حضور خود به آراستن مجدد حوزه‌ی جدیدی از مطالعه کمک کرده است. با نگاه به نمونه‌های خاصی از اجرای زنده مانند تئاتر، موسیقی راک، ورزش و ایرادِ شهادت در دادگاه، کتاب «زنده‎بودن» شواهد نافذی را در مورد فرهنگ رسانه ارائه کرده و نشان می‌دهد فناوری رسانه‌ای تا چه میزان به رخدادهای زنده نفوذ کرده، تا جایی که بسیاری از آن‌ها اصلاً زنده به حساب نمی‌آیند.

در این ویرایش دوم که پیش‎روی شماست، نویسنده استدلال بحث‌برانگیز خود را کاملاً به‎روز می‌کند تا فناوری‌های دیجیتال و رسانه‌های جدید و تحولات فرهنگی، اجتماعی و قانونی را در نظر بگیرد.


نیماژ منتشر کرد:

| زنده‎بودن: اجرا در فرهنگی رسانه‌‌محور | فیلیپ اوسلندر | افسانه کمالی | نظریه و تئاتر |
‌‌
دغدغه‌ی اصلی گروتوفسکی این بود که افراد بر ترسشان از خودِ واقعی غلبه کنند و شکافی را التیام بخشند که تمدن غرب بر ذهن و بدن ایجاد کرده بود. پروژه‌ی گروتوفسکی با حفظ ماهیت درمانی، فردگرایانه بود: مثل تئاتر بی‏چیز، برای فرد خاصی جذاب بود و هر شرکت‎کننده می‎توانست «تا انتهای تقلایش پیش برود»...
‌____

این کتاب با تحلیل نظریه‎های مدرن بازیگری آغاز می‏شود؛ نظریه‏هایی که الهام‎بخش تجربی‎گرایان تئاتر دهه‌ی 1960، ازجمله نظریه‎های آنتونن آرتو، یرژی گروتوفسکی، ژاک کوپو و پیتر بروک محسوب می‏شدند.
مقاله‏های بعدی مفاهیم بازیگری را با تئاتر و نمایش پست‎مدرنیستی نوظهور دهه‌ی 1980، و بازنمایش‏های گروه ووستر و ویلم دفو مقایسه می‌کند. مباحث پست‎مدرنیسم در اجرا و ایده‌های مربوط به تئاتر پست‎مدرن مدیون نقد هنری و سیاست‌های تئاتر و رقص پست‎مدرنیستی است که در این کتاب به‏تفصیل به آن‏ها پرداخته می‏شود. بخش آخر به وضعیت بدن در تئاتر، اجرا و استندآپ‌کمدی اختصاص دارد و شامل مقالاتی درباره‌ی آکونچی، بار، بوال، بورنستین و اورلان است.

نیماژ منتشر کرد:

| از بازیگری تا اجرا | فیلیپ اوسلندر | رضوانه امامی‌پور | نظریه و اجرا |
2025/07/05 19:43:52
Back to Top
HTML Embed Code: