Forwarded from عکس نگار
سید رضا حسینی، رییس انجمن نویسندگان برتر ایران و عضو انجمن نویسندگان پیشکسوت ایران
🔴هوش مصنوعی: ابزار تحول یا تهدید وجودی؟
🔺تحلیلی بر آیندهای که از دل قدرت میجوشد
هوش مصنوعی دیگر یک فناوری نوظهور نیست.
امروز، این سامانهها در قلب تصمیمگیریهای نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی جای گرفتهاند.
اما پرسش اصلی این است: آیا هوش مصنوعی در آینده، به تهدیدی علیه خودِ انسان تبدیل خواهد شد؟!
اگر چنین است، چه کسانی آن را هدایت میکنند؟
۱_ از ابزار تا موجودیت مستقل
هوش مصنوعی در آغاز، ابزاری بود برای تسهیل محاسبات، تحلیل داده و بهینهسازی فرایندها.
اما با پیشرفتهای اخیر در یادگیری عمیق، پردازش زبان طبیعی و سامانههای خودمختار، این فناوری به موجودیتی نزدیک شده که میتواند ببیند، بیاموزد، تصمیم بگیرد و اقدام کند. بینیاز از انسان.
در میدانهای نبرد، رباتهای قاتل، پهپادهای خودمختار و مینهای هوشمند، بدون دخالت انسانی عمل میکنند.
در فضای مجازی، هوش مصنوعی میتواند اطلاعات گمراهکننده تولید کند، افکار عمومی را دستکاری کند و اعتماد اجتماعی را از درون فرو بریزد.
در زیرساختهای حیاتی، از انرژی تا حملونقل، این سامانهها میتوانند حملات سایبری پیچیده و بیردپا اجرا کنند.
۲_ تصور کنید...
- در خیابانها، رباتهای خودمختار بدون فرمان انسانی عمل میکنند. مردم نمیدانند به کجا پناه ببرند، چون دشمن نه قابل دیدن است، نه قابل فهم.
- در رسانهها، اطلاعات گمراهکننده بهصورت خودکار تولید میشود. هیچکس نمیداند حقیقت چیست، چون هر حقیقتی میتواند ساختگی باشد.
- زیرساختها، برق، آب، حملونقل و ارتباطات، توسط سامانههایی کنترل میشوند که دیگر به انسان پاسخ نمیدهند.
- در آسمان، پهپادهایی پرواز میکنند که نه مأموریت دارند، نه فرمانده. فقط برنامه ریزی خاصی دارند که تصمیم میگیرد چه کسی بماند و چه کسی حذف شود.
در این میان، انسانها، با تمام غرور، دانش و تاریخشان، تبدیل میشوند به هدفهای آماری، واحدهای پردازششده و یا موجوداتی زائد!
این همان «هرج و مرج» است.
نه فقط آشوب فیزیکی، بلکه فروپاشی معنا.
نه فقط جنگ، بلکه نابودی مرز میان واقعیت و جعل.
نه فقط تهدید، بلکه پایان اختیار انسانی.
۳_ شرکتهای فناوری: مهندسان تهدید
شرکتهای بزرگ فناوری، از گوگل و مایکروسافت گرفته تا اپناِیآی و انویدیا، نهتنها توسعهدهندهٔ این سامانهها هستند، بلکه با رقابت بیمهار، مسیر را بهسوی تمرکز قدرت در دست ماشینها سوق دادهاند.
پردازندههایی با توان پردازش بیسابقه، مدلهایی با میلیاردها شاخص و متغیر(پارامتر) و سامانههایی با قابلیت تصمیمگیری مستقل، همگی در خدمت سود، سلطه و تسلط بر بازارند، نه در خدمت انسان.
این شرکتها، با بلعیدن دادههای میلیاردی، با ساختن مدلهای بیقید و با بیتفاوتی نسبت به پیامدهای اخلاقی، عملاً در حال مهندسی تهدیدی هستند که ممکن است روزی از کنترل خارج شود.
۴_ دولتهای قدرتمند: محرکان نظامی و اطلاعاتی
دولتهایی مانند آمریکا، چین، عربستان، امارات و... میلیاردها دلار در زیرساختهای هوش مصنوعی سرمایهگذاری کردهاند. نه برای رفاه عمومی، بلکه برای کنترل، نظارت و قدرت نظامی.
در امارات، شهرهایی با زیرساخت تمامهوشمند ساخته میشود.
در عربستان، پروژههای عظیم برای تسلط بر داده و مدلهای زبانی در جریان است.
در آمریکا، هوش مصنوعی به قلب تصمیمگیریهای نظامی و اطلاعاتی نفوذ کرده است.
این دولتها، با حمایت از شرکتهای فناوری، با ایجاد مراکز تحقیقاتی و با استفاده از هوش مصنوعی در جنگهای اطلاعاتی، عملاً مسیر را بهسوی ماشینهایی با اختیار حمله، حذف و کنترل انسان هموار کردهاند.
🔺نتیجهگیری: هشدار، نه پیشبینی
این مقاله، نه خیالپردازی است و نه بدبینی.
این هشدار است! بر اساس شواهد، روندها و تصمیمهایی که همین امروز در جریاناند.
اگر بشریت امروز نشنود، فردا شاید دیگر صدایی باقی نمانده باشد که بخواهد بشنود...
🔴هوش مصنوعی: ابزار تحول یا تهدید وجودی؟
🔺تحلیلی بر آیندهای که از دل قدرت میجوشد
هوش مصنوعی دیگر یک فناوری نوظهور نیست.
امروز، این سامانهها در قلب تصمیمگیریهای نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی جای گرفتهاند.
اما پرسش اصلی این است: آیا هوش مصنوعی در آینده، به تهدیدی علیه خودِ انسان تبدیل خواهد شد؟!
اگر چنین است، چه کسانی آن را هدایت میکنند؟
۱_ از ابزار تا موجودیت مستقل
هوش مصنوعی در آغاز، ابزاری بود برای تسهیل محاسبات، تحلیل داده و بهینهسازی فرایندها.
اما با پیشرفتهای اخیر در یادگیری عمیق، پردازش زبان طبیعی و سامانههای خودمختار، این فناوری به موجودیتی نزدیک شده که میتواند ببیند، بیاموزد، تصمیم بگیرد و اقدام کند. بینیاز از انسان.
در میدانهای نبرد، رباتهای قاتل، پهپادهای خودمختار و مینهای هوشمند، بدون دخالت انسانی عمل میکنند.
در فضای مجازی، هوش مصنوعی میتواند اطلاعات گمراهکننده تولید کند، افکار عمومی را دستکاری کند و اعتماد اجتماعی را از درون فرو بریزد.
در زیرساختهای حیاتی، از انرژی تا حملونقل، این سامانهها میتوانند حملات سایبری پیچیده و بیردپا اجرا کنند.
۲_ تصور کنید...
- در خیابانها، رباتهای خودمختار بدون فرمان انسانی عمل میکنند. مردم نمیدانند به کجا پناه ببرند، چون دشمن نه قابل دیدن است، نه قابل فهم.
- در رسانهها، اطلاعات گمراهکننده بهصورت خودکار تولید میشود. هیچکس نمیداند حقیقت چیست، چون هر حقیقتی میتواند ساختگی باشد.
- زیرساختها، برق، آب، حملونقل و ارتباطات، توسط سامانههایی کنترل میشوند که دیگر به انسان پاسخ نمیدهند.
- در آسمان، پهپادهایی پرواز میکنند که نه مأموریت دارند، نه فرمانده. فقط برنامه ریزی خاصی دارند که تصمیم میگیرد چه کسی بماند و چه کسی حذف شود.
در این میان، انسانها، با تمام غرور، دانش و تاریخشان، تبدیل میشوند به هدفهای آماری، واحدهای پردازششده و یا موجوداتی زائد!
این همان «هرج و مرج» است.
نه فقط آشوب فیزیکی، بلکه فروپاشی معنا.
نه فقط جنگ، بلکه نابودی مرز میان واقعیت و جعل.
نه فقط تهدید، بلکه پایان اختیار انسانی.
۳_ شرکتهای فناوری: مهندسان تهدید
شرکتهای بزرگ فناوری، از گوگل و مایکروسافت گرفته تا اپناِیآی و انویدیا، نهتنها توسعهدهندهٔ این سامانهها هستند، بلکه با رقابت بیمهار، مسیر را بهسوی تمرکز قدرت در دست ماشینها سوق دادهاند.
پردازندههایی با توان پردازش بیسابقه، مدلهایی با میلیاردها شاخص و متغیر(پارامتر) و سامانههایی با قابلیت تصمیمگیری مستقل، همگی در خدمت سود، سلطه و تسلط بر بازارند، نه در خدمت انسان.
این شرکتها، با بلعیدن دادههای میلیاردی، با ساختن مدلهای بیقید و با بیتفاوتی نسبت به پیامدهای اخلاقی، عملاً در حال مهندسی تهدیدی هستند که ممکن است روزی از کنترل خارج شود.
۴_ دولتهای قدرتمند: محرکان نظامی و اطلاعاتی
دولتهایی مانند آمریکا، چین، عربستان، امارات و... میلیاردها دلار در زیرساختهای هوش مصنوعی سرمایهگذاری کردهاند. نه برای رفاه عمومی، بلکه برای کنترل، نظارت و قدرت نظامی.
در امارات، شهرهایی با زیرساخت تمامهوشمند ساخته میشود.
در عربستان، پروژههای عظیم برای تسلط بر داده و مدلهای زبانی در جریان است.
در آمریکا، هوش مصنوعی به قلب تصمیمگیریهای نظامی و اطلاعاتی نفوذ کرده است.
این دولتها، با حمایت از شرکتهای فناوری، با ایجاد مراکز تحقیقاتی و با استفاده از هوش مصنوعی در جنگهای اطلاعاتی، عملاً مسیر را بهسوی ماشینهایی با اختیار حمله، حذف و کنترل انسان هموار کردهاند.
🔺نتیجهگیری: هشدار، نه پیشبینی
این مقاله، نه خیالپردازی است و نه بدبینی.
این هشدار است! بر اساس شواهد، روندها و تصمیمهایی که همین امروز در جریاناند.
اگر بشریت امروز نشنود، فردا شاید دیگر صدایی باقی نمانده باشد که بخواهد بشنود...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاییز تلنگر خـوبی🍂
برای برگ های سبز است🍃
او می آید تا به آنها بفهماند🍂
در پس هر سبزی و طراوتی🍃
زردی و خزانی هـم هسـت🍂
بهار دل تان بی خـزان 🍃
صبح به خیر
برای برگ های سبز است🍃
او می آید تا به آنها بفهماند🍂
در پس هر سبزی و طراوتی🍃
زردی و خزانی هـم هسـت🍂
بهار دل تان بی خـزان 🍃
صبح به خیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیلی وقت ها زندگی، یه آدم خوب رو دو بار بهتون نمیده، قدرشناس باشید...
از ما گفتن بود
از ما گفتن بود
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
قابل توجه دوستان محترم کانال و اعضای مهربان و دوست داشتنی انجمن🌹 تمام دوستان باید یک داستان ۴۰ جملهای از دیدگاه یک آینه قدیمی بنویسند و برای معاون اجرایی یا معاون تبلیغات ارسال کنند. 📚داستان ها هر روز و بر اساس قرعه کشی در همین کانال منتشر می شود. ⭕به…
آینهی اتاق من...
هر روز، به دیدن آینه قدی که در کنج اتاق مان بود، میرفتم.
آن روز هم، مثل همیشه به سراغش رفتم.
او همیشه به من میگفت:
_تو خیلی خوبی.
گمان میکردم میخواهد آرامم کند.
این عادت همیشگیاش بود.
همیشه به من میگفت:
_میدانی؟ من تو را با تمام ضعفها، نقصها و زیباییهایت دوست دارم و هیچوقت به تو دروغ نمیگویم!
من از این حرف ها کلی ذوق میکردم.
بله، درست میگفت.
او همیشه یار وفادار من بود.
به خاطر تمام سختیهایی که کشیده بودم، مرا رها نکرد. همیشه کنارم بود.
هر وقت کم میآوردم، میرفتم و خودم را به او نشان میدادم.
او مثل همیشه مرا نوازش میکرد و میگفت:
_تو خیلی قوی هستی!
او همیشه و همه جا بود.
هر وقت کسی مرا نمیدید، او میدید.
هر وقت از همه جا نا امید بودم، او به من امید میداد. او بهتنهایی، در اوج ناامیدی، به من جان دوباره میداد.
میگفت:
_جا نزن! شجاع باش.
همیشه عیبهایم را به من نشان میداد و همیشه تنهاییام را پر میکرد.
میگفت:
_به خاطر تمام سختیهایی که کشیدی و جا نزدی، به تو افتخار میکنم.
او به من آموخته بود که قوی باشم.
اما حالا که دیگر نیست، جای خالیاش خیلی حس میشود.
یک روز که به خانهی جدیدمان میرفتیم، از پلهها افتاد و پودر شد.
جای آن در کنج اتاق برای همیشه خالی ماند.
خانم راضیه امیر خانی✍
#دیدگاه_آینه_قدیمی
#چهل_جمله
هر روز، به دیدن آینه قدی که در کنج اتاق مان بود، میرفتم.
آن روز هم، مثل همیشه به سراغش رفتم.
او همیشه به من میگفت:
_تو خیلی خوبی.
گمان میکردم میخواهد آرامم کند.
این عادت همیشگیاش بود.
همیشه به من میگفت:
_میدانی؟ من تو را با تمام ضعفها، نقصها و زیباییهایت دوست دارم و هیچوقت به تو دروغ نمیگویم!
من از این حرف ها کلی ذوق میکردم.
بله، درست میگفت.
او همیشه یار وفادار من بود.
به خاطر تمام سختیهایی که کشیده بودم، مرا رها نکرد. همیشه کنارم بود.
هر وقت کم میآوردم، میرفتم و خودم را به او نشان میدادم.
او مثل همیشه مرا نوازش میکرد و میگفت:
_تو خیلی قوی هستی!
او همیشه و همه جا بود.
هر وقت کسی مرا نمیدید، او میدید.
هر وقت از همه جا نا امید بودم، او به من امید میداد. او بهتنهایی، در اوج ناامیدی، به من جان دوباره میداد.
میگفت:
_جا نزن! شجاع باش.
همیشه عیبهایم را به من نشان میداد و همیشه تنهاییام را پر میکرد.
میگفت:
_به خاطر تمام سختیهایی که کشیدی و جا نزدی، به تو افتخار میکنم.
او به من آموخته بود که قوی باشم.
اما حالا که دیگر نیست، جای خالیاش خیلی حس میشود.
یک روز که به خانهی جدیدمان میرفتیم، از پلهها افتاد و پودر شد.
جای آن در کنج اتاق برای همیشه خالی ماند.
خانم راضیه امیر خانی✍
#دیدگاه_آینه_قدیمی
#چهل_جمله
❤2🙏1
📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
قابل توجه دوستان محترم کانال و اعضای مهربان و دوست داشتنی انجمن🌹 تمام دوستان باید یک داستان ۴۰ جملهای از دیدگاه یک آینه قدیمی بنویسند و برای معاون اجرایی یا معاون تبلیغات ارسال کنند. 📚داستان ها هر روز و بر اساس قرعه کشی در همین کانال منتشر می شود. ⭕به…
آینه حقیقت
هزاران سال پیش، آینهای به نام حقیقت بر دیوار بزرگ شهری آویزان بود. این آینه هر روز شاهد تلاش و جنب و جوش مردم بود. مردم نیز هر روز انعکاس خود را در آن تماشا میکردند.
آینه هر روز ماجراها و شگفتیهای جدیدی میدید و مردم از تماشای ظاهر خود در آن لذت میبردند.
روزی طوفانی سهمگین شهر را درنوردید و آینه حقیقت به زمین افتاد و شکست. مردم شهر تصمیم گرفتند هر یک تکهای از آینه شکسته را به خانه خود ببرند. آینهای که تا آن روز یک کل منسجم بود، اکنون به صدها تکه از حقیقت تبدیل شده بود.
تا زمانی که آینه در وسط شهر بود، حقیقت را بهگونهای یکپارچه میدید، اما وقتی تکههایش به خانهها راه یافت، دریافت که حقیقت در هر خانهای متفاوت است.
آینه دید که مردم چگونه به آن نگاه میکنند و گاه به ناچار نقابی بر چهره میزنند. هر خانه قصهای متفاوت برای خود داشت.
آینه از فراز شهر، بسیاری را شاد و بیدغدغه میدید، اما وقتی به درون خانهها راه یافت، دریافت که هر کس در دل و خانهاش چه درگیریها و دغدغههایی دارد که تا پیش از آن، از وجودشان بیخبر بود.
اکنون آینه منعکسکننده بخش دیگری از حقیقت بود. آینه دریافت که هر کجا باشد، چه در بالای شهر، چه در خانهها یا بر روی زمین، تنها بخشی از حقیقت را میتواند ببیند و بازتاب دهد. او فهمید که درک حقیقتش به همانجایی که قرار گرفته و همان چیزی که میبیند، محدود است.
آینه دریافت که مردم با تکههای کوچک حقیقت، خود و دیگران را قضاوت میکنند. در حالی که حقیقت و قضاوت، بیش از تکهای از آینه میطلبد.
این داستان نسلها بر سر زبانها بود که آینه حقیقت روزی شکست و هر کس تکهای از آن برداشت. آینه حقیقت در دستان همه بود، اما تنها گوشهای کوچک از حقیقت را نمایان میکرد.
خانم فائزه عطایی✍
#دیدگاه_آینه_قدیمی
#چهل_جمله
هزاران سال پیش، آینهای به نام حقیقت بر دیوار بزرگ شهری آویزان بود. این آینه هر روز شاهد تلاش و جنب و جوش مردم بود. مردم نیز هر روز انعکاس خود را در آن تماشا میکردند.
آینه هر روز ماجراها و شگفتیهای جدیدی میدید و مردم از تماشای ظاهر خود در آن لذت میبردند.
روزی طوفانی سهمگین شهر را درنوردید و آینه حقیقت به زمین افتاد و شکست. مردم شهر تصمیم گرفتند هر یک تکهای از آینه شکسته را به خانه خود ببرند. آینهای که تا آن روز یک کل منسجم بود، اکنون به صدها تکه از حقیقت تبدیل شده بود.
تا زمانی که آینه در وسط شهر بود، حقیقت را بهگونهای یکپارچه میدید، اما وقتی تکههایش به خانهها راه یافت، دریافت که حقیقت در هر خانهای متفاوت است.
آینه دید که مردم چگونه به آن نگاه میکنند و گاه به ناچار نقابی بر چهره میزنند. هر خانه قصهای متفاوت برای خود داشت.
آینه از فراز شهر، بسیاری را شاد و بیدغدغه میدید، اما وقتی به درون خانهها راه یافت، دریافت که هر کس در دل و خانهاش چه درگیریها و دغدغههایی دارد که تا پیش از آن، از وجودشان بیخبر بود.
اکنون آینه منعکسکننده بخش دیگری از حقیقت بود. آینه دریافت که هر کجا باشد، چه در بالای شهر، چه در خانهها یا بر روی زمین، تنها بخشی از حقیقت را میتواند ببیند و بازتاب دهد. او فهمید که درک حقیقتش به همانجایی که قرار گرفته و همان چیزی که میبیند، محدود است.
آینه دریافت که مردم با تکههای کوچک حقیقت، خود و دیگران را قضاوت میکنند. در حالی که حقیقت و قضاوت، بیش از تکهای از آینه میطلبد.
این داستان نسلها بر سر زبانها بود که آینه حقیقت روزی شکست و هر کس تکهای از آن برداشت. آینه حقیقت در دستان همه بود، اما تنها گوشهای کوچک از حقیقت را نمایان میکرد.
خانم فائزه عطایی✍
#دیدگاه_آینه_قدیمی
#چهل_جمله
❤2
📚 📕📖مقاله جدید گاردین درباره زبان فارسی
روزنامه گاردین بهتازگی و در شماره ۲۵ آگوست خود، مقالهای درباره زبان فارسی منتشر کرده است.
نویسنده میگوید:
از میان تمام زبانهایی که میشناسم، فارسی تنها زبانی است که روح مرا لمس میکند. آرام و در عین حال شورانگیز.
وقتی اولین بار واژه سادهای مانند «دلتنگ» را شنیدم، قلبم به لرزه افتاد.
نه بهخاطر معنای آن، بلکه به این خاطر که دیدم یک کلمه چگونه میتواند تمام پیچیدگیهای درونم را به نمایش درآورد.
فارسی همچون آینهای است که روح را انعکاس میدهد و در همان انعکاس، جهانی تازه از احساس و زیبایی پدید میآورد.
هر واژه در فارسی، دنیایی دارد. «نوش جان» فقط یک جمله ساده نیست. همزمان لذتِ خوردن و شادی روحی را به دیگری منتقل میکند و حسی از محبت و توجه را در خود نهفته است.
وقتی کسی میگوید: «صبحت بهخیر»، حس میکنم نه تنها زمان را بیان میکند، بلکه امید و آرامش را نیز هدیه میدهد.
در این زبان، هر جمله، حتی کوتاهترین عبارتهایش، میتوانند سکوت را تبدیل به شعر کنند، درد را تبدیل به موسیقی و لحظهها را به خاطرهای جاودان بدل سازند.
شُعرای فارسی، از حافظ تا مولانا، برای من، نه فقط شاعر، بلکه راهنمای روح هستند.
هر بیت و هر مصرع آنها، دریچهای است به جهانی دیگر. جایی که احساس و معنای زندگی به هم پیوند میخورند. وقتی شعری را میخوانم، حس میکنم با خود شاعر همقدم شدهام. در کوچهها و باغهای دوران گذشته قدم میزنم و درک تازهای از انسان بودن پیدا میکنم. گاهی واژگان فارسی آنقدر لطیف و دقیق هستند که گویی میتوانند سکوتها را معنی کنند، نگاهها را بخوانند و حسها را ملموس کنند.
وقتی با دوستان فارسیزبان صحبت میکنم، متوجه میشوم که حتی گفت و گوهای روزمره آنها پر از حساند.
فارسی به من یادآوری میکند که زبان میتواند چیزی بیش از ابزار ارتباط باشد. میتواند خود زندگی باشد، با تمام شور، لطافت و پیچیدگیهایش.
فارسی به من نشان میدهد که در پس هر واژه و هر جمله، یک تجربه انسانی نهفته است. تجربهای که روح را بیدار میکند و قلب را به تپش درمیآورد...
روزنامه گاردین بهتازگی و در شماره ۲۵ آگوست خود، مقالهای درباره زبان فارسی منتشر کرده است.
نویسنده میگوید:
از میان تمام زبانهایی که میشناسم، فارسی تنها زبانی است که روح مرا لمس میکند. آرام و در عین حال شورانگیز.
وقتی اولین بار واژه سادهای مانند «دلتنگ» را شنیدم، قلبم به لرزه افتاد.
نه بهخاطر معنای آن، بلکه به این خاطر که دیدم یک کلمه چگونه میتواند تمام پیچیدگیهای درونم را به نمایش درآورد.
فارسی همچون آینهای است که روح را انعکاس میدهد و در همان انعکاس، جهانی تازه از احساس و زیبایی پدید میآورد.
هر واژه در فارسی، دنیایی دارد. «نوش جان» فقط یک جمله ساده نیست. همزمان لذتِ خوردن و شادی روحی را به دیگری منتقل میکند و حسی از محبت و توجه را در خود نهفته است.
وقتی کسی میگوید: «صبحت بهخیر»، حس میکنم نه تنها زمان را بیان میکند، بلکه امید و آرامش را نیز هدیه میدهد.
در این زبان، هر جمله، حتی کوتاهترین عبارتهایش، میتوانند سکوت را تبدیل به شعر کنند، درد را تبدیل به موسیقی و لحظهها را به خاطرهای جاودان بدل سازند.
شُعرای فارسی، از حافظ تا مولانا، برای من، نه فقط شاعر، بلکه راهنمای روح هستند.
هر بیت و هر مصرع آنها، دریچهای است به جهانی دیگر. جایی که احساس و معنای زندگی به هم پیوند میخورند. وقتی شعری را میخوانم، حس میکنم با خود شاعر همقدم شدهام. در کوچهها و باغهای دوران گذشته قدم میزنم و درک تازهای از انسان بودن پیدا میکنم. گاهی واژگان فارسی آنقدر لطیف و دقیق هستند که گویی میتوانند سکوتها را معنی کنند، نگاهها را بخوانند و حسها را ملموس کنند.
وقتی با دوستان فارسیزبان صحبت میکنم، متوجه میشوم که حتی گفت و گوهای روزمره آنها پر از حساند.
فارسی به من یادآوری میکند که زبان میتواند چیزی بیش از ابزار ارتباط باشد. میتواند خود زندگی باشد، با تمام شور، لطافت و پیچیدگیهایش.
فارسی به من نشان میدهد که در پس هر واژه و هر جمله، یک تجربه انسانی نهفته است. تجربهای که روح را بیدار میکند و قلب را به تپش درمیآورد...
❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
