Telegram Web Link
وقتی علی نیز سانسور می شود!
[به‌مناسبت میلاد حضرت امیر (ع)]
✍️ مجتبی لشکربلوکی

علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده. بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم:

1. روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت. بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول!

2. برخی افراد از بیعت او سر باز زدند، با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد.

3. در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟ فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟

4. خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و می گویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما. صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین کاری تشویق کرد.

5. به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعتِ مخالفت می خواست.

6. او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودی ها) محصور نمی کرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهم ترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ويژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست.

7. وی متوجه شد که برخی نمی توانند خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند.

8. در یکی از سخنرانی‌ها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید.

9. انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع می شدند اعتراض می کردند دشنامش می دادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت.

10. در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (برداشت آزاد از کتاب اخلاق زمام داری نوشته دکتر صابر اداک، پژوهشگر ژرفانگر معاصر)

⭕️تحلیل و تجویز راهبردی

این ها بخشی از «تاریخ تاریک» است که کمتر برای ما گفته شده. این ها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:
عقلانیت: حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.

آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند. «یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی.

اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند.

او فقط فاتح خیبر نبود. مهم ترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جويي است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است. چه یک خانواده را اداره می کنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است.

کانال وحید احسانی
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
‼️ خدا را شکر که علی (ع) نیست!

ای کسانی که به واسطۀ عشق علی (ع) از سهمیه‌ها و رانت‌ها بهره‌مند شده‌اید! خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست، چون اگر بود، تمام این امتیازهای ویژه را از شما پس می‌گرفت!

علی (ع) که حاکم شد، در همان ابتدای کار، تمام امتیازات، برتری‌ها و سهمیه‌هایی را که به خاطر جنگیدن، ایثارگری، پیش‌قدمی در پذیرش اسلام و امثال آن، نهادینه شده بود، ملغی کرد.

او در پاسخ به معترضان گفت: «اگر این کارها را برای بهره‌مندی بیشتر از دنیا انجام داده‌اید که هیچ ارزشی نداشته است و اگر هم برای رضای خدا انجام داده‌اید، هم‌او اجر خیر به شما خواهد داد».

او در این‌باره حسّاسیت و دقّت بسیار زیادی به‌خرج داد و فرمود: «سهمیه‌های مازادی را که تحت هر عنوان از بیت‌المال گرفته‌اید، حتّی اگر جهیزیۀ دخترانتان کرده باشید، به بیت‌المال و صاحبان واقعی‌اش باز می‌گردانم».

ای کسانی که به واسطۀ متدیّن‌تر بودن خودتان یا پدرانتان و زحماتی که شاید برای اسلام کشیده‌ باشید، در تصاحب پست، شغل، درآمد، قبولی کنکور، ارتقاء و غیره به‌صورت رسمی یا غیررسمی سهمیه دریافت کرده‌ و در رقابت‌های دنیوی از سایرین جلو افتاده‌اید! خدا را خیلی شکر کنید که علی (ع) نیست تا اینها را از شما بگیرد و اوقات‌تان را تلخ کند!

خدا را شکر کنید که علی (ع) نیست و ازاین‌رو، با عشق علی (ع) می‌توانید هم دنیا را داشته باشید و هم آخرت را! چه از این بهتر؟!

بله، می‌دانم! عشق و علاقۀ شما به علی (ع) به خاطر این چیزها نبوده است؛ قسمت بوده که این طور شود!

بله، قسمت این شده که بر خلاف بیشتر طول تاریخ که «پیرو حق و حقیقت‌بودن» افراد را در رقابت‌های دنیوی از سایرین عقب می‌انداخته (و چه بسا سختی‌های بسیار بیشتری در پی داشته)، برای شما عکس این بشود، یعنی شما پیرو حق و علی (ع) هستید و از قضا، حق‌طلبی و حق‌مداری شما برای‌تان در شغل و تحصیل و پست و درآمد، امتیازاتی هم به همراه داشته است، خب چه بهتر!

فقط نمی‌دانم چرا در همین موقعیت زمانی و مکانی، عشق به علی (ع) و ترویج سیره و سنّت واقعی او برای برخی دیگر محدودیت و محرومیت به‌دنبال دارد!

البته شما اصلاً خودتان را ناراحت نکنید، حتماً اشکال از خودشان است؛ یا اخلاص ندارند یا علی (ع) را درست نشناخته‌اند!

شما فکرتان را درگیر این چیزها نکنید؛ در حالی که هم‌آغوش‌شدن با نعمات عالی بهشتی و محشور‌شدن با مولای متّقیان (ع) را انتظار می‌کشید، از سهمیه‌ها و رانت‌های دنیوی‌تان لذّت ببرید!

پ. ن.
متن بالا مطلق نیست؛ ناظر بر رویه رایج است؛ از نزدیک کسانی را می‌شناسم که واقعاً حق‌طلب، متدیّن و عاشق علی (ع) هستند آن هم از آن نوعی که رانت‌ها و سهمیه‌های زیادی در دسترس‌شان قرار می‌گیرد، امّا با وجود این، از هیچ امتیازویژه‌ای استفاده نمی‌کنند و اگر هم پست و مسئولیتی می‌پذیرند، واقعاً با این نیّت است که خدمتی کنند. البته تا جایی که نگارنده می‌دانم و می‌شناسم، چنین افرادی در اقلیت و چه بسا کمیاب هستند.

همچنین ببینید:

🔹 جایگاه "حفظ نظام" در سیره سیاسی حضرت امیر (ع)
🔹علی (ع) و اجرای حکم خدا به هر قیمت!
🔹 شیعیان غیرعلی (ع)!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍2
جمع‌های نخبگانی جدید؛ هم‌افزا یا هم‌کاه
طرح مسئله خطاب به نخبگان کرمانشاه


(هر چند خطاب مستقیم متن به نخبگان کرمانشاه است، امّا محتوای آن در کل کشور موضوعیت دارد)

با آمدن دکتر پزشکیان و گشودگی نسبی فضا، خوشبختانه بسیاری از نخبگان و دغدغه‌مندانی که در دولت سیزدهم مجال و فرصت چندانی برای کنشگری نمی‌دیدند، به تکاپو درآمده‌اند.

جمع‌های نخبگانی متّعدد و متنوّعی در حال شکل‌گیری یا فعال‌شدن دوباره و به‌دنبال عضوگیری، تعیین اولویت و ارائۀ طرح و پیشنهاد برای استان هستند.

امیدوار و فعّال شدن جامعه و به‌ویژه نخبگان اتّفاق مبارکی است امّا به نظرم، بهتر است در مورد چگونگی همکاری این جمع‌های نخبگانی نیز بیندیشیم.

این بندۀ خدا نیز با همکاری برخی نخبگان و متخصصان، اساسنامۀ دو جمع نخبگانی-تخصصی متفاوت را آماده کرده‌ام و به‌امید خدا طی روزهای آتی پیگیر ثبت و آغاز به‌کارشان خواهم شد.

برای جلوگیری از اصطکاک جمع‌های نخبگانی متعدّد (چه بسا موازی) و تحقق همکاری و هم‌افزایی مطلوب میان آنها ایدۀ مشخصی ندارم و اصولاً فکر نمی‌کنم نسخۀ واحدی هم وجود داشته باشد؛ صرفاً مناسب دیدم که اصل موضوع و مسئله را با سایر کنشگران و جمع‌های نخبگانی در میان بگذارم تا همگی در موردش تأمّل کنیم و برای مواجه‌شدن و همکاری با گروه‌های مشابه آمادگی قبلی داشته باشیم.

امیدوارم نخبگان شناخته‌شده و بزرگان باتجربه‌ به این مهم بیندیشند، به ما جوان‌ترهای کم‌تجربه خط بدهند و برای حرکت جامعۀ مدنی (به‌ویژه جامعۀ نخبگانی) در مسیر هماهنگی، همکاری و هم‌افزایی زمینه‌سازی کنند.

در وضعیت ذرّه‌وار (اتمیزه) شکل‌گیری جمع‌های نخبگانی متنوّع و جزیره‌وار طبیعی است. در این مرحله، عجالتاً نکات زیر به ذهنم می‌رسد که در معرض نقد سایرین قرار می‌دهم:

1️⃣ این حق را برای سایرین نیز قائل باشیم که مثل خود ما، خیرخواهانه و دغدغه‌مندانه گروه یا تشکّلی نخبگانی تشکیل دهند.

2️⃣ برای مواجه شدن و همکاری با جمع‌های نخبگانی مشابه آمادگی داشته و زمینه‌سازی کرده باشیم و از این اتّفاق استقبال کنیم [۱].

3️⃣ عجله نکنیم؛ صبورانه اجازه دهیم جمع‌های نخبگانی مختلف شکل بگیرند و محدودۀ اهداف و سیاست‌های احتمالی خود را تعیین، مکتوب و اعلام کنند تا بر اساس آن، مشخص شود که چگونه می‌توانیم با یکدیگر همکاری هم‌افزا داشته باشیم.

شاید در مواردی، برخی جمع‌های نخبگانی بتوانند در هم ادغام شوند، برخی بتوانند تقسیم کار کنند (بر اساس محدودۀ موضوعی، مکانی، فرایندی یا ...) یا برخی بتوانند فعالیت هماهنگ و اهم‌افزا داشته باشند.

شاید بتوانیم میان جمع‌های نخبگانی متنوّع شبکه‌ای رسمی یا غیررسمی و نظام‌مند ایجاد کنیم.

امیدوارم مسئولان سطوخ مختلف دولت چهاردهم از شکل‌گیری جمع‌های نخبگانی و نهادهای میانجی استقبال کنند و با آنها همکاری بهینه داشته باشند.

به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد

پانویس

[۱] خودم در رابطه با استقبال از همکاری با مراکز نخبگانی دیگر و چگونگی آن، دو پاراگراف جدید به اساسنامه جمع‌مان افزودم.

همچنین ببینید: مدیران مرّیخی، نخبگان ونوسی!

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍1
هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)

به نظرم، حادثۀ دیوان عالی کشور، تحلیل‌هایی که پیرامون آن شکل گرفت و واکنش بخش‌های مختلف جامعه، واقعۀ بسیار مهمّی است؛ باید بیشتر به آن توجه و درباره‌اش تأمّل کنیم.

یکی از تحلیل‌هایی که در فضای مجازی فراگیر شد این بود که قاتل (آبدارچی) در نتیجۀ فشار زندگی و نیافتن گریز و چشم‌انداز گشایش به چنین کاری دست زده است. اینکه واقع ماجرا چه بوده؛ الله اعلم، امّا مفید دانستم از فرصت بهره ببرم و نکات مهمّی را به آنان که باید، یادآور شوم، خدا را چه دیدی(!) شاید ببینند، بخوانند، تأمّل کنند و به‌خود بیایند.

گزارش‌های متعدّدی که در رسانه‌ها منتشر شد، قاتل واقعۀ مورد نظر را شخص عیال‌واری توصیف کردند که با وجود تحصیلات دانشگاهی به‌عنوان آبدارچی کار می‌کرده و چون حقوقش کفاف نمی‌داده است، خارج از ساعات اداری نیز با موتور مسافرکشی می‌کرده و بعد موتورش را هم توقیف می‌کنند.

هر چند خبرگزاری رسمی قوّۀ قضاییۀ ایران (میزان) این اخبار را تکذیب کرد امّا جا دارد به چرایی جعل چنین گزارشی هم فکر کنیم؛ مشخص است، چون باورپذیر است، هم از این حیث که چنین رفتاری از شخصی در چنان شرایطی دور از انتظار نیست و هم از این حیث که در جامعۀ ما اینکه برخی افراد در چنین شرایط سختی زندگی کنند هم اصلاً دور از انتظار نیست!

..............................................................................

در این یادداشت، سعی کرده‌ام گوشه‌ای از بی‌عدالتی، تبعیض و فشار وارده بر برخی اقشار جامعه را توصیف کنم، فشاری که در ظاهر ممکن است به چشم نیاید.

متن یادداشت:
هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👌7👍2
Forwarded from مسجد صاحب الزمان (عج) (Saleh)
دوشنبه شب در شب مبعث رسول گرامی اسلام با سخنرانی دکتر وحید احسانی با موضوع " در جستجوی عطر جان‌بخش محمد ( ص) " و مولودی خوانی حاج قدرت میرزایی در خدمت شما عزیزان خواهیم بود
👌3🤔2
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت مبعث رحمه‌للعالمین

مرحبا عیدی که در آن، شد ز رحمت فتحِ باب
یعنی از برج نبوت سر برآورد آفتاب
مرحبا عیدی که در آن، ز امر رب العالمین
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب
مرحبا عیدی که در آن، چون دل ِ صاحبدلان
شد جهان روشن ز نور حضرت ختمی مآب
در شهود آمد ز غیب آن عالِمِ علم لَدُن
کز قفایش چاکرآسا جبرئیل آورد کتاب
الصلا ای عشقبازان، الصلا ای عارفان
مظهر حُسن ِ ازل بیرون خرامید از حجاب
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب

شعر: صغیر اصفهانی - اجرا: سیّد خلیل عالی‌نژاد

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👌8👎2👍1
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
(محتوای این یادداشت به تمام نهادهای فرهنگی مربوط است)

تمام معاون‌های دانشگاه مشخص شده‌اند جز معاون فرهنگی. به چند نفر پیشنهاد داده‌اند ولی هنوز هیچ‌کدام نپذیرفته است. یکی از دلایلی که مطرح می‌کنند «حواشی و خطرات احتمالی فعالیت در این معاونت» است.

متأسفانه برای فعالیت‌های فرهنگی بستر و فضای مناسبی فراهم نیست.

چه در دانشگاه و چه در بیرون آن، موارد بسیاری را سراغ دارم که برخی افراد باسواد و دغدغه‌مند به‌صورت داوطلبانه تلاش کرده‌اند با جوانان یا دانشجویان ارتباط بگیرند و با آنان مباحث قرآنی، دینی یا غیره داشته باشند امّا متأسفانه همین تلاش‌های خیرخواهانه و ارزشمند برای آنها عامل تهمت و افترا و دردسر فراوان شده است، به‌گونه‌ای که پشت دست‌شان را داغ کرده‌اند که دیگر سراغ فعالیت‌های اینچنینی نروند!

تأثیرگذاری فرهنگی مبتنی بر «ارتباط آزادانه در محیطی امن» است. سقف اثرگذاری فرهنگی ما بر دیگری، به‌اندازه‌ایست که با او ارتباط برقرار کرده باشیم. باوجود این، امکان ارتباط‌‌گیری نهادهای فرهنگی با جامعه (به جز بخشی خاص) تا حدّ زیادی سلب شده است.

معاونت فرهنگی باید به‌گونه‌ای باشد که تمام دانشجویان با هر نوع نگرش، باور و پوششی به راحتی با آنجا ارتباط و تعامل داشته باشند؛ نباید از معاونت فرهنگی احساس خطر و ناامنی کنند.

بله، قوانینی وجود دارد که باید رعایت شوند امّا مراکز دیگری وجود دارد که برخورد قهری و قانونی با دانشجویان باید صرفاً به آنها سپرده شود.

نه معاونت پژوهشی با پایین‌بودن نمرۀ دانشجو کاری دارد، نه معاونت آموزشی با سبک زندگی دانشجو در خوابگاه و نه به همین ترتیب، در مورد سایر معاونت‌ها.

در بیرون دانشگاه نیز، نیروی انتظامی با تخلّفات رانندگی کاری ندارد و پلیس راهنمایی با موارد مربوط به نیروی انتظامی.

اگر قرار است معاونت فرهنگی تأثیرگذاری فرهنگی داشته باشد (که مستلزم برقراری ارتباط داوطلبانه است)، نباید هیچ‌نوع برخورد انضباطی به آن سپرد شود.

متأسفانه از دید دانشگاهیان، «معاونت فرهنگی» تقریباً همان حسّی را ایجاد می‌کند که «حراست» و «بسیج».

اگر قرار است معاونت فرهنگی همان حراست، بسیج یا نهاد رهبری باشد، دیگر به اسم و ساختار جداگانه چه نیازی هست؟! کارمندان و وظایفش به همان نهادها سپرده شود یا لااقل به مدیریتی ذیل آنها تبدیل شود!

به نظرم، گزینه‌های معاونت فرهنگی حق دارند که این مسئولیت را نپذیرند.

من با چشم خودم دیدم که یکی از معاونان فرهنگی، از وجود یک تابلوی خوشنویسی (حاوی مصراعی از باباطاهر) در معاونت احساس خطر کرد و دستور داد برداشته شود! وقتی علّت را جویا و ارزش هنری تابلو و معنای عرفانی شعر را یاد آور شدم، پاسخ داد: «من و شما چنین نگاه و فهمی داریم، همه که این طور نیستند، برایمان حرف در می‌آورند و دردسر می‌شود»!

معاون فرهنگیِ دیگری نگران این بود که نکند دانشجویانی که به‌عنوان برگزیدگان جشنواره‌های دانشجویی و ... عکس‌شان را روی سایت معاونت می‌گذاریم، بعدها در سایر زمینه‌ها حرف حسّاسیت‌زایی بزنند یا موضع‌گیری نامناسبی داشته باشند و ما ناخواسته مبلغ و مروّج شخص یا دیدگاه نامناسبی شده باشیم!

یکی از معاونان فرهنگی در زمان و مکان غیر اداری، با ذوق فراوان موسیقی (علیرضا قربانی، سالار عقیلی و ...) گوش می‌داد، از معنای عمیق شعرها تمجید و با خواننده زمزمه می‌کرد، با شیطنت از او پرسیدم «دکتر! چرا در معاونت فرهنگی از این موسیقی‌ها پخش نمی‌کنی؟!». لحظه‌ای سکوت کرد و با حالتی شوخی-جدّی گفت «جرأت نمی‌کنم»!

در اینجا، به‌هیچ‌وجه قصد ندارم اشخاص را نقد کنم. امیدوارم کسی از من نرنجد. این موارد را صرفاً برای گزارش فضای نامناسبی بیان کردم که امکان فعالیت فرهنگی را برای تمام نهادهای فرهنگی سلب کرده است (به جز مراکز دینی) و نیز به این امید که شاید اصلاح و بهبودی صورت بگیرد؛ خودم هم اگر معاون فرهنگی می‌شدم، فضای حاکم خیلی چیزها را بر من تحمیل می‌کرد.

آیا در فضای نامناسبی که باعث شود مدیر و کارکنان فرهنگی از موسیقی مجاز، انتشار عکس دانشجویی که در حال حاضر هیچ حاشیه‌ای ندارد و حتّی از یک تابلوی خوشنویسی احساس خطر کنند، می‌شود کار فرهنگی کرد؟! می‌شود با مخاطب ارتباط گرفت؟!

مدیران فرهنگی برای کوچکترین اقدامی، باید مراقب هزار جنبۀ بعضاً بی‌اهمّیت کار هم باشند که خدایی ناکرده حاشیه‌ای ایجاد نشود و بهانه‌ای به‌دست هوچی‌گران نیفتد!

همین است که عموماً ترجیح می‌دهند خطر نکنند و در عمل به کاسۀ داغ‌تراز آش تبدیل ‌می‌شوند.

در دانشگاه ما سال‌هاست که ...

ادامۀ یادداشت: چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍6
تغییر قدرت خرید در ۲ دهه!

کنجکاو شدم ببینم طی ۲۰ سال اخیر سفره‌هامان تقریباً چقدر کوچک شده

در اینترنت جستجو کردم؛ نتایج را می‌توانید در جدول ببینید

طی سال‌های ۸۳ الی ۴۰۳، حقوق پایه ۶۴ برابر و قیمت سیب‌زمینی ۳۵۷ برابر شده!

بقیه‌اش را در جدول ببینید

اگه این پست را دو-سه روز دیگه ببینید، احتمالاً همه چی بازم تغییر کرده!

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍14👌1🥱1
⁉️پرسشی از وزیر محترم کشور
دکتر احمد زیدآبادی

اعلام برگزاری تجمع مسالمت‌آمیزِ عده‌ای از منتقدان نظام به منظور درخواست رفع حصر از سه چهرۀ برجستۀ سیاسی کشور، به سر‌نوشتی کم و بیش منتظره و غیرمنتظره دچار شد.

می‌توان از وزیر محترم کشور پرسید که چرا مجوز لازم برای برگزاری این تجمع داده نشد؟ درخواست‌کنندگان "غیرخودی" و "ناشهروند" بودند یا موضوع تجمع حساسیت‌برانگیز بود؟ یا هر دو؟

با رویکردی که آقای اسکندر مؤمنی در وزارت کشور در پیش گرفته، بسیار بعید است که قائل به دسته‌بندی اتباع کشور به خودی و غیرخودی و یا شهروند و ناشهروند بودن آنان باشد. گواه این مسئله نشستن وی در کنار مولوی عبدالحمید و جلب مشارکت هموطنان بلوچ برای ادارۀ استان سیستان و بلوچستان است.

از این رو به احتمال بسیار، وی دلیل عدم صدور مجوز را به "حساسیت موضوع در شرایط حساس" مربوط خواهد دانست.

چنانچه پاسخ همین باشد، آیا اگر جمعی دیگر از منتقدان نظام، برای تجمع به قصد اعتراض به برنامۀ ترامپ برای کوچاندن فلسطینی‌ها از نوارغزه درخواست مجوز کنند، به آنها داده خواهد شد؟

یا اینکه تجمع فقط حق انحصاری کسانی است که خود را "ارزشی" و کشور را "ملک شخصی" خود می‌دانند و تا بدان حد آزادند که حتی حکم اعدام مقام‌های رسمی ناهمسو با خود را در تجمعات‌شان اعلام کنند؟

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍11
نتیجه‌گیری از چند مقایسه ساده!

تغییرات حداقل و حداکثر حقوق از سال 1403 به سال 1404:

حداقل دستمزد کارگرد ساده (30 درصد): از 7 میلیون و 200 هزار به 9 میلیون و 300 هزار تومان

حداقل حقوق کارمندان دولت (20 درصد): از 10 میلیون به 12 میلیون تومان

سقف حقوق (30 درصد): از 70 میلیون به 91 میلیون

برخی نکات قابل تأمّل:

1. افزایش حقوق کارگر و کارمند: 20 الی 30 درصد؛ میانگین نرخ تورّم طی 3 سال اخیر: حدود 40 درصد!

2. میزان افزایش حقوق کسانی که بیشترین حقوق را می‌گیرند، 10 برابر افزایش حقوق کارمندان و کارگرانی است که حداقل حقوق و دستمزد را دارند! (21 میلیون تومان در برابر 2 میلیون تومان)

3. حتّی درصد رشد حقوق کسانی که سقف حقوق را می‌گیرند، 10درصد بیشتر از رشد حقوق کف کارمندان است!

4. میزان افزایش حقوق کسانی که بیشترین حقوق را می‌گیرند (21 میلیون تومان)، حدودا دو برابر کل حقوق و دستمزد کف کارمندان و کارگران در سال 1404 است!

5. در سال 1404، دریافت‌کنندگان سقف حقوق، هر ماه 10 برابر کارگر ساده و 7 و نیم برابر کف کارمندان دریافت می‌کنند!

6. مدیران و مسئولانی که سقف حقوق را دریافت می‌کنند، در کوچک‌شدن سفرۀ مردم بیشترین نقش را دارند امّا با این حال، حقوقشان 10 برابر کف کارگران و کارمندان افزایش پیدا می‌کند!

7. مسئولانی که سقف حقوق را دریافت می‌کنند، علاوه بر آن از رانت‌ها و امتیازات قانونی (از غیرقانونی‌های احتمالی بگذریم!) بسیاری نیز بهره‌مند می‌شوند: اتومبیل دولتی، تفریح‌گاه‌های دولتی، مهمانسراها، پاداش‌ها و بسیاری امکانات دولتی دیگر، وام‌ها و غیره.

8. در کشور ما که قیمت سکه طی 20 سال 800 برابر شده است (اینجا را ببینید)، فاصلۀ کسانی که بتوانند پس‌انداز کنند و سرمایه داشته باشند با کسانی که این امکان را ندارند به شکل تصاعدی در حال افزایش است!

9. در بهشت دلالان و محتکران که در آن قیمت سکّه طی 20 سال 800 برابر می‌شود، «تولید» توجیه اقتصادی ندارد مگر اینکه پوششی باشد برای رانت‌های نجومی؛ تولیدکنندگان واقعی ایثارگر محسوب می‌شوند و صرفاً به خاطر ایجاد شغل برای کارگران است که سرمایه‌شان را به دلالی منتقل نمی‌کنند.

10. مسئولانی که 91 میلیون تومان دریافت می‌کنند، قرار است وضع زندگی کسانی را که یک دهم آنها دریافت می‌کنند درک و برای بهبود آن تلاش کنند!

11. بخش عمده‌ای از درآمد اقشار با درآمد پایین به تأمین کرایه‌ منزل اختصاص می‌یابد و درمقابل، اشخاص با سقف حقوق عمدتاً کرایۀ منزل نمی‌پردازند (اگر خانه‌های دیگری را اجاره نداده باشند)!

12. بخش بزرگی از جامعه (بیکاران) آرزویشان این است که شغلی بیابند و حداقل حقوق و دستمزد را دریافت کنند!

13. طی 20 سال گذشته، حقوق پایۀ کارگری 64 برابر و قیمت سیب‌زمینی 357 برابر شده است! (اینجا را ببینید)

14. کسانی که صرفاً به‌واسطۀ تلاش، توانمندی و تخصص شخصی به جایگاهی رسیده‌اند که سقف حقوق را دریافت کنند و احتمالاً خانه ندارند، حدود 10 سال طول می‌کشد که سرمایه لازم برای خرید یک واحد آپارتمان را پس‌انداز کنند!

15. برای کارگران و کارمندانی که سرمایۀ قبلی نداشته باشند و صرفاً با تکیه بر پس‌انداز بخواهند خانه بخرند، خرید خانه تقریباً محال است!

16. همان خانه‌ای که خریدش برای کارگر و کارمند تقریباً محال محسوب می‌شود، احتمالاً به اندازۀ انباری خانۀ اقشار نسبتاً مرفه هم ارزش ندارد! (از مقایسه با انباری خانۀ اقشار مرفه بگذریم)

17. افزایش کف حقوق کارمندی 20 درصد، در حالی که افزایش ‏بودجه ستاد اقامه نماز ۳۰ درصد، ‏صدا و سیما ۳۳ درصد، ‏نهاد ریاست جمهوری ۲۸ درصد، ‏سازمان تبلیغات اسلامی ۲۴ درصد ‏و ستاد احیای امر به معروف 19 درصد! این یعنی تشدید بدبینی، کینه و لجاجت مردم با دین و ارزش‌های دینی.

18. نظام اقتصادی غرب سرمایه‌داری است و در آن عدالت اجتماعی، کرامت و عزت‌نفس انسان‌ها هیچ ارزشی ندارد، امّا ما اسلامی هستیم و برایمان عدالت و حفظ کرامت و عزت نفس انسان‌ها حرف اوّل را می‌زند!

👈 نکته (با سپاس از دوست عزیزم دکتر منصوری بابت نقد و تذکر به‌جایی که مطرح کردند): همۀ اینها به معنای زیرسئوال‌بردن منطق اختلاف حقوق، لزوم وجود مشوّق برای یادگیری علم و تخصص، تأمین عالمان، متخصصان و مدیرانی که در جهت منافع جمعی تلاش می‌کنند و امثال آن نیست، بلکه، اوّلاً، میزان اختلاف باید منطقی باشد، ثانیاً، نیازهای ضروی همه باید تأمین شود و ثالثاً، اگر فشار وارده (اقتصادی، ناشی از تبعیض و ...) بر اقشار ضعیف از حدّی بیشتر شود، خشک و تر با هم خواهند سوخت (ببیند: «هشدار! (به بهانۀ حادثۀ دیوان عالی کشور)»

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍6👌1
📖 فرصت مطالعاتی در زندان!

✍️ علیرضا غریب‌دوست (دبیر انجمن حقوق‌شناسی)

🔸 مطلع شدم که وضعیت پرونده قضائی تشکیل شده علیه دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و یکی از شاخص‌ترین پرچم‌‌داران «توسعه در ایران» بالا گرفته و برخلاف گمانه‌زنی‌ها، با شیب تندی روال قضائی خود را طی می‌کند.

🔸 داستان از اینجا آغاز شد که چند روز پس از پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات و هم‌زمان با عضویت دکتر رنانی در «شورای راهبری دولت» با شکایت «یک مرجع رسمی» پرونده‌ای علیه او نسبت به یکی از یادداشت‌هایش تشکیل و به دادسرا احضار شد.

🔸 ایشان موضوع را اطلاع رسانی نکرد و با دفاعیات حقوقی که او و وکلایش ارائه کردند، انتظار می‌رفت قرار منع تعقیب صادر شود؛ اما در ادامه «یک مرجع رسمی دیگر» نیز وارد شد و ضمن پیوست‌کردن برخی مقالات دیگر ایشان به پرونده، از دکتر رنانی خواستند که 2۴ مقاله و سخنرانی و یادداشت خود را از سایت حذف کند در غیر اینصورت دستور فیلترینگ سایت صادر خواهد شد!

🔸 دکتر رنانی این دستور را پذیرفت اما به نظر می‌رسید به دو دلیل و در اعتراض به روند پرونده و به‌صورت نمادین همه فعالیت‌های اجتماعی و کنشگرانه خود را در فضای حقیقی و مجازی متوقف کرد و موضوع را در قالب یک متن کوتاه اطلاع‌رسانی کرد.

🔸 نخست اینکه از آغاز رسیدگی به پرونده، هر بار که احضار شد، یادداشت‌های جدیدش نیز به پرونده افزوده شده بود و بر مصادیق و عناوین اتهامی افزوده شده و حجم پرونده مرتب افزایش ‌یافته است.

🔸 یعنی او هرچه در این فاصله می‌گفت و می‌نوشت و سخنرانی می‌کرد، وضعیت وخیم‌تر می‌شد و تا آنجا که حقیر اطلاع دارم تاکنون تعداد مطالب قدیمی و جدید در پرونده ایشان از صد مقاله و سخنرانی عبور کرده است! پس داوطلبانه «سکوت» پیشه کرد تا «تنش‌افزایی» نکند و دستگاه دادگستری، برداشت «تقابل» از رفتار او نکنند.

🔸 دلیل دیگر هم این بود که نمی‌شد این تعداد یادداشت و مقاله را بدون توضیح از دسترس عموم در سایت خارج کرد و انتظار داشت که واکنشی نسبت به آن از ناحیه مخاطب به وجود نیاید.

🔸 اطلاع‌رسانی کوتاه ایشان از دستور قضائی در تاریخ 15 دی‌، واکنش‌های بسیاری را برانگیخت اما دکتر رنانی همچنان به سکوت خود ادامه داد.

🔸 شاید می‌خواسته به زبان سکوت اعتراض کند و بگوید که دوره «فعالیت روشنفکری» و «کنشگری اجتماعی» در کشور رو به پایان است و این پیام را دریافته و احتمالا دیگر اجازه نمی‌‌دهند صدای کنشگران خیرخواه که از اصلاحگری و تحول‌خواهی خشونت‌پرهیز دم می‌زنند، شنیده شود!

🔸 چند روز بعد، برخی دوستداران و دانشجویان ایشان پویشی درخصوص این برخورد قضائی در سایت کارزار ترتیب دادند که با دستور قضائی، سایت کارزار آن پویش را متوقف کرد.

🔸 متعاقب آن و پس از نامه ده‌ها صاحب‌نظر و استاد دانشگاه خطاب به رئیس‌جمهور، آقای دکتر پزشکیان در اواخر دی‌ماه و در جلسه دولت از وزیران اطلاعات و دادگستری خواست مشکل را پیگیری کنند و گفت «قرار ما این نبود!».

🔸 پس از دستور دکتر پزشکیان و پیگیری برخی مقامات عالی‌رتبه کشوری، اغلب انتظار داشتیم که با «قرار منع تعقیب»، پرونده مختومه شود؛ چون محرز بود که اتهاماتی که به دکتر رنانی منتسب شده، وارد نیست. اما این دادستان اصفهان بود که باید به این نتیجه می‌رسید نه امثال ما!

🔸 چند روز بعد، با وجود پیگیری مسئولان عالی‌رتبه قضائی و دولتی، شعبه رسیدگی‌کننده در دادسرا، «قرار جلب به دادرسی» صادر کرد و متعاقب آن دادستان نیز با قرار جلب به دادرسی «موافقت» کرد و با «صدور کیفرخواست» محرز شد که از نظر دادستانی، اظهارات و نوشته‌های دکتر محسن رنانی، در طول سالیان گذشته از مصادیق «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» است!

🔸 البته پرونده هنوز در جریان است و امیدوارم در مرحله رسیدگی، قضات محترم دادگاه بر منهج عدل، داوری کنند. از جزئیات پرونده و مصادیق اتهامی ایشان اطلاع دقیق ندارم اما هرچه می‌اندیشم نمی‌توانم نمونه‌ای برای «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» در گفتار و یادداشت‌ها و سخنرانی‌های ایشان بیابم، مگر اینکه بشود یک یا چند جمله را بدون مقدمه و مؤخره، از متن اصلی تفکیک کرده و بیرون از متن اصلی، از مصادیق جرائم مذکور شناسایی کرد!

🔸 متأسفانه برخی از ما حقوق‌خوانده‌ها، مطالعات میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای نداریم، «هرمنوتیک» نمی‌دانیم و از دانش تفسیر متون اجتماعی و فرهنگی، چندان آگاه نیستیم.

🔸 اگر می‌دانستیم، تنها با استناد به یک «گزاره» یا «جمله» که مستقل از متن و زمینه اصلی، «خارج‌نویسی» شده، افراد را با چند کلمه و جمله داوری نمی‌کردیم. ای‌ کاش «کانتکست» و زمینه نوشته‌های کسانی چون دکتر محسن رنانی، در داوری یادداشت‌ها و سخنرانی‌هایش در نظر گرفته شود...

👈 ادامه یادداشت

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍4
⁉️مدیرِ «شهروند»؛ مدیرِ «مافیا»!
(راهکارهای رفع اتّهام مافیایی برای مدیران)

📰 عصر ایران (15 اسفند 1403)

یکی از دغدغه‌ها و چالش‌های اصلی بسیاری از مسئولان و مدیران اثبات «شهروند» [۱] بودن‌شان است، یعنی جلب اعتماد و رضایت کارکنان و مخاطبان مجموعۀ تحت مدیریت‌شان.

اکنون که ماه‌عسل کوتاه دولت چهاردهم سپری شده است و طبق روال عادی برنامه، نوک پیکان گلایه‌ها و اعتراض‌ها به سمت مسئولان همین دولت چرخش می‌کند، برای مدیران نسبتاً جدید جلب اعتماد ذی‌نفعان موضوعیت بیشتری پیدا کرده است.

رئیس و مدیری که از روی خیرخواهی، برای بهبود علمکرد سازمان و با هدف خدمت‌رسانیِ بهتر به مردم (ذی‌نفعان و مخاطبان سازمان) مسئولیت پذیرفته است، خیلی دوست دارد به کارکنان و ارباب‌رجوعان سازمانش ثابت کند که «مافیا» نیست.

مدیر می‌داند تا وقتی ذی‌نفعان مدیریتش (کارکنان و مخاطبان سازمان) او را «مافیا» بدانند، چشم‌شان فقط به نواقص و اشتباهاتی خواهد بود که بخشی از آنها ناشی از موانع و محدودیت‌های بیرونی و بخش دیگر نیز جزئی جدایی‌ناپذیر از هر مجموعۀ انسانی است.

بی‌اعتمادی و نارضایتی حاصل از چنین ذهنیّت اشتباهی، همچنین به اصلی‌ترین مانع در برابر اجرای مطلوب برنامه‌های سازمان تبدیل می‌شود؛ پیشرفت برنامه‌های سازمان نیازمند اعتماد، همدلی و همراهیِ صبورانۀ مخاطبان و به‌ویژه کارکنان است.

مدیر مایل است ذی‌نفعان نسبت به او و عملکردش همان نگاهی را داشته باشند که خودش دارد؛ خود مدیر خیلی بهتر از سایرین نواقص و ناکارآمدی‌ها را می‌داند امّا مهم این است که در نگاه او، وجود این موارد نامطلوب «مافیا» بودنش را نتیجه نمی‌دهد و باعث نمی‌شود از تلاش امیدوارانه و صبورانه برای پیشبرد برنامه‌های سازمان دست بردارد.

او با زبان بی‌زبانی می‌گوید «من که کارت خودم را دیده‌ام و از نیّت خیر خودم خبر دارم؛ می‌دانم به‌دنبال خیرجمعی هستم و نه منافع شخصی و در این راستا تمام توان و تلاشم را نیز به کار می‌گیرم، چگونه این مهم را به سایرین ثابت کنم؟! من اعتماد شما را صرفاً برای این نمی‌خواهم که از انتقاد و سیاه‌نمایی دست بردارید و به تعریف و تمجیدم بپردازید، بلکه برای این که با برنامه‌های سازمان همراهی همدلانه و صبورانه داشته باشید تا نهایتاً با همکاری یکدیگر بتوانیم در راستای خیرجمعی گام‌های محسوسی برداریم و بهبودهایی حاصل کنیم».

راه‌های رفع اتّهام «مافیایی»

از مدیران و مسئولانی که توصیف بالا در مورد آنها صدق می‌کند تعجّب می‌کنم زیرا به نظرم، راه‌های جلب اعتماد کارکنان و ارباب‌رجوعان بسیار واضح و حتّی می‌شود گفت بدیهی هستند!

روش‌ها و اقداماتی که اتّفاقاً شرع (سیرۀ اولیای دین)، علم و منطق روی آنها اتّفاق نظر دارند.

محور و ریشۀ شکل‌گیری ذهنیّت «مافیا» نسبت به مدیران و مسئولان تنها ناشی از یک چیز است: «احتمال سوءاستفاده از قدرت و اختیارات در جهت منافع شخصی».

بنابراین، کافیست مدیر با انجام کارهای سادۀ زیر (ولو طی برنامه‌ای چند ساله و به‌صورت گام‌به‌گام) از بروز چنین ذهنیّتی جلوگیری کند:

[در متن کامل یادداشت، هریک از موارد زیر حاوی توضیحاتی هستند]

1. شفافیت
2. حذف رانت و رفع تبعیض
3. سازوکار کارآمد طرح و پیگیری مطالبات جمعی
4. تصمیم‌سازی مشارکتی
5. سازوکار نقدشنوی و پاسخ‌گویی
6. کناره‌گیری داوطلبانه در صورت تمایل «شهروندان»

داروی تلخ!

مدیر «شهروند»ی که به دنبال راهکار و نسخۀ رفع اتّهام «مافیا»یی هستی! ممکن است پیشنهادهای بالا به مذاقت خوش نیاید، امّا لااقل تا جایی که من می‌فهمم، چارۀ دیگری نیست؛ «شفا بایدت، داروی تلخ نوش»!

به نظرم، به‌ویژه در جامعۀ کنونی ما که اعتماد و سرمایۀ اجتماعی بسیار ضعیف و سوءظن و بدگمانی بسیار شدید است، اگر برای موارد بالا برنامۀ قابل قبولی که سازمان را گام‌به‌گام به این اهداف نزدیک کند ندارید و اعلام نکرده‌اید، نباید انتظار داشته باشید «شهروند» به نظر بیایید!

اگر نسبت به موارد شش‌گانه بالا دید مثبتی ندارید یا به‌جای حرکت واقعی به‌سمت آنها به‌دنبال اقدامات نمایشی و تصنّعی در این باره هستید، پیشنهاد می‌کنم در خلوت تأمّل کنید؛ شاید «مافیا»ی بسیار ماهری باشید که حتّی خودتان را هم گول زده‌‌اید! «مافیا»یی که موفق شده خود را حتّی به خودش نیز «شهروند» جا بزند! «مافیا»یی که چنان در نقش «شهروند»ی فرو رفته که دچار این چالش و پرسش شده است که: «چگونه به شهروندان بقبولانم شهروندی خیرخواه و مفید هستم تا بتوانم به پیروزی شهر کمک کنم؟»!

شاید قبل از پذیرش مسئولیت واقعاً یک «شهروند» خیرخواه «شهر» بوده‌اید، امّا با مدیرشدن در جامعه‌ای که در آن مسیرهای رشد شخصی و اجتماعی زاویۀ زیادی دارند، «مافیای مذاکره‌کننده» شما را به عضوی از تیم «مافیا» تبدیل کرده باشد!

👈 متن کامل یادداشت

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍1
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
شباهت‌های مراسم چهارشنبه‌‌سوری و محرّم!

این دو مراسم جامعۀ ما را به اندازه‌ای، به وسعتی و به گونه‌ای درگیر می‌کنند که ممکن نیست ناظر بیرونی متوجه نشود و تعجّب نکند.

با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀ وجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت در عرصه عمومی دیده می‌شود حاوی شباهت‌هایی قابل‌توجه و تأمّل‌برانگیز است.

👈 هدف اصلیِ یادداشت، توجه‌دادن به برخی ویژگی‌های فرهنگی ما و تأمّل دربارۀ آنهاست.

در متن کامل یادداشت، شباهت‌های زیر به اختصار توضیح داده شده‌اند:

1. سروصدای زیاد
۲. نادیده‌انگاریِ «دیگری»
۳. تسخیر عرصۀ عمومی
۴. بستن باب گفتگو
۵. بی‌توجّهی به محیط زیست
۶. کمک بزرگ اقتصادی به چین!
۷. فایدۀ اندک

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍9👎3👌2
پیام من برای این ایام و مناسبت‌ها اگر رئیس دانشگاه بودم

یا به عبارت دیگر

به‌عنوان یک شهروند و عضو کوچک جامعه دانشگاهی، دوست و انتظار دارم رئیس دانشگاه برای چنین ایامی چه متن و پیامی منتشر کند؟!

یا

در چنین ایامی، چه متن و پیامی از طرف یک رئیس دانشگاه، این ظرفیت را دارد که در دل من ذره‌ای امید، اعتماد و انگیزه ایجاد کند؟!

👇👇👇👇👇👇👇👇

  ...................


دانشگاهیان،
هم‌شهریان و هم‌وطنان عزیز!

انتشار پیام‌های مناسبتی یکی از وظایف ساده و حاشیه‌ای مسئولان و از جمله رئیس دانشگاه است؛ طبق رویۀ رایج، می‌توان با یک جستجوی ساده در فضای مجازی  ده‌ها متن پیش‌فرض یافت، یکی را برگزید، اندکی تغییر داد و منتشر کرد: فلان مناسبت را تبریک و بهمان مناسبت را تسلیت عرض می‌کنم!

امّا شرایط کشور، فشارهای فزاینده بر زندگی مردم، کاهش سرمایه‌های امید و اعتماد، چالش‌های بین‌المللی و نبود چشم‌انداز روشن برای بخش قابل توجّهی از جامعه، این وظیفۀ ساده و حاشیه‌ای را بر من سنگین کرده است.

باوجود چنین شرایطی، چه‌طور می‌توانم از موضع رئیس دانشگاه، دانشگاهیان و عموم مردم را با لبخندی تصنّعی مخاطب قرار دهم و چنان که گویی بحران و حتّی مشکل خاصّی نیست، شاد باش یا تسلیتی بگویم و بروم؟!

هم رئیس جمهور محترم، دکتر مسعود پزشکیان و هم تمام مدیران و مسئولان دولت چهاردهم در سطوح مختلف (شامل این بندۀ خدا) در شرایطی خطیر و با علم به مسائل، مشکلات، بحران‌ها و محدودیت‌ها مسئولیت پذیرفته‌ایم و می‌دانیم که دردهای جامعه با صِرفِ انجام رویه‌های متداول اداری درمان نمی‌شوند؛ به تعبیر زیبای دکتر محسن رنانی، مگر اینکه بتوانیم «اتّفاق»ی رقم بزنیم، اتّفاق و تحوّلی که بر دیوارهای بلند ناامیدی تَرَک بیندازد و بر شکاف‌های عمیق بی‌اعتمادی پل بزند.

در چنین بستری و از چنین منظری، مناسبت‌ها و پیام‌های مناسبتی را فرصتی می‌بینم برای نزدیکی، همدردی و ارتباط با جامعه چرا که حرکت در مسیر «اتّفاق» نیازمند همراهی و کمک تمامی دلسوزان، دغدغه‌مندان و اندیشمندان و وفاق و همدلی آنهاست.

در این ایّام، با مناسبت‌هایی مواجهیم که احتمالاً به‌ظاهر و در نگاه اوّل بی‌ارتباط به نظر می‌آیند، چیزی که دستمایۀ طنزپردازان فضای مجازی هم قرار گرفت، یکی از جنس جشن و دیگری عزا، یکی ملّی-باستانی و دیگری دینی-مذهبی، امّا مگر جز این است که نگارندۀ کتاب آفرینش و کتاب مقدس یکی است؟! مگر جز این است که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا ما نان معرفت و هدایت خود را به کف آریم، از غفلت رهایی یابیم و در مسیر رشد و سعادت قرار گیریم؟!

نوروز و یلدا، طلوع و غروب، سرما و گرما، پاییز و بهار، کتاب آفرینش و کتاب مقدس، عید و عزا، میلاد و شهادت، همگی یادآوری‌ها و فرصت‌هایی هستند برای پندشنوی، عبرت‌گیری، بیدار شدن، به راه افتادن و اصلاح مسیر حرکت.

نوروز یادآور برآمدن حیات از مردگی، امید از ناامیدی، سرسبزی از خار و خاشاک، گل از خاک، شور و نشاط از رخوت و دلمردگی و گرما و طراوت از سردی و بی‌حاصلی است.

۲۹ اسفند سالروز تحقق هدف مردمانی است که صبورانه برای برداشتن گامی بزرگ در مسیر استقلال و رهایی از استعمار بیگانه تلاش کردند.

رمضان ماه خودسازی و شب قدر نماد توبه، استعانت از پروردگار، تحوّل، اصلاح مسیر، صبح بیداری و شروع دوباره است.

و چه بگویم از امیر مؤمنان (ع)، مولای موحدّان و سرآمد پرهیزگاران؟! چه می‌توانم بگویم؟! من که باشم که به وصف تو دهان بگشایم؟!

با توجه به شرایط جامعه و از زاویه دید خود، از میان تمام سجایا و کمالات این انسان کامل، یک صفت او بیش‌ازهمه به چشمم می‌آید: ایستادگی در مسیر حق تا آخرین نفس و فارغ از روند وقایع.

دانشگاهیان، هم‌شهریان، هم‌استانی‌ها و هم‌وطنان عزیز!

با وجود بحران‌ها، محدودیت‌ها و تهدیدهای پیشِ‌ رو، داشته‌ها و فرصت‌های قابل توجّهی نیز داریم که شعلۀ امید را زنده نگه می‌دارند امّا حتّی در بدبینانه‌ترین حالت ممکن، اگر فرض کنیم برای بهبود، اصلاح و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و توسعه هیچ امکان و چشم‌اندازی مشاهده نشود، باز هم باید تصمیم بزرگی بگیریم؛ آیا می‌خواهیم آیه‌های فراوان کتاب آفرینش که بر تغییر، تحوّل، زنده‌شدن پس از مرگ و شکفتن از دل خاک تأکید می‌کنند و نیز آیه‌های کتاب آسمانی را فراموش کنیم که ما را خطاب قرار داده و می‌گویند: «بروید و یوسف و برادرش را جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا از رحمت خدا ناامید نمی‌شوند جز گروه کافران»؟!

«یوسف» ما چه چیزهایی هستند که آنها را گم‌ کرده‌ایم؟! آیا می‌خواهیم از جستجوی‌شان دست برداریم و از رحمت خدا ناامید شویم؟! یا به حضرت امیر (ع) تأسّی کنیم و تا آخرین نفس و فارغ از اینکه چه پیش بیاید در مسیر حق که همانا تلاش امیدوارانه برای اصلاح امور است حرکت کنیم؟!

ادامه در فرسته (پست) بعدی 👇

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍3
[ادامه از فرسته (پست) قبلی]


سیاه‌پوشی، تسلیت‌گویی و عزاداری برای اولیای الهی چه فایده‌ای دارد اگر به آنها تأسی نکنیم، الگو نگیریم و در مسیرشان حرکت نکنیم؟!

در پایان، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات‌تان در ماه میهمانی پروردگار و به‌ویژه شب‌های بربرکت قدر، عید نوروز و سال نو را خدمت شما عزیزان تبریک و شهادت امام علی (ع) را تسلیت عرض می‌کنم.

از پروردگار مهربان خواستارم که هر چه سریعتر، مردم مظلوم غزه را از شر اسرائیل جنایت‌کار رهایی بخشید و ما را در فهم درست مسائل و حلّ آنها از طریق وفاق و همدلی مدد رساند؛ در این راه به سوی تمامی اندیشمندان و دلسوزان دست یاری دراز می‌کنم.

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍5👌3
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
تصنیف بوی باران

شعر: فریدون مشیری
آهنگسار: حسین یوسف‌زمانی
آواز: استاد محمدرضا شجریان

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحالِ روزگار …
خوش بحالِ چشمه ها و دشتها
خوش بحالِ دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحالِ جانِ لبريز از شراب
خوش بحالِ آفتاب …
ای دل من ، گرچه در اين روزگار
جامه ي رنگين نمی‌پوشی به كام
باده ي رنگين نمی‌نوشی ز جام
نقل و سبزه در ميانِ سفره نيست
جامت از آن می كه می‌بايد تهی است
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
گر نکوبی شيشه ي غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ …

در بهار و سال پیش رو، از پروردگار مهربان برایتان تندرستی، آرامش، نشاط، توفیق، بهروزی و رضایت خواستارم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👌5👍1
قطار شهری کرمانشاه؛ مطالبۀ نخبگان و بی‌توجهی مسئولان
خطاب به هر مسئولی که ممکن است برایش اهمّیت داشته باشد!

روزنامه نقدحال، شنبه 23 فروردین 1404

این متن، گزارشی است از تلاش و مطالبۀ پیگیرانۀ جمعی از متخصصان و نخبگان کرمانشاه دربارۀ پروژۀ قطار شهری که متأسفانه با بی‌توجهی و کم‌لطفی مسئولان مواجه شد و عجالتاً مسکوت مانده است؛ باشد که در میان مسئولان جدید، اشخاصی باشند که برایشان مهم باشد، ببینند و واکنش نشان دهند.

در تاریخ 13 آذر ماه 1400، جمعی از دانشگاهیان، اصحاب رسانه و کنشگران مدنی کرمانشاه «کمپین منوریل کرمانشاه» را راه‌اندازی و «درخواست تصمیم‌گیری خردمندانه، شفاف و مشارکتی دربارۀ این پروژه» را خطاب به مسئولان استان در قالب کارزاری مجازی ثبت کردند. خواستۀ اصلی و محوری آنان از مسئولان فقط این بود که باب گفتگوهای نخبگانی را با متخصصان مرتبط با این پروژه باز کنند و مردم را نیز در جریان امور قرار دهند.

پس از چند ماه، حدود 140 نفر از نخبگان علمی، فرهنگی و مدنی استان این مطالبه را امضا و بسیاری از آنها در پشتیبانی از این پویش پیام‌های حمایتی نیز منتشر کردند (مجموع امضاها به حدود 900 نفر رسید).

همان‌طور که احتمالاً حدس می‌زنید، هیچ‌یک از مسئولان تأکیدکننده بر دانش‌بنیانی، مشورت، مردم‌مداری و تخصص‌گرایی به این مطالبۀ جمعی و نخبگانی توجهی نکردند!

بالاخره یک سال بعد، صدای این مطالبه به گوش کارگروه مشورتی شورای فرهنگ عمومی استان رسید و نهایتاً در جلسۀ 124 شورا مصوب شد که استانداری، شهرداری، صدا و سیما و دانشگاه رازی (به‌عنوان نمایندۀ متخصصان مطالبه‌گر) به این درخواست نخبگانی و منطقی واکنش مناسب نشان دهند. جا دارد از اعضای وقت کارگروه و شورای نامبرده به این خاطر تشکر کنم.

در نتیجۀ پیگیری‌های به‌عمل آمده با استفاده از این مصوبه، نمایندگان نخبگان مطالبه‌گر موفق شدند با معاون عمرانی استانداری، استاندار، شهرداری و سازمان قطار شهری کرمانشاه جلساتی برگزار کنند که بسیار امیدبخش بود و جای تشکر دارد امّا متأسّفانه از مرحله‌ای به بعد رها گردید.

در جلسۀ مورّخ 1402/1/16 در معاونت عمرانی استانداری و با حضور شهردار و مسئولان سازمان حمل و نقل ریلی کرمانشاه، مصوّب شد که دانشگاه رازی نقطه‌نظرات، سئوالات و ابهام‌های مورد نظر نخبگان دربارۀ این پروژه را گردآوری، به‌صورت مکتوب به شهرداری اعلام و مدیریت قطار شهری شهرداری نیز ظرف یک هفته پاسخ دهد.

دانشگاه رازی در تاریخ 1402/1/21 یعنی پس از 5 روز، طی نامه‌ای خلاصۀ نقطه‌نظرات متخصصان مطالبه‌گر را در قالب 29 بند به سازمان حمل و نقل ریلی کرمانشاه اعلام و رونوشت نامه را به معاون عمرانی استانداری و شهردار ارسال کرد.

سازمان حمل و نقل ریلی کرمانشاه پس از 33 روز، نقطه‌نظرات متخصصان را طی نامه‌ای و در قالب 8 بند پاسخ داد.

دانشگاه رازی پس از ارائۀ نامۀ سازمان حمل و نقل ریلی به متخصصان و بر اساس نظر آنان در تاریخ 1402/3/17 به معاون عمرانی استانداری اعلام کرد که از دید متخصصان، پاسخ سازمان حمل و نقل ریلی «ناکافی و نیازمند توضیحات تکمیلی و مستند» دانسته شده است.

این مطالبۀ جمعی، دلسوزانه و منطقی در همین نقطه متوقف شد؛ انتظار پیگیری چنین اموری از سوی دستگاه‌های اجرایی دور از انتظار است و لذا هرگاه از سوی متخصصان مطالبه‌گر نیز کسی امکان صرف توان و زمان برای پیگیری این نوع مطالبات خیرخواهانه‌ را نداشته باشد، رها می‌شوند.

آیا مردم نباید نسبت به پروژه‌ای که سه بار تغییر کرده است، چند بار متوقف شده است، هر بار یکی از گزینه‌های اصلی برای تصمیم‌گیری دربارۀ آن «تخریب» بوده و هربار علّت کنار گذاشتن گزینۀ تخریب «هزینۀ بالای تخریب» بوده است بدگمان باشند؟!

دکتر سهراب دل‌انگیزان (استاد اقتصاد دانشگاه رازی) در آذرماه 1403 طی یادداشتی این نگرانی را مطرح کرد که «نکند قطار شهری کرمانشاه از پروژه‌های فیل سفید باشد»! عبارت «فیل سفید» به پروژه‌های اشتباهی اشاره دارد که مسئولان صرفاً به‌خاطر هزینه‌های هنگفتی که صرف‌شان کرده‌اند و نگرانی از واکنش سایرین، مجبور می‌شوند آنها را ادامه دهند و با این کار، فقط میزان خسارت را بیشتر می‌کنند.

نگارنده همچنان امیدوار است که با باز شدن باب گفتگوهای نخبگانی دربارۀ این پروژه و اطّلاع‌رسانی مطلوب به مردم، این پروژه که نماد بی‌توجهی مسئولان به مردم و نخبگان است به سمبل گفتگو، تخصص‌گرایی، مردم‌مداری و همدلی تبدیل شود [ببیند: فریاد منوریل!].

ادامه یادداشت (حاوی تصویر تمام مستندات اشاره شده): 👇
قطار شهری کرمانشاه؛ مطالبۀ نخبگان و بی‌توجهی مسئولان

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍3👌1
دانشگاه‌ و نقد نظام حکمرانی

رسالت اجتماعی دانشگاه حُکم می‌کند که به نقد اشکالات نظام حکمرانی بپردازد، امّا دانشگاهی می‌تواند به این مهم مبادرت ورزد که از حیث مدیریت نمره‌ای بهتر از مدیریت کلان کشور داشته باشد!

دانشگاهی می‌تواند به نقد تعاملات رانتی نظام حکمرانی کشور بپردازد که درون خودش آلوده به تعاملات رانتی نباشد!

دانشگاهی می‌تواند نظام حکمرانی را به شفافیت، مشارکت و پاسخگویی توصیه کند که خودش در راستای این امور لااقل یک گام واقعی و محسوس برداشته باشد!

دانشگاهی می‌تواند نظام حکمرانی را به عدالت و رفع تبعیض سوق دهد که تبعیض و ناعدالتی درون خودش بیداد نکند!

دانشگاهی می‌تواند نظام حکمرانی را به تخصص‌گرایی نصیحت کند که این مهم را در تصمیم‌سازی‌های درون خودش رعایت کند؛ نه دانشگاهی که با وجود دانشکده‌ها و گروه‌های تخصصی مختلف، تصمیم‌سازی‌های درون آن توسّط اعضای هیئت علمی غیرمرتبط صورت می‌پذیرد!

دانشگاهی می‌تواند زیربنابودن سرمایۀ اجتماعی را به حاکمان یادآور شود که درون خودش سرمایۀ اجتماعی قابل قبولی ایجاد کرده باشد!

دانشگاهی می‌تواند نظام حکمرانی را به سمت خردمندی، عقلانیت و دانش‌بنیانی سوق دهد که امور داخلی خودش را خردمندانه، عاقلانه و مبتنی بر علم و دانش مدیریت کند!

دانشگاهی می‌تواند به اصلاح فرایندها، سازوکارها و رویه‌ها در نظام حکمرانی کمک کند که در گام اوّل، فرایندها، سازوکارها و رویه‌های مستقل از اشخاص را درون خودش نهادینه کرده باشد!

دانشگاهی می‌تواند نظام حکمرانی را به‌خاطر بی‌توجهی به مطالبات مردم نقد کند که خودش برای مشخص‌شدن مطالبات دانشگاهیان سازوکاری تدوین کرده باشد! (مثلاً سایت کارزار درون سازمانی و آئین‌نامه‌ای که مشخص کند با رسیدن امضاهای هر مطالبه به تعدادی مشخص، مسئولان دانشگاه موظفند چه واکنشی نشان دهند)

اگر دانشگاه خود را از لحاظ وضعیت متغیرهای بنیادین پیش‌گفته با نظام حکمرانی کشور مقایسه کنید، آیا نمرۀ بهتری می‌آورد؟!

پیشنهاد راهبردی به دانشگاه‌ها و دانشگاهیان

شاید بهتر باشد در کنار نقد حکمرانی کلان کشور، به نقد و اصلاح حکمرانی درون دانشگاه هم بپردازیم.

اوّلاً، دانشگاه در بهترین حالت ممکن، به اندازه‌ای که نسبت به نظام کلان کشور از حیث حکمرانی و مدیریت وضعیت بهتری داشته باشد، می‌تواند بر اصلاح و بهبود نظام حکمرانی مؤثر واقع شود.

ثانیاً، دانشگاه هم بخشی از جامعه است، اگر اصلاح شود، بخشی از جامعه اصلاح شده است. بنابراین، تمرکز بر اصلاح دانشگاه نه‌تنها به معنای دست‌برداشتن از مسئولیت اجتماعی و تلاش برای اصلاح جامعه نیست، بلکه دقیقاً در همان راستاست.

ثالثاً، اگر دانشگاه بتواند در راستای بهبود متغیرهای بنیادینی مانند شفافیت، مشارکت، پاسخگویی، تخصص‌گرایی، عقلانیت، تخصص‌گرایی، عدالت و ... در درون خود گام‌های مؤثّر بردارد، حتّی اگر هیچ نقد مکتوب یا شفاهی نسبت به نظام حکمرانی منتشر نکند، به‌صورت عملی، از طریق الگوسازی و فرهنگ‌سازی و به‌شکل بسیار مؤثّرتری این کار را انجام داده است.

رابعاً، یکی از گلایه‌ها و توجیه‌های بسیاری دانشگاهیان برای شانه‌خالی‌کردن از ادای مسئولیت اجتماعی در رابطه با نظام حکمرانی این است که بیرون دانشگاه فرمان دست کسان دیگری است و به حرف ما دانشگاهیان هم گوش نمی‌دهند؛ درحالی‌که تأثیرگذاری در شیوۀ مدیریت درون دانشگاه دست‌یافتنی‌تر است.

چرا دانشگاه طی یک برنامۀ مثلا 5 ساله، ریز هزینه‌کرد بودجه خود را شفاف‌سازی نکند؟! و غیره

البته به نظرم، دانشگاه در تعامل با جامعه معنا پیدا می‌کند و حتّی پذیرش کامل مطالب بالا توجیه‌کنندۀ زیست جزیره‌ای دانشگاه نیست.

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👁‍🗨 تله کابین؛ تیر خلاص بر پیکر زخمی تاق‌بستان
✍️ ملیحه مهدی‌آبادی

به ناگهان غریو شادی از هر گوشه برخاست. رسانه‌های خبری تیتر زدند؛« تکاپوی کرمانشاه برای شکستن طلسم ۲۱ ساله تله کابین تاق‌بستان»، «طلسم ۲۱ ساله تله کابین کرمانشاه می‌شکند» و… حکایت پرغصه ساخت تله کابین تاق‌بستان به قول دوستان ۲۱ ساله است. برای پروژه‌ای که احتمالاً به سرنوشت مواردی که در پی می‌آید دچار خواهد شد.

تخریب تاریخ خیابان مدرس
خیابان مدرس کرمانشاه، خیابانی با چشم‌اندازی زیبا و آجرکاری‌های سنتی بی‌نظیر که خاطره جمعی کرمانشاهیان بود به بهانه نوسازی و سرمایه‌گذاری و رونق بخشی اقتصادی، تخریب شد. آن خیابان، اکنون مانند دندان‌های ریخته شده فردی معتاد می‌ماند که دیدن و قدم زدن در آن جز احساسی مشمئز کننده، خاطره‌ای از آن در ذهن شما نه تداعی می‌کند و نه نقش می‌بندد.

تاریخ دیلمیان؛ قربانی پاساژ فیروزه
 پاساژ فیروزه در جای یکی از قدیمی‌ترین مدارس کرمانشاه ساخته ‌شد اما به بهره‌برداری نرسیده، تخریب شد و دوباره با هیبتی ناهنجار در همانجا، کنار مسجد جامع و بازار کرمانشاه با گذشته‌ای از دوره دیلمیان تا قاجار، در حال ساخت است.
چه حماسه‌ها درباره ساماندهی محوطه تاق‌بستان گفته نشد تا آن حد که بیان‌شد برای ثبت جهانی آثار تاق بستان به تغییراتی نیاز است، اما حاصل آن ساماندهی، این شد که محیطی آرام و دلچسب به فضایی پر آشوب تبدیل شد و کسی دیگر حاضر نیست پرونده ثبت جهانی آن را تهیه کند. می‌گویند در پرونده جهانی محور ساسانی کرمانشاه جایی هم به تاق‌بستان می‌دهیم؛ تاق‌بستانی که کارشناس یونسکو در بازدید از آن هنگام بررسی پرونده ثبت جهانی بیستون پیشنهاد کرد:« از بیستون تا تاق‌بستان را برای ثبت جهانی پیشنهاد کنید.»

شکار شکارگاه خسرو
شکارگاه خسرو همانی است که نظامی گنجوی با این بیت از آن یاد کرد؛ «همان شَهر و دو آب خوشگوارش/ بنای خسرو و جای شکارش» حالا به گفته مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان کرمانشاه قرار است عرصه موجود آن از این هم کوچک‌تر شود، که اگر این اتفاق بیفتد چیزی از آن باقی نخواهد ماند، همان‌طور که از شهر اشکانی – ساسانی و سلجوقی مابین این شکارگاه تا تاق بستان که زمانی ناصرالدین شاه از بقایای آثار آن شهر توصیفی داده بود و در فهرست میراث ملی ایران با نام «کامبانه» به شماره ۲۶ به ثبت رسیده بود حتی خاطره‌ای به یاد نمانده است. اکنون آن شهر تاریخی، در زیر شهرک‌های کارمندان و فرهنگیان فاز ۲ و باغ ابریشم و سه راهی مسکن دفن شده است. عمر این ساخت وسازها به ۵۰ سال هم نمی‌رسد. در این میانه منوریل کرمانشاه هم هست که بلاتکلیف میان ماندن و رفتن و میان مرگ و حیات مانده است.

۲۱ سال خون دل خوردن
۲۱ سال کارشناسان میراث فرهنگی خون دل خوردند و مقاومت کردند که شاید خردمندی بیاید این قصه پر درد را پایانی شیرین بدهد اما نشد که نشد.
حکایت پر درد تاق‌بستان چیست؟ تاق‌بستان به دلیل حجاری‌های بی‌نظیرش که بیانگر اوج هنر روایتگری دوره ساسانی است و داده‌های منحصر بفردی از نقوش، پارچه‌ها و ادوات موسیقی و شکارگاه‌های ساسانی ارائه می‌کند در جهان شهره است. البته تاق‌بستان پیش از ساسانیان، محل زندگی انسان بوده است. انسان‌های اولیه در ضلع غربی تاق‌های تاق‌بستان که اکنون به پارک غربی معروف است سکنی گزیده بودند و اشکانیان دهکده‌ای در آنجا ساختند و مردگان خود را در گورخمره‌های نزدیک روستا دفن می‌کردند تا خاک را آلوده نسازند. بقایای شهری ساسانی تا سلجوقی در ضلع شرقی تاق‌ها تا ۷۰ سال پیش که اریک اشمیت اولین عکس هوایی از تاق‌بستان را گرفت پا برجا بود. عمادالدوله(یکی ازحاکمان کرمانشاه در دوره قاجار) روی پل تاریخی احتمالاً ساسانی در شرق تاق‌ها ساختمانی معروف به مسعودیه ساخت که در سال ۱۳۴۹ توسط شهردار وقت تخریب شد. همچنین حوضی ساخت که در دوره پهلوی اول و دوم گسترش یافت و دریاچه‌ای مصنوعی خلق شد. تاق بستان به تفرجگاه مردم کرمانشاه تبدیل شد.

ادامۀ یادداشت:
تله کابین؛ تیر خلاص بر پیکر زخمی تاق‌بستان

👈 لینک کارزار اعلام مخالفت با احداث تله‌کابین در تاق‌بستان (لطفا امضا بفرمایید):
https://www.karzar.net/210283

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👍4
حل‌مسئله در سازمان‌های گزارش‌محور!

در جوامع توسعه‌یافته، ظهور و رشد تدریجیِ انواع نهادها، قوانین و سازوکارهای مدرن، نتیجۀ ضمنیِ تلاش مستمر بر «حلّ مسئله» بوده است.

تمام جنبه‌های عینی و انتزاعی (سخت‌افزاری و نرم‌افزاری) جهان مدرن را می‌توان پیامدها یا شاخ‌وبرگ‌های تلاش برای «حل مسائل» دانست.

بدیهی است سخت‌افزارها (نهادها، سازمان‌ها و ...) و نرم‌افزارهایی (قوانین، رویه‌ها، فرهنگ و ...) که طی این مسیر ایجاد می‌شوند، نمی‌توانند ناکارآمد باشند.

در چنین بستری، هر اقدام جزئی را که رصد کنیم مشخص می‌شود با حلّ چه مسائلی ارتباط دارد.

درمقابل، در جوامعی مانند ایران، میان «مسائل» ازیک‌سو و «نهادها، سازمان‌ها، سازوکارها، وظایف اداری و اقدامات ساختار رسمی» ازسوی دیگر، شکافی بس عظیم وجود دارد.

در کشور ما، اگر اقدامات و تلاش‌های سازمان‌ها، ادارات و کارکنان آنها را رصد کنیم، خیلی وقت‌ها به جای مسائل واقعی، به «شبه‌مسئله‌ها» یا «مسائل سازمانی» می‌رسیم (سازمانی که بدون فلسفۀ وجودی واقعی ایجاد شده و کلّیتش بی‌اثر و ناکارآمد است، برای ادامۀ حیات با مسائل درونی متعدّدی مواجهه می‌شود که باید حلّ‌شان کند!).

پیش از درگیرشدن جدّی با حل مسائل و حتّی پیش‌از پیدایش استلزامات نگرشی-فرهنگیِ این مهم، به‌تقلید از جهان مدرن سازمان‌ها و اداراتی ایجاد شده است که بودجه، امکانات و کارمندانی دارند. حالا این «شبه‌سازمان‌ها» باید وجود و فعالیت خودشان را توجیه کنند، لذا وظایفی تعریف می‌شود، جلساتی تشکیل می‌گردد، آئین‌نامه‌ها و مهم‌تر از همه، «گزارش‌ کارها»!

سازمان‌ها و ادارات ایران (و بسیاری جوامع مشابه) برای «ارائۀ گزارش‌کار» فعالیت می‌کنند! به بیان دیگر، مسئلۀ آنها «ارائۀ گزارش‌کار» است! و به تعبیر دیگر، فلسفۀ وجودی‌شان این است که باشند و آمار و گزارش‌کار بدهند!

در این بستر، برخی اقداماتی که با نیّت خیر و با هدف اثربخشی و حل مسائل واقعی تعریف می‌‎شوند، طی عبور تدریجی از مراحل پرپیچ‌وخم اداری، به‌مرور از فلسفۀ وجودی خود تهی می‌شوند، رنگ و بوی ساختار را می‌گیرند و نهایتاً به وظیفۀ بی‌اثری تبدیل می‌شوند که سازمان برای «گزارش‌سازی» و «گزارش‌دهی» با تمام توان به آن می‌پردازد!

هر سازمان واقعی نیز ممکن است دچار کاهش بهره‌وری یا حتّی ناکارآمدی شود، امّا در این صورت، به‌شکل طبیعی و بدیهی، عمدۀ توان و زمان خود را بر این مسئلۀ اصلی (ناکارآمدی، کم‌اثری) متمرکز می‌کند و تا زمانی که آن را حل نکرده باشد، نمی‌تواند به کار دیگری بپردازد، امّا ساختار اداری ما با تمام توان به کارها و وظایفش می‌پردازد و بعضی وقت‌ها هم به عنوان یک مسئلۀ حاشیه‌ای اذعان می‌کند که کارآمدی قابل قبولی ندارد!

گاهی اقدامات، جلسات و تلاش‌ها از «عقلانیت» و «مسائل واقعی» فاصله‌ای بسیار شگرفت می‌گیرند، مرزهای مضحک‌بودن را پشت سر می‌گذارد و به اوج ... نزدیک می‌شود!

خیلی دوست دارم این مطالب را با تمرکز بر یک مثال واقعی (اقدام و جلسه‌ای خاص در محیط کاری‌ام) توضیح دهم. شاید در قسمت بعدی یادداشت به این مهم بپردازم امّا قبل از آن، بیان سه نکته زیر را ضروری می‌دانم:

۱. دو حالت تعریف شدۀ بالا برای جوامع توسعه‌یافته و جوامع درحال‌توسعه صفر و یکی نیستند. یعنی این‌گونه نیست که بوروکراسی آنها از اشکالات پیش‌گفته کاملاً مبرّا و ساختار اداری و رسمی ما نیز کاملاً بی‌فایده باشد، این موارد نسبی است. برای توضیح شاید بتوان گفت که مثلاً ساختار اداری آنها ۹۰٪ درگیر مسائل واقعی است و ۱۰ درصد شبه مسئله‌های بوروکراتیک امّا ما به‌ازای هر ۱۰ واحد کارواقعی، مسئله‌مدار واثربخش، درگیر ۹۰ واحد شبه‌مسئلۀ گزارش‌محور می‌شویم.

۲. اکثریت ایرانیان را می‌توان در دو دستۀ بزرگ گنجاند. اوّل، آنها که واقعیت و عمق فجایع و گرفتاری‌ها را می‌بینند، ناامیدند، ورد زبانشان «نمیشه» است و معتقدند در این شرایط هیچ کار مثبتی نمی‌توان انجام داد و دوّم، کسانی که اگرچه خیلی خوش‎‌بین، امیدوار و تلاش‌گر هستند امّا چشم‌شان را روی واقعیت (عمق مسائل و گرفتاری‌ها) بسته‌اند. مسلّماً از هیچ یک از این دو گروه عمده نمی‌توان امید خیری داشت. نگارنده عضو گروه کوچک سوّمی است که واقعیت و عمق فجایع و گرفتاری‌ها را می‌بینند امّا در عین حال، باور دارند که با استفاده از عقل و خرد، می‌توان (و باید) از دل هر شرایطی گام‌های واقع بینانه‌ای را برای حرکت آهسته‌وپیوسته به سمت وضع مطلوب تعیین کرد و برداشت.

۳. به نظرم، رویکرد صحیح این است که با استفاده از همین شبه‌سازمان‌های فشل و کم‌ظرفیت برای اثرگذاری مثبت و محسوس روی برخی مسائل (ولو مسائل جزئی در گام اوّل) تلاش کنیم؛ نمی‌توان زمان را به عقب برگرداند و سازمان‌هایی واقعی را از مسیر رشد طبیعی ایجاد کرد. امیدوارم تلاش‌های مسئله‌مدار به‌مرور در کالبد همین ساختار روح کارآمدی و اثربخشی بدمند و آن را زنده کنند.

کانال وحید احسانی
👍3👌1
2025/07/11 18:42:51
Back to Top
HTML Embed Code: