💢کدام مدل کارمند هستید؟
معرفی ۴ تیپ معروف: I، T، V و M-Shaped
♦️ کارمند I-Shaped
این افراد در یک حوزه خاص تخصص عمیق دارند و مهارتهایشان تقریباً محدود به همان زمینه است؛ مثل برنامهنویسی که فقط یک زبان را خیلی خوب بلد است و در کار تیمی یا حوزههای دیگر چندان فعال نیست. این مدل بیشتر مناسب کارهای تخصصی و عمیق است که نیاز به تمرکز بالا روی یک مهارت دارد.
♦️ کارمند T-Shaped
علاوه بر داشتن تخصص عمیق در یک زمینه خاص (پای عمودی T)، در حوزههای دیگر هم دانش و مهارت سطحی دارند (پای افقی T). مثلاً یک طراح گرافیک که در طراحی حرفهای است اما کمی هم از بازاریابی و تولید محتوا سر در میآورد. این افراد برای کار تیمی، پروژههای چندرشتهای و موقعیتهایی که به انعطاف و همکاری نیاز دارد، فوقالعادهاند.
♦️ کارمند V-Shaped
این مدل نسخه پیشرفتهتر T است؛ یعنی فرد علاوه بر تخصص عمیق در یک حوزه، در زمینههای مرتبط و نزدیک به تخصصش هم مهارت متوسط و کاربردی دارد (نه فقط سطحی!). مثلاً یک مدیر پروژه که در مدیریت قوی است و در تحلیل داده و مارکتینگ نیز مهارت خوبی دارد. این افراد سریعتر یاد میگیرند و برای نقشهای رهبری و پروژههای پیچیده عالیاند.
♦️ کارمند M-Shaped
این افراد در دو یا چند حوزه مختلف تخصص عمیق دارند (مثل دو یا چند پای عمودی در حرف M). مثلاً کسی که هم برنامهنویسی را حرفهای بلده و هم در مدیریت محصول یا بازاریابی تخصص دارد. این مدل برای نقشهای مدیریتی، پروژههای بزرگ و کارهای چندجانبه خیلی ارزشمند است چون میتواند چند نقش کلیدی را همزمان اجرا کند.
برای حرکت از مدل I به مدل T یا حتی M، لازم است علاوه بر تعمیق تخصص اصلی خود، به یادگیری مهارتهای جانبی یا حوزههای مرتبط نیز بپردازید. به عنوان مثال، اگر تخصص شما برنامهنویسی است، میتوانید دانش خود را در زمینههایی مانند طراحی، مدیریت پروژه یا مهارتهای ارتباطی و کار تیمی نیز گسترش دهید تا توانمندیهای خود را افقیتر کنید.
برای تبدیل شدن به مدل M، باید در دو یا چند حوزه مختلف به سطح تخصص عمیق برسید؛ یعنی مثلاً همزمان در برنامهنویسی و مدیریت محصول یا بازاریابی به صورت حرفهای فعالیت داشته باشید.
شرکت در پروژههای چندرشتهای، همکاری با افراد دارای تخصصهای متفاوت و یادگیری مبتنی بر پروژه از جمله راهکارهایی هستند که میتوانند در این مسیر به شما کمک کنند.
این مدلها به ما کمک میکنند بفهمیم هر فرد برای چه نوع کار یا تیمی مناسبتر است و چطور میتواند مسیر رشدش را هدفمندتر انتخاب کند.
✍Hrhub
@organizationalbehavior
معرفی ۴ تیپ معروف: I، T، V و M-Shaped
♦️ کارمند I-Shaped
این افراد در یک حوزه خاص تخصص عمیق دارند و مهارتهایشان تقریباً محدود به همان زمینه است؛ مثل برنامهنویسی که فقط یک زبان را خیلی خوب بلد است و در کار تیمی یا حوزههای دیگر چندان فعال نیست. این مدل بیشتر مناسب کارهای تخصصی و عمیق است که نیاز به تمرکز بالا روی یک مهارت دارد.
♦️ کارمند T-Shaped
علاوه بر داشتن تخصص عمیق در یک زمینه خاص (پای عمودی T)، در حوزههای دیگر هم دانش و مهارت سطحی دارند (پای افقی T). مثلاً یک طراح گرافیک که در طراحی حرفهای است اما کمی هم از بازاریابی و تولید محتوا سر در میآورد. این افراد برای کار تیمی، پروژههای چندرشتهای و موقعیتهایی که به انعطاف و همکاری نیاز دارد، فوقالعادهاند.
♦️ کارمند V-Shaped
این مدل نسخه پیشرفتهتر T است؛ یعنی فرد علاوه بر تخصص عمیق در یک حوزه، در زمینههای مرتبط و نزدیک به تخصصش هم مهارت متوسط و کاربردی دارد (نه فقط سطحی!). مثلاً یک مدیر پروژه که در مدیریت قوی است و در تحلیل داده و مارکتینگ نیز مهارت خوبی دارد. این افراد سریعتر یاد میگیرند و برای نقشهای رهبری و پروژههای پیچیده عالیاند.
♦️ کارمند M-Shaped
این افراد در دو یا چند حوزه مختلف تخصص عمیق دارند (مثل دو یا چند پای عمودی در حرف M). مثلاً کسی که هم برنامهنویسی را حرفهای بلده و هم در مدیریت محصول یا بازاریابی تخصص دارد. این مدل برای نقشهای مدیریتی، پروژههای بزرگ و کارهای چندجانبه خیلی ارزشمند است چون میتواند چند نقش کلیدی را همزمان اجرا کند.
برای حرکت از مدل I به مدل T یا حتی M، لازم است علاوه بر تعمیق تخصص اصلی خود، به یادگیری مهارتهای جانبی یا حوزههای مرتبط نیز بپردازید. به عنوان مثال، اگر تخصص شما برنامهنویسی است، میتوانید دانش خود را در زمینههایی مانند طراحی، مدیریت پروژه یا مهارتهای ارتباطی و کار تیمی نیز گسترش دهید تا توانمندیهای خود را افقیتر کنید.
برای تبدیل شدن به مدل M، باید در دو یا چند حوزه مختلف به سطح تخصص عمیق برسید؛ یعنی مثلاً همزمان در برنامهنویسی و مدیریت محصول یا بازاریابی به صورت حرفهای فعالیت داشته باشید.
شرکت در پروژههای چندرشتهای، همکاری با افراد دارای تخصصهای متفاوت و یادگیری مبتنی بر پروژه از جمله راهکارهایی هستند که میتوانند در این مسیر به شما کمک کنند.
این مدلها به ما کمک میکنند بفهمیم هر فرد برای چه نوع کار یا تیمی مناسبتر است و چطور میتواند مسیر رشدش را هدفمندتر انتخاب کند.
✍Hrhub
@organizationalbehavior
💢تروپوفیلیا؛ گامی فراتر از تابآوری و پادشکنندگی
🖊حسین حسینی پناه
🔴در دنیای پرشتاب امروز که با تغییرات مداوم، عدمقطعیت و فشارهای متوالی شناخته میشود، درک نحوهی واکنش افراد و سازمانها به تغییرات، اهمیت راهبردی یافته است. در این زمینه، سه مفهوم کلیدی مطرح میشوند: تابآوری (Resilience)، پادشکنندگی (Antifragility) و تروپوفیلیا (Tropophilia).
🟢بسیاری از افراد و سازمانها تلاش میکنند تابآور باشند؛ یعنی پس از بحران یا فشار، به وضعیت قبلی خود بازگردند.
🔵برخی دیگر فراتر میروند و بهدنبال پادشکنندگی هستند؛ یعنی نهتنها آسیب نبینند، بلکه در مواجهه با ناپایداری و چالش، قویتر و توانمندتر شوند.
🟤اما سطحی پیشرفتهتر از این دو وجود دارد که آن را میتوان بلوغ روانی و حرفهای در مواجهه با تغییر نامید؛ مفهومی با عنوان تروپوفیلیا.
🟠«تروپوفیلیا» (Tropophilia) از ترکیب دو واژهی یونانی “tropos” بهمعنای تغییر و “philia” بهمعنای عشق و علاقه شکل گرفته است.
در منابع علمی، این مفهوم چنین تعریف شده است: «گرایشی مثبت، پایدار و انگیزشی به تغییرات محیطی و ساختاری که به رشد روانی، عملکردی و خلاقانه منتهی میشود.»
🟡افراد تروپوفیلیک در برابر تغییر دچار اضطراب یا مقاومت نمیشوند؛ بلکه آن را فرصتی برای یادگیری، نوآوری و پیشرفت میدانند.
🟣در محیط کار، تروپوفیلیا چگونه بروز میکند؟ ویژگیهای افراد یا تیمهای تروپوفیلیک در رفتارهای زیر قابل مشاهده است:
- داوطلب شدن برای پروژههای ناآشنا
- استقبال از مسئولیتهای تازه
- تلاش برای توسعهی مداوم خود و نقش شغلی
- ارائهی پیشنهادهایی برای بهبود فرآیندها
⚫️در مواجهه با تغییر، افراد یا سازمانهای تابآور سعی میکنند با حداقل آسیب، به وضعیت قبلی خود بازگردند. در حالیکه پادشکننده ها از دل چالش و فشار، توانمندی جدید میسازند و قویتر میشوند. اما افراد دارای تروپوفیلیا از اساس دیدگاهی متفاوت دارند؛ آنها تغییر را نه تهدید و نه فقط فرصت، بلکه محرک طبیعی رشد میدانند و به استقبال آن میروند. اگر تاب آوری تدافعی است و پادشکنندگی تطبیقی، تروپوفیلیا رویکردی فعال، پیشرونده و انگیزشی نسبت به تغییر دارد.
@organizationalbehavior
🖊حسین حسینی پناه
🔴در دنیای پرشتاب امروز که با تغییرات مداوم، عدمقطعیت و فشارهای متوالی شناخته میشود، درک نحوهی واکنش افراد و سازمانها به تغییرات، اهمیت راهبردی یافته است. در این زمینه، سه مفهوم کلیدی مطرح میشوند: تابآوری (Resilience)، پادشکنندگی (Antifragility) و تروپوفیلیا (Tropophilia).
🟢بسیاری از افراد و سازمانها تلاش میکنند تابآور باشند؛ یعنی پس از بحران یا فشار، به وضعیت قبلی خود بازگردند.
🔵برخی دیگر فراتر میروند و بهدنبال پادشکنندگی هستند؛ یعنی نهتنها آسیب نبینند، بلکه در مواجهه با ناپایداری و چالش، قویتر و توانمندتر شوند.
🟤اما سطحی پیشرفتهتر از این دو وجود دارد که آن را میتوان بلوغ روانی و حرفهای در مواجهه با تغییر نامید؛ مفهومی با عنوان تروپوفیلیا.
🟠«تروپوفیلیا» (Tropophilia) از ترکیب دو واژهی یونانی “tropos” بهمعنای تغییر و “philia” بهمعنای عشق و علاقه شکل گرفته است.
در منابع علمی، این مفهوم چنین تعریف شده است: «گرایشی مثبت، پایدار و انگیزشی به تغییرات محیطی و ساختاری که به رشد روانی، عملکردی و خلاقانه منتهی میشود.»
🟡افراد تروپوفیلیک در برابر تغییر دچار اضطراب یا مقاومت نمیشوند؛ بلکه آن را فرصتی برای یادگیری، نوآوری و پیشرفت میدانند.
🟣در محیط کار، تروپوفیلیا چگونه بروز میکند؟ ویژگیهای افراد یا تیمهای تروپوفیلیک در رفتارهای زیر قابل مشاهده است:
- داوطلب شدن برای پروژههای ناآشنا
- استقبال از مسئولیتهای تازه
- تلاش برای توسعهی مداوم خود و نقش شغلی
- ارائهی پیشنهادهایی برای بهبود فرآیندها
⚫️در مواجهه با تغییر، افراد یا سازمانهای تابآور سعی میکنند با حداقل آسیب، به وضعیت قبلی خود بازگردند. در حالیکه پادشکننده ها از دل چالش و فشار، توانمندی جدید میسازند و قویتر میشوند. اما افراد دارای تروپوفیلیا از اساس دیدگاهی متفاوت دارند؛ آنها تغییر را نه تهدید و نه فقط فرصت، بلکه محرک طبیعی رشد میدانند و به استقبال آن میروند. اگر تاب آوری تدافعی است و پادشکنندگی تطبیقی، تروپوفیلیا رویکردی فعال، پیشرونده و انگیزشی نسبت به تغییر دارد.
@organizationalbehavior
Forwarded from برنامه ریزی و مدیریت زمان
💢فریب زندگی اسلایسی را نخوریم!
📍 تحلیل روانشناختی از پدیده مقایسههای سمی در فضای مجازی
در دنیای شبکههای اجتماعی، ما معمولاً با "اسلایسهایی" از زندگی دیگران روبهرو هستیم؛ برشهایی شاد، خوشعطر، فتوژنیک و اغلب بیدرد از واقعیت. پاهای تپل نوزادی، مردی که گیسوی همسرش را میبافد، تصویری از فتح قلهها، یا عکس سوئیچ یک ماشین جدید... اما حقیقت این است که آنچه میبینیم تنها بخشی دستچینشده از یک زندگی پیچیده و چندبُعدی است.
🔹 مقایسههای مخرب:
دیدن این اسلایسها و مقایسهی آن با واقعیت روزمرهی خودمان، احساس ناکامی و نارضایتی را تشدید میکند. ما در برابر فانتزیها و برشهای آرمانی دیگران، واقعیت خام و پرتنش زندگیمان را قرار میدهیم و ناخودآگاه دچار احساس کمبود میشویم.
🔹 واقعیت پنهان:
آن نوزاد بانمک، شبها خواب ندارد؛ آن زن و شوهر عاشق، ممکن است فردای همان عکس مشاجره کرده باشند؛ مردی که قله را فتح کرده، برایش تاول زده؛ و کسی که ماشین خریده، شاید ماهها از خواب و آسایش گذشتهاش زده باشد.
🔹 خطر درک ناقص:
مشکل زمانی آغاز میشود که یک اسلایس را تمام واقعیت فرض میکنیم. اینجاست که استانداردهای غیرواقعبینانه از عشق، موفقیت و خوشبختی در ذهنمان شکل میگیرد و آرامشمان را زائل میکند.
📌 جمعبندی روانشناسی:
✅ هر کس حق دارد بخشی از زندگیاش را به اشتراک بگذارد.
❌ اما ما نباید آن را با زندگی کامل خودمان مقایسه کنیم.
✅ مقایسهی سالم یعنی دیدن تمام تصویر، نه فقط قاب تزئینی.
❌ زندگی اسلایسی، اگر درست درک نشود، میتواند ما را از زندگی واقعی خودمان بیزار کند.
💡 هوشیاری رسانهای و سواد روانی در دنیای دیجیتال، کلید حفظ آرامش روانی است.
@planing_tm
📍 تحلیل روانشناختی از پدیده مقایسههای سمی در فضای مجازی
در دنیای شبکههای اجتماعی، ما معمولاً با "اسلایسهایی" از زندگی دیگران روبهرو هستیم؛ برشهایی شاد، خوشعطر، فتوژنیک و اغلب بیدرد از واقعیت. پاهای تپل نوزادی، مردی که گیسوی همسرش را میبافد، تصویری از فتح قلهها، یا عکس سوئیچ یک ماشین جدید... اما حقیقت این است که آنچه میبینیم تنها بخشی دستچینشده از یک زندگی پیچیده و چندبُعدی است.
🔹 مقایسههای مخرب:
دیدن این اسلایسها و مقایسهی آن با واقعیت روزمرهی خودمان، احساس ناکامی و نارضایتی را تشدید میکند. ما در برابر فانتزیها و برشهای آرمانی دیگران، واقعیت خام و پرتنش زندگیمان را قرار میدهیم و ناخودآگاه دچار احساس کمبود میشویم.
🔹 واقعیت پنهان:
آن نوزاد بانمک، شبها خواب ندارد؛ آن زن و شوهر عاشق، ممکن است فردای همان عکس مشاجره کرده باشند؛ مردی که قله را فتح کرده، برایش تاول زده؛ و کسی که ماشین خریده، شاید ماهها از خواب و آسایش گذشتهاش زده باشد.
🔹 خطر درک ناقص:
مشکل زمانی آغاز میشود که یک اسلایس را تمام واقعیت فرض میکنیم. اینجاست که استانداردهای غیرواقعبینانه از عشق، موفقیت و خوشبختی در ذهنمان شکل میگیرد و آرامشمان را زائل میکند.
📌 جمعبندی روانشناسی:
✅ هر کس حق دارد بخشی از زندگیاش را به اشتراک بگذارد.
❌ اما ما نباید آن را با زندگی کامل خودمان مقایسه کنیم.
✅ مقایسهی سالم یعنی دیدن تمام تصویر، نه فقط قاب تزئینی.
❌ زندگی اسلایسی، اگر درست درک نشود، میتواند ما را از زندگی واقعی خودمان بیزار کند.
💡 هوشیاری رسانهای و سواد روانی در دنیای دیجیتال، کلید حفظ آرامش روانی است.
@planing_tm
💢گفتگو؟ نه ممنون. می کُشمش!
🔸میخواستم بدانم چرا باید این بحثهای ناخوشایند و وحشتناک را داشته باشیم؟ چرا نمیتوانیم باهم کنار بیاییم؟ وقتی شروع به تحقیق کردم، فهمیدم مشکل این نیست، بلکه مشکل واقعی اینجاست که کشمکش به قدری برایمان استرسزا و ناخوشایند است که ترجیح میدهیم صرفاً از آن اجتناب کنیم و وقتی از کشمکش اجتناب میکنیم از منافع عظیم آن محروم میشویم؛ منافعی که باعث میشوند هوشمندتر شویم و بهتر فکر کنیم، همچنین برای روابطمان پرفایدهاند.
🔸دانش همه ما کمتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. همه ما فکر میکنیم میدانیم دستشویی یا زیپ چطور کار میکند، ولی وقتی در مطالعات در این باره از آدمها سوال میکنند، یا نمیدانند یا کم میدانند یا نظرشان کاملا اشتباه است. ما همواره متکی به دانش دیگران هستیم و جمعی میاندیشیم. بنابراین مخالفت و کشمکش یکی از مهمترین راههایی است که از طریق آن سهم کوچک خودمان را به خزانه عمومی وارد میکنیم و همزمان، هوش و بینش دیگران را افزایش میدهیم.
🔸من در بحثهای زیادی گیر کردهام که در آن لحظه احساس میکنم خودم و طرف مقابل، گویی داریم نمایشنامهای را از رو میخوانیم. میدانم اگر این را بگویم، او آن را میگوید، و اگر چنین جوابی بدهم، او چنان جوابی میدهد. انگار داریم تنیس روی میز بازی میکنیم. توصیه این است که راهی برای متوقف کردن نمایشنامه پیدا کنید و به گفتو گو تنوع ببخشید؛ مثلا با کارهایی همچون لطیفه گفتن یا تصدیقِ بخشی از گفته طرف مقابل به نحوی که غافلگیرشان کند و گاردشان را پایین بیاورد.
🔸نزاکت چیزی است که برای درگیر کردن طرف مقابل در بحث به آن نیاز دارید، و نیاز دارید طرف مقابل را درگیر بحث کنید چون میخواهید در نهایت به دیدگاه شما برسد. به نظرم این حرف که ما نیازی به نزاکت نداریم محکوم به شکست است. تنها جواب مناسب به کسی که می گوید "ما نیازی به نزاکت نداریم" این است: "پس تمومه. ختم کلام!" ولی همچنین معنایش این است که کسی قانع نمیشود و تغییری پدید نمیآید.
✍منبع: tarjoman
@organizationalbehavior
🔸میخواستم بدانم چرا باید این بحثهای ناخوشایند و وحشتناک را داشته باشیم؟ چرا نمیتوانیم باهم کنار بیاییم؟ وقتی شروع به تحقیق کردم، فهمیدم مشکل این نیست، بلکه مشکل واقعی اینجاست که کشمکش به قدری برایمان استرسزا و ناخوشایند است که ترجیح میدهیم صرفاً از آن اجتناب کنیم و وقتی از کشمکش اجتناب میکنیم از منافع عظیم آن محروم میشویم؛ منافعی که باعث میشوند هوشمندتر شویم و بهتر فکر کنیم، همچنین برای روابطمان پرفایدهاند.
🔸دانش همه ما کمتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. همه ما فکر میکنیم میدانیم دستشویی یا زیپ چطور کار میکند، ولی وقتی در مطالعات در این باره از آدمها سوال میکنند، یا نمیدانند یا کم میدانند یا نظرشان کاملا اشتباه است. ما همواره متکی به دانش دیگران هستیم و جمعی میاندیشیم. بنابراین مخالفت و کشمکش یکی از مهمترین راههایی است که از طریق آن سهم کوچک خودمان را به خزانه عمومی وارد میکنیم و همزمان، هوش و بینش دیگران را افزایش میدهیم.
🔸من در بحثهای زیادی گیر کردهام که در آن لحظه احساس میکنم خودم و طرف مقابل، گویی داریم نمایشنامهای را از رو میخوانیم. میدانم اگر این را بگویم، او آن را میگوید، و اگر چنین جوابی بدهم، او چنان جوابی میدهد. انگار داریم تنیس روی میز بازی میکنیم. توصیه این است که راهی برای متوقف کردن نمایشنامه پیدا کنید و به گفتو گو تنوع ببخشید؛ مثلا با کارهایی همچون لطیفه گفتن یا تصدیقِ بخشی از گفته طرف مقابل به نحوی که غافلگیرشان کند و گاردشان را پایین بیاورد.
🔸نزاکت چیزی است که برای درگیر کردن طرف مقابل در بحث به آن نیاز دارید، و نیاز دارید طرف مقابل را درگیر بحث کنید چون میخواهید در نهایت به دیدگاه شما برسد. به نظرم این حرف که ما نیازی به نزاکت نداریم محکوم به شکست است. تنها جواب مناسب به کسی که می گوید "ما نیازی به نزاکت نداریم" این است: "پس تمومه. ختم کلام!" ولی همچنین معنایش این است که کسی قانع نمیشود و تغییری پدید نمیآید.
✍منبع: tarjoman
@organizationalbehavior
💢فرهنگ "گوش کردن"
خیلیها که به مقام مدیریت میرسند فراموش میکنند که باید به دیگران گوش کنند و به عبارت روشنتر، «سبک گوش کردن» خود را تغییر دهند.
به قول جانی ایو، مدیر ارشد بخش طراحی اپل «هنر مدیران بزرگ در اپل باید این باشد که به افراد خاموش صدا بدهند و سپس صدایشان را بشنوند.»
✅اگر مدیران و کارکنان بیاموزند که به یکدیگر گوش فرا دهند، گوش کردن به فرهنگ سازمانی تبدیل خواهد شد و بسیاری از موانع و چالشهای موجود در روابط بین مدیران و کارکنان را برطرف خواهد کرد.
⭕️همچنین گوش کردن مدیران به کارکنان و کارکنان به مدیران و در نهایت شکلگیری فرهنگ سازمانی مبتنی بر گوش کردن دارای ابعاد مختلفی است که در ادامه این مطلب به آنها اشاره میشود.
👂گوش کردن همراه با سکوت:
تیم کوک مدیرعامل اپل، استاد سکوت کردن بود. این موضوع در شرکت بزرگ و مشهوری چون اپل کاملا آشنا و جاافتاده به نظر میرسد، چرا که گوش کردن همراه با سکوت در این شرکت به فرهنگی سازمانی تبدیل شده است؛ بهطوری که اغلب مدیران و کارکنان شرکت سعی میکنند در هر ملاقات کاری حداقل ۱۰ دقیقه را به سکوت و گوش فرادادن به طرف مقابل اختصاص دهند.
👂گوش کردن همراه با بازخورد:
تمام گوش کردنها نباید همراه با سکوت باشند و گاهی لازم است که مدیران و کارکنان از گوش کردن فعال، همراه با بازخورد در برابر طرف مقابل استفاده کنند.
در این نوع گوش کردن، فرد شنونده با صحبتها و حرکات خود نسبت به گفتههای طرف مقابل واکنش نشان میدهد و با همین بازخوردهاست که او را به صحبت بیشتر و دقیقتر ترغیب میکند. این روش مورد علاقه استیو جابز بود که دوست داشت دیگران او را به چالش بکشند و از این گوش کردن به دفعات و در تعاملات خود با کارکنان و مدیران و مشتریان اپل استفاده میکرد.
👂 ایجاد فرهنگ گوش کردن:
برای ایجاد فرهنگ گوش کردن میتوان سه گام برداشت:
۱- ایجاد سیستمی ساده برای کارکنان جهت ایدهپردازی و بیان انتقادات
۲- حصول اطمینان از اینکه بخشی از ایدهها یا انتقادات مطرح شده مورد توجه و رسیدگی قرار گرفته و میگیرد.
۳- تشریح دلایل عدم پیگیری برخی ایدهها و نظرات.
چنین فرهنگی بهطور کامل در شرکت گوگل وجود دارد. بسیاری از کسانی که در گوگل کار میکنند به مدیر مافوقشان مراجعه و ایدههای خود را که بسیار زیاد بودند، به او ارائه میکنند. تعداد بسیار بالای این ایدهها باعث میشود تا مجموعهای به نام «تیم ایدهها» در گوگل به وجود آید که وظیفهاش بررسی ایده ها بود.
حتی ایدههای ناقص و غیرعملی نیز در گوگل مورد توجه قرار میگیرد و دلایل رد شدن آنها با احترام تمام به اطلاع ارائهدهندگان رسانده میشود.
✍منبع: hrm
@organizationalbehavior
خیلیها که به مقام مدیریت میرسند فراموش میکنند که باید به دیگران گوش کنند و به عبارت روشنتر، «سبک گوش کردن» خود را تغییر دهند.
به قول جانی ایو، مدیر ارشد بخش طراحی اپل «هنر مدیران بزرگ در اپل باید این باشد که به افراد خاموش صدا بدهند و سپس صدایشان را بشنوند.»
✅اگر مدیران و کارکنان بیاموزند که به یکدیگر گوش فرا دهند، گوش کردن به فرهنگ سازمانی تبدیل خواهد شد و بسیاری از موانع و چالشهای موجود در روابط بین مدیران و کارکنان را برطرف خواهد کرد.
⭕️همچنین گوش کردن مدیران به کارکنان و کارکنان به مدیران و در نهایت شکلگیری فرهنگ سازمانی مبتنی بر گوش کردن دارای ابعاد مختلفی است که در ادامه این مطلب به آنها اشاره میشود.
👂گوش کردن همراه با سکوت:
تیم کوک مدیرعامل اپل، استاد سکوت کردن بود. این موضوع در شرکت بزرگ و مشهوری چون اپل کاملا آشنا و جاافتاده به نظر میرسد، چرا که گوش کردن همراه با سکوت در این شرکت به فرهنگی سازمانی تبدیل شده است؛ بهطوری که اغلب مدیران و کارکنان شرکت سعی میکنند در هر ملاقات کاری حداقل ۱۰ دقیقه را به سکوت و گوش فرادادن به طرف مقابل اختصاص دهند.
👂گوش کردن همراه با بازخورد:
تمام گوش کردنها نباید همراه با سکوت باشند و گاهی لازم است که مدیران و کارکنان از گوش کردن فعال، همراه با بازخورد در برابر طرف مقابل استفاده کنند.
در این نوع گوش کردن، فرد شنونده با صحبتها و حرکات خود نسبت به گفتههای طرف مقابل واکنش نشان میدهد و با همین بازخوردهاست که او را به صحبت بیشتر و دقیقتر ترغیب میکند. این روش مورد علاقه استیو جابز بود که دوست داشت دیگران او را به چالش بکشند و از این گوش کردن به دفعات و در تعاملات خود با کارکنان و مدیران و مشتریان اپل استفاده میکرد.
👂 ایجاد فرهنگ گوش کردن:
برای ایجاد فرهنگ گوش کردن میتوان سه گام برداشت:
۱- ایجاد سیستمی ساده برای کارکنان جهت ایدهپردازی و بیان انتقادات
۲- حصول اطمینان از اینکه بخشی از ایدهها یا انتقادات مطرح شده مورد توجه و رسیدگی قرار گرفته و میگیرد.
۳- تشریح دلایل عدم پیگیری برخی ایدهها و نظرات.
چنین فرهنگی بهطور کامل در شرکت گوگل وجود دارد. بسیاری از کسانی که در گوگل کار میکنند به مدیر مافوقشان مراجعه و ایدههای خود را که بسیار زیاد بودند، به او ارائه میکنند. تعداد بسیار بالای این ایدهها باعث میشود تا مجموعهای به نام «تیم ایدهها» در گوگل به وجود آید که وظیفهاش بررسی ایده ها بود.
حتی ایدههای ناقص و غیرعملی نیز در گوگل مورد توجه قرار میگیرد و دلایل رد شدن آنها با احترام تمام به اطلاع ارائهدهندگان رسانده میشود.
✍منبع: hrm
@organizationalbehavior
Forwarded from تعالی منابع انسانی
💢دو گزینه دارید: با غریبهها حرف بزنید یا در لاک خودتان فروبروید. کدام را انتخاب میکنید؟
🔺فرض کنید سوار قطار هستید. دوروبرتان غریبههایی نشستهاند. دوست دارید لذتبخشترین تجربۀ ممکن را از قطارسواری داشته باشید و دو گزینه پیش رو دارید: با غریبهها حرف بزنید، یا در لاک خودتان فروبروید. کدام را انتخاب میکنید؟
🔺بیشتر ما تکلیفمان مشخص است: در لاک خود فرومیرویم. کی حوصله دارد با غریبههایی که چیزی از آنها نمیداند حرف بزند؟ احتمالاً مُخمان را بخورند. تازه شاید بخواهیم کمی کار کنیم، یا آهنگی، پادکستی، چیزی گوش بدهیم.
🔺پیشبینیِ اینکه چه کاری ما را شاد میکند در روانشناسی «پیشبینی عاطفی» نام دارد. ما مدام در حال پیشبینی هستیم که انواع و اقسام چیزهای بزرگ و کوچکِ زندگی چه حسوحالی به ما میدهند.
🔺پژوهشگران دانشگاه شیکاگو قطار محلی را به آزمایشگاهی در زمینۀ پیشبینی عاطفی تبدیل کردند. از مسافران خواستند پیشبینی کنند کدامیک از این دو کار تجربۀ مثبتتری برایشان رقم میزند. سپس به یک گروه گفتند با غریبهای حرف بزنند و از گروه دیگر خواستند سکوت و جدایی اختیار کنند.
🔺پس از پایان مسیر، از مسافران پرسیدند چه حسی به این قطارسواری دارند. قبل از حرکت، بیشتر افراد پیشبینی میکردند صحبت با فردی ناشناس تجربۀ بدی باشد و سر در لاک خود فروبردن تجربۀ بسیار بهتری رقم بزند. اما تجربۀ واقعی خلاف انتظارشان بود.
🔺بیشترِ مسافرانی که طبق خواستۀ پژوهشگران سر صحبت را با دیگران باز کردند تجربۀ مثبتی داشتند و قطارسواری خود را بهتر از معمول دانستند. کسانی هم که معمولاً زمانِ نشستن در قطار را با کارکردن میگذراندند گفتند بهرهوری کارشان براثر صحبت با غریبهها کاهش نیافته است.
🔺زیادند پژوهشهای اینچنینی که نشان میدهند انسانها در پیشبینی عاطفی ضعیفاند، آن هم نهفقط در موقعیتهای کوتاهمدتی مثل این پژوهش قطار، بلکه در بلندمدت نیز. ضمناً این ضعفمان، از قرار معلوم، بیشتر در پیشبینی فواید رابطه با انسانها جلوه میکند. یک دلیل مهمش این واقعیت مسلم است که روابط انسانی بعضاً درهمبرهم و پیشبینیناپذیرند.
🔺قضیه لزوماً به انزواطلببودن ما محدود نمیشود، بلکه گاهی میخواهیم از آشفتهبازارِ بالقوۀ ارتباط با دیگران بپرهیزیم. اما این آشفتهبازار را دستبالا میگیریم و فواید ارتباط انسانی را دستکم: توجه زیادی به هزینههای بالقوه میکنیم و فواید بالقوه را ناچیز یا هیچ میشماریم.
📖 زندگی خوب
✍ رابرت والدینگر
@hrm_academy
🔺فرض کنید سوار قطار هستید. دوروبرتان غریبههایی نشستهاند. دوست دارید لذتبخشترین تجربۀ ممکن را از قطارسواری داشته باشید و دو گزینه پیش رو دارید: با غریبهها حرف بزنید، یا در لاک خودتان فروبروید. کدام را انتخاب میکنید؟
🔺بیشتر ما تکلیفمان مشخص است: در لاک خود فرومیرویم. کی حوصله دارد با غریبههایی که چیزی از آنها نمیداند حرف بزند؟ احتمالاً مُخمان را بخورند. تازه شاید بخواهیم کمی کار کنیم، یا آهنگی، پادکستی، چیزی گوش بدهیم.
🔺پیشبینیِ اینکه چه کاری ما را شاد میکند در روانشناسی «پیشبینی عاطفی» نام دارد. ما مدام در حال پیشبینی هستیم که انواع و اقسام چیزهای بزرگ و کوچکِ زندگی چه حسوحالی به ما میدهند.
🔺پژوهشگران دانشگاه شیکاگو قطار محلی را به آزمایشگاهی در زمینۀ پیشبینی عاطفی تبدیل کردند. از مسافران خواستند پیشبینی کنند کدامیک از این دو کار تجربۀ مثبتتری برایشان رقم میزند. سپس به یک گروه گفتند با غریبهای حرف بزنند و از گروه دیگر خواستند سکوت و جدایی اختیار کنند.
🔺پس از پایان مسیر، از مسافران پرسیدند چه حسی به این قطارسواری دارند. قبل از حرکت، بیشتر افراد پیشبینی میکردند صحبت با فردی ناشناس تجربۀ بدی باشد و سر در لاک خود فروبردن تجربۀ بسیار بهتری رقم بزند. اما تجربۀ واقعی خلاف انتظارشان بود.
🔺بیشترِ مسافرانی که طبق خواستۀ پژوهشگران سر صحبت را با دیگران باز کردند تجربۀ مثبتی داشتند و قطارسواری خود را بهتر از معمول دانستند. کسانی هم که معمولاً زمانِ نشستن در قطار را با کارکردن میگذراندند گفتند بهرهوری کارشان براثر صحبت با غریبهها کاهش نیافته است.
🔺زیادند پژوهشهای اینچنینی که نشان میدهند انسانها در پیشبینی عاطفی ضعیفاند، آن هم نهفقط در موقعیتهای کوتاهمدتی مثل این پژوهش قطار، بلکه در بلندمدت نیز. ضمناً این ضعفمان، از قرار معلوم، بیشتر در پیشبینی فواید رابطه با انسانها جلوه میکند. یک دلیل مهمش این واقعیت مسلم است که روابط انسانی بعضاً درهمبرهم و پیشبینیناپذیرند.
🔺قضیه لزوماً به انزواطلببودن ما محدود نمیشود، بلکه گاهی میخواهیم از آشفتهبازارِ بالقوۀ ارتباط با دیگران بپرهیزیم. اما این آشفتهبازار را دستبالا میگیریم و فواید ارتباط انسانی را دستکم: توجه زیادی به هزینههای بالقوه میکنیم و فواید بالقوه را ناچیز یا هیچ میشماریم.
📖 زندگی خوب
✍ رابرت والدینگر
@hrm_academy
Forwarded from تفکر استراتژیک
💢در یکی از تندترین جدالهای لفظی بین ایلان ماسک و دونالد ترامپ، ماسک جملهای گفت که میتونه برای هر کارآفرین و سرمایهگذار، یک درس استراتژیک باشه
«ترامپ شاید برای 3.5 سال آینده رئیسجمهور باشه، ولی من 40 سال آینده در بیزنس خواهم بود.»
این جمله فقط یک طعنه نبود؛ بلکه بیانی روشن از تفاوت بین قدرت سیاسی مقطعی و نفوذ اقتصادی پایدار بود
در دنیای امروز، قدرت واقعی بیزنس نه در ورود به ساختارهای دولتی یا سیاسی، بلکه در ایجاد اثر از فاصله تعریف میشه.
کسبوکارهایی که وارد سیاست میشن، به چرخههای انتخاباتی، نوسانات ایدئولوژیک و محدودیتهای دولتی گره میخورن. اما آنهایی که فاصلهی هوشمندانهای با سیاست حفظ میکنن، هم نفوذ بلندمدتتری دارن و هم آزادی عمل بیشتری
نفوذ از راه فناوری، بازار و سرمایهگذاریهای زیرساختی، بسیار ماندگارتر از تصمیمات و مصوبات یک دولت 4 ساله است
ایلان ماسک با این جمله، در واقع اعلام کرد که آیندهی واقعی، نه در کاخ سفید که در کارخانهها، دیتاسنترها و دفاتر شرکتهای خلاق ساخته میشه
✍مدیران ایران
@strategym_academy
«ترامپ شاید برای 3.5 سال آینده رئیسجمهور باشه، ولی من 40 سال آینده در بیزنس خواهم بود.»
این جمله فقط یک طعنه نبود؛ بلکه بیانی روشن از تفاوت بین قدرت سیاسی مقطعی و نفوذ اقتصادی پایدار بود
در دنیای امروز، قدرت واقعی بیزنس نه در ورود به ساختارهای دولتی یا سیاسی، بلکه در ایجاد اثر از فاصله تعریف میشه.
کسبوکارهایی که وارد سیاست میشن، به چرخههای انتخاباتی، نوسانات ایدئولوژیک و محدودیتهای دولتی گره میخورن. اما آنهایی که فاصلهی هوشمندانهای با سیاست حفظ میکنن، هم نفوذ بلندمدتتری دارن و هم آزادی عمل بیشتری
نفوذ از راه فناوری، بازار و سرمایهگذاریهای زیرساختی، بسیار ماندگارتر از تصمیمات و مصوبات یک دولت 4 ساله است
ایلان ماسک با این جمله، در واقع اعلام کرد که آیندهی واقعی، نه در کاخ سفید که در کارخانهها، دیتاسنترها و دفاتر شرکتهای خلاق ساخته میشه
✍مدیران ایران
@strategym_academy
💢کالبدشکافی پیش از مرگ توسط تیم های قرمز
✍مجتبی لشکربلوکی
معمولا بدن کسی که کشته شدنش مشکوک است را کالبدشکافی می کنند. نه فقط مرگ های مشکوک، به تمام فعالیتها و بررسیهایی که پس از فوت یک فرد انجام میگیرد تا علت، نحوه، زمان و شرایط مرگ مشخص شود می گویند معاینه پس از مرگ یا Postmortem. آیا پیش از مرگ هم کالبدشکافی می شود؟ قاعدتا نه! ولی در دنیای مدیریت و استراتژی بله!
تکنیک Premortem یک تکنیک قدرتمند در مدیریت ریسک و تصمیمگیری است که توسط روانشناس معروف، گری کلاین، ابداع شد. هدف اصلی آن، شناسایی و کاهش نقاط ضعف مخفی یک پروژه یا تصمیم پیش از اجرای آن است. به جای اینکه بعد از شکست، علتیابی و کالبدشکافی کنیم، در این روش پیش از وقوع، شکست را تصور میکنیم و به دلایل آن فکر می کنیم
⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
به طور سنتی، تیمها پس از اتمام یک پروژه یا اجرای یک استراتژی، یک کالبدشکافی پس از مرگ برگزار میکنند تا درسهایی برای آینده بیاموزند. کالبدشکافی پیش از مرگ دقیقاً برعکس عمل میکند.
گام های اصلی آن چنین است:
۱) تصور شکست: از اعضای تیم بخواهید تصور کنند که استراتژی/پروژه به طور کامل شکست خورده.
۲) طوفان فکری برای دلایل شکست: از هر فرد بخواهید به صورت مستقل، حداقل ۵ تا ۱۰ دلیل معتبر (و نه دلایل پیشپاافتاده) برای این شکست فاجعهبار بنویسد. این دلایل میتوانند شامل هر چیزی باشند: مشکلات فنی، اختلافات تیمی، تغییرات بازار، رقبا، مشکلات مالی، مسائل رگولاتوری، اتفاقات پیشبینی نشده و...
۳) جمعآوری و دستهبندی: دلایل جمعآوری شده را از همه اعضا دریافت کرده و آنها را در یک لیست واحد (بدون تکرار) گردآوری کنید.
۴) اولویت بندی: دلایل را بر اساس احتمال وقوع و شدت تأثیرشان بر شکست پروژه اولویتبندی کنید.
۵) طراحی اقدامات سه گانه: برای هر یک از دلایل اصلی شکست، اقدامات پیشگیرانه (برای جلوگیری از وقوع آن) و یا اقدامات جبرانی (برای کاهش تأثیر آن در صورت وقوع) و یا اقدامات آلترناتیو (برای سوئیچ کردن از برنامه الف به ب) طراحی کنید
چرا کالبدشکافی پیش از مرگ مهم است؟
◽️دلیل اول: این تکنیک راهی برای خنثی کردن سوگیری خوشبینی به عنوان یکی از خطاهای مهم شناختی است. انسانها به طور طبیعی خوشبین هستند و تمایل دارند نقاط ضعف احتمالی را نادیده بگیرند.
◽️دلیل دوم: تشخیص نقاط کور (آسیب پذیری های پنهان): به دلیل تجربیات، تخصصها و دیدگاههای متفاوت اعضای تیم، Premortem میتواند نقاط کوری را که در برنامهریزی اولیه نادیده گرفته شدهاند، آشکار سازد.
◽️دلیل سوم: افزایش آمادگی همزمان ذهنی و روانی: با شناسایی مشکلات احتمالی پیش از وقوع، تیم آمادگی بهتری برای مقابله با چالشهای واقعی پیدا میکند. هم از نظر شناختی (پیش آگاهی) و هم از نظر احساسی (روانی) برای شرایط مختلف و چالش ها آماده تر است.
چه کسی این کار را انجام می دهد؟
هم می توانید خودتان این کار را انجام دهید هم از تکنیک تیم قرمز استفاده کنید که ریشه در حوزه ارتش و امنیت دارد. تیم قرمز چیست؟ گروهی از متخصصان مستقل و باتجربه که با هدف به چالش کشیدن، یافتن نقاط ضعف و کشف آسیبپذیریها در یک سیستم، طرح، یا تصمیم، به شیوهای تهاجمی (مانند یک دشمن یا رقیب) عمل میکنند.
خلاصه؛ آنانکه فقط موفقیت را تصور، تجسم و شبیه سازی می کنند بعدها دچار غافل گیری های استراتژیک می شوند. پس شکست را هم تصور، تجسم و شبیهسازی کنید تا احتمال وقوع آن را در دنیای واقعی به حداقل برسانيد. فقط در کتاب های زرد هست که با تجسم مثبت و تصور موفقیت می توان به هدف رسید. دنیای واقعی بی رحم تر از این حرف هاست.
نوبت بعدی که خواستید یک تصمیم استراتژیک بگیرید (چه در زندگی فردی، چه در مدیریت سازمان و چه در اداره کشور)، تیم قرمز را برای کالبدشکافی پیش از مرگ دعوت کنید.
@organizationalbehavior
✍مجتبی لشکربلوکی
معمولا بدن کسی که کشته شدنش مشکوک است را کالبدشکافی می کنند. نه فقط مرگ های مشکوک، به تمام فعالیتها و بررسیهایی که پس از فوت یک فرد انجام میگیرد تا علت، نحوه، زمان و شرایط مرگ مشخص شود می گویند معاینه پس از مرگ یا Postmortem. آیا پیش از مرگ هم کالبدشکافی می شود؟ قاعدتا نه! ولی در دنیای مدیریت و استراتژی بله!
تکنیک Premortem یک تکنیک قدرتمند در مدیریت ریسک و تصمیمگیری است که توسط روانشناس معروف، گری کلاین، ابداع شد. هدف اصلی آن، شناسایی و کاهش نقاط ضعف مخفی یک پروژه یا تصمیم پیش از اجرای آن است. به جای اینکه بعد از شکست، علتیابی و کالبدشکافی کنیم، در این روش پیش از وقوع، شکست را تصور میکنیم و به دلایل آن فکر می کنیم
⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
به طور سنتی، تیمها پس از اتمام یک پروژه یا اجرای یک استراتژی، یک کالبدشکافی پس از مرگ برگزار میکنند تا درسهایی برای آینده بیاموزند. کالبدشکافی پیش از مرگ دقیقاً برعکس عمل میکند.
گام های اصلی آن چنین است:
۱) تصور شکست: از اعضای تیم بخواهید تصور کنند که استراتژی/پروژه به طور کامل شکست خورده.
۲) طوفان فکری برای دلایل شکست: از هر فرد بخواهید به صورت مستقل، حداقل ۵ تا ۱۰ دلیل معتبر (و نه دلایل پیشپاافتاده) برای این شکست فاجعهبار بنویسد. این دلایل میتوانند شامل هر چیزی باشند: مشکلات فنی، اختلافات تیمی، تغییرات بازار، رقبا، مشکلات مالی، مسائل رگولاتوری، اتفاقات پیشبینی نشده و...
۳) جمعآوری و دستهبندی: دلایل جمعآوری شده را از همه اعضا دریافت کرده و آنها را در یک لیست واحد (بدون تکرار) گردآوری کنید.
۴) اولویت بندی: دلایل را بر اساس احتمال وقوع و شدت تأثیرشان بر شکست پروژه اولویتبندی کنید.
۵) طراحی اقدامات سه گانه: برای هر یک از دلایل اصلی شکست، اقدامات پیشگیرانه (برای جلوگیری از وقوع آن) و یا اقدامات جبرانی (برای کاهش تأثیر آن در صورت وقوع) و یا اقدامات آلترناتیو (برای سوئیچ کردن از برنامه الف به ب) طراحی کنید
چرا کالبدشکافی پیش از مرگ مهم است؟
◽️دلیل اول: این تکنیک راهی برای خنثی کردن سوگیری خوشبینی به عنوان یکی از خطاهای مهم شناختی است. انسانها به طور طبیعی خوشبین هستند و تمایل دارند نقاط ضعف احتمالی را نادیده بگیرند.
◽️دلیل دوم: تشخیص نقاط کور (آسیب پذیری های پنهان): به دلیل تجربیات، تخصصها و دیدگاههای متفاوت اعضای تیم، Premortem میتواند نقاط کوری را که در برنامهریزی اولیه نادیده گرفته شدهاند، آشکار سازد.
◽️دلیل سوم: افزایش آمادگی همزمان ذهنی و روانی: با شناسایی مشکلات احتمالی پیش از وقوع، تیم آمادگی بهتری برای مقابله با چالشهای واقعی پیدا میکند. هم از نظر شناختی (پیش آگاهی) و هم از نظر احساسی (روانی) برای شرایط مختلف و چالش ها آماده تر است.
چه کسی این کار را انجام می دهد؟
هم می توانید خودتان این کار را انجام دهید هم از تکنیک تیم قرمز استفاده کنید که ریشه در حوزه ارتش و امنیت دارد. تیم قرمز چیست؟ گروهی از متخصصان مستقل و باتجربه که با هدف به چالش کشیدن، یافتن نقاط ضعف و کشف آسیبپذیریها در یک سیستم، طرح، یا تصمیم، به شیوهای تهاجمی (مانند یک دشمن یا رقیب) عمل میکنند.
خلاصه؛ آنانکه فقط موفقیت را تصور، تجسم و شبیه سازی می کنند بعدها دچار غافل گیری های استراتژیک می شوند. پس شکست را هم تصور، تجسم و شبیهسازی کنید تا احتمال وقوع آن را در دنیای واقعی به حداقل برسانيد. فقط در کتاب های زرد هست که با تجسم مثبت و تصور موفقیت می توان به هدف رسید. دنیای واقعی بی رحم تر از این حرف هاست.
نوبت بعدی که خواستید یک تصمیم استراتژیک بگیرید (چه در زندگی فردی، چه در مدیریت سازمان و چه در اداره کشور)، تیم قرمز را برای کالبدشکافی پیش از مرگ دعوت کنید.
@organizationalbehavior
💢 چطور حضوری مؤثر و ماندگار در محیط کار داشته باشیم؟
برند شخصی شما آن چیزیست که دیگران وقتی در اتاق نیستید دربارهتان میگویند؛ اما حضور شما چیزیست که وقتی در اتاق هستید احساس میشود. در محیط حرفهای، حضور قوی تفاوتساز است و میتواند شما را در ذهن دیگران ماندگار کند.
↩️ بیش از ۱۲ سخنران برتر دنیا تجربیاتشان را درباره تقویت این «حضور مؤثر» به اشتراک گذاشتهاند:
↩️ آمادگی و پیگیری: افراد تاثیرگذار همیشه بیش از حد انتظار برای جلسات آماده میشوند، مخاطب را میشناسند، پیام را شفاف میسازند و پیگیر نتیجهاند. مثل تام هاپکینز که میگوید: «یا خرید میکنند یا میمیرند!»
↩️ شوخطبعی و شخصیت: شوخطبعی باعث میشود دیوار دفاعی شنونده فرو بریزد. با روایت داستانهای واقعی و بامزه، تصویری ماندگار و انسانی از خود میسازید.
↩️اعتمادبهنفس و شفافیت: برای تأثیرگذاری نیازی به زیاد حرف زدن نیست، بلکه باید با صداقت، واضح و بدون تلاش افراطی، خودتان باشید. شجاعت یعنی همان جایی باشید که اهمیت دارد.
↩️توجه و پاسخگویی: افراد موفق در لحظات سخت، واقعی، در دسترس و مفید ظاهر میشوند. حضور واقعی یعنی گوش دادن فعال و واکنش آگاهانه.
↩️ کمک به دیده شدن دیگران: قدردانی از تلاش اطرافیان و گوش دادن عمیق، تأثیری قویتر از هر سخنرانی دارد. افراد گوشسپار، بیشتر از هرکسی در یاد میمانند.
↩️ تمرین و ثبات: حضور قوی نتیجهی تمرین مستمر و خودآگاهی است. در تمام تعاملات، از ارائه گرفته تا جلسات روزمره، ثابتقدم و حرفهای باشید.
↩️ اشتباهات رایج: تلاش بیشازحد برای تأثیرگذاری، استفاده از تکهکلامهای زائد و نادیدهگرفتن زبان بدن دیگران، حضورتان را تضعیف میکند.
↩️ حضور داشتن یعنی کامل بودن؟ نه! حضور یعنی آگاه بودن، در لحظه بودن و توجه واقعی.
↩️ تقویت حضور یک مهارت آموختنی است. با تمرین آمادگی، شوخطبعی، شفافیت، گوش دادن و پیگیری، میتوانید حضوری ماندگار، محترمانه و تأثیرگذار بسازید.
✍منبع: Forbes
@organizationalbehavior
برند شخصی شما آن چیزیست که دیگران وقتی در اتاق نیستید دربارهتان میگویند؛ اما حضور شما چیزیست که وقتی در اتاق هستید احساس میشود. در محیط حرفهای، حضور قوی تفاوتساز است و میتواند شما را در ذهن دیگران ماندگار کند.
↩️ بیش از ۱۲ سخنران برتر دنیا تجربیاتشان را درباره تقویت این «حضور مؤثر» به اشتراک گذاشتهاند:
↩️ آمادگی و پیگیری: افراد تاثیرگذار همیشه بیش از حد انتظار برای جلسات آماده میشوند، مخاطب را میشناسند، پیام را شفاف میسازند و پیگیر نتیجهاند. مثل تام هاپکینز که میگوید: «یا خرید میکنند یا میمیرند!»
↩️ شوخطبعی و شخصیت: شوخطبعی باعث میشود دیوار دفاعی شنونده فرو بریزد. با روایت داستانهای واقعی و بامزه، تصویری ماندگار و انسانی از خود میسازید.
↩️اعتمادبهنفس و شفافیت: برای تأثیرگذاری نیازی به زیاد حرف زدن نیست، بلکه باید با صداقت، واضح و بدون تلاش افراطی، خودتان باشید. شجاعت یعنی همان جایی باشید که اهمیت دارد.
↩️توجه و پاسخگویی: افراد موفق در لحظات سخت، واقعی، در دسترس و مفید ظاهر میشوند. حضور واقعی یعنی گوش دادن فعال و واکنش آگاهانه.
↩️ کمک به دیده شدن دیگران: قدردانی از تلاش اطرافیان و گوش دادن عمیق، تأثیری قویتر از هر سخنرانی دارد. افراد گوشسپار، بیشتر از هرکسی در یاد میمانند.
↩️ تمرین و ثبات: حضور قوی نتیجهی تمرین مستمر و خودآگاهی است. در تمام تعاملات، از ارائه گرفته تا جلسات روزمره، ثابتقدم و حرفهای باشید.
↩️ اشتباهات رایج: تلاش بیشازحد برای تأثیرگذاری، استفاده از تکهکلامهای زائد و نادیدهگرفتن زبان بدن دیگران، حضورتان را تضعیف میکند.
↩️ حضور داشتن یعنی کامل بودن؟ نه! حضور یعنی آگاه بودن، در لحظه بودن و توجه واقعی.
↩️ تقویت حضور یک مهارت آموختنی است. با تمرین آمادگی، شوخطبعی، شفافیت، گوش دادن و پیگیری، میتوانید حضوری ماندگار، محترمانه و تأثیرگذار بسازید.
✍منبع: Forbes
@organizationalbehavior
💢هر چند سال شغل خود را عوض کنیم؟
🔸️تفاوت نظرهای بسیاری درباره اینکه آیا ترک زودهنگام کار تاثیری در رزومه ما دارد یا خیر وجود دارد. بعضی از افراد معتقدند عوض کردن زود به زود کار اشکالی ندارد و بعضی میگویند باید حداقل یک سال در یک کار بمانید تا تعهد خود را نشان دهید.
🔸طبق بررسیهای انجام شده، مشخص شده که اگر شما در همه شرکتهایی که بودید زیر ۱۶ ماه کار کرده باشید، مانند این است که ۵ سال از مجموع سابقه کاری شما کم شود.
🔸️برای مثال شانس قبولی در مصاحبه برای فردی با ۷ سال سابقه کار که در همه شرکتهایی که بوده زیر ۱۶ ماه کارکرده است، برابر با شانس قبولی در مصاحبه فردی با ۲ سال سابقه کار است که در شرکتی که بوده ۱۶ ماه یا بیشتر کار کرده است.
✍کانال آموزه های سازمانی
@organizationalbehavior
🔸️تفاوت نظرهای بسیاری درباره اینکه آیا ترک زودهنگام کار تاثیری در رزومه ما دارد یا خیر وجود دارد. بعضی از افراد معتقدند عوض کردن زود به زود کار اشکالی ندارد و بعضی میگویند باید حداقل یک سال در یک کار بمانید تا تعهد خود را نشان دهید.
🔸طبق بررسیهای انجام شده، مشخص شده که اگر شما در همه شرکتهایی که بودید زیر ۱۶ ماه کار کرده باشید، مانند این است که ۵ سال از مجموع سابقه کاری شما کم شود.
🔸️برای مثال شانس قبولی در مصاحبه برای فردی با ۷ سال سابقه کار که در همه شرکتهایی که بوده زیر ۱۶ ماه کارکرده است، برابر با شانس قبولی در مصاحبه فردی با ۲ سال سابقه کار است که در شرکتی که بوده ۱۶ ماه یا بیشتر کار کرده است.
✍کانال آموزه های سازمانی
@organizationalbehavior
Forwarded from موفقیت و توسعه فردی
💢هفت فایده کمتر صحبت کردن:
1. شما اسرارتان را فاش نمیکنید.
2. حرفهای احمقانه و بیمعنی نخواهید گفت.
3. وقتی صحبت میکنید مردم بهتر به حرفهایتان گوش میکنند.
4. برای مردم سخت است که از زندگی خصوصی و دنیای درونتان سر در بیاورند.
5. مردم شما را بالغتر، جذابتر و عاقلتر به میدانند.
6. مردم برای شما و مرزهایتان بیشتر احترام میگذارند.
7. حرفی نمیگویید که در آن توهین و بیاحترامی به دیگران باشد.
@success_pd
1. شما اسرارتان را فاش نمیکنید.
2. حرفهای احمقانه و بیمعنی نخواهید گفت.
3. وقتی صحبت میکنید مردم بهتر به حرفهایتان گوش میکنند.
4. برای مردم سخت است که از زندگی خصوصی و دنیای درونتان سر در بیاورند.
5. مردم شما را بالغتر، جذابتر و عاقلتر به میدانند.
6. مردم برای شما و مرزهایتان بیشتر احترام میگذارند.
7. حرفی نمیگویید که در آن توهین و بیاحترامی به دیگران باشد.
@success_pd
💢محمدجعفر خیاطی عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...!
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح میکرد...آن هم نه در کلاس،در خانه دور از چشم همه!
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان ؛هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم!
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من...!
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم؛
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...!
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم؛
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید...!
امتحان که تمام شد ، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... !
چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود؛آن ها فکر میکردنداین امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند!
اما این بار فرق داشت؛این بار قرار بود حقیقت مشخص شود!؟
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم!
چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم؛
زندگی پر از امتحان است...!!
خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... !؟
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...!؟
اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد... !؟
آن روز چهرهمان دیدنی ست...!؟
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را می گیریم... !؟
🔹️ نتیجه:
تا میتوانيم غلطهای خودمان را بگیريم قبل از این که غلطت را بگیرند.
@organizationalbehavior
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح میکرد...آن هم نه در کلاس،در خانه دور از چشم همه!
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان ؛هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم!
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من...!
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم؛
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...!
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم؛
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید...!
امتحان که تمام شد ، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... !
چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود؛آن ها فکر میکردنداین امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند!
اما این بار فرق داشت؛این بار قرار بود حقیقت مشخص شود!؟
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم!
چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم؛
زندگی پر از امتحان است...!!
خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... !؟
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...!؟
اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد... !؟
آن روز چهرهمان دیدنی ست...!؟
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را می گیریم... !؟
🔹️ نتیجه:
تا میتوانيم غلطهای خودمان را بگیريم قبل از این که غلطت را بگیرند.
@organizationalbehavior
Forwarded from تعالی منابع انسانی
Forwarded from مهارت های مدیریت
💢گاستینگ در محیط کار: وقتی مدیران ناگهان ناپدید میشوند!
🖊مینا خوئینی
🔴با ورود نسلهای جدید مانند نسل Z به بازار کار، زبان و فرهنگ ارتباطی در سازمانها هم تغییر کرده است.
واژگانی که در ابتدا صرفاً در دنیای دیجیتال یا روابط شخصی رایج بودند، حالا به ترمینولوژی سازمانی راه پیدا کردهاند. یکی از این واژهها که حالا در جلسات منابع انسانی، اتاق فکر مدیران و گروههای کاری به گوش میرسد، اصطلاح Ghosting (گاستینگ) است.
🟢در دنیای سازمانی امروز، «گاست شدن» یعنی قطع ناگهانی ارتباط حرفهای بدون توضیح، پاسخ یا حتی خداحافظی. و این فقط مخصوص فرآیند استخدام نیست — در روابط میان مدیران و کارکنان هم دیده میشود.
🔵مصداقهاي رفتاري اشکال رایج گاستینگ توسط مدیران:
- سکوت در برابر درخواست بازخورد کارمندی که چند بار درخواست جلسه یا ارزیابی عملکرد داده اما مدیر پاسخ نمیدهد.
- قطع ناگهانی حمایت کارمندی که ابتدا حمایت و توجه زیادی دیده، اما بهیکباره مدیر او را نادیده میگیرد.
- ناپدید شدن در بحران وقتی تیم در شرایط سخت یا فشار کاری شدید قرار دارد، ولی مدیر غایب است و حمایتی نمیکند.
- عدم پاسخگویی به پیامها/ایمیلها قطع ارتباط یکطرفه، حتی درباره موضوعات مهم کاری.
🟤آسیبهای گاست شدن در روابط مدیر - کارمند:
• کاهش مشارکت و انگیزه (Disengagement): وقتی کارمند حس کند دیده نمیشود، کمکم از وظایف و اهداف سازمانی فاصله میگیرد(۱).
• بیاعتمادی سازمانی (Organizational Distrust): کارمند احساس میکند نظرش شنیده نمیشود، ارزش ندارد یا نادیده گرفته میشود؛ این بیاعتمادی به کل سیستم سرایت میکند(۲).
• فرسودگی عاطفی (Emotional Exhaustion): عدم شفافیت و سکوت مدیران باعث احساس بلاتکلیفی، اضطراب و فشار روانی مداوم در کارمندان میشود(۳).
• افت عملکرد تیمی و ریزش استعدادها: گاستینگ مدیریتی میتواند به مهاجرت افراد کلیدی، شکاف تیمی و افت بهرهوری منجر شود.
🟠چه باید کرد؟ راهکارهایی برای پیشگیری.
• آموزش هوش هیجانی و مسئولیتپذیری ارتباطی به مدیران: مدیران باید بیاموزند که «سکوت» تصمیم مدیریتی نیست؛ بلکه نوعی فرار از مسئولیت است.
• نهادینه کردن فرهنگ بازخورد مستمر و شفاف: شفافسازی ارتباطات، حتی در مواردی که پاسخ خوشایند نیست، سلامت سازمانی را تضمین میکند.
• طراحی سیستمهای گزارشگری دوطرفه: کارکنان باید بتوانند تجربهی «نادیده گرفته شدن» را در فضای امن مطرح کنند.
🟡جمعبندی:
گاست شدن دیگر فقط یه اصطلاح نسلی نیست؛ بلکه یک نشانه مهم ضعف ارتباطی در سیستمهای كاري ست. وقتی مدیران به جای گفتوگو، ناپدید میشوند:
✔️ اعتماد فرو میريزد،
✔️ کارکنان بیانگیزه میشوند،
✔️ و سازمان دچار زخمهای خاموش اما عمیق میشود.
سازمان سالم، جاييست که هیچکس در سکوت رها نمیشود.
@management_skill
🖊مینا خوئینی
🔴با ورود نسلهای جدید مانند نسل Z به بازار کار، زبان و فرهنگ ارتباطی در سازمانها هم تغییر کرده است.
واژگانی که در ابتدا صرفاً در دنیای دیجیتال یا روابط شخصی رایج بودند، حالا به ترمینولوژی سازمانی راه پیدا کردهاند. یکی از این واژهها که حالا در جلسات منابع انسانی، اتاق فکر مدیران و گروههای کاری به گوش میرسد، اصطلاح Ghosting (گاستینگ) است.
🟢در دنیای سازمانی امروز، «گاست شدن» یعنی قطع ناگهانی ارتباط حرفهای بدون توضیح، پاسخ یا حتی خداحافظی. و این فقط مخصوص فرآیند استخدام نیست — در روابط میان مدیران و کارکنان هم دیده میشود.
🔵مصداقهاي رفتاري اشکال رایج گاستینگ توسط مدیران:
- سکوت در برابر درخواست بازخورد کارمندی که چند بار درخواست جلسه یا ارزیابی عملکرد داده اما مدیر پاسخ نمیدهد.
- قطع ناگهانی حمایت کارمندی که ابتدا حمایت و توجه زیادی دیده، اما بهیکباره مدیر او را نادیده میگیرد.
- ناپدید شدن در بحران وقتی تیم در شرایط سخت یا فشار کاری شدید قرار دارد، ولی مدیر غایب است و حمایتی نمیکند.
- عدم پاسخگویی به پیامها/ایمیلها قطع ارتباط یکطرفه، حتی درباره موضوعات مهم کاری.
🟤آسیبهای گاست شدن در روابط مدیر - کارمند:
• کاهش مشارکت و انگیزه (Disengagement): وقتی کارمند حس کند دیده نمیشود، کمکم از وظایف و اهداف سازمانی فاصله میگیرد(۱).
• بیاعتمادی سازمانی (Organizational Distrust): کارمند احساس میکند نظرش شنیده نمیشود، ارزش ندارد یا نادیده گرفته میشود؛ این بیاعتمادی به کل سیستم سرایت میکند(۲).
• فرسودگی عاطفی (Emotional Exhaustion): عدم شفافیت و سکوت مدیران باعث احساس بلاتکلیفی، اضطراب و فشار روانی مداوم در کارمندان میشود(۳).
• افت عملکرد تیمی و ریزش استعدادها: گاستینگ مدیریتی میتواند به مهاجرت افراد کلیدی، شکاف تیمی و افت بهرهوری منجر شود.
🟠چه باید کرد؟ راهکارهایی برای پیشگیری.
• آموزش هوش هیجانی و مسئولیتپذیری ارتباطی به مدیران: مدیران باید بیاموزند که «سکوت» تصمیم مدیریتی نیست؛ بلکه نوعی فرار از مسئولیت است.
• نهادینه کردن فرهنگ بازخورد مستمر و شفاف: شفافسازی ارتباطات، حتی در مواردی که پاسخ خوشایند نیست، سلامت سازمانی را تضمین میکند.
• طراحی سیستمهای گزارشگری دوطرفه: کارکنان باید بتوانند تجربهی «نادیده گرفته شدن» را در فضای امن مطرح کنند.
🟡جمعبندی:
گاست شدن دیگر فقط یه اصطلاح نسلی نیست؛ بلکه یک نشانه مهم ضعف ارتباطی در سیستمهای كاري ست. وقتی مدیران به جای گفتوگو، ناپدید میشوند:
✔️ اعتماد فرو میريزد،
✔️ کارکنان بیانگیزه میشوند،
✔️ و سازمان دچار زخمهای خاموش اما عمیق میشود.
سازمان سالم، جاييست که هیچکس در سکوت رها نمیشود.
@management_skill
Forwarded from FaraDars_Course
🎁 یک آموزش رایگان، به انتخاب شما!
🔶 در روزهایی که اخبار و اتفاقات ناگوار، ذهن بسیاری از ما را درگیر کردهاند، ما در فرادرس به این نتیجه رسیدیم که با یک اقدام ساده، میتوان فرصتی هرچند کوتاه برای دور شدن از فضای سنگین این روزها فراهم کرد. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم یک آموزش از فرادرس را به انتخاب شما و بهصورت رایگان، تقدیم حضورتان کنیم.
💎 آموزش مورد علاقه خود را به سبد خرید اضافه کرده و از کد تخفیف زیر استفاده کنید.
👈 کد تخفیف:
✔️ توجه: فقط یک آموزش باید در سبد سفارش باشد.
🌱 ما نیز همچون شما امیدوار به روزهای بهتر هستیم و باور داریم که یادگیری، نه فقط ابزار پیشرفت، بلکه راهی برای زنده نگهداشتن امید است.
🔗 راهنمای دریافت آموزش – [کلیک کنید]
🔄 FaraDars - فرادرس
🔶 در روزهایی که اخبار و اتفاقات ناگوار، ذهن بسیاری از ما را درگیر کردهاند، ما در فرادرس به این نتیجه رسیدیم که با یک اقدام ساده، میتوان فرصتی هرچند کوتاه برای دور شدن از فضای سنگین این روزها فراهم کرد. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم یک آموزش از فرادرس را به انتخاب شما و بهصورت رایگان، تقدیم حضورتان کنیم.
💎 آموزش مورد علاقه خود را به سبد خرید اضافه کرده و از کد تخفیف زیر استفاده کنید.
👈 کد تخفیف:
IRAN
✔️ توجه: فقط یک آموزش باید در سبد سفارش باشد.
🌱 ما نیز همچون شما امیدوار به روزهای بهتر هستیم و باور داریم که یادگیری، نه فقط ابزار پیشرفت، بلکه راهی برای زنده نگهداشتن امید است.
🔗 راهنمای دریافت آموزش – [کلیک کنید]
🔄 FaraDars - فرادرس
💢کوتاه؛ دربارهٔ این روزها
✍ محمدرضا شعبانعلی
قصد نداشتم در این چند روز - که امیدواریم کوتاه باشد - چیزی در اینجا بنویسم. اما گفتم شاید بد نباشد به یک نکته اشاره کنم.
وضعیتی که امروز در آن قرار گرفتهایم، وضعیت سادهای نیست. و طبیعی است که هیچکس نداند رفتار و عکسالعمل درست در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی چیست.
بنابراین طبیعی است هر کس به سبکی که مناسب میداند رفتار کند و با تنش سنگین این روزها کنار بیاید:
یکی سکوت میکند،
یکی زیاد حرف میزند،
یکی ناسزا (یا: سزا) میگوید،
یکی مثل شبکههای خبری مدام خبر منتشر میکند،
یکی شعرهای احساسی مینویسد،
یکی معتقد است دستورالعملهایی برای ایمنی یا امنیت میداند و آنها به دیگران میگوید
و ...
نمیشود به سادگی گفت "یک روش درست است و هر روش دیگری غلط است".
اصلاً همین باور که "یک روش درست است و هر روش دیگری غلط است" ما را به این نقطه رسانده است.
💡تنها کار همدلانهای که میتوانیم بکنیم این است که دقیق و آگاهانه دربارهٔ اینکه حرفها، رفتارها، توصیهها و گزارشهای چه کسانی/منابعی را دنبال کنیم تصمیم بگیریم و چشممان را به حرفها، رفتارها، توصیهها و گزارشهای دیگران ببندیم.
این روزها - با همهٔ هزینهٔ جبرانناپذیری که به منابع ملی تحمیل شده - میگذرد. حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که فشار روانی را بر روی خودمان و نزدیکانمان افزایش ندهیم.
@organizationalbehavior
✍ محمدرضا شعبانعلی
قصد نداشتم در این چند روز - که امیدواریم کوتاه باشد - چیزی در اینجا بنویسم. اما گفتم شاید بد نباشد به یک نکته اشاره کنم.
وضعیتی که امروز در آن قرار گرفتهایم، وضعیت سادهای نیست. و طبیعی است که هیچکس نداند رفتار و عکسالعمل درست در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی چیست.
بنابراین طبیعی است هر کس به سبکی که مناسب میداند رفتار کند و با تنش سنگین این روزها کنار بیاید:
یکی سکوت میکند،
یکی زیاد حرف میزند،
یکی ناسزا (یا: سزا) میگوید،
یکی مثل شبکههای خبری مدام خبر منتشر میکند،
یکی شعرهای احساسی مینویسد،
یکی معتقد است دستورالعملهایی برای ایمنی یا امنیت میداند و آنها به دیگران میگوید
و ...
نمیشود به سادگی گفت "یک روش درست است و هر روش دیگری غلط است".
اصلاً همین باور که "یک روش درست است و هر روش دیگری غلط است" ما را به این نقطه رسانده است.
💡تنها کار همدلانهای که میتوانیم بکنیم این است که دقیق و آگاهانه دربارهٔ اینکه حرفها، رفتارها، توصیهها و گزارشهای چه کسانی/منابعی را دنبال کنیم تصمیم بگیریم و چشممان را به حرفها، رفتارها، توصیهها و گزارشهای دیگران ببندیم.
این روزها - با همهٔ هزینهٔ جبرانناپذیری که به منابع ملی تحمیل شده - میگذرد. حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که فشار روانی را بر روی خودمان و نزدیکانمان افزایش ندهیم.
@organizationalbehavior
💢غلبه بر «آتلوفوبیا» در محیط کار
اشتباه کردن در محیط کار میتواند وحشتناک باشد، بخصوص اگر شما برای امرار معاش و پرداخت هزینههای خانواده به حقوقتان متکی باشید. در بعضی موارد نادر، فرد دچار کمالگرایی افراطی است که در اصطلاح، "آتلوفوبیا" (Atelophobia) نامیده میشود. به معنای ترس شدید از اشتباه کردن.
اما ارتکاب اشتباه، کاملا طبیعی است و باید فرصتی برای رشد تلقی شود. مدیران هم مرتکب خطا میشوند. غلبه بر «آتلوفوبیا» نیازمند گامهایی از سوی کارکنان و اقداماتی از سوی مدیر است. اما سوال اینجاست که چرا ترس از اشتباه کردن در محیط کار، اصلا وجود دارد؟ و چطور میتوان بر آن غلبه کرد؟
غلبه بر استرس اشتباه کردن در محیط کار
اگر مثل اکثر آدمها باشید، احتمالا وقتی مشکلی در کارتان پیش میآید، دچار دلهره میشوید. اشتباه میتواند یک «سوتی» جزئی باشد که کسی متوجهاش نشده، یا یک اشتباه بزرگ که ضرر مالی بزرگی به شرکتتان تحمیل خواهد کرد. صرفنظر از اینکه چه اتفاقی افتاده، غلبه بر استرس ارتکاب اشتباه در محیط کار، اولین گام در راستای یافتن راهحل است.
برای غلبه بر استرسهای مرتبط با کار و قدرتمند ظاهر شدن، پس از ارتکاب اشتباه، این مراحل را انجام دهید:
▪️گام اول: احساسات خود را پردازش کنید. وقتی اشتباهی در کارتان پیش میآید، طبیعی است که احساس سرخوردگی یا شرمساری کنید. اما پس از چند ثانیه، این احساسات باید بگذرند. آن وقت میتوانید منطقی فکر کنید. سعی کنید مطمئن شوید که واکنش احساسیتان، متناسب با اشتباهی است که انجام دادهاید.
▪️گام دوم: ارزیابی درستی از مساله داشته باشید. معمولا اشتباهات ما در محیط کار، در حد مرگ و زندگی نیستند. این اشتباهها بیشتر اوقات میتوانند به سرعت اصلاح یا رفع شوند. اگر ارزیابی درستی از ابعاد اشتباهتان نداشته باشید، ممکن است بیش از حد روی پیامدهای منفی آن تمرکز کنید.
▪️گام سوم: به اشتباهتان اعتراف کنید. اگر لازم است که بابت خطایتان عذرخواهی کنید، این کار را فورا و محترمانه انجام دهید و حتما به مدیرتان بگویید که قصد دارید در آینده، چگونه جلوی این اشتباه را بگیرید.
▪️گام چهارم: واکنش خود را مرور کنید؛ شاید قبلا هم اشتباهات مشابهی از شما سر زده باشد. زمان گذاشتن و مرور واکنشتان نسبت به اشتباه، کمک میکند در صورت وقوع مجدد، بهتر عمل کنید.
▪️گام پنجم: مراقبت از خود را تمرین کنید. مسائلی مثل کمبود خواب، تغذیه ناسالم یا ناکافی یا کمبود آب بدن میتوانند منجر به اشتباهاتی شوند که اگر بیشتر مراقب خود بودید، قطعا رخ نمیدادند.
▪️گام ششم: عملکرد خود را ارزیابی کنید. حتی اگر در گذشته، شکست خوردهاید، هنوز هم وقت هست که گذشته را پشت سر بگذارید و یک زندگی کاری موفق و غنی برای خود رقم بزنید.
یادتان نرود که اگر مسیر حرفهای موفقی دارید، یک یا دو اشتباه، تاثیر چندانی بر آن ندارند و شکست یا عدمشکست حرفهای شما را تعیین نمیکنند.
✍منبع: wrike
@organizationalbehavior
اشتباه کردن در محیط کار میتواند وحشتناک باشد، بخصوص اگر شما برای امرار معاش و پرداخت هزینههای خانواده به حقوقتان متکی باشید. در بعضی موارد نادر، فرد دچار کمالگرایی افراطی است که در اصطلاح، "آتلوفوبیا" (Atelophobia) نامیده میشود. به معنای ترس شدید از اشتباه کردن.
اما ارتکاب اشتباه، کاملا طبیعی است و باید فرصتی برای رشد تلقی شود. مدیران هم مرتکب خطا میشوند. غلبه بر «آتلوفوبیا» نیازمند گامهایی از سوی کارکنان و اقداماتی از سوی مدیر است. اما سوال اینجاست که چرا ترس از اشتباه کردن در محیط کار، اصلا وجود دارد؟ و چطور میتوان بر آن غلبه کرد؟
غلبه بر استرس اشتباه کردن در محیط کار
اگر مثل اکثر آدمها باشید، احتمالا وقتی مشکلی در کارتان پیش میآید، دچار دلهره میشوید. اشتباه میتواند یک «سوتی» جزئی باشد که کسی متوجهاش نشده، یا یک اشتباه بزرگ که ضرر مالی بزرگی به شرکتتان تحمیل خواهد کرد. صرفنظر از اینکه چه اتفاقی افتاده، غلبه بر استرس ارتکاب اشتباه در محیط کار، اولین گام در راستای یافتن راهحل است.
برای غلبه بر استرسهای مرتبط با کار و قدرتمند ظاهر شدن، پس از ارتکاب اشتباه، این مراحل را انجام دهید:
▪️گام اول: احساسات خود را پردازش کنید. وقتی اشتباهی در کارتان پیش میآید، طبیعی است که احساس سرخوردگی یا شرمساری کنید. اما پس از چند ثانیه، این احساسات باید بگذرند. آن وقت میتوانید منطقی فکر کنید. سعی کنید مطمئن شوید که واکنش احساسیتان، متناسب با اشتباهی است که انجام دادهاید.
▪️گام دوم: ارزیابی درستی از مساله داشته باشید. معمولا اشتباهات ما در محیط کار، در حد مرگ و زندگی نیستند. این اشتباهها بیشتر اوقات میتوانند به سرعت اصلاح یا رفع شوند. اگر ارزیابی درستی از ابعاد اشتباهتان نداشته باشید، ممکن است بیش از حد روی پیامدهای منفی آن تمرکز کنید.
▪️گام سوم: به اشتباهتان اعتراف کنید. اگر لازم است که بابت خطایتان عذرخواهی کنید، این کار را فورا و محترمانه انجام دهید و حتما به مدیرتان بگویید که قصد دارید در آینده، چگونه جلوی این اشتباه را بگیرید.
▪️گام چهارم: واکنش خود را مرور کنید؛ شاید قبلا هم اشتباهات مشابهی از شما سر زده باشد. زمان گذاشتن و مرور واکنشتان نسبت به اشتباه، کمک میکند در صورت وقوع مجدد، بهتر عمل کنید.
▪️گام پنجم: مراقبت از خود را تمرین کنید. مسائلی مثل کمبود خواب، تغذیه ناسالم یا ناکافی یا کمبود آب بدن میتوانند منجر به اشتباهاتی شوند که اگر بیشتر مراقب خود بودید، قطعا رخ نمیدادند.
▪️گام ششم: عملکرد خود را ارزیابی کنید. حتی اگر در گذشته، شکست خوردهاید، هنوز هم وقت هست که گذشته را پشت سر بگذارید و یک زندگی کاری موفق و غنی برای خود رقم بزنید.
یادتان نرود که اگر مسیر حرفهای موفقی دارید، یک یا دو اشتباه، تاثیر چندانی بر آن ندارند و شکست یا عدمشکست حرفهای شما را تعیین نمیکنند.
✍منبع: wrike
@organizationalbehavior
Forwarded from Jeanswest Iran 🤍
در روزهایی که بیش از همیشه، کنار هم بودن معنا داره…
ما در جینوست ایران، خودمون رو بخشی از مردم میدونیم؛ مردمی که با دلهایی به هم دوختهشده، وطن رو معنا کردن و نشان دادند که وطن یه خونهست که با تار و پود دلهامون بافته شده.
برای ادای احترام به این همدلی، همه محصولات جینوست با نصف قیمت عرضه میشن.
علاوه بر این، مبلغ ۵۰۰ هزار تومان هدیه به حساب کاربری مشتریان وفادار کلاب جینوست واریز میشه.
چون ما هم از شما هستیم… و حالا وقتشه که کنارتون بودن رو معنا کنیم.
جینوست ایران – پوشیده از داستان این خاک
#جین_وست
#برای_یادآوری
#برای_افتخار
#تخفیف_همدلی
#درکنار_هم
#وطن
ما در جینوست ایران، خودمون رو بخشی از مردم میدونیم؛ مردمی که با دلهایی به هم دوختهشده، وطن رو معنا کردن و نشان دادند که وطن یه خونهست که با تار و پود دلهامون بافته شده.
برای ادای احترام به این همدلی، همه محصولات جینوست با نصف قیمت عرضه میشن.
علاوه بر این، مبلغ ۵۰۰ هزار تومان هدیه به حساب کاربری مشتریان وفادار کلاب جینوست واریز میشه.
چون ما هم از شما هستیم… و حالا وقتشه که کنارتون بودن رو معنا کنیم.
جینوست ایران – پوشیده از داستان این خاک
#جین_وست
#برای_یادآوری
#برای_افتخار
#تخفیف_همدلی
#درکنار_هم
#وطن
Forwarded from تفکر استراتژیک
💢شش درجه فاصله در زمان جنگ
✍مجتبی لشکربلوکی
می دانستم ایران دشمنان فراوان دارد و دوستان بسیار محدود. اما این حجم از خائنان را هیچگاه باور نمی کردم. [تحلیل چرایی تنهایی استراتژیک ایران یعنی کمی دوستان و زیادی مخالفان بماند برای بعد] این روزها که ایران ما درگیر تجاوز دشمنان، نظاره گری جهانیان و خیانت خائنان است. به این سه نکته توجه کنیم:
۱) قرار نیست همفکر باشیم کافیست همدل باشیم. در هیاهوی گلولهها، صدای مهربانی را بلندتر کنیم. بگذاریم صدای مهربانی ما بیش از صدای گلوله ها باشد. اختلاف نظرهای سیاسی، جناحی، خانوادگی، فکری و عقیدتی را دست کم تا پس از جنگ کنار بگذاریم. انفجارها می توانند خانه ها، اماکن و تاسیسات ما را نابود کنند اما تا زمانی که انفجار در اتحاد ما رخ ندهد، اثرگذار نخواهد بود.
فراموش نکنیم وقتی گلوله فرقی میان ما نمیگذارد، ما چرا بگذاریم؟
۲) تاثیرگذاری از طریق نفر ششم! نظریه ای وجود دارد به نام شش درجه فاصله (که البته ترجمه معنادارتر و غیرلفظی آن می شود شش واسطه) و معتقد است که هر دو انسان روی زمین تنها با شش واسطه (یا کمتر) به هم متصلاند. به عبارت دیگر، شما میتوانید از طریق زنجیرهای متشکل از حداکثر شش نفر، با هر فرد دیگری در جهان ارتباط غیرمستقیم برقرار کنید. ظاهرا ریشه ایده به نویسنده مجارستانی فریگیس کارینتی در اواخر دهه ۱۹۲۰ برمیگردد. او در داستان کوتاهش به نام زنجیرها افزایش ارتباطات انسانی را با پیشرفت فناوری بررسی کرد.
سال ها بعد استنلی میلگرام، روانشناس معروف، در دهه ۱۹۶۰ آزمایشی با عنوان «جهان کوچک» طراحی کرد تا این فرضیه را آزمایش کند. او نامههایی را به طور تصادفی به افراد مختلف در یک شهر فرستاد و از آنها خواست تا نامه را به یک فرد مشخصی که آن ها نمی شناختند در شهر دیگری برسانند، به شرطی که فقط بتوانند آن را به کسی بدهند که شخصاً میشناسند. نتایج این آزمایش نشان داد که به طور متوسط، نامهها پس از حدود ۵ تا ۶ واسطه به مقصد میرسیدند.
هر چند نقدهایی به این نظریه وارد است از جمله بی توجهی به کیفیت پیوندها. چه اینکه همه ارتباطات انسانی از نظر اعتماد، نفوذ یا صمیمیت یکسان نیستند. اما این نظریه همچنان الهام بخش است.
با ظهور شبکههای اجتماعی آنلاین مانند فیسبوک، لینکدین و... مطالعات جدیدی انجام شده است. به عنوان مثال، مطالعهای در مایکروسافت در سال ۲۰۰۸ و مطالعهای در فیسبوک در سال ۲۰۱۱ نشان داد که میانگین درجه جدایی حتی کمتر از شش درجه است (حدود ۴.۷ یا حتی ۳.۵). این موضوع نشان میدهد که با وجود فناوری، دنیا کوچکتر شده است.
این را گفتم که یادآوری کنم هر کدام از ما باید پیام هایی به جهانیان (نفر اولی که می شناسیم ارسال کنیم) تا برسد به نفر ششم. نفر ششم کیست؟ روسای جمهور جهان، رهبران مذهبی جهان، پاپ اعظم، نمایندگان پارلمان کشورهای اروپایی، احزاب سیاسی با نفوذ در کشورها. آن ها انسانند و تحت تاثیر دوستان، خانواده، افکار عمومی. در جهانی که افکار عمومی بی اطلاع یا بی تفاوت است نمی توان به پایان جنگ امیدوار بود. هر کدام از ما یک دیپلمات است، یک رسانه است و حلقه اول یک زنجیره شش تایی و یا حتی کمتر. فراموش نکنیم فقط شش واسطه میان ماست!
۳) امیدوارم این جنگی که می توانست اصلا شروع نشود به زودی خاتمه پیدا کند، اما عقل حکم می کند که خود را آماده کنیم برای شرایط بدتر از این. آموزش های بقا در زمان جنگ و بحران رو بیاموزیم به چند تایش اشاره می کنم (برخی از این نکات فقط برای شهرهای خاص هست نه کل کشور):
◽️در شرایط جنگی، شایعه و اطلاعات جعلی میتواند از بمب هم خطرناکتر باشد. اطلاعات فقط از منابع رسمی.
◽️تهیه کوله اضطراری از مواد موجود در خانه برای ۷۲ ساعت حاوی آب، غذا، دارو، مدارک مهم، چراغقوه، پول نقد، پاوربانک، لوازم بهداشتی و لباس اضافه
◽️شناسایی محل های امن خانه و راه های فرار و همچنین پناهگاههای شهری
◽️آمادگی برای قطع برق، آب، گاز و اینترنت.
◽️عدم ارسال تصویر مناطق آسیب دیده در شبکه های اجتماعی این رسما یعنی خبرچینی برای دشمن
◽️برنامه ریزی ارتباط اضطراری شامل تعیین نقاط ملاقات در صورت قطع ارتباط و شماره تماسهای جایگزین
◽️یادگیری مهارتهای ابتدایی بقا و کمکهای اولیه: پانسمان، خاموشی آتش، قطع گاز و ...
این ها را نگفتم که بترسیم! ترس، خود ابزار جنگ روانی است. مدیریت هیجانات و حفظ خونسردی، اولین خط دفاع روانی ماست. دلهای ما سنگر واقعی این سرزمیناند. این سنگر را نباید به دشمن داد. گفتم که هشیارتر و آماده تر باشیم.
امیدوارم هیچ گاه لازم نباشد نکات زندگی در شرایط جنگی را به کار بگیریم و خداوند حافظ و نگاه دار ایران و ایرانیان باشد.
@strategym_academy
✍مجتبی لشکربلوکی
می دانستم ایران دشمنان فراوان دارد و دوستان بسیار محدود. اما این حجم از خائنان را هیچگاه باور نمی کردم. [تحلیل چرایی تنهایی استراتژیک ایران یعنی کمی دوستان و زیادی مخالفان بماند برای بعد] این روزها که ایران ما درگیر تجاوز دشمنان، نظاره گری جهانیان و خیانت خائنان است. به این سه نکته توجه کنیم:
۱) قرار نیست همفکر باشیم کافیست همدل باشیم. در هیاهوی گلولهها، صدای مهربانی را بلندتر کنیم. بگذاریم صدای مهربانی ما بیش از صدای گلوله ها باشد. اختلاف نظرهای سیاسی، جناحی، خانوادگی، فکری و عقیدتی را دست کم تا پس از جنگ کنار بگذاریم. انفجارها می توانند خانه ها، اماکن و تاسیسات ما را نابود کنند اما تا زمانی که انفجار در اتحاد ما رخ ندهد، اثرگذار نخواهد بود.
فراموش نکنیم وقتی گلوله فرقی میان ما نمیگذارد، ما چرا بگذاریم؟
۲) تاثیرگذاری از طریق نفر ششم! نظریه ای وجود دارد به نام شش درجه فاصله (که البته ترجمه معنادارتر و غیرلفظی آن می شود شش واسطه) و معتقد است که هر دو انسان روی زمین تنها با شش واسطه (یا کمتر) به هم متصلاند. به عبارت دیگر، شما میتوانید از طریق زنجیرهای متشکل از حداکثر شش نفر، با هر فرد دیگری در جهان ارتباط غیرمستقیم برقرار کنید. ظاهرا ریشه ایده به نویسنده مجارستانی فریگیس کارینتی در اواخر دهه ۱۹۲۰ برمیگردد. او در داستان کوتاهش به نام زنجیرها افزایش ارتباطات انسانی را با پیشرفت فناوری بررسی کرد.
سال ها بعد استنلی میلگرام، روانشناس معروف، در دهه ۱۹۶۰ آزمایشی با عنوان «جهان کوچک» طراحی کرد تا این فرضیه را آزمایش کند. او نامههایی را به طور تصادفی به افراد مختلف در یک شهر فرستاد و از آنها خواست تا نامه را به یک فرد مشخصی که آن ها نمی شناختند در شهر دیگری برسانند، به شرطی که فقط بتوانند آن را به کسی بدهند که شخصاً میشناسند. نتایج این آزمایش نشان داد که به طور متوسط، نامهها پس از حدود ۵ تا ۶ واسطه به مقصد میرسیدند.
هر چند نقدهایی به این نظریه وارد است از جمله بی توجهی به کیفیت پیوندها. چه اینکه همه ارتباطات انسانی از نظر اعتماد، نفوذ یا صمیمیت یکسان نیستند. اما این نظریه همچنان الهام بخش است.
با ظهور شبکههای اجتماعی آنلاین مانند فیسبوک، لینکدین و... مطالعات جدیدی انجام شده است. به عنوان مثال، مطالعهای در مایکروسافت در سال ۲۰۰۸ و مطالعهای در فیسبوک در سال ۲۰۱۱ نشان داد که میانگین درجه جدایی حتی کمتر از شش درجه است (حدود ۴.۷ یا حتی ۳.۵). این موضوع نشان میدهد که با وجود فناوری، دنیا کوچکتر شده است.
این را گفتم که یادآوری کنم هر کدام از ما باید پیام هایی به جهانیان (نفر اولی که می شناسیم ارسال کنیم) تا برسد به نفر ششم. نفر ششم کیست؟ روسای جمهور جهان، رهبران مذهبی جهان، پاپ اعظم، نمایندگان پارلمان کشورهای اروپایی، احزاب سیاسی با نفوذ در کشورها. آن ها انسانند و تحت تاثیر دوستان، خانواده، افکار عمومی. در جهانی که افکار عمومی بی اطلاع یا بی تفاوت است نمی توان به پایان جنگ امیدوار بود. هر کدام از ما یک دیپلمات است، یک رسانه است و حلقه اول یک زنجیره شش تایی و یا حتی کمتر. فراموش نکنیم فقط شش واسطه میان ماست!
۳) امیدوارم این جنگی که می توانست اصلا شروع نشود به زودی خاتمه پیدا کند، اما عقل حکم می کند که خود را آماده کنیم برای شرایط بدتر از این. آموزش های بقا در زمان جنگ و بحران رو بیاموزیم به چند تایش اشاره می کنم (برخی از این نکات فقط برای شهرهای خاص هست نه کل کشور):
◽️در شرایط جنگی، شایعه و اطلاعات جعلی میتواند از بمب هم خطرناکتر باشد. اطلاعات فقط از منابع رسمی.
◽️تهیه کوله اضطراری از مواد موجود در خانه برای ۷۲ ساعت حاوی آب، غذا، دارو، مدارک مهم، چراغقوه، پول نقد، پاوربانک، لوازم بهداشتی و لباس اضافه
◽️شناسایی محل های امن خانه و راه های فرار و همچنین پناهگاههای شهری
◽️آمادگی برای قطع برق، آب، گاز و اینترنت.
◽️عدم ارسال تصویر مناطق آسیب دیده در شبکه های اجتماعی این رسما یعنی خبرچینی برای دشمن
◽️برنامه ریزی ارتباط اضطراری شامل تعیین نقاط ملاقات در صورت قطع ارتباط و شماره تماسهای جایگزین
◽️یادگیری مهارتهای ابتدایی بقا و کمکهای اولیه: پانسمان، خاموشی آتش، قطع گاز و ...
این ها را نگفتم که بترسیم! ترس، خود ابزار جنگ روانی است. مدیریت هیجانات و حفظ خونسردی، اولین خط دفاع روانی ماست. دلهای ما سنگر واقعی این سرزمیناند. این سنگر را نباید به دشمن داد. گفتم که هشیارتر و آماده تر باشیم.
امیدوارم هیچ گاه لازم نباشد نکات زندگی در شرایط جنگی را به کار بگیریم و خداوند حافظ و نگاه دار ایران و ایرانیان باشد.
@strategym_academy