Telegram Web Link
نگفتمت مرو آنجا
<unknown>
پس از درگیری با طالبان (که آقایان، ایشان را «جنبش اصیل منطقه» خوانده بودند،) احمدمسعود این شعر مولوی (نگفتمت مرو...) را توییت کرد، که خود داستان جالبی دارد:

یکی از امرای سلجوقی ارادتی به زاهدی دیگر پیدا می‌کند و مولوی ناراحت می‌شود و از مجلس این حاکم بیرون می‌رود.

پس از مدتی سلطان را به جایی دعوت می‌کنند و مولوی به او توصیه می‌کند که: «اگر نروی بِهْ باشد»
او نمی‌شنود و می‌رود و در آنجا «در خلوت‌جایی زهِ کمان در گردنش کردند» و او در لحظه «فریاد می‌کرد و مولانا مولانا می‌گفت!»
افلاکی، نوشته که مولوی در همان موقع در مدرسهٔ خود در سماع مستغرق بود و انگشت سبابه در گوش‌ها کرده و نعره‌ها می‌زد و این دو غزلِ
نگفمت مرو آنجا..
را سرود.

سپس در محراب رفت و گفت: «نمازِ جنازه کنیم!»
بعداً که یاران از دلیل این حالت می‌پرسند مولانا می‌گوید که: «آری بیچاره رکن‌الدین را خفه می‌کردند و در آن حالت نام مرا می‌گفت و بانگ می‌زد و در تقدیر الهی چنان بود، که چنین شود!»
دلیل انگشت در گوش کردن و دستور به اینکه صدای سرنا را بالا ببرند نیز همین بوده که: «نمی‌خواستم که آواز او به گوشم درآید و تشویش دهد!»
https://www.tg-me.com/oragheparishan
اوراق پریشان-رضا ضیاء pinned «از زمانِ شاه، اعدامِ قاچاقچیانِ مواد مخدّر وجود داشت و اسدالله علم در خاطراتش اشاره می‌کند که هیأتِ حاکم بارها به این نتیجه رسیده‌اند که کشتن نتوانسته جلوی اعتیاد را بگیرد، ولی باز هم این روند ادامه داشته. بعد از انقلاب هم حدود چهل سال (به اضافۀ کلِ تاریخِ…»
hafez -ahmadi.pdf
819.1 KB
اخیراً احمدرضا احمدی مقداری از غزل‌های حافظ را خوانده که در آلبومی به نام «عاشقانه‌های حافظ» ارائه شده است. این فایل نقد بنده است بر این اجرا، که در ویژه نامهٔ نوروزی مجلهٔ هنر موسیقی به چاپ رسیده است.

https://www.tg-me.com/oragheparishan
خوشحالم که دیوان کمال اسماعیل به چاپ دوم رسید.

در این ویراست تازه، حدود صد رباعی نویافتهٔ دیگر اضافه شده و بعضی اشکالات چاپ پیشین رفع شده و چندین فهرست هم به کتاب افزوده‌ایم.

تا پانزدهم مرداد می‌توانید کتاب را با سی درصد تخفیف از ناشر @AfsharFoundation بخرید

https://www.tg-me.com/oragheparishan
چهارشنبه یازدهم مرداد،
ساعت هفت عصر
در خدمت دوستانم.

https://www.tg-me.com/hafezxany
یادداشت من در ویژه نامهٔ روزنامهٔ هم‌میهن (سه‌شنبه ۳۱ شهریور) برای نوید افقه، استاد تنبک‌نواز .
https://www.tg-me.com/oragheparishan
از مرگ ابراهیم گلستان ناراحت شدم.
وجودش برایم بسیار متناقض بود و تصویرش در ذهنم از آدمی پر مدعا و بد قلق شروع می‌شد و تا شخصیتی دوست داشتنی و هنرمندی دوران ساز و چند بعدی که شاهکارهای بزرگی آفریده، امتداد می‌یافت.
چیزی که می‌دانم این است که گلستان یکی از اولین قربانیان رسانه و شبکه‌های اجتماعی بود؛
او از این توجه پس از مدت‌ها سکوت و فراموشی لذت می‌بُرد و در عین حال دوست داشت وانمود کند، دیده شدن برایش مهم نیست و حتی منّتی بر مصاحبه کنندگانش دارد.

باری چیزی که می‌دانم این است که:
اگر گلستان، _به خصوص در این بیست سال آخر _ سکوت کرده بود، امروز در ذهن مخاطبان جدی فرهنگ و هنر، مقامی والاتر و در ذهن عموم مخاطبان چهره‌ای گمنام و‌ مهجور داشت، و او سرانجام این بدنامی را به بی‌نامی و فراموشی ترجیح داد.

https://www.tg-me.com/oragheparishan
۱. فکر می‌کنم هفت هشت سالی باشد که در دانشگاه آزاد درس نداده‌ام و نمی‌دانم چرا آقایان تازه یادشان افتاده من با ایشان همکاری می‌کرده‌ام!

۲. شخصاً به دلیل فضای غیر علمی و برخورندهٔ دانشگاه آزاد و حق‌التدریس مضحک آنجا قصد داشتم دیگر با دانشگاه همکاری نکنم، ولی دانشگاه هم بدون هیچ توضیحی دیگر از من دعوت نکرد. در حالی که بعداً فهمیدم در بعضی نظرسنجی‌ها کل دانشجویان کلاس‌های پنجاه نفر به بالا به من بیست داده بودند.

۳. آنچه بیش از همه برایم ناراحت‌کننده بود این نثر معیوب و نگارش پر از اشتباه یک متن کوتاه بود. ابتذال «دانشگاه» به جایی کشیده که از نوشتن چهار پنج سطر بی‌غلط عاجز است؛
«ی» فارسی را همه جا به صورت «ي» عربی نوشته.
صدر و ذیل جملات با هم نمی‌خواند.
عبارت پایانی نیز به کل بی‌مفهوم است.

۴. گویا عزیزان پیش از اخراج این چهارتا استاد نسبتاً با سواد باقی مانده، دارند اقدام می‌کنند که جایشان را با عده‌ای دیگر پر کنند! منتهی باید عرض کنم: به کاهدان زده‌اید دوستان!

۵. اگر خواستید دوباره متن بالا را بفرستید، من عین همان را ویرایش کرده‌ام، از اینجا کپی کنید و این یکی را بفرستید؛
هم کوتاه‌تر است و هم کمی روان‌تر!
در گرگ نگه مکن که بزغاله بَرَد
یک روز ببینی که پلنگش بِدَرَد

(سعدی فرمود، دربارهٔ گرگانی که خود بعداً شکارِ قوی‌تر از خود شدند!)

https://www.tg-me.com/oragheparishan
Forwarded from RadioSalmak
پخشِ تمام‌وقتِ تصانیف ماندگار موسیقی ایرانی
رادیو سلمک
www.RadioSalmak.com
@RadioSalmak
فردا بیستم مهر از ساعت ۵ تا ۷ دربارهٔ «شجریان و حافظ» حرف می‌زنم.
غزل
۲۳ حافظ
محمدرضا ضیاء
شرح غزل۲۳
خیال روی تو در در هر طریق همره ماست

در مقاله‌ای در کتاب «پیش ادیب عشق» (ارج‌نامهٔ دکتر سعید حمیدیان نشر قطره) کوشیده‌ام نشان دهم این غزل از حافظ نیست و از شاعری به نام «کمال کاشانی» از معاصران حافظ است.

https://www.tg-me.com/hafezxany
Forwarded from جواد زهتاب
شوخی با غزلِ مشهور خواجهٔ شیراز
که در روزِ حافظ فقط می‌توانم به دوست و حافظ‌پژوهِ کاملاً معاصر، رضا ضیاء تقدیمش کنم.

🔹نقیضه🔹

‏ما اگر یک‌ جو خرد می‌داشتیم
جایِ گندم، کینوآ  می‌کاشتیم

هرکه آمد در دل ما راه یافت
هیچ‌کس را پشت در نگذاشتیم

پرده‌ای بین من و او شد حجاب
پرده را هم از میان برداشتیم

او اگر کاری به کار ما نداشت
ما ولی کاری به کارش داشتیم

گرچه در تجریش منزل کرده بود
ما دمِ همت بر او بگذاشتیم

«پردهٔ پندار می‌باید درید»
تا بفهمی ما چه می‌پنداشتیم

این تمامِ ماجرا اما نبود
بعد از آن هم ماجراها داشتیم


میوه که سهل است پشگل هم نداد
چون که ما یک بذرِ تخمی کاشتیم

#جواد_زهتاب


پاورقی(۱):
ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم
تا درختِ دوستی بَر کِی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گُلبُنِ حُسنت نه خود شد دلفروز
ما دَمِ همت بر او بگماشتیم...
#حافظ

پاورقی(۲):
کینوآ گیاهی‌ست که به خاطر دانه‌های خوراکی‌اش کاشته می‌شود. کینوآ گیاه بومی کوه‌های آند در بولیوی، شیلی و پرو، بسیار خوش هضم و منبع غنی از پروتئین، آهن، فسفر، انواع ویتامین‌ها و امگا۳ است.(ویکیپدیا)


#روز_حافظ
#نقیضه
#رضا_ضیا

🔹@hafezxany
🔹@oragheparishan

🔷@Javad_Zehtab
به مناسبت درگذشت «گلپا» در مصاحبه با «هم‌میهن» گفتم: پس از انقلاب به امثال ایرج و گلپا و فردین و... _که مردانه در ایران ماندند_ جفایی مضاعف صورت گرفت:
یکی خانه‌نشینی اجباری و دوم تحقیر شدن توسط «شبهِ روشنفکران»!
https://hammihanonline.ir/news/24-hours/hjrt-awazkhwan-kwchh-ha
2025/07/05 11:45:50
Back to Top
HTML Embed Code: