خوب و بد آدما رو بسپار دس خدا. اونه که میدونه کی و کجا باید تقاص کارا مون رو پس بدیم. نشنفتی که میگن چوب خدا صدا نداره؟!
دوشیزه مهتاب – نازیلا نوبهاری
دوشیزه مهتاب – نازیلا نوبهاری
من آرامم. ناراحت نباش. چیزی نیست. این ها فقط اشک است، خشک میشوند.
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
از خودت میپرسی: آن رؤیاها کجا هستند؟ سرت را تکان میدهی و میگویی: سالها چه زود میگذرند! و باز هم از خودت میپرسی: تو با زندگیات چکار کردی؟ بهترین سالهای عمرت را کجا به خاک سپردی؟ اصلاً زندگی کردی یا نه؟
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
زندگی من سرگذشتی نداشته، چون جدا از همه زندگی کردهام. کاملاً تنها. تنهای تنها. میدانی ـ تنها ـ یعنی چه؟
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
چرا حتی بهترین آدمها به نظر میرسد که عقب میکشند و چیزی را به عنوان راز از دیگران مخفی میکنند؟ چرا هر چیزی که توی دلشان هست را به زبان نمیآورند؟ چرا هر کسی سعی میکند خشنتر ازآنچه که واقعاً هست نشان بدهد؟ انگار اگر احساساتشان را زود نشان بدهند مثل این است که به آنها توهین شده.
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
تو اگر یک روز یک نفر را دوست داشته باشی، تمام خوشیهای دنیا را برایتان آرزو میکنم.
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
میدانی؟ بعضی وقتها ما از بعضیها تنها به خاطر این که با ما توی یک دنیا زندگی می کنند خوشمان می آید. من از تو خوشم میآید چون همدیگر را شناختیم.
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
یادت باشد به شرطی میآیم که عاشق من نشوی... مطمئن باش که من حاضرم دوست تو باشم... ولی نباید عاشق من بشوی، ازت خواهش میکنم!
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی
اگه کتابخونی، اینجا برا توعه.
تیکهکتابهایی که روحتو نوازش میکنه؛ @Tikeketab
تیکهکتابهایی که روحتو نوازش میکنه؛ @Tikeketab
من با خانههای شهر هم دوست هستم. وقتی در خیابان قدم میزنم، انگار که همهٔ آنها به سمتم هجوم میآورند و با تمامی پنجرههایشان به من خیره میشوند؛ آنها با من صحبت میکنند: «حالتان چطور است؟ من هم خوبم. میخواهند ماه مه یک طبقهٔ دیگر به من اضافه کنند.» یا «حالتان چطور است؟ قرار است فردا تعمیرم کنند.» یا «نزدیک بود در آتش بسوزم؛ بسیار ترسیده بودم.» و اینگونه حرفها.
شبهای روشن – داستایفسکی
شبهای روشن – داستایفسکی