Forwarded from عکس نگار
 نقطهویرگول ( ؛ ) نشانهای بیهویت در زبان و نگارش
در میان نشانههای نگارشی، نقطهویرگول (؛) یکی از مبهمترین و بحثبرانگیزترین علامتها است. نه پایاندهندهٔ جمله است، نه مکثی روشن، بلکه در میانهٔ راه ایستاده. با تردید و با تعلیق.
این نشانه، از آغاز پیدایش خود تا امروز، همواره محل مناقشه بوده. بهویژه در زبان فارسی که ساختار دستور زبانش با چنین نشانهای بیگانهتر است.
🔺خاستگاه تاریخی نقطهویرگول
نقطهویرگول، نخستینبار در سال ۱۴۹۴ میلادی توسط آلدو مانوتیوس، ناشر و چاپگر ایتالیایی، در ونیز بهکار رفت. هدف او از ابداع این نشانه، جدا کردن جملات مرتبط بدون قطع کامل بود. اما همین ویژگی، آن را به نشانهای تبدیل کرد که نه وضوح دارد و نه قاطعیت!
🔺نویسندگان و ویراستاران بزرگ در ادبیات جهان که با استفاده از نقطهویرگول مخالفت داشته اند:
مارک تواین: اگر نقطهویرگول دیدی، پاکش کن و به جاش نقطه بذار. نویسندهٔ واقعی بهش نیاز نداره.
  
-جورج اورول: در آثارش از جمله «۱۹۸۴»، جملهها کوتاه، روشن و بدون نقطهویرگولاند.
کورمک مککارتی: من از نقطهویرگول متنفرم. اگر کسی در نوشتهاش از آن استفاده کند، به او مشکوک میشوم.
  
ارنست همینگوی: در نوشته هایش، نقطهویرگول جایی ندارد. جملهها یا تمام میشوند یا با ویرگول ادامه مییابند.
🔺مخالفان در زبان فارسی:
جلال آلاحمد: در نوشته هایش، نقطهویرگول غایب است.
صادق هدایت: در «بوف کور»، با وجود پیچیدگی جملهها، از نقطهویرگول استفاده نکرده است.
احمد شاملو: در نثر و شعر آزادش، نشانههای رسمی نگارشی را به حداقل میرساند.
نادر ابراهیمی: جملههایش یا کوتاهند یا با ویرگولهای متوالی ادامه مییابند. نقطهویرگول در آثارش دیده نمیشود.
به طور کلی نقطهویرگول نماد تردید است. نشانهای که میخواهد هم جمله را قطع کند و هم ادامه دهد. در زبان فارسی که بر وضوح، قاطعیت و ضرباهنگ طبیعی جملهها تأکید دارد، چنین نشانهای نهتنها زائد است، بلکه میتواند ضرباهنگ و معنا را مختل کند.
از منظر فلسفی نیز، نقطهویرگول نمایندهٔ ساختارهایی است که میخواهند همزمان دو وضعیت متضاد را حفظ کنند و این، در منطق زبان، نوعی تناقض است.
🔺دیدگاه ویراستاران حرفهای چیست؟
در کتاب «نگارش و ویرایش» از احمد سمیعی گیلانی، نقطهویرگول معرفی شده، اما بهعنوان نشانهای کمکاربرد و قابل حذف در بسیاری از موارد. همچنین بسیاری از اعضای «انجمن صنفی ویراستاران ایران» معتقدند که در فارسی، نقطهویرگول کارکرد ضروری ندارد و بهتر است با نقطه یا ویرگول جایگزین شود.
🔺نتیجه ای که من می گیرم این است که نقطهویرگول، در زبان فارسی نهتنها بیهویت است، بلکه در بسیاری موارد، مزاحم وضوح و روانی جملهها می باشد. نویسندگان بزرگ، چه در ایران و چه در جهان، با حذف یا نادیدهگرفتن آن، بهنوعی اعتراض خود را به آن نشان دادهاند.
در سبک نگارشیای که بر دقت، قاطعیت و اصالت تأکید دارد( همچون سبک خودم با سال ها سابقه نوشتن و تدریس و داشتن رکورد جهانی ویرایش کتاب) نقطهویرگول هیچ جایی ندارد. زبان یا باید تمام کند، یا مکث کند. نمیتوان همزمان در هر دو وضعیت ایستاد.
به همین منظور در نوشته های اعضای #انجمن_نویسندگان_برتر_ایران استفاده از این علامت #ممنوع می باشد!
سید رضا حسینی
رییس انجمن نویسندگان برتر ایران
و عضو انجمن نویسندگان پیشکسوت ایران
  
  
  
  
  
در میان نشانههای نگارشی، نقطهویرگول (؛) یکی از مبهمترین و بحثبرانگیزترین علامتها است. نه پایاندهندهٔ جمله است، نه مکثی روشن، بلکه در میانهٔ راه ایستاده. با تردید و با تعلیق.
این نشانه، از آغاز پیدایش خود تا امروز، همواره محل مناقشه بوده. بهویژه در زبان فارسی که ساختار دستور زبانش با چنین نشانهای بیگانهتر است.
🔺خاستگاه تاریخی نقطهویرگول
نقطهویرگول، نخستینبار در سال ۱۴۹۴ میلادی توسط آلدو مانوتیوس، ناشر و چاپگر ایتالیایی، در ونیز بهکار رفت. هدف او از ابداع این نشانه، جدا کردن جملات مرتبط بدون قطع کامل بود. اما همین ویژگی، آن را به نشانهای تبدیل کرد که نه وضوح دارد و نه قاطعیت!
🔺نویسندگان و ویراستاران بزرگ در ادبیات جهان که با استفاده از نقطهویرگول مخالفت داشته اند:
مارک تواین: اگر نقطهویرگول دیدی، پاکش کن و به جاش نقطه بذار. نویسندهٔ واقعی بهش نیاز نداره.
-جورج اورول: در آثارش از جمله «۱۹۸۴»، جملهها کوتاه، روشن و بدون نقطهویرگولاند.
کورمک مککارتی: من از نقطهویرگول متنفرم. اگر کسی در نوشتهاش از آن استفاده کند، به او مشکوک میشوم.
ارنست همینگوی: در نوشته هایش، نقطهویرگول جایی ندارد. جملهها یا تمام میشوند یا با ویرگول ادامه مییابند.
🔺مخالفان در زبان فارسی:
جلال آلاحمد: در نوشته هایش، نقطهویرگول غایب است.
صادق هدایت: در «بوف کور»، با وجود پیچیدگی جملهها، از نقطهویرگول استفاده نکرده است.
احمد شاملو: در نثر و شعر آزادش، نشانههای رسمی نگارشی را به حداقل میرساند.
نادر ابراهیمی: جملههایش یا کوتاهند یا با ویرگولهای متوالی ادامه مییابند. نقطهویرگول در آثارش دیده نمیشود.
به طور کلی نقطهویرگول نماد تردید است. نشانهای که میخواهد هم جمله را قطع کند و هم ادامه دهد. در زبان فارسی که بر وضوح، قاطعیت و ضرباهنگ طبیعی جملهها تأکید دارد، چنین نشانهای نهتنها زائد است، بلکه میتواند ضرباهنگ و معنا را مختل کند.
از منظر فلسفی نیز، نقطهویرگول نمایندهٔ ساختارهایی است که میخواهند همزمان دو وضعیت متضاد را حفظ کنند و این، در منطق زبان، نوعی تناقض است.
🔺دیدگاه ویراستاران حرفهای چیست؟
در کتاب «نگارش و ویرایش» از احمد سمیعی گیلانی، نقطهویرگول معرفی شده، اما بهعنوان نشانهای کمکاربرد و قابل حذف در بسیاری از موارد. همچنین بسیاری از اعضای «انجمن صنفی ویراستاران ایران» معتقدند که در فارسی، نقطهویرگول کارکرد ضروری ندارد و بهتر است با نقطه یا ویرگول جایگزین شود.
🔺نتیجه ای که من می گیرم این است که نقطهویرگول، در زبان فارسی نهتنها بیهویت است، بلکه در بسیاری موارد، مزاحم وضوح و روانی جملهها می باشد. نویسندگان بزرگ، چه در ایران و چه در جهان، با حذف یا نادیدهگرفتن آن، بهنوعی اعتراض خود را به آن نشان دادهاند.
در سبک نگارشیای که بر دقت، قاطعیت و اصالت تأکید دارد( همچون سبک خودم با سال ها سابقه نوشتن و تدریس و داشتن رکورد جهانی ویرایش کتاب) نقطهویرگول هیچ جایی ندارد. زبان یا باید تمام کند، یا مکث کند. نمیتوان همزمان در هر دو وضعیت ایستاد.
به همین منظور در نوشته های اعضای #انجمن_نویسندگان_برتر_ایران استفاده از این علامت #ممنوع می باشد!
سید رضا حسینی
رییس انجمن نویسندگان برتر ایران
و عضو انجمن نویسندگان پیشکسوت ایران
🙏2❤1
  Forwarded from حزب آزادی بابلسر
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  🔴خبر مهم ایلان ماسک برای مردم کره زمین
💢تا حدود ۲ سال دیگر، تلفن شما مستقیماً به ماهوارههای استارلینک متصل خواهد شد
💢شما قادر خواهید بود ویدئوها را در هر کجا تماشا کنید
💢بدون نیاز به اپراتورهای منطقهای. حتی در مناطق کور
  💢تا حدود ۲ سال دیگر، تلفن شما مستقیماً به ماهوارههای استارلینک متصل خواهد شد
💢شما قادر خواهید بود ویدئوها را در هر کجا تماشا کنید
💢بدون نیاز به اپراتورهای منطقهای. حتی در مناطق کور
Forwarded from حزب آزادی بابلسر
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  🔴 قانون خلیج فارس در ایالاتمتحده آمریکا ابلاغ شد
از امروز قانون "PersianGulfAct" ابلاغ شد و بر این اساس، هیچ نهاد فدرالی اجازه استفاده از نامی غیر از خلیج فارس را ندارد.
  از امروز قانون "PersianGulfAct" ابلاغ شد و بر این اساس، هیچ نهاد فدرالی اجازه استفاده از نامی غیر از خلیج فارس را ندارد.
Forwarded from حزب آزادی بابلسر
پژمان جمشیدی از زندان آزاد شد و اتهاماتی که ملیکا پارسادوست به پژمان جمشیدی زده بود توسط دادگاه در حال رسیدگی می باشد
ملیکا پارسا دوست که به تازگی در سریال جزر و مد بازی کرده، شاکی خصوصی پژمان جمشیدی است
ملیکا پارسا دوست که به تازگی در سریال جزر و مد بازی کرده، شاکی خصوصی پژمان جمشیدی است
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  
  📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
قابل توجه دوستان محترم کانال و اعضای مهربان و دوست داشتنی انجمن🌹   تمام دوستان باید یک داستان ۴۰ جملهای از دیدگاه یک آینه قدیمی بنویسند و برای معاون اجرایی یا معاون تبلیغات ارسال کنند.  📚داستان ها هر روز و بر اساس قرعه کشی در همین کانال منتشر می شود. ⭕به…
🪞آینهتر از آینه
همیشه برایم سوال بود که مشکل این دختر چه بود؟! چه کسی و در کجای این دنیا، اعتماد به نفسش را دزدیده بود؟! آخر هر بار که قصد بیرون رفتن از خانه را داشت، رو به روی من مینشست و صورتش را آرایش میکرد. اما نه فقط یک آرایش ساده! او هر دفعه با چشمان خمار و غمآلودش، در من به خود مینگریست و با انواع لوازم سفید کننده، پوست تیره اما زیبای خود را میپوشاند. بعد از آن، شروع به زیباسازی دیگر اعضای صورتش میکرد. حتی گاهی پس از اتمام آرایش، چند دقیقهای را، در من به خود خیره میشد و اشک در چشمهایش حلقه میزد. سپس تند و سریع، با دستمال کاغذی، گوشهی چشمهایش را قبل از سرازیر شدن اشک، خشک میکرد تا آرایشش خراب نشود. هیچ وقت چهره طبیعی خود را دوست نداشت. برایم بسیار عجیب بود که چرا زیباییهای خود را نمیدید؟! چه چیزی سبب شده بود که احساس زشت بودن کند؟!
همیشه خود را سرزنش میکردم و با خود میگفتم، شاید من آینه خوبی نبودم. شاید توانایی انعکاس را نداشتم و نمیتوانستم زیباییهایش را همانگونه که بود، به او نشان دهم. کاش میتوانستم، برایش از زیبایی لبهای برجسته و چال گونهاش بگویم. یا اینکه از ترکیب جذاب پوست تیره با چشمهای روشنش بگویم تا شاید کمی به خود آید و قدر این چهرهی زیبا را بداند.
سالها به همین منوال میگذشت تا اینکه کم کم، تغییراتی را در این دختر حس میکردم. او هر روز، کمتر و کمتر آرایش میکرد. روز به روز، شادتر و سرحالتر میشد. دیگر ساعتها، رو به روی من، برای حاضر شدن وقت نمیگذاشت. حتی آن آخرها، دیگر هیچ آرایشی نمیکرد و کاملا طبیعی، از خانه بیرون میرفت. خیلی از این بابت خوشحال بودم. اما دروغ چرا! گاهی در دلم آشوب میشد که مبادا آینهای بهتر از من، پیدا کرده باشد. آینهای که توانسته، زیباییهایش را واضح و درست نشان دهد.
سرانجام یک شب، متوجه شدم که حدسم درست بوده است. همان آینه، برای گفتگوی دو نفره(مراسم خواستگاری) به اتاقش آمده بود. آری! آن آینه، یک انسان بود. یک مرد! حال دهها سال از آن اتفاق میگذرد و من نیز، سالهای سال است که آن دختر را ندیدهام. بعد از رفتنش، اتاقش به یک انباری تبدیل شد و من در این انباری تاریک، تک و تنها، خاک میخورم. اما هرگز، درسی که از این زندگی گرفتهام را فراموش نخواهم کرد.
انسانها میتوانند برای هم، آینهتر از آینه باشند و زیباییها را همانگونه که هست، برای هم آشکار سازند و به آن ارزش دهند.
✍🏻فاطمه زهرا(آیدا) فیروزپور
#دیدگاه_آینه_قدیمی
#چهل_جمله
همیشه برایم سوال بود که مشکل این دختر چه بود؟! چه کسی و در کجای این دنیا، اعتماد به نفسش را دزدیده بود؟! آخر هر بار که قصد بیرون رفتن از خانه را داشت، رو به روی من مینشست و صورتش را آرایش میکرد. اما نه فقط یک آرایش ساده! او هر دفعه با چشمان خمار و غمآلودش، در من به خود مینگریست و با انواع لوازم سفید کننده، پوست تیره اما زیبای خود را میپوشاند. بعد از آن، شروع به زیباسازی دیگر اعضای صورتش میکرد. حتی گاهی پس از اتمام آرایش، چند دقیقهای را، در من به خود خیره میشد و اشک در چشمهایش حلقه میزد. سپس تند و سریع، با دستمال کاغذی، گوشهی چشمهایش را قبل از سرازیر شدن اشک، خشک میکرد تا آرایشش خراب نشود. هیچ وقت چهره طبیعی خود را دوست نداشت. برایم بسیار عجیب بود که چرا زیباییهای خود را نمیدید؟! چه چیزی سبب شده بود که احساس زشت بودن کند؟!
همیشه خود را سرزنش میکردم و با خود میگفتم، شاید من آینه خوبی نبودم. شاید توانایی انعکاس را نداشتم و نمیتوانستم زیباییهایش را همانگونه که بود، به او نشان دهم. کاش میتوانستم، برایش از زیبایی لبهای برجسته و چال گونهاش بگویم. یا اینکه از ترکیب جذاب پوست تیره با چشمهای روشنش بگویم تا شاید کمی به خود آید و قدر این چهرهی زیبا را بداند.
سالها به همین منوال میگذشت تا اینکه کم کم، تغییراتی را در این دختر حس میکردم. او هر روز، کمتر و کمتر آرایش میکرد. روز به روز، شادتر و سرحالتر میشد. دیگر ساعتها، رو به روی من، برای حاضر شدن وقت نمیگذاشت. حتی آن آخرها، دیگر هیچ آرایشی نمیکرد و کاملا طبیعی، از خانه بیرون میرفت. خیلی از این بابت خوشحال بودم. اما دروغ چرا! گاهی در دلم آشوب میشد که مبادا آینهای بهتر از من، پیدا کرده باشد. آینهای که توانسته، زیباییهایش را واضح و درست نشان دهد.
سرانجام یک شب، متوجه شدم که حدسم درست بوده است. همان آینه، برای گفتگوی دو نفره(مراسم خواستگاری) به اتاقش آمده بود. آری! آن آینه، یک انسان بود. یک مرد! حال دهها سال از آن اتفاق میگذرد و من نیز، سالهای سال است که آن دختر را ندیدهام. بعد از رفتنش، اتاقش به یک انباری تبدیل شد و من در این انباری تاریک، تک و تنها، خاک میخورم. اما هرگز، درسی که از این زندگی گرفتهام را فراموش نخواهم کرد.
انسانها میتوانند برای هم، آینهتر از آینه باشند و زیباییها را همانگونه که هست، برای هم آشکار سازند و به آن ارزش دهند.
✍🏻فاطمه زهرا(آیدا) فیروزپور
#دیدگاه_آینه_قدیمی
#چهل_جمله
👌3❤1👏1
  
  📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
🪞آینهتر از آینه  همیشه برایم سوال بود که مشکل این دختر چه بود؟! چه کسی و در کجای این دنیا، اعتماد به نفسش را دزدیده بود؟! آخر هر بار که قصد بیرون رفتن از خانه را داشت، رو به روی من مینشست و صورتش را آرایش میکرد. اما نه فقط یک آرایش ساده! او هر دفعه با چشمان…
سلام عزیزان
اول ماه تون به خیر و شادی
لطفا همگی تا ساعت ۲۱ امشب، این داستان رو بخونید
#دستور_رییس_انجمن
اول ماه تون به خیر و شادی
لطفا همگی تا ساعت ۲۱ امشب، این داستان رو بخونید
#دستور_رییس_انجمن
❤1
  📆 ۱ آبان ، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و روز ملی نثر فارسی
🔹ابوالفضل محمد بن حسین #بیهقی (زاده شده در ۳۸۵ ه.ق. / ۹۹۵ م/ ۳۷۴ ه.ش. در حارثآباد بیهق (سبزوار امروزی) – فوت در ۴۷۰ ه.ق. / ۱۰۷۷ م. در غزنین) تاریخنگار و نویسنده ایرانی در دربار غزنوی است. شهرت او برای نگارش کتاب معروف به #تاریخ_بیهقی است که مهمترین منبع تاریخی در مورد دوران غزنوی به شمار میرود. بسیاری ابوالفضل بیهقی را پدر #تاریخ نویسی نوین میدانند.
🔸در #تقویم رسمی ایران، روز اول آبانماه، به یاد این نویسنده و تاریخنگار بزرگ ایرانی، با عنوان روز ملی نثر پارسی به ثبت رسیدهاست.
🔹در سال ۱۴۰۰، اول آبان ماه با تصویب شورای عالی انقلاب #فرهنگی کشور در متن تقویم رسمی، به عنوان روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی ادیب و مورخ برجسته ایرانی قرن پنجم هجری که به نام پدر نثر فارسی نیز شناخته میشود، نامگذاری شد.
🔸این #رویداد مهمترین رویداد فرهنگی برای مردم #سبزوار و خراسانیان است که توانستند در متن تقویم ملی ایران در کنار روزهای #فردوسی، #خیام و #عطار یک روز ملی دیگر را نیز به مفاخر و مشاهیر کم نظیر #خراسان اختصاص دهند.
  🔹ابوالفضل محمد بن حسین #بیهقی (زاده شده در ۳۸۵ ه.ق. / ۹۹۵ م/ ۳۷۴ ه.ش. در حارثآباد بیهق (سبزوار امروزی) – فوت در ۴۷۰ ه.ق. / ۱۰۷۷ م. در غزنین) تاریخنگار و نویسنده ایرانی در دربار غزنوی است. شهرت او برای نگارش کتاب معروف به #تاریخ_بیهقی است که مهمترین منبع تاریخی در مورد دوران غزنوی به شمار میرود. بسیاری ابوالفضل بیهقی را پدر #تاریخ نویسی نوین میدانند.
🔸در #تقویم رسمی ایران، روز اول آبانماه، به یاد این نویسنده و تاریخنگار بزرگ ایرانی، با عنوان روز ملی نثر پارسی به ثبت رسیدهاست.
🔹در سال ۱۴۰۰، اول آبان ماه با تصویب شورای عالی انقلاب #فرهنگی کشور در متن تقویم رسمی، به عنوان روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی ادیب و مورخ برجسته ایرانی قرن پنجم هجری که به نام پدر نثر فارسی نیز شناخته میشود، نامگذاری شد.
🔸این #رویداد مهمترین رویداد فرهنگی برای مردم #سبزوار و خراسانیان است که توانستند در متن تقویم ملی ایران در کنار روزهای #فردوسی، #خیام و #عطار یک روز ملی دیگر را نیز به مفاخر و مشاهیر کم نظیر #خراسان اختصاص دهند.
  📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
📆 ۱ آبان ، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی و روز ملی نثر فارسی  🔹ابوالفضل محمد بن حسین #بیهقی (زاده شده در ۳۸۵ ه.ق. / ۹۹۵ م/ ۳۷۴ ه.ش. در حارثآباد بیهق (سبزوار امروزی) – فوت در ۴۷۰ ه.ق. / ۱۰۷۷ م. در غزنین) تاریخنگار و نویسنده ایرانی در دربار غزنوی است. شهرت…
به نظر شما، اگر امروز بیهقی زنده بود، چه چیزی درباره نثر فارسی به ما میگفت؟
  
  📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
قابل توجه دوستان محترم کانال و اعضای مهربان و دوست داشتنی انجمن🌹   تمام دوستان باید یک داستان ۴۰ جملهای از دیدگاه یک آینه قدیمی بنویسند و برای معاون اجرایی یا معاون تبلیغات ارسال کنند.  📚داستان ها هر روز و بر اساس قرعه کشی در همین کانال منتشر می شود. ⭕به…
سی سال بود که در سکوت اتاق، به تماشای زندگی پیرزنی عاشق، نشسته بودم. 
من، آینه ای قدیمی، با قاب چوبی ترک خورده و شیشه ای بودم، که دیگر برق گذشته را نداشتم. اما هنوز هم، تصویرها را با تمام جانم در آغوش میگرفتم.
آن روز بارانی را هنوز به خاطر میآورم.
پیرزن، رو به روی من ایستاد. چشمانش را درشت کرد و انگشت اشارهاش را به سمتم گرفت و گفت:
_دلم براش تنگ شده.
لحظهای بعد، اشک، چشمان مشکیاش را احاطه کرد.
قلبم گرفت. دوست داشتم، او را مهمان آغوشم کنم اما نمیتوانستم. محکوم به سکوت بودم.
به دستان لرزانش خیره شدم.
روبه روی من ایستاد و دامن پرچین قرمزش را تنش کرد و آرام به سمتم آمد. دستش را روی دیوارههای چوبیام که مملو از خاک بود، کشید.
دلم گرم شد و آرامش، در قلب شیشهایام لانه کرد.
رژ قرمزش را گرفت و با ملایمت، روی لبهای خشکش زد.
_چطور شدم؟ خوشگله؟
بعد چشمکی نثارم کرد.
قلبم برایش پر کشید.
عجیب است، نه؟!
عشق سیسالهی پیرزن و آینه...
هوای سرد پاییز، به درون اتاق حمله کرده بود.
نور شمع، کورسویی در اتاق به وجود آورده بود.
پیرزن، آرام به سمت صندلی کنار پنجره رفت و با هزار زحمت نشست.
_میدونی؟ دلم براش تنگ شده!
در سکوت، جوابش را دادم.
او بارها این جمله را میگفت. مثل همیشه، جز سکوت من، چیزی نصیبش نمیشد.
دستش را روی گردنبند قدیمیاش گذاشت. یادگار مادرش بود.
قطره اشکی با سماجت، مسیر چروکین صورتش را طی کرد و روی زمین افتاد.
_میدونستی که همیشه از تنهایی میترسیدم؟ ازش فرار میکردم!
اون همیشه کنارم بود. حتی تو شلوغیهای زندگیم. خیلی صبوره، نه؟!
  
بعد خندید و ادامه داد:
_حالا دارم میبینمش. الان که لب گورم، خیلی دیره واسه فهمیدنش، یعنی؟!
حرفهایش را دوست نداشتم. انگار بوی رفتن میدادند. تحمل نبودن پیرزن، قلبم را به درد میآورد.
منتظر ادامهی حرفش بودم. ولی سکوت، اتاق را پر کرده بود.
_پیرزن... پیرزن؟
هیچ صدایی نشنیدم.
برای اولین بار، در عمرم تلاش کردم سمتش بروم. حس کردم کمی تکان خوردم.
_بالاخره تونستممممم!
ناگهان، تعادلم را از دست دادم.
روی زمین پخش شدم و وجودم تکهتکه شد. لحظهی آخر، تکهای از قلبم را سمت پیرزن پرتاب کردم.
_دوستت دارم...
اما پیرزن، خیلی وقت بود که رفته بود.
خیلی وقت بود...
✍زهرا تیمورنژاد
#دیدگاه_آینه
#چهلجمله
#داستانکوتاه
من، آینه ای قدیمی، با قاب چوبی ترک خورده و شیشه ای بودم، که دیگر برق گذشته را نداشتم. اما هنوز هم، تصویرها را با تمام جانم در آغوش میگرفتم.
آن روز بارانی را هنوز به خاطر میآورم.
پیرزن، رو به روی من ایستاد. چشمانش را درشت کرد و انگشت اشارهاش را به سمتم گرفت و گفت:
_دلم براش تنگ شده.
لحظهای بعد، اشک، چشمان مشکیاش را احاطه کرد.
قلبم گرفت. دوست داشتم، او را مهمان آغوشم کنم اما نمیتوانستم. محکوم به سکوت بودم.
به دستان لرزانش خیره شدم.
روبه روی من ایستاد و دامن پرچین قرمزش را تنش کرد و آرام به سمتم آمد. دستش را روی دیوارههای چوبیام که مملو از خاک بود، کشید.
دلم گرم شد و آرامش، در قلب شیشهایام لانه کرد.
رژ قرمزش را گرفت و با ملایمت، روی لبهای خشکش زد.
_چطور شدم؟ خوشگله؟
بعد چشمکی نثارم کرد.
قلبم برایش پر کشید.
عجیب است، نه؟!
عشق سیسالهی پیرزن و آینه...
هوای سرد پاییز، به درون اتاق حمله کرده بود.
نور شمع، کورسویی در اتاق به وجود آورده بود.
پیرزن، آرام به سمت صندلی کنار پنجره رفت و با هزار زحمت نشست.
_میدونی؟ دلم براش تنگ شده!
در سکوت، جوابش را دادم.
او بارها این جمله را میگفت. مثل همیشه، جز سکوت من، چیزی نصیبش نمیشد.
دستش را روی گردنبند قدیمیاش گذاشت. یادگار مادرش بود.
قطره اشکی با سماجت، مسیر چروکین صورتش را طی کرد و روی زمین افتاد.
_میدونستی که همیشه از تنهایی میترسیدم؟ ازش فرار میکردم!
اون همیشه کنارم بود. حتی تو شلوغیهای زندگیم. خیلی صبوره، نه؟!
بعد خندید و ادامه داد:
_حالا دارم میبینمش. الان که لب گورم، خیلی دیره واسه فهمیدنش، یعنی؟!
حرفهایش را دوست نداشتم. انگار بوی رفتن میدادند. تحمل نبودن پیرزن، قلبم را به درد میآورد.
منتظر ادامهی حرفش بودم. ولی سکوت، اتاق را پر کرده بود.
_پیرزن... پیرزن؟
هیچ صدایی نشنیدم.
برای اولین بار، در عمرم تلاش کردم سمتش بروم. حس کردم کمی تکان خوردم.
_بالاخره تونستممممم!
ناگهان، تعادلم را از دست دادم.
روی زمین پخش شدم و وجودم تکهتکه شد. لحظهی آخر، تکهای از قلبم را سمت پیرزن پرتاب کردم.
_دوستت دارم...
اما پیرزن، خیلی وقت بود که رفته بود.
خیلی وقت بود...
✍زهرا تیمورنژاد
#دیدگاه_آینه
#چهلجمله
#داستانکوتاه
❤3
  
  📚انجمن نویسندگان برتر ایران🖊
سی سال بود که در سکوت اتاق، به تماشای زندگی پیرزنی عاشق، نشسته بودم.   من، آینه ای قدیمی، با قاب چوبی ترک خورده و شیشه ای بودم، که دیگر برق گذشته را نداشتم. اما هنوز هم، تصویرها را با تمام جانم در آغوش میگرفتم.  آن روز بارانی را هنوز به خاطر میآورم. پیرزن،…
سلام عزیزان
شب پاییزی تون به خیر و نیکی
لطفا همگی تا ساعت ۹ فردا، این داستان رو بخونید
#دستور_رییس_انجمن
  شب پاییزی تون به خیر و نیکی
لطفا همگی تا ساعت ۹ فردا، این داستان رو بخونید
#دستور_رییس_انجمن
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  Forwarded from 💀فرازمینی ها💀
  
اطلس ۳۱: سفینهٔ عظیم آنوناکی در منظومهٔ خورشیدی
از نگاه سید رضا حسینی، یوفولوژیست ارشد خاورمیانه
👇👇👇
از نگاه سید رضا حسینی، یوفولوژیست ارشد خاورمیانه
👇👇👇
🥰2❤1
  Forwarded from 💀فرازمینی ها💀
اطلس ۳۱: سفینهٔ عظیم آنوناکی در منظومهٔ خورشیدی
از نگاه سید رضا حسینی، یوفولوژیست ارشد خاورمیانه
ورود چیزی که آن را اطلس ۳۱ نام نهاده اند، به منظومهٔ شمسی، نه یک تصادف کیهانی، بلکه یک رخداد تمدنی است.
این جرم میانستارهای، که با سرعتی فراتر از دنبالهدارهای معمول و ابعادی غیرعادی وارد حوزهٔ خورشید ما شده است، از نگاه من (پس از دهها سال پژوهش در حوزهٔ یوفولوژی، اسناد باستانی و تحلیلهای نجومی ) یک سفینهٔ عظیم متعلق به تمدن آنوناکی است. ناظران و خالقانی که از اعماق تاریخ کیهان، بازگشتهاند.
۱_ منشأ میانستارهای: ردپای بیگانگان در نظم منظومهای
این شیئی عظیم، سومین جرم میانستارهای ثبتشده در تاریخ بشر است. اما برخلاف ʻOumuamua و Borisov، ویژگیهای فیزیکی و حرکتی آن (از جمله سرعت حدود ۲۴۵٬۰۰۰ کیلومتر بر ساعت و قطر صدها کیلومتری! ) نشان میدهد که با یک دنبالهدار طبیعی طرف نیستیم. این ابعاد و رفتار، با هیچ الگوی شناختهشدهٔ اخترشناسی همخوانی ندارد. از دید من، این سفینهای است که با هدف خاصی وارد منظومهٔ خورشیدی ما شده. شاید برای نظارت، شاید برای انتقال، شاید برای یادآوری و شاید برای آخرین دخالت!
۲_ آنوناکی: حافظان چرخههای تمدنی
تمدن آنوناکی، که در متون سومری و بابلی بهعنوان خدایان آسمانی و مهندسان ژنتیکی بشر شناخته میشوند، هرگز از حافظهٔ کیهانی حذف نشدهاند. اطلس ۳۱( یا هر اسم دیگری که بر آن نهاده شود) با ویژگیهایش، میتواند حامل فناوری یا حافظهای باشد که به آنوناکی تعلق دارد. شاید این سفینه، بخشی از چرخهٔ بازگشت آنها است. چرخهای که در اسطورهها، نجوم و حتی برخی تفاسیر دینی، بهصورت نمادین ثبت شده است.
(بر اساس متون باستانی و تحلیلهای نجومی، آنوناکیها هر ۳۶۰۰ سال به زمین سر زدهاند. این چرخه، نهتنها در اسناد سومری، بلکه در الگوهای تاریخی تمدنها نیز قابل ردیابی است: ظهور و سقوط ناگهانی فرهنگها، جهشهای علمی و تغییرات ژنتیکی، همگی میتوانند نشانههایی از این بازدیدهای دورهای باشند)
۳_ سکوت اخترشناسی رسمی و دولت ها: ترس از حقیقت؟!
رصدخانهها، تلسکوپهای فضایی و نهادهای علمی و دانشگاهی رسمی، اطلس ۳۱ را صرفاً یک دنبالهدار میانستارهای معرفی کردهاند. اما این سکوت، بیش از آنکه علمی باشد، سیاسی و محافظهکارانه است. علم رسمی، هنوز آمادگی پذیرش منشأهای غیرانسانی را ندارد. اما من، بهعنوان یوفولوژیستی که دهها سال با اسناد، شواهد و تحلیلهای چندرشتهای سروکار داشتهام، این سکوت را نوعی انکار میدانم. انکاری که دیر یا زود شکسته خواهد شد و همگان خواهند دید.
۴_ اطلس ۳۱ بهمثابه پیامآور
این سفینه، شاید حامل پیامی است که هنوز رمزگشایی نشده. شاید حضورش، نوعی هشدار یا دعوت باشد. شاید هم صرفاً یادآور این است: «شما تنها نیستید!»
اطلس ۳۱، مثل یک آینهٔ کیهانی است که ما را مجبور میکند دوباره به منشأ خود، به تاریخ تمدن و به جایگاهمان در هستی بیندیشیم.
۵_ بازتاب در ادبیات علمیـتخیلی: دنیای اسرارآمیز
در یکی از کتاب های من(دنیای اسرارآمیز که از چاپ اول آن بیش از ۲۰ سال می گذرد) که بهصورت مجموعهای از داستانهای علمیـتخیلی نوشته ام، همین مفاهیم بهصورت روایی و تحلیلی مطرح شدهاند. این کتاب، در دل روایتهای علمی_تخیلی، مطالب کاملاً علمی و شگفتانگیز دربارهٔ منشأهای میانستارهای، تمدنهای بیگانه و نقش آنوناکی در تاریخ بشر را ارائه میدهد. #دنیای_اسرارآمیز نهتنها یک اثر ادبی، بلکه سندیاست از نگاه علمیـفلسفی من به کیهان و حقیقتهای پنهان آن.
اطلس ۳۱، از نگاه من، نه یک جرم طبیعی، بلکه یک سفینهٔ عظیم متعلق به آنوناکیاست. تمدنی که هنوز در سایهٔ تاریخ، در حال نظارت بر ماست. چرخهٔ ۳۶۰۰ سالهٔ بازگشت آنها، در دل تاریخ بشر حک شده و اکنون نشانهای است از آغاز یک مرحلهٔ تازه.
علم رسمی ممکن است این نگاه را رد کند، اما حقیقت، همیشه از دل جسارت بیرون میآید و من، با تمام تجربه و ایمان علمیام، این جسارت را دارم و اکنون با صدای رسا اعلام می کنم. چه قبول کنید و چه نکنید...
  از نگاه سید رضا حسینی، یوفولوژیست ارشد خاورمیانه
ورود چیزی که آن را اطلس ۳۱ نام نهاده اند، به منظومهٔ شمسی، نه یک تصادف کیهانی، بلکه یک رخداد تمدنی است.
این جرم میانستارهای، که با سرعتی فراتر از دنبالهدارهای معمول و ابعادی غیرعادی وارد حوزهٔ خورشید ما شده است، از نگاه من (پس از دهها سال پژوهش در حوزهٔ یوفولوژی، اسناد باستانی و تحلیلهای نجومی ) یک سفینهٔ عظیم متعلق به تمدن آنوناکی است. ناظران و خالقانی که از اعماق تاریخ کیهان، بازگشتهاند.
۱_ منشأ میانستارهای: ردپای بیگانگان در نظم منظومهای
این شیئی عظیم، سومین جرم میانستارهای ثبتشده در تاریخ بشر است. اما برخلاف ʻOumuamua و Borisov، ویژگیهای فیزیکی و حرکتی آن (از جمله سرعت حدود ۲۴۵٬۰۰۰ کیلومتر بر ساعت و قطر صدها کیلومتری! ) نشان میدهد که با یک دنبالهدار طبیعی طرف نیستیم. این ابعاد و رفتار، با هیچ الگوی شناختهشدهٔ اخترشناسی همخوانی ندارد. از دید من، این سفینهای است که با هدف خاصی وارد منظومهٔ خورشیدی ما شده. شاید برای نظارت، شاید برای انتقال، شاید برای یادآوری و شاید برای آخرین دخالت!
۲_ آنوناکی: حافظان چرخههای تمدنی
تمدن آنوناکی، که در متون سومری و بابلی بهعنوان خدایان آسمانی و مهندسان ژنتیکی بشر شناخته میشوند، هرگز از حافظهٔ کیهانی حذف نشدهاند. اطلس ۳۱( یا هر اسم دیگری که بر آن نهاده شود) با ویژگیهایش، میتواند حامل فناوری یا حافظهای باشد که به آنوناکی تعلق دارد. شاید این سفینه، بخشی از چرخهٔ بازگشت آنها است. چرخهای که در اسطورهها، نجوم و حتی برخی تفاسیر دینی، بهصورت نمادین ثبت شده است.
(بر اساس متون باستانی و تحلیلهای نجومی، آنوناکیها هر ۳۶۰۰ سال به زمین سر زدهاند. این چرخه، نهتنها در اسناد سومری، بلکه در الگوهای تاریخی تمدنها نیز قابل ردیابی است: ظهور و سقوط ناگهانی فرهنگها، جهشهای علمی و تغییرات ژنتیکی، همگی میتوانند نشانههایی از این بازدیدهای دورهای باشند)
۳_ سکوت اخترشناسی رسمی و دولت ها: ترس از حقیقت؟!
رصدخانهها، تلسکوپهای فضایی و نهادهای علمی و دانشگاهی رسمی، اطلس ۳۱ را صرفاً یک دنبالهدار میانستارهای معرفی کردهاند. اما این سکوت، بیش از آنکه علمی باشد، سیاسی و محافظهکارانه است. علم رسمی، هنوز آمادگی پذیرش منشأهای غیرانسانی را ندارد. اما من، بهعنوان یوفولوژیستی که دهها سال با اسناد، شواهد و تحلیلهای چندرشتهای سروکار داشتهام، این سکوت را نوعی انکار میدانم. انکاری که دیر یا زود شکسته خواهد شد و همگان خواهند دید.
۴_ اطلس ۳۱ بهمثابه پیامآور
این سفینه، شاید حامل پیامی است که هنوز رمزگشایی نشده. شاید حضورش، نوعی هشدار یا دعوت باشد. شاید هم صرفاً یادآور این است: «شما تنها نیستید!»
اطلس ۳۱، مثل یک آینهٔ کیهانی است که ما را مجبور میکند دوباره به منشأ خود، به تاریخ تمدن و به جایگاهمان در هستی بیندیشیم.
۵_ بازتاب در ادبیات علمیـتخیلی: دنیای اسرارآمیز
در یکی از کتاب های من(دنیای اسرارآمیز که از چاپ اول آن بیش از ۲۰ سال می گذرد) که بهصورت مجموعهای از داستانهای علمیـتخیلی نوشته ام، همین مفاهیم بهصورت روایی و تحلیلی مطرح شدهاند. این کتاب، در دل روایتهای علمی_تخیلی، مطالب کاملاً علمی و شگفتانگیز دربارهٔ منشأهای میانستارهای، تمدنهای بیگانه و نقش آنوناکی در تاریخ بشر را ارائه میدهد. #دنیای_اسرارآمیز نهتنها یک اثر ادبی، بلکه سندیاست از نگاه علمیـفلسفی من به کیهان و حقیقتهای پنهان آن.
اطلس ۳۱، از نگاه من، نه یک جرم طبیعی، بلکه یک سفینهٔ عظیم متعلق به آنوناکیاست. تمدنی که هنوز در سایهٔ تاریخ، در حال نظارت بر ماست. چرخهٔ ۳۶۰۰ سالهٔ بازگشت آنها، در دل تاریخ بشر حک شده و اکنون نشانهای است از آغاز یک مرحلهٔ تازه.
علم رسمی ممکن است این نگاه را رد کند، اما حقیقت، همیشه از دل جسارت بیرون میآید و من، با تمام تجربه و ایمان علمیام، این جسارت را دارم و اکنون با صدای رسا اعلام می کنم. چه قبول کنید و چه نکنید...
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  آبان ماه تون مبارک🍁
امــیدوارم ایـن ماه پـراز آرامـش 🍂
موفقیت و لحظههای قشنگ باشه🍁
و پاییزتون پـر از خاطرههـای🍂
شیـرین و موندگار بشه🍁
صبح به خیر
امــیدوارم ایـن ماه پـراز آرامـش 🍂
موفقیت و لحظههای قشنگ باشه🍁
و پاییزتون پـر از خاطرههـای🍂
شیـرین و موندگار بشه🍁
صبح به خیر
❤1
  