🔲⭕️بی ناموس پدرت است!
✍️ مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدمها میگیره. وقتی به کسی میگویید «بی ناموس! ۲+۲ میشود ۴» نمیگوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بیناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)
این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.
☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:
◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».
◻️مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید. (رفرنس)
◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....
◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود (رفرنس).
◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمقها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.
◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیت تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح میکنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی روید.
خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.
کانال وحید احسانی
✍️ مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم. در شبکه های اجتماعی کسی نوشته بود: توهین، فرصت تأمل و تعامل رو از آدمها میگیره. وقتی به کسی میگویید «بی ناموس! ۲+۲ میشود ۴» نمیگوید بله مطلب درستی است و حق با شماست! خواهد گفت: بیناموس پدرت است! (مدرسه علوم انسانی)
این جمله مرا به فکر فرو برد که حرف حق اگر با لحن نابحق گفته شود نتیجه عکس دارد. ما و از جمله خود من چقدر ناتوانیم که با هم محترمانه مخالفت کنیم، مودبانه نقد کنیم و با متانت تعامل کنیم. این مشکل فراگیر است، حتی در بین خبرگان و نخبگان ما. به یک نمونه واقعی توجه کنید: دو تن از اساتید دانشگاه این فرصت را پیدا کردند که با یکی از مدیران ارشد کشور گفتگویی اختصاصی و طولانی داشته باشند فرصتی که برای همه حتی نخبگان به این راحتی فراهم نمی شود، در همان ابتدای جلسه جمله ای که گفتند چنین بود: «شما حرف بی ربطی زدید». آن هم با لحنی بد و از بالا به پایین. هیچ اشکالی ندارد که شما یک مدیر ارشد کشور را شجاعانه و جسورانه نقد کنید این نشانه استقلال و آزادمنشی شماست اما اینکه نمی توانید آن را به شیوه ای موثر منتقل کنید نشانه چیز دیگری است.
☑️⭕️تحلیل و تجویز کاربردی:
بارها و بارها شنیده ایم که باید هنر گفتگو را بیاموزیم. اما می دانیم که گفتگو که همیشه گل و بلبل نیست. در بیشتر موارد، من یک باور دارم و شما باوری دیگر. چگونه با هم مخالفت کنیم و همدیگر را نقد کنیم که کار به جای باریک نکشد و تیتری که در بالا خواندیم را تجربه نکنیم؟ همه ما باید این مهارت را بیاموزیم: مهارت مخالفت محترمانه. برای شروع این ۶ نکته را تمرین کنیم:
◻️جملات را با تو شروع نکنیم! جملاتی که بدون فاعل آغاز می شود یا با من آغاز می شود راهی برای تمرکز بر خود ایده است، نه شخصی که می خواهیم با او مخالفت کنیم. جملاتی مانند «اینجوری به نظر می رسه که یا من اینجوری برداشت می کنم که ...» خیلی کمتر حساسیت برانگیزند به جای آنکه بگوییم «تو/شما گفتی که ...».
◻️مخالفت های خود را حتی الامکان (یعنی اگه شد) در جمع نگویید. بازخوردهای منفی در حضور جمع تقابل برانگیزند و افراد احساس می کنند که به جای آنکه ایده یا عملکرد آنان را نقد کنید، دارید ترور شخصیت می کنید. (رفرنس)
◻️به جای مخالفت صریح ابتدا ابراز تردید کنید: با طرح سوالات هوشمندانه در خصوص نظراتی که با آن ها مخالف هستید ابراز تردید کنید و سعی کنید به گونه ای این کار را انجام دهید که دیگران را به سمت تردید ببرید و سپس مخالفت خود را اعلام کنید. مثلا اینگونه آغاز کنید: در مورد این ایده یک سری چیزها هست که من نمی دونم و در موردش تردید دارم ....
◻️مسیر را به سمت راه حل جایگزین کج کنید: به جای اینکه مستقیم یک ایده را نقد کنید، بگویید که در کنار ایده شما، می توانیم ایده دیگری را نیز مطرح کنیم یا از منظر دیگری به آن نگاه کنیم. اینگونه مسیر بحث به جای تقابل به سمت تعامل می رود (رفرنس).
◻️دیگران را احمق تصور نکنید. مثلا کتابی وجود دارد به نام هنر کنار آمدن با احمقها! خب کسی که این کتاب را می خوانند، تصور می کنند که بالاخره هر کسی می تواند یک احمق بالقوه باشد و آنگاه خود به خود نگاهش به وی از بالا به پایین و غیرمحترمانه خواهد شد.
◻️جای فرار بگذارید. یک مشکل رایج این است که افراد ایده را مساوی خودشان می گیرند و اگر ایده نقد شد احساس می کنند که شخصیت شان، شعورشان، باهوشی شان و خبرگی شان زیر سوال رفته است. چه باید کرد؟ ایده تان را مساوی شخصیت تان نگیرید. همان ابتدا که ایده خود را مطرح میکنید برای خودتان جای فرار بگذارید. بگویید که این یک ایده ناقص است که فعلا به آن معتقد هستید و اصلا مطرح کرده اید که در معرض نقد و تکمیل قرار بگیرد. خودتان هم به این ایده نقدهایی دارید و در مورد آن تردیدهایی دارید به این ترتیب از این به بعد هر کسی شما را نقد کرد می توانید نقدها را بشنوید و سپس ایده خود را بهبود دهید و ایده کامل تر را ارایه کنید. شما همیشه راه فراری برای بازگشت از ایده و پس گرفتن ایده دارید. در ضمن چون گفته اید که خودتان هم در مورد ایده حرف ها و نقدهایی دارید، با زیرسوال رفتن ایده، زیر سوال نمی روید.
خلاصه آنکه اگر بیاموزیم چگونه مودبانه دیگران را نقد کنیم و چگونه محترمانه با دیگران مخالفت کنیم، آنگاه کار به تقابل و خصومت کشیده نمی شود. باید تمرین کنیم اول از همه، خودم! توسعه یعنی حل مسایل جمعی. حل مسایل کشور یا سازمان یا استان مدیون کسانی است که می توانند با هم محترمانه مخالفت کنند و به یک جمع بندی متفاوت از موضع اولیه شان برسند.
کانال وحید احسانی
Telegram
مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️بی ناموس پدرت است!
مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم.…
مجتبی لشکربلوکی
ببخشید که عنوان این نوشته بی ادبانه است اما اگر جلو بروید متوجه می شوید که داستان چیست. امروز می خواهم راجع به چالشی بنویسم که خودم مبتلا به آن هستم. اول نوشته کوتاهی را با هم مرور کنیم که باعث شد به این مساله توجه کنم.…
دربارۀ مسئله
در «میز تجربه» ی گروه رسانهای اساج با جعفر دانشپرور عزیز دربارۀ «مسئلۀ جامعه» به گفتگو نشستم.
به امید خدا، قرار است در نشست بعدی، به «چه باید کرد؟» و «چه میتوان کرد؟» بپردازیم.
پیوند (لینک) مشاهدۀ فیلم گفتگو:
https://www.aparat.com/v/bhqei6x
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
در «میز تجربه» ی گروه رسانهای اساج با جعفر دانشپرور عزیز دربارۀ «مسئلۀ جامعه» به گفتگو نشستم.
به امید خدا، قرار است در نشست بعدی، به «چه باید کرد؟» و «چه میتوان کرد؟» بپردازیم.
پیوند (لینک) مشاهدۀ فیلم گفتگو:
https://www.aparat.com/v/bhqei6x
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
وضعیت واقعی ما به چه شکل است؟ (میز تجربه قسمت دوازدهم)
در اجتماع امروز باید فقط تماشاچی بود یا شروع کننده یک حرکت مثبت باشید؟
گفتگو با جناب دکتر احسانی فعال اجتماعی در استان کرمانشاه
گفتگو با جناب دکتر احسانی فعال اجتماعی در استان کرمانشاه
تنها راه وفاق: تمرکز بر مسائل مشترک
آن بخش از جامعۀ متنوّع و رنگینکمانی ایران که با شعار «وفاق ملّی» دور هم جمع شدهاند، با هم چه بگویند و دربارۀ چه گفتگو کنند؟!
آیا برای حفظ وفاق مجبورند از گفتگوهای جدّی (ناظر بر اختلافها و گلایهها) حذر کنند و به تعارف و تظاهر بپردازند؟!
در اینصورت، آیا چنین جمعی و چنین وفاقی میتواند فایده، تغییر محسوس و «اتّفاق»ی هم بهدنبال داشته باشد؟!
اگر بخواهند به گفتگوی جدّی دربارۀ اختلافدیدگاهها و بررسی عملکرد یکدیگر درچهارچوب دیدگاه خود بپردازند، آیا از وفاق چیزی باقی میماند؟!
اگر بشود هم وفاق را ایجاد و تقویت کرد و هم در عین حال، برای بهبود اوضاع گامهای مؤثّر و محسوسی برداشت طیفهای گستردهتر و متنوّعتر دیگری نیز با این مسیر همراه میشوند، امّآ آیا واقعاً راهی هست؟!
به نظرم، افراد و گروههایی که با شعار «وفاق» دور هم جمع شدهاند، در شروع فقط یک کار میتوانند بکنند: «تمرکز بر حل مسائل مشترک».
همان چیزی که دکتر محمّدمهدی مجاهدی از مدّتها پیش تحت عنوان «هممسئلگی» بر آن تأکید داشته است؛ اینکه «دیگری» را بهعنوان کسی ببینیم که با او مسائل مشترکی داریم و حلّ این مسائل مشترک فقط از طریق همکاری با او امکانپذیر است.
بهاندازهای که در مسیر «حل مسائل مشترک» گام برداریم و همکاریِ همافزا داشته باشیم و همدلی و اعتماد ایجاد شود، برای گفتگو دربارۀ اختلافها نیز فضا و امکانهایی ایجاد میشود.
تا جایی که میفهمم، پرداختن به هر موضوع دیگری، در همان ابتدای کار «وفاق» را به «افتراق» تبدیل میکند.
به امید همکاری و همافزایی در حل مسائل مشترک
به امید رشد بذر و جوانۀ وفاق در جامعه
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
آن بخش از جامعۀ متنوّع و رنگینکمانی ایران که با شعار «وفاق ملّی» دور هم جمع شدهاند، با هم چه بگویند و دربارۀ چه گفتگو کنند؟!
آیا برای حفظ وفاق مجبورند از گفتگوهای جدّی (ناظر بر اختلافها و گلایهها) حذر کنند و به تعارف و تظاهر بپردازند؟!
در اینصورت، آیا چنین جمعی و چنین وفاقی میتواند فایده، تغییر محسوس و «اتّفاق»ی هم بهدنبال داشته باشد؟!
اگر بخواهند به گفتگوی جدّی دربارۀ اختلافدیدگاهها و بررسی عملکرد یکدیگر درچهارچوب دیدگاه خود بپردازند، آیا از وفاق چیزی باقی میماند؟!
اگر بشود هم وفاق را ایجاد و تقویت کرد و هم در عین حال، برای بهبود اوضاع گامهای مؤثّر و محسوسی برداشت طیفهای گستردهتر و متنوّعتر دیگری نیز با این مسیر همراه میشوند، امّآ آیا واقعاً راهی هست؟!
به نظرم، افراد و گروههایی که با شعار «وفاق» دور هم جمع شدهاند، در شروع فقط یک کار میتوانند بکنند: «تمرکز بر حل مسائل مشترک».
همان چیزی که دکتر محمّدمهدی مجاهدی از مدّتها پیش تحت عنوان «هممسئلگی» بر آن تأکید داشته است؛ اینکه «دیگری» را بهعنوان کسی ببینیم که با او مسائل مشترکی داریم و حلّ این مسائل مشترک فقط از طریق همکاری با او امکانپذیر است.
بهاندازهای که در مسیر «حل مسائل مشترک» گام برداریم و همکاریِ همافزا داشته باشیم و همدلی و اعتماد ایجاد شود، برای گفتگو دربارۀ اختلافها نیز فضا و امکانهایی ایجاد میشود.
تا جایی که میفهمم، پرداختن به هر موضوع دیگری، در همان ابتدای کار «وفاق» را به «افتراق» تبدیل میکند.
به امید همکاری و همافزایی در حل مسائل مشترک
به امید رشد بذر و جوانۀ وفاق در جامعه
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی
هممسألگی: فصل مشترک وفاق و گفتوگو
بسیار خوشوقت ام که بهمرور ایدهی هممسألگی در نقد و نظر و ذهن و ضمیر مشفقان و اهل فکر و فرهنگ جای خود را باز کرده است.
از دوسال پیش، مفهوم گرهگشای «هممسألگی» را که حامل گوهر کثرتپذیری است، به عنوان محور ترازهای…
بسیار خوشوقت ام که بهمرور ایدهی هممسألگی در نقد و نظر و ذهن و ضمیر مشفقان و اهل فکر و فرهنگ جای خود را باز کرده است.
از دوسال پیش، مفهوم گرهگشای «هممسألگی» را که حامل گوهر کثرتپذیری است، به عنوان محور ترازهای…
نقد مستند غیررسمی 6
وحید احسانی
کج سلیقگیِ مدیران؟!
بهمناسبت هفتۀ کتاب، ادارهکل کتابخانههای عمومی استان کرمانشاه نشست «بررسی مستند غیررسمی 6 (انس رهبر انقلاب با کتاب و اهالی فرهنگ)» را برگزار کرد که این بندۀ خدا نیز یکی از سخنرانها بودم.
در تکمیل نکاتی که در جلسه گفتم (فایل صوتی)، پرسش زیر نیز مطرح و قابل تأمّل است:
اگر مدیران عرصۀ فرهنگ و حوزۀ کتاب، در جهت عکس «کج سلیقگی» یا «تفسیر به رأی» کنند، همینقدر تحمّل میشوند؟!
یعنی اگر به جای سختگیریِ بیش از آنچه مورد نظر رهبر است، به همین اندازه سهلگیریِ بیشتری داشته باشند
یا به عبارت دیگر، به جای اینکه چند گام زیادی به سمت «تحجّر» بردارند، چند گام زیادی به سمت «آزاد اندیشی» برداشته باشند
به نظرم، واقعیت نشان میدهد که چنین نیست، زیرا دراینصورت، کج سلیقگیها و تفسیر به رأیهایی که در جهتهای مختلف رخ میداد تا حدودی یکدیگر را خنثی میکرد و کلیّت جو و فضا این قدر به یک سمت خاص منحرف نمیشد.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
بهمناسبت هفتۀ کتاب، ادارهکل کتابخانههای عمومی استان کرمانشاه نشست «بررسی مستند غیررسمی 6 (انس رهبر انقلاب با کتاب و اهالی فرهنگ)» را برگزار کرد که این بندۀ خدا نیز یکی از سخنرانها بودم.
در تکمیل نکاتی که در جلسه گفتم (فایل صوتی)، پرسش زیر نیز مطرح و قابل تأمّل است:
اگر مدیران عرصۀ فرهنگ و حوزۀ کتاب، در جهت عکس «کج سلیقگی» یا «تفسیر به رأی» کنند، همینقدر تحمّل میشوند؟!
یعنی اگر به جای سختگیریِ بیش از آنچه مورد نظر رهبر است، به همین اندازه سهلگیریِ بیشتری داشته باشند
یا به عبارت دیگر، به جای اینکه چند گام زیادی به سمت «تحجّر» بردارند، چند گام زیادی به سمت «آزاد اندیشی» برداشته باشند
به نظرم، واقعیت نشان میدهد که چنین نیست، زیرا دراینصورت، کج سلیقگیها و تفسیر به رأیهایی که در جهتهای مختلف رخ میداد تا حدودی یکدیگر را خنثی میکرد و کلیّت جو و فضا این قدر به یک سمت خاص منحرف نمیشد.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
آن چیست که هرگاه بحث ایجاد یا راهاندازی دوبارهاش مطرح شود «مسئلۀ اصلی» است و هرگاه بحث رفع یا جمعکردنش مطرح شود دیگر «مسئلۀ اصلی» نیست؟!
Anonymous Quiz
22%
فیلترینگ
9%
گشت ارشاد
62%
هر دو
7%
هیچکدام
مدیران مریخی، نخبگان ونوسی!
هفتهنامه صدا، ۴۰۳/۸/۲۶ (با اندکی تغییر و اضافات)
یکی از مشکلات بنیادین ما، شکاف عمیق بین ساختار رسمی با روشنفکران، دانشگاهیان و کنشگران مدنی است.
از یکسو، کنشگران مدنی که به ادارات دولتی نزدیک شوند در مظان اتّهام رانتجویی، وسطبازی، منفعتطلبی و ... قرار میگیرند و از سویدیگر، جوّ حاکم بر ساختار رسمی و اداری نیز از نزدیکشدن غیرمتداول مدیر به فضای مدنی (غیررسمی) استقبال نمیکند [۱].
گاهی دور هم جمع میشویم و گفتگو میکنیم، امّا گویی هر کدام به عالم دیگری تعلّق داریم! در ظاهر، زبان مشترکی داریم امّا در واقع، دستگاه مفهومی، ادبیات و اولویتهایمان کاملاً متفاوت است. از این رو، همکاری و حتّی گفتگویی شکل نمیگیرد و جز ملال چیزی حاصل نمیشود.
در جلسات مشترک بین این دو گروه ناهمجهان، به دعوت هر کدام که شکل گرفته باشد، معمولاً نخبگان فهرستی از اشکالات و انتقادات متنوّع و متعدّد را و مدیران نیز گزارشی از اقدامات صورتگرفته و موانع و مشکلات عملی کار را بیان میکنند.
بعد هر دو برای مدّت مدیدی از حضور در چنین جلساتی پشیمان میشوند؛ نخبگان با خود میگویند «مدیران نمیخواهند حرف ما را بشنوند و تغییری ایجاد کنند، فقط به فکر حفظ موقعیت خودشان هستند» و مدیران نیز با خود میگویند «متخصصان و کنشگران مدنی روی هوا و در خیالات و اوهام سیر میکنند، به واقعیات و محدودیتهای میدان عمل توجه ندارند و راهکار عملیاتی ارائه نمیدهند».
امّا پس از مدّتی، هر دو بهناچار دوباره به برگزاری جلسات مشترک رو میآورند؛ متخصصان و کنشگران میبینند فرمان و بودجه دست مدیران دولتی است و بدون همراهی آنها تلاشهایشان بینتیجه (یا لااقل کم نتیجه) است و مدیران هم میبینند با وجود بودجه، زمان، توان، امکانات و نیروی انسانی فراوان، در عمل ناکارآمدند، دستاورد قابل قبولی ندارند، ذینفعان از عملکردشان ناراضی هستند و مورد انتقاد فزاینده قرار میگیرند.
نه عموم مدیران در ارتباط گرفتن با متخصصان و کنشگران غیردولتی سعی میکنند خود را به فضای متفاوت مدنی (غیررسمی، غیر دولتی) نزدیک کنند و نه عموم نخبگان غیردولتی برای فهم و لحاظکردن اقتضائات، شرایط و محدودیتهای مدیران و ادارات دولتی احساس نیاز میکنند.
با نگاهی تاریخی، اصولاً ساختار رسمی - اداری ما از ابتدا و از اساس از دل جامعه بر نیامده بلکه وصلهای است ناجور. به قول اندیشمندان، در ایران هنوز «دولت - ملّت» شکل نگرفته است.
به نظرم، «جور کردن» این وصلۀ ناجور یکی از بنیادیترن مسائل ماست. نمیتوان زمان را به عقب برگرداند و مسیر دیگری را طی کرد؛ به هر حال، وضعیت موجود ما همین است و مجبوریم برای برقراری ارتباط، گفتگو و تعامل دوسویه و سازنده میان بخش رسمی-دولتی با بخش مدنی (روشنفکران، متخصصان و کنشگران) روزنهای بگشاییم و راهی بسازیم.
تا جایی که میفهمم آن دسته از کنشگران مدنی که در این رابطه، خود را کامل و سفید و تمام مشکل را متوجه مدیران دولتی میدانند، نمیتوانند در این عرصه تحوّل یا تغییری ایجاد کنند. این تصوّر که اگر من جای مدیر بودم، بهراحتی این معضل را بر طرف میکردم، شاید تصوّر سادهانگارانهای باشد.
نباید انتظار داشته باشیم از تکرار نوع مواجهه گذشتهمان با این جلسات و تعاملات مشترک نتیجۀ جدیدی حاصل شود؛ شاید نیاز باشد بیشتر فکر کنیم، خلاقیت به خرج دهیم و اقتضائات مدیران دولتی را بیشتر در نظر بگیریم. شاید بهتر باشد به این جلسات و فرصتها به چشم «داد و ستد» نگاه کنیم و پیشنهادهایمان را طوری تنظیم کنیم که در کنار بهبودهای اجتماعی، برای مدیران نیز دستاوردهای کوتاهمدّتی داشته باشد، مثلاً چیزهایی که به آنها کمک کند گزارشکارهای دهانپرکنتری به مافوقهایشان ارائه دهند، بدانند اگر با پیشنهاد ما همراهی کنند در فضای رسانه و مجازی از عملکردشان حمایت میکنیم یا غیره.
در چنین مخمصهای، از یکسو، معدود مدیران دولتی که شخصیت، اندیشه و دغدغهشان فراتر از قالب پیشساخته و متداول مدیران اداری است و از سویدیگر، معدود نخبگان مدنی که از صرف انتقاد به ساختار رسمی هویت نمیگیرند، غنیمت محسوب میشوند؛ اگر یکدیگر را پیدا کنند شاید بتوانند روزنههایی بگشایند و روی این درّۀ عمیق پل بزنند.
کنشگران مرزی که به تعبیر دکتر فراستخواه در مرز دیوان دولت و ایوان جامعه در تردد هستند و با هر دو سوی این شکاف ارتباط و تعامل دارند نیز میتوانند بسیار تأثیرگذار باشند.
پانویسها
[۱] چندی پیش یکی از مدیران دولتی استان «هیئتاندیشهورز»ی با حضور جمعی از متخصصان و کنشگران مدنی (شامل نگارنده) تشکیل و چند جلسه مشترک تشکیل داد امّا بعد گفت که از مرکز به این اقدام او ایراد گرفتهاند و مجبور است هیئتاندیشهورز را تعطیل کند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
هفتهنامه صدا، ۴۰۳/۸/۲۶ (با اندکی تغییر و اضافات)
یکی از مشکلات بنیادین ما، شکاف عمیق بین ساختار رسمی با روشنفکران، دانشگاهیان و کنشگران مدنی است.
از یکسو، کنشگران مدنی که به ادارات دولتی نزدیک شوند در مظان اتّهام رانتجویی، وسطبازی، منفعتطلبی و ... قرار میگیرند و از سویدیگر، جوّ حاکم بر ساختار رسمی و اداری نیز از نزدیکشدن غیرمتداول مدیر به فضای مدنی (غیررسمی) استقبال نمیکند [۱].
گاهی دور هم جمع میشویم و گفتگو میکنیم، امّا گویی هر کدام به عالم دیگری تعلّق داریم! در ظاهر، زبان مشترکی داریم امّا در واقع، دستگاه مفهومی، ادبیات و اولویتهایمان کاملاً متفاوت است. از این رو، همکاری و حتّی گفتگویی شکل نمیگیرد و جز ملال چیزی حاصل نمیشود.
در جلسات مشترک بین این دو گروه ناهمجهان، به دعوت هر کدام که شکل گرفته باشد، معمولاً نخبگان فهرستی از اشکالات و انتقادات متنوّع و متعدّد را و مدیران نیز گزارشی از اقدامات صورتگرفته و موانع و مشکلات عملی کار را بیان میکنند.
بعد هر دو برای مدّت مدیدی از حضور در چنین جلساتی پشیمان میشوند؛ نخبگان با خود میگویند «مدیران نمیخواهند حرف ما را بشنوند و تغییری ایجاد کنند، فقط به فکر حفظ موقعیت خودشان هستند» و مدیران نیز با خود میگویند «متخصصان و کنشگران مدنی روی هوا و در خیالات و اوهام سیر میکنند، به واقعیات و محدودیتهای میدان عمل توجه ندارند و راهکار عملیاتی ارائه نمیدهند».
امّا پس از مدّتی، هر دو بهناچار دوباره به برگزاری جلسات مشترک رو میآورند؛ متخصصان و کنشگران میبینند فرمان و بودجه دست مدیران دولتی است و بدون همراهی آنها تلاشهایشان بینتیجه (یا لااقل کم نتیجه) است و مدیران هم میبینند با وجود بودجه، زمان، توان، امکانات و نیروی انسانی فراوان، در عمل ناکارآمدند، دستاورد قابل قبولی ندارند، ذینفعان از عملکردشان ناراضی هستند و مورد انتقاد فزاینده قرار میگیرند.
نه عموم مدیران در ارتباط گرفتن با متخصصان و کنشگران غیردولتی سعی میکنند خود را به فضای متفاوت مدنی (غیررسمی، غیر دولتی) نزدیک کنند و نه عموم نخبگان غیردولتی برای فهم و لحاظکردن اقتضائات، شرایط و محدودیتهای مدیران و ادارات دولتی احساس نیاز میکنند.
با نگاهی تاریخی، اصولاً ساختار رسمی - اداری ما از ابتدا و از اساس از دل جامعه بر نیامده بلکه وصلهای است ناجور. به قول اندیشمندان، در ایران هنوز «دولت - ملّت» شکل نگرفته است.
به نظرم، «جور کردن» این وصلۀ ناجور یکی از بنیادیترن مسائل ماست. نمیتوان زمان را به عقب برگرداند و مسیر دیگری را طی کرد؛ به هر حال، وضعیت موجود ما همین است و مجبوریم برای برقراری ارتباط، گفتگو و تعامل دوسویه و سازنده میان بخش رسمی-دولتی با بخش مدنی (روشنفکران، متخصصان و کنشگران) روزنهای بگشاییم و راهی بسازیم.
تا جایی که میفهمم آن دسته از کنشگران مدنی که در این رابطه، خود را کامل و سفید و تمام مشکل را متوجه مدیران دولتی میدانند، نمیتوانند در این عرصه تحوّل یا تغییری ایجاد کنند. این تصوّر که اگر من جای مدیر بودم، بهراحتی این معضل را بر طرف میکردم، شاید تصوّر سادهانگارانهای باشد.
نباید انتظار داشته باشیم از تکرار نوع مواجهه گذشتهمان با این جلسات و تعاملات مشترک نتیجۀ جدیدی حاصل شود؛ شاید نیاز باشد بیشتر فکر کنیم، خلاقیت به خرج دهیم و اقتضائات مدیران دولتی را بیشتر در نظر بگیریم. شاید بهتر باشد به این جلسات و فرصتها به چشم «داد و ستد» نگاه کنیم و پیشنهادهایمان را طوری تنظیم کنیم که در کنار بهبودهای اجتماعی، برای مدیران نیز دستاوردهای کوتاهمدّتی داشته باشد، مثلاً چیزهایی که به آنها کمک کند گزارشکارهای دهانپرکنتری به مافوقهایشان ارائه دهند، بدانند اگر با پیشنهاد ما همراهی کنند در فضای رسانه و مجازی از عملکردشان حمایت میکنیم یا غیره.
در چنین مخمصهای، از یکسو، معدود مدیران دولتی که شخصیت، اندیشه و دغدغهشان فراتر از قالب پیشساخته و متداول مدیران اداری است و از سویدیگر، معدود نخبگان مدنی که از صرف انتقاد به ساختار رسمی هویت نمیگیرند، غنیمت محسوب میشوند؛ اگر یکدیگر را پیدا کنند شاید بتوانند روزنههایی بگشایند و روی این درّۀ عمیق پل بزنند.
کنشگران مرزی که به تعبیر دکتر فراستخواه در مرز دیوان دولت و ایوان جامعه در تردد هستند و با هر دو سوی این شکاف ارتباط و تعامل دارند نیز میتوانند بسیار تأثیرگذار باشند.
پانویسها
[۱] چندی پیش یکی از مدیران دولتی استان «هیئتاندیشهورز»ی با حضور جمعی از متخصصان و کنشگران مدنی (شامل نگارنده) تشکیل و چند جلسه مشترک تشکیل داد امّا بعد گفت که از مرکز به این اقدام او ایراد گرفتهاند و مجبور است هیئتاندیشهورز را تعطیل کند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Jaaar
جار » صدا
خبر، اخبار، ایران، خبر ایران، اخبار ایران، روزنامه، روزنامه ایران، روزنامه های ایران، صفحه یک روزنامه، صفحه اول روزنامه، صفحه نخست روزنامه، پیشخوان روزنامه، کیوسک، کیوسک دیجیتال، پیشخوان، دکه دیجیتال، دکه مجازی، پیشخوان مجازی، آرشیو روزنامه، بایگانی روزنامه،…
اگر قرار بر ایجاد "کلینیک ترک" چیزی باشد، کدام موارد را مهمتر میدانید؟
Anonymous Poll
9%
کلینیک ترک بیحجابی برای مردم
41%
کلینیک ترک رانتخواری برای مسئولان و از ما بهتران
32%
کلینیک ترک آقازادگی برای مسئولان و نزدیکانشان
36%
کلینیک ترک اختلاس برای مسئولان و دانهدرشتها
47%
کلینیک ترک ناشایستسالاری، بیکفایتی و فرافکنی (نپذیرفتن مسئولیت پیامدهای تصمیمات) برای مسئولان
29%
کلینیک ترک پارتیبازی برای مسئولان
28%
کلینیک ترک وعدههای پوشالی برای مسئولان و نامزدهای انتخاباتی
29%
کلینیک ترک تبعیض برای مسئولان
31%
کلینیک ترک عدمشفافیت برای مسئولان
62%
کلینیک ترک سوءاستفاده از دین درجهت منافع شخصی برای مسئولان و متولیان امور دینی
آسیبشناسی سیاست پاداشدهی در نظام علم و فناوری کشور
(یازدهمین پیشنشست همایش حکمرانی تمدنی علم و فن آوری)
سخنران: وحید احسانی
یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
ساعت ۱۳:۳۰ الی ۱۵
پردیس دانشگاه رازی، سالن جلسات شمارۀ ۱ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی (طبقه همکف)
لینک شرکت در نشست بهصورت مجازی:
http://skyroom.online/ch/razi.ac.ir/raziuni
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
(یازدهمین پیشنشست همایش حکمرانی تمدنی علم و فن آوری)
سخنران: وحید احسانی
یکشنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۳
ساعت ۱۳:۳۰ الی ۱۵
پردیس دانشگاه رازی، سالن جلسات شمارۀ ۱ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی (طبقه همکف)
لینک شرکت در نشست بهصورت مجازی:
http://skyroom.online/ch/razi.ac.ir/raziuni
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from دغدغه ایران
ایران را از درون میپوسانید
محمد فاضلی
اصرار بر اجرای قانون #حجاب_و_عفاف، آگاهانه یا ناآگاهانه، اقدامی برای فرسودن و پوسانیدن ایران است. توضیح میدهم که چرا اجرای این قانون ایران را از درون فرسوده میکند.
یک. محتوای این قانون، مردم ایران را رو در روی هم قرار میدهد. از راننده اسنپ تا صاحب مغازه و کسبوکار، مکلف شدهاند با انتخابکنندگان پوشش اختیاری درگیر شوند، فیلم و عکس آنها را در اختیار فراجا قرار دهند، یا تن به جریمه شدن بدهند.
شهروندان در چارچوب این قانون رو در روی هم میایستند و برای نانشان مجبور به آدمفروشی میشوند.
تعجب نکنید! آدمفروشی واژهای است که به سرعت با اجرای این طرح رایج میشود و آدمها را درگیر عذاب وجدان میکند و از اینکه برای نانشان پنجه به صورت هموطن خود میکشند، از درون حس بیاخلاقی خواهند کرد.
دو. بزرگترین سرمایه هر جامعهای، ظرفیت زندگی مسالمتآمیز شهروندانش در کنار یکدیگر است. مسائل را میتوان با زندگی مسالمتآمیز حل کرد، همکاری را توسعه داد و در کنار هم برای زندگی بهتر تلاش کرد. این قانون مردم را رو در روی هم، و همگان را رو در روی نظام سیاسی قرار میدهد.
این قانون به جای محبت، مولد نفرت است. نفرت همه آن چیزی است که برای به تخریب ظرفیت زندگی مسالمتآمیز نیاز است.
سه. میلیونها انسان برگزیدهاند که گونه دیگری زندگی کنند. شمشیر قانون و چماق جریمه را بالای سر این میلیونها انسان – عمدتاً از نسل جوان و آیندهسازان این کشور – چرخاندن و لاف قدرت زدن، جز ناامید کردن، متنفر ساختن و پیام نشنیدن صدای جوانان دادن هیچ معنایی ندارد. این کار به معنای تشویق ایشان به مهاجرت است. نه فقط مهاجرت، بلکه فرار توأم با تنفر است.
چهار. آن همه جریمه که در قانون برای کسبوکارها در نظر گرفته شده تا آنها را به همکاری در آدمفروشی وادار کند، دادن پیام بیثباتی و ضدیت با توسعه کسبوکارهاست. سیاستگذار آشکارا به کسبوکارها پیام بیثباتی و درافتادن با توسعه اقتصادی میدهد.
پنج. وقتی جامعهای با انواع مشکلات از خاورمیانه درگیر خون و آتش و تهدید، تا رکود و تورم، تا بحران ارزی، بانکی، محیطزیستی، ناترازی انرژی، خاموشی، مهاجرت و ... درگیر است؛ و سیاستگذار کلاً و فقط به ذهنش رسیده بر اجرای قانونی برای درگیر کردن مردم با یکدیگر متمرکز شود، پیام خیلی روشنش به نسل جوان، به مردم و به هر ایرانی این است که این سیاستگذار اصلاً و ابداً نگران وضعیت ایران نیست؛ دنبال منافع خودش است و شاید تشدید این وضعیت و زوال بیشتر را میطلبد.
شش. اجرای این قانون، سرمایه اجتماعی دولت را میسوزاند و اندک امیدها برای شکل دادن به عزمی ملی برای همراهی در انجام اصلاحات ضروری اقتصادی را نابود میکند.
نتیجه
ایرانی که آدمهایش رو در روی هم قرار بگیرند، کسبوکارهایش احساس بیثباتی و ناامنی کنند، جوانانش با تنفر به دنبال مهاجرت باشند، و دولتش در فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی قادر به اجرای اصلاحات اساسی نباشد؛ ایرانی که در آن ظرفیت زندگی مسالمتآمیز کاهش یابد؛ از درون میپوسد.
آنها که این گونه ایدهها را مطرح و پیگیری میکنند، عاقبت ممنوعیت ویدئو، ماهواره، اینترنت و ... را دیدهاند. میدانند چنین قوانینی اجرا نمیشوند. لذا با صراحت باید گفت این کار، هر چه هست، نادانی و از سر نادانی نیست.
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی
اصرار بر اجرای قانون #حجاب_و_عفاف، آگاهانه یا ناآگاهانه، اقدامی برای فرسودن و پوسانیدن ایران است. توضیح میدهم که چرا اجرای این قانون ایران را از درون فرسوده میکند.
یک. محتوای این قانون، مردم ایران را رو در روی هم قرار میدهد. از راننده اسنپ تا صاحب مغازه و کسبوکار، مکلف شدهاند با انتخابکنندگان پوشش اختیاری درگیر شوند، فیلم و عکس آنها را در اختیار فراجا قرار دهند، یا تن به جریمه شدن بدهند.
شهروندان در چارچوب این قانون رو در روی هم میایستند و برای نانشان مجبور به آدمفروشی میشوند.
تعجب نکنید! آدمفروشی واژهای است که به سرعت با اجرای این طرح رایج میشود و آدمها را درگیر عذاب وجدان میکند و از اینکه برای نانشان پنجه به صورت هموطن خود میکشند، از درون حس بیاخلاقی خواهند کرد.
دو. بزرگترین سرمایه هر جامعهای، ظرفیت زندگی مسالمتآمیز شهروندانش در کنار یکدیگر است. مسائل را میتوان با زندگی مسالمتآمیز حل کرد، همکاری را توسعه داد و در کنار هم برای زندگی بهتر تلاش کرد. این قانون مردم را رو در روی هم، و همگان را رو در روی نظام سیاسی قرار میدهد.
این قانون به جای محبت، مولد نفرت است. نفرت همه آن چیزی است که برای به تخریب ظرفیت زندگی مسالمتآمیز نیاز است.
سه. میلیونها انسان برگزیدهاند که گونه دیگری زندگی کنند. شمشیر قانون و چماق جریمه را بالای سر این میلیونها انسان – عمدتاً از نسل جوان و آیندهسازان این کشور – چرخاندن و لاف قدرت زدن، جز ناامید کردن، متنفر ساختن و پیام نشنیدن صدای جوانان دادن هیچ معنایی ندارد. این کار به معنای تشویق ایشان به مهاجرت است. نه فقط مهاجرت، بلکه فرار توأم با تنفر است.
چهار. آن همه جریمه که در قانون برای کسبوکارها در نظر گرفته شده تا آنها را به همکاری در آدمفروشی وادار کند، دادن پیام بیثباتی و ضدیت با توسعه کسبوکارهاست. سیاستگذار آشکارا به کسبوکارها پیام بیثباتی و درافتادن با توسعه اقتصادی میدهد.
پنج. وقتی جامعهای با انواع مشکلات از خاورمیانه درگیر خون و آتش و تهدید، تا رکود و تورم، تا بحران ارزی، بانکی، محیطزیستی، ناترازی انرژی، خاموشی، مهاجرت و ... درگیر است؛ و سیاستگذار کلاً و فقط به ذهنش رسیده بر اجرای قانونی برای درگیر کردن مردم با یکدیگر متمرکز شود، پیام خیلی روشنش به نسل جوان، به مردم و به هر ایرانی این است که این سیاستگذار اصلاً و ابداً نگران وضعیت ایران نیست؛ دنبال منافع خودش است و شاید تشدید این وضعیت و زوال بیشتر را میطلبد.
شش. اجرای این قانون، سرمایه اجتماعی دولت را میسوزاند و اندک امیدها برای شکل دادن به عزمی ملی برای همراهی در انجام اصلاحات ضروری اقتصادی را نابود میکند.
نتیجه
ایرانی که آدمهایش رو در روی هم قرار بگیرند، کسبوکارهایش احساس بیثباتی و ناامنی کنند، جوانانش با تنفر به دنبال مهاجرت باشند، و دولتش در فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی قادر به اجرای اصلاحات اساسی نباشد؛ ایرانی که در آن ظرفیت زندگی مسالمتآمیز کاهش یابد؛ از درون میپوسد.
آنها که این گونه ایدهها را مطرح و پیگیری میکنند، عاقبت ممنوعیت ویدئو، ماهواره، اینترنت و ... را دیدهاند. میدانند چنین قوانینی اجرا نمیشوند. لذا با صراحت باید گفت این کار، هر چه هست، نادانی و از سر نادانی نیست.
@fazeli_mohammad
Forwarded from معاونت راهبردی ریاست جمهوری
معاونت راهبردی مرجع پیگیری مطالبات کارزارهای آنلاین پرامضا در دولت
همزمان با چهل میلیونی شدن تعداد کاربران پلتفرم کارزار، آئین انعقاد تفاهمنامه فیمابین معاونت راهبردهای استانی و سرمایه اجتماعی معاونت راهبردی رئیس جمهور با شرکت توسعه فناوری برخط کارزار با حضور محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیسجمهور در محل کافه کارزار برگزار شد.
به گزارش اداره کل رسانه معاونت راهبردی ریاستجمهوری، این تفاهمنامه با هدف شناخت و پایش مطالبات عمومی پربسامد از مسیر دموکراسی دیجیتال، امضای الکترونیکی و همچنین شناسایی اولویتهای مطالبات عمومی منعقد شده و کمک به تحقق سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی مبتنی بر دادههای مطالبات عمومی نیز از دیگر اهداف این تفاهمنامه است.
همچنین در این رویداد که نویسندگان تعدادی از پرامضاترین کارزارها و نمایندگان برخی از نهادهای ارتباط مردمی با دولت از جمله سخنگوی دولت، معاون راهبردهای استانی و سرمایهٔ اجتماعی معاونت راهبردی و رییس مرکز ارتباطات مردمی دولت حضور داشتند، حاضران بر لزوم شنیده شدن صدای مطالبهگران در فضای آنلاین تاکید کردند.
🆔 https://www.tg-me.com/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
🆔 https://eitaa.com/psvpresident
همزمان با چهل میلیونی شدن تعداد کاربران پلتفرم کارزار، آئین انعقاد تفاهمنامه فیمابین معاونت راهبردهای استانی و سرمایه اجتماعی معاونت راهبردی رئیس جمهور با شرکت توسعه فناوری برخط کارزار با حضور محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیسجمهور در محل کافه کارزار برگزار شد.
به گزارش اداره کل رسانه معاونت راهبردی ریاستجمهوری، این تفاهمنامه با هدف شناخت و پایش مطالبات عمومی پربسامد از مسیر دموکراسی دیجیتال، امضای الکترونیکی و همچنین شناسایی اولویتهای مطالبات عمومی منعقد شده و کمک به تحقق سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی مبتنی بر دادههای مطالبات عمومی نیز از دیگر اهداف این تفاهمنامه است.
همچنین در این رویداد که نویسندگان تعدادی از پرامضاترین کارزارها و نمایندگان برخی از نهادهای ارتباط مردمی با دولت از جمله سخنگوی دولت، معاون راهبردهای استانی و سرمایهٔ اجتماعی معاونت راهبردی و رییس مرکز ارتباطات مردمی دولت حضور داشتند، حاضران بر لزوم شنیده شدن صدای مطالبهگران در فضای آنلاین تاکید کردند.
🆔 https://www.tg-me.com/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
🆔 https://eitaa.com/psvpresident
Telegram
معاونت راهبردی ریاست جمهوری
﷽
کانال اطلاعرسانیِ «معاونت راهبردی ریاست جمهوری» و «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری»
🆔 https://www.tg-me.com/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
🆔 https://eitaa.com/psvpresident
🆔https://www.aparat.com/P.S.VPresident
🆔https://youtube.com/@p.s.vpresident
کانال اطلاعرسانیِ «معاونت راهبردی ریاست جمهوری» و «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری»
🆔 https://www.tg-me.com/css_govir
🆔 instagram.com/css.ir
🆔 https://eitaa.com/psvpresident
🆔https://www.aparat.com/P.S.VPresident
🆔https://youtube.com/@p.s.vpresident
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
دربارۀ حجاب اجباری
دال مرکزی استدلالهای جناح طرفدار حجاب اجباری این است که «قانون حجاب از دستور شرعی حجاب نشأت گرفته و چیزی نیست که بخواهد از نظر و سلیقۀ مردم تأثیر بپذیرد بلکه به هر قیمتی باید اجرا شود».
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، امام علی (ع) نیز لااقل در مورد برخی دستورات الهی، بدون توجه به هزینهای که باید پرداخت شود، با قاطعیت تمام نسبت به اجرای آنها کوشید. اتّفاقاً بعضی از این دستورات چنان حسّاسیتزا بودند که هر کسی میدانست که سختگیری دربارۀ اجرای آنها، احتمالاً به اعتراض، آشوب و حتّی ازدسترفتن حکومت میانجامد، امّا هیچیک از این خطرات باعث نشد که امیر مؤمنان (ع) در اجرای آنها حتّی اندکی کوتاه بیاید.
لااقل برای تمام ما کسانی که خود را شیعۀ حضرت (ع) و ملزم به پیروی از او میدانیم، در هر جناح و در هر طرف بحث که باشیم، کلام و سیرۀ امام (ع) باید فصلالخطاب باشد.
مولای موحّدان (ع) بر اساس دستورات الهی و حُکم شرع، بههیچوجه و بههیچ قیمتی (حتّی در خطرقرارگرفتن و از دست رفتن نظام) حاضر نشد از رعایت مهمّات زیر کوتاه بیاید:
۱. مساوات (حذف انواع رانتها و سهمیههایی که پیشازاو و به نام ارزشهای دینی رایج شده بود)
۲. جائز نبودن «دستگیری قبل از ارتکاب به جرم»
۳. حفظ استقلال دستگاه قضایی
۴. آزادی بیان (مطرحشدن نقدهای سازنده و غیرسازنده) و رعایت تمام حقوق افراد و گروههای منتقد تا زمانی که دست به شمشیر نبرده باشند
۵. شفافسازی امور (به جز مسائل نظامی)
۶. رعایت کامل اخلاق و تقوی در سیاستورزی (فاصلهنگرفتن از آنها حتّی با توجیه حفظ نظام اسلامی)
۷. عدمسوگیری در قضاوت و اجرای عدالت (تفاوت قائل نشدن میان خودی و غیرخودی در اجرای قوانین)
۸. معتبر نبودن اعتراف بعد از دستگیری
۹. نسبت کفر، شرک و نفاق ندادن به مخالفانی که حتّی به جنگ مسلّحانه با او پرداختند
۱۰. تن ندادن به هر چیزی که ممکن بود میان او مردم فاصله بیندازد (محافظ، دربان، گیت و امثال آن)
۱۱. زندگیکردن در سطح کمدرآمدترین افراد جامعه
۱۲. رعایت عدالت و حقوق کامل فرد خاطی حتّی درخصوص ضارب خودش
بله، امام علی (ع)، آنجا که پای دستور شرع و حکم خدا در میان بود مسامحه نکرد، امّا نکته اینجاست که بیشتر این سختگیریها (اگر نگوییم همۀ آنها) نسبت به خودش، طرفدارانش (خودیها)، قدرت سیاسیاش و حکومتش بود.
حضرت (ع) با گفتار و رفتار خود نشان داد که مسئولان و حاکمان اسلامی اجازه ندارند برای تقویت و حتّی حفظ حکومت، از روشهایی که عموم حاکمان استفاده میکنند استفاده کنند.
اکنون امّا، کسانی که یا خودشان به خطاهای اشارهشده در این یادداشت آلودهاند یا در مواجهه با ارتکاب قدرتمندان و همجناحیهای خود به آنها، توجیه یا سکوت پیشه میکنند، پایشان را کردهاند توی یک کفش که به هر قیمتی، حتّی بهقیمت ریختهشدن خون جوانانی که حکومت نتوانسته حداقلهای زندگی را برایشان فراهم کند، حجاب اجباری باید پیاده شود.
در متن کامل یادداشت، موارد بالا بهاختصار توضیح داده شدهاند و از عدم رعایت هریک از آنها در زمانۀ فعلی نیز نمونههایی بیان شده است 👇
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دربارۀ حجاب اجباری
دال مرکزی استدلالهای جناح طرفدار حجاب اجباری این است که «قانون حجاب از دستور شرعی حجاب نشأت گرفته و چیزی نیست که بخواهد از نظر و سلیقۀ مردم تأثیر بپذیرد بلکه به هر قیمتی باید اجرا شود».
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، امام علی (ع) نیز لااقل در مورد برخی دستورات الهی، بدون توجه به هزینهای که باید پرداخت شود، با قاطعیت تمام نسبت به اجرای آنها کوشید. اتّفاقاً بعضی از این دستورات چنان حسّاسیتزا بودند که هر کسی میدانست که سختگیری دربارۀ اجرای آنها، احتمالاً به اعتراض، آشوب و حتّی ازدسترفتن حکومت میانجامد، امّا هیچیک از این خطرات باعث نشد که امیر مؤمنان (ع) در اجرای آنها حتّی اندکی کوتاه بیاید.
لااقل برای تمام ما کسانی که خود را شیعۀ حضرت (ع) و ملزم به پیروی از او میدانیم، در هر جناح و در هر طرف بحث که باشیم، کلام و سیرۀ امام (ع) باید فصلالخطاب باشد.
مولای موحّدان (ع) بر اساس دستورات الهی و حُکم شرع، بههیچوجه و بههیچ قیمتی (حتّی در خطرقرارگرفتن و از دست رفتن نظام) حاضر نشد از رعایت مهمّات زیر کوتاه بیاید:
۱. مساوات (حذف انواع رانتها و سهمیههایی که پیشازاو و به نام ارزشهای دینی رایج شده بود)
۲. جائز نبودن «دستگیری قبل از ارتکاب به جرم»
۳. حفظ استقلال دستگاه قضایی
۴. آزادی بیان (مطرحشدن نقدهای سازنده و غیرسازنده) و رعایت تمام حقوق افراد و گروههای منتقد تا زمانی که دست به شمشیر نبرده باشند
۵. شفافسازی امور (به جز مسائل نظامی)
۶. رعایت کامل اخلاق و تقوی در سیاستورزی (فاصلهنگرفتن از آنها حتّی با توجیه حفظ نظام اسلامی)
۷. عدمسوگیری در قضاوت و اجرای عدالت (تفاوت قائل نشدن میان خودی و غیرخودی در اجرای قوانین)
۸. معتبر نبودن اعتراف بعد از دستگیری
۹. نسبت کفر، شرک و نفاق ندادن به مخالفانی که حتّی به جنگ مسلّحانه با او پرداختند
۱۰. تن ندادن به هر چیزی که ممکن بود میان او مردم فاصله بیندازد (محافظ، دربان، گیت و امثال آن)
۱۱. زندگیکردن در سطح کمدرآمدترین افراد جامعه
۱۲. رعایت عدالت و حقوق کامل فرد خاطی حتّی درخصوص ضارب خودش
بله، امام علی (ع)، آنجا که پای دستور شرع و حکم خدا در میان بود مسامحه نکرد، امّا نکته اینجاست که بیشتر این سختگیریها (اگر نگوییم همۀ آنها) نسبت به خودش، طرفدارانش (خودیها)، قدرت سیاسیاش و حکومتش بود.
حضرت (ع) با گفتار و رفتار خود نشان داد که مسئولان و حاکمان اسلامی اجازه ندارند برای تقویت و حتّی حفظ حکومت، از روشهایی که عموم حاکمان استفاده میکنند استفاده کنند.
اکنون امّا، کسانی که یا خودشان به خطاهای اشارهشده در این یادداشت آلودهاند یا در مواجهه با ارتکاب قدرتمندان و همجناحیهای خود به آنها، توجیه یا سکوت پیشه میکنند، پایشان را کردهاند توی یک کفش که به هر قیمتی، حتّی بهقیمت ریختهشدن خون جوانانی که حکومت نتوانسته حداقلهای زندگی را برایشان فراهم کند، حجاب اجباری باید پیاده شود.
در متن کامل یادداشت، موارد بالا بهاختصار توضیح داده شدهاند و از عدم رعایت هریک از آنها در زمانۀ فعلی نیز نمونههایی بیان شده است 👇
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
امام علی (ع) در اجرای حُکم خدا مسامحه نکرد، امّا بیشتر این سختگیریها (اگر نگوییم همۀ آنها) نسبت به خودش، طرفدارانش و حکومتش بود.
جریمه خودتان چیست؟!
بر اساس ناقانونی که نوشتهاید، راننده و مغازهدار نیز مسئول رعایت قانون در اتومبیل و مغازه خود دانسته شدهاند و درصورتی که سرنشین یا مشتری آنها روسری به سر نداشته باشد جریمه میشوند، پس چگونه است که خودتان در قبال وضعیت جامعه مسئول نیستید و جریمه نمیشوید؟!
چگونه است که خودتان اگر یکی از غنیترین کشورهای جهان از لحاظ منابع طبیعی را دچار بحران آب، فقر، بیکاری، دینگریزی، ناامیدی، خودکشی، اعتیاد، طلاق، تجرّد، تورّم، مشارکت زیر 50 درصد و ... کنید، نباید جریمه شوید؟!
میخواهید کسانی را که بعضاً زیر خط فقرند و درآمدشان کمتر از حداقل دستمزد است، به خاطر روسرینداشتن سرنشین یا مشتری به مبلغی بیش از حداقل دستمزد ماهیانه جریمه کنید در حالی که به خاطر وجود اشخاصی با این سطح درآمد در این کشور ثروتمند خودتان مسئول و مشمول جریمهاید!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
بر اساس ناقانونی که نوشتهاید، راننده و مغازهدار نیز مسئول رعایت قانون در اتومبیل و مغازه خود دانسته شدهاند و درصورتی که سرنشین یا مشتری آنها روسری به سر نداشته باشد جریمه میشوند، پس چگونه است که خودتان در قبال وضعیت جامعه مسئول نیستید و جریمه نمیشوید؟!
چگونه است که خودتان اگر یکی از غنیترین کشورهای جهان از لحاظ منابع طبیعی را دچار بحران آب، فقر، بیکاری، دینگریزی، ناامیدی، خودکشی، اعتیاد، طلاق، تجرّد، تورّم، مشارکت زیر 50 درصد و ... کنید، نباید جریمه شوید؟!
میخواهید کسانی را که بعضاً زیر خط فقرند و درآمدشان کمتر از حداقل دستمزد است، به خاطر روسرینداشتن سرنشین یا مشتری به مبلغی بیش از حداقل دستمزد ماهیانه جریمه کنید در حالی که به خاطر وجود اشخاصی با این سطح درآمد در این کشور ثروتمند خودتان مسئول و مشمول جریمهاید!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
❗️ ابلاغ قانون عفاف و حجاب؛ پایان نامسعود پزشکیان!
برای من، بهعنوان یکی از رأیدهندگان به دکتر پزشکیان و حامیان گفتمان وفاق، کوتاه آمدن دولت در برابر قانون جدید عفاف و حجاب بهمعنای پایان مسعود است، البته بهشکلی کاملاً نامسعود.
این قانون بسیار بدتر از گشت ارشاد است زیرا مردم را در برابر هم قرار میدهد؛ دیروز گشت ارشاد جسم و روان بخش بزرگی از جامعه را آزار میداد و فردا این قانون قرار است خود مردم را به نیروی آزار یکدیگر تبدیل کند.
کنارآمدن دکتر پزشکیان با این ناقانون، بهمثابه «نقض عهد» اوست که گفته بود «گردنم را در مقابل حرفهایم گرو میگذارم» و «اگر نتوانستم به وعدههایم عمل کنم، استعفا میدهم».
میدانم دکتر پزشکیان در شرایط بسیار سختی است، وفای به عهد و اتّخاذ تصمیم شرافتمندانه در چنین شرایطی بسیار مشکل است،
نمیدانم اگر جای ایشان بودم آیا میتوانستم ایمان، اخلاق و شرافت خودم را حفظ کنم یا نه، امّا همه از اوّل میدانستیم که قدمگذاشتن در چنین راهی میتواند چنین چالشها و مخمصههایی بهدنبال داشته باشد و ایشان با علم به این مسئله در این راه گام نهاده است.
البته همچنان راه را اصلاح آهستهوپیوسته و لازمهاش را وفاق برای حل مسائل مشترک میدانم، امّا اگر دولت به این قانون تن بدهد، دیگر در آن برای پیگیری اصلاح و وفاق هیچ ظرفیت و امکانی نمیبینم.
از پروردگار مهربان برای دکتر پزشکیان و تمام خیرخواهان اسلام و ایران طلب خیر و برای جامعه تقاضای گشایش دارم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
برای من، بهعنوان یکی از رأیدهندگان به دکتر پزشکیان و حامیان گفتمان وفاق، کوتاه آمدن دولت در برابر قانون جدید عفاف و حجاب بهمعنای پایان مسعود است، البته بهشکلی کاملاً نامسعود.
این قانون بسیار بدتر از گشت ارشاد است زیرا مردم را در برابر هم قرار میدهد؛ دیروز گشت ارشاد جسم و روان بخش بزرگی از جامعه را آزار میداد و فردا این قانون قرار است خود مردم را به نیروی آزار یکدیگر تبدیل کند.
کنارآمدن دکتر پزشکیان با این ناقانون، بهمثابه «نقض عهد» اوست که گفته بود «گردنم را در مقابل حرفهایم گرو میگذارم» و «اگر نتوانستم به وعدههایم عمل کنم، استعفا میدهم».
میدانم دکتر پزشکیان در شرایط بسیار سختی است، وفای به عهد و اتّخاذ تصمیم شرافتمندانه در چنین شرایطی بسیار مشکل است،
نمیدانم اگر جای ایشان بودم آیا میتوانستم ایمان، اخلاق و شرافت خودم را حفظ کنم یا نه، امّا همه از اوّل میدانستیم که قدمگذاشتن در چنین راهی میتواند چنین چالشها و مخمصههایی بهدنبال داشته باشد و ایشان با علم به این مسئله در این راه گام نهاده است.
البته همچنان راه را اصلاح آهستهوپیوسته و لازمهاش را وفاق برای حل مسائل مشترک میدانم، امّا اگر دولت به این قانون تن بدهد، دیگر در آن برای پیگیری اصلاح و وفاق هیچ ظرفیت و امکانی نمیبینم.
از پروردگار مهربان برای دکتر پزشکیان و تمام خیرخواهان اسلام و ایران طلب خیر و برای جامعه تقاضای گشایش دارم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
ابلاغ قانون عفاف و حجاب؛ پایان نامسعود پزشکیان! - ویرگول
کوتاه آمدن دولت در برابر قانون جدید عفاف و حجاب بهمعنای «نقض عهد» مسعود و پایان نامسعود او است.
والله با زور نمیشود!
بنیانگذار انقلاب: «با زورْ یک مملکتی را میخواهید اداره کنید؟ و الله با زور نمیشود. یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید» (۱۸ شهریور ۱۳۴۳، مسجد اعظم قم)
بر خلاف دیدگاه بنیانگذار انقلاب، برخی حاکمان فکر میکنند با زور و بدون اصلاح خود و شیوۀ مدیریتشان میتوانند مملکت را حفظ و اداره کنند امّا تاریخ گذشته و حال، صحّت این جملۀ بنیانگذار انقلاب را تأیید میکند.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
بنیانگذار انقلاب: «با زورْ یک مملکتی را میخواهید اداره کنید؟ و الله با زور نمیشود. یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید» (۱۸ شهریور ۱۳۴۳، مسجد اعظم قم)
بر خلاف دیدگاه بنیانگذار انقلاب، برخی حاکمان فکر میکنند با زور و بدون اصلاح خود و شیوۀ مدیریتشان میتوانند مملکت را حفظ و اداره کنند امّا تاریخ گذشته و حال، صحّت این جملۀ بنیانگذار انقلاب را تأیید میکند.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سیلی واقعیت!
تا ابد نمیشود حقیقت را زیر دروغ مخفی کرد!
رهروان مسیر دروغ مجبورند همواره بر دروغهای خود بیفزایند و حباب هرچه بزرگتر گردد به پایان نزدیکتر میشود.
هر بار ترکیدن حباب دروغ، عبرت و هشداری است برای سایر کسانی که تلاش دارند حقیقت را با حباب دروغ بپوشانند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
تا ابد نمیشود حقیقت را زیر دروغ مخفی کرد!
رهروان مسیر دروغ مجبورند همواره بر دروغهای خود بیفزایند و حباب هرچه بزرگتر گردد به پایان نزدیکتر میشود.
هر بار ترکیدن حباب دروغ، عبرت و هشداری است برای سایر کسانی که تلاش دارند حقیقت را با حباب دروغ بپوشانند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
زبان قاصر است!
حکومتها و سیاستمداران میآیند و میروند، امّآ چنین انسانهایی هستند که شعلههای مقدس شرافت، انسانیت، آزادگی و حقیقت را روشن و تابنده نگه میدارند.
سال 1982میلادی (1360 شمسی) مردم شهر حما علیه حکومت شورش میکنند و حافظ اسد دستور بمباران آنجا را صادر میکند. در جریان این کشتار، بین 17 تا 40 هزار نفر کشته میشوند تا پادشاه چند سالی بیشتر بر تخت بنشیند.
«راغید الطاطاری» خلبانی سوری است که در آن سال از دستور حافظ اسد سرپیچی میکند و زندانی میشود، حالا با فروپاشی رژیم بشار اسد بعد از 43 سال از زندان آزاد شده است (عصر ایران)
قطعا او میدانست سرپیچی از دستور حاکم چه پیامدهایی برایش دارد.
او همچنین میدانست که حتّی اگر او این کار را نکند، بالاخره خلبانان دیگری این کار را انجام خواهند داد و حما بمباران خواهد شد؛ این میتوانست برای آرام کردن وجدانش بهترین توجیه باشد.
اگر حکومت اسد چند سال بیشتر میماند، شاید در زندان جان میداد و هیچکس نامش را هم نمیشنید.
چه بسیار آزادمردانی که در تاریخ گم شدند امّا بدون اینکه کسی آنها را بشناسد و یاد کند، وجودشان را آرشوار به شمع شعلۀ انسانیت، شرافت و آزادگی تبدیل کردند.
فیلم زیبا (و البته دردناک) «زندگی پنهان» که مبتنی بر وقایع واقعی است، زندگی شخصی را روایت میکند که در زمان هیتلر از جنگیدن در ارتش او خودداری میکند، خود و خانوادهاش سختیهای این راه را به جان میخرند و نهایتاً در گمنامی کامل کشته میشود.
43 سال یک عمر است!
نمیدانم چه بگویم؛ درود به شرفت راغید!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
حکومتها و سیاستمداران میآیند و میروند، امّآ چنین انسانهایی هستند که شعلههای مقدس شرافت، انسانیت، آزادگی و حقیقت را روشن و تابنده نگه میدارند.
سال 1982میلادی (1360 شمسی) مردم شهر حما علیه حکومت شورش میکنند و حافظ اسد دستور بمباران آنجا را صادر میکند. در جریان این کشتار، بین 17 تا 40 هزار نفر کشته میشوند تا پادشاه چند سالی بیشتر بر تخت بنشیند.
«راغید الطاطاری» خلبانی سوری است که در آن سال از دستور حافظ اسد سرپیچی میکند و زندانی میشود، حالا با فروپاشی رژیم بشار اسد بعد از 43 سال از زندان آزاد شده است (عصر ایران)
قطعا او میدانست سرپیچی از دستور حاکم چه پیامدهایی برایش دارد.
او همچنین میدانست که حتّی اگر او این کار را نکند، بالاخره خلبانان دیگری این کار را انجام خواهند داد و حما بمباران خواهد شد؛ این میتوانست برای آرام کردن وجدانش بهترین توجیه باشد.
اگر حکومت اسد چند سال بیشتر میماند، شاید در زندان جان میداد و هیچکس نامش را هم نمیشنید.
چه بسیار آزادمردانی که در تاریخ گم شدند امّا بدون اینکه کسی آنها را بشناسد و یاد کند، وجودشان را آرشوار به شمع شعلۀ انسانیت، شرافت و آزادگی تبدیل کردند.
فیلم زیبا (و البته دردناک) «زندگی پنهان» که مبتنی بر وقایع واقعی است، زندگی شخصی را روایت میکند که در زمان هیتلر از جنگیدن در ارتش او خودداری میکند، خود و خانوادهاش سختیهای این راه را به جان میخرند و نهایتاً در گمنامی کامل کشته میشود.
43 سال یک عمر است!
نمیدانم چه بگویم؛ درود به شرفت راغید!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
❇️ بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب
✍️ سید عبدالجواد موسوی (خبر آنلاین)
... مصاحبه ای می خواندم از جناب قالیباف با روزنامه مشهور فیگارو. ... روزنامه نگار از وضعیت حقوق بشر در سوریه می پرسد و می گوید شما که مدعی دفاع از انسان های مظلوم هستید چگونه از بشار اسد در سوریه حمایت کردید؟ آقای قالیباف می گوید ما همان اول که آن ماجراهای اعتراض و این ها پیش آمد خیلی شفاف و روشن به اسد توصیه کردیم که با مردم باید «مدارا» کرد اما بعد از چند وقت داعش در سوریه ظهور کرد و باقی قضایا.
الان نمی خواهم وارد بحث تاریخی آن مقطع شوم فقط با این کلمه «مدارا» کار دارم. به احتمال قریب به یقین آقای قالیباف درست می گوید و واقعا به اسد توصیه شده است که با مردم مدارا کند. اما چرا «مدارا»؟ اتفاقا دعوا بر سر همین کلمه به ظاهر ساده است.
مدارا در حق دشمن می شود نه مردم. فرمود: با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
مدارا یعنی تحمل کردن یعنی بردباری کردن. تحمل و بردباری در نسبت با غیر اتفاق می افتد نه در نسبت با دوست.
وقتی مردم را -حالا نگوییم دشمن- کسی بپنداری که دیگری است کار به همین جاها هم می کشد.
دیگری را تا یک جایی می توانی تحمل کنی و در مقابل رفتارش از خودت بردباری نشان دهی ولی کافی است همان دیگری صدایش را بلند کند و یا حقی را از تو مطالبه کند تا آن وقت تو هم به خودت حق بدهی که بزنی پدر صاحب بچه را در بیاوری. اما اگر باورت این باشد که مردم دیگری نیستند موضوع خیلی فرق می کند. اگر دیندار حقیقی باشی می گویی:
خلق همه یکسره نهال خدایند / هیچ نه برکن تو زین نهال و نه بشکن
اگر به تعاریف امروزی حاکمیت و مردم معتقدی موظفی در قبال آن ها پاسخگو باشی و به مطالبتشان توجه کنی.
در حقیقت مشکل اصلی تعریفی است که برخی از حاکمان از نسبت بین خودشان و مردم دارند. اگر این نسبت درست تعریف شود هیچ وقت از دل آن لایحه حجاب و عفاف بیرون نمی آید. این لایحه از دل نگاهی بیرون آمده است که مردم را دیگری می داند و لایق مدارا و نه دوستی.
مردمی که کار را به جایی رسانده اند که دیگر نمی توان حتی با مدارا با آن ها برخورد کرد. چنین مردمی را باید جریمه کرد. باید از حق کار و تحصیل و زندگی ساقط ساخت. این مردم اگر دوست محسوب می شدند باید به حکم رحماء بینهم با آن ها رفتار می شد نه به حکم اشداء علی الکفار.
مشکل بشار اسد هم همین بود که از ابتدا نسبتش را با مردمش درست تعریف نکرد. او در نخستین مواجه با معترضان گفت: طبق توصیه کلام خدا نباید با فتنه گران به نرمی برخورد کرد. درست هم می گفت اما دایره فتنه گران آن قدر گسترده شد که این اواخر جز خانواده سلطنتی بقیه همه یا فتنه گر بودند و یا احتمالا به این دلیل که دیگر نمی توانستند با شکم گرسنه پای بشار خان بایستند خائن محسوب می شدند.
برای این که یک وقت نگویید بشار چون با آمریکا و اسرائیل درافتاده بود سرنوشتی جز این نمی توانست داشته باشد این را هم بگویم: بله، ممکن بود. حتی اگر خیلی هم مردم دار بود ممکن بود نتواند در مقابل توطئه های آمریکا و اسرائیل و حالا دیگر ترکیه را هم به آن اضافه بفرمایید دوام بیاورد اما حداقل فرقش این بود که الان می توانست سرش را بالا بگیرد و به روزی نیفتد که همه از رفتنش خوشحال باشند. دست کم می توانست به این افتخار کند که هنوز هم هستند کسانی که از اعماق جانشان و صادقانه و عاشقانه فریاد می زنند: بالروح بالدم نفدیک یا بشار!
منبع: بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب (به قلم سیّد عبدالجواد موسوی)
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️ سید عبدالجواد موسوی (خبر آنلاین)
... مصاحبه ای می خواندم از جناب قالیباف با روزنامه مشهور فیگارو. ... روزنامه نگار از وضعیت حقوق بشر در سوریه می پرسد و می گوید شما که مدعی دفاع از انسان های مظلوم هستید چگونه از بشار اسد در سوریه حمایت کردید؟ آقای قالیباف می گوید ما همان اول که آن ماجراهای اعتراض و این ها پیش آمد خیلی شفاف و روشن به اسد توصیه کردیم که با مردم باید «مدارا» کرد اما بعد از چند وقت داعش در سوریه ظهور کرد و باقی قضایا.
الان نمی خواهم وارد بحث تاریخی آن مقطع شوم فقط با این کلمه «مدارا» کار دارم. به احتمال قریب به یقین آقای قالیباف درست می گوید و واقعا به اسد توصیه شده است که با مردم مدارا کند. اما چرا «مدارا»؟ اتفاقا دعوا بر سر همین کلمه به ظاهر ساده است.
مدارا در حق دشمن می شود نه مردم. فرمود: با دوستان مروت با دشمنان مدارا.
مدارا یعنی تحمل کردن یعنی بردباری کردن. تحمل و بردباری در نسبت با غیر اتفاق می افتد نه در نسبت با دوست.
وقتی مردم را -حالا نگوییم دشمن- کسی بپنداری که دیگری است کار به همین جاها هم می کشد.
دیگری را تا یک جایی می توانی تحمل کنی و در مقابل رفتارش از خودت بردباری نشان دهی ولی کافی است همان دیگری صدایش را بلند کند و یا حقی را از تو مطالبه کند تا آن وقت تو هم به خودت حق بدهی که بزنی پدر صاحب بچه را در بیاوری. اما اگر باورت این باشد که مردم دیگری نیستند موضوع خیلی فرق می کند. اگر دیندار حقیقی باشی می گویی:
خلق همه یکسره نهال خدایند / هیچ نه برکن تو زین نهال و نه بشکن
اگر به تعاریف امروزی حاکمیت و مردم معتقدی موظفی در قبال آن ها پاسخگو باشی و به مطالبتشان توجه کنی.
در حقیقت مشکل اصلی تعریفی است که برخی از حاکمان از نسبت بین خودشان و مردم دارند. اگر این نسبت درست تعریف شود هیچ وقت از دل آن لایحه حجاب و عفاف بیرون نمی آید. این لایحه از دل نگاهی بیرون آمده است که مردم را دیگری می داند و لایق مدارا و نه دوستی.
مردمی که کار را به جایی رسانده اند که دیگر نمی توان حتی با مدارا با آن ها برخورد کرد. چنین مردمی را باید جریمه کرد. باید از حق کار و تحصیل و زندگی ساقط ساخت. این مردم اگر دوست محسوب می شدند باید به حکم رحماء بینهم با آن ها رفتار می شد نه به حکم اشداء علی الکفار.
مشکل بشار اسد هم همین بود که از ابتدا نسبتش را با مردمش درست تعریف نکرد. او در نخستین مواجه با معترضان گفت: طبق توصیه کلام خدا نباید با فتنه گران به نرمی برخورد کرد. درست هم می گفت اما دایره فتنه گران آن قدر گسترده شد که این اواخر جز خانواده سلطنتی بقیه همه یا فتنه گر بودند و یا احتمالا به این دلیل که دیگر نمی توانستند با شکم گرسنه پای بشار خان بایستند خائن محسوب می شدند.
برای این که یک وقت نگویید بشار چون با آمریکا و اسرائیل درافتاده بود سرنوشتی جز این نمی توانست داشته باشد این را هم بگویم: بله، ممکن بود. حتی اگر خیلی هم مردم دار بود ممکن بود نتواند در مقابل توطئه های آمریکا و اسرائیل و حالا دیگر ترکیه را هم به آن اضافه بفرمایید دوام بیاورد اما حداقل فرقش این بود که الان می توانست سرش را بالا بگیرد و به روزی نیفتد که همه از رفتنش خوشحال باشند. دست کم می توانست به این افتخار کند که هنوز هم هستند کسانی که از اعماق جانشان و صادقانه و عاشقانه فریاد می زنند: بالروح بالدم نفدیک یا بشار!
منبع: بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب (به قلم سیّد عبدالجواد موسوی)
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
www.khabaronline.ir
بشار اسد و ارتباطش با لایحه عفاف و حجاب
و اما بشار اسد و پایان تلخ و تراژیکش. پایانی که می تواند برای اهل عبرت درس های بسیار داشته باشد و برای اهل غفلت صرفا یک داستان باشد. داستانی که مدام آن را مرور کنند و به دنبال دلایل فانتزی باشند که اگر چنین می کرد و چنان نمی کرد کماکان می توانست تسمه از گرده…
زندانهای سوریه و درخواستی از مسئولان و رسانههای رسمی نظام
۱. اخبار نگرانکنندۀ زندانهای سوریه
طی روزهای اخیر، یکی از موضوعاتی که نظر جهانیان را بهخود جلب کرده است، وضعیت زندانهای سوریه است.
افرادی که دهها سال در زندان بودهاند، آن هم بدون کوچکترین ارتباطی با جهان بیرون؛ برخی فکر میکنند هنوز حافظ اسد حاکم سوریه است و صدام حاکم عراق! برخی حافظهشان را از دست دادهاند، برخی دچار اختلالات شدید روانی شدهاند و برخی حتّی خودشان را هم نمیشناسند!
زندان زنان با حضور کودکانی خردسال!
زندانیانی که خانوادههای آنها دهها سال است از آنان بیخبر بودهاند و گمان میکردهاند عزیزانشان کشته شدهاند!
دستگاهی که بهنظر میرسد برای پرسکردن جنازۀ اعدامشدگان بوده و گوری دستهجمعی که جنازههای با اسید پوساندهشده در آن است!
بهویژه در مورد زندان صیدیانا که هنوز راه ورود به برخی بخشهای زیرزمینی آن را پیدا نکردهاند!
در اتاق مدیریت این زندان مانیتورهایی وجود دارد که تصویر زندۀ دوربینهای مداربستۀ داخل برخی سلولهای زیرین را نشان میدهد و در آنها زندانیانی دیده میشوند، امّا هنوز کسی نمیداند این سلولها دقیقاً کجا هستند و راه ورود به آنها چگونه است! آن زندانیان در مانیتور دیدهشده نیز خبر ندارند در عالم بیرون چه اتّفاقی افتاده!
فهرست افسران و سربازان شاغل در این زندان را پیدا کردهاند و با آنها تماس گرفته و درخواست میکنند که راه ورود به بخشهای زیرین را اعلام کنند!
بسیاری مردم جهان اخبار مربوط به این زندان را با کنجکاوی و نگرانی زیاد دنبال میکنند.
امیدواریم زندانیان بخشهای زیرین قبل از اینکه بر اثر گرسنگی و تشنگی بمیرند، آزاد شوند.
۲. درخواست از مسئولان
با توجه به حمایت آشکار نظام جمهوری اسلامی از حکومت پیشین سوریه در برخی جنبهها و اینکه از دید عموم جهانیان ایران بهعنوان حامی و متّحد اسد دیده شده است، سکوت و بیتفاوتی مسئولان و رسانههای رسمی نظام در مورد اخبار و گزارشهای مربوط به زندانهای سوریه موجب میشود بدنامی ناشی از وضعیت زندانهای این کشور دامان ایران را هم بگیرد، وجهه بینالمللی نظام را تخریب کند و خوراک خوبی برای رسانههای معاند فراهم آورد.
مسلّماً، پذیرش جنایات بشار اسد و پدرش در برخورد با مخالفان و منتقدانشان بهمعنای تأیید، توجیه، نادیدهانگاری یا حتّی کمرنگ جلوهدادن جنایات اسرائیل نیست؛ جنایات وحشیانه و نسلکُشی آشکارای اسرائیل موضوع مستقل دیگری است.
قطعا طی روزهای آتی مصاحبههای زیادی با زندانیان سوری و گزارشهای زیادی از آنچه بر زندانیان میرفته است منتشر خواهد شد؛ موضعگیری در زمان و شرایطی که برای هیچکس گریزی آن نباشد نهتنها حفظکنندۀ وجهه و آبرو نیست بلکه میتواند تأثیر عکس داشته باشد.
جالب آنکه سارا هنیه (دختر اسماعیل هنیه) از سقوط اسد و آزادی مردم سوریه ابراز خوشحالی و فیلم صحبتهای پدرش را منتشر کرد که دربارۀ سوریه میگوید «ما در کنار رژیمی که مردمش را میکشد نمیایستیم. هر کس در حق کنار ما بود دلیل نمیشود در باطل کنارش بایستیم».
همچنین در شرایطی که در فضای مجازی راست و دروغ در هم میپیچد و مورد توجه و بازنشر قرار میگیرد، پیشنهاد میکنم صدا و سیما و سایر رسانههای رسمی نظام، پیشدستی کرده و گزارشهای بیطرفانۀ جامع و کاملی از وضعیت زندانهای سوریه و برخورد رژیم اسد با مخالفانش تهیه و منتشر کنند. مستندی که همچنین، بهشکل توأمان و منصفانهای، نقاط قوّت و ضعف حکومت پیشین سوریه را نمایش دهد.
گزارشی مانند مستندِ «تحقیق دربارۀ ۷ اکتبر» که شبکه الجزیره ساخت و منتشر کرد و در آن بهشکل بیطرفانهای خطاها و جنایتهای هر دو طرف را گزارش کرد. بینندۀ این گزارش وقتی میبیند که سازندگان مستند جنایتهای هر دو طرف را گزارش کردهاند، اعتمادش جلب میشود و دروغهای رسانههای اسرائیلی را که میخواهند جنایت نیروهای حماس در ۷ اکتبر را بیشتر، برابر یا حتّی قابل مقایسه با جنایتها و نسلکُشی اسرائیل نشان دهند نقش بر آب میکند.
چنین گزارشهایی هستند که برای تهیهکنندگانش اعتبار و مرجعیت به ارمغان میآورند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
۱. اخبار نگرانکنندۀ زندانهای سوریه
طی روزهای اخیر، یکی از موضوعاتی که نظر جهانیان را بهخود جلب کرده است، وضعیت زندانهای سوریه است.
افرادی که دهها سال در زندان بودهاند، آن هم بدون کوچکترین ارتباطی با جهان بیرون؛ برخی فکر میکنند هنوز حافظ اسد حاکم سوریه است و صدام حاکم عراق! برخی حافظهشان را از دست دادهاند، برخی دچار اختلالات شدید روانی شدهاند و برخی حتّی خودشان را هم نمیشناسند!
زندان زنان با حضور کودکانی خردسال!
زندانیانی که خانوادههای آنها دهها سال است از آنان بیخبر بودهاند و گمان میکردهاند عزیزانشان کشته شدهاند!
دستگاهی که بهنظر میرسد برای پرسکردن جنازۀ اعدامشدگان بوده و گوری دستهجمعی که جنازههای با اسید پوساندهشده در آن است!
بهویژه در مورد زندان صیدیانا که هنوز راه ورود به برخی بخشهای زیرزمینی آن را پیدا نکردهاند!
در اتاق مدیریت این زندان مانیتورهایی وجود دارد که تصویر زندۀ دوربینهای مداربستۀ داخل برخی سلولهای زیرین را نشان میدهد و در آنها زندانیانی دیده میشوند، امّا هنوز کسی نمیداند این سلولها دقیقاً کجا هستند و راه ورود به آنها چگونه است! آن زندانیان در مانیتور دیدهشده نیز خبر ندارند در عالم بیرون چه اتّفاقی افتاده!
فهرست افسران و سربازان شاغل در این زندان را پیدا کردهاند و با آنها تماس گرفته و درخواست میکنند که راه ورود به بخشهای زیرین را اعلام کنند!
بسیاری مردم جهان اخبار مربوط به این زندان را با کنجکاوی و نگرانی زیاد دنبال میکنند.
امیدواریم زندانیان بخشهای زیرین قبل از اینکه بر اثر گرسنگی و تشنگی بمیرند، آزاد شوند.
۲. درخواست از مسئولان
با توجه به حمایت آشکار نظام جمهوری اسلامی از حکومت پیشین سوریه در برخی جنبهها و اینکه از دید عموم جهانیان ایران بهعنوان حامی و متّحد اسد دیده شده است، سکوت و بیتفاوتی مسئولان و رسانههای رسمی نظام در مورد اخبار و گزارشهای مربوط به زندانهای سوریه موجب میشود بدنامی ناشی از وضعیت زندانهای این کشور دامان ایران را هم بگیرد، وجهه بینالمللی نظام را تخریب کند و خوراک خوبی برای رسانههای معاند فراهم آورد.
مسلّماً، پذیرش جنایات بشار اسد و پدرش در برخورد با مخالفان و منتقدانشان بهمعنای تأیید، توجیه، نادیدهانگاری یا حتّی کمرنگ جلوهدادن جنایات اسرائیل نیست؛ جنایات وحشیانه و نسلکُشی آشکارای اسرائیل موضوع مستقل دیگری است.
قطعا طی روزهای آتی مصاحبههای زیادی با زندانیان سوری و گزارشهای زیادی از آنچه بر زندانیان میرفته است منتشر خواهد شد؛ موضعگیری در زمان و شرایطی که برای هیچکس گریزی آن نباشد نهتنها حفظکنندۀ وجهه و آبرو نیست بلکه میتواند تأثیر عکس داشته باشد.
جالب آنکه سارا هنیه (دختر اسماعیل هنیه) از سقوط اسد و آزادی مردم سوریه ابراز خوشحالی و فیلم صحبتهای پدرش را منتشر کرد که دربارۀ سوریه میگوید «ما در کنار رژیمی که مردمش را میکشد نمیایستیم. هر کس در حق کنار ما بود دلیل نمیشود در باطل کنارش بایستیم».
همچنین در شرایطی که در فضای مجازی راست و دروغ در هم میپیچد و مورد توجه و بازنشر قرار میگیرد، پیشنهاد میکنم صدا و سیما و سایر رسانههای رسمی نظام، پیشدستی کرده و گزارشهای بیطرفانۀ جامع و کاملی از وضعیت زندانهای سوریه و برخورد رژیم اسد با مخالفانش تهیه و منتشر کنند. مستندی که همچنین، بهشکل توأمان و منصفانهای، نقاط قوّت و ضعف حکومت پیشین سوریه را نمایش دهد.
گزارشی مانند مستندِ «تحقیق دربارۀ ۷ اکتبر» که شبکه الجزیره ساخت و منتشر کرد و در آن بهشکل بیطرفانهای خطاها و جنایتهای هر دو طرف را گزارش کرد. بینندۀ این گزارش وقتی میبیند که سازندگان مستند جنایتهای هر دو طرف را گزارش کردهاند، اعتمادش جلب میشود و دروغهای رسانههای اسرائیلی را که میخواهند جنایت نیروهای حماس در ۷ اکتبر را بیشتر، برابر یا حتّی قابل مقایسه با جنایتها و نسلکُشی اسرائیل نشان دهند نقش بر آب میکند.
چنین گزارشهایی هستند که برای تهیهکنندگانش اعتبار و مرجعیت به ارمغان میآورند.
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
🎥 تحقیق درباره ۷ اکتبر
مستندی درباره حمله حماس به اسرائیل
یکسال گذشت.
مشاهدۀ فیلم مستند زیر را پیشنهاد میکنم. طول آن یکساعت و حاوی برخی صحنههای دلخراش است، البته نه دلخراشتر از صحنههایی که بیشتر ما معمولاً در فضای مجازی میبینیم.
خودم معمولاً حتّی…
مستندی درباره حمله حماس به اسرائیل
یکسال گذشت.
مشاهدۀ فیلم مستند زیر را پیشنهاد میکنم. طول آن یکساعت و حاوی برخی صحنههای دلخراش است، البته نه دلخراشتر از صحنههایی که بیشتر ما معمولاً در فضای مجازی میبینیم.
خودم معمولاً حتّی…
لکۀ ننگ زندانهای سوریه برای ما!
اخبار مربوط به زندانهای سوریه توجه جهانیان را به خود جلب و همگان را نگران و متأثّر کرده است.
اگر چه در چنین شرایطی اخبار راست و دروغ قاطی و یک کلاغ چهل کلاغ میشود، امّا مشخص است که در زندانهای سوریه وضعیتی بسیار اسفناک، غیرانسانی و غیرقابلدفاع برقرار بوده است.
علاوه بر حکومت پیشین سوریه، کشورهای حامی او نیز در مظان اتّهام حمایت و مشارکت ولو غیرمستقیم در این جنایات قرار گرفتهاند.
موضعگیری دختر اسماعیل هنیه بر علیه حکومت پیشین سوریه و نیز انتشار فیلم سخنان پدرش در مخالفت با جنایات اسد، دامان حماس را از این لکّۀ ننگ پاک کرد. هنیه دربارۀ سوریه میگوید: «ما در کنار رژیمی که مردمش را میکشد نمیایستیم. هر کس در حق کنار ما بود دلیل نمیشود در باطل کنارش بایستیم».
حماس هم سقوط اسد را رسما به مردم سوریه تبریک گفت و ادامه داد: «موفقیت مردم سوریه در تحقق آرمانهایشان در مسیر آزادی و عدالت را تبریک میگوییم و آنها را به اتحاد و انسجام ملی فرا میخوانیم. ما قاطعانه در کنار مردم سوریه و احترام به اراده، استقلال و انتخابهای سیاسی آنها ایستادهایم و بر وحدت سوریه و تمامیت ارضی آن تأکید میکنیم».
سخنرانی شیخ نِمَر و مخالفت صریحش با حکومت پیشین سوریه او و پیروانش را نیز از حمایت یا حتّی سکوت در برابر جنایات آل اسد (حافظ و بشار اسد) مبرّا میکند. او میگوید: «آل اسد در سوریه ظالم هستند و شیعه از آنان بیزار است، از ظالمین دفاع نکنیم، و جایز نیست که مظلوم از ظالم دفاع کند، خدا ظالمین را دوست ندارد، هر که باشد، چه حاکم بحرین، چه یمن، چه مصر، هر کجا باشد، حاکم ظالم مغضوب [خدا] ست. پس ما نباید از ظالم دفاع کنیم تا [با حمایت از او] همراه و جزئی از آنها محسوب شویم. کسی که از ظالم دفاع کند در ظلم او شریک است و کسی که از مظلوم دفاع کند، در پاداش آن شریک است».
با این سخنان، حماس و پیروان شیخ نمر از لحاظ نوع مواجهه با جنایات حکومت اسد علیه مخالفان و منتقدانش رو سفید هستند، هم نزد وجدان خودشان، هم پیش مردم جهان و هم در پیشگاه پروردگار.
در برابر این پرسش که «واکنش شما نسبت به جنایات اسد چه بوده است» ما چه پاسخی داریم؟! چه نزد وجدانمان، چه درمقابل مردم جهان و چه در پیشگاه پروردگار.
من که هنوز چیزی ندیدهام امّا امیدوارم پاسخهای قانعکنندهای داشته باشیم و منتشر شود.
آنچه تاکنون دیدهام صرفاً این است که گویا آقای قالیباف در مصاحبهای اشاره کرده که به بشار اسد توصیه داشته است با مردمش «مدارا» کند. سیّد عبدالجواد موسوی در این رابطه نکتۀ بسیار نغزی مطرح کرده است که پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید (اینجا).
باید توجه داشت که در میدان و عالم واقع، بسیاری تصمیمات و کنشهای واقعی نمیتوانند کاملاً سفید یا کاملاً سیاه باشند. همکاری با سوریه بهویژه در مبارزه با داعش از بسیاری جنبهها مفید و قابل دفاع بوده است [۱] امّا این کار ارزشمند بیتفاوتی نسبت به جنایات حافظ و بشار اسد را توجیه نمیکند.
در پایان، لازم است یادآوری کنم که:
اثبات و افشای جنایات سوریه، از اهمّیت جنایات اسرائیل نمیکاهد؛ اسرائیل طی سال گذشته مرزهای جنایت و نسلکشی را جابهجا کرد، مرزهایی که عمدۀ رکوردهای پیشن آنها نیز در اختیار خودش بود. تمام کشورهایی نیز که در برابر جنایات اسرائیل سکوت یا کمکاری کردند، کم یا زیاد شریک ظلم او محسوب میشوند.
مسئله اینجاست که ما نباید خودمان را با دیگر کشورها مقایسه کنیم، اگر تمام کشورهای جهان ظلم کردند، دروغ گفتند، اخبار را سوگیرانه روایت کردند، با مخالفان و منتقدانشان برخورد و آزادی بیان را محدود کردند، ما باید خودمان را با ملاکهای اسلام و سیره و سنّت حضرت امیر (ع) بسنجیم و متوجه باشیم که حضرت حتّی در ازای شهید شدن خودش (بهعنوان ولیامر و حاکم اسلامی) و از دست رفتن حکومت حاضر نشد از اصول اسلام، اخلاق، انصاف، انسانیت و عدالت ذرّهای عدول کند [۲].
پانویس
[۱] بعداز نماز برای افسران و سربازان ایرانی که در عراق و سوریه با داعش میجنگیدند (و همرزمانشان از سایر کشورها) دعا میکردم.
[۲] در این رابطه ببینید:
- علی (ع) و اجرای حکم خدا به هر قیمت!
- جایگاه «حفظ نظام» در سیرۀ سیاسی امام علی (ع)
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اخبار مربوط به زندانهای سوریه توجه جهانیان را به خود جلب و همگان را نگران و متأثّر کرده است.
اگر چه در چنین شرایطی اخبار راست و دروغ قاطی و یک کلاغ چهل کلاغ میشود، امّا مشخص است که در زندانهای سوریه وضعیتی بسیار اسفناک، غیرانسانی و غیرقابلدفاع برقرار بوده است.
علاوه بر حکومت پیشین سوریه، کشورهای حامی او نیز در مظان اتّهام حمایت و مشارکت ولو غیرمستقیم در این جنایات قرار گرفتهاند.
موضعگیری دختر اسماعیل هنیه بر علیه حکومت پیشین سوریه و نیز انتشار فیلم سخنان پدرش در مخالفت با جنایات اسد، دامان حماس را از این لکّۀ ننگ پاک کرد. هنیه دربارۀ سوریه میگوید: «ما در کنار رژیمی که مردمش را میکشد نمیایستیم. هر کس در حق کنار ما بود دلیل نمیشود در باطل کنارش بایستیم».
حماس هم سقوط اسد را رسما به مردم سوریه تبریک گفت و ادامه داد: «موفقیت مردم سوریه در تحقق آرمانهایشان در مسیر آزادی و عدالت را تبریک میگوییم و آنها را به اتحاد و انسجام ملی فرا میخوانیم. ما قاطعانه در کنار مردم سوریه و احترام به اراده، استقلال و انتخابهای سیاسی آنها ایستادهایم و بر وحدت سوریه و تمامیت ارضی آن تأکید میکنیم».
سخنرانی شیخ نِمَر و مخالفت صریحش با حکومت پیشین سوریه او و پیروانش را نیز از حمایت یا حتّی سکوت در برابر جنایات آل اسد (حافظ و بشار اسد) مبرّا میکند. او میگوید: «آل اسد در سوریه ظالم هستند و شیعه از آنان بیزار است، از ظالمین دفاع نکنیم، و جایز نیست که مظلوم از ظالم دفاع کند، خدا ظالمین را دوست ندارد، هر که باشد، چه حاکم بحرین، چه یمن، چه مصر، هر کجا باشد، حاکم ظالم مغضوب [خدا] ست. پس ما نباید از ظالم دفاع کنیم تا [با حمایت از او] همراه و جزئی از آنها محسوب شویم. کسی که از ظالم دفاع کند در ظلم او شریک است و کسی که از مظلوم دفاع کند، در پاداش آن شریک است».
با این سخنان، حماس و پیروان شیخ نمر از لحاظ نوع مواجهه با جنایات حکومت اسد علیه مخالفان و منتقدانش رو سفید هستند، هم نزد وجدان خودشان، هم پیش مردم جهان و هم در پیشگاه پروردگار.
در برابر این پرسش که «واکنش شما نسبت به جنایات اسد چه بوده است» ما چه پاسخی داریم؟! چه نزد وجدانمان، چه درمقابل مردم جهان و چه در پیشگاه پروردگار.
من که هنوز چیزی ندیدهام امّا امیدوارم پاسخهای قانعکنندهای داشته باشیم و منتشر شود.
آنچه تاکنون دیدهام صرفاً این است که گویا آقای قالیباف در مصاحبهای اشاره کرده که به بشار اسد توصیه داشته است با مردمش «مدارا» کند. سیّد عبدالجواد موسوی در این رابطه نکتۀ بسیار نغزی مطرح کرده است که پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید (اینجا).
باید توجه داشت که در میدان و عالم واقع، بسیاری تصمیمات و کنشهای واقعی نمیتوانند کاملاً سفید یا کاملاً سیاه باشند. همکاری با سوریه بهویژه در مبارزه با داعش از بسیاری جنبهها مفید و قابل دفاع بوده است [۱] امّا این کار ارزشمند بیتفاوتی نسبت به جنایات حافظ و بشار اسد را توجیه نمیکند.
در پایان، لازم است یادآوری کنم که:
اثبات و افشای جنایات سوریه، از اهمّیت جنایات اسرائیل نمیکاهد؛ اسرائیل طی سال گذشته مرزهای جنایت و نسلکشی را جابهجا کرد، مرزهایی که عمدۀ رکوردهای پیشن آنها نیز در اختیار خودش بود. تمام کشورهایی نیز که در برابر جنایات اسرائیل سکوت یا کمکاری کردند، کم یا زیاد شریک ظلم او محسوب میشوند.
مسئله اینجاست که ما نباید خودمان را با دیگر کشورها مقایسه کنیم، اگر تمام کشورهای جهان ظلم کردند، دروغ گفتند، اخبار را سوگیرانه روایت کردند، با مخالفان و منتقدانشان برخورد و آزادی بیان را محدود کردند، ما باید خودمان را با ملاکهای اسلام و سیره و سنّت حضرت امیر (ع) بسنجیم و متوجه باشیم که حضرت حتّی در ازای شهید شدن خودش (بهعنوان ولیامر و حاکم اسلامی) و از دست رفتن حکومت حاضر نشد از اصول اسلام، اخلاق، انصاف، انسانیت و عدالت ذرّهای عدول کند [۲].
پانویس
[۱] بعداز نماز برای افسران و سربازان ایرانی که در عراق و سوریه با داعش میجنگیدند (و همرزمانشان از سایر کشورها) دعا میکردم.
[۲] در این رابطه ببینید:
- علی (ع) و اجرای حکم خدا به هر قیمت!
- جایگاه «حفظ نظام» در سیرۀ سیاسی امام علی (ع)
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
جایگاه «حفظ نظام» در سیره سیاسی امام علی (ع)
بهمناسبت عید غدیر
اسلام فقط به سبکزندگی مردم مربوط نمیشود؛ برای حاکمان و در رابطه با شیوۀ حکمرانی نیز چارچوبها و دستوراتی دارد.
در این میان، جایگاه و اهمیت «حفظ نظام» چگونه است؟
آیا برای حفظ نظام میتوان…
بهمناسبت عید غدیر
اسلام فقط به سبکزندگی مردم مربوط نمیشود؛ برای حاکمان و در رابطه با شیوۀ حکمرانی نیز چارچوبها و دستوراتی دارد.
در این میان، جایگاه و اهمیت «حفظ نظام» چگونه است؟
آیا برای حفظ نظام میتوان…
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
✅ پژوهش تلخی دارد! (بهمناسبت هفتۀ پژوهش)
✍️ امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
«ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۲۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✍️ امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)
«ملکالشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملکالشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحهسرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملکالشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیدهای در مدح صدراعظم جدید سرود.
قاآنی که خود پیشتر مدیحهگوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.
قاآنی که درآمدش از مدح میگذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.
به نظر میرسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۲۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفتهای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!
۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمیگذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحهگویی میشود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملکالشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحهسرای حاکمیت میشود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحهگویی ایجاد میشود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسهی جدید» نوشته و فرانسه میداند، را تبدیل به مدیحهسرا میکند.
۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز میشود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانستههای دیگران هماناندازهای بیمعناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب میدانست که باید از ترجمه آغاز کرد.
۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی میگذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعهی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت میدهد.
۴.سیاستگذاری یعنی جهتدهی به فعالیت شهروندان. نمیشود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همانگونه که با کاهش بودجهی دانشگاهها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاهها بهبود نمییابد! بلکه گذاردن گزینههای جدید فعالیت پیشِ رویِ کنشگران است که انتخاب را از گزینهی نادرست به گزینهی درست هدایت میکند.
۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظمها فاصله گذاشت؛ این فاصلهگذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنیهایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیشتر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) میگفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصلهی میان مدح و ذم مدیحهسرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بندهی خوشنودی حاکم!
برای همین است که پژوهشگری که مدیحهسرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملکالپژوهشگران یکسر شیرینیاند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحهسرایی به دورهی پژوهش هستیم!
کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.tg-me.com/HidenChat_Bot?start=128610692