Telegram Web Link
امروز، یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۳، شورای کتاب کودک، شصت ‌و دومین سالگرد تأسیس خود را به جشن نشسته است. انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، ضمن پاسداشت و سپاسگزاری برای فعالیت طولانی، پرثمر و مداوم این نهاد فرهنگی، در این شادی زیبا سهیم است و سال‌های درخشان‌ و پرکاری را برای شورای کتاب کودک و فرهنگ‌نامه‌ی کودکان و نوجوانان آرزو می‌کند.

هیئت مدیره‌ی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
9👍2
💠 بیستمین سالگرد تأسیس خانه‌ی کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن برگزار می‌شود

🔹 در سلسله نشست‌های شب‌های بخارا، بیستمین سالگرد تأسیس خانه‌ی کتابدار کودک و نوجوان و ترویج خواندن برگزار می‌شود.

🔸 با سخنرانی علی دهباشی، نوش‌آفرین انصاری، مهرناز خراسانچی، ندا موحدی‌پور و پخش مستند «آغاز و پرواز» ساخته‌ی افروز خان‌بلوکی. همراه با اجرای موسیقی کودکان و نوجوانان عضو خانه‌ی کتابدار.

🔹 زمان: چهارشنبه، ۸ اسفند، ساعت ۱۷
🔸 مکان: خیابان طالقانی، خیابان موسوی، خانه‌ی هنرمندان ایران، تالار استاد جلیل شهناز

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
👍1
💠 جلسه نقد و بررسی داستان در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار می‌شود

🔹 یکشنبه، ۵ اسفند، ساعت ۱۵ الی ۱۷

🔸 حضور برای عموم آزاد و رایگان است. جهت کسب اطلاعات بیشتر در روزهای فرد با دبیرخانه به شماره‌ی ۸۸۳۱۷۷۵۵-۰۲۱ تماس بگیرید.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
💠 بررسی مطبوعات کودک در جلسه‌ی مجازی نقد

🔹 سیزدهمین جلسه‌ی نقد و پژوهش در ادبیات کودک توسط انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به صورت مجازی و برخط برگزار خواهد شد.
 
🔸 سیزدهمین جلسه‌ی نقد و پژوهش انجمن نویسندگان کودک به درخواست علاقه‌مندان بیرون از تهران و خارج از کشور به شکل مجازی خواهد بود.
در این جلسه که روز سه‌شنبه، چهاردهم اسفند ماه برگزار خواهد شد، بخشی از زمان جلسه به بررسی کتاب «گونه‌شناسی نوشتارهای مطبوعات کودک و نوجوان» نوشته‌ی محدثه موذنی راد اختصاص خواهد داشت.

🔹 حضور در این جلسه برای متخصصان آزاد و رایگان است و با توجه به ظرفیت محدود، علاقه‌مندان برای ثبت نام باید به آیدی اعلام‌شده در پوستر پیام بدهند.

🔸 زمان: سه‌شنبه ۱۴ اسفند۱۴۰۳، ساعت ۲۰

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
👏3👍21
💠 نشست «خانه درختی بهتر» با حضور شکوفه صمدی در بندرعباس برگزار شد

🔹 نخستین نشست از کارگاه «خانه درختی بهتر» به همت اداره کل کتابخانه‌های عمومی هرمزگان و محفل ادبی آفتاب در شهر بندرعباس برگزار شد.

🔸 تسهیلگری این نشست را شکوفه صمدی به عهده داشت. او براساس کتابی به نام «خانه درختی بهتر» نوشته جسیکا اسکات گرین، با تصویرگری جین لنگ و ترجمه‌ی محبوبه نجف‌خانی به بلندخوانی کتاب، انجام فعالیت‌های تعاملی و گفت‌وگو با مخاطبان پرداخت.

🔹 همچنین کودکان در این نشست با استفاده از ابزار بازیافتی ساخت دوربین برای تماشای پرندگان را تمرین کردند.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
4
🔴اطلاعیه:

🔷 با توجه به تعطیلی کل ادارات و کافی نبودن وسایل گرمایشی، دبیرخانه‌ی انجمن در روز سه‌شنبه، ۷ اسفند، تعطیل خواهد بود.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
💠 حضور فریدون عموزاده خلیلی در بین نوجوانان هرمزگانی

🔸 فریدون عموزاده خلیلی، نویسنده و رییس هیئت‌مدیره‌ی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در هفته‌ی نخست اسفندماه به همت اداره کل کتابخانه‌های عمومی هرمزگان در این استان حضور یافت تا دو کارگاه با موضوع داستان و شعر در شهر بندرعباس و یک کارگاه ادبیات کودک در جزیره‌ی قشم برگزار کند.

🔹 فرشاد محمدی، مدیر کل کتابخانه‌های عمومی استان هرمزگان، ضمن اشاره به اهمیت حضور اساتیدی همچون فریدون عموزاده خلیلی در این استان، اشاره کرد: «اداره‌‌ی کل کتابخانه‌های عمومی استان هرمزگان تلاش می‌کند ظرفیت لازم را برای فعالیت فرهنگی همه‌ی اقشار جامعه که مبتنی بر کتاب است، فراهم کند. این برنامه‌ها بر اساس نیاز جامعه و اعلام نظر خود هنرمندان هدف‌گذاری می‌شود تا فعالان فرهنگی و مروجان کتابخوانی و هنرمندان استان بتوانند جامعه را هرچه بیشتر به سوی اعتلای فرهنگی سوق دهند.»

🔸 عموزاده خلیلی در نخستین کارگاه با عنوان خلق داستان کودک و نوجوان با توجه به یکی از آثار خود به نام «کتاب کوچک برای داستان‌نویسی» به بیان نکاتی درباره‌ی خلق داستان پرداخت و نوجوانان علاقه‌مند حاضر در سالن و مربیان و تسهیلگران را در مورد نگارش داستان راهنمایی کرد.

🔹 او در نشست دیگری که با موضوع شعر کودک و نوجوان و رونمایی از کتاب «بر یال‌هایم لانه کن» سروده‌ی مریم سیدافقهی برگزار شده بود، ابراز کرد که از خلاقیت و علاقه‌ی نوجوانان بندری به مطالعه شگفت‌زده شده است. همچنین در مورد اثر جدید این شاعر هرمزگانی گفت: «استفاده از شعر معاصر برای نوجوان یک حرکت جسورانه است که به مخاطب خود احترام می‌گذارد و آنان را در سطح بالاتری از دریافت می‌داند. من این کتاب و اثر قبلی این شاعر هرمزگانی را مطالعه کردم و هر بند شعرهای این کتاب کوتاه است و ضمن دارا بودن مضامین مختلف، شکل و شمایل هایکو دارد.»

🔸 عموزاده همچنین در نشستی که در جزیره‌ی قشم با موضوع ادبیات کودک و نوجوان برگزار شده بود، از اهمیت داستان‌نویسی سخن گفت و با قدردانی از جامعه‌ی فرهنگی و ادبی هرمزگان به‌واسطه‌ی توجه به ادبیات، بیان کرد: «در دو روز اخیر، تجربیات بسیار خوبی از گفت‌وگو و هم‌نشینی با اهالی شعر و داستان شهرستان‌های بندرعباس و قشم کسب کردم و به ویژه متصورم که این استان نوجوانان توانمندی در عرصه‌ی ادبیات دارد.»

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
19👍6🔥1
💠 دیدار با شاعر گل‌ها

🔹 مرکز مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز برگزار می‌کند: گفت‌وگو درباره‌ی آثار خانم پیوند فرهادی با حضور دکتر محمد مرادی (منتقد) و دکتر سعید حسام‌پور (مدیر نشست)

🔸 زمان: یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۱:۳۰ تا ۱۲:۳۰
🔹 مکان: شیراز، چهارراه ادبیات، بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز، سالن حکمت

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
8👏5👍1🔥1
💠 در جلسه‌ی مجازی نقد انجمن نویسندگان مطرح شد
مطبوعات کودک منبع مهم پژوهش‌های علوم انسانی است

🔹 سیزدهمین نشست از مجموعه جلسات نقد و پژوهش در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان چهاردهم اسفندماه به شکل برخط برگزار شد.

🔸 آخرین جلسه‌ی نقد و پژوهش انجمن در سال ۱۴۰۳ به بررسی کتاب «گونه شناسی نوشتارهای ادبی نشریات کودک و نوجوان ( ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰)» نوشته‌ی محدثه موذنی راد اختصاص داشت. محدثه موذنی راد، نویسنده‌ی کناب و دانشجوی دکتری ادبیات محض و کارشناس ارشد ادبیات کودکان، ضمن گرامی داشت یاد منصور حسین‌زاده، نخستین مورخ مطبوعات کودک ایران و سپاس از آثار سید فرید قاسمی و دکتر ناصرالدین پروین و سیدعلی کاشفی خوانساری، به معرفی اثر خود پرداخت.

🔹 نویسنده درباره‌ی اهداف و ضرورت این کار پژوهشی در حوزه‌ی مطالعاتی تاریخ ادبیات کودکان مواردی را بیان کرد و گفت:
این اثر یک تألیف تحقیقی است و در حوزه‌ی بررسی‌های علمی کمتر کسی به متن نشریات پرداخته است و کارهای قبل بیشتر یا معرفی نشریات بوده است یا فهرست نویسی انجام شده است. نویسنده، متن نشریات را منابع مهمی برای تحقیقات در حوزه‌های مختلف علوم انسانی از جمله ادبیات، روانشناسی، علوم اجتماعی، فلسفه و دین دانست و خاطرنشان کرد امید است پژوهشگران علاقه‌مند به مطبوعات بتوانند با سهولت به سراغ متن نشریات بروند و دست‌آوردهای تازه‌ای را رقم بزنند.
  
🔸 نویسنده همچنین درباره‌ی گونه شناسی چهار نشریه‌ی نغمه کودک، دانش‌آموز ، برای فرزندان و بازی کودکان گفت: در این چهار نشریه که در دسته‌ی اولین‌های منتشر شده برای کودک و نوجوان در ایران بودند سه گونه‌ی ادبی داستان ، شعر و معما شناسایی و هر کدام براساس ویژگی‌ها و عناصر متنی بررسی شده‌اند. در گونه‌ی داستان که شامل افسانه، داستان بلند، داستان کوتاه، قصه، داستان روحی(ژانر وحشت)، کمیک استریپ بود به بررسی شخصیت پردازی، زمان و مکان، مضمون و درون‌مایه‌ی آنها پرداخته شده است.
بخش پایانی کتاب مجموعه عکس‌‌های تاریخی مربوط به نشریات کودک و نوجوان عصر پهلوی اول را شامل می‌شود.

🔹 در این جلسه افرادی چون  سیدعلی محمد رفیعی، منتقد و روزنامه‌نگار، سیدعلی کاشفی خوانساری پژوهشگر مطبوعات، ابراهیم حافظی رییس بخش اسناد و نشریات آستان قدس رضوی و نویسندگانی چون فاطمه رضایی، مرجان ظریفی، زیبا علیخانی، صدیقه مولایی، مدیحه عدالت یار، فاطمه الوندی و الناز رستمزاد شرکت داشتند و به پرسش و پاسخ با نویسنده‌ی اثر پرداختند.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
👍63
🌸 زمزمه‌ با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

مجید شفیعی:

🌷 بهار در صدای سارهای خانه‌ی ما می‌شکفت. در نگاه آن انجیر پیر قد می‌کشید، سپس نوروز شکوفه می‌کرد در شوق معصومانه‌ی ما. در عمق چشمان منتظرمان، نوروز می‌آمد با آن نغمه‌های سحر انگیز، چشم‌های شگفت‌انگیز، رنگ در رنگ می‌درخشید، شبیه لحاف چل تکه‌ی مادر بزرگ بود؛ رنگارنگ، چون شعری که من در ابیاتش آرام می‌گرفتم. نوروز می‌آمد با چشمانی سبز، با افسونی سبز، با نغمه‌ای سبز در آغوشم می‌گرفت، چون شعری زلال. چون مهری لایزال، چون تنفس سپیده‌دمان و مرا با خود  می‌برد به دیدار باغ و دشت و کوه و رود.
 گفتم: ای نوروز! ای روز نور افروز! ای نغمه‌ی مهر انگیز! از تو چه گویم؟چگونه از تو بگویم که غیر شعر نتوانم از آغوش مهربانت بگویم. قد کشیدم؛ چون سروها و صنوبرها و سپیدارهای باغ و در نگاه آن انجیر پیر و در صدای سارها و رودها و صبوری کوه‌ها و ترانه‌های مادر بزرگ و در آغوش سبزت سرودم:
در عمق چشمان مه گرفته‌ات
بر موهای شبنم نوشته‌ات
بر دست‌های باران سرشته‌ات
نوروز خانه دارد بهار
 
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
11
💠 بسته‌های اهدایی افطاری انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به دست بچه‌ها رسید


🔹 با توجه به هم‌زمانی ماه مبارک رمضان با آخر اسفند و تعطیلات نوروز، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان به رسم نیکوکاری و برای زنده نگه داشتن سنت زیبا و ارزشمند افطاری، امسال به‌جای مراسم افطاری سالانه‌ی اعضا، از تعدادی کودک با اهدای بسته‌های کتاب پذیرایی کرد.

🔸 فراخوان این پویش فرهنگی در هفته‌ی پایانی بهمن ماه منتشر شد و تعدادی از نویسندگان، مترجمان، ناشران و نهادهای فرهنگی در حوزه‌ی کودک و نوجوان در استقبال از این فراخوان، کتاب‌های اهدایی خود را به دبیرخانه‌ی انجمن ارسال کردند.

🔹 در مجموع تعداد ۴۰۰ جلد کتاب دریافت شد. کتاب های رسیده به همراه تعدادی کتاب اهدایی از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در قالب ۱۲۰ بسته (کتاب، شکلات و شیرینی) به مؤسسه‌ی خیریه‌ی "همیاران نان و عشق" در نصیرآباد شهریار اهدا شد.
همچنین تعداد ۲۰۰ جلد مجله و کتاب نیز برای استفاده‌ی عمومی به کتابخانه‌ی این مؤسسه هدیه شد.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
18👏4👍1🔥1
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

عبدالرحمان اونق: نوجوانی من و نوروز

🌷 بوی بهار که می‌رسد، یاد کودکی و نوجوانی‌هایم می‌افتم. ترکمن‌ها پانزده اسفند که درخت‌ها رنگ عوض می‌کنند، می‌گویند بهار دارد در می‌زند، و ما از همان بچگی لحظه‌شماری می‌کردیم که مدرسه‌ها زودتر تعطیل بشوند و برویم دنبال ماهی‌گیری. آخر هرچه ماهی می‌گرفتیم، پولش مال خودمان بود. رودخانه‌ی گرگان درست از پشت خانه‌ی ما می‌گذشت. رودی گل‌آلود و لبالب، روخانه‌ای که مثل اژدهای بزرگ پیچ و تاب می‌خورد و راه دریا را پیش می‌گرفت. برای ساحل‌نشین‌ها اما اژدها، اژدهایی پُربرکت بود. کم سن و سال که بودیم، بزرگ‌ترها توری برایمان درست می‌کردند و دستمان می‌دادند که نامش بود «گندله». سیم مفتول را گرد می‌کردند و تور را به سیم می‌بستند تا کیسه‌ی توری درست شود. نی قطوری را هم دسته‌اش می‌کردند و می‌دادند دستمان تا از رودخانه ماهی صید کنیم. ولی با گندله نمی‌شد ماهی زیادی صید کرد. بیشتر تلجه بود و گاهی هم کپور.

به سن نوجوانی که می‌رسیدیم، خانواده‌هایمان تور ماهی‌گیری بزرگی برایمان درست می‌کردند. نوعی تور ماهی‌گیری که به زبان محلی «سالیک» به آن می‌گفتند که سه نفری باید با آن کار می‌کردیم. یک نفر طناب‌کش بود که باید سمت دیگر رودخانه می‌رفت و دو نفرمان هم با تور این طرف رودخانه می‌ماندیم و تور را در رودخانه می‌انداختیم. طناب‌کش تور را تا وسط‌های رودخانه می‌کشید. بیست، سی متر که تور را در مسیر رودخانه با خود می‌بردیم، طناب‌کش طناب را رها می‌کرد و ما تور را به کناره‌ی رودخانه می‌کشیدیم. تور از ماهی کپور پُر برمی‌گشت. چنان لذتی از صدای آب و کپورهایی که بالا پایین می‌پریدند، می‌بردیم که قابل وصف نبود. البته بعداً که کپورها را می‌فروختیم و پول به دست می‌آوردیم هم کیف می‌کردیم، اما موقع کار به فکر پولش نبودیم. لباس‌ها و تن و بدنمان گلی می‌شد، دست‌هایمان از سرما بی‌حس می‌شد و باد می‌کرد. بعد که می‌خواستیم گرمش کنیم، چنان می‌سوخت که از خیر گرم کردن دست‌هایمان می‌گذشتیم. اما کی اهمیت می‌داد؟ فقط به لذت کار فکر می‌کردیم و از شادی صید خوب، آوازخوان و رقص‌کنان به خانه برمی‌گشتیم.

همین الآن هم که دارم از آن روزها تعریف می‌کنم، تمام آن روزها و سال‌ها جلوی چشمم رژه می‌روند. یادآوری‌اش هم لذت‌بخش است. تمام پانزده روز تعطیل، کارمان ماهی‌گیری بود و لذت بردن از آن. بچه‌های ساحل‌نشین تعطیلات نوروزی‌شان با کار در رودخانه می‌گذشت. بزرگ‌ترین آرزوی بچه‌های کوچک این بود که زودتر بزرگ شوند و با تور ماهی‌گیری دنبال صید ماهی بروند. حتی دانشجویان روستاهای ساحل‌نشین هم تعطیلاتشان را با ماهی‌گیری سپری می‌کردند...

این سال‌ها به خاطر برنامه‌ی ترویج کتابخوانی که دارم، به مدارس و مراکز فرهنگی شهرستان‌های بندر ترکمن و گمیشان می‌روم و برای بچه‌ها قصه هم تعریف می‌کنم. چند ماه پیش، وقتی برای اعضای نوجوان کتابخانه‌های عمومی شهرستان بندرترکمن قصه‌نویسی تدریس می‌کردم، همه یک سؤال مشترک داشتند که چرا بیشتر نویسندگان مطرح ترکمن بندر ترکمنی هستند. در کودکی من، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بندر ترکمن یکی از مراکز فعال در داستان‌نویسی بود. تمام نویسندگان ترکمنی که الآن در سطح کشور مطرح هستند، آب کانون را خوردند و به جایی رسیدند. قرار شد که من ایده‌ای برایشان مطرح کنم تا آن‌ها از تخیلاتشان بهره بگیرند و داستان بنویسند. من از تعطیلات نوروز نوجوانی‌های خودم که همان خاطره‌ی ماهی‌گیری بود، برایشان تعریف کردم. انگار برای بچه‌ها داشتم افسانه تعریف می‌کردم. باورشان نمی‌شد گرگان‌رودی که من از آن تعریف می‌کردم، وجود خارجی داشته باشد. آخر  گرگان‌رود الآن خشک شده و نیزار و خارزارها به جای آب روان، آنجا را پُر کرده و محل زندگی مارها و شغال‌ها شده است. گفتم برایشان که همه‌ی آن چیزهایی را که من تعریف کردم، می‌توانند در خیالشان بازسازی کنند و برایش ماجرا و تصویر بسازند. قرار شد ماه بعد هم درجلسه‌شان بیایم و قصه‌هایی را که نوشتند، ببینم.

یک ماه بعد که برگشتم، رودخانه پر از آب شده بود و آبی به رنگ قرمز و قهوه‌ای مثل اژدها پیچ و تاب می‌خورد و سمت دریا می‌رفت. ماهی‌های کپور از سر و کول بچه‌ها بالا می‌رفتند و با هم می‌رقصیدند و آواز می‌خواندند. 

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
12👍3
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

رضا موزونی:

🌷 بهار، سرود سبز آفرینش و شناسنامه‌ی شادی‌های ماست.
روزهایی زیبا که برای ما مژده‌ی جلد شکلات‌هایی بود که نقش پول‌های  نداشته‌مان را بازی می‌کردند.
سال‌هایی که با دست‌هایی تهی، کوچه در کوچه رقص قاصدک‌ها داشتیم، یک جنگل بلوط و یک دشت برف و یک آسمان باران مال ما بود.
عید بود و مادر، مهره‌ی آبی را در کلوچه‌ای گذاشته بود که زیر گرمای خاکسترهای داغ می‌پخت و ما دلخوش به تکه‌ای از آن بودیم که مهره را در خویش داشته باشد و پیشانی‌بلند سالِ در پیش باشیم.
پدر داسش را چون علامت سؤالی بی‌‌پاسخ بر دیوار می‌آویخت و لبخند خسته‌اش را  سوی قابلمه‌‌ی روی اجاق جاری می‌کرد.
و سال‌ها بی آن‌ها آمدند و رفتند و ما پدر شدیم و هنوز سایه‌ی کوه‌وار پدر را و لبخند چشمه‌پوش مادر را  در زندگی کم داریم.

می‌کشم نقاشی
با مداد اندوه
جای مادر چشمه
جای بابا یک کوه

پر کشیدن تا کوه
در دو بالم جاری‌ست
چشمه چشمه مادر
در خیالم جاری‌ست

و اکنون با وجود همه‌ی رنج‌های در راه و بیراه، که پنجره‌های امیدمان را بسته‌است، دلخوش به تراوش دلتنگی‌های قلمی هستیم که هنوز در هوای کودکان تبِ نوشتن دارد.
برای همه‌ی روندگان راه ادب و هنر، به ویژه ساکنان کوچه‌باغ ادبیات کودکان آرزوی روزهایی خوب داریم.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
14👍1
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروری اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

محسن هجری: در سال نو معجزه را بسازیم!


🌷 نه فقط آرزوی من، که آرزوی همه‌ی ما، شادمانی و تندرستی و کامیابی در سال پیش روست.
نه فقط برای من و شما، که برای تمامی مردمانی که در این مرز و بوم زندگی می‌کنند و برای تحقق این آرزوهای خوب نیازمند یک معجزه هستیم. اما نه چیزی شبیه به عصای موسی و شفابخشی عیسی، بلکه چیزی که در همین نزدیکی‌ها، از فرط ظهور و بداهت پنهان شده!
خرد گمشده!
و معجزه با این کلام جادویی به وقوع می‌پیوندد: «نمی‌دانیم!»
ما نیاز داریم بدون شرمندگی و غرور بگوییم نمی‌دانیم تا خرد گمشده به ما رخ نشان دهد.
ما نیاز به بازاندیشی داریم، اما نه با سرزنش دیگران و زخم زبان زدن به این و آن و پیدا کردن مقصر در جایی دیگر؛ گویا که خود در سراپرده‌ی عصمت نشسته‌ایم.
بلکه نیاز داریم که بازاندیشی را از خود آغاز کنیم تا در این سیر و سلوک درونی، خرد گمشده از پس پرده بیرون بیاید.
ما نیاز به بازاندیشی و تجدید نظر داریم.
ما نیاز به گفت‌وگو با دیگران داریم، اما نه به منظور اقناع دیگران، بلکه تلاش برای شنیدن صداهای متفاوت!
ما نیاز داریم راوی دانای کل، جا را برای راویان سوم شخص باز کند.
ما نیاز داریم که مانند کم شنواها دست را پشت لاله‌ی گوش‌هایمان بگیریم تا بسیار دقیق‌تر صدای راویان سوم شخص را بشنویم.
پس از سال‌ها، زبان ما نیاز به استراحت دارد. بگوییم نمی‌دانیم تا زبان در کام آرام بگیرد و در عوض، گوش‌ها را تیز کنیم تا معجزه‌ی خرد گمشده به وقوع بپیوندد.
گمشده‌ای که در شناسنامه‌اش نام جمعیتی بزرگ ثبت شده، به بزرگی یک جامعه و تک تک کسانی که می‌توانند در هویت‌بخشی به این گمشده ایفای نقش کنند.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
18👍3👏1
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

مناف یحیی‌پور: دروازه‌های صبح را به روی ما بگشا


🌷 بهار، فصل رویش و شکوفا شدن، و هنگام نو شدن است. برای همین از نمی‌دانم کی، روز آغاز چنین تحولی را «نوروز» نامیده‌ایم که به تدریج فراتر از یک روز شده است. گمان کنم در همراهی با این نو شدن و جان گرفتن دوباره‌ی زمین، هم‌زمان با جشن گرفتن نوروز سعی کرده‌ایم در حد توان، خود را نیز نونوار کنیم و نوترین لباس‌هایمان را بپوشیم؛ شاید به نشانه‌ی دوستی و بلکه یکی شدن با طبیعت.
 
از سوی دیگر و در فرهنگ اسلامی، ماه مبارک رمضان را بهار قرآن لقب داده و سفارش کرده‌اند در این ماه بسیار قرآن بخوانیم و در آیه‌های آن تأمل کنیم و درباره‌ی برداشت‌های خود از این آیه‌ها، با هم به گفت‌وگو بنشینیم؛ کاری که تقریباً آن را از یاد برده‌ایم.

ماه رمضان هم این لقب «بهار قرآن» را با خود دارد و هم شب قدر را به عنوان شبی برای شناختن قدر و اندازه یا تقدیر و سرنوشت سال پیش رو را در درون خود دارد؛ چیزی که شاید بتوان آن را از جهاتی شبیه نوروز و تعیین تکلیف وضعیت سال پیش رو دانست. علاوه بر این، برای ما شیعیان، ماه رمضان و شب‌های قدر، با نام و یاد امیرمؤمنان علی (ع) هم پیوند خورده است.

حالا در این سال‌ها (پس از حدود یک سوم قرن) بهار قرآن با بهار طبیعت و شب‌های قدر با نوروز تلاقی کرده‌اند. می‌توان این تلاقی را به فال نیک گرفت، برای تلاشی دوچندان در نو شدن، تلاشی دوچندان در اندیشیدن و دست یافتن به برداشت‌های تازه از آیه‌های این کتاب بزرگ، تلاشی دوباره برای نو کردن شناخت و تصورمان از امامی که قرن‌هاست در فرهنگ ما حضور دارد و بسیاری از ما خود را پیرو او می‌دانیم و نامش را بزرگ می‌شماریم.

شاید تقارن نوروز و شب قدر و یاد امام علی (ع)، فرصتی استثنایی برای دوستداران و پیروان او باشد که نامش با عدالت گره خورده است و دوستدار طلوع و دمیدن آفتاب و روشنایی صبح بود؛ فرصتی تا با الهام از آموزه‌های او بیشتر بکوشیم راهی تازه به روی خود و سرنوشت خود باز کنیم. فرصتی برای اینکه در پی شناختی تازه، گشایشی تازه، فصلی تازه و طلوعی تازه باشیم و همراه با او و از زبان او بگوییم و بخواهیم که: «خدایا، با کلید مهربانی‌ات، دروازه‌های صبح را به روی ما بگشا.»

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
10👍2👏2
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

روناز کمالی: بهار در تو می‌رسد، تو می‌روی به بهار



🌷 بهار را که می‌نگری، بوته‌ی توت‌فرنگی شاخه زده، جوشیده در تو، جوانه پیش رفته، حلقه زده، پیچیده در آن مساحت رهاشده‌ی بکرت، تا به خودت بیایی شبیه عشق، شکوفه داده، گل به بار نشسته، می‌چشی که میوه‌ی دلت آماده‌ی رسیدن است. چگونه تو را از بهار گریزی هست؟ که با همه‌ی تابندگی‌اش به بافت تو نقش می‌بندد، شکل آن می‌شوی، بهار در تو می‌رسد، تو می‌روی به بهار. وقتی که همه‌چیز فراهم است: تو، بهار، توی پیش از رسیدن بهار، و آن مساحت رهاشده.

بهار شدن سخت است؛ خاصه در زمانه‌ای که جهان از خودش به تنگ آمده باشد و بخواهد مثل دانه‌ای که شوریده، سنگ را بشکافد و کاری بکند؛ دو تحول درون هم باشد، شبیه شکافته‌شدن دانه‌ی اتم درون یک شتاب‌دهنده‌ی زمان.

به این فکر می‌کنم که سیر زمان از کجا، از کدام حلقه‌ی منظومه‌ی شمسی، از کدام درنگ به تحول نیاز پیدا کرد که بهار و جنگ، که زیبایی و شقاوت هردو، مبدأ زمان شدند؟
ای کاش بوته‌ی توت‌فرنگی به سرم هم راه داشت، ای کاش سرم بی‌خبر بود، جوانه‌های توت‌فرنگی خودش را می‌کشید بالاتر، بالاتر از چشم‌ها یا شاید همان حوالی، دو دانه می‌رویید و گل می‌داد و میوه می‌داد، می‌چشیدم که این سرخی‌های سرم چه رازی دارند، شاید می‌رسیدم به اینکه سرخی‌های سر تو در چه روییده‌اند، و سرخی‌های سر او چرا به جای توت‌فرنگی، جنگ می‌دهند. شاید...

حالا این را نمی‌دانم، اما می‌دانم بهار در تو می‌رسد و تو می‌روی به بهار، من هم، و او هم... او که به جای توت‌فرنگی، سرخی جنگ می‌دهد، هم از بهار ناگزیر است؛ زیرا ما در برابر زیبایی ناگزیرتریم.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
10👍1
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان


عبدالمجید نجفی:


🌷 بهار مثل خودم کمی خجالتی‌ست. نجیب است. سرزده نمی‌آید. ماه ماهی-اسفند - را پیش‌تر می‌فرستد تا ابرهای پر ذوق و شوقش ببارند و درخت‌ها را آرام آرام بیدار کنند. آن وقت "بهار خانوم" از دروازه‌ی نوروز می‌آید با ارابه‌ی سوغاتی‌هایش. از نسیم گرفته تا چلچله‌ها و نم‌نم باران و بوی غوغاگر گل‌های مریم.
به پیشوازش می‌روم تا سیر نگاهش کنم.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
12👍1
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

یاسمن درستی
:

🌷 گاهی نوروز بی‌بنفشه می‌آید، بی‌رنگین کمان لبخند در آستان خالی خانه، تنگ بلور و ماهی...
ماهی‌ها را که از آب بگیرند، رود رود می‌گویند...
برای خودم آری، اما برای مرگ اوستا آماده نبودم، حتی خوابش را هم نمی‌دیدم. (یک خطای غافلگیر کننده) بلی امسال قرعه به نام من افتاد.

خوزستانی که باشی، غم تو خودبه‌خود تمام معادلات اطرافیان را تغییر می‌دهد.
سوگ اوستا متعلق به کوچه، به شهر، به همه‌ی کسانی می‌شد که به نحوی با ما در ارتباط بودند.
هر کدام تکه‌ای از درد نبود او را به دوش کشیدند. می‌گویند آدمی در اندوه تنهاست. مانند زادن، زادن به مثابه‌ی بزرگ‌ترین بدبیاری، بزرگ‌ترین خطر؛ اما من تنها نبودم.

مرا چراغ بودند در چهل روز سیاه. در آستانه‌ی بی‌رونق سال نو که ماهی را از آب گرفته بودند و صدای رود رود گوش فلک را کر می‌کرد.
پس از گلباران خاک اوستا به خانه آمدیم. زمانی باقی بود تا تحویل سال. سفره‌ای کوچک انداختم و همه‌ی آنان را که تا واپسین دم همراهم مانده بودند، کنارش نشاندم، تا یادمان نرود که حواسمان به دیگران هم باشد.
وقتی همه یکدیگر را در آغوش گرفته بودیم، جامه‌ای بافته شد که برازنده‌ی نام آدمی بود.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
13👍3
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

مرتضی عبدالوهابی کهکی: نوروز در کهک


🌷 نوروز در کهک از پس زمستان‌های سرد می‌آمد. آن زمان که من کودکی هفت ساله بودم. هفت سالگی برایم لحظه‌‌ی شگفت عزیمت بود. ما آخرین نسلی بودیم که در هفت سالگی به مدرسه رفتیم. مدیرمان آقای وافی پیپ می‌کشید و معلم‌مان آقای رعایایی در کنار درس، کتاب داستان برایمان می‌خواند. من داستان عمونوروز و ننه سرما را قبل از عید در کتاب درسی پایه‌های بالاتر خوانده بودم و نقاشی‌های قشنگش را دیده بودم. آن سال‌ها عمو نوروز و ننه سرما هنوز خواهر و برادر نبودند و به وصال هم نرسیده بودند. به گمانم هنوز هم نرسیده باشند!

آخرین روزهای اسفندماه مدرسه تعطیل می‌شد. شاد و خرم به سمت خانه می‌دویدیم. مسیر مدرسه تا خانه پر بود از مغازه‌های خیاطی. آن سال‌ها، زمستان‌ها تا اردیبهشت‌ماه کش می‌آمد. خانه‌ی پدربزرگ دو درخت توت کهنسال داشت. کرسی چوبی گرم و نرمی انتظارم را می‌کشید. روی کرسی می‌نشستم و روزهای عید کارتون‌های سیاه و سفید می‌دیدم. یوگی و دوستان، تنسی تاکسیدو و چاملی، معاون کلانتر و خیلی کارتون‌های زیبای دیگر. مادربزرگ با چارقد سفید و موهای حنا بسته‌اش سفره‌ی هفت‌سین را در بالاخانه پهن می‌کرد و به من آجیل می‌داد. از چند روز قبل سبزه‌ی شب عید را کاشته بودیم. لحظه‌ی تحویل سال از پدربزرگ و مادر بزرگ عیدی می‌گرفتم؛ اسکناس‌های دو تومنی تا نخورده. اطراف کهک پر از گندمزار بود. آن سوتر از زمین‌های کشاورزی، دشتی سبزرنگ بود که از دامنش گیاه قوقوچه می‌چیدیم و با آن تخم‌مرغ‌های عید را بنفش می‌کردیم. لباس نو می‌پوشیدیم و به عیددیدنی می‌رفتیم و به عیددیدنی ما می‌آمدند.

کهک درخت چنار باشکوهی داشت و دارد که می‌گویند ملاصدرا فیلسوف بزرگ شرق آن را کاشته است.
ملاصدرا بعد از تبعید از اصفهان یازده سال در کهک اقامت کرد. پایین درخت چنار، استخری زیبا بود که آب قنات خیرآباد به آن سرازیر می‌شد و دسته‌ی مرغابی‌ها در آن شنا می‌کردند. ایام عید برای زیارت به امامزاده زینب خاتون (حضرت معصومه) کهک می‌رفتیم و تخم‌مرغ رنگی می‌خریدیم. آن سال‌ها آخرین مسابقات کشتی، روز سیزده‌به‌در در محله‌ در قلعه، آن سوی رودخانه‌ی فصلی برگزار می‌شد. مردم کهک علاوه بر پیشه‌ی خیاطی، کامیون‌دار هم هستند. چند چادر برزنتی کامیون را کنار هم پهن می‌کردند. بزرگ‌ترها و کوچک‌ترها کشتی می‌گرفتند. یادش به خیر چه زود گذشت. چه زود دیر شد!

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
7👍5
🌸 زمزمه با بهار؛ یادداشت‌های نوروزی اعضای انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

🌷نوشین شعبانی:


با شروع سال جدید، پرنده‌ای مهمان محله‌ی ما شده که هر نیمه شب در دل تاریکی آواز می‌خواند و لبخند بر لب‌هامان می‌نشاند.
شبی صدایش را ضبط کردم و دانستم توکای سیاه است.
یکی از دوستان پرنده‌دوستم گفت: پسِ هر شب سیاهی بر سیاهی می‌تازد و بر آن ترک می‌اندازد.
دیگری گفت: معجزه‌ی بهار است.‌ توکای شما بهارمست شده.
اندیشیدم: چه واژه‌ی بامسمایی!
شاید روزگارمان تیره باشد، اما می‌شود بر  سیاهی آن نیفزاییم. به استقبال بهار برویم، شگفتی‌های طبیعت را ببینیم و با کلامی، رقصی، آوایی و حتی زمزمه‌ای، زیبایی هستی را جشن بگیریم.
امیدوارم بهارمست باشید و برقرار!
نوروز‌ ۱۴۰۴ خجسته باد.

🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان

@nevisak
8👍1
2025/10/25 16:23:34
Back to Top
HTML Embed Code: