Telegram Web Link
بوسه‌گاه.
ما چاره ای جز صبر کردن نداشتیم.
ما را تو با گرفتن جان امتحان نکن
از جان خود عزیزتری داشتیم، رفت...
در میان نبردِ زندگي
تـو نقطه ي امنِ مني...
تو پاداش صبوری من باش.
و می‌خواستم پناهگاه همیشه استوار تو باشم تا هرگز احساس بی‌پناهی نکنی.
چرا که به تجربه دریافته بودم بی‌پناهی، چه اندوه عمیق و جانکاهی با خود به همراه دارد.

-رومانف
اینکه هرسال داریم از اون روزی ک قراره روز مرگمون باشه میگذریم، یکم عجیبه.
«دلم گرفته است و می‌دانم در چه به بن‌بستی هستم و به همین جهت هیچ‌ امید و دلخوشی ندارم و حتی می‌دانم نعره زدن و گریه کردن هم یک گریز نیست؛ یک مسکّن نیست و البته یک چاره نیست.»
این‌طور نیست که حرفی برای گفتن ‏نداشته باشیم؛ ‏در حقیقت حرف‌‌‌های ناگفته‌ی زیادی داریم ‏امّا چون هر آنچه که تا به امروز گفته‌ایم ‏بی‌فایده بوده، ‏دیگر سکوت کرده‌ایم.
بعد ما بارون میباره و عطر ازادی.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ز خاطرها فراموشم
سبک بار اینچُنین باید
غم فرستاده ی عشق است؛ عزیزش دارید!
بنشین و برای من نامه‌ای بنویس
از خودت بگو.
چیزهایی که گمان می‌کنی فراموش کرده‌ای ولی هنوز به آنها فکر می‌کنی
از روزمرگی‌هایت؛
هر اتفاق کوچکی که قلب بزرگت را به درد می‌آورد و همراه تو به رختخواب می‌آید.
از چین و چروک‌های صورتت.
سفیدی موهایت.
از گریه‌هایی که زیر دوش آب گرم شسته می‌شوند و دور از چشم نزدیکانت به فاضلاب می‌ریزند.
بنشین و برای من نامه ای بنویس...
به نظرم بهترین نوع رابطه، رابطه‌ای است که طرفین رابطه، واسه همدیگه «پایه» باشند:
+ بریم مهمونی؟
- بریم
+ بریم پیاده‌روی؟
- بریم
+ فردا باهم بریم بانک؟
- بریم
+ بریم یه دوری بزنیم؟
- بریم
+ بریم سینما؟
- بریم
+ بریم بخوابیم؟
- بریم
+ بریم؟
- بریم...
‏به من می‌گفتند: چرا این‌قدر آرامید؟ حال آن‌که از سر تا به پا سوخته بودم. شب در کوچه‌ها می‌دویدم، نعره می‌کشیدم، روز به آرامی کار می‌کردم.

جنونِ روز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از وقتی تورو دیدم پیتزا دومین چیزیه که دوس دارم تو تختم بخورمش‌.
2024/05/22 03:25:39
Back to Top
HTML Embed Code: