Forwarded from حسین باستانی Hossein Bastani
🔻تبعات ذهنیت «سرنگونی آسان»
مدتی پس از جنبش ۱۴۰۱، مقاله «ذهنیت سرنگونی آسان» به بررسی تبعات «ساده گرفتن» شدید سازوکار تغییر حکومت در میان فعالان ایرانی پرداخت: از جمله اینکه قدرتهای جهانی، تدریجا دورنمای تغییر رژیم در ایران را جدی نمیگیرند و «معامله با قدرت مستقر» در «پروندههای راهبردی» را ترجیح میدهند.
بدون آنکه قصد هیچگونه تحلیل وقایع جاری را داشته باشیم، اجازه میخواهم صرفا بخشهایی از آن مقاله قدیمی را یادآوری کنم. متنی که هرچند در زمان انتشار، از سوی بسیاری از عزیزان -که کار حکومت را تمام شده میدانستند- بدبینانه تلقی شد، ولی شاید بازخوانی آن، بیفایده نباشد:
- اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت افکار عمومی قرار خواهد گرفت... تکرار مکرر و بدون پشتوانه این شعارها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آنجا که هم لایههایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بینالمللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
- اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی کشور، و از جمله ناکامیهای خود را، را یک گام نزدیک تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلالهایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمیدانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
- در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نیست که بخش بزرگی از بحث های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شده: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبشهای «بی سر» یا محتوم فرض کردن سقوط دیکتاتورها. یا با امیدآفرینی اغراقآمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
- مطابق تجربیات تاریخی، حتی اگر انقلاب بدون «رهبر» ممکن باشد، تصور پیروزی یک انقلاب بدون «تشکیلات رهبری کننده» دشوار است. حتی اگر نظام های خودکامه در مقیاس تاریخی ناپایدار باشند، میتوانند در مقیاس زندگی انسانی زیاد عمر کنند. حتی اگر فروپاشی از درون غیرممکن نباشد، امید بستن به آن ممکن است به انفعال نامحدود بینجامد. حتی اگر شکافهایی در نیروهای مسلح وجود داشته باشد، تاکنون این ذهنیت که فرضا سپاه ممکن است جمهوری اسلامی را سرنگون کند مبنایی جز اخبار جعلی نداشته. حتی اگر امکان متضرر شدن حاکمان از تحولات غیرمنتظره وجود داشته باشد، تضمینی نیست که این تحولات لزوما به ضرر آنها اتفاق بیفتند.
- حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومتها قابل انکار نیست، نمونههای بیشماری از معاملات پشتپرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباعشان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند.
- ساده گرفتن سرنگونی، لاجرم درگیری بین مخالفان حکومت را نیز وارد فضایی متفاوت میکند. چون طبیعتا نیروهایی که براندازی را فرایندی درازمدت و نیازمند سازماندهی و مشارکت گسترده بدانند، با فعالانی که براندازی را در کوتاه مدت در دسترس تصور کنند، رفتار متفاوتی دارند. در حالت اول، قاعدتا خود را بیشتر نیازمند برنامهریزی تشکیلاتی و تعامل درازمدت با دیگر جریانها میبینند. در حالت دوم اما، از آنجایی که سقوط نظام را قریبالوقوع میدانند، بیشتر نگران «سهمخواهی» جریانهای رقیب در فردای براندازی خواهند بود.
- فرض اخیر، میتواند تفسیری خاص از عملگرایی را در اپوزیسیون جا بیندازد که خروجی آن، مثلا نه همکاری گسترده تر برای مقابله -بسیار دشوار- با حکومت، که استفاده از «هر» روش ممکن برای مقابله -بهمراتب آسانتر- با یکدیگر باشد... درواقع به طور اجتنابناپذیر، حجمی غیرطبیعی از مجادلات سیاسی اپوزیسیون متوجه کلیات و جزئیات حکومت جایگزین میشود که انگار چیزی به استقرار آن نمانده است.
متن کامل مقاله ذهنیت سرنگونی آسان» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.bbc.com/persian/articles/cl4d8m651pxo
مدتی پس از جنبش ۱۴۰۱، مقاله «ذهنیت سرنگونی آسان» به بررسی تبعات «ساده گرفتن» شدید سازوکار تغییر حکومت در میان فعالان ایرانی پرداخت: از جمله اینکه قدرتهای جهانی، تدریجا دورنمای تغییر رژیم در ایران را جدی نمیگیرند و «معامله با قدرت مستقر» در «پروندههای راهبردی» را ترجیح میدهند.
بدون آنکه قصد هیچگونه تحلیل وقایع جاری را داشته باشیم، اجازه میخواهم صرفا بخشهایی از آن مقاله قدیمی را یادآوری کنم. متنی که هرچند در زمان انتشار، از سوی بسیاری از عزیزان -که کار حکومت را تمام شده میدانستند- بدبینانه تلقی شد، ولی شاید بازخوانی آن، بیفایده نباشد:
- اگر اپوزیسیون هر از گاه، به دنبال اعتراضات خیابانی شعار سرنگونی سریع بدهد و سپس برای تکرار همان شعار انتظار دور بعدی اعتراضات را بکشد، سرانجام در معرض حسابرسی سخت افکار عمومی قرار خواهد گرفت... تکرار مکرر و بدون پشتوانه این شعارها باعث خواهد شد تا اپوزیسیون در داخل و خارج کشور جدی گرفته نشود. تا آنجا که هم لایههایی محتاط –ولو ناراضی- از اجتماع و هم جامعه بینالمللی، تا اطلاع ثانوی منفعت خود را در «معامله» با قدرت مستقر ببینند.
- اگر جریاناتی سیاسی مکررا هر تحول سیاسی کشور، و از جمله ناکامیهای خود را، را یک گام نزدیک تر شدن به سرنگونی بدانند -آن هم با استدلالهایی در این حد که رژیم هر کار بکند به ضررش است- یعنی از اساس ضعیف بودن یا نبودن اپوزیسیون را مهم نمیدانند؛ چون لابد معتقدند در هر حال، به طور خودکار نتیجه یکی خواهد بود.
- در چارچوب ذهنیت سرنگونی سریع، غیرمنتظره نیست که بخش بزرگی از بحث های نظری در مورد تحولات ایران صرف توجیه بضاعت یا وضع موجود اپوزیسیون شده: مثلا با تجلیل بیش از حد از جنبشهای «بی سر» یا محتوم فرض کردن سقوط دیکتاتورها. یا با امیدآفرینی اغراقآمیز به عواملی از قبیل فروپاشی از درون، نافرمانی نظامیان، تحولات غیرمنتظره یا فشار خارجی.
- مطابق تجربیات تاریخی، حتی اگر انقلاب بدون «رهبر» ممکن باشد، تصور پیروزی یک انقلاب بدون «تشکیلات رهبری کننده» دشوار است. حتی اگر نظام های خودکامه در مقیاس تاریخی ناپایدار باشند، میتوانند در مقیاس زندگی انسانی زیاد عمر کنند. حتی اگر فروپاشی از درون غیرممکن نباشد، امید بستن به آن ممکن است به انفعال نامحدود بینجامد. حتی اگر شکافهایی در نیروهای مسلح وجود داشته باشد، تاکنون این ذهنیت که فرضا سپاه ممکن است جمهوری اسلامی را سرنگون کند مبنایی جز اخبار جعلی نداشته. حتی اگر امکان متضرر شدن حاکمان از تحولات غیرمنتظره وجود داشته باشد، تضمینی نیست که این تحولات لزوما به ضرر آنها اتفاق بیفتند.
- حتی با وجود اینکه تاثیر فشار خارجی در تضعیف حکومتها قابل انکار نیست، نمونههای بیشماری از معاملات پشتپرده دولتمردان غربی با تهران وجود دارند؛ دولتمردانی که همواره محتمل است به امید توافق در یک پرونده راهبردی، یا برای آزادی ولو یکی از اتباعشان در ایران، امتیازات غیرمنتظره بدهند.
- ساده گرفتن سرنگونی، لاجرم درگیری بین مخالفان حکومت را نیز وارد فضایی متفاوت میکند. چون طبیعتا نیروهایی که براندازی را فرایندی درازمدت و نیازمند سازماندهی و مشارکت گسترده بدانند، با فعالانی که براندازی را در کوتاه مدت در دسترس تصور کنند، رفتار متفاوتی دارند. در حالت اول، قاعدتا خود را بیشتر نیازمند برنامهریزی تشکیلاتی و تعامل درازمدت با دیگر جریانها میبینند. در حالت دوم اما، از آنجایی که سقوط نظام را قریبالوقوع میدانند، بیشتر نگران «سهمخواهی» جریانهای رقیب در فردای براندازی خواهند بود.
- فرض اخیر، میتواند تفسیری خاص از عملگرایی را در اپوزیسیون جا بیندازد که خروجی آن، مثلا نه همکاری گسترده تر برای مقابله -بسیار دشوار- با حکومت، که استفاده از «هر» روش ممکن برای مقابله -بهمراتب آسانتر- با یکدیگر باشد... درواقع به طور اجتنابناپذیر، حجمی غیرطبیعی از مجادلات سیاسی اپوزیسیون متوجه کلیات و جزئیات حکومت جایگزین میشود که انگار چیزی به استقرار آن نمانده است.
متن کامل مقاله ذهنیت سرنگونی آسان» در لینک زیر در دسترس است:
https://www.bbc.com/persian/articles/cl4d8m651pxo
👍30👎22🤔1
روز دوم یا سوم جنگ بود
تلویزیون رو روشن کردم تا ببینم روایت صداوسیما(میلی) از جنگ چیه که در بُهت و ناباوری این مداخله گر سلامت "حسین خیراندیش" رو دعوت کردن که توهم ذهن بیمارش را اشاعه میداد، میگفت برای کاهش استرس، خانم های باردار عصاره نعناع روی پیشونی بمالن...
لازم به توضیح هست که این آقا از جانب معاونت اجتماعی سازمان نظام پزشکی کشور در لیست ۵۲ نفره مداخلان سلامت قرار دارد...
چرا مردم به این رسانه ضدملی باید اعتماد کنند؟!؟!
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
تلویزیون رو روشن کردم تا ببینم روایت صداوسیما(میلی) از جنگ چیه که در بُهت و ناباوری این مداخله گر سلامت "حسین خیراندیش" رو دعوت کردن که توهم ذهن بیمارش را اشاعه میداد، میگفت برای کاهش استرس، خانم های باردار عصاره نعناع روی پیشونی بمالن...
لازم به توضیح هست که این آقا از جانب معاونت اجتماعی سازمان نظام پزشکی کشور در لیست ۵۲ نفره مداخلان سلامت قرار دارد...
چرا مردم به این رسانه ضدملی باید اعتماد کنند؟!؟!
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
👍235👎14🤔1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برخی پزشکان جهت انجام LP بیمار را در پوزیشن نشسته قرار میدهند چرا که میدلاین این پوزیشن راحتتر مشخص می شود.
در صورتیکه سوزن LP به استخوان بخورد(به دلیل برخورد سوزن با زائده خاری پایینی است) لذا در چنین مواردی سوزن را تا بافت زیر جلدی عقب میکشیم و مجددا وارد شده و اینبار به سمت سفال(نه کودال) می رویم تا دیگر به زائده خاری پایینی برخورد نکنیم👍🏼
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
در صورتیکه سوزن LP به استخوان بخورد(به دلیل برخورد سوزن با زائده خاری پایینی است) لذا در چنین مواردی سوزن را تا بافت زیر جلدی عقب میکشیم و مجددا وارد شده و اینبار به سمت سفال(نه کودال) می رویم تا دیگر به زائده خاری پایینی برخورد نکنیم👍🏼
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
👍83
یه دیالوگ قشنگی فیلم پیر پسر داشت که خیلی شبیه این روزای خودمونه:
کسی که باباش دوسش نداره
هیچکس دوسش نداره
👍109👎23🤔4
ما حق افغانستانی ستیزی نداریم
همانطور که حق یهود ستیزی هم نداریم
ایراد از حاکمیت فشل است
پاره کردن پاسپورت همانقدر کثیف است
ناموس فقط تار مو بوده!؟
مرز ناموستون نبوده!؟
همانطور که حق یهود ستیزی هم نداریم
ایراد از حاکمیت فشل است
پاره کردن پاسپورت همانقدر کثیف است
ناموس فقط تار مو بوده!؟
مرز ناموستون نبوده!؟
👍237👎163
Forwarded from امیدگاه (OMID MARJOMAKI)
دختر که خوشگل و باریک و بلند هم بود طوری با دقت و حوصله خط چشم کشیده بود که آدم دلش میخواست روی شانهی خدنگش بزند و بگوید دست مریضاد و او هم با خندهی اخم آلوده بگوید:مریزاد... و آدم تعجب کند که چطور غلط املایی را حتی در لهجهی خیالهایت میتواند تشخیص بدهد.البته از کسی که میتواند شش صبح پشت میز دم در بانک باشد و لابد چهار صبح بیدار شده که اینطور مرتب کرم پودر زده و رژ گونه و چشم و ابرو را راست و ریس کرده و مقنعهاش را اتو زده(شاید هم اطو) و صبحانه خورده و مسواک و عطر زده (که بوی گلهای ناشناختهی جزیره دیهگو گارسیا را میدهد) اصلا بعید نیست.
داشت با حوصله به یکی از این پیرزنهایی که همیشه قبض کاغذی برق دستشان است و معترض هم هستند توضیح میداد که بانک فقط پولش را میگیرد و چانه را باید جای دیگری بزند...
مرد کناری که نوبتش جلوتر از من بود و توی گرمای تیرماه هم دست از اورکت نکشیده بود داشت استراتژی امریکا را که درتضاد با منافع دراز مدت چین بود ترسیم میکرد آن هم برای پیرمرد دست و پا نازک شکم عنکبوتی صورت سنگی بی حوصلهای که انگار دیگر تحمل نفس کشیدن را هم از دست داده و یک در میان نفس بلندی میکشید...
هنوز تا هشت و نیم که کارم شروع میشد دو ساعت وقت داشتم و توی تلگرام تحلیلهای همکلاسیها و همگروهیهای مجازی را نگاه میکردم و قیمت دلار را که مال دیروز بود و طلا و ماشین که باز هم داشت بالا میکشید...
دختر پشت میز دم در بانک ملت با ناخنهای کاشتهی بلندتر از معمول داشت به پیرمرد نه چندان چشم پاک، روی صفحهی ترک خوردهی موبایل شیائومی نحوهی تسویه حساب قبضها را نشان میداد و گاهی موهای هایلایت شده را نوازش میکرد...
مرد اورکتی حالا بالاتر رفته بود و با حرارت میگفت:درست است که من با حکومت مخالفم ولی این جنگ نیست.حملهی تروریستیست... تجاوز به وطن است... پای وطن که وسط باشد باید اختلافها را کنار گذاشت...
توی گروه تلگرامی دو گروه داشتند همدیگر را شل و شهید میکردند.گروهی که میگفت این جنگ ما نیست و گروهی که از وطن و ناموس و آرش و کاوه میگفتند…
کارمند پشت گیشه از صبحانه برگشته بود و نگاهش آمیزهی رضایت و تخم مرغ و خواب آلودگی بود.دکمهی نوبت زن را زده بود و دو شماره جلوتر از من را خبر کرده بود...
دختر پشت میز دم در بانک ملت با دلسوزی داشت مرد مجهول و مبهوت افغان را راهنمایی میکرد که چطور فیشها را واریز کند و با مژههای کاشتهی مهربان توی صورت مرد پلک میزد...
توی گروه تلگرامی دوستانه کار به فحش ودشمنی کشیده بود و دوستیها به باد میرفت…
پیرمرد صورت سنگی با صدایی که شبیه ماشین چمن زنی بود عملیات غافلگیرانهاش را شروع کرده بود:ببینم... اگر من و شما موافق یا مخالف جنگ باشیم فرقی میکند؟
اگر موافق باشیم میرویم برای هواپیماهای امریکایی هورا میکشیم و میگوییم:
نون و پنیر و بامیه... بی دو بزن تو زاویه؟
اگر هم در جبههی وطن باشیم چه کاری از دست ما بر میآید؟با قلاب سنگ اف سی و پنج شکار میکنیم؟
آقا دیگر سنی از من گذشته... معلوم نیست این خارجیها چه مرگشان است؟
آن یکی حکومت که سر براه بود و با اسراییل خوب بود و موشک و بمب هم نمیساخت را تحمل نکردند و انقلابش کردند... این یکی را هم هی تحریم میکنند و بمب میزنند و موشک... شکل و وطن و اسم ما را هم طوری تعیین میکنند که حتی خودمان یادمان میرود که چه بودیم و چه هستیم… در هر صورت ما همیشه به گوز بندیم آقا...
نوبتم شده بود و داشتم فیش پر میکردم و زیرچشمی کارمند را میپاییدم که توی واتس اپ چت میکرد و استیکر میفرستاد و لبخند میزد...
حرف پیرمرد به دلم نشسته بود.ما به گوز بندیم واقعا...
مثلا من که تا پریروز ریش مدل خنجری داشتم و سبیل پرپشت و صورت تراشیده، در نگاه مراجعانم مردی مقتدر و حکیمی خردمند بودم ولی چون مجبور شده بودم بخاطر تمدید پاسپورت و بین المللی کردن گواهینامه(احتیاط شرط عقل است)ریش خنجری را مرخص کنم و سبیل را از ته بزنم شبیه مرد جنگزدهی مفلوکی شده بودم که با هزار جهد و تمنا در کلینیکی استخدام شده و سواد درست و حسابی هم ندارد... اغلب بیمارها با دو دلی نگاه میکردند.حتی یکی از مریضها که سه روز قبل آمده بود و حالا کلیشهی ام آر آی را آورده بود دنبال دکتر قبلی میگشت که خوش برخورد و خوش صدا بود و شبیه بدهکارهای کم بنیه نبود... ولی خب، چیزی که قطعی بود تابلو و مکان کلینیک بود… و این خودش تسلی و اطمینان بود…
دختر دم در بانک ملت پشت میزش نبود.پیرمرد صورت سنگی رفته بود.اورکتی هم.کارمند هم لابد رفته بود بشاشد.ناگهان هیچکس نبود.فقط باقیماندهی من مانده بود که داشت بدون ریش و سبیل و حوصله از بانک ملت خارج میشد تا روز را شروع کند…
صبح بوی عرق دختر تازه بالغ مضطرب میداد...
T.me/rAheomid
داشت با حوصله به یکی از این پیرزنهایی که همیشه قبض کاغذی برق دستشان است و معترض هم هستند توضیح میداد که بانک فقط پولش را میگیرد و چانه را باید جای دیگری بزند...
مرد کناری که نوبتش جلوتر از من بود و توی گرمای تیرماه هم دست از اورکت نکشیده بود داشت استراتژی امریکا را که درتضاد با منافع دراز مدت چین بود ترسیم میکرد آن هم برای پیرمرد دست و پا نازک شکم عنکبوتی صورت سنگی بی حوصلهای که انگار دیگر تحمل نفس کشیدن را هم از دست داده و یک در میان نفس بلندی میکشید...
هنوز تا هشت و نیم که کارم شروع میشد دو ساعت وقت داشتم و توی تلگرام تحلیلهای همکلاسیها و همگروهیهای مجازی را نگاه میکردم و قیمت دلار را که مال دیروز بود و طلا و ماشین که باز هم داشت بالا میکشید...
دختر پشت میز دم در بانک ملت با ناخنهای کاشتهی بلندتر از معمول داشت به پیرمرد نه چندان چشم پاک، روی صفحهی ترک خوردهی موبایل شیائومی نحوهی تسویه حساب قبضها را نشان میداد و گاهی موهای هایلایت شده را نوازش میکرد...
مرد اورکتی حالا بالاتر رفته بود و با حرارت میگفت:درست است که من با حکومت مخالفم ولی این جنگ نیست.حملهی تروریستیست... تجاوز به وطن است... پای وطن که وسط باشد باید اختلافها را کنار گذاشت...
توی گروه تلگرامی دو گروه داشتند همدیگر را شل و شهید میکردند.گروهی که میگفت این جنگ ما نیست و گروهی که از وطن و ناموس و آرش و کاوه میگفتند…
کارمند پشت گیشه از صبحانه برگشته بود و نگاهش آمیزهی رضایت و تخم مرغ و خواب آلودگی بود.دکمهی نوبت زن را زده بود و دو شماره جلوتر از من را خبر کرده بود...
دختر پشت میز دم در بانک ملت با دلسوزی داشت مرد مجهول و مبهوت افغان را راهنمایی میکرد که چطور فیشها را واریز کند و با مژههای کاشتهی مهربان توی صورت مرد پلک میزد...
توی گروه تلگرامی دوستانه کار به فحش ودشمنی کشیده بود و دوستیها به باد میرفت…
پیرمرد صورت سنگی با صدایی که شبیه ماشین چمن زنی بود عملیات غافلگیرانهاش را شروع کرده بود:ببینم... اگر من و شما موافق یا مخالف جنگ باشیم فرقی میکند؟
اگر موافق باشیم میرویم برای هواپیماهای امریکایی هورا میکشیم و میگوییم:
نون و پنیر و بامیه... بی دو بزن تو زاویه؟
اگر هم در جبههی وطن باشیم چه کاری از دست ما بر میآید؟با قلاب سنگ اف سی و پنج شکار میکنیم؟
آقا دیگر سنی از من گذشته... معلوم نیست این خارجیها چه مرگشان است؟
آن یکی حکومت که سر براه بود و با اسراییل خوب بود و موشک و بمب هم نمیساخت را تحمل نکردند و انقلابش کردند... این یکی را هم هی تحریم میکنند و بمب میزنند و موشک... شکل و وطن و اسم ما را هم طوری تعیین میکنند که حتی خودمان یادمان میرود که چه بودیم و چه هستیم… در هر صورت ما همیشه به گوز بندیم آقا...
نوبتم شده بود و داشتم فیش پر میکردم و زیرچشمی کارمند را میپاییدم که توی واتس اپ چت میکرد و استیکر میفرستاد و لبخند میزد...
حرف پیرمرد به دلم نشسته بود.ما به گوز بندیم واقعا...
مثلا من که تا پریروز ریش مدل خنجری داشتم و سبیل پرپشت و صورت تراشیده، در نگاه مراجعانم مردی مقتدر و حکیمی خردمند بودم ولی چون مجبور شده بودم بخاطر تمدید پاسپورت و بین المللی کردن گواهینامه(احتیاط شرط عقل است)ریش خنجری را مرخص کنم و سبیل را از ته بزنم شبیه مرد جنگزدهی مفلوکی شده بودم که با هزار جهد و تمنا در کلینیکی استخدام شده و سواد درست و حسابی هم ندارد... اغلب بیمارها با دو دلی نگاه میکردند.حتی یکی از مریضها که سه روز قبل آمده بود و حالا کلیشهی ام آر آی را آورده بود دنبال دکتر قبلی میگشت که خوش برخورد و خوش صدا بود و شبیه بدهکارهای کم بنیه نبود... ولی خب، چیزی که قطعی بود تابلو و مکان کلینیک بود… و این خودش تسلی و اطمینان بود…
دختر دم در بانک ملت پشت میزش نبود.پیرمرد صورت سنگی رفته بود.اورکتی هم.کارمند هم لابد رفته بود بشاشد.ناگهان هیچکس نبود.فقط باقیماندهی من مانده بود که داشت بدون ریش و سبیل و حوصله از بانک ملت خارج میشد تا روز را شروع کند…
صبح بوی عرق دختر تازه بالغ مضطرب میداد...
T.me/rAheomid
Telegram
امیدگاه
آنچه امید مرجمکی می بیند و می گوید
👎40👍30
دکتر نیما شهریارپور
💢دعوت از عموم آزاد است... http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
با تشکر از عزیزانی که در این محفل علمی شرکت کردند و جلسه ما را زیباتر کردند
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
👍32
عکس بالا:
بروشکتازی (bronchiectasis) نمای honeycomb
حفره ها و cavity های متعدد در دو سمت ریه قابل مشاهده است
Bronchiectasis is a chronic lung condition where the airways (bronchi) in your lungs become widened and damaged, leading to a buildup of mucus and an increased risk of infections
عکس پایین:
سل ارزنی یا miliary TB
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
بروشکتازی (bronchiectasis) نمای honeycomb
حفره ها و cavity های متعدد در دو سمت ریه قابل مشاهده است
Bronchiectasis is a chronic lung condition where the airways (bronchi) in your lungs become widened and damaged, leading to a buildup of mucus and an increased risk of infections
عکس پایین:
سل ارزنی یا miliary TB
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
👍32
دکتر نیما شهریارپور
با تشکر از عزیزانی که در این محفل علمی شرکت کردند و جلسه ما را زیباتر کردند http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
بزودی در اپلیکیشن پزشک هاب این کیس جالب ارائه خواهد شد...
👍9
OncoPod Ep 07
Aban Onco Academy
در هفتمین اپیزود آنکوپاد به بررسی مقالهای نوین با عنوان"?Are Early-Onset Cancers an Example of Accelerated Biological Aging" که اخیرا در در JAMA Oncology منتشر شده با حضور سرکار خانم دکتر ساناز طبرستانی، پزشک و متخصص ژنتیک پرداختیم.
در سالهای اخیر، شواهد فزایندهای از افزایش بروز سرطان در افراد زیر ۵۰ سال—موسوم به Early-Onset Cancers—در اقصینقاط جهان به ثبت رسیده است؛ پدیدهای که نخستین بار در ایالات متحده گزارش شد، اما اکنون متولدین دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار داده است.
بر اساس دادههای این مقاله، بیشترین افزایش بروز مربوط به سرطانهای دستگاه گوارش است، با روندهای مشابهی در سرطانهای پستان، پانکراس، سر و گردن، GYN و کلیه.
مقاله حاضر، این افزایش بروز را در چارچوب نظریه پیری بیولوژیک تسریعیافته تفسیر میکند—مفهومی که میتواند رویکردهای ما در پیشگیری، غربالگری و درمان سرطان در نسلهای جوانتر را بهطور بنیادین متحول سازد. شنیدن این اپیزود برای تمامی متخصصان حوزه انکولوژی، ژنتیک، اپیدمیولوژی و سلامت عمومی توصیه میشود.
@AbanOncoAcademy
در سالهای اخیر، شواهد فزایندهای از افزایش بروز سرطان در افراد زیر ۵۰ سال—موسوم به Early-Onset Cancers—در اقصینقاط جهان به ثبت رسیده است؛ پدیدهای که نخستین بار در ایالات متحده گزارش شد، اما اکنون متولدین دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار داده است.
بر اساس دادههای این مقاله، بیشترین افزایش بروز مربوط به سرطانهای دستگاه گوارش است، با روندهای مشابهی در سرطانهای پستان، پانکراس، سر و گردن، GYN و کلیه.
مقاله حاضر، این افزایش بروز را در چارچوب نظریه پیری بیولوژیک تسریعیافته تفسیر میکند—مفهومی که میتواند رویکردهای ما در پیشگیری، غربالگری و درمان سرطان در نسلهای جوانتر را بهطور بنیادین متحول سازد. شنیدن این اپیزود برای تمامی متخصصان حوزه انکولوژی، ژنتیک، اپیدمیولوژی و سلامت عمومی توصیه میشود.
@AbanOncoAcademy
👍6
سهمیه، سهمیه، سهمیه
آقایان باور کنید این سهمیه ها جز ضرر و زیان به جایگاه علمی سود دیگری نداره
انقدر به مقوله سهمیه سیخ فرو نکنین
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
آقایان باور کنید این سهمیه ها جز ضرر و زیان به جایگاه علمی سود دیگری نداره
انقدر به مقوله سهمیه سیخ فرو نکنین
http://www.tg-me.com/nima_shahryarpour
👍73🤔2