Telegram Web Link
#نامه‌نگاری

همان‌طوری زندگی کن که دلت می‌خواهد و همان‌طوری که خوب است. زیرا که خوب و بد زندگی‌ و رنج باران و آفتاب همه رفتنی هستند. آن‌طوری زندگی کن که اگر روزی پس از صد سال روی گورت علفی سبز شد، هیچ‌کس جرات نکند روی آن پا بگذارد. صادقانه و صمیمی‌ زندگی‌کن. زیرا خودفریبی ثمری ندارد.

- سهراب شهید ثالث
نامه‌به‌کریستال اورتمان

***


این بد است که آدم هیچ وقت فرصت نکند سرش را روی شانه کسی بگذارد و از ته دل گریه کند و بداند که این کس، پشت سر آدم نمی خندد.

" سهراب شهید ثالث"
نامه به احمد شهید ثالث


سالروز تولد سهراب شهید ثالث

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
صد نامه عاشقانه.قبانی.pdf
18.1 MB
کتاب صد #نامه عاشقانه
نویسنده: نزار قبانی
مترجم دکتر سارا سعیدی
۱۵۷ صفحه
📚مرجع کتاب ایران بوک📕
┏━━━━━━━━━━━
📗📘📔📕
┗━━━━━━━━━━━━
#آموزش_رایگان_حق_همه

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
نامههایی به آنا.pdf
202.6 KB
📖#نامه‌هایی به آنا
نویسنده : حسین پناهی

اثری است از حسین پناهی به چاپ انتشارات آناپنا. نامه هایی که پناهی به دخترش آنا نوشته است، حرف هایی پدرانه با دختری که عاشقانه دوستش دارد، حرف هایی از جنس دوست داشتن و مهر که حالتی شعر گونه دارند و از نگرانی ها، احساسات، عاشقانه ها، پندها، دلواپسی ها، خاطرات، دلتنگی ها، گلایه ها و توصیه های ناب پدرانه لبریزند.


‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
Dasthaye To
Bahman Bashi
#موسیقی_بی‌کلام🎼🍃💚



‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
Destroying Angels
Bohren & Der Club Of Gore
#Ambient_Dark_Jazz


#بی‌کلام🎼🍃💚

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
Forwarded from اتچ بات
از ماهیان ِ کوچک ِ این جویبار
هرگز نهنگ، زاده نخواهد شد
من خُردی ِ عظیم ِ خود را می‌دانم
و می‌پذیرم.
 
اما
وقتی که پنجه‌ی فتادن ِ ریگی
خواب ِ هزارساله‌ی مردابی را می‌آشوبد
این مشت ِ خشم
بر جدار ِ دلم
بی‌گمان
بی‌هوده نیست که می‌کوبد.

دکتر اسماعیل خویی
#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن

زاد روز دکتر اسماعیل خویی( متولد ۹ تیر ۱۳۱۷) شاعر و اندیشمند برجسته‌ی ایرانی


🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
نامه احمد شاملو به آیدا
..... قلب من فقط با این امید می‌تپد که تو هستی❤️

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
«زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود
حافظ


علاوه‌بر اینکه بین «گزار» و «گذار» در فضای مجازی، گاهی دقت لازم صورت نمی‌گیرد، در نوشته‌های رسمی هم این پرسش و تردید معمولاً وجود دارد.
و اینک چند نمونه پرکاربرد:

فاصله‌گذاری
علامت‌گذاری‌
قیمت‌گذاری
قانون‌گذاری
سرمایه‌گذاری
نقطه‌گذاری
واگذاری
هدف‌گذاری
نشانه‌گذاری
سپرده‌گذاری


#زین_قند_پارسی 

#استادعلیرضاحیدری
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
«زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود
حافظ

🔹 نکته‌هایی از دستور خطّ فارسی فرهنگستان

قواعد عددنویسی

کاربرد عدد در واژه‌های مرکّب: واژه‌های مرکّبی که در آن‌ها عدد به کار رفته باشد، نیم‌فاصله نوشته می‌شود:
۴۷سالگی، پنج‌تَن، دوهزاروپانصدساله

#زین_قند_پارسی 
#استادعلیرضاحیدری
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#خاطره‌نگاری

  شراب کهنه ی دکتر خویی! 

استاد عباس خوش عمل کاشانی


بیش از بیست سال بود که از «استاد دکتر عبدالعلی بهروز» ادیب و منقّد شهرت گریز خبری نداشتم.سال 1375 شمسی که نقدی بر مجموعه شعر «گدازه های دل» من نوشت و در صفحه ی مقالات روزنامه ی اطلاعات چاپ شد مردی سالخورده بود و می گفت 70 سال از عمرش می گذرد.مدتها در فضای مجازی می گشتم تا خبری از او به دست آورم ؛ اما تلاشهایم نتیجه ای نداشت.با خود می اندیشیدم شاید آن بزرگمرد ادیب شهرت گریز چشم از جهان فروبسته است…اما چرا خبر رفتنش جایی درج نشده است؟
“””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
‏شماره کتابشناسی ملی : ایران ۷۵-۱۹۵۳۱
‏سرشناسه : ب‍ه‍روز، ع‍ب‍دال‍ع‍ل‍ی‌
‏عنوان و نام پديدآور : … از ن‍ام‌ ن‍ی‍ک‌ و ک‍ار خ‍وش‌ و ش‍ع‍ر ج‍ان‍ف‍روز/ ب‍ه‍روز، ع‍ب‍دال‍ع‍ل‍ی‌
‏منشا مقاله : ، اطلاع‍ات‌، (۸ دی‌ ۱۳۷۵): ص‌ ۶ ، ۱۱.
‏توصیفگر : م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ش‍ع‍ر گ‍دازه‌ه‍ای‌ دل‌
خوش عمل ، عباس
“”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
پریروز زنگ تلفن ثابت منزل به صدا در آمد.گوشی را که بر داشتم ادای دوسه کلمه از مردی که آنسوی خط بود برای شناختنش کافی به نظر می رسید.«استاد بهروز» بود با همان زنگ صدای بیست و پنج شش سال پیش.از فرط خوشحالی به وجد آمدم.فهمید که از زنده بودنش خوشحالم.با همان صدای مطنطن جادویی گفت: نود و پنج سالگی ام را هفته ی پیش جشن گرفته ایم! گفت :هنوز هم نقد می کنم و می نویسم و نوشته هایم با نام مستعار از دوسه رادیوی فارسی زبان پخش می شود.
گفت:فقط مثل سابق حوصله ی پرچانگی ندارم! خبر مرگ دکتر اسماعیل خویی را که شنیدم باورم شد که مدتهاست سر حضرت اجل گول مالیده ام و این روزها عصبانی تر از قبل پشت در خانه ام پرسه می زند….
از نوه ام شنیدم که در تلگرام در تعریض دکتر اسماعیل مطلب نوشته ای….خواستم توضیح بدهم که آنچه نوشتم تعریض نبود که گفت:متوجهم .توفردی متدین و معتقد به اسلام و تشیعی ؛ اما دکتر اسماعیل چنین نبود…..و افزود:نمی خواهم در این خصوص یکی به دو کنیم.فقط خواستم بگویم تدین و اعتقادات مذهبی ات قابل احترام و بلکه ستایش ؛ ولی جایش نبود که پس از مرگ دکترمحاجّه ی سالها پیش بین خودت و او را جایی درج کنی.تو نه مفتی هستی و نه حاکم شرع .ادیب و شاعری.بهتر بود اگر می خواستی از دکتر اسماعیل یاد کنی از این وجهش یاد می کردی.دلخواهم نبود اما لسانآ حق را به او دادم که زد زیر خنده و گفت:می دانم که حساب سن و سالم را می کنی….بعد ، از سالها پیش گفت که از طرف دکتر اسماعیل خویی وکالت داشت تا مجموعه شعرهایش را در وطن چاپ و منتشر کند.گفت:حتی به یک جزوه هم مجوز نشر ندادند…..
سپس افزود:از این جا به بعدش جالب و مهم است.وقتی تلفنی به دکتر اسماعیل خبر دادم که با انتشار مجموعه شعرهایش موافقت نمی کنند این رباعی را برایم خواند:

ماهی ز گزند آب کی می ترسد؟
از گم شدن آفتاب کی می ترسد؟

گو نگذارند شعر من چاپ شود
از کهنه شدن شراب کی می ترسد؟

دقایقی دیگر با هم حرف زدیم.من خشنود بودم و او نیز .قبل از خداحافظی گفت حالا می خواهم قبل از وداع شوکی بر تو وارد کنم.
گفتم از واردات حضرت استاد هرچه باشد استقبال می کنم ؛ حتی اگر شوک باشد!
بلند خندید و گفت:رباعی دکتر اسماعیل را که شنیدی؟….شوکی که می خواهم وارد کنم از این جاست:
یکی دو ماه پیش نوه ام از صفحه ی شعر مجله ی جوانان امروز لس آنجلس شعر نیمایی کوتاهی برایم خواند که خوانش او مرا شوکه کرد.شاعری مدعی و پیرسال از نوسرایان رباعی دکتر اسماعیل را دزدیده و به نام خود منتشر کرده بود.البته به خیال خودش زرنگتر از آن بوده که بی تغییری شعر سرقت شده از دکتر را به نام خود کند.جانور تغییر قالب داده بود ؛ یعنی رباعی دکتر اسماعیل را بی کم وکاست در قالب نیمایی ریخته بود ؛ این طور:

از گزند آب ماهی را هراسی نیست
آفتاب از گم شدن باری نمی ترسد
گو در خمخانه ی شعر مرا با گل فرو بندند
آن شراب تلخوش آن ناب
ــ از کهنه شدن آری نمی ترسد.

و این بار قهقهه سر داد.هر چه اصرار کردم ایشان نام شاعر نوگوی پیرسال دزد را بگوید فایده ای نداشت.فقط گفت:با نام مستعار چیزی نوشتم و برای جوانان فرستادیم اما چاپ نشد که نشد…..البته در آخرین مجموعه ی نقدم که دوسه ماه دیگر چاپ و منتشر خواهد شد همه چیز را روی دایره ریخته ام.
…قرار شد بعد از رخت بربستن کرونا روزی به دیدار استاد بهروز بروم و او گفت:
ان شاءالله …به شرط حیات.
🪷🪷

‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
گفت و گو با اخوان.pdf
7.6 MB
گفت‌وشنود مهدی اخوان ثالث با سیروس طاهباز، استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و دکتر اسماعیل خویی

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
مثل خون در رگ‌های من.pdf
37.6 MB
مثل خون در رگ‌های من
#نامه‌های احمد شاملو به آیدا سرکیسیان همسرش

آیدا تو بهارِ منی و من خاک و مزرعه ام. باید بیایی و کنار من بمانی تا من سرسبز شوم، برویَم و شکوفه کنم. من بی تو هیچ نیستم، بی تو هیچ نیستم، بی تو هیچ نیستم.



‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
✾ٖٖٖٖٓुؔ•💜✾ٖٖٖٖٓुؔ



نگارش دهم تا دوازدهم(نکاتی در مورد نگارش و نویسندگی . . .)
🆔@negareshe10


گالری تصاویر و مطالب ناب ادبی
🆔@GaleryeTasavireAdabi


نوازش روح، دنیایی از همه رنگ . . .
🆔@Navazesh_e_rooh


همراه ما باشید🌹

✾ٖٖٖٖٓुؔ•💜✾ٖٖٖٖٓुؔ
Forwarded from اتچ بات
‌۱۰ تیر، روز بزرگ‌داشت صائب تبریزی، گرامی باد!

سرایی را که صاحب نیست، ویرانی‌ست معمارش
دل ِ بی‌عشق، می‌گردد خراب، آهسته‌آهسته

صائب تبریزی
#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#خاطره‌نگاری

"همیشه این بیت منسوب به صائب برای من جای سوال داشت، مطمئن بودم از صائب نیست، اما در مقابل جستجوهایم پاسخی نمی یافتم. تا اینکه «استاد عباس خوش عمل کاشانی» لطف کردند و چنین پاسخ دادند. ایشان جدای از شاعر و ادیب بودن، به نظرم تاریخ ادبیات زنده ی پنج دهه ی اخیر نیز هستند."


استاد عباس خوش عمل کاشانی:
...نخل ناخلف


(استاد فقید مصطفی قاضی نظام (قاضی اراکی) شاعر و ادیب توانا اما گمنام معاصر که ده سال پیش دیده از جهان بربست در خیابان خورشید منشعب از میدان شهدا سکونت داشت و در کنار منزلش مغازه ی کوچک عتیقه فروشی دائر کرده بود.مغازه ی او در اصل محفل شعر بود و من و دوستانم مجید شفق (شاعر و محقق و خواهر زاده ی مهدی سهیلی) و گویا فیروز کوهی و شیرینعلی گلمرادی و ... و....روزها و شبهای زیادی را مهمان او بودیم.استاد قاضی که از دوستان و همسایگان سیدالشعراء امیری فیروز کوهی و بسیاری از شاعران و بزرگان ادب معاصر (محیط طباطبایی و ...)بود چهار مجموعه شعر (اغلب غزل) از نتایج طبع والای خود فراهم کرده بود اما آنقدر وسواس داشت و در تنقیح و تصحیح شعر خود می کوشید که عاقبت هم موفق به انتشار شعرهای بسیار خوب خود نشد.او در گمنامی زیست و در گمنامی از دنیا رفت.متأسفانه دو فرزند دختر و پسرش اهلیت ادبی نداشتند و در عین حال از واگذاری مجموعه شعرهای پدر بزرگ و بزرگوار خویش به ناشران هم ابا داشتند.من و استاد فقید مشفق کاشانی و مجید شفق بسیار سعی کردیم تا مجموعه شعرهای استاد قاضی را امانت گرفته و به نحوی چاپ و منتشر کنیم ؛ ولی متأسفانه سعی و تلاشمان به جایی نرسید.....از سرنوشت مجموعه شعرهای استاد قاضی نه من و نه مجید شفق اطلاعی نداریم.....غزل ذیل هم یکی از صدها غزل بسیار خوب استاد قاضی است که در محافل ادبی زبانزد شاعران انجمنی بود و متآسفانه به غلط آن را به صائب تبریزی نسبت داده اند.اصلآ از سیاق کلام و مضمون پیداست که زبان شعر زبان امروزی است و من در حیرتم که چگونه برخی افراد شعرآشنا و ادب دوست هم غزل را متعلق به صائب می دانند.....نثار روح بلند استاد قاضی که به هشتاد سالگی نرسیده چشم از جهان فروبست فاتحه مع الصلوات......و امیدواریم گنجینه ی شعرهای آن استاد از بین نرود و روزی مجال نشر یابد.

هر دم ، به بوی زلف تو آغاز می شویم
چون گل به ناز و جلوه گری باز می شویم

هر جا کرانه ای ز مجالی شود پدید
مانند شعر ، همدم آواز می شویم

بلبل اگر شکسته دل از اوج عشق خواند
تیمار خسته را ، پر پرواز می شویم

آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود
ما را زمانه چون شکند ساز می شویم

تشریف دوستی و محبت چو دست داد
در شعر عشق ، قافیه پرداز می شویم

ابراز عشق ، روزنه ی روزگار ماست
زان رو به مهر ، با همه همراز می شویم

"قاضی" هوای کعبه به سر دارد این زمان
از راه دل مسافر شیراز می شویم .

استاد مصطفی قاضی نظام (قاضی اراکی)
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#اصطلاحات‌ادبی :

1_ #ﻣﻘﻔّﯽ: ﺑﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﺑﺎﺷﺪ.    
2_ ُصرّع: بیتی که هر دو مصراع آن دارای قافیه باشد بیت(مُصرّ ع) می‌گویند.    
3_ #لطیفهﻫﺎﯼ‌ﺍﺩﺑﯽ: ﺳﺨﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﻟﻄﯿﻒ ﻭﻋﺒﺮﺕ ﺁﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﺎﯾﻪﺍﺵ ﻃﻨﺰ ﺍﺳﺖ.
4_ #ﻧﺜﺮ‌ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ: ﺩﺭ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺍﺩﺑﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﺮﺩﺍﺯﯼ ﻭ ﺁﺭﺍﯾﻪﻫﺎﯼ ﺷﻌﺮﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﻮﺩ.
5_ #ﻧﺜﺮ‌ﻗﺪﯾﻢ: ﺑﻪ ﻧﺜﺮ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﻗﺮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺗﺎ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ.
6_ #ﻧﺜﺮ‌ﻣﻌﺎﺻﺮ: ﺑﻪ ﻧﺜﺮ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ.
7_ #ﺣﺒﺴﯿﻪ: ﺷﻌﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺷﻮﺩ.
(ﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ: ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺳﻌﺪ_ﺧﺎﻗﺎﻧﯽ_ ﺑﻬﺎﺭ_ﻓﺮﺧﯽ ﯾﺰﺩﯼ)
8_ #قطعۀ‌ﺍﺩﺑﯽ: ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻌﺮ ﺍﺯ ﺗﺨﯿﻞ ﻟﺒﺮﯾﺰﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻮﺍﻃﻒ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
9_ #ﻃﻨﺰ: ﺷﻌﺮ ﯾﺎ ﻧﺜﺮﯼ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻨﺪﻩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﻣﺸﮑﻼﺕﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾﺎ ﻋﯿﺒﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
10_ #ﻫﺠﻮ: ﺷﻌﺮ ﯾﺎ ﻧﺜﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻟﻔﺎﻅ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻗﺼﺪ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﯾﺎ ﺑﯽﺣﺮﻣﺘﯽ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
11_ #ﻫﺰﻝ: ﺷﻌﺮ ﯾﺎ ﻧﺜﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺪﻓﯽ ﺟﺰ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ ﻭ ﺷﻮﺧﯽ ﻭﺳﺮﮔﺮﻣﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
12_ #ﺭﻣﺎﻥ: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻠﻨﺪ.
13_ ﻧﻮﻭﻝ: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﮐﻮﺗﺎﻩ.
14_ #ﻓﺎﺑﻞ: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ
15_ #ﮐﻤﺪﯼ: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﯾﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﺪ.
16_ #ﺗﺮﺍﮊﺩﯼ: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﯾﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺣﺎﻻﺕ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺷﮑﺴﺖﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﺪ.
17_ #ﺩﺭﺍﻡ: ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﯾﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ.
18_ #ﺩﺧﻞ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺷﻮﺩ.
19_ #ﺗﺼﺮّﻑ: ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﯼ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ.
20_ #ﺗﻠﺨﯿﺺ: ﺧﻼﺻﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﺪﻑ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺣﻔﻆ ﺷﻮﺩ.
21_ #ﺗﺤﺸﯿﻪ: ﺷﺮﺡ ﯾﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﻟﻐﺖ ﻫﺎ ﯾﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺻﻔﺤﺎﺕ.
22_ #ﺗﺄﻟﯿﻒ: ﮔﺮﺩﺁﻭﺭﯼ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﺎ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺪﻭﻥ.
23_ #ﺗﺼﻨﯿﻒ: ﻧﻮﺷﺘﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
24_ #ﻗﻄﻊ: ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺜﻞ ﻗﻄﻊ ﺟﯿﺒﯽ، ﻭﺯﯾﺮﯼ، ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ، ﺭﺣﻠﯽ، ﺭﻗﻌﯽ

#ﺍﻧﻮﺍﻉ‌ﻧﺜﺮ:

25_ #ﻧﺜﺮ‌ﺳﺎﺩﻩ ﯾﺎ #ﻣﺮﺳﻞ: ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﯾﻪﻫﺎﯼ ﻟﻔﻈﯽ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﯿﻬﻘﯽ، ﻗﺎﺑﻮﺱ ﻧﺎﻣﻪ، ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻧﺎﻣﻪ.
26_ #ﻧﺜﺮ‌ﻣﺴﺠّﻊ ﻭ ﻓﻨّﯽ: ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺠﻊ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺭﻭﺩ.
ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ_ ﮐﻠﯿﻠﻪ ﻭ ﺩﻣﻨﻪ_ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺳﻌﺪﯼ.
27_ #نثر‌مصنوع و متکلف:
نثری که در آن لغات و ترکیبات دشوار، بیش از حد اعتدال به کار رود.
مانند: تاریخ جهانگشای جوینی،مرزبان نامه،نفثه المصدور و...


‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#خاطره‌نگاری
۱۰ تیر، زادروز استاد محمد قهرمان، گرامی باد!


دربارهٔ غزل تقدیمی به محمد قهرمان
[درین باغ و چمن گاهی چمان باش
به جان گلچینِ شعرِ قهرمان باش...]



به همان تاریخی که در پای این شعر نوشته شده، به وقت پرینستون، حدود ساعت ۹ صبح بود که می‌خواستم از منزل خارج شوم و طبق معمول قدم‌زنان به کتابخانهٔ Firestone
(کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه پرینستون) بروم. من در این تاریخ، به مدت یکسال پژوهشگر مدعوّ در مؤسسهٔ مطالعات عالی بودم و از منزلم که در داخل فراخ بوم انستیتو بود، تا کتابخانهٔ مرکزی، حدود نیم ساعتی قدم‌زنان راه‌پیمایی داشتم. تلفن زنگ زد. شادروان قهرمان بود. بعد از احوال‌پرسی و گزارش ایام، گفت: از عنوان دیوان قبلی خودم که «حاصل عمر» نام دارد چندان راضی نیستم. تو با ذوق چنین و چنانی که داری نامی برای دیوان دوم من پیدا کن. بعد از خداحافظی، در همان لحظهٔ نخست که پای از منزل بیرون نهادم به مناسبت‌های بسیاری «روی جادهٔ ابریشم شعر» به ذهنم رسید و با افزودن یک «به» به آغاز آن مصرعی شد: «به روی جادهٔ ابریشم شعر» در وزن بسیار رایج ترانه‌های ایرانی کهن بی‌درنگ مصرع دومی هم بدان افزودم و شد:

به روی جادهٔ ابریشم شعر
روان در بیکران و بی‌زمان باش

به مدخل کتابخانهٔ مرکزی که رسیدم این قطعه یا غزل تمام شده بود. آن را _ که روی کاغذی مچاله شده در راه نوشته بودم _ در داخل کتابخانه پاکنویس کردم و به کارهای هرروزی خودم پرداختم. بعد از مراجعت به منزل به مشهد زنگ زدم و این شعر را برای شادروان قهرمان خواندم. بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و زار زار گریست و گفت: مرا کُشتی. و آن را کلمه به کلمه یادداشت کرد. بعد از این تاریخ در جاهای مختلف آن را نقل کردند. قهرمان در مقدمهٔ دیوان دوم خویش، که نامش «روی جادهٔ ابریشم شعر» است، به همین ماجرا اشاره کرده است و یک دوبیتی محلی و خراسانی بسیار لطیف هم در پاسخ آن سروده است که طالبان می‌توانند آن دوبیتی را در همان مقدمه بخوانند. غرض بیان شأن نزول این قطعه یا غزل بود. این شعر ادای دینی بود به یک دوستی پنجاه ساله با شاعری بزرگ و دارای فضیلت‌های بسیار؛ در دوستی پایدار و با انضباط و در شعر محلی‌سرایی خراسانی فرد اکمل و در اسالیب شعر سنتی در میان معاصران استادی کم‌نظیر. خاکش سیراب!

استاد دکتر شفیعی کدکنی
خرداد۹۲


مجلهٔ بخارا، سال پانزدهم
شمارهٔ ۹۳
خرداد_ تیر ۱۳۹۲

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
«سه‌شنبه.
هیچ. وجود داشتم.»

تهوع؛ ژان پل سارتر.
کتاب بخوانیم
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
#نامه‌نگاری

اگر چیزی بارم باشد، چه نیازی به به رخ‌کشیدن دکتری؟

📝 نامه‌ی خواندنی دکتر محمدجعفر محجوب به ناشر دیوان ایرج‌میرزا

«بنده معمولاً از عنوان دکتری ِ خود استفاده نمی‌کنم. دلیلش که روشن است: اگر چیزی بار ِ بنده نباشد، به ضرب عنوان دکتری نمی‌توانم خود را وارد و اهل اطلاع جا بزنم. مردم پوزخندی خواهند زد و خواهند گفت: از این دکترهای کوپنی فراوان است! و اگر چیزی بارم باشد (که متأسفانه نیست و خودم این نکته را بهتر از هرکس می‌دانم)، به رخ‌کشیدن دیپلم دکتری لزومی ندارد.

استادانی که پای دیپلم مرا امضا کرده‌اند و من همیشه با مباهات از این که شاگرد ایشان بوده‌ام یاد می‌کنم (امثال بدیع‌الزمان فروزان‌فر، جلال همایی، ‌احمد بهمنیار، ‌فاضل تونی،‌ ملک‌الشعرا بهار)، ‌هیچ‌کدام دیپلم دکتری که سهل است، تصدیق ششم ابتدایی هم نداشته‌اند. دانشمند بزرگ و مسلّمی مثل مرحوم محمدعلی فروغی (که در تمام کتاب‌های درسی در رشته‌های مختلف دبیرستانی هفتاد هشتاد سال پیش از این کتاب تألیف کرده است)، یک دیپلم خشک‌ و خالی مدرسه‌ی دارالفنون را داشت و میرزا غلام‌حسین‌خان رهنما، که شاید پنجاه سال هندسه و جبر و کتاب‌های او در دبیرستان‌ها تدریس می‌شد و خودش رییس دانش‌کده‌ی فنی بود، گویا آن دیپلم را هم نداشت و ریاضیات را پیش خودش خوانده بود!

بنا بر این گذاشتن ِ «تیتر»، کسی را بالا نمی‌برد و نگذاشتن آن نیز کسی را پایین نمی‌آورد.
یادم رفت عرض کنم که علامه‌ ‌دهخدا، ‌رییس دانش‌کده‌ی حقوق و مؤلف لغت‌نامه و امثال و حکم، دیپلمه‌ی مدرسه‌ی سیاسی (معادل دبیرستان) بود.

دیگر این‌که وقتی دیدم اسم نحس مرا از اسم خود ِ مرحوم ایرج‌میرزا درشت‌تر نوشته‌اید، به‌راستی خجالت کشیدم. آخر بنده هرقدر بزرگ باشم، از خود ِ «صاحب ِ علّه» که بزرگ‌تر نیستم! این نان را آن مرحوم توی دامن بنده گذاشته و اسم و آب ِ رو برای من فراهم کرده است.
بی‌کرداری است که مصحح اسمش را بزرگ‌تر از صاحب دیوان بگذارد و از همه بدتر این‌که هیچ‌کس این حرف‌ها را به حساب ناشر نخواهد نوشت و آن را به حساب «مگالومانیا» یا «جنون خودبزرگ‌پنداری» و یا بنا به ترجمه‌ی مرحوم صادق هدایت، به مرض «گنده‌گوزی» بنده حمل خواهد کرد.
می‌بخشید که این لفظ بی‌تربیتی را به کار بردم...» .

🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
Forwarded from اتچ بات
به قول نادر نادرپور:
در آن غروب گوارا که رنگ مستی داشت
نگاه دور تو را آرزو کردم

#موسیقی
#بی‌کلام
*خاص نگارش و نوشتن
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
2025/07/03 01:56:03
Back to Top
HTML Embed Code: