Telegram Web Link
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل می‌کند، حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی، میشود بدبختی رُبا!

و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، می‌شود خوشبختی رُبا. هرچه را که می‌بینید،
هرآنچه را که می‌شنوید، و هر حرفی که می‌زنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا می‌کنند!

به قول «حضرت مولانا» :

تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی

📚
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد شروع به خواندن کتابی می‌کنید و مستاصل از جملات اول آن می‌شوید. دیر زمانی بگذرد و باری دیگر کتاب را در دست بگیرید و مسحور کلمات آن شوید. تنها به دلیل که بار اول زمان مناسبی را برای شروع انتخاب نکردید یا همانی نبودید که حالا هستید. کلماتی که در پیش می‌آیند برگرفته کتاب لبه تیغ نوشته ویلیام سامرست موام هستند. هر انسانی ترکیبی است از بخشی که در آن به جهان گشوده، خانه شهری یا کلبه روستایی‌ای که در آن راه رفتن آموخته، بازی‌هایی که به کودکی کرده، افسانه‌هایی که از دیگران بازشنیده، غذایی که خورده، مدرسه‌ای که به آن رفته، ورزش‌هایی که دنبال کرده، شاعرانی که شعر آنان را خوانده و خدایی که در او ایمان نهاده است. این‌ها نه چیزی است که انسان از راه شنیدن، به هستی و کیفیت آن پی تواند برد. این‌ها را تنها هنگامی درک می‌توانم کرد خود، جزءجزء آن را به تجربه زندگی دیده و آمیغی از آن شده باشیم.

🎆
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
موفقيت يعني : از مخروبه هاي شکست ، کاخ
پيروزي ساختن
موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند
موفقيت يعني:ازتجارب انسانهاي موفق درس گرفتن
موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواريها
موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن
موفقيت يعني :اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن
موفقيت يعني: باشرايط مختلف خود را وفق دادن
موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار
موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن
موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن
موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران
موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن
موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن
موفقيت يعني : با آرامش زيستن
موفقيت يعني : قدردان بودن
موفقيت يعني : صبور بودن

📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چشمِ بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب‌هایی شکرین بهر تو دیده‌ست بهار!❤️

👤فریدون مشیری

صبح بخیر

🌸
ترسِ بی‌نصیب ماندن یا جا ماندن از بقیه، نگرانی از اینکه ممکن است اتفاقی مهیج یا جالب در جایی دیگر در حال وقوع باشد، احساسی که اغلب از طریق مشاهده مطالب ارسال‌شده در رسانه‌های اجتماعی به وجود می‌آید.

برخی از افراد وقتی به هر دلیلی نتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند دچار اضطراب و افسردگی شدید و افکار وسواس‌گونه می‌شوند... ارتباط آشکاری با تنهایی و آن دسته از احساساتی دارد که ناشی از نبود حس تعلق، هویت اجتماعی و تایید دیگران است.

با در نظر گرفتن این نکته که در رسانه‌های اجتماعی افراد معمولا بهترین چهره از خودشان را به نمایش می‌گذارند، یکی از مشکلاتی که حضور مداوم در این رسانه‌ها به وجود می‌آورد این است که گاه زندگی دیگران بهتر و زیباتر از زندگی ما به نظر می‌رسد.

فی آلبرتی
از کتاب سرگذشت تنهایی
ترجمه اکرم رضایی

🌱
یه ضرب‌المثل معروف چینی هست که می‌گه:

"بهترین زمان برای کاشتن یه درخت ۲۰ سال پیش بود، دومین زمان بهترش، همین الآنه!"

معنیش چی میشه؟
میگه اگه ۲۰ سال پیش یه دونه کاشته بودی، الآن یه درخت گنده داشتی.
ولی دومین زمان طلایی برای کاشتنش همین امروزه.

مثلاً فکر کن به یاد گرفتن یه ساز، یا یه ورزش جدید، یا حتی سرمایه‌گذاری.
همیشه پیش خودت می‌گی:
“اگه از بچگی شروع کرده بودم، الآن استاد شده بودم!”

حتی تو بحث شبکه‌های اجتماعی هم همینه:
"کاش زودتر شروع کرده بودم، الآن کلی فالوئر داشتم!"
ولی این جمله بهم یادآوری می‌کنه که:
هیچ‌وقت برای شروع یه چیز مهم دیر نیست.

ما نمی‌تونیم گذشته رو تغییر بدیم،
ولی می‌تونیم تمرکزمونو بذاریم روی چیزی که الآن می‌تونیم انجامش بدیم.

پس سوال اینه:
می‌خوای فقط حسرت فرصت‌های از دست‌رفته رو بخوری، یا از فرصت‌هایی که همین الآن جلوت هست استفاده کنی؟

📚
اگر می‌توانستیم از نگاه یک روانکاو روابط ابژه به پایان درمان فکر کنیم، این تجربه چگونه دیده می‌شد. پی این پرسش را می‌توان از کتاب عشق و فقدان لیندا شِربی دنبال کرد.

در بهترین شرایط، بیماران اغلب پایان درمان را تجربه‌ای شبیه به فارغ‌التحصیلی می‌دانند. احساس می‌کنند که فصل مهمی از زندگی‌شان پایان می‌یابد، محیطی امن و حفاظت‌شده را ترک می‌کنند و احساس می‌کنند دارند به دنیا قدم می‌گذارند. این زمانِ دیدن امیدها و امکانات است؛ زمان تغییر تمرکز فرد و دیدن آنچه در پیش است.

اما هم برای بیمار و هم برای روانکاو زمان فقدان و سوگواری نیز هست. اگر درمان موفقیت‌آمیز باشد و هر دو طرف برای پایان درمان موافق باشند، هر دو با پایان رابطه‌ای مواجه می‌شوند که به طرق مختلف و درجات متفاوت موجب رشد و رضایت آنها شده است.

بیمار رابطه منحصربه‌فردی را از دست خواهد داد که در آن می‌توانست هر چیزی را که به ذهنش می‌آید بدون ترس از قضاوت یا انتقاد روانکاو بگوید، رابطه‌ای که در آن احساس کرد بیشتر از آنچه فکرش را می‌کرد درک و حمایت‌شده و همچنین آزاد بود خودش را کشف کند و روانکاو به‌دقت به تک‌تک کلمات او گوش می‌داد.

رها کردن چنین محیط لذت‌بخشی واقعا دشوار است. بخشی از پایان درمان، مانند تمام سوگواری‌ها، رها کردن است؛ جدایی از روانکاو از رابطه و از فضای منحصربه‌فردی که بین آنها شکل گرفته است. اما بخش دیگرِ آن جذب کردن است، یعنی بیمار خودِ روانکاو و تجاربی را که با روانکاو داشته درونی می‌کند و ظرفیتی در او ایجاد می‌شود که گینز به آن می‌گوید «حفظ تداوم».

🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به نقد امروز را خوش دار صائب
مبادا در غم آینده باشی

👤صائب تبریزی

صبح بخیر

🌸
من معتقدم که هیچیک از ما نباید کسی را برای وضعیتی که در آن زندگی میکنیم ٬ مقصر بدانیم. ثابت شده است که اغلب ما در هفت سالگی به سن عقل می رسیم.
منظورم این است که در این سن کاملا تفاوت بین درست و خلاف و خوب و بد را تشخیص می دهیم. البته نقش محیط هم نقش مهمی در زندگی ما بازی می کند کما اینکه صومعه ای که من در آن زندگی کردم در من خیلی تأثیر گذاشته است و من از این تأثیر خیلی خوشوقتم...!

📚 به خونسردی
👤 ترومن کاپوت


🌹
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
به نظر من برای تحقق امر درمان، درمانگر باید از لحاظ رابطه‌اش با مراجع، فردی یکپارچه یا وحدت‌یافته یا هماهنگ باشد. منظور من این است که درمانگر باید در فرایند رابطه‌اش با مراجع دقیقا همانی که هست باشد. نه اینکه نقش بازی کند، یا تظاهر نماید و یا نقابی بر چهره داشته باشد.

من از واژه توافق برای اشاره به هماهنگی دقیق میان تجربه نفسانی و آگاهی، استفاده می‌کنم. می‌توان گفت که وقتی درمانگر از آنچه در هر لحظه از رابطه‌اش با مراجع تجربه می‌کند، به طور کامل و دقیق آگاهی داشته باشد، به هماهنگی کامل با خویشتن دست یافته است. بنابراین باید گفت که یادگیری معنادار پدید نخواهد آمد مگر اینکه درمانگر تا حد قابل ملاحظه‌ای به این توافق درمانی و یا هماهنگی با خویشتن نائل شده باشد.

مفهوم و وضع توافق یا هماهنگی، در واقع مفهوم پیچیده‌ای است که معتقدم همه ما آن را به طریقی شهودی و با شعوری متعارف، در افرادی که با آنها سر و کار داریم، درک و احساس کرده‌ایم. چنان که گاهی احساس می‌کنیم فردی، نه تنها آنچه را احساس می‌کند بر زبان می‌آورد، بلکه عمیق‌ترین احساسات او نیز با آنچه بیان می‌کند، توافق دارد یا به اصطلاح می‌خواند.

بنابراین اعم از اینکه در زمانی خشمگین یا مهربان، شرمنده و یا برانگیخته باشد احساس می‌کنیم که در همه سطوح و لایه‌های روانی خود، در سطوح آگاهی و هشیاری‌اش در کلمات و سخنانش و نیز در تفهیم و تفاهمش همان رفتاری را بارز می‌کند که از خلال واکنش‌های جامع جسمانی او به ظهور می‌رسد و مختصر آنکه تمامی اجزای زیستی او به طور متوافق و مورد هماهنگی، واکنش‌های مشابه را ظاهر می‌سازند.

از آن گذشته این را نیز به وضوح می‌بینم که چنین فردی تمامی احساسات آنی و بی‌واسطه خود را به وضوح می‌پذیرد و از نمایان ساختن آنها هراسی ندارد. چیزی که در چنین شخصی می‌توانیم بگوییم این است که: «می‌دانیم دقیقا چه می‌گوید و چه می‌خواهد.» و بر این مبنا در فرایند ارتباطمان با او احساس راحتی و ایمنی می‌کنیم.

حال آنکه در مواجهه با شخص دیگری که واجد این توافق و هماهنگی نفسانی نیست، در می‌یابیم که آنچه می‌گوید تقریبا بی‌تردید ساختگی و کاذب است. و نمی‌دانیم که در نهان چهره ساختگی او واقعا چه احساسی وجود دارد و چه چیزی را تجربه می‌کند. حتی این را نیز نمی‌دانیم که چنین کسی آیا خود به احساسات خویش وقوف دارد یا نه؟

و چه بسا که در می‌یابیم چنین شخصی از احساسی که واقعا در هر زمان در حال تجربه کردن آن است، ناآگاه و بی‌خبر است. در مواجهه با چنین شخصی همواره جانب احتیاط را نگاه می‌داریم و محتاطانه عمل می‌کنیم، البته چنین رابطه‌ای از آن‌گونه روابطی نیست که فاقد حالات دفاعی باشد. در نتیجه، در فرایند چنین رابطه‌ای تغییر و یادگیری معنادار در او هرگز وقوع نمی‌یابد.

بنابراین شرط دوم درمان آن است که درمانگر در مضمون رابطه‌اش از توافق و هماهنگی نفسانی چشمگیری با خویشتن خود برخوردار باشد. درمانگر باید با وقوف و احاطه کامل به احساسات و واکنش‌های خود که پدید می‌آید و تغییر می‌کند، به طور کامل و دقیق و صمیمانه‌ای عبارت از خویشتن واقعی خویش باشد و هیچ لحظه‌ای از فرایند این رابطه را از دست ننهد.

کارل راجرز
🎆
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وارن بافت می‌گوید:«بهترین سرمایه گذاری ممکن، سرمایه گذاری بر روی خودتان است»

۳۰ روش برای سرمایه گذاری بر روی خودتان:

۱.روزانه مطالعه کنید.
۲.سالم‌تر غذا بخورید.
۳.آشپزی بیاموزید.
۴.سحرخیز باشید.
۵.از تعلل‌کردن دست بردارید.
۶.زمان خود را مدیریت‌ کنید.
۷.بیشتر سفر کنید.
۸.به یک روال ثابت، پابند بمانید.
۹.پول خود را سرمایه گذاری کنید.
۱۰.خودتان را به چالش بکشید.
۱۱.موفقیت را تجسم کنید.
۱۲.دیگران را ببخشید.
۱۳.نگران خودتان باشید.
۱۴.یادداشت بردارید.
۱۵.به پادکست‌ها گوش کنید.
۱۶.وسایل به‌دردنخور نخرید.
۱۷.خردمندانه دوستانتان را انتخاب کنید.
۱۸.با خانواده‌ خود در ارتباط بمانید.
۱۹.از دوستان زهرآگینتان فاصله بگیرید.
۲۰.هر روز، ۱٪ بهتر شوید.
۲۱.کسب و کارتان را شروع کنید.
۲۲.شکایت نکنید.
۲۳.مشاوری باتجربه بیابید.
۲۴.چیز جدیدی بیاموزید.
۲۵.هدف‌گذاری کنید.
۲۶.برای هفته خود برنامه‌ریزی کنید.
۲۷.با مدیتیشن(مراقبه) مأنوس شوید.
۲۸.با شکرگزاری مأنوس شوید.
۲۹.برای زندگی‌تان برنامه داشته باشید.
۳۰.نرمش کنید.

📚
کودکان باید بدانند که والدین‌شان از آنها چه انتظاراتی دارند. اما این انتظارات نباید فراتر از توانمندی‌های کودکان باشند چون در غیر این صورت، کودکان از آنها پیروی نخواهند کرد.

والدین باید اهدافی را برای فرزندانشان تعیین کنند که دستیابی به آنها دشوار باشد و در عین حال آنها را در راه رسیدن به این اهداف یاری کنند و از ایشان حمایت به عمل بیاورند و در صورتی که به اهداف مذکور دست یافتند با دادن پاداش تشویق‌شان کنند. به نظر می‌رسد تجارب موفقیت‌آمیز مکرر، زمینه‌ساز افزایش نیاز به پیشرفت هستند.

برای نمونه، یادگرفتن حروف الفبا برای کودکان چهارساله کار دشوار و پرزحمتی است؛ والدین می‌توانند فرزند خردسال خود را به انجام این کار تشویق کنند، با شور و شوق شعر الفبا را به همراه او بخوانند و وقتی کودک برای اولین بار توانست به تنهایی این شعر را بخواند با تشویق او و در آغوش گرفتنش به وی پاداش دهند.



🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام به آنها که وجودشان به ما ثابت کرد آدم های خوب، افسانه نیستند ...

صبح بخیر

🪴
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
*
از کلیدهای ارتباطی استفاده کنید نه از قفل ها

*قفل ها:
تو نسبت به من بی توجه شدی!
تو دیگر مرا دوست نداری!
تو بلد نیستی با یک خانم چه طور رفتار کنی!

*کلید ها:
من به توجه تو نیاز داشتم و احساس کردم به من توجه نداری!
من به محبت بیشتر تو نیاز دارم!
من به این که به من بگویی دوستم داری نیاز دارم!
دلم می خواهد با من این طوری صحبت کنی!
من دوست دارم با من این طوری رفتار کنی!

*قفل ها و کلیدها هردو یک مطلب را بیان می کنند اما به شیوه ای متفاوت

وقتی که شما درباره موضوعی از همسرتان انتقاد می کنید
وقتی قضاوت یا ادراک تان نسبت به وی را بیان می کنید
وقتی شما چیزی را به همسرتان گوشزد می کنید
شما در حال استفاده از قفل ها هستید که سرانجام به مشاجره ختم می شود.

**اما کلید ها فضای گفتگو را، هرچند غمگین یا منفی باشد، به سوی باز شدن و یافتن راه حل پیش می برد.
وقتی شما از احساس و انتظارات تان صحبت و بیان می کنید به چه چیزهایی نیاز دارید، هم به خاطر بیان احساس تان سبک و راحت می شوید و هم به همسرتان نشان می دهید که چه کار باید بکند.

🌱
آدام فیلیپس گفته بود «طلب عشق همیشه نوعی تردید در عشق است.» و فرویدی که در کتاب تمدن و ملالت‌های آن می‌گفت رابطه با دیگری می‌تواند منشا رنجی جدید باشد «شاید رنجی که از این آخری [رابطه ما با دیگران] ناشی می‌شود دردناک‌تر از هر رنج دیگر باشد.» به همین خاطر است که بین همه تفسیرهای روانشناحتی، تعریف مفهوم عشق هیجان بیشتری به بار می‌آورد؛ چرا که آن را همیشه موضوعی تازه و حاضر در ذهن داریم. و از طرفی خواندن نگاه دیگری به ماهیت تناقض‌آمیز عشق، سوالاتی جدی و جدیدی برایمان به همراه دارد.

جملاتی که در پیش رو می‌آیند به همان شکل از کتاب حسرت بازگو شده‌اند، «تمام تردیدها به شکل تردیدی در عشق آغاز می‌شوند. تمام داستان‌های عاشقانه داستان‌های سرخوردگی‌اند. به ورطه عشق افتادن شما را به یاد سرخوردگی‌ای می‌اندازد که نمی‌دانستید پیش‌تر داشته‌اید؛ انگار کسی را می‌خواسته‌اید، یا احساس می‌کردید از چیزی محرومتان کرده‌اند، و به نظرتان می‌رسد که دوباره همان اتفاق افتاده است.

و آنچه در این تجربه دوباره تکرار می‌شود، نوعی سرخوردگی شدید، و سپس نوعی رضایتمندی شدید است. گویی شما منتظر کسی بوده‌اید اما نمی‌دانستید منتظر چه کسی هستید تا اینکه او از راه می‌رسد.»
گران باش!!

گاهی برای خودت هم خط و نشان بکش...
رژیمِ ارزشمندی و غرور بگیر...

به دلت اجازه نده هر کار که دلش خواست بکند و با منتِ هرکس را کشیدن تمامِ هویت و ارزشت را لگد مال کند...
خودت را تحمیل نکن، بگذار انتخابت کنند!

یاد بگیر اگر کسی تو را نادیده گرفت ؛
بی هیچ حرف و سوالی، مسیرت را جدا کنی...

خودت را از دوست داشتن و احترام هایِ یک طرفه تحریم کن...
آدم هایِ این زمانه ظرفیتِ بیش از حد دوست داشته شدن را ندارند...
آدم هایِ این زمانه، عجیبند،
هرچقدر متواضع تر باشی، بیشتر تو را لِه می کنند!

با ارزش باش...
بگذار شبیهِ یک گنجینه، دنبالت بگردند،
خودت را پشت هیچ ویترینی عرضه نکن،
اگر هم کردی، لااقل، گران باش!

📚
در مردان سه علامت و یا نشانه اصلی مشخص کننده وجود تنش است:

شناسایی این علائم بسیار حائز اهمیت است. 
زیرا زنان آنها را به خود می گیرند و به اشتباه اتفاقات را خیلی وخیم تر از حالتی که هست می پندارند.

این سه علامت عبارتند از:
*کناره گیری
*غرغر کردن
*سکوت نمودن
وقتی یکی از این علائم آشکار می گردد، 
زن فکر می کند که شوهرش او را دوست ندارد و از این باک دارد که در رابطه زناشویی شان اشکالاتی به وجود آمده است. 
در حالی که اگر این نشانه ها خوب تفسیر و درک شوند، می تواند به زن کمک کند تا آرامش و تبحر خود همسرش را حمایت نماید تا با تنش خود مقابله نموده و به حال عادی خود برگردد.

در زنان نیز سه نشانه اصلی مشخص کننده وجود تنش است که مردان به اشتباه آن را غلط برداشت می کنند.

نشانه های تنش زنان عبارتند از:
*کلافه شدن
*از کوره در رفتن
*واماندن
وقتی زنی ناراحت می شود، شوهرش به جای این که بداند چگونه می تواند به او کمک کند، خودش نیز ناراحت شده و وضع را وخیم تر می کند.
از طریق شناخت و یادگرفتن عکس العمل های تنشی در زن و تفسیر صحیح آنها مردان نیز می توانند بیشتر آرامش داشته و در پی حمایت همسران خود برآیند.

🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
“شادترین افراد زندگی خود را عاشقانه می کنند زیرا می دانند جادو در جایی وجود دارد که آنها تصمیم می گیرند آن را پیدا کنند.”

💜
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2025/07/06 18:07:00
Back to Top
HTML Embed Code: