اگر جای دکتر پزشکیان بودم! (قسمت اوّل)
پیشنهادهایی مؤثّر و قابل اجرا (لااقل به زعم خودم) خطاب به رئیسجمهور منتخب به ذهنم میرسد که مایلم با سایرین درمیان بگذارم. پیشنهادهایی که بهنظرم، بهتر است در همین فرصت طلاییِ «پیروزی در انتخابات تا استقرار دولت جدید» اجرا شوند.
ارتباط مستقیم با مردم و توجه به مطالبات جمعی
رئیسجمهور منتخب به نهجالبلاغه و سیرۀ حضرت امیر (ع) خیلی زیاد استناد میکند که مایۀ خرسندی است. حضرت (ع) در زمان حکومتش، محل و زمانی را تعیین کرده بود که در آن، بدون حضور هر همراه یا محافظی در مسیر تردد عموم میایستاد تا هرکسی که خطاب به شخص او حرفی یا از عملکرد مسئولان و نظامیانش گلایهای دارد، بتواند بهطور مستقیم به خودش بگوید.
با تغییر شرایط زمانه، ممکن است تصوّر شود که این کار غیرممکن شده است امّا فناوریهای ارتباطی نوین امکانهای خوبی برای اجرای جنبههایی از آن فراهم کردهاند.
اگر جای دکتر پزشکیان بودم، از جمعی از نخبگان و مشاورانم میخواستم که با مشارکت مستقیم گردانندگان سایت کارزار، برای توجه به کارزارها بر اساس تعداد امضاهای آنها طرحی تدوین کنند. طرحی که در آن، وظایف دولت در قبال هر کارزاری که به تعداد مشخصی امضا رسیده باشد تعیین شده باشد (بهتناسب افزایش تعداد امضاها، وظایف دولت نیز بیشتر و جدّیتر میشوند).
اگر جای رئیسجمهور منتخب بودم، منتظر تدوین این طرح نمیماندم، اعلام میکردم که از همین حالا، شخصاً زمان مشخصی را بهصورت هفتگی به مطالعۀ پرامضاترین کارزارهای خطاب به خودم و پاسخگویی به آنها اختصاص میدهم (مثلاً نیمساعت در هفته)؛ پاسخگویی هفتگی به یک کارزار هم اتّفاق مغتنمی است.
علاوه بر این، درخصوص کارزارهای احتمالی با امضاهای بسیار زیاد، به پاسخگویی مکتوب اکتفا نمیکردم بلکه در نشستهایی تعاملی به گفتگو دربارۀ آنها میپرداختم (با استفاده از ظرفیت صدا و سیما یا پلتفرمهای مجازی).
بهنظرم، اختصاص یکساعت (یا حتّی نیم ساعت) در هفته به این کار میتواند امید و اعتماد جامعه نسبت به رئیسجمهور و دولت جدید را حفظ و تقویت کند.
این کار همچنین جایگاه و اهمّیت توجه به خواستهای جمعی مردم و کشنگری مدنی را در عرصۀ عمومی و حتِّی رسمی کشور افزایش میدهد.
شما هم اگر با این پیشنهاد موافقید، لطفا بازنشر دهید؛ باشد که دیده شود و مورد توجه قرار گیرد.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
پیشنهادهایی مؤثّر و قابل اجرا (لااقل به زعم خودم) خطاب به رئیسجمهور منتخب به ذهنم میرسد که مایلم با سایرین درمیان بگذارم. پیشنهادهایی که بهنظرم، بهتر است در همین فرصت طلاییِ «پیروزی در انتخابات تا استقرار دولت جدید» اجرا شوند.
ارتباط مستقیم با مردم و توجه به مطالبات جمعی
رئیسجمهور منتخب به نهجالبلاغه و سیرۀ حضرت امیر (ع) خیلی زیاد استناد میکند که مایۀ خرسندی است. حضرت (ع) در زمان حکومتش، محل و زمانی را تعیین کرده بود که در آن، بدون حضور هر همراه یا محافظی در مسیر تردد عموم میایستاد تا هرکسی که خطاب به شخص او حرفی یا از عملکرد مسئولان و نظامیانش گلایهای دارد، بتواند بهطور مستقیم به خودش بگوید.
با تغییر شرایط زمانه، ممکن است تصوّر شود که این کار غیرممکن شده است امّا فناوریهای ارتباطی نوین امکانهای خوبی برای اجرای جنبههایی از آن فراهم کردهاند.
اگر جای دکتر پزشکیان بودم، از جمعی از نخبگان و مشاورانم میخواستم که با مشارکت مستقیم گردانندگان سایت کارزار، برای توجه به کارزارها بر اساس تعداد امضاهای آنها طرحی تدوین کنند. طرحی که در آن، وظایف دولت در قبال هر کارزاری که به تعداد مشخصی امضا رسیده باشد تعیین شده باشد (بهتناسب افزایش تعداد امضاها، وظایف دولت نیز بیشتر و جدّیتر میشوند).
اگر جای رئیسجمهور منتخب بودم، منتظر تدوین این طرح نمیماندم، اعلام میکردم که از همین حالا، شخصاً زمان مشخصی را بهصورت هفتگی به مطالعۀ پرامضاترین کارزارهای خطاب به خودم و پاسخگویی به آنها اختصاص میدهم (مثلاً نیمساعت در هفته)؛ پاسخگویی هفتگی به یک کارزار هم اتّفاق مغتنمی است.
علاوه بر این، درخصوص کارزارهای احتمالی با امضاهای بسیار زیاد، به پاسخگویی مکتوب اکتفا نمیکردم بلکه در نشستهایی تعاملی به گفتگو دربارۀ آنها میپرداختم (با استفاده از ظرفیت صدا و سیما یا پلتفرمهای مجازی).
بهنظرم، اختصاص یکساعت (یا حتّی نیم ساعت) در هفته به این کار میتواند امید و اعتماد جامعه نسبت به رئیسجمهور و دولت جدید را حفظ و تقویت کند.
این کار همچنین جایگاه و اهمّیت توجه به خواستهای جمعی مردم و کشنگری مدنی را در عرصۀ عمومی و حتِّی رسمی کشور افزایش میدهد.
شما هم اگر با این پیشنهاد موافقید، لطفا بازنشر دهید؛ باشد که دیده شود و مورد توجه قرار گیرد.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فرصت طلایی!
به نظرم، دورۀ زمانی پساز اعلام نتایج انتخابات تا استقرار دولت جدید، فرصتی طلایی و تکرار نشدنی است.
بعد از آن، ادارۀ بوروکراسی اداری فشل، امور روزانه، شرکت در جلسات و انواع برنامههای تشریفاتی و ... عمدۀ (اگر نگوییم تمام) زمان، توان و تمرکز…
به نظرم، دورۀ زمانی پساز اعلام نتایج انتخابات تا استقرار دولت جدید، فرصتی طلایی و تکرار نشدنی است.
بعد از آن، ادارۀ بوروکراسی اداری فشل، امور روزانه، شرکت در جلسات و انواع برنامههای تشریفاتی و ... عمدۀ (اگر نگوییم تمام) زمان، توان و تمرکز…
دانشگاه و فرصت دولت پزشکیان
پیشنهادی به کانونهای صنفی و اعضای هیئت علمی دانشگاههای کشور
روزنامه اعتماد (۳۱ تیر ۱۴۰۳)
حال که دولت فراگیرتر و مردمیتری در حال شکلگیری است که از مشارکت طیفهای گستردهتری از جامعه استقبال میکند، به اعضای محترم هیئت علمی دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی کشور پیشنهاد میکنم از این فرصت بهره ببرند و برای پیشنهاد رئیس دانشگاه/مؤسسه خود سازوکاری تدوین و روی آن توافق کنند.
اگر به عنوان مثال۶۰ - ۷۰ درصد اعضای هیئت علمی یک دانشگاه بهاتّفاق سه نفر را بهعنوان گزینههای ریاست دانشگاه پیشنهاد کنند، خیلی بعید است که وزیر علوم یا سایر مسئولان ذیربط بخواهند به این پیشنهاد جمعی بیتوجه باشند.
یکی از گلایههای همیشگی و بهحق اعضای هیئت علمی، عدم استقلال دانشگاه و یکی از نمودها و درعین حال عوامل تشدید کنندۀ آن تحمیل رئیس دانشگاه از طریق لابیگریهای شخصی خارج از دانشگاه در دولتهای مختلف بوده است.
رئیسی که توسّط فلان نمایندۀ مجلس یا بهمان حزب سیاسی به دانشگاه تحمیل میشود، چون مقبولیت داخلی ندارد و پشتوانه و تکیهگاهش نه داخل دانشگاه بلکه همان کسی است که او را بالا کشیده است، در مدیریتش نیز بهجای تمرکز بر اهداف اصلی دانشگاه و توجه به نظرات و خواستهای اعضای هیئت علمی، مجبور است مطابق منافع و سلایق همان تکیهگاه عمل کند و دانشگاه را به ابزار و بازیچهای برای تقویت جایگاه همان پشتیبانها تبدیل میکند.
یکی از پیامدهای این وضعیت این است که رویکرد غیرمشارکتی، تحمیلی و «از بالا به پایین» در تمام سطوح داخلی دانشگاه نیز تسرّی پیدا میکند.
در مقابل، اگر رئیس دانشگاه بر اساس پیشنهاد جمعی اعضای هیئت علمی انتخاب شود و از مقبولیت قابل قبولی برخوردار باشد، احتمالاً این «مشارکتی بودن» در تمام سطوح مدیریت و تصمیمسازی دانشگاه ساری و جاری میگردد.
دانشگاهی که رئیس آن مقبولیت و پشتوانۀ داخلی داشته باشد، برای تأثیرگذاری روی تصمیمسازیهای خارج دانشگاه (دستگاههای اجرایی استان و ...) نیز قدرت چانهزنی و امکانهای بسیار بیشتری دارد.
تا جایی که میفهمم، اگر تمرکز ذهن خود را به جای «کارهایی که نمیشود کرد» و گلایه از آنها، روی «امکانهای موجود» متمرکز کنیم، میتوانیم برای پیشنهاد جمعیِ گزینههایی برای ریاست دانشگاه، سازوکارهای خردمندانهای تدوین کنیم که در آنها تمام جوانب امر و چالشهای احتمالی ممکن دیده شده باشند.
این سازوکار همچنین میتواند شرایط کنارهگیری رئیس را مثلاً درصورت درخواست ۸۰ درصد اعضای هیئت علمی معین کرده باشد.
به نظرم، دانشگاهی که اکثریت اعضای هیئت علمی آن نتوانند روی گزینههایی برای ریاست دانشگاه به اجماع برسند، محکوم به این است که بازیچۀ دست فلان نماینده و بهمان جریان سیاسی شود.
کانونهای صنفی اعضای هیئت علمی در دانشگاهها میتوانند بهترین مرکز برای به گفتگو گذاشتن این پیشنهاد و پیگیری آن باشند.
بهنظرم، حتّی اگر گفتگو دراینباره خیلی بهدرازا بکشد، باز هم ارزشش را دارد که بهمرور و بهموازات سایر امور دنبال شود تا شاید ۱۰ سال بعد هم که شده است ثمر بدهد و دانشگاه بالاخره به سازوکار مورد توافقی برای این مهم دست یابد.
باوجود اینکه به نظرم، اعضای هیئت علمی نباید منتظر چراغ سبز از بالا باشند، امّا اگر جای دکتر پزشکیان بودم، از همین حالا اعلام میکردم هر دانشگاهی که برای انتخاب رئیس توسّط اعضای هیئت علمی همان دانشگاه سازوکاری تدوین کند که برخی ویژگیهای خاص را دارا باشد (مثلا مورد توافق لااقل ۷۰ درصد اعضای هیئت علمی دانشگاه باشد، شرایط و سازوکار برکناری رئیس را مشخص کرده باشد و ...)، خروجی همان سازوکار بهعنوان رئیس دانشگاه منصوب خواهد شد.
اگر این پیشنهاد را مفید میدانید، لطفا بازنشر دهید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
پیشنهادی به کانونهای صنفی و اعضای هیئت علمی دانشگاههای کشور
روزنامه اعتماد (۳۱ تیر ۱۴۰۳)
حال که دولت فراگیرتر و مردمیتری در حال شکلگیری است که از مشارکت طیفهای گستردهتری از جامعه استقبال میکند، به اعضای محترم هیئت علمی دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی کشور پیشنهاد میکنم از این فرصت بهره ببرند و برای پیشنهاد رئیس دانشگاه/مؤسسه خود سازوکاری تدوین و روی آن توافق کنند.
اگر به عنوان مثال۶۰ - ۷۰ درصد اعضای هیئت علمی یک دانشگاه بهاتّفاق سه نفر را بهعنوان گزینههای ریاست دانشگاه پیشنهاد کنند، خیلی بعید است که وزیر علوم یا سایر مسئولان ذیربط بخواهند به این پیشنهاد جمعی بیتوجه باشند.
یکی از گلایههای همیشگی و بهحق اعضای هیئت علمی، عدم استقلال دانشگاه و یکی از نمودها و درعین حال عوامل تشدید کنندۀ آن تحمیل رئیس دانشگاه از طریق لابیگریهای شخصی خارج از دانشگاه در دولتهای مختلف بوده است.
رئیسی که توسّط فلان نمایندۀ مجلس یا بهمان حزب سیاسی به دانشگاه تحمیل میشود، چون مقبولیت داخلی ندارد و پشتوانه و تکیهگاهش نه داخل دانشگاه بلکه همان کسی است که او را بالا کشیده است، در مدیریتش نیز بهجای تمرکز بر اهداف اصلی دانشگاه و توجه به نظرات و خواستهای اعضای هیئت علمی، مجبور است مطابق منافع و سلایق همان تکیهگاه عمل کند و دانشگاه را به ابزار و بازیچهای برای تقویت جایگاه همان پشتیبانها تبدیل میکند.
یکی از پیامدهای این وضعیت این است که رویکرد غیرمشارکتی، تحمیلی و «از بالا به پایین» در تمام سطوح داخلی دانشگاه نیز تسرّی پیدا میکند.
در مقابل، اگر رئیس دانشگاه بر اساس پیشنهاد جمعی اعضای هیئت علمی انتخاب شود و از مقبولیت قابل قبولی برخوردار باشد، احتمالاً این «مشارکتی بودن» در تمام سطوح مدیریت و تصمیمسازی دانشگاه ساری و جاری میگردد.
دانشگاهی که رئیس آن مقبولیت و پشتوانۀ داخلی داشته باشد، برای تأثیرگذاری روی تصمیمسازیهای خارج دانشگاه (دستگاههای اجرایی استان و ...) نیز قدرت چانهزنی و امکانهای بسیار بیشتری دارد.
تا جایی که میفهمم، اگر تمرکز ذهن خود را به جای «کارهایی که نمیشود کرد» و گلایه از آنها، روی «امکانهای موجود» متمرکز کنیم، میتوانیم برای پیشنهاد جمعیِ گزینههایی برای ریاست دانشگاه، سازوکارهای خردمندانهای تدوین کنیم که در آنها تمام جوانب امر و چالشهای احتمالی ممکن دیده شده باشند.
این سازوکار همچنین میتواند شرایط کنارهگیری رئیس را مثلاً درصورت درخواست ۸۰ درصد اعضای هیئت علمی معین کرده باشد.
به نظرم، دانشگاهی که اکثریت اعضای هیئت علمی آن نتوانند روی گزینههایی برای ریاست دانشگاه به اجماع برسند، محکوم به این است که بازیچۀ دست فلان نماینده و بهمان جریان سیاسی شود.
کانونهای صنفی اعضای هیئت علمی در دانشگاهها میتوانند بهترین مرکز برای به گفتگو گذاشتن این پیشنهاد و پیگیری آن باشند.
بهنظرم، حتّی اگر گفتگو دراینباره خیلی بهدرازا بکشد، باز هم ارزشش را دارد که بهمرور و بهموازات سایر امور دنبال شود تا شاید ۱۰ سال بعد هم که شده است ثمر بدهد و دانشگاه بالاخره به سازوکار مورد توافقی برای این مهم دست یابد.
باوجود اینکه به نظرم، اعضای هیئت علمی نباید منتظر چراغ سبز از بالا باشند، امّا اگر جای دکتر پزشکیان بودم، از همین حالا اعلام میکردم هر دانشگاهی که برای انتخاب رئیس توسّط اعضای هیئت علمی همان دانشگاه سازوکاری تدوین کند که برخی ویژگیهای خاص را دارا باشد (مثلا مورد توافق لااقل ۷۰ درصد اعضای هیئت علمی دانشگاه باشد، شرایط و سازوکار برکناری رئیس را مشخص کرده باشد و ...)، خروجی همان سازوکار بهعنوان رئیس دانشگاه منصوب خواهد شد.
اگر این پیشنهاد را مفید میدانید، لطفا بازنشر دهید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
روزنامه اعتماد
دانشگاه و فرصت دولت پزشكيان
وحيد احساني
از «قرارگاه بازی» تا «کارگروه بازی»!
شما را به خدا این «کارگروهبازی» مضحک را هر چه سریعتر تمام کنید!
در دولت قبل، همهجا بحث از ایجاد قرارگاه بود، برای هر موضوعی یک قرارگاه با عضویت نمایندگان تمام دستگاههای ذیربط. این اواخر، در سطوح مختلف با قرارگاههای موازی و قرارگاههایی مواجه بودیم که قرار بود نقش «قرارگاهِ قرارگاهها» را ایفا کنند، یعنی قرارگاههایی با حضور نمایندگان چندین قرارگاه که قرار بود آنها را هماهنگ کنند!
حالا هم به نظرم، همان آش است و همان کاسه، فقط عنوان عوض شده است! به هر طرف که نگاه میکنی «کارگروه» است که مثل قارچ رشد میکند!
گویی نه آنطرفیها و نه اینطرفیها، هیچکدامشان با واقعیت کاری ندارند و در عمل، این نظام را قبول ندارند؛ گویی میخواهند تمام ساختار اداری و تشکیلات علمی-پژوهشی-تخصصی-مدنی موجود را کنار بگذارند و برای پیشبرد اهداف خود، ساختار اداری گستردۀ جدیدی ایجاد کنند!
تأکید دکتر پزشکیان بر «تخصصگرایی» بسیار امیدبخش بود. معنا و لازمۀ تخصصگرایی این است که مطالعه روی هر موضوعی به مراکز تخصصی و نخبگانی مربوط سپرده شود.
وقتی دانشگاهها، انجمنهای علمی، مراکز پژوهشی، سازمانهای مردمنهاد و ... داریم، چه نیازی هست که ساختارهای جدیدی با عناوین جدید ایجاد و اعضای همان مراکز علمی-تخصصی-مدنی را در قالب قرارگاه، کارگروه یا ستادهای جدید گرد هم جمع کنیم؟!
بهعنوان مثال، وقتی در کشور تشکلّ علمی باسابقهای مانند «انجمن جامعهشناسی» داریم که استقلال خود را در حدّ قابل قبولی حفظ کرده است و در بسیاری از استانها نیز شعبه دارد، چه نیازی به «تشکیل کارگروه اجتماعی» هست؟! آیا این کار با «تخصصگرایی» و «توجه به جامعۀ مدنی و نخبگانی» تضاد ندارد؟!
کافیست اهداف و اصول رویکرد دولت جدید (در چارچوب سیاستهای کلّی نظام، عدالتمحوری، تخصصگرایی، دولت ملّی، مشارکت و ...) بیان و طی فراخوانی از تمام مراکز علمی-تخصصی-مدنی خواسته شود که بهمنظور تدوین پیشنهادهایی واقعبینانه برای تسهیل و تسریع حرکت به سمت این اهداف گفتگوهایی نخبگانی شکل دهند و نتیجه را بهشکل خلاصه (مثلا در قالب 2000 کلمه) منتشر کنند.
میشود برای این گفتگوهای نخبگانی شرایطی (با حضور کنشگران مدنی و ...) هم ذکر و نهایتاً بیان کرد که اولویت توجه به این توصیهها با مواردی است که اوّلاً، از جانب مراکز علمی-پژوهشی-مدنی معتبرتر مطرح شده و ثانیاً، توافق جمع بیشتری از نخبگان و متخصصان را بههمراه داشته باشند.
همچنین، چه خوشمان بیاید و چه نیاید، «ستادگرایی» با «تخصصگرایی» در تضاد است و این تصمیم سخت و خشت اوّل است که مشخص میکند در آینده با چگونه دیواری مواجه خواهیم بود!
بهعنوان یک شهروند، به مراکز علمی معتبر نیز پیشنهاد میکنم که اوّلاً، وارد این کارگروهبازی مضحک نشوند و ثانیاً، منفعل و منتظر درخواست کسی نیز نمانند، بلکه در راستای مسئولیت اجتماعی خود و برای استفادۀ بهینه از گشایش نسبی و فرصت پیش آمده، گفتگوهای نخبگانی نظاممندی برگزار و نتایج آن را منتشر کنند.
به نظرم، مراکز علمی و تخصصی نباید منتظر باشند کسی به آنها ارزش و اعتبار بدهد، بلکه با عملکرد صحیح و مسئولیتپذیرانه بهویژه در چنین مواقعی است که جایگاه، اعتبار و محوریّت آنان در جامعه ارتقاء پیدا میکند.
علاوه بر اینها، بهنظرم «کیستی مدیران و مسئولان» موضوع آن قدر مهم و تعیینکنندهای نیست که در سطوح مختلف کشور این قدر محوریت یافته است؛ بهجای آن، اگر برای تحقق شفافیت، پاسخگویی، نظارت و مشارکت سازوکارهایی تدوین شود، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.
خیلی ساده، کافیست دکتر پزشکیان اعلام کند که تمام مسئولان دولت (از شخص رئیس جمهور تا مدیران استانی و شهرستانها) در هنگام تصدّی پست باید لیست کامل داراییهای خود و بستگان درجه یکشان را اعلام و در طول خدمت نیز تغییرات احتمال داراییها (شامل حسابهای بانکی) را در معرض دید عموم قرار دهند. همین یک کار ساده، اوّلاً باعث میشود گزینههای دنبال رانتخواری خودشان کنار بروند و ثانیاً، افراد سالم هم بعد از تصدّی پست به فساد کشیده نشوند.
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها!
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
شما را به خدا این «کارگروهبازی» مضحک را هر چه سریعتر تمام کنید!
در دولت قبل، همهجا بحث از ایجاد قرارگاه بود، برای هر موضوعی یک قرارگاه با عضویت نمایندگان تمام دستگاههای ذیربط. این اواخر، در سطوح مختلف با قرارگاههای موازی و قرارگاههایی مواجه بودیم که قرار بود نقش «قرارگاهِ قرارگاهها» را ایفا کنند، یعنی قرارگاههایی با حضور نمایندگان چندین قرارگاه که قرار بود آنها را هماهنگ کنند!
حالا هم به نظرم، همان آش است و همان کاسه، فقط عنوان عوض شده است! به هر طرف که نگاه میکنی «کارگروه» است که مثل قارچ رشد میکند!
گویی نه آنطرفیها و نه اینطرفیها، هیچکدامشان با واقعیت کاری ندارند و در عمل، این نظام را قبول ندارند؛ گویی میخواهند تمام ساختار اداری و تشکیلات علمی-پژوهشی-تخصصی-مدنی موجود را کنار بگذارند و برای پیشبرد اهداف خود، ساختار اداری گستردۀ جدیدی ایجاد کنند!
تأکید دکتر پزشکیان بر «تخصصگرایی» بسیار امیدبخش بود. معنا و لازمۀ تخصصگرایی این است که مطالعه روی هر موضوعی به مراکز تخصصی و نخبگانی مربوط سپرده شود.
وقتی دانشگاهها، انجمنهای علمی، مراکز پژوهشی، سازمانهای مردمنهاد و ... داریم، چه نیازی هست که ساختارهای جدیدی با عناوین جدید ایجاد و اعضای همان مراکز علمی-تخصصی-مدنی را در قالب قرارگاه، کارگروه یا ستادهای جدید گرد هم جمع کنیم؟!
بهعنوان مثال، وقتی در کشور تشکلّ علمی باسابقهای مانند «انجمن جامعهشناسی» داریم که استقلال خود را در حدّ قابل قبولی حفظ کرده است و در بسیاری از استانها نیز شعبه دارد، چه نیازی به «تشکیل کارگروه اجتماعی» هست؟! آیا این کار با «تخصصگرایی» و «توجه به جامعۀ مدنی و نخبگانی» تضاد ندارد؟!
کافیست اهداف و اصول رویکرد دولت جدید (در چارچوب سیاستهای کلّی نظام، عدالتمحوری، تخصصگرایی، دولت ملّی، مشارکت و ...) بیان و طی فراخوانی از تمام مراکز علمی-تخصصی-مدنی خواسته شود که بهمنظور تدوین پیشنهادهایی واقعبینانه برای تسهیل و تسریع حرکت به سمت این اهداف گفتگوهایی نخبگانی شکل دهند و نتیجه را بهشکل خلاصه (مثلا در قالب 2000 کلمه) منتشر کنند.
میشود برای این گفتگوهای نخبگانی شرایطی (با حضور کنشگران مدنی و ...) هم ذکر و نهایتاً بیان کرد که اولویت توجه به این توصیهها با مواردی است که اوّلاً، از جانب مراکز علمی-پژوهشی-مدنی معتبرتر مطرح شده و ثانیاً، توافق جمع بیشتری از نخبگان و متخصصان را بههمراه داشته باشند.
همچنین، چه خوشمان بیاید و چه نیاید، «ستادگرایی» با «تخصصگرایی» در تضاد است و این تصمیم سخت و خشت اوّل است که مشخص میکند در آینده با چگونه دیواری مواجه خواهیم بود!
بهعنوان یک شهروند، به مراکز علمی معتبر نیز پیشنهاد میکنم که اوّلاً، وارد این کارگروهبازی مضحک نشوند و ثانیاً، منفعل و منتظر درخواست کسی نیز نمانند، بلکه در راستای مسئولیت اجتماعی خود و برای استفادۀ بهینه از گشایش نسبی و فرصت پیش آمده، گفتگوهای نخبگانی نظاممندی برگزار و نتایج آن را منتشر کنند.
به نظرم، مراکز علمی و تخصصی نباید منتظر باشند کسی به آنها ارزش و اعتبار بدهد، بلکه با عملکرد صحیح و مسئولیتپذیرانه بهویژه در چنین مواقعی است که جایگاه، اعتبار و محوریّت آنان در جامعه ارتقاء پیدا میکند.
علاوه بر اینها، بهنظرم «کیستی مدیران و مسئولان» موضوع آن قدر مهم و تعیینکنندهای نیست که در سطوح مختلف کشور این قدر محوریت یافته است؛ بهجای آن، اگر برای تحقق شفافیت، پاسخگویی، نظارت و مشارکت سازوکارهایی تدوین شود، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.
خیلی ساده، کافیست دکتر پزشکیان اعلام کند که تمام مسئولان دولت (از شخص رئیس جمهور تا مدیران استانی و شهرستانها) در هنگام تصدّی پست باید لیست کامل داراییهای خود و بستگان درجه یکشان را اعلام و در طول خدمت نیز تغییرات احتمال داراییها (شامل حسابهای بانکی) را در معرض دید عموم قرار دهند. همین یک کار ساده، اوّلاً باعث میشود گزینههای دنبال رانتخواری خودشان کنار بروند و ثانیاً، افراد سالم هم بعد از تصدّی پست به فساد کشیده نشوند.
یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها!
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
نهادهای میانجی؛ موجشکنهای جامعه
نقدی بر بیتوجّهی ستادهای دکتر پزشکیان به نهادهای میانجی
آنگونه که میفهمم، یکی از اولویتهای بنیادین ما، کاستن از شکافها، قطبیتها و امواج سیلآسایی است که کشتی جامعه را بهشدّت به چپ و راست پرتاب میکنند.
به تعبیر دیگر و در نگاهی تاریخی به جامعۀ ما، آونگ نحس و مخرّبی را مشاهده میکنیم که دو قطب «سنّتگرا - مشروعهخواه» و «نوگرا - مشروطهخواه» آن را با همکاری یکدیگر در حال نوسانی تند و مخرّب نگاه داشتهاند؛ البته هر کدام با قصد هول دادنش به سمت قطب مقابل و با هدف تخریب مواضع و منافع آنان [۱].
بدانیم و آگاه باشیم که آن نیرو و تکانهای که به قصد تخریب مواضع جناح مقابل به آونگ نحس وارد میکنیم، در آن ذخیره میشود و پس از مدّتی دوباره به مواضع قطب و دستۀ خود ما یا ادامهدهندگان راهمان باز میگردد.
به عبارت دیگر، هر گاه با تخریب مواضع خود توسّط آونگ نحسی مواجه شدیم که اعضای قطب مقابل به سمت ما هول دادهاند، متوّجه باشیم که لااقل نیمی از انرژی تخریبی این آونگ همان نیرویی است که خود ما (یا همجناحیهایمان در نسل پیشین) با هدف تخریب مواضع طیف مقابل به آن وارد کردهایم!
به نظرم، اگر واقعاً میخواهیم «برای ایران» و بهویژه برای نسلهای آتی و آیندهاش گام برداریم، باید به اندازۀ توان و تأثیرگذاریمان تلاش کنیم که از شکافها، قطبیتها، شدّت حرکت آونگ نحس و موّاجبودن دریای جامعه بکاهیم، امواجی که با هر بار آمدن و رفتن، همۀ گامهای برداشتهشده را تخریب و جامعه را دوباره در نقطۀ صفر قرار میدهند.
در این میان، نهادهای میانجی (انواع تشکّلهای غیردولتی یا حتّی نیمهدولتی) بهاندازهای که استقلال خود را بهدست آورند و از این طریق به ماهیت اصلی و فلسفۀ وجودی خود نزدیک شوند میتوانند در نقش «موجشکن» [۲] و «مخزن تعادل یا سنگ تعادل کشتی» [۳] ایفای نقش کنند، یعنی از شکافها، قطبیتها، اصطکاکها، تلاتمات و دعواهای سرمایهسوز بکاهند و امکان پیشرفت و توسعه را فراهم آورند.
نهادهای میانجی همان سازمانهای غیر دولتی، شوراها و کانونهای صنفی، اتّحادیهها، اصناف و انواع تشکّلهای مشابهی هستند که طبق فلسفۀ وجودی خود باید ابزار جامعه برای کنترل مدنی قدرت و حکومت باشند امّا در عمل، بیشتر به ابزار حکومت برای کنترل غیرمستقیم و مسئولیتگریزانۀ جامعه تبدیل شدهاند!
متأسفانه، در فرصتها و گشایشهایی نیز که برای جامعه حاصل میشود (مانند پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری)، افرادی که تاحدّی امکان اثرگذاری پیدا میکنند (شامل شخصیتهای جناح پیروز و اعضای ستادهای انتخاباتی مربوط)، بهجای رجوع به نهادهای میانجی در حیطههای تخصصی مرتبط، مجالدادن به آنها برای ایفای نقش پررنگتر در جامعه و تقویت و تثبیت جایگاهشان، آنها را نادیده میگیرند و خودشان میخواهند برای تمام حیطههای مختلف ساختار و شبکۀ جدیدی ایجاد کنند، ساختار و شبکۀ جدیدی که همه میدانند عمرش و عمر تمام تصمیمات و برنامههایش نهایتاً تا تغییر دولت خواهد بود.
نهادهای میانجی ما نیز مانند سایر اجزای جامعه کامل و ایدهآل نیستند، امّا بههرحال، اوّلاً، استقلال و ثبات و ثانیاً، جنبۀ تخصصی بیشتری دارند.
دانشگاهها نیز باوجود نقدهای زیادی که به آنها وارد است، در میانۀ این دریای موّاج، میتوانند نهادهای میانجی مؤثری باشند، اگر همگی تلاش کنیم که به جایگاه بایستۀ خود نزدیک شوند.
لااقل نیمی از مسئولیت تلاش برای نزدیککردن نهادهای میانجی به جایگاه بایستۀ آنها به دوش خود این نهادهای میانجی است و در چنین شرایطی از آنها انتظار میرود که منفعل یا منتظر این نباشند که کسی جایگاه آنان را ارتقاء دهد، بلکه باید با ارائۀ توصیههای خردمندانهای که ترجیحا اجماع نخبگانی قابل قبولی را نیز بههمراه داشته باشد، اوّلاً، مسئولیت اجتماعی خود را ادا کنند (فارغ از اینکه کسی توجه کند یا نکند)، و ثانیاً، از این طریق نشان دهند که واقعاً حرف قابل اعتنایی برای گفتن دارند.
به نظرم، بهویژه از مراکز علمی-پژوهشی-تخصصی انتظار میرود که با انتشار تحلیلها و توصیههای واقعبینانه، خودشان را اثبات و اعتماد مراکز تصمیمساز را جلب کنند.
همچنین ببینید: از «قرارگاه بازی» تا «کارگروه بازی»!
پانویسها
[۱] نگاه کنید: آونگ نحس!
[۲] موجشکن سازهای است که در خلیج و ساحل و به منظور گرفتن ضربۀ امواج دریا احداث میشود.
[۳] کارکرد «مخزن تعادل یا سنگ تعادل» حفظ تعادل کشتی در طوفان و امواج دریاست.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
نقدی بر بیتوجّهی ستادهای دکتر پزشکیان به نهادهای میانجی
آنگونه که میفهمم، یکی از اولویتهای بنیادین ما، کاستن از شکافها، قطبیتها و امواج سیلآسایی است که کشتی جامعه را بهشدّت به چپ و راست پرتاب میکنند.
به تعبیر دیگر و در نگاهی تاریخی به جامعۀ ما، آونگ نحس و مخرّبی را مشاهده میکنیم که دو قطب «سنّتگرا - مشروعهخواه» و «نوگرا - مشروطهخواه» آن را با همکاری یکدیگر در حال نوسانی تند و مخرّب نگاه داشتهاند؛ البته هر کدام با قصد هول دادنش به سمت قطب مقابل و با هدف تخریب مواضع و منافع آنان [۱].
بدانیم و آگاه باشیم که آن نیرو و تکانهای که به قصد تخریب مواضع جناح مقابل به آونگ نحس وارد میکنیم، در آن ذخیره میشود و پس از مدّتی دوباره به مواضع قطب و دستۀ خود ما یا ادامهدهندگان راهمان باز میگردد.
به عبارت دیگر، هر گاه با تخریب مواضع خود توسّط آونگ نحسی مواجه شدیم که اعضای قطب مقابل به سمت ما هول دادهاند، متوّجه باشیم که لااقل نیمی از انرژی تخریبی این آونگ همان نیرویی است که خود ما (یا همجناحیهایمان در نسل پیشین) با هدف تخریب مواضع طیف مقابل به آن وارد کردهایم!
به نظرم، اگر واقعاً میخواهیم «برای ایران» و بهویژه برای نسلهای آتی و آیندهاش گام برداریم، باید به اندازۀ توان و تأثیرگذاریمان تلاش کنیم که از شکافها، قطبیتها، شدّت حرکت آونگ نحس و موّاجبودن دریای جامعه بکاهیم، امواجی که با هر بار آمدن و رفتن، همۀ گامهای برداشتهشده را تخریب و جامعه را دوباره در نقطۀ صفر قرار میدهند.
در این میان، نهادهای میانجی (انواع تشکّلهای غیردولتی یا حتّی نیمهدولتی) بهاندازهای که استقلال خود را بهدست آورند و از این طریق به ماهیت اصلی و فلسفۀ وجودی خود نزدیک شوند میتوانند در نقش «موجشکن» [۲] و «مخزن تعادل یا سنگ تعادل کشتی» [۳] ایفای نقش کنند، یعنی از شکافها، قطبیتها، اصطکاکها، تلاتمات و دعواهای سرمایهسوز بکاهند و امکان پیشرفت و توسعه را فراهم آورند.
نهادهای میانجی همان سازمانهای غیر دولتی، شوراها و کانونهای صنفی، اتّحادیهها، اصناف و انواع تشکّلهای مشابهی هستند که طبق فلسفۀ وجودی خود باید ابزار جامعه برای کنترل مدنی قدرت و حکومت باشند امّا در عمل، بیشتر به ابزار حکومت برای کنترل غیرمستقیم و مسئولیتگریزانۀ جامعه تبدیل شدهاند!
متأسفانه، در فرصتها و گشایشهایی نیز که برای جامعه حاصل میشود (مانند پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری)، افرادی که تاحدّی امکان اثرگذاری پیدا میکنند (شامل شخصیتهای جناح پیروز و اعضای ستادهای انتخاباتی مربوط)، بهجای رجوع به نهادهای میانجی در حیطههای تخصصی مرتبط، مجالدادن به آنها برای ایفای نقش پررنگتر در جامعه و تقویت و تثبیت جایگاهشان، آنها را نادیده میگیرند و خودشان میخواهند برای تمام حیطههای مختلف ساختار و شبکۀ جدیدی ایجاد کنند، ساختار و شبکۀ جدیدی که همه میدانند عمرش و عمر تمام تصمیمات و برنامههایش نهایتاً تا تغییر دولت خواهد بود.
نهادهای میانجی ما نیز مانند سایر اجزای جامعه کامل و ایدهآل نیستند، امّا بههرحال، اوّلاً، استقلال و ثبات و ثانیاً، جنبۀ تخصصی بیشتری دارند.
دانشگاهها نیز باوجود نقدهای زیادی که به آنها وارد است، در میانۀ این دریای موّاج، میتوانند نهادهای میانجی مؤثری باشند، اگر همگی تلاش کنیم که به جایگاه بایستۀ خود نزدیک شوند.
لااقل نیمی از مسئولیت تلاش برای نزدیککردن نهادهای میانجی به جایگاه بایستۀ آنها به دوش خود این نهادهای میانجی است و در چنین شرایطی از آنها انتظار میرود که منفعل یا منتظر این نباشند که کسی جایگاه آنان را ارتقاء دهد، بلکه باید با ارائۀ توصیههای خردمندانهای که ترجیحا اجماع نخبگانی قابل قبولی را نیز بههمراه داشته باشد، اوّلاً، مسئولیت اجتماعی خود را ادا کنند (فارغ از اینکه کسی توجه کند یا نکند)، و ثانیاً، از این طریق نشان دهند که واقعاً حرف قابل اعتنایی برای گفتن دارند.
به نظرم، بهویژه از مراکز علمی-پژوهشی-تخصصی انتظار میرود که با انتشار تحلیلها و توصیههای واقعبینانه، خودشان را اثبات و اعتماد مراکز تصمیمساز را جلب کنند.
همچنین ببینید: از «قرارگاه بازی» تا «کارگروه بازی»!
پانویسها
[۱] نگاه کنید: آونگ نحس!
[۲] موجشکن سازهای است که در خلیج و ساحل و به منظور گرفتن ضربۀ امواج دریا احداث میشود.
[۳] کارکرد «مخزن تعادل یا سنگ تعادل» حفظ تعادل کشتی در طوفان و امواج دریاست.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
آونگ نحس!
در جامعۀ ما که اوّلاً، به شدّت قطبی است و ثانیاً، در مورد مسائل بنیادینی مانند «فرایند رسیدن به تصمیم جمعی»، «شیوۀ حل و فصل مناقشههای سیاسی و اجتماعی»، «سازوکار چانهزنی» و امثال آنها اصولی که مورد توافق عموم یا اکثریت غالب جامعه باشد وجود ندارد،…
در جامعۀ ما که اوّلاً، به شدّت قطبی است و ثانیاً، در مورد مسائل بنیادینی مانند «فرایند رسیدن به تصمیم جمعی»، «شیوۀ حل و فصل مناقشههای سیاسی و اجتماعی»، «سازوکار چانهزنی» و امثال آنها اصولی که مورد توافق عموم یا اکثریت غالب جامعه باشد وجود ندارد،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستان حساسیتبرانگیز، داوطلبانه کنار بایستند
به نظرم توصیۀ مهندس محمّد نعیمیپور، توصیۀ بسیار خیرخواهانه، خردمندانه، دلسوزانه و بهجایی است.
تا جایی که میفهمم، با توجه به شرایط جامعه و اینکه لااقل یکی از اولویتها و ضرورتهای کنونی، کاستن از شکافها، قطبیتها و تقابلهاست و همچنین، در راستای تأکید امیدبخش دکتر پزشکیان بر «تشکیل دولت ملّی»، بهتر است حتّی اشخاص توانمند و متعادلی هم که بهناحق به آنها برچسبهایی زده شده است، بهعنوان تندرو شناسانده و درعمل برای طرفداران جناح مقابل حساسیتزا شدهاند، خودشان داوطلبانه و «برای ایران» کنار بایستند.
مسلّماً منظور از کنار ایستادن، انفعال و محرومیت جامعه و کنشگران از تحلیلها و مشورتهای ارزشمندشان نیست.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
به نظرم توصیۀ مهندس محمّد نعیمیپور، توصیۀ بسیار خیرخواهانه، خردمندانه، دلسوزانه و بهجایی است.
تا جایی که میفهمم، با توجه به شرایط جامعه و اینکه لااقل یکی از اولویتها و ضرورتهای کنونی، کاستن از شکافها، قطبیتها و تقابلهاست و همچنین، در راستای تأکید امیدبخش دکتر پزشکیان بر «تشکیل دولت ملّی»، بهتر است حتّی اشخاص توانمند و متعادلی هم که بهناحق به آنها برچسبهایی زده شده است، بهعنوان تندرو شناسانده و درعمل برای طرفداران جناح مقابل حساسیتزا شدهاند، خودشان داوطلبانه و «برای ایران» کنار بایستند.
مسلّماً منظور از کنار ایستادن، انفعال و محرومیت جامعه و کنشگران از تحلیلها و مشورتهای ارزشمندشان نیست.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دربارۀ نقدهایم نسبت به کارگروهها
برخی دوستان عزیز و مخاطبان گرامی از یادداشتهای انتقادی اخیرم نسبت به کارگروهها و ... (بهویژه یادداشت «از قرارگاه بازی تا کارگروه بازی») راضی نبودند و گفتگوهایی داشتیم. بهتر دیدم چند نکته را به اختصار توضیح دهم.
۱. به دکتر پزشکیان رأی دادم و در حدّ وسع سعی کردم سایرین را نیز متقاعد کنم که به او رأی بدهند؛ نقدهایم به کارگروهها و ... به این معنا نیست که نظرم تغییر کرده باشد و از رأی خود پشیمان شده باشم.
۲. کسانی که مرا میشناسند، میدانند در شرایط و موقعیتی هستم که انتظار میرود با روی کار آمدن دولت جدید، برای خودم شغلی دستوپا کنم؛ نیازی به چاپلوسی نیست، کافیست برخی نقدهایی را که به ذهنم میرسد مطرح نکنم، امّا اگر اهل چنین مصلحتاندیشی شخصیای بودم، در همان دولت قبل سرم بیکلاه نمیماند!
۳. پیش از برگزاری انتخابات گفتم: «اعتراف میکنم در دورههای پیشین وقتی جناح مورد حمایت من دولت را در دست میگرفت، به دفاع یکجانبه از آنان میپرداختم؛ بهجای نقد خطاهایشان سعی میکردم آنها را توجیه کنم یا با بزرگنمایی خطاهای مشابه جناح مقابل، کماهمّیت جلوه دهم. اکنون امّا درصورت پیروزی دکتر پزشکیان ذرّهبین بهدست میگیرم و به نقد کوچترین خطاهایش خواهم پرداخت. حتّی اگر خطایی یکسان را از جناب دولت دکتر پزشکیان و عیناً از جانب جناح مقابل ببینم، خطای دولت مورد حمایتم را زودتر و بیشتر نقد خواهم کرد. به شما خوانندگان گرامی نیز پیشنهاد میکنم همین رویکرد را درپیش بگیرید» [۱].
همچنان این رویکرد را صحیح میدانم و پای حرفم هستم.
۴. گلایهمند شدنم از روند کارگروهها و ... ناشی از آن نیست که به آنها دعوت نشده باشم؛ اتّفاقاً برای عضویت در ۳ کارگروه استانی دعوت شدم، امّا دیدگاه انتقادیام را صادقانه مطرح کردم. البته متوجه هستم که احتمالا یکی از دلایل دعوتشدنم این بوده است که میدانستند در دولت قبل خیلی مورد اجحاف قرار گرفتم و شاید میخواستهاند کمکی کرده باشند که بیشتر دیده شوم باشد که در دولت جدید دستم جایی بند شود.
۵. کارگروهها را باید به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد. یکی کارگروههای مرکزی که ذیل شورای راهبری تشکیل کابینۀ دولت چهاردهم ایجاد شدهاند و وظایف مشخصی (پیشنهاد وزیران) دارند و دیگری، کارگروههایی که در سطح استانها بهشکل خودجوش ایجاد شدهاند. مشکل اصلیام با کارگروههای استانی است. البته به شورای راهبری و کارگروههای مرکزی هم نقدهایی دارم امّا آنقدر جدّی نیست و شاید اگر کارگروههای استانی نبودند، منتظر میماندم ببینم نتیجۀ کارگروههای مرکزی چه میشود. در ادامه، نقدهایم نسبت به هر یک از این دو دسته کارگروهها را بهتفکیک مطرح کردهام.
ادامۀ یادداشت:
دربارۀ نقدهایم به کارگروهها
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
برخی دوستان عزیز و مخاطبان گرامی از یادداشتهای انتقادی اخیرم نسبت به کارگروهها و ... (بهویژه یادداشت «از قرارگاه بازی تا کارگروه بازی») راضی نبودند و گفتگوهایی داشتیم. بهتر دیدم چند نکته را به اختصار توضیح دهم.
۱. به دکتر پزشکیان رأی دادم و در حدّ وسع سعی کردم سایرین را نیز متقاعد کنم که به او رأی بدهند؛ نقدهایم به کارگروهها و ... به این معنا نیست که نظرم تغییر کرده باشد و از رأی خود پشیمان شده باشم.
۲. کسانی که مرا میشناسند، میدانند در شرایط و موقعیتی هستم که انتظار میرود با روی کار آمدن دولت جدید، برای خودم شغلی دستوپا کنم؛ نیازی به چاپلوسی نیست، کافیست برخی نقدهایی را که به ذهنم میرسد مطرح نکنم، امّا اگر اهل چنین مصلحتاندیشی شخصیای بودم، در همان دولت قبل سرم بیکلاه نمیماند!
۳. پیش از برگزاری انتخابات گفتم: «اعتراف میکنم در دورههای پیشین وقتی جناح مورد حمایت من دولت را در دست میگرفت، به دفاع یکجانبه از آنان میپرداختم؛ بهجای نقد خطاهایشان سعی میکردم آنها را توجیه کنم یا با بزرگنمایی خطاهای مشابه جناح مقابل، کماهمّیت جلوه دهم. اکنون امّا درصورت پیروزی دکتر پزشکیان ذرّهبین بهدست میگیرم و به نقد کوچترین خطاهایش خواهم پرداخت. حتّی اگر خطایی یکسان را از جناب دولت دکتر پزشکیان و عیناً از جانب جناح مقابل ببینم، خطای دولت مورد حمایتم را زودتر و بیشتر نقد خواهم کرد. به شما خوانندگان گرامی نیز پیشنهاد میکنم همین رویکرد را درپیش بگیرید» [۱].
همچنان این رویکرد را صحیح میدانم و پای حرفم هستم.
۴. گلایهمند شدنم از روند کارگروهها و ... ناشی از آن نیست که به آنها دعوت نشده باشم؛ اتّفاقاً برای عضویت در ۳ کارگروه استانی دعوت شدم، امّا دیدگاه انتقادیام را صادقانه مطرح کردم. البته متوجه هستم که احتمالا یکی از دلایل دعوتشدنم این بوده است که میدانستند در دولت قبل خیلی مورد اجحاف قرار گرفتم و شاید میخواستهاند کمکی کرده باشند که بیشتر دیده شوم باشد که در دولت جدید دستم جایی بند شود.
۵. کارگروهها را باید به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد. یکی کارگروههای مرکزی که ذیل شورای راهبری تشکیل کابینۀ دولت چهاردهم ایجاد شدهاند و وظایف مشخصی (پیشنهاد وزیران) دارند و دیگری، کارگروههایی که در سطح استانها بهشکل خودجوش ایجاد شدهاند. مشکل اصلیام با کارگروههای استانی است. البته به شورای راهبری و کارگروههای مرکزی هم نقدهایی دارم امّا آنقدر جدّی نیست و شاید اگر کارگروههای استانی نبودند، منتظر میماندم ببینم نتیجۀ کارگروههای مرکزی چه میشود. در ادامه، نقدهایم نسبت به هر یک از این دو دسته کارگروهها را بهتفکیک مطرح کردهام.
ادامۀ یادداشت:
دربارۀ نقدهایم به کارگروهها
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کانال وحید احسانی pinned «هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"! کانال وحید احسانی @vahidehsani_vh https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani»
کارگروههای دولت چهاردهم؛ تلاش جامعه برای اثرگذاری
نسبت به جهتگیری و روند در پیش گرفته شده توسّط شورای راهبری، کارگروههای مرکزی و کارگروههای استانی نقدهایی به ذهنم میرسید که بخشی را در یادداشتهای پیشین مطرح کردم.
در عین حال، تشکیل این کارگروهها و اقداماتی که صورت میدهند، بهمثابه تلاش جامعه (یا لااقل بخشی از جامعه) برای توانمند و اثرگذارشدن نیز هست که از این نظر، اتّفاق مبارکی است.
در جامعۀ ذرّهوار، بیگفتگو، بیپرسش و سازماننایافتۀ ما که «میدانیم چه نمیخواهیم امّا نمیدانیم چه میخواهیم» (روی آنچه مخالفش هستیم اتّفاق نظر داریم امّا روی خواستهها توافق نداریم؛ سهل است، حتّی از دیدگاه یکدیگر در مورد خواستهها بیخبریم)، شکلگیری جمعهای نخبگانی و گفتگوهای نظاممند حتّی توسّط بخشی از جامعه نیز میتواند «غنیمت» محسوب شود.
همانطور که در یادداشتهای پیشین توضیح دادم، اگر دست من بود مسیر متفاوتی در پیش میگرفتم امّا حالا که جمعی از دغدغهمندانِ اهلِ فکر دور هم جمع شدهاند و برای پیگیری برخی اهداف نظم و چارچوبی ایجاد کردهاند، امیدوارم موفق باشند. خودم هم اگر کمکی از دستم بر بیاید دریغ نمیکنم.
در دولت سیزدهم نیز، هر کجا برای گفتگو، مشاکت و اظهارنظر فرصتی ایجاد شده است، استقبال کردهام (بهجز یک مورد که دلایل خاص خودش را داشت) و با وجود همۀ مشکلات و محدودیتها و با استفاده از ساختارها و سازوکارهایی که با حالت ایدهآل فاصلۀ زیادی داشتهاند، تلاش کردهام با کمک و همراهسازی سایرین از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب گام کوچکی بردارم و خدا را شکر بیتوفیق هم نبودهام
برای کنشگری، مسیرهای دیگری هم مدّ نظرم هست؛ تلاش برای ایجاد اجماع نخبگانی جهت طرح، مطالبه و پیگیری برخی ایدهها و اصلاحات. مسیری که اگر مستقل از کارگروهها هم دنبال شود، با آنها و فعالیتهایشان تعارضی ندارد بلکه میتواند مکمّل آنها باشد.
خوب است این نکته را هم یادآوری کنم که در نقدهایم، بر خلاف جوّی که متأسفانه بر عموم شبهنقدهای کشور حاکم است، اوّلاً، به قضاوت در مورد نیّات و شخصیت افراد نپرداختم، ثانیاً، اذعان کردم که شاید خودم در اشتباه باشم و ثالثاً، توهین نکردم و تهمت نزدم، بلکه صرفاً اشکالاتی را که به ذهنم میرسید به شکل مستدل با سایرین درمیان گذاشتم.
نقدهای دیگری هم به ذهنم میرسد امّا فعلا ترجیح میدهم زمان و توانم را روی مسیرهای دیگری متمرکز کنم که امیدوارم فایدهمندتر باشند. شاید فرصتی دست دهد که سایر نقدهایم را بهشکل خصوصی با تصمیمسازان ذیربط در میان بگذارم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
نسبت به جهتگیری و روند در پیش گرفته شده توسّط شورای راهبری، کارگروههای مرکزی و کارگروههای استانی نقدهایی به ذهنم میرسید که بخشی را در یادداشتهای پیشین مطرح کردم.
در عین حال، تشکیل این کارگروهها و اقداماتی که صورت میدهند، بهمثابه تلاش جامعه (یا لااقل بخشی از جامعه) برای توانمند و اثرگذارشدن نیز هست که از این نظر، اتّفاق مبارکی است.
در جامعۀ ذرّهوار، بیگفتگو، بیپرسش و سازماننایافتۀ ما که «میدانیم چه نمیخواهیم امّا نمیدانیم چه میخواهیم» (روی آنچه مخالفش هستیم اتّفاق نظر داریم امّا روی خواستهها توافق نداریم؛ سهل است، حتّی از دیدگاه یکدیگر در مورد خواستهها بیخبریم)، شکلگیری جمعهای نخبگانی و گفتگوهای نظاممند حتّی توسّط بخشی از جامعه نیز میتواند «غنیمت» محسوب شود.
همانطور که در یادداشتهای پیشین توضیح دادم، اگر دست من بود مسیر متفاوتی در پیش میگرفتم امّا حالا که جمعی از دغدغهمندانِ اهلِ فکر دور هم جمع شدهاند و برای پیگیری برخی اهداف نظم و چارچوبی ایجاد کردهاند، امیدوارم موفق باشند. خودم هم اگر کمکی از دستم بر بیاید دریغ نمیکنم.
در دولت سیزدهم نیز، هر کجا برای گفتگو، مشاکت و اظهارنظر فرصتی ایجاد شده است، استقبال کردهام (بهجز یک مورد که دلایل خاص خودش را داشت) و با وجود همۀ مشکلات و محدودیتها و با استفاده از ساختارها و سازوکارهایی که با حالت ایدهآل فاصلۀ زیادی داشتهاند، تلاش کردهام با کمک و همراهسازی سایرین از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب گام کوچکی بردارم و خدا را شکر بیتوفیق هم نبودهام
برای کنشگری، مسیرهای دیگری هم مدّ نظرم هست؛ تلاش برای ایجاد اجماع نخبگانی جهت طرح، مطالبه و پیگیری برخی ایدهها و اصلاحات. مسیری که اگر مستقل از کارگروهها هم دنبال شود، با آنها و فعالیتهایشان تعارضی ندارد بلکه میتواند مکمّل آنها باشد.
خوب است این نکته را هم یادآوری کنم که در نقدهایم، بر خلاف جوّی که متأسفانه بر عموم شبهنقدهای کشور حاکم است، اوّلاً، به قضاوت در مورد نیّات و شخصیت افراد نپرداختم، ثانیاً، اذعان کردم که شاید خودم در اشتباه باشم و ثالثاً، توهین نکردم و تهمت نزدم، بلکه صرفاً اشکالاتی را که به ذهنم میرسید به شکل مستدل با سایرین درمیان گذاشتم.
نقدهای دیگری هم به ذهنم میرسد امّا فعلا ترجیح میدهم زمان و توانم را روی مسیرهای دیگری متمرکز کنم که امیدوارم فایدهمندتر باشند. شاید فرصتی دست دهد که سایر نقدهایم را بهشکل خصوصی با تصمیمسازان ذیربط در میان بگذارم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
درخواست تدوین سازوکارهایی برای تحقق شفافیت، مشارکت، نظارت و پاسخگویی در دولت جدید
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب
سلام و درود
با احترام، ضمن تبریک به حضرتعالی بابت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و تقدیر و تشکر به خاطر روند مشارکتی و شفافی که برای پیشنهاد وزرا در پیش گرفتهاید،
درخواست داریم از هماکنون تدوین سازوکارهایی را بهمنظور نهادینهسازیِ شفافیت، مشارکت (بهویژه مشارکت نخبگان و متخصصان در تصمیمسازیهای تمام سطوح مدیریتی)، نظارت عمومی و پاسخگویی در دولت خود در دستورکار قرار داده و ظرفیت فکری نخبگان را به این سمت سوق دهید.
در نبود چنین سازوکارهایی، بهترین مدیران نیز احتمالا خیلی زود در روالهای اداری بوروکراتیک و فشل (شامل بیماری جلسهبازی) گیر خواهند افتاد و امکان تأمّل عمیق از آنان سلب خواهد شد.
درمقابل، در چارچوب سازوکارهایی خردمندانه و مؤثر جهت تحقق مقولههای پیشگفته، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.
پیشاپیش از حسن توجه شما سپاسگزار و از پروردگار مهربان برایتان توفیق روزافزون خواستاریم
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
لطفا از طریق لینک زیر امضا کنید:
https://www.karzar.net/140494
چنانچه مفید میدانید، لطفا بازنشر دهید
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب
سلام و درود
با احترام، ضمن تبریک به حضرتعالی بابت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و تقدیر و تشکر به خاطر روند مشارکتی و شفافی که برای پیشنهاد وزرا در پیش گرفتهاید،
درخواست داریم از هماکنون تدوین سازوکارهایی را بهمنظور نهادینهسازیِ شفافیت، مشارکت (بهویژه مشارکت نخبگان و متخصصان در تصمیمسازیهای تمام سطوح مدیریتی)، نظارت عمومی و پاسخگویی در دولت خود در دستورکار قرار داده و ظرفیت فکری نخبگان را به این سمت سوق دهید.
در نبود چنین سازوکارهایی، بهترین مدیران نیز احتمالا خیلی زود در روالهای اداری بوروکراتیک و فشل (شامل بیماری جلسهبازی) گیر خواهند افتاد و امکان تأمّل عمیق از آنان سلب خواهد شد.
درمقابل، در چارچوب سازوکارهایی خردمندانه و مؤثر جهت تحقق مقولههای پیشگفته، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.
پیشاپیش از حسن توجه شما سپاسگزار و از پروردگار مهربان برایتان توفیق روزافزون خواستاریم
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
لطفا از طریق لینک زیر امضا کنید:
https://www.karzar.net/140494
چنانچه مفید میدانید، لطفا بازنشر دهید
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کانال وحید احسانی
درخواست تدوین سازوکارهایی برای تحقق شفافیت، مشارکت، نظارت و پاسخگویی در دولت جدید جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب سلام و درود با احترام، ضمن تبریک به حضرتعالی بابت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و تقدیر و تشکر به خاطر روند مشارکتی و شفافی…
سلام و درود
لطفا چنانچه این کارزار را مفید میدانید، امضا کنید.
در غیر این صورت و در صورت امکان، ممنون میشوم اگر مرا از علت مخالفت و دیدگاه متفاوت خود بهرهمند کنید.
با استفاده از بخش دیدگاهها (کامنت).
البته، علت عدم موافقت و همراهی قائلان به "امتناع اصلاح در ساختار فعلی" قابل درک است.
کنجکاویام در مورد کسانی است که به دکتر پزشکیان رای دادند یا به هر حال، امیدوارند بهبودهایی ولو جزئی رخ دهد.
با سپاس فراوان
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
لطفا چنانچه این کارزار را مفید میدانید، امضا کنید.
در غیر این صورت و در صورت امکان، ممنون میشوم اگر مرا از علت مخالفت و دیدگاه متفاوت خود بهرهمند کنید.
با استفاده از بخش دیدگاهها (کامنت).
البته، علت عدم موافقت و همراهی قائلان به "امتناع اصلاح در ساختار فعلی" قابل درک است.
کنجکاویام در مورد کسانی است که به دکتر پزشکیان رای دادند یا به هر حال، امیدوارند بهبودهایی ولو جزئی رخ دهد.
با سپاس فراوان
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کانال وحید احسانی pinned «سلام و درود لطفا چنانچه این کارزار را مفید میدانید، امضا کنید. در غیر این صورت و در صورت امکان، ممنون میشوم اگر مرا از علت مخالفت و دیدگاه متفاوت خود بهرهمند کنید. با استفاده از بخش دیدگاهها (کامنت). البته، علت عدم موافقت و همراهی قائلان به "امتناع…»
👈 لطفاً فرض کنید این یادداشت حاوی مطالب انتقادی بسیار تند است [۱] 👇
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۱
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
در جامعۀ قطبی، ذرّهوار، احساسی و آسیبدیدۀ ما، هر حرکتی نیز که برخلاف روال متداول، خالصانه با هدف کاستن از شکافها و تنشها و پیگیری وفاق آغاز شود، بهشدّت در معرض انحراف به سمت مرزبندیها، دچارشدن به قطبیتها و سقوط در درّههای عمیق تعارض و تقابل است.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت اوّل: هر کسی از ظن خود!
به نظرم، عمدۀ رأی دهندگان به دکتر پزشکیان با ۳ نوع دیدگاه و انتظارات مختلف به حمایت از ایشان پرداختند و بهدنبال ۳ هدف متفاوت زیر بودند:
۱. استقرار دولت سوّم خاتمی
قدرتگرفتن دوبارۀ جریان اصلاحطلب و ادامۀ مسیری که این جریان در دورههای گذشته در پیش گرفته بود. این گروه معتقدند جامعه در زمان دولت اصلاحات در عرصههای مختلف آزادی بیان، گشایش سیاسی، عدالت اجتماعی و وضعیت اقتصادی (بهویژه با لحاظ کردن نفت ارزان و درآمد بسیار اندک دولت) بهترین شرایط را تجربه کرد [۲]. آنها فکر میکنند در وضعیت فعلی، تحقق دوباره چنین دولتی بهترین هدفی است که قابلیت تحقق و ارزش پیگیری دارد ولو اینکه بدانیم دوباره با دولتی تندرو و انحصارگرا جایگزین میشود. حمایت جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی از دکتر پزشکیان از نشانههای مورد تأکید این گروه از رأیدهندگان بود.
۲. تقابل با هستۀ مرکزی قدرت
این گروه به این امید و با این تصوّر به دکتر پزشکیان رأی دادند که او و دولتش از اشتباهات آقای خاتمی (به زعم خودشان) درس گرفتهاند و به جای مدارا با هستۀ مرکزی، انتصابی و غیرپاسخگوی قدرت، با تمام توان مقابل آن ایستادگی میکنند. قولهای دکتر پزشکیان مبنی بر اینکه «روی عهد خودم میایستم» و «اگر نتوانستم به عهدم عمل کنم، استعفا میدهم» از نشانههای مورد نظر این گروه بود.
۳. وفاق ملّی - راه باریک آزادی
این گروه از حامیان دکتر پزشکیان (شامل اینجانب) به این نتیجه رسیدهاند که تقابل با هستۀ مرکزی قدرت بازی دوسرباخت است؛ باید در مسیر بلندمدّتی حرکت کرد که عجماغلو و رابینسون آن را «راه باریک آزادی» (تقویت توأمان و متعادل قدرت حکومت و قدرت جامعه) و دکتر فراستخواه «توسعه برای تغییر» (تمرکز بر بهبودهای مدیریتی و اقتصادی ممکن در ساختار موجود که در بلندمدّت احتمالاً امکان اصلاح مدنی ساختارها را نیز فراهم خواهند کرد) نامگذاری میکنند. در این چارچوب، صرفاً بهاندازهای که از شکافها و قطبیتها کاسته شود است که امکانهایی برای برداشتن گامهای مثبت ایجاد میشود. از نشانههای مورد توجه این گروه میتوان به تأکیدهای دکتر پزشکیان بر «دولت ملّی، وحدت ملّی، سیاستهای کلّی نظام، وفاق ملّی و راه باریک آزادی» اشاره کرد.
پیش از انتخابات زودهنگام، از یکسو، برای گفتگو و شفافسازی دربارۀ این سه جهتگیری متفاوت فرصت چندانی وجود نداشت و ازسویدیگر، دکتر پزشکیان و حامیانش در موقعیتی بودند که ترجیح میدادند بر اشتراکات تمرکز و احتمال پیروزی را افزایش دهند.
امّا بعد از انتخابات ...
ادامه دارد (به امید خدا)
پانویسها
[۱] متأسفانه، بیشتر پیشنهادها، راهکارها، تحلیلها و توصیههای خیرخواهانه و همدلانه اصلاً دیده نمیشوند، بهویژه، کسانی که در موضع تصمیمسازی و اثرگذاری قرار دارند برای خواندن «این جور چیزها» فرصت ندارند، امّا برای مطالعه، گفتگو و واکنشنشاندادن نسبت به مطالب انتقادی (خصوصاً تند) همیشه وسط کارها و جلسات زمان کافی باز میشود و عجیب آنکه در چنین موقعیتهایی، یکی از گلایههای همیشگی به فرد منتقد این است که «راست میگی راهکار و پیشنهادی ارائه کن که بتونه مفید و کمککننده باشه»!
[۲] در این خصوص، نگارنده نیز همین دیدگاه را دارم.
قسمت بعدی: عَلَیالْوِفاق السّلام اگر ...
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۱
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
در جامعۀ قطبی، ذرّهوار، احساسی و آسیبدیدۀ ما، هر حرکتی نیز که برخلاف روال متداول، خالصانه با هدف کاستن از شکافها و تنشها و پیگیری وفاق آغاز شود، بهشدّت در معرض انحراف به سمت مرزبندیها، دچارشدن به قطبیتها و سقوط در درّههای عمیق تعارض و تقابل است.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت اوّل: هر کسی از ظن خود!
به نظرم، عمدۀ رأی دهندگان به دکتر پزشکیان با ۳ نوع دیدگاه و انتظارات مختلف به حمایت از ایشان پرداختند و بهدنبال ۳ هدف متفاوت زیر بودند:
۱. استقرار دولت سوّم خاتمی
قدرتگرفتن دوبارۀ جریان اصلاحطلب و ادامۀ مسیری که این جریان در دورههای گذشته در پیش گرفته بود. این گروه معتقدند جامعه در زمان دولت اصلاحات در عرصههای مختلف آزادی بیان، گشایش سیاسی، عدالت اجتماعی و وضعیت اقتصادی (بهویژه با لحاظ کردن نفت ارزان و درآمد بسیار اندک دولت) بهترین شرایط را تجربه کرد [۲]. آنها فکر میکنند در وضعیت فعلی، تحقق دوباره چنین دولتی بهترین هدفی است که قابلیت تحقق و ارزش پیگیری دارد ولو اینکه بدانیم دوباره با دولتی تندرو و انحصارگرا جایگزین میشود. حمایت جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی از دکتر پزشکیان از نشانههای مورد تأکید این گروه از رأیدهندگان بود.
۲. تقابل با هستۀ مرکزی قدرت
این گروه به این امید و با این تصوّر به دکتر پزشکیان رأی دادند که او و دولتش از اشتباهات آقای خاتمی (به زعم خودشان) درس گرفتهاند و به جای مدارا با هستۀ مرکزی، انتصابی و غیرپاسخگوی قدرت، با تمام توان مقابل آن ایستادگی میکنند. قولهای دکتر پزشکیان مبنی بر اینکه «روی عهد خودم میایستم» و «اگر نتوانستم به عهدم عمل کنم، استعفا میدهم» از نشانههای مورد نظر این گروه بود.
۳. وفاق ملّی - راه باریک آزادی
این گروه از حامیان دکتر پزشکیان (شامل اینجانب) به این نتیجه رسیدهاند که تقابل با هستۀ مرکزی قدرت بازی دوسرباخت است؛ باید در مسیر بلندمدّتی حرکت کرد که عجماغلو و رابینسون آن را «راه باریک آزادی» (تقویت توأمان و متعادل قدرت حکومت و قدرت جامعه) و دکتر فراستخواه «توسعه برای تغییر» (تمرکز بر بهبودهای مدیریتی و اقتصادی ممکن در ساختار موجود که در بلندمدّت احتمالاً امکان اصلاح مدنی ساختارها را نیز فراهم خواهند کرد) نامگذاری میکنند. در این چارچوب، صرفاً بهاندازهای که از شکافها و قطبیتها کاسته شود است که امکانهایی برای برداشتن گامهای مثبت ایجاد میشود. از نشانههای مورد توجه این گروه میتوان به تأکیدهای دکتر پزشکیان بر «دولت ملّی، وحدت ملّی، سیاستهای کلّی نظام، وفاق ملّی و راه باریک آزادی» اشاره کرد.
پیش از انتخابات زودهنگام، از یکسو، برای گفتگو و شفافسازی دربارۀ این سه جهتگیری متفاوت فرصت چندانی وجود نداشت و ازسویدیگر، دکتر پزشکیان و حامیانش در موقعیتی بودند که ترجیح میدادند بر اشتراکات تمرکز و احتمال پیروزی را افزایش دهند.
امّا بعد از انتخابات ...
ادامه دارد (به امید خدا)
پانویسها
[۱] متأسفانه، بیشتر پیشنهادها، راهکارها، تحلیلها و توصیههای خیرخواهانه و همدلانه اصلاً دیده نمیشوند، بهویژه، کسانی که در موضع تصمیمسازی و اثرگذاری قرار دارند برای خواندن «این جور چیزها» فرصت ندارند، امّا برای مطالعه، گفتگو و واکنشنشاندادن نسبت به مطالب انتقادی (خصوصاً تند) همیشه وسط کارها و جلسات زمان کافی باز میشود و عجیب آنکه در چنین موقعیتهایی، یکی از گلایههای همیشگی به فرد منتقد این است که «راست میگی راهکار و پیشنهادی ارائه کن که بتونه مفید و کمککننده باشه»!
[۲] در این خصوص، نگارنده نیز همین دیدگاه را دارم.
قسمت بعدی: عَلَیالْوِفاق السّلام اگر ...
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۲
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
برای حرکت در مسیر توافقسازی در جامعۀ قطبی، ذرّهوار و احساسی کنونی، این که جناح مقابل را تحریک نکنیم کافی نیست؛ مجموعۀ شرایط سیاسی، فرهنگی، روند گذشته امور و وجود اشخاص و جریانهایی که از تضادّ و تعارض ارتزاق میکنند (یا هویت میگیرند) وضعیتی ایجاد کرده است که در آن، هر حرکت صلحطلبانه و وفاقمداری نیز بهشدّت در معرض دچارشدن به شکافها، قطبیتها و تنشهاست.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت دوّم: عَلیَالْوِفاق السّلام اگر ...
بهویژه در چنین بستر ناهمواری، حرکت در مسیر وفاق استلزاماتی دارد که بهتوجّهی به آنها دوباره ما را به ترکستانِ تعارض، تقابل و ستیز حذفی میرساند.
در این خصوص موارد زیر به ذهنم میرسند، امیدوارم بحث جدّی در این رابطه رونق گیرد؛ حتماً سایرین میتوانند به نکات مهمتری اشاره کنند.
[در متن کامل یادداشت، هر یک از موارد و تیترهای زیر حاوی توضیحاتی هستند؛ پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید]
۱. کنار ایستادن اصلاحطلبان تندرو
۲. لحاظ کردن حسّاسیتهای طیف مقابل در تصمیمسازیها
۳. حضور افراد متعادل طیف مقابل در مراکز تصمیمسازی
۴. کار مثبت بدون تأکید روی نام خودمان
۵. فعالسازی نهادهای میانجی
۶. فرصتسازی برای ایفای نقش جامعه
نقد روند کنونی بر اساس استلزامات حرکت در مسیر «دولت وفاق ملّی»
تصمیم داشتم در قسمت بعدی، روند اقدامات دکتر پزشکیان و نزدیکانش را بر اساس استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی بررسی و نقد کنم، امّا، اگرچه موضوع مهمّی است، اوّلاً، بهعلّت ظرفیت نقدپذیری اندک در جامعه و ثانیاً، به این دلیل که هر کسی که برایش مهم باشد و بخواهد، خودش میتواند بر اساس استلزامات پیشگفته (یا موارد دیگری که به آنها بیفزاید) به این مهم دست بزند، از این کار چشمپوشی میکنم.
قسمت اوّل: هر کسی از ظنّ خود!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
برای حرکت در مسیر توافقسازی در جامعۀ قطبی، ذرّهوار و احساسی کنونی، این که جناح مقابل را تحریک نکنیم کافی نیست؛ مجموعۀ شرایط سیاسی، فرهنگی، روند گذشته امور و وجود اشخاص و جریانهایی که از تضادّ و تعارض ارتزاق میکنند (یا هویت میگیرند) وضعیتی ایجاد کرده است که در آن، هر حرکت صلحطلبانه و وفاقمداری نیز بهشدّت در معرض دچارشدن به شکافها، قطبیتها و تنشهاست.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت دوّم: عَلیَالْوِفاق السّلام اگر ...
بهویژه در چنین بستر ناهمواری، حرکت در مسیر وفاق استلزاماتی دارد که بهتوجّهی به آنها دوباره ما را به ترکستانِ تعارض، تقابل و ستیز حذفی میرساند.
در این خصوص موارد زیر به ذهنم میرسند، امیدوارم بحث جدّی در این رابطه رونق گیرد؛ حتماً سایرین میتوانند به نکات مهمتری اشاره کنند.
[در متن کامل یادداشت، هر یک از موارد و تیترهای زیر حاوی توضیحاتی هستند؛ پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید]
۱. کنار ایستادن اصلاحطلبان تندرو
۲. لحاظ کردن حسّاسیتهای طیف مقابل در تصمیمسازیها
۳. حضور افراد متعادل طیف مقابل در مراکز تصمیمسازی
۴. کار مثبت بدون تأکید روی نام خودمان
۵. فعالسازی نهادهای میانجی
۶. فرصتسازی برای ایفای نقش جامعه
نقد روند کنونی بر اساس استلزامات حرکت در مسیر «دولت وفاق ملّی»
تصمیم داشتم در قسمت بعدی، روند اقدامات دکتر پزشکیان و نزدیکانش را بر اساس استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی بررسی و نقد کنم، امّا، اگرچه موضوع مهمّی است، اوّلاً، بهعلّت ظرفیت نقدپذیری اندک در جامعه و ثانیاً، به این دلیل که هر کسی که برایش مهم باشد و بخواهد، خودش میتواند بر اساس استلزامات پیشگفته (یا موارد دیگری که به آنها بیفزاید) به این مهم دست بزند، از این کار چشمپوشی میکنم.
قسمت اوّل: هر کسی از ظنّ خود!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
💥تقاطع شیخ فضلالله نوری و ستارخان!
✍️علی مرادی مراغهای
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی دشمن همدیگر بودند...!
♦️امروز ۹ مرداد سالروز بردار کردن شیخ فضل الله نوری است آن زمان، شیخ فضل الله نوری، ستارخان و مجاهدین مشروطه را تکفیر کرده بود اما امروزه همه جا با هم هستند! انگار نه انگار که آنها ضد هم بودند!
ستارخان برای مشروطه و برپا کردن مجلس می جنگید و بارها بخاطر آن تا چند قدمی مرگ رفته بود اما شیخ فضل الله، سرسخت ترین دشمن مشروطه و مجلس و قانونگذاری بود و همه جا قانون اساسی مشروطه را «قانون ملعون» و مشروطه را «شیطان مزین سوء» می نامید!
(حرمت مشروطه...زرگرنژاد...ص۲۶۲)
او مجلس و انتخابات با رای اکثریت را کفر می دانست و می گفت:
«اعتبار به اکثریت آراء به مذهب امامیه غلط است» (همان...ص۲۶۰)
و آنرا«حرام تشریعی و بدعت در دین» می دانست(همان...ص۲۶۴)
و در ضدیت با اصل مساوات می گفت:
«مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد زیرا محال است با اسلام حکم مساوات»(همان...ص۲۶۵)
البته شیخ راست می گفت مثلا مرتد چگونه می تواند با مسلم یکی باشد در حالیکه مرتد حتی حق حیات ندارد و واجب القتل است و نجاست بدن...(همان...ص۲۶۶)
شیخ، خطاب به مشروطه خواهان می گفت:
«ای بی دین، تو می خواهی بدعتی تازه در دین بگذاری و تغییر بدهی دین را به این تدلیسات و تلبیسات...»(همان.ص۲۶۷)
و به مشروطه خواهان که آزادی مطبوعات و آزادی قلم را مطرح می کردند می تاخت و آزادی قلم و آزادی مطبوعات را که در قانون اساسی آمده بود ضلالت نامه می نامید(همان...ص267)
و می گفت«تمام این مزخرفات و خرافات برای هدم اساس دین و اضمحلال شریعت سیدالمرسلین بوده...»(همان...ص۲۶۸)
شیخ فضل الله در «رساله تذکره العارفین» که در زمان استبداد صغیر و در گرماگرم قیام تبریز به فرماندهی ستارخان بر علیه محمدعلی شاه، نوشته است از مردم می خواست که بر این «نصر ملوکانه» یعنی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه را شکر گزار باشند و «شکر این موهبت عظمی را» بنمایند و می نویسد:
«ای برادران! مصلح را از مفسد تمیز دهید، گول چهار نفر از اراذل اوباش که در تبریز جمع شده نخورید»
(رساله تذکره العارفین...ص۲۹۹)
♦️اما باوجود دشمنی سرسخت آن دو شخصیت تاریخی نسبت به همدیگر در دوران مشروطیت، اینک همه جا آنها رفیق هم و در کنار هم هستند!
در غرب تهران بزرگراهی ۷ كیلومتری بنام شیخ فضلالله نوری است و خیابانی نیز بنام ستارخان که با این بزرگراه تقاطع دارد یعنی تقاطع ستارخان با شیخ فضل الله نوری...!
اما آنها، تنها در تهران در بزرگراه و خیابان به همدیگر نمی رسند و بهم وصل نمی شوند بلکه در همه جا رفیق اند و به هم وصل می گردند در تمام کتابهای درسی، در فیلمها و سریالهای پس از انقلاب نیز باهم هستند و دوستِ یکدل و رفیقِ گرمابه و گلستان هستند!
♦️در سریال ۲۱ قسمتی سالهای مشروطه، کارگردان سریال یا جاعل تاریخ، در سریالی که قرار است در ستایش مشروطه و قهرمانان آن و شناساندنِ تاریخ به نسل امروز باشد در آخرین قسمت سریال یعنی در قسمت ۲۱ به مانند جلال آل احمد(در پایان کتابِ غربزدگی) به ستایش از شیخِ شهید می پردازد و آنرا به ستارخان در باغ اتابک پیوند می زند اینجا!
و در صحنه ی بردار کردن شیخ نیز مردم برای تبرک از همدیگر سبقت می گیرند و اشک می ریزند، انگار نه انگار که در واقعیتِ تاریخی در پای دار می رقصیدند...! (آخرین قسمت سریال: اینجا)
♦️در بالا نوشتم که تمام شاکله فکری ما و زندگی و اطراف ما پر از تضاد و تناقض است! منظومه فکری ما مثل مغازه سمساری است از هر چیزی کمی داریم! کمی عقلگرا و کمی احساسی، کمی کانت و کمی ابوسعید ابی الخیر، کمی متشرع و کمی سکولار، مانند مرحوم بازرگان: کمی دعا و کمی ترمودینامیک، کمی شیخ فضل اللهی و کمی ستارخانی...
یکی از دوستان توده ای می گفت در دهه پنجاه با برخی سمپاتهای حزب توده نشسته بودیم راجع به ماتریالیسم دیالکتیک صحبت می کردیم برق رفته بود یک مرتبه آمد و همگی شروع کردند به صلوات...ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ...
ما فامیلی دارم که بر آینه ی ماشین شاسی بلندش، اسفند آویزان کرده است...! هر موقع می بینم به شوخی می گویم تقابل سنت و مدرنیته...!
♦️ما ۲۰۰ سال است که از دوره عباس میرزا در حال گذار هستیم و این گذارمان البته هیچوقت تمام نمی شود! مدام زیگزاگ و رفتن و برگشتن و شکستن و تراشیدن ...اما همچنان دوره یِ سختِ گذار ادامه دارد! چینی ها مثلی دارند که هر کسی را بخواهند نفرین کنند می گویند:
امیدوارم در دوره گذار متولد شوی...!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️علی مرادی مراغهای
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی دشمن همدیگر بودند...!
♦️امروز ۹ مرداد سالروز بردار کردن شیخ فضل الله نوری است آن زمان، شیخ فضل الله نوری، ستارخان و مجاهدین مشروطه را تکفیر کرده بود اما امروزه همه جا با هم هستند! انگار نه انگار که آنها ضد هم بودند!
ستارخان برای مشروطه و برپا کردن مجلس می جنگید و بارها بخاطر آن تا چند قدمی مرگ رفته بود اما شیخ فضل الله، سرسخت ترین دشمن مشروطه و مجلس و قانونگذاری بود و همه جا قانون اساسی مشروطه را «قانون ملعون» و مشروطه را «شیطان مزین سوء» می نامید!
(حرمت مشروطه...زرگرنژاد...ص۲۶۲)
او مجلس و انتخابات با رای اکثریت را کفر می دانست و می گفت:
«اعتبار به اکثریت آراء به مذهب امامیه غلط است» (همان...ص۲۶۰)
و آنرا«حرام تشریعی و بدعت در دین» می دانست(همان...ص۲۶۴)
و در ضدیت با اصل مساوات می گفت:
«مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد زیرا محال است با اسلام حکم مساوات»(همان...ص۲۶۵)
البته شیخ راست می گفت مثلا مرتد چگونه می تواند با مسلم یکی باشد در حالیکه مرتد حتی حق حیات ندارد و واجب القتل است و نجاست بدن...(همان...ص۲۶۶)
شیخ، خطاب به مشروطه خواهان می گفت:
«ای بی دین، تو می خواهی بدعتی تازه در دین بگذاری و تغییر بدهی دین را به این تدلیسات و تلبیسات...»(همان.ص۲۶۷)
و به مشروطه خواهان که آزادی مطبوعات و آزادی قلم را مطرح می کردند می تاخت و آزادی قلم و آزادی مطبوعات را که در قانون اساسی آمده بود ضلالت نامه می نامید(همان...ص267)
و می گفت«تمام این مزخرفات و خرافات برای هدم اساس دین و اضمحلال شریعت سیدالمرسلین بوده...»(همان...ص۲۶۸)
شیخ فضل الله در «رساله تذکره العارفین» که در زمان استبداد صغیر و در گرماگرم قیام تبریز به فرماندهی ستارخان بر علیه محمدعلی شاه، نوشته است از مردم می خواست که بر این «نصر ملوکانه» یعنی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه را شکر گزار باشند و «شکر این موهبت عظمی را» بنمایند و می نویسد:
«ای برادران! مصلح را از مفسد تمیز دهید، گول چهار نفر از اراذل اوباش که در تبریز جمع شده نخورید»
(رساله تذکره العارفین...ص۲۹۹)
♦️اما باوجود دشمنی سرسخت آن دو شخصیت تاریخی نسبت به همدیگر در دوران مشروطیت، اینک همه جا آنها رفیق هم و در کنار هم هستند!
در غرب تهران بزرگراهی ۷ كیلومتری بنام شیخ فضلالله نوری است و خیابانی نیز بنام ستارخان که با این بزرگراه تقاطع دارد یعنی تقاطع ستارخان با شیخ فضل الله نوری...!
اما آنها، تنها در تهران در بزرگراه و خیابان به همدیگر نمی رسند و بهم وصل نمی شوند بلکه در همه جا رفیق اند و به هم وصل می گردند در تمام کتابهای درسی، در فیلمها و سریالهای پس از انقلاب نیز باهم هستند و دوستِ یکدل و رفیقِ گرمابه و گلستان هستند!
♦️در سریال ۲۱ قسمتی سالهای مشروطه، کارگردان سریال یا جاعل تاریخ، در سریالی که قرار است در ستایش مشروطه و قهرمانان آن و شناساندنِ تاریخ به نسل امروز باشد در آخرین قسمت سریال یعنی در قسمت ۲۱ به مانند جلال آل احمد(در پایان کتابِ غربزدگی) به ستایش از شیخِ شهید می پردازد و آنرا به ستارخان در باغ اتابک پیوند می زند اینجا!
و در صحنه ی بردار کردن شیخ نیز مردم برای تبرک از همدیگر سبقت می گیرند و اشک می ریزند، انگار نه انگار که در واقعیتِ تاریخی در پای دار می رقصیدند...! (آخرین قسمت سریال: اینجا)
♦️در بالا نوشتم که تمام شاکله فکری ما و زندگی و اطراف ما پر از تضاد و تناقض است! منظومه فکری ما مثل مغازه سمساری است از هر چیزی کمی داریم! کمی عقلگرا و کمی احساسی، کمی کانت و کمی ابوسعید ابی الخیر، کمی متشرع و کمی سکولار، مانند مرحوم بازرگان: کمی دعا و کمی ترمودینامیک، کمی شیخ فضل اللهی و کمی ستارخانی...
یکی از دوستان توده ای می گفت در دهه پنجاه با برخی سمپاتهای حزب توده نشسته بودیم راجع به ماتریالیسم دیالکتیک صحبت می کردیم برق رفته بود یک مرتبه آمد و همگی شروع کردند به صلوات...ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ...
ما فامیلی دارم که بر آینه ی ماشین شاسی بلندش، اسفند آویزان کرده است...! هر موقع می بینم به شوخی می گویم تقابل سنت و مدرنیته...!
♦️ما ۲۰۰ سال است که از دوره عباس میرزا در حال گذار هستیم و این گذارمان البته هیچوقت تمام نمی شود! مدام زیگزاگ و رفتن و برگشتن و شکستن و تراشیدن ...اما همچنان دوره یِ سختِ گذار ادامه دارد! چینی ها مثلی دارند که هر کسی را بخواهند نفرین کنند می گویند:
امیدوارم در دوره گذار متولد شوی...!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
دلنوشتههای تاریخیِ علی مرادی مراغهای
💥تقاطع شیخ فضل الله نوری و ستارخان...!
✍️علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/Ali_Moradi_maragheie
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی…
✍️علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/Ali_Moradi_maragheie
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی…
دربارۀ کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان
کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان خیلی مورد نقد قرار گرفت.
بسیاری از این گلایهمندند که چرا برخی از چهرههای جناح مقابل و مسئولان دولت سیزدهم در کابینه حضور دارند یا چرا کابینه بهشکلی است که برخی از چهرههای جناح مقابل آن را مثبت ارزیابی میکنند.
به نظرم، این مسئله اتّفاقاً امتیاز کابینۀ پیشنهادی ایشان است. برای من و احتمالا سایر کسانی که خواهان کاستن از شکافها و قطبیتها و حرکت در مسیر وحدت و وفاق ملّی هستند، این کار ضروری بود.
حتّی در یادداشتهایی که پیش از مشخصشدن نتیجۀ انتخابات نوشتم، بیان کردم که نیاز است دکتر پزشکیان (درصورت پیروزی) از چهرههای معتدل و کارآمد جناح مقابل در دولتش (چه در سطح ملّی و چه استانی) استفاده کند و اگر چنین نکند «دراینرابطه به اولین و جدیترین منتقدش تبدیل خواهم شد» [۱].
بهعنوان کسی که اوّلاً، به دکتر پزشکیان رأی دادم، ثانیاً، همچنان حامیاش هستم و ثالثاً، در همین زمان کوتاه چندین نقد صریح خطاب به او و نزدیکانش نوشتم [۲]، کابینه ایشان را مثبت و امیدبخش ارزیابی میکنم (البته بر اساس شناخت محدودی که از وزرا دارم؛ شاید برخی چیزهایی میدانند که من نمیدانم).
مسلّماً، از جهاتی بهتر بود که در میان وزرای پیشنهادی از برادران اهل تسنن هم وجود میداشت امّا مهم این است که در مجموع، از فرایند «خالصسازی» فاصله بگیریم و طیفهای گستردهتری از جامعۀ رنگینکمانی ایران (شامل اهل تسنن) در سطوح مختلف ملّی و استانی مشارکت داده شوند.
با توجه به اینکه استان محل زندگیام (کرمانشاه) یکی از مراکز حضور پررنگ برادران و خواهران اهل تسنن است، اگر در آینده چنین اتّفاقی رخ ندهد قطعاً نقد و گلایهام را منتشر خواهم کرد.
تا جایی که میفهمم، اتّکای بیشازحد به نتایج شورای راهبری و کارگروههای مربوط، کشور را از دولتی متناسب با هدف ارزشمند «وفاق ملّی» دور میکرد؛ در شرایط کنونی، اینکه چهرههایی از جناحهای مختلف در دولت حضور داشته باشند حتّی از صِرفِ شایستهسالاری نیز اهمّیت بیشتری دارد.
برخی از کسانی که در شرایط کنونی اصولاً مسیرهای اصلاح و وفاقسازی را ممکن یا مفید نمیدانند و صراحتاً با رأیدادن مخالفت میکردند، چنان به نقد کابینه پرداختهاند که گویی اگر افرادی غیرازاینها معرّفی میشدند این امکان وجود داشت که کابینۀ پیشنهادی را مثبت ارزیابی کنند!
عجیبتر آنکه برخی از آنان این کابینه را بهعنوان اثبات نظرات خودشان و روسیاهی کسانی که به امید اصلاح در انتخابات شرکت کردند ارزیابی کردهاند!
این در حالیست که نظر این منتقدان نسبت به کابینه پیش از معرّفی آن مشخص بوده است! (مگر اینکه دیدگاههای مبناییشان نسبت به امکان اصلاح تغییر کند).
همچنان به دکتر پزشکیان نقدهایی دارم، مهمترینش این است که چرا با ما (مردم) سخن نمیگوید. تا پیش از برگزاری انتخابات، بارها ما را از عمق جان و با عنوانهای «مردم ایران!»، «ملّت شریف ایران!» و امثال آن مورد خطاب قرار میداد امّا بعد از پیروزی در انتخابات گویی دیگر نیازی نمیبیند که با ما سخن بگوید و این هم دردناک است و هم امیدکاه (اگر نگوییم ناامید کننده).
پانویسها
[۱] ببینید: تشکیل کمیتۀ گفتگو با اصولگرایان
[۲] ببینید:
اوّلین نقد دکتر پزشکیان (برای ایران)!
حتما من نمیفهمم!
از «قرارگاهبازی» تا «کارگروهبازی»!
دربارۀ نقدهایم نسبت به کارگروهها
علیالوفاق السّلام اگر ... !
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان خیلی مورد نقد قرار گرفت.
بسیاری از این گلایهمندند که چرا برخی از چهرههای جناح مقابل و مسئولان دولت سیزدهم در کابینه حضور دارند یا چرا کابینه بهشکلی است که برخی از چهرههای جناح مقابل آن را مثبت ارزیابی میکنند.
به نظرم، این مسئله اتّفاقاً امتیاز کابینۀ پیشنهادی ایشان است. برای من و احتمالا سایر کسانی که خواهان کاستن از شکافها و قطبیتها و حرکت در مسیر وحدت و وفاق ملّی هستند، این کار ضروری بود.
حتّی در یادداشتهایی که پیش از مشخصشدن نتیجۀ انتخابات نوشتم، بیان کردم که نیاز است دکتر پزشکیان (درصورت پیروزی) از چهرههای معتدل و کارآمد جناح مقابل در دولتش (چه در سطح ملّی و چه استانی) استفاده کند و اگر چنین نکند «دراینرابطه به اولین و جدیترین منتقدش تبدیل خواهم شد» [۱].
بهعنوان کسی که اوّلاً، به دکتر پزشکیان رأی دادم، ثانیاً، همچنان حامیاش هستم و ثالثاً، در همین زمان کوتاه چندین نقد صریح خطاب به او و نزدیکانش نوشتم [۲]، کابینه ایشان را مثبت و امیدبخش ارزیابی میکنم (البته بر اساس شناخت محدودی که از وزرا دارم؛ شاید برخی چیزهایی میدانند که من نمیدانم).
مسلّماً، از جهاتی بهتر بود که در میان وزرای پیشنهادی از برادران اهل تسنن هم وجود میداشت امّا مهم این است که در مجموع، از فرایند «خالصسازی» فاصله بگیریم و طیفهای گستردهتری از جامعۀ رنگینکمانی ایران (شامل اهل تسنن) در سطوح مختلف ملّی و استانی مشارکت داده شوند.
با توجه به اینکه استان محل زندگیام (کرمانشاه) یکی از مراکز حضور پررنگ برادران و خواهران اهل تسنن است، اگر در آینده چنین اتّفاقی رخ ندهد قطعاً نقد و گلایهام را منتشر خواهم کرد.
تا جایی که میفهمم، اتّکای بیشازحد به نتایج شورای راهبری و کارگروههای مربوط، کشور را از دولتی متناسب با هدف ارزشمند «وفاق ملّی» دور میکرد؛ در شرایط کنونی، اینکه چهرههایی از جناحهای مختلف در دولت حضور داشته باشند حتّی از صِرفِ شایستهسالاری نیز اهمّیت بیشتری دارد.
برخی از کسانی که در شرایط کنونی اصولاً مسیرهای اصلاح و وفاقسازی را ممکن یا مفید نمیدانند و صراحتاً با رأیدادن مخالفت میکردند، چنان به نقد کابینه پرداختهاند که گویی اگر افرادی غیرازاینها معرّفی میشدند این امکان وجود داشت که کابینۀ پیشنهادی را مثبت ارزیابی کنند!
عجیبتر آنکه برخی از آنان این کابینه را بهعنوان اثبات نظرات خودشان و روسیاهی کسانی که به امید اصلاح در انتخابات شرکت کردند ارزیابی کردهاند!
این در حالیست که نظر این منتقدان نسبت به کابینه پیش از معرّفی آن مشخص بوده است! (مگر اینکه دیدگاههای مبناییشان نسبت به امکان اصلاح تغییر کند).
همچنان به دکتر پزشکیان نقدهایی دارم، مهمترینش این است که چرا با ما (مردم) سخن نمیگوید. تا پیش از برگزاری انتخابات، بارها ما را از عمق جان و با عنوانهای «مردم ایران!»، «ملّت شریف ایران!» و امثال آن مورد خطاب قرار میداد امّا بعد از پیروزی در انتخابات گویی دیگر نیازی نمیبیند که با ما سخن بگوید و این هم دردناک است و هم امیدکاه (اگر نگوییم ناامید کننده).
پانویسها
[۱] ببینید: تشکیل کمیتۀ گفتگو با اصولگرایان
[۲] ببینید:
اوّلین نقد دکتر پزشکیان (برای ایران)!
حتما من نمیفهمم!
از «قرارگاهبازی» تا «کارگروهبازی»!
دربارۀ نقدهایم نسبت به کارگروهها
علیالوفاق السّلام اگر ... !
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
تشکیل کمیته گفتگو با اصولگرایان
(پیشنهادی عملیاتی به دکتر پزشکیان و ستادهای انتخاباتیاش)
اگر آنگونه که متوجهشدهام، خوشبختانه دکتر پزشکیان درصورت پیروزی بهدنبال تعامل و همکاری (در مقابل تقابل) با هسته اصلی قدرت و جناح مقابل است، پیشنهاد میکنم در تمام…
(پیشنهادی عملیاتی به دکتر پزشکیان و ستادهای انتخاباتیاش)
اگر آنگونه که متوجهشدهام، خوشبختانه دکتر پزشکیان درصورت پیروزی بهدنبال تعامل و همکاری (در مقابل تقابل) با هسته اصلی قدرت و جناح مقابل است، پیشنهاد میکنم در تمام…
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
👈 پایان مسعود
✍️ محسن رنانی
پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.
آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاستجمهوری پزشکیان نمیتوان او را ارزیابی کرد.
تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیسجمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرستهای ارایه شده توسط کمیتهها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابلقبولی است. ضمن اینکه از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزامآور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفتوگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشتهام (اینجا) که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینهاش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیسجمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسمهای آن ارزیابی نکنید بلکه با رسمهای آن ارزیابی کنید).
یادداشت قبلی من (مسعود و چوبهدار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانالها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخشهایی از رایدهندگان و تحریمیها را بازگو کرده بودم که میگویند پزشکیان خُلف وعده و بیصداقتی کرد؛ او آبروی رایدهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.
اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبهدار خواهد برد. و بعد هم از رئیسجمهوردرخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار بهآرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.
در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیسجمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.
بنابراین یادداشت «مسعود و چوبهدار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمهها و تخریبهای فردا بود. (متاسفانه برخی سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشتهها و گفتههای دیگران دست به فرصتطلبی میزنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).
اکنون میگویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دههای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.
درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحلهای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دورهای از حذف و خالصسازی، دوباره یک دولت اصلاحجو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژهای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریمکنندگان و ۲۷ رایدهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی مثبت این تحولخواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد .......
ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/masoud-end/
در نمای فوری تلگرام:
https://telegra.ph/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-08-16
.
👈 پایان مسعود
✍️ محسن رنانی
پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.
آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاستجمهوری پزشکیان نمیتوان او را ارزیابی کرد.
تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیسجمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرستهای ارایه شده توسط کمیتهها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابلقبولی است. ضمن اینکه از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزامآور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفتوگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشتهام (اینجا) که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینهاش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیسجمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسمهای آن ارزیابی نکنید بلکه با رسمهای آن ارزیابی کنید).
یادداشت قبلی من (مسعود و چوبهدار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانالها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخشهایی از رایدهندگان و تحریمیها را بازگو کرده بودم که میگویند پزشکیان خُلف وعده و بیصداقتی کرد؛ او آبروی رایدهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.
اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبهدار خواهد برد. و بعد هم از رئیسجمهوردرخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار بهآرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.
در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیسجمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.
بنابراین یادداشت «مسعود و چوبهدار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمهها و تخریبهای فردا بود. (متاسفانه برخی سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشتهها و گفتههای دیگران دست به فرصتطلبی میزنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).
اکنون میگویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دههای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.
درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحلهای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دورهای از حذف و خالصسازی، دوباره یک دولت اصلاحجو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژهای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریمکنندگان و ۲۷ رایدهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی مثبت این تحولخواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد .......
ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/masoud-end/
در نمای فوری تلگرام:
https://telegra.ph/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-08-16
.
Telegraph
پایان مسعود
محسن رنانی پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد. آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره…
دربارۀ دکتر میدری (وزیر پیشنهادی تعاون، کار و رفاه اجتماعی)
آشناییام با دکتر میدری به مقدمۀ ارزشمندش بر کتاب «چرا ملّتها شکست میخورند» بر میگردد.
از آن به بعد، هر چه بیشتر آثارش را دنبال و استفاده کردم، ارادتم افزوده شد و مدّتهاست او را یکی از عمیقترین اندیشمندان معاصر ایران میدانم.
دکتر میدری از معدود اندیشمندانی است که درعینحال، کنشگر و اقدامکننده نیز بوده است.
بهویژه، در ایران خیلی سخت است که شخص اندیشمند و متخصصی وارد ساختار اداری شود و مسئولیت بپذیرد امّا همچنان وجهۀ علمی و اندیشهورزانهاش غالب باشد، اتّفاقی که در مورد دکتر میدری افتاده است.
او همچنین از معدود متخصصانی است که با عملکرد مطلوب و پاکدستی خود، گامبهگام از سلسلهمراتب مسئولیتها بالا رفته و تجربه کسب کرده است. اکنون نیز در حالی برای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیشنهاد شده که در دولت دوازدهم معاون این وزارتخانه بوده است.
بهنظرم، سایر کسانی نیز که با دکتر میدری آشنا هستند، او را خیلی بیشتر از «نمایندۀ مجلس سابق»، «معاون وزیر سابق» یا امثال آن، بهعنوان «اندیشمند» میشناسند.
قرارگرفتن دکتر میدری در جایگاه وزارت، یکی از اتّفاقاتی است که رأیدهندگانی مانند مرا نسبت به صحّت تصمیم خود دلگرم و نسبت به آینده امیدوار میکند.
او بهترین و عمیقترین درک را نسبت به لزوم و اهمّیت کاهش شکافها و قطبیتها و «وفاق ملّی» دارد؛ موضوعی که سالهاست دربارۀ آن سخن گفته است.
پیشنهاد میکنم سخنرانی درخشان و آموزندۀ ایشان را در مجلس بهمنظور جلب رأی اعتماد نمایندگان گوش دهید (30 دقیقه)
فایل تصویری سخنرانی دکتر میدری
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
آشناییام با دکتر میدری به مقدمۀ ارزشمندش بر کتاب «چرا ملّتها شکست میخورند» بر میگردد.
از آن به بعد، هر چه بیشتر آثارش را دنبال و استفاده کردم، ارادتم افزوده شد و مدّتهاست او را یکی از عمیقترین اندیشمندان معاصر ایران میدانم.
دکتر میدری از معدود اندیشمندانی است که درعینحال، کنشگر و اقدامکننده نیز بوده است.
بهویژه، در ایران خیلی سخت است که شخص اندیشمند و متخصصی وارد ساختار اداری شود و مسئولیت بپذیرد امّا همچنان وجهۀ علمی و اندیشهورزانهاش غالب باشد، اتّفاقی که در مورد دکتر میدری افتاده است.
او همچنین از معدود متخصصانی است که با عملکرد مطلوب و پاکدستی خود، گامبهگام از سلسلهمراتب مسئولیتها بالا رفته و تجربه کسب کرده است. اکنون نیز در حالی برای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیشنهاد شده که در دولت دوازدهم معاون این وزارتخانه بوده است.
بهنظرم، سایر کسانی نیز که با دکتر میدری آشنا هستند، او را خیلی بیشتر از «نمایندۀ مجلس سابق»، «معاون وزیر سابق» یا امثال آن، بهعنوان «اندیشمند» میشناسند.
قرارگرفتن دکتر میدری در جایگاه وزارت، یکی از اتّفاقاتی است که رأیدهندگانی مانند مرا نسبت به صحّت تصمیم خود دلگرم و نسبت به آینده امیدوار میکند.
او بهترین و عمیقترین درک را نسبت به لزوم و اهمّیت کاهش شکافها و قطبیتها و «وفاق ملّی» دارد؛ موضوعی که سالهاست دربارۀ آن سخن گفته است.
پیشنهاد میکنم سخنرانی درخشان و آموزندۀ ایشان را در مجلس بهمنظور جلب رأی اعتماد نمایندگان گوش دهید (30 دقیقه)
فایل تصویری سخنرانی دکتر میدری
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
✅ وفاق ملّی؛ راهِ نرفته!
میگویند «همۀ راهها را رفتهایم؛ جواب ندادهاند» و نتیجه میگیرند که «جز تغییر نظام سیاسی هیچ چارهای باقی نمانده است».
راههای رفته
راههایی (یا شاید «بیراهههایی») که رفتهایم، همگی در فضای مطلقنگری (صفر و یکی دیدن امور) و آرمانگرایی و نوعی ستیزِ حذفی بودهاند.
تلاشها و جهتگیریهایی که اگرچه در ظاهر متّضاد بودهاند امّا در یک نگاه تاریخی، گویی بهشکلی همافزا چرخههای نحس بازتولید خشونت و استبداد را گرداندهاند.
ما برای «حل منازعه با دیگری» و فراهم آوردن امکان زیست جمعی با او، جز حذف دیگری راهی را نیازمودهایم.
متأسفانه، در فرهنگ ما واژهها و مفاهیم «سازش» و «سازشگر» بار معنایی بسیار منفیای (چیزی معادل خفّت و خیانت، خائن و خیانتکار) داشتهاند. این در حالی است که نهتنها «سیاست» و «سیاستورزی»، بلکه «گفتگو» (گفتگوی ناظر بر تصمیمسازی جمعی) و «دموکراسی» نیز مبتنی با «سازش با دیگری» هستند.
مبنای نظری راههای رفته
در نگرش ما، همواره یکسوی اختلاف باید سپاه یزید (پلید محض، سیاه مطلق، نجس، آنچه باید حذف شود) و سویدیگر سپاه حسین (ع) (حق خالص، سفیدی مطلق) محسوب شوند و این محدود به متدیّنانمان نیز نیست. در حالی که در عالم واقع، همۀ اشخاص و گروهها خاکستری هستند و عملکردشان تحت تأثیر موضع و موقعیت متفاوتشان.
راهِ نرفته
در تاریخ آکنده از «تضاد دولت و ملّت» [۱] ایران، «وفاق ملّی» راهی است که تقریباً هیچگاه در آن گام برنداشتهایم؛ اگر سیاستمداران و روشنفکرانی هم چنین دیدی داشتهاند (که حتما چنین بوده است)، بستر سیاسی فراهم نبوده و جامعه نیز آمادگی و همراهی لازم را نداشته است.
بهنظر میآید که این بار، در بستر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آمادگی برای گامبرداشتن در مسیر گفتگو، سازش و وفاق تاحدی حاصل شده باشد.
بههرحال، این راهی است که تاکنون نرفتهایم و لااقل با توجه به هزینه و عدماطمینانهای سایر راهها، منطقی است که با تمام توان به حرکت در آن کمک کنیم و آن را بیآزماییم.
وفاق واقعی
میگویند این «وفاق میلی است، و نه ملّی!» و وقتی میپرسی «وفاق ملّی مورد نظر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» میبینی آنها تحت عنوان «وفاق» هم به چیزی کمتر از «حذف دیگری» راضی نیستند؛ رضایت طرف مقابل را نشانۀ خطا بودن مسیر میدانند و میزان رضایتشان بهاندازهایست که تخریب و حقارت طرف مقابل را ببینند!
وفاق مطلوب آنها، وفاقی آرمانگرایانه است؛ وفاق واقعی ما (جامعۀ ایران) دقیقاً همین چیزی است که از دل تضاد منافع گروههای ذینفع و از کوتاهآمدنهای آنها (با هر نیّتی که بوده باشد) حاصل شده است.
دستاورد وفاق ملی
به نظرم، به اندازهای که در جهت وفاق گام برداریم، امکانهایی برای بهبود وضعیت فراهم میآید.
امّا در بدبینانهترین حالت، حتّی اگر از هیچیک از این امکانها استفاده نشود، همچنین، در همین دورهای که در آغاز آزمودن وفاق هستیم، دستاورد آن کشیدهشدن ترمز خالصسازی فزاینده بوده است.
کسانی که یادگرفته و عادت کردهبودند که با افزودن موضعگیریهای تند، بهسرعت از سلسلهمراتب رانت و قدرت بالا بروند، باید به فکر کسب مهارتهای جدیدی باشند!
از یک زاویه، وفاق ملّی معامله و همکاریایست میان حکومت و بخشی از بدنۀ جامعه برای کنترل «تندروی و خالصسازی فزاینده». تلخی و هزینۀ این اتّفاق بیشازهمه، برای کسانی است که از شکافها، قطبیتها، تقابلها و ستیزها تغذیه میکنند یا هویت میگیرند.
کشته ندادیم که سازش کنیم؟!
میگویند «همۀ این حرفها تا قبلاز آن که خونی ریخته شود، درست بود».
در یادداشت دیگری [۲] توضیح دادهام که بر مبنای این باور، برای رسیدن به زمان «قبل از ریختهشدن خون» که در آن امکان گفتگو، مدارا، سازش، مصالحه و وفاق با دیگری فراهم باشد، باید آن قدر در تاریخ به عقب برگردیم که بتوانیم دست قابیل را بگیریم که از ریختهشدن خون هابیل جلوگیری کرده باشیم!
همچنین، به این نیز بیندیشیم که در آینده، در کدامیک از مسیرهای پیشِ رو احتمالاً خونهای بیشتری به زمین ریخته خواهد شد، راهِ «کشته ندادیم که سازش کنیم» یا راه «وفاق»؟!
به بیان دیگر، کدامیک از مسیرهای پیشِ رو ظرفیت پایاندادن به چرخۀ خشونت و خونریزی را دارند و کدامها در بهترین حالت، به تعویض جای زندانی و زندانبان منتهی میشوند؟!
البته، امیدوارم با گامبرداشتن در مسیر وفاق و بازسازی سرمایۀ اجتماعی، امکانهای خوبی نیز برای حمایت شایسته از آسیبدیدگان دوران پیشاوفاق (اخراجشدگان، زندانیان سیاسی، محصورین و ...) فراهم آید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها
[۱] اشاره به نظریه و کتابی با همین عنوان از دکتر همایون کاتوزیان
[۲] فراخوان اصلاح؛ از رؤیا تا واقعیت
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
میگویند «همۀ راهها را رفتهایم؛ جواب ندادهاند» و نتیجه میگیرند که «جز تغییر نظام سیاسی هیچ چارهای باقی نمانده است».
راههای رفته
راههایی (یا شاید «بیراهههایی») که رفتهایم، همگی در فضای مطلقنگری (صفر و یکی دیدن امور) و آرمانگرایی و نوعی ستیزِ حذفی بودهاند.
تلاشها و جهتگیریهایی که اگرچه در ظاهر متّضاد بودهاند امّا در یک نگاه تاریخی، گویی بهشکلی همافزا چرخههای نحس بازتولید خشونت و استبداد را گرداندهاند.
ما برای «حل منازعه با دیگری» و فراهم آوردن امکان زیست جمعی با او، جز حذف دیگری راهی را نیازمودهایم.
متأسفانه، در فرهنگ ما واژهها و مفاهیم «سازش» و «سازشگر» بار معنایی بسیار منفیای (چیزی معادل خفّت و خیانت، خائن و خیانتکار) داشتهاند. این در حالی است که نهتنها «سیاست» و «سیاستورزی»، بلکه «گفتگو» (گفتگوی ناظر بر تصمیمسازی جمعی) و «دموکراسی» نیز مبتنی با «سازش با دیگری» هستند.
مبنای نظری راههای رفته
در نگرش ما، همواره یکسوی اختلاف باید سپاه یزید (پلید محض، سیاه مطلق، نجس، آنچه باید حذف شود) و سویدیگر سپاه حسین (ع) (حق خالص، سفیدی مطلق) محسوب شوند و این محدود به متدیّنانمان نیز نیست. در حالی که در عالم واقع، همۀ اشخاص و گروهها خاکستری هستند و عملکردشان تحت تأثیر موضع و موقعیت متفاوتشان.
راهِ نرفته
در تاریخ آکنده از «تضاد دولت و ملّت» [۱] ایران، «وفاق ملّی» راهی است که تقریباً هیچگاه در آن گام برنداشتهایم؛ اگر سیاستمداران و روشنفکرانی هم چنین دیدی داشتهاند (که حتما چنین بوده است)، بستر سیاسی فراهم نبوده و جامعه نیز آمادگی و همراهی لازم را نداشته است.
بهنظر میآید که این بار، در بستر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آمادگی برای گامبرداشتن در مسیر گفتگو، سازش و وفاق تاحدی حاصل شده باشد.
بههرحال، این راهی است که تاکنون نرفتهایم و لااقل با توجه به هزینه و عدماطمینانهای سایر راهها، منطقی است که با تمام توان به حرکت در آن کمک کنیم و آن را بیآزماییم.
وفاق واقعی
میگویند این «وفاق میلی است، و نه ملّی!» و وقتی میپرسی «وفاق ملّی مورد نظر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» میبینی آنها تحت عنوان «وفاق» هم به چیزی کمتر از «حذف دیگری» راضی نیستند؛ رضایت طرف مقابل را نشانۀ خطا بودن مسیر میدانند و میزان رضایتشان بهاندازهایست که تخریب و حقارت طرف مقابل را ببینند!
وفاق مطلوب آنها، وفاقی آرمانگرایانه است؛ وفاق واقعی ما (جامعۀ ایران) دقیقاً همین چیزی است که از دل تضاد منافع گروههای ذینفع و از کوتاهآمدنهای آنها (با هر نیّتی که بوده باشد) حاصل شده است.
دستاورد وفاق ملی
به نظرم، به اندازهای که در جهت وفاق گام برداریم، امکانهایی برای بهبود وضعیت فراهم میآید.
امّا در بدبینانهترین حالت، حتّی اگر از هیچیک از این امکانها استفاده نشود، همچنین، در همین دورهای که در آغاز آزمودن وفاق هستیم، دستاورد آن کشیدهشدن ترمز خالصسازی فزاینده بوده است.
کسانی که یادگرفته و عادت کردهبودند که با افزودن موضعگیریهای تند، بهسرعت از سلسلهمراتب رانت و قدرت بالا بروند، باید به فکر کسب مهارتهای جدیدی باشند!
از یک زاویه، وفاق ملّی معامله و همکاریایست میان حکومت و بخشی از بدنۀ جامعه برای کنترل «تندروی و خالصسازی فزاینده». تلخی و هزینۀ این اتّفاق بیشازهمه، برای کسانی است که از شکافها، قطبیتها، تقابلها و ستیزها تغذیه میکنند یا هویت میگیرند.
کشته ندادیم که سازش کنیم؟!
میگویند «همۀ این حرفها تا قبلاز آن که خونی ریخته شود، درست بود».
در یادداشت دیگری [۲] توضیح دادهام که بر مبنای این باور، برای رسیدن به زمان «قبل از ریختهشدن خون» که در آن امکان گفتگو، مدارا، سازش، مصالحه و وفاق با دیگری فراهم باشد، باید آن قدر در تاریخ به عقب برگردیم که بتوانیم دست قابیل را بگیریم که از ریختهشدن خون هابیل جلوگیری کرده باشیم!
همچنین، به این نیز بیندیشیم که در آینده، در کدامیک از مسیرهای پیشِ رو احتمالاً خونهای بیشتری به زمین ریخته خواهد شد، راهِ «کشته ندادیم که سازش کنیم» یا راه «وفاق»؟!
به بیان دیگر، کدامیک از مسیرهای پیشِ رو ظرفیت پایاندادن به چرخۀ خشونت و خونریزی را دارند و کدامها در بهترین حالت، به تعویض جای زندانی و زندانبان منتهی میشوند؟!
البته، امیدوارم با گامبرداشتن در مسیر وفاق و بازسازی سرمایۀ اجتماعی، امکانهای خوبی نیز برای حمایت شایسته از آسیبدیدگان دوران پیشاوفاق (اخراجشدگان، زندانیان سیاسی، محصورین و ...) فراهم آید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها
[۱] اشاره به نظریه و کتابی با همین عنوان از دکتر همایون کاتوزیان
[۲] فراخوان اصلاح؛ از رؤیا تا واقعیت
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
وفاق ملّی؛ راهِ نرفته! - ویرگول
«وفاق» برای کشیدن ترمز جریانهای هویتگیرنده و تغذیهکننده از شکافها، قطبیتها و تقابلها، راهی است که پیشازاین نرفته و نیازمودهایم.
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
سراینده: حسین جنّتی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
سراینده: حسین جنّتی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
Hossein_jannati
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن…
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن…