Forwarded from نیازستان
#کتابستان
۱- من چندان مدرن یا پسا مدرن یا ... نمیفهمم اگر منظور از اینها اندیشه یا نوع تفکر و نگاه باشد که خب یاد دارم یکبار یکی از همراهان غارنشین درآن صبح که داشتیم می زدیم بیرون از غار چیزهای مدرنی گفت و دیگری در پاسخش حرفهایی پسا مدرن زد
اما اگر منظور از اینها تغییر شکلها باشد در تبلوری عام ، خب موضوع فرق دارد
۲- به نظرم بزرگترین میوه ی مطالعه #فروتنی است اگر دیدید کسی صدها کتاب خوانده اما فروتنی نمیداند،او هرگز کتابی مطالعه نکرده
۳- میگویند لارنس استرن در ۱۷۵۹ پیش از #مدرنیته کتابی نوشته در عوالم #پسا_مدرن راستش اینکه کتابتان دگرگونی شگفت تمهیدات و شگرد باشد و چشم بندی های غریب و چند صفحه خالی و سیاه و خط خطی و نقاشی عجیب و.. آنهم در حدود دویست و شصت هفتاد سال پیش ، نباید چندان برای یک قرآن خوان یا شاهنامه دان یا مولانا و حافظ خوان عجیب باشد اما هست.
لارنس استرن هنگام مطالعه ی کتابش با خنده به من گفت : زیاد به خودت نگیر راستش من کتابی خوانده ام که زندگی و عقاید تریسترام شندی در برابرش چندان عجیب نیست.
او نیز گویا این راز را دریافته بود که توانسته بوده چنین اثری بیافریند
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
۱- من چندان مدرن یا پسا مدرن یا ... نمیفهمم اگر منظور از اینها اندیشه یا نوع تفکر و نگاه باشد که خب یاد دارم یکبار یکی از همراهان غارنشین درآن صبح که داشتیم می زدیم بیرون از غار چیزهای مدرنی گفت و دیگری در پاسخش حرفهایی پسا مدرن زد
اما اگر منظور از اینها تغییر شکلها باشد در تبلوری عام ، خب موضوع فرق دارد
۲- به نظرم بزرگترین میوه ی مطالعه #فروتنی است اگر دیدید کسی صدها کتاب خوانده اما فروتنی نمیداند،او هرگز کتابی مطالعه نکرده
۳- میگویند لارنس استرن در ۱۷۵۹ پیش از #مدرنیته کتابی نوشته در عوالم #پسا_مدرن راستش اینکه کتابتان دگرگونی شگفت تمهیدات و شگرد باشد و چشم بندی های غریب و چند صفحه خالی و سیاه و خط خطی و نقاشی عجیب و.. آنهم در حدود دویست و شصت هفتاد سال پیش ، نباید چندان برای یک قرآن خوان یا شاهنامه دان یا مولانا و حافظ خوان عجیب باشد اما هست.
لارنس استرن هنگام مطالعه ی کتابش با خنده به من گفت : زیاد به خودت نگیر راستش من کتابی خوانده ام که زندگی و عقاید تریسترام شندی در برابرش چندان عجیب نیست.
او نیز گویا این راز را دریافته بود که توانسته بوده چنین اثری بیافریند
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشت_های_پریشانی
#سرزمین_انسداد
همیشه باور داشتهام آنچه نمود عینی دارد ، هرآنچه در ساحت #نمود شخصی یا گروه و جامعهای تظاهر مادی دارد بیشک رهنمون است به #بودی و بودهایی که در عرصهی بزرگتر درون و عالم نهان خانه دارد.
من سالهاست؛ - دست کم برای خودم- ایران را به همت عجیب آقایان «سرزمین انسداد» نامیدهام و جدای از هزار دلیل عینی در عرصه های اجتماع و فرهنگ و رسانه و ورزش و... همیشه مخاطب را به ولع سیری ناپذیر و آزمندی بی درمان عدهای کاسب ارجاع دادهام که از تمام مظاهر توسعه ( نه مفاهیم آن) سد سازی را یاد گرفته اند و از قضا خوب هم یاد نگرفتهاند.
برای اثبات این نظر نگاهی به تعداد سدهای ساخته شده در قرن حدود هفتاد سال گذشته بیندازید.
اکنون برخی آقایان با شور و شعف کف میزنند که حدود ۶۷۲ سد داریم که حدود ۲۱۰ انها در سطح ملی تعریف و اجرا شدهاند ( کشوری بی آب و ۲۱۰ سد؟! ) از این تعداد ساخت ۱۹ سد طی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ صورت گرفته و الباقی در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۴۰۲. یعنی حدود ۱۹۰ سد بزرگ طی ۴۰ سال ساخته شده است. جالب است بدانیم که حدود یک سوم این سدها در زمان ریاست معجزهی هزارهی سوم به بهره برداری رسیده از جمله بزرگترین آبشورکن جهان (سد گتوند) و جالب تر اینکه اکنون ۱۲۰ سد در حال ساخت و ۱۷۶ سد در دست مطالعه است.
من به عنوان یک شهروند معمولی طبیعتن حوزه ی تخصصم سد و سدسازی نیست اما خوانده و شنیده و دیده ام بسیاری از اهالی فن سالهاست دارند فریاد میکشند که نکنید و گوشهای کر نمیشنوند کشورهایی که روزگاری غول سدسازی بودهاند مشغول خراب کردن سدها هستند و نمیبینند و اثرات گوناگون و ویرانگر زیست محیطی آشکار شده و کاری نمیکنند.
حال نتیجه ی ابتدایی را به یاد بیاورید آیا آنان که پول و قدرت در دست دارند و جز سد سازی کار دیگری نمیدانند همین سدسازی ها را در عرصات بزرگ جان و روح و روان این سرزمین اجرا نکردهاند؟!
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سرزمین_انسداد
همیشه باور داشتهام آنچه نمود عینی دارد ، هرآنچه در ساحت #نمود شخصی یا گروه و جامعهای تظاهر مادی دارد بیشک رهنمون است به #بودی و بودهایی که در عرصهی بزرگتر درون و عالم نهان خانه دارد.
من سالهاست؛ - دست کم برای خودم- ایران را به همت عجیب آقایان «سرزمین انسداد» نامیدهام و جدای از هزار دلیل عینی در عرصه های اجتماع و فرهنگ و رسانه و ورزش و... همیشه مخاطب را به ولع سیری ناپذیر و آزمندی بی درمان عدهای کاسب ارجاع دادهام که از تمام مظاهر توسعه ( نه مفاهیم آن) سد سازی را یاد گرفته اند و از قضا خوب هم یاد نگرفتهاند.
برای اثبات این نظر نگاهی به تعداد سدهای ساخته شده در قرن حدود هفتاد سال گذشته بیندازید.
اکنون برخی آقایان با شور و شعف کف میزنند که حدود ۶۷۲ سد داریم که حدود ۲۱۰ انها در سطح ملی تعریف و اجرا شدهاند ( کشوری بی آب و ۲۱۰ سد؟! ) از این تعداد ساخت ۱۹ سد طی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۷ صورت گرفته و الباقی در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۴۰۲. یعنی حدود ۱۹۰ سد بزرگ طی ۴۰ سال ساخته شده است. جالب است بدانیم که حدود یک سوم این سدها در زمان ریاست معجزهی هزارهی سوم به بهره برداری رسیده از جمله بزرگترین آبشورکن جهان (سد گتوند) و جالب تر اینکه اکنون ۱۲۰ سد در حال ساخت و ۱۷۶ سد در دست مطالعه است.
من به عنوان یک شهروند معمولی طبیعتن حوزه ی تخصصم سد و سدسازی نیست اما خوانده و شنیده و دیده ام بسیاری از اهالی فن سالهاست دارند فریاد میکشند که نکنید و گوشهای کر نمیشنوند کشورهایی که روزگاری غول سدسازی بودهاند مشغول خراب کردن سدها هستند و نمیبینند و اثرات گوناگون و ویرانگر زیست محیطی آشکار شده و کاری نمیکنند.
حال نتیجه ی ابتدایی را به یاد بیاورید آیا آنان که پول و قدرت در دست دارند و جز سد سازی کار دیگری نمیدانند همین سدسازی ها را در عرصات بزرگ جان و روح و روان این سرزمین اجرا نکردهاند؟!
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from محسن یارمحمدی
#یادداشت_های_پریشانی
⭕️⭕️ما_و_بخارا_هایمان
در ذهن و زبان من #فلات_ایران سرزمین مهاجرتهاست. سرزمینی که اساسن بیقرار است و نتیجتن سیال. مِهی فرّار که دست هیچکس بدان نمیرسد.
یک ماهی لغزان که از دست هر بچه زبلی که سودای شکارش را دارد سُرمیخورد و حسرت اسارتش بر دل شکارچی میگذارد و البته لذت لمسش را.
من در جهان خودم مهاجرت آریاییها به فلات مرکزی جهان ، ایران ، را مهاجرتی اسطورهای و تمثیلی میدانم. اگر «اوستا» به عنوان یک متن مینویی از حملهی دیوان سرما و ناگزیری مهاجرت آریاییها سخن میگوید چرا نباید این سخن را یک سرنمون دانست؟ مگر نه اینکه چنین متون ِ اساسن مبتنی بر جهان ِ مینویی ، را باید به ساحت تفسیر و تاویل برد؟
چرا نباید اسطورهی بریدن و جدا شدن و «هبوط» را پرورش یافتهی همین بنمایهی وجودی ایرانیان دانست برای معنا دادن جهان و انسان؟!
و شگفتا که این بنمایه در تمام اسطوره و تاریخ این دیار جاریست.
جمشیدیان از ستم ضحاک به چین مهاجرت میکنند.
فرانک فریدون زاده شده در ایران را به هند میبرد.
سیاوش مهاجر است مهاجری ناچار و...بعد اینان در سودای بازگشت به میهن میسوزند کسانی باز میگردند و کسانی به تلخنای همین تاریخ، تن به خاک غربت میسپارند.
امیر سامانی از بخارا میرود سمت هرات و در نعمات و نغمات غرق میشود.ا بخارا ، مرکز سالاری و فرمانداری، را فراموش میکند تا این که رودکی خنیاگر با جادوی سخن و موسیقی بخارا را یاد او میاندازد و بازگشت به بخارا..
غزالی استاد در نظامیه روزی به سودایی از مدرسه فرار میکند و میرود طوس تا در وطن خویش کارهای سترگ کند.
مولانا جدای از آفرینش سرنمون «نی»، در همهی عمر سودای بلخ و خراسان داشت و چون مردی خراسانی به دیدارش میرفت از ذوق مست میشد و آب به چشم میآورد و.. در یکی از زیباترین داستانهاش حکایت گریختن صدر جهان بخارا و بازگشت بینظیر او را سرود که بی همانند است.
گر دم خلع و مبارا میرود
بد مبین ذمر بخارا میرود
آن طرف مه عشق میافزود درد
بوحنیفه و شافعی درسی نکرد
گرچه این عاشق بخارا میرود
نی به درس و نی با استا میرود
این بخارا منبع دانش بود
پس بخاراییست هرکه آنش بود
در همان ایام «تبریز» هم بخارای شمس بود وگرنه در پیرانه سر راهی دیار پدری نمیشد تا در میانهی راه..
بخارای سعدی و حافظ هم که شیراز است:
سعدی اینک به قدم رفت و به قدم رفت و به یر بازآمد..
یا حافظ:
*غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم**
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
یا همین بیت وقتی برای استاد شهریار تفأل میشود تا تخلصش را از خواجهی راز بگیرد و برگردد تبریز.
یا «محمد بهمن بیگی» تهران نشین که بخارایش ایل او میشود و بر میگردد و در روزگار خود کاری سترگ میکند.
شگفتا که این بازگشتها در ساحات مینویی وجود انسان ایرانی نیز اتفاق میافتد.
از همان امام محمد غزالی و ناصرخسرو گرفته تا اقبال و شریعتی و حتا جلال و ..(عجالتن نتایج و تبعات این بازگشتها را کاری ندارم)
گویا میل بازگشت به دوران کودکی نیز نمونهی دیگری از بخاراهای ماست.
آنجاهایی که روزی روزگاری ذوقی راندهایم همیشه در ماست و به قول سهراب : دورها آوایی است ...
یا به قول همان مولانا:
چشم هر قومی به سویی ماندهاست
کان طرف یک روز ذوقی رانده است
و چنین است که گویا همهی ما #بخارایی هستیم و روزی باید به بخارامان بازگردیم.
راستی بخارای تو کجاست؟!
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️ما_و_بخارا_هایمان
در ذهن و زبان من #فلات_ایران سرزمین مهاجرتهاست. سرزمینی که اساسن بیقرار است و نتیجتن سیال. مِهی فرّار که دست هیچکس بدان نمیرسد.
یک ماهی لغزان که از دست هر بچه زبلی که سودای شکارش را دارد سُرمیخورد و حسرت اسارتش بر دل شکارچی میگذارد و البته لذت لمسش را.
من در جهان خودم مهاجرت آریاییها به فلات مرکزی جهان ، ایران ، را مهاجرتی اسطورهای و تمثیلی میدانم. اگر «اوستا» به عنوان یک متن مینویی از حملهی دیوان سرما و ناگزیری مهاجرت آریاییها سخن میگوید چرا نباید این سخن را یک سرنمون دانست؟ مگر نه اینکه چنین متون ِ اساسن مبتنی بر جهان ِ مینویی ، را باید به ساحت تفسیر و تاویل برد؟
چرا نباید اسطورهی بریدن و جدا شدن و «هبوط» را پرورش یافتهی همین بنمایهی وجودی ایرانیان دانست برای معنا دادن جهان و انسان؟!
و شگفتا که این بنمایه در تمام اسطوره و تاریخ این دیار جاریست.
جمشیدیان از ستم ضحاک به چین مهاجرت میکنند.
فرانک فریدون زاده شده در ایران را به هند میبرد.
سیاوش مهاجر است مهاجری ناچار و...بعد اینان در سودای بازگشت به میهن میسوزند کسانی باز میگردند و کسانی به تلخنای همین تاریخ، تن به خاک غربت میسپارند.
امیر سامانی از بخارا میرود سمت هرات و در نعمات و نغمات غرق میشود.ا بخارا ، مرکز سالاری و فرمانداری، را فراموش میکند تا این که رودکی خنیاگر با جادوی سخن و موسیقی بخارا را یاد او میاندازد و بازگشت به بخارا..
غزالی استاد در نظامیه روزی به سودایی از مدرسه فرار میکند و میرود طوس تا در وطن خویش کارهای سترگ کند.
مولانا جدای از آفرینش سرنمون «نی»، در همهی عمر سودای بلخ و خراسان داشت و چون مردی خراسانی به دیدارش میرفت از ذوق مست میشد و آب به چشم میآورد و.. در یکی از زیباترین داستانهاش حکایت گریختن صدر جهان بخارا و بازگشت بینظیر او را سرود که بی همانند است.
گر دم خلع و مبارا میرود
بد مبین ذمر بخارا میرود
آن طرف مه عشق میافزود درد
بوحنیفه و شافعی درسی نکرد
گرچه این عاشق بخارا میرود
نی به درس و نی با استا میرود
این بخارا منبع دانش بود
پس بخاراییست هرکه آنش بود
در همان ایام «تبریز» هم بخارای شمس بود وگرنه در پیرانه سر راهی دیار پدری نمیشد تا در میانهی راه..
بخارای سعدی و حافظ هم که شیراز است:
سعدی اینک به قدم رفت و به قدم رفت و به یر بازآمد..
یا حافظ:
*غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم**
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
یا همین بیت وقتی برای استاد شهریار تفأل میشود تا تخلصش را از خواجهی راز بگیرد و برگردد تبریز.
یا «محمد بهمن بیگی» تهران نشین که بخارایش ایل او میشود و بر میگردد و در روزگار خود کاری سترگ میکند.
شگفتا که این بازگشتها در ساحات مینویی وجود انسان ایرانی نیز اتفاق میافتد.
از همان امام محمد غزالی و ناصرخسرو گرفته تا اقبال و شریعتی و حتا جلال و ..(عجالتن نتایج و تبعات این بازگشتها را کاری ندارم)
گویا میل بازگشت به دوران کودکی نیز نمونهی دیگری از بخاراهای ماست.
آنجاهایی که روزی روزگاری ذوقی راندهایم همیشه در ماست و به قول سهراب : دورها آوایی است ...
یا به قول همان مولانا:
چشم هر قومی به سویی ماندهاست
کان طرف یک روز ذوقی رانده است
و چنین است که گویا همهی ما #بخارایی هستیم و روزی باید به بخارامان بازگردیم.
راستی بخارای تو کجاست؟!
#محسن_یارمحمدی
دانش آموختهی دکتری زبان و ادبیات فارسی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#لاطالائیل ،
دوست داشتن گسترش مرزهای ِ وجود ِ خویش است.
آنکس که انسانها، موجودات یا پدیدههای هستی را دوست میدارد در واقع وجود خود امتداد بخشیده است.
هرچه بیشتر دوست بداری سرزمین وجود خویش را گستردهتر کردهای و زخم هایت را نیز..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دوست داشتن گسترش مرزهای ِ وجود ِ خویش است.
آنکس که انسانها، موجودات یا پدیدههای هستی را دوست میدارد در واقع وجود خود امتداد بخشیده است.
هرچه بیشتر دوست بداری سرزمین وجود خویش را گستردهتر کردهای و زخم هایت را نیز..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کوتابلندآه
جهان جلجتای جنون است
و به هر چشم بههم زدنی
در گوشهای از آن
- بلند یا که پست -
فرزندی از قبیلهی انسان
مردی یا زنی
بر چلیپای لختهخون ِ نیاکان
مصلوب میشود..
چراکه خدا یا شیطان
- یا هرکه هست -
تشنهی خون است
آری
جهان جلجتای جنون است..
#محسن_بارانی خرداد ۱۴۰۴
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جهان جلجتای جنون است
و به هر چشم بههم زدنی
در گوشهای از آن
- بلند یا که پست -
فرزندی از قبیلهی انسان
مردی یا زنی
بر چلیپای لختهخون ِ نیاکان
مصلوب میشود..
چراکه خدا یا شیطان
- یا هرکه هست -
تشنهی خون است
آری
جهان جلجتای جنون است..
#محسن_بارانی خرداد ۱۴۰۴
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️تبار دوزخساز
به بهانهی قتل الههها
میگوید:واقعن چرا عدهای با پول مردم و صرف عمر مینشینند کلی خیال میبافند و خیالشان را به صورت جهنم برای ملت بازسازی میکنند؟
- میگویم: این کار دهها دلیل دارد
«الجنس الی جنسه یمیلُ» هرجنسی میل به اصل جنس خود دارد
دو اینکه ساختن بهشت دانایی و توانایی و تلاش و.. بسیار میخواهد و خیلی دشواراست اما ساختن جهنم نه دانایی میخواهد، نه توانایی نه زحمتی دارد و نه..
با اندکی جهل، مقداری بیشعوری، با قدری بیشرفی و.. میتوان دوزخهای بیانتها ساخت.
جدای از این مگر جامعهی ما الان یک جهنم سوزان نیست؟ جهنمی که #فقر است و اتفاقن خیلی شبیه توصیفات قرآنی..
مردمانی که درآتش میسوزند بعد پوستشان تازه میشود و از نو.. انسانهایی که خاکستر میشوند اما نمیمیرند جهنمی که درش ماء حمیم جاریست و..
راستی فقیرکردن انسانها راحت است یا غنی و ثروتمند کردنشان؟
بهشت مگر چیزی جز ثروت و تنعم و لذت است؟
فراهم کردن بهشت دشوار است و همیناست که حاکمان برای مردمان جهنم میسازند و البته که مزد هم میگیرند؛ بهشتی که خود و ابلیسزادهگانشان به دست آوردهاند.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به بهانهی قتل الههها
میگوید:واقعن چرا عدهای با پول مردم و صرف عمر مینشینند کلی خیال میبافند و خیالشان را به صورت جهنم برای ملت بازسازی میکنند؟
- میگویم: این کار دهها دلیل دارد
«الجنس الی جنسه یمیلُ» هرجنسی میل به اصل جنس خود دارد
دو اینکه ساختن بهشت دانایی و توانایی و تلاش و.. بسیار میخواهد و خیلی دشواراست اما ساختن جهنم نه دانایی میخواهد، نه توانایی نه زحمتی دارد و نه..
با اندکی جهل، مقداری بیشعوری، با قدری بیشرفی و.. میتوان دوزخهای بیانتها ساخت.
جدای از این مگر جامعهی ما الان یک جهنم سوزان نیست؟ جهنمی که #فقر است و اتفاقن خیلی شبیه توصیفات قرآنی..
مردمانی که درآتش میسوزند بعد پوستشان تازه میشود و از نو.. انسانهایی که خاکستر میشوند اما نمیمیرند جهنمی که درش ماء حمیم جاریست و..
راستی فقیرکردن انسانها راحت است یا غنی و ثروتمند کردنشان؟
بهشت مگر چیزی جز ثروت و تنعم و لذت است؟
فراهم کردن بهشت دشوار است و همیناست که حاکمان برای مردمان جهنم میسازند و البته که مزد هم میگیرند؛ بهشتی که خود و ابلیسزادهگانشان به دست آوردهاند.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
گفتهاند: «دروغ هرچه بزرگتر، باور به آن سادهتر و عمیقتر»
راستی بزرگترین باور تو چیست لاطالائیل؟
Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
گفتهاند: «دروغ هرچه بزرگتر، باور به آن سادهتر و عمیقتر»
راستی بزرگترین باور تو چیست لاطالائیل؟
Niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
بهترین روش فرزندان شیطان برای فرو کوفتن انسان برای فروپاشیدن و تحقیر یک جامعهی ریشهدار و بزرگ، آن است که فرومایهگان ِ پستطینت و جاهلان رذل را بر مسندهای مهم بنشانند
بدینسان نه فقط یک جامعه را دمبهدم زخم میزنند که با اولین و کارآمدترین سلاح ابلیس* ریشهی کرامت انسان را از بیخ میکنند...
*در داستان آفرینش، ابلیس با بیان خاکنهاد بودن آدم در واقع قصد تحقیر او و برکشیدن خود داشت.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بهترین روش فرزندان شیطان برای فرو کوفتن انسان برای فروپاشیدن و تحقیر یک جامعهی ریشهدار و بزرگ، آن است که فرومایهگان ِ پستطینت و جاهلان رذل را بر مسندهای مهم بنشانند
بدینسان نه فقط یک جامعه را دمبهدم زخم میزنند که با اولین و کارآمدترین سلاح ابلیس* ریشهی کرامت انسان را از بیخ میکنند...
*در داستان آفرینش، ابلیس با بیان خاکنهاد بودن آدم در واقع قصد تحقیر او و برکشیدن خود داشت.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل
سقوط بزرگ حکومتها نه در عرصهی حضور که در اذهان مردم اتفاق میافتد.
وقتی حاکمان عرصهی ذهن و دل مردمشان را از دست داده باشند و مردم با بیتوجهی به حاکمان راه خود بروند و کار خود بکنند، داستان حاکمیتها پایان یافته است هرچند پوستهای از حضور را بر سر جامعه کشیدهباشند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سقوط بزرگ حکومتها نه در عرصهی حضور که در اذهان مردم اتفاق میافتد.
وقتی حاکمان عرصهی ذهن و دل مردمشان را از دست داده باشند و مردم با بیتوجهی به حاکمان راه خود بروند و کار خود بکنند، داستان حاکمیتها پایان یافته است هرچند پوستهای از حضور را بر سر جامعه کشیدهباشند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کرشمه_برسرمنبر
⭕️⭕️نگاه دیگران
بدن، فرهنگ و عقل: نقد اظهارات نژادگرایانهی محسن رنانی با تکیه بر نظریهی ذهن بدنمند
دکتر متینپور پژوهشگر
مقدمه
در روزگاری که مطالعات بینارشتهای در حوزههای عصبپژوهی، روانشناسی شناختی، و فلسفهی ذهن نشان دادهاند که ذهن و فرهنگ رابطهای پیچیده و تعاملی با بدن دارند، شاهدیم که برخی اظهار نظرها، از جمله سخنان اخیر محسن رنانی، با نگاهی سادهانگارانه و بازگشت به بیولوژیگرایی تقلیلگرا، تفاوتهای فرهنگی را به ضخامت فیزیکی قشر مغز نسبت میدهند. رنانی ادعا کردهاست که ضخامت کمتر کورتکس مغز در ایرانیان و آسیاییها ــ به سبب عواملی مانند چندهمسری و ازدواجهای فامیلی ــ علت عقبماندگی فرهنگی این جوامع نسبت به اروپا است.
این مقاله درصدد است تا با تکیه بر نظریهی ذهن بدنمند (Embodied Mind) و دانش معاصر در حوزهی علوم اعصاب و فلسفهی ذهن، نشان دهد که:
ضخامت فیزیکی کورتکس مغز حتی اگر میان ایرانیها و اروپاییها مقایسه شده بود اساسا نمیتوانست شاخص قابلاعتمادی برای سنجش تواناییهای عقلانی باشد.
ادراک، عقلانیت و رشد فرهنگی از تعامل پویای مغز، بدن و فرهنگ حاصل میشود،
تقلیل این تعامل پیچیده به یک متغیر آناتومیکی، نوعی نژادگرایی علمینما و معرفتگریز است.
۱. ذهن بدنمند
نظریهی ذهن بدنمند که طی دهههای اخیر توسط فیلسوفانی چون مرلوپونتی، مارک جانسون، جورج لیکاف، اندی کلارک، فرانسیسکو وارلا و آنتونیو داماسیو توسعه یافته، دیدگاهی ارائه میدهد که در آن ذهن نه محصول صرفِ مغز، بلکه حاصلِ تعاملات زندهی مغز، بدن، و محیط است.
در این دیدگاه شناخت، تنها در مغز رخ نمیدهد؛ بلکه از نحوهی حضور بدنمند در جهان شکل میگیرد.
معنا و ادراک، پدیدههایی صرفاً نورونی نیستند؛ بلکه پدیدارهایی هستند که در نتیجهی درگیری بدنمند با محیط اجتماعی و فرهنگی پدید میآیند.
بنابراین، رشد عقلانی یا توانایی فرهنگی یک جامعه را نمیتوان با بررسی ضخامت فیزیکی یک لایهی خاص از مغز در افراد آن جامعه تبیین کرد.
تغییرات فکری، پیشرفتهای علمی، یا شکوفاییهای فرهنگی، پیامدهایی هستند که ریشه در تاریخ زیسته، ساختارهای اجتماعی، شیوههای آموزشی، و نحوهی تجربهی بدن در جهان دارند.
۲. فیزیولوژی عملکردی مغز، نه ضخامت آن، در مرکز تجربه قرار دارد
برخلاف تصور رنانی، ضخامت کورتکس مغز تنها یک دادهی آناتومیکی خام است و نمیتواند نمایندهی کیفیت ذهن یا ظرفیت عقلانی باشد. در دانش عصبشناسی معاصر، "شبکههای کارکردی مغز" که بر اساس ارتباط میان مناطق مختلف مغز و همچنین اتصال مغز به بدن عمل میکنند، عامل اصلی عملکردهای شناختی و احساسی محسوب میشوند.
مثلاً در نظریههای جدیدی مانند Predictive Coding یا Embodied Predictive Processing، مغز به عنوان نهادی پویا مطرح میشود که با استفاده از سیگنالهای درونبدنی (interoception) و برونبدنی، مدام در حال پیشبینی وضعیتهای آیندهی بدن در جهان است.
فعالیت مغز، و نه صرفاً ساختار آن، اهمیت دارد. این فعالیت نیز همواره در بستر فرهنگ و تجربهی زیسته شکل میگیرد.
بنابراین، آنچه انسان را به تجربهی عقلانی و تأمل فرهنگی قادر میسازد، تنظیم پویا و چندسطحی مغز با بدن در متن فرهنگی خاص است، نه ضخامت قشر مغز او.
۳. فرهنگ بدن را میسازد: تجربهی اروپایی و تجربهی شرقی
رنانی در استدلال خود مسیر را وارونه طی میکند. او میپندارد تفاوت در ضخامت مغز علت تفاوت در فرهنگ است، حال آنکه در چارچوب فلسفهی بدنمندی و علوم اعصاب فرهنگی، دقیقاً برعکس است: فرهنگ، شیوهی تجربهی بدن و مغز را شکل میدهد.
مثلاً پس از عصر روشنگری در اروپا، انسان اروپایی با تجربهی رهاشدگی از ساختارهای سنتی، نیازمند درک دقیقتر جهان برای پاسخ به نیازهای معنوی و مادی خود شد. این ضرورت، سبک خاصی از بودن در جهان را ایجاد کرد که مبتنی بر مشاهده، کنترل، و تحلیلیشدن ادراک بود. چنین شیوهای میتواند اتصالات درونبدنی و نحوهی فعالیت مغز را دگرگون کند. اما این تحول نه حاصل ضخامت کورتکس، بلکه حاصل تحولات فرهنگی، سیاسی و تاریخی است که در طول قرون شکل گرفته است.
۴. فکتسازی بدون فکت: فقدان شاهد تجربی در گفتار رنانی
از منظر روش علمی، اظهارات آقای رنانی نه تنها بیپشتوانه هستند، بلکه حاوی مغالطهی پوزیتیویستی نیز میباشند: او یک فرض بیدلیل (ضخامت کمتر کورتکس) را به مثابهی یک فکت (واقعیت تجربی) بیان کرده است.
تا کنون هیچ پژوهش جامع، دقیق و مورد تأیید علمی وجود ندارد که نشان دهد میانگین ضخامت کورتکس در ایرانیان و اروپاییان تفاوت معناداری دارد.
⭕️⭕️نگاه دیگران
بدن، فرهنگ و عقل: نقد اظهارات نژادگرایانهی محسن رنانی با تکیه بر نظریهی ذهن بدنمند
دکتر متینپور پژوهشگر
مقدمه
در روزگاری که مطالعات بینارشتهای در حوزههای عصبپژوهی، روانشناسی شناختی، و فلسفهی ذهن نشان دادهاند که ذهن و فرهنگ رابطهای پیچیده و تعاملی با بدن دارند، شاهدیم که برخی اظهار نظرها، از جمله سخنان اخیر محسن رنانی، با نگاهی سادهانگارانه و بازگشت به بیولوژیگرایی تقلیلگرا، تفاوتهای فرهنگی را به ضخامت فیزیکی قشر مغز نسبت میدهند. رنانی ادعا کردهاست که ضخامت کمتر کورتکس مغز در ایرانیان و آسیاییها ــ به سبب عواملی مانند چندهمسری و ازدواجهای فامیلی ــ علت عقبماندگی فرهنگی این جوامع نسبت به اروپا است.
این مقاله درصدد است تا با تکیه بر نظریهی ذهن بدنمند (Embodied Mind) و دانش معاصر در حوزهی علوم اعصاب و فلسفهی ذهن، نشان دهد که:
ضخامت فیزیکی کورتکس مغز حتی اگر میان ایرانیها و اروپاییها مقایسه شده بود اساسا نمیتوانست شاخص قابلاعتمادی برای سنجش تواناییهای عقلانی باشد.
ادراک، عقلانیت و رشد فرهنگی از تعامل پویای مغز، بدن و فرهنگ حاصل میشود،
تقلیل این تعامل پیچیده به یک متغیر آناتومیکی، نوعی نژادگرایی علمینما و معرفتگریز است.
۱. ذهن بدنمند
نظریهی ذهن بدنمند که طی دهههای اخیر توسط فیلسوفانی چون مرلوپونتی، مارک جانسون، جورج لیکاف، اندی کلارک، فرانسیسکو وارلا و آنتونیو داماسیو توسعه یافته، دیدگاهی ارائه میدهد که در آن ذهن نه محصول صرفِ مغز، بلکه حاصلِ تعاملات زندهی مغز، بدن، و محیط است.
در این دیدگاه شناخت، تنها در مغز رخ نمیدهد؛ بلکه از نحوهی حضور بدنمند در جهان شکل میگیرد.
معنا و ادراک، پدیدههایی صرفاً نورونی نیستند؛ بلکه پدیدارهایی هستند که در نتیجهی درگیری بدنمند با محیط اجتماعی و فرهنگی پدید میآیند.
بنابراین، رشد عقلانی یا توانایی فرهنگی یک جامعه را نمیتوان با بررسی ضخامت فیزیکی یک لایهی خاص از مغز در افراد آن جامعه تبیین کرد.
تغییرات فکری، پیشرفتهای علمی، یا شکوفاییهای فرهنگی، پیامدهایی هستند که ریشه در تاریخ زیسته، ساختارهای اجتماعی، شیوههای آموزشی، و نحوهی تجربهی بدن در جهان دارند.
۲. فیزیولوژی عملکردی مغز، نه ضخامت آن، در مرکز تجربه قرار دارد
برخلاف تصور رنانی، ضخامت کورتکس مغز تنها یک دادهی آناتومیکی خام است و نمیتواند نمایندهی کیفیت ذهن یا ظرفیت عقلانی باشد. در دانش عصبشناسی معاصر، "شبکههای کارکردی مغز" که بر اساس ارتباط میان مناطق مختلف مغز و همچنین اتصال مغز به بدن عمل میکنند، عامل اصلی عملکردهای شناختی و احساسی محسوب میشوند.
مثلاً در نظریههای جدیدی مانند Predictive Coding یا Embodied Predictive Processing، مغز به عنوان نهادی پویا مطرح میشود که با استفاده از سیگنالهای درونبدنی (interoception) و برونبدنی، مدام در حال پیشبینی وضعیتهای آیندهی بدن در جهان است.
فعالیت مغز، و نه صرفاً ساختار آن، اهمیت دارد. این فعالیت نیز همواره در بستر فرهنگ و تجربهی زیسته شکل میگیرد.
بنابراین، آنچه انسان را به تجربهی عقلانی و تأمل فرهنگی قادر میسازد، تنظیم پویا و چندسطحی مغز با بدن در متن فرهنگی خاص است، نه ضخامت قشر مغز او.
۳. فرهنگ بدن را میسازد: تجربهی اروپایی و تجربهی شرقی
رنانی در استدلال خود مسیر را وارونه طی میکند. او میپندارد تفاوت در ضخامت مغز علت تفاوت در فرهنگ است، حال آنکه در چارچوب فلسفهی بدنمندی و علوم اعصاب فرهنگی، دقیقاً برعکس است: فرهنگ، شیوهی تجربهی بدن و مغز را شکل میدهد.
مثلاً پس از عصر روشنگری در اروپا، انسان اروپایی با تجربهی رهاشدگی از ساختارهای سنتی، نیازمند درک دقیقتر جهان برای پاسخ به نیازهای معنوی و مادی خود شد. این ضرورت، سبک خاصی از بودن در جهان را ایجاد کرد که مبتنی بر مشاهده، کنترل، و تحلیلیشدن ادراک بود. چنین شیوهای میتواند اتصالات درونبدنی و نحوهی فعالیت مغز را دگرگون کند. اما این تحول نه حاصل ضخامت کورتکس، بلکه حاصل تحولات فرهنگی، سیاسی و تاریخی است که در طول قرون شکل گرفته است.
۴. فکتسازی بدون فکت: فقدان شاهد تجربی در گفتار رنانی
از منظر روش علمی، اظهارات آقای رنانی نه تنها بیپشتوانه هستند، بلکه حاوی مغالطهی پوزیتیویستی نیز میباشند: او یک فرض بیدلیل (ضخامت کمتر کورتکس) را به مثابهی یک فکت (واقعیت تجربی) بیان کرده است.
تا کنون هیچ پژوهش جامع، دقیق و مورد تأیید علمی وجود ندارد که نشان دهد میانگین ضخامت کورتکس در ایرانیان و اروپاییان تفاوت معناداری دارد.
حتی اگر چنین تفاوتی وجود داشت، باز هم نمیتوانست بهطور مستقیم به عملکرد عقلانی یا فرهنگی تعمیم داده شود، چرا که همانطور که اشاره شد، ساختار تنها بخشی از ماجراست؛ کارکرد، تجربه و زمینهی فرهنگی اهمیت بسیار بیشتری دارند....
ادامه 👇👇👇
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ادامه 👇👇👇
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
👆ادامه نقد اظهارات دکتر رنانی
#کرشمه_برسرمنبر
⭕️⭕️نگاه دیگران
۵. نتیجهگیری: چرا این سخنان خطرناکاند؟
چنین اظهاراتی از سوی یک استاد دانشگاه، آن هم در فضای عمومی، نه تنها از نظر علمی فاقد اعتبار است، بلکه میتواند نوعی نژادگرایی پنهانشده در زبان علمنما به حساب آید. تحقیر فرهنگی یک ملت، آن هم با تکیه بر فرضیات زیستی بیپایه، هم شأن انسانی و هم شأن علمی را خدشهدار میکند.
دانش معاصر، بهویژه نظریههای بدنمند ذهن، به ما نشان میدهد که ذهن نه در مغز محبوس است، نه به ضخامت یک لایهی خاص تقلیلپذیر است. ذهن از طریق بدن، در فرهنگ، در تجربهی زیسته و در ارتباط با جهان شکل میگیرد. و تفاوتهای فرهنگی را باید در تاریخ، ساختارهای اجتماعی، و شیوههای بودن جستوجو کرد، نه در ضخامت قشر مغز.
نوشته از بهمن متین پور،
دکترای روان شناسی بالینی و پژوهشگر
@nitazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کرشمه_برسرمنبر
⭕️⭕️نگاه دیگران
۵. نتیجهگیری: چرا این سخنان خطرناکاند؟
چنین اظهاراتی از سوی یک استاد دانشگاه، آن هم در فضای عمومی، نه تنها از نظر علمی فاقد اعتبار است، بلکه میتواند نوعی نژادگرایی پنهانشده در زبان علمنما به حساب آید. تحقیر فرهنگی یک ملت، آن هم با تکیه بر فرضیات زیستی بیپایه، هم شأن انسانی و هم شأن علمی را خدشهدار میکند.
دانش معاصر، بهویژه نظریههای بدنمند ذهن، به ما نشان میدهد که ذهن نه در مغز محبوس است، نه به ضخامت یک لایهی خاص تقلیلپذیر است. ذهن از طریق بدن، در فرهنگ، در تجربهی زیسته و در ارتباط با جهان شکل میگیرد. و تفاوتهای فرهنگی را باید در تاریخ، ساختارهای اجتماعی، و شیوههای بودن جستوجو کرد، نه در ضخامت قشر مغز.
نوشته از بهمن متین پور،
دکترای روان شناسی بالینی و پژوهشگر
@nitazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️برای ایرانجان
#خسروفرشیدورد
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشم چو معشوقه من نیست
این کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست
دردیست که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#خسروفرشیدورد
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشم چو معشوقه من نیست
این کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست
دردیست که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#درنگ_عربی
⭕️⭕️نزار قبانی
🟢عيناك مثل الليلة الماطرة
مراكبي غارقة فيهما
كتابتي منسية فيهما
إن المرايا ما لها ذاكرة
------برگردان: محسن یارمحمدی
چشمانت، شب ِ باران
زورقهایم مغروق آن
نوشتههایم نهشته به طاق نسیان
و هیچچیز نمیماند در یاد آیینههای جهان
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️نزار قبانی
🟢عيناك مثل الليلة الماطرة
مراكبي غارقة فيهما
كتابتي منسية فيهما
إن المرايا ما لها ذاكرة
------برگردان: محسن یارمحمدی
چشمانت، شب ِ باران
زورقهایم مغروق آن
نوشتههایم نهشته به طاق نسیان
و هیچچیز نمیماند در یاد آیینههای جهان
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
آنگاه که در یک جامعه بدی و پلشتی دلی را به هم نزند و فقر و فحشا سری را نیاشوبد، یا در سرزمینی، شر و شرارت و شرور اموری عادی و رایج تلقی گردند و اعتراضی نیانگیزند، انسان و خدا به پایان رسیده و جهنم مطلق آغاز میشود. جهنمی که سرزمین فرمانروایی شیطان است و ساکنانش همه از جنس شیطان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آنگاه که در یک جامعه بدی و پلشتی دلی را به هم نزند و فقر و فحشا سری را نیاشوبد، یا در سرزمینی، شر و شرارت و شرور اموری عادی و رایج تلقی گردند و اعتراضی نیانگیزند، انسان و خدا به پایان رسیده و جهنم مطلق آغاز میشود. جهنمی که سرزمین فرمانروایی شیطان است و ساکنانش همه از جنس شیطان...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تاریخ_ندانی
اتفاقات ناگوار و دردناک این روزها و نوع برخورد جامعهی جهانی با این وقایع مرا برد به چهل سال پیش، زمانی که کودکی ده دوازده ساله بودم اما جنگ را میفهمیدم. چون جنگ آمدهبود در خانه و کوچه و خیابان شهرهامان و ماها به عینه توپ و تانک و تفنگ و بمب و موشک و... را میدیدیم و بوی گوشت و پوست سوخته و باروت و فلز گداخته و .. خاک را استشمام میکردیم.
برای آنان که نبودند یا یادشان نیست بگویم: همان سالها دقیقن همینگونه بود پلیدکدهی غرب تمام قد پشت سر صدام ایستاده بود و روسیه و فرانسه و گاه آمریکا تا میتوانستند به ارتش عراق کمک میکردند طبق معمول انگلستان صحنه گردان بود و جوانان ما دربهدر دنبال گدایی اسلحه و موشک بودند و ... تک توک رسانههای گندهی آن ایام به طرز موذیانهای علیه ایران و حامی صدام بودند و..
حالا هم همین است. در میانهی تمام هیاهوهای جاهلان (چه داخلی و چه خارجی) این وطن من است که تنهاست و ابلیس غرب همچنان و با تمام توان در هر زمینه یاری گر کسانی است که مقابل ایران ایستادهاند و از هیچ کمکی دریغشان نمیکند. و به طرزی شیطانی علیه این مرز وبوم عمل میکنند
و ما مثل تمام تاریخ تنهاییم و دوباره بدخواهان این دیار مشغول آتش زدن تخت جمشید و تیسفون و نیشابور و خرمشهر و..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اتفاقات ناگوار و دردناک این روزها و نوع برخورد جامعهی جهانی با این وقایع مرا برد به چهل سال پیش، زمانی که کودکی ده دوازده ساله بودم اما جنگ را میفهمیدم. چون جنگ آمدهبود در خانه و کوچه و خیابان شهرهامان و ماها به عینه توپ و تانک و تفنگ و بمب و موشک و... را میدیدیم و بوی گوشت و پوست سوخته و باروت و فلز گداخته و .. خاک را استشمام میکردیم.
برای آنان که نبودند یا یادشان نیست بگویم: همان سالها دقیقن همینگونه بود پلیدکدهی غرب تمام قد پشت سر صدام ایستاده بود و روسیه و فرانسه و گاه آمریکا تا میتوانستند به ارتش عراق کمک میکردند طبق معمول انگلستان صحنه گردان بود و جوانان ما دربهدر دنبال گدایی اسلحه و موشک بودند و ... تک توک رسانههای گندهی آن ایام به طرز موذیانهای علیه ایران و حامی صدام بودند و..
حالا هم همین است. در میانهی تمام هیاهوهای جاهلان (چه داخلی و چه خارجی) این وطن من است که تنهاست و ابلیس غرب همچنان و با تمام توان در هر زمینه یاری گر کسانی است که مقابل ایران ایستادهاند و از هیچ کمکی دریغشان نمیکند. و به طرزی شیطانی علیه این مرز وبوم عمل میکنند
و ما مثل تمام تاریخ تنهاییم و دوباره بدخواهان این دیار مشغول آتش زدن تخت جمشید و تیسفون و نیشابور و خرمشهر و..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#لاطالائیل،
ایران جاییست که روشنفکران مبارز و آزادی خواهش روز و شب برخی نامها را چونان وردی جاودان بر زبان روان میکنند: بابی ساندز، پاتریس لومومبا ، ویرجینیا وولف، هانا آرنت ، کریستوا، لکان ، نلسون ماندلا و چه خوب ...
اما هیچکدامشان در عمرشان چنین نامهایی را حتا نشیندهاند: منصور بردوش، صالح برانسی، عبدالحفیظ درواشه، فخری جدی، ناجی العلی، منعم جرجوره، حبیب قهوهچی، توفیق زیاد، محمد الخاص، هشام حافظ، علی رافع، زاهی کرکبی، علی عاشور، حنا ابو حنا، عبدالرحیم محمود، جرج غریب، عثمان ابوراس، سمیح القاسم، محمود درویش و...
پ.ن: آها البته به واسطهی جهان مینیمال مجازی و گزین گفتههای ملوس نام این دوتای آخری را شنیده...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ایران جاییست که روشنفکران مبارز و آزادی خواهش روز و شب برخی نامها را چونان وردی جاودان بر زبان روان میکنند: بابی ساندز، پاتریس لومومبا ، ویرجینیا وولف، هانا آرنت ، کریستوا، لکان ، نلسون ماندلا و چه خوب ...
اما هیچکدامشان در عمرشان چنین نامهایی را حتا نشیندهاند: منصور بردوش، صالح برانسی، عبدالحفیظ درواشه، فخری جدی، ناجی العلی، منعم جرجوره، حبیب قهوهچی، توفیق زیاد، محمد الخاص، هشام حافظ، علی رافع، زاهی کرکبی، علی عاشور، حنا ابو حنا، عبدالرحیم محمود، جرج غریب، عثمان ابوراس، سمیح القاسم، محمود درویش و...
پ.ن: آها البته به واسطهی جهان مینیمال مجازی و گزین گفتههای ملوس نام این دوتای آخری را شنیده...
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️گفتوگو
گفتم : با وجود اینهمه دشمن در داخل و خارج، بسیار بسیار نگران سرنوشت این کشور و مردمانش هستم.
آهی کشید و گفت: نگران نباش مردم تابآور کشوری که هنوز برای #جاافتادن یک غذا ده پانزده ساعت صبر میکنند یا برای #رسیدن یک ترشی هفت سال...
حتمن برای از پای درآوردن دشمنانشان میتوانند سالها بردباری کنند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
گفتم : با وجود اینهمه دشمن در داخل و خارج، بسیار بسیار نگران سرنوشت این کشور و مردمانش هستم.
آهی کشید و گفت: نگران نباش مردم تابآور کشوری که هنوز برای #جاافتادن یک غذا ده پانزده ساعت صبر میکنند یا برای #رسیدن یک ترشی هفت سال...
حتمن برای از پای درآوردن دشمنانشان میتوانند سالها بردباری کنند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭕️⭕️خروج_بر_سرنوشت
تمام تلاش دویست سالهی ایرانیان برای عبور از یک گردنهی مهم تاریخی را میتوان #خروج _بر_سرنوشت نامید. سرنوشتی که در اسطوره و تاریخ مسجل شده و بارها و بارها تکرار شده است.
جمشید با منیت مطلق به خودخداپنداری ویران میرسد و در هر گوشه از ایران اساطیری هرکس سلطانی میشود و خدایی ... فساد و تباهی و مرگ و نیستی سراسر ایران را درمینوردد بزرگان جمع میشوند و عقلشان به اینجا میرسد که ضحاک ماردوش، پادشاه بیت المقدس ، می تواند آنان را نجات دهد.
او را از کرانه های مدیترانه می آورند و پادشاه ایران میکنند و ... میدانید که هزار سال مرگ و نیستی کشنده تری را تحمل میکنند تا کاوه و فریدون و.. از درون پیدا شوند و ایرانیان را نجات دهند..
تاریخ میگوید: موبدان و سپاهیان و پادشاهان ساسانی ایران را غرق فساد و نیستی کردهاند. ایرانیان اینبار اعراب بیابانگرد را نجات دهندهی خود میپندارند که با پیام عدالت و برادری از مهد بدویت راهی ایران شدهاند و.. مقاومتی درخور نمیکنند و میشود آنچه میشود...
حالا بعد از هزار و چهاردصد سال ماییم یک آزمون...
آیا بر آن سرنوشت ننگین خروج خواهیم کرد یا اینبار هم یک ضحاک انسان کش از کرانههای مدیترانه خواهد آمد و....؟!
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تمام تلاش دویست سالهی ایرانیان برای عبور از یک گردنهی مهم تاریخی را میتوان #خروج _بر_سرنوشت نامید. سرنوشتی که در اسطوره و تاریخ مسجل شده و بارها و بارها تکرار شده است.
جمشید با منیت مطلق به خودخداپنداری ویران میرسد و در هر گوشه از ایران اساطیری هرکس سلطانی میشود و خدایی ... فساد و تباهی و مرگ و نیستی سراسر ایران را درمینوردد بزرگان جمع میشوند و عقلشان به اینجا میرسد که ضحاک ماردوش، پادشاه بیت المقدس ، می تواند آنان را نجات دهد.
او را از کرانه های مدیترانه می آورند و پادشاه ایران میکنند و ... میدانید که هزار سال مرگ و نیستی کشنده تری را تحمل میکنند تا کاوه و فریدون و.. از درون پیدا شوند و ایرانیان را نجات دهند..
تاریخ میگوید: موبدان و سپاهیان و پادشاهان ساسانی ایران را غرق فساد و نیستی کردهاند. ایرانیان اینبار اعراب بیابانگرد را نجات دهندهی خود میپندارند که با پیام عدالت و برادری از مهد بدویت راهی ایران شدهاند و.. مقاومتی درخور نمیکنند و میشود آنچه میشود...
حالا بعد از هزار و چهاردصد سال ماییم یک آزمون...
آیا بر آن سرنوشت ننگین خروج خواهیم کرد یا اینبار هم یک ضحاک انسان کش از کرانههای مدیترانه خواهد آمد و....؟!
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