کارمندی یا شغل آزاد؟ چطور انتخاب کنیم؟
🔸کارمندی یعنی فردی برای دیگری کار کند و بهازای کاری که میکند حقوق بگیرد. فرد میتواند برای اشخاص حقیقی یا حقوقی کار کند.
شغل آزاد یعنی فرد برای خودش کار کند. کسبوکاری داشته باشد و مسئولیت موفقیت یا شکستش بر عهده خودش باشد.
🔸وقتی برای خودتان کار میکنید، رئیس خودتان هستید و دیگر نیازی نیست ساعت کاری مشخصی داشته باشید، اما این مسئله بهمعنی آزادی عمل کامل شما هم نیست. در این حالت، همه امور مرتبط با کارتان بر عهده شماست و چه بسا ساعت کاری شما در این حالت خیلی بیشتر از کارمندی با وظایف محدود باشد.
حالت سومی هم هست؛ هم کارمند باشید و هم یک شغل آزاد پارهوقت داشته باشید.
◀️ تفاوتهای کارمندی و شغل آزاد
▪️درآمد و امینت شغلی
در کارمندی حقوقی ثابت و تعدادی مزایای مشخص تعریف شدهاند. بنابراین کارمندی معمولا بیشتر امنیت شغلی دارد.
شغل آزاد درآمد ثابتی ندارد، چراکه شما حقوق دریافت نمیکنید. گاهی اوقات درآمد هنگفتی نصیبتان میشود و گاهی هم خبری از درآمد نیست.
▪️آزادی عمل
بیشک در شغل آزاد آزادی عمل خیلی بیشتری دارید، چون رئیس خودتان هستید.
▪️مالیات و بیمه
وقتی کارمند هستید، کارهای مالیاتی و بیمه شما بر عهده شرکت یا فردی است که شما را استخدام کرده. اما وقتی برای خودتان کار میکنید، پرکردن فرمهای مالیاتی و سروکلهزدن با بیمه با خودتان است.
▪️بازنشستگی
هر کارمندی روزی بازنشسته میشود. ولی در شغل آزاد از این طرحها خبری نیست. در عوض وقتی برای خودتان کار کنید میتوانید هر زمان که خواستید بازنشسته شوید، بیمه عمر برای خودتان داشته باشید و از مزایای بازنشستگی شخصی لذت ببرید.
▪️هزینههای محل کسبوکار
کارمندان چنین هزینهای ندارند. ولی وقتی برای خودتان کار میکنید، تأمین همه اینها بر عهده خودتان است.
◀️ مزایای شغل آزاد
▪️دست باز خلاقیت
▪️رضایت شغلی
▪️انعطافپذیری زمانی و مکانی
▪️درآمد نامحدود بر اساس میزان پیشرفت
▪️تنوع کارها و فعالیتها
◀️ معایب شغل آزاد
▪️نبود مزایای دریافتی از کارفرما مانند بیمههای سازمانی و مرخصی استعلاجی و ... جایی ندارند.
▪️ساعت کاری زیاد
▪️مسئولیتهای سنگین
▪️انزوای اجتماعی به دلیل کار انفرادی
▪️از صفر شروع کردن
▪️پیشبینیناپذیری
◀️ آیا برای راهاندازه کسبوکار خودتان آمادهاید؟
برای آنکه دل را به دریا بزنید و وارد دنیای مشاغل آزاد شوید، باید به پرسشهای مهمی صادقانه پاسخ بدهید و مهارتهای اساسی برای دوامآوردن در محیط کسبوکارهای آزاد را بیاموزید.
پرسشهایی که پیش از ورود به شغل آزاد باید از خودتان بپرسید:
▪️دلیلم برای انتخاب شغل آزاد منطقی است؟
▪️ایده کسبوکار من دوام دارد؟
▪️انگیزه کافی برای به ثمر رساندن ایدهام را دارم؟
▪️شغل آزاد با سبک زندگی من سازگار است؟
▪️از کارکردن برای خودم لذت میبرم؟
▪️از پس هزینههای راهاندازی کارم برمیآیم؟
▪️چگونه کارم را تأمین مالی میکنم؟
▪️چه مدل کسبوکاری برای من مناسب است؟
▪️منابع و تیم پشتیبانی لازم را در اختیار دارم؟
علاوه بر این پرسشهای کلی، پرسشهای خاصی هم هست که بسته به نوع کاری که قصد دارید راه بیندازید باید از خودتان بپرسید.
منبع: chetor
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸کارمندی یعنی فردی برای دیگری کار کند و بهازای کاری که میکند حقوق بگیرد. فرد میتواند برای اشخاص حقیقی یا حقوقی کار کند.
شغل آزاد یعنی فرد برای خودش کار کند. کسبوکاری داشته باشد و مسئولیت موفقیت یا شکستش بر عهده خودش باشد.
🔸وقتی برای خودتان کار میکنید، رئیس خودتان هستید و دیگر نیازی نیست ساعت کاری مشخصی داشته باشید، اما این مسئله بهمعنی آزادی عمل کامل شما هم نیست. در این حالت، همه امور مرتبط با کارتان بر عهده شماست و چه بسا ساعت کاری شما در این حالت خیلی بیشتر از کارمندی با وظایف محدود باشد.
حالت سومی هم هست؛ هم کارمند باشید و هم یک شغل آزاد پارهوقت داشته باشید.
◀️ تفاوتهای کارمندی و شغل آزاد
▪️درآمد و امینت شغلی
در کارمندی حقوقی ثابت و تعدادی مزایای مشخص تعریف شدهاند. بنابراین کارمندی معمولا بیشتر امنیت شغلی دارد.
شغل آزاد درآمد ثابتی ندارد، چراکه شما حقوق دریافت نمیکنید. گاهی اوقات درآمد هنگفتی نصیبتان میشود و گاهی هم خبری از درآمد نیست.
▪️آزادی عمل
بیشک در شغل آزاد آزادی عمل خیلی بیشتری دارید، چون رئیس خودتان هستید.
▪️مالیات و بیمه
وقتی کارمند هستید، کارهای مالیاتی و بیمه شما بر عهده شرکت یا فردی است که شما را استخدام کرده. اما وقتی برای خودتان کار میکنید، پرکردن فرمهای مالیاتی و سروکلهزدن با بیمه با خودتان است.
▪️بازنشستگی
هر کارمندی روزی بازنشسته میشود. ولی در شغل آزاد از این طرحها خبری نیست. در عوض وقتی برای خودتان کار کنید میتوانید هر زمان که خواستید بازنشسته شوید، بیمه عمر برای خودتان داشته باشید و از مزایای بازنشستگی شخصی لذت ببرید.
▪️هزینههای محل کسبوکار
کارمندان چنین هزینهای ندارند. ولی وقتی برای خودتان کار میکنید، تأمین همه اینها بر عهده خودتان است.
◀️ مزایای شغل آزاد
▪️دست باز خلاقیت
▪️رضایت شغلی
▪️انعطافپذیری زمانی و مکانی
▪️درآمد نامحدود بر اساس میزان پیشرفت
▪️تنوع کارها و فعالیتها
◀️ معایب شغل آزاد
▪️نبود مزایای دریافتی از کارفرما مانند بیمههای سازمانی و مرخصی استعلاجی و ... جایی ندارند.
▪️ساعت کاری زیاد
▪️مسئولیتهای سنگین
▪️انزوای اجتماعی به دلیل کار انفرادی
▪️از صفر شروع کردن
▪️پیشبینیناپذیری
◀️ آیا برای راهاندازه کسبوکار خودتان آمادهاید؟
برای آنکه دل را به دریا بزنید و وارد دنیای مشاغل آزاد شوید، باید به پرسشهای مهمی صادقانه پاسخ بدهید و مهارتهای اساسی برای دوامآوردن در محیط کسبوکارهای آزاد را بیاموزید.
پرسشهایی که پیش از ورود به شغل آزاد باید از خودتان بپرسید:
▪️دلیلم برای انتخاب شغل آزاد منطقی است؟
▪️ایده کسبوکار من دوام دارد؟
▪️انگیزه کافی برای به ثمر رساندن ایدهام را دارم؟
▪️شغل آزاد با سبک زندگی من سازگار است؟
▪️از کارکردن برای خودم لذت میبرم؟
▪️از پس هزینههای راهاندازی کارم برمیآیم؟
▪️چگونه کارم را تأمین مالی میکنم؟
▪️چه مدل کسبوکاری برای من مناسب است؟
▪️منابع و تیم پشتیبانی لازم را در اختیار دارم؟
علاوه بر این پرسشهای کلی، پرسشهای خاصی هم هست که بسته به نوع کاری که قصد دارید راه بیندازید باید از خودتان بپرسید.
منبع: chetor
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
شما مجبور نیستید که رئیستان را دوست داشته باشید و او را تحسین کنید. همچنین نباید از وی متنفر باشید؛ در هر حال باید او را به گونهای اداره کنید که بتواند منبعی برای موفقیت شخصی شما و موفقیت سازمان باشد.
👤 پیتر دراکر
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👤 پیتر دراکر
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
چه زمانی باید پلهای پشت سرتان را خراب کنید؟
🔸در دنیای کار، نصیحت «پلهای پشت سرت را خراب نکن» بر حفظ روابط با دیگران، حتی پس از ترک شرکت یا وداع با یک رئیس یا همکاران تاکید دارد. اما گاه ویران کردن پلهای ارتباطی نه تنها ضروری، بلکه یک اقدام استراتژیک شغلی است. حفظ روابط ممکن است درهای زیادی را به روی انسان گشوده نگه دارد، اما باقی ماندن در روابط سمی یا بیحاصل بیش از آنکه منفعت داشته باشد مضر است.
◀️ اثر ارتباطات سمی
🔸ارتباطات سمی انرژی شما را تخلیه میکنند و فرصتها را محدود میسازند. نتایج تحقیقاتی که در «فصلنامه رهبری» (Leadership Quarterly) منتشر شده، نشان میدهد افرادی که در یک ارتباط سمی با روسا، همکاران یا حتی مربیان خود باقی میمانند، سطوح بالاتری از استرس را تجربه میکنند و بنابراین به درستی قادر به دیدن فرصتها و استفاده از آنها نیستند. بدیهی است اگر یک ارتباط، مسیر رشد شما را تضعیف و تخریب میکند خاتمه دادن به آن، سالمترین تصمیم ممکن است.
◀️ اخلاقیات، طالب روابط پاک است
🔸شهرت هر فرد اغلب توسط معاشرین او شکل میگیرد. اگر یک ارتباط حرفهای به رفتارهای غیراخلاقی منجر شود تداوم آن آسیبزننده خواهد بود. افراد حرفهای باید از ادامه ارتباط با روسای فاسد، شرکای غیرصادق و همکاران سمی خودداری کنند. تحقیقات نشان داده افرادی که از شبکههای غیراخلاقی فاصله میگیرند از نظر دیگران مقید به اصول و مورد اعتمادتر هستند. قطع این نوع ارتباطات یک ضرورت برای حفظ شخصیت و آینده شغلی شماست.
◀️ صدور یک بیانیه شجاعانه
🔸لحظاتی در مسیر حرفهای وجود دارد که اعلام عمومی و روشن قطع یک ارتباط سمی، پیامی قوی برای مخاطبان است. رهبرانی که علنا و بدون پردهپوشی از فرهنگهای کاری سمی یا کسب و کارهای مضر جدا میشوند، اغلب سطح بالایی از احترام و اعتبار را نصیب خود میکنند. ترک کردن یک محیط سمی همراه با سکوت، به معنای تقویت یک سیستم ورشکسته است. اما خراب کردن علنی این نوع ارتباطات، مثل آن میماند که یک بیانیه روشن حاوی ارزشهای خودتان صادر کردهاید.
🔸اگر کارفرمای سابق یا همکارتان مرزهای شما را به رسمیت نمیشناسد، به خوشنامی شما صدمه میزند، یا تیشه به ریشه شغلتان میزند، حفظ رابطه با او ارزشی ندارد. به جای تلاش برای ترمیم یکطرفه این رابطه، روی شبکههای حرفهای حمایتگر سرمایهگذاری کنید.
✳️ نکته کلیدی در قطع ارتباطات قدیمی آن است که اول آن را به قصد و اراده خود انجام دهیم و دیگر آنکه مطمئن شویم هر قدمی که به جلو برمیداریم ما را به سوی شبکهای قویتر، سالمتر و حرفهایتر هدایت میکند.
منبع: Forbes
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸در دنیای کار، نصیحت «پلهای پشت سرت را خراب نکن» بر حفظ روابط با دیگران، حتی پس از ترک شرکت یا وداع با یک رئیس یا همکاران تاکید دارد. اما گاه ویران کردن پلهای ارتباطی نه تنها ضروری، بلکه یک اقدام استراتژیک شغلی است. حفظ روابط ممکن است درهای زیادی را به روی انسان گشوده نگه دارد، اما باقی ماندن در روابط سمی یا بیحاصل بیش از آنکه منفعت داشته باشد مضر است.
◀️ اثر ارتباطات سمی
🔸ارتباطات سمی انرژی شما را تخلیه میکنند و فرصتها را محدود میسازند. نتایج تحقیقاتی که در «فصلنامه رهبری» (Leadership Quarterly) منتشر شده، نشان میدهد افرادی که در یک ارتباط سمی با روسا، همکاران یا حتی مربیان خود باقی میمانند، سطوح بالاتری از استرس را تجربه میکنند و بنابراین به درستی قادر به دیدن فرصتها و استفاده از آنها نیستند. بدیهی است اگر یک ارتباط، مسیر رشد شما را تضعیف و تخریب میکند خاتمه دادن به آن، سالمترین تصمیم ممکن است.
◀️ اخلاقیات، طالب روابط پاک است
🔸شهرت هر فرد اغلب توسط معاشرین او شکل میگیرد. اگر یک ارتباط حرفهای به رفتارهای غیراخلاقی منجر شود تداوم آن آسیبزننده خواهد بود. افراد حرفهای باید از ادامه ارتباط با روسای فاسد، شرکای غیرصادق و همکاران سمی خودداری کنند. تحقیقات نشان داده افرادی که از شبکههای غیراخلاقی فاصله میگیرند از نظر دیگران مقید به اصول و مورد اعتمادتر هستند. قطع این نوع ارتباطات یک ضرورت برای حفظ شخصیت و آینده شغلی شماست.
◀️ صدور یک بیانیه شجاعانه
🔸لحظاتی در مسیر حرفهای وجود دارد که اعلام عمومی و روشن قطع یک ارتباط سمی، پیامی قوی برای مخاطبان است. رهبرانی که علنا و بدون پردهپوشی از فرهنگهای کاری سمی یا کسب و کارهای مضر جدا میشوند، اغلب سطح بالایی از احترام و اعتبار را نصیب خود میکنند. ترک کردن یک محیط سمی همراه با سکوت، به معنای تقویت یک سیستم ورشکسته است. اما خراب کردن علنی این نوع ارتباطات، مثل آن میماند که یک بیانیه روشن حاوی ارزشهای خودتان صادر کردهاید.
🔸اگر کارفرمای سابق یا همکارتان مرزهای شما را به رسمیت نمیشناسد، به خوشنامی شما صدمه میزند، یا تیشه به ریشه شغلتان میزند، حفظ رابطه با او ارزشی ندارد. به جای تلاش برای ترمیم یکطرفه این رابطه، روی شبکههای حرفهای حمایتگر سرمایهگذاری کنید.
✳️ نکته کلیدی در قطع ارتباطات قدیمی آن است که اول آن را به قصد و اراده خود انجام دهیم و دیگر آنکه مطمئن شویم هر قدمی که به جلو برمیداریم ما را به سوی شبکهای قویتر، سالمتر و حرفهایتر هدایت میکند.
منبع: Forbes
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
نیمه دوم زندگی ما، دنبالهی طولانی عاداتی است که در نیمه اول حاصل کرده ایم ...!
👤 فئودور داستایفسکی
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👤 فئودور داستایفسکی
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
حقایقی درباره دروغگویی در محل کار!
🔸یکی از جنبههای دروغگویی که باعث ضرر و زیان به کسبوکارها میشود، دروغگویی در محل کار است. کارمندان گاهی برای فرار از زیر کار، بهانههایی به دروغ میآورند؛ بهانههایی مانند بیماری خود یا اعضای خانواده، نوبت پزشک، مرگ آشنایان و… از جمله این دروغهاست.
🔸بر مبنای تحقیقاتی که در سال ۲۰۲۰ در این زمینه روی هزار کارمند در آمریکا انجام شده است، نتایج زیر به دست آمده است:
▪️مردان بیشتر از زنان برای فرار از کار بهانههای دروغین ساختند.
▪️۹۱ درصد افرادی که بهانه آوردند و از زیر کار گریختند، هرگز لو نرفتند.
▪️بهطور میانگین، هر فرد ۷ بهانه مختلف را برای فرار از کار استفاده کرده است.
▪️جوانان شاغل بیشتر از افراد مسن و باتجربه در این زمینه به دروغگویی متوسل شدهاند.
▪️فقط ۲۷ درصد از دروغگویان از کار خود پشیمان شدند و ۴۱ درصد گفتند که دوباره حاضرند چنین کاری کنند.
🔸این موضوع نشان میدهد باید برای پیشگیری از دروغگویی و بهانهجویی در محل کار راهحلی یافت. یکی از راههایی که میتوان جلوی دروغگویی سر کار را گرفت تغییر فرهنگ محیط کار است.
🔸مهمترین دلیلی که اغلب افراد شاغل را به سمت دروغگویی سوق میدهد، ترس از قضاوت دیگران یا بهخطرافتادن وجهه آنها در نزد مدیران است. اگر محیط کاری فضایی صمیمی و امن باشد و افراد اجازه داشته باشند گاهی خسته و درمانده شوند و بابت این مسئله درک شوند، آنگاه تمایل کمتری برای دروغ گفتن خواهند داشت.
کانال آموزه های سازمانی
منبع: forbes
@orgteachings
🔸یکی از جنبههای دروغگویی که باعث ضرر و زیان به کسبوکارها میشود، دروغگویی در محل کار است. کارمندان گاهی برای فرار از زیر کار، بهانههایی به دروغ میآورند؛ بهانههایی مانند بیماری خود یا اعضای خانواده، نوبت پزشک، مرگ آشنایان و… از جمله این دروغهاست.
🔸بر مبنای تحقیقاتی که در سال ۲۰۲۰ در این زمینه روی هزار کارمند در آمریکا انجام شده است، نتایج زیر به دست آمده است:
▪️مردان بیشتر از زنان برای فرار از کار بهانههای دروغین ساختند.
▪️۹۱ درصد افرادی که بهانه آوردند و از زیر کار گریختند، هرگز لو نرفتند.
▪️بهطور میانگین، هر فرد ۷ بهانه مختلف را برای فرار از کار استفاده کرده است.
▪️جوانان شاغل بیشتر از افراد مسن و باتجربه در این زمینه به دروغگویی متوسل شدهاند.
▪️فقط ۲۷ درصد از دروغگویان از کار خود پشیمان شدند و ۴۱ درصد گفتند که دوباره حاضرند چنین کاری کنند.
🔸این موضوع نشان میدهد باید برای پیشگیری از دروغگویی و بهانهجویی در محل کار راهحلی یافت. یکی از راههایی که میتوان جلوی دروغگویی سر کار را گرفت تغییر فرهنگ محیط کار است.
🔸مهمترین دلیلی که اغلب افراد شاغل را به سمت دروغگویی سوق میدهد، ترس از قضاوت دیگران یا بهخطرافتادن وجهه آنها در نزد مدیران است. اگر محیط کاری فضایی صمیمی و امن باشد و افراد اجازه داشته باشند گاهی خسته و درمانده شوند و بابت این مسئله درک شوند، آنگاه تمایل کمتری برای دروغ گفتن خواهند داشت.
کانال آموزه های سازمانی
منبع: forbes
@orgteachings
مدیران فراموشکار، سازمانهای فرسوده!
🔸در دنیای پررقابت امروز، مدیران برنده، کسانی نیستند که بیشترین اطلاعات را در گوشی یا کامپیوتر خود دارند؛ بلکه آنهایی هستند که ذهنی سازمانیافته، حافظهای پویا و ذهنی حاضر برای لحظه تصمیمگیری دارند. حافظه قوی، سرمایهای است که بهرهاش را در اعتمادسازی، تصمیمگیری، نفوذ کلام و حتی رهبری انسانی میگیرید. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای سرمایهگذاری صرف روی نرمافزارها، ابزارها و جلسات آموزشی، کمی هم روی سختافزار واقعی مدیریت یعنی «ذهن و حافظه خودمان» تمرکز کنیم.
◀️ تبعات فراموشکاری مدیر
▪️وقتی مدیر، قولهایی که داده یا نکاتی که شنیده را بهخاطر نمیآورد، تصویر عدم تعهد یا بیتوجهی در ذهن دیگران شکل میگیرد.
▪️تصمیمهای مدیریتی باید بر پایه دادهها، تجربیات قبلی و سوابق تحلیل شود. فراموشی این اطلاعات، باعث میشود مدیر به تکرار اشتباهات گذشته تن دهد.
▪️هیچ چیز به اندازه فراموشکردن نام افراد یا ماجراهای قبلی مشترک، باعث حس نادیده گرفته شدن در کارکنان نمیشود.
▪️مدیری که حافظه قوی ندارد، بهمرور به چکلیستها، دستیاران و سیستمهای مکانیکی وابسته میشود. این وابستگی، استقلال ذهنی و سرعت عملکرد او را کاهش میدهد.
▪️فشار ناشی از تلاش مداوم برای بهیاد آوردن نکاتی که بهدرستی ذخیره نشدهاند، ذهن را فرسوده و مستعد فراموشیهای بیشتر میکند.
◀️ برگ برنده مدیر
اگر از یک مدیر بخواهیم ۱۰ موقعیت حیاتی شغلی را نام ببرد، حداقل در ۷ مورد آنها حافظه نقش مستقیم دارد. در ادامه به مهمترین موقعیتهایی اشاره میکنم که یک مدیر به حافظه قوی نیاز دارد:
▪️جلسات درونسازمانی و برونسازمانی
▪️حفظ تعهدات شفاهی
▪️مذاکرات استراتژیک
▪️کار با مشتریان و شرکای تجاری
▪️بهکارگیری آموختههای مدیریتی
▪️یادگیری مستمر
▪️رهبری الهامبخش
◀️ تکنیکهایی برای تقویت حافظه
برای مدیران پرمشغله، تقویت حافظه نباید به یک پروژه پیچیده تبدیل شود، بلکه باید جزئی از سبک زندگی حرفهایشان باشد. در ادامه چند راهکار کاربردی و قابل اجرا را میخوانید:
▪️تکرار و مرور هوشمند
اطلاعات را در بازههای زمانی مشخص مرور کنید تا از حافظه کوتاهمدت به بلندمدت منتقل شوند.
▪️تکنیکهای تصویرسازی ذهنی
هر وقت نام جدیدی میشنوید یا مفهومی تازه یاد میگیرید، سعی کنید آن را به یک تصویر، مکان یا شیء ذهنی مرتبط کنید.
▪️تکنیک قلابهای شخصی
برای اسامی افراد، یک ویژگی خاص از آنها را با اسمشان ترکیب کنید. مثلا «فلانی با لپتاپ سبز». این قلاب ذهنی باعث یادآوری سریع در ملاقاتهای بعدی میشود.
▪️یادداشتبرداری فعال
مدیرانی که بعد از هر جلسه، نکات کلیدی را با دست مینویسند (نه تایپ)، سه برابر بیشتر اطلاعات را به ذهن میسپارند.
▪️تکنیک قصر حافظه
اطلاعات را به بخشهای مختلف یک مکان خیالی مانند خانه یا دفتر خود نسبت دهید. وقتی نیاز به بازیابی اطلاعات دارید، به آن مکان ذهنی «قدم بگذارید».
▪️مراقبت از سلامت مغز
تغذیه مناسب (مخصوصا مغزها و امگا۳)، خواب منظم، ورزش هوازی و مدیتیشن چهار ستون طلایی برای حافظهاند. ذهن بدون استراحت، مثل هاردی است که همیشه در حال نوشتن است و عمرش کوتاه میشود.
▪️تمرینات شناختی
روزانه فقط ۱۰ دقیقه وقت صرف حل معما یا بازیهای تقویت ذهن یا حل پازلهای منطقی کنید. این تمرینها شبکههای عصبی مربوط به حافظه را فعال نگه میدارند.
✍ فرشيد آرياشکوه
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸در دنیای پررقابت امروز، مدیران برنده، کسانی نیستند که بیشترین اطلاعات را در گوشی یا کامپیوتر خود دارند؛ بلکه آنهایی هستند که ذهنی سازمانیافته، حافظهای پویا و ذهنی حاضر برای لحظه تصمیمگیری دارند. حافظه قوی، سرمایهای است که بهرهاش را در اعتمادسازی، تصمیمگیری، نفوذ کلام و حتی رهبری انسانی میگیرید. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای سرمایهگذاری صرف روی نرمافزارها، ابزارها و جلسات آموزشی، کمی هم روی سختافزار واقعی مدیریت یعنی «ذهن و حافظه خودمان» تمرکز کنیم.
◀️ تبعات فراموشکاری مدیر
▪️وقتی مدیر، قولهایی که داده یا نکاتی که شنیده را بهخاطر نمیآورد، تصویر عدم تعهد یا بیتوجهی در ذهن دیگران شکل میگیرد.
▪️تصمیمهای مدیریتی باید بر پایه دادهها، تجربیات قبلی و سوابق تحلیل شود. فراموشی این اطلاعات، باعث میشود مدیر به تکرار اشتباهات گذشته تن دهد.
▪️هیچ چیز به اندازه فراموشکردن نام افراد یا ماجراهای قبلی مشترک، باعث حس نادیده گرفته شدن در کارکنان نمیشود.
▪️مدیری که حافظه قوی ندارد، بهمرور به چکلیستها، دستیاران و سیستمهای مکانیکی وابسته میشود. این وابستگی، استقلال ذهنی و سرعت عملکرد او را کاهش میدهد.
▪️فشار ناشی از تلاش مداوم برای بهیاد آوردن نکاتی که بهدرستی ذخیره نشدهاند، ذهن را فرسوده و مستعد فراموشیهای بیشتر میکند.
◀️ برگ برنده مدیر
اگر از یک مدیر بخواهیم ۱۰ موقعیت حیاتی شغلی را نام ببرد، حداقل در ۷ مورد آنها حافظه نقش مستقیم دارد. در ادامه به مهمترین موقعیتهایی اشاره میکنم که یک مدیر به حافظه قوی نیاز دارد:
▪️جلسات درونسازمانی و برونسازمانی
▪️حفظ تعهدات شفاهی
▪️مذاکرات استراتژیک
▪️کار با مشتریان و شرکای تجاری
▪️بهکارگیری آموختههای مدیریتی
▪️یادگیری مستمر
▪️رهبری الهامبخش
◀️ تکنیکهایی برای تقویت حافظه
برای مدیران پرمشغله، تقویت حافظه نباید به یک پروژه پیچیده تبدیل شود، بلکه باید جزئی از سبک زندگی حرفهایشان باشد. در ادامه چند راهکار کاربردی و قابل اجرا را میخوانید:
▪️تکرار و مرور هوشمند
اطلاعات را در بازههای زمانی مشخص مرور کنید تا از حافظه کوتاهمدت به بلندمدت منتقل شوند.
▪️تکنیکهای تصویرسازی ذهنی
هر وقت نام جدیدی میشنوید یا مفهومی تازه یاد میگیرید، سعی کنید آن را به یک تصویر، مکان یا شیء ذهنی مرتبط کنید.
▪️تکنیک قلابهای شخصی
برای اسامی افراد، یک ویژگی خاص از آنها را با اسمشان ترکیب کنید. مثلا «فلانی با لپتاپ سبز». این قلاب ذهنی باعث یادآوری سریع در ملاقاتهای بعدی میشود.
▪️یادداشتبرداری فعال
مدیرانی که بعد از هر جلسه، نکات کلیدی را با دست مینویسند (نه تایپ)، سه برابر بیشتر اطلاعات را به ذهن میسپارند.
▪️تکنیک قصر حافظه
اطلاعات را به بخشهای مختلف یک مکان خیالی مانند خانه یا دفتر خود نسبت دهید. وقتی نیاز به بازیابی اطلاعات دارید، به آن مکان ذهنی «قدم بگذارید».
▪️مراقبت از سلامت مغز
تغذیه مناسب (مخصوصا مغزها و امگا۳)، خواب منظم، ورزش هوازی و مدیتیشن چهار ستون طلایی برای حافظهاند. ذهن بدون استراحت، مثل هاردی است که همیشه در حال نوشتن است و عمرش کوتاه میشود.
▪️تمرینات شناختی
روزانه فقط ۱۰ دقیقه وقت صرف حل معما یا بازیهای تقویت ذهن یا حل پازلهای منطقی کنید. این تمرینها شبکههای عصبی مربوط به حافظه را فعال نگه میدارند.
✍ فرشيد آرياشکوه
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
چقدر به خود احترام میگذارید؟
🔸اغلب ما دوست داریم که دیگران ما را ببینند، به ما توجه کنند، از ما مراقبت کنند و به ما احترام بگذارند. اما کمتر کسی از بین ما به این موضوع توجه میکند که «من چقدر به خودم احترام میگذارم، حرمت خود را حفظ میکنم، از خود مراقبت و به خود توجه میکنم؟»
زمانی که ندانیم احترام گذاشتن و دیدن حق هر انسانی است، گرفتار ناملایمتیها و بدرفتاریهای بیشماری از جانب خود و دیگران میشویم. قبل از هر چیزی شما باید احترام به خود را یاد بگیرید. نمونههایی از بیاحترامی به خود:
◀️ مکالمه پنهان درونی:
▪️مهم نیست که نظر من چیست، هر چه دیگری گفت همان درست است. احتمالا طبق معمول من اشتباه میکنم. شاید اگر نظرم را بگویم دیگران مرا مسخره یا طرد کنند زیرا معمولا نظرات من مسخره و پیش پا افتاده هستند.
▪️برای من فرقی نمیکند که چه کار کنیم، کجا برویم، چه غذایی بخوریم. همیشه تو درباره این مسائل تصمیم بگیر و انتخاب کن. (هیچوقت انتخاب نمیکنید و جوری وانمود میکنید که برای شما فرقی ندارد و تابع تصمیم دیگری هستید)
▪️به من بیاحترامی کرده است، ناراحت هستم اما بهتر است به روی خودم نیاورم و چیزی نگویم تا نگویند چقدر بیجنبه ام.
▪️به سلامتی و زیبایی خود رسیدگی نمیکنید. خواب کافی ندارید، کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید اما اگر همین الان کسی از شما کمکی بخواهد، خود را رها میکنید و به کمک او میشتابید.
▪️برای روابط خود حد و مرز تعریف نمیکنید زیرا میترسید که حد و مرزها شما را در نظر دیگران بد جلوه دهد و باعث شود آنها ترکتان کنند. شما حاضرید طبق میل دیگران زندگی و رفتار کنید و اجازه دهید هر نوع رفتاری با شما داشته باشند اما با شما بمانند و ترکتان نکنند.
▪️برای پیشرفت خود قدم برنمیدارید. هدف ندارید یا اگر دارید هم چندان به آن متعهد نیستید.
🔸صدها رفتار دیگر وجود دارد که با بدرفتاری و بیاحترامی به خود همراه است. اما چگونه به خود احترام بگذاریم؟
▪️برای شناخت خود وقت بگذارید. سعی کنید هر روز چیز جدیدی را درباره خود کشف کنید.
▪️برای سلامتی ذهن، روان و جسم خود کاری انجام دهید.
▪️از خود مراقبت کنید. غذای خوب بخورید، موسیقی خوب گوش دهید، خواب کافی داشته باشید، رفتارهای سالم را یاد بگیرید، مثبتاندیشی را تمرین کنید. خود را همانگونه که هستید بپذیرید و هر روز برای بهتر شدن خود قدم بردارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸اغلب ما دوست داریم که دیگران ما را ببینند، به ما توجه کنند، از ما مراقبت کنند و به ما احترام بگذارند. اما کمتر کسی از بین ما به این موضوع توجه میکند که «من چقدر به خودم احترام میگذارم، حرمت خود را حفظ میکنم، از خود مراقبت و به خود توجه میکنم؟»
زمانی که ندانیم احترام گذاشتن و دیدن حق هر انسانی است، گرفتار ناملایمتیها و بدرفتاریهای بیشماری از جانب خود و دیگران میشویم. قبل از هر چیزی شما باید احترام به خود را یاد بگیرید. نمونههایی از بیاحترامی به خود:
◀️ مکالمه پنهان درونی:
▪️مهم نیست که نظر من چیست، هر چه دیگری گفت همان درست است. احتمالا طبق معمول من اشتباه میکنم. شاید اگر نظرم را بگویم دیگران مرا مسخره یا طرد کنند زیرا معمولا نظرات من مسخره و پیش پا افتاده هستند.
▪️برای من فرقی نمیکند که چه کار کنیم، کجا برویم، چه غذایی بخوریم. همیشه تو درباره این مسائل تصمیم بگیر و انتخاب کن. (هیچوقت انتخاب نمیکنید و جوری وانمود میکنید که برای شما فرقی ندارد و تابع تصمیم دیگری هستید)
▪️به من بیاحترامی کرده است، ناراحت هستم اما بهتر است به روی خودم نیاورم و چیزی نگویم تا نگویند چقدر بیجنبه ام.
▪️به سلامتی و زیبایی خود رسیدگی نمیکنید. خواب کافی ندارید، کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید اما اگر همین الان کسی از شما کمکی بخواهد، خود را رها میکنید و به کمک او میشتابید.
▪️برای روابط خود حد و مرز تعریف نمیکنید زیرا میترسید که حد و مرزها شما را در نظر دیگران بد جلوه دهد و باعث شود آنها ترکتان کنند. شما حاضرید طبق میل دیگران زندگی و رفتار کنید و اجازه دهید هر نوع رفتاری با شما داشته باشند اما با شما بمانند و ترکتان نکنند.
▪️برای پیشرفت خود قدم برنمیدارید. هدف ندارید یا اگر دارید هم چندان به آن متعهد نیستید.
🔸صدها رفتار دیگر وجود دارد که با بدرفتاری و بیاحترامی به خود همراه است. اما چگونه به خود احترام بگذاریم؟
▪️برای شناخت خود وقت بگذارید. سعی کنید هر روز چیز جدیدی را درباره خود کشف کنید.
▪️برای سلامتی ذهن، روان و جسم خود کاری انجام دهید.
▪️از خود مراقبت کنید. غذای خوب بخورید، موسیقی خوب گوش دهید، خواب کافی داشته باشید، رفتارهای سالم را یاد بگیرید، مثبتاندیشی را تمرین کنید. خود را همانگونه که هستید بپذیرید و هر روز برای بهتر شدن خود قدم بردارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
اندر حکایت ترفندهای فروش اقتضائی!
مردی به خربزهفروشی رسید که فریاد میزد: این خربزه عسل است و این یک قند و آن یک رطب. بدو گفت من بیماری دارم که خربزهای ترش هوس کرده است. شایسته است که چنین خربزهای برای من برگزینی.
گفت: پیش خودت بماند، به گفته من التفات مکن؛ تمام اینها سرکه اعلاست...!
📖 رساله دلگشا
👤 عبید زاکانی
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
مردی به خربزهفروشی رسید که فریاد میزد: این خربزه عسل است و این یک قند و آن یک رطب. بدو گفت من بیماری دارم که خربزهای ترش هوس کرده است. شایسته است که چنین خربزهای برای من برگزینی.
گفت: پیش خودت بماند، به گفته من التفات مکن؛ تمام اینها سرکه اعلاست...!
📖 رساله دلگشا
👤 عبید زاکانی
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
چرا در ایجاد عادتهای جدید شکست میخوریم؟
🔹بسیاری از ما معمولاً فکر میکنیم که برای ایجاد یک عادت جدید به انگیزه و اراده بیشتری نیاز داریم. در حالی که انگیزه و نیروی اراده مانند ماهیچههای بدن هستند که هرچه از آنها بیشتر استفاده کنیم، خستهتر میشویم. در نتیجه میزان انگیزه ما مانند یک موج سینوسی است که به طور دائم تغییر میکند.
🔹️بنابراین، برای آنکه بتوانیم انگیزه خود را ثابت نگه داریم، باید عادتهای جدیدمان را خرد کرده و به عادتهای بسیار کوچک تقسیم کنیم. این عادت آنقدر باید کوچک باشد که نیازی به داشتن انگیزه برای انجام آن نداشته باشیم.
🔹برای مثال، به جای ۵۰ بار انجام شنای سوئدی در روز میتوانید روزانه ۵ بار این ورزش را انجام دهید. عادت را بهاندازهای کوچک و آسان کنید که بدون ایجاد انگیزه بتوانید آن را انجام دهید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔹بسیاری از ما معمولاً فکر میکنیم که برای ایجاد یک عادت جدید به انگیزه و اراده بیشتری نیاز داریم. در حالی که انگیزه و نیروی اراده مانند ماهیچههای بدن هستند که هرچه از آنها بیشتر استفاده کنیم، خستهتر میشویم. در نتیجه میزان انگیزه ما مانند یک موج سینوسی است که به طور دائم تغییر میکند.
🔹️بنابراین، برای آنکه بتوانیم انگیزه خود را ثابت نگه داریم، باید عادتهای جدیدمان را خرد کرده و به عادتهای بسیار کوچک تقسیم کنیم. این عادت آنقدر باید کوچک باشد که نیازی به داشتن انگیزه برای انجام آن نداشته باشیم.
🔹برای مثال، به جای ۵۰ بار انجام شنای سوئدی در روز میتوانید روزانه ۵ بار این ورزش را انجام دهید. عادت را بهاندازهای کوچک و آسان کنید که بدون ایجاد انگیزه بتوانید آن را انجام دهید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
مزایای استخدام کسی که بارها شغل خود را عوض کرده است!
🔸بسیاری از کسانی که در گذشته شغلهای کوتاهمدت داشتهاند، خودشان انتخاب نکردهاند که شغلشان را مدام تغییر دهند. آنها طبق یک روال پیش نرفتهاند و فراز و نشیبهای زیادی داشتهاند. آنها میدانند چطور بر ناملایمات غلبه کنند. آنها میدانند وقتی کار نیاز دارند، چطور کار پیدا کنند. این کاملا بدیهی است و مدیران استخدام باید این را بدانند، اما متاسفانه افرادی که در جایگاه استخدام هستند، از این مساله غافلند.
🔸برای استخدام فردی که بارها «از این شاخه به آن شاخه پریده»، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله:
1⃣ کسانی که شغل خود را بارها عوض کردهاند، از ورود به محیطهای جدید و کشف ناشناختههای یک سازمان جدید نمیترسند. چون این کار را بارها انجام دادهاند. آنها میدانند چگونه در مسیر زندگی و دائما یاد بگیرند و این مهارتی است که همه سازمانها نیاز دارند.
2⃣ این افراد، در مقایسه با افرادی که سالها در یک سازمان میمانند، دایره ارتباطات گستردهتری دارند. شبکه ارتباطی گسترده یعنی ایدههای بیشتر، حمایت معنوی بیشتر و ارتباط با گروههای مختلف و متنوع و اینها فاکتورهای مهمی برای موفقیت کارکنان و سازمان شما هستند.
3⃣ کسانی که شغل خود را بارها تغییر دادهاند، برای مدیران مختلف کار کردهاند و میدانند چگونه خود را با سبکهای مدیریتی مختلف وفق دهند.
4⃣ کسی که به میل و خواسته خود، شغل خود را بارها عوض کرده است، به تواناییهایش ایمان دارد و میداند اگر محیط قدیمی پاسخگوی نیازهایش نبود، میتواند وارد یک محیط جدید شود. آیا نمیخواهید کسی را استخدام کنید که اعتماد به نفس دارد و جایگاهش را میداند؟
5⃣ کسانی که مدام شغل خود را تغییر میدهند، در هر سازمانی که باشند، مهارتهای جدید یاد میگیرند و چیزهای جدید کشف میکنند.
6⃣ این افراد به مواجهه با تغییر عادت دارند. آنها برای آنکه موفق شوند، نیازی به حفظ وضعیت موجود ندارند. آیا شما میخواهید کسبوکارتان تا سالیان سال در یک وضعیت بماند؟ گمان نمیکنم!
7⃣ این افراد به راحتی میتوانند نشانههای موفقیت یا شکست یک برنامه، فرآیند یا طرح را تشخیص دهند. وقتی کسی میگوید «چند تا پیراهن بیشتر پاره کردهام»، منظورش را میدانیم. این افراد برای کسب تجربه بارها زمین خوردهاند و پروژههای موفق و ناموفق بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. این زمین خوردنها و زخمها برای هر سازمانی ارزشمندند.
نویسنده: Liz Ryan
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸بسیاری از کسانی که در گذشته شغلهای کوتاهمدت داشتهاند، خودشان انتخاب نکردهاند که شغلشان را مدام تغییر دهند. آنها طبق یک روال پیش نرفتهاند و فراز و نشیبهای زیادی داشتهاند. آنها میدانند چطور بر ناملایمات غلبه کنند. آنها میدانند وقتی کار نیاز دارند، چطور کار پیدا کنند. این کاملا بدیهی است و مدیران استخدام باید این را بدانند، اما متاسفانه افرادی که در جایگاه استخدام هستند، از این مساله غافلند.
🔸برای استخدام فردی که بارها «از این شاخه به آن شاخه پریده»، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله:
1⃣ کسانی که شغل خود را بارها عوض کردهاند، از ورود به محیطهای جدید و کشف ناشناختههای یک سازمان جدید نمیترسند. چون این کار را بارها انجام دادهاند. آنها میدانند چگونه در مسیر زندگی و دائما یاد بگیرند و این مهارتی است که همه سازمانها نیاز دارند.
2⃣ این افراد، در مقایسه با افرادی که سالها در یک سازمان میمانند، دایره ارتباطات گستردهتری دارند. شبکه ارتباطی گسترده یعنی ایدههای بیشتر، حمایت معنوی بیشتر و ارتباط با گروههای مختلف و متنوع و اینها فاکتورهای مهمی برای موفقیت کارکنان و سازمان شما هستند.
3⃣ کسانی که شغل خود را بارها تغییر دادهاند، برای مدیران مختلف کار کردهاند و میدانند چگونه خود را با سبکهای مدیریتی مختلف وفق دهند.
4⃣ کسی که به میل و خواسته خود، شغل خود را بارها عوض کرده است، به تواناییهایش ایمان دارد و میداند اگر محیط قدیمی پاسخگوی نیازهایش نبود، میتواند وارد یک محیط جدید شود. آیا نمیخواهید کسی را استخدام کنید که اعتماد به نفس دارد و جایگاهش را میداند؟
5⃣ کسانی که مدام شغل خود را تغییر میدهند، در هر سازمانی که باشند، مهارتهای جدید یاد میگیرند و چیزهای جدید کشف میکنند.
6⃣ این افراد به مواجهه با تغییر عادت دارند. آنها برای آنکه موفق شوند، نیازی به حفظ وضعیت موجود ندارند. آیا شما میخواهید کسبوکارتان تا سالیان سال در یک وضعیت بماند؟ گمان نمیکنم!
7⃣ این افراد به راحتی میتوانند نشانههای موفقیت یا شکست یک برنامه، فرآیند یا طرح را تشخیص دهند. وقتی کسی میگوید «چند تا پیراهن بیشتر پاره کردهام»، منظورش را میدانیم. این افراد برای کسب تجربه بارها زمین خوردهاند و پروژههای موفق و ناموفق بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. این زمین خوردنها و زخمها برای هر سازمانی ارزشمندند.
نویسنده: Liz Ryan
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
برای دستیابی به اهداف بزرگ، یک برنامه نیاز داری و یک زمان ناکافی!
زمان وقتی کم باشد ناچار می شوی تمرکز کنی، بهرهور باشی و سنجیده عمل کنی و در نتیجه به مقصد برسی.
👤لئونارد برنشتاین
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
زمان وقتی کم باشد ناچار می شوی تمرکز کنی، بهرهور باشی و سنجیده عمل کنی و در نتیجه به مقصد برسی.
👤لئونارد برنشتاین
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
کدام یک گناهکارند؟ «رابرت گارنر» یا «روبرتو گراسیا»؟
🔺در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار میدانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی یا کلیشهها بود.
🔺لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود.
🔺نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعتهای ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمیشد. اما اگر قضاوت در ساعتهای ابتدای بعد از ظهر انجام میشد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته میشد.
یعنی قضاوتهایی که در ساعتهای بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیشفرضهای ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت.
◀️ زمانهای طلایی برای قضاوتهای طلایی
🔺بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشتسازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمانهای طلایی بگیریم. زمانهایی که امکان بهرهگیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است.
◀️ تست کردن پیشفرضها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم
فرض کنید که میخواهیم به درخواست یک اربابرجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از نهایی کردن تصمیم، چند تست ساده انجام دهیم:
▪️«اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد با ظاهر آراستهتری پیش ما میآمد باز هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را میدادیم؟»
این تستها به ما کمک میکنند تا میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقتها یک تصمیم حرفهایتر، زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد!
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔺در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار میدانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی یا کلیشهها بود.
🔺لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود.
🔺نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعتهای ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمیشد. اما اگر قضاوت در ساعتهای ابتدای بعد از ظهر انجام میشد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته میشد.
یعنی قضاوتهایی که در ساعتهای بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیشفرضهای ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت.
◀️ زمانهای طلایی برای قضاوتهای طلایی
🔺بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشتسازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمانهای طلایی بگیریم. زمانهایی که امکان بهرهگیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است.
◀️ تست کردن پیشفرضها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم
فرض کنید که میخواهیم به درخواست یک اربابرجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از نهایی کردن تصمیم، چند تست ساده انجام دهیم:
▪️«اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد با ظاهر آراستهتری پیش ما میآمد باز هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را میدادیم؟»
این تستها به ما کمک میکنند تا میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقتها یک تصمیم حرفهایتر، زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد!
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
به شاگردانم میگویم: وقتی در آن کاری که برایش به خوبی تعلیم دیده اید مشغول به کار شدید، به خاطر داشته باشید که کار واقعی شما این است: اگر من آزاد هستم، باید دیگری را هم آزاد کنم؛ اگر قدرتی دارم، کار من این خواهد بود که دیگری را هم توانمند کنم. زندگی فقط بازیِ «همه شکلاتها مال خودمه» نیست!
👤 تونی موریسون
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👤 تونی موریسون
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
چرا گاهی برای پیروزی باید زمین را ترک کرد؟
🔺اریک بارکر، نویسنده کتاب گمکردن سوراخ دعا، میگوید "حرفی که اصولا زده نمیشود این است که بعضی وقتها ولکردن، خیلی هم خوب است. شبانهروز فقط ۲۴ ساعت است؛ اگر هیچ وقت هیچ چیزی را ول نکنید، وقت کمتری برای چیزهایی خواهید داشت که واقعا اهمیت دارند."
🔺البته شکی نیست که پافشاری مهم است. مثلا اگر در مسابقه ماراتون تنها بعد از پنج کیلومتر کنار بکشید، هرگز به آخر خط نمیرسید. اما کارشناسان میگویند که شاید بهتر باشد به استعفا بهعنوان آخرین تیر ترکش نگاه نکنیم و برایش ارزش جدیدی در نظر بگیریم.
🔺تحقیقات نشان میدهد که ترک شغل، رابطه و یا حتی یک آرزو، در صورتیکه بهدلایل درستی انجام شود، میتواند باعث شادی، سلامتی و موفقیت بیشتر شما شود.
یک مساله این است که خیلیها از ابتدا اهداف غلطی را پیگیری میکنند. شاید هدفی که انتخاب کردهاید در ابتدا مناسب بوده باشد، ولی گذشت زمان میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. اما حتی وقتی تغییر مسیر اجتنابناپذیر میشود، باز هم ترک مسیر فعلی همچنان برای خیلیهایمان کار بسیار سختی است.
🔺این مساله نمایانگر یکی از گرایشهای خاص بشری است: ضرر به شکل عجیبی ما را ناامید میکند. سرمایهگذاریهایمان، چه مالی و چه زمانی، هزینههایی است که پرداخت کردهایم. ولکردن این سرمایهگذاری کار سختی است. شما ترجیح میدهید پنج دلار ببازید یا پنج دلار نبرید؟ بیشتر آدمها دومی را ترجیح میدهند، در حالیکه فرقی در نتیجه نمیکند.
آنهایی که وقت و پول زیادی صرف گرفتن مدرک پزشکی یا حقوق خود کردهاند اغلب بههمین دلیل حاضر نیستند که در هیچ شرایطی شغل خود را عوض کنند.
🔺انگار آن ضربالمثل قدیمی ممکن است غلط باشد. پرندهها زمین را ترک میکنند اما بهجای اینکه به ترک زمین به چشم شکست نگاه کنند، انرژی خود را صرف کار بعدی میکنند و بعدی و بعدی. شاید این رمز رسیدن بههمان چیزی است که ما هرگز از ترک زمین انتظار نداریم: پیروزی!
👤 آماندا روگری
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔺اریک بارکر، نویسنده کتاب گمکردن سوراخ دعا، میگوید "حرفی که اصولا زده نمیشود این است که بعضی وقتها ولکردن، خیلی هم خوب است. شبانهروز فقط ۲۴ ساعت است؛ اگر هیچ وقت هیچ چیزی را ول نکنید، وقت کمتری برای چیزهایی خواهید داشت که واقعا اهمیت دارند."
🔺البته شکی نیست که پافشاری مهم است. مثلا اگر در مسابقه ماراتون تنها بعد از پنج کیلومتر کنار بکشید، هرگز به آخر خط نمیرسید. اما کارشناسان میگویند که شاید بهتر باشد به استعفا بهعنوان آخرین تیر ترکش نگاه نکنیم و برایش ارزش جدیدی در نظر بگیریم.
🔺تحقیقات نشان میدهد که ترک شغل، رابطه و یا حتی یک آرزو، در صورتیکه بهدلایل درستی انجام شود، میتواند باعث شادی، سلامتی و موفقیت بیشتر شما شود.
یک مساله این است که خیلیها از ابتدا اهداف غلطی را پیگیری میکنند. شاید هدفی که انتخاب کردهاید در ابتدا مناسب بوده باشد، ولی گذشت زمان میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. اما حتی وقتی تغییر مسیر اجتنابناپذیر میشود، باز هم ترک مسیر فعلی همچنان برای خیلیهایمان کار بسیار سختی است.
🔺این مساله نمایانگر یکی از گرایشهای خاص بشری است: ضرر به شکل عجیبی ما را ناامید میکند. سرمایهگذاریهایمان، چه مالی و چه زمانی، هزینههایی است که پرداخت کردهایم. ولکردن این سرمایهگذاری کار سختی است. شما ترجیح میدهید پنج دلار ببازید یا پنج دلار نبرید؟ بیشتر آدمها دومی را ترجیح میدهند، در حالیکه فرقی در نتیجه نمیکند.
آنهایی که وقت و پول زیادی صرف گرفتن مدرک پزشکی یا حقوق خود کردهاند اغلب بههمین دلیل حاضر نیستند که در هیچ شرایطی شغل خود را عوض کنند.
🔺انگار آن ضربالمثل قدیمی ممکن است غلط باشد. پرندهها زمین را ترک میکنند اما بهجای اینکه به ترک زمین به چشم شکست نگاه کنند، انرژی خود را صرف کار بعدی میکنند و بعدی و بعدی. شاید این رمز رسیدن بههمان چیزی است که ما هرگز از ترک زمین انتظار نداریم: پیروزی!
👤 آماندا روگری
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
⭕️ پل سزان، پدر هنر مدرن، تا ۵۶ سالگی، نه موفق بود، نه مشهور، و نه حتی جدی گرفته میشد. چند بار به مدرسۀ هنر رفت، و هر بار، رد شد. دهها تابلو فرستاد، و هر بار مردود شد. حتی دوستانش هم به او امیدی نداشتند.
⭕️ سزان به شهرش برگشت، کارمند بانک شد و سالیان دراز در سکوت نقاشی کرد: بدون نمایشگاه، بدون فروش، بدون دیدهشدن. در میانسالی، نزدیکترین دوستش، امیل زولا، با الهام از شخصیت او داستانی نوشت که در آن هنرمندی مأیوس خودکشی میکند. رابطهشان برای همیشه قطع شد.
⭕️ موفقیت بالاخره آمد، اما دیر، آهسته، و بیهیاهو. در ۵۶ سالگی، نخستین نمایشگاهش برگزار شد. در ۵۸ سالگی، اولین موزه تابلویش را خرید. در ۶۰ سالگی، فروش تابلوهایش شروع شد. سزان هیچوقت «نرسید». فقط ادامه داد. و همین ادامهدادن، خودِ موفقیت بود. موفقیت مسیر است، نه مقصد. گاهی این مسیر چند دهه طول میکشد.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
⭕️ سزان به شهرش برگشت، کارمند بانک شد و سالیان دراز در سکوت نقاشی کرد: بدون نمایشگاه، بدون فروش، بدون دیدهشدن. در میانسالی، نزدیکترین دوستش، امیل زولا، با الهام از شخصیت او داستانی نوشت که در آن هنرمندی مأیوس خودکشی میکند. رابطهشان برای همیشه قطع شد.
⭕️ موفقیت بالاخره آمد، اما دیر، آهسته، و بیهیاهو. در ۵۶ سالگی، نخستین نمایشگاهش برگزار شد. در ۵۸ سالگی، اولین موزه تابلویش را خرید. در ۶۰ سالگی، فروش تابلوهایش شروع شد. سزان هیچوقت «نرسید». فقط ادامه داد. و همین ادامهدادن، خودِ موفقیت بود. موفقیت مسیر است، نه مقصد. گاهی این مسیر چند دهه طول میکشد.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
گاهی از خود بپرسید که اگر خود را ملاقات میکردید، آیا از خودتان خوشتان میآمد؟!
اگر صادقانه به این سوال جواب بدهید، خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
اگر صادقانه به این سوال جواب بدهید، خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings