نکبت
Photo
عکس آخری لحظهایه که من دختر خوشگلهٔ نیاز به تعمیر و مراقبت رو پیدا میکنم.
نکبت
همین دوتا جمله میارزه به کل دکونهای کتابفروشی توسعه فردی و self help.
دقیقاً مشکل من همیشه این بوده که به جای درمان بال شکسته، در تلاش بودم پرهای کنده شده رو برگردونم و بذارم سر جاش.
سلام صبح بخیر دوستان. حرف خاصی ندارم. فقط اینکه تولدم با تولد اون نقاش اتریشی که هنرش دیده نشد و بعدش ناراحت شد و سعی کرد کل دنیا رو فتح کنه توی یک روزه. اینکه همتولد سومین انسان مشهور تاریخ -بعد از عیسی مسیح و مایکل جکسون- هستم خیلی نکتهٔ بیهوده اما جالبیه. امیدوارم متوجه شده باشید تولدمه یا مجبور میشم تا شب در مورد زیباییها و مصائب تولد و زندگی و مرگ بنویسم.
Enter Sandman (Remastered 2021)
Metallica
نمیدونم چه آهنگی بدم بهتون. گزینه زیاده. ولی در حال حاضر حسم نسبت به زندگی چنین چیزیه. شعلهور بشید و در آتش خود بسوزید و از دل خاکستر خویش برگردید به زندگی. زندهباد عشق و زندگی. و مرگ. و سکس. چون هورنیام.
دارم دنبال دوتا آهنگ کلاسیک میگردم این آهنگ جندهای که صبح گذاشتم رو بالانس کنه. روز تولدم هم به فکر شما کسکشهام.
Puccini: Un bel di (One fine day)
John Bayless
انگار یه نفر از خونه بغلی داره میزنه.
دلم همسایهٔ پیانوزن خواست که صبح تا شب دهنم رو با صدای سازش بگائه. خواب و بیداری نذاره برام. خوشگل هم باشه البته، در غیر این صورت مجبورم خونهم رو عوض کنم. خوشگل باشه همسایهم، ساز هم نزد نزد. همسایهم هم نبود نبود. خوشگل باشه فقط. خوشگل هم نبود نبود. نمیدونم دنبال چیام ببخشید گیج شدم. از خوشگلی منظورم سوپرمدل عملی نیست، منظورم یه خوشگلی سادهٔ دلنشین که وقتی میخنده و نگاهت میکنه روحت جوانه و شاخ و برگ بزنه. خیلی رمانتیک شد حوصله ندارم فعلاً. همون پیانو بزنه فقط، هر سگی میخواد باشه.
یهو به خودم میام میبینم دارم ترانه اهنگ hurt رو زندگی میکنم.
What have I become?
My sweetest friend
Everyone I know goes away
In the end
And you could have it all
My empire of dirt
I will let you down
I will make you hurt...
What have I become?
My sweetest friend
Everyone I know goes away
In the end
And you could have it all
My empire of dirt
I will let you down
I will make you hurt...
وارد فاز افسردگی روز تولد شدم :)))) خجالت بکش مرد گنده. ببخشید. البته ربطی به روز تولدم نداره. هر از گاهی یهو حس میکنم همهچیز مصنوعی و دروغینه.
نکبت
سلام صبح بخیر. روز عجیبی براتون آرزومندم. امروز سعدی رو باید ببوسیم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چند روزه توجهم به توییتر بیشتر شده ولی خب حواسم به شماها هم هست. شماها مثل دوستهای من هستید. چنین جملهای از زبون کسی گفته میشه که مثل سگ تنهاست. ولی خب مثل سگ تنها نیستم. دوستان من کتابهام هستن. اوم. به هر حال شاید تنها جایی که کسی دلش نمیخواد بهم فحش بده اینجاست فکر کنم. ممنون.
سلام دوستان صبحتون بخیر. یه مرز باریکی -شبیه به یک نخ- بین عقلانیت و جنون وجود داره، و من این نخ رو گم کردم. نمیتونم ببینمش. نمیدونم ندیدن این مرز، عوارض جنون بیش از حده یا عقلانیت بیش از حد. هرچی هست، ندیدن این مرز و آگاه نبودن نسبت به موقعیتش، موضوع خطرناکیه. غیر از اینکه با جنون مشکلی نداشته باشی. در غیر این صورت زیاد خطرناک نیست؛ حداقل از نگاه خودت.