Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️درباره سفر تیم شاهزاده رضا پهلوی به اسراییل برای حضور در یک همایش و دیدار آنها با مقامهای این کشور
@Nejatbahrami
@Nejatbahrami
❤146👍18🤮3👎1
اصلاحطلبها مدام اصلاحات بنسلمان در عربستان را سرزنش میکنند اما برای یک کنسرت حکومتی که ایدهاش همان «سلام فرمانده» بود، چند روز غش و ضعف کردند و در نهایت به همان هم نرسیدند!
#همکاری_ملی
@Nejatbahrami
#همکاری_ملی
@Nejatbahrami
👍131😁26❤11
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️و ما همچنان در انتظار پخش اعترافات خلبانهای اف۳۵ اسراییلی دوره میکنیم شب را و روز را، هنوز را …
@Nejatbahrami
@Nejatbahrami
🤣112😁9
▪️ هنر زیرزمینی در فومن
دیروز در یکی از خیابان های قدیمی شهر فومن عبورمی کردم و برای فرار از ترافیک، به سمت کمربندی از یک جاده باریک مسیرم را عوض کردم تا به گمان اینکه از شلوغی رها شوم. میدان شکاربانان را دور زده و از پل یک طرفه بنام «خشته پل» به سمت محله قدیمی وارد شدم. بعد از یک پیچ، به منظره ای زیبایی از هنر نمایی زنان فعال در هنرهای دستی فومن برخورد کردم. در آنجا چند خانم با اضطراب به من نگاه می کردند. آنها از روی صندلی خود بلند شده و چادر گل گلی خود را برداشته و آماده واکنش و ترک آنجا بودند.
من زیاد متوجه جهت گیری رفتارشان نشدم و بیشتر محو دیوار آن طرف خیابان بودم که به طریق زیبایی تزئین شده بود. بالاخره
ماشینم را کمی جلوتر پارک کردم و به سمت آنها حرکت کردم. به طور طبیعی پشتم به سمت خانم های آن طرف خیابان بود. آنجا یک نمایشگاه مخفی خیابانی، در بافت سنتی و قدیمی خشته پل دایر شده بود و من ناخودآگاه به آن منظره زُل زده بودم. در آن لحظه سوال یک خانم، چرتم را پاره کرد. او به من گفت که آیا شما مامور شهرداری هستید؟!
گویا این روز ها ماموران شهرداری بدجوری آتش به اختیار شده اند.
منظورش را نفهمیدم و گفتم
چطور؟
آن خانم گفتند که می خواهید به ما آسیب بزنید یا وسایل مان را توقیف کنید؟!
تازه دوزاری ام جا افتاد در جوابشان گفتم نه خدا نکند. دوباره تاکید کرد مطمئن باشم؟!
گفتم صدرصد، من شهرداری چی نیستم و زندگی را در دستان شما و لابلای زندگی سنتی دیده ام
علت سؤال شان را پرسیدم ظاهرا در مرحله بعد از تذکر توقیف بوده اند اما هنر معیشت در اینجا زیرزمینی شده بود.
گفتم واقعا دارم از این مناظری که خلق کرده اید لذت می برم اگر اجازه دهید از آن عکس بگیرم.
یکی از همان خانم ها که انگار صاحب آنجا بود به من نزدیک شد و در جوابم گفت: من هنوز می ترسم که شما مامور باشید.
گفتم شهرداری باید به شما زنان فومن افتخار کند که چهره شهر را تغییر داده اید. خلاصه به من اعتماد کردند و در ادامه چند عکس از دیوار مهربانی و مزین به هنرهای دستی گرفتم. در حین عکس گرفتن از نحوه کار و درآمد و از هنر خلاقانه آنها پرسیدم. مسئول مغازه در جوابم گفت:
همسرم معلول است و من راهی جز این که محصولات خودم را نمایش دهم؛ ندارم. چندان گردشگری به این مسیر نمی آید ولی اگر ناخودآگاه مثل شما وارد این محله شود؛ احتمال خرید آنها بسیار است. گفتم شما راه خوبی را انتخاب کرده اید در ادامه سوال کردم که این ها را چه کسی می بافد؟
چند خانم را که در روبروی خانه اش حضور داشتند به من اشاره کرد و گفت همین الان در حال بافتن عروسک ها بودند.
من تازه فهمیدم که چه کار می کردند؟ آنها نیز گمان کردند که من مامور شهرداری هستم و از من ترسیده و کارشان را قائم کرده بودند. عجب دوره و زمانه ای شده است کاری که باید در تلويزيون پخش شود و یا در فضای مجازی میلیون ها لایک بگیرد اما با ترس و دلهره و مخفی کاری انجام می شود.
خانم فروشنده مغازه اش را به زیبایی با ترشیجات تزئین کرده بود. وقتی به نزد خانم ها رفتم دیگر به من اعتماد کردند و گفتند اینجا در حال بافتن هستیم و بعد حتی توانستم اعتماد آنها را جلب کرده و چند عکس هم در حال بافتن بگیرم. سپس خانم های بافنده از من دعوت کردند که با آنها چای بنوشم ولی چون همراهی نداشتم طفره رفتم تا به کارشان بپردازند.
دوگانگی نگاه به این ماجرا صحنه قابل تاملی بود. این نگاه با خود تضادهای اجتماعی- فرهنگی، حاکمیتی- هنری، اقتصادی - سلامت، زنانگی-روزمرگی و نمود های آن در کف جامعه را نمایش می دهد.
در حقیقت زندگی در کوچه و پس کوچه های فومن با پشتوانه فرهنگ سنتی رواج دارد. چند عروسک بافته شده را برای یادگاری خریدم و آنها مرا به عنوان یک گردشگر غیر مزاحم پذیرفتند. خیلی خانم های مهربانی بودند. کمی تم مذهبی داشتند ولی مذهب در فومن با مشارکت خانم ها همراه است و هیچ منعی برای تعامل با مردان وجود ندارد...
- سید حسن حسینی قلعه سری
@Nejatbahrami
دیروز در یکی از خیابان های قدیمی شهر فومن عبورمی کردم و برای فرار از ترافیک، به سمت کمربندی از یک جاده باریک مسیرم را عوض کردم تا به گمان اینکه از شلوغی رها شوم. میدان شکاربانان را دور زده و از پل یک طرفه بنام «خشته پل» به سمت محله قدیمی وارد شدم. بعد از یک پیچ، به منظره ای زیبایی از هنر نمایی زنان فعال در هنرهای دستی فومن برخورد کردم. در آنجا چند خانم با اضطراب به من نگاه می کردند. آنها از روی صندلی خود بلند شده و چادر گل گلی خود را برداشته و آماده واکنش و ترک آنجا بودند.
من زیاد متوجه جهت گیری رفتارشان نشدم و بیشتر محو دیوار آن طرف خیابان بودم که به طریق زیبایی تزئین شده بود. بالاخره
ماشینم را کمی جلوتر پارک کردم و به سمت آنها حرکت کردم. به طور طبیعی پشتم به سمت خانم های آن طرف خیابان بود. آنجا یک نمایشگاه مخفی خیابانی، در بافت سنتی و قدیمی خشته پل دایر شده بود و من ناخودآگاه به آن منظره زُل زده بودم. در آن لحظه سوال یک خانم، چرتم را پاره کرد. او به من گفت که آیا شما مامور شهرداری هستید؟!
گویا این روز ها ماموران شهرداری بدجوری آتش به اختیار شده اند.
منظورش را نفهمیدم و گفتم
چطور؟
آن خانم گفتند که می خواهید به ما آسیب بزنید یا وسایل مان را توقیف کنید؟!
تازه دوزاری ام جا افتاد در جوابشان گفتم نه خدا نکند. دوباره تاکید کرد مطمئن باشم؟!
گفتم صدرصد، من شهرداری چی نیستم و زندگی را در دستان شما و لابلای زندگی سنتی دیده ام
علت سؤال شان را پرسیدم ظاهرا در مرحله بعد از تذکر توقیف بوده اند اما هنر معیشت در اینجا زیرزمینی شده بود.
گفتم واقعا دارم از این مناظری که خلق کرده اید لذت می برم اگر اجازه دهید از آن عکس بگیرم.
یکی از همان خانم ها که انگار صاحب آنجا بود به من نزدیک شد و در جوابم گفت: من هنوز می ترسم که شما مامور باشید.
گفتم شهرداری باید به شما زنان فومن افتخار کند که چهره شهر را تغییر داده اید. خلاصه به من اعتماد کردند و در ادامه چند عکس از دیوار مهربانی و مزین به هنرهای دستی گرفتم. در حین عکس گرفتن از نحوه کار و درآمد و از هنر خلاقانه آنها پرسیدم. مسئول مغازه در جوابم گفت:
همسرم معلول است و من راهی جز این که محصولات خودم را نمایش دهم؛ ندارم. چندان گردشگری به این مسیر نمی آید ولی اگر ناخودآگاه مثل شما وارد این محله شود؛ احتمال خرید آنها بسیار است. گفتم شما راه خوبی را انتخاب کرده اید در ادامه سوال کردم که این ها را چه کسی می بافد؟
چند خانم را که در روبروی خانه اش حضور داشتند به من اشاره کرد و گفت همین الان در حال بافتن عروسک ها بودند.
من تازه فهمیدم که چه کار می کردند؟ آنها نیز گمان کردند که من مامور شهرداری هستم و از من ترسیده و کارشان را قائم کرده بودند. عجب دوره و زمانه ای شده است کاری که باید در تلويزيون پخش شود و یا در فضای مجازی میلیون ها لایک بگیرد اما با ترس و دلهره و مخفی کاری انجام می شود.
خانم فروشنده مغازه اش را به زیبایی با ترشیجات تزئین کرده بود. وقتی به نزد خانم ها رفتم دیگر به من اعتماد کردند و گفتند اینجا در حال بافتن هستیم و بعد حتی توانستم اعتماد آنها را جلب کرده و چند عکس هم در حال بافتن بگیرم. سپس خانم های بافنده از من دعوت کردند که با آنها چای بنوشم ولی چون همراهی نداشتم طفره رفتم تا به کارشان بپردازند.
دوگانگی نگاه به این ماجرا صحنه قابل تاملی بود. این نگاه با خود تضادهای اجتماعی- فرهنگی، حاکمیتی- هنری، اقتصادی - سلامت، زنانگی-روزمرگی و نمود های آن در کف جامعه را نمایش می دهد.
در حقیقت زندگی در کوچه و پس کوچه های فومن با پشتوانه فرهنگ سنتی رواج دارد. چند عروسک بافته شده را برای یادگاری خریدم و آنها مرا به عنوان یک گردشگر غیر مزاحم پذیرفتند. خیلی خانم های مهربانی بودند. کمی تم مذهبی داشتند ولی مذهب در فومن با مشارکت خانم ها همراه است و هیچ منعی برای تعامل با مردان وجود ندارد...
- سید حسن حسینی قلعه سری
@Nejatbahrami
❤85👍20😢5💔2🤣1
▪️جمهوری جنایتکار اسلامی #مهران_بهرامیان را کشت!
احتمالا برای شستن این خون و خونهای دیگر، این بار داستان تئاتر رایگان در میدان آزادی را بر سر زبانها خواهندانداخت!
#سمیرم
@Nejatbahrami
احتمالا برای شستن این خون و خونهای دیگر، این بار داستان تئاتر رایگان در میدان آزادی را بر سر زبانها خواهندانداخت!
#سمیرم
@Nejatbahrami
😢95💔38😱3👍2🕊2
️ نجات بهرامی
▪️جمهوری جنایتکار اسلامی #مهران_بهرامیان را کشت! احتمالا برای شستن این خون و خونهای دیگر، این بار داستان تئاتر رایگان در میدان آزادی را بر سر زبانها خواهندانداخت! #سمیرم @Nejatbahrami
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️در هر شهری که در خیزش ملی ۱۴۰۱ حتی یک بسیجی به هر علتی به درک واصلشد، یک یا چند جوان آن شهر را انتخاب و اعدام کردند تا سرکوبگران دلگرم و امیدوار کنار خامنهای بایستند! حالا عدهای برای کشتهشدن فرماندهان این جانوران درنده در جنگ ۱۲ روزه روضه میخوانند و به بقیه ملیگرایی یاد میدهند!
#مهران_بهرامیان را هم به این دلیل و هم به دلیل کینهای که از خروش مردم میهندوست سمیرم داشتند، صبح امروز اعدام کردند!
- ویدیو و شعارها مربوط به مراسم چهلم علی عباسی در شهر سمیرم و در سال ۱۴۰۱ است.
#سمیرم
@Nejatbahrami
#مهران_بهرامیان را هم به این دلیل و هم به دلیل کینهای که از خروش مردم میهندوست سمیرم داشتند، صبح امروز اعدام کردند!
- ویدیو و شعارها مربوط به مراسم چهلم علی عباسی در شهر سمیرم و در سال ۱۴۰۱ است.
#سمیرم
@Nejatbahrami
😢101💔39👍14❤7🔥2
Forwarded from موسسۀ علمی و تاریخی آتوسا
مرزِ زمینی ترکیه و نخجوان (قرهسو) را لنین به ترکیه داد، نه رضاشاه
✍️ حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
در سالهای پس از فروپاشی شوروی و بویژه در سالهای اخیر که با ادامهٔ جنگِ قرهباغ بینِ «جمهوری آذربایجان» و ارمنستان، بحث کشیدنِ دالانِ موسوم به «زنگزور» بین نخجوان و «جمهوری آذربایجان» بالا گرفته است، در فضای مجازی و گفتهها و نوشتههای برخی تحلیلگرانِ ایرانی و رسانههای رسمی این موضوع، مطرح شده است که منطقهٔ کوچکِ قرهسو را که محلِّ اتصالِ نخجوان به ترکیه است، رضاشاه به ترکیه داده است و بنابراین او را باید مقصر شمرد و برای واگذاری خاکِ ایران به یک کشور خارجی مورد شماتت قرار داد.
این نکته به لحاظ تاریخی واقعیت ندارد، چون قرهسو و بخشهای دیگر منطقه در جنگهای دوّمِ ایران و روس (۱۸۲۶-۱۸۲۸) به موجب قطعنامهٔ ترکمانچای از ایران جدا شد و بر اساس پیمانِ ۱۳ اکتبر ۱۹۲۱ قارص از سوی لنین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی به ترکیه داده شد و نه از سوی رضاشاه (که اصولاً آن زمان به پادشاهی ایران نرسیده بود). پیمانِ قارص از سوی ارمنستان و گرجستان هم امضا شد. با این همه در سالهای بعد در جریانِ قیام کُردها علیه ترکیه (موسوم به قیام آرارات)، کُردهای ترکیه برای فرار از حملاتِ هوایی ترکیه در منطقهٔ آراراتِ شرقی (آراراتِ کوچک) در ایران پناه میگرفتند. ترکیه برای سرکوب شورش آرارات، این منطقه را اشغال کرد و پس از روبهرو شدن با اعتراضِ ایران و در جریان مذاکرات ۴ بهمن سال ۱۳۱۰ (۲۳ ژانویه ۱۹۳۲) آرارات کوچک که در جنوبِ قرهسو قرار داشت به ترکیه و در برابر منطقهٔ قطور از سوی ترکیه به ایران واگذار شد. با این همه دیپلماتهای ایرانی بر این بودند که ایران نه تنها نباید این پیمان را امضا کند، بلکه باید منطقهٔ شمالی آن یعنی قرهسو را هم بهدلیلِ اهمیت استراتژیک آن و بهدلیلِ اینکه پیش از ترکمانچای بخشی از ایران بوده است، اشغال کند. رضاشاه هم مدتی در اندیشهٔ این امر بود اما در جریانِ دیدار از ترکیه در سال ۱۳۱۲ (۱۹۳۴)، برای استحکام روابط دو کشور و حُسنِ همجواری از این کار خودداری کرد.
بنابراین، منطقهٔ قرهسو که نقطهٔ ارتباطِ میانِ ترکیه و «جمهوری آذربایجان» از طریق نخجوان میباشد و امروز اهمیت استراتژیک پیدا کرده است، بر اساس قرارداد ترکمانچای ۱۸۲۸ بخشی از روسیه شده بود و در ۱۹۲۱ بر طبقِ پیمانِ قارص از سوی لنین به ترکیه واگذار شد و نه از سوی رضاشاه ( که ۴ سال بعد در ۱۹۲۵ پادشاه ایران شد). البته باید مشکل اصلی را در نبود دولتِ مقتدر در ایران پیش از ۱۹۲۱ (۱۲۹۹) دید که نتوانست پیش از اشغالِ منطقه به دست شورویها به درخواستِ اهالی نخجوان برای پیوستن به ایران، پاسخ مثبت دهد.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
مرزِ زمینی ترکیه و نخجوان (قرهسو) را لنین به ترکیه داد، نه رضاشاه
✍️ حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
در سالهای پس از فروپاشی شوروی و بویژه در سالهای اخیر که با ادامهٔ جنگِ قرهباغ بینِ «جمهوری آذربایجان» و ارمنستان، بحث کشیدنِ دالانِ موسوم به «زنگزور» بین نخجوان و «جمهوری آذربایجان» بالا گرفته است، در فضای مجازی و گفتهها و نوشتههای برخی تحلیلگرانِ ایرانی و رسانههای رسمی این موضوع، مطرح شده است که منطقهٔ کوچکِ قرهسو را که محلِّ اتصالِ نخجوان به ترکیه است، رضاشاه به ترکیه داده است و بنابراین او را باید مقصر شمرد و برای واگذاری خاکِ ایران به یک کشور خارجی مورد شماتت قرار داد.
این نکته به لحاظ تاریخی واقعیت ندارد، چون قرهسو و بخشهای دیگر منطقه در جنگهای دوّمِ ایران و روس (۱۸۲۶-۱۸۲۸) به موجب قطعنامهٔ ترکمانچای از ایران جدا شد و بر اساس پیمانِ ۱۳ اکتبر ۱۹۲۱ قارص از سوی لنین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی به ترکیه داده شد و نه از سوی رضاشاه (که اصولاً آن زمان به پادشاهی ایران نرسیده بود). پیمانِ قارص از سوی ارمنستان و گرجستان هم امضا شد. با این همه در سالهای بعد در جریانِ قیام کُردها علیه ترکیه (موسوم به قیام آرارات)، کُردهای ترکیه برای فرار از حملاتِ هوایی ترکیه در منطقهٔ آراراتِ شرقی (آراراتِ کوچک) در ایران پناه میگرفتند. ترکیه برای سرکوب شورش آرارات، این منطقه را اشغال کرد و پس از روبهرو شدن با اعتراضِ ایران و در جریان مذاکرات ۴ بهمن سال ۱۳۱۰ (۲۳ ژانویه ۱۹۳۲) آرارات کوچک که در جنوبِ قرهسو قرار داشت به ترکیه و در برابر منطقهٔ قطور از سوی ترکیه به ایران واگذار شد. با این همه دیپلماتهای ایرانی بر این بودند که ایران نه تنها نباید این پیمان را امضا کند، بلکه باید منطقهٔ شمالی آن یعنی قرهسو را هم بهدلیلِ اهمیت استراتژیک آن و بهدلیلِ اینکه پیش از ترکمانچای بخشی از ایران بوده است، اشغال کند. رضاشاه هم مدتی در اندیشهٔ این امر بود اما در جریانِ دیدار از ترکیه در سال ۱۳۱۲ (۱۹۳۴)، برای استحکام روابط دو کشور و حُسنِ همجواری از این کار خودداری کرد.
بنابراین، منطقهٔ قرهسو که نقطهٔ ارتباطِ میانِ ترکیه و «جمهوری آذربایجان» از طریق نخجوان میباشد و امروز اهمیت استراتژیک پیدا کرده است، بر اساس قرارداد ترکمانچای ۱۸۲۸ بخشی از روسیه شده بود و در ۱۹۲۱ بر طبقِ پیمانِ قارص از سوی لنین به ترکیه واگذار شد و نه از سوی رضاشاه ( که ۴ سال بعد در ۱۹۲۵ پادشاه ایران شد). البته باید مشکل اصلی را در نبود دولتِ مقتدر در ایران پیش از ۱۹۲۱ (۱۲۹۹) دید که نتوانست پیش از اشغالِ منطقه به دست شورویها به درخواستِ اهالی نخجوان برای پیوستن به ایران، پاسخ مثبت دهد.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
👍93❤22
▪️بالاخره شمخانی جاسوس است یا خیر؟!
نگاهی به اظهارات صریح حسامالدین آشنا درباره علی شمخانی
https://youtu.be/ogkHAD3Mw3g?si=jDLaLmSz4aCpYZlu
@Nejatbahrami
نگاهی به اظهارات صریح حسامالدین آشنا درباره علی شمخانی
https://youtu.be/ogkHAD3Mw3g?si=jDLaLmSz4aCpYZlu
@Nejatbahrami
YouTube
اتهامات جدید یک چهره امنیتی به شمخانی/ خروج از انپیتی در صحن مجلس
#اسراییل #شمخانی #جاسوس
👍57❤1🔥1
️ نجات بهرامی pinned «▪️بالاخره شمخانی جاسوس است یا خیر؟! نگاهی به اظهارات صریح حسامالدین آشنا درباره علی شمخانی https://youtu.be/ogkHAD3Mw3g?si=jDLaLmSz4aCpYZlu @Nejatbahrami»
▪️خامنهای امروز در حالی از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» و تاثیر بد آن بر شرایط کشور انتقاد کرد که وضعیت خود او و سخنرانی از پیش اعلامنشدهاش و تفاوت یکهفتهای آن از مناسبت هفته دولت، همگی نمایانگر وضعیت جنگی و مخفی ماندن او در پناهگاه (کمینگاه)! و تدابیر ویژه برای حفظ جانش بود. چرا او برونرفت از وضعیت جنگی را از خود شروع نمیکند؟!
▪️نکته دیگری که در سخنان او جلبنظر کرد، تمجید از سفر پزشکیان به چین و امید او به این کشور بود. اما فراموش نکنیم که در همان روزی که پزشکیان در چین بود، وزیر نیرو در مجلس در تشریح خرابی اوضاع کشور به صراحت اعلام کرد که چینیها هم ما را ترک کرده و از ایران خارج شدهاند!
https://youtu.be/BYl0bOW4b1U?si=r1fUdIuV-1D87k6u
@Nejatbahrami
▪️نکته دیگری که در سخنان او جلبنظر کرد، تمجید از سفر پزشکیان به چین و امید او به این کشور بود. اما فراموش نکنیم که در همان روزی که پزشکیان در چین بود، وزیر نیرو در مجلس در تشریح خرابی اوضاع کشور به صراحت اعلام کرد که چینیها هم ما را ترک کرده و از ایران خارج شدهاند!
https://youtu.be/BYl0bOW4b1U?si=r1fUdIuV-1D87k6u
@Nejatbahrami
YouTube
مهیاشدن حکومت برای جنگ. خروج خامنهای از مخفیگاه و سخنان عجیب او و چند خبر مهم دیگر …
#خامنهای #جنگ #اسراییل
👍85❤1
Forwarded from موسسۀ علمی و تاریخی آتوسا
یک باور رایج اما گمراهکننده در مورد دولت دکتر مصدق
✍آرمینا حمزهپور: دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه بهشتی
🔸۷۲ سال پس از سقوط دولت دکتر مصدق، همچنان این باور رایج است که دولت او در ۲۸ ماه زمامداری، با تکیه بر صادرات غیرنفتی مانند فرش، پسته و پنبه کشور را اداره کرد. این روایت که حس غرور ملی را تقویت میکند، در میان جامعه و حتی برخی مورخین پذیرفته شده است. اما آیا اسناد مالی نیز این روایت را تأیید میکنند؟ اما به نظر میرسد که واقعیت اقتصادی دولت مصدق، پیچیدهتر و به مراتب شکنندهتر بوده است.
🔸با اجرای قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس در بهار ۱۳۳۰، درآمد نفتی ۱۶ میلیون لیرهای دولت که شریان اصلی حیات اقتصادی کشور بود، به طور کامل قطع شد. دولت برای جبران این خلاء، به سرعت به منابع داخلی روی آورد:
در مرداد ۱۳۳۰، مجلس با تصویب مادهای واحده، به دولت اجازه داد ۱۴ میلیون لیره (تقریباً معادل درآمد یک سال نفت) از حساب ذخیره پشتوانه اسکناس برداشت کند.
در اوایل سال ۱۳۳۱، حدود ۴.۵ میلیون لیره دیگر از طریق دریافت وام از بانک بینالمللی پول و برداشت از صندوق ذخیره راهآهن تأمین شد.
🔸این اقدامات نشان میدهد که دولت در سال اول، عملاً از پساندازهای کشور برای پوشش هزینههای جاری استفاده کرد، نه از درآمد حاصل از صادرات.
🔸برخلاف تلاشها برای کاهش واردات و افزایش صادرات، تراز تجاری واقعی کشور در تمام سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ منفی بود. این واقعیت تلخ در آمارهای رسمی پنهان مانده بود، زیرا ارزش واردات با نرخ ارز رسمی (۳۲.۵ ریال برای هر دلار) محاسبه میشد، در حالی که نرخ واقعی دلار در بازار آزاد حدود ۱۲۴ ریال بود.
🔸 این نرخگذاری دستوری (شبیه به دلار ۴۲۰۰ تومانی در سالهای اخیر) باعث شد ارزش واقعی واردات تا یک سوم کمتر از واقعیت ثبت شود. در نتیجه، با وجود مثبت بودن تراز تجاری روی کاغذ، اسناد نشان میدهد که تنها در سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱، حدود ۸۶.۶ میلیون دلار تراز ارزی کشور منفی بوده است
با اتمام ذخایر و افزایش فشار هزینهها، دولت در سال ۱۳۳۱ به راهکارهای به مراتب خطرناکتری روی آورد. در مرداد ۱۳۳۱، مجلس شورای ملی به دولت اجازه داد تا برای تأمین مخارج خود، مستقیماً به چاپ اسکناس بدون پشتوانه اقدام کند. این تصمیم، نقطه عطفی در سیاستهای اقتصادی دولت بود:
طی تنها یک سال، از مرداد ۱۳۳۱ تا مرداد ۱۳۳۲، حجم اسکناسهای در گردش کشور از ۷۸۰ میلیون تومان به یک میلیارد و ۹۲ میلیون تومان افزایش یافت. این رشد ۴۰ درصدی، آن هم در شرایطی که بخش عمده پشتوانه پول قبلی نیز پیشتر مصرف شده بود، یک شوک پولی بزرگ به اقتصاد وارد کرد.
🔸همزمان، دولت برای پرداخت هزینههای جاری، به خصوص حقوق کارکنان شرکت ملی نفت که به دلیل تحریمها هیچ درآمدی نداشت، به استقراض سنگین از بانک ملی ایران (که در آن زمان وظایف بانک مرکزی را بر عهده داشت) روی آورد. این استقراض به مبلغ ۲۹۶ میلیون تومان رسید.
🔸در مجموع، مبلغ ۶۰۸ میلیون تومان از طریق چاپ پول و استقراض مستقیم به اقتصاد تزریق شد. برای درک ابعاد این رقم، کافی است بدانیم که این مبلغ معادل دو سوم کل بودجه ۹۰۰ میلیون تومانی دولت در آن سال بود. این به معنای تأمین بخش عمدهای از هزینهها از طریق خلق پول تورمزا بود.
🔸این سیاستهای پولی انبساطی، پیامدهای ویرانگری برای اقتصاد و معیشت مردم داشت. شاخصهای کلیدی به وضوح نشانگر تورم افسارگسیخته و سقوط ارزش پول ملی بودند:
قیمت یک سکه طلای پهلوی که در بهار ۱۳۳۰ (قبل از اوجگیری بحران) ۵۴۴ ریال بود، در مرداد ۱۳۳۲ به ۱۰۰۰ ریال رسید. این به معنای رشد ۸۴ درصدی و تقریبا دو برابر شدن قیمت طلا در طول دو سال بود که قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد.
فاصله گرفتن نرخ ارز رسمی (۳۲.۵ ریال) از نرخ بازار آزاد (۱۲۴ ریال) خود گویای سقوط ارزش واقعی پول ملی در برابر ارزهای خارجی بود.
این آمارها نشان میدهد که فشار اقتصادی ناشی از قطع درآمد نفت، مستقیماً از طریق تورم شدید به مردم منتقل شد.
🔸بررسی دقیق اسناد مالی نشان میدهد که روایت اداره کشور با فروش فرش و پسته، افسانهای بیش نیست. دولت مصدق برای بقا در برابر فشارهای خارجی، نه از طریق درآمد پایدار صادراتی، بلکه با مسیری پرهزینه اقتصاد را مدیریت کرد:
۱. در ابتدا با مصرف ذخایر و پساندازهای ملی.
۲. سپس با پنهان کردن کسری تجاری از طریق سیستم ارز چند نرخی.
۳. و در نهایت با روی آوردن به چاپ پول بدون پشتوانه و استقراض گسترده از بانک ملی.
این افزایش قیمت ارز و طلا، و مفاهیمی چون دلار رسمی و آزاد، استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول برای مردم ایران به شکلی تلخ تکراری است و سالهاست که با آن خو گرفتهاند. تاریخ اقتصادی دوره مصدق، بیش از آنکه داستان موفقیت اقتصاد بدون نفت باشد، روایتی از آغاز چرخهای از سیاستهای تورمزا برای مواجهه با بحرانهای درآمدی است.
🆔 @atusa_sbu
✍آرمینا حمزهپور: دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه بهشتی
🔸۷۲ سال پس از سقوط دولت دکتر مصدق، همچنان این باور رایج است که دولت او در ۲۸ ماه زمامداری، با تکیه بر صادرات غیرنفتی مانند فرش، پسته و پنبه کشور را اداره کرد. این روایت که حس غرور ملی را تقویت میکند، در میان جامعه و حتی برخی مورخین پذیرفته شده است. اما آیا اسناد مالی نیز این روایت را تأیید میکنند؟ اما به نظر میرسد که واقعیت اقتصادی دولت مصدق، پیچیدهتر و به مراتب شکنندهتر بوده است.
🔸با اجرای قانون خلع ید از شرکت نفت انگلیس در بهار ۱۳۳۰، درآمد نفتی ۱۶ میلیون لیرهای دولت که شریان اصلی حیات اقتصادی کشور بود، به طور کامل قطع شد. دولت برای جبران این خلاء، به سرعت به منابع داخلی روی آورد:
در مرداد ۱۳۳۰، مجلس با تصویب مادهای واحده، به دولت اجازه داد ۱۴ میلیون لیره (تقریباً معادل درآمد یک سال نفت) از حساب ذخیره پشتوانه اسکناس برداشت کند.
در اوایل سال ۱۳۳۱، حدود ۴.۵ میلیون لیره دیگر از طریق دریافت وام از بانک بینالمللی پول و برداشت از صندوق ذخیره راهآهن تأمین شد.
🔸این اقدامات نشان میدهد که دولت در سال اول، عملاً از پساندازهای کشور برای پوشش هزینههای جاری استفاده کرد، نه از درآمد حاصل از صادرات.
🔸برخلاف تلاشها برای کاهش واردات و افزایش صادرات، تراز تجاری واقعی کشور در تمام سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ منفی بود. این واقعیت تلخ در آمارهای رسمی پنهان مانده بود، زیرا ارزش واردات با نرخ ارز رسمی (۳۲.۵ ریال برای هر دلار) محاسبه میشد، در حالی که نرخ واقعی دلار در بازار آزاد حدود ۱۲۴ ریال بود.
🔸 این نرخگذاری دستوری (شبیه به دلار ۴۲۰۰ تومانی در سالهای اخیر) باعث شد ارزش واقعی واردات تا یک سوم کمتر از واقعیت ثبت شود. در نتیجه، با وجود مثبت بودن تراز تجاری روی کاغذ، اسناد نشان میدهد که تنها در سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱، حدود ۸۶.۶ میلیون دلار تراز ارزی کشور منفی بوده است
با اتمام ذخایر و افزایش فشار هزینهها، دولت در سال ۱۳۳۱ به راهکارهای به مراتب خطرناکتری روی آورد. در مرداد ۱۳۳۱، مجلس شورای ملی به دولت اجازه داد تا برای تأمین مخارج خود، مستقیماً به چاپ اسکناس بدون پشتوانه اقدام کند. این تصمیم، نقطه عطفی در سیاستهای اقتصادی دولت بود:
طی تنها یک سال، از مرداد ۱۳۳۱ تا مرداد ۱۳۳۲، حجم اسکناسهای در گردش کشور از ۷۸۰ میلیون تومان به یک میلیارد و ۹۲ میلیون تومان افزایش یافت. این رشد ۴۰ درصدی، آن هم در شرایطی که بخش عمده پشتوانه پول قبلی نیز پیشتر مصرف شده بود، یک شوک پولی بزرگ به اقتصاد وارد کرد.
🔸همزمان، دولت برای پرداخت هزینههای جاری، به خصوص حقوق کارکنان شرکت ملی نفت که به دلیل تحریمها هیچ درآمدی نداشت، به استقراض سنگین از بانک ملی ایران (که در آن زمان وظایف بانک مرکزی را بر عهده داشت) روی آورد. این استقراض به مبلغ ۲۹۶ میلیون تومان رسید.
🔸در مجموع، مبلغ ۶۰۸ میلیون تومان از طریق چاپ پول و استقراض مستقیم به اقتصاد تزریق شد. برای درک ابعاد این رقم، کافی است بدانیم که این مبلغ معادل دو سوم کل بودجه ۹۰۰ میلیون تومانی دولت در آن سال بود. این به معنای تأمین بخش عمدهای از هزینهها از طریق خلق پول تورمزا بود.
🔸این سیاستهای پولی انبساطی، پیامدهای ویرانگری برای اقتصاد و معیشت مردم داشت. شاخصهای کلیدی به وضوح نشانگر تورم افسارگسیخته و سقوط ارزش پول ملی بودند:
قیمت یک سکه طلای پهلوی که در بهار ۱۳۳۰ (قبل از اوجگیری بحران) ۵۴۴ ریال بود، در مرداد ۱۳۳۲ به ۱۰۰۰ ریال رسید. این به معنای رشد ۸۴ درصدی و تقریبا دو برابر شدن قیمت طلا در طول دو سال بود که قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد.
فاصله گرفتن نرخ ارز رسمی (۳۲.۵ ریال) از نرخ بازار آزاد (۱۲۴ ریال) خود گویای سقوط ارزش واقعی پول ملی در برابر ارزهای خارجی بود.
این آمارها نشان میدهد که فشار اقتصادی ناشی از قطع درآمد نفت، مستقیماً از طریق تورم شدید به مردم منتقل شد.
🔸بررسی دقیق اسناد مالی نشان میدهد که روایت اداره کشور با فروش فرش و پسته، افسانهای بیش نیست. دولت مصدق برای بقا در برابر فشارهای خارجی، نه از طریق درآمد پایدار صادراتی، بلکه با مسیری پرهزینه اقتصاد را مدیریت کرد:
۱. در ابتدا با مصرف ذخایر و پساندازهای ملی.
۲. سپس با پنهان کردن کسری تجاری از طریق سیستم ارز چند نرخی.
۳. و در نهایت با روی آوردن به چاپ پول بدون پشتوانه و استقراض گسترده از بانک ملی.
این افزایش قیمت ارز و طلا، و مفاهیمی چون دلار رسمی و آزاد، استقراض از بانک مرکزی و چاپ پول برای مردم ایران به شکلی تلخ تکراری است و سالهاست که با آن خو گرفتهاند. تاریخ اقتصادی دوره مصدق، بیش از آنکه داستان موفقیت اقتصاد بدون نفت باشد، روایتی از آغاز چرخهای از سیاستهای تورمزا برای مواجهه با بحرانهای درآمدی است.
🆔 @atusa_sbu
👍114❤13👎4💔3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ما نه تنها دنیای شما را، بلکه آخرت شما را هم آباد میکنیم. (خمینی در روز ورود به ایران)
- در هرمزگان مردم به جنازه شتری که با ماشین تصادف کرده حمله میکنند و گوشت آن را تکهتکه جدا میکنند و با خود میبرند!
#فقر #هرمزگان
@Nejatbahrami
- در هرمزگان مردم به جنازه شتری که با ماشین تصادف کرده حمله میکنند و گوشت آن را تکهتکه جدا میکنند و با خود میبرند!
#فقر #هرمزگان
@Nejatbahrami
😱65😢55❤4👍2
Forwarded from گاراژ ــ مهدی تدینی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این هم عالیه!!!
▪️دانشجو: تو میگی دانشگاه کلاهبرداریه، برای همین چهار ساعت رانندگی کردم تا بتوانم در اینباره باهات بحث کنم. من چهار ساله که در دانشگاه درس میخونم و رشتهام ادبیات انگلیسیه، و تحصیلم برایم خیلی اهمیت داره. برای اینکه اینجا باشم خیلی تلاش کردم.
▫️کرک: چه دانشگاهی؟
▪️دانشجو: دانشگاه یوتا. پس به نظرم اینکه تو بگی دانشگاه کلاهبرداریه، نه فقط برای من بلکه برای همه کسانی که اینجا دانشجو هستند، خیلی بیاحترامیه.
▫️کرک: کتاب مورد علاقهات از چارلز دیکنز کدومه؟
▪️دانشجو: خب، اون، مطمئناً، مثله... او....
▫️کرک: نه، نه. بگو کدام؟
▪️دانشجو: یادم نمیاد... شیش یک؟
▫️کرک: نمیشنوم چی میگی. آها، باشه. خب، رمان مورد علاقهات از جین آستن کدومه؟
▪️دانشجو: آه، نمیدونم کیه. جین… جین آستن؟
▫️کرک: تو یک دانشجوی ادبیات انگلیسی هستی.
▪️دانشجو: آره، خب، مثل اینکه...
▫️کرک: رمان مورد علاقهات از جین آستن کدومه؟
▪️دانشجو: هری پاتر؟
▪️کرک: تو خودت داری ثابت میکنی که دانشگاه واقعاً کلاهبرداریه!
@Garajetadayoni | گاراژ
▪️دانشجو: تو میگی دانشگاه کلاهبرداریه، برای همین چهار ساعت رانندگی کردم تا بتوانم در اینباره باهات بحث کنم. من چهار ساله که در دانشگاه درس میخونم و رشتهام ادبیات انگلیسیه، و تحصیلم برایم خیلی اهمیت داره. برای اینکه اینجا باشم خیلی تلاش کردم.
▫️کرک: چه دانشگاهی؟
▪️دانشجو: دانشگاه یوتا. پس به نظرم اینکه تو بگی دانشگاه کلاهبرداریه، نه فقط برای من بلکه برای همه کسانی که اینجا دانشجو هستند، خیلی بیاحترامیه.
▫️کرک: کتاب مورد علاقهات از چارلز دیکنز کدومه؟
▪️دانشجو: خب، اون، مطمئناً، مثله... او....
▫️کرک: نه، نه. بگو کدام؟
▪️دانشجو: یادم نمیاد... شیش یک؟
▫️کرک: نمیشنوم چی میگی. آها، باشه. خب، رمان مورد علاقهات از جین آستن کدومه؟
▪️دانشجو: آه، نمیدونم کیه. جین… جین آستن؟
▫️کرک: تو یک دانشجوی ادبیات انگلیسی هستی.
▪️دانشجو: آره، خب، مثل اینکه...
▫️کرک: رمان مورد علاقهات از جین آستن کدومه؟
▪️دانشجو: هری پاتر؟
▪️کرک: تو خودت داری ثابت میکنی که دانشگاه واقعاً کلاهبرداریه!
@Garajetadayoni | گاراژ
❤93🤣24👍16👎2💔2😢1
▪️تمجید و تعریفهای تقی رحمانی از ابراهیم یزدی!
روزگاری این ملیمذهبیها و اصلاحطلبها عاشق سینهچاک اردوغان و حزب عدالت و توسعه به عنوان الگوی «دموکراسی اسلامی» بودند.
▪️بیهویتی و پا در هوا بودن از نظر گفتمانی و تاریخی چنین مصیبتی است. باید هر روز بر ترک موتور کسی سوار شوی! چهرههای مثلا تئوریسین این دو جریان هم کارشان تشریح نواندیشان دینی عرب یا اخوانیهای منطقه بود و سموم فکری آنها را در بین اهل کتاب و دانشگاه میپراکندند!
@Nejatbahrami
روزگاری این ملیمذهبیها و اصلاحطلبها عاشق سینهچاک اردوغان و حزب عدالت و توسعه به عنوان الگوی «دموکراسی اسلامی» بودند.
▪️بیهویتی و پا در هوا بودن از نظر گفتمانی و تاریخی چنین مصیبتی است. باید هر روز بر ترک موتور کسی سوار شوی! چهرههای مثلا تئوریسین این دو جریان هم کارشان تشریح نواندیشان دینی عرب یا اخوانیهای منطقه بود و سموم فکری آنها را در بین اهل کتاب و دانشگاه میپراکندند!
@Nejatbahrami
👍129❤8🤣3👎1
▪️چه ابتذالی! شهروندان حتی اگر به سیاستهای مهاجرتی آن هم در لندنی که دیگر از لاهور و پیشاور قابل تشخیص نیست اعتراض کنند، به آنها میگویند «راستگرایان افراطی»!
@Nejatbahrami
@Nejatbahrami
👍138🤣24😁2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️آیا اروپا بیدار میشود و بر مارکسیسم فرهنگی و اسلام سیاسی که مثل خوره به جان تمدن غرب افتاده، غلبه میکند؟
و یا همین حرکتهای گاهوبیگاه نیز توسط رخنهکردههای در رسانهها و دانشگاههای غربی سرکوب شده و معترضان با دیدن برچسب نژادپرستی و مهاجرستیزی صحنه را خالی میکنند؟!
- تظاهرات بزرگ ملیگراها در لندن در اعتراض به تغییر ماهیت این کشور و سیاستهای مهاجرتی.
@Nejatbahrami
و یا همین حرکتهای گاهوبیگاه نیز توسط رخنهکردههای در رسانهها و دانشگاههای غربی سرکوب شده و معترضان با دیدن برچسب نژادپرستی و مهاجرستیزی صحنه را خالی میکنند؟!
- تظاهرات بزرگ ملیگراها در لندن در اعتراض به تغییر ماهیت این کشور و سیاستهای مهاجرتی.
@Nejatbahrami
👍144❤16🔥2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترامپ: من واقعاً نباید این را بگویم، ولی فکر میکنم مجبورم؛
راست افراطی در کشور ما وجود ندارد، البته هنوز!
اما «چپ افراطی» کاملاً واقعی است. واقعیتر از هر چیز…و جدی مثل سرطان. برخی فراموش کردهاند که من یک میانهرو هستم. چارلی هم یک میانهرو بود.
اما «چپ روانی» مدتهاست دارند. خرس خوابیده را با چوب تحریک میکنند، به خرس فحش میدهند، کیف پول خرس را میدزدند و حتی شروع کردهاند به تیراندازی به خرس.
اما این یک خرس معمولی نیست، دوستان!
پس اگر من یک «چپ بدبخت» بودم که از پدرم متنفر بودم، و فکر میکردم جان اولیور خیلی جذاب است، لحظهای مکث میکردم و از خودم میپرسیدم که آیا میخواهم به تحریک این خرس ادامه بدهم، یا میخواهم صورتم بطرز وحشتناکی توسط خرس دریده شود؟
- منبع
#چپ_افراطی #مارکسیسم_فرهنگی
@Nejatbahrami
راست افراطی در کشور ما وجود ندارد، البته هنوز!
اما «چپ افراطی» کاملاً واقعی است. واقعیتر از هر چیز…و جدی مثل سرطان. برخی فراموش کردهاند که من یک میانهرو هستم. چارلی هم یک میانهرو بود.
اما «چپ روانی» مدتهاست دارند. خرس خوابیده را با چوب تحریک میکنند، به خرس فحش میدهند، کیف پول خرس را میدزدند و حتی شروع کردهاند به تیراندازی به خرس.
اما این یک خرس معمولی نیست، دوستان!
پس اگر من یک «چپ بدبخت» بودم که از پدرم متنفر بودم، و فکر میکردم جان اولیور خیلی جذاب است، لحظهای مکث میکردم و از خودم میپرسیدم که آیا میخواهم به تحریک این خرس ادامه بدهم، یا میخواهم صورتم بطرز وحشتناکی توسط خرس دریده شود؟
- منبع
#چپ_افراطی #مارکسیسم_فرهنگی
@Nejatbahrami
👍188❤9🔥3🤣1
خطابههایی تند و صریحی در دوحه از سوی سران مسلمان علیه اسراییل شنیدهشد. سران کشورهای مسلمان خاورمیانه از نیمه دوم قرن بیستم تا امروز کارشان همین خطابهها بوده. یک ایرانی هم با نگاه به این ترکیب اجلاس، میبیند که دشمنی و جنگ و تهدید و ادعای سرزمینی و حتی ستیز فرهنگی علیه ایران، همگی در همین مجموعه «کشورهای اسلامی و برادر» تجمیع شدهاست!
#همکاری_ملی
@Nejatbahrami
#همکاری_ملی
@Nejatbahrami
👍124❤3🔥2👎1