Telegram Web Link
Forwarded from محسن یارمحمدی
#مهپاره_کالیداس

ای شیوا،
همین یکبار که به جهان آمدم مرا بس
چون مرا بمیرانی،بر من منت بگذار و دگربار به این جهانم میار..

@niyazestanbarani
Forwarded from محسن یارمحمدی
#لاطالائیل

از شگفتی‌های بشر و جوامع بشری این‌که هرچیزی را برای ترویج و گسترش امری بنیان می‌نهند، نهایتن تبدیل به ضد خودش می‌شود‌.
بدین‌سان مدارس و دانشگاه‌ها توهم دانش می‌آفرینند و بعد تبدیل به سدی محکم در برابر دانایی ژرف می‌شوند. مساجد و معابد محل جولان شیطان و غیبت رحمان می‌گردند. مجالس، قانون‌گذاران اسارت و برده‌گی. نهاد قضاوت، گسترنده‌ی ستم و قساوت. آزادی‌خواهان، دیکتاتورهای شیک‌سخن و اساتید، بی‌سوادانی پنهان شده در پوشک نامهای پرطمطراق و...


@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️ سعدی و بودن ما

دست کم چهل سال است که شب و روزم غرق فرهنگ و تاریخ ایران است.
طی چهاردهه بزرگ‌ترین ربوه ای که برآن ایستاده و جهان، انسان و ایران را از آن منظر دیده‌ام ادبیات بوده
نامی که طبعن تحت تاثیر غرب بر مجموعه‌ای سترگ از اندوخته‌های شفاهی و کتبی زبان فارسی نهاده شده. من اما به‌عنوان کسی‌که هفده سال دانشجوی ادبیات فارسی و عربی بوده‌ هرگز نتوانسته‌ام این مجموعه را معادل همان چیزی بدانم که در جهان به‌این نام نام‌بردار است
از ژاپن تا هند و روسیه و جهان عرب گرفته تا غرب و جهان لاتین و افریقا و... دست کم امهات نظم ونثر را خوانده‌ و با تمام فروتنی غرق سپاس و ستایش شده‌ام.اما و هزار اما آن‌چه را درین سرزمین طی چندین هزار سال در زبان جاری شده چیزدگر یافته‌ام
زبان فارسی درین فلات نه ساحت حضور همه‌ی اقوام که همه‌چیز مردمانی بوده‌ که بدین زبان گفته و نوشته‌اند
دوره‌ی نو شعر این زبان را بسام کرد نامی یا سگزی صفتی یا.. بنا می‌نهد و بعدها هزاران نفر در فلات ایران این سرو سایه فکن را بزرگی می‌بخشند
یکی ازین نوادر سعدی است
کسی‌که در تاریخ جهان کم‌نظیر است و درخور بازیابی دوباره...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
⭕️⭕️⭕️ جلوه‌های_جنون

#نوسروده

دیگر چه فرقی می‌کند
که این پرنده بخواند یا نه
که این ترانه بماند یا نه
وقتی درخت به جای آن‌که آشیانه
دار می‌شود
وقتی نهیب فاجعه در نعره‌های اهرمن فقر
از بام تا به شام
تکرار می‌شود..

آه ای خدایگان
در عصر انحطاط مطلق انسان
در سرزمین من
چه فرق دارد برای لب‌های نوجوان
پیوند با لطافت باران و آفتاب
یا تجاوز با سنگ‌آهن مذاب؟

نه، هیچ چیز، هیچ‌چیز
فرقی نمی‌کند
آغوش خاک را و آب را
یا سنگ‌لاخ سراب را

آن روزها که دست‌های تو چشمه‌سار بود
آن روزها که چشم‌هات آیینه‌دار بود
باید از دست‌هات می‌ساختم یکی لانه
یا از چشم‌هات هزار آیینه خانه
حالا که دستهات کجا؟
حالا که چشم‌هات چرا؟

چه فرق می‌کند این دل
- انبار کینه‌زار خدایان بی‌مصرف
پتپد یا‌ نه...

#محسن_بارانی اردیبهشت ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️پریشان سروده‌ها

گله‌ی خدایان ِ بی‌فایده، بی‌مصرف
نشسته‌اند بر سفره‌های سرخ
و در کله‌های خالی انسان‌ها
سوپ مغز می‌خورند

هر مغز تازه
در شکم کهنه‌
نیروی تازه‌ای برای عربده‌‌های سفاهت است

کسی علیه تبار تباه سنگ نمی‌شورد
ابراهیم مهر
با شمشیر و مشعل آفتاب
سر بیرون خزیدن از غارهای امن نمور ندارد

دست شکسته‌‌ی خدای خدایان
در شهرهای مدرن
هر روز
شن‌زار ِ هیچ می‌کارد


در لم یزرعی که آدم تنهاست
هنوز حوای زندگی و عصیان
ظهور نکرده

و قرن‌ها قرن است
منم و آرزوی همیشه؛
ای کاش
ای کاش
که فقط یک‌بار
تنت بر تنم ببارد
هی ببارد
هی ببارد

#محسن_بارانی۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،

شور و هیجان، غوغا و غلیان، بیانات آتشین و نطق‌های محکم آهنین و.. همه و همه نشان از هرچه داشته باشد ارجاعی به حضور کم‌رنگ خرد نیز دارد.
این‌که پیری هفتاد هشتاد ساله مانند جوانی بیست سی ساله با مشت‌های برافراخته یا میان‌سالی دومو هم‌چون نوجوانی سیه مو با چهره‌ای برافروخته - حتا بر بدی‌ها- بتازد و بشورد، جای درنگ دارد.
زینهار ازین گونه انسان‌ها بپرهیز و بترس که خود از زمره‌ی این ناپخته‌گان باشی
نیازی نیست به تاریخ مراجعه کنی در طول عمر خویش دیده‌ای چنان پیران و میان‌سالانی را که با شور و غلیان و هیجان‌های نوجوانانه چه‌ها بر سر انسان‌ها آورده‌اند.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️غزل‌عصیان‌های گذشته

#محسن_بارانی (یارمحمدی)

در خراب‌ستان شراب ناب میخواهم چه‌کار
من شبی بارانی‌ام مهتاب میخواهم چه‌کار

دیده‌ام تیغ اجل در دست قصاب زمان
این دم آخر زلال آب میخواهم چه‌کار

قلب یک آتشفشانم چشمه‌ای سرخ و مذاب
عشوه‌ی یخ بسته ی سیماب میخواهم چه‌کار

لجه‌ی موج جنون را در جگر پرورده ام
کشتی بی لنگرم پایاب میخواهم چه‌کار

نبض دردم، روز وشب تنهای تنها می‌تپم
درسیاه بی‌کسی‌ها خواب می‌خواهم چه‌کار

در بشاگرد نداری جان به پایان می رسد
بندرعباس غمم، میناب میخواهم چه‌کار

سیل هم ازشهر من دست تهی آواره شد
غرق خویشم نازنین، گرداب میخواهم چه‌کار

روزو شب حیران فرصت سوزی جهل خودم
کین دشمن،فتنه ی احباب میخواهم چه‌کار

تاب و طاقت می‌گریزد از نگاه خسته ام
مجمر تب جوش ِ دردم تاب میخواهم چه‌کار

رود سبز مثنوی در بلخ جان جاری نشد
اینقدر مرداب در مرداب می خواهم چه‌کار

همچنان حسرت‌کش آغوش بیدار توام
بوسه های وصل را در خواب میخواهم چه‌کار

نیستی در حلقه‌ی سوزان دست تشنه‌ام
من نمی‌دانم تورا در قاب میخواهم چه‌کار...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#طرح_همیشه

وقتی می‌گوییم خواندن ِ #کتاب های عمیق با زندگی ِ سطحی در شبکه ی جهانی اطلاعات(اینترنت) فرق دارد دقیقا منظورمان چی‌ست!؟

امضای طراح سمت چپ اثر هست..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
از #قدیم‌ترها
گه‌گاه پست‌های قدیمی این کانال را دوباره به اشتراک میگذارم.
پیامهایی که هرگز کهنه نمی‌شوند...
#لاطالائیل ،

چنان‌که گه‌گاه می‌گویند نه هیچ زبانی ناقص است و نه هیچ زبانی عقیم (نابه‌جایی استفاده از واژه‌گان) . گفتن چنین حرف‌هایی فقط و فقط ناشی از بی‌سوادی یا حواس‌پرتی است. هر زبان در ضمن این که خودش ساز و کار خودش را دارد بسته به رشد و حرکت گویش‌ورانش رشد و حرکت خواهد کرد. اگر روزی دیدی زبانی خسته و خموده است اگر روزی احساس کردی چنان‌که میگویند زبانی عقیم است داستان ربط چندانی به زبان ندارد اتفاقی که افتاده صرفن این است گویش‌وران آن زبان تنبل و کاهل و عقیم شده‌اند. زبان عقیم نداریم لاطالائیل گویش‌ور عقیم داریم.

@niyazedtambarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل

جهنم رفتنی نیست آمدنی‌ست.
انسان به جهنم نمی‌رود، او با کردار خویش دوزخ را بر خویش‌تن آوار می‌کند.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
⭕️⭕️⭕️سخن_روز


#آخر_بازی

عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرم‌سار ترانه‌هاي بي‌هنگام خويش.

و کوچه‌ها
بي‌زمزمه ماند و صداي پا.

سربازان
شکسته گذشتند،
خسته بر اسبان تشريح،
و لَتّه‌هاي بي‌رنگ ِ غروري
نگون‌سار
بر نيزه‌هاي شان.

تو را چه سود
فخر به فلک بَر فروختن

هنگامي که
هر غبار راه ِ لعنت‌شده نفرين‌ات مي‌کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت
که با ياس‌ها
به داس سخن گفته‌اي.

آن‌جا که قدم برنهاده باشي
گياه از رستن تن مي‌زند
چرا که تو
تقواي خاک و آب را
هرگز
باور نداشتي.

فغان! که سرگذشت ما
سرود بي‌اعتقاد سربازان تو بود
که از فتح قلعه‌ي روسبيان
بازمي‌آمدند.

باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سياه‌پوش
ــ داغ‌داران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ

هنوز از سجاده‌ها
سر برنگرفته‌اند...


#الف_بامداد!

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️ازنگاه دیگران

🟢🟢لولیتاخوانی در تهران

به‌اصطلاح فیلم لولیتاخوانی در تهران کسانی را که پیش‌تر رمان آذر نفیسی را خوانده‌ بودند یا اگر هم خود رمان را نخوانده بودند با آثار زیانبار ایدئولوژی محوری آن آشنا بوده‌اند، هیچ شگفت‌زده نمی‌کند. تشت رسوایی این اثر ادبی، که در خدمت سیاست استعماری آمریکا در قبال ایران و تقویت گزینۀ حملۀ نظامی به ایران در سال ۲۰۰۳ منتشر شد، پیش‌ترها از بام افتاده بود. نویسندگان و محققان بسیاری دربارۀ هدف سیاسی نفیسی از نگارش این رمان بارها نوشته و هشدار داده بودند؛ اما درک این هشدارها مستلزم آن بود که اولاً ایرانیان هم کتاب و هم نقدها را به زبان انگلیسی بخوانند، ثانیاً به رسانه‌های منتقد دسترسی داشته باشند، و سوم آنکه، آثار فیتزجرالد و هنری جیمز و ناباکوف و شخصیت‌ها و روابطشان را بشناسند تا بتوانند از نشانه‌هایی که در رمان نفیسی جاساز شده بود سردرآورند و از عهدۀ تفسیر استعاره‌ها و تعبیر نمادها برآیند. اینهمه، در آن روزها، چندان میسر نبود؛ نتیجتاً و در عوض، تمام منتقدان رمان نفیسی جاسوس و مزدور جمهوری اسلامی خوانده شدند و خود نفیسی، به‌ویژه از راه رسانه‌هایی مانند صدای امریکا (که در غیاب جایگزینی ملی قوت هرشب خانۀ ایرانیان بود و فلسفۀ وجودی‌اش از همین نامش پیداست) در مقام نویسنده‌ای تبعیدی معرفی شد که پس از مهاجرت، سرانجام، بر رنج‌ها و تبعیض‌ها فائق آمده و توانسته روایتی ادبی از خاطرات خود به دست دهد. صدای کسانی که به نقد افکار و عملکرد ضدملی و ایران‌ستیزانۀ نفیسی پرداختند یا شنیده نشد، یا از تعداد کم‌شمار مخاطبان جدی ادبیات فراتر نرفت، یا زیر ضرب اتهامات رایج در اپوزیسیون سرکوب شد.

نظیر نفیسی در ادبیات افغانستانی‌ها خالد حسینی بود، که با رمان بادبادک‌باز یک‌شبه ره صد ساله رفت و از راه دست گذاشتن بر ناپسندترین، شرورانه‌ترین و مجرمانه‌ترین اتفاقات جامعۀ افغانستان پرچمی علم کرد تا ورود آمریکا به افغانستان را به نفع آمریکا توجیه کند و حتی خوشامد بگوید: دو بادبادکی که در صحنۀ پایانی داستان به نشانۀ آزادی و رهایی شخصیت رنجدیدۀ داستان و فرزندش در آسمان واشنگتن بال می‌گیرند، آبی و قرمزند، رنگ‌های پرچم آمریکا. (در نقد رمان بادبادک‌باز، که آن هم به‌اصطلاح فیلم شد، بیش از بیست سال پیش در مجلۀ جهان کتاب نوشته بودم: سفارش ناشر، نتایج دلخواه)

فاطمه کشاورز در نقد کتاب نفیسی از راه دست گذاشتن بر پسندیده‌ترین و شایسته‌ترین میراث‌های سنتی و ملی، مثلاً شعر حافظ یا کتاب زنان بدون مردان شهرنوش پارسی‌پور، نقیض‌آفرینی کرد: او در کتاب یاسمین و ستاره‌ها، بیش از لولیتاخوانی در تهران فصل کاملی نوشت با عنوان «خوبی‌ها، غایبین، و بی‌چهره‌ها: اشکالات لولیتاخوانی در تهران» و در آن، به قول خودش، «همۀ مواردی را که در آن او [نفیسی] همۀ خوبی‌ها را به امریکا نسبت داده و همۀ بدی‌ها را ناشی از ایرانیان مسلمان می‌داند» نشان داد.

باری، صحبت از ادبیات استعماری در هند و ایران و افغانستان و ... درازدامن است و شواهد آن بسیار، اما درک آن واقعاً ساده: به قول حمید دباشی، «امپراتوری آمريكا علاوه بر ماجراجويیِ نظامی، يك طرح ايدئولوژيك (a blueprint for ideological agenda) نيز دارد تا تسلط جهانی‌اش را توجيه كند. به زعم اين استاد دانشگاه كلمبيا، امپراتوری برای جلب رضايت شهروندان در توجيه جهانگستری‌اش، به دو استراتژی نياز دارد: يكی ايجاد فراموشی جمعی (collective amnesia) نسبت به تاريخ معاصر، و ديگری نشاندنِ حافظه‌ی دست‌چين شده (strategy of selective memory) كه به منظور تحميق، فقط بخش‌های معينی از تاريخ را برمی‌‌گزيند و نشان می‌دهد. به عنوان نمونه‌ای از استراتژی دوم، آقای حميد دباشی، موج كتاب‌های «خاطرات» را نام می‌برد كه نويسندگان تبعيدشده از كشورهای اسلامی برای «بازار آمريكا» به زبان انگليسی نوشته‌اند.»
هدف از این‌همه، آن بود که به مخاطبانی که خیال می‌کنند تاریخ از همین دیروز شروع شده یادآوری کنیم فیلم لولیتاخوانی در ایران یک‌شبه ساخته نشده، سوابقی و تاریخچه‌ای دارد، و چهرۀ ظاهراً معصوم و مظلوم گلشیفته فراهانی، این به قول بهمن محصص «شهید مصنوعی» که «ذره‌ای حقیقت در آن نیست» هرگز نمی‌تواند آنهمه فریب را بی‌اثر کند. چسباندن زورزورکی و فرمایشی آن به زن، زندگی، آزادی و سوءاستفاده از ترانۀ ناب و عزتمند شروین در تیتراژ پایانی هم آنهمه بی‌آزرمی را آبرومند نمی‌کند. با عظیم‌ترین سرمایه‌ها، پیشرفته‌ترین امکانات صنعتی، استخدام شهره‌ترین بازیگران این است هنر شما! دریغ از سینما، اگر بودجه‌های میلیون دلاری‌ امریکا و اسرائیل چنین میوه‌های گندیده‌ای بار می‌آورد. و دریغ از ادبیات، اگر سرانجامِ نوشتن نیش و نشتری باشد بر تاولِ تنِ وطن.
به قول دشمن، پیمان دوست بشکستی
ببین که از که بریدی و با که پیوستی..
https://www.tg-me.com/Sayehsaar
#کتابستان

⭕️⭕️علت و معلول
#چارلزبوکوفسکی

خوبا
اغلب خودشون خودشونو می‌کشن
تا خلاص شن

اونایی‌ام که می‌مونن
اصلن نمی‌دونن
چرا همه می‌خوان
از دست‌شون خلاص شن.

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سخن_ماندگار

#بودا

من به تو می‌گویم:
این تن دو ذرعی، آغاز جهان، تداوم آن و پایان جهان است...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل

دروغ نشاندن ِنیست بر جای هست است. دروغ قرار دادن هیچ ، جای‌ گزین کردن پوچ به جای عینیتیک حضور و قطعیت یک وجود است.
اگر در میان سامیان نخست گناه تمرد است و عصیان در میان ایرانیان دروغ نخستین گناه است. در سرزمینی که دروغ رواج دارد خدا غایب است و اهریمن خدای نشسته بر تخت است به همین سبب است که دشمن (جنگ)و خشک‌سالی (تنگی معیشت) بر سرزمین دروغ‌گویان غلبه می‌کنند..

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
#فیلمهایی_که_باید_دید

#مرد_سوم

#گرهام_گرین با آن زندگی پر فراز و نشیب و پر مساله...
#اورسن_ ولز کم نظیر و همه کاره بودنش در #همشهری_ کین

#رابرت_کراسکر اسکار بگیر

#کارول_رید نخل طلایی بگیر

#آنتون_کاراس آهنگساز که در کارنامه ی کاریش فقط همین یک موسیقی فیلم
کافیست تا در تاریخ سینما جاودان شود..

شاید فقط وجود یکی ازینها فیلم #مرد_سوم را دیدنی کند.اما داستان بسیار زیبا، روان وچالش برانگیز فیلم نیز به تنهایی دلیل خوبی است که فیلم را دوسه باری ببینیم..
بازی #اورسن_ولز بینظیر است...

#وین، سالهایی تلخ تر از سالهای جنگ و کشتار اروپاییها طی شش هفت سال و... تغییر جهان نگری بسیاری از انسانها،در اثر دو قتل عام و برادر کشی در کمتر از پنجاه سال...

#هالی ِ نویسنده شده از امریکا به وین میرود تا پس از جنگ #هری (شباهت زیادی دارند در اسم؟!؟!) دوست دوران کودکی اش را ببیند.
اما فقط میتواند در مراسم خاکسپاری او شرکت کند. مراسمی که ساختگی است و در پسش جنایتها نهفته است...

بی شک سکانس #چرخ_و_فلک از به یادماندنی ترین گفتگوهای تاریخ سینما را دربرابر چشم و گوش ما آشکار میکند..

- دیگه این دنیا جای قهرمانها نیست...
- هیچوقت چهره ی قربانیهاتو دیدی؟!
-اونجا رو نگاه کن اگر یکی از اون نقطه های سیاه از حرکت بایستد تو دلت میسوزه؟!
اگر برای هر نقطه حاضر باشم بیست هزار پوند بهت بدم، ممکنه این پیشنهاد رو رد کنی یا پیش خودت فکر میکنی که چندتا نقطه رو میتونی متوفق کنی؟! تازه مالیاتم نداره... #راه_پول_درآوردن این روزها همینه..دیگه هیچکس به انسانها فکر نمی کنه...
- اونا(سیاستمدارها) برای خودشون برنامه ی پنج ساله دارند، خب منم (جنایتکار) دارم...
هالی: تو به خدا معتقد بودی...

هَری: هنوزم به خدا اعتقاد دارم پیرمرد، هم به خدا هم به قیامت و اینجور چیزها.. اما مرده ها تو اون دنیا راحت ترند، نو این دنیا چیز زیادی ندارند از دست بدهند..

فیلم #مرد_سوم نخل طلایی کن و اسکار بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید را در سال ۱۹۵۰ از آن خود کرده و.... دیدنی است...
@niyazestanbarani
#لاطالائیل

باوری که عالم هستی را به دو شقه‌ی حق و باطل تقسیم می‌کند و خود را حق و دیگران را باطل می‌انگارد، اگر به قدرت و ثروت و مرتبت برسد همه چیز را در راستای بقای خویش تنظیم و جهان را میدان جنگی خواهدکرد که غرق در خون خواهدشد. انگاره‌ای که قرار بود جهان را پر از نور و روشنایی کند آن‌را غرق در ظلم و ستم خواهدکرد و بدین سان جهان جایی می‌شود که سرانجام هرچیز به ضد خودش تبدیل می‌شود

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
در اهمیت تاریخ دانی #ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ_ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ

بارها گفته ام همه چیز ما انسان‌ها زبان است و کلمات با تسلط بر زبان جهان مارا آن‌گونه که می‌خواهند تغییر می‌دهند. زبان و کلمات خود را نجات دهید تا نجات یابید ..
و اما حکایت قلب نا‌مها و نشان‌ها در چهل پنجاه سال اخیر و ویرانی مهیب این کار به نکته ای اشاره می‌شود درباره‌ی ۱۲ اردیبهشت ؛


ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ (۱۳۱۱_ ۱۳۴۰)

ﻣﻌﻠﻢ ۲۹ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭﻭﺱﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ
 ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ۱۲ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﺳﺎﻝ۱۳۴۰
 ﺩﺭ ﺗﺠﻤﻊ ﺻﻨﻔﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ‌ﺁﻣﯿﺰ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﮐﻼ‌ﻧﺘﺮﯼ ﺑﻬﺎﺭﺳﺘﺎﻥ، ﺳﺮﮔﺮﺩﻧﺎﺻﺮ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ، ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ.
ﺷﻮﺍﻫﺪ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﻪ ﺳﺨﻨﺮﺍﻥ ﻭ ﻧﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ‌ﮐﻨﻨﺪﻩٔ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺑﻠﮑﻪ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻣﻌﻠﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﮐﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺠﻤﻊ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻧﺎﺻﺮ ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ‌ً ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻄﺮ ﻣﯽ‌ﺩﯾﺪ، ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺗﺠﻤﻊ‌ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﮔﻠﻮﻟﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺗﯿﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ.
ﭘﯿﮑﺮ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﺷﻌﺎﺭ «ﮐﺸﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﺍ» ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ
 ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪ، ﻭﻟﯽ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﻣﺆﺛﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﺸﺪ ﻭ ﻭﯼ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺑﻦ ﺑﺎﺑﻮﯾﻪ
 ﺩﺭ ﺩﻓﻦ ﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﮐﻼ‌ﻧﺘﺮﯼ ﺑﺮﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺎﺯﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ٬ #ﺷﺮﯾﻒ_ﺍﻣﺎﻣﯽ
 ﻧﺨﺴﺖ‌ﻭﺯﯾﺮ ﻭﻗﺖ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﺀ ﮐﺮﺩ. #محمدرضاپهلوی
 ﺍﺳﺘﻌﻔﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺍﻣﯿﻨﯽ
 ﺭﺍ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﮐﺎﺑﯿﻨﻪ ﺟﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻗﻮﻝ ﻣﺴﺎﻋﺪ ﺑﻪ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ «ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﺑﺎ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻬﻨﺪﺳﯿﻦ» ﺗﺤﺼﻦ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ.
ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﺠﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﻭﺯ ۱۲ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﺮﮒ ﺧﺎﻧﻌﻠﯽ #ﺭﻭﺯ_معلم ﻧﺎﻡ‌ﮔﺬﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼ‌ﺏ ﺍﺳﻼ‌ﻣﯽ ﻭ ﺗﺮﻭﺭ #مرتضی_ﻣﻄﻬرﯼ
 ﺩﺭ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ۱۳۵۸، ﺭﻭﺯ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻭﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﺄﺧﯿﺮ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ﻣﺠﺪﺩﺍً ﺑﻪ ﻧﺎﻡ #ﺭﻭز_معلم ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺖ...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
دردستان

مثل امرأةٍ تلدُ
تتلوّی و تَصرخُ فی ألَمِها
حَبلنا و کنّا نَتلوّی
وَ وَلدنا الریحَ فقط
لم نُخلّص الارضَ
و لم نَلِدُ سُکان المسکونة...

----- برگردان: محسن یارمحمدی


همچون
زنی پابه‌زا
که از درد زایش
بر خویش می‌پیچد و فریاد می‌کشد
ما نیز
حامله شدیم،
بر خویش‌تن پیچیدیم و
فقط،
باد زاییدیم

زمین را نجات ندادیم
و بر جمعیت ربع مسکون
نیفزودیم...

"عهد عتیق کتاب اشعیا باب ۲۶ آیه‌ی ۱۸"

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان
#شعرستان

#بامداد(احمد_شاملو)

نمی خواستم نام چنگیز را بدانم
نمی خواستم نام نادر را بدانم
نام شاهان را
محمد خواجه و تیمور لنگ
نام خفت دهندگان رانمی خواستم و
خفّت چشندگان را.

می خواستم نام تو را بدانم

وتنها نامی را که می خواستم بدانم
ندانستم.

@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
2025/05/30 17:15:36
Back to Top
HTML Embed Code: