Telegram Web Link
خب امروز به اندازه کافی گه خوردم. باقی روز رو به لاس و مطالعه خواهم پرداخت. روز خوبی داشته باشید.
نکبت
Namika – Je ne parle pas français
آهنگه خیلی وایب مثبتی داره. زندگی‌م روشن شده قشنگ. تو خونه قدم می‌زنم و کونم رو تکون می‌دم و روحم داره بین خرابه‌های شهر متروک زندگی‌م قدم می‌زنه و می‌رقصه.
Drive Home
Steven Wilson
زندگی در فرم جامدات کافیه. تبدیل به صوت بشیم.
نکبت
Steven Wilson – Drive Home
با اینکه این یکی از شاهکارهای این آدمه ولی به نظرم بهترین آهنگش نیست. بهترین آهنگش از نظر خودم رو بهتون نمی‌دم. دلایل خودم رو دارم.
چند مدته یادم رفته چی و چطور می‌نوشتم. هیچی از ذهنم عبور نمی‌کنه. خلوت و تاریک. حتی باد هم توش نمی‌وزه. خلأ.
مغزم عادت کرده به مصرف کردن صرف. هیچ خروجی‌ای نداره. فقط مثل سیاه چاله هرچیزی که توی راه‌ش قرار می‌گیره رو می‌بلعه و هیچی پس نمی‌ده. سنگینی‌ش رو حس می‌کنم. انگار واقعاً هرجا می‌رم یه سیاه‌چاله رو دارم با خودم حمل می‌کنم. سنگین و ساکت یه گوشه می‌شینم و تکون نمی‌خورم و آروم‌آروم تمام کسشرهای دنیا رو به درون خودم می‌کشم. باید این غده سرطانی رو از خودم جدا کنم، قبل از اینکه تمام وجودم رو ببلعه.
دلم برای دورانی که هنوز با کانسپت کُس آشنا نشده بودم تنگ شده. چمن‌ها سبزتر بودن، نورها روشن‌تر بودن، آسمون آبی‌تر بود. بی‌هدف در جهان می‌دویدم و زندگی رو تماشا می‌کردم. اما حالا چی؟ همش شهوت، همش امیال، همش لاس، همش سکس.
الحمدلله استعفا دادم و سر کار نمی‌رم تا یکی دو هفته دیگه. پاشید کار کنید نئوبرده‌ها.
اینکه تا این موقع صبح هم بیدارم یک فرم از اعتراض به زندگی کارمندیه. اعتراض خیلی کوچکیه و فقط توی اتاق خودم و زیر پتو اتفاق میوفته و تا یکی دو هفته دیگه بیشتر ادامه نداره. بعدش دوباره برای پول باید روح و کرامتم رو بفروشم. البته کاری که پیدا کردم خوبه. مشکلم بیشتر با هر روز صبح بیدار شدنه. کارمند و کارگر بودن واقعاً قبیح‌ترین فرم انسان بودنه. تنها دلیل پشت این گزاره هم همون صبح زود بیدار شدنه. مسئله اصلی زندگی من اینه که صبح زود مجبور نباشم از خواب بیدار بشم. باید برم دزد یا جاکش بشم. به قیافه‌م هم میاد.
کانال تلگرام مثل اینه که بقیه جمع بشن تو خونه‌ت براشون یه چیزی تعریف کنی، توییتر مثل اینه که وسط خیابون بلندگو دستت بگیری کسشر بگی. هیچی همین. تو ذهنم به نظر جالب‌تر میومد. برم بخوابم. شب بخیر.
بعضی موقع‌ها یه چیزهایی می‌نویسم که بعدش اگه موبایل رو نذارم کنار قطعاً تمام آثار و رد پاهام رو از اینترنت پاک می‌کنم.
سلام دوستان. تازه از خواب بیدار شدم. من واقعاً جنبهٔ بیکاری ندارم. اگه کار به زندگی‌م سامان و سازمان نده، شیوهٔ و فرم زندگی‌م هیچ فرقی با یک سگ ولگرد نداره.
در حالی که زندگی و انسانیت در حال سقوطه، تنها راه مواجهه‌ای که برام مونده همینه که جیپسی کینگز گوش کنم و کون و کمرم رو دیوانه‌وار تکون بدم.
نکبت
در حالی که زندگی و انسانیت در حال سقوطه، تنها راه مواجهه‌ای که برام مونده همینه که جیپسی کینگز گوش کنم و کون و کمرم رو دیوانه‌وار تکون بدم.
این رو نوشته بودم و نمی‌خواستم پستش کنم، بچه خواهرم رو پامه Enter زد :))))) ببخشید. هنوز کامل نبود ولی خب، هرچه بادا باد.
توییت کلدم.
انقدر دیر به دیر می‌رم توییتر که وقتی توییت می‌کنم خودم هم غافلگیر می‌شم.
2025/07/04 06:26:40
Back to Top
HTML Embed Code: