Telegram Web Link
نکبت
Sibylle Baier – Forget About
این خانم و ۱۴ تا آهنگش هم داستان جالبی داره. خودتون برید در موردش بخونید به من ربطی نداره.
هرچی می‌گذره، جملات‌م کوتاه و کوتاه‌تر می‌شن.
نکنه واقعاً دارم محو می‌شم.
باید برم تو انبار کلماتم.
ذهنم پت‌پت می‌کنه وقتی تلاش می‌کنم جملهٔ طولانی بگم. مثل ماشینی که سوخت بهش نمی‌رسه.
الان توی انبار کلماتم ایستادم. خالی و سرده. نمی‌دونم از کی اینطوری بوده. انگار نه انگار زمانی اینجا... اهوع اهوع نمی‌تونم ادامه بدم بب اهوع اهوع خشید.
اصلاً یادم نمی‌آد کی بودم و هستم. اینجا چیکار می‌کنم؟
دلم می‌خواد برگردم خونه. اما نمی‌دونم خونه کجاست. چیکار کرده‌م با زندگی‌م؟ چرا اینجام؟ چرا اهوع اهوع اهوووع
چرا هیچ کلمه‌ای برام باقی نمونده؟
شاید چون زیاد حرف زدم، خدایان زبان طلسمم کردن تا دیگه هیچوقت نتونم اهوع اهووع اههعه
تا دیگه هیچوقت نتونم جملهٔ جدیدی بسازم.
طلسمم کردن تا دیگه هیچوقت نتونم به چیزی فکر کنم و ایده‌ای پرورش بدم و چیزی خلق کنم.
حتی توی حرف زدن عادی هم ناتوانم. شرکت کلمه‌سازی‌م پلمپ و متروکه شده. روی دیوارش هم نوشتن اهوع اهووع کیر اههعهوع خر
کلمه‌ها روی دیوارای کارخونه کلمه‌سازی‌م نوشتن «قاتل».
کلمه‌هایی که خودم خلق کردم، برعلیه‌م برخواستن.
کاش می‌تونستم از این ذهن متروکه و سرد بیام بیرون. برم یه جای دیگه از نو شروع کنم. دوباره کارخ اهوع اهعه خونهٔ کلمه‌سازی بسازم. دوباره اهوع اهوووع اهع اهووووواععه دوباره جمله بسازم. دوباره حرف بزنم.
بدون کارخونه کلمه‌سازی، کار خطرناکیه حرف زدن‌. هر کلمه‌ای که الان دارم می‌نویسم، بخشی از وجودم محو و ازم جدا می‌شه. هرچی بیشتر حرف می اهیع اهییع زنم، به نابودی کامل‌م نزدیک اهووع اهوووع تر می‌شم.
بهتره قبل از محو شدن کامل و پاک شدن‌م از یادها، خفه شم و به خواب زمستونی برم. شب بخ اوهوع اوهوع خیر.
نکبت pinned «بارون که میاد، روی یه بخش‌هایی از خیابون خیس، مستطیل‌های خشکی شکل می‌گیرن که خبر می‌دن از اینکه یک زمانی، یک ماشینی اینجا ایستاده بوده. اون مستطیل چند متری خشک، یکی از پدیده‌های مورد علاقه‌م توی زندگیه. هر بار می‌بینم‌شون، نمی‌تونم ازشون چشم بردارم. انگار…»
2025/07/11 23:29:47
Back to Top
HTML Embed Code: