در واقع، انسان دچار نوعی یین و یانگ ابدی شد: همهچیز همواره به فنا رفته است، اما هرچه این بهفنارفتگی شدیدتر شود، ما باید امید را بیشتر به کار بگیریم تا بر فنا رفتن دنیا غلبه کنیم.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
تجارب، مولد احساسات هستند. احساسات، مولد ارزشها. ارزشها، مولد داستانهای معنیدار. و مردمی که داستانهای معنیدار مشترکی دارند، بههم میپیوندند و مسالک را میسازند. هرچه یک طریقت مؤثرتر باشد، پیروان منظمتر و سختکوشتری خواهد داشت. هرچه پیروان یک مسلک، منظمتر و سختکوشتر باشند، با القای حس امید و خویشتنداری، مردم بیشتری را جذب مسلک خود میکنند. این مسالک رشد میکنند، گسترش مییابند و درنهایت به تعاریف گروه ما علیه گروه بیگانه میرسند، تشریفات و تابوها را میسازند و بین گروههایی که ارزشهای مخالف دارند، درگیری ایجاد میکنند. وجود این درگیریها ضرورت دارد؛ زیرا اینها معنا و هدف را برای اعضای گروه حفظ میکنند. بنابراین، درگیری موجب حفظ امید میشود. پس ما برعکس متوجه شدهایم: اینکه همهچیز به فنا رفته است، نیازمند امید نیست؛ امید نیازمند این است که همهچیز به فنا برود.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
ناتوانی در شناخت، تحمل و پیگیری احساسات منفی، در نوع خودش یک زندان است. اگر شما فقط زمانی که زندگی آرام و بیدغدغه است حال خوبی دارید، حدس بزنید چه شده است؟ شما آزاد نیستید و در نقطهٔ مقابل آزادی هستید. شما در بند افراط خودتان هستید؛ ناتوانیتان در تحمل سختی، شما را بردهٔ خود کرده است؛ و ضعف احساسیتان شما را فلج کرده است. شما همواره محتاج یک تسکین یا تأیید از دنیای بیرونی هستید که شاید نصیبتان شود شاید هم نشود.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
طبق گزارشها، از سال ۱۹۸۵ میزان رضایت مردان و زنان از زندگی خود، کاهش یافته است. یکی از علل آن میتواند افزایش میزان استرس و فشار زندگی در طول سی سال گذشته باشد.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
مردم اینبار دچار نوع دیگری از افراطیگرایی شدند و به این باور رسیدند که تنها جنبهٔ مهم ذهن انسان، احساسات او است.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
میتوان گفت ما کامیابترین انسانهای تاریخ، در امنترین زمان هستیم. بااینحال، بیشتر از همیشه احساس ناامیدی میکنیم. هرچه اوضاع بهتر میشود، بهنظر میرسد که ما ناامیدتر میشویم. این پارادکس پیشرفت است، که شاید بتوان آن را در یک جملهٔ تکاندهنده خلاصه کرد: هرچه محل زندگی شما امنتر و مرفهتر باشد، احتمال خودکشی شما بیشتر است.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
ارزشمندترین و مهمترین چیزها در زندگی، غیرقابلتبادل هستند. و تلاش برای مبادلهٔ آنها، بهسرعت باعث نابودیشان میشود. شما نمیتوانید برای شاد بودن نقشه بکشید؛ این غیرممکن است. اما بیشتر مردم، اغلب سعی میکنند این کار را انجام دهند، بهخصوص وقتی سراغ روشهای خودیاری یا سایر روشهای رشد شخصیتی میروند. این افراد در واقع میگویند: «قوانین این بازی را که باید وارد آن شوم به من بیاموزید، من هم بازی خواهم کرد»، اما نمیدانند همین طرز فکر که قانونی برای شادی وجود دارد، مانع شاد بودن آنهاست. افرادی که زندگی خود را با این قوانین و مبادلات میگذرانند، میتوانند در دنیای مادی پیشرفت کنند، اما در دنیای احساسی خودشان تنها و ناتوان میمانند. زیرا ارزشهای مبادلاتی روابطی را ایجاد میکنند که بر پایهٔ فریبکاری بنا شدهاند.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
تنها چیزی که واقعاً میتواند یک رؤیا را نابود کند، محقق شدن آن است.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
تا زمانی که در وجود خودمان پیشرفت نکنیم، نمیتوانیم در روابط با دیگران پیشرفت چندانی داشته باشیم.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
بلوغ فرهنگ ما روبهزوال است. در دنیای پیشرفته و ثروتمند کنونی، ما درگیر بحران پول و مادیات نیستیم، بلکه گرفتار بحران شخصیت، بحران فضیلت و بحران وسیله و هدف هستیم.
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون
همهچیز به فنا رفته – مارک منسون