مهاجران اروپایی در ابتدا با چهرهای صلحطلب، بیخطر و معصوم وارد شدند، اما پس از کسب قدرت، اقداماتی انجام دادند که منجر به سرکوب و نابودی ساکنان اصلی آن سرزمینها شد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره۱
#کمونیست
1. نقد فلسفی و نظری
1.1. تناقض جبرگرایی تاریخی در برابر ضرورت عمل انقلابی!
ادعای نظری: مارکس در “مانیفست کمونیست” (1848) و “نقد اقتصاد سیاسی” (1859) مدعی شد که سوسیالیسم و کمونیسم نتیجه اجتنابناپذیر تکامل تاریخی جوامع بشری است که طبق قوانین علمی و جبری رخ خواهد داد. مارکس در مقدمه “نقد اقتصاد سیاسی” مینویسد: “در مرحله معینی از توسعه، نیروهای مادی تولید جامعه با روابط تولیدی موجود… در تضاد قرار میگیرند. آنگاه دورهای از انقلاب اجتماعی آغاز میشود.”
تناقض: اگر کمونیسم اجتنابناپذیر است، چرا به عمل انقلابی و حزب پیشتاز نیاز است؟ لنین در “چه باید کرد؟” (1902) مجبور شد برای توجیه نقش حزب پیشتاز، از جبرگرایی تاریخی مارکس فاصله بگیرد. او نوشت: “بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی ممکن نیست” و تأکید کرد که آگاهی طبقاتی باید از “بیرون” به طبقه کارگر تزریق شود، که با ادعای مارکس مبنی بر اینکه طبقه کارگر “به خودی خود” به آگاهی انقلابی میرسد، در تضاد است.
نمونه تاریخی: انقلاب روسیه (1917) در کشوری نیمهفئودالی و عقبمانده رخ داد، نه در کشورهای پیشرفته صنعتی مانند انگلستان یا آلمان که مارکس پیشبینی کرده بود. این واقعیت باعث شد تروتسکی نظریه “انقلاب مداوم” را مطرح کند تا این تناقض را توجیه نماید. همچنین، مائو تسهتونگ در چین مجبور شد نظریه مارکس را تغییر دهد و به جای طبقه کارگر صنعتی، دهقانان را نیروی اصلی انقلاب معرفی کند که انحرافی آشکار از نظریه اصلی مارکسیسم بود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره۱
#کمونیست
1. نقد فلسفی و نظری
1.1. تناقض جبرگرایی تاریخی در برابر ضرورت عمل انقلابی!
ادعای نظری: مارکس در “مانیفست کمونیست” (1848) و “نقد اقتصاد سیاسی” (1859) مدعی شد که سوسیالیسم و کمونیسم نتیجه اجتنابناپذیر تکامل تاریخی جوامع بشری است که طبق قوانین علمی و جبری رخ خواهد داد. مارکس در مقدمه “نقد اقتصاد سیاسی” مینویسد: “در مرحله معینی از توسعه، نیروهای مادی تولید جامعه با روابط تولیدی موجود… در تضاد قرار میگیرند. آنگاه دورهای از انقلاب اجتماعی آغاز میشود.”
تناقض: اگر کمونیسم اجتنابناپذیر است، چرا به عمل انقلابی و حزب پیشتاز نیاز است؟ لنین در “چه باید کرد؟” (1902) مجبور شد برای توجیه نقش حزب پیشتاز، از جبرگرایی تاریخی مارکس فاصله بگیرد. او نوشت: “بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی ممکن نیست” و تأکید کرد که آگاهی طبقاتی باید از “بیرون” به طبقه کارگر تزریق شود، که با ادعای مارکس مبنی بر اینکه طبقه کارگر “به خودی خود” به آگاهی انقلابی میرسد، در تضاد است.
نمونه تاریخی: انقلاب روسیه (1917) در کشوری نیمهفئودالی و عقبمانده رخ داد، نه در کشورهای پیشرفته صنعتی مانند انگلستان یا آلمان که مارکس پیشبینی کرده بود. این واقعیت باعث شد تروتسکی نظریه “انقلاب مداوم” را مطرح کند تا این تناقض را توجیه نماید. همچنین، مائو تسهتونگ در چین مجبور شد نظریه مارکس را تغییر دهد و به جای طبقه کارگر صنعتی، دهقانان را نیروی اصلی انقلاب معرفی کند که انحرافی آشکار از نظریه اصلی مارکسیسم بود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره۲
#کمونیست
1. نقد فلسفی و نظری
1.2. دیالکتیک ماتریالیستی و تناقضات آن
ادعای نظری: مارکس و انگلس در آثاری مانند “ایدئولوژی آلمانی” (1846) و “آنتی دورینگ” (1878)، دیالکتیک هگلی را وارونه کرده و مدعی شدند که تمام پدیدههای اجتماعی و فکری از شرایط مادی تولید ناشی میشوند. مارکس نوشت: “شیوه تولید زندگی مادی، فرآیند کلی زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری را تعیین میکند. آگاهی انسانها نیست که هستی آنها را تعیین میکند، بلکه هستی اجتماعی آنهاست که آگاهیشان را تعیین میکند.”
تناقض: این رویکرد خود را نقض میکند، زیرا اگر همه افکار محصول شرایط مادی باشند، خود مارکسیسم نیز محصول شرایط مادی خاص خود است و نمیتواند ادعای حقیقت عینی و فراتاریخی داشته باشد. کارل پوپر در “جامعه باز و دشمنانش” (1945) این تناقض را بهتفصیل تحلیل کرد و نوشت: “اگر تمام نظریهها، از جمله نظریههای علمی، محصول طبقه اجتماعی و منافع طبقاتی باشند، پس این امر باید شامل خود نظریه مارکسیسم نیز بشود.”
همچنین، ادعای مارکسیسم مبنی بر “علمی” بودن با رویکرد دیالکتیکی آن در تضاد است، زیرا علم بر اساس ابطالپذیری و آزمون تجربی عمل میکند، نه بر اساس اصول پیشینی دیالکتیکی.
نمونه تاریخی: در شوروی، لیسنکوییسم (زیستشناسی پرولتری) تحت استالین و تلاش برای ایجاد “فیزیک پرولتری” نمونههایی از انحراف علم بر اساس دیالکتیک ماتریالیستی بود که به فاجعه علمی انجامید. تروفیم لیسنکو با رد ژنتیک مندلی به عنوان “علم بورژوازی” و ترویج نظریههای لامارکی، باعث عقبماندگی علمی شوروی در زیستشناسی و کشاورزی شد.
هزاران دانشمند ژنتیک از جمله نیکولای واویلوف، از برجستهترین دانشمندان شوروی، به دلیل مخالفت با لیسنکو اعدام یا زندانی شدند. نتیجه این سیاست، قحطیهای متعدد به دلیل شکست در اصلاح نباتات بود.
توجه: بهطور خلاصه، دیالکتیک روشی است برای کشف حقیقت از طریق تضادها، تضارب آرا و پیشرفت اندیشهها.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره۲
#کمونیست
1. نقد فلسفی و نظری
1.2. دیالکتیک ماتریالیستی و تناقضات آن
ادعای نظری: مارکس و انگلس در آثاری مانند “ایدئولوژی آلمانی” (1846) و “آنتی دورینگ” (1878)، دیالکتیک هگلی را وارونه کرده و مدعی شدند که تمام پدیدههای اجتماعی و فکری از شرایط مادی تولید ناشی میشوند. مارکس نوشت: “شیوه تولید زندگی مادی، فرآیند کلی زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری را تعیین میکند. آگاهی انسانها نیست که هستی آنها را تعیین میکند، بلکه هستی اجتماعی آنهاست که آگاهیشان را تعیین میکند.”
تناقض: این رویکرد خود را نقض میکند، زیرا اگر همه افکار محصول شرایط مادی باشند، خود مارکسیسم نیز محصول شرایط مادی خاص خود است و نمیتواند ادعای حقیقت عینی و فراتاریخی داشته باشد. کارل پوپر در “جامعه باز و دشمنانش” (1945) این تناقض را بهتفصیل تحلیل کرد و نوشت: “اگر تمام نظریهها، از جمله نظریههای علمی، محصول طبقه اجتماعی و منافع طبقاتی باشند، پس این امر باید شامل خود نظریه مارکسیسم نیز بشود.”
همچنین، ادعای مارکسیسم مبنی بر “علمی” بودن با رویکرد دیالکتیکی آن در تضاد است، زیرا علم بر اساس ابطالپذیری و آزمون تجربی عمل میکند، نه بر اساس اصول پیشینی دیالکتیکی.
نمونه تاریخی: در شوروی، لیسنکوییسم (زیستشناسی پرولتری) تحت استالین و تلاش برای ایجاد “فیزیک پرولتری” نمونههایی از انحراف علم بر اساس دیالکتیک ماتریالیستی بود که به فاجعه علمی انجامید. تروفیم لیسنکو با رد ژنتیک مندلی به عنوان “علم بورژوازی” و ترویج نظریههای لامارکی، باعث عقبماندگی علمی شوروی در زیستشناسی و کشاورزی شد.
هزاران دانشمند ژنتیک از جمله نیکولای واویلوف، از برجستهترین دانشمندان شوروی، به دلیل مخالفت با لیسنکو اعدام یا زندانی شدند. نتیجه این سیاست، قحطیهای متعدد به دلیل شکست در اصلاح نباتات بود.
توجه: بهطور خلاصه، دیالکتیک روشی است برای کشف حقیقت از طریق تضادها، تضارب آرا و پیشرفت اندیشهها.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
قلعه.pdf
1004.7 KB
📚عنوان مقاله: قلعههایمان از داخل نابود شده است!
✍️نویسنده: خنساء عثمان
📝مترجم: خداداد مطاعیپور
📄تعداد صفحات: 10
🗂ناشر: رد شبهات ملحدین
bit.ly/441Yrt6
#معرفی_مقاله
بانوی نویسنده در این مقاله به یکی از مشکلات اصلی جوامع اسلامی پرداخته که بخاطر بیتوجهی زنان مسلمان گریبانگیر امت شده است و ریشه و عامل این معضل را خاطرنشان ساخته و با کارشناسی دقیقِ مبتنی بر شرع و عقل برای برچیدن آن، نسخهای درخور جامعهی کنونی پیچیده است که شما با خواندن این مقالهی کمحجم میتوانید از این درد کشنده و درمان قطعی آن آگاه شوید.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✍️نویسنده: خنساء عثمان
📝مترجم: خداداد مطاعیپور
📄تعداد صفحات: 10
🗂ناشر: رد شبهات ملحدین
bit.ly/441Yrt6
#معرفی_مقاله
بانوی نویسنده در این مقاله به یکی از مشکلات اصلی جوامع اسلامی پرداخته که بخاطر بیتوجهی زنان مسلمان گریبانگیر امت شده است و ریشه و عامل این معضل را خاطرنشان ساخته و با کارشناسی دقیقِ مبتنی بر شرع و عقل برای برچیدن آن، نسخهای درخور جامعهی کنونی پیچیده است که شما با خواندن این مقالهی کمحجم میتوانید از این درد کشنده و درمان قطعی آن آگاه شوید.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره3
#کمونیست
2. تناقضات سیاسی و حکومتی
2.1. دیکتاتوری پرولتاریا و زوال دولت
ادعای نظری: مارکس در “نقد برنامه گوتا” (1875) و انگلس در “منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت” (1884) پیشبینی کردند که پس از انقلاب، دوره کوتاهی از “دیکتاتوری پرولتاریا” خواهیم داشت و سپس دولت “زوال مییابد” (withers away). انگلس نوشت: “دولت نابود نمیشود، بلکه زوال مییابد.”
تناقض: در عمل، دولت نه تنها زوال نیافت ، بلکه تمام قدرت به جنایتکارترین حزب و سپس به جنایتکارترین فرد حزب منتقل شد و دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتاتوری حزب، و سپس به دیکتاتوری شخصی تبدیل شد و جنایتکارترین افراد بشر که آتئیست بودن، ظهور نمودند. این ابر جنایتکاران خونآشام تمام مخالفانشان را که بالغ بر دهها میلیون نفر بودند زندان و یا اعدام نمودند. جنایتکارانی مانند استالین و مائو و لنین و خاندان کیم و ..
مستندات تاریخی:
در شوروی، استالین طی “پاکسازیهای بزرگ فقط در سه سال” (1936-1938)، حدود 750,000 نفر را اعدام کرد و میلیونها نفر را به گولاگ فرستاد (منبع: اسناد بایگانیهای شوروی که پس از 1991 منتشر شدند). آرشیوهای KGB که در دهه 1990 منتشر شدند، نشان میدهند که تنها در سال 1937، بیش از 353,000 نفر به اتهامات سیاسی اعدام شدند. الکساندر سولژنیتسین در “مجمعالجزایر گولاگ” (1973) با استناد به شهادت صدها بازمانده، سیستم اردوگاههای کار اجباری شوروی را مستند کرد که در آن میلیونها نفر در شرایط غیرانسانی جان باختند.
در چین، “انقلاب فرهنگی” مائو (1966-1976) به کشته شدن بین 1.5 تا 2 میلیون نفر منجر شد (منبع: “قرن چین” توسط مورخ فرانک دیکوتر، 2013). در این دوره، مائو از جوانان “گارد سرخ” برای حمله به “چهار کهنه” (افکار، فرهنگ، رسوم و عادات کهنه) استفاده کرد. میلیونها نفر شکنجه، تحقیر عمومی و اعدام شدند. جونگ چانگ، نویسنده کتاب “قوی وحشی: سه دختر چینی” (1991)، تجربیات شخصی خود و خانوادهاش را در این دوره مستند کرده است.
در کامبوج، خمرهای سرخ تحت رهبری پل پوت (1975-1979) حدود 1.5 تا 2 میلیون نفر (25% جمعیت کشور) را کشتند (منبع: گزارش کمیسیون حقیقتیاب سازمان ملل، 1999). آنها با هدف ایجاد “جامعه کمونیستی خالص”، شهرها را تخلیه کردند، پول را لغو کردند، و روشنفکران، متخصصان و حتی افرادی که عینک میزدند را به عنوان “دشمنان طبقاتی” قتل عام کردند. اسناد زندان S-21 (تول اسلنگ) که امروز به موزه نسلکشی تبدیل شده، شامل عکسها و اعترافات اجباری بیش از 14,000 قربانی است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره3
#کمونیست
2. تناقضات سیاسی و حکومتی
2.1. دیکتاتوری پرولتاریا و زوال دولت
ادعای نظری: مارکس در “نقد برنامه گوتا” (1875) و انگلس در “منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت” (1884) پیشبینی کردند که پس از انقلاب، دوره کوتاهی از “دیکتاتوری پرولتاریا” خواهیم داشت و سپس دولت “زوال مییابد” (withers away). انگلس نوشت: “دولت نابود نمیشود، بلکه زوال مییابد.”
تناقض: در عمل، دولت نه تنها زوال نیافت ، بلکه تمام قدرت به جنایتکارترین حزب و سپس به جنایتکارترین فرد حزب منتقل شد و دیکتاتوری پرولتاریا به دیکتاتوری حزب، و سپس به دیکتاتوری شخصی تبدیل شد و جنایتکارترین افراد بشر که آتئیست بودن، ظهور نمودند. این ابر جنایتکاران خونآشام تمام مخالفانشان را که بالغ بر دهها میلیون نفر بودند زندان و یا اعدام نمودند. جنایتکارانی مانند استالین و مائو و لنین و خاندان کیم و ..
مستندات تاریخی:
در شوروی، استالین طی “پاکسازیهای بزرگ فقط در سه سال” (1936-1938)، حدود 750,000 نفر را اعدام کرد و میلیونها نفر را به گولاگ فرستاد (منبع: اسناد بایگانیهای شوروی که پس از 1991 منتشر شدند). آرشیوهای KGB که در دهه 1990 منتشر شدند، نشان میدهند که تنها در سال 1937، بیش از 353,000 نفر به اتهامات سیاسی اعدام شدند. الکساندر سولژنیتسین در “مجمعالجزایر گولاگ” (1973) با استناد به شهادت صدها بازمانده، سیستم اردوگاههای کار اجباری شوروی را مستند کرد که در آن میلیونها نفر در شرایط غیرانسانی جان باختند.
در چین، “انقلاب فرهنگی” مائو (1966-1976) به کشته شدن بین 1.5 تا 2 میلیون نفر منجر شد (منبع: “قرن چین” توسط مورخ فرانک دیکوتر، 2013). در این دوره، مائو از جوانان “گارد سرخ” برای حمله به “چهار کهنه” (افکار، فرهنگ، رسوم و عادات کهنه) استفاده کرد. میلیونها نفر شکنجه، تحقیر عمومی و اعدام شدند. جونگ چانگ، نویسنده کتاب “قوی وحشی: سه دختر چینی” (1991)، تجربیات شخصی خود و خانوادهاش را در این دوره مستند کرده است.
در کامبوج، خمرهای سرخ تحت رهبری پل پوت (1975-1979) حدود 1.5 تا 2 میلیون نفر (25% جمعیت کشور) را کشتند (منبع: گزارش کمیسیون حقیقتیاب سازمان ملل، 1999). آنها با هدف ایجاد “جامعه کمونیستی خالص”، شهرها را تخلیه کردند، پول را لغو کردند، و روشنفکران، متخصصان و حتی افرادی که عینک میزدند را به عنوان “دشمنان طبقاتی” قتل عام کردند. اسناد زندان S-21 (تول اسلنگ) که امروز به موزه نسلکشی تبدیل شده، شامل عکسها و اعترافات اجباری بیش از 14,000 قربانی است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اگر میخواهی حقیقت خداناباوری را بررسی کنی و در ادبیات آن بهدنبال برجستهترین ویژگیهایش بگردی، گمان نمیکنم چیزی جز این دستگیرت شود که خداناباوری، متناقضترین جریان است؛ این جریان، یک اندیشه و ضدش را و ادعا و ردش را درآنواحد میپذیرد. جریانی است که ادعایی را با قطعیت اعلام میکند، اما بررسی و تفکیک نشان میدهد که به چیزی غیر از آنچه میگوید، اعتقاد داشته و طرفدار چیزی است که آن را محکوم میکند.
✍ دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ١۴۶
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات
✍ دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ١۴۶
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره4
#کمونیست
2. تناقضات سیاسی و حکومتی
2.2. تمرکزگرایی دموکراتیک و سرکوب دموکراسی
ادعای نظری: لنین در “دولت و انقلاب” (1917) و “چپروی: بیماری کودکانه کمونیسم” (1920) اصل “تمرکزگرایی دموکراتیک” را مطرح کرد که طبق آن، بحث آزاد درون حزبی، اما اطاعت کامل پس از تصمیمگیری ضروری است. لنین نوشت: “آزادی بحث، وحدت در عمل.”
تناقض: این اصل به سرعت به ابزاری برای حذف منتقدان و تحکیم قدرت رهبری بدل شد. نیکولای بوخارین، از رهبران بلشویک، پیش از اعدامش در 1938 اعتراف کرد: “ما خودمان، با منطق خودمان، راه را برای استالینیسم هموار کردیم.” میلوان جیلاس، از رهبران کمونیست یوگسلاوی که بعداً منتقد تیتو شد، در کتاب “طبقه جدید” (1957) نوشت: “تمرکزگرایی دموکراتیک در عمل به معنای تمرکزگرایی بدون دموکراسی است.”
مستندات تاریخی:
در شوروی، کنگره حزب که طبق اساسنامه باید سالانه برگزار میشد، بین 1939 تا 1952 (13 سال) اصلاً تشکیل نشد. در دوران استالین، تمام تصمیمات مهم نه در کنگره یا کمیته مرکزی، بلکه توسط پولیتبورو و نهایتاً شخص استالین گرفته میشد. آرشیوهای حزب کمونیست شوروی نشان میدهد که از 1939 تا 1952، حتی پولیتبورو هم به ندرت جلسات رسمی داشت و بیشتر تصمیمات توسط استالین و چند نفر از نزدیکانش گرفته میشد.
در چین، دن شیائوپینگ در 1978 “چهار اصل اساسی” را وضع کرد که طبق آن، حاکمیت مطلق حزب کمونیست غیرقابل بحث بود. این اصول عبارتند از: راه سوسیالیستی، دیکتاتوری پرولتاریا، رهبری حزب کمونیست، و مارکسیسم-لنینیسم و اندیشه مائو تسهتونگ. این اصول حتی امروز نیز در قانون اساسی چین وجود دارند و هرگونه چالش با آنها جرم محسوب میشود. در سال 1989، اعتراضات میدان تیانآنمن که خواستار اصلاحات دموکراتیک بودند، با کشتار گسترده معترضان سرکوب شد.
در کوبا، قانون اساسی 1976، حزب کمونیست را “نیروی رهبری برتر جامعه و دولت” معرفی کرد که هیچ نیرویی حق چالش با آن را ندارد. ماده 5 قانون اساسی 2019 کوبا همچنان تصریح میکند که “حزب کمونیست کوبا… نیروی رهبری برتر جامعه و دولت است.” انتخابات در کوبا تنها با نامزدهای تأییدشده توسط حزب کمونیست برگزار میشود و احزاب مخالف غیرقانونی هستند.
گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در 2019 نشان داد که مخالفان سیاسی در کوبا با بازداشتهای خودسرانه، محاکمات ناعادلانه و اخراج از کار مواجه میشوند.
و دیکتاتوری کره شمالی با ترکیب عناصر کمونیستی، کیش شخصیت، حکومت موروثی و کنترل فراگیر بر تمام جنبههای زندگی مردم، یکی از بستهترین و سرکوبگرترین نظامهای سیاسی جهان را شکل داده است که همچنان علیرغم فشارهای بینالمللی و بحرانهای داخلی به حیات خود ادامه میدهد و این نمود و نهایت کمونیسم در عمل است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره4
#کمونیست
2. تناقضات سیاسی و حکومتی
2.2. تمرکزگرایی دموکراتیک و سرکوب دموکراسی
ادعای نظری: لنین در “دولت و انقلاب” (1917) و “چپروی: بیماری کودکانه کمونیسم” (1920) اصل “تمرکزگرایی دموکراتیک” را مطرح کرد که طبق آن، بحث آزاد درون حزبی، اما اطاعت کامل پس از تصمیمگیری ضروری است. لنین نوشت: “آزادی بحث، وحدت در عمل.”
تناقض: این اصل به سرعت به ابزاری برای حذف منتقدان و تحکیم قدرت رهبری بدل شد. نیکولای بوخارین، از رهبران بلشویک، پیش از اعدامش در 1938 اعتراف کرد: “ما خودمان، با منطق خودمان، راه را برای استالینیسم هموار کردیم.” میلوان جیلاس، از رهبران کمونیست یوگسلاوی که بعداً منتقد تیتو شد، در کتاب “طبقه جدید” (1957) نوشت: “تمرکزگرایی دموکراتیک در عمل به معنای تمرکزگرایی بدون دموکراسی است.”
مستندات تاریخی:
در شوروی، کنگره حزب که طبق اساسنامه باید سالانه برگزار میشد، بین 1939 تا 1952 (13 سال) اصلاً تشکیل نشد. در دوران استالین، تمام تصمیمات مهم نه در کنگره یا کمیته مرکزی، بلکه توسط پولیتبورو و نهایتاً شخص استالین گرفته میشد. آرشیوهای حزب کمونیست شوروی نشان میدهد که از 1939 تا 1952، حتی پولیتبورو هم به ندرت جلسات رسمی داشت و بیشتر تصمیمات توسط استالین و چند نفر از نزدیکانش گرفته میشد.
در چین، دن شیائوپینگ در 1978 “چهار اصل اساسی” را وضع کرد که طبق آن، حاکمیت مطلق حزب کمونیست غیرقابل بحث بود. این اصول عبارتند از: راه سوسیالیستی، دیکتاتوری پرولتاریا، رهبری حزب کمونیست، و مارکسیسم-لنینیسم و اندیشه مائو تسهتونگ. این اصول حتی امروز نیز در قانون اساسی چین وجود دارند و هرگونه چالش با آنها جرم محسوب میشود. در سال 1989، اعتراضات میدان تیانآنمن که خواستار اصلاحات دموکراتیک بودند، با کشتار گسترده معترضان سرکوب شد.
در کوبا، قانون اساسی 1976، حزب کمونیست را “نیروی رهبری برتر جامعه و دولت” معرفی کرد که هیچ نیرویی حق چالش با آن را ندارد. ماده 5 قانون اساسی 2019 کوبا همچنان تصریح میکند که “حزب کمونیست کوبا… نیروی رهبری برتر جامعه و دولت است.” انتخابات در کوبا تنها با نامزدهای تأییدشده توسط حزب کمونیست برگزار میشود و احزاب مخالف غیرقانونی هستند.
گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر در 2019 نشان داد که مخالفان سیاسی در کوبا با بازداشتهای خودسرانه، محاکمات ناعادلانه و اخراج از کار مواجه میشوند.
و دیکتاتوری کره شمالی با ترکیب عناصر کمونیستی، کیش شخصیت، حکومت موروثی و کنترل فراگیر بر تمام جنبههای زندگی مردم، یکی از بستهترین و سرکوبگرترین نظامهای سیاسی جهان را شکل داده است که همچنان علیرغم فشارهای بینالمللی و بحرانهای داخلی به حیات خود ادامه میدهد و این نمود و نهایت کمونیسم در عمل است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
مجموعه "رد شبهات ملحدین" با ابراز عمیقترین همدردیها با خانوادههای داغدار و عموم ملت ایران، حادثه تأسفبار انفجار در بندرعباس را که منجر به کشته و مصدومیت جمعی از هموطنان عزیزمان شد، تسلیت گفته و برای جانباختگان این واقعه مغفرت الهی، برای مجروحان شفای عاجل و برای بازماندگان صبر جمیل مسئلت مینماید.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
مجموعه "رد شبهات ملحدین" با ابراز عمیقترین همدردیها با خانوادههای داغدار و عموم ملت ایران، حادثه تأسفبار انفجار در بندرعباس را که منجر به کشته و مصدومیت جمعی از هموطنان عزیزمان شد، تسلیت گفته و برای جانباختگان این واقعه مغفرت الهی، برای مجروحان شفای عاجل و برای بازماندگان صبر جمیل مسئلت مینماید.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بزرگترین شعار خداناباوری، دفاع از عقل و انسانیت است، در حالی که خداناباوری در حقیقتش، به مغز ایمان دارد و به عقل کافر است، انسان را «حیوانسازی» میکند، به تکریم انسان کافر است، به ابزار بودن انسان تعصب دارد و به آزادی انسان کافر است.
✍دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ١۵٧
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✍دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ١۵٧
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره5
#کمونیست
2. تناقضات سیاسی و حکومتی
2.3. حقوق بشر و آزادیهای فردی
ادعای نظری: انگلس در “آنتیدورینگ” استدلال کرد که با از بین رفتن تضاد طبقاتی، “آزادی واقعی” ممکن میشود و مارکس در “دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی” (1844) از “خودشکوفایی انسان” سخن گفت. مارکس نوشت: “در جامعه کمونیستی… جامعه تولید را تنظیم میکند و برای من امکانپذیر میسازد که امروز این کار و فردا آن کار را انجام دهم، صبح شکار کنم، بعدازظهر ماهیگیری کنم، عصر به دامپروری بپردازم و پس از شام به انتقاد بپردازم، بدون اینکه هرگز شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد شوم.”
تناقض: رژیمهای کمونیستی به سیستماتیکترین نقضکنندگان حقوق بشر و آزادی فردی در قرن بیستم تبدیل شدند. آندری ساخاروف، فیزیکدان شوروی و برنده جایزه صلح نوبل، در “اندیشههایی درباره پیشرفت، همزیستی مسالمتآمیز و آزادی فکری” (1968) این تناقض را افشا کرد و نوشت: “آزادی فکری برای جامعه ما به اندازه اکسیژن برای فرد ضروری است.”
مستندات تاریخی:
“کتاب سیاه کمونیسم” (1997) تألیف استفان کورتوا و همکاران، با استناد به اسناد بایگانیهای حکومتی، تعداد قربانیان رژیمهای کمونیستی را حدود 100 میلیون نفر برآورد کرد. این کتاب با استناد به اسناد بایگانیهای دولتی که پس از فروپاشی بلوک شرق در دسترس قرار گرفتند، آمار تفکیکی قربانیان را ارائه میدهد: شوروی (20 میلیون)، چین (65 میلیون)، ویتنام (1 میلیون)، کره شمالی (2 میلیون)، کامبوج (2 میلیون)، اروپای شرقی (1 میلیون)، آمریکای لاتین (150,000)، آفریقا (1.7 میلیون)، و افغانستان (1.5 میلیون).
سازمان عفو بینالملل در گزارش 1977 خود، وجود بیش از 1 میلیون زندانی سیاسی در کشورهای کمونیستی را مستند کرد. این گزارش جزئیات شکنجه سیستماتیک، اعدامهای فراقضایی و ناپدیدشدگیهای اجباری در کشورهای بلوک شرق را مستند میکند.
در اتحاد شوروی، KGB بین سالهای 1954 تا 1987 بیش از 8 میلیون پرونده برای “فعالیتهای ضدشوروی” تشکیل داد (منبع: بایگانیهای KGB پس از فروپاشی). این پروندهها شامل اتهاماتی مانند “تبلیغات ضدشوروی”، “ملیگرایی بورژوازی” و “انتشار اطلاعات نادرست درباره واقعیت شوروی” بود. والدیمیر بوکوفسکی، مخالف سیاسی شوروی، در کتاب “و باد بازمیگردد” (1978) تجربیات خود از 12 سال حبس در زندانها، اردوگاههای کار اجباری و بیمارستانهای روانی شوروی را مستند کرده است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره5
#کمونیست
2. تناقضات سیاسی و حکومتی
2.3. حقوق بشر و آزادیهای فردی
ادعای نظری: انگلس در “آنتیدورینگ” استدلال کرد که با از بین رفتن تضاد طبقاتی، “آزادی واقعی” ممکن میشود و مارکس در “دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی” (1844) از “خودشکوفایی انسان” سخن گفت. مارکس نوشت: “در جامعه کمونیستی… جامعه تولید را تنظیم میکند و برای من امکانپذیر میسازد که امروز این کار و فردا آن کار را انجام دهم، صبح شکار کنم، بعدازظهر ماهیگیری کنم، عصر به دامپروری بپردازم و پس از شام به انتقاد بپردازم، بدون اینکه هرگز شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا منتقد شوم.”
تناقض: رژیمهای کمونیستی به سیستماتیکترین نقضکنندگان حقوق بشر و آزادی فردی در قرن بیستم تبدیل شدند. آندری ساخاروف، فیزیکدان شوروی و برنده جایزه صلح نوبل، در “اندیشههایی درباره پیشرفت، همزیستی مسالمتآمیز و آزادی فکری” (1968) این تناقض را افشا کرد و نوشت: “آزادی فکری برای جامعه ما به اندازه اکسیژن برای فرد ضروری است.”
مستندات تاریخی:
“کتاب سیاه کمونیسم” (1997) تألیف استفان کورتوا و همکاران، با استناد به اسناد بایگانیهای حکومتی، تعداد قربانیان رژیمهای کمونیستی را حدود 100 میلیون نفر برآورد کرد. این کتاب با استناد به اسناد بایگانیهای دولتی که پس از فروپاشی بلوک شرق در دسترس قرار گرفتند، آمار تفکیکی قربانیان را ارائه میدهد: شوروی (20 میلیون)، چین (65 میلیون)، ویتنام (1 میلیون)، کره شمالی (2 میلیون)، کامبوج (2 میلیون)، اروپای شرقی (1 میلیون)، آمریکای لاتین (150,000)، آفریقا (1.7 میلیون)، و افغانستان (1.5 میلیون).
سازمان عفو بینالملل در گزارش 1977 خود، وجود بیش از 1 میلیون زندانی سیاسی در کشورهای کمونیستی را مستند کرد. این گزارش جزئیات شکنجه سیستماتیک، اعدامهای فراقضایی و ناپدیدشدگیهای اجباری در کشورهای بلوک شرق را مستند میکند.
در اتحاد شوروی، KGB بین سالهای 1954 تا 1987 بیش از 8 میلیون پرونده برای “فعالیتهای ضدشوروی” تشکیل داد (منبع: بایگانیهای KGB پس از فروپاشی). این پروندهها شامل اتهاماتی مانند “تبلیغات ضدشوروی”، “ملیگرایی بورژوازی” و “انتشار اطلاعات نادرست درباره واقعیت شوروی” بود. والدیمیر بوکوفسکی، مخالف سیاسی شوروی، در کتاب “و باد بازمیگردد” (1978) تجربیات خود از 12 سال حبس در زندانها، اردوگاههای کار اجباری و بیمارستانهای روانی شوروی را مستند کرده است.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اخلاق در قرآن - احسان.pdf
638.9 KB
📚عنوان مقاله: اخلاق در قرآن - احسان
✍️تألیف: محمد عزیز فتحی
📄تعداد صفحات: 12
#️⃣نشر در: رد شبهات ملحدین
bit.ly/4lOd35X
#معرفی_مقاله
در بوستانِ احسان، این حقیقت بیش از پیش رخ مینمایاند که احسان، نه حاشیهای بر دین، که متنِ آن؛ نه زینتی فرعی، که جوهر و روحِ آن است. احسان، قله رفیعِ کمالِ بندگی، و نقشه راهِ نیل به سعادتِ جاودان در این سرا و سرایِ دیگر است. این مفهومِ ژرف و فراگیر، تمامیِ شئونِ حیاتِ فردی و اجتماعیِ مؤمن را تحتِ لوایِ خویش میگیرد و او را به سویِ کمال در پیوند با خالقِ یکتا، در سازندگیِ خویشتن، و در تعامل با سایرِ مخلوقات، رهنمون میشود. الله سبحانه و تعالی، احسان را بر هر چیزی مقرر فرموده، و همین امر، گویایِ اهمیت و ضرورتِ حیاتیِ آن است.
#اخلاق_در_قرآن
(۱۶) | احسان
#فضایل: «احسان»
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✍️تألیف: محمد عزیز فتحی
📄تعداد صفحات: 12
#️⃣نشر در: رد شبهات ملحدین
bit.ly/4lOd35X
#معرفی_مقاله
در بوستانِ احسان، این حقیقت بیش از پیش رخ مینمایاند که احسان، نه حاشیهای بر دین، که متنِ آن؛ نه زینتی فرعی، که جوهر و روحِ آن است. احسان، قله رفیعِ کمالِ بندگی، و نقشه راهِ نیل به سعادتِ جاودان در این سرا و سرایِ دیگر است. این مفهومِ ژرف و فراگیر، تمامیِ شئونِ حیاتِ فردی و اجتماعیِ مؤمن را تحتِ لوایِ خویش میگیرد و او را به سویِ کمال در پیوند با خالقِ یکتا، در سازندگیِ خویشتن، و در تعامل با سایرِ مخلوقات، رهنمون میشود. الله سبحانه و تعالی، احسان را بر هر چیزی مقرر فرموده، و همین امر، گویایِ اهمیت و ضرورتِ حیاتیِ آن است.
#اخلاق_در_قرآن
(۱۶) | احسان
#فضایل: «احسان»
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره6
#کمونیست
3. تناقضات اقتصادی
3.1. مالکیت اشتراکی و کارایی اقتصادی
ادعای نظری: مارکس و انگلس در “مانیفست کمونیست” ادعا کردند که مالکیت اشتراکی ابزار تولید، استثمار را پایان میدهد و تولید را افزایش میدهد. آنها نوشتند: “پرولتاریا از قدرت دولتی استفاده خواهد کرد تا تمام سرمایه را گام به گام از بورژوازی بگیرد، تمام ابزار تولید را در دست دولت متمرکز کند… و کل مقدار نیروهای مولد را با سرعتی هرچه بیشتر افزایش دهد.”
تناقض: حذف مالکیت خصوصی منجر به حذف انگیزه، بیمسئولیتی، “تراژدی منابع مشترک” (Tragedy of the Commons) و ناکارآمدی گسترده شد. مشکل “سواری مجانی” (Free-riding) که مانکور اولسون در “منطق کنش جمعی” (1965) تشریح کرد، در همه اقتصادهای کمونیستی مشهود بود. گرت هاردین در مقاله کلاسیک “تراژدی منابع مشترک” (1968) توضیح داد چگونه مالکیت اشتراکی منابع منجر به بهرهبرداری بیش از حد و تخریب آنها میشود.
مستندات تاریخی:
در چین، “جهش بزرگ به جلو” (1958-1962) که با اشتراکیسازی کشاورزی همراه بود، به قحطیای انجامید که بین 30 تا 45 میلیون نفر جان باختند (منبع: “قحطی بزرگ مائو” نوشته فرانک دیکوتر، 2010). در این دوره، مائو کشاورزان را مجبور کرد در “کمونهای خلق” عظیم با آشپزخانهها و غذاخوریهای اشتراکی زندگی کنند. کشاورزان انگیزهای برای کار سخت نداشتند زیرا نتیجه تلاش آنها به طور مساوی بین همه تقسیم میشد. یانگ جیشنگ، مورخ چینی، در کتاب “سنگ قبر” (2008) با استناد به اسناد دولتی چین، جزئیات هولناک این قحطی را مستند کرده است، از جمله موارد گسترده آدمخواری از روی ناچاری.
در شوروی، اشتراکیسازی اجباری کشاورزی (1929-1933) به قحطی هولودومور انجامید که بین 3.5 تا 5 میلیون اوکراینی جان باختند (منبع: “هاروست غم” نوشته رابرت کانکوئست، 1986). کشاورزان ثروتمندتر (کولاکها) به عنوان “دشمنان طبقاتی” کشته یا به سیبری تبعید شدند. دامها کشتار شدند (تعداد اسبها از 34 میلیون در 1929 به 15 میلیون در 1934 کاهش یافت) و تولید غلات به شدت افت کرد.
اسناد آرشیوی نشان میدهد که استالین از این قحطی برای سرکوب ناسیونالیسم اوکراینی استفاده کرد و صادرات غلات را حتی در اوج قحطی ادامه داد.
در کره شمالی، سیستم اقتصادی کمونیستی به قحطیهای متعدد از جمله “مارش دشوار” (1994-1998) انجامید که بین 240,000 تا 3.5 میلیون نفر جان باختند (منبع: گزارش سازمان ملل، 2019). سیستم کشاورزی اشتراکی کره شمالی که بر اساس الگوی شوروی ایجاد شده بود، حتی در شرایط عادی قادر به تأمین غذای کافی نبود و با قطع کمکهای شوروی در اوایل دهه 1990، به فروپاشی کامل رسید. گزارش کمیسیون تحقیق سازمان ملل درباره کره شمالی (2014) نشان داد که حتی امروز، تخصیص غذا در کره شمالی بر اساس وفاداری سیاسی انجام میشود و مخالفان رژیم در اولویت آخر قرار دارند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره6
#کمونیست
3. تناقضات اقتصادی
3.1. مالکیت اشتراکی و کارایی اقتصادی
ادعای نظری: مارکس و انگلس در “مانیفست کمونیست” ادعا کردند که مالکیت اشتراکی ابزار تولید، استثمار را پایان میدهد و تولید را افزایش میدهد. آنها نوشتند: “پرولتاریا از قدرت دولتی استفاده خواهد کرد تا تمام سرمایه را گام به گام از بورژوازی بگیرد، تمام ابزار تولید را در دست دولت متمرکز کند… و کل مقدار نیروهای مولد را با سرعتی هرچه بیشتر افزایش دهد.”
تناقض: حذف مالکیت خصوصی منجر به حذف انگیزه، بیمسئولیتی، “تراژدی منابع مشترک” (Tragedy of the Commons) و ناکارآمدی گسترده شد. مشکل “سواری مجانی” (Free-riding) که مانکور اولسون در “منطق کنش جمعی” (1965) تشریح کرد، در همه اقتصادهای کمونیستی مشهود بود. گرت هاردین در مقاله کلاسیک “تراژدی منابع مشترک” (1968) توضیح داد چگونه مالکیت اشتراکی منابع منجر به بهرهبرداری بیش از حد و تخریب آنها میشود.
مستندات تاریخی:
در چین، “جهش بزرگ به جلو” (1958-1962) که با اشتراکیسازی کشاورزی همراه بود، به قحطیای انجامید که بین 30 تا 45 میلیون نفر جان باختند (منبع: “قحطی بزرگ مائو” نوشته فرانک دیکوتر، 2010). در این دوره، مائو کشاورزان را مجبور کرد در “کمونهای خلق” عظیم با آشپزخانهها و غذاخوریهای اشتراکی زندگی کنند. کشاورزان انگیزهای برای کار سخت نداشتند زیرا نتیجه تلاش آنها به طور مساوی بین همه تقسیم میشد. یانگ جیشنگ، مورخ چینی، در کتاب “سنگ قبر” (2008) با استناد به اسناد دولتی چین، جزئیات هولناک این قحطی را مستند کرده است، از جمله موارد گسترده آدمخواری از روی ناچاری.
در شوروی، اشتراکیسازی اجباری کشاورزی (1929-1933) به قحطی هولودومور انجامید که بین 3.5 تا 5 میلیون اوکراینی جان باختند (منبع: “هاروست غم” نوشته رابرت کانکوئست، 1986). کشاورزان ثروتمندتر (کولاکها) به عنوان “دشمنان طبقاتی” کشته یا به سیبری تبعید شدند. دامها کشتار شدند (تعداد اسبها از 34 میلیون در 1929 به 15 میلیون در 1934 کاهش یافت) و تولید غلات به شدت افت کرد.
اسناد آرشیوی نشان میدهد که استالین از این قحطی برای سرکوب ناسیونالیسم اوکراینی استفاده کرد و صادرات غلات را حتی در اوج قحطی ادامه داد.
در کره شمالی، سیستم اقتصادی کمونیستی به قحطیهای متعدد از جمله “مارش دشوار” (1994-1998) انجامید که بین 240,000 تا 3.5 میلیون نفر جان باختند (منبع: گزارش سازمان ملل، 2019). سیستم کشاورزی اشتراکی کره شمالی که بر اساس الگوی شوروی ایجاد شده بود، حتی در شرایط عادی قادر به تأمین غذای کافی نبود و با قطع کمکهای شوروی در اوایل دهه 1990، به فروپاشی کامل رسید. گزارش کمیسیون تحقیق سازمان ملل درباره کره شمالی (2014) نشان داد که حتی امروز، تخصیص غذا در کره شمالی بر اساس وفاداری سیاسی انجام میشود و مخالفان رژیم در اولویت آخر قرار دارند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
شبهه - خرمای عجوه.pdf
521.5 KB
📚عنوان مقاله: نقد شبهه خرمای عجوه
✍️ تهیه شده در: رد شبهات ملحدین
📄تعداد صفحات: 9
bit.ly/4jzHafQ
#معرفی_مقاله
یکی از شبهاتی که برخی از منکران سنّت و به تبع آنها اسلامستیزان مطرح میکنند، قضایای مربوط به احادیث نبوی و ایراد بر آن است که در مقاله پیشرو به یکی از این احادیث صحیح که دربارۀ خرمای عجوه و خاصیت سمزدایی آن است و توسط منکرین سنت بدان اعتراض نمودهاند مستند و مستدل پاسخ داده میشود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✍️ تهیه شده در: رد شبهات ملحدین
📄تعداد صفحات: 9
bit.ly/4jzHafQ
#معرفی_مقاله
یکی از شبهاتی که برخی از منکران سنّت و به تبع آنها اسلامستیزان مطرح میکنند، قضایای مربوط به احادیث نبوی و ایراد بر آن است که در مقاله پیشرو به یکی از این احادیث صحیح که دربارۀ خرمای عجوه و خاصیت سمزدایی آن است و توسط منکرین سنت بدان اعتراض نمودهاند مستند و مستدل پاسخ داده میشود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدیق، صدیق است.pdf
885 KB
📚عنوان مقاله: صدیق، صدیق است.
✍️تحقیق و گردآوری: محمد عزیز فتحی
📄تعداد صفحات: 24
#️⃣نشر در: رد شبهات ملحدین
bit.ly/3SkCa2s
#معرفی_مقاله
قرآن کریم، کلام جاودان الهی، گنجینهای از فضایل و مناقب صحابه بزرگوار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است. در این میان، ابوبکر صدیق (رضی الله عنه)، یار غار و نخستین خلیفه مسلمین، جایگاهی ویژه دارد. آیات متعددی در قرآن کریم، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، به فضایل این صحابه جلیلالقدر اشاره میکنند. در این نوشتار، به بررسی دقیق و مستند گوشهای از این آیات میپردازیم.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
✍️تحقیق و گردآوری: محمد عزیز فتحی
📄تعداد صفحات: 24
#️⃣نشر در: رد شبهات ملحدین
bit.ly/3SkCa2s
#معرفی_مقاله
قرآن کریم، کلام جاودان الهی، گنجینهای از فضایل و مناقب صحابه بزرگوار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است. در این میان، ابوبکر صدیق (رضی الله عنه)، یار غار و نخستین خلیفه مسلمین، جایگاهی ویژه دارد. آیات متعددی در قرآن کریم، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، به فضایل این صحابه جلیلالقدر اشاره میکنند. در این نوشتار، به بررسی دقیق و مستند گوشهای از این آیات میپردازیم.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤1
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره7
#کمونیست
3. تناقضات اقتصادی
3.2. برنامهریزی متمرکز و محاسبه اقتصادی
ادعای نظری: لنین در “دولت و انقلاب” (1917) ادعا کرد که اداره اقتصاد تحت سوسیالیسم به سادگی “نگهداری دفاتر و کنترل” است و اسکار لانگه در مقاله “درباره نظریه اقتصادی سوسیالیسم” (1936) مدعی شد که برنامهریزی مرکزی میتواند کارآمدتر از بازار عمل کند. لانگه نوشت: “مزیت اقتصاد سوسیالیستی این است که میتواند از فرمولهای محاسباتی مشابه اقتصاد سرمایهداری استفاده کند، اما آنها را به نفع جامعه به کار گیرد.”
تناقض: اقتصاددانان مکتب اتریشی مانند لودویگ فون میزس در “سوسیالیسم” (1922) و فردریش هایک در “راه بردگی” (1944) استدلال کردند که بدون قیمتهای بازار آزاد، محاسبه عقلانی اقتصادی ناممکن است. میزس نوشت: “بدون محاسبه اقتصادی، انتخاب عقلانی غیرممکن است. بدون محاسبه اقتصادی، اقدامات تولیدی به کورمالی در تاریکی تبدیل میشود.” هایک توضیح داد که قیمتها حاوی اطلاعات پراکندهای هستند که هیچ برنامهریز مرکزی نمیتواند آنها را جمعآوری کند.
مستندات تاریخی:
در شوروی، کمبود مزمن کالاها و صفهای طولانی برای خرید ابتداییترین کالاها مانند گوشت، کفش و لوازم بهداشتی، از دهه 1970 به یک واقعیت روزمره تبدیل شده بود (منبع: “اقتصاد کمبود” نوشته یانوش کورنای، 1980). کورنای، اقتصاددان مجارستانی، توضیح داد که کمبود مزمن نه یک نقص تصادفی، بلکه ویژگی ذاتی اقتصاد برنامهریزی شده است. در اواخر دهه 1980، حتی در مسکو، پایتخت شوروی، مردم باید ساعتها برای خرید کالاهای اساسی مانند شیر، گوشت یا کفش در صف میایستادند. هدریک اسمیت، خبرنگار نیویورک تایمز در مسکو، در کتاب “روسها” (1976) این وضعیت را به تفصیل مستند کرده است.
در آلمان شرقی، میانگین زمان انتظار برای خرید یک خودروی ترابانت 12 سال بود (منبع: آمار وزارت اقتصاد آلمان شرقی، 1989). این خودرو با بدنه پلاستیکی و موتور دوزمانه آلاینده، نماد ناکارآمدی صنعتی بلوک شرق شد. در سال 1990، پس از سقوط دیوار برلین، هزاران ترابانت توسط مالکانشان رها شدند زیرا دیگر کسی حاضر به استفاده از آنها نبود. همچنین، در آلمان شرقی، مردم باید 5 تا 10 سال برای دریافت خط تلفن منتظر میماندند، در حالی که در آلمان غربی این زمان کمتر از یک هفته بود.
بر اساس آمارهای رسمی شوروی، بهرهوری نیروی کار در صنایع شوروی در سال 1988، تنها 40% بهرهوری آمریکا بود و شکاف در حال افزایش بود (منبع: Goskomstat USSR، 1989). گریگوری گروسمن، اقتصاددان آمریکایی، در مطالعهای در 1987 نشان داد که شوروی برای تولید یک تن فولاد، دو برابر آمریکا انرژی مصرف میکرد. ناکارآمدی مشابهی در تمام بخشهای اقتصادی وجود داشت. برژنف در سخنرانی محرمانهای برای رهبران حزب در 1979 اعتراف کرد: “ما نمیدانیم جامعهای که در آن زندگی میکنیم چگونه کار میکند.”
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره7
#کمونیست
3. تناقضات اقتصادی
3.2. برنامهریزی متمرکز و محاسبه اقتصادی
ادعای نظری: لنین در “دولت و انقلاب” (1917) ادعا کرد که اداره اقتصاد تحت سوسیالیسم به سادگی “نگهداری دفاتر و کنترل” است و اسکار لانگه در مقاله “درباره نظریه اقتصادی سوسیالیسم” (1936) مدعی شد که برنامهریزی مرکزی میتواند کارآمدتر از بازار عمل کند. لانگه نوشت: “مزیت اقتصاد سوسیالیستی این است که میتواند از فرمولهای محاسباتی مشابه اقتصاد سرمایهداری استفاده کند، اما آنها را به نفع جامعه به کار گیرد.”
تناقض: اقتصاددانان مکتب اتریشی مانند لودویگ فون میزس در “سوسیالیسم” (1922) و فردریش هایک در “راه بردگی” (1944) استدلال کردند که بدون قیمتهای بازار آزاد، محاسبه عقلانی اقتصادی ناممکن است. میزس نوشت: “بدون محاسبه اقتصادی، انتخاب عقلانی غیرممکن است. بدون محاسبه اقتصادی، اقدامات تولیدی به کورمالی در تاریکی تبدیل میشود.” هایک توضیح داد که قیمتها حاوی اطلاعات پراکندهای هستند که هیچ برنامهریز مرکزی نمیتواند آنها را جمعآوری کند.
مستندات تاریخی:
در شوروی، کمبود مزمن کالاها و صفهای طولانی برای خرید ابتداییترین کالاها مانند گوشت، کفش و لوازم بهداشتی، از دهه 1970 به یک واقعیت روزمره تبدیل شده بود (منبع: “اقتصاد کمبود” نوشته یانوش کورنای، 1980). کورنای، اقتصاددان مجارستانی، توضیح داد که کمبود مزمن نه یک نقص تصادفی، بلکه ویژگی ذاتی اقتصاد برنامهریزی شده است. در اواخر دهه 1980، حتی در مسکو، پایتخت شوروی، مردم باید ساعتها برای خرید کالاهای اساسی مانند شیر، گوشت یا کفش در صف میایستادند. هدریک اسمیت، خبرنگار نیویورک تایمز در مسکو، در کتاب “روسها” (1976) این وضعیت را به تفصیل مستند کرده است.
در آلمان شرقی، میانگین زمان انتظار برای خرید یک خودروی ترابانت 12 سال بود (منبع: آمار وزارت اقتصاد آلمان شرقی، 1989). این خودرو با بدنه پلاستیکی و موتور دوزمانه آلاینده، نماد ناکارآمدی صنعتی بلوک شرق شد. در سال 1990، پس از سقوط دیوار برلین، هزاران ترابانت توسط مالکانشان رها شدند زیرا دیگر کسی حاضر به استفاده از آنها نبود. همچنین، در آلمان شرقی، مردم باید 5 تا 10 سال برای دریافت خط تلفن منتظر میماندند، در حالی که در آلمان غربی این زمان کمتر از یک هفته بود.
بر اساس آمارهای رسمی شوروی، بهرهوری نیروی کار در صنایع شوروی در سال 1988، تنها 40% بهرهوری آمریکا بود و شکاف در حال افزایش بود (منبع: Goskomstat USSR، 1989). گریگوری گروسمن، اقتصاددان آمریکایی، در مطالعهای در 1987 نشان داد که شوروی برای تولید یک تن فولاد، دو برابر آمریکا انرژی مصرف میکرد. ناکارآمدی مشابهی در تمام بخشهای اقتصادی وجود داشت. برژنف در سخنرانی محرمانهای برای رهبران حزب در 1979 اعتراف کرد: “ما نمیدانیم جامعهای که در آن زندگی میکنیم چگونه کار میکند.”
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تصادف و زیبایی، در تضادی ضروری هستند و هر احتمال تلاقی اتفاقی این دو، تصادفی عجیب است که تکرار آن تا سرحد انتشار و فراگیری، قابل پذیرش نیست. طبیعت مملو از زیبایی از هر نوع است که از تصادفی بودن، فاصلهٔ زیادی دارد.
📚دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ١۴۶
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره8
#کمونیست
3. تناقضات اقتصادی
3.3. توزیع “به هرکس به اندازه نیازش”
ادعای نظری: مارکس در “نقد برنامه گوتا” (1875) شعار معروف کمونیسم را مطرح کرد: “از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش”. او نوشت: “در فاز بالاتر جامعه کمونیستی، پس از آنکه تبعیت بردگیوار افراد از تقسیم کار و با آن تضاد بین کار فکری و جسمی ناپدید شود… میتوان از افق محدود حقوق بورژوایی فراتر رفت و جامعه میتواند بر پرچم خود بنویسد: از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش!”
تناقض: تعریف “نیاز” به شدت ذهنی است و در عمل، منابع کمیاب توسط مقامات حزبی و دولتی به صورت تبعیضآمیز تخصیص مییافت. میلوان جیلاس، از رهبران سابق یوگسلاوی، در کتاب “طبقه جدید” (1957) این تناقض را به خوبی تشریح کرد و نوشت: “طبقه جدید [بوروکراسی حزبی] بیشترین بهره را از ملیسازی میبرد… آنها از طریق دولت، مالکیت انحصاری و کنترل کل جامعه را به دست میآورند.”
مستندات تاریخی:
در شوروی، سیستم “نومنکلاتورا” شکل گرفت که طبق آن مقامات حزبی به فروشگاههای ویژه، مسکن لوکس، مدارس نخبه، و بیمارستانهای مجهز دسترسی داشتند که برای مردم عادی ممنوع بود (منبع: “نومنکلاتورا” نوشته میخائیل وسلنسکی، 1984). وسلنسکی، که خود عضو سابق نومنکلاتورا بود، جزئیات سیستم امتیازات ویژه را افشا کرد، از جمله فروشگاههای مخصوص در خیابان گرانوفسکی مسکو که کالاهای وارداتی کمیاب را با قیمتهای یارانهای به مقامات میفروختند، در حالی که مردم عادی باید ساعتها برای کالاهای اساسی در صف میایستادند. کنستانتین سیمیس، حقوقدان شوروی، در کتاب “شوروی: کشور دروغها” (1982) فاش کرد که مقامات ارشد حزب به ویلاهای مجلل (داچا) در حومه شهرها، خودروهای لوکس با راننده، و حتی هواپیماهای اختصاصی دسترسی داشتند.
در چین، رهبران حزب کمونیست در منطقه مجلل “ژونگنانهای” (Zhongnanhai) با امکانات لوکس زندگی میکردند، در حالی که میلیونها چینی در فقر به سر میبردند (منبع: “رهبران سرخ و کاخهای طلایی” نوشته لی ژیسوئی، 1994). لی ژیسوئی، محافظ شخصی سابق مائو، در خاطرات خود فاش کرد که مائو 50 ویلای مجلل در سراسر چین داشت، از جمله قصری در کوه لوشان با استخر خصوصی، در حالی که میلیونها چینی در قحطی جان میباختند. او همچنین جزئیاتی از زندگی لوکس رهبران حزب را فاش کرد، از جمله دسترسی به بهترین غذاها، پزشکان خارجی، و فیلمهای غربی که برای مردم عادی ممنوع بودند.
در کوبا، سیستم کوپنی (Libreta) از 1962 برقرار شد، اما مقامات دولتی از سیستم توزیع جداگانهای با کیفیت و کمیت بالاتر بهره میبردند (منبع: گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر، 2005). خوان رینالدو، اقتصاددان کوبایی-آمریکایی، در کتاب “کوبا: انقلاب در بحران” (1994) مستند کرد که در حالی که مردم عادی کوبا با جیرهبندی شدید مواجه بودند، مقامات حزب و دولت به “دیپلومات” (فروشگاههای ویژه با کالاهای وارداتی) دسترسی داشتند. همچنین، مناطق توریستی کوبا مانند وارادرو برای کوباییهای عادی ممنوع بود و تنها توریستهای خارجی و مقامات دولتی میتوانستند به هتلها و رستورانهای لوکس آن دسترسی داشته باشند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره8
#کمونیست
3. تناقضات اقتصادی
3.3. توزیع “به هرکس به اندازه نیازش”
ادعای نظری: مارکس در “نقد برنامه گوتا” (1875) شعار معروف کمونیسم را مطرح کرد: “از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش”. او نوشت: “در فاز بالاتر جامعه کمونیستی، پس از آنکه تبعیت بردگیوار افراد از تقسیم کار و با آن تضاد بین کار فکری و جسمی ناپدید شود… میتوان از افق محدود حقوق بورژوایی فراتر رفت و جامعه میتواند بر پرچم خود بنویسد: از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه نیازش!”
تناقض: تعریف “نیاز” به شدت ذهنی است و در عمل، منابع کمیاب توسط مقامات حزبی و دولتی به صورت تبعیضآمیز تخصیص مییافت. میلوان جیلاس، از رهبران سابق یوگسلاوی، در کتاب “طبقه جدید” (1957) این تناقض را به خوبی تشریح کرد و نوشت: “طبقه جدید [بوروکراسی حزبی] بیشترین بهره را از ملیسازی میبرد… آنها از طریق دولت، مالکیت انحصاری و کنترل کل جامعه را به دست میآورند.”
مستندات تاریخی:
در شوروی، سیستم “نومنکلاتورا” شکل گرفت که طبق آن مقامات حزبی به فروشگاههای ویژه، مسکن لوکس، مدارس نخبه، و بیمارستانهای مجهز دسترسی داشتند که برای مردم عادی ممنوع بود (منبع: “نومنکلاتورا” نوشته میخائیل وسلنسکی، 1984). وسلنسکی، که خود عضو سابق نومنکلاتورا بود، جزئیات سیستم امتیازات ویژه را افشا کرد، از جمله فروشگاههای مخصوص در خیابان گرانوفسکی مسکو که کالاهای وارداتی کمیاب را با قیمتهای یارانهای به مقامات میفروختند، در حالی که مردم عادی باید ساعتها برای کالاهای اساسی در صف میایستادند. کنستانتین سیمیس، حقوقدان شوروی، در کتاب “شوروی: کشور دروغها” (1982) فاش کرد که مقامات ارشد حزب به ویلاهای مجلل (داچا) در حومه شهرها، خودروهای لوکس با راننده، و حتی هواپیماهای اختصاصی دسترسی داشتند.
در چین، رهبران حزب کمونیست در منطقه مجلل “ژونگنانهای” (Zhongnanhai) با امکانات لوکس زندگی میکردند، در حالی که میلیونها چینی در فقر به سر میبردند (منبع: “رهبران سرخ و کاخهای طلایی” نوشته لی ژیسوئی، 1994). لی ژیسوئی، محافظ شخصی سابق مائو، در خاطرات خود فاش کرد که مائو 50 ویلای مجلل در سراسر چین داشت، از جمله قصری در کوه لوشان با استخر خصوصی، در حالی که میلیونها چینی در قحطی جان میباختند. او همچنین جزئیاتی از زندگی لوکس رهبران حزب را فاش کرد، از جمله دسترسی به بهترین غذاها، پزشکان خارجی، و فیلمهای غربی که برای مردم عادی ممنوع بودند.
در کوبا، سیستم کوپنی (Libreta) از 1962 برقرار شد، اما مقامات دولتی از سیستم توزیع جداگانهای با کیفیت و کمیت بالاتر بهره میبردند (منبع: گزارش سازمان دیدبان حقوق بشر، 2005). خوان رینالدو، اقتصاددان کوبایی-آمریکایی، در کتاب “کوبا: انقلاب در بحران” (1994) مستند کرد که در حالی که مردم عادی کوبا با جیرهبندی شدید مواجه بودند، مقامات حزب و دولت به “دیپلومات” (فروشگاههای ویژه با کالاهای وارداتی) دسترسی داشتند. همچنین، مناطق توریستی کوبا مانند وارادرو برای کوباییهای عادی ممنوع بود و تنها توریستهای خارجی و مقامات دولتی میتوانستند به هتلها و رستورانهای لوکس آن دسترسی داشته باشند.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⭕️کمپین جمع آوریکمکهای مالی برای غزه
💢با مالتان جهاد کنید که جهاد با مال در ردیف جهاد با جان قرار گرفته است.
🔹خداوند متعال فرموده:
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ} (حجرات: 10)
▫️ترجمه: «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند.»
▪️{وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى} (مائده: 2)
▫️ترجمه: «و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید.»
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ} (حجرات: 15)
▫️«مؤمنان فقط كسانىاند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آوردهاند] شک ننموده و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردهاند اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستىاند.»
🔸سیدنا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
▪️«مَن فرج عن مسلم كُربة فرج الله عنه كُربة من كُرَبِ يومِ القيامةِ والله في عونِ العبدِ ما كان العبد في عونِ أخيه» (صحیح ابن حبان، ح534).
▫️ترجمه: «هر كس گرفتاری و مشكل برادر مسلمانش را برطرف كند خداوند در روز قيامت گرفتاريش را برطرف میكند، خداوند یار بنده است تا وقتی که بنده یار برادر خود باشد.»
✨ شماره کارت جهت واریز به کمپین حامیان غزzه:✨
📄 مصطفی بازدار (بانک ملت)
◀️شماره کارت: 6104338769015112
◀️شماره شبا: 530120010000002301741956
📄 یعقوب سعیدی (بانک ملت)
◀️ شماره کارت: 6104337498838513
◀️شماره شبا: 020120000000008660994745
📄 ایوب انصاری (بانک ملی)
◀️شماره کارت: 6037997297539471
◀️شماره شبا: 730170000000307027609009
⤵️جهت کسب اطلاع و گزارش کمکهای جمع آوری شده میتوان به لینک تلگرام ذیل مراجعه شود.
♾️ لینک تلگرام
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
💢با مالتان جهاد کنید که جهاد با مال در ردیف جهاد با جان قرار گرفته است.
🔹خداوند متعال فرموده:
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ} (حجرات: 10)
▫️ترجمه: «در حقیقت مؤمنان با هم برادرند.»
▪️{وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى} (مائده: 2)
▫️ترجمه: «و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید.»
▪️{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ} (حجرات: 15)
▫️«مؤمنان فقط كسانىاند كه به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند، آن گاه [در حقّانيّت آنچه به آن ايمان آوردهاند] شک ننموده و با اموال و جانهايشان در راه خدا جهاد كردهاند اينان [در گفتار و كردار] اهل صدق و راستىاند.»
🔸سیدنا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
▪️«مَن فرج عن مسلم كُربة فرج الله عنه كُربة من كُرَبِ يومِ القيامةِ والله في عونِ العبدِ ما كان العبد في عونِ أخيه» (صحیح ابن حبان، ح534).
▫️ترجمه: «هر كس گرفتاری و مشكل برادر مسلمانش را برطرف كند خداوند در روز قيامت گرفتاريش را برطرف میكند، خداوند یار بنده است تا وقتی که بنده یار برادر خود باشد.»
📄 مصطفی بازدار (بانک ملت)
◀️شماره کارت: 6104338769015112
◀️شماره شبا: 530120010000002301741956
📄 یعقوب سعیدی (بانک ملت)
◀️ شماره کارت: 6104337498838513
◀️شماره شبا: 020120000000008660994745
📄 ایوب انصاری (بانک ملی)
◀️شماره کارت: 6037997297539471
◀️شماره شبا: 730170000000307027609009
⤵️جهت کسب اطلاع و گزارش کمکهای جمع آوری شده میتوان به لینک تلگرام ذیل مراجعه شود.
♾️ لینک تلگرام
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤2
#نقدـمکاتب
#نقدـشماره9
#کمونیست
4. تناقضات اجتماعی و فرهنگی
4.1. انترناسیونالیسم پرولتری و ناسیونالیسم
ادعای نظری: مارکس و انگلس در “مانیفست کمونیست” شعار معروف “کارگران جهان متحد شوید!” را مطرح کردند و ادعا کردند که “کارگران میهن ندارند”. آنها نوشتند: “پرولتاریا باید ابتدا قدرت سیاسی را به دست آورد، به طبقه حاکم ملی ارتقا یابد، و خود را به عنوان ملت تشکیل دهد، اگرچه هنوز به معنای بورژوایی کلمه، خود ملی است.”
تناقض: رژیمهای کمونیستی به شدت ناسیونالیستی عمل کردند و حتی با یکدیگر وارد جنگ شدند. مفهوم “سوسیالیسم در یک کشور” استالین، نقض آشکار انترناسیونالیسم مارکسیستی بود. استالین در 1924 نوشت: “آیا ممکن است سوسیالیسم در یک کشور پیروز شود؟ بله، ممکن است، زیرا شرایط برای توسعه سوسیالیسم وجود دارد.” این دیدگاه با نظر تروتسکی که معتقد بود “انقلاب سوسیالیستی با خصلت ملی آغاز میشود اما در آن محدود نمیماند” در تضاد بود.
مستندات تاریخی:
جنگ مرزی چین و شوروی در 1969 بر سر جزیره ژنبائو/دامانسکی، نشان داد که دو قدرت کمونیستی حاضرند بر سر منافع ملی با یکدیگر بجنگند (منبع: “اختلاف سینو-شوروی” نوشته لورنز لوتی، 2008). این درگیری که در مارس 1969 رخ داد، به کشته شدن حدود 60 سرباز شوروی و تعداد نامشخصی از سربازان چینی انجامید. اسناد منتشرشده در دهه 1990 نشان میدهد که رهبری شوروی حتی امکان حمله هستهای پیشگیرانه به تأسیسات هستهای چین را بررسی کرده بود، اما با مخالفت آمریکا روبرو شد.
جنگ ویتنام و کامبوج (1978-1979) بین دو رژیم کمونیستی به کشته شدن بیش از 30,000 نفر منجر شد (منبع: “جنگهای پس از جنگ ویتنام” نوشته آنتونی وینی، 2000). خمرهای سرخ تحت رهبری پل پوت، با وجود ایدئولوژی مشابه کمونیستی، به دلیل اختلافات مرزی و تاریخی به روستاهای مرزی ویتنام حمله کردند و هزاران غیرنظامی را قتل عام کردند. در پاسخ، ویتنام در دسامبر 1978 به کامبوج حمله کرد، پنوم پن را تصرف کرد و رژیم خمرهای سرخ را سرنگون کرد. این جنگ نشان داد که منافع ملی بر همبستگی ایدئولوژیک اولویت دارد.
جنگ چین و ویتنام (1979) نمونه دیگری از درگیری نظامی بین دو کشور کمونیست بود که به کشته شدن حدود 60,000 نفر انجامید (منبع: “جنگ فراموششده” نوشته ژانگ شیائومینگ، 2015). چین پس از حمله ویتنام به کامبوج (متحد چین)، به منظور “درس دادن به ویتنام” به این کشور حمله کرد. دنگ شیائوپینگ، رهبر چین، آشکارا اعلام کرد که هدف از این جنگ “حفظ امنیت مرزهای چین” است، که نشاندهنده اولویت منافع ملی بر همبستگی بینالمللی کمونیستی بود.
این جنگ همچنین نشان داد که تقسیم جهان کمونیستی به اردوگاههای طرفدار شوروی (ویتنام) و طرفدار چین (کامبوج) عمیقتر از اشتراکات ایدئولوژیک آنها بود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
#نقدـشماره9
#کمونیست
4. تناقضات اجتماعی و فرهنگی
4.1. انترناسیونالیسم پرولتری و ناسیونالیسم
ادعای نظری: مارکس و انگلس در “مانیفست کمونیست” شعار معروف “کارگران جهان متحد شوید!” را مطرح کردند و ادعا کردند که “کارگران میهن ندارند”. آنها نوشتند: “پرولتاریا باید ابتدا قدرت سیاسی را به دست آورد، به طبقه حاکم ملی ارتقا یابد، و خود را به عنوان ملت تشکیل دهد، اگرچه هنوز به معنای بورژوایی کلمه، خود ملی است.”
تناقض: رژیمهای کمونیستی به شدت ناسیونالیستی عمل کردند و حتی با یکدیگر وارد جنگ شدند. مفهوم “سوسیالیسم در یک کشور” استالین، نقض آشکار انترناسیونالیسم مارکسیستی بود. استالین در 1924 نوشت: “آیا ممکن است سوسیالیسم در یک کشور پیروز شود؟ بله، ممکن است، زیرا شرایط برای توسعه سوسیالیسم وجود دارد.” این دیدگاه با نظر تروتسکی که معتقد بود “انقلاب سوسیالیستی با خصلت ملی آغاز میشود اما در آن محدود نمیماند” در تضاد بود.
مستندات تاریخی:
جنگ مرزی چین و شوروی در 1969 بر سر جزیره ژنبائو/دامانسکی، نشان داد که دو قدرت کمونیستی حاضرند بر سر منافع ملی با یکدیگر بجنگند (منبع: “اختلاف سینو-شوروی” نوشته لورنز لوتی، 2008). این درگیری که در مارس 1969 رخ داد، به کشته شدن حدود 60 سرباز شوروی و تعداد نامشخصی از سربازان چینی انجامید. اسناد منتشرشده در دهه 1990 نشان میدهد که رهبری شوروی حتی امکان حمله هستهای پیشگیرانه به تأسیسات هستهای چین را بررسی کرده بود، اما با مخالفت آمریکا روبرو شد.
جنگ ویتنام و کامبوج (1978-1979) بین دو رژیم کمونیستی به کشته شدن بیش از 30,000 نفر منجر شد (منبع: “جنگهای پس از جنگ ویتنام” نوشته آنتونی وینی، 2000). خمرهای سرخ تحت رهبری پل پوت، با وجود ایدئولوژی مشابه کمونیستی، به دلیل اختلافات مرزی و تاریخی به روستاهای مرزی ویتنام حمله کردند و هزاران غیرنظامی را قتل عام کردند. در پاسخ، ویتنام در دسامبر 1978 به کامبوج حمله کرد، پنوم پن را تصرف کرد و رژیم خمرهای سرخ را سرنگون کرد. این جنگ نشان داد که منافع ملی بر همبستگی ایدئولوژیک اولویت دارد.
جنگ چین و ویتنام (1979) نمونه دیگری از درگیری نظامی بین دو کشور کمونیست بود که به کشته شدن حدود 60,000 نفر انجامید (منبع: “جنگ فراموششده” نوشته ژانگ شیائومینگ، 2015). چین پس از حمله ویتنام به کامبوج (متحد چین)، به منظور “درس دادن به ویتنام” به این کشور حمله کرد. دنگ شیائوپینگ، رهبر چین، آشکارا اعلام کرد که هدف از این جنگ “حفظ امنیت مرزهای چین” است، که نشاندهنده اولویت منافع ملی بر همبستگی بینالمللی کمونیستی بود.
این جنگ همچنین نشان داد که تقسیم جهان کمونیستی به اردوگاههای طرفدار شوروی (ویتنام) و طرفدار چین (کامبوج) عمیقتر از اشتراکات ایدئولوژیک آنها بود.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔴 عقلانیت (خرد) و فرگشت، دو متضادِ جمعناپذیر
🔹جان گری (فیلسوف خداناباور) میگوید: «انسانگرایی مدرن بر این باور است که بشر ، از طریق علم میتواند حقیقت را بشناسد و در نتیجه آزاد باشد. اما اگر نظریهٔ داروین پیرامون انتخاب طبیعی درست باشد، آنچه گفتیم غیرممکن خواهد شد؛ زیرا مغز انسان در خدمت موفقیت فرگشتی است، نه در خدمت حقیقت.» [1]
🔹ریچارد رورتی (فیلسوف خداناباور): «این اندیشه که گونهای از موجودات زنده، برخلاف همهٔ گونههای دیگر، نه تنها به سوی آسایش روزافزون خود، بلکه به سوی حقیقت نیز قدم برمیدارد، یک تصور غیرداروینی است.» [2]
🔹«کارکرد مغز در بینش خداناباورانه، در خدمت حقیقت نیست، بلکه در خدمت بقای انسان است. بقا نیز ممکن است با حقیقت و توهم، با هم، حاصل شود.» [3]
📚پینوشتها:
[1] John Gray, Straw Dogs (London: Granta Books, 2002), p.26.
[2] Richard Rorty, "Untruth and Consequnces," The New Republic July 31, 1995, pp.32-36.
[3]دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ۶٢.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🇵🇸 @no_atheism | رد شبهات ملحدین
🔹جان گری (فیلسوف خداناباور) میگوید: «انسانگرایی مدرن بر این باور است که بشر ، از طریق علم میتواند حقیقت را بشناسد و در نتیجه آزاد باشد. اما اگر نظریهٔ داروین پیرامون انتخاب طبیعی درست باشد، آنچه گفتیم غیرممکن خواهد شد؛ زیرا مغز انسان در خدمت موفقیت فرگشتی است، نه در خدمت حقیقت.» [1]
🔹ریچارد رورتی (فیلسوف خداناباور): «این اندیشه که گونهای از موجودات زنده، برخلاف همهٔ گونههای دیگر، نه تنها به سوی آسایش روزافزون خود، بلکه به سوی حقیقت نیز قدم برمیدارد، یک تصور غیرداروینی است.» [2]
🔹«کارکرد مغز در بینش خداناباورانه، در خدمت حقیقت نیست، بلکه در خدمت بقای انسان است. بقا نیز ممکن است با حقیقت و توهم، با هم، حاصل شود.» [3]
📚پینوشتها:
[1] John Gray, Straw Dogs (London: Granta Books, 2002), p.26.
[2] Richard Rorty, "Untruth and Consequnces," The New Republic July 31, 1995, pp.32-36.
[3]دکتر سامی عامری، خداناباوری علیه خودش، ص ۶٢.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
