Telegram Web Link
با‌ یادی از:
صادق چوبک

فارسی چوبک چطور است؟ منظورم ارزش زبان اوست.
ــ کسی که بار اول چوبک را می‌خوانَد، فکر می‌کند با یک آدمی که مقداری الفاظ و کلمات عامیانه را در انبانِ ذهن دارد مواجه است. درحالی‌که این‌طور نیست؛ چوبک از معدود نویسندگان ماست که بی تظاهر، ادبیات فارسی را خوانده و می‌داند و مطلقاً به ویرانگری در زبان اعتقاد ندارد. او خود یک بار به من گفت که در نوشته‌هایش زبان قدما را به‌عنوان دستمایه و سنگ زیرین مورد استفاده قرار می‌دهد. چوبک متحول است و وسواسی. سنگ صبور درخشان‌ترین کار اوست.

برگرفته از: صدرالدین الهی، «خاطرات ادبی دکتر پرویز ناتل خانلری دربارهٔ صادق چوبک»، در مجلهٔ ایران‌شناسی، تابستان ۱۳۷۲، ش پیاپی ۱۸، ص ۲۶۵. ⁠⁠⁠⁠⁠
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#خاطره‌نگاری


فال حافظ: بوس یا بورس؟

✍🏽 شروین سلیمانی (شاعر و طنزپرداز)


پارسال برای یک جلسه‌ی شعر به شیراز دعوت شده بودم. پروازم نزدیک ظهر نشست. چند ساعت بعدش جلسه شروع می‌شد.
تصمیم گرفتم که دوسه ساعت باقی‌مانده را غنیمت بشمرم و بروم زیارت حافظ و سعدی. اول رفتم حافظیه و بعدش آمدم بیرون تا تاکسی بگیرم و خودم را به سعدیه برسانم.

یک پراید لکنته بادمجانی که پیرمردی خسته راننده‌اش بود، تلق‌تلق نزدیک شد و جلوی پایم ایستاد.

گفتم: «سعدیه میری؟»
گفت: «میرم عامو؛ اما ترافیکه اگه پیاده بری زودتر می‌رسی.»
(شما همه دیالوگ‌های این عزیز را با لهجهء شیرین شیرازی بخوانید.)

گفتم: «عیب نداره.»

سوار شدم، راه افتاد و گفت:«مگه الان سرِ قبرِ حافظ نبودی؟»

گفتم:«چرا.»

گفت:«قبر سعدی هم مث همینه!»

از این حرفش جا خوردم. گفتم:«خب هرکدوم لطف خودشونو دارن.»

گفت:«بازم سعدی بهتره!! حافظ به درد نمیخوره!!»

منِ شاعر که روی هر دوی این بزرگواران تعصب دارم، با دلخوری گفتم: «نفرمایید آقا! اینا قله‌های ادبیات ایران و جهانن.»

خیلی محکم گفت: «اشتباه نکن! همین حافظ خیلیارو بدبخت کرده!»

با تعجب گفتم:«چرا؟!»

گفت:«با همین فال‌های بی‌خودش!» (البته ادبیاتِ راننده، زیاد پاستوریزه نبود؛ من اینجا تلطیفش می‌کنم تا قابل چاپ شود!)

گفتم:«فالِ حافظ که سرگرمیه.»

گفت:«برای شما سرگرمیه؛ همین فالو (یعنی فال) زندگی خیلیا رو به فنا داده، یکیش خودم!»

با کنجکاوی پرسیدم: «چطور؟!»

آهی سوزناک کشید و گفت:«سرِ زن گرفتن، فال گرفتیم گفت:«بگیر طُره‌ی مَه‌چهره‌ای و قصه مخوان»
رفتیم دخترو رو گرفتیم، عفریته‌ای از آب در اومد که کافر بِگِریَد!

سر انتخاب شغل، فال گرفتیم گفت:«قبول دولتیان کیمیای این مس شد».
کار بابامونو ول کردیم و رفتیم توی کار دولتی، ۳۰ سال سگ‌دو زدیم، آخرشم این‌شد وضع‌مون.

پسرو اومد خواستگاری دخترمون؛ فال گرفتیم گفت:«حجله‌ء حُسن بیارای که داماد آمد.»
سر حرف حافظ، دخترمونو دادیم؛ داماد بد از آب در اومد، دخترمونو سیاه‌بخت کرد.

به فالو هم گرفتیم که با پول پاداش بازنشستگی‌ مون چه کنیم؟ گفت: «بذار توی بورس!»
گذاشتیم توی بورس و خاک و باد شد!»

پرسیدم:«مگه حافظ برای بورس هم شعر داره؟»

گفت:«همون که میگه: دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم!»

با تعجب گفتم:«بوس به بورس چه ربطی داره؟!»

گفت:«ما بوسو به فالِ بورس گرفتیم!
این آخری هم شک داشتیم که ماشین از غریبه بخریم یا ماشین باجناقمون رو بگیریم؟ فال گرفتیم. گفت:«اهل نظر معامله با آشنا کنند!»
با باجناق‌مون معامله کردیم، این لَگَنو انداخت بهمون، دو برابر پول خودش خرج تعمیرش کردیم.»

به سعدیه رسیدیم؛ گفتم: «به نظرم، شما دیگه با فالِ حافظ، تصمیم نگیر!»

گفت:«نه دیگه، غلط بکنم!»

بلافاصله گفت:«چند وقته دارم فال سعدی می‌گیرم، خیلی کارش درسته!» چشمانم از تعجب گرد شد.

موقع پیاده‌شدن با خنده‌ای عصبی گفتم:«یه مدت هم فالِ خیام بگیر، نشد برو توی کار فالِ ایرج میرزا؛ اون دیگه جوابه!»

ناسزایی گفت و گازش را گرفت و دور شد.

یادم آمد که خودم هم در زندگی، چه تصمیماتی که با فال حافظ نگرفته‌ام؛ اما خوشحال بودم که لااقل "بوس" را به فالِ "بورس" نگرفته‌ام که به خاک سیاه بنشینم!

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
رضا براهنی برای نوشتن کتاب تئوریک «قصه نویسی» که به گونه‌ای آموزش قصه‌نویسی هم است، داستان‌های قاعده‌‌مند صادق چوبک را قاعده قرار داد. چوبک مثل صادق هدایت یک استثنا در تاریخ ادبیات داستانی ایران است. اما به دلایلی چهره‌ی او در محاق فراموشی قرار گرفت. یکی از مهم‌ترین دلایل این فراموشی، بزرگ شدن اسطوره‌ای چهره‌ی صادق هدایت است.

۱۳ تیر ۱۳۷۷ روز درگذشت صادق چوبک است. او فردا ۱۴ تیر ۱۲۹۵ به دنیا خواهد آمد.

دکتر سینا جهاندیده
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#نامه‌نگاری

یاران موافق همه از دست شدند.
در این منجلاب زشتی و کژی، گرفتاریم و راه ِ بیرون‌شدن نمی‌دانیم.
زشتی و ناجوان‌مردی و ناتویی، به حد اعلای خود رسیده، وقاحت‌ها آن‌چه در حقیقت بوده آشکار شده. حتی [آن‌دسته] که سال‌های دراز آن را زیر ماسک پنهان می‌داشتند، اکنون بی‌باک و آزاد آن را از چهره برداشته و «خود» را آشکار ساخته‌اند.
راستی، شوخی و طنز از دل‌های ما رخت بربسته.
پیوسته خاموش و اندیشمند و پُراندوه به یک زندگی پُربیم و بی‌امید دنباله می‌دهیم.

از نامه‌ی صادق چوبک به بزرگ علوی


عکس: صادق چوبک و بزرگ علوی

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
2025/07/05 08:29:52
Back to Top
HTML Embed Code: