Telegram Web Link
🔹 دانشگاه‌های ما «بی‌گفتگو» صاحب «برنامۀ راهبردی» شده‌اند!

«گفتگو» پیش‌نیاز گریزناپذیر بسیاری از امور است. البته این مهم در جامعۀ ما چندان مورد توجه نبوده و تلاش شده‌است بدون صَرفِ وقت و انرژی برای گفتگو، به مراحل بعدی «پَرِش» صورت گیرد. در یادداشت حاضر با تأکید بر محیط‌های دانشگاهی و مفهوم «برنامۀ راهبردی»، نشان داده شده‌است که دل‌خوش‌کردن به نتایج نمایشی حاصل از این پَرِش، خودفریبی است و اگر واقعاً می‌خواهیم برای اصلاح و توسعۀ دانشگاه‌ها (و جامعه) گامی موثّر (و نه نمایشی) برداریم، باید وقت و انرژی زیادی را به گفتگو اختصاص دهیم.

۱- هیچ یک از دانشگاه‌های ما برنامۀ راهبردی ندارند!

می‌گویید: «دانشگاه ما برنامۀ راهبردی دارد»؟، با خود فکر می‌کنید که: «اتّفاقاً دانشگاه ما چند وقت پیش برنامۀ راهبردی تدوین شده‌اش را برای تمام اعضای هیأت علمی ارسال کرد تا پیش از تصویب، نظراتشان را مطرح کنند»؟، اطّلاع دارید که «خیلی دانشگاه‌های دیگر هم برنامۀ راهبردی خودشان را تدوین و تصویب کرده‌اند و از طریق سایت‌شان هم قابل دسترسی است»؟، اشتباه می‌کنید. هیچ یک از دانشگاه‌های ایران برنامۀ راهبردی ندارند؛ در ادامه توضیح داده‌ام که در شرایط فعلی، دانشگاه‌های ما اصولاً نمی‌توانند برنامۀ راهبردی داشته‌باشند.

۲- نوآوری‌های دنیای مدرن و استلزامات آنها

تقریباً همه متوجه این مسئله هستیم که «نوآوری‌های سخت‌افزاری عالم مدرن» نیازمند شرایط و استلزمات خاصّی هستند. مثلاً، اگر کشوری بخواهد از «اتومبیل» بهرۀ مناسبی ببرد، باید پیش از وارد کردن، مونتاژ یا تولید اتومبیل (یا لااقل به موازات آن)، سیستم جادّه‌ای مناسب، تابلوگذاری مناسب، سیستم اورژانس مناسب، سیستم پلیس مناسب، سیستم آموزشی مناسب برای ایجاد و ارتقاء فرهنگ رانندگی، سیستم تأمین و توزیع سوخت مناسب و ده‌ها لازمۀ دیگر را نیز ایجاد کند، در غیر این صورت، آن فناوری‌ای که در محیط مناسب خودش کارکرد مثبتی داشته‌است، به بلای جان تبدیل خواهد شد.

اگر چه در مورد همان «فناوری‌های سخت و عینی» هم در عمل، اصلِ «فراهم آوردن شرایط لازم» را رعایت نکرده‌ایم و چوبش را خورده‌ایم، امّا به هر حال، از حیث نظری متوجه این مسئله هستیم که کارکرد مناسب هر «فناوری‌ سخت‌افزاری و عینی»، مستلزم تحقق برخی پیش‌نیازها و شرایط خاص است. در مقابل، در مورد «نوآوری‌های نرم‌افزاری و مفهومی دنیای مدرن»، حتّی از حیث نظری هم عموماً متوجه این مهم نیستیم که این نرم‌افزارهای انتزاعی و مفاهیم مدرن نیز نیازمند شرایط و استلزامات خاصی هستند که اگر بر قرار نباشند، کارآمد نخواهند بود (با این فرض که امکان تحقق داشته‌باشند).

۳- برخی استلزامات برنامۀ راهبردی

«برنامۀ راهبردی» یکی از نوآوری‌ها و نرم‌افزارهای بنیادین برآمده از دنیای مدرن است. برای این که سازمانی بتواند برنامۀ راهبردی داشته‌باشد، نیاز است در آن سازمان حداقلی از «تفاهم»، «اعتماد»، «همدلی» و «توافق» (دربارۀ منافع سازمانی یا منافع مشترک افراد) وجود داشته‌باشد، در غیر این صورت، نه این که برنامۀ راهبردی‌ای که تحت چنین شرایطی تدوین و تصویب می‌شود فقط «ناکارآمد» یا «بدکارکرد» باشد، بلکه در چنین شرایطی اصولاً برنامۀ راهبردی «امکان وجود و تحقق» ندارد. ... (جهت مطالعۀ ادامۀ یادداشت لطفا به پیوند انتهایی متن مراجعه کنید).

در ادامۀ یادداشت می‌خوانید:

۴- نقش سیاست‌گذاران و مدیران مهندس و پزشک
۵- چه باید کرد؟
۶- حرکت خوب معاونت فرهنگی دانشگاه رازی

متن کامل یادداشت 2220 کلمه و زمان تقریبی مطالعۀ آن 11 دقیقه است. ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇

دانشگاه‌های ما «بی‌گفتگو» صاحب «برنامۀ راهبردی» شده‌اند!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
انسان «نقطۀ شروع» است!

برخی حُکما و اندیشمندان، «انسان» را در قالب یک جمله تعریف کرده‌اند. مثلاً ارسطو می‌گوید: «انسان حیوان ناطق است».

اگر بخواهم جسارت کرده و بر اساس عقل، سواد و مطالعات محدود خودم، اصلی‌ترین تمایز انسان با سایر موجودات عالَم هستی را به مختصرترین شکل ممکن خطاب به هم‌وطنانم بیان کنم، می‌گویم:

«انسان موجودی است که می‌تواند نقطۀ شروع تغییرات باشد».

هر تغییری که در عالم رخ می‌دهد، وابسته به تغییر پیشین دیگری بوده که آن را موجب شده‌است، تنها استثناء موجود، تغییراتی است که از «ارادۀ انسان» آغاز می‌شوند. اصلاً معنای «اراده» دقیقاً همین است. «اراده» و «تصمیم»ی که محصولِ صِرفِ شرایط و تغییرات پیشینی‌اش باشد دیگر اراده نیست. این ادّعا به معنای «انکار تأثیرپذیری انسان‌ها از اتّفاقات پیشین و محیط پیرامونی» نیست، بلکه به معنای آن است که اگر اراده، «اراده» است، به هر حال، بخشی از آن باید مستقل از اتّفاقات پیشینی و شرایط محیطی باشد.

بله، برخی معتقدند تصمیم‌گیری و ارادۀ انسان چیزی بیش از «توهّم اراده و توهّم تصمیم‌گیری» نیست (مثلاً یووال نوح هراری در کتاب «انسان خداگونه»)، امّا نگارنده اعتقاد دارم هر انسانی همواره این ظرفیت را دارد که خودش واقعاً «انتخاب کند و تصمیم بگیرد». البته در عمل و بر اساس آنچه تا کنون دیده و تجربه شده‌است، بیشتر انسان‌ها یا هیچ‌وقت این ظرفیت خود را بالفعل نمی‌کنند (تا آخر عمر مثل سایر موجودات زندگی می‌کنند) یا این ساحت وجودیِ بنیادینِ خود را خیلی کم و ضعیف فعّال می‌کنند، امّا از دید نگارنده، این مسئله هم بیش از هر چیز دیگری (شامل شرایط محیطی)، حاصل انتخاب و تصمیم خودشان بوده‌است.

چنانچه زندگی انسان‌های بزرگ و تاریخ‌ساز و نیز کسانی که از اوج محرومیت به قلّه‌های موفقیت و مفیدبودن نائل شده‌اند را بر اساس دو دیدگاه بالا تفسیر کرده و این دو تفسیر متفاوت را با هم مقایسه کنیم، اختلاف بنیادین موجود در این دو دیدگاه خیلی خوب نمایان می‌شود: آیا اشخاصی مانند گاندی، ماندلا، آلبرت شوایتزر، مادر ترزا، سقراط، پیامبران الهی، اولیای دین، مولوی، فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، هلن‌کلر، نیک‌ووی‌آچیچ، محمّدرضا شجریان و غیره، بیشتر «محصول شرایط پیشینی و محیطی» بوده‌اند یا «محصولِ عزم، اراده، انتخاب، یادگیری، تلاش، صبر و استقامت خودشان»؟

به عنوان مثال، آیا چنین است که «اگر هر کس دیگری هم (شامل من و شما) درست در موقعیت گاندی قرار می‌گرفت، دقیقاً همین گاندی و به همین اندازه بزرگوار، تأثیرگذار و تاریخ‌ساز می‌شد» یا بالعکس، «هر کس دیگری هم اگر مانند گاندی، عزم، اراده، پشتکار و استقامت به خرج دهد و به یادگیری و آگاهی‌افزایی بپردازد، به انسانی بزرگ، تأثیرگذار و تاریخ‌ساز تبدیل خواهدشد»؟ ... (جهت مطالعۀ ادامۀ یادداشت لطفا به پیوند انتهایی متن مراجعه کنید).

در ادامۀ یادداشت می‌خوانید:

🔹 «اراده» و «عقب‌ماندگی ما»
🔹 «دموکراسی» و «خود را نقطۀ شروع دیدن»
🔹 «نقش و مسئولیت مردم» در قرآن

متن کامل یادداشت 1090 کلمه و زمان تقریبی مطالعۀ آن 5 دقیقه است. ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
انسان «نقطۀ شروع» است!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
جامعۀ مدنی: «نقطۀ شروع» یا «خط پایان»؟!

خوشبختانه، با گذشت زمان، بخش فزاینده‌ای از مردم متوجه می‌شوند که «یک کلمه»ای [1] که از طریق آن باید درمان جامعه را جستجو کنیم، «جامعۀ مدنی» است. پرسش اینجاست که جامعۀ مدنی چگونه شکل گرفته و تقویت می‌شود؟

از دید بیشتر ایرانیان، وجود جامعۀ مدنی قوی مستلزم وجود «مردمانی آگاه و توانمند»، «آگاهی و توانمندی مردم» مستلزم وجود «نظام آموزشی کارآمد» و «شرایط اقتصادی مناسب» و وجود این دو نیز نیازمند وجود «نظام سیاسی مردم-مدار و پاسخگو» است.

هر گاه از «جامعۀ مدنی» صحبت می‌شود، بیشتر ما بر اساس مدل فرایندی نمایش‌داده‌شده در شکل اوّل به مسئله نگاه می‌کنیم (برای مشاهدۀ تصاویر به نمای INSTANT VIEW مراجعه کنید)، امّا اگر چنین باشد، پس دیگر به جامعۀ مدنی چه نیازی داریم؟! یعنی اگر نظام سیاسیْ مردم-مدار و پاسخگو بوده، این نظام سیاسیِ مطلوب، شرایط اقتصادی مناسب و نظام آموزشی کارآمدی ایجاد کرده‌باشد و به تَبَع این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شده‌باشند، جامعۀ مدنی قرار است به چه کار ما بیاید که بودونبود یا قوّت‌وضعفش برایمان اهمّیتی داشته‌باشد؟!

آن «جامعۀ مدنی» مورد نظر عموم ما ایرانیان -که آخرین مرحلۀ مدل فرایندی بالاست- یک چیز صرفاً تشریفاتی است. در مقابل این دیدگاه رایج، دیدگاه مهجوری هم وجود دارد که معتقد است «تلاش مستقیم برای برساختن و تقویت جامعۀ مدنی» خودش «نقطۀ شروع» است، بدین معنی که پرداختن به آن نیازمند هیچ پیش‌نیاز یا مقدماتی نیست.

مطابق دیدگاه اخیر، ما باید با تلاشِ ابتدا‌به‌ساکن در راستای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، رویه‌های غلط و مضر حاکم بر عرصه‌های مختلف جامعه (سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و غیره) را به عقب حول بدهیم، نه این که منتظر بمانیم برای تشریف‌فرمایی ما (حرکت و تلاش‌کردن ما برای اصلاح جامعه از طریق ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی) فرش قرمز پهن شده و شرایط مناسب فراهم آید (شکل دوّم).

با پذیرش این مهم، احتمالاً با پرسش‌های زیر مواجه می‌شویم:

آیا انتظار می‌رود که تمام مردم به‌اتّفاق و هم‌زمان برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی به حرکت درآیند و در تحقق این هدف به یک اندازه تأثیرگذار باشند؟
وقتی هنوز در سایرین برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی عزمی دیده نمی‌شود، من و شما چه نقشی داریم و چه کار می‌توانیم (و باید) بکنیم؟

در یادداشت کوتاه بعدی به پرسش‌های بالا پرداخته‌ام و اگر عمری باقی بود، به امید خدا طی روزهای آتی آن را منتشر خواهم کرد.

به امید سربرآوردن و رشد و گسترش جوانه‌های کوچکِ باغِ جامعۀ‌مدنی از بستر جامعه؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.

پانویس‌:
[1] اشاره به کتاب «یک کلمه» اثر میرزا یوسف‌خان تبریزی (یوسف مستشارالدوله) که چاپ اوّل آن در سال 1249 شمسی منتشر گردید. در آن سال‌های سخت و تحت فشارهای یک استبدادِ لُخم، میرزا یوسف‌خان «قانون» را به عنوان «یک کلمه»ای که نسخۀ شفابخش دردهای جامعه است معرّفی کرد، امّا «مَحَک تجربه» نشان داد که «قانون» (و بسیاری دیگر از ظواهر دموکراسی) برای سازگار شدن با رویه‌های استبدادی و اندک‌سالارانه، استعداد عجیبی دارند.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
«هستۀ اوّلیۀ جامعۀ مدنی» و «نقش ما»

شکل‌گیری و تقویت جامعۀ مدنی یک فرایند بوده و نیروی پیش‌برندۀ آن برآمده از بطن جامعه است (نه از جانب حکومت و نه در قالب یک نگرش قهرمان‌گرایانه از جانب نخبگان مشهور). البته، طبیعتاً از حیث تلاش برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، تمام مردم یکسان نیستند، یعنی برخی از مردم زودتر و در مراحل سخت اوّلیه با این کاروان همراه می‌شوند و برخی دیگر در مراحل ساده‌تر پایانی. به بیانی دیگر، در هر مرحله از این فرایند، به تناسب اصلاحاتی که در نتیجۀ مراحل پیشین حاصل شده و ساده‌تر شدن کار، بخش جدیدی از بطن جامعه با آن همراه می‌شوند. به هر حال، مردمانی هم هستند که در آخرین مرحله –وقتی در نتیجۀ فعّالیت‌های مدنیِ سایرین، شرایط سیاسی، اقتصادی و آموزشی مطلوب فراهم شد- با کاروان جامعۀ مدنی همراه می‌شوند. بر این اساس، پرسش اصلی اینجاست که «نقطۀ شروع» این فرایند کجاست؟ این فرآیند از کجا و توسّط چه کسانی باید شروع شود؟

اگر قرار باشد «گام اوّل برای آغاز این فرایند» را «حکومت» بردارد، «جامعۀ مدنی»ای که در انتهای این فرآیند قرار است به وجود بیاید، به هیچ کار نخواهد آمد (اگر ایجاد جامعۀ مدنی از طریق چنین نقطۀ شروعی اصولاً قابل تصوّر باشد)، زیرا اوّلاً، اگر حکومت چنان خیرخواه و آگاه باشد که بخواهد آغازگر فرایند ایجاد جامعۀ مدنی باشد، حتماً شرایط اقتصادی مطلوب و نظام آموزشی کارآمدی را نیز ایجاد کرده و در نتیجۀ این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شده‌اند و از این رو، بود و نبود جامعۀ مدنی موضوعیّتی نخواهد داشت، ثانیاً، جامعه مدنیِ حکومت‌ساخته بیش از آن که حامی مردم باشد، مدافع ولی‌نعمت خود (حکومت) خواهد بود و ثالثاً، هر وقت حکومت اراده کند، بساط چنین جامعۀ مدنی‌ای که خودش آن را ایجاد کرده را برخواهد چید.

اگر برداشتن گام‌های اوّلیه در راستای شکل‌گیری و تقویت جامعۀ مدنی را وظیفۀ «نخبگان» بدانیم، باید متوجه باشیم که «جامعۀ مدنی»ایی که در چارچوب یک نگرش «قهرمان‌گرایانه» ایجاد شود (با این فرض که قابل ایجاد باشد)، خیلی راحت توسّط نخبگان مستقل دیگری -که هوای سروری و حکومت به سرشان می‌زند- از دست خواهد رفت.

تنها «جامعه مدنی»ایی که در مقابل زیاده‌خواهی احتمالیِ حاکمان و نخبگان تمامیت‌خواه بیمه است، «جامعۀ مدنی»ایی است که طی یک فرآیند طبیعی از بطن جامعه جوانه زده و آهسته‌وپیوسته رشد کرده‌باشد. این جامعۀ مدنی، جامعۀ مدنی‌ای است که من و شما باید شکل‌دهندۀ جوانه‌ها و هستۀ اوّلیۀ آن باشیم. این هستۀ مرکزی به مثابه «سنگِ‌زیرِستونِ» خیمۀ جامعۀ مدنی است و از این رو، باید بسیار سخت و مقاوم باشد. ایجاد یک «هستۀ مرکزیِ سخت و مقاوم برای جامعۀ مدنی» مستلزم تلاش طاقت‌فرسا برای جوانه زدن از دل سنگ است؛ جوانه‌ای که از بستر نرم و راحت زمین زراعی رویش می‌کند، با چند ساعت تأخیر در آبیاری از بین می‌رود.

اگر برای ایجاد «هستۀ مرکزی و اوّلیۀ جامعۀ مدنی» و آغازشدن فرآیند تقویت آن، منتظر چیز و کسی جز خودمان (من و شما) هستیم، هنوز شایستگی و لیاقت جامعۀ مدنی و به تَبَع آن، شایستگی و لیاقتِ دموکراسی و آزادی را پیدا نکرده‌ایم. در غیر اینصورت، یعنی چنانچه از «خواب‌گران» برخاسته و به مثابه «السّابقون‌السّابقون [1]، عزم خود را برای آغاز فرایند «ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی» و «اقامۀ قسط در جامعه» جزم کرده‌ایم [2]، باید بدانیم که این کار از یک سو نیازمند مطالعه، آگاهی‌افزایی و دنبال کردن توصیه‌های صاحب‌نظران و خردمندان است (توانا بود هر که دانا بود) و از سوی دیگر، مستلزم کار جمعی و گروهی (ولو در قالب گروه‌های کوچک).

در پایان:
تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز (مولوی)

چنانچه حرف اصلی این یادداشت را پذیرفته‌اید و علاقه‌مندید بدانید در این راستا چه کار می‌توانید بکنید، پیشنهاد می‌کنم یادداشت کوتاه زیر (منتشر شده در کانال شبکۀ توسعه) را نیز ببینید:
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟ (نقش و مسئولیت ما در توسعۀ جامعه)

به امید سربرآوردن جوانه‌های کوچکِ باغِ جامعۀ‌مدنی از بستر جامعه و ایفای نقش مطلوب ما در این خصوص؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.

پانویس‌ها:
[1] اشاره به آیۀ 10 سورۀ واقعه.
[2] اشاره به آیۀ 25 سورۀ حدید: «همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات و نیز با ایشان کتاب و شاخص[‌های قسط و عدالت] را فرستادیم تا مردم [خودشان] برای برپایی قسط [و عدالت اجتماعی] به حرکت درآیند».

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
📣 سخنرانی مجازی با عنوان: «جامعۀ دانشگاهی و دانش‌بنیان شدن»

شرکت در این سخنرانی مجازی برای عموم (اعم از دانشگاهیان و علاقه‌مندان بیرون از دانشگاه) آزاد است.

زمان: سه‌شنبه، 11 آذر، ساعت 9 الی 12 صبح.

پیوند (لینک) شرکت در این سخنرانی مجازی:
http://vc5.razi.ac.ir/r8gl1qfl8gs1

توضیح: پس از کلیک کردن بر لینک بالا، با دنبال کردن پیام‌هایی که برای شما به نمایش درمی‌آید (شامل پیام مربوط به نصب نرم‌افزار Adobe Connect) به فضای جلسه وارد خواهید شد.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند!

این روزها خیلی‌ها خود را آزادی‌خواه، وطن‌پرست و دموکراسی‌طلب دانسته و در این جوّ هیجان‌زده، گلوله‌های «تهمت»، «اتّهام» و «اهانت» است که نثار دیگران می‌کنند.

ستارخان یک قهرمان ملی‌ است و اکنون هم بسیاری خودشان را ملی‌گرا می‌دانند، اما نه هر که سر بتراشد، قلندری داند!

———————————————

پس از کودتای محمّدعلی شاه که با به توپ بستن مجلس آغاز و با دستگیری، شکنجه و کشتار مشروطه‌خواهان ادامه یافت، ستّارخان (سردار ملّی)، باقرخان (سالار ملّی) و یاران اندکشان به تنها نبض تپندۀ آزادی‌خواهی ایران تبدیل شده، مردانه ایستادگی کرده و نگذاشتند روح آزادی از جسم بی‌جان وطن پرواز کند.

پس از چند ماه مبارزه و استقامت مجاهدان مشروطه، نیروهای روسیه، به بهانۀ حفظ امنیت اتباع روس ساکن در تبریز (که در اثر جنگ، محاصرۀ شهر و قحطی ناشی از آن به همراه سایرین در سختی قرار گرفته بودند)، و در واقع با نیّت پیگیری منافع خود، به قصد شکستن مقاومت آزادی‌خواهان به سمت تبریز حرکت کرده، از مرز گذشته و راه جلفا را باز کردند. ستّارخان و دیگر مجاهدان تبریز، برای رفع بهانهٔ تجاوز روس‌ها تلگرافی به این مضمون به محمدعلی شاه فرستادند:

«شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد، نباید همسایگان پا به میان گزارند. ما هر چه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلی‌حضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند ولی بی‌درنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران بازنماند».

محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد (البته با تعلّل)، روس‌ها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند. ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشده و به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایۀ بیرق ایران باشد، شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!».

——————————————————-

بله، من نیز نسبت به تمامیت‌خواهی اقلیّت حاکم، دخالت نظامیان در اقتصاد و سیاست، کشتار مردم معترض و «اجنبی و اشرار» خواندن آنها، جنگ‌طلبی و مذاکره‌گریزی نظام و بسیاری چیزهای دیگر معترض بوده و در حدّ توان در نقد آنها و اصلاح جامعه کوشیده‌ام، من نیز به خاطر نقدِ «تمامیت‌خواهانِ نقدستیز» به سهم خودم هزینه داده و از برخی حقوق اساسی محروم مانده‌ام، امّا اینها دلیل نمی‌شود که از ترور فرماندهان و دانشمندان ایران به دست اجنبی ناراحت نشوم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
جامعۀ دانشگاهی و دانش‌بنیان شدن

گزیده‌ای از سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشی پژوهش و سیاست‌گذاری علم‌وفناوری)
دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹

بخش اوّل)
نظام آموزش عالی ایران، چقدر دانش‌بنیان است؟

دانش‌بنیان شدن، یعنی بنیان، محور و فصل‌الخاطب قرار دادن دانش، یعنی این که تصمیم‌گیری‌ها بر اساس علم و دانش صورت بگیرد. بنابراین، پرسش محوری این بخش را می‌توان به شکل زیر بازنویسی کرد:
آیا در نظام آموزش عالی کشور، تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها بر اساس «علم و دانش» صورت می‌پذیرد؟

مطالعۀ مروری نتایج حاصل از پژوهش دربارۀ «تأثیر مشوّق‌های مالی بر عملکرد» حاکی از آن بود که از ۵۰ سال پیش ثابت شده‌است که «در مورد فعّالیت‌های نیازمند کاربرد قوای ذهنی، مشوّق‌های مالی کیفیت عملکرد را تنزّل می‌دهند». این نکته، در تمام پژوهش‌هایی که تا کنون در این رابطه انجام شده مورد تأیید قرار گرفته‌است. یافته‌های مطالعات مورد نظر، در معتبرترین مجلات علمی دنیا منتشر شده و برخی از آنها توسّط مراکز معتبری مانند «مدرسۀ اقتصادی لندن» و «بانک مرکزی آمریکا» اجرا گردیده‌است.

با وجود این، وزارت عتف، در سال ۱۳۸۳، طی آئین‌نامه‌ای، برای تشویق نگارندگان مقالات علمی، تشویق نقدی در نظرمی‌گیرد. برخی از زیرمجموعه‌های وزارت عتف، هنگام ابلاغ این شیوه‌نامه در مجموعۀ خود، یکی از اهداف و فلسفه‌های وجودی آن را «ارتقاء کیفیت فعّالیت‌های علمی و پژوهشی» عنوان کرده‌اند.

بنابراین، وزارت عتف، برای توسعۀ علم و پژوهش، از روشی استفاده کرده‌است که علم و دانش از ۵۰ سال پیش اثبات کرده که این روش کیفیت فعّالیت‌های علمی و پژوهشی را تنزّل می‌بخشد! این مسئله، یک نمونه از مواردی است که به وضوح نشان می‌دهد در ساختار نظام آموزش عالی کشور، تصمیم‌گیری‌ها مبتنی بر علم و دانش نیست، یعنی نظام آموزش عالی کشور دانش‌بنیان نیست. در سخنرانی، به مثال‌های تأمّل برانگیز دیگری هم اشاره شده‌است.

این سخنرانی در ۳ بخش ارائه گردیده، عنوان بخش‌های آتی به قرار زیر است:

بخش دوّم: تبیین نوع مواجهۀ عجیب ما با «علم و دانش»
بخش سوّم: نشانگرهای فاصله‌گرفتن نظام آموزش عالی از مسیر «نفت‌بنیان» و نزدیک شدن به مسیر «دانش‌بنیان»

فایل صوتی و اسلایدهای این سخنرانی در فرسته‌های (پست‌های) بعدی ارائه شده‌اند.

طول مدّت سخنرانی ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه است که بخش‌هایی از آن به پرسش‌وپاسخ و مشارکت حضار مربوط می‌شود.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.

http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah‌
جامعۀ دانشگاهی و دانش‌بنیان شدن.pdf
1.2 MB
جامعۀ دانشگاهی و دانش بنیان شدن

اسلاید‌های سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشیِ پژوهش و سیاست‌گذاری علم و فناوری)

دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.

http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
Audio
جامعۀ دانشگاهی و دانش بنیان شدن

فایل صوتی سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشیِ پژوهش و سیاست‌گذاری علم و فناوری)

دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.

http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
تجربۀ زیستۀ یک پژوهشگر تأثیر-مدار

چهاردهمین نشست متخصصان علم اطّلاعات و دانش‌شناسی منطقۀ جنوب کشور با موضوع «پژوهشگران جوان»

چهارشنبه ۲۶ آذر، ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۸:۰۰

به امید خدا، پس از استادان بزرگوار دکتر سیّدرحمت اللّه فتّاحی و دکتر مقصود فراستخواه، ذیل عنوان «تجربه زیستۀ یک پژوهشگر تأثیر-مدار» مطالبی را در معرض نقد علاقه‌مندان قرار خواهم داد.

برنامۀ وبینار در فرستۀ (پست) بعد نمایش داده شده‌است.

لینک ورود به تالار مجازی:
https://learning.ilisa.ir/research-week

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
برنامۀ چهاردهمین نشست متخصصان علم اطّلاعات و دانش‌شناسی منطقۀ جنوب کشور با موضوع «پژوهشگران جوان»

انجمن کتابداری و اطّلاع‌رسانی ایران - شاخۀ منطقۀ جنوب کشور

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اثربخشی پژوهش‌های دانشگاهی

به امید خدا، در یازدهمین جشنوارۀ ملّی پژوهش و فناوریِ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی، ذیل عنوان «انتخاب موضوع پژوهش با رویکرد تأثیر-مدار» مطالبی را در معرض نقد علاقه‌مندان قرار خواهم داد.

یکشنبه ۲۳ آذر، ساعت ۱۵:۰۰ الی ۱۷:۰۰ (نیم ساعت اوّل)

لینک ورود به تالار مجازی:
https://vc.nlai.ir/nlaifestival

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
‼️ مسئولان وظیفه‌شان را درست انجام می‌دهند، کم‌کاری از ماست!

توانمند شدن جامعه و به عبارتی «تبدیل شدن جامعۀ اتمیزه (ذرّه‌وار) به جامعۀ مدنی منسجم»، مستلزم تلاش‌کردن بطن جامعه برای عبور از گردنه‌های صعب‌العبور است، چیزی شبیه «هفت‌خوان رستم» یا «هفت شهرعشق»، البته در ساحت مدنّیت.

همان‌طور که صعود به قلّۀ کوه با تله‌کابین یا امثال آن عضلات ما را تقویت نمی‌کند، اگر مانع و راهزنی در کار نبوده و مسیر هموار و راحت باشد، طی کردن این مسیر هم جامعه را توانمند و رشد‌یافته نمی‌کند.

فرایند تبدیل «مردمان ذرّه‌وار» به «جامعۀ مدنی منسجم و توانمند»، مانند فرایند تبدیل «کرم» به «پروانه» است. در مرحلۀ خارج شدن از پیله، پروانه باید یک شب کامل با تمام توان تلاش کند. فشار خون ایجاد شده طی این تلاش است که باعث می‌شود بال‌های پروانهْ گسترده و توانمند شوند. اگر در ابتدای این مرحله، با ظرافت بسیار، پروانه را از پیله خارج کرده و سختی این تلاش را از دوشش برداریم، پروانۀ از پیله خارج شده، با کرم سابق تفاوت چندانی نخواهدداشت، زیرا بال‌هایش چروکیده و ضعیف هستند و توانایی به پرواز درآوردن او را ندارد. بنابراین، دست‌وپاگیر بودن پیله، که در نگاه اوّل ممکن است به عنوان یک عامل زائد و مضر به نظر برسد، در عین آزاردهنده بود، برای رشد کرم و تبدیل‌شدن آن به پروانه ضروی است.

بیشتر ما عموماً در حال گله‌گزاری از مسئولان هستیم و هرگاه دربارۀ نقش و مسئولیت‌مان در توانمند شدن جامعه مورد خطاب قرار می‌گیریم، بحث را به اینجا می‌کشانیم که «مسئولان نمی‌گذارند؛ گام‌های کوچک روبه‌جلوی ما در برابر موج‌های سیل‌آسای روبه‌عقب آنها بی‌اثر است، آنها بافته‌های ما را نقش‌برآب می‌کنند» و امثال آن.

این در حالی است که برای شکل‌گیری هستۀ مرکزی و اوّلیۀ جامعۀ مدنی، وجود موانع صعب‌العبور ضروری است. هر چه این موانع سخت‌تر و هر چه نیروهای بازدارنده نیرومندتر باشند، هستۀ اوّلیۀ جامعۀ مدنی –که طی فرایند تلاش برای عبور از این موانع ایجاد خواهد شد- توانمندتر و مستحکم‌تر خواهد بود.

در مثال بالا، «یک شب تلاش پروانه» به مثابه چند ده سال تلاش آهسته‌وپیوستۀ جامعه و نیروی آزاردهنده و به ظاهر بازدارندۀ پیله نیز به مثابه موانع و سختی‌های راه (شامل سنگ‌اندازی‌های حاکمان و مسئولانی است که شکل‌گیری جامعۀ مدنی را به صلاح خود نمی‌دانند) است. از این حیث، حاکمان و مسئولان ما وظیفۀ خود را به نحو احسن انجام می‌دهند؛ همه چیز مهیّاست تا ما دست به کار شویم.

البته ممکن است شما نخواهید در مرحلۀ آغازین –که سخت‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین مرحله بوده و به شکل‌گیری سنگ‌زیرستونِ جامعۀ مدنی می‌انجامد- پا پیش بگذارید، در این صورت، منتظر باشید، به امید خدا در نتیجۀ تلاش «السابقون السّابقون» (پیش‌گامان، صف‌شکنان)، کاروان جامعۀ مدنی به حرکت درآمده و چند منزلی به جلو می‌رود، امیدوارم در آنجا که کار ساده‌تر شده و همراه شدن با این کاروان مستلزم تحمّل مشقّات کمتری است، شما نیز همراه شوید. همراه شو عزیز!

تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز (مولوی)

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
فیلم سخنرانی

فیلم سخنرانی‌ام با عنوان «انتخاب موضوع پژوهش با رویکرد تأثیر-مدار» در نشست «اثربخشی پژوه‌های دانشگاهی» از یازدهمین جشنوارۀ ملّی پژوهش و فناوری سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی (مجازی) را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر ملاحظه بفرمایید:

https://vc.nlai.ir/p00zliclfyz4?proto=true

توضیح: برای مشاهدۀ فیلم جلسه بهتر است نرم‌افزار Adobe Connect را روی گوشی یا رایانۀ خود نصب کرده‌باشید، در غیر این صورت، در پنجره‌ای که باز می‌شود، بر گزینۀ Open in browser کلیک کنید.

متأسفانه در این فیلم، اسلایدهای سخنرانی قابل رویت نیستند؛ اسلایدهای مورد نظر را می‌توانید در فرستۀ (پست) بعدی ملاحظه کنید.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
انتخاب_موضوع_پژوهش_با_رویکرد_تأثیر_مدار.pdf
3.2 MB
اسلایدهای سخنرانی‌ام با عنوان «انتخاب موضوع پژوهش با رویکرد تأثیر-مدار» در نشست «اثربخشی پژوه‌های دانشگاهی» از یازدهمین جشنوارۀ ملّی پژوهش و فناوری سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی (مجازی).

این سخنرانی مجازی را می‌توانید از طریق فرستۀ (پست) قبلی ببینید و بشنوید.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
فیلم سخنرانی

فیلم سخنرانی‌ام در چهاردهمین نشست متخصصان علم اطّلاعات و دانش‌شناسی منطقۀ جنوب کشور با موضوع «پژوهشگران جوان» (مجازی) را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر ملاحظه بفرمایید:

https://learning.ilisa.ir/lfz628dmp21l/

در این وبینار، پس از استادان گرامی، دکتر سیّدرحمت اللّه فتّاحی و دکتر مقصود فراستخواه، عرائضم را در معرض نقد علاقه‌مندان قرار دادم (زمان شروع: 2:12:30 - زمان پایان: 2:36:00). در پایان نیز دکتر محمود خسروجردی به مقایسۀ ساختار پژوهش در کشور نروژ با ایران پرداختند.

توضیح: برای مشاهدۀ فیلم جلسه بهتر است نرم‌افزار Adobe Connect را روی گوشی یا رایانۀ خود نصب کرده‌باشید، در غیر این صورت، در پنجره‌ای که باز می‌شود، بر گزینۀ Open in browser کلیک کنید.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سلام و درود، خواهشمندم حتما ببینید و چنانچه صلاح دانستید، بازنشر دهید.👇👇👇
پس از سه سال، سرانجام تصمیم گرفتم فیلم مستند جدول 17 را که ارشاد مجوز پخش آن را صادر نکرد در یوتیوب و آپارات منتشر کنم.
مستند جدول 17فیلمی درباره موسسات غیردولتی است که از بودجه عمومی کشور استفاده می کنند.

در مستند جدول 17 به سراغ برخی از این موسسات وابسته به برخی سیاستمداران مشهور رفته ایم و از آنها پرسیده ایم این بودجه را چگونه گرفته و صرف چه کاری می کنند.
بنیاد حکمت صدرا به ریاست حجت السلام والمسلمین سیدمحمد خامنه ای، موسسه پرتوی ثقلین به ریاست آیت الله محمدرضا مدرسی عضو فقهای شورای نگهبان، دانشگاه عدالت وابسته به آیت الله هاشمی شاهرودی و... از جمله این مراکر فرهنگی هستند که مسئولان آنها حاضر به مصاحبه با ما شدند. بسیاری دیگر از این موسسات بعضا شخصی و خصوصی که از دولت بودجه می گیرند حاضر به گفتگو نشدند.
شگفت آنکه در مسیر تحقیقات به برخی از موسساتی که در قانون بودجه ردیف خاصی برای آنها تعیین شده برخوردیم که اساسا وجود خارجی ندارند!

نسخه کامل:
https://youtu.be/cbHeeO2HDqI
راه درمان کرونا، تزریق «واکسن اعتماد» است!
📰 منتشر شده در روزنامۀ نقد حال، شمارۀ ۸۱۹

ماه‌هاست که عموم مردم جهان منتظر تولید واکسن کرونا بوده و آرزو می‌کنند این واکسن هر چه سریعتر در اختیارشان قرار بگیرد. از این نظر، تولید واکسن کرونا در داخل کشور و توسّط دانشمندان ایرانی، آن هم در شرایط تحریم، می‌توانست خبر بسیار خوشایند و امیدوارکننده‌ای باشد، اگر ...

آزمایش‌های متعدّد، تأثیر «شبه‌داروها» را اثبات کرده‌است. «شبه‌داروها» همان آب‌نبات‌هایی هستند که پزشک آنها را به عنوان داروهایی نایاب و شفابخش، با آب و تاب تمام به بیمار تجویز کرده و به او اطمینان می‌دهد که از تأثیر چشمگیر آنها شگفت‌زده خواهد شد. در چنین مواردی، «اعتماد بیمار به پزشک» موجب می‌شود بیمار به نسخۀ پزشک باور پیدا کند و نتیجۀ این باور نیز امیدواری او به درمان و تلقین «بهبود یافتن» به خودش است، تلقین باورمندانه‌ای که شفای بیمار را در پی دارد.

وقتی «اعتماد» باشد، حتّی آب‌نباتی ساده هم شفابخش می‌شود و در مقابل، وقتی اعتماد وجود نداشته‌باشد، چه بسا دارویی شفابخش هم کاملاً بی‌فایده و بی‌اثر گردد، زیرا هنگام استفاده از آن دارو، شدّت ناامیدی و تلقین «بی‌فایده بودن آن به خود» می‌تواند تأثیری بیش از اثرات زیستی-شیمیایی مورد انتظار از دارو به دنبال داشته‌باشد.

بله، به نظرم، نه تنها راه درمان کرونا، بلکه راه درمان تمام بحران‌ها و مسائل‌ومشکلات کشور «اعتماد» است. در شرایط «بی‌اعتمادی»، هر مسئلۀ کوچکی در چشم ما به‌مثابه «بحرانی خارج از کنترل» دیده می‌شود و در مقابل، «اعتماد»، بزرگترین بحران‌ها را هم به‌مثابه «مسائلی تحت مدیریت» به چشم می‌نمایاند.

در شرایط نبود اعتماد، نگرانی حاصل از هر مسئلۀ کوچکی می‌تواند تمام قوای ذهنی و ظرفیت احساسی افراد را به خود مشغول کند، امّا در شرایط برقراری اعتماد، با وجود بزرگترین بحران‌ها هم افراد می‌توانند بخش قابل توجّهی از تمرکز ذهنی و احساسات‌شان را از مسائل‌ومشکلات جدا کرده و به زندگی (انجام مطلوب وظایف شغلی، روابط خانوادگی، تفریح، ورزش، مطالعه، تلاش برای حل بحران‌ها و غیره) اختصاص دهند.

اگر نخواهیم خودمان را گول بزنیم، باید بپذیریم که متأسفانه در جامعۀ ما سطح اعتماد عمومی به ساختارهای رسمی بسیار کاهش یافته‌است و این در حالی است که در دوران اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی، این اعتماد در دنیا مثال‌زدنی بود.

از میان مهم‌ترین عوامل این معضل بنیادین می‌توان به رواج فساد اقتصادی و عدم برخورد مطلوب با آن، شکاف فزآیندۀ طبقاتی، عدم استقبال از نقد و برخورد نامناسب با منتقدان، فاصلۀ شعار و عمل در میان بسیاری از مسئولان، دروغ‌گویی و از همه مهم‌تر، استفادۀ ابزاری از دین اشاره کرد. اگر چه نقش «بدخواهان» و «رسانه‌های معاند» را نیز نمی‌توان منکر شد، امّا معرّفی عوامل بیرونی به عنوان عوامل اصلی، خود یکی از مصداق‌های دروغ و فریب و یکی از عوامل تشدید بی‌اعتمادی عمومی است.

راه‌های افزایش سطح اعتماد نیز مشخص است: برخورد خردمندانه و ریشه‌ای با فساد اقتصادی (و نه استفادۀ جناحی از آن یا فروکاستن آن به محاکمه چند نفر آن هم در پشت درهای بسته)، شفاف‌سازی امور و تصمیم‌گیری‌ها، کوتاه‌کردن دست از ما بهتران از امتیازهای ویژه (رانت‌ها)، روند کاهشی شکاف طبقاتی، راستگویی و بستن راه ارتزاق از دین.

نگارنده، به عنوان یک نفر ایرانی، وقتی می‌بینم در بودجۀ کشور (جدول ۱۷) برای برخی مؤسسات فرهنگی غیردولتی که به هیچ‌کجا پاسخگو نیستند ردیف‌بودجه‌های میلیاردی در نظر گرفته شده‌است، وقتی می‌بینم تاریخ ثبت برخی از این مؤسسات بعد از تاریخی است که در بودجۀ کشور برای آنها حمایت مالی تعریف شده‌، وقتی می‌بینم برخی از این مؤسسات اساساً وجود خارجی ندارند، چگونه می‌توانم به این ساختار و مجموعۀ نهادهای نظارتی، کنترلی و قضائی آن اعتماد کنم؟! وقتی می‌بینم من و اطرافیانم برای گرفتن یک وام چند میلیون تومانی باید از هفت خوان رستم عبور کنیم و اگر یکی دو قسط‌مان به عقب بیفتد، خیلی سریع جلوی حقوق ضامنان گرفته می‌شود در حالی که برخی آقازادگان هزاران میلیارد وام گرفته‌اند و پس هم نمی‌دهند و آزادانه می‌گردند، چگونه ممکن است اعتمادم به ساختارهای رسمی همچنان حفظ شود؟!

در پایان، به تمام دست‌اندرکاران و دلسوزان پیشنهاد می‌کنم، چه برای درمان بیماری کرونا و چه به منظور کنترل سایر بحران‌های کشور، بیش و پیش از هر چیز دیگری، به فکر «واکسن اعتماد» باشند!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ایران: سلیمانی، شجریان، ملکیان
منتشر شده در نامۀ فرهنگ رازی

آشنایی من با سردار شهید سلیمانی به دوران نوجوانی‌ام مربوط می‌شود، بدون این که نام ایشان را بدانم و بدون این که دانستن نام ایشان برایم موضوعیتی داشته‌باشد. از طرفداران پروپاقرص برنامه تلویزیونی «روایت فتح» بودم. آن موقع اینترنت و امثال آن وجود نداشت و تنها راه دیدن برنامه‌ها این بود که سر ساعت پای تلویزیون باشیم. برنامه روایت فتح، ساخته شهید فرزانه، «مرتضی آوینی»، برنامه‌ای بسیار گیرا و تأثیرگذار بود و من با تمام وجود به تماشای تمام قسمت‌های آن می‌نشستم؛ کم پیش نمی‌آمد که هنگام تماشای این برنامه، بغضم بترکد و اشکم جاری شود. یکی از تأثیرگذارترین بخش‌های برنامه آن مواقعی بود که سردار سلیمانی به توصیف نحوه شهادت دوستان هم‌رزمش می‌پرداخت. او برای من نماد صلابت و مردانگی بود و از این رو، وقتی بغض گلویش را می‌گرفت و به خاطر این که بغضش و در نتیجه آن، صلابت یک فرمانده نظامی نشکند، سکوت می‌کرد، بغض من می‌ترکید و اشکم جاری می‌شد. در چنین لحظاتی، گویی از دنیا و ما‌فیها رها شده، عمیق‌ترین ساحت‌های وجودی‌ام را درک کرده و به خدا نزدیک می‌شدم. صرفاً در این چند سال اخیر -که سردار شهید در میان مردم شهرت فزآینده‌ای یافت- نامش را دانستم. همواره دوستش داشتم و دوستش خواهم داشت.

آشنایی‌ام با استاد شجریان را می‌توانم به دو دوره تقسیم کنم: اوّل، آشنایی‌ام به واسطه «ربّنا» و آواز «این دهان بستی، دهانی باز شد» استاد که در ماه‌های مبارک رمضان، پیش از افطار پخش می‌شد و در کنار آنها برخی آوازهای حماسی که از رادیو تلویزیون پخش می‌شد (مثل «ایران ای سرای امید) و دوّم، دوره‌ای که کاست‌های استاد را تهیه کرده و گوش می‌دادم. نمی‌دانم آغاز دوره اوّل را باید چه زمانی اعلام کنم؛ از دورترین سال‌های کودکی‌ام، حال و هوای دوست‌داشتنی «ماه میهمانی پروردگار» با ربّنای دلنشین استاد گره خورده بود. دوره دوّم امّا باز هم به سنین نوجوانی‌ام مربوط می‌شود. چگونه می‌توانم حظّی که از گوش دادن کاست‌های استاد می‌بردم را شرح دهم؟! به عنوان نمونه، یادم می‌آید در دوره‌ای که پایم در گچ بود و به خاطر خانه‌نشینی دائمی، ترتیب خواب و بیداری‌ام به هم خورده بود، شبی از آن موقع که خانواده‌ خوابیدند تا نماز صبح فقط روی «ب» از کاست 90 دقیقه‌ای بیداد-همایون استاد با تک‌نوازی تار استاد بیکجه‌خانی را گوش دادم. هر بار که کاست به انتها می‌رسید، آن را به عقب برمی‌گرداندم و دوباره از اوّل گوش می‌دادم. هنگام گوش دادن به آواز استاد، چنان در لحظه «حال» غرق شده و چنان سرمست می‌شدم که احساس می‌کردم در این دنیا بهتر از این حال و هوا هیچ چیزی وجود ندارد و با خود می‌گفتم «ایکاش سایر انسان‌ها هم این حظّ و بی‌نیازی (نسبت به دنیا و مافیها) را تجربه کنند».

استاد ملکیان را سالیان بسیار کمتریست که می‌شناسم. ایشان برای من نماد «اندیشمند آزاده» است؛ هم مستقل از جریان‌های رسمی و هم آزاد از نگرش‌های موروثی. انسانی که زیاد مطالعه می‌کند، عمیق خردورزی می‌کند، نقّادانه می‌اندیشد، نظریات بدیع ارایه می‌دهد و اهل بحث و گفتگو است. اندیشمندی که آزارش به کسی نمی‌رسد و مروّج راستینِ اخلاق، معنویت و تعقّل است. از میان آثار متعدّدش، صرفاً از بخش کوچکی از آنها استفاده کرده‌ام، امّا همان مقدار اندک هم برایم بسیار تأمّل‌برانگیز و آموزنده بوده‌است.

من ایرانی‌ام، و ایران برای من بدون سردار سلیمانی، بدون استاد شجریان و بدون استاد ملکیان معنا ندارد. هر کسی هر چه می‌خواهد بگوید، بگوید؛ من این سه شخص را دوست دارم و برایشان احترام بسیار زیادی قائلم. هیچ کس نمی‌تواند هیچ یک از این بزرگان را از من بگیرد، آنها در قلبم جا دارند. این سه شخص، هر سه، از مهم‌ترین سرمایه‌های انسانی و از «سرمایه‌های نمادین» ایران هستند. به نظرم، هر کسی که عامدانه یا ناآگاهانه به یک یا چند تن از آنها بی‌احترامی کند، به ایران جفا کرده‌است.

ایران، به همان اندازه‌ای که به پاسدار نظامی محتاج است، به هنرمند مردمی و به اندیشمند آزاده و منتقد نیز محتاج است. ایران نه «پادگان نظامی» است، نه «نمایشگاه هنری» و نه «کلاس درس و بحث»، امّا در عین حال، ایران بدون هر یک از این سه، ایران نیست یا ایران نخواهد ماند.

ادامه یادداشت 👇
2025/07/06 16:08:41
Back to Top
HTML Embed Code: