| عوامل تشکیل دهندهی خوشبختی از زبان آلن دوباتن |
ظاهرا ظرفیت خوشحال شدن ما از اشیاء زیبا یا چیزهای مادی، در حقیقت به شدت آن بستگی دارد که نخست عرصهی وسیعی از نیازهای عاطفی و روحیمان را ارضا کنیم، از جمله نیاز به درک شدن، به عشق، به بیان خود، و احترام. هنگامی که رابطهای که به آن متعهد هستیم ناگهان آشکار میکند که لبریز از عدم درک و نفرت است، از منظرهی سرشار از زیبایی باغهای سرسبز استوایی و کلبههای چوبی کنار دریا لذت نمیبریم٬ نمیتوانیم لذت ببریم.
اگر از قدرت یک قهر در از بین بردن تأثیر کل تسهیلات یک هتل متعجب میشویم، علتش عدم فهم زیر و بمهای خلق و خوی خودمان است. در وطنمان وقتی غمگین هستیم، گناهش را به گردن هوای بد و ساختمانهای زشت میاندازیم، ولی در یک جزیرهی زیبای استوایی میآموزیم که موقعیت آسمان و ریخت و قیافهی محل اقامتمان به تنهایی نمیتوانند خوشحالی ما را تضمین و یا به فلاکت محکوممان کنند.
میان برنامههای وسیعی که کلیدشان را میزنیم، از ساختار هتلها و پیچ و خم خلیجها٬ و گرههای روانی بنیادینی که آنها را ضایع میکنند٬ تناقضی وجود دارد. چه سریع مزایای تمدن با یک اوقات تلخی از بین میرود. ناتوانی از درک گرههای روانی، یادآور طعنه آمیزی از زندگی زاهدانهی برخی از فیلسوفهای کهن است که از تنعم و مکنت دست کشیدند و از درون یک خمره یا کلبهای گلین فلسفه بافی کردند و بر آن بودند که عوامل تشکیل دهندهی خوشبختی، ماده یا زیبایی نیست، بلکه همیشه روانشناختی است.
🌱
ظاهرا ظرفیت خوشحال شدن ما از اشیاء زیبا یا چیزهای مادی، در حقیقت به شدت آن بستگی دارد که نخست عرصهی وسیعی از نیازهای عاطفی و روحیمان را ارضا کنیم، از جمله نیاز به درک شدن، به عشق، به بیان خود، و احترام. هنگامی که رابطهای که به آن متعهد هستیم ناگهان آشکار میکند که لبریز از عدم درک و نفرت است، از منظرهی سرشار از زیبایی باغهای سرسبز استوایی و کلبههای چوبی کنار دریا لذت نمیبریم٬ نمیتوانیم لذت ببریم.
اگر از قدرت یک قهر در از بین بردن تأثیر کل تسهیلات یک هتل متعجب میشویم، علتش عدم فهم زیر و بمهای خلق و خوی خودمان است. در وطنمان وقتی غمگین هستیم، گناهش را به گردن هوای بد و ساختمانهای زشت میاندازیم، ولی در یک جزیرهی زیبای استوایی میآموزیم که موقعیت آسمان و ریخت و قیافهی محل اقامتمان به تنهایی نمیتوانند خوشحالی ما را تضمین و یا به فلاکت محکوممان کنند.
میان برنامههای وسیعی که کلیدشان را میزنیم، از ساختار هتلها و پیچ و خم خلیجها٬ و گرههای روانی بنیادینی که آنها را ضایع میکنند٬ تناقضی وجود دارد. چه سریع مزایای تمدن با یک اوقات تلخی از بین میرود. ناتوانی از درک گرههای روانی، یادآور طعنه آمیزی از زندگی زاهدانهی برخی از فیلسوفهای کهن است که از تنعم و مکنت دست کشیدند و از درون یک خمره یا کلبهای گلین فلسفه بافی کردند و بر آن بودند که عوامل تشکیل دهندهی خوشبختی، ماده یا زیبایی نیست، بلکه همیشه روانشناختی است.
🌱
بزرگترین شلاقی که ما بر گرده جسم و جان کودک فرود میآوریم مقایسه است. و مهمترین علت خشم و نفرتی که رفته رفته به درون او میخزد و لانه میکند، مقایسه است. در هر قدم شلاق مقایسه دور ذهن کودک میچرخد و او را به طرف قله ارزشها میراند. با توجه به هوایی و موهوم بودن ارزشها، با توجه به تحققناپذیری آنها، با توجه به اینکه هر فرد خود را دردانه خلقت تصور میکند و ارزشها را حق خود میداند؛ و با توجه به اینکه تصور هر فرد اینست که ارزشها نصیب دیگران شده است، نه او، میتوان به عمق خشم و نفرت و حسرت و حقارت و خودخواهی و بیرحمی انسانها پی برد. و زندگی و روابط را انسانهایی میسازند با چنین زمینه روانیای. در این صورت آیا میخواهی چهره دنیا بهتر از اینکه هست باشد؟
🌱
🌱
| ۶کار اشتباه که باید ترکشون کنی |
اشتباه اول: سرزنش کردن خودت وقتی اشتباه میکنی.
جایگزین صحیح: به جای سرزنش، نقطه ضعفت رو شناسایی کن و رشد کن.
اشتباه دوم: وانمود کردن به اینکه حالت خوبه درحالیکه حالت بده.
جایگزین صحیح: درباره حال بدت با یک انسان امن مثل روانشناس یا مشاور صحبت کن.
اشتباه سوم: باور به اینکه برای ارزشمند بودن حتما باید موفق باشی.
باور جایگزین: برای ارزشهات تلاش کن و بدون، موفقیت، یعنی رشد؛ نه رسیدن به مقصد.
اشتباه چهارم: بد دونستن و سرکوب کردن احساسات بدی که داری.
جایگزین صحیح: منشأ احساساتت رو به کمک مشاور کشف، و راه کنترلش رو یاد بگیر و سرکوبش نکن.
اشتباه پنجم: اینکه فکر میکنی به کمک نیاز نداری و از کسی کمک نمیگیری.
جایگزین صحیح: کمک گرفتن از افراد قابل اتکا و امن صحیح و کاملا کار درستی است.
اشتباه ششم: باور به اینکه همیشه همین جایی که هستی میمونی.
جایگزین صحیح: من با رشدِ مهارتهام و با گسترش روابط صحیح میتونم شرایطم رو تغییر بدم و اوضاعم رو بهتر کنم.
🌱
اشتباه اول: سرزنش کردن خودت وقتی اشتباه میکنی.
جایگزین صحیح: به جای سرزنش، نقطه ضعفت رو شناسایی کن و رشد کن.
اشتباه دوم: وانمود کردن به اینکه حالت خوبه درحالیکه حالت بده.
جایگزین صحیح: درباره حال بدت با یک انسان امن مثل روانشناس یا مشاور صحبت کن.
اشتباه سوم: باور به اینکه برای ارزشمند بودن حتما باید موفق باشی.
باور جایگزین: برای ارزشهات تلاش کن و بدون، موفقیت، یعنی رشد؛ نه رسیدن به مقصد.
اشتباه چهارم: بد دونستن و سرکوب کردن احساسات بدی که داری.
جایگزین صحیح: منشأ احساساتت رو به کمک مشاور کشف، و راه کنترلش رو یاد بگیر و سرکوبش نکن.
اشتباه پنجم: اینکه فکر میکنی به کمک نیاز نداری و از کسی کمک نمیگیری.
جایگزین صحیح: کمک گرفتن از افراد قابل اتکا و امن صحیح و کاملا کار درستی است.
اشتباه ششم: باور به اینکه همیشه همین جایی که هستی میمونی.
جایگزین صحیح: من با رشدِ مهارتهام و با گسترش روابط صحیح میتونم شرایطم رو تغییر بدم و اوضاعم رو بهتر کنم.
🌱
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كسى كه منتظر میماند تا انتخاب شود،
هيچوقت خوشبختى را تجربه نخواهد كرد!
براى خوشبخت شدن بايد جسور بود
و دل را به دريا زد!
اصلا بايد هر چه در اين دلِ لعنتى میگذرد
را بريزيد بيرون!
نهايتش اين است:
زندگیات را با "ای كاش" ها
پيش نمیبرى…
📚
هيچوقت خوشبختى را تجربه نخواهد كرد!
براى خوشبخت شدن بايد جسور بود
و دل را به دريا زد!
اصلا بايد هر چه در اين دلِ لعنتى میگذرد
را بريزيد بيرون!
نهايتش اين است:
زندگیات را با "ای كاش" ها
پيش نمیبرى…
📚
Forwarded from روانشناسی | HALEH
🟧 اضطراب چیست؟
اضطراب یک حالت هیجانی شدید است که معمولاً با احساس ترس، دلهره و نگرانی همراه میشود. اختلالات اضطرابی یکی از رایجترین بیماریهای روانی در جهان هستند که تمام گروههای سنی از کودکان تا بزرگسالان را تحت تأثیر قرار میدهد.
@Psychology_Haleh
اضطراب یک حالت هیجانی شدید است که معمولاً با احساس ترس، دلهره و نگرانی همراه میشود. اختلالات اضطرابی یکی از رایجترین بیماریهای روانی در جهان هستند که تمام گروههای سنی از کودکان تا بزرگسالان را تحت تأثیر قرار میدهد.
@Psychology_Haleh
Forwarded from روانشناسی | HALEH
🟧اضطراب و استرس
استرس و اضطراب دو طرف یک سکه هستند. استرس نتیجه واکنشهای روی مغز یا بدن شماست که میتواند ناشی از یک رویداد یا فعالیت باشد که شما را عصبی یا نگران میکند. اضطراب همان نگرانی، ترس و دلهره است. در واقع اضطراب میتواند واکنشی در برابر استرس باشد، اما ممکن است در افرادی که استرس هم ندارند رخ دهد. اضطراب و استرس علائم جسمی و روحی ایجاد میکند.
@Psychology_Haleh
استرس و اضطراب دو طرف یک سکه هستند. استرس نتیجه واکنشهای روی مغز یا بدن شماست که میتواند ناشی از یک رویداد یا فعالیت باشد که شما را عصبی یا نگران میکند. اضطراب همان نگرانی، ترس و دلهره است. در واقع اضطراب میتواند واکنشی در برابر استرس باشد، اما ممکن است در افرادی که استرس هم ندارند رخ دهد. اضطراب و استرس علائم جسمی و روحی ایجاد میکند.
@Psychology_Haleh
Forwarded from روانشناسی | HALEH
🟧استرس چیست؟
@Psychology_Haleh
استرس ، میتواند گاهی خفیف و زودگذر باشد (مانند استرسی که قبل از یک آزمون ساده به ما دست میدهد) یا ممکن است شدید باشد و حالت مزمن پیدا کند.
در واقع کمی استرس قبل از انجام هرکاری لازم است و میتواند به بهتر انجام شدن آن کار منجر شود.
اما استرس شدید و مزمنی که فشارهای روحی و جسمی بیش از حد به فرد وارد میکند، میتواند تأثیر مخربی بر زندگی او داشته باشد و حتی سبب بیماری شود.
@Psychology_Haleh
استرس ، میتواند گاهی خفیف و زودگذر باشد (مانند استرسی که قبل از یک آزمون ساده به ما دست میدهد) یا ممکن است شدید باشد و حالت مزمن پیدا کند.
در واقع کمی استرس قبل از انجام هرکاری لازم است و میتواند به بهتر انجام شدن آن کار منجر شود.
اما استرس شدید و مزمنی که فشارهای روحی و جسمی بیش از حد به فرد وارد میکند، میتواند تأثیر مخربی بر زندگی او داشته باشد و حتی سبب بیماری شود.
Forwarded from روانشناسی | HALEH
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⚜استرس طولانی مدت چه تاثیرات جسمانی ای برای شما به همراه دارد؟
@Psychology_Haleh
@Psychology_Haleh
Forwarded from روانشناسی | HALEH
🟣راه سریع از بین بردن استرس
روش های زیادی برای از بین بردن استرس و اضطراب در طولانی مدت است. اما درمان فوری استرس از دغدغه های اصلی افراد در شرایط خاص است. استفاده از دم و بازدم عمیق، نوشیدن یک لیوان آب سرد، پیدا کردن راه حل برای مسئله پیش آمده، عدم تفکر زیاد و نشخوار ذهنی، مشورت کردن با فرد ایمن، مشغول کردن ذهن خود به موضوعی دیگر از اقدامات اولیه برای از بین بردن فوری استرس است.
@Psychology_Haleh
روش های زیادی برای از بین بردن استرس و اضطراب در طولانی مدت است. اما درمان فوری استرس از دغدغه های اصلی افراد در شرایط خاص است. استفاده از دم و بازدم عمیق، نوشیدن یک لیوان آب سرد، پیدا کردن راه حل برای مسئله پیش آمده، عدم تفکر زیاد و نشخوار ذهنی، مشورت کردن با فرد ایمن، مشغول کردن ذهن خود به موضوعی دیگر از اقدامات اولیه برای از بین بردن فوری استرس است.
@Psychology_Haleh
ما از فقدان عشق میترسیم. ترس از فقدان عشق یعنی منع کردن بعضی اشکال عشق (عشق محرمخواهانه، عشق بین نژادهای متفاوت، عشق همجنسخواهانه، یا روابط جنسی بهاصطلاح منحرفانه و از این دست). کودک به والدینش میگوید: «در قبال عشق و حمایتی که به من میدهید، تا جای ممکن، همان چیزی خواهم بود که دلخواه شماست.»
کموبیش شبیه حکایت تامس هابز درباره حکومت مطلقه - که در آن حاکم مطلق به معنی واقعی کلمه امکان زندگی را مهیا میکند - حمایت از آدمها برای بقا مهمتر از هر چیز است: همهچیز باید فدای این امر شود جز جان آدمی.
امنیت به میل ترجیح داده میشود؛ میل فدای امنیت میشود. ولی این امنیتِ مفروض، دستکم از منظر فروید، به قیمت قابل ملاحظهای تمام میشود؛ در واقع، به قیمت فروکاسته شدن به یک ابژه، به خاطر اینکه مثل یک ابژه با ما رفتار میشود.
🌹
کموبیش شبیه حکایت تامس هابز درباره حکومت مطلقه - که در آن حاکم مطلق به معنی واقعی کلمه امکان زندگی را مهیا میکند - حمایت از آدمها برای بقا مهمتر از هر چیز است: همهچیز باید فدای این امر شود جز جان آدمی.
امنیت به میل ترجیح داده میشود؛ میل فدای امنیت میشود. ولی این امنیتِ مفروض، دستکم از منظر فروید، به قیمت قابل ملاحظهای تمام میشود؛ در واقع، به قیمت فروکاسته شدن به یک ابژه، به خاطر اینکه مثل یک ابژه با ما رفتار میشود.
🌹
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیدار شو و با زندگی روبرو شو😍
صبحتون بخیر🌱
🌸
صبحتون بخیر🌱
🌸
| تجربهی همزمانی یونگ |
مفهوم همزمانی، اولین بار به دست کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی، در دهه ۱۹۲۰ میلادی توضیح داده شد. همزمانی اصطلاحی توصیفی است برای رابطه بین دو واقعه که از بعد معنا به یکدیگر مرتبط هستند؛ رابطهای که نمیتوان از طریق علت و معلول شرح داد و همین «معنا» همزمانی را از یک رویداد صرفا همزمان متمایز میسازد. همزمانی تقارن رویدادهایی است که برای فرد معنیدار است؛ بنابراین هر تجربه همزمانی منحصر به فرد است. ممکن است دو اتفاق هم¬زمان برای یک فرد معنی داشته باشد و برای دیگری نداشته و همزمانی محسوب نشود. درک یک واقعه همزمانی مستلزم این است که فرد توانایی توجه به وضعیت ذهنی خود اعم از فکر، احساس، بصیرت، رؤیا یا پیشآگاهی را داشته باشد و به طور شهودی آنرا با یک واقعه بیرونی مرتبط سازد.
مثلاً محققی که در خصوص نکته مهمی سردرگم شده است و نیاز به اطلاعات فنی بسیار پیچیدهای دارد، به طور اتفاقی هنگام صرف شام در رستوران متوجه گفتوگوی بین دو دوست در همان زمینهای میشود که او در آن دچار چالش شده بود و میتواند جواب معمای خود را پیدا کند. یونگ منشاء و منبع چنین رویدادهایی را در ناخودآگاه جمعی افراد (ظرفیتهای مشترک انسانها) میداند و معتقد است که روان انسان، از طریق ناخودآگاه جمعی، با طبیعت و دنیای عینی در ارتباط است و حوادث همزمانی هم که نمیتوان بهوسیلهی منطق علّی توجیهشان کرد، برآمده از چنین رابطهای هستند.
🌱
مفهوم همزمانی، اولین بار به دست کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی، در دهه ۱۹۲۰ میلادی توضیح داده شد. همزمانی اصطلاحی توصیفی است برای رابطه بین دو واقعه که از بعد معنا به یکدیگر مرتبط هستند؛ رابطهای که نمیتوان از طریق علت و معلول شرح داد و همین «معنا» همزمانی را از یک رویداد صرفا همزمان متمایز میسازد. همزمانی تقارن رویدادهایی است که برای فرد معنیدار است؛ بنابراین هر تجربه همزمانی منحصر به فرد است. ممکن است دو اتفاق هم¬زمان برای یک فرد معنی داشته باشد و برای دیگری نداشته و همزمانی محسوب نشود. درک یک واقعه همزمانی مستلزم این است که فرد توانایی توجه به وضعیت ذهنی خود اعم از فکر، احساس، بصیرت، رؤیا یا پیشآگاهی را داشته باشد و به طور شهودی آنرا با یک واقعه بیرونی مرتبط سازد.
مثلاً محققی که در خصوص نکته مهمی سردرگم شده است و نیاز به اطلاعات فنی بسیار پیچیدهای دارد، به طور اتفاقی هنگام صرف شام در رستوران متوجه گفتوگوی بین دو دوست در همان زمینهای میشود که او در آن دچار چالش شده بود و میتواند جواب معمای خود را پیدا کند. یونگ منشاء و منبع چنین رویدادهایی را در ناخودآگاه جمعی افراد (ظرفیتهای مشترک انسانها) میداند و معتقد است که روان انسان، از طریق ناخودآگاه جمعی، با طبیعت و دنیای عینی در ارتباط است و حوادث همزمانی هم که نمیتوان بهوسیلهی منطق علّی توجیهشان کرد، برآمده از چنین رابطهای هستند.
🌱
💌یه نفر را هم میشناختم باادب و با شخصیت. روز آخر، وقتی فهمید همه چیز مطابق میلش پیش نمیره تبدیل شد به یه آدم بددهن و بیشخصیت.
مونده بودم اینو کجای دلم بذارم که قسمت شد یه نمایش ببینم به اسم سی و یک رویا. یه جای نمایش یکی گفت تو دنیایی که ۵۱ بر ۱۷ بخشپذیره، هر کاری از هر کس بر میاد.
میخوام بگم یه وقت هایی آدمها در وضعیت تقسیم ۵۱ بر ۱۷ قرار میگیرن. یه کاری ازشون سر میزنه که انتظار نداری. بعضی وقتها بخشپذیری ۵۱ بر ۱۷ شون خیلی ترحمانگیزه، بعضی وقتها فاجعه است، بعضی وقتها هم میشه از کنارش گذشت.
چه کاری از دست ما بر میاد؟ هیچی،
همین که وقتی سر و کله یه ۱۷ از دور پیدا شد
مواظب باشیم از ۵۲ پایین تر نریم.
مونده بودم اینو کجای دلم بذارم که قسمت شد یه نمایش ببینم به اسم سی و یک رویا. یه جای نمایش یکی گفت تو دنیایی که ۵۱ بر ۱۷ بخشپذیره، هر کاری از هر کس بر میاد.
میخوام بگم یه وقت هایی آدمها در وضعیت تقسیم ۵۱ بر ۱۷ قرار میگیرن. یه کاری ازشون سر میزنه که انتظار نداری. بعضی وقتها بخشپذیری ۵۱ بر ۱۷ شون خیلی ترحمانگیزه، بعضی وقتها فاجعه است، بعضی وقتها هم میشه از کنارش گذشت.
چه کاری از دست ما بر میاد؟ هیچی،
همین که وقتی سر و کله یه ۱۷ از دور پیدا شد
مواظب باشیم از ۵۲ پایین تر نریم.
| احساسهای هماهنگ در مقابل احساسهای وسواسی |
وقتی حسرت میخورید به چیزی بیرون خودتان نیاز دارید. انگیزه را از بیرون میگیرید، مدام به چیزی که در بیرون اتفاق میافتد واکنش نشان میدهید؛ ولی در فرصت به چیزی بیرون خودتان نیاز ندارید از درون خودتان انگیزه میگیرید، اتفاقهای بیرون را میگیرید و به چیزی تبدیل میکنید که مایه پیشرفتتان باشد. «انگیزه و سرچشمهی حسرت نیازهای ناسالم است». «انگیزه و سرچشمه فرصت، خواستهای آگاهانه و سالم است». روانشناسان نیازها و خواستها را به دو دسته احساس تقسیم کردهاند: وسواسی و هماهنگ.
احساسهای وسواسی به شدت تکانهایاند و منشا آنها هیجانات سرکوب شده و تعارضات حل نشده درونی است. وسواس یعنی تبدیل کردن چیزی به مشغولیت روانی تا حد درماندگی با تمام وجود حس میکنید به آن نیاز دارید و بدون آن هرگز شادکام نخواهید شد. این احساسها معمولاً با اعتیاد همراهاند؛ به علاوه، وقتی به چیزی وسواس پیدا میکنید از دیگر جنبههای زندگی غافل میشوید، وسواستان بر همه چیز سایه میاندازد و شما را برای رسیدن به آنچه وسواسش را دارید، به تصمیمهای کوتهبینانهای وا میدارد که تأثیر نامطلوبی بر دیگر جنبههای زندگی میگذارد. از همان لحظهای که به چیزی وسواس یا وابستگی پیدا میکنید حسرت شما آغاز میشود. فرقی ندارد چیزی کوچک باشد یا چیزی بزرگ.
اگر به پیروزی در بحث نیاز داشته باشید دچار حسرت هستید؛ اگر چیزی مطابق برنامهتان پیش نرود و ناراحت شوید، دچار حسرتید؛ همیشه تجربه یا وضعیتتان را در مقایسه با چیزی میسنجید که خیال میکردید قرار است بشود، در حالی که باید از تجربهها درس بگیرید و بدون توجه به اتفاقی که افتاده شادکام باشید. پژوهشها ثابت میکنند احساسات وسواسی نمیگذارند درست فکر کنید. حضور ذهن در لحظه برایتان دشوار میشود، چون تمام فکر و ذکرتان گرفتار وسواس است. وسواس، احساس فرسایندهای است آکنده از حسرت و تنازعات درونی. بنابراین احساس وسواسی مانع غرقگی شما در فعالیتهایتان میشود؛ یعنی نمیتوانید با تمام وجودتان غرق کار شوید؛ به جای اینکه سیال و روان کار کنید، مدام ارتباطتان با خود و اطرافتان قطع میشود.
ولی احساسهای هماهنگ، درست در نقطه مقابل وسواسها ذاتاً برانگیخته و سالماند؛ وقتی احساس هماهنگی نسبت به چیزی دارید، مهار احساس به دست شماست، نه مهار شما به دست احساس؛ کارتان را با فکر و بینش عمیق انجام میدهید نه به شکلی نامعقول و واکنشی. انگیزه شما رسیدن به هدف است نه «نیاز».
🌱
وقتی حسرت میخورید به چیزی بیرون خودتان نیاز دارید. انگیزه را از بیرون میگیرید، مدام به چیزی که در بیرون اتفاق میافتد واکنش نشان میدهید؛ ولی در فرصت به چیزی بیرون خودتان نیاز ندارید از درون خودتان انگیزه میگیرید، اتفاقهای بیرون را میگیرید و به چیزی تبدیل میکنید که مایه پیشرفتتان باشد. «انگیزه و سرچشمهی حسرت نیازهای ناسالم است». «انگیزه و سرچشمه فرصت، خواستهای آگاهانه و سالم است». روانشناسان نیازها و خواستها را به دو دسته احساس تقسیم کردهاند: وسواسی و هماهنگ.
احساسهای وسواسی به شدت تکانهایاند و منشا آنها هیجانات سرکوب شده و تعارضات حل نشده درونی است. وسواس یعنی تبدیل کردن چیزی به مشغولیت روانی تا حد درماندگی با تمام وجود حس میکنید به آن نیاز دارید و بدون آن هرگز شادکام نخواهید شد. این احساسها معمولاً با اعتیاد همراهاند؛ به علاوه، وقتی به چیزی وسواس پیدا میکنید از دیگر جنبههای زندگی غافل میشوید، وسواستان بر همه چیز سایه میاندازد و شما را برای رسیدن به آنچه وسواسش را دارید، به تصمیمهای کوتهبینانهای وا میدارد که تأثیر نامطلوبی بر دیگر جنبههای زندگی میگذارد. از همان لحظهای که به چیزی وسواس یا وابستگی پیدا میکنید حسرت شما آغاز میشود. فرقی ندارد چیزی کوچک باشد یا چیزی بزرگ.
اگر به پیروزی در بحث نیاز داشته باشید دچار حسرت هستید؛ اگر چیزی مطابق برنامهتان پیش نرود و ناراحت شوید، دچار حسرتید؛ همیشه تجربه یا وضعیتتان را در مقایسه با چیزی میسنجید که خیال میکردید قرار است بشود، در حالی که باید از تجربهها درس بگیرید و بدون توجه به اتفاقی که افتاده شادکام باشید. پژوهشها ثابت میکنند احساسات وسواسی نمیگذارند درست فکر کنید. حضور ذهن در لحظه برایتان دشوار میشود، چون تمام فکر و ذکرتان گرفتار وسواس است. وسواس، احساس فرسایندهای است آکنده از حسرت و تنازعات درونی. بنابراین احساس وسواسی مانع غرقگی شما در فعالیتهایتان میشود؛ یعنی نمیتوانید با تمام وجودتان غرق کار شوید؛ به جای اینکه سیال و روان کار کنید، مدام ارتباطتان با خود و اطرافتان قطع میشود.
ولی احساسهای هماهنگ، درست در نقطه مقابل وسواسها ذاتاً برانگیخته و سالماند؛ وقتی احساس هماهنگی نسبت به چیزی دارید، مهار احساس به دست شماست، نه مهار شما به دست احساس؛ کارتان را با فکر و بینش عمیق انجام میدهید نه به شکلی نامعقول و واکنشی. انگیزه شما رسیدن به هدف است نه «نیاز».
🌱
| احساسهای هماهنگ در مقابل احساسهای وسواسی |
وقتی حسرت میخورید به چیزی بیرون خودتان نیاز دارید. انگیزه را از بیرون میگیرید، مدام به چیزی که در بیرون اتفاق میافتد واکنش نشان میدهید؛ ولی در فرصت به چیزی بیرون خودتان نیاز ندارید از درون خودتان انگیزه میگیرید، اتفاقهای بیرون را میگیرید و به چیزی تبدیل میکنید که مایه پیشرفتتان باشد. «انگیزه و سرچشمهی حسرت نیازهای ناسالم است». «انگیزه و سرچشمه فرصت، خواستهای آگاهانه و سالم است». روانشناسان نیازها و خواستها را به دو دسته احساس تقسیم کردهاند: وسواسی و هماهنگ.
احساسهای وسواسی به شدت تکانهایاند و منشا آنها هیجانات سرکوب شده و تعارضات حل نشده درونی است. وسواس یعنی تبدیل کردن چیزی به مشغولیت روانی تا حد درماندگی با تمام وجود حس میکنید به آن نیاز دارید و بدون آن هرگز شادکام نخواهید شد. این احساسها معمولاً با اعتیاد همراهاند؛ به علاوه، وقتی به چیزی وسواس پیدا میکنید از دیگر جنبههای زندگی غافل میشوید، وسواستان بر همه چیز سایه میاندازد و شما را برای رسیدن به آنچه وسواسش را دارید، به تصمیمهای کوتهبینانهای وا میدارد که تأثیر نامطلوبی بر دیگر جنبههای زندگی میگذارد. از همان لحظهای که به چیزی وسواس یا وابستگی پیدا میکنید حسرت شما آغاز میشود. فرقی ندارد چیزی کوچک باشد یا چیزی بزرگ.
اگر به پیروزی در بحث نیاز داشته باشید دچار حسرت هستید؛ اگر چیزی مطابق برنامهتان پیش نرود و ناراحت شوید، دچار حسرتید؛ همیشه تجربه یا وضعیتتان را در مقایسه با چیزی میسنجید که خیال میکردید قرار است بشود، در حالی که باید از تجربهها درس بگیرید و بدون توجه به اتفاقی که افتاده شادکام باشید. پژوهشها ثابت میکنند احساسات وسواسی نمیگذارند درست فکر کنید. حضور ذهن در لحظه برایتان دشوار میشود، چون تمام فکر و ذکرتان گرفتار وسواس است. وسواس، احساس فرسایندهای است آکنده از حسرت و تنازعات درونی. بنابراین احساس وسواسی مانع غرقگی شما در فعالیتهایتان میشود؛ یعنی نمیتوانید با تمام وجودتان غرق کار شوید؛ به جای اینکه سیال و روان کار کنید، مدام ارتباطتان با خود و اطرافتان قطع میشود.
ولی احساسهای هماهنگ، درست در نقطه مقابل وسواسها ذاتاً برانگیخته و سالماند؛ وقتی احساس هماهنگی نسبت به چیزی دارید، مهار احساس به دست شماست، نه مهار شما به دست احساس؛ کارتان را با فکر و بینش عمیق انجام میدهید نه به شکلی نامعقول و واکنشی. انگیزه شما رسیدن به هدف است نه «نیاز».
🌱
وقتی حسرت میخورید به چیزی بیرون خودتان نیاز دارید. انگیزه را از بیرون میگیرید، مدام به چیزی که در بیرون اتفاق میافتد واکنش نشان میدهید؛ ولی در فرصت به چیزی بیرون خودتان نیاز ندارید از درون خودتان انگیزه میگیرید، اتفاقهای بیرون را میگیرید و به چیزی تبدیل میکنید که مایه پیشرفتتان باشد. «انگیزه و سرچشمهی حسرت نیازهای ناسالم است». «انگیزه و سرچشمه فرصت، خواستهای آگاهانه و سالم است». روانشناسان نیازها و خواستها را به دو دسته احساس تقسیم کردهاند: وسواسی و هماهنگ.
احساسهای وسواسی به شدت تکانهایاند و منشا آنها هیجانات سرکوب شده و تعارضات حل نشده درونی است. وسواس یعنی تبدیل کردن چیزی به مشغولیت روانی تا حد درماندگی با تمام وجود حس میکنید به آن نیاز دارید و بدون آن هرگز شادکام نخواهید شد. این احساسها معمولاً با اعتیاد همراهاند؛ به علاوه، وقتی به چیزی وسواس پیدا میکنید از دیگر جنبههای زندگی غافل میشوید، وسواستان بر همه چیز سایه میاندازد و شما را برای رسیدن به آنچه وسواسش را دارید، به تصمیمهای کوتهبینانهای وا میدارد که تأثیر نامطلوبی بر دیگر جنبههای زندگی میگذارد. از همان لحظهای که به چیزی وسواس یا وابستگی پیدا میکنید حسرت شما آغاز میشود. فرقی ندارد چیزی کوچک باشد یا چیزی بزرگ.
اگر به پیروزی در بحث نیاز داشته باشید دچار حسرت هستید؛ اگر چیزی مطابق برنامهتان پیش نرود و ناراحت شوید، دچار حسرتید؛ همیشه تجربه یا وضعیتتان را در مقایسه با چیزی میسنجید که خیال میکردید قرار است بشود، در حالی که باید از تجربهها درس بگیرید و بدون توجه به اتفاقی که افتاده شادکام باشید. پژوهشها ثابت میکنند احساسات وسواسی نمیگذارند درست فکر کنید. حضور ذهن در لحظه برایتان دشوار میشود، چون تمام فکر و ذکرتان گرفتار وسواس است. وسواس، احساس فرسایندهای است آکنده از حسرت و تنازعات درونی. بنابراین احساس وسواسی مانع غرقگی شما در فعالیتهایتان میشود؛ یعنی نمیتوانید با تمام وجودتان غرق کار شوید؛ به جای اینکه سیال و روان کار کنید، مدام ارتباطتان با خود و اطرافتان قطع میشود.
ولی احساسهای هماهنگ، درست در نقطه مقابل وسواسها ذاتاً برانگیخته و سالماند؛ وقتی احساس هماهنگی نسبت به چیزی دارید، مهار احساس به دست شماست، نه مهار شما به دست احساس؛ کارتان را با فکر و بینش عمیق انجام میدهید نه به شکلی نامعقول و واکنشی. انگیزه شما رسیدن به هدف است نه «نیاز».
🌱
هرچه فرد بیشتر جویای خوشی باشد، شادی بیشتر از او میگریزد. این دید باعث شد فرانکل بگوید: «نمیتوان در پی شادی رفت، شادی از پی انسان میآید.» اَلِن واتس میگوید: «درست همان زمان که در جستجویش هستی، از دستش میدهی.» پس لذت هدف نهایی نیست بلکه پیامد جستجوی فرد برای معناست.
…هرچه بیشتر در پیِ لذت باشیم، بیشتر از ما میگریزد. فرانکل میگوید لذت محصول معناست و جستجوی فرد باید به سمت معنا هدایت شود. من معتقدم جستجوی معنا نیز به همین اندازه ضد و نقیض است: هرچه بیشتر با منطق و استدلال در جستجوی آن باشیم، کمتر مییابیمش، پرسشهایی که فرد در برابر معنا مطرح میکند، همواره از پاسخها بیشتر عمر میکنند.
🌸
…هرچه بیشتر در پیِ لذت باشیم، بیشتر از ما میگریزد. فرانکل میگوید لذت محصول معناست و جستجوی فرد باید به سمت معنا هدایت شود. من معتقدم جستجوی معنا نیز به همین اندازه ضد و نقیض است: هرچه بیشتر با منطق و استدلال در جستجوی آن باشیم، کمتر مییابیمش، پرسشهایی که فرد در برابر معنا مطرح میکند، همواره از پاسخها بیشتر عمر میکنند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
| سه شیوه رواندرمانی در مثنوی |
یافتن شیوهها و نظریههای رواندرمانی در اثر ارزشمند مثنوی گواه این است که قرنها قبل از انتشار نظریههای انسانشناسی و رواندرمانی از سوی دانشمندان غربی، بزرگمردی چون مولانا که دستپرورده عرفان ناب اسلامی است به بعُد روحی-روانی انسان سالم توجه خاص داشته و برای تأمین آن راهکارهای ارزندهای به کار گرفته است.
۱. شعردرمانی: یکی از این شیوههای هنری مؤثر، شعردرمانی است. شعردرمانی یک هنر درمانی خلّاق است که شعر و دیگر شکلهای برانگیزنده ادبیات را برای رسیدن به اهداف درمانی و رشد شخصی به کار میگیرد.در این شکل منحصربهفرد درمان، مراجعهکننده فرصتی متفاوت برای تعریف هویت خود و نشاندادن خود به درمانگر با صدای درونی خودش دارد. این خود افشایی توسط مراجعهکننده، یک رابطۀ خوب با درمانگر را تقویت میکند.
یکی از اهداف شعر درمانی، بهجریاندرآوردن هیجانات سرکوبشده و آزادسازی تنشها و نیز کشف معانی جدید از طریق نظرات، بصیرتها و اطلاعات جدید است. مولوی همچون روانشناسی آگاه و درمانگری توانا، شعر خویش را به اعماق روح خواننده رسوخ میدهد و ناخودآگاه ذهن او را مهیای پذیرش میسازد.
۲. تکنیک استفاده از خواب و رؤیا در روان درمانی: رؤیا صورتهای ذهنی و حسی است که شخص در خواب میبیند و معمولاً بدون ارتباط و نظم منطقی به دنبال هم میآید. از نظر فروید، رؤیا آینۀ ضمیر ناهشیار انسان است و معمولاً برای کاهش اضطراب و پردازش نیازهای سرکوبشده به کار میرود.
۳.و اقعیتدرمانی:واقعیتدرمانی یکی از جدیدترین تلاشهای درمانگران در راه توصیف انسان، تعیین قوانین رفتاری و چگونگی نیل به رضایت، خوشبختی و موفقیت محسوب میشود.در این شیوه درمان، مواجهشدن با واقعیت، قبول مسئولیت و قضاوت اخلاقی درباره درست و نادرست بودن رفتار و در نتیجه نیل به هویت توفیق مورد تأکید است.واقعیتدرمانی با تأکید بر رفتار اجتماعی مناسب و مسئولیت فردی در موقعیتهای اصلاحی، رسمی، سازمانی و تحصیلی، رویکرد مشاورهای پرقدرتی به حساب میآید.
🌱
یافتن شیوهها و نظریههای رواندرمانی در اثر ارزشمند مثنوی گواه این است که قرنها قبل از انتشار نظریههای انسانشناسی و رواندرمانی از سوی دانشمندان غربی، بزرگمردی چون مولانا که دستپرورده عرفان ناب اسلامی است به بعُد روحی-روانی انسان سالم توجه خاص داشته و برای تأمین آن راهکارهای ارزندهای به کار گرفته است.
۱. شعردرمانی: یکی از این شیوههای هنری مؤثر، شعردرمانی است. شعردرمانی یک هنر درمانی خلّاق است که شعر و دیگر شکلهای برانگیزنده ادبیات را برای رسیدن به اهداف درمانی و رشد شخصی به کار میگیرد.در این شکل منحصربهفرد درمان، مراجعهکننده فرصتی متفاوت برای تعریف هویت خود و نشاندادن خود به درمانگر با صدای درونی خودش دارد. این خود افشایی توسط مراجعهکننده، یک رابطۀ خوب با درمانگر را تقویت میکند.
یکی از اهداف شعر درمانی، بهجریاندرآوردن هیجانات سرکوبشده و آزادسازی تنشها و نیز کشف معانی جدید از طریق نظرات، بصیرتها و اطلاعات جدید است. مولوی همچون روانشناسی آگاه و درمانگری توانا، شعر خویش را به اعماق روح خواننده رسوخ میدهد و ناخودآگاه ذهن او را مهیای پذیرش میسازد.
۲. تکنیک استفاده از خواب و رؤیا در روان درمانی: رؤیا صورتهای ذهنی و حسی است که شخص در خواب میبیند و معمولاً بدون ارتباط و نظم منطقی به دنبال هم میآید. از نظر فروید، رؤیا آینۀ ضمیر ناهشیار انسان است و معمولاً برای کاهش اضطراب و پردازش نیازهای سرکوبشده به کار میرود.
۳.و اقعیتدرمانی:واقعیتدرمانی یکی از جدیدترین تلاشهای درمانگران در راه توصیف انسان، تعیین قوانین رفتاری و چگونگی نیل به رضایت، خوشبختی و موفقیت محسوب میشود.در این شیوه درمان، مواجهشدن با واقعیت، قبول مسئولیت و قضاوت اخلاقی درباره درست و نادرست بودن رفتار و در نتیجه نیل به هویت توفیق مورد تأکید است.واقعیتدرمانی با تأکید بر رفتار اجتماعی مناسب و مسئولیت فردی در موقعیتهای اصلاحی، رسمی، سازمانی و تحصیلی، رویکرد مشاورهای پرقدرتی به حساب میآید.
🌱