گر می فروش حاجتِ رندان روا کند / ایزد گنه ببخشد و دفعِ وبا کند
گزارشِ بیت مطابقِ تصحیحِ استاد خانلری و عیوضیست. صورتِ رایجتر «دفع بلا کند» است. زمانی که خانلری این وجه را برگزید، عدّهای او را به کجذوقی متهم کردند. ولی تحقیقات و نسخِ بعدی نشان داد، صورتِ صحیح همین است. وبا امروز به یک بیماری خاص گفته میشود، در حالی که یکی از معانیِ این واژه، بیماریِ همهگیر (اپیدمیک) است. اتّفاقاً اینجا به هر دو معنی ایهام دارد.
قدما تصوّر میکردهاند که وقتی «جوهرِ هوا» آلوده شود، بیماریِ همهگیر پدید میآید. (گویا چون تنها چیزی که همه استفاده میکردهاند، هوا بوده و اینان استدلال میکردهاند با آلوده شدنِ جوهرِ هواست که همه اینطور مبتلا شدهاند)
🥃نکتۀ دیگر ظرافتِ بیت است که با «وبا» بیشتر هم میشود: حافظ نمیگوید حاجتِ رندان چیست. در مصراعِ دوم هم تلویحاً متوجه میشویم رندان به می حاجتمندند. اگر می فروش، باده بدهد، خدا گناه را میبخشد. که خود ایهام دارد: گناه باده دادن و می نوشیدن و نیز گناهی را که باعثِ رواجِ اپیدمی (وبا) شده. چون تصوّر میکردهاند گناهان باعث رواج بیماری میشوند. مولوی هم مثلِ بعضی علمایِ امروز معتقد بوده: ابر بر ناید پیِ منعِ زکات / وز زنا، افتد وبا اندر جهات. نیز خدا برایِ تنبیهِ قوم بنیاسرائیل بر آنان وبا فرستاد.
🍷 از طرفی قدما اجمالاً متوجه شده بودند که شراب میتواند بعضی بیماریها را (به دلیلِ وجود الکل) رفع و دفع کند. از جمله وبا را. بنابر این ایهامی هم به این هست که چون «الضرورات تبیح المحظورات» (در هنگامِ حاجت، بعضی اعمالِ ممنوعه مباح میشود) پس خدا هم گناهِ می نوشی را میبخشد و از طرفی با همین می (یا با رحمتِ خود) وبا را دفع میکند. ایهام سومی که برای این بیت برشمردهاند آن است که «وبا» را کنایه از امیر مبارزالدّین و حکومتِ او میداند که «در میخانه ببستند».
🥂در جامعالتواریخ میخوانیم: «گرما قوّت گرفت از آب و هوایِ آنجا اسهالِ دمَوی (خونی) پدید کرد و وبا در میانِ لشکر مغول افتاد. پادشاهِ جهان دفعِ وبا را، شراب میخورد و بر آن مداومت مینمود.»
نظامی هم فرموده: دل راست کن از بلا میندیش / یاقوت خور، از وبا میندیش. (یاقوت استعاره از شراب است، هرچند گویا خود یاقوت را هم در دفع وبا مؤثر میدانستهاند)
امید که از هر جهت، وبا دفع گردد. آمین.
گزارشِ بیت مطابقِ تصحیحِ استاد خانلری و عیوضیست. صورتِ رایجتر «دفع بلا کند» است. زمانی که خانلری این وجه را برگزید، عدّهای او را به کجذوقی متهم کردند. ولی تحقیقات و نسخِ بعدی نشان داد، صورتِ صحیح همین است. وبا امروز به یک بیماری خاص گفته میشود، در حالی که یکی از معانیِ این واژه، بیماریِ همهگیر (اپیدمیک) است. اتّفاقاً اینجا به هر دو معنی ایهام دارد.
قدما تصوّر میکردهاند که وقتی «جوهرِ هوا» آلوده شود، بیماریِ همهگیر پدید میآید. (گویا چون تنها چیزی که همه استفاده میکردهاند، هوا بوده و اینان استدلال میکردهاند با آلوده شدنِ جوهرِ هواست که همه اینطور مبتلا شدهاند)
🥃نکتۀ دیگر ظرافتِ بیت است که با «وبا» بیشتر هم میشود: حافظ نمیگوید حاجتِ رندان چیست. در مصراعِ دوم هم تلویحاً متوجه میشویم رندان به می حاجتمندند. اگر می فروش، باده بدهد، خدا گناه را میبخشد. که خود ایهام دارد: گناه باده دادن و می نوشیدن و نیز گناهی را که باعثِ رواجِ اپیدمی (وبا) شده. چون تصوّر میکردهاند گناهان باعث رواج بیماری میشوند. مولوی هم مثلِ بعضی علمایِ امروز معتقد بوده: ابر بر ناید پیِ منعِ زکات / وز زنا، افتد وبا اندر جهات. نیز خدا برایِ تنبیهِ قوم بنیاسرائیل بر آنان وبا فرستاد.
🍷 از طرفی قدما اجمالاً متوجه شده بودند که شراب میتواند بعضی بیماریها را (به دلیلِ وجود الکل) رفع و دفع کند. از جمله وبا را. بنابر این ایهامی هم به این هست که چون «الضرورات تبیح المحظورات» (در هنگامِ حاجت، بعضی اعمالِ ممنوعه مباح میشود) پس خدا هم گناهِ می نوشی را میبخشد و از طرفی با همین می (یا با رحمتِ خود) وبا را دفع میکند. ایهام سومی که برای این بیت برشمردهاند آن است که «وبا» را کنایه از امیر مبارزالدّین و حکومتِ او میداند که «در میخانه ببستند».
🥂در جامعالتواریخ میخوانیم: «گرما قوّت گرفت از آب و هوایِ آنجا اسهالِ دمَوی (خونی) پدید کرد و وبا در میانِ لشکر مغول افتاد. پادشاهِ جهان دفعِ وبا را، شراب میخورد و بر آن مداومت مینمود.»
نظامی هم فرموده: دل راست کن از بلا میندیش / یاقوت خور، از وبا میندیش. (یاقوت استعاره از شراب است، هرچند گویا خود یاقوت را هم در دفع وبا مؤثر میدانستهاند)
امید که از هر جهت، وبا دفع گردد. آمین.
بساز با بد و نیکِ زمان که تا دو سه روز
نه نقش بینی ازین و نه زان اثر یابی
مباش غرّه به ایّامِ کامرانی و عیش
که تا تو چشم زنی، کارها دگر یابی
(کمال اسماعیل، قرن ۶و۷)
نه نقش بینی ازین و نه زان اثر یابی
مباش غرّه به ایّامِ کامرانی و عیش
که تا تو چشم زنی، کارها دگر یابی
(کمال اسماعیل، قرن ۶و۷)
عمر بیشم ده که تا پستر روم
مهلم افزون کن که تا کمتر شوم
عمرِ خوش در قربْ جان پروردنست
عمرِ زاغ از بهر سرگین خوردنست
عمر بیشم ده که تا گه میخورم
دایم اینم ده که بس بدگوهرم...
(مولوی، قرن هفتم، در وصف بعضی مسؤلینِ زمان فرماید!)
مهلم افزون کن که تا کمتر شوم
عمرِ خوش در قربْ جان پروردنست
عمرِ زاغ از بهر سرگین خوردنست
عمر بیشم ده که تا گه میخورم
دایم اینم ده که بس بدگوهرم...
(مولوی، قرن هفتم، در وصف بعضی مسؤلینِ زمان فرماید!)
جملهٔ مشهوری از دکارت هست که: تنها چیزی که در عالم درست تقسیم شده، عقل است، چون هرکسی بهرهٔ خود را از آن تمام میداند!
سعدی هم پیشتر گفته: همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
در همین راستا میبینم در زمینهٔ احتیاط و پرهیز (از جمله در مورد کرونا) اکثراً همان مقدار احتیاط خودشان را کافی میدانند و بیش از آن را ترسِ بیمورد، و احتیاطِ کمتر را بیباکی و بیپروایی و زیادهروی میپندارند.
سعدی هم پیشتر گفته: همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
در همین راستا میبینم در زمینهٔ احتیاط و پرهیز (از جمله در مورد کرونا) اکثراً همان مقدار احتیاط خودشان را کافی میدانند و بیش از آن را ترسِ بیمورد، و احتیاطِ کمتر را بیباکی و بیپروایی و زیادهروی میپندارند.
بیدادِ جهان، به سر نخواهد آمد
و اندوهِ تو کارگر نخواهد آمد
صد چون تو، به خاک اگر فرو خواهد شد
هم آب به آب بر نخواهد آمد
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و ۷)
فکر میکنم این شعر، نا امیدانهترین شعر دنیاست. سیاهیِ مطلق.
ظلمِ دنیا تمامی ندارد، تنها راهِ مقابله با این ظلم، غصهخوردن است و این غصه خوردن هم به کاری نمیآید و حتی اگر از این غصهها صد نفر مثلِ تو بمیرند، آب از آب تکان نمیخورَد.
و اندوهِ تو کارگر نخواهد آمد
صد چون تو، به خاک اگر فرو خواهد شد
هم آب به آب بر نخواهد آمد
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و ۷)
فکر میکنم این شعر، نا امیدانهترین شعر دنیاست. سیاهیِ مطلق.
ظلمِ دنیا تمامی ندارد، تنها راهِ مقابله با این ظلم، غصهخوردن است و این غصه خوردن هم به کاری نمیآید و حتی اگر از این غصهها صد نفر مثلِ تو بمیرند، آب از آب تکان نمیخورَد.
نامۀ وزارت صمت به وزیر کشور: مسئولان مانع جابجایی الکل صنعتی نشوند.
قائم مقام وزیر صنعت در نامهای به وزیر کشور درخواست کرد به استانداران، فرمانداران و مسئولان دستگاههای اجرایی ابلاغ شود که در شرایط فعلی ممانعتی برای جابجایی اقلامی مانند الکل نداشته باشند./ مهر
⭕️حافظ فرمود:
دوستان! دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد
«رز» انگور و دختر او، شراب است. مدّتی مستور (پرده نشین) بوده و الان رخ نموده و اول هم رفته در آغوشِ محتسب که عمری در به در دنبالش بود! این کارها را هم با «دستوری» (مجوّز) انجام داده.
این شعر و نظایرش را مربوط به ابتدایِ دورانِ شاهشجاع میدانند که پس از یک دوره بگیر و ببند و بستنِ در میخانهها توسط پدرش (امیر مبارز الدین) روی کار آمد و حکم به گشایش در این امور داد.
قائم مقام وزیر صنعت در نامهای به وزیر کشور درخواست کرد به استانداران، فرمانداران و مسئولان دستگاههای اجرایی ابلاغ شود که در شرایط فعلی ممانعتی برای جابجایی اقلامی مانند الکل نداشته باشند./ مهر
⭕️حافظ فرمود:
دوستان! دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد
«رز» انگور و دختر او، شراب است. مدّتی مستور (پرده نشین) بوده و الان رخ نموده و اول هم رفته در آغوشِ محتسب که عمری در به در دنبالش بود! این کارها را هم با «دستوری» (مجوّز) انجام داده.
این شعر و نظایرش را مربوط به ابتدایِ دورانِ شاهشجاع میدانند که پس از یک دوره بگیر و ببند و بستنِ در میخانهها توسط پدرش (امیر مبارز الدین) روی کار آمد و حکم به گشایش در این امور داد.
جان چيست؟ غم و درد و بلا را هدفى
دل چيست؟ درون سينه سوزىّ و تَفى
القصّه پیِ شکستِ ما بسته صفى
مرگ از طرفىّ و زندگى از طرفى!
(مؤمن یزدی، قرن یازدهم)
دیوان مؤمن را جناب آقای حسین مسرّت تصحیح کردهاند و این رباعی به نقل از ص ۲۱۲ کتاب اخیر (انتشارات میراث مکتوب) است. این شعر به غلط به نامِ ابوسعید هم آمده.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
دل چيست؟ درون سينه سوزىّ و تَفى
القصّه پیِ شکستِ ما بسته صفى
مرگ از طرفىّ و زندگى از طرفى!
(مؤمن یزدی، قرن یازدهم)
دیوان مؤمن را جناب آقای حسین مسرّت تصحیح کردهاند و این رباعی به نقل از ص ۲۱۲ کتاب اخیر (انتشارات میراث مکتوب) است. این شعر به غلط به نامِ ابوسعید هم آمده.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
Forwarded from اشعار طنز و نطنز شروین سلیمانی
گشایش!
"بُوَد آیا که درِ میکدهها بگشایند"
درِ کمپانیِ احسان و صفا بگشایند؟!
مرگو میر از اثرِ الکلِ طبّی بالاست
تا نرفتیم جمیعاً به فنا بگشایند
عُلما چونکه رسیدند و پُلُمْپَش کردند
نیست راهی بهجز آنکه علما بگشایند
دردمندیم و دوا نیست و در تحریمیم
پس مُباحاست که در حدّ شفا بگشایند
ما نگوییم به تعدادِ مساجد امّا
توی هر شهر اقلاً دو سه تا بگشایند!
سرِ خیلی بهخطا در خُمِ بیتالمالاست
اینیکی نیز بگو تا بهخطا بگشایند
اغنیا برخوردار از مِیِ اُرژینالَند
مستحبّ است برای فقرا بگشایند
هاتفیگفت در اینمرحله در وا کُن نیست
ما نشستیم در این مرحله تا بگشایند!
خوابدیدم شیخی بُطریِ وُدکا در دست
داده فتوا که درِ میکده را بگشایند!
جانِ حافظ چه مبارک سحری خواهد شد
صبحِ آن شب که درِ بسته به ما بگشایند!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
"بُوَد آیا که درِ میکدهها بگشایند"
درِ کمپانیِ احسان و صفا بگشایند؟!
مرگو میر از اثرِ الکلِ طبّی بالاست
تا نرفتیم جمیعاً به فنا بگشایند
عُلما چونکه رسیدند و پُلُمْپَش کردند
نیست راهی بهجز آنکه علما بگشایند
دردمندیم و دوا نیست و در تحریمیم
پس مُباحاست که در حدّ شفا بگشایند
ما نگوییم به تعدادِ مساجد امّا
توی هر شهر اقلاً دو سه تا بگشایند!
سرِ خیلی بهخطا در خُمِ بیتالمالاست
اینیکی نیز بگو تا بهخطا بگشایند
اغنیا برخوردار از مِیِ اُرژینالَند
مستحبّ است برای فقرا بگشایند
هاتفیگفت در اینمرحله در وا کُن نیست
ما نشستیم در این مرحله تا بگشایند!
خوابدیدم شیخی بُطریِ وُدکا در دست
داده فتوا که درِ میکده را بگشایند!
جانِ حافظ چه مبارک سحری خواهد شد
صبحِ آن شب که درِ بسته به ما بگشایند!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
👍2
کو دیده که تا بر وطنِ خَود گریَد؟
بر حالِ دل و واقعۀ بد گرید
دی بر سرِ یک مُرده، دوصد گریان بود،
امروز یکی نیست که بر صد گرید
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و ۷)
توضیحات در پیامِ بعدی👇
https://www.tg-me.com/oragheparishan
بر حالِ دل و واقعۀ بد گرید
دی بر سرِ یک مُرده، دوصد گریان بود،
امروز یکی نیست که بر صد گرید
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و ۷)
توضیحات در پیامِ بعدی👇
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
👆یکی از رباعیاتِ مشهوریست که به نام کمال اسماعیل بر سرِ زبانهاست. امّا جالب است بدانید که در بسیاری نسخ قدیم نیامده. هرچند بنده در تصحیحِ خودم از دیوان او، مجموعاً در شش نسخه به نامِ کمال یافتهامش که کهترینِ آنها متعلق به قرن هشتم و بعد نهم و بعد دهم است.
در ضبطِ متداول مصراعِ دوم را «بر حالِ تباهِ مردم بد» و مصرع سوم را «دی بر سرِ مردهای دو صد شیون بود» ضبط کردهاند که ضبطِ ما در هر دو مورد بهتر از ضبطِ شایعِ سابق است:
در آنجا «مردمِ بد» از صمیمتِ شعر میکاست. نیز مصراعِ سوم «یک مرده» و «دو صد گریان» (صفت به جایِ موصوف) تناسب بیشتری دارد با «یکی» و «گرید» در مصراعِ آخر.
در ضبطِ متداول مصراعِ دوم را «بر حالِ تباهِ مردم بد» و مصرع سوم را «دی بر سرِ مردهای دو صد شیون بود» ضبط کردهاند که ضبطِ ما در هر دو مورد بهتر از ضبطِ شایعِ سابق است:
در آنجا «مردمِ بد» از صمیمتِ شعر میکاست. نیز مصراعِ سوم «یک مرده» و «دو صد گریان» (صفت به جایِ موصوف) تناسب بیشتری دارد با «یکی» و «گرید» در مصراعِ آخر.
دلها همه از گردشِ گردون بگرفت
جانها همه غم -درون و بیرون- بگرفت
هریک به نشاط بگذراندند دمی
چون نوبت ما بود، جهان خون بگرفت
بهتر از این چه میشود گفت؟ عجب آنکه نمیدانیم گویندهٔ این رباعی که گویا تنها در «نزهةالمجالس» (ص۶۸۰) آمده، کیست.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
جانها همه غم -درون و بیرون- بگرفت
هریک به نشاط بگذراندند دمی
چون نوبت ما بود، جهان خون بگرفت
بهتر از این چه میشود گفت؟ عجب آنکه نمیدانیم گویندهٔ این رباعی که گویا تنها در «نزهةالمجالس» (ص۶۸۰) آمده، کیست.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
از زمانِ شاه، اعدامِ قاچاقچیانِ مواد مخدّر وجود داشت و اسدالله علم در خاطراتش اشاره میکند که هیأتِ حاکم بارها به این نتیجه رسیدهاند که کشتن نتوانسته جلوی اعتیاد را بگیرد، ولی باز هم این روند ادامه داشته.
بعد از انقلاب هم حدود چهل سال (به اضافۀ کلِ تاریخِ بشر!) تجربه لازم بود تا متوجه شویم این جمله که «باید اینها را اعدام کرد، تا برای بقیه درسِ عبرتی شود» دقیق نیست و این کار نتیجه نداده.
نمیدانم چند سال دیگر باید بگذرد و چند انسان دیگر از الکل تقلّبی به کامِ مرگ فرستاده شوند و بعد عدهای دستگیر و زندانی و اعدام شوند، تا اولیای امور به این نتیجه برسند که این محدودیت (که تقریباً در همۀ جهان بیمعنی است) نیز برداشته شود.
⭕️قربانیان الکل فقط در ایام اخیر(اسفند۹۸):
خوزستان ۴۶ نفر
همدان ۴ نفر
فارس ۳۱ نفر
مازندران ۱۲ نفر
البرز ۷ نفر ....
و اینها به غیر از کسانیست که تا آخر عمر چشم یا کلیهشان را از دست میدهند.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
بعد از انقلاب هم حدود چهل سال (به اضافۀ کلِ تاریخِ بشر!) تجربه لازم بود تا متوجه شویم این جمله که «باید اینها را اعدام کرد، تا برای بقیه درسِ عبرتی شود» دقیق نیست و این کار نتیجه نداده.
نمیدانم چند سال دیگر باید بگذرد و چند انسان دیگر از الکل تقلّبی به کامِ مرگ فرستاده شوند و بعد عدهای دستگیر و زندانی و اعدام شوند، تا اولیای امور به این نتیجه برسند که این محدودیت (که تقریباً در همۀ جهان بیمعنی است) نیز برداشته شود.
⭕️قربانیان الکل فقط در ایام اخیر(اسفند۹۸):
خوزستان ۴۶ نفر
همدان ۴ نفر
فارس ۳۱ نفر
مازندران ۱۲ نفر
البرز ۷ نفر ....
و اینها به غیر از کسانیست که تا آخر عمر چشم یا کلیهشان را از دست میدهند.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
👍3❤1👎1
کس لب ز طرب به خنده نگشود امسال
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و۷)
«در خون چیزی یا کسی بودن» اصطلاحیست شبیه به این که امروز میگوییم: «به خونش تشنهام». شاعر میگوید در چنین اوضاعی چه وقتِ خودنمایی گل بود؟
پی نوشت:
پینوشت:
برایم عجیب بود که چرا کمال در مصراع چهارم دو بار «وقت» را تکرار کرده و مثلاً نگفته «چه جای گل بود امسال». بعداً متوجه شدم که ظاهراً «وقت» اول به معنای «حال، موقعیت، شرایط و...» است و با «وقت» دوم به معنی «زمان و...» نوعی جناس برقرار کرده.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
از فتنه جهان دمی نیاسود امسال
در خونِ گلم که چهره بنمود امسال
با وقتِ چنین، چه وقتِ گل بود امسال؟!
(کمال اسماعیل، قرن ۶ و۷)
«در خون چیزی یا کسی بودن» اصطلاحیست شبیه به این که امروز میگوییم: «به خونش تشنهام». شاعر میگوید در چنین اوضاعی چه وقتِ خودنمایی گل بود؟
پی نوشت:
پینوشت:
برایم عجیب بود که چرا کمال در مصراع چهارم دو بار «وقت» را تکرار کرده و مثلاً نگفته «چه جای گل بود امسال». بعداً متوجه شدم که ظاهراً «وقت» اول به معنای «حال، موقعیت، شرایط و...» است و با «وقت» دوم به معنی «زمان و...» نوعی جناس برقرار کرده.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
👍1
در کرامات ابراهیم شیبانی (عارف کرمانشاهی قرن ۳و۴) نوشتهاند:
«مردهای را میشست و از دستِ چپ او آغاز کرد. مرده دستِ راست پیش آورد.»
حکایت واضح است، مرده را باید از دست راست بشویند و به همین جهت چنین شده.
در این میان دو نکته هست: اولاً این داستان باید در کرامات آن میّت میآمد نه این عارف!
و دیگر آنکه: کرامت اصلیِ شیبانی این است که در آن لحظه از ترس زهره ترک نشده! تصور کنید دارید مرده را میشویید یکهو دستش را بیاورد جلو که: این یکی را بشور 😂🙈👻
https://www.tg-me.com/oragheparishan
«مردهای را میشست و از دستِ چپ او آغاز کرد. مرده دستِ راست پیش آورد.»
حکایت واضح است، مرده را باید از دست راست بشویند و به همین جهت چنین شده.
در این میان دو نکته هست: اولاً این داستان باید در کرامات آن میّت میآمد نه این عارف!
و دیگر آنکه: کرامت اصلیِ شیبانی این است که در آن لحظه از ترس زهره ترک نشده! تصور کنید دارید مرده را میشویید یکهو دستش را بیاورد جلو که: این یکی را بشور 😂🙈👻
https://www.tg-me.com/oragheparishan
Telegram
اوراق پریشان-رضا ضیاء
ارتباط
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
@mohamadrezazia
کانال حافظ خوانی:
https://www.tg-me.com/hafezxany
اینستاگرام:
https://instagram.com/m_reza_zia?igshid=1u70mkwsxl982
🤣1
استاد علی میرافضلی تذکر دادند که:
"برخی رباعیات اثیر اومانی و مجد همگر مشترکند. از جمله رباعی دوم و سوم از همین انتخاب.
رباعی دوم: نه کار به آب دیده بر میآید...
در انتخابی که نوۀ شاعر در 697 ق صورت داده (دستنویس موزۀ بریتانیا، 123) موجود است. این انتخاب، در حرف میم دچار افتادگی است. بنابراین، رباعی سوم در این دستنویس نیست. اما در سایر دستنویسهای دیوان شاعر هست. و من گمان میبرم از او باشد نه اثیر اومانی. دلیلش هم این است که مجد همگر در دورهای از زندگی خود به زندان افتاد و شعرهایی در این واقعه دارد، از جمله همین رباعی. در مورد اثیر اومانی چنین ماجرایی سراغ نداریم.
رباعی سوم: ای چرخ به گردش تو خرسند نیم...
در برخی مجموعههای منسوب به خیّام هم هست (طربخانه، 23) که اعتباری ندارد.
ای چرخ به گردش تو خرسند نیام
آزادم کن که لایق بند نیام
ور میل تو با بیهنر و نااهل است
من نیز چنان اهل و خردمند نیام.
(اثیر اومانی/ ۵۹۰)"
تذکر دیگر ایشان:
"این رباعی در دیوان مجد همگر / ۷۷۱ هم آمده و ضبط مصرع چهارم «من نیز چنان اهل و هنرمند نیام» است"
پی نوشت: به نظر من هم «هنرمند» ضبط متناسبتری است.
دوم: ما ازین شاعر نسبتاً گمنام سه رباعی پسندیدیم که دوتایش ازو نبود! گویا او شایستهٔ این خمول بوده!
نیز از جناب میرافضلی ممنونم که مثل همیشه در مقولهٔ رباعی موشکافانه صحبت کردند.
این هم نشانی کانال پر بارشان👇
https://www.tg-me.com/Xatt4
"برخی رباعیات اثیر اومانی و مجد همگر مشترکند. از جمله رباعی دوم و سوم از همین انتخاب.
رباعی دوم: نه کار به آب دیده بر میآید...
در انتخابی که نوۀ شاعر در 697 ق صورت داده (دستنویس موزۀ بریتانیا، 123) موجود است. این انتخاب، در حرف میم دچار افتادگی است. بنابراین، رباعی سوم در این دستنویس نیست. اما در سایر دستنویسهای دیوان شاعر هست. و من گمان میبرم از او باشد نه اثیر اومانی. دلیلش هم این است که مجد همگر در دورهای از زندگی خود به زندان افتاد و شعرهایی در این واقعه دارد، از جمله همین رباعی. در مورد اثیر اومانی چنین ماجرایی سراغ نداریم.
رباعی سوم: ای چرخ به گردش تو خرسند نیم...
در برخی مجموعههای منسوب به خیّام هم هست (طربخانه، 23) که اعتباری ندارد.
ای چرخ به گردش تو خرسند نیام
آزادم کن که لایق بند نیام
ور میل تو با بیهنر و نااهل است
من نیز چنان اهل و خردمند نیام.
(اثیر اومانی/ ۵۹۰)"
تذکر دیگر ایشان:
"این رباعی در دیوان مجد همگر / ۷۷۱ هم آمده و ضبط مصرع چهارم «من نیز چنان اهل و هنرمند نیام» است"
پی نوشت: به نظر من هم «هنرمند» ضبط متناسبتری است.
دوم: ما ازین شاعر نسبتاً گمنام سه رباعی پسندیدیم که دوتایش ازو نبود! گویا او شایستهٔ این خمول بوده!
نیز از جناب میرافضلی ممنونم که مثل همیشه در مقولهٔ رباعی موشکافانه صحبت کردند.
این هم نشانی کانال پر بارشان👇
https://www.tg-me.com/Xatt4
Telegram
چهار خطی
رباعی فارسی، به روایت: سید علی میرافضلی
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
(این صفحه روز پنجشنبه نوزدهم آذر هزار و سیصد و نود و چهار شمسی راهاندازی شده است.)
«فرش باستانی» که در رباعی آخر آمده، در لغتنامه کنایه از زمین (ارض) دانسته شده ولی شاهد شعری ندارد که این شعر میتواند به عنوان شاهدی بر آن معنی باشد.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
https://www.tg-me.com/oragheparishan
آقای دکتر هومن یوسفدهی ضمن اظهار لطف به بنده تذکر دادند که:
«-در دو بيت "خيره كشا! ... " به نظر من بيت دوم استفهام انكاری است و بهتر است سؤالی خوانده شود.
- بيت " درياست روزگار ..." گوش ماهی لپههای جدا شدهٔ صدف های كوچك است كه موج با خود به ساحل میآورد و به همين خاطر معمولاً ساحل دريا پر از گوش ماهی است ولی صدف كه مرواريد میپرورد، موجودی آبزی ست كه در ميانه و عمق دريا زندگی میكند و غوّاصان از كف آب آن را صيد میكنند.»
از ایشان ممنونم.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
«-در دو بيت "خيره كشا! ... " به نظر من بيت دوم استفهام انكاری است و بهتر است سؤالی خوانده شود.
- بيت " درياست روزگار ..." گوش ماهی لپههای جدا شدهٔ صدف های كوچك است كه موج با خود به ساحل میآورد و به همين خاطر معمولاً ساحل دريا پر از گوش ماهی است ولی صدف كه مرواريد میپرورد، موجودی آبزی ست كه در ميانه و عمق دريا زندگی میكند و غوّاصان از كف آب آن را صيد میكنند.»
از ایشان ممنونم.
https://www.tg-me.com/oragheparishan
👍1
https://www.tg-me.com/oragheparishan
اشعار خاقانی در مرگ دخترش.
اشعار خاقانی در مرگ دخترش.