▪️وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ [التوبة: ۱۴]
▫️و دلهای مومنان را شفا میدهد [و خنک میگرداند].
الله متعال بر تعداد و قدرت موشکهای ایرانی که بهسوی رژیم صهیونیستی پرتاب میشوند برکت نهد؛ که اصابت هر موشک بر پیکر این رژیم خونخوار و یهودیان صهیونیست، دل هر مسلمان از امت محمد ﷺ را شاد میگرداند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
▫️و دلهای مومنان را شفا میدهد [و خنک میگرداند].
الله متعال بر تعداد و قدرت موشکهای ایرانی که بهسوی رژیم صهیونیستی پرتاب میشوند برکت نهد؛ که اصابت هر موشک بر پیکر این رژیم خونخوار و یهودیان صهیونیست، دل هر مسلمان از امت محمد ﷺ را شاد میگرداند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نتانیاهو: «من و ترامپ گفتیم که صلح از راه قدرت میآید؛ اول قدرت، سپس صلح».
اما کتابها و برنامههای درسی در مدارس مسلمانان و «علوم انسانی» در دانشگاهها میگویند:
«باید ای عزیزان با مردم دنیا با تسامح و صلح زندگی کنیم و خشونت و افراط را کنار بگذاریم و در مقابل زبان قدرت و هرکس که آن را به کار میبرد، مقابله کنیم و بایستیم. چرا که طبق منشور سازمان ملل متحد مصوب ۱۹۴۵، ماده ۱ (بند ۱):
«حفظ صلح و امنیت بینالمللی، و تلاش برای جلوگیری از علل تهدیدکنندهٔ صلح و از بین بردن آنها و سرکوب اقدامات تجاوزکارانه و دیگر موارد اخلال در صلح و حل منازعات یا وضعیتهایی که ممکن است به اخلال در صلح منجر شود، از طریق شیوههای مسالمتآمیز…».
راستی، نام رسمی این منشور چنین است:
«صلح، کرامت و برابری در سیارهای سالم و باطراوت»…
خب، آیا منظورشان سیارهٔ زمرد «در کارتونهای اسپایستون!» بوده؟!
نویسندگان «روشنفکرنما» که توسط رژیمهای وابسته محافظت میشوند و یوتیوبرهایی که غرب از آنان حمایت میکند، میگویند:
«اسلام دینی است که خشونت را ترویج میدهد و بذر نفرت از دیگران را در خود دارد و مناسب دنیای گشودهشده و مبتنی بر همزیستی، تمدن، گفتوگو و طرد خشونت و افراط نیست».
و هرچه پیش میرویم، اوضاع شفافتر میشود…
«ليهلك من هلك عن بينة ويحيى من حَيَّ عن بينة» (تا آنکه هلاک میشود با آگاهی هلاک شود، و آنکه زنده میماند با آگاهی زنده بماند).
✍️ دکتر ایاد قُنَیبی
📝 ترجمه: صبغت الله عاکف
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
اما کتابها و برنامههای درسی در مدارس مسلمانان و «علوم انسانی» در دانشگاهها میگویند:
«باید ای عزیزان با مردم دنیا با تسامح و صلح زندگی کنیم و خشونت و افراط را کنار بگذاریم و در مقابل زبان قدرت و هرکس که آن را به کار میبرد، مقابله کنیم و بایستیم. چرا که طبق منشور سازمان ملل متحد مصوب ۱۹۴۵، ماده ۱ (بند ۱):
«حفظ صلح و امنیت بینالمللی، و تلاش برای جلوگیری از علل تهدیدکنندهٔ صلح و از بین بردن آنها و سرکوب اقدامات تجاوزکارانه و دیگر موارد اخلال در صلح و حل منازعات یا وضعیتهایی که ممکن است به اخلال در صلح منجر شود، از طریق شیوههای مسالمتآمیز…».
راستی، نام رسمی این منشور چنین است:
«صلح، کرامت و برابری در سیارهای سالم و باطراوت»…
خب، آیا منظورشان سیارهٔ زمرد «در کارتونهای اسپایستون!» بوده؟!
نویسندگان «روشنفکرنما» که توسط رژیمهای وابسته محافظت میشوند و یوتیوبرهایی که غرب از آنان حمایت میکند، میگویند:
«اسلام دینی است که خشونت را ترویج میدهد و بذر نفرت از دیگران را در خود دارد و مناسب دنیای گشودهشده و مبتنی بر همزیستی، تمدن، گفتوگو و طرد خشونت و افراط نیست».
و هرچه پیش میرویم، اوضاع شفافتر میشود…
«ليهلك من هلك عن بينة ويحيى من حَيَّ عن بينة» (تا آنکه هلاک میشود با آگاهی هلاک شود، و آنکه زنده میماند با آگاهی زنده بماند).
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤1
برای جهان غرب پذیرفتنی نیست...
برای جهان غرب به سردمداری آمریکا، هیچگاه پذیرفتنی نیست که کشوری یا جریانی اسلامی، بهویژه در منطقهٔ پیچیده و بسیار حساس غرب آسیا، قدرتنمایی کند و خارج از حلقۀ قواعد تحمیلشده حرکت کند، حتی اگر آن جریان کاملاً تسلیم و وابسته باشد. هر شکلی از استقلال در برابر منطق سلطهجویانهٔ نظام سلطه، تهدیدی محسوب میشود که با آن مقابله خواهد شد.
در این جنگ بیپایان و تاریخی که جبهۀ متحد کفر جهانی، هر کس که در برابر ایدئولوژی استیلاگر و جهانبینی امپریالیستی آن بایستد، بلافاصله به عنوان دشمن نشانگذاری میشود. دشمنی آنان با امت اسلام نه سطحی، نه آنی، بلکه از دیرباز ریشه در اختلافات تاریخی و عقیدتی دارد؛ اختلافاتی که هرگز در قاب نمایشهای دیپلماتیک یا مذاکرات رنگباخته، کاهش نیافته و نخواهد یافت.
تا آنگاه که سلطهگری مغرورانه و متکبرانه آمریکایی فرو نریزد، این نظم ستمآلود و استعماری نیز دستنخورده باقی خواهد ماند. بر همین اساس، هر جنبش یا فردی که تصمیم به مبارزه با این نظام طاغوتی بگیرد یا بخواهد پا بر مسیر مخالف سیاستهای استکباری نهد، با سیل عظیمی از موانع سیاسی، اقتصادی و در نهایت نظامی روبرو خواهد شد. سازوکارهای پیچیدهای که همگی هدفی جز خاموشکردن فریاد عدالتطلبی و آزادیخواهی ندارند.
آنچه باید مورد توجه دقیق قرار دهیم، این حقیقت است که آنان تمام جبهههای مخالف خود را با عینکی مشحون از خصومت نگاه میکنند؛ حتی اگر سطح و شدت دشمنی آنان نسبت به هر گروه یا فرد متفاوت باشد. هیچکس از تیررس کینه و نفرت این نظام ظالمانه مصون نیست. تمامی نیروهای مقاوم در مقابل این طاغوت مدرن، به درجات مختلف، در معرض خشونت و بیرحمی قرار میگیرند. اما واقعیتی انکارناپذیر این است که برای آنان هر کسی که به نابودی پایههای نظم فاسدشان کمر همت ببندد، به هدف اصلی تبدیل میشود.
از اینرو تنها راه مقابله با این توطئهها، بیشک در وحدت، ایستادگی، تقویت اراده جمعی و ایمان به توانایی تغییر معادلات گره خورده است. آزمون تاریخ بارها نشان داده است که تنها مقاومت صادقانه و تلاشهای خستگیناپذیر است که میتواند بنیان ستم را بلرزاند و آیندهای روشنتر را برای نسلهای آتی رقم زند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
برای جهان غرب به سردمداری آمریکا، هیچگاه پذیرفتنی نیست که کشوری یا جریانی اسلامی، بهویژه در منطقهٔ پیچیده و بسیار حساس غرب آسیا، قدرتنمایی کند و خارج از حلقۀ قواعد تحمیلشده حرکت کند، حتی اگر آن جریان کاملاً تسلیم و وابسته باشد. هر شکلی از استقلال در برابر منطق سلطهجویانهٔ نظام سلطه، تهدیدی محسوب میشود که با آن مقابله خواهد شد.
در این جنگ بیپایان و تاریخی که جبهۀ متحد کفر جهانی، هر کس که در برابر ایدئولوژی استیلاگر و جهانبینی امپریالیستی آن بایستد، بلافاصله به عنوان دشمن نشانگذاری میشود. دشمنی آنان با امت اسلام نه سطحی، نه آنی، بلکه از دیرباز ریشه در اختلافات تاریخی و عقیدتی دارد؛ اختلافاتی که هرگز در قاب نمایشهای دیپلماتیک یا مذاکرات رنگباخته، کاهش نیافته و نخواهد یافت.
تا آنگاه که سلطهگری مغرورانه و متکبرانه آمریکایی فرو نریزد، این نظم ستمآلود و استعماری نیز دستنخورده باقی خواهد ماند. بر همین اساس، هر جنبش یا فردی که تصمیم به مبارزه با این نظام طاغوتی بگیرد یا بخواهد پا بر مسیر مخالف سیاستهای استکباری نهد، با سیل عظیمی از موانع سیاسی، اقتصادی و در نهایت نظامی روبرو خواهد شد. سازوکارهای پیچیدهای که همگی هدفی جز خاموشکردن فریاد عدالتطلبی و آزادیخواهی ندارند.
آنچه باید مورد توجه دقیق قرار دهیم، این حقیقت است که آنان تمام جبهههای مخالف خود را با عینکی مشحون از خصومت نگاه میکنند؛ حتی اگر سطح و شدت دشمنی آنان نسبت به هر گروه یا فرد متفاوت باشد. هیچکس از تیررس کینه و نفرت این نظام ظالمانه مصون نیست. تمامی نیروهای مقاوم در مقابل این طاغوت مدرن، به درجات مختلف، در معرض خشونت و بیرحمی قرار میگیرند. اما واقعیتی انکارناپذیر این است که برای آنان هر کسی که به نابودی پایههای نظم فاسدشان کمر همت ببندد، به هدف اصلی تبدیل میشود.
از اینرو تنها راه مقابله با این توطئهها، بیشک در وحدت، ایستادگی، تقویت اراده جمعی و ایمان به توانایی تغییر معادلات گره خورده است. آزمون تاریخ بارها نشان داده است که تنها مقاومت صادقانه و تلاشهای خستگیناپذیر است که میتواند بنیان ستم را بلرزاند و آیندهای روشنتر را برای نسلهای آتی رقم زند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤7
شهروندان اسرائیلی ارزشی برای جان مردم ایران قائل نیستند!
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ ٨: مارکوس اِبِرلین (Marcos Eberlin)
✔️ شیمیدان برجسته و صاحبنام برزیلی و عضو آکادمی علوم برزیل است. او بنیانگذار و برای سالها مدیر آزمایشگاه طیفسنجی جرمی تامسون در دانشگاه ایالتی کامپیناس (یونیکَمپ) برزیل بوده است. تخصص اصلی پروفسور اِبِرلین در حوزهٔ طیفسنجی جرمی و کاربردهای آن در زمینههای مختلف شیمی، بیوشیمی، داروسازی، علوم غذایی و پزشکی قانونی است. او به دلیل نوآوریهایش در توسعهٔ روشهای جدید طیفسنجی جرمی، از جمله «طیفسنجی جرمی واکنش یون/یون الکترواسپری» که به «واکنش اِبِرلین» نیز معروف است، شهرت جهانی دارد. پروفسور اِبِرلین بیش از ۷۰۰ مقالهٔ علمی داوری شده منتشر کرده و جوایز متعددی از جمله مدال تامسون (۲۰۱۶) را برای دستاوردهای برجستهاش در طیفسنجی جرمی دریافت کرده است.
او همچنین نویسندهٔ کتابی است که در آن دیدگاههای انتقادی خود را نسبت به جنبههای مختلف نظریهٔ فرگشت داروینی، با تمرکز بر شواهد طراحی در طبیعت، بیان میکند:
📚 کتاب «پیشبینی» ، «خواندن ذهن طبیعت از طریق نشانههای علم»: این کتاب که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، با بهرهگیری از دانش عمیق نویسنده در شیمی و بیوشیمی، استدلال میکند که بسیاری از ساختارها و فرآیندهای موجود در حیات، از سلول گرفته تا موجودات پیچیده، نشانههای آشکاری از پیشبینی، برنامهریزی و طراحی هوشمندانه را به نمایش میگذارند که با سازوکارهای کور و تصادفی فرگشت داروینی قابل توضیح نیستند.
📝 پروفسور مارکوس اِبِرلین، با کولهباری از افتخارات علمی و شهرتی جهانی در عرصهٔ طیفسنجی جرمی، شمشیر برندهٔ منطق و شواهد شیمیایی را علیه دژ مستحکم اما پوشالی داروینیسم به کار گرفته است. او، که سالیان متمادی با دقت و وسواس یک شیمیدان تحلیلی به بررسی ساختار مولکولی جهان هستی پرداخته، به این نتیجهٔ انکارناپذیر رسیده است که پیچیدگی، ظرافت، و هماهنگی شگفتانگیز موجود در عالم حیات، فریادرسِ وجود یک طراح هوشمند و با بصیرت است و نمیتواند محصول تصادفات کور و فرآیندهای بیهدف داروینی باشد. اِبِرلین، با جسارت یک کاشف حقیقت، «شهود طراحی» را که نظریهپردازان ماتریالیست سعی در سرکوب آن دارند، احیا کرده و نشان میدهد که این شهود، نه تنها احساسی خام، بلکه ریشه در دلایل علمی و منطقی عمیق دارد.
📝 نقد ویرانگر اِبِرلین، به ویژه در کتاب خواندنی و روشنگر «پیشبینی»، بر این اصل استوار است که بسیاری از سامانههای زیستی، از مولکولهای منفرد گرفته تا ارگانیسمهای کامل، ویژگیهایی را به نمایش میگذارند که مستلزم «پیشبینی» (Foresight) هستند، یعنی توانایی دیدن آینده و برنامهریزی برای نیازها و چالشهای آتی. چنین قابلیتی، ذاتاً با فرآیندهای کور و بیهدف فرگشت داروینی که تنها بر اساس بقای لحظهای و بدون هیچگونه هدف یا دوراندیشی عمل میکنند، در تضاد آشکار است. اِبِرلین با مثالهای متعدد و مستند از دنیای شیمی و زیستشناسی، این ایده را به زیبایی به تصویر میکشد:
📝 معماری سلولی و غشاهای هوشمند: سلول، این واحد بنیادین حیات، خود یک شاهکار مهندسی و طراحی است. غشای سلولی، نه یک دیوارهٔ ساده، بلکه یک مرز هوشمند و پویاست که با دقت شگفتانگیزی ورود و خروج مواد را کنترل میکند. این غشا باید بتواند مواد مغذی ضروری را تشخیص داده و به داخل هدایت کند و مواد زائد سمی را به بیرون براند. ساخت چنین غشایی با تمام اجزای پروتئینی و لیپیدی پیچیدهاش، که باید از همان ابتدا به طور کامل و هماهنگ عمل کنند، نیازمند «پیشبینی» نیازهای سلول و محیط اطراف آن است. چگونه فرآیندهای تصادفی میتوانستند چنین ساختار پیچیده و هدفمندی را بدون هیچگونه نقشه یا طرح قبلی ایجاد کنند؟ اِبِرلین این را به ساختن یک شهر با تمام زیرساختهایش (آب، برق، فاضلاب، ارتباطات) به صورت همزمان و بدون هیچ مهندس یا برنامهریز شهری تشبیه میکند، امری که عقل سلیم آن را محال میداند.
📝 پروتئینها، ماشینهای مولکولی هدفمند: پروتئینها، این کارگران ماهر سلولی، نه تنها از نظر ساختاری پیچیدهاند (همانطور که داگلاس اَکس نشان داده است)، بلکه وظایف بسیار خاص و هدفمندی را نیز انجام میدهند. بسیاری از پروتئینها مانند ماشینهای مولکولی عمل میکنند که برای انجام یک کار خاص طراحی شدهاند، از کپیبرداری دیانای گرفته تا انتقال پیامها و تولید انرژی. این ماشینها اغلب از چندین جزء پروتئینی تشکیل شدهاند که باید با دقت و هماهنگی کامل با یکدیگر تعامل داشته باشند (پیچیدگی کاهشناپذیر بِهی را به یاد آورید).
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقد
#فرگشت
✔️ ٨: مارکوس اِبِرلین (Marcos Eberlin)
✔️ شیمیدان برجسته و صاحبنام برزیلی و عضو آکادمی علوم برزیل است. او بنیانگذار و برای سالها مدیر آزمایشگاه طیفسنجی جرمی تامسون در دانشگاه ایالتی کامپیناس (یونیکَمپ) برزیل بوده است. تخصص اصلی پروفسور اِبِرلین در حوزهٔ طیفسنجی جرمی و کاربردهای آن در زمینههای مختلف شیمی، بیوشیمی، داروسازی، علوم غذایی و پزشکی قانونی است. او به دلیل نوآوریهایش در توسعهٔ روشهای جدید طیفسنجی جرمی، از جمله «طیفسنجی جرمی واکنش یون/یون الکترواسپری» که به «واکنش اِبِرلین» نیز معروف است، شهرت جهانی دارد. پروفسور اِبِرلین بیش از ۷۰۰ مقالهٔ علمی داوری شده منتشر کرده و جوایز متعددی از جمله مدال تامسون (۲۰۱۶) را برای دستاوردهای برجستهاش در طیفسنجی جرمی دریافت کرده است.
او همچنین نویسندهٔ کتابی است که در آن دیدگاههای انتقادی خود را نسبت به جنبههای مختلف نظریهٔ فرگشت داروینی، با تمرکز بر شواهد طراحی در طبیعت، بیان میکند:
📚 کتاب «پیشبینی» ، «خواندن ذهن طبیعت از طریق نشانههای علم»: این کتاب که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، با بهرهگیری از دانش عمیق نویسنده در شیمی و بیوشیمی، استدلال میکند که بسیاری از ساختارها و فرآیندهای موجود در حیات، از سلول گرفته تا موجودات پیچیده، نشانههای آشکاری از پیشبینی، برنامهریزی و طراحی هوشمندانه را به نمایش میگذارند که با سازوکارهای کور و تصادفی فرگشت داروینی قابل توضیح نیستند.
📝 پروفسور مارکوس اِبِرلین، با کولهباری از افتخارات علمی و شهرتی جهانی در عرصهٔ طیفسنجی جرمی، شمشیر برندهٔ منطق و شواهد شیمیایی را علیه دژ مستحکم اما پوشالی داروینیسم به کار گرفته است. او، که سالیان متمادی با دقت و وسواس یک شیمیدان تحلیلی به بررسی ساختار مولکولی جهان هستی پرداخته، به این نتیجهٔ انکارناپذیر رسیده است که پیچیدگی، ظرافت، و هماهنگی شگفتانگیز موجود در عالم حیات، فریادرسِ وجود یک طراح هوشمند و با بصیرت است و نمیتواند محصول تصادفات کور و فرآیندهای بیهدف داروینی باشد. اِبِرلین، با جسارت یک کاشف حقیقت، «شهود طراحی» را که نظریهپردازان ماتریالیست سعی در سرکوب آن دارند، احیا کرده و نشان میدهد که این شهود، نه تنها احساسی خام، بلکه ریشه در دلایل علمی و منطقی عمیق دارد.
📝 نقد ویرانگر اِبِرلین، به ویژه در کتاب خواندنی و روشنگر «پیشبینی»، بر این اصل استوار است که بسیاری از سامانههای زیستی، از مولکولهای منفرد گرفته تا ارگانیسمهای کامل، ویژگیهایی را به نمایش میگذارند که مستلزم «پیشبینی» (Foresight) هستند، یعنی توانایی دیدن آینده و برنامهریزی برای نیازها و چالشهای آتی. چنین قابلیتی، ذاتاً با فرآیندهای کور و بیهدف فرگشت داروینی که تنها بر اساس بقای لحظهای و بدون هیچگونه هدف یا دوراندیشی عمل میکنند، در تضاد آشکار است. اِبِرلین با مثالهای متعدد و مستند از دنیای شیمی و زیستشناسی، این ایده را به زیبایی به تصویر میکشد:
📝 معماری سلولی و غشاهای هوشمند: سلول، این واحد بنیادین حیات، خود یک شاهکار مهندسی و طراحی است. غشای سلولی، نه یک دیوارهٔ ساده، بلکه یک مرز هوشمند و پویاست که با دقت شگفتانگیزی ورود و خروج مواد را کنترل میکند. این غشا باید بتواند مواد مغذی ضروری را تشخیص داده و به داخل هدایت کند و مواد زائد سمی را به بیرون براند. ساخت چنین غشایی با تمام اجزای پروتئینی و لیپیدی پیچیدهاش، که باید از همان ابتدا به طور کامل و هماهنگ عمل کنند، نیازمند «پیشبینی» نیازهای سلول و محیط اطراف آن است. چگونه فرآیندهای تصادفی میتوانستند چنین ساختار پیچیده و هدفمندی را بدون هیچگونه نقشه یا طرح قبلی ایجاد کنند؟ اِبِرلین این را به ساختن یک شهر با تمام زیرساختهایش (آب، برق، فاضلاب، ارتباطات) به صورت همزمان و بدون هیچ مهندس یا برنامهریز شهری تشبیه میکند، امری که عقل سلیم آن را محال میداند.
📝 پروتئینها، ماشینهای مولکولی هدفمند: پروتئینها، این کارگران ماهر سلولی، نه تنها از نظر ساختاری پیچیدهاند (همانطور که داگلاس اَکس نشان داده است)، بلکه وظایف بسیار خاص و هدفمندی را نیز انجام میدهند. بسیاری از پروتئینها مانند ماشینهای مولکولی عمل میکنند که برای انجام یک کار خاص طراحی شدهاند، از کپیبرداری دیانای گرفته تا انتقال پیامها و تولید انرژی. این ماشینها اغلب از چندین جزء پروتئینی تشکیل شدهاند که باید با دقت و هماهنگی کامل با یکدیگر تعامل داشته باشند (پیچیدگی کاهشناپذیر بِهی را به یاد آورید).
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤3
اِبِرلین استدلال میکند که طراحی و ساخت چنین ماشینهایی نیازمند «پیشبینی» عملکرد نهایی و چگونگی تعامل اجزای مختلف است. ایدهٔ اینکه چنین ماشینهای دقیقی بتوانند به طور تصادفی و گام به گام از طریق جهشهای کور و انتخاب طبیعی پدید آیند، مانند این است که انتظار داشته باشیم یک ساعت سوئیسی با تمام چرخدندهها و فنرهای دقیقش، خود به خود از تکان دادن تصادفی قطعات فلزی در یک جعبه به وجود آید!
📝 سیستم ایمنی، ارتش پیشگیرانه: سیستم ایمنی بدن موجودات زنده، نمونهٔ بارز دیگری از «پیشبینی» است. این سیستم باید بتواند میلیونها نوع مهاجم خارجی (باکتریها، ویروسها، قارچها) را شناسایی کرده و با آنها مقابله کند، حتی مهاجمانی که بدن قبلاً هرگز با آنها روبرو نشده است! این توانایی شگفتانگیز برای «پیشبینی» و آمادگی برای مقابله با دشمنان ناشناخته، چگونه میتواند محصول فرآیندهای تصادفی باشد؟ این مانند آن است که یک ارتش، بدون هیچگونه اطلاعات قبلی در مورد دشمنان آینده، سلاحها و استراتژیهای دفاعی کاملی را برای مقابله با هر نوع تهدید احتمالی، از قبل آماده کرده باشد.
📝 آب، حلال شگفتانگیز حیات: اِبِرلین حتی به خواص منحصربهفرد مولکول آب – این حلال جهانی حیات اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه خواص فیزیکی و شیمیایی آب (مانند ظرفیت گرمایی بالا، کشش سطحی، توانایی تشکیل پیوندهای هیدروژنی، و چگالی کمتر در حالت جامد) به طرز شگفتانگیزی برای پشتیبانی از حیات «تنظیم دقیق» شدهاند. او این سؤال را مطرح میکند که آیا این «تنظیم دقیق» کیهانی و شیمیایی، که شرایط لازم برای پیدایش و بقای حیات را فراهم کرده، میتواند صرفاً یک تصادف خوششانس باشد، یا نشانهای از یک «پیشبینی» و طراحی هوشمندانه در مقیاس کیهانی است؟
📝 پروفسور اِبِرلین با استفاده از مثالهای متعدد از دنیای زنده و غیرزنده، نشان میدهد که شواهد «پیشبینی» و طراحی در طبیعت آنچنان فراوان و آشکار است که نادیده گرفتن آنها، مستلزم نوعی کوری تعمدی یا تعصب ایدئولوژیک است. او استدلال میکند که علم، به جای محدود کردن خود به توضیحات صرفاً مادی و تصادفی، باید آغوش خود را به روی احتمال وجود یک هوش و هدفمندی در پس پدیدههای طبیعی باز کند. اصرار بر اینکه تمام این پیچیدگیها و هماهنگیهای شگفتانگیز، محصول فرآیندهای کور و بیهدف هستند، نه تنها خلاف شهود عقلانی است، بلکه به معنای چشم بستن بر روی پیام آشکاری است که از دل ساختار مولکولی جهان به گوش میرسد: پیام طراحی، هدفمندی و پیشبینی. کتاب «پیشبینی» مارکوس اِبِرلین، نه تنها یک چالش علمی جدی برای داروینیسم، بلکه دعوتی به سوی یک نگاه عمیقتر و خاضعانهتر به شگفتیهای خلقت است. سکوت در برابر این شواهد، خیانت به رسالت علم در جستجوی حقیقت است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
📝 سیستم ایمنی، ارتش پیشگیرانه: سیستم ایمنی بدن موجودات زنده، نمونهٔ بارز دیگری از «پیشبینی» است. این سیستم باید بتواند میلیونها نوع مهاجم خارجی (باکتریها، ویروسها، قارچها) را شناسایی کرده و با آنها مقابله کند، حتی مهاجمانی که بدن قبلاً هرگز با آنها روبرو نشده است! این توانایی شگفتانگیز برای «پیشبینی» و آمادگی برای مقابله با دشمنان ناشناخته، چگونه میتواند محصول فرآیندهای تصادفی باشد؟ این مانند آن است که یک ارتش، بدون هیچگونه اطلاعات قبلی در مورد دشمنان آینده، سلاحها و استراتژیهای دفاعی کاملی را برای مقابله با هر نوع تهدید احتمالی، از قبل آماده کرده باشد.
📝 آب، حلال شگفتانگیز حیات: اِبِرلین حتی به خواص منحصربهفرد مولکول آب – این حلال جهانی حیات اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه خواص فیزیکی و شیمیایی آب (مانند ظرفیت گرمایی بالا، کشش سطحی، توانایی تشکیل پیوندهای هیدروژنی، و چگالی کمتر در حالت جامد) به طرز شگفتانگیزی برای پشتیبانی از حیات «تنظیم دقیق» شدهاند. او این سؤال را مطرح میکند که آیا این «تنظیم دقیق» کیهانی و شیمیایی، که شرایط لازم برای پیدایش و بقای حیات را فراهم کرده، میتواند صرفاً یک تصادف خوششانس باشد، یا نشانهای از یک «پیشبینی» و طراحی هوشمندانه در مقیاس کیهانی است؟
📝 پروفسور اِبِرلین با استفاده از مثالهای متعدد از دنیای زنده و غیرزنده، نشان میدهد که شواهد «پیشبینی» و طراحی در طبیعت آنچنان فراوان و آشکار است که نادیده گرفتن آنها، مستلزم نوعی کوری تعمدی یا تعصب ایدئولوژیک است. او استدلال میکند که علم، به جای محدود کردن خود به توضیحات صرفاً مادی و تصادفی، باید آغوش خود را به روی احتمال وجود یک هوش و هدفمندی در پس پدیدههای طبیعی باز کند. اصرار بر اینکه تمام این پیچیدگیها و هماهنگیهای شگفتانگیز، محصول فرآیندهای کور و بیهدف هستند، نه تنها خلاف شهود عقلانی است، بلکه به معنای چشم بستن بر روی پیام آشکاری است که از دل ساختار مولکولی جهان به گوش میرسد: پیام طراحی، هدفمندی و پیشبینی. کتاب «پیشبینی» مارکوس اِبِرلین، نه تنها یک چالش علمی جدی برای داروینیسم، بلکه دعوتی به سوی یک نگاه عمیقتر و خاضعانهتر به شگفتیهای خلقت است. سکوت در برابر این شواهد، خیانت به رسالت علم در جستجوی حقیقت است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤2
Forwarded from رد شبهات ملحدین
⭕️کمپین جمع آوریکمکهای مالی برای غزه
💢با مالتان جهاد کنید که جهاد با مال در ردیف جهاد با جان قرار گرفته است.
🔹خداوند متعال فرموده:
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ} (حجرات: 10)
▫️ترجمه: «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند.»
▪️{وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى} (مائده: 2)
▫️ترجمه: «و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید.»
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ} (حجرات: 15)
▫️«مؤمنان فقط كسانىاند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آوردهاند] شک ننموده و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردهاند اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستىاند.»
🔸سیدنا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
▪️«مَن فرج عن مسلم كُربة فرج الله عنه كُربة من كُرَبِ يومِ القيامةِ والله في عونِ العبدِ ما كان العبد في عونِ أخيه» (صحیح ابن حبان، ح534).
▫️ترجمه: «هر كس گرفتاری و مشكل برادر مسلمانش را برطرف كند خداوند در روز قيامت گرفتاريش را برطرف میكند، خداوند یار بنده است تا وقتی که بنده یار برادر خود باشد.»
✨ شماره کارت جهت واریز به کمپین حامیان غزzه:✨
📄 مصطفی بازدار (بانک ملت)
◀️شماره کارت: 6104338769015112
◀️شماره شبا: 530120010000002301741956
📄 یعقوب سعیدی (بانک ملت)
◀️ شماره کارت: 6104337498838513
◀️شماره شبا: 020120000000008660994745
📄 ایوب انصاری (بانک ملی)
◀️شماره کارت: 6037997297539471
◀️شماره شبا: 730170000000307027609009
⤵️جهت کسب اطلاع و گزارش کمکهای جمع آوری شده میتوان به لینک تلگرام ذیل مراجعه شود.
♾️ لینک تلگرام
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
💢با مالتان جهاد کنید که جهاد با مال در ردیف جهاد با جان قرار گرفته است.
🔹خداوند متعال فرموده:
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ} (حجرات: 10)
▫️ترجمه: «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند.»
▪️{وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى} (مائده: 2)
▫️ترجمه: «و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید.»
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ} (حجرات: 15)
▫️«مؤمنان فقط كسانىاند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آوردهاند] شک ننموده و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردهاند اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستىاند.»
🔸سیدنا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
▪️«مَن فرج عن مسلم كُربة فرج الله عنه كُربة من كُرَبِ يومِ القيامةِ والله في عونِ العبدِ ما كان العبد في عونِ أخيه» (صحیح ابن حبان، ح534).
▫️ترجمه: «هر كس گرفتاری و مشكل برادر مسلمانش را برطرف كند خداوند در روز قيامت گرفتاريش را برطرف میكند، خداوند یار بنده است تا وقتی که بنده یار برادر خود باشد.»
📄 مصطفی بازدار (بانک ملت)
◀️شماره کارت: 6104338769015112
◀️شماره شبا: 530120010000002301741956
📄 یعقوب سعیدی (بانک ملت)
◀️ شماره کارت: 6104337498838513
◀️شماره شبا: 020120000000008660994745
📄 ایوب انصاری (بانک ملی)
◀️شماره کارت: 6037997297539471
◀️شماره شبا: 730170000000307027609009
⤵️جهت کسب اطلاع و گزارش کمکهای جمع آوری شده میتوان به لینک تلگرام ذیل مراجعه شود.
♾️ لینک تلگرام
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤6
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ ۹: ماتی لیسولا (Matti Leisola)
✔️ مهندس بیوشیمی برجسته و استاد بازنشستهٔ فنلاندی است که در طول دوران فعالیت علمی خود، در زمینههای مختلفی از جمله مهندسی آنزیم، بیوتکنولوژی و بیوشیمی فعالیتهای گستردهای داشته است. او سالها به عنوان استاد و رئیس آزمایشگاه بیوتکنولوژی و مهندسی شیمی در دانشگاه صنعتی هلسینکی (دانشگاه آلتو کنونی) مشغول به کار بوده و همچنین سابقهٔ فعالیت به عنوان مدیر پژوهشی در شرکتهای بزرگ بیوتکنولوژی را در کارنامهٔ خود دارد. پروفسور لیسولا بیش از ۱۴۰ مقالهٔ علمی داوری شده در مجلات معتبر بینالمللی منتشر کرده و به عنوان یک متخصص در حوزهٔ آنزیمشناسی و کاربردهای صنعتی آن شناخته میشود. علاوه بر فعالیتهای علمی و آکادمیک، او به دلیل دیدگاههای انتقادیاش نسبت به نظریهٔ فرگشت داروینی و دفاع از مفهوم طراحی هوشمند، به ویژه در میان جوامع علمی و فکری اروپا، چهرهای شناخته شده است.
یکی از آثار مهم او در این زمینه، کتابی است که تجربیات شخصی و علمی او را در مواجهه با پارادایم داروینی و سیر تحول فکریاش به سوی پذیرش طراحی هوشمند بازگو میکند:
📚 «تکامل بدعتآمیز من: چگونه یک دانشمند به طراحی هوشمند گروید»: این کتاب که در اصل به زبان فنلاندی منتشر شده و سپس به انگلیسی و زبانهای دیگر ترجمه شده است، روایتگر داستان شخصی پروفسور لیسولا و چالشهای فکری و علمی است که او را از یک پذیرندهٔ متعارف نظریهٔ فرگشت به یک منتقد صریح و مدافع طراحی هوشمند تبدیل کرد. او در این کتاب، با استناد به دانش تخصصی خود در بیوشیمی و مهندسی آنزیم، مشکلات ذاتی نظریهٔ داروینی در توضیح منشأ اطلاعات زیستی و پیچیدگی سامانههای مولکولی را مورد بررسی قرار میدهد.
📝 پروفسور ماتی لیسولا، با کولهباری از تجربه در دنیای واقعی مهندسی آنزیم و بیوتکنولوژی صنعتی – جایی که نتایج عملی و کارایی، حرف اول و آخر را میزنند – نقاب از چهرهٔ ناتوانیها و تناقضات عمیق نظریهٔ فرگشت داروینی برمیدارد. او که سالها در خط مقدم تلاش برای «مهندسی» و بهبود آنزیمها برای کاربردهای صنعتی بوده است، با نگاهی نافذ و بیرحمانه، ادعاهای گزاف داروینیستها مبنی بر قدرت خلاقانهٔ جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی را به چالش میکشد. کتاب «تکامل بدعتآمیز من» نه تنها یک سفرنامهٔ فکری جذاب، بلکه یک کیفرخواست علمی علیه جزماندیشی و سرکوبگری حاکم بر بخشی از جامعهٔ علمی است که جرأت زیر سؤال بردن «گاو مقدس» داروینیسم را ندارد. انتقادات لیسولا، همچون پتکی سنگین، بر پایههای لرزان فرگشت، به ویژه در سطح مولکولی و بیوشیمیایی، فرود میآید. او با زبانی ساده اما برنده، نشان میدهد که چگونه واقعیتهای علمی که او روزانه در آزمایشگاه با آنها دست و پنجه نرم میکند، با افسانههای شیرین و سادهانگارانهای که در کتابهای درسی فرگشت به خورد دانشجویان داده میشود، در تضاد کامل قرار دارد:
📝 معضل اطلاعات ژنتیکی و پیدایش آنزیمهای جدید: قلب تپندهٔ نقد لیسولا، مسئلهٔ منشأ اطلاعات ژنتیکی است. آنزیمها، این کاتالیزورهای پروتئینی حیات، برای عملکرد صحیح خود نیازمند توالیهای بسیار دقیق و خاصی از آمینواسیدها هستند که توسط اطلاعات ذخیره شده در دیانای کدگذاری میشوند. لیسولا با تکیه بر دانش عمیق خود در مهندسی آنزیم، استدلال میکند که احتمال پیدایش تصادفی حتی یک آنزیم عملکردی جدید از طریق جهشهای کور و انتخاب طبیعی، به قدری ناچیز و غیرمحتمل است که عملاً صفر محسوب میشود. او توضیح میدهد که فضای توالیهای ممکن برای یک پروتئین، به طرز نجومی وسیع است و تنها بخش بسیار کوچکی از این فضا به پروتئینهای عملکردی اختصاص دارد. پیدا کردن این «سوزن در انبار کاه» از طریق جستجوی تصادفی جهشها، شبیه به آن است که بخواهید با چشم بسته و با پرتاب تصادفی دارت به یک دیوار عظیم پوشیده از حروف، یک غزل کامل از حافظ را بنویسید! این ادعای داروینیستها که فرآیندهای کور میتوانند چنین شاهکارهای اطلاعاتی را خلق کنند، در برابر واقعیتهای مهندسی آنزیم، رنگ میبازد.
📝 محدودیتهای تکامل آزمایشگاهی آنزیمها: لیسولا به تجربهٔ مستقیم خود و دیگران در زمینهٔ «تکامل هدایتشده» آنزیمها در آزمایشگاه اشاره میکند. در این آزمایشها، دانشمندان با استفاده از تکنیکهای مهندسی ژنتیک، سعی در بهبود یا تغییر عملکرد آنزیمهای موجود دارند. او خاطرنشان میکند که حتی با بهکارگیری هوش، دانش، و ابزارهای پیشرفته، دستاوردهای حاصل از این روشها بسیار محدود و جزئی هستند.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقد
#فرگشت
✔️ ۹: ماتی لیسولا (Matti Leisola)
✔️ مهندس بیوشیمی برجسته و استاد بازنشستهٔ فنلاندی است که در طول دوران فعالیت علمی خود، در زمینههای مختلفی از جمله مهندسی آنزیم، بیوتکنولوژی و بیوشیمی فعالیتهای گستردهای داشته است. او سالها به عنوان استاد و رئیس آزمایشگاه بیوتکنولوژی و مهندسی شیمی در دانشگاه صنعتی هلسینکی (دانشگاه آلتو کنونی) مشغول به کار بوده و همچنین سابقهٔ فعالیت به عنوان مدیر پژوهشی در شرکتهای بزرگ بیوتکنولوژی را در کارنامهٔ خود دارد. پروفسور لیسولا بیش از ۱۴۰ مقالهٔ علمی داوری شده در مجلات معتبر بینالمللی منتشر کرده و به عنوان یک متخصص در حوزهٔ آنزیمشناسی و کاربردهای صنعتی آن شناخته میشود. علاوه بر فعالیتهای علمی و آکادمیک، او به دلیل دیدگاههای انتقادیاش نسبت به نظریهٔ فرگشت داروینی و دفاع از مفهوم طراحی هوشمند، به ویژه در میان جوامع علمی و فکری اروپا، چهرهای شناخته شده است.
یکی از آثار مهم او در این زمینه، کتابی است که تجربیات شخصی و علمی او را در مواجهه با پارادایم داروینی و سیر تحول فکریاش به سوی پذیرش طراحی هوشمند بازگو میکند:
📚 «تکامل بدعتآمیز من: چگونه یک دانشمند به طراحی هوشمند گروید»: این کتاب که در اصل به زبان فنلاندی منتشر شده و سپس به انگلیسی و زبانهای دیگر ترجمه شده است، روایتگر داستان شخصی پروفسور لیسولا و چالشهای فکری و علمی است که او را از یک پذیرندهٔ متعارف نظریهٔ فرگشت به یک منتقد صریح و مدافع طراحی هوشمند تبدیل کرد. او در این کتاب، با استناد به دانش تخصصی خود در بیوشیمی و مهندسی آنزیم، مشکلات ذاتی نظریهٔ داروینی در توضیح منشأ اطلاعات زیستی و پیچیدگی سامانههای مولکولی را مورد بررسی قرار میدهد.
📝 پروفسور ماتی لیسولا، با کولهباری از تجربه در دنیای واقعی مهندسی آنزیم و بیوتکنولوژی صنعتی – جایی که نتایج عملی و کارایی، حرف اول و آخر را میزنند – نقاب از چهرهٔ ناتوانیها و تناقضات عمیق نظریهٔ فرگشت داروینی برمیدارد. او که سالها در خط مقدم تلاش برای «مهندسی» و بهبود آنزیمها برای کاربردهای صنعتی بوده است، با نگاهی نافذ و بیرحمانه، ادعاهای گزاف داروینیستها مبنی بر قدرت خلاقانهٔ جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی را به چالش میکشد. کتاب «تکامل بدعتآمیز من» نه تنها یک سفرنامهٔ فکری جذاب، بلکه یک کیفرخواست علمی علیه جزماندیشی و سرکوبگری حاکم بر بخشی از جامعهٔ علمی است که جرأت زیر سؤال بردن «گاو مقدس» داروینیسم را ندارد. انتقادات لیسولا، همچون پتکی سنگین، بر پایههای لرزان فرگشت، به ویژه در سطح مولکولی و بیوشیمیایی، فرود میآید. او با زبانی ساده اما برنده، نشان میدهد که چگونه واقعیتهای علمی که او روزانه در آزمایشگاه با آنها دست و پنجه نرم میکند، با افسانههای شیرین و سادهانگارانهای که در کتابهای درسی فرگشت به خورد دانشجویان داده میشود، در تضاد کامل قرار دارد:
📝 معضل اطلاعات ژنتیکی و پیدایش آنزیمهای جدید: قلب تپندهٔ نقد لیسولا، مسئلهٔ منشأ اطلاعات ژنتیکی است. آنزیمها، این کاتالیزورهای پروتئینی حیات، برای عملکرد صحیح خود نیازمند توالیهای بسیار دقیق و خاصی از آمینواسیدها هستند که توسط اطلاعات ذخیره شده در دیانای کدگذاری میشوند. لیسولا با تکیه بر دانش عمیق خود در مهندسی آنزیم، استدلال میکند که احتمال پیدایش تصادفی حتی یک آنزیم عملکردی جدید از طریق جهشهای کور و انتخاب طبیعی، به قدری ناچیز و غیرمحتمل است که عملاً صفر محسوب میشود. او توضیح میدهد که فضای توالیهای ممکن برای یک پروتئین، به طرز نجومی وسیع است و تنها بخش بسیار کوچکی از این فضا به پروتئینهای عملکردی اختصاص دارد. پیدا کردن این «سوزن در انبار کاه» از طریق جستجوی تصادفی جهشها، شبیه به آن است که بخواهید با چشم بسته و با پرتاب تصادفی دارت به یک دیوار عظیم پوشیده از حروف، یک غزل کامل از حافظ را بنویسید! این ادعای داروینیستها که فرآیندهای کور میتوانند چنین شاهکارهای اطلاعاتی را خلق کنند، در برابر واقعیتهای مهندسی آنزیم، رنگ میبازد.
📝 محدودیتهای تکامل آزمایشگاهی آنزیمها: لیسولا به تجربهٔ مستقیم خود و دیگران در زمینهٔ «تکامل هدایتشده» آنزیمها در آزمایشگاه اشاره میکند. در این آزمایشها، دانشمندان با استفاده از تکنیکهای مهندسی ژنتیک، سعی در بهبود یا تغییر عملکرد آنزیمهای موجود دارند. او خاطرنشان میکند که حتی با بهکارگیری هوش، دانش، و ابزارهای پیشرفته، دستاوردهای حاصل از این روشها بسیار محدود و جزئی هستند.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤7
اغلب، تنها تغییرات کوچکی در عملکرد آنزیم یا سازگاری آن با شرایط جدید محیطی مشاهده میشود و هرگز شاهد پیدایش یک عملکرد کاملاً جدید یا یک خانوادهٔ آنزیمی نوین نیستیم. اگر ما با تمام تواناییهای هوشمندانهٔ خود نمیتوانیم جهشهای بزرگی در عملکرد آنزیمها ایجاد کنیم، چگونه میتوان انتظار داشت که فرآیندهای کور و تصادفی طبیعت، این کار را در مقیاس بسیار بزرگتر و پیچیدهتر انجام داده باشند و کل تنوع زیستی را پدید آورده باشند؟ این مانند آن است که بگوییم با دستکاری جزئی در موتور یک خودروی سواری، میتوانیم آن را به یک هواپیمای جت تبدیل کنیم!
📝 پیچیدگی کاهشناپذیر در سطح مولکولی: لیسولا، همصدا با مایکل بِهی، بر مفهوم «پیچیدگی کاهشناپذیر» در سامانههای بیوشیمیایی تأکید میکند. بسیاری از مسیرهای متابولیکی و ماشینهای مولکولی در سلول، از اجزای متعددی تشکیل شدهاند که همگی باید به طور همزمان و هماهنگ حضور داشته باشند تا سیستم بتواند عملکرد خود را انجام دهد. حذف حتی یکی از این اجزا، کل سیستم را از کار میاندازد. توضیح گام به گام و تدریجی پیدایش چنین سیستمهایی از طریق فرآیند داروینی (که مستلزم عملکردی بودن هر مرحلهٔ میانی است) بسیار دشوار و در بسیاری موارد غیرممکن به نظر میرسد. لیسولا با نگاه یک مهندس که با طراحی سیستمهای پیچیده آشناست، این معضل را به خوبی درک میکند. او میپرسد چگونه میتوان یک موتور جت را به صورت قطعه به قطعه و به گونهای ساخت که هر قطعهٔ اضافهشده، به تنهایی یک مزیت عملکردی داشته باشد و در نهایت به یک موتور کامل و کارآمد منجر شود؟ این چالش، قلب نظریهٔ فرگشت تدریجی را نشانه میرود.
📝 سکوت و سرکوب در جامعهٔ علمی: یکی از جنبههای مهم و تکاندهندهٔ کتاب لیسولا، افشای جوّ ارعاب و سرکوبی است که علیه دانشمندانی که جرأت زیر سؤال بردن دگمهای داروینیسم را دارند، اعمال میشود. او از تجربیات شخصی خود و دیگران میگوید که چگونه ابراز شک و تردید نسبت به نظریهٔ فرگشت، میتواند به طرد شدن از جامعهٔ علمی، از دست دادن موقعیتهای شغلی، و برچسب خوردن به عنوان «ضد علم» منجر شود. این فضای غیر علمی و متعصبانه، مانع از بحث آزاد و تبادل نظر سازنده در مورد یکی از اساسیترین سؤالات مربوط به وجود ما میشود. لیسولا با شجاعت، این «امپراتور برهنه»ی جامعهٔ علمی را رسوا میکند و خواستار بازگشت به اصول اولیهٔ تحقیق علمی، یعنی پرسشگری، نقد، و پیروی از شواهد، به هر کجا که رهنمون شوند، است.
✨ماتی لیسولا، با شهامت یک «بدعتگذار» علمی، نشان میدهد که ایمان کور به داروینیسم، نه تنها از نظر علمی قابل دفاع نیست، بلکه مانعی بر سر راه پیشرفت واقعی علم است. او با استدلالهای قوی و مستند از حوزهٔ تخصصی خود، ثابت میکند که پیچیدگی و اطلاعات موجود در جهان حیات، به بهترین وجه با مفهوم طراحی هوشمند قابل توضیح است. سخنان او، نه تنها برای دانشمندان، بلکه برای هر انسان کنجکاو و حقیقتجویی که به دنبال درک عمیقتری از رازهای خلقت است، روشنگر و الهامبخش خواهد بود. او ما را فرا میخواند تا از خواب غفلت بیدار شویم و چشمان خود را به روی شواهد انکارناپذیر طراحی در طبیعت باز کنیم، پیش از آنکه جزماندیشی علمی، آخرین کورسوهای حقیقت را نیز خاموش سازد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
📝 پیچیدگی کاهشناپذیر در سطح مولکولی: لیسولا، همصدا با مایکل بِهی، بر مفهوم «پیچیدگی کاهشناپذیر» در سامانههای بیوشیمیایی تأکید میکند. بسیاری از مسیرهای متابولیکی و ماشینهای مولکولی در سلول، از اجزای متعددی تشکیل شدهاند که همگی باید به طور همزمان و هماهنگ حضور داشته باشند تا سیستم بتواند عملکرد خود را انجام دهد. حذف حتی یکی از این اجزا، کل سیستم را از کار میاندازد. توضیح گام به گام و تدریجی پیدایش چنین سیستمهایی از طریق فرآیند داروینی (که مستلزم عملکردی بودن هر مرحلهٔ میانی است) بسیار دشوار و در بسیاری موارد غیرممکن به نظر میرسد. لیسولا با نگاه یک مهندس که با طراحی سیستمهای پیچیده آشناست، این معضل را به خوبی درک میکند. او میپرسد چگونه میتوان یک موتور جت را به صورت قطعه به قطعه و به گونهای ساخت که هر قطعهٔ اضافهشده، به تنهایی یک مزیت عملکردی داشته باشد و در نهایت به یک موتور کامل و کارآمد منجر شود؟ این چالش، قلب نظریهٔ فرگشت تدریجی را نشانه میرود.
