Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
2- سوخت نشدن هیچ یک از فعّالیتهای امتیازدهی شدۀ اعضای هیأت علمی در شیوهنامههای تشویق پژوهش، بدین صورت که تمامی فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی، بدون هیچ گونه سقف یا محدودیت، از طریق شیوهنامۀ «امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی دانشگاه» امتیازدهی شده و در صندوقی فرضی ذخیره شوند. هر عضو هیأت علمی در هر دوره پرداخت پژوهانه، اعتبار برخی فعّالیتهای خود را بدون سقف (مانند مقالههای وبآوساینس) و اعتبارِ سایر فعّالیتها را تا سقفِ نسبتِ مشخّصی از فعّالیتهای مهمتر (فعّالیتهای پژوهشی امتیازآور برای دانشگاه) دریافت کنند. فعّالیتهای مازاد بر سقف تعیین شده، در پروندۀ آثار امتیازدهی شدۀ عضو هیأت علمی باقی مانده (تا تاریخ بازنشستگی) و عضو هیأت علمی بتواند در سالهای آتی، با رعایت سقفهای مربوطه، پژوهانۀ آنها را دریافت کند (در تمامی بندها/ردیفها، پژوهانۀ آثاری که در نمایههای استنادی بینالمللی نمایه شدهاند، بدون لحاظ کردن محدودیت سقف پرداخت شوند). یکی از فواید جانبی این کار، ثبت کامل تمام فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی در سامانۀ پژوهشی دانشگاه (گلستان یا غیره) و فراهم آمدن آمار کامل مربوطه خواهدبود. در حال حاضر، اعضای هیأت علمی برای ثبت فعّالیتهای مازاد بر سقف تعیین شده انگیزهای ندارند و لذا به عنوان مثال، آمارهای دریافتی از سامانۀ گلستان در خصوص «تعداد مقالههای همایشی» کامل نیست. به عبارت دیگر، دانشگاه به جز در مورد فعّالیتهای پژوهشیایی که در پایگاههای بینالمللی ثبت میشوند (مانند مقالههای ثبت شده در وبآوساینس)، هیچ آمار کاملی از مجموعه فعّالیتهای پژوهشیایی که توسّط اعضای هیأت علمی به نامش ثبت میشوند در دست ندارد، و فرمهای خوداظهاری مربوط به نظامهای رتبهبندی (شامل نظام رتبهبندی آیاسسی) را نیز بر اساس همان اطّلاعات ناقص تکمیل میکند. یکی از فواید دیگر تدوین شیوهنامۀ «ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی»، فراهم آمدن امکان رعایت کردن فلسفۀ وجودی شیوهنامههای مختلف پژوهشی است که در بند بعدی توضیح داده شدهاست.
3- رعایت کردن فلسفۀ وجودی هر شیوهنامه: متأسفانه، به مرور زمان، شیوهنامههای پژوهشی دانشگاه از فلسفۀ وجودی خود فاصله گرفتهاند. درست است که یکی از کارکردهای اصلی و مشترک تمامی این شیوهنامهها «تشویق پژوهشگران موفق و فعّال» است، امّا این دلیل نمیشود که شیوهنامهها از فلسفۀ وجودی خود فاصله بگیرند. به عنوان مثال، تشویق کسانی که از طریق «گرفتن طرحهای پژوهشی خارج از دانشگاه» به بهبود ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه و جذب اعتبار برای دانشگاه کمک میکنند کاملاً منطقی است، امّا «ارائۀ پژوهانه به طرح پژوهشی به هیچ وجه منطقی نیست»، طرح پژوهشی تمام هزینههایش را در پیشنهادۀ اوّلیه تعیین و دریافت کردهاست. برای تشویق طرحهای پژوهشی، دانشگاه میتواند حق بالاسری خود را کم کند یا در «شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی» -که مبنای اعطای پایۀ سالیانه، پایۀ تشویقی، انتخاب پژوهشگر برتر و غیره خواهد بود- برای آن امتیاز بالایی قائل شود امّا اعطای پژوهانه به طرح پژوهشی به معنای فاصله گرفتن شیوهنامۀ پژوهانه از فلسفۀ وجودیاش است. همچنین، در خصوص پژوهشگران برتر که پژوهانۀ فعّالیتهای خود را مورد به مورد دریافت میکنند. در این خصوص، موارد متعدّد دیگری هم قابل بحث است که در اینجا مجال آن نیست.
4- تحقق کیفیت-مداری (در اینجا منظور در حدّ همان شاخصهای استنادی است) که مستلزم افزایش بازۀ امتیازدهی به هر نوع فعّالیت پژوهشی است. لحاظ کردن کیفیت انواع فعّالیتهای پژوهشی مستلزم آن است که با گسترده کردن بازۀ امتیازدهی، این امکان فراهم شود که به عنوان مثال، به یک مقالۀ بسیار ارزشمند (بر اساس شاخصهای علمسنجی)، چندین برابر یک مقالۀ ضعیف امتیاز داده شود. بدیهی است افزایش جمع کل امتیازها مشکلی ایجاد نخواهد کرد چرا که نهایتاً ضریب k (جهت تبدیل امتیاز به اعتبار ریالی) از طریق تقسیم کردن اعتبارات مربوطه بر جمع کل امتیازها محاسبه و اعمال خواهد شد.
3- رعایت کردن فلسفۀ وجودی هر شیوهنامه: متأسفانه، به مرور زمان، شیوهنامههای پژوهشی دانشگاه از فلسفۀ وجودی خود فاصله گرفتهاند. درست است که یکی از کارکردهای اصلی و مشترک تمامی این شیوهنامهها «تشویق پژوهشگران موفق و فعّال» است، امّا این دلیل نمیشود که شیوهنامهها از فلسفۀ وجودی خود فاصله بگیرند. به عنوان مثال، تشویق کسانی که از طریق «گرفتن طرحهای پژوهشی خارج از دانشگاه» به بهبود ارتباط دانشگاه با صنعت و جامعه و جذب اعتبار برای دانشگاه کمک میکنند کاملاً منطقی است، امّا «ارائۀ پژوهانه به طرح پژوهشی به هیچ وجه منطقی نیست»، طرح پژوهشی تمام هزینههایش را در پیشنهادۀ اوّلیه تعیین و دریافت کردهاست. برای تشویق طرحهای پژوهشی، دانشگاه میتواند حق بالاسری خود را کم کند یا در «شیوهنامۀ امتیازدهی به فعّالیتهای پژوهشی» -که مبنای اعطای پایۀ سالیانه، پایۀ تشویقی، انتخاب پژوهشگر برتر و غیره خواهد بود- برای آن امتیاز بالایی قائل شود امّا اعطای پژوهانه به طرح پژوهشی به معنای فاصله گرفتن شیوهنامۀ پژوهانه از فلسفۀ وجودیاش است. همچنین، در خصوص پژوهشگران برتر که پژوهانۀ فعّالیتهای خود را مورد به مورد دریافت میکنند. در این خصوص، موارد متعدّد دیگری هم قابل بحث است که در اینجا مجال آن نیست.
4- تحقق کیفیت-مداری (در اینجا منظور در حدّ همان شاخصهای استنادی است) که مستلزم افزایش بازۀ امتیازدهی به هر نوع فعّالیت پژوهشی است. لحاظ کردن کیفیت انواع فعّالیتهای پژوهشی مستلزم آن است که با گسترده کردن بازۀ امتیازدهی، این امکان فراهم شود که به عنوان مثال، به یک مقالۀ بسیار ارزشمند (بر اساس شاخصهای علمسنجی)، چندین برابر یک مقالۀ ضعیف امتیاز داده شود. بدیهی است افزایش جمع کل امتیازها مشکلی ایجاد نخواهد کرد چرا که نهایتاً ضریب k (جهت تبدیل امتیاز به اعتبار ریالی) از طریق تقسیم کردن اعتبارات مربوطه بر جمع کل امتیازها محاسبه و اعمال خواهد شد.
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
5- لحاظ کردن تفاوت رشتههای موضوعی مختلف: متأسفانه، تا کنون شیوهنامههای پژوهشی برخی دانشگاهها (از جمله دانشگاه رازی) به گونهای بودهاند که گویا در آنها فقط یک رشته تدریس میشود! با اینکه فعّالیتهای پژوهشی اعضای هیأت علمی رشتههای مختلف را نمیتوان با یک الگوریتم یکسان ارزیابی و امتیازدهی کرد. برخی دیگر از دانشگاههای کشور نیز، از چندین سال پیش، تلاش کردهاند با استفاده از روشهای گوناگونی، ماهیّت متفاوت رشتههای مختلف را لحاظ کنند. در شیوهنامۀ پژوهانۀ پیشنهادی جدید دانشگاه رازی تلاش شده این تفاوت از دو زاویه و در دو مرحله دیده شود: 1-امتیازدهی به بروندادهای رشتههای مختلف بر اساس نرم متفاوت تولید برونداد در آنها در سطح جهانی در شیوهنامۀ ارزیابی فعّالیتهای پژوهشی (مثلا ضریب افزایشی برای مقالههای رشتۀ فلسفه در برابر مقالههای رشتۀ شیمی) و 2-تبدیل امتیاز به اعتبار پژوهشی بر اساس تفاوت رشتههای مختلف از حیث هزینهبر بودن فعّالیتهای پژوهشی آنها در شیوهنامۀ پژوهانه (مثلا ضریب کاهشی برای رشتۀ فلسفه در برابر رشتۀ شیمی).
6- در مورد شیوهنامههای پژوهشیِ تشویقی (پایۀ تشویقی و انتخاب پژوهشگر برتر)، صرفاً امتیاز فعّالیتهایی لحاظ شود که حداقل مثلاً 70% سقف امتیازی قابل اکتساب از ردیف مربوطه را کسب کردهباشند. با این کار، امتیاز فعّالیتهای با کیفیت پایین (ولو تعدادشان زیاد باشد) در خروجی این شیوهنامهها تأثیرگذار نخواهدبود.
7- حتّیالمقدور، آسانسازی روال اداری مربوط به شیوهنامههای مختلف پژوهشی و بهویژه پرداخت پژوهانه بدون نیاز به ارائۀ فاکتور (به جز در خصوص خرید تجهیزات آزمایشگاهی برای دانشگاه) یا لااقل تسهیل مقررات تسویۀ پژوهانه. متأسفانه، گوشه و کنار جامعۀ ما (شامل دانشگاهها) پُر شدهاست از قوانین و مقرراتی که همه میدانند هیچ کس به آنها عمل نکرده بلکه همگی ظاهرسازی میکنند. درخواست فاکتور از اعضای هیأت علمی برای تسویۀ پژوهانه یکی از این موارد است که هم حسابداران واحد مالی، هم اعضای هیأت علمی و هم مسئولان دانشگاه و وزارتخانه میدانند که اکثریت قریب به اتّفاق فاکتورها ساختگی و برای حفظ ظاهر است. البته، این به معنای متقلّب بودن اعضای هیأت علمی نیست؛ مشکل ناشی از دستوپاگیر بودن مقررات و عدم وجود شرایط مناسب برای اجرایی شدن آنهاست. شایسته است دانشگاهها در «آئیننامه زدایی» [3] پیشقدم شده و بهویژه از مقررات دستوپاگیری شروع کنند که همه میدانیم صرفاً کارکرد نمایشی و ظاهرسازی دارند.
8- امتیاز قائل شدن برای شاخصهایی مانند «تعداد استناد»، «شاخص اچ» و امثال آنها بسیار آفتزا بوده و انحراف بیش از پیش نظام آموزش عالی را به دنبال خواهدداشت. استفاده از چنین شاخصهایی احتمالاً به شکلگیری تیمهای استنادی (که اعضای آنها به شکل صوری و تشریفاتی به آثار یکدیگر ارجاع میدهند) انجامیده و همانطور که امتیاز دادن به مقاله، «خیل کثیری از مقالههای آبکی» و «رونق گرفتن بازار خرید و فروش مقاله» را موجب شد، امتیاز دادن به استناد نیز به «سیل استنادهای صوری» و رونق گرفتن بازار مربوطه خواهد انجامید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
زیرنویسها:
[1] احتمالاً با عنوانهای: 1- «تأثیرگذارترین شاخصها در تعیین رتبۀ دانشگاههای ایران در نظامهای رتبهبندی دانشگاهها» و 2- «مواجهۀ مناسب با نظامهای رتبهبندی دانشگاهی»
[2] 1- «مخمصۀ قرار گرفتن در یک شغل مرتبط!» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/416)، 2- «نامهای به مسئولان دانشگاه رازی» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/437) و 3- «چند اتّفاق خوب در دانشگاه رازی» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/444).
[3] اشاره به مقالۀ دکتر مسعود آریننژاد با عنوان «آئین زدایی» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/500)
6- در مورد شیوهنامههای پژوهشیِ تشویقی (پایۀ تشویقی و انتخاب پژوهشگر برتر)، صرفاً امتیاز فعّالیتهایی لحاظ شود که حداقل مثلاً 70% سقف امتیازی قابل اکتساب از ردیف مربوطه را کسب کردهباشند. با این کار، امتیاز فعّالیتهای با کیفیت پایین (ولو تعدادشان زیاد باشد) در خروجی این شیوهنامهها تأثیرگذار نخواهدبود.
7- حتّیالمقدور، آسانسازی روال اداری مربوط به شیوهنامههای مختلف پژوهشی و بهویژه پرداخت پژوهانه بدون نیاز به ارائۀ فاکتور (به جز در خصوص خرید تجهیزات آزمایشگاهی برای دانشگاه) یا لااقل تسهیل مقررات تسویۀ پژوهانه. متأسفانه، گوشه و کنار جامعۀ ما (شامل دانشگاهها) پُر شدهاست از قوانین و مقرراتی که همه میدانند هیچ کس به آنها عمل نکرده بلکه همگی ظاهرسازی میکنند. درخواست فاکتور از اعضای هیأت علمی برای تسویۀ پژوهانه یکی از این موارد است که هم حسابداران واحد مالی، هم اعضای هیأت علمی و هم مسئولان دانشگاه و وزارتخانه میدانند که اکثریت قریب به اتّفاق فاکتورها ساختگی و برای حفظ ظاهر است. البته، این به معنای متقلّب بودن اعضای هیأت علمی نیست؛ مشکل ناشی از دستوپاگیر بودن مقررات و عدم وجود شرایط مناسب برای اجرایی شدن آنهاست. شایسته است دانشگاهها در «آئیننامه زدایی» [3] پیشقدم شده و بهویژه از مقررات دستوپاگیری شروع کنند که همه میدانیم صرفاً کارکرد نمایشی و ظاهرسازی دارند.
8- امتیاز قائل شدن برای شاخصهایی مانند «تعداد استناد»، «شاخص اچ» و امثال آنها بسیار آفتزا بوده و انحراف بیش از پیش نظام آموزش عالی را به دنبال خواهدداشت. استفاده از چنین شاخصهایی احتمالاً به شکلگیری تیمهای استنادی (که اعضای آنها به شکل صوری و تشریفاتی به آثار یکدیگر ارجاع میدهند) انجامیده و همانطور که امتیاز دادن به مقاله، «خیل کثیری از مقالههای آبکی» و «رونق گرفتن بازار خرید و فروش مقاله» را موجب شد، امتیاز دادن به استناد نیز به «سیل استنادهای صوری» و رونق گرفتن بازار مربوطه خواهد انجامید.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
زیرنویسها:
[1] احتمالاً با عنوانهای: 1- «تأثیرگذارترین شاخصها در تعیین رتبۀ دانشگاههای ایران در نظامهای رتبهبندی دانشگاهها» و 2- «مواجهۀ مناسب با نظامهای رتبهبندی دانشگاهی»
[2] 1- «مخمصۀ قرار گرفتن در یک شغل مرتبط!» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/416)، 2- «نامهای به مسئولان دانشگاه رازی» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/437) و 3- «چند اتّفاق خوب در دانشگاه رازی» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/444).
[3] اشاره به مقالۀ دکتر مسعود آریننژاد با عنوان «آئین زدایی» (https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/500)
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
[email protected]
[email protected]
سلام و درود،
با آرزوی تندرستی و شادکامی برای شما بزرگواران و با سپاس بابت اینکه قابل دانسته و عرائضم را تحمّل کردید،
احتمالاً برای مدّتی در فضای مجازی (شامل کانال حاضر) فعّالیت نخواهم داشت؛ کارهای عقب افتاده ای دارم که مجبورم بیشتر برایشان وقت بگذارم.
امیدوارم در فرصت مناسب تری دوباره بتوانم دغدغه های ذهنی ام را در معرض نقد اندیشمندان قرار دهم.
ارادتمند
در پناه ایزد منّان، موفق و نیک فرجام باشید.
با آرزوی تندرستی و شادکامی برای شما بزرگواران و با سپاس بابت اینکه قابل دانسته و عرائضم را تحمّل کردید،
احتمالاً برای مدّتی در فضای مجازی (شامل کانال حاضر) فعّالیت نخواهم داشت؛ کارهای عقب افتاده ای دارم که مجبورم بیشتر برایشان وقت بگذارم.
امیدوارم در فرصت مناسب تری دوباره بتوانم دغدغه های ذهنی ام را در معرض نقد اندیشمندان قرار دهم.
ارادتمند
در پناه ایزد منّان، موفق و نیک فرجام باشید.
👆👆👆👆
علی رغم تصمیم بالا، در کانال «پویش ملّی دوباره دانشگاه» با متنی مواجه شدم که نتوانستم به سادگی از کنار آن بگذرم و لذا نقد کوتاهی در مورد آن نوشتم.
👇👇👇👇
علی رغم تصمیم بالا، در کانال «پویش ملّی دوباره دانشگاه» با متنی مواجه شدم که نتوانستم به سادگی از کنار آن بگذرم و لذا نقد کوتاهی در مورد آن نوشتم.
👇👇👇👇
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
🔻نقد یادداشتی با عنوان «سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم»
🔻وحید احسانی
🔹 دستاندرکاران محترم پویش ملّی دوباره دانشگاه، ضمن قدردانی از زحمات ارزشمند شما، خواهشمندم نقد اینجانب بر یادداشتی با عنوان «سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم» را که اخیراً در کانال پویش بازنشر دادهاید، منتشر بفرمایید. امید است شکلگیری و تداوم چنین گفتگوهایی، به «بهبود کیفیت و کارآمدی» نظام آموزش عالی کمک کند.
🔹 پیش از هر چیز، لازم می دانم به نگارندۀ متن مورد نظر عرض ادب و احترام داشته و از ایشان سپاسگزاری کنم، چرا که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان که «فرهنگ سکوت [1]» اختیار کردهاند (یعنی گلایههای خود را فقط در گفتگوهای خصوصی و روزمره مطرح میکنند)، نقدی که به نظرشان رسیده است را در فضای عمومی منتشر کردهاند.
🔹 با احترام به دیدگاه نگارنده، به نظرم دیدگاهی که در این متن نسبت به «دانشجوی دکتری»، «دورۀ دکتری»، «برگزاری دورههای تحصیلات تکمیلی» و امثال آن وجود دارد، دیدگاه صحیح و فایدهبخشی نیست. اگر چه متأسّفانه، جامعۀ ما یک جامعۀ «پرتبعیض» بوده و همانطور که ایشان اشاره فرمودهاند، این تبعیضها، فضای آموزش عالی و دانشگاهها را نیز شامل میشود، امّا در متن به گونهای در خصوص مقولههای مذکور صحبت شدهاست که گویی «امتیاز برگزاری دورۀ دکتری»، چیزی از جنس «یارانه»، «جیرۀ غذایی» و «خدمات عمومی» است که باید به صورت یکسان میان همگان تقسیم شود. بر خلاف دیدگاه متن مورد نظر، در تمام دنیا تفاوت مشهود و بارزی میان تعداد دانشجویان دکتری، تعداد دورههای پسادکتری و امکانات دانشگاههای مختلف دیده میشود و هیچ کس آن را به «آپارتاید» تشبیه نمیکند. آیا وضعیّت دانشگاههایی مانند هاروارد، امآیتی، آکسفورد و کمبریج از این لحاظ، با سایر دانشگاههای آمریکا و انگلیس یکسان است؟ آیا این اختلاف به مثابه یک تبعیض ناعادلانه است که باید با آن مقابله شود؟
🔹 متأسفانه، طی دوران نامبارکی، تعداد دورههای دکتری و دانشجویان دکترا به شدّت و به صورت بیحسابوکتاب افزایش یافت، به گروههایی که حتّی یک استاد تمام ندارند اجازه داده شد دورۀ دکتری برگزار کنند و حتّی به استادیاران تازهکار نیز راهنمایی دانشجوی دکتری سپرده شد. به هر حال، این روند باید اصلاح شود و طبیعی است که در این صورت، دانشگاههای قدیمیتر، بزرگتر و مرکزیتر (منظور دانشگاههای شهرهای بزرگتر است)، به حق، برای برگزاری دورۀ دکتری شانس بیشتری خواهندداشت. به نظرم، این تصمیم (فارغ از جزئیات آن) در راستای منافع بلند مدّت ملّی است و نباید از زاویۀ عینک «منافع کوتاه مدّت صنفی» به آن نگاه کنیم.
🔹 راستش برایم عجیب است که چرا پیش از این کسی در نقد متن مورد نظر مطلبی ننوشته بود (خودم با تأخیر آن را دیدم). این نوع نگاه مرا به یاد معضلی میاندازد که در متنی با عنوان «معضل مطالبات کوچک!» (منتشر شده در سایت و کانال تلگرامی «صدانت» [2]) به تشریح آن پرداختهام. از علاقهمندان به موضوع نوشتار حاضر دعوت میکنم آن متن را نیز ملاحظه بفرمایند.
🔹 به امید ایرانی آباد
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
زیرنویسها:
[1] اصطلاحی که «پائولو فریره» به کار برده است.
[2] دسترسی از طریق تلگرام: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/90 و از طریق سایت صدانت:
https://3danet.ir/معضل-مطالبات-کوچک/
🔻وحید احسانی
🔹 دستاندرکاران محترم پویش ملّی دوباره دانشگاه، ضمن قدردانی از زحمات ارزشمند شما، خواهشمندم نقد اینجانب بر یادداشتی با عنوان «سند آپارتایدی پذیرش دانشجوی دوره دکتری تخصصی در وزارت علوم» را که اخیراً در کانال پویش بازنشر دادهاید، منتشر بفرمایید. امید است شکلگیری و تداوم چنین گفتگوهایی، به «بهبود کیفیت و کارآمدی» نظام آموزش عالی کمک کند.
🔹 پیش از هر چیز، لازم می دانم به نگارندۀ متن مورد نظر عرض ادب و احترام داشته و از ایشان سپاسگزاری کنم، چرا که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان که «فرهنگ سکوت [1]» اختیار کردهاند (یعنی گلایههای خود را فقط در گفتگوهای خصوصی و روزمره مطرح میکنند)، نقدی که به نظرشان رسیده است را در فضای عمومی منتشر کردهاند.
🔹 با احترام به دیدگاه نگارنده، به نظرم دیدگاهی که در این متن نسبت به «دانشجوی دکتری»، «دورۀ دکتری»، «برگزاری دورههای تحصیلات تکمیلی» و امثال آن وجود دارد، دیدگاه صحیح و فایدهبخشی نیست. اگر چه متأسّفانه، جامعۀ ما یک جامعۀ «پرتبعیض» بوده و همانطور که ایشان اشاره فرمودهاند، این تبعیضها، فضای آموزش عالی و دانشگاهها را نیز شامل میشود، امّا در متن به گونهای در خصوص مقولههای مذکور صحبت شدهاست که گویی «امتیاز برگزاری دورۀ دکتری»، چیزی از جنس «یارانه»، «جیرۀ غذایی» و «خدمات عمومی» است که باید به صورت یکسان میان همگان تقسیم شود. بر خلاف دیدگاه متن مورد نظر، در تمام دنیا تفاوت مشهود و بارزی میان تعداد دانشجویان دکتری، تعداد دورههای پسادکتری و امکانات دانشگاههای مختلف دیده میشود و هیچ کس آن را به «آپارتاید» تشبیه نمیکند. آیا وضعیّت دانشگاههایی مانند هاروارد، امآیتی، آکسفورد و کمبریج از این لحاظ، با سایر دانشگاههای آمریکا و انگلیس یکسان است؟ آیا این اختلاف به مثابه یک تبعیض ناعادلانه است که باید با آن مقابله شود؟
🔹 متأسفانه، طی دوران نامبارکی، تعداد دورههای دکتری و دانشجویان دکترا به شدّت و به صورت بیحسابوکتاب افزایش یافت، به گروههایی که حتّی یک استاد تمام ندارند اجازه داده شد دورۀ دکتری برگزار کنند و حتّی به استادیاران تازهکار نیز راهنمایی دانشجوی دکتری سپرده شد. به هر حال، این روند باید اصلاح شود و طبیعی است که در این صورت، دانشگاههای قدیمیتر، بزرگتر و مرکزیتر (منظور دانشگاههای شهرهای بزرگتر است)، به حق، برای برگزاری دورۀ دکتری شانس بیشتری خواهندداشت. به نظرم، این تصمیم (فارغ از جزئیات آن) در راستای منافع بلند مدّت ملّی است و نباید از زاویۀ عینک «منافع کوتاه مدّت صنفی» به آن نگاه کنیم.
🔹 راستش برایم عجیب است که چرا پیش از این کسی در نقد متن مورد نظر مطلبی ننوشته بود (خودم با تأخیر آن را دیدم). این نوع نگاه مرا به یاد معضلی میاندازد که در متنی با عنوان «معضل مطالبات کوچک!» (منتشر شده در سایت و کانال تلگرامی «صدانت» [2]) به تشریح آن پرداختهام. از علاقهمندان به موضوع نوشتار حاضر دعوت میکنم آن متن را نیز ملاحظه بفرمایند.
🔹 به امید ایرانی آباد
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
زیرنویسها:
[1] اصطلاحی که «پائولو فریره» به کار برده است.
[2] دسترسی از طریق تلگرام: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/90 و از طریق سایت صدانت:
https://3danet.ir/معضل-مطالبات-کوچک/
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
[email protected]
[email protected]
👆👆👆👆
سلام و درود،
نویسندۀ متن مورد نظر (دکتر مجتبی عمادی) به نقد این بندۀ خدا پاسخ دادند و لذا گفتگو ادامه پیدا کرد.
آدرس پاسخ ایشان به نقد من:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/571
آدرس متن اوّل دکتر مجتبی عمادی:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/561
👇👇👇👇👇👇
سلام و درود،
نویسندۀ متن مورد نظر (دکتر مجتبی عمادی) به نقد این بندۀ خدا پاسخ دادند و لذا گفتگو ادامه پیدا کرد.
آدرس پاسخ ایشان به نقد من:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/571
آدرس متن اوّل دکتر مجتبی عمادی:
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah/561
👇👇👇👇👇👇
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
رفع تبعیض و عدالت محوری: پاسخ به نقد وحید احسانی
مجتبی عمادی
آیا "امتیاز برگزاری دوره دکترای تخصصی چیزی از جنس یارانه، جیره غذایی و خدمات عمومی است که باید به صورت یکسان میان همگان تقسیم شود؟" آیا بنده طرفدار رشد و گسترش دوره های دکترای تخصصی هستم؟ و آیا…
مجتبی عمادی
آیا "امتیاز برگزاری دوره دکترای تخصصی چیزی از جنس یارانه، جیره غذایی و خدمات عمومی است که باید به صورت یکسان میان همگان تقسیم شود؟" آیا بنده طرفدار رشد و گسترش دوره های دکترای تخصصی هستم؟ و آیا…
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
🔻در پاسخ به جناب دکتر مجتبی عمادی عزیز
🔻وحید احسانی
1- از این که قابل دانسته و پاسخ دادید سپاسگزارم. پیش از هر چیز لازم میدانم در خصوص پاراگراف آخر یادداشت شما (مورد شمارۀ 4) عرض کنم که گویا از متن من سوء برداشت کردهاید؛ چنین جسارتی نکردهام و اگر یادداشتم به صورت ناخواسته چنان پیامی را منتقل کرده است، بابت آن از شما عذر میخواهم.
2- پیش از نوشتن متن قبلی، کانال تلگرامی شما را دیده و متوجه شدم که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان (شامل استاد و دانشجو) که «فرهنگ سکوت یا احتیاط گری» اختیار کردهاند، انسانی آزاده، دلسوز و کنشگر (به قول دکتر نعمت الله فاضلی) هستید. از این بابت دوباره به سهم خودم از شما سپاسگزاری میکنم.
3- دوباره بر تبعیضهای موجود در فضای دانشگاهی کشور تأکید فرمودهاید که من هم به آن اذعان کرده بودم. یعنی در این خصوص با هم اختلافی نداریم.
4- فرمودهاید: «... وحید احسانی در نقد خود به دانشگاههای مطرح آمریکا و انگلستان چون هاروارد و کمبریج اشاره نمودهاند و به نوعی آنها را معادل با برخی دانشگاههای کلان شهرهای ایران دانستهاند». مسلّما منظور من از اشاره به دانشگاههایی مانند هاروارد و کمبریج، این نبودهاست که آنها را با برخی دانشگاههای کلان شهرهای ایران معادل بدانم. دکتر رضا منصوری بارها اشاره کردهاند که: «دانشگاه صنعتی شریف، فقط یک کالج خوب است!». فکر میکنم منظورم مشخص بوده و نیازی به توضیح دوباره وجود ندارد.
5- به نظرم چیزی که میتواند این گفتگو را شفاف کند این است که شما راه حل پیشنهادی خودتان را ارائه دهید. به عبارت دیگر، حال که شما نیز مخالف «رشد قارچ گونۀ دورههای دکتری تخصصی» بوده امّا روش در پیش گرفتهشده را «تبعیضآمیز» میدانید، به نظرتان برای کاستن از این رشد قارچ گونه چه کار باید کرد؟ روش مناسبتر برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری چیست؟ ضوابط مناسب برای صدور مجوز برگزاری دورۀ دکتری کدامند؟ آیا حال که از نگاه شما: «اصلاح دورههای دکتری نیز به رشتهای به هم پیوسته از مشکلات علی و بنیادین نظام آموزش عالی در کشور متصل است که بدون اصلاح آنها و صرفا معلول را هدف گرفتن به همین آییننامه آپارتایدی پذیرش دانشجویان دوره دکترای تخصصی منجر میشود»، باید در عین مخالفت با رشد قارچ گونۀ دورههای دکتری تخصصی، با این معضل کنار آمده و بسوزیم و بسازیم؟ یا این که تعداد دورههای دکتری را با همین روش (یا چیزی مشابه آن) کاسته و رفع سایر ایرادها و تبعیضها را نیز از طُرُقِ دیگری مطالبه کنیم؟
🔹از پروردگار مهربان برای شما و سایر دانشگاهیان دلسوز و کنشگر، تندرستی، نشاط، طول عمر با عزّت، توفیق روزافزون و فرجام نیک خواستارم.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
🔻وحید احسانی
1- از این که قابل دانسته و پاسخ دادید سپاسگزارم. پیش از هر چیز لازم میدانم در خصوص پاراگراف آخر یادداشت شما (مورد شمارۀ 4) عرض کنم که گویا از متن من سوء برداشت کردهاید؛ چنین جسارتی نکردهام و اگر یادداشتم به صورت ناخواسته چنان پیامی را منتقل کرده است، بابت آن از شما عذر میخواهم.
2- پیش از نوشتن متن قبلی، کانال تلگرامی شما را دیده و متوجه شدم که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان (شامل استاد و دانشجو) که «فرهنگ سکوت یا احتیاط گری» اختیار کردهاند، انسانی آزاده، دلسوز و کنشگر (به قول دکتر نعمت الله فاضلی) هستید. از این بابت دوباره به سهم خودم از شما سپاسگزاری میکنم.
3- دوباره بر تبعیضهای موجود در فضای دانشگاهی کشور تأکید فرمودهاید که من هم به آن اذعان کرده بودم. یعنی در این خصوص با هم اختلافی نداریم.
4- فرمودهاید: «... وحید احسانی در نقد خود به دانشگاههای مطرح آمریکا و انگلستان چون هاروارد و کمبریج اشاره نمودهاند و به نوعی آنها را معادل با برخی دانشگاههای کلان شهرهای ایران دانستهاند». مسلّما منظور من از اشاره به دانشگاههایی مانند هاروارد و کمبریج، این نبودهاست که آنها را با برخی دانشگاههای کلان شهرهای ایران معادل بدانم. دکتر رضا منصوری بارها اشاره کردهاند که: «دانشگاه صنعتی شریف، فقط یک کالج خوب است!». فکر میکنم منظورم مشخص بوده و نیازی به توضیح دوباره وجود ندارد.
5- به نظرم چیزی که میتواند این گفتگو را شفاف کند این است که شما راه حل پیشنهادی خودتان را ارائه دهید. به عبارت دیگر، حال که شما نیز مخالف «رشد قارچ گونۀ دورههای دکتری تخصصی» بوده امّا روش در پیش گرفتهشده را «تبعیضآمیز» میدانید، به نظرتان برای کاستن از این رشد قارچ گونه چه کار باید کرد؟ روش مناسبتر برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری چیست؟ ضوابط مناسب برای صدور مجوز برگزاری دورۀ دکتری کدامند؟ آیا حال که از نگاه شما: «اصلاح دورههای دکتری نیز به رشتهای به هم پیوسته از مشکلات علی و بنیادین نظام آموزش عالی در کشور متصل است که بدون اصلاح آنها و صرفا معلول را هدف گرفتن به همین آییننامه آپارتایدی پذیرش دانشجویان دوره دکترای تخصصی منجر میشود»، باید در عین مخالفت با رشد قارچ گونۀ دورههای دکتری تخصصی، با این معضل کنار آمده و بسوزیم و بسازیم؟ یا این که تعداد دورههای دکتری را با همین روش (یا چیزی مشابه آن) کاسته و رفع سایر ایرادها و تبعیضها را نیز از طُرُقِ دیگری مطالبه کنیم؟
🔹از پروردگار مهربان برای شما و سایر دانشگاهیان دلسوز و کنشگر، تندرستی، نشاط، طول عمر با عزّت، توفیق روزافزون و فرجام نیک خواستارم.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
[email protected]
[email protected]
.
چه طور ممکن است «دولت» کوچک شود در حالی که در اذهان ما «بزرگ» است؟!
وحید احسانی
یکی از تفاوتهای اساسی «دولت» میان کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته، به «اندازۀ دولت» مربوط میشود. در کشورهای توسعهیافته، دولت کوچک بوده، عمدۀ کارها توسّط انواع نهادهای مردمی (بخش خصوصی، سازمانهای مردمنهاد، اصناف، اتّحادیهها، نیروهای داوطلب و غیره) انجام شده و دولت عمدتاً نقش «هماهنگ کنندگی» دارد. در مقابل، در جوامع توسعهنیافته، دولت بسیار بزرگ بوده و در تمام کارها مداخله میکند. دولت بزرگ ماهیّتاً «ضد توسعه» است.
در ایران نیز سالهاست که از کوچک شدن دولت سخن گفته میشود، امّا در عمل، چه بسا همچنان در حال بزرگتر شدن هم باشد، چرا؟ اگر چه این مسئله از زوایای مختلفی قابل بررسی است، امّا در این نوشتار کوتاه صرفاً به یکی از دلایل مغفول ماندۀ آن (که به نظرم ریشهای ترین دلیل هم هست) پرداختهام.
در اذهان عموم مردم ایران، همه چیز (یا لااقل اکثریت قریب به اتّفاق چیزها) نهایتاً به دولت مربوط میشود. بسیاری معتقدند که تا دولت تغییر نکند هیچ کاری نمیتوان کرد. برخی حتّی به این باور رسیدهاند که تا «حکومت عوض نشود» هیچ قدم اصلاحگرانهای فایدهبخش نیست. بیشتر مردم برای یافتن شغل و کسب درآمد، در ذهنشان چیزی به جز شغل دولتی مطرح نیست. وقتی با سایرین در مورد مسائل و مشکلات جامعه صحبت میکنید، همه چیز را به دولت/حکومت میرسانند. وقتی سعی میکنید سایرین را تشویق کنید که برای اصلاح محیط پیرامونیشان قدمی بردارند، همگی دولت را مسئول این کار معرّفی میکنند. حتّی وقتی به آنها در خصوص آن دسته از رفتارهایشان که ضد منافع ملّی و ضد توسعه است (مانند دروغ گویی، دو رویی، پارتیبازی، انواع تقلّب، بی عاری و ...) تذکّر میدهید، با اعتماد به نفس کامل در چشمان شما ذل زده و دفاعیاتی مطرح می کنند که خلاصهاش میشود این که: «تقصیر دولت/حکومت است که ما چنین رفتارهای بد و مضرّی داریم!». در اذهان ما، به ویژه وقتی پای مفهوم «مسئولیت» به میان میآید، دولت/حاکمیت همه جا را پر کرده و خودمان در برابر آن گُم هستیم.
نمیخواهم از آن طرف بام افتاده و گناه خطاهای دولت/حکومت را به گردن مردم بیندازم. نمیخواهم مسئولیت دولت/حاکمیت در ایجاد شرایط نامطلوب فعلی را کمرنگ جلوه دهم، نمیخواهم نقش دولت/حاکمیت در اصلاح جامعه را کم اهمّیت عنوان کنم، امّا به نظرم، به هر حال، یکی از پیششرطهای اساسی کوچک شدن دولت/حکومت در ایران این است که ابتدا «دولت/حکومت در ذهن ما کوچک شود»، یعنی ما مردم مسئولیت خود در قبال وضعیت جامعه و محیط پیرامونیمان را پذیرفته و تلاش مسئولانه برای اصلاح امور را آغاز کنیم. در غیر این صورت، چه طور ممکن است چیزی که در اذهان ما خیلی خیلی بزرگ است، در عمل و در عالم واقع، کوچک شود؟! به نظرم، تا در این ریشه تغییری رخ ندهد، در آن شاخ و برگ هم تغییری رخ نخواهد داد. تا در اذهان ما، جایگاه خودمان از جایگاه دولت/حکومت بزرگتر نشود، هزار سلسلۀ دیگر هم که بیایند و بروند، باز دولت/حکومت بسیار بزرگ خواهد بود و «آش همین و کاسه همین»!
چه طور ممکن است جامعهای که در اذهان مردمش «فقط دولت حاکم است»، از «حکومت مردم بر مردم» (دموکراسی) بهرهمند شود؟! چه طور ممکن است .... (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).
احتمالاً بسیاری از معدود خوانندگان متن حاضر، مسئولیت «کوچک شدن اندازۀ دولت/حکومت در اذهان ما» را نیز متوجه دولت/حکومت خواهند دانست!
لطفاً چنانچه این متن را مفید دانسته و دولت را مسئول بازنشر دادن آن نمیدانید(!)، به انتشار آن کمک کنید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
چه طور ممکن است «دولت» کوچک شود در حالی که در اذهان ما «بزرگ» است؟!
وحید احسانی
یکی از تفاوتهای اساسی «دولت» میان کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته، به «اندازۀ دولت» مربوط میشود. در کشورهای توسعهیافته، دولت کوچک بوده، عمدۀ کارها توسّط انواع نهادهای مردمی (بخش خصوصی، سازمانهای مردمنهاد، اصناف، اتّحادیهها، نیروهای داوطلب و غیره) انجام شده و دولت عمدتاً نقش «هماهنگ کنندگی» دارد. در مقابل، در جوامع توسعهنیافته، دولت بسیار بزرگ بوده و در تمام کارها مداخله میکند. دولت بزرگ ماهیّتاً «ضد توسعه» است.
در ایران نیز سالهاست که از کوچک شدن دولت سخن گفته میشود، امّا در عمل، چه بسا همچنان در حال بزرگتر شدن هم باشد، چرا؟ اگر چه این مسئله از زوایای مختلفی قابل بررسی است، امّا در این نوشتار کوتاه صرفاً به یکی از دلایل مغفول ماندۀ آن (که به نظرم ریشهای ترین دلیل هم هست) پرداختهام.
در اذهان عموم مردم ایران، همه چیز (یا لااقل اکثریت قریب به اتّفاق چیزها) نهایتاً به دولت مربوط میشود. بسیاری معتقدند که تا دولت تغییر نکند هیچ کاری نمیتوان کرد. برخی حتّی به این باور رسیدهاند که تا «حکومت عوض نشود» هیچ قدم اصلاحگرانهای فایدهبخش نیست. بیشتر مردم برای یافتن شغل و کسب درآمد، در ذهنشان چیزی به جز شغل دولتی مطرح نیست. وقتی با سایرین در مورد مسائل و مشکلات جامعه صحبت میکنید، همه چیز را به دولت/حکومت میرسانند. وقتی سعی میکنید سایرین را تشویق کنید که برای اصلاح محیط پیرامونیشان قدمی بردارند، همگی دولت را مسئول این کار معرّفی میکنند. حتّی وقتی به آنها در خصوص آن دسته از رفتارهایشان که ضد منافع ملّی و ضد توسعه است (مانند دروغ گویی، دو رویی، پارتیبازی، انواع تقلّب، بی عاری و ...) تذکّر میدهید، با اعتماد به نفس کامل در چشمان شما ذل زده و دفاعیاتی مطرح می کنند که خلاصهاش میشود این که: «تقصیر دولت/حکومت است که ما چنین رفتارهای بد و مضرّی داریم!». در اذهان ما، به ویژه وقتی پای مفهوم «مسئولیت» به میان میآید، دولت/حاکمیت همه جا را پر کرده و خودمان در برابر آن گُم هستیم.
نمیخواهم از آن طرف بام افتاده و گناه خطاهای دولت/حکومت را به گردن مردم بیندازم. نمیخواهم مسئولیت دولت/حاکمیت در ایجاد شرایط نامطلوب فعلی را کمرنگ جلوه دهم، نمیخواهم نقش دولت/حاکمیت در اصلاح جامعه را کم اهمّیت عنوان کنم، امّا به نظرم، به هر حال، یکی از پیششرطهای اساسی کوچک شدن دولت/حکومت در ایران این است که ابتدا «دولت/حکومت در ذهن ما کوچک شود»، یعنی ما مردم مسئولیت خود در قبال وضعیت جامعه و محیط پیرامونیمان را پذیرفته و تلاش مسئولانه برای اصلاح امور را آغاز کنیم. در غیر این صورت، چه طور ممکن است چیزی که در اذهان ما خیلی خیلی بزرگ است، در عمل و در عالم واقع، کوچک شود؟! به نظرم، تا در این ریشه تغییری رخ ندهد، در آن شاخ و برگ هم تغییری رخ نخواهد داد. تا در اذهان ما، جایگاه خودمان از جایگاه دولت/حکومت بزرگتر نشود، هزار سلسلۀ دیگر هم که بیایند و بروند، باز دولت/حکومت بسیار بزرگ خواهد بود و «آش همین و کاسه همین»!
چه طور ممکن است جامعهای که در اذهان مردمش «فقط دولت حاکم است»، از «حکومت مردم بر مردم» (دموکراسی) بهرهمند شود؟! چه طور ممکن است .... (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).
احتمالاً بسیاری از معدود خوانندگان متن حاضر، مسئولیت «کوچک شدن اندازۀ دولت/حکومت در اذهان ما» را نیز متوجه دولت/حکومت خواهند دانست!
لطفاً چنانچه این متن را مفید دانسته و دولت را مسئول بازنشر دادن آن نمیدانید(!)، به انتشار آن کمک کنید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
.
مسائل جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!
وحید احسانی
1- آیا ممکن است پروژههای عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقهای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً او برای انجام این کار ماشین آلات پیشرفتهای مانند لودر، بولدوزر، چرثقیل، کامیون و غیره مطالبه خواهد کرد؛ هیچ کس هم از این مطالبۀ او تعجّب نمیکند، اصلاً کسی انتظاری جز این ندارد. هیچ آدم عاقلی توقع ندارد که چنان پروژههایی را بتوان با «بیل و کلنگ» اجرا کرد.
2- هنگام گفتگو درباره مسائل و مشکلات جامعه، وقتی تلاش میکنید ابتدا «نظریهها»، «چارچوبهای نظری» و «مفاهیم» لازم جهت بیان دیدگاهتان را توضیح دهید، پس از حداکثر 2 دقیقه پاسخ میشنوید که «این حرفها رو ول کن، این ها مال تو کتابهاست و به درد دانشگاهیها میخوره؛ صاف و پوست کنده تو دو جمله بگو ببینم منظورت چیه: به نظر تو اوضاع مملکت چه طوری درست میشه؟»!
3- «نظریهها»، «مدلها» و «مفاهیم»، ابزار یا ماشینآلاتی هستند که ذهن از آنها برای درک و حل مسائل پیچیده استفاده میکند. مسائل اجتماعی، به ویژه معضلاتی که برخی جوامع قرنهاست گرفتارشان هستند، با بیل و کلنگهای ذهنی قابل درک نیستند.
4- بیشتر ما بخش عمدهای از اوقات خود را صرف گفتگو دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه میکنیم امّا هیچ نیازی نمیبینیم که با ابزارهای ذهنیای که صاحبنظران برای این کار ابداع کردهاند آشنا شده و از آنها استفاده کنیم. به نظرتان چند در صد از ما –که دائماً در حال گفتگو و نسخه پیچی دربارۀ مسائل جامعه هستیم- با مفاهیم و نظریههایی مانند «جامعۀ کلنگی»، «جامعۀ کوتاه مدّت»، «چرخۀ استبداد-هرج و مرج – استبداد»، «حکومت استبدادی-جامعۀ استبدادی» و «شبه مدرنیسم» (از دکتر همایون کاتوزیان)، «انحطاط اندیشه» (دکتر سیّد جواد طباطبایی)، «چارچوب نظری نهادگرایی» (شامل مفاهیمی مانند «وابستگی به مسیر تاریخی»، «وابستگی به مسیر شناختی»، «مدل ذهنی»، «نظام پاداش دهی اجتماعی»، «ماتریس نهادی» و غیره)، «جامعهشناسی باز تولید استبداد» و «جایگاه غارت در جامعه و تاریخ ایران» (از دکتر علی رضاقلی)، «توهّم مضاعف» (دکتر داریوش شایگان)، «تجدّدمآبی» (دکتر رضا داوری اردکانی)، «دولت رانتی» (دکتر حسین مهدوی و دکتر همایون کاتوزیان)، «متغیّرهای سطح توسعه و نقش ابرتعیین کنندۀ آنها» (دکتر فرشاد مؤمنی) و غیره آشنایی داریم؟ به نظر شما چند درصد از ما احساس نیاز میکنیم که با چنین نظریات و مفاهیمی آشنا شویم؟
5- هزینۀ سالیانۀ عضویت در کتابخانههای عمومی ده هزار و پانصد تومان است و با عضویت در هر کتابخانه، میتوانید از تمامی کتابخانههای عمومی سطح کشور کتاب به امانت بگیرید. سایت اینترنتی کتابخانههای عمومی (سامانۀ سامان) جهت جستجوی کتاب و غیره، امکانات جالب و پیشرفتهای دارد. آشنایی این بندۀ خدا با برخی از مفاهیم و نظریههای بالا از طریق کتابهایی بوده که از کتابخانههای عمومی شهر به امانت گرفتهام.
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
مسائل جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!
وحید احسانی
1- آیا ممکن است پروژههای عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقهای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً او برای انجام این کار ماشین آلات پیشرفتهای مانند لودر، بولدوزر، چرثقیل، کامیون و غیره مطالبه خواهد کرد؛ هیچ کس هم از این مطالبۀ او تعجّب نمیکند، اصلاً کسی انتظاری جز این ندارد. هیچ آدم عاقلی توقع ندارد که چنان پروژههایی را بتوان با «بیل و کلنگ» اجرا کرد.
2- هنگام گفتگو درباره مسائل و مشکلات جامعه، وقتی تلاش میکنید ابتدا «نظریهها»، «چارچوبهای نظری» و «مفاهیم» لازم جهت بیان دیدگاهتان را توضیح دهید، پس از حداکثر 2 دقیقه پاسخ میشنوید که «این حرفها رو ول کن، این ها مال تو کتابهاست و به درد دانشگاهیها میخوره؛ صاف و پوست کنده تو دو جمله بگو ببینم منظورت چیه: به نظر تو اوضاع مملکت چه طوری درست میشه؟»!
3- «نظریهها»، «مدلها» و «مفاهیم»، ابزار یا ماشینآلاتی هستند که ذهن از آنها برای درک و حل مسائل پیچیده استفاده میکند. مسائل اجتماعی، به ویژه معضلاتی که برخی جوامع قرنهاست گرفتارشان هستند، با بیل و کلنگهای ذهنی قابل درک نیستند.
4- بیشتر ما بخش عمدهای از اوقات خود را صرف گفتگو دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه میکنیم امّا هیچ نیازی نمیبینیم که با ابزارهای ذهنیای که صاحبنظران برای این کار ابداع کردهاند آشنا شده و از آنها استفاده کنیم. به نظرتان چند در صد از ما –که دائماً در حال گفتگو و نسخه پیچی دربارۀ مسائل جامعه هستیم- با مفاهیم و نظریههایی مانند «جامعۀ کلنگی»، «جامعۀ کوتاه مدّت»، «چرخۀ استبداد-هرج و مرج – استبداد»، «حکومت استبدادی-جامعۀ استبدادی» و «شبه مدرنیسم» (از دکتر همایون کاتوزیان)، «انحطاط اندیشه» (دکتر سیّد جواد طباطبایی)، «چارچوب نظری نهادگرایی» (شامل مفاهیمی مانند «وابستگی به مسیر تاریخی»، «وابستگی به مسیر شناختی»، «مدل ذهنی»، «نظام پاداش دهی اجتماعی»، «ماتریس نهادی» و غیره)، «جامعهشناسی باز تولید استبداد» و «جایگاه غارت در جامعه و تاریخ ایران» (از دکتر علی رضاقلی)، «توهّم مضاعف» (دکتر داریوش شایگان)، «تجدّدمآبی» (دکتر رضا داوری اردکانی)، «دولت رانتی» (دکتر حسین مهدوی و دکتر همایون کاتوزیان)، «متغیّرهای سطح توسعه و نقش ابرتعیین کنندۀ آنها» (دکتر فرشاد مؤمنی) و غیره آشنایی داریم؟ به نظر شما چند درصد از ما احساس نیاز میکنیم که با چنین نظریات و مفاهیمی آشنا شویم؟
5- هزینۀ سالیانۀ عضویت در کتابخانههای عمومی ده هزار و پانصد تومان است و با عضویت در هر کتابخانه، میتوانید از تمامی کتابخانههای عمومی سطح کشور کتاب به امانت بگیرید. سایت اینترنتی کتابخانههای عمومی (سامانۀ سامان) جهت جستجوی کتاب و غیره، امکانات جالب و پیشرفتهای دارد. آشنایی این بندۀ خدا با برخی از مفاهیم و نظریههای بالا از طریق کتابهایی بوده که از کتابخانههای عمومی شهر به امانت گرفتهام.
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
.
اگر امروز آغاز کنیم، چند نسل بعد از ما ممکن است از فواید تلاشهایمان بهرهمند شوند؟! (وحید احسانی)
قسمت اوّل) توسعهیافتگی: تحوّل در نظام ارزشگذاری
1- طرح مسئله
فرض کنیم جامعۀ ما از همین امروز تنزّل در سراشیبی انحطاط را پایان داده و صعود از بلندای توسعه را آغاز کند؛ با وجود این همه بحران، معضلات پیچیده، زخمهای عمیق و دردهای مزمن، چقدر طول میکشد که از مزایای توسعه (رفاه، امنیت، آرامش، احترام، بهداشت و غیره) بهرهمند شویم؟ اگر ما الان شروع کنیم، آیا امیدی هست که خودمان شمّهای از مزایای توسعه را درک کنیم؟ خودمان هیچ، آیا امیدی هست که فرزندانمان بهرهای ببرند یا آنها هم صرفاً باید برای راحتی آیندگانشان به این تلاش ادامه دهند؟ اصلا فرزندانمان به کنار؛ نوههایمان چه طور؟ نتیجهها چه؟ ندیدهها؟ بنابراین، با توجه به فاصلهای که با وضع مطلوب پیدا کردهایم، آیا اصلا ارزشش را دارد که برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟
به نظرم، یکی از مسائلی که موجب میشود در میان ما عزم، اراده و تلاشی در جهت اصلاح امور دیده نشود، پاسخ بسیار تاریکی است که در برابر پرسشهای بالا با آن مواجه میشویم. نمیخواهم با این هدف که «این مانع ناامید کننده را از پیش رو بردارم»، خود و سایرین را گول زده و «خوشبین بودن» را تلقین و القاء کنم، امّا واقعا پاسخم به پرسشهای بالا اصلا تاریک نیست. به نظرم، بهرهمند شدن از نتیجۀ چنین تلاشی خیلی زودتر از اینها حاصل میشود و همان نسلی که شروع کنند، از مزایای اوّلیۀ آن –که محسوس و قابل توجّه هم خواهند بود- بهرهمند خواهند شد. به شما حق میدهم که از دیدگاهم تعجّب کنید. اختلاف دیدگاه من با هموطنانی که پاسخشان به پرسشهای بالا خیلی ناامید کننده است، به «توصیفهای متفاوتمان از وضع کنونی» مربوط نمیشود؛ اگر تا پایان این نوشتار (شامل سه قسمت کوتاه) تحمّل کنید، توضیح خواهم داد.
2- توسعه یافتگی: تحوّل در نظام ارزشگذاری
تا جایی که میفهمم، آن چیزهایی که در میان ما به عنوان «توسعهیافتگی» شناخته میشوند (آسمانخراشهای سر به فلک کشیده، پلهای عظیم، تکنولوژیهای پیشرفته، رفاهیات و غیره) نه خود توسعه بلکه پیامدهای آن هستند. برخی از اندیشمندان تذکر دادهاند که توسعه، بیش از هر چیز دیگر، «تغییر در نگرش و رفتار است» [1]. به نظرم، در میان تغییرات نگرشی (که مقدم هستند) نیز مهمترین رکن «تغییر در ارزشها و اولویتها» است. به عبارت ساده، توسعهیافته شدن یعنی اینکه برای مقولههایی مانند «شناخت جهان»، «شکوفا کردن قابلیّتهای بالقوه»، «تأثیرگذاری مثبت در محیط زندگی (هر چند اندک)»، «بالفعل کردن ارادهای که حدّ و مرز آن مشخص نیست»، «بروز هر چه نمایانتر مقام خلیفهاللهی در زمین» و امثال آن، بیش از «رفاهیات»، «تجمّلات» و «لذّتهای آنی» ارزش قائل شویم. مقولههای اخیر یک دستاورد جانبی و حاشیهای برای کسانی است که بر مفاهیم متعالی اوّل متمرکز شده و پایداری به خرج دادهاند. از این نظر، پرسشهای ابتدای متن ناشی از عدم توسعهیافتگی ماست. یعنی چون همچنان رفاهیات، لذّات حیوانی و امثال آنها برایمان اولویت بیشتری دارد، لذا حساب هزینه و فایده کرده و بررسی میکنیم که «آیا تلاش کردن برای توسعه به صرفه است یا نه؟» و «اگر برای توسعهیافتهشدن تلاش کنیم، چند وقت دیگر به رفاهیات، تجمّلات و لذّات آنی دست مییابیم؟». در مقابل، اگر نظام ارزشگذاریمان توسعهیافته شود، پرسشهای بالا موضوعیتشان را از دست میدهند.
پیشقراولان و آغازگران فرایند توسعه، تصویر مشخّصی از دستاوردهای تلاشهای خود (رفاهیّات، تجمّلات و غیره) و اینکه چه زمانی فراهم میشود در ذهن نداشتند و اصولاً هدف اصلیشان این چیزها نبود، آنها اهداف متعالیتری را در پیش گرفتند و در این مسیر از رفاهیّات و غیره هم به عنوان یک دستاورد جانبی بهرهمند شدند [2]. بنابراین، از این نظر، مواجه بودن با پرسشهای ابتدای متن و مهم بودن آنها برای ما، «عین توسعهنیافتگی ما» است.
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
—------------------------------------------------------------
زیرنویس ها:
[1] نگاه کنید به یادداشتی از نگارنده با عنوان «نقش تعیین کنندۀ اندیشه در وضعیّت اقتصادی-اجتماعی جوامع»، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/48
[2] در این رابطه، همچنین نگاه کنید به یادداشتی از نگارنده با عنوان «علّت تفاوت فاحش میان ما و آنها»: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/70
اگر امروز آغاز کنیم، چند نسل بعد از ما ممکن است از فواید تلاشهایمان بهرهمند شوند؟! (وحید احسانی)
قسمت اوّل) توسعهیافتگی: تحوّل در نظام ارزشگذاری
1- طرح مسئله
فرض کنیم جامعۀ ما از همین امروز تنزّل در سراشیبی انحطاط را پایان داده و صعود از بلندای توسعه را آغاز کند؛ با وجود این همه بحران، معضلات پیچیده، زخمهای عمیق و دردهای مزمن، چقدر طول میکشد که از مزایای توسعه (رفاه، امنیت، آرامش، احترام، بهداشت و غیره) بهرهمند شویم؟ اگر ما الان شروع کنیم، آیا امیدی هست که خودمان شمّهای از مزایای توسعه را درک کنیم؟ خودمان هیچ، آیا امیدی هست که فرزندانمان بهرهای ببرند یا آنها هم صرفاً باید برای راحتی آیندگانشان به این تلاش ادامه دهند؟ اصلا فرزندانمان به کنار؛ نوههایمان چه طور؟ نتیجهها چه؟ ندیدهها؟ بنابراین، با توجه به فاصلهای که با وضع مطلوب پیدا کردهایم، آیا اصلا ارزشش را دارد که برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟
به نظرم، یکی از مسائلی که موجب میشود در میان ما عزم، اراده و تلاشی در جهت اصلاح امور دیده نشود، پاسخ بسیار تاریکی است که در برابر پرسشهای بالا با آن مواجه میشویم. نمیخواهم با این هدف که «این مانع ناامید کننده را از پیش رو بردارم»، خود و سایرین را گول زده و «خوشبین بودن» را تلقین و القاء کنم، امّا واقعا پاسخم به پرسشهای بالا اصلا تاریک نیست. به نظرم، بهرهمند شدن از نتیجۀ چنین تلاشی خیلی زودتر از اینها حاصل میشود و همان نسلی که شروع کنند، از مزایای اوّلیۀ آن –که محسوس و قابل توجّه هم خواهند بود- بهرهمند خواهند شد. به شما حق میدهم که از دیدگاهم تعجّب کنید. اختلاف دیدگاه من با هموطنانی که پاسخشان به پرسشهای بالا خیلی ناامید کننده است، به «توصیفهای متفاوتمان از وضع کنونی» مربوط نمیشود؛ اگر تا پایان این نوشتار (شامل سه قسمت کوتاه) تحمّل کنید، توضیح خواهم داد.
2- توسعه یافتگی: تحوّل در نظام ارزشگذاری
تا جایی که میفهمم، آن چیزهایی که در میان ما به عنوان «توسعهیافتگی» شناخته میشوند (آسمانخراشهای سر به فلک کشیده، پلهای عظیم، تکنولوژیهای پیشرفته، رفاهیات و غیره) نه خود توسعه بلکه پیامدهای آن هستند. برخی از اندیشمندان تذکر دادهاند که توسعه، بیش از هر چیز دیگر، «تغییر در نگرش و رفتار است» [1]. به نظرم، در میان تغییرات نگرشی (که مقدم هستند) نیز مهمترین رکن «تغییر در ارزشها و اولویتها» است. به عبارت ساده، توسعهیافته شدن یعنی اینکه برای مقولههایی مانند «شناخت جهان»، «شکوفا کردن قابلیّتهای بالقوه»، «تأثیرگذاری مثبت در محیط زندگی (هر چند اندک)»، «بالفعل کردن ارادهای که حدّ و مرز آن مشخص نیست»، «بروز هر چه نمایانتر مقام خلیفهاللهی در زمین» و امثال آن، بیش از «رفاهیات»، «تجمّلات» و «لذّتهای آنی» ارزش قائل شویم. مقولههای اخیر یک دستاورد جانبی و حاشیهای برای کسانی است که بر مفاهیم متعالی اوّل متمرکز شده و پایداری به خرج دادهاند. از این نظر، پرسشهای ابتدای متن ناشی از عدم توسعهیافتگی ماست. یعنی چون همچنان رفاهیات، لذّات حیوانی و امثال آنها برایمان اولویت بیشتری دارد، لذا حساب هزینه و فایده کرده و بررسی میکنیم که «آیا تلاش کردن برای توسعه به صرفه است یا نه؟» و «اگر برای توسعهیافتهشدن تلاش کنیم، چند وقت دیگر به رفاهیات، تجمّلات و لذّات آنی دست مییابیم؟». در مقابل، اگر نظام ارزشگذاریمان توسعهیافته شود، پرسشهای بالا موضوعیتشان را از دست میدهند.
پیشقراولان و آغازگران فرایند توسعه، تصویر مشخّصی از دستاوردهای تلاشهای خود (رفاهیّات، تجمّلات و غیره) و اینکه چه زمانی فراهم میشود در ذهن نداشتند و اصولاً هدف اصلیشان این چیزها نبود، آنها اهداف متعالیتری را در پیش گرفتند و در این مسیر از رفاهیّات و غیره هم به عنوان یک دستاورد جانبی بهرهمند شدند [2]. بنابراین، از این نظر، مواجه بودن با پرسشهای ابتدای متن و مهم بودن آنها برای ما، «عین توسعهنیافتگی ما» است.
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
—------------------------------------------------------------
زیرنویس ها:
[1] نگاه کنید به یادداشتی از نگارنده با عنوان «نقش تعیین کنندۀ اندیشه در وضعیّت اقتصادی-اجتماعی جوامع»، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/48
[2] در این رابطه، همچنین نگاه کنید به یادداشتی از نگارنده با عنوان «علّت تفاوت فاحش میان ما و آنها»: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/70
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
.
کدام توسعهیافتهتر است: «آلمان بعد از جنگ جهانی» یا «ایران در دورههای اوجش»؟
وحید احسانی
پس از جنگ جهانی، آلمان چیزی جز یک «ویرانه» نبود. در مقابل، ایران به ویژه در دورههای اوج گیری ارزش نفت، از درآمد سرشاری بهرهمند شده و به واسطۀ آن ساخت و سازهای قابل توجّهی هم انجام دادهاست. با این حساب، آیا میتوانیم بگوییم که ایران طی دورههای اوجش (چه در دوران پهلوی و چه جمهوری اسلامی) در مقایسه با «آلمان بعد از جنگ جهانی»، توسعهیافتهتر بودهاست؟
اگر توسعهیافتگی را به «جنبههای عینی» آن فروبکاهیم، نه تنها «ایران در دوران اوجش»، بلکه حتّی «اتیوپی در دوران قعرش» هم از «آلمان پس از جنگ» توسعهیافتهتر به حساب میآیند، امّا ارنست شوماخر، در کتاب مشهور خود، «کوچک زیباست» توضیح میدهد که آن ظواهرِ پیچیده و تحسین برانگیزی که به عنوان «توسعه» مشاهده میکنیم، در واقع فقط نوک قلّۀ یک کوه یخی هستند. یعنی همانطور که حدود 70% یک کوه یخی در زیر آب قرار داشته و قابل رویت نیست، بخش عمدۀ «توسعه و توسعهیافتگی» نیز به جنبههای غیرقابل رویت آن مربوط میشود. وی به «بازسازی و رشد سریع برخی کشورهای اروپای غربی بعد از ویران شدن آنها در جنگ جهانی» اشاره کرده و توضیح میدهد که این اتّفاق در نظر کسانی که از توسعه، فقط جنبههای عینی آن (نوک کوه یخی) را میبینند به مثابه یک «معجزۀ اقتصادی» بود، امّا کسانی که «توسعهیافتگی» را خوب میشناختند از این اتّفاق تعجب نکرده و در واقع انتظار دیگری هم نداشتند. از میان مقولههای زیربنایی توسعه، شوماخر بر سه مفهوم «تربیت، سازمان و انضباط» تأکید میکند.
گونار میردال در کتاب «درام آسیایی» به نقل از ویتنیسکی بیان میکند که «اگر امکان داشت یکشبه تمام کارخانجات، جادهها، ساختمانها و سایر ظواهر توسعه را از توسعهیافتهترین کشور به یک کشور عقبمانده منتقل کنیم بدون اینکه نگرش و رفتار مردم کشور عقب مانده تغییر کند، بعد از بیست سال دوباره با یک کشور فقیر و عقب مانده مواجه میشدیم، امّا در مقابل، اگر میشد یکشبه، فقط نوع نگرش و روحیّات مردمان کشور توسعهیافته را –بدون هیچ گونه کمک اقتصادی و تکنولوژیکی دیگری- به مردم کشور عقب مانده منتقل کنیم، بعد از بیست سال، خود آنها همۀ کارها را انجام داده و کارخانجات، ساختمانها و پلهایی مانند آنهایی که قرار بود ما برایشان تهیّه کنیم، ایجاد میکردند».
بنابراین، اگر توسعه را به «نوک قلّۀ یخی» فرونکاهیم، متوجه میشویم که آلمان، «حتّی در آن دورانی که با خاک یکسان شده بود» هم از بهترین شرایط ایران (چه در دوران پهلوی و چه جمهوری اسلامی) توسعهیافتهتر بود. بخش عمدۀ توسعهیافتگی به «ابعاد انسانی و اجتماعی» آن مربوط میشود. انسانهای «امیدوار»، «تلاشگر»، «اهل همکاری»، «اهل مطالعه» و «مسئولیتپذیر»ی که تحت هر شرایطی، برایشان مهم است که تأثیر مثبتی بر محیط زندگیشان بگذارند، توسعهیافته بوده و لذا از «خاک»، «طلا» میسازند، در حالی که انسانهای «آرمانگرای عجول» [1]، «ناامید»، «متوقّع»، «طلبکار»، «نق نقو»، «بیعار»، «رفاهطلب»، «بیمطالعه» و «مسئولیتگریز»ی که «خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته، فکر میکنند تجملات یعنی ایدهآلهای زندگی و هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نمیشناسند» [2]، کارکردی جز فرصتسوزی ندارند.
از این منظر، نقطۀ شروع فرآیند توسعه دقیقاً از درون من و شما آغاز شده و به تصمیم ما بستگی دارد: آیا میخواهیم تلاش مسئولانه برای اصلاح محیط زندگیمان را آغاز کرده و بدین منظور از مطالعه کمک بگیریم و یا همچنان «فرافکنی کرده» و عمر گرانبهایمان را با «غر زدن» و «مسئولیت گریزی» تلف کنیم؟!
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
زیرنویسها:
[1] اصطلاحی که دکتر غلامرضا فدایی جهت توصیف ایرانیان به کار میبرد (صفحۀ اختصاصی دکتر غلامرضا فدایی در خبرآنلاین: در حاشیه سخنان دکتر رنانی)
[2] برگرفته از گفتههای دکتر محمود سریعالقلم (گفتگوی مشروح با سریعالقلم: نقدی بر سبک زندگی ایرانی. تارنمای خبرگزاری مهر. 7 بهمن 1391)
کدام توسعهیافتهتر است: «آلمان بعد از جنگ جهانی» یا «ایران در دورههای اوجش»؟
وحید احسانی
پس از جنگ جهانی، آلمان چیزی جز یک «ویرانه» نبود. در مقابل، ایران به ویژه در دورههای اوج گیری ارزش نفت، از درآمد سرشاری بهرهمند شده و به واسطۀ آن ساخت و سازهای قابل توجّهی هم انجام دادهاست. با این حساب، آیا میتوانیم بگوییم که ایران طی دورههای اوجش (چه در دوران پهلوی و چه جمهوری اسلامی) در مقایسه با «آلمان بعد از جنگ جهانی»، توسعهیافتهتر بودهاست؟
اگر توسعهیافتگی را به «جنبههای عینی» آن فروبکاهیم، نه تنها «ایران در دوران اوجش»، بلکه حتّی «اتیوپی در دوران قعرش» هم از «آلمان پس از جنگ» توسعهیافتهتر به حساب میآیند، امّا ارنست شوماخر، در کتاب مشهور خود، «کوچک زیباست» توضیح میدهد که آن ظواهرِ پیچیده و تحسین برانگیزی که به عنوان «توسعه» مشاهده میکنیم، در واقع فقط نوک قلّۀ یک کوه یخی هستند. یعنی همانطور که حدود 70% یک کوه یخی در زیر آب قرار داشته و قابل رویت نیست، بخش عمدۀ «توسعه و توسعهیافتگی» نیز به جنبههای غیرقابل رویت آن مربوط میشود. وی به «بازسازی و رشد سریع برخی کشورهای اروپای غربی بعد از ویران شدن آنها در جنگ جهانی» اشاره کرده و توضیح میدهد که این اتّفاق در نظر کسانی که از توسعه، فقط جنبههای عینی آن (نوک کوه یخی) را میبینند به مثابه یک «معجزۀ اقتصادی» بود، امّا کسانی که «توسعهیافتگی» را خوب میشناختند از این اتّفاق تعجب نکرده و در واقع انتظار دیگری هم نداشتند. از میان مقولههای زیربنایی توسعه، شوماخر بر سه مفهوم «تربیت، سازمان و انضباط» تأکید میکند.
گونار میردال در کتاب «درام آسیایی» به نقل از ویتنیسکی بیان میکند که «اگر امکان داشت یکشبه تمام کارخانجات، جادهها، ساختمانها و سایر ظواهر توسعه را از توسعهیافتهترین کشور به یک کشور عقبمانده منتقل کنیم بدون اینکه نگرش و رفتار مردم کشور عقب مانده تغییر کند، بعد از بیست سال دوباره با یک کشور فقیر و عقب مانده مواجه میشدیم، امّا در مقابل، اگر میشد یکشبه، فقط نوع نگرش و روحیّات مردمان کشور توسعهیافته را –بدون هیچ گونه کمک اقتصادی و تکنولوژیکی دیگری- به مردم کشور عقب مانده منتقل کنیم، بعد از بیست سال، خود آنها همۀ کارها را انجام داده و کارخانجات، ساختمانها و پلهایی مانند آنهایی که قرار بود ما برایشان تهیّه کنیم، ایجاد میکردند».
بنابراین، اگر توسعه را به «نوک قلّۀ یخی» فرونکاهیم، متوجه میشویم که آلمان، «حتّی در آن دورانی که با خاک یکسان شده بود» هم از بهترین شرایط ایران (چه در دوران پهلوی و چه جمهوری اسلامی) توسعهیافتهتر بود. بخش عمدۀ توسعهیافتگی به «ابعاد انسانی و اجتماعی» آن مربوط میشود. انسانهای «امیدوار»، «تلاشگر»، «اهل همکاری»، «اهل مطالعه» و «مسئولیتپذیر»ی که تحت هر شرایطی، برایشان مهم است که تأثیر مثبتی بر محیط زندگیشان بگذارند، توسعهیافته بوده و لذا از «خاک»، «طلا» میسازند، در حالی که انسانهای «آرمانگرای عجول» [1]، «ناامید»، «متوقّع»، «طلبکار»، «نق نقو»، «بیعار»، «رفاهطلب»، «بیمطالعه» و «مسئولیتگریز»ی که «خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته، فکر میکنند تجملات یعنی ایدهآلهای زندگی و هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نمیشناسند» [2]، کارکردی جز فرصتسوزی ندارند.
از این منظر، نقطۀ شروع فرآیند توسعه دقیقاً از درون من و شما آغاز شده و به تصمیم ما بستگی دارد: آیا میخواهیم تلاش مسئولانه برای اصلاح محیط زندگیمان را آغاز کرده و بدین منظور از مطالعه کمک بگیریم و یا همچنان «فرافکنی کرده» و عمر گرانبهایمان را با «غر زدن» و «مسئولیت گریزی» تلف کنیم؟!
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
زیرنویسها:
[1] اصطلاحی که دکتر غلامرضا فدایی جهت توصیف ایرانیان به کار میبرد (صفحۀ اختصاصی دکتر غلامرضا فدایی در خبرآنلاین: در حاشیه سخنان دکتر رنانی)
[2] برگرفته از گفتههای دکتر محمود سریعالقلم (گفتگوی مشروح با سریعالقلم: نقدی بر سبک زندگی ایرانی. تارنمای خبرگزاری مهر. 7 بهمن 1391)
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
Forwarded from پویش ملی دوباره دانشگاه
بالاخره «اقتدار آفرینی» یا «توزیع عادلانه»؟! (در پاسخ به دکتر مجتبی عمادی)
وحید احسانی
ضمن عرض سلام و احترام خدمت شما جناب دکتر عمادی عزیز و سپاسگزاری بابت اینکه بزرگواری فرموده و به پاسخ پرسشها پرداختهاید، مطالبی عرض میکنم. امیدوارم این بحث دونفره حوصلۀ سایرین را سر نَبَرد و فوایدی به همراه داشتهباشد (چه برای ما دو نفر و چه برای سایرین).
1- در خصوص «راه برون رفت و غلبه بر چالشهای متنوّع آموزش عالی» نظراتی مطرح فرمودهاید که گستردهتر از بحث ما است و با اجازه، به آنها ورود پیدا نمیکنم. همچنین، بر روی «شفافیت» تأکید بسیار زیادی داشته و دارید که کاملاً با شما موافقم، امّا ارتباط آن با بحث جاری صرفاً از این جهت است که «هر روشی که در پیش گرفته شود، باید جزئیات آن (چه در زمینۀ فلسفه، دلایل و منطقِ مطرح شدنش و چه در مرحلۀ اجرا) شفاف باشد».
2- هر چه تلاش میکنم نمیتوانم با کاربرد عبارت «توزیع عادلانه» در خصوص «دانشجویان دکتری» کنار بیایم. نمیدانم، شاید مشکل از جانب من باشد، ایکاش دیگرانی هم نظر میدادند تا معلوم میشد که دیدگاه من غیر عادی و عجیب است یا دیدگاه شما (شاید هر دو، شاید هم هیچ کدام). به هر حال، همانطور که قبلاً عرض کردهبودم، به نظرم عبارت «توزیع عادلانه» بیشتر با چیزهایی از قبیل «یارانه»، «جیرۀ غذایی» و «بستۀ حمایتی» تناسب دارد.
3- در مورد روش مناسب برای کاستن از تعداد دانشجویان و دورههای دکتری، صرفاً فرمودهاید «دورهای و عادلانه» که ابهامات زیادی دارد. به ویژه، منظورتان از عبارت «عادلانه» مشخص نیست. اتّفاقاً، پرسشهایی که مطرح کرده بودم (و شما نیز محبّت فرموده آنها را «دقیق و عمیق» دانستهاید) دقیقاً ناظر بر همین بود که «از نظر شما، روش غیرتبعیض-آمیز برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری کدام است؟»؛ شما پاسخ دادهاید که: «روشی که عادلانه باشد!». بدیهی است که واژۀ «عادلانه» معادل لغوی عبارت «غیرتبعیضی» است، امّا درخواستم این بود که شما «روش عادلانۀ پیشنهادی خودتان را معرّفی بفرمایید». با این حساب، در میان مطالبی که به آنها پرداختهاید، در راستای پاسخ به پرسشهای مطرح شده صرفاً یک کلمه وجود دارد: «دورهای». حال که بزرگواری فرموده، قابل دانسته و گفتگو را ادامه دادهاید، ایکاش به جای پرداختن به سایر مسائل (که البته به جای خود مهم هستند امّا میتوانید آنها را در یادداشتهای جداگانهای مطرح بفرمایید)، «شفافیت» بیشتری در پیش گرفته و از «روش عادلانۀ مورد نظر خود» جزئیات بیشتری را توضیح میدادید. آیا در روش «دورهای» مورد نظر شما، تمام دانشگاههای کشور (حتّی آنهایی که پیش از این نیز از برگزاری دورۀ دکتری محروم بودهاند) به صورت مساوی در نوبت دریافت دانشجوی دکتری قرار خواهند گرفت؟ آیا فقط گروهها یا استادانی که پیش از این دانشجوی دکتری داشتند، در نوبت قرار میگیرند؟ آیا دانشجویان دکتری حق انتخابی هم خواهند داشت یا مثلاً از میان دو نفری که در دو سال متفاوت با شرایط کاملاً مساوی در کنکور دکتری پذیرش میشوند، ممکن است صرفاً به این دلیل که در سال قبولی آنها نوبت دانشگاههای متفاوتی رسیدهاست، یکی به دانشگاه تهران برود و دیگری به دانشگاه ناکجاآباد؟ آیا ...
4- آیا فکر کردهاید که اگر قرار باشد در نظام آموزش عالی کشور، برای رفع تمام تبعیضها از رویکرد پیشنهادی شما (یعنی «دورهای و عادلانه») استفاده شود، چه پیش خواهد آمد؟ اگر «توزیع غیرعادلانه» دانشجویان دکتری را «آپارتایدی» بدانیم، تبعیضهای خیلی آپارتایدیتری هم وجود دارد: مثلاً افرادی که چند سال است مدرک دکتری خود را گرفتهاند امّا همچنان بیکار هستند یا به هر حال، «عضو هیأت علمی» نیستند. آیا نباید هیأت علمی بودن، تدریس دروس و راهنمایی دانشجویان دکتری را نیز به صورت «دورهای و عادلانه» میان آنها و «استادیاران، دانشیاران و استادان فعلی» توزیع کرد؟ اگر بخواهیم در مورد «توزیع غیرعادلانۀ دانشجویان دکتری» (به تعبیر شما)، از واژۀ «آپارتایدی» استفاده کنیم، در مورد تفاوت فاحش میان دکترهایی که عضو هیأت علمی هستند و دکترهایی که بیکار هستند، باید چه بگوییم؟! اگر هم «دانشجویان دکتری» به صورت دورهای میان دانشگاههای مختلف توزیع شوند و هم «هیأت علمی بودن» به صورت دورهای میان اعضای هیأت علمی فعلی و دکترهای غیرهیأت علمی، آیا سهم اعضای هیأت علمی فعلی از موارد توزیعی (دانشجویان دکتری، حقالزحمه راهنمایی رساله، حقوق و غیره) در مقایسه با حالتی که همین سند به قول شما «آپارتایدی» مبنا قرار بگیرد، خیلی کمتر نخواهد شد؟!
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
وحید احسانی
ضمن عرض سلام و احترام خدمت شما جناب دکتر عمادی عزیز و سپاسگزاری بابت اینکه بزرگواری فرموده و به پاسخ پرسشها پرداختهاید، مطالبی عرض میکنم. امیدوارم این بحث دونفره حوصلۀ سایرین را سر نَبَرد و فوایدی به همراه داشتهباشد (چه برای ما دو نفر و چه برای سایرین).
1- در خصوص «راه برون رفت و غلبه بر چالشهای متنوّع آموزش عالی» نظراتی مطرح فرمودهاید که گستردهتر از بحث ما است و با اجازه، به آنها ورود پیدا نمیکنم. همچنین، بر روی «شفافیت» تأکید بسیار زیادی داشته و دارید که کاملاً با شما موافقم، امّا ارتباط آن با بحث جاری صرفاً از این جهت است که «هر روشی که در پیش گرفته شود، باید جزئیات آن (چه در زمینۀ فلسفه، دلایل و منطقِ مطرح شدنش و چه در مرحلۀ اجرا) شفاف باشد».
2- هر چه تلاش میکنم نمیتوانم با کاربرد عبارت «توزیع عادلانه» در خصوص «دانشجویان دکتری» کنار بیایم. نمیدانم، شاید مشکل از جانب من باشد، ایکاش دیگرانی هم نظر میدادند تا معلوم میشد که دیدگاه من غیر عادی و عجیب است یا دیدگاه شما (شاید هر دو، شاید هم هیچ کدام). به هر حال، همانطور که قبلاً عرض کردهبودم، به نظرم عبارت «توزیع عادلانه» بیشتر با چیزهایی از قبیل «یارانه»، «جیرۀ غذایی» و «بستۀ حمایتی» تناسب دارد.
3- در مورد روش مناسب برای کاستن از تعداد دانشجویان و دورههای دکتری، صرفاً فرمودهاید «دورهای و عادلانه» که ابهامات زیادی دارد. به ویژه، منظورتان از عبارت «عادلانه» مشخص نیست. اتّفاقاً، پرسشهایی که مطرح کرده بودم (و شما نیز محبّت فرموده آنها را «دقیق و عمیق» دانستهاید) دقیقاً ناظر بر همین بود که «از نظر شما، روش غیرتبعیض-آمیز برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری کدام است؟»؛ شما پاسخ دادهاید که: «روشی که عادلانه باشد!». بدیهی است که واژۀ «عادلانه» معادل لغوی عبارت «غیرتبعیضی» است، امّا درخواستم این بود که شما «روش عادلانۀ پیشنهادی خودتان را معرّفی بفرمایید». با این حساب، در میان مطالبی که به آنها پرداختهاید، در راستای پاسخ به پرسشهای مطرح شده صرفاً یک کلمه وجود دارد: «دورهای». حال که بزرگواری فرموده، قابل دانسته و گفتگو را ادامه دادهاید، ایکاش به جای پرداختن به سایر مسائل (که البته به جای خود مهم هستند امّا میتوانید آنها را در یادداشتهای جداگانهای مطرح بفرمایید)، «شفافیت» بیشتری در پیش گرفته و از «روش عادلانۀ مورد نظر خود» جزئیات بیشتری را توضیح میدادید. آیا در روش «دورهای» مورد نظر شما، تمام دانشگاههای کشور (حتّی آنهایی که پیش از این نیز از برگزاری دورۀ دکتری محروم بودهاند) به صورت مساوی در نوبت دریافت دانشجوی دکتری قرار خواهند گرفت؟ آیا فقط گروهها یا استادانی که پیش از این دانشجوی دکتری داشتند، در نوبت قرار میگیرند؟ آیا دانشجویان دکتری حق انتخابی هم خواهند داشت یا مثلاً از میان دو نفری که در دو سال متفاوت با شرایط کاملاً مساوی در کنکور دکتری پذیرش میشوند، ممکن است صرفاً به این دلیل که در سال قبولی آنها نوبت دانشگاههای متفاوتی رسیدهاست، یکی به دانشگاه تهران برود و دیگری به دانشگاه ناکجاآباد؟ آیا ...
4- آیا فکر کردهاید که اگر قرار باشد در نظام آموزش عالی کشور، برای رفع تمام تبعیضها از رویکرد پیشنهادی شما (یعنی «دورهای و عادلانه») استفاده شود، چه پیش خواهد آمد؟ اگر «توزیع غیرعادلانه» دانشجویان دکتری را «آپارتایدی» بدانیم، تبعیضهای خیلی آپارتایدیتری هم وجود دارد: مثلاً افرادی که چند سال است مدرک دکتری خود را گرفتهاند امّا همچنان بیکار هستند یا به هر حال، «عضو هیأت علمی» نیستند. آیا نباید هیأت علمی بودن، تدریس دروس و راهنمایی دانشجویان دکتری را نیز به صورت «دورهای و عادلانه» میان آنها و «استادیاران، دانشیاران و استادان فعلی» توزیع کرد؟ اگر بخواهیم در مورد «توزیع غیرعادلانۀ دانشجویان دکتری» (به تعبیر شما)، از واژۀ «آپارتایدی» استفاده کنیم، در مورد تفاوت فاحش میان دکترهایی که عضو هیأت علمی هستند و دکترهایی که بیکار هستند، باید چه بگوییم؟! اگر هم «دانشجویان دکتری» به صورت دورهای میان دانشگاههای مختلف توزیع شوند و هم «هیأت علمی بودن» به صورت دورهای میان اعضای هیأت علمی فعلی و دکترهای غیرهیأت علمی، آیا سهم اعضای هیأت علمی فعلی از موارد توزیعی (دانشجویان دکتری، حقالزحمه راهنمایی رساله، حقوق و غیره) در مقایسه با حالتی که همین سند به قول شما «آپارتایدی» مبنا قرار بگیرد، خیلی کمتر نخواهد شد؟!
💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
پویش ملی دوباره دانشگاه
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
[email protected]
[email protected]
سلام و درود،
این جمله را خیلی پسندیدم:
«اگر در یک جامعه عقب افتاده به دنیا بیاییم این تقصیر ما نیست، اما اگر در یک جامعه عقب افتاده از دنیا برویم این دیگر تقصیر ماست».
(از دکتر مجتبی لشکربلوکی است، آدرس یادداشت مورد نظر را در انتهای پیام جاری درج کرده ام).
با توجه به جملۀ بالا، سئوالی که خطاب به من و شما مطرح میشود این است که:
برای اصلاح جامعۀ عقب افتادهای که در آن متولّد شدهایم، چه گام مثبتی برداشتهایم؟
توضیح: شبانهروز، در حال صحبت کردن دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه بوده و دائماً تکرار میکنیم که: «فقط به فکر خودشونن»، «همهشون دستشون تو یه کاسه است»، «خوردن»، «بردن»، «همه فقط سنبل کاری میکنن»، «همه دزدی میکنن» و غیره. خب، قبول، امّا من و شما برای این که جامعه از این جایی که هست یک قدم بهتر شود چه گامی برداشتهایم؟
احتمالاً، در برابر پرسشهای بالا پاسخهایی دارید که حدس میزنم آنها را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد: «نمیشه کاری کرد» یا «از دست ما کاری ساخته نیست».
چرا نمیشه؟ چون «امکان نداره» یا چون «راهش رو بلد نیستیم»؟ مگر نه این است که «فقط مرگ درمان نداره»؟ مگر نه این که «توانا بود هر که دانا بود»؟ مگر نه این که «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را»؟ مگر نه این که «رهاند خرد مرد را از بلا»؟ مگر خداوند در قرآن نمیفرماید که «بروید و یوسف و برادرش (که میتوانند سمبل هر هدف ارزشمند دیگری هم باشند) را جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا از رحمت خدا ناامید نمیشوند، مگر گروه کافران»؟ مگر مولوی به ما یاد نداده که «سایۀ حق بر سر بنده بود / عاقبت جوینده یابنده بود»؟
درمان بیماریهای مزمن و ریشه دار جامعه هم راههایی دارد که اگر در کتابهای صاحبنظران، متخصصان و اندیشمندان به دنبالشان بگردیم، پیدایشان میکنیم. اگر «بدانیم»، «توانا» خواهیم شد، امّا اگر بر باورهای «نمیشه»، «فایده نداره»، «درست بشو نیست»، «از ما کاری ساخته نیست» و امثال آنها اصرار بورزیم، چیزی هم درست نخواهد شد.
مخلص کلام:
همه چیز به ما (من و شما) بستگی دارد: این که اوّلاً، بخواهیم و ثانیاً، با مطالعه، به دنبال راهش بگردیم.
ای نسخهٔ نامهٔ الاهی که تویی
وی آینهٔ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب، هر آن چه خواهی که تویی
(در خصوص سرایندۀ دو بیتی بالا اختلاف نظر وجود دارد)
از آنجا که ممکن است برخی از خوانندگان احتمالی یادداشت حاضر (با این فرض که خواننندهای هم داشته باشد)، به این بندۀ خدا بگویند که «تو که رفتهای و خواندهای و راه اصلاح جامعه را در کتابهای صاحبنظران پیدا کردهای، خب به ما هم یاد بده، اصلاً به جای این یادداشت میتوانستی همون «روش اصلاح جامعه» رو در قالب یک یادداشت خیلی خلاصهتر تو کانالت بگذاری»، شما را به یادداشتی دیگر با عنوان «مسائل جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!» نیز ارجاع می دهم:
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/148
آدرس پست دکتر مجتبی لشکربلوکی:
https://www.tg-me.com/Dr_Lashkarbolouki/4437
.
.
این جمله را خیلی پسندیدم:
«اگر در یک جامعه عقب افتاده به دنیا بیاییم این تقصیر ما نیست، اما اگر در یک جامعه عقب افتاده از دنیا برویم این دیگر تقصیر ماست».
(از دکتر مجتبی لشکربلوکی است، آدرس یادداشت مورد نظر را در انتهای پیام جاری درج کرده ام).
با توجه به جملۀ بالا، سئوالی که خطاب به من و شما مطرح میشود این است که:
برای اصلاح جامعۀ عقب افتادهای که در آن متولّد شدهایم، چه گام مثبتی برداشتهایم؟
توضیح: شبانهروز، در حال صحبت کردن دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه بوده و دائماً تکرار میکنیم که: «فقط به فکر خودشونن»، «همهشون دستشون تو یه کاسه است»، «خوردن»، «بردن»، «همه فقط سنبل کاری میکنن»، «همه دزدی میکنن» و غیره. خب، قبول، امّا من و شما برای این که جامعه از این جایی که هست یک قدم بهتر شود چه گامی برداشتهایم؟
احتمالاً، در برابر پرسشهای بالا پاسخهایی دارید که حدس میزنم آنها را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد: «نمیشه کاری کرد» یا «از دست ما کاری ساخته نیست».
چرا نمیشه؟ چون «امکان نداره» یا چون «راهش رو بلد نیستیم»؟ مگر نه این است که «فقط مرگ درمان نداره»؟ مگر نه این که «توانا بود هر که دانا بود»؟ مگر نه این که «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را»؟ مگر نه این که «رهاند خرد مرد را از بلا»؟ مگر خداوند در قرآن نمیفرماید که «بروید و یوسف و برادرش (که میتوانند سمبل هر هدف ارزشمند دیگری هم باشند) را جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا از رحمت خدا ناامید نمیشوند، مگر گروه کافران»؟ مگر مولوی به ما یاد نداده که «سایۀ حق بر سر بنده بود / عاقبت جوینده یابنده بود»؟
درمان بیماریهای مزمن و ریشه دار جامعه هم راههایی دارد که اگر در کتابهای صاحبنظران، متخصصان و اندیشمندان به دنبالشان بگردیم، پیدایشان میکنیم. اگر «بدانیم»، «توانا» خواهیم شد، امّا اگر بر باورهای «نمیشه»، «فایده نداره»، «درست بشو نیست»، «از ما کاری ساخته نیست» و امثال آنها اصرار بورزیم، چیزی هم درست نخواهد شد.
مخلص کلام:
همه چیز به ما (من و شما) بستگی دارد: این که اوّلاً، بخواهیم و ثانیاً، با مطالعه، به دنبال راهش بگردیم.
ای نسخهٔ نامهٔ الاهی که تویی
وی آینهٔ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب، هر آن چه خواهی که تویی
(در خصوص سرایندۀ دو بیتی بالا اختلاف نظر وجود دارد)
از آنجا که ممکن است برخی از خوانندگان احتمالی یادداشت حاضر (با این فرض که خواننندهای هم داشته باشد)، به این بندۀ خدا بگویند که «تو که رفتهای و خواندهای و راه اصلاح جامعه را در کتابهای صاحبنظران پیدا کردهای، خب به ما هم یاد بده، اصلاً به جای این یادداشت میتوانستی همون «روش اصلاح جامعه» رو در قالب یک یادداشت خیلی خلاصهتر تو کانالت بگذاری»، شما را به یادداشتی دیگر با عنوان «مسائل جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!» نیز ارجاع می دهم:
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/148
آدرس پست دکتر مجتبی لشکربلوکی:
https://www.tg-me.com/Dr_Lashkarbolouki/4437
.
.
Telegram
کانال وحید احسانی
.
مسائل جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!
وحید احسانی
1- آیا ممکن است پروژههای عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقهای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً…
مسائل جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!
وحید احسانی
1- آیا ممکن است پروژههای عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقهای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً…
Forwarded from Article reader|Статей читалка
Telegraph
ایران: جایی مناسب برای تجربۀ یک زندگی فوقالعاده!
وحید احسانی: به نظرم، ایران، برای تجربهکردن یک زندگی فوقالعاده، جای بسیار مناسبی است. بنابراین، اوّلاً خدا را شاکرم که در ایران متولّد شدهام و ثانیاً، به فرزندم و سایر ایرانیان، به خاطر متولّد شدن در این کشور تبریک میگویم. به شما خوانندۀ محترم حق میدهم…
Forwarded from موفقیتهای کوچک ایرانیان
موفقیت کوچک: جلسۀ کتابخوانی خانوادگی
وحید احسانی (@vahidehsani_vh)
✳️ ما -جمعی متشکل از 4 خانوادۀ دوست که با هم رفتوآمد داشته و گاهاً به طبیعت گردی میپرداختیم- از حدود یک سال پیش جلسات کتابخوانی خانوادگی خود را آغاز کردیم. جلسات به صورت هفتگی (یا دوهفته یکبار) و به صورت گردشی در منزل اعضای داوطلب برگزار میشود. در این جلسات اعضاء به ترتیب در مورد کتابها، کتاب و یا صفحاتی از یک کتاب که مطالعه کردهاند صحبت میکنند (چرایی و چگونگی انتخاب کتاب، خواندن گزیدههایی از کتاب، نظر و نقد شخصی در خصوص کتاب یا غیره) و معمولاً گفتوشنودهای کوچکی هم شکل میگیرد.
✳️ هماکنون جلسات معمولا با حضور 12 بزرگسال و 2-3 خردسال تشکیل میشود. حضور خردسالان هر چند گاهی اسباب مزاحمتهایی میشود امّا در راستای یکی از اهداف اصلی جلسه است،یعنی «تشویق خردسالان به مطالعه»، که دستاوردهای محسوسی هم داشته است. خردسالان با علاقه مشارکت میکنند و مثلا کتابهای قصّهای که والدینشان برایشان تعریف کردهاند را توضیح داده و توسّط حضار تشویق میشوند.
✳️ پیشنهاد کانال: این تجربه موفق را در مورد حوزههای دیگری مانند تماشای فیلم، نمایشنامهخوانی، شنیدن موسیقی و... نیز می توان انجام داد.
✳️ ارتباط با ادمین کانال #موفقیتهای_کوچک_ایرانیان و ارسال موفقیتها: @ad_irss
✳️ در کنار هم موفقیتهای بیشتری را رقم خواهیم زد. ما را به دیگران معرفی کنید.
https://www.tg-me.com/IR_S_S
کانال #موفقیتهای_کوچک_ایرانیان: @IR_S_
وحید احسانی (@vahidehsani_vh)
✳️ ما -جمعی متشکل از 4 خانوادۀ دوست که با هم رفتوآمد داشته و گاهاً به طبیعت گردی میپرداختیم- از حدود یک سال پیش جلسات کتابخوانی خانوادگی خود را آغاز کردیم. جلسات به صورت هفتگی (یا دوهفته یکبار) و به صورت گردشی در منزل اعضای داوطلب برگزار میشود. در این جلسات اعضاء به ترتیب در مورد کتابها، کتاب و یا صفحاتی از یک کتاب که مطالعه کردهاند صحبت میکنند (چرایی و چگونگی انتخاب کتاب، خواندن گزیدههایی از کتاب، نظر و نقد شخصی در خصوص کتاب یا غیره) و معمولاً گفتوشنودهای کوچکی هم شکل میگیرد.
✳️ هماکنون جلسات معمولا با حضور 12 بزرگسال و 2-3 خردسال تشکیل میشود. حضور خردسالان هر چند گاهی اسباب مزاحمتهایی میشود امّا در راستای یکی از اهداف اصلی جلسه است،یعنی «تشویق خردسالان به مطالعه»، که دستاوردهای محسوسی هم داشته است. خردسالان با علاقه مشارکت میکنند و مثلا کتابهای قصّهای که والدینشان برایشان تعریف کردهاند را توضیح داده و توسّط حضار تشویق میشوند.
✳️ پیشنهاد کانال: این تجربه موفق را در مورد حوزههای دیگری مانند تماشای فیلم، نمایشنامهخوانی، شنیدن موسیقی و... نیز می توان انجام داد.
✳️ ارتباط با ادمین کانال #موفقیتهای_کوچک_ایرانیان و ارسال موفقیتها: @ad_irss
✳️ در کنار هم موفقیتهای بیشتری را رقم خواهیم زد. ما را به دیگران معرفی کنید.
https://www.tg-me.com/IR_S_S
کانال #موفقیتهای_کوچک_ایرانیان: @IR_S_
Telegram
موفقیتهای کوچک ایرانیان
موفقیتهای کوچک ایرانیان، ایدهای برای ساختن دنیایی بهتر است، دنیایی که امیدواران میسازند، بی آنکه تلاش برای کسب موفقیتهای بزرگ را نفی کنند.
تماس با مدیر کانال: @Ad_DI_IRSS
تماس با مدیر کانال: @Ad_DI_IRSS
Forwarded from شعر، فرهنگ و ادبیات
▪️عصر گفتوگو
▪️انجمن کتابخوانی کرمانشاهیان
▪️شنبهها ساعت ۱۶ تا ۱۷/۳۰
▪️شهر کتاب کرمانشاه
▪️یازدهم خرداد ۱۳۹۸
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
📗شهر کتاب کرمانشاه
@kermanshahbookcity
▪️انجمن کتابخوانی کرمانشاهیان
▪️شنبهها ساعت ۱۶ تا ۱۷/۳۰
▪️شهر کتاب کرمانشاه
▪️یازدهم خرداد ۱۳۹۸
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
📗شهر کتاب کرمانشاه
@kermanshahbookcity
Forwarded from انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
.
🔴 #مسائل_جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!
✍ #وحید_احسانی(دکتری توسعه کشاورزی)
1- آیا ممکن است پروژههای عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقهای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً او برای انجام این کار ماشین آلات پیشرفتهای مانند لودر، بولدوزر، چرثقیل، کامیون و غیره مطالبه خواهد کرد؛ هیچ کس هم از این مطالبۀ او تعجّب نمیکند، اصلاً کسی انتظاری جز این ندارد. هیچ آدم عاقلی توقع ندارد که چنان پروژههایی را بتوان با «بیل و کلنگ» اجرا کرد.
2- هنگام گفتگو درباره مسائل و مشکلات جامعه، وقتی تلاش میکنید ابتدا «نظریهها»، «چارچوبهای نظری» و «مفاهیم» لازم جهت بیان دیدگاهتان را توضیح دهید، پس از حداکثر 2 دقیقه پاسخ میشنوید که «این حرفها رو ول کن، این ها مال تو کتابهاست و به درد دانشگاهیها میخوره؛ صاف و پوست کنده تو دو جمله بگو ببینم منظورت چیه: به نظر تو اوضاع مملکت چه طوری درست میشه؟»!
3- «نظریهها»، «مدلها» و «مفاهیم»، ابزار یا ماشینآلاتی هستند که ذهن از آنها برای درک و حل مسائل پیچیده استفاده میکند. مسائل اجتماعی، به ویژه معضلاتی که برخی جوامع قرنهاست گرفتارشان هستند، با بیل و کلنگهای ذهنی قابل درک نیستند.
4- بیشتر ما بخش عمدهای از اوقات خود را صرف گفتگو دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه میکنیم امّا هیچ نیازی نمیبینیم که با ابزارهای ذهنیای که صاحبنظران برای این کار ابداع کردهاند آشنا شده و از آنها استفاده کنیم. به نظرتان چند در صد از ما –که دائماً در حال گفتگو و نسخه پیچی دربارۀ مسائل جامعه هستیم- با مفاهیم و نظریههایی مانند «جامعۀ کلنگی»، «جامعۀ کوتاه مدّت»، «چرخۀ استبداد-هرج و مرج – استبداد»، «حکومت استبدادی-جامعۀ استبدادی» و «شبه مدرنیسم» (از دکتر همایون کاتوزیان)، «انحطاط اندیشه» (دکتر سیّد جواد طباطبایی)، «چارچوب نظری نهادگرایی» (شامل مفاهیمی مانند «وابستگی به مسیر تاریخی»، «وابستگی به مسیر شناختی»، «مدل ذهنی»، «نظام پاداش دهی اجتماعی»، «ماتریس نهادی» و غیره)، «جامعهشناسی باز تولید استبداد» و «جایگاه غارت در جامعه و تاریخ ایران» (از دکتر علی رضاقلی)، «توهّم مضاعف» (دکتر داریوش شایگان)، «تجدّدمآبی» (دکتر رضا داوری اردکانی)، «دولت رانتی» (دکتر حسین مهدوی و دکتر همایون کاتوزیان)، «متغیّرهای سطح توسعه و نقش ابرتعیین کنندۀ آنها» (دکتر فرشاد مؤمنی) و غیره آشنایی داریم؟ به نظر شما چند درصد از ما احساس نیاز میکنیم که با چنین نظریات و مفاهیمی آشنا شویم؟
5- هزینۀ سالیانۀ عضویت در کتابخانههای عمومی ده هزار و پانصد تومان است و با عضویت در هر کتابخانه، میتوانید از تمامی کتابخانههای عمومی سطح کشور کتاب به امانت بگیرید. سایت اینترنتی کتابخانههای عمومی (سامانۀ سامان) جهت جستجوی کتاب و غیره، امکانات جالب و پیشرفتهای دارد. آشنایی این بندۀ خدا با برخی از مفاهیم و نظریههای بالا از طریق کتابهایی بوده که از کتابخانههای عمومی شهر به امانت گرفتهام.
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
http://www.tg-me.com/Iranianspa
🔴 #مسائل_جامعه را نمیتوان با «بیل و کلنگهای ذهنی» درک و حل کرد!
✍ #وحید_احسانی(دکتری توسعه کشاورزی)
1- آیا ممکن است پروژههای عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقهای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً او برای انجام این کار ماشین آلات پیشرفتهای مانند لودر، بولدوزر، چرثقیل، کامیون و غیره مطالبه خواهد کرد؛ هیچ کس هم از این مطالبۀ او تعجّب نمیکند، اصلاً کسی انتظاری جز این ندارد. هیچ آدم عاقلی توقع ندارد که چنان پروژههایی را بتوان با «بیل و کلنگ» اجرا کرد.
2- هنگام گفتگو درباره مسائل و مشکلات جامعه، وقتی تلاش میکنید ابتدا «نظریهها»، «چارچوبهای نظری» و «مفاهیم» لازم جهت بیان دیدگاهتان را توضیح دهید، پس از حداکثر 2 دقیقه پاسخ میشنوید که «این حرفها رو ول کن، این ها مال تو کتابهاست و به درد دانشگاهیها میخوره؛ صاف و پوست کنده تو دو جمله بگو ببینم منظورت چیه: به نظر تو اوضاع مملکت چه طوری درست میشه؟»!
3- «نظریهها»، «مدلها» و «مفاهیم»، ابزار یا ماشینآلاتی هستند که ذهن از آنها برای درک و حل مسائل پیچیده استفاده میکند. مسائل اجتماعی، به ویژه معضلاتی که برخی جوامع قرنهاست گرفتارشان هستند، با بیل و کلنگهای ذهنی قابل درک نیستند.
4- بیشتر ما بخش عمدهای از اوقات خود را صرف گفتگو دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه میکنیم امّا هیچ نیازی نمیبینیم که با ابزارهای ذهنیای که صاحبنظران برای این کار ابداع کردهاند آشنا شده و از آنها استفاده کنیم. به نظرتان چند در صد از ما –که دائماً در حال گفتگو و نسخه پیچی دربارۀ مسائل جامعه هستیم- با مفاهیم و نظریههایی مانند «جامعۀ کلنگی»، «جامعۀ کوتاه مدّت»، «چرخۀ استبداد-هرج و مرج – استبداد»، «حکومت استبدادی-جامعۀ استبدادی» و «شبه مدرنیسم» (از دکتر همایون کاتوزیان)، «انحطاط اندیشه» (دکتر سیّد جواد طباطبایی)، «چارچوب نظری نهادگرایی» (شامل مفاهیمی مانند «وابستگی به مسیر تاریخی»، «وابستگی به مسیر شناختی»، «مدل ذهنی»، «نظام پاداش دهی اجتماعی»، «ماتریس نهادی» و غیره)، «جامعهشناسی باز تولید استبداد» و «جایگاه غارت در جامعه و تاریخ ایران» (از دکتر علی رضاقلی)، «توهّم مضاعف» (دکتر داریوش شایگان)، «تجدّدمآبی» (دکتر رضا داوری اردکانی)، «دولت رانتی» (دکتر حسین مهدوی و دکتر همایون کاتوزیان)، «متغیّرهای سطح توسعه و نقش ابرتعیین کنندۀ آنها» (دکتر فرشاد مؤمنی) و غیره آشنایی داریم؟ به نظر شما چند درصد از ما احساس نیاز میکنیم که با چنین نظریات و مفاهیمی آشنا شویم؟
5- هزینۀ سالیانۀ عضویت در کتابخانههای عمومی ده هزار و پانصد تومان است و با عضویت در هر کتابخانه، میتوانید از تمامی کتابخانههای عمومی سطح کشور کتاب به امانت بگیرید. سایت اینترنتی کتابخانههای عمومی (سامانۀ سامان) جهت جستجوی کتاب و غیره، امکانات جالب و پیشرفتهای دارد. آشنایی این بندۀ خدا با برخی از مفاهیم و نظریههای بالا از طریق کتابهایی بوده که از کتابخانههای عمومی شهر به امانت گرفتهام.
چنانچه این یادداشت را مفید میدانید، لطفا ً بازنشر دهید.
@vahidehsani_vh
http://www.tg-me.com/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
سلام و درود،
کانال «جلسات کتابخوانی کرمانشاه» راهاندازی شد.
از همشهریان عزیز درخواست میکنم در این کانال عضو شده و هر طور که برایشان امکان دارد، به پیگیری اهداف آن کمک کنند.
همچنین، به هموطنان سایر استانها نیز پیشنهاد میکنم این ایده را برای شهر و استان خود اجرا کنند.
👇👇👇👇
کانال «جلسات کتابخوانی کرمانشاه» راهاندازی شد.
از همشهریان عزیز درخواست میکنم در این کانال عضو شده و هر طور که برایشان امکان دارد، به پیگیری اهداف آن کمک کنند.
همچنین، به هموطنان سایر استانها نیز پیشنهاد میکنم این ایده را برای شهر و استان خود اجرا کنند.
👇👇👇👇