عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد...
لطفا سخنان آن تحلیلگر ایرانی که بیش از چهل سال است که خارج از کشور است کامل بشنوید.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
لطفا سخنان آن تحلیلگر ایرانی که بیش از چهل سال است که خارج از کشور است کامل بشنوید.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اول این ویدیو که با هوش مصنوعی ساخته شده و به شکلهای متنوع در فضای مجازی گسترش پیدا کرده را ببینید و بعد پستی که در ادامه میآید را مطالعه فرمایید.
@ninfrance
@ninfrance
در مصاحبه تلفنی که در پست اخیر شنیدید آقای تحلیلگر چند جمله خاص گفت. یکی اینکه اگر آمریکاییها ژنرالهایی دارند که طراحان جنگهای بزرگ دنیا بودهاند، آقای خامنهای خدای جنگ است و این نه به این معنی است که ایشان هم ژنرال است. این به دلیل حجم زیاد مطالعه و اطلاعات بالا و اشراف تاریخی و سیاسی و دینی و اجتماعی است که او را یک حکیم مقتدر کرده است. (یعنی جنگ بلد است نه جنگ طلب)
اما نکته دوم که این آقا متوجه شده و شاید امروز همه دنیا متوجه شده باشند و حتی بسیار از مردم خودمان اینکه: آقای خامنهای سالها پیش فرمود: اول باید قوی شویم. هیچ راهی جز قوی شدن نیست. و حالا اهمیت و ضرورتش را همه درک کرده اند...
اگر میبینید غالب دنیا اسیر ابیر آمریکاست، نه بخاطر اینکه از صمیم قلب حامی او هستند. نه. مشکلشان این است که نسبت به آمریکا ضعیفتر هستند یا احساس ضعف میکنند. بخاطر همین میترسند. میترسند که اگر دست از پا خطا کنند، مورد تحریم و حمله و نابودی این شیطان بزرگ قرار بگیرند.
زمانی که فرانسه بودم، بسیاری از ایرانیها مشکل حساب بانکی داشتند. بانکهای زیادی بودند که برای ایرانیها حساب باز نمیکردند. و یا به سختی باز می کردند. و به راحتی هم به دلایل مختلف حساب را میبستند. یکبار که خیلی پیگیر شدم که چه طور این کشور ایرانی میپذیرد، اما برای باز کردن حساب بانکی که آنجا همه کارهای انسان به آن مرتبط است، انقدر اذیت میکنند؟ دوستی فرانسوی توضیح داد که آمریکا خیلی فرانسه را تحت فشار قرار میدهد که به ایرانیها راحت نگیرد و تا امروز بانکهایی بودهاند که بخاطر این داستان توسط آمریکا جریمه نجومی شده اند.
حالا در منطقه ما هم داستان به این ترتیب است. یعنی از یک زاویه دلیل سکوت ذلت بار کشورها، نه لزوما قبول داشتن اسرائيل که ترس از اوست، چون خود را ضعیفتر میدانند و توان مقابله با آن را در خود نمیبینند. و تمام این سالها هیچ برنامهای برای قدرتمند شدن هم انگار نداشتهاند.
اما در ایران، این معادله را اول بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی و بعد جانشین برحقش، رهبر فرزانه ما بهم زدند. امام با شعار «ما خود میتوانیم» آمد و رهبر با شعار «باید قوی شویم» مسیر را ادامه داد.
و به واقع سربازانش از جان و مال و آبرو مایه گذاشتند که او را به آرزویش و هدف و آرمانش برای ایران بزرگ برسانند. قوی شدن...
حالا ورق چگونه بر میگردد؟ وقتی کشورهای منطقه ببینند یک کشور دیگر است که دارد دست برتر در قدرت میشود؟ نتیجه چه خواهد شد؟ فرمانبر آن کشور میشوند.
در فضای مجازی مثل اینستا و تیک تاک به شدت این موضوع در حال گسترش است که یک نمونه آن که با هوش مصنوعی ساخته شده است را مشاهده میکنید.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
اما نکته دوم که این آقا متوجه شده و شاید امروز همه دنیا متوجه شده باشند و حتی بسیار از مردم خودمان اینکه: آقای خامنهای سالها پیش فرمود: اول باید قوی شویم. هیچ راهی جز قوی شدن نیست. و حالا اهمیت و ضرورتش را همه درک کرده اند...
اگر میبینید غالب دنیا اسیر ابیر آمریکاست، نه بخاطر اینکه از صمیم قلب حامی او هستند. نه. مشکلشان این است که نسبت به آمریکا ضعیفتر هستند یا احساس ضعف میکنند. بخاطر همین میترسند. میترسند که اگر دست از پا خطا کنند، مورد تحریم و حمله و نابودی این شیطان بزرگ قرار بگیرند.
زمانی که فرانسه بودم، بسیاری از ایرانیها مشکل حساب بانکی داشتند. بانکهای زیادی بودند که برای ایرانیها حساب باز نمیکردند. و یا به سختی باز می کردند. و به راحتی هم به دلایل مختلف حساب را میبستند. یکبار که خیلی پیگیر شدم که چه طور این کشور ایرانی میپذیرد، اما برای باز کردن حساب بانکی که آنجا همه کارهای انسان به آن مرتبط است، انقدر اذیت میکنند؟ دوستی فرانسوی توضیح داد که آمریکا خیلی فرانسه را تحت فشار قرار میدهد که به ایرانیها راحت نگیرد و تا امروز بانکهایی بودهاند که بخاطر این داستان توسط آمریکا جریمه نجومی شده اند.
حالا در منطقه ما هم داستان به این ترتیب است. یعنی از یک زاویه دلیل سکوت ذلت بار کشورها، نه لزوما قبول داشتن اسرائيل که ترس از اوست، چون خود را ضعیفتر میدانند و توان مقابله با آن را در خود نمیبینند. و تمام این سالها هیچ برنامهای برای قدرتمند شدن هم انگار نداشتهاند.
اما در ایران، این معادله را اول بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی و بعد جانشین برحقش، رهبر فرزانه ما بهم زدند. امام با شعار «ما خود میتوانیم» آمد و رهبر با شعار «باید قوی شویم» مسیر را ادامه داد.
و به واقع سربازانش از جان و مال و آبرو مایه گذاشتند که او را به آرزویش و هدف و آرمانش برای ایران بزرگ برسانند. قوی شدن...
حالا ورق چگونه بر میگردد؟ وقتی کشورهای منطقه ببینند یک کشور دیگر است که دارد دست برتر در قدرت میشود؟ نتیجه چه خواهد شد؟ فرمانبر آن کشور میشوند.
در فضای مجازی مثل اینستا و تیک تاک به شدت این موضوع در حال گسترش است که یک نمونه آن که با هوش مصنوعی ساخته شده است را مشاهده میکنید.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این سبک ویدئوها که در فضای مجازی این روزها پرشمار شده، خیلی انرژی بخش است و سجدهٔ شکر دارد...
یاد فرمایش رهبر فرزانه افتادم در آن دیدار که میفرمودند: من تک تک مردم ایران را دوست دارم و برایشان دعا میکنم.
دعاهای ایشان، هر روز در مسیر استجابت است و قلبها را تطهیر و جذب به حق و حقیقت میکند...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
یاد فرمایش رهبر فرزانه افتادم در آن دیدار که میفرمودند: من تک تک مردم ایران را دوست دارم و برایشان دعا میکنم.
دعاهای ایشان، هر روز در مسیر استجابت است و قلبها را تطهیر و جذب به حق و حقیقت میکند...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
و دیروز رهبر فرزانه در دیدار با قضات فرمود:
«چهرهی دشمن آشکار شد، هدفهای پنهان دشمن که هیچ وقت نمیگذارند در اظهاراتشان ظاهر بشود، تا حدود زیادی روشن شد؛ آحاد مردم فهمیدند...
و خداوند نقشهی آنها را باطل کرد. مردم را به پشتیبانی نظام وارد میدان کرد. درست در نقطهی مقابل آن جهتی که دشمن محاسبه کرده بود و نقشه کشیده بود؛ در جهت حمایت از نظام، در جهت پشتیبانی جانی و مالی.
در تلویزیون، اظهارات افراد مختلف را مشاهده کردید، که با ظاهرهای گوناگون، که هیچ به نظر هم نمیآید اینها حاضر باشند اینجور فداکارانه حرف بزنند؛ البتّه حرف با عمل فاصله دارد امّا خود نفْس حرف زدن، آن انگیزهای که موجب میشود انسان حرف بزند، خیلی مهم است.
کسی باور نمیکرد و اتّفاق افتاد. این افراد، همه با جهتگیریهای سیاسی گوناگون و گاهی متقابل، با وزن مذهبی کاملاً متفاوت، در کنار هم ایستادند و این وحدت بزرگ را، این اتّحاد عظیم ملّی را به وجود آوردند.
حرف من این است که این را حفظ کنید؛ هر کسی یک وظیفهای دارد در قبال این حالت؛ در کنار هم ایستادنِ برای دفاع از یک حقیقت، دفاع از کشور، دفاع از نظام، دفاع از ایران عزیز است.
۲۵ تیر
@ninfrance
«چهرهی دشمن آشکار شد، هدفهای پنهان دشمن که هیچ وقت نمیگذارند در اظهاراتشان ظاهر بشود، تا حدود زیادی روشن شد؛ آحاد مردم فهمیدند...
و خداوند نقشهی آنها را باطل کرد. مردم را به پشتیبانی نظام وارد میدان کرد. درست در نقطهی مقابل آن جهتی که دشمن محاسبه کرده بود و نقشه کشیده بود؛ در جهت حمایت از نظام، در جهت پشتیبانی جانی و مالی.
در تلویزیون، اظهارات افراد مختلف را مشاهده کردید، که با ظاهرهای گوناگون، که هیچ به نظر هم نمیآید اینها حاضر باشند اینجور فداکارانه حرف بزنند؛ البتّه حرف با عمل فاصله دارد امّا خود نفْس حرف زدن، آن انگیزهای که موجب میشود انسان حرف بزند، خیلی مهم است.
کسی باور نمیکرد و اتّفاق افتاد. این افراد، همه با جهتگیریهای سیاسی گوناگون و گاهی متقابل، با وزن مذهبی کاملاً متفاوت، در کنار هم ایستادند و این وحدت بزرگ را، این اتّحاد عظیم ملّی را به وجود آوردند.
حرف من این است که این را حفظ کنید؛ هر کسی یک وظیفهای دارد در قبال این حالت؛ در کنار هم ایستادنِ برای دفاع از یک حقیقت، دفاع از کشور، دفاع از نظام، دفاع از ایران عزیز است.
۲۵ تیر
@ninfrance
من و سوریها در فرانسه
قسمت اول
سالهای اوج داستان سوریه و حضور مدافعان حرم بود آن روزها که در فرانسه بودم... به دلیل جنگی که در سوریه در گرفته بود ناگهان مهاجران سوری زیادی وارد فرانسه شدند. من مشغول گذراندن یادگیری زبان فرانسه در دانشگاه بودم که مواجه شدم با تعداد قابل توجهی سوری در کلاسمان. شاید نیمی از کلاس سوری بودند. بقیه برای کشورهای دیگر و من هم تنها ایرانی کلاس.
وقتی فهمیدم آنها سوری هستند خیلی ابراز احساس و همدردی کردم و تصورم این بود که الان آنها هم همین حس متقابل را نسبت به من دارند. اما متاسفانه اینطور نبود. خیلی خنثی و گاهی سرد...
ولی در این میان یکی از آنها دختری مهربان و خوش قلب بود و اصلا رفتار منفی با من نداشت و محبتم را با محبت پاسخ میداد. روزی طاقت نیاوردم و با زبان دست و پا شکسته فرانسوی و عربی بهش گفتم که ما ایرانیها چقدر به فکر آنها هستیم و از بهترین جوانهایمان مایه گذاشتهایم که کشورشان حفظ شود. بعد خاطرم هست که یک فیلم از شهدای مدافع حرم که در گوشی داشتم به او نشان دادم. تصاویری از ایشان که یکی پس از دیگری جوانان رعنایی بودند که در اوج اشتیاق برای زندگی، با ریشه محکم اعتقادی، خانواده و فرزندان خود را رها کردند و برای نجات خانواده و خاک آن ها از دست متجاوز (وقتی درخواست کمک کرده بودند) و حفظ و حراست از ارزشها و حرم آل الله به سوریه سفر کردند و در این مسیر جان خود را تقدیم کردند... باور نمیکرد! اصلا انگار روحش هم خبر نداشت... با تعجب عکسها و فیلمها را میدید و فقط در چهرهاش تاثر میدیدم... مدام میگفت: یعنی اینها آمدهاند در کشور من از ما دفاع کردهاند و جان دادهاند؟ وقتی سر به تایید تکان میدادم باز هم با تحیر و تردید نگاه میکرد
در کلاس ۵ پسر سوری هم بود. همه جوان و قوی هیکل. راستش همیشه در دلم به آنها میگفتم: چه طور کشورتان را رها کردهاید و آمدهاید اینجا پشت میز و صندلی نشسته اید پسرها!؟ اما نمیشد گفت. یکی از آنها خیلی مودب و مهربان و ساکت بود. یک روز که شرایطش پیش آمد از او درباره سوریه پرسیدم. با تاسف سر تکان داد... بیمقدمه گفتم من احساس می کنم شما با من مشکل دارید درست است؟ مودبانه و جوری که ناراحت نشوم گفت: با شما مردم که نه با حکومت شما! گفتم چه طور؟ گفت: خیلی از کشورها در کار کشور ما دخالت کردهاند و این درست نیست... باز یاد آن جوانان رعنا افتادم و سکوت... میخواستم بگویم: در کشور من هم بودند کسانی که فریاد میزدند نه غزه نه لبنان نه سوریه... اما ما شیعیان ایرانی مرز جغرافیایی نداریم و هرجا ندای مظلوم و تجاوز ظالم باشد بی تردید حاضر خواهیم بود بخصوص اگر دست کمک به سمتمان دراز شود... از جان خود میگذریم که جان آنان را زنده نگه داریم... اما چه کنیم که شما حقیقت را واژگون دریافت میکنید. مثل برخی از مردم ما. و به دشمنان خود که طمع به خاک و داراییهای شما دارند اعتماد میکنید اما به حاکمان و مردمان خود نه!
خلاصه دیدم این بنده خدا هم کلا از حقیقت داستان بسیار فاصله دارد... بازی رسانهای همان طور که بر مغز برخی مردم ما اثر گذاشته برای ایشان هم همین است. مثل یک دشمن خونی، با بشار اسد مشکل داشت و تصورش این بود که غربیها به دادشان میرسند. افسوس و سوختن در قلبم تمامی نداشت. آن روز سکوت کردم و دیگر هیچ نگفتم. فهمیدم در سوریه هم مردم دو دستهاند. یک دسته که حقیقت را همان طور که هست درک میکنند و جانانه از کشور و خاک و عقاید خود دفاع میکنند و آن دسته که عموما به آن غربی پناه میبرند که اول بر فکر و دید آنها کاری کردهاند که از کشور و حکومت خود متنفر شوند، دوم با همسایگان خود بیگانه و توهم بشردوستی نسبت به دشمنان قسم خورده پیدا کنند و عین آمار، در نهایت روزی بفهمند اشتباه کردهاند که دیگر دیر شده است...
آن روزها گذشت... و رسیدیم به این روزها...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
قسمت اول
سالهای اوج داستان سوریه و حضور مدافعان حرم بود آن روزها که در فرانسه بودم... به دلیل جنگی که در سوریه در گرفته بود ناگهان مهاجران سوری زیادی وارد فرانسه شدند. من مشغول گذراندن یادگیری زبان فرانسه در دانشگاه بودم که مواجه شدم با تعداد قابل توجهی سوری در کلاسمان. شاید نیمی از کلاس سوری بودند. بقیه برای کشورهای دیگر و من هم تنها ایرانی کلاس.
وقتی فهمیدم آنها سوری هستند خیلی ابراز احساس و همدردی کردم و تصورم این بود که الان آنها هم همین حس متقابل را نسبت به من دارند. اما متاسفانه اینطور نبود. خیلی خنثی و گاهی سرد...
ولی در این میان یکی از آنها دختری مهربان و خوش قلب بود و اصلا رفتار منفی با من نداشت و محبتم را با محبت پاسخ میداد. روزی طاقت نیاوردم و با زبان دست و پا شکسته فرانسوی و عربی بهش گفتم که ما ایرانیها چقدر به فکر آنها هستیم و از بهترین جوانهایمان مایه گذاشتهایم که کشورشان حفظ شود. بعد خاطرم هست که یک فیلم از شهدای مدافع حرم که در گوشی داشتم به او نشان دادم. تصاویری از ایشان که یکی پس از دیگری جوانان رعنایی بودند که در اوج اشتیاق برای زندگی، با ریشه محکم اعتقادی، خانواده و فرزندان خود را رها کردند و برای نجات خانواده و خاک آن ها از دست متجاوز (وقتی درخواست کمک کرده بودند) و حفظ و حراست از ارزشها و حرم آل الله به سوریه سفر کردند و در این مسیر جان خود را تقدیم کردند... باور نمیکرد! اصلا انگار روحش هم خبر نداشت... با تعجب عکسها و فیلمها را میدید و فقط در چهرهاش تاثر میدیدم... مدام میگفت: یعنی اینها آمدهاند در کشور من از ما دفاع کردهاند و جان دادهاند؟ وقتی سر به تایید تکان میدادم باز هم با تحیر و تردید نگاه میکرد
در کلاس ۵ پسر سوری هم بود. همه جوان و قوی هیکل. راستش همیشه در دلم به آنها میگفتم: چه طور کشورتان را رها کردهاید و آمدهاید اینجا پشت میز و صندلی نشسته اید پسرها!؟ اما نمیشد گفت. یکی از آنها خیلی مودب و مهربان و ساکت بود. یک روز که شرایطش پیش آمد از او درباره سوریه پرسیدم. با تاسف سر تکان داد... بیمقدمه گفتم من احساس می کنم شما با من مشکل دارید درست است؟ مودبانه و جوری که ناراحت نشوم گفت: با شما مردم که نه با حکومت شما! گفتم چه طور؟ گفت: خیلی از کشورها در کار کشور ما دخالت کردهاند و این درست نیست... باز یاد آن جوانان رعنا افتادم و سکوت... میخواستم بگویم: در کشور من هم بودند کسانی که فریاد میزدند نه غزه نه لبنان نه سوریه... اما ما شیعیان ایرانی مرز جغرافیایی نداریم و هرجا ندای مظلوم و تجاوز ظالم باشد بی تردید حاضر خواهیم بود بخصوص اگر دست کمک به سمتمان دراز شود... از جان خود میگذریم که جان آنان را زنده نگه داریم... اما چه کنیم که شما حقیقت را واژگون دریافت میکنید. مثل برخی از مردم ما. و به دشمنان خود که طمع به خاک و داراییهای شما دارند اعتماد میکنید اما به حاکمان و مردمان خود نه!
خلاصه دیدم این بنده خدا هم کلا از حقیقت داستان بسیار فاصله دارد... بازی رسانهای همان طور که بر مغز برخی مردم ما اثر گذاشته برای ایشان هم همین است. مثل یک دشمن خونی، با بشار اسد مشکل داشت و تصورش این بود که غربیها به دادشان میرسند. افسوس و سوختن در قلبم تمامی نداشت. آن روز سکوت کردم و دیگر هیچ نگفتم. فهمیدم در سوریه هم مردم دو دستهاند. یک دسته که حقیقت را همان طور که هست درک میکنند و جانانه از کشور و خاک و عقاید خود دفاع میکنند و آن دسته که عموما به آن غربی پناه میبرند که اول بر فکر و دید آنها کاری کردهاند که از کشور و حکومت خود متنفر شوند، دوم با همسایگان خود بیگانه و توهم بشردوستی نسبت به دشمنان قسم خورده پیدا کنند و عین آمار، در نهایت روزی بفهمند اشتباه کردهاند که دیگر دیر شده است...
آن روزها گذشت... و رسیدیم به این روزها...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
من و سوریها در فرانسه
قسمت دوم
تا قبل تجربه زندگی در خارج از کشور فکر می کردم فقط کشور ماست که یک سری مردم مخالف ساکن خارج دارد که به هر بهانه ولو اندک جایی جمع شوند و ضد کشور و حکومت خودشان شعار بدهند. اما بعد متوجه شدم این داستان برای عموم کشورها رایج است.
مثلا یک روز مخالفان بشار اسد در میدان اصلی شهر جمع میشدند و شعار می دادند که خلاصه ما تحت ظلم و ستم حاکمانمان هستیم و مردم سوریه ما هستیم...
یک روز مخالفان اردغان در میدان شهر تجمع می کردند و به همین ترتیب...
یک روز مخالفان چینی...
یک روز مخالفان روسی...
خلاصه دیدم این یک فرایند تکراری و ایده ثابتی است که برای مردم همه کشورها در کشورهای میزبان فراهم می کنند که مردم مهاجر هر کشور خودشان کشور خودشان را زیر سوال ببرند و بهانه مناسبی برای این دست کشورهای اروپایی یا آمریکایی شود که به بهانه حقوق بشر، که منظور همیشه فقط حقوق این افراد منظور است ( و البته که میدانیم حقوق اینها هم اصلا برایشان مطرح نیست) تحریمهایی را بر کشورهای اینها اعمال کنند که جمعیت غالب آن کشورها را تحت ظلم و ستم قرار میدهد تا به اهداف استعماری خود برسند.
حالا که چشمم به حقایق دنیا خیلی بیشتر باز شده دیگر همه چیز خیلی تکراری شده. در واقع ما همه سرمان به کشور خودمان گرم است و تصور می کنیم کشور ما مثلا فلان مشکلات را دارد، این در حالی است مردم کشورهای دیگر هم دقیقا با همین فرایندها سر کار هستند که به ضرر کشور و مرز و بوم خود اقدام کنند به خیال حل مشکلاتشان اما در واقع این شرایط را فراهم میکنند که دست جهانخوارها برای دست درازی به کشورشان باز شود و به شکل جالب و غم انگیزی عموم این کشورها هم از یک سوراخ گزیده میشوند.
کار به جایی رسیده که خود کشورهای غربی فیلم میسازند و حتی فرایند فروپاشی کشورها از درون را به تصویر می کشند و از دست های پشت پرده هم می گویند اما باز مردم این کشورها متاثر از بازی رسانه و پایین بودن سطح آگاهی از تاریخ و وقایع گول می خورند و به جان هم می افتند و ضعیف می شوند و میدان را به دشمن اصلی می دهند.
در سوریه به مردم سوریه می گفتند ایرانیها آمده اند و کشور شما را دست گرفته اند و ثروت و دارایی شما را به نفع خود مصادره می کنند... و به ایرانیها هم میگفتند: سرمایه شما خرج مردم سوری میشود و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!
در حالی که ایرانیها از جان و مال هزینه میکردند که امنیت آنان را حفظ کنند که حفظ امنیت آنها حفظ امنیت ایران هم بود و سوریه هم برای ایران فواید و برکات سیاسی اقتصادی داشت که طبیعت هر ارتباط بین دو کشور دوست است. یعنی خدمات متقابل بود. اما سیاست غربی تفرقه بنداز و حکومت کن با قدمت چند صد ساله، خون جهان را میمکد وقتی به صراحت در فیلمی که از آن خواهم گفت این دیالوگ وجود دارد که: کره زمین مثل یک بوفه غذاست که باید تا میشود از آن بخوریم تا تمام شود... و این بوفه یعنی کشورهای پر منابع و پر محصول ما...
حالا بعد از هزاران توطئه و فتنه و تحریم و تخریب، ناگهان ایران تمام معادلات را به قدرت الهی بهم زده و خود عدو سبب خیر شده که جایگاه و عزت و هویت ایران به شکل بیسابقه در جهان در صدر قرار بگیرد.
چند ویدئو و یک فیلم فوق العاده مهم است که باید با شما به اشتراک بگذارم...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
قسمت دوم
تا قبل تجربه زندگی در خارج از کشور فکر می کردم فقط کشور ماست که یک سری مردم مخالف ساکن خارج دارد که به هر بهانه ولو اندک جایی جمع شوند و ضد کشور و حکومت خودشان شعار بدهند. اما بعد متوجه شدم این داستان برای عموم کشورها رایج است.
مثلا یک روز مخالفان بشار اسد در میدان اصلی شهر جمع میشدند و شعار می دادند که خلاصه ما تحت ظلم و ستم حاکمانمان هستیم و مردم سوریه ما هستیم...
یک روز مخالفان اردغان در میدان شهر تجمع می کردند و به همین ترتیب...
یک روز مخالفان چینی...
یک روز مخالفان روسی...
خلاصه دیدم این یک فرایند تکراری و ایده ثابتی است که برای مردم همه کشورها در کشورهای میزبان فراهم می کنند که مردم مهاجر هر کشور خودشان کشور خودشان را زیر سوال ببرند و بهانه مناسبی برای این دست کشورهای اروپایی یا آمریکایی شود که به بهانه حقوق بشر، که منظور همیشه فقط حقوق این افراد منظور است ( و البته که میدانیم حقوق اینها هم اصلا برایشان مطرح نیست) تحریمهایی را بر کشورهای اینها اعمال کنند که جمعیت غالب آن کشورها را تحت ظلم و ستم قرار میدهد تا به اهداف استعماری خود برسند.
حالا که چشمم به حقایق دنیا خیلی بیشتر باز شده دیگر همه چیز خیلی تکراری شده. در واقع ما همه سرمان به کشور خودمان گرم است و تصور می کنیم کشور ما مثلا فلان مشکلات را دارد، این در حالی است مردم کشورهای دیگر هم دقیقا با همین فرایندها سر کار هستند که به ضرر کشور و مرز و بوم خود اقدام کنند به خیال حل مشکلاتشان اما در واقع این شرایط را فراهم میکنند که دست جهانخوارها برای دست درازی به کشورشان باز شود و به شکل جالب و غم انگیزی عموم این کشورها هم از یک سوراخ گزیده میشوند.
کار به جایی رسیده که خود کشورهای غربی فیلم میسازند و حتی فرایند فروپاشی کشورها از درون را به تصویر می کشند و از دست های پشت پرده هم می گویند اما باز مردم این کشورها متاثر از بازی رسانه و پایین بودن سطح آگاهی از تاریخ و وقایع گول می خورند و به جان هم می افتند و ضعیف می شوند و میدان را به دشمن اصلی می دهند.
در سوریه به مردم سوریه می گفتند ایرانیها آمده اند و کشور شما را دست گرفته اند و ثروت و دارایی شما را به نفع خود مصادره می کنند... و به ایرانیها هم میگفتند: سرمایه شما خرج مردم سوری میشود و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!
در حالی که ایرانیها از جان و مال هزینه میکردند که امنیت آنان را حفظ کنند که حفظ امنیت آنها حفظ امنیت ایران هم بود و سوریه هم برای ایران فواید و برکات سیاسی اقتصادی داشت که طبیعت هر ارتباط بین دو کشور دوست است. یعنی خدمات متقابل بود. اما سیاست غربی تفرقه بنداز و حکومت کن با قدمت چند صد ساله، خون جهان را میمکد وقتی به صراحت در فیلمی که از آن خواهم گفت این دیالوگ وجود دارد که: کره زمین مثل یک بوفه غذاست که باید تا میشود از آن بخوریم تا تمام شود... و این بوفه یعنی کشورهای پر منابع و پر محصول ما...
حالا بعد از هزاران توطئه و فتنه و تحریم و تخریب، ناگهان ایران تمام معادلات را به قدرت الهی بهم زده و خود عدو سبب خیر شده که جایگاه و عزت و هویت ایران به شکل بیسابقه در جهان در صدر قرار بگیرد.
چند ویدئو و یک فیلم فوق العاده مهم است که باید با شما به اشتراک بگذارم...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
اول گزارش آن اسرائیلی را از نتیجه جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و دفاع مقدس نظام و مردم ایران اسلامی، بشنوید و بعد یک نمونه از بیشمار تحولات ایرانیها در داخل و خارج کشور و پوستانداری مردم جهان که تا امروز بیسابقه بوده است را ملاحظه کنید...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«آخر من کجا و شهدا کجا!
خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم.
من ریزه خوار سفرهٔ آنان هم نیستم...»
و حالا شاید وقتش باشد این ویدئو که بخشی از دستنوشته وصیت گونه شهیدِ جوانِ مدافع ِحرم در سال ۹۵ در سوریه است را ببینیم و بخوانیم. با ۲۳ سال سن... (کاش آن روزها این کلیپ را هم، با ترجمه و زیر نویس به دوستان سوری در فرانسه نشان داده بودم...)
خدایا مردهام، تو مرا دوباره حیات بخش!
خوابم! تو بیدارم کن...
چندبار این فیلم را دیده باشم خوب است؟
شوک اول زمانی بود که تصور میکردم سازنده کلیپ این متن را نوشته اما در نهایت متوجه شدم، نوشته خود شهید است... شوک دوم، اصل متن...
کدام مکتب و اندیشه، جز اسلام، چنین ابرمردانی را از سن و سال کم، پرورش میدهد؟!
در ادامه متن کامل دست نوشته هم میآید...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance
خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم.
من ریزه خوار سفرهٔ آنان هم نیستم...»
و حالا شاید وقتش باشد این ویدئو که بخشی از دستنوشته وصیت گونه شهیدِ جوانِ مدافع ِحرم در سال ۹۵ در سوریه است را ببینیم و بخوانیم. با ۲۳ سال سن... (کاش آن روزها این کلیپ را هم، با ترجمه و زیر نویس به دوستان سوری در فرانسه نشان داده بودم...)
خدایا مردهام، تو مرا دوباره حیات بخش!
خوابم! تو بیدارم کن...
چندبار این فیلم را دیده باشم خوب است؟
شوک اول زمانی بود که تصور میکردم سازنده کلیپ این متن را نوشته اما در نهایت متوجه شدم، نوشته خود شهید است... شوک دوم، اصل متن...
کدام مکتب و اندیشه، جز اسلام، چنین ابرمردانی را از سن و سال کم، پرورش میدهد؟!
در ادامه متن کامل دست نوشته هم میآید...
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
@ninfrance