📝 سکوت و سرکوب در جامعهٔ علمی: یکی از جنبههای مهم و تکاندهندهٔ کتاب لیسولا، افشای جوّ ارعاب و سرکوبی است که علیه دانشمندانی که جرأت زیر سؤال بردن دگمهای داروینیسم را دارند، اعمال میشود. او از تجربیات شخصی خود و دیگران میگوید که چگونه ابراز شک و تردید نسبت به نظریهٔ فرگشت، میتواند به طرد شدن از جامعهٔ علمی، از دست دادن موقعیتهای شغلی، و برچسب خوردن به عنوان «ضد علم» منجر شود. این فضای غیر علمی و متعصبانه، مانع از بحث آزاد و تبادل نظر سازنده در مورد یکی از اساسیترین سؤالات مربوط به وجود ما میشود. لیسولا با شجاعت، این «امپراتور برهنه»ی جامعهٔ علمی را رسوا میکند و خواستار بازگشت به اصول اولیهٔ تحقیق علمی، یعنی پرسشگری، نقد، و پیروی از شواهد، به هر کجا که رهنمون شوند، است.
✨ماتی لیسولا، با شهامت یک «بدعتگذار» علمی، نشان میدهد که ایمان کور به داروینیسم، نه تنها از نظر علمی قابل دفاع نیست، بلکه مانعی بر سر راه پیشرفت واقعی علم است. او با استدلالهای قوی و مستند از حوزهٔ تخصصی خود، ثابت میکند که پیچیدگی و اطلاعات موجود در جهان حیات، به بهترین وجه با مفهوم طراحی هوشمند قابل توضیح است. سخنان او، نه تنها برای دانشمندان، بلکه برای هر انسان کنجکاو و حقیقتجویی که به دنبال درک عمیقتری از رازهای خلقت است، روشنگر و الهامبخش خواهد بود. او ما را فرا میخواند تا از خواب غفلت بیدار شویم و چشمان خود را به روی شواهد انکارناپذیر طراحی در طبیعت باز کنیم، پیش از آنکه جزماندیشی علمی، آخرین کورسوهای حقیقت را نیز خاموش سازد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2❤1
آیا خداوند «حقالله» را میبخشد؟
یکی از برداشتهای نادرستی که برخی مردمان از موضوع حقوق خداوند/مردم/نفس دارند، این است که خداوند حق مردم را هرگز نمیبخشد، اما حق خود را خواهد بخشید. این امید کاذب باعث شده که با آسودگی از عبادات مهمی چون نماز و روزه دست بکشند و خود را مؤمن و نجاتیافته بپندارند!
در ابتدا لازم است بدانیم که امیدواری شرعی و حسنظن به پروردگار با بیخیالی تفاوت دارد. دربارۀ ملائکۀ خداوند گفته شده است: {وهم من خشيته مشفقون} [الأنبیاء: ۲۸]، یعنی «همیشه از خشیت او هراسانند»، چگونه کسی که ارکان اسلام را رها کرده است چنین نباشد و با آسودگی بگوید خدا من را خواهد بخشید؟ چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرمودند «ای امت محمد! به الله سوگند که اگر آنچه میدانم را میدانستید، کم میخندیدید و بسیار میگریستید»؟ [۱] چرا اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وسلم) چنین آسودگی و راحتی در گفتار و کردارشان نبود و از نفاق میترسیدند؟ پس این همه آیات خوف و عذاب که در قرآن آمده برای چه کسی نازل شده است؟ چرا از اینکه کسی بگوید «من مؤمنم» نهی میکردند؟ [۲] چرا باید عمر (رضی الله عنه) بگوید «هرکس بگوید من در بهشتم، در جهنم است»؟ [۳]
بعد به مفهوم اشتباه دیگر میرسیم که «خداوند تنها حقالناس را نمیبخشد». با افراد متعددی که این سخن را تکرار میکنند صحبت کردهام و پرسیدهام این را از کجا آوردهاید و همه خیال کردهاند که در قرآن آمده است. بعد برایشان توضیح دادهام که در قرآن چنین چیزی نیست و خلاف آن هست.
خداوند در سورۀ نساء میفرماید: {إن الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشاء...} [النساء: ۴۸] یعنی «بیگمان خداوند شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد میبخشد»، و مانند همین را در آیۀ صد و شانزدهم این سوره میبینیم.
بر اساس این آیه:
۱) شرک که «حقالله» است از مدار مغفرت خارج است و خداوند مشرک را جز با توبه در دنیا نخواهد بخشید.
۲) شرک از هر گناهی که بتوان اسم برد بزرگتر است.
۳) نمیتوان با قاطعیت گفت که گناهکار غیر مشرک برای گناهانش عذاب میشود.
۴) نمیتوان با قاطعیت گفت که گناهکار غیر مشرک برای گناهانش عذاب نمیشود.
بنابراین شرک که «حقالله» است مورد بخشش قرار نمیگیرد و هر گناهی پایینتر از آن هم -بدون توبه- میتواند منجر به عذاب شود! از برخی پیشوایان اسلام نقل شده است که شرک را «ظلمٌ لا یُغفر» و حقالناس را «ظلمٌ لا یُترک» نامیدهاند [۴] و گناهان دیگر هم تحت مشیئت خداوند هستند که ممکن است ببخشد و ممکن است نبخشد. در نتیجه گفتن «خدا حقالله را میبخشد» مخالف قطعیات قرآنی است و حتی اگر منظور از آن گناهان -غیر از کفر و شرک- باشد باز هم اشتباه است.
📚پینوشتها:
[۱] صحيح البخاري (۱۰۴۴).
[۲] الخلال، السنة، دار الأوراق الثقافية، ج۱، صص۵۳۲-۵۲۳.
[۳] همان، ج۱، ص۶۲۷.
[۴] عبد الرزاق الصنعاني، المصنف، دار التأصيل، ج۱۰، ص۲۳۴.
bit.ly/4k9HAsB
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
یکی از برداشتهای نادرستی که برخی مردمان از موضوع حقوق خداوند/مردم/نفس دارند، این است که خداوند حق مردم را هرگز نمیبخشد، اما حق خود را خواهد بخشید. این امید کاذب باعث شده که با آسودگی از عبادات مهمی چون نماز و روزه دست بکشند و خود را مؤمن و نجاتیافته بپندارند!
در ابتدا لازم است بدانیم که امیدواری شرعی و حسنظن به پروردگار با بیخیالی تفاوت دارد. دربارۀ ملائکۀ خداوند گفته شده است: {وهم من خشيته مشفقون} [الأنبیاء: ۲۸]، یعنی «همیشه از خشیت او هراسانند»، چگونه کسی که ارکان اسلام را رها کرده است چنین نباشد و با آسودگی بگوید خدا من را خواهد بخشید؟ چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرمودند «ای امت محمد! به الله سوگند که اگر آنچه میدانم را میدانستید، کم میخندیدید و بسیار میگریستید»؟ [۱] چرا اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وسلم) چنین آسودگی و راحتی در گفتار و کردارشان نبود و از نفاق میترسیدند؟ پس این همه آیات خوف و عذاب که در قرآن آمده برای چه کسی نازل شده است؟ چرا از اینکه کسی بگوید «من مؤمنم» نهی میکردند؟ [۲] چرا باید عمر (رضی الله عنه) بگوید «هرکس بگوید من در بهشتم، در جهنم است»؟ [۳]
بعد به مفهوم اشتباه دیگر میرسیم که «خداوند تنها حقالناس را نمیبخشد». با افراد متعددی که این سخن را تکرار میکنند صحبت کردهام و پرسیدهام این را از کجا آوردهاید و همه خیال کردهاند که در قرآن آمده است. بعد برایشان توضیح دادهام که در قرآن چنین چیزی نیست و خلاف آن هست.
خداوند در سورۀ نساء میفرماید: {إن الله لا يغفر أن يشرك به ويغفر ما دون ذلك لمن يشاء...} [النساء: ۴۸] یعنی «بیگمان خداوند شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد میبخشد»، و مانند همین را در آیۀ صد و شانزدهم این سوره میبینیم.
بر اساس این آیه:
۱) شرک که «حقالله» است از مدار مغفرت خارج است و خداوند مشرک را جز با توبه در دنیا نخواهد بخشید.
۲) شرک از هر گناهی که بتوان اسم برد بزرگتر است.
۳) نمیتوان با قاطعیت گفت که گناهکار غیر مشرک برای گناهانش عذاب میشود.
۴) نمیتوان با قاطعیت گفت که گناهکار غیر مشرک برای گناهانش عذاب نمیشود.
بنابراین شرک که «حقالله» است مورد بخشش قرار نمیگیرد و هر گناهی پایینتر از آن هم -بدون توبه- میتواند منجر به عذاب شود! از برخی پیشوایان اسلام نقل شده است که شرک را «ظلمٌ لا یُغفر» و حقالناس را «ظلمٌ لا یُترک» نامیدهاند [۴] و گناهان دیگر هم تحت مشیئت خداوند هستند که ممکن است ببخشد و ممکن است نبخشد. در نتیجه گفتن «خدا حقالله را میبخشد» مخالف قطعیات قرآنی است و حتی اگر منظور از آن گناهان -غیر از کفر و شرک- باشد باز هم اشتباه است.
📚پینوشتها:
[۱] صحيح البخاري (۱۰۴۴).
[۲] الخلال، السنة، دار الأوراق الثقافية، ج۱، صص۵۳۲-۵۲۳.
[۳] همان، ج۱، ص۶۲۷.
[۴] عبد الرزاق الصنعاني، المصنف، دار التأصيل، ج۱۰، ص۲۳۴.
bit.ly/4k9HAsB
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤9
Christian Zionism.pdf
1.2 MB
📚عنوان کتابچه: صهیونیسم مسیحی؛ از باور دینی تا نفوذ سیاسی
✍️نویسنده: رُبیٰ الحسنی
📝مترجم: مرکز مطالعات متین
📄تعداد صفحات: 46
📖 ناشر: مرکز مطالعات متین
bit.ly/4euP6NG
#معرفی_کتابچه
حمایتهای بیقید و شرط ایالات متحده و انجیلیهای متعصب این کشور از صهیونیست گاه حتی منافع آمریکا را به خطر میاندازد؛ امری که اغلب جوامع مسلمان از درک آن عاجزند. این در حالی است که بنابر روایت مسیحیان، یهودیان عامل توطئه علیه مسیح و به صلیب کشیدن او بودند و در طول قرون وسطی به همین دلیل توسط جوامع مسیحی طرد میشدند. پرسش اینجاست که چگونه امروزه این حمایتهای گسترده غربی از یهودیان و در نتیجه رژیم صهیونیستی شکل گرفته و دلیل این حمایتهای بیدریغ و متعصبانه چیست؟ صهیونیسم مسیحی چگونه شکل گرفت و این تغییر رویکرد بزرگ از چه مراحلی عبور کرد؟
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✍️نویسنده: رُبیٰ الحسنی
📝مترجم: مرکز مطالعات متین
📄تعداد صفحات: 46
📖 ناشر: مرکز مطالعات متین
bit.ly/4euP6NG
#معرفی_کتابچه
حمایتهای بیقید و شرط ایالات متحده و انجیلیهای متعصب این کشور از صهیونیست گاه حتی منافع آمریکا را به خطر میاندازد؛ امری که اغلب جوامع مسلمان از درک آن عاجزند. این در حالی است که بنابر روایت مسیحیان، یهودیان عامل توطئه علیه مسیح و به صلیب کشیدن او بودند و در طول قرون وسطی به همین دلیل توسط جوامع مسیحی طرد میشدند. پرسش اینجاست که چگونه امروزه این حمایتهای گسترده غربی از یهودیان و در نتیجه رژیم صهیونیستی شکل گرفته و دلیل این حمایتهای بیدریغ و متعصبانه چیست؟ صهیونیسم مسیحی چگونه شکل گرفت و این تغییر رویکرد بزرگ از چه مراحلی عبور کرد؟
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤13👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✨سورهٔ النبأ
📝 زیرنویس فارسی (همراه با تصاویر)
🎙 قاری: طارق محمد
📹 المومن الرشید (Rational Believer)
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤21👍2
#معرفی_دانشمندان
#نقد
#فرگشت
✔️ ۱۰: دین اِچ. کِنیون (Dean H. Kenyon)
✔️ دین هَوَرد کِنیون، استاد بازنشستهٔ زیستشناسی از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در آمریکا و متخصص در حوزهٔ زیستفیزیک است. شهرت اولیهٔ او بیشتر به خاطر تألیف کتابی با همکاری گَری اِشتاینمَن با عنوان «تقدیر بیوشیمیایی» (Biochemical Predestination) در سال ۱۹۶۹ میلادی بود. این کتاب در زمان انتشار، یکی از آثار مهم و تأثیرگذار در تبیین و دفاع از نظریهٔ فرگشت شیمیایی و پیدایش خودبهخودی حیات از مواد بیجان بر اساس قوانین فیزیک و شیمی محسوب میشد. در واقع، کِنیون در آن دوره یکی از مدافعان سرسخت این دیدگاه بود که منشأ حیات را میتوان از طریق فرآیندهای طبیعی و بدون نیاز به دخالت یک طراح هوشمند توضیح داد.
📚 با این حال، در دهههای بعد، پروفسور کِنیون پس از بررسیهای عمیقتر و مواجهه با چالشهای فزایندهٔ علمی در برابر نظریههای رایج دربارهٔ منشأ حیات، به تدریج از مواضع پیشین خود فاصله گرفت و به یکی از منتقدان برجستهٔ فرگشت شیمیایی و نظریهٔ داروینی تبدیل شد. این تحول فکری، او را به سمت پذیرش ایدهٔ طراحی هوشمند به عنوان تبیین بهتر برای پیچیدگی و اطلاعات موجود در سامانههای زیستی سوق داد. او مقدمهای تأثیرگذار بر کتاب «راز منشأ حیات: ارزیابی مجدد نظریههای کنونی» نوشتهٔ چارلز تَکستِن، والتر اِل. بِرَدلی و راجِر اِل. اُلسِن (۱۹۸۴) نوشت که به عنوان یکی از اولین آثار مهم در نقد علمی نظریههای مادیگرایانهٔ پیدایش حیات شناخته میشود. کِنیون همچنین در مقالات، سخنرانیها و مصاحبههای متعددی به تشریح دلایل علمی رویگردانی خود از داروینیسم و گرایش به طراحی هوشمند پرداخته است. این چرخش فکری از سوی دانشمندی که خود روزی از نظریهپردازان اصلی فرگشت شیمیایی بود، بازتاب گستردهای داشت و اهمیت ویژهای دارد.
◾️ دین کِنیون، که روزگاری خود یکی از کاهنان اعظم معبد «تقدیر بیوشیمیایی» بود و با شور و حرارت از امکان پیدایش خودبهخودی حیات از یک سوپ اولیهٔ بیجان سخن میراند، با شجاعتی ستودنی، ردای پیشین خود را به کناری نهاد و به یکی از رسواکنندگان این افسانهٔ علمینما بدل گشت. تحول فکری او، خود به تنهایی، گواهی است بر عمق بحران و بنبستی که نظریههای مادیگرایانهٔ منشأ حیات در آن گرفتار آمدهاند. اگر پایههای این نظریهها سست و لرزان نبود، چرا باید یکی از معماران اصلی آن، چنین شجاعانه بر ویرانههای آن بایستد و حقیقت را فریاد بزند؟ انتقادات کِنیون، نه از سر تعصب یا جهل، بلکه از دل دههها تحقیق و تأمل در پیچیدگیهای حیرتانگیز جهان زنده برمیخیزد.
◾️ او با بصیرتی که از مطالعهٔ عمیق ساختارهای مولکولی حیات به دست آورده، بر نقاط کور و ضعفهای بنیادین نظریهٔ فرگشت، به ویژه در توضیح چگونگی جهش از دنیای بیجان به نخستین سلول زنده، انگشت میگذارد:
📝 نفت اطلاعات، معمای لاینحل داروینیسم: کِنیون به درستی دریافت که مشکل اصلی، صرفاً پیچیدگی شیمیایی مولکولهای زیستی نیست، بلکه اطلاعات مشخص و هدفمندی است که در این مولکولها، به ویژه در دیانای و پروتئینها، رمزگذاری شده است. این اطلاعات، مانند دستورالعملهای یک نرمافزار پیچیده یا متن یک کتاب قطور، برای ساخت و عملکرد صحیح سلول ضروری است. سؤال بنیادینی که فرگشتگرایان از پاسخ به آن عاجزند این است: این حجم عظیم از اطلاعات دقیق و معنادار از کجا آمده است؟ آیا میتوان باور داشت که تصادفات کور و فرآیندهای شیمیایی بیهدف، بتوانند خالق چنین شاهکار اطلاعاتی باشند؟ این ادعا، به مثابه آن است که بگوییم یک انفجار در یک کتابخانه، نه تنها کتابها را نابود نمیکند، بلکه به طور اتفاقی، یک دایرةالمعارف جدید و کامل را پدید میآورد! کِنیون و همفکرانش نشان دادند که اطلاعات، یک موجودیت غیرمادی است و نمیتواند از فرآیندهای صرفاً مادی و تصادفی نشأت بگیرد. این «نفت اطلاعات» یا «شکاف اطلاعاتی»، سدّی است که هیچ پل داروینی نتوانسته بر روی آن بنا شود.
📝 دستچینی مولکولی (کایرالیته)، کابوس فرگشت شیمیایی: یکی از مشخصههای شگفتانگیز و در عین حال دردسرساز برای نظریههای فرگشت شیمیایی، پدیدهٔ همدستی یا کایرالیته در مولکولهای زیستی است. آمینواسیدها (واحدهای سازندهٔ پروتئینها) میتوانند در دو فرم فضایی چپگرد (L) و راستگرد (D) وجود داشته باشند که مانند تصویر آینهای یکدیگرند. به طور مشابه، قندها (مانند ریبوز و دئوکسیریبوز در ساختار اسیدهای نوکلئیک) نیز در دو فرم D و L یافت میشوند.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقد
#فرگشت
✔️ ۱۰: دین اِچ. کِنیون (Dean H. Kenyon)
✔️ دین هَوَرد کِنیون، استاد بازنشستهٔ زیستشناسی از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو در آمریکا و متخصص در حوزهٔ زیستفیزیک است. شهرت اولیهٔ او بیشتر به خاطر تألیف کتابی با همکاری گَری اِشتاینمَن با عنوان «تقدیر بیوشیمیایی» (Biochemical Predestination) در سال ۱۹۶۹ میلادی بود. این کتاب در زمان انتشار، یکی از آثار مهم و تأثیرگذار در تبیین و دفاع از نظریهٔ فرگشت شیمیایی و پیدایش خودبهخودی حیات از مواد بیجان بر اساس قوانین فیزیک و شیمی محسوب میشد. در واقع، کِنیون در آن دوره یکی از مدافعان سرسخت این دیدگاه بود که منشأ حیات را میتوان از طریق فرآیندهای طبیعی و بدون نیاز به دخالت یک طراح هوشمند توضیح داد.
📚 با این حال، در دهههای بعد، پروفسور کِنیون پس از بررسیهای عمیقتر و مواجهه با چالشهای فزایندهٔ علمی در برابر نظریههای رایج دربارهٔ منشأ حیات، به تدریج از مواضع پیشین خود فاصله گرفت و به یکی از منتقدان برجستهٔ فرگشت شیمیایی و نظریهٔ داروینی تبدیل شد. این تحول فکری، او را به سمت پذیرش ایدهٔ طراحی هوشمند به عنوان تبیین بهتر برای پیچیدگی و اطلاعات موجود در سامانههای زیستی سوق داد. او مقدمهای تأثیرگذار بر کتاب «راز منشأ حیات: ارزیابی مجدد نظریههای کنونی» نوشتهٔ چارلز تَکستِن، والتر اِل. بِرَدلی و راجِر اِل. اُلسِن (۱۹۸۴) نوشت که به عنوان یکی از اولین آثار مهم در نقد علمی نظریههای مادیگرایانهٔ پیدایش حیات شناخته میشود. کِنیون همچنین در مقالات، سخنرانیها و مصاحبههای متعددی به تشریح دلایل علمی رویگردانی خود از داروینیسم و گرایش به طراحی هوشمند پرداخته است. این چرخش فکری از سوی دانشمندی که خود روزی از نظریهپردازان اصلی فرگشت شیمیایی بود، بازتاب گستردهای داشت و اهمیت ویژهای دارد.
◾️ دین کِنیون، که روزگاری خود یکی از کاهنان اعظم معبد «تقدیر بیوشیمیایی» بود و با شور و حرارت از امکان پیدایش خودبهخودی حیات از یک سوپ اولیهٔ بیجان سخن میراند، با شجاعتی ستودنی، ردای پیشین خود را به کناری نهاد و به یکی از رسواکنندگان این افسانهٔ علمینما بدل گشت. تحول فکری او، خود به تنهایی، گواهی است بر عمق بحران و بنبستی که نظریههای مادیگرایانهٔ منشأ حیات در آن گرفتار آمدهاند. اگر پایههای این نظریهها سست و لرزان نبود، چرا باید یکی از معماران اصلی آن، چنین شجاعانه بر ویرانههای آن بایستد و حقیقت را فریاد بزند؟ انتقادات کِنیون، نه از سر تعصب یا جهل، بلکه از دل دههها تحقیق و تأمل در پیچیدگیهای حیرتانگیز جهان زنده برمیخیزد.
◾️ او با بصیرتی که از مطالعهٔ عمیق ساختارهای مولکولی حیات به دست آورده، بر نقاط کور و ضعفهای بنیادین نظریهٔ فرگشت، به ویژه در توضیح چگونگی جهش از دنیای بیجان به نخستین سلول زنده، انگشت میگذارد:
📝 نفت اطلاعات، معمای لاینحل داروینیسم: کِنیون به درستی دریافت که مشکل اصلی، صرفاً پیچیدگی شیمیایی مولکولهای زیستی نیست، بلکه اطلاعات مشخص و هدفمندی است که در این مولکولها، به ویژه در دیانای و پروتئینها، رمزگذاری شده است. این اطلاعات، مانند دستورالعملهای یک نرمافزار پیچیده یا متن یک کتاب قطور، برای ساخت و عملکرد صحیح سلول ضروری است. سؤال بنیادینی که فرگشتگرایان از پاسخ به آن عاجزند این است: این حجم عظیم از اطلاعات دقیق و معنادار از کجا آمده است؟ آیا میتوان باور داشت که تصادفات کور و فرآیندهای شیمیایی بیهدف، بتوانند خالق چنین شاهکار اطلاعاتی باشند؟ این ادعا، به مثابه آن است که بگوییم یک انفجار در یک کتابخانه، نه تنها کتابها را نابود نمیکند، بلکه به طور اتفاقی، یک دایرةالمعارف جدید و کامل را پدید میآورد! کِنیون و همفکرانش نشان دادند که اطلاعات، یک موجودیت غیرمادی است و نمیتواند از فرآیندهای صرفاً مادی و تصادفی نشأت بگیرد. این «نفت اطلاعات» یا «شکاف اطلاعاتی»، سدّی است که هیچ پل داروینی نتوانسته بر روی آن بنا شود.
📝 دستچینی مولکولی (کایرالیته)، کابوس فرگشت شیمیایی: یکی از مشخصههای شگفتانگیز و در عین حال دردسرساز برای نظریههای فرگشت شیمیایی، پدیدهٔ همدستی یا کایرالیته در مولکولهای زیستی است. آمینواسیدها (واحدهای سازندهٔ پروتئینها) میتوانند در دو فرم فضایی چپگرد (L) و راستگرد (D) وجود داشته باشند که مانند تصویر آینهای یکدیگرند. به طور مشابه، قندها (مانند ریبوز و دئوکسیریبوز در ساختار اسیدهای نوکلئیک) نیز در دو فرم D و L یافت میشوند.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤11👍4
نکتهٔ حیرتانگیز اینجاست که حیات بر روی زمین، به طور انحصاری از آمینواسیدهای چپگرد و قندهای راستگرد استفاده میکند. این در حالی است که واکنشهای شیمیایی طبیعی و غیرزیستی، همواره مخلوطی برابر از هر دو فرم (مخلوط راسِمیک) را تولید میکنند.
⁉️سؤال این است: چگونه در مراحل اولیهٔ پیدایش حیات، این انتخاب دقیق و حیاتی صورت گرفته است؟ هیچ فرآیند شیمیایی شناختهشدهای وجود ندارد که بتواند به طور طبیعی و در مقیاس وسیع، یکی از این فرمها را بر دیگری ترجیح داده و آن را خالصسازی کند. بدون این گزینش دقیق، ساخت پروتئینهای عملکردی و اسیدهای نوکلئیک پایدار، غیرممکن میبود. کِنیون به خوبی میدانست که این مشکل، یک «دیوار آجری» در مسیر فرضی فرگشت شیمیایی است و نظریهپردازان مادیگرا، پاسخی قانعکننده برای آن ندارند. این یک انتخاب هوشمندانه است، نه یک تصادف کور شیمیایی.
📝 سراب آزمایشگاهی؛ شکست در شبیهسازی پیدایش حیات: کِنیون، که زمانی خود به نتایج آزمایش معروف میلر-یوری (که تلاش داشت شرایط زمین اولیه را شبیهسازی کرده و امکان تولید آمینواسیدها از گازهای ساده را نشان دهد) امید بسته بود، به تدریج دریافت که این گونه آزمایشها، نه تنها مشکلات متعددی دارند (مانند استفاده از اتمسفری نامحتمل و جمعآوری سریع محصولات برای جلوگیری از تخریب آنها)، بلکه فرسنگها با توضیح چگونگی پیدایش یک سلول زنده فاصله دارند. تولید چند آمینواسید ساده در یک لولهٔ آزمایش، کجا و ساخت یک پروتئین عملکردی با صدها آمینواسید در توالی دقیق، کجا؟ و ساخت یک پروتئین، کجا و هماهنگی هزاران نوع پروتئین و مولکول دیگر در یک سلول زنده، با تمام سامانههای پیچیدهاش، کجا؟ دههها تلاش در آزمایشگاهها برای شبیهسازی حتی سادهترین مراحل پیدایش حیات، چیزی جز ناکامی و بنبست به بار نیاورده است. این وعدههای توخالی مبنی بر نزدیکی به حل معمای حیات، تنها برای حفظ ظاهر و آرام کردن افکار عمومی است.
📝 احتمالات نجومی علیه تصادف کور: کِنیون و دیگر منتقدان، با محاسبات آماری نشان دادهاند که احتمال تشکیل تصادفی حتی یک مولکول پروتئین عملکردی با طول متوسط، از میان انبوه ترکیبات ممکن، عددی چنان ناچیز و باورنکردنی (نزدیک به صفر) است که اتکا به شانس برای توضیح آن، از حیطهٔ علم خارج و به قلمرو خیالپردازی وارد میشود. اگر پیدایش یک پروتئین چنین است، پیدایش همزمان صدها و هزاران پروتئین و اسید نوکلئیک مختلف و هماهنگ برای تشکیل اولین سلول زنده، به چه میزان نامحتملتر خواهد بود؟ اصرار بر اینکه چنین رویدادهای فوقالعاده نامحتملی، صرفاً با تکیه بر زمان طولانی و تعداد زیاد تلاشها رخ دادهاند، پاک کردن صورت مسئله و فرار از واقعیتهای ریاضی است. این مانند آن است که انتظار داشته باشیم یک میمون با کوبیدن تصادفی بر کلیدهای ماشین تحریر، بتواند مجموعه آثار شکسپیر را خلق کند، آن هم نه یک بار، که بارها و بارها!
✨دین کِنیون با شهامت علمی خود، نشان داد که ایمان به فرگشت شیمیایی و پیدایش خودبهخودی حیات، نه بر پایهٔ شواهد محکم علمی، بلکه بر پیشفرضهای فلسفی مادیگرایانه استوار است. او با زیر سؤال بردن این پیشفرضها و برجسته کردن ناتوانیهای علمی نظریهٔ رایج، راه را برای بررسی جایگزینهای معقولتری مانند طراحی هوشمند هموار کرد. داستان تحول فکری او، درسی است برای همهٔ جویندگان حقیقت که هرگز نباید از پرسشگری و نقد، حتی در برابر نظریههای به ظاهر تثبیتشده، هراس داشته باشند. سکوت در برابر ضعفهای آشکار یک نظریه، خیانت به روح علم و حقیقتجویی است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
⁉️سؤال این است: چگونه در مراحل اولیهٔ پیدایش حیات، این انتخاب دقیق و حیاتی صورت گرفته است؟ هیچ فرآیند شیمیایی شناختهشدهای وجود ندارد که بتواند به طور طبیعی و در مقیاس وسیع، یکی از این فرمها را بر دیگری ترجیح داده و آن را خالصسازی کند. بدون این گزینش دقیق، ساخت پروتئینهای عملکردی و اسیدهای نوکلئیک پایدار، غیرممکن میبود. کِنیون به خوبی میدانست که این مشکل، یک «دیوار آجری» در مسیر فرضی فرگشت شیمیایی است و نظریهپردازان مادیگرا، پاسخی قانعکننده برای آن ندارند. این یک انتخاب هوشمندانه است، نه یک تصادف کور شیمیایی.
📝 سراب آزمایشگاهی؛ شکست در شبیهسازی پیدایش حیات: کِنیون، که زمانی خود به نتایج آزمایش معروف میلر-یوری (که تلاش داشت شرایط زمین اولیه را شبیهسازی کرده و امکان تولید آمینواسیدها از گازهای ساده را نشان دهد) امید بسته بود، به تدریج دریافت که این گونه آزمایشها، نه تنها مشکلات متعددی دارند (مانند استفاده از اتمسفری نامحتمل و جمعآوری سریع محصولات برای جلوگیری از تخریب آنها)، بلکه فرسنگها با توضیح چگونگی پیدایش یک سلول زنده فاصله دارند. تولید چند آمینواسید ساده در یک لولهٔ آزمایش، کجا و ساخت یک پروتئین عملکردی با صدها آمینواسید در توالی دقیق، کجا؟ و ساخت یک پروتئین، کجا و هماهنگی هزاران نوع پروتئین و مولکول دیگر در یک سلول زنده، با تمام سامانههای پیچیدهاش، کجا؟ دههها تلاش در آزمایشگاهها برای شبیهسازی حتی سادهترین مراحل پیدایش حیات، چیزی جز ناکامی و بنبست به بار نیاورده است. این وعدههای توخالی مبنی بر نزدیکی به حل معمای حیات، تنها برای حفظ ظاهر و آرام کردن افکار عمومی است.
📝 احتمالات نجومی علیه تصادف کور: کِنیون و دیگر منتقدان، با محاسبات آماری نشان دادهاند که احتمال تشکیل تصادفی حتی یک مولکول پروتئین عملکردی با طول متوسط، از میان انبوه ترکیبات ممکن، عددی چنان ناچیز و باورنکردنی (نزدیک به صفر) است که اتکا به شانس برای توضیح آن، از حیطهٔ علم خارج و به قلمرو خیالپردازی وارد میشود. اگر پیدایش یک پروتئین چنین است، پیدایش همزمان صدها و هزاران پروتئین و اسید نوکلئیک مختلف و هماهنگ برای تشکیل اولین سلول زنده، به چه میزان نامحتملتر خواهد بود؟ اصرار بر اینکه چنین رویدادهای فوقالعاده نامحتملی، صرفاً با تکیه بر زمان طولانی و تعداد زیاد تلاشها رخ دادهاند، پاک کردن صورت مسئله و فرار از واقعیتهای ریاضی است. این مانند آن است که انتظار داشته باشیم یک میمون با کوبیدن تصادفی بر کلیدهای ماشین تحریر، بتواند مجموعه آثار شکسپیر را خلق کند، آن هم نه یک بار، که بارها و بارها!
✨دین کِنیون با شهامت علمی خود، نشان داد که ایمان به فرگشت شیمیایی و پیدایش خودبهخودی حیات، نه بر پایهٔ شواهد محکم علمی، بلکه بر پیشفرضهای فلسفی مادیگرایانه استوار است. او با زیر سؤال بردن این پیشفرضها و برجسته کردن ناتوانیهای علمی نظریهٔ رایج، راه را برای بررسی جایگزینهای معقولتری مانند طراحی هوشمند هموار کرد. داستان تحول فکری او، درسی است برای همهٔ جویندگان حقیقت که هرگز نباید از پرسشگری و نقد، حتی در برابر نظریههای به ظاهر تثبیتشده، هراس داشته باشند. سکوت در برابر ضعفهای آشکار یک نظریه، خیانت به روح علم و حقیقتجویی است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍13❤7
صحنهای از آخرت:
خداوند به او میخندد و میفرماید: وارد بهشت شو!
وقتی وارد بهشت شد، میفرماید: آرزو کن!
تا جای توان میخواهد و آرزو میکند!
آنگاه خداوند چیزهایی را به یادش میآورد تا آنها را هم آرزو کند!
(برگرفته از حدیث بخاری (۷۴۳۷) و مسلم (۲۹۹))
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
خداوند به او میخندد و میفرماید: وارد بهشت شو!
وقتی وارد بهشت شد، میفرماید: آرزو کن!
تا جای توان میخواهد و آرزو میکند!
آنگاه خداوند چیزهایی را به یادش میآورد تا آنها را هم آرزو کند!
(برگرفته از حدیث بخاری (۷۴۳۷) و مسلم (۲۹۹))
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤78👍5
فلسطین را فراموش نکنیم: کودکان غزه، قربانیان یک عقیده آخرالزمانی
غزه در آتش میسوزد و وجدان بشریت در سکوت مرگبار خود خفته است. آمارهای تکاندهنده، تنها گوشهای از عمق این نسلکشی هولناک را به تصویر میکشند. سخن از ۵۷,۰۱۲ شهید و ۱۳۴,۵۹۲ مجروح است؛ ارقامی که هر یک، داستانی از درد و رنج بیپایان را در خود نهفته دارند. قلب این فاجعه، پرپر شدن بیش از ۱۳ هزار کودک معصوم است که رؤیاهایشان زیر آوار بمبهای رژیم غاصب صهیونیستی و با حمایت بیدریغ و منافقانه آمریکای ستمگر و غرب مدعی دروغین دموکراسی، دفن شده است.
این جنایات وحشیانه، این کشتار بیوقفه که تنها در ۲۴ ساعت گذشته ۱۴۲ شهید و ۴۸۷ زخمی دیگر بر جای گذاشته، یک اتفاق سیاسی ساده یا یک درگیری نظامی متعارف نیست. اینها ثمره تلخ و خونین یک ایدئولوژی خطرناک و دیرینه است که با نام «صهیونیسم مسیحی» شناخته میشود؛ عقیدهای که خون کودکان فلسطینی را سوخت ماشین جنگی خود برای تحقق پیشگوییهای آخرالزمانیاش میداند.
ریشههای یک اتحاد شوم: از باور صهیونیسم مسیحی تا نفوذ سیاسی
همانگونه که در کتاب «صهیونیسم مسیحی؛ از باور دینی تا نفوذ سیاسی» به تفصیل شرح داده شده، این جریان یک پدیده نوظهور نیست، بلکه ریشههایی عمیق در تاریخ تحریفشده مسیحیت غربی دارد. این تفکر، که نطفه آن به دوران نخستین مسیحیت و تلاشهای شائول یهودی (که بعدها قدیس پولس نام گرفت) برای تلفیق باورهای یهودی با مسیحیت بازمیگردد، در طول قرنها به یک دکترین سیاسی-نظامی قدرتمند تبدیل شده است.
۱. جنگهای صلیبی و شوالیههای معبد: این جنگها، جلوهای آغازین از صهیونیسم با رنگ و بوی مسیحی بودند. فرقههایی مانند «شوالیههای معبد» که خود را «سربازان مسکین مسیح و معبد سلیمان» مینامیدند، هدفی فراتر از تسخیر اماکن مقدس مسیحی داشتند. تمرکز آنها بر مکان «معبد سلیمان»، که یک رکن اساسی در الهیات یهودی برای آخرالزمان است، نشان از پیوند عمیق آنان با اهداف یهودی داشت. این در حالی است که مسیحیت سنتی، عمدتاً بر کلیسای قیامت و محل تصلیب مسیح علیه السلام تمرکز دارد و نه بازسازی معبد.
۲. «مسیحیان جدید» و تولد الهیات یهودی-مسیحی: پس از سقوط اندلس، بسیاری از یهودیان در اسپانیا و پرتغال به ظاهر به مسیحیت گرویدند. این گروه که «مسیحیان جدید» نامیده میشدند، تلاش کردند تا میان باورهای یهودی خود و الهیات مسیحی سازگاری ایجاد کنند. آنها نقشی کلیدی در ترویج این باور داشتند که تاریخ، صحنه تجلی اراده الهی است و این اراده با رویدادهایی خاص به اوج خود خواهد رسید.
دکترین آخرالزمانی: نقشه راه جنایت
بر اساس این الهیات تحریفشده که امروز بر سیاست خارجی قدرتهای غربی، بهویژه ایالات متحده، سایه افکنده است، بازگشت دوباره مسیح علیه السلام و آغاز «هزاره خوشبختی» منوط به تحقق چند پیششرط است:
بازگشت یهودیان به سرزمین صهیون (فلسطین): اشغال فلسطین و تأسیس رژیم صهیونیستی، از دید آنان نه یک ظلم تاریخی، بلکه تحقق یک پیشگویی الهی است.
بازسازی معبد سلیمان: این هدف شوم، مستلزم تخریب مسجدالاقصی، قبله اول مسلمانان و سومین حرم شریف است. جنایات و هتک حرمتهای مکرر در مسجدالاقصی، در راستای همین هدف صورت میگیرد.
وقوع نبرد نهایی (آرماگدون): این جریان معتقد به یک جنگ جهانی ویرانگر در منطقه شام است که زمینه را برای حکومت جهانی مسیح از اورشلیم (بیتالمقدس) فراهم میکند.
بر اساس این دیدگاه، یهودیان که زمانی از نظر الهیات مسیحی «ملعون» و «قاتلان مسیح» شمرده میشدند، اکنون به «شریکانی ضروری» در اجرای نقشه پایان جهان تبدیل شدهاند. اینجاست که راز حمایت بیقید و شرط سیاسی، نظامی و مالی غرب از جنایات رژیم صهیونیستی فاش میشود.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
غزه در آتش میسوزد و وجدان بشریت در سکوت مرگبار خود خفته است. آمارهای تکاندهنده، تنها گوشهای از عمق این نسلکشی هولناک را به تصویر میکشند. سخن از ۵۷,۰۱۲ شهید و ۱۳۴,۵۹۲ مجروح است؛ ارقامی که هر یک، داستانی از درد و رنج بیپایان را در خود نهفته دارند. قلب این فاجعه، پرپر شدن بیش از ۱۳ هزار کودک معصوم است که رؤیاهایشان زیر آوار بمبهای رژیم غاصب صهیونیستی و با حمایت بیدریغ و منافقانه آمریکای ستمگر و غرب مدعی دروغین دموکراسی، دفن شده است.
این جنایات وحشیانه، این کشتار بیوقفه که تنها در ۲۴ ساعت گذشته ۱۴۲ شهید و ۴۸۷ زخمی دیگر بر جای گذاشته، یک اتفاق سیاسی ساده یا یک درگیری نظامی متعارف نیست. اینها ثمره تلخ و خونین یک ایدئولوژی خطرناک و دیرینه است که با نام «صهیونیسم مسیحی» شناخته میشود؛ عقیدهای که خون کودکان فلسطینی را سوخت ماشین جنگی خود برای تحقق پیشگوییهای آخرالزمانیاش میداند.
ریشههای یک اتحاد شوم: از باور صهیونیسم مسیحی تا نفوذ سیاسی
همانگونه که در کتاب «صهیونیسم مسیحی؛ از باور دینی تا نفوذ سیاسی» به تفصیل شرح داده شده، این جریان یک پدیده نوظهور نیست، بلکه ریشههایی عمیق در تاریخ تحریفشده مسیحیت غربی دارد. این تفکر، که نطفه آن به دوران نخستین مسیحیت و تلاشهای شائول یهودی (که بعدها قدیس پولس نام گرفت) برای تلفیق باورهای یهودی با مسیحیت بازمیگردد، در طول قرنها به یک دکترین سیاسی-نظامی قدرتمند تبدیل شده است.
۱. جنگهای صلیبی و شوالیههای معبد: این جنگها، جلوهای آغازین از صهیونیسم با رنگ و بوی مسیحی بودند. فرقههایی مانند «شوالیههای معبد» که خود را «سربازان مسکین مسیح و معبد سلیمان» مینامیدند، هدفی فراتر از تسخیر اماکن مقدس مسیحی داشتند. تمرکز آنها بر مکان «معبد سلیمان»، که یک رکن اساسی در الهیات یهودی برای آخرالزمان است، نشان از پیوند عمیق آنان با اهداف یهودی داشت. این در حالی است که مسیحیت سنتی، عمدتاً بر کلیسای قیامت و محل تصلیب مسیح علیه السلام تمرکز دارد و نه بازسازی معبد.
۲. «مسیحیان جدید» و تولد الهیات یهودی-مسیحی: پس از سقوط اندلس، بسیاری از یهودیان در اسپانیا و پرتغال به ظاهر به مسیحیت گرویدند. این گروه که «مسیحیان جدید» نامیده میشدند، تلاش کردند تا میان باورهای یهودی خود و الهیات مسیحی سازگاری ایجاد کنند. آنها نقشی کلیدی در ترویج این باور داشتند که تاریخ، صحنه تجلی اراده الهی است و این اراده با رویدادهایی خاص به اوج خود خواهد رسید.
دکترین آخرالزمانی: نقشه راه جنایت
بر اساس این الهیات تحریفشده که امروز بر سیاست خارجی قدرتهای غربی، بهویژه ایالات متحده، سایه افکنده است، بازگشت دوباره مسیح علیه السلام و آغاز «هزاره خوشبختی» منوط به تحقق چند پیششرط است:
بازگشت یهودیان به سرزمین صهیون (فلسطین): اشغال فلسطین و تأسیس رژیم صهیونیستی، از دید آنان نه یک ظلم تاریخی، بلکه تحقق یک پیشگویی الهی است.
بازسازی معبد سلیمان: این هدف شوم، مستلزم تخریب مسجدالاقصی، قبله اول مسلمانان و سومین حرم شریف است. جنایات و هتک حرمتهای مکرر در مسجدالاقصی، در راستای همین هدف صورت میگیرد.
وقوع نبرد نهایی (آرماگدون): این جریان معتقد به یک جنگ جهانی ویرانگر در منطقه شام است که زمینه را برای حکومت جهانی مسیح از اورشلیم (بیتالمقدس) فراهم میکند.
بر اساس این دیدگاه، یهودیان که زمانی از نظر الهیات مسیحی «ملعون» و «قاتلان مسیح» شمرده میشدند، اکنون به «شریکانی ضروری» در اجرای نقشه پایان جهان تبدیل شدهاند. اینجاست که راز حمایت بیقید و شرط سیاسی، نظامی و مالی غرب از جنایات رژیم صهیونیستی فاش میشود.
ادامه دارد...
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤63👍8👎1
نفاق غرب و دموکراسی دروغین
غرب جنایتکار و منافق، که همواره شعار دموکراسی، حقوق بشر و قوانین بینالمللی را سر میدهد، در مقابل فاجعه غزه نقاب از چهره برداشته است. چگونه میتوان ادعای دفاع از حقوق بشر داشت و همزمان از رژیمی که بیمارستانها، مدارس و مراکز امدادرسانی را بمباران میکند و ۶۴۰ نفر از امدادگران را شهید و ۴۴۸۸ نفر را مجروح کرده است، حمایت کامل به عمل آورد؟
پاسخ در نفوذ عمیق لابی قدرتمند صهیونیسم مسیحی در ساختارهای قدرت غرب نهفته است. برای این جریان، جان یک کودک فلسطینی هیچ ارزشی در برابر «نقشه الهی» ندارد. دموکراسی و حقوق بشر تا زمانی معتبر است که با پیشگوییهای آخرالزمانی آنها در تضاد نباشد. در غیر این صورت، خون هزاران بیگناه، بهای ناچیزی برای تسریع بازگشت موهوم مسیح تلقی میشود.
نتیجهگیری: فریادی بر وجدانهای خفته
آنچه امروز در غزه رخ میدهد، صرفاً یک منازعه سرزمینی نیست؛ بلکه یک نسلکشی سازمانیافته با پشتوانه یک ایدئولوژی آخرالزمانی خطرناک است. خون کودکان غزه، هیزم آتشی است که صهیونیستهای مسیحی برای گرم کردن تنور پیشگوییهای خود برافروختهاند.
سکوت در برابر این ظلم، همدستی با جنایتکاران است. شناخت این ریشههای فکری و افشای نفاق غرب، وظیفه هر انسان آزادهای است. تا زمانی که این کشتار بیرحمانه ادامه دارد و کودکان غزه جان میدهند، نباید آرام گرفت. این فاجعه انسانی، فریادی است که باید وجدان خفته جهانیان را بیدار کند.
لعنت خدا بر بانیان این ستم و حامیان منافق آنان باد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
غرب جنایتکار و منافق، که همواره شعار دموکراسی، حقوق بشر و قوانین بینالمللی را سر میدهد، در مقابل فاجعه غزه نقاب از چهره برداشته است. چگونه میتوان ادعای دفاع از حقوق بشر داشت و همزمان از رژیمی که بیمارستانها، مدارس و مراکز امدادرسانی را بمباران میکند و ۶۴۰ نفر از امدادگران را شهید و ۴۴۸۸ نفر را مجروح کرده است، حمایت کامل به عمل آورد؟
پاسخ در نفوذ عمیق لابی قدرتمند صهیونیسم مسیحی در ساختارهای قدرت غرب نهفته است. برای این جریان، جان یک کودک فلسطینی هیچ ارزشی در برابر «نقشه الهی» ندارد. دموکراسی و حقوق بشر تا زمانی معتبر است که با پیشگوییهای آخرالزمانی آنها در تضاد نباشد. در غیر این صورت، خون هزاران بیگناه، بهای ناچیزی برای تسریع بازگشت موهوم مسیح تلقی میشود.
نتیجهگیری: فریادی بر وجدانهای خفته
آنچه امروز در غزه رخ میدهد، صرفاً یک منازعه سرزمینی نیست؛ بلکه یک نسلکشی سازمانیافته با پشتوانه یک ایدئولوژی آخرالزمانی خطرناک است. خون کودکان غزه، هیزم آتشی است که صهیونیستهای مسیحی برای گرم کردن تنور پیشگوییهای خود برافروختهاند.
سکوت در برابر این ظلم، همدستی با جنایتکاران است. شناخت این ریشههای فکری و افشای نفاق غرب، وظیفه هر انسان آزادهای است. تا زمانی که این کشتار بیرحمانه ادامه دارد و کودکان غزه جان میدهند، نباید آرام گرفت. این فاجعه انسانی، فریادی است که باید وجدان خفته جهانیان را بیدار کند.
لعنت خدا بر بانیان این ستم و حامیان منافق آنان باد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤55👍17
